گروه دین و اندیشه: حجتالاسلام مهدی اسماعیلی در یادداشت پیش رو به رویهای که در تعدادی از حوزههای علمیه رواج دارد یعنی جدایی دین از سیاست و جدا دانستن فعالیت طلبهها از مسائل سیاسی، پرداخته است و در آن با ذکر یک خاطره نظر مقام معظم رهبری را در این خصوص بیان میکند.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که بهصورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرارگرفته، به شرح زیر است:
اتلاف عمر طلبگی
اولین کلاس صبح پایه 5، ساعت 7.30 دقیقه صبح است.
استاد با شوقوذوق وصفناپذیری دارد از وظایف طلبگی میگوید؛ از ارزش علم و عالم، از اهمیت دانش، از فقه، از اصول، از میراث حوزه، از رجال و بزرگان و گذشتگان سلف و خلف.
بچهها دهانشان بازمانده است و متحیرند از اینهمه توانمندی استاد در سیره شناسی و کتابشناسی و سلف شناسی.
بحث دارد بهجاهای خوبی میرسد ولی انگار جنس حرفهای استاد عوض میشود و گریزش بهجاهای دیگری جهت پیدا میکند؛ او ادامه میدهد: «طلبه نباید وقتش را برای فضای غیرعلمی حوزه تلف کند؛ طلبه نباید با دولتیها حشرونشر داشته باشد؛ طلبه نباید وارد مسئولیت در نظام بشود؛ طلبه نباید وقتش را در بسیج و ارگانها تلف کند؛ طلبه نباید خودش را درگیر انتخابات بکند؛ سیاست بااخلاق سازگار نیست؛ سیاست بیپدرومادر است؛ سیاست دردسر آور است، من یادم نمیآید یکبار هم در مسائل غیر مربوط مثل انتخابات و راهپیمایی و ... وقتم را گذرانده باشم و ...»
نبایدهای استاد تمامی ندارد و با مسلسل کلامش و کلام مسلسلش مستمر شلیک میکند.
روحانیت و سیاست.
ساعت اول تمام میشود. کتابم را جمع میکنم و بهسرعت به سمت حجره میروم و بهقصد استراحتی کوتاه دراز میکشم، اما واژهها بدجور در ذهنم شلوغکاری میکنند، انگار هرکدامشان میخواهند معنای خودشان را فریاد بزنند: طلبه، سلف، خلف، گوشهنشینی، عدم پذیرش مسئولیت، دولت، انتخابات، شأن حوزه، سیاست، دیاثت و ... .
هنوز از فریاد واژهها خلاصی نیافتهام که فریادی بلندتر، واژههای بیشفعال ذهنیام را فراری میدهد، این صدای بلندگوی مدرسه است که اعلام میکند: دوستان طلبه پایه 5 هرچه سریعتر در مدرس 6 جهت درس فقه استاد ... حاضر شوند.
تکرار افاضات استاد
استاد بعد از حمد و ثنای پروردگار درس را شروع میکند ... .
کلاس در حال تمام شدن است که استاد انگار که احساس مسئولیتی به او دست داده باشد مجدداً گریز میزند به علمای سلف و سیره اخلاقی شأن و ازایندست مباحث و مجدداً توصیههایش شروع میشود و مجدداً طلاب را از همکاری و پذیرش مسئولیت بر حذر میدارد و از بدیها و مشکلات نظام و آلودگیهای دستگاهها میگوید و اشاره میکند که مراجع هم از این وضعیت ناراحتاند و به خاطر مصلحت چیزی نمیگویند ... .
کمکم دارم قانع میشوم که باید قید حضور در فضای اجتماع را بزنم که ناگهان صدای در زدن خادم مدرسه از حس خارجم میکنند، او وارد کلاس میشود، سلامی میکند و یک چایی خوشرنگ را روی میز استاد قرار میدهد، پوستر پیچیده شده در دست مش رحیم جلبتوجه میکند.
اهمیت نقش آبدارچی در مدرسه
استاد از او تشکری میکند و او هم ابراز علاقه میکند و با لهجه شیرین آذریاش میگوید حضرت استاد اجازه هست این پوستر رو اینجا نصب کنم.
استاد هم با لبخندی میگوید: حالا که آوردهای نصبش کن لابد روایتی یا نکته مفیدی هست که به درد طلاب می خوره، رفقای طلبه تا مش رحیم کارش را انجام میدهد صلواتی بفرستند.
صدای صلوات مثل استارت مجدد بین کلاس عمل میکند و بچهها از خودشان بیرون میآیند.
مش رحیم پوستر را دقیقاً پشت سر استاد و در نقطه بالای سر ایشان نصب میکند.
استاد همچنان با حس خاصی به حرفهایش ادامه میدهد ... .
مرتضی بغلدستیم آهسته با آرنج به شانهام میزند و به من میفهماند که نوشتههای پوستر را بخوانم.
تقریباً همه بچهها کنجکاو شدهاند و به پشت سر استاد خیره شدهاند، بنده خدا استاد فکر میکند بچهها عطش شأن برای شنیدن کلام ایشان بیشتر شده که با این دقت به او نگاه میکنند بنابراین باانرژی بیشتری کلماتش را ادا میکند.
من هم برای خواندن متن کمی جابجا میشوم و دوزانو مینشینم و در تأیید فرمایشات استاد سرم را تکان میدهم اما نگاهم روی تابلوی پشت سر استاد است و آرامآرام دارم مطالعه میکنم.
بچهها حالا به همدیگر نگاه میکنند و لبخند میزنند، استاد هم کمکم متوجه قصه میشود و میفهمد بچهها به پوستر پشت سر استاد خیره شدهاند نه به خود ایشان، به همین دلیل نگاهی به من میکند و میگوید آقا مهدی شما لطف کنید روایت را بلند بخوانید ماهم مستفیض شویم.
قرائت ما از سکولاریسم
من هم ازخداخواسته صدایم را بلند میکنم و شروع میکنم به خواندن:
مقام معظم رهبری حفظه الله:
«اینکه یک آقایی در یک گوشهای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است.
روحانی باید از وجود یک چنین نظامی که پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامی است، با همه وجود استقبال کند.
مراجع تقلید کنونی، مکرر متعددیشان به بنده گفتند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتی حرام قطعی میدانیم. خیلیشان از روی لطف به من پیغام میدهند یا میگویند که ما تو را مرتباً دعا میکنیم. این نشاندهنده قدرشناسی از نظام اسلامی است.
حالا یک معممی یک گوشهای بیاید خودش را از نظام کنار بگیرد؛ بهانه هم این است که ما فلان انتقاد را داریم. خیلی خوب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دویست تایش به خود ما عمامهایها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نیست؟ وجود انتقاد و عیب در یک مجموعه مگر موجب میشود که انسان اینهمه محسّنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نکند؟ در روحانیت هم همینجور است؛ عیوب الیماشاءالله. بنده آخوندم، طلبه هستم، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الآن؛ بیایید برای شما همینجا یک فهرست از بر بنویسم. صد تا اشکال در ما هست؛ اما این صد تا اشکال موجب میشود ما از روحانیت اعراض کنیم؟ ابداً.
در مقابل این صد تا اشکال، هزارتا حُسن وجود دارد. در کسر و انکسار مصالح و مفاسد است که انسان میتواند خط مستقیم را پیدا کند ...
بنابراین حوزههای علمیه نمیتوانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است[1].»
از خوشحالی در پوستم نمیگنجم، هیچوقت به این اندازه از قرائت متن لذت نبردهام انگار کوه سنگینی از دوشم برداشتهشده است، هرگز فکر نمیکردم آبدارچی مدرسه اینقدر بهموقع و سر بزنگاه مفید واقع بشود... .
انتهای پیام/#
پینوشت:
[1]. سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی19/07/91
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com