کد خبر: ۶۵۱۴۹۴
تاریخ انتشار:
ظریف معتقد است بعد از ترور شهید سلیمانی هم امکان مذاکره با آمریکا وجود دارد؛

متوقف در کوچه بن‌بست

عبور از کنار فاجعه ترور سردار سلیمانی باعث خواهد شد آمریکا تصور کند می‌تواند هر کسی را در هر کجای دنیا هدف ترور قرار داده و بعد با یک رفت‌وبرگشت محدود، ماجرا به دست فراموشی سپرده شده و بدون پرداخت هزینه‌های لازم، دوباره به نقطه اول بازگردد.

گروه سیاسی: چند نکته از گفت‌وگوی محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه با نشریه آلمانی اشپیگل که روز گذشته منتشر شد، به‌صورت ویژه مورد توجه رسانه‌های بین‌المللی قرار گرفت. آنجایی که ظریف در پاسخ به سوال خبرنگار این نشریه درباره امکان مذاکره با آمریکا پس از ترور شهید سلیمانی، این اتفاق را محتمل دانسته و تاکید می‌کند درصورتی که آمریکا تحریم‌های وضع‌شده بر ایران پس از خروج از توافق هسته‌ای را بردارد، امکان آغاز این مذاکره وجود خواهد داشت. این اظهارنظر عجیب مورد نقد بسیاری از کارشناسان و فعالان سیاسی و رسانه‌ای قرار گرفت.

 

متوقف در کوچه بن‌بست

به گزارش بولتن نیوز، اگرچه برخی گفتند وی برای نشان دادن چهره‌ای صلح‌طلب از کشور این حرف‌ها را بیان کرده اما این توجیه هم باعث نشد سیل نقدهای علمی و سیاسی به این اظهارنظر متوقف شود، لذا کارشناسان از طیف‌های مختلف به نقد این حرف پرداختند، نقدهایی که جمع‌بندی آنها می‌تواند روشن کند چرا این‌دست مواضع وزیر امور خارجه که البته برای اولین‌بار نیست و احتمالا آخرین‌بار آن هم نخواهد بود، هم اشتباه است و هم می‌تواند تبعات سنگینی برای کشور به‌دنبال داشته باشد.

 

 گذشتن از خطای آمریکا و پاسخی که مردم نمی‌پذیرند

 

اول شهادت سردار سلیمانی نشان داد آمریکا برای رسیدن به اهدافش، خود را در هیچ حد و مرزی از تجاوزگری و جنایت محدود نمی‌کند و امکان دست زدن به هر اقدامی برای آن وجود دارد. در این مسیر البته هیچ تفاوتی میان دموکرات وجمهوری‌خواه وجود ندارد، چراکه همان دموکرات‌هایی که امروز مورد تمجید جریان خاصی درون کشور هستند، حامی اقدام تروریستی ترامپ در به شهادت رساندن سپهبد سلیمانی بودند. حالا اما مردم با وجود اینکه عین‌الاسد هدف قرار گرفته، خسارت و تلفاتی هم در پی داشته، قبول نمی‌کنند که به‌اصطلاح حساب آمریکا با ایران صاف شده باشد. مردم هنوز داغ بسیار بزرگی را بر دل‌های خود احساس می‌کنند، لذا قبل از هرچیز سوال‌شان از وزیر امور خارجه کشور این است که اگر سردار سلیمانی برای شما «برادر عزیز»ی بود که گفتید، چطور می‌توانید با کسی که برادرتان را ترور کرده بر سر میز مذاکره بنشینید؟ از جانب دیگر باید این را مدنظر داشت که افکارعمومی کشور، مردم منطقه و به‌ویژه گروه‌های مقاومت چه واکنشی خواهند داشت در مقابل اینکه ببینند تهران به این سادگی از کنار چنین جنایت بزرگی گذشته است؟

 

باید گفت عبور از کنار فاجعه ترور سردار سلیمانی باعث خواهد شد آمریکا تصور کند می‌تواند هر کسی را در هر کجای دنیا هدف ترور قرار داده و بعد با یک رفت‌وبرگشت محدود، ماجرا به دست فراموشی سپرده شده و بدون پرداخت هزینه‌های لازم، دوباره به نقطه اول بازگردد. مساله آخر در این مورد هم مربوط به پیامی است که آمریکایی‌ها از این اظهارنظر دریافت می‌کنند، آنها تصور خواهند کرد «دودستگی» و فاصله جدی میان دولت و مردم وجود دارد و الزما دولت مستقر، حرف چندین میلیون نفری که در خیابان آمدند و فریاد ضدیت با آمریکا را سر دادند، نمی‌زند. این مساله قطعا به‌خودی‌خود یک نقطه ضعف برای کلیت کشور خواهد بود و موجب نزول جایگاه آن در سطح منطقه و فضای بین‌المللی. دوم آمریکا هیچ‌گاه حاضر به مذاکره در شرایط برابر نبوده و نیست، امروز که این کشور پیشنهاد مذاکره بدون پیش‌شرط را می‌دهد و برخی هم ذوق می‌کنند، در حالی است که سنگین‌ترین تحریم‌ها را علیه ایران وضع کرده، بیشترین فشارها را به کشور وارد کرده و دست به ترور بزرگی هم زده است، از این‌رو اساسا با چنین دولت متخاصمی که هیچ حرف حسابی را نشنیده، فهم نمی‌کند و معتقد به مذاکره تحت فشار به طرف مقابل است، امکانی برای تعامل وجود ندارد و حتما کسی که در این مسیر قدم برمی‌دارد و امیدوار به چنین مسیری است، خطای محاسباتی بزرگی را داراست.

 

ناگفته نماند از امروز تا هر زمان دیگری که اسمی به‌نام برجام و قطعنامه‌ای به‌نام 2231 وجود دارد، یک فشار سنگین علیه تهران برای ورود به میز مذاکره با آمریکا، ذیل نهایی‌شدن مکانیسم ماشه وجود دارد، همان سازوکاری که ترامپ به‌صورت جدی پیگیر اجرای آن است. سوم دولت آمریکا یک‌بار ثابت کرده هیچ اعتباری برای معاهدات بین‌المللی و توافق با کشورهای مختلف قائل نیست و با تغییر یک رئیس‌جمهور ممکن است همه‌چیز زیر و رو شود. از سوی دیگر ترامپ بدون هیچ دلیلی از توافق هسته‌ای خارج شده و بیش از یک‌سال و نیم است که تحریم‌های ظالمانه‌ای علیه ایران وضع کرده، از این‌رو باید پرسید چه امکانی برای مذاکره با ایالات متحده که نه به ساختار و سازمان آن اعتماد است و نه به کارگزارانش، وجود دارد؟

 

از وجه دیگر اما باید از جناب ظریف پرسید چرا بر یک امر محال، این‌گونه پافشاری می‌کند؟ اگر ایشان به مسائل سیاسی اشراف کامل دارد به‌خوبی باید بداند آمریکا اگر می‌خواست به این سادگی‌ها عقب بنشیند تا اینجا جلو نمی‌آمد و از همین وجه هم اصرار بر وجود امکان مذاکره چیزی جز ارسال پیام ضعف به طرف مقابل نخواهد بود. چهارم خسارتی که به‌لحاظ سیاسی، اقتصادی و حتما اجتماعی در یک‌سال و نیم اخیر و پس از اعمال تحریم‌های ظالمانه به ایران وارد شده آنقدر سنگین است که صرفا مرتفع‌شدن تحریم‌ها نمی‌تواند جبران‌کننده بوده و افکارعمومی کشور را به شکل‌گیری یک مذاکره جدید راغب کند.

 

سوءاستفاده از قدرت و نظریه‌های نقض‌شده

 

پنجم به‌هیچ‌عنوان بنا نداریم و در این مجال هم نمی‌گنجد که از منظر تئوری‌های روابط بین‌الملل به حلاجی این موضوع بپردازیم اما میان درگیری واقع‌گرایان با آرمان‌گراها و سنتی‌ها با مدرن‌ها و پسامدرن‌ها، شاید آنجایی که بیشترین اتفاق‌نظر وجود دارد، همان نقاطی باشد که مساله‌ای تجربه‌شده و حتی مخالفان یک امر هم به‌خاطر وقوع و تکرار یک پدیده، حاضرند نظر خود را تغییر دهند. از این منظر باید گفت قطعا مفهوم «قدرت» نه‌تنها یکی از اساسی‌ترین مفاهیم این تئوری‌هاست بلکه در گذر زمان برداشت‌های متفاوتی میان نظریه‌پردازان داشته و این برداشت‌ها هر روز در حال تغییر و تحول است. اگر از مفهوم قدرت یک برداشت کلی را مفروض دانسته و آن به‌عنوان مجموعه‌ای از امکان‌ها از امر سیاسی تا مسائل اجتماعی و اقتصادی و صدالبته نظامی توصیف شود، آنگاه می‌توان در مواجهه کسانی که معتقدند «صرف تکیه بر روابط و ساختارهای حاکم بر جامعه ملل و بهره‌گیری از قوانین موضوعه امکان احقاق حقوق یک ملت در سطح جهان وجود دارد»، با افرادی که می‌گویند قدرت حرف اول و آخر را می‌زند و این قدرت است که در میدان واقعیت پیش‌برنده حرف یک دولت خواهد بود، طرف گروه دوم را گرفت و مصادیق زیادی را هم برای آن نام برد. ازجمله آنکه همین ترور سپهبد شهید سلیمانی مصداق واقعی بی‌اعتبار کردن همه قواعد و قوانین و اساسا نظریه‌های قدیمی در روابط بین‌الملل است. البته آمریکایی‌ها تنها در این یک مثال با استفاده از قدرت خود قوانین، معاهدات و عرف‌های بین‌المللی را مخدوش نکرده‌اند چه آنکه در مصادیق زیادی هم در دوره ترامپ و هم در زمان تصدی دیگر روسای‌جمهور آمریکا هم می‌توان نمونه‌های زیادی یافت.

 

از این‌رو باید اجمالا به این نکته اکتفا کرد که اگر ایالات متحده‌ای وجود دارد که علیه قوانین بین‌المللی و عرف‌های رایج اقدام می‌کند و هیچ سازمان و نهادی نمی‌تواند آن را بازخواست کند، به‌دلیل وجود همان قدرتی است که سوءاستفاده از آن امکان چنین اقدامات جنایتکارانه‌ای را به آن می‌دهد و در مقابل قاعدتا پذیرفتنی است که بگوییم اگر ایران پهپاد چنین دولت متجاوزی را سرنگون می‌کند یا به‌صورت رسمی پایگاه این کشور را مورد هدف قرار می‌دهد و آن را درهم می‌کوبد و پاسخی دریافت نمی‌کند نه به‌خاطر عرف‌ها و قوانین بین‌المللی، که به‌واقع به‌خاطر قدرت بازدارندگی در این حوزه است. از همین‌رو اعتبار آن سخنی که می‌گوید اگر قوت اقتصادی و اجتماعی کشور بالا باشد اساسا امکان تهدید نه حتی تحریم از بین می‌رود تاییدشده و ایده کسانی که می‌گویند صرفا با اتکا به ظرفیت‌های حقوقی حاکم بر روابط بین کشورها امکان استیفای حق ملتی وجود دارد، مخدوش می‌شود. البته تجربه هم نشان داده که در میدان واقعیت و در ماجرایی مثل برجام چنین روندهایی رخ داده و به‌عبارتی، نمونه واضح آن پیش‌روی همه هست، لذا نمی‌توان دوباره این مسیر را امتحان کرد و دوباره متحمل ضربه سنگین‌تری شد.

 

عضو هیات‌علمی گروه روابط بین‌الملل دانشگاه علامه‌طباطبایی:

 

مواضع منفعلانه، ما را در اوج قدرت در موضع ضعف قرار می‌دهد

 

متوقف در کوچه بن‌بست

مجتبی عبدخدایی، عضو هیات‌علمی گروه روابط بین‌الملل دانشگاه علامه‌طباطبایی ضمن اشاره به مواضع اخیر وزیر امور خارجه و تکرار چندباره موضوع امکان مذاکره با آمریکا در فضای پس از شهادت سردار سلیمانی اظهار داشت: «شناخت فضای بین‌المللی از مهم‌ترین اصول دیپلماسی است و اساسا یکی از گذرگاه‌های تمایز دیپلماسی فعال و منفعل از اینجا مشخص می‌شود.»

 

وی افزود: «دیپلماسی منفعل پاسخی یکسان و کلیشه‌ای برای تمامی شرایط دارد، در حالی که دیپلماسی فعال از فرصت‌های مختلف بیشترین استفاده را برای مهار رقیب و ارتقای جایگاه کشور در نظام بین‌الملل می‌برد.»

 

این کارشناس مسائل بین‌الملل در تبیین شرایط فعلی حاکم بر مناسبات دو کشور ادامه داد: «باید توجه داشت تمامی مولفه‌ها و متغیرها در منطقه پس از شهادت سردار سلیمانی با پیش از آن کاملا متفاوت شده است. آمریکایی‌ها از ابتدایی‌ترین اصول حاکم بر حقوق بین‌الملل عبور کرده و به‌صورت علنی به آن مباهات می‌کنند. یکی از محبوب‌ترین چهره‌های نظام را به شهادت رسانده‌اند و مقامات آمریکایی به‌صورت رسمی و خارج از هرگونه نزاکت بین‌المللی رجزخوانی کرده و جانشین سردار سلیمانی را تهدید به ترور می‌کنند.»

 

عبدخدایی ادامه داد: «از سویی مردم با تشییع پیکر باشکوه سردار سلیمانی اوج عصبانیت خود را از دولتمردان آمریکایی نشان می‌دهند و از دیگرسو مردم عراق حماسه‌ای بی‌نظیر و باورنکردنی از وحدت و انسجام علیه آمریکایی‌ها آفریدند و مردم دیگر کشورهای منطقه نیز وضعیتی مشابه آن دارند.»

 

وی با بیان اینکه موارد یادشده تنها بخشی از واقعیت‌هایی است که در ایران و منطقه جریان دارد، در ادامه این سوال را مطرح کرد که آیا در چنین شرایطی با یک جمله کلیشه‌ای اساسا می‌توان مناسبات ایران و آمریکا را تعریف کرد؟

 

عضو هیات‌علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی خاطرنشان کرد: «مسئولان محترم دیپلماسی باید توجه داشته باشند سیاست خارجی به‌مثابه «فرآیندی مدیریتی» عمل می‌کند که برای اثربخشی، نیازمند استفاده هماهنگ و منسجم تمامی ابزارهای موجود در این محیط است.»

 

عبدخدایی ادامه داد: «این ابزارها بهره‌گیری طیف گسترده‌ای از توان نظامی، اقدامات اقتصادی، عملیات ادراکی روانی، تهدیدات، مداخله و استفاده از اهرم‌های فشار متنوع را می‌طلبد و لازم است برای دستیابی به اهداف، ترکیبی از آنها به‌طور منسجم و همزمان مورد استفاده قرار گیرند.»

 

وی در توصیف نسبت موجود میان مذاکره و منطق قدرت در محیط بین‌الملل اضافه کرد: «در این میان، دیپلماسی و مذاکره متصدی مدیریت بعد ادراکی قدرت است؛ بعدی که نقش آن از ابزارها و منابع قدرت کمتر نیست. منتها قدرت کشور هنگامی از کارآیی لازم برخوردار است که بتواند با مهارت به رقیب نمایش داده شود و این وظیفه خطیر دستگاه دیپلماسی است.»

 

این استاد دانشگاه تصریح کرد: «هر اندازه دیپلمات‌ها به‌عنوان نمایش‌دهندگان قدرت از مهارت و توانمندی بیشتری برخوردار باشند، زمینه کسب امتیازات بیشتر و دستیابی به منافع و اهداف بالاتر در پای میز مذاکرات فراهم‌تر خواهد بود و این‌طور نیست که تعامل در مذاکرات به‌معنای بهره‌گیری از بیان لطیف و جملات یکسان و همیشگی باشد.»

 

عبدخدایی ادامه داد: «اگر سایر ابزارهای قدرت، توانمندانه عمل کنند اما دستگاه دیپلماسی نتواند جلوه این قدرت را به‌خوبی برای طرف مقابل به تصویر بکشد، عملا تلاش‌ها را بی‌ثمر کرده است تا چه رسد به اینکه اظهارنظرها، خود نقش خنثی‌کننده قدرت را ایفا کنند.»

 

وی با بیان آنکه قطعا جمهوری اسلامی به‌دنبال افزایش تنش نیست و مسئولان نظام از این درایت برخوردارند که تنش‌ها را در حد قابل‌قبولی مدیریت و کنترل کنند، یادآور شد: «آمریکایی‌ها از حضور و خشم گسترده مردم منطقه دچار هراس شده‌اند و موج پس از شهادت سردار سلیمانی آثار عظیم خود را آشکار کرده و اقدامات ما در زمینه کاهش تعهدات برجامی در ماه‌های اخیر در کنار تقویت موضع نظامی کشور، آنان را در موضع ضعف قرار داده است و ثمربخش بودن استراتژی بازدارندگی نامتقارن نشان داده که زمان عملا به‌نفع غربی‌ها پیش نمی‌رود. کمااینکه اصرار آنان بر مذاکره شاهد این مدعاست.»

 

عبدخدایی خاطرنشان کرد: «با توجه به اینکه استراتژی کلان جمهوری اسلامی بر خروج آمریکا از منطقه تعریف شده و ظرفیت مردمی منطقه آمادگی فراوانی برای تجهیز و بسیج منابع در این راستا دارد، دستگاه دیپلماسی در زمینه تحقق این راهبرد مسئولیت سنگینی برعهده دارد و در حداقلی‌ترین حالت، باید قدرت منطقه‌ای کشور را به رخ دشمن بکشد و از آن برای تعریف راهکارهای جلوگیری از نفوذ و مداخله دشمن بهره جوید.»

 

این استاد دانشگاه تاکید کرد: «تعابیری از این‌دست که «ما پیشینه هزارساله داریم و عجله‌ای نداریم» عملا نباید به نادیده گرفتن ظرفیت گسترده دیپلماسی برای تاثیر بر ادراک دشمن منجر شده یا موجب آن شود که دستگاه دیپلماسی از بار مسئولیت شانه خالی کند.»

 

عضو هیات‌علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی در پایان تکرار بیش از حد اینکه اقدام مقابله‌ای به پایان رسیده در عرف دیپلماسی، عامل ایجاد ادراک غلط در دشمن دانست و تصریح کرد: «چنین مواضعی در اوج قدرت ما را در موضع ضعف نشان می‌دهد.»

 

کارشناس مسائل بین المللی:

 

توسل به حقوق بین‌الملل بدون توجه به منطق قدرت راهگشا نیست

 

متوقف در کوچه بن‌بست

علیرضا کوهکن، عضو هیات‌علمی دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی دانشگاه علامه‌طباطبایی با اشاره به اظهارات وزیر امور خارجه مبنی‌بر امکان مذاکره با آمریکا بعد از ترور سردار سلیمانی به دست نظامیان این کشور، درصورت بازگشت این کشور به میز مذاکره و رفع تحریم‌ها گفت: «من یک تفاوت بین صحبت‌های وزیر امور خارجه با برخی افراد دیگری که این حرف را در داخل بیان می‌کنند، قائل می‌شوم. اظهارات آقای ظریف در این مصاحبه بیشتر تلاشی است برای ابطال این تصویر‌سازی آمریکایی‌ها مبنی‌بر اینکه ایالات متحده قائل به مذاکره بوده و ایران مخالف آن است.»

 

وی افزود: «اگرچه در شرایط کنونی و بعد از شهادت سردار سلیمانی مطرح‌کردن این موضوع به این شکل کار زیاد جالبی نیست اما صحبت‌های وزیر امور خارجه را باید در این چارچوب تحلیل کرد.»

 

این استاد دانشگاه ادامه داد: «با این حال برخی نیز در داخل، نه از منظر واکنش به تبلیغات آمریکایی‌ها بلکه به‌صورت واقعی گمان می‌کنند مذاکره بین ایران و ایالات متحده در شرایط حاضر می‌تواند به نتیجه برسد و منافع کشور را تامین کند.»

 

وی با تاکید بر آنکه این عده مناسبات حاکم بر فضای روابط بین‌الملل را بسیار ساده و در حد روابط دوستانه در محله و کوچه فرض می‌کنند، اضافه کرد: «این قبیل تحلیل‌ها ناشی از آن است که این عده منطق روابط بین‌الملل را نمی‌دانند؛ منطقی که مبنی‌بر قدرت و کسب منافع است.» کوهکن خاطرنشان کرد: «آمریکایی‌ها مدت‌هاست کلمه مذاکره را به‌کار نمی‌برند و از گفت‌وگو صحبت می‌کنند و به‌جای مذاکره می‌گویند بیایید با هم حرف بزنیم؛ لکن اگر همان حرف زدن را هم در نظر بگیریم یا مذاکره که مرحله بالاتر است و بده‌وبستان با خود به‌همراه دارد، این پدیده باید دو طرف داشته باشد.» این کارشناس مسائل بین‌الملل ادامه داد: «آمریکایی‌ها سردار سلیمانی را ترور کردند و در بیانیه ابتدایی که پنتاگون داد، نسبت به واژه ترور تصریح شده بود. درواقع آنها غیر از جنایتی که انجام دادند و تلاشی که کردند تا قدرت منطقه‌ای ما را محدود کنند و بزرگ‌ترین سردار مبارزه با تروریسم را از منطقه حذف کنند، می‌خواستند این پیام سیاسی را در حوزه سیاست خارجی به ایران بدهند که ما به‌هیچ‌وجه حاضر به هیچ نوع تعاملی با شما نیستیم.»

 

وی با بیان آنکه به نظر بسیاری از کارشناسان بین‌المللی، این اقدام به‌منزله خراب کردن تمام پل‌های پشت‌سر آمریکا بود، ادامه داد: «سخن گفتن برخی در داخل از مذاکره در شرایط کنونی واقعا غیرقابل فهم است. به هر حال زمانی شما برای ژست دیپلماتیک حرفی را بیان می‌کنید و ممکن است در فضای موضع‌گیری خیلی چیزهای دیگر هم بگویید، اما یک زمانی است که به این گفته‌ها اعتقاد هم دارید و این دقیقا مصداق حکایتی است که می‌گوید فردی چندبار گفت سر کوچه آش می‌دهند و درنهایت خود او هم کاسه‌اش را برداشت و رفت تا آش بگیرد.»

 

کوهکن در توضیح منطق قدرت حاکم بر محیط بین‌الملل گفت: «از زمانی که علم روابط بین‌الملل شکل گرفت این موضوع مطرح بوده و در دانشگاه‌های ما نیز در ترم اول و اولین درسی که در مبانی علوم‌سیاسی به دانشجو داده می‌شود تصریح می‌شود سیاست، علم قدرت است؛ نه چیز دیگر، اما متاسفانه خیلی‌ها دکتری می‌گیرند و همین را هم نمی‌آموزند.»

 

عضو هیات‌علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی خاطرنشان کرد: «همه مباحث در حاشیه این موضوع است و این چیزی است که ما در عرصه بین‌الملل همواره با آن مواجه هستیم. کمااینکه یک نمونه خیلی ساده آن را می‌توان در رفتار سیاست خارجی ترامپ شاهد بود.»

 

وی با بیان آنکه رئیس‌جمهور آمریکا قواعد نظام بین‌الملل را به‌راحتی نقض می‌کند و ترور سردار سلیمانی نمونه بارز آن است، گفت: «همان‌طور که ملاحظه می‌شود بعد از این نقض‌ها هیچ واکنش عملی به‌خصوصی نیز نسبت به آن اتفاق نمی‌افتد. به بیان دقیق‌تر، خود ترامپ هم به‌صراحت بیان می‌کند ما به‌دلیل آنکه قدرت داریم نباید نگران واکنش بقیه باشیم و زور کسی به ما نمی‌رسد.»

 

کوهکن با ذکر نمونه‌ای دیگر توضیح داد: «دیوان کیفری بین‌المللی می‌خواهد برخی نظامیان آمریکایی را به‌خاطر موضوعاتی که تحت‌عنوان جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی مطرح می‌کند، تحت تعقیب قرار دهد اما یکی از کارهایی که آمریکا انجام داد این بود که اگر این کار را انجام دهید من با شما برخورد می‌کنم و به همین دلیل موضوع به کلی منتفی شد.»

 

این استاد دانشگاه با تاکید بر آنکه منطق قدرت به همین سادگی است، گفت: «قواعد حقوق بین‌الملل، قواعد مهمی است اما بدون در نظر گرفتن منطق قدرت تاکنون در سیاست بین‌الملل نتیجه‌ای از آن ندیده‌ایم. با این حال برخی چون درک درستی از این منطق ندارند، تصور می‌کنند این ظاهر اتوکشیده مقابل دوربین‌هاست که روابط بین‌‌الملل را شکل می‌دهد و تا این حد ساده‌انگارانه به آن فکر می‌کنند.»

 

وی در توضیح چرایی منافات مذاکره ایران و آمریکا با منافع ملی کشور و دلایل به مصلحت نبودن آن گفت: «ساده‌ترین دلیل این است که ایالات متحده و کسانی که اکنون در دولت کنونی آمریکا مناسبات خاورمیانه را تنظیم می‌کنند هیچ تمایلی برای اینکه با ما گفت‌وگو کنند، ندارند.»

 

به گفته کوهکن، ما در روابط بین‌الملل دو مدل نگاه داریم؛ مدل اول به‌شدت اگرسیو و سلطه‌جو و تهاجمی عمل می‌کند و می‌گوید چون زور دارم همه‌چیز را با زور به دست می‌آورم و نیاز به چیز دیگری ندارم. مدل دوم این را می‌داند که به‌کار بردن زور همیشه حدی دارد و اگر از این حد بیشتر شود، زور به‌تدریج کارایی خود را از دست می‌دهد.

 

عضو هیات‌علمی دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی دانشگاه علامه خاطرنشان کرد: «نوع اول در خیلی جاها قابل ملاحظه است و ساده‌ترین شکل آن را در منطقه شاهد هستیم. کمااینکه ترامپ هر زمانی پول کم می‌آورد می‌گوید عربستان‌سعودی پول بدهد. این پول برای شخص بن‌سلمان نیست که به آمریکا می‌دهد، برای مردم عربستان است اما به‌راحتی آن را به آمریکایی‌ها می‌دهد.»

 

وی ادامه داد: «مدل دوم که با خود تعامل حداقلی را به‌دنبال دارد می‌گوید من 10 درصد از نیازهای شما را در نظر می‌گیرم اما 90 درصد دیگر را برای خود نگه می‌دارم که همین الان هم ترامپ کاری که در مذاکرات با ژاپن و بخشی از اروپایی‌ها می‌کند همین است و شاهدیم برخی مواقع درباره آنها واژه‌های خیلی تندی را به‌کار می‌برد و واژه وحشی یا درنده‌خو را به‌کار می‌برد.»

 

کوهکن با بیان آنکه اکنون نگاه آنها به ایران دقیقا همین است که هیچ راهی برای اینکه به شما امتیازی بدهیم وجود ندارد، گفت: «طرف مقابل با هر ابزاری که می‌تواند عملا به ما اعلام می‌کند ما قصدی برای تعامل با شما نداریم.» وی در پایان هرگونه ابراز تمایل به مذاکره در چنین شرایطی را به‌مثابه عاشق شدن یک‌طرفه دانست و با بیان آنکه فعلا مذاکره‌ای اتفاق نمی‌افتد، تصریح کرد: «بنابراین صحبت کردن درباره آن در وضعیت فعلی فایده‌ای ندارد و تنها وقت تلف کردن است.»

 

منبع: روزنامه فرهیختگان

 

انتهای پیام/#

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین