کد خبر: ۵۹۳۸۵۲
تاریخ انتشار:
ترامپ عامل اصلی سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران است

مروری بر سیاست فشار ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران

در این یادداشت سعی شده است تا ضمن ارائه تصویری از سیاست فعلی آمریکا در قبال ایران ، چشم‌اندازی از تحولات پیش روی تقابل دو کشور به خواننده ارائه گردد.

گروه بین الملل: مصطفی جوکار کارشناس مسائل بین الملل طی یادداشتی که پیرامون سیاست های فشار ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران نگاشته شده، معتقد است: اگرچه رویکرد کلی رئیس‌جمهورهای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران را باید سیاستی واحد دانست که طی چهل سال اخیر تغییر حکومت در ایران را دنبال کرده است؛ اما طبیعی است که در دوره تصدی هر یک از رؤسای جمهور، این هدف کلی با شیوه‌ای خاص و متناسب با شرایط داخلی و بین‌المللی حاکم بر دولت آمریکا دنبال شده است. در همین رابطه انتخاب دونالد ترامپ در ابتدای سال 2017 به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا، باعث ایجاد نوعی تغییر تاکتیکی در شیوه برخورد این کشور با جمهوری اسلامی ایران نسبت به 8 سال دوره ریاست جمهوری اوباما شد که می‌توان آن را در چارچوب سیاستی جدید نسبت به دوره قبل و با عنوان سیاست "فشار حداکثری" که مرتباً توسط مقامات و تحلیل گران آمریکایی تکرار شده است بررسی کرد. در این یادداشت سعی شده است تا ضمن ارائه تصویری منظم از سیاست فعلی ایالات‌متحده در قبال جمهوری اسلامی و اشاره به مهم‌ترین مؤلفه‌های این سیاست ، چشم‌اندازی از تحولات پیش روی تقابل دو کشور به خواننده ارائه گردد.

 

مروری بر سیاست فشار  ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران

 

به گزارش بولتن نیوز به نقل از کانال تلگرامی آنالیز آمریکا، متن این یادداشت به شرح زیر است:

 

به‌طورکلی سیاست فشار حداکثری دولت فعلی ایالات‌متحده علیه ایران را می‌توان دارای سه ابزار اصلی شامل "فشار اقتصادی"، "فشار روانی" و "فشار امنیتی" و دو ابزار ضمنی یا فرعی شامل "تهدید معتبر به حمله نظامی" [به‌عنوان کاتالیزور]و "مذاکره بدون پیش‌شرط"[به‌عنوان سوپاپ اطمینان] دانست که بر اساس طراحی صورت گرفته درنهایت، جمهوری اسلامی را مجبور به انتخاب یکی از دو گزینه زیر خواهد کرد:

 

فروپاشی و تغییر حکومت

 

مذاکره مجدد با آمریکا در چارچوب شرایط جدید و تکرار چرخه "معاهده – نقض عهد" توسط آمریکا

 

نحوه به‌کارگیری ابزارهای فوق به‌منظور اعمال فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی در طی دو سال گذشته را می‌توان به این صورت توصیف کرد که دولت ترامپ پس از استقرار ابتدا با به‌کارگیری تهدید به تحریم اقتصادی و فشار روانی سعی در ملتهب کردن فضا عمومی جامعه ایران کرد و در مرحله بعد ضمن اعمال تحریم اقتصادی و ادامه تهدید به فشار بیشتر سعی کرد با استفاده از عناصر وابسته به خود در داخل ایران، مردم را به قیام و شورش علیه حکومت تشویق کند. در این شرایط، علی‌رغم اینکه تهدید جمهوری اسلامی به حمله نظامی با قرار دادن ایران در معرض یک خطر بنیادین، سیاست‌مداران معتدل ایرانی را ترغیب به عقب‌نشینی از آرمان‌ها و مذاکره مجدد با ایالات‌متحده می‌کرد، می‌توانست تشدید فشار ایران بر نیروهای آمریکایی حاضر خاورمیانه به‌منظور تحمیل هزینه متقابل بر دولت آمریکا را در پی داشته باشد.


بنابراین دولت ترامپ به‌منظور اطمینان از اینکه بتواند با کمترین هزینه ممکن به اهداف سیاست خود در قبال ایران دست یابد، آمادگی خود را برای مذاکره بدون پیش‌شرط با مقامات ایرانی اعلام کرد تا ایران را از به‌کارگیری ابزار فشار منطقه‌ای و نظامی که معمولاً در شرایط بحرانی از آن به‌منظور تحمیل هزینه ‌بر دولت آمریکا و اجبار آن به تجدیدنظر در اعمال فشار اقتصادی استفاده می‌کند بازدارد.

 

از زمان روی کار آمدن ترامپ در ابتدای سال 2017 تاکنون سیاست مذکور 3 فاز اصلی را پشت سر گذاشته است که در ذیل ابتدا به بررسی جداگانه هریک از فازهای این سیاست و درنهایت شرایط فعلی تقابل دو کشور می‌پردازیم.

 

فاز اول: تحلیف ترامپ تا خروج از برجام

 

انتخاب ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهوری از حزب جمهوری‌خواه که حتی در دوران انتخابات نیز خروج از برجام را یکی از اقدامات دولت خود در صورت پیروزی عنوان کرده بود، خود سطحی از فشار روانی را بر جامعه و نخبگان ایرانی تحمیل کرد. بنابراین گزاف نیست اگر نقطه آغاز سیاست ترامپ در قبال ایران را روز سوگند ریاست‌جمهوری‌اش بدانیم.

 

فشار روانی: در این دوره نکات زیر مؤلفه‌های اصلی فشار روانی دولت ترامپ علیه نخبگان و مسئولین ایرانی را تشکیل می‌دهد:

 

تمرکز بر ایده رئیس‌جمهور دیوانه (Mad president) به‌منظور تقویت جنبه عمل‌گرای شخصیت ترامپ

 

تهدید به خروج از برجام

 

فشار اقتصادی: در این دوره تلاش دولت آمریکا درزمینهٔ اقتصادی بیشتر معطوف به بررسی وضعیت اقتصادی ایران و بازطراحی شیوه اعمال تحریم بر جمهوری اسلامی ایران بود که نتیجه خود را در دوره‌های بعدی سیاست ترامپ علیه ایران نشان داد. بااین‌وجود دو اقدام اساسی زیر در این دوره توسط دولت ایالات‌متحده صورت گرفت:

 

نقض مکرر برجام که می‌توان آن را در راستای سنجش واکنش عملی ایران نسبت به خروج احتمالی دولت آمریکا از این قرارداد نیز ارزیابی کرد.

 

ایجاد فشار سیاسی بر کشورهای دارای تعامل تجاری با ایران

 

فشار امنیتی: ایجاد آشوب و ملتهب کردن فضای جامعه در این دوره، در دستور کار دولت ترامپ و نیز شخص پامپئو قرار داشت (که البته در آن زمان ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا را بر عهده داشت.) مهم‌ترین اقدامات مهم‌ترین اقدامات مرتبط، در این دوره شامل موارد زیر است:

 

شورش‌های دی‌ماه 96

 

انتصاب مایکل دی آندریا به‌عنوان مسئول مرکز عملیات ایران در CIA توسط پامپئو

 

وقوع 2 عملیات تروریستی حمله به مجلس شورای اسلامی و مرقد امام خمینی در تهران که درمجموع حدود 60 کشته و زخمی برجای گذاشت.

 

فاز دوم: خروج از برجام تا بازگشت کامل تحریم‌ها در 13 آبان 1397

 

با انفعال نسبی دولت ایران در پاسخگویی متناسب و متناظر به اقدامات اولیه دولت آمریکا، دونالد ترامپ در تاریخ 18 اردیبهشت رسماً خروج ایالات‌متحده از برجام را اعلام کرد. در این دوره ابزارهای ضمنی اعمال فشار بر ایران نیز توسط دولت آمریکا به کار گرفته شد. به‌طور خلاصه فاز دوم سیاست فشار حداکثری ترامپ به‌صورت زیر قابل‌بررسی است:

 

مروری بر سیاست فشار  ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران

 

فشار روانی: عملیات روانی دولت آمریکا در این دوره ضمن ادامه تهدید به فشار اقتصادی بیشتر و بی‌سابقه، شامل مؤلفه‌های زیر است:

 

تقویت دیپلماسی عمومی در قبال ایران

 

شکل‌گیری گروه اقدام ایران در وزارت خارجه آمریکا توسط پامپئو (که 5 روز پس از خروج آمریکا از برجام متصدی این وزارت خانه شده بود) با اهداف زیر:

 

تعدیل افکار عمومی مردم ایران نسبت به خصومت با دولت آمریکا

 

مشروعیت بخشی به شایعات مطرح‌شده علیه برخی مقامات و به‌خصوص رهبر انقلاب

 

فشار اقتصادی: تلاش ایالات‌متحده برای اعمال فشار اقتصادی حداکثری بر جمهوری اسلامی در این مرحله به اوج خود رسید و می‌توان گفت ایالات‌متحده اصلی‌ترین ضربه خود به اقتصاد ایران را با انجام اقدامات زیر وارد کرد:

 

بازگرداندن‌ تحریم‌های گذشته در دو بازه 60 و 90 روز پس از خروج از برجام

 

اعمال تحریم‌های جدید مبتنی بر تحریم هم‌زمان اشخاص حقیقی و حقوقی به‌صورت گسترده و تحریم بیش از 700 شخص و نهاد ایرانی

 

فشار بر ایران از طریق اروپا برای تقویت زیرساخت‌های تحریم از طریق پیوستن به FATF

 

فشار امنیتی: در این مرحله فشار امنیتی اعمال‌شده بر جمهوری اسلامی شامل دو اقدام اصلی است:

 

حمله تروریستی موفق به رژه در اهواز با بیش از 100 کشته و زخمی

 

تلاش‌های ناموفق برای ایجاد ناامنی و حملات تروریستی در ایران. موفقیت ایران در کنترل فضای امنیتی در این دوره به‌قدری چشم‌گیر است که جان آلترمن - مدیر برنامه خاورمیانه در مرکز تحقیقات راهبردی و بین‌المللی (CSIS) – در این رابطه می‌نویسد " علی‌رغم سیاست‌های ترامپ [برای ایجاد نارضایتی و آشوب در ایران] به نظر می‌رسد دستگاه امنیتی این کشور توانسته کنترل اوضاع را حفظ کند چراکه در ایران نشانه از عزم مردم برای اقدام علیه حکومت دیده نمی‌شود."

 

به‌کارگیری گیری ابزارهای فرعی شامل موارد زیر:

 

تهدید معتبر به حمله نظامی: تهدید مقامات آمریکایی به حمله نظامی به ایران که با پشتوانه عمل‌گرایی وی علیه جمهوری اسلامی به کار گرفته شد به‌قدری توسط برخی نخبگان ایرانی جدی تلقی شد که رهبر انقلاب بخشی از سخنان سالانه خود در مرقد امام خمینی را به این مسئله و انکار اعتبار هرگونه تهدید به حمله نظامی به ایران توسط آمریکا اختصاص دادند.

 

مطرح کردن امکان مذاکره بدون پیش‌شرط به‌منظور جلوگیری از بروز رفتارهای ماجراجویانه از ایران و تحمیل هزینه مضاعف بر ایالات‌متحد

 

مراحل اول و دوم سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران، پیامدهای زیر را برای مردم و دولت ایران به دنبال داشت:

 

سقوط ناگهانی بیش از 60% ارزش ریال

 

کاهش تولید ناخالص ملی کشور

 

افزایش نرخ تورم

 

افزایش میزان بیکاری در کشور و ورشکستگی بنگاه‌های اقتصادی

 

فاز سوم: بازگشت تحریم‌ها تا زمان حال

 

به‌طورکلی می‌توان گفت اقدامات اصلی ایالات‌متحده به‌منظور اعمال فشار حداکثری، شامل مواردی است که در دو مرحله ابتدایی سیاست ترامپ صورت گرفت و در این مرحله بیشتر شاهد ادامه اقدامات گذشته، نتایج آن اقدامات، اصلاح خطاها و تکمیل اقدامات پیشین همانند برداشتن تدریجی معافیت‌های اعمال‌شده بر تحریم نفت هستیم. گروه اقدام ایران در وزارت خارجه و مرکز عملیات ایران در سازمان اطلاعات مرکزی در همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند که نتیجه اقدامات آن‌ها در حملات تروریستی به چابهار و فعال شدن شبکه‌های اجتماعی وابسته به وزارت خارجه آمریکا به‌وضوح قابل‌مشاهده است. همچنین درزمینهٔ اقتصادی علاوه بر موارد یادشده که حاصل بازگشت تحریم‌های آبان ماه و احتمالاً جدال جناح‌های سیاسی داخلی برای پیوستن به FATF است، باید عنوان کرد که ازاین‌پس و در فاز سوم تمرکز ایالات‌متحده بر دو نکته زیر خواهد بود:

 

کاهش دسترسی ایران به ارز جامد و جایگزینی کالا در مبادلات خارجی ایران

 

کاهش تولید ناخالص ملی ایران و افزایش تعداد بنگاه‌های اقتصادی ورشکسته در داخل

 

ازجمله پیامدهای احتمالی ادامه سیاست فشار حداکثری ترامپ که جمهوری اسلامی در ماه‌های آینده با آن مواجه خواهد شد می‌توان به، تأثیر گذشت زمان، تحلیل رفتن قدرت حکومت برای مهار فشار اقتصادی دولت آمریکا، اثر مخرب جنگ فرسایشی اقتصادی بر مردم و افزایش ناامیدی در کنار افزایش ارتکاب جرم در جامعه، هم‌زمان با افزایش تورم و بیکاری اشاره کرد. نکته مهم پیرامون موارد فوق این مسئله است که پیامدهای مذکور به شکل تدریجی در جامعه ظاهر می‌شود و تأثیرات آن یک‌باره برای مردم محسوس نخواهد شد. بنابراین در صورت توجه کافی دولت به تغییر شاخص‌های مذکور، قطعاً موارد فوق قابل مدیریت خواهد بود. به‌عبارت‌دیگر مشکل اصلی زمانی بروز می‌یابد که دولت ایران بدون توجه به تغییرات افکار عمومی جامعه و استهلاک مقدورات کشور، خود را به‌یک‌باره در برابر انبوهی از نابسامانی‌های مدیریت نشده بیابد و در آن زمان برای خود چاره‌ای جز مصالحه مجدد با غرب نبیند.

 

با توجه به موارد فوق، در رابطه با چشم‌انداز آینده سیاست فشار حداکثری ترامپ و آنچه برای مقابله با این سیاست می‌توان انجام داد نکات زیر قابل‌ذکر است:

 

همان‌طور که اشاره شد انفعال دولت در مقابل اقدامات ایالات‌متحده قبل و بعد از نقض برجام یکی از عوامل ترغیب دولت ترامپ به ادامه این سیاست به شمار می‌رود که باید با آن مقابله کرد. بدین منظور افزایش فعالیت‌های منطقه‌ای و خروج نرم و حتی سخت (یعنی با اعلام رسمی) از برجام از گزینه‌هایی به شمار می‌رود که می‌تواند با فرستادن سیگنال های وقوع نوعی تغییر جدی در سیاست خارجی ایران به داخل و خارج از کشور، علاوه بر احیای خودباختگی فراگیر در میان نخبگان و مردم، منجر به تجدیدنظر دولت ترامپ در اعمال سیاست خود در میان‌مدت شود.

 

ایران باید این مفهوم را به دولت آمریکا منتقل کند که به‌هیچ‌وجه قصد مذاکره مجدد با ایالات‌متحده را ندارد. امروز تلقی دولت آمریکا از مقاومت دولت ایران در برابر تحریم‌ها صرفاً یک مقاومت مقطعی و تاکتیکی است که به‌هیچ‌وجه به‌عنوان بخش اصلی سیاست دولت به کار گرفته نشده است. باید توجه کرد تا وقتی تلقی مذکور در درون دولت ترامپ نسبت به دولت ایران وجود دارد ایالات‌متحده اعمال فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی را با هدف تکرار چرخه "امضای معاهده – نقض عهد" و یا تغییر حکومت ایران به‌وسیله مردم و یا حتی به‌وسیله کودتا ادامه خواهد داد.

 

سیاستمداران ایرانی باید این مفهوم را به دولت ترامپ منتقل کنند که تهدیدات نظامی ایالات‌متحده را معتبر نمی‌دانند و معتقد به تعیین‌کنندگی برتری تجهیزاتی در عرصه نظامی نیستند. متأسفانه عدم وجود این رویکرد در برخی نخبگان سیاسی فعلی، انفعال دولت را در برابر اقدامات ایالات‌متحده افزایش داده است که باید با آن مقابله شود.

 

نکته پایانی در این زمینه، لزوم اتکای دولت بر قابلیت‌های داخلی به‌جای پافشاری بر لزوم وابستگی به غرب برای ایجاد توسعه در داخل است. متأسفانه تمرکز بر برقراری ارتباط با غرب علاوه بر اتلاف سرمایه ملی، لو رفتن بسیاری از راه‌های دور زدن تحریم‌ها و مقابله با فشار اقتصادی آمریکا، توقف پیشرفت کشور در فناوری‌های جدید براثر اطمینان از موجود بودن کالای وارداتی یا تغییر اولویت‌های پژوهشی کشور در اثر مذاکره با اروپا و ... منجر به تخریب روحیه بسیاری از نخبگان داخلی نیز شده است که باید با تکیه‌بر ظرفیت داخلی، آن را بازسازی کرد.

 

درنهایت باید توجه کرد عدم وجود گزینه جایگزین برای ساختار سیاسی فعلی و همچنین مشارکت بالای مردم در رویدادهای سیاسی، کشور را از خطر بحران‌های جدید مصون نمی‌دارد و تغییرات جدی در سیاست‌های اقتصادی و همچنین سیاست خارجی کشور، لازمه عبور از بحران فعلی است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین