کد خبر: ۶۳۹۳۸
تاریخ انتشار:

اركستر دلقك ها !



کیهانک

برخي رسانه هاي غربي و صهيونيستي طي چند روز گذشته و در آستانه انتشار گزارش آمانو درباره برنامه هسته اي كشورمان از احتمال حمله نظامي به جمهوري اسلامي ايران سخن مي گويند و بي وقفه و هماهنگ شده اين مسئله را در فضاي مجازي و رسانه اي پمپاژ مي كنند كه گزينه حمله به تاسيسات هسته اي ايران بر روي ميز قرار گرفته تا در نهايت به زعم خودشان يك كمپين جديدي براي تهاجم نظامي به ايران اسلامي راه بيندازند. اين پروپاگانداي رسانه اي و مانور نظامي در صحنه مجازي و بازي سياسي در حالي است كه دقيقا در يك ماه گذشته- از 10 اكتبر تا چهارشنبه 9 نوامبر كه قرار است گزارش آمانو منتشر شود- غرب با مديريت آمريكا تمام گزينه ها و اهرم هاي فشار عليه ايران را به ميدان آورده است، با اين اميد كه از طريق مشغول كردن ايران بتواند زمام امور تحولات در عرصه منطقه اي و فرامنطقه اي را بدست بگيرد اما «واقعيت»ها بيرون از چنبره اين تدابير و تاكتيك ها رقم خورده است.

نگاهي گذرا به صحنه آنچه كه در يك ماه گذشته عليه ايران ساماندهي كرده اند و اكنون به مانور درباره حمله نظامي پيوند زده اند، خود گوياي بسياري از دلايل و عللي است كه چرا بر طبل جنگ مي كوبند و آيا اين بر محور يك «تصميم» است يا يك «عمليات رواني و رسانه اي»؟
ابتدا براساس گزينه نخ نما شده «تحريم» در تاريخ 10 اكتبر تعداد 29 تن از مقامات ايراني را به اتهام واهي نقض حقوق بشر مورد تحريم هاي اروپايي قرار دادند و روز بعد به يكباره در 11 اكتبر سناريوي طرح ترور سفير عربستان در واشنگتن از سوي ايران را به صحنه آوردند و به دنبال آن آمريكا از جمهوري اسلامي به شوراي امنيت سازمان ملل در 14 اكتبر شكايت كرد اما اين پايان داستان نبود و علاوه بر تحريم و پرونده سازي براي ايران در شوراي امنيت به اتهام اقدامات تروريستي، پرونده حقوق بشري عليه ايران را نيز در سه ضلع مختلف باز كردند؛ 1- گزارش سالانه بان كي مون از وضعيت حقوق بشر ايران در 13 اكتبر كه در آن مجموعه اي از اتهامات ناروا عليه كشورمان مطرح شده است. 2- گزارش احمد شهيد گزارشگر ويژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ايران كه يك رونويسي تمام عيار از دست ضد انقلاب و منافقين براي طرح تهمت ها و اتهامات عليه ايران بود. (15 اكتبر) و 3- 17 اكتبر هم كميته حقوق بشر در ژنو در گزارشي ايران را به خاطر قوانين اسلامي و نبود قانون همجنس گرايي«!» به نقض حقوق بشر متهم كرد... و در همين خط از اوايل ماه نوامبر حرف هاي تكراري و كسل كننده درباره برنامه هسته اي كشورمان را به صورت پررنگ پيش كشيده اند.
گفتني است؛ جمعه گذشته- 4 نوامبر- قرار بود آمانو گزارش خود را از برنامه هسته اي ايران منتشر كند كه به تعويق افتاد و قرار است - امروز 8 نوامبر- اين گزارش ضد ايراني انتشار يابد.
نكته قابل تامل اين است كه در ميانه اول نوامبر تا انتشار گزارش آژانس نيز احتمال حمله نظامي به تاسيسات هسته اي كشورمان بر صدر اخبار و گزارش هاي رسانه هاي غربي و صهيونيستي نشسته است.
روزنامه گاردين از برنامه ريزي آمريكا و انگليس براي حمله نظامي به ايران خبر داده و ادعا كرده ظرف يكسال آينده تاسيسات هسته اي جمهوري اسلامي ايران از هوا و دريا مورد حمله قرار خواهد گرفت.
از سوي ديگر؛ آسوشيتدپرس مدعي شده گزارش هايي در دست است كه نتانياهو نخست وزير اسرائيل در تلاش است تا وزراي كابينه اش را نسبت به انجام يك حمله نظامي به تاسيسات اتمي ايران متقاعد كند.
البته تظاهر به ذوق زدگي مقامات رژيم صهيونيستي تا جايي پيش رفت كه شيمون پرز و ايهود باراك هم از حمله به ايران سخن گفتند!
اكنون با ترسيم فضاي تهديدها و افزايش فشارها آن هم تا سرحد حمله نظامي به ايران اين نوشته تلاش مي كند با واكاوي شرايط كنوني ارزيابي نمايد كه ادعاي اخير مبني بر حمله نظامي به تاسيسات هسته اي كشورمان تا چه حد رنگ واقعيت دارد و اساسا هدف از طرح اين ادعاي بزرگ چيست؟
1- نكته نخست درباره ادعاي حمله نظامي به تاسيسات هسته اي كشورمان آن هم در آينده نزديك اين است كه غربي ها و صهيونيست ها از اهرم هاي «تحريم»، «سناريوي ترور» و «پرونده حقوق بشر» نتيجه اي نگرفتند كه اينچنين شتابزده و مستاصل بر حمله نظامي عليه ايران اصرار دارند. ناگفته پيداست اگر گزينه هاي مورد اشاره كارگر مي افتد آنها از حمله نظامي سخن نمي گفتند.
در خصوص تحريم نه تنها رسانه هاي غربي اعتراف دارند كه اين گزينه عليه ايران اسلامي كارايي ندارد بلكه مهم ترين اقدام آنها در استفاده از گزينه تحريم عليه كشورمان ابتر ماند و آمريكايي ها كه پيگير تحريم بانك مركزي ايران بودند از اين اقدام عقب نشستند.
درباره سناريو ترور اخير عليه كشورمان هم مسئله كاملا معكوس شد؛ سستي ادله آمريكايي ها براي منتسب كردن طرح يك ترور در خاك واشنگتن به ايران اسلامي يك آبروريزي بزرگ را براي كاخ سفيد به همراه داشت. چه اينكه تمام شكواييه دادگاه نيويورك بر مبناي اعتراف يكي از متهمان به نام «ارباب سيار» و شنود تلفني اين متهم با شخص ديگري به نام «غلام شكوري» است و مضحك آن كه ارباب سيار يك فرد دائم الخمر بوده و غلام شكوري از اعضاي گروهك منافقين است ضمن آنكه شنود مورد ادعا در اداره اف.بي.آي آمريكا ضبط شده است!
نكته جالب تر آن كه آمريكايي ها در پي آن بودند كه ايران اسلامي را در افكار عمومي دنيا «مظهر تروريسم» معرفي كنند و نه تنها اين ادعاي پوچ و سناريوي مضحك نه فقط با استقبال افكار عمومي داخل آمريكا روبرو نشد بلكه دو هفته پس از اين سناريو، ژنرال ها و مقامات قانونگذار آمريكا در صحن كنگره به صراحت و وقيحانه فرياد كشيدند كه مقامات نظامي ايران بايد ترور شوند و به طور رسمي يك تروريسم دولتي - سيماي بدون رتوش واشنگتن- را به دنيا نشان دادند.
2- ادعاي حمله نظامي از سوي آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي عليه ايران در شرايطي است كه آنها به لحاظ داخلي در بدترين وضعيت هستند.
آمريكايي ها در پنجه جنبش گسترده ضد وال استريت اسير شده اند. جنبشي كه در آن 99 درصد مردم آمريكا عليه 1 درصد كلان سرمايه داران حاكم بر سرنوشت كشور خود به پا خاسته اند و صريحاً اعلام كرده اند كه از جوانان ميدان التحرير در مصر الگو گرفته اند و تا برچيدن نظام سرمايه داري و كاپيتاليستي حركت عظيم خود را متوقف نخواهند كرد.
بيش از 46 ميليون آمريكايي زير خط فقر و تظاهرات گسترده مردمي عليه نظام سرمايه داري باعث شده كه آمريكايي ها نتوانند هزينه هنگفت جنگ در افغانستان را متحمل شوند و اكنون بار بسته اند و در حال خروج اند؛ آن وقت معلوم نيست بر چه منطقي رجز جنگ مي خوانند آنهم در حالي كه همگان و از جمله ششلول بندها و كابوها هم مي دانند ايران، افغانستان نيست و تعرض به خاك جمهوري اسلامي، تبعات و پيامدهاي غيرقابل پيش بيني دارد. اوضاع داخلي انگليس و فرانسه و بسياري از كشورهاي اروپايي نيز بهتر از آمريكا نيست و بحران مالي هر روز بصورت فزاينده در اين كشورها شعله مي گيرد و موج اعتراضات گسترده تر مي شود.
داستان حمله به ايران وقتي طنزآلود مي شود كه رژيم صهيونيستي نيز بلوف مي زند و از حمله سخن مي گويد در حالي كه به لحاظ داخلي كاملاً بهم ريخته است و از روز گذشته فراتر از اعتراضات، اعتصاب ها نيز از سوي اتحاديه هاي كارگري در سرزمين هاي اشغالي كليد خورده است.
در كابينه رژيم صهيونيستي يك شكاف و چند دستگي آشكار وجود دارد و به جز نتانياهو و باراك كه ژست بزك شده جنگ عليه ايران را گرفته اند بسياري از جمله موشه يعلون وزير امور راهبردي، يووال استينيتز وزير دارايي، الي بيشابي وزير داخلي اسرائيل، دان مريدور وزير اطلاعات و انرژي اتمي و... مخالف جدي جنگ عليه ايران هستند و آشكارا از پي آمدهاي هولناك آن براي رژيم اشغالگر قدس سخن مي گويند.
3- نكته كليدي اين است كه مهم ترين عاملي كه باعث شده تا حمله نظامي عليه ايران از سوي آمريكا و رژيم صهيونيستي و يكي دو كشور ديگر رسانه اي شود شرايط حساس منطقه خاورميانه و موج مواج بيداري اسلامي است كه خروجي آن اخراج سياست هاي آمريكايي- صهيونيستي از منطقه است.
به تعبير ديگر مشكل برنامه صلح آميز هسته اي ايران نيست بلكه مشكل همان است كه مقامات آمريكايي به آن اذعان دارند و قدرت نرم و نفوذ جمهوري اسلامي در منطقه است.
اگر سه سال پيش كاندوليزا رايس وزير خارجه وقت آمريكا تصريح كرد كه نفوذ ايران از پرونده هسته اي خطرناك تر است و سال گذشته قبل از تحولات منطقه، چامسكي تأكيد كرد آمريكا ديگر نمي تواند خواسته هاي خود را به ايران تحميل كند با شروع انقلاب هاي منطقه مؤسسه اطلاعاتي استراتفور- كه از آن به عنوان نسخه دوم CIA ياد مي شود- نوشت: «علت اصلي مخالفت با ايران نه به خاطر سلاح هاي هسته اي بلكه به دليل تغيير مركزيت قدرت در منطقه است» جالب است كه «جرج فريدمن» در گزارش مؤسسه استراتفور خاطرنشان مي كند. بمب اتمي ايران تسلط بر شاهراه نفت دنياست چرا كه ايران قادر است تنگه هرمز را در صورت هرگونه تنشي كاملاً مسدود نمايد.
4- بنابراين گسترش نفوذ معنوي ايران در صحنه منطقه اي و تبديل شدن ايران به قطب اصلي در منطقه كه ملت هاي مسلمان بارها اعلام كرده اند كه از ايران الگو مي گيرند باعث شده است تا آمريكايي ها و يكي، دو كشور همپيمان او بر گزينه نظامي عليه ايران اسلامي مانور دهند بدان اميد كه اين اهرم سخت و پرفشار كارگر بيفتد و ايران را وادار به مذاكره نمايند. وگرنه آمريكا با مشكلات داخلي و بحران بي بديلي مانند جنبش ضد وال استريت و با يك ارتش خسته و از هم پاشيده در منطقه كه به گزارش هافينگتون پست مهم ترين چالش آن «خودكشي» است و در هر 80دقيقه يك كهنه سرباز آمريكايي خودكشي مي كند قادر نيست به حمله نظامي عليه ايران فكر كند چه برسد كه بخواهد آن را در شرايط كنوني عملياتي نمايد.
5- و بالاخره امروز پس از يك دهه لشكركشي آمريكايي ها به منطقه و جنگ با عراق و افغانستان و از سوي ديگر جنگ هاي رژيم صهيونيستي با حزب الله لبنان و حماس در 2006 و 2008 آنچه هويداست اين كه اگر در آن جنگ ها ناكام ماندند و به اهدافشان نرسيدند در صورت دست زدن به حماقت جنگ با جمهوري اسلامي ايران كه به تعبير روزنامه آمريكايي بوستون گلوب زمان رهبري او در منطقه فرا رسيده است نه طعم ناكامي بلكه ضرب شستي سنگين را دريافت خواهند كرد.
بنابراين تمام تحركات و تلاش غربي ها و صهيونيست ها از طرح حمله نظامي عليه ايران يك عمليات رواني است براي گرفتن امتياز از جمهوري اسلامي بر سر ميز مذاكره و اين بخاطر اين است تا از عمق استراتژيك ايران بكاهند. عمق استراتژيك جمهوري اسلامي در يك عبارت كاملاً خلاصه شده و موجز همان مؤلفه هايي است كه امروز در منطقه، خاورميانه با مختصات انقلاب اسلامي در حال شكل گيري است. معناي روشن كاستن از عمق استراتژيك ايران عبارت است از كاهش تأثيرگذاري انقلاب اسلامي در تحولات منطقه اي خاورميانه و شمال آفريقا در بستر بيداري اسلامي و در ادامه مديريت بحران هاي داخلي از جمله جنبش ضد وال استريت.
اما آنچه كه اين آرزوي آمريكايي ها و صهيونيست ها را بر باد خواهد داد پختگي جمهوري اسلامي است كه در تمامي دهه هاي گذشته در رويارويي با آنها آبديده شده و اكنون نيز دست غربي ها را در اين جنجال سازي حمله نظامي خوانده است.
حسام الدين برومند

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین