کد خبر: ۵۶۴۵۵
تاریخ انتشار:

ماه مهماني خدا يا تلويزيون؟

تلويزيون سريال هاي مختلفي براي اين ماه عزيز تدارك ديده و بسياري از ما براي ديدنشان لحظه شماري مي كنيم و گاه چنان درگيرشان مي شويم كه يادمان مي رود كار ديگري داريم براي ديدن اين برنامه ها وقت بسيار است، اما لحظه اي بينديشيم ببينيم حيف نيست دريا دريا خير و بركت و آمرزش را در پاي تلوزيون هدر دهيم.

با فرا رسيدن ماه مبارك رمضان و وارد شدن در دنياي سراسر نور و بركتش ، لازم است هرچه بيشتر قلب و روح خود را آماده‌ي پذيرش انوار آن ماه بگردانيم. حضرت مولي‌الموحدين "عليه‌السلام " در نامه‌ي خود به فرزندشان امام حسن "عليه‌السلام " مي‌فرمايند: "وَ أَوْثَقُ سَبَبٍ أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَينَك وَ بَينَ اللَّهِ " محكم‌ترين و پايدارترين پيوند، پيوند تو است با خدا.


وقتي متوجه باشيم به‌ جز بندگي ما و ربوبيتِ خدا، همه اعتبارات است و حقيقتي ندارد. پس به واقع يك ريسمان است كه بين ما و خدا، حقيقي و پايدار و محكم است كه همان بندگي او است. اين ريسمان وقتي وارد زندگي‌ها مي‌شود كه ما خودمان را بنده ببينيم و لاغير، و خدا را معبود ببينيم و لاغير. برعكس آن‌كس كه خود را همه كاره زندگي خود مي‌داند و خود را به ابزارهاي دنيا، اعم از خانه و پول و مقام، متصل مي كند، اين آدم به پوسيده‌ترين وسيله بين خود و آن ابزارها متوسل شده است. با چيزهاي همراه و مصاحب شده كه بر عكسِ نفس خودش كه پايدار است، ناپايدار اند. به گفته حافظ:

نخست موعظه‌ي پيرِ مي‌فروش اين است كه از مصاحب ناجنس احتراز كنيد.


مصاحب حقيقي خدا است و از آن جهت هم‌جنس شماست كه شما جلوه‌اي از روح او هستيد، همان روحي كه عالي‌ترين مخلوق است و نمايش كامل انوار او.

ناجنس يعني آن چيزي كه هم جنس شما نباشد و شما را به خدا متصل نگرداند، خداست كه مقصد و مقصود هر كس است. و لذا غير خدا همه چيز نسبت به قلب و روان ما ناجنس است.


چنانچه ملاحظه بفرماييد به غير خدا، همه انسان‌ها همه چيز را براي خود مي‌خواهند، چون همه ناقص‌اند و مي‌خواهند از طريق بقيه نقص خود را برطرف كنند، فقط كساني از اين امر استثناء هستند كه متوجه شده‌اند بايد از طريق خدا نقص خود را بر طرف نمايند. رفقاي عادي شما به شما مي‌گويند: رفته بودي دلم برايت تنگ شد، چون از تنهايي خودشان ناراحت‌اند. يك وقت است ما بدون امام نمي‌توانيم زندگي كنيم چون امام جان ماست، آن درست است. و ملاقات اولياء الهي و علماء بزرگ هم در همين راستا است. ولي در بسياري موارد ما در ارتباط با بقيه مي‌خواهيم به خيالات خود جواب دهيم. چيزي كه فرهنگ مدرنيته گرفتار آن است و براي جواب‌گويي به آن امثال سينما و تلويزيون را پديد آورد، و از اين طريقه‌ها، با پركردن خلوت هاي خود،راه ارتباط خود را با خدا به فراموشي سپرد.

حضرت مي‌فرمايند: مواظب باش با گرفتار شدن در بندهاي گره‌خورده خيالات از آن رشته اصلي و قابل اعتمادي كه بين تو و خداوند هست محروم نشوي. در ماه رمضان با بند‌هاي خيال وداع كن اما با رشته بين خود و خدا هرگز وداع نكن.

اين‌كه در آيات مربوط به ماه رمضان خداوند به پيامبرش "صلوات‌الله‌عليه‌وآله " مي‌فرمايد: چون بندگان من از تو در باره‌ي من سؤال مي‌كنند، من نزديك هستم؛ نشان مي‌دهد كه ماه رمضان ماه همّت جهت ايجاد آمادگي براي ملاقات و رؤيت خدا توسط قلب‌ها است.

بايد مواظب باشيم كه اين ماه نزديكي به خدا كه مسير صد ساله را ميتوان با عنايت خداوند متعال يك شبه رفت و از پيراهه هاي روح و جان جدا شد را با مصاحبت ناجنس هدر ندهيم .


تلويزيون سريال هاي مختلفي براي اين ماه عزيز تدارك ديده و بسياري از ما براي ديدنشان لحظه شماري مي كنيم و گاه چنان درگيرشان مي شويم كه يادمان مي رود كار ديگري داريم براي ديدن اين برنامه ها وقت بسيار است، اما لحظه اي بينديشيم ببينيم حيف نيست دريا دريا خير و بركت و آمرزش را در پاي تلوزيون هدر دهيم آيا اين زيان و ضرري جبران ناپذير نيست؟ كه گناهان يك ساله و سال ها را به دوش كشيده و حال كه اين افتخار شامل حالمان شده و به دريايي وارد شده ايم كه ميتوانيم از لوث وجود هر آنچه نبايد، راحت شويم با قطره اي اشك و به زبان آوردن آهي از عمق جان و از سر ندامت برهانيم خود را قفس تنگ خواهش ها و عطش هاي پست و دون شأن انسان و انسانيت .

عزيزان "پنج كيلومتر تا بهشت " راه نيست كمتر است و اصلا راهي نيست اگر قدر اين لحظات و روزها و شب ها را بدانيم .

حال كه درهاي آسمان باز است بهتر است به آسمان نظر كنيم از حجاب ها و پرده ها گذشته درد اين سال و سال ها به درگاه بي نياز برده در خلوت با مقام والايش عرض حاجت كنيم و حاشا كه اين لحظات نوراني را "تكيه بر باد " داده و تا "سي امين روز " به جاي فرشته شدن و بالاتر رفتن از هر چه فرشته است، نه تنها قدمي به پيش نرفته كه سقوطي آزاد داشته و به جاي "سقوط يك فرشته " يك انسان سقوط كند ،انساني كه خدا به مهماني دعوتش كرد و با گستاخي تمام دعوت خداي مهرباني ها را رد كرد همو كه خدا به او باليده است به فرشتگانش فخر فروخته حال غافل از مقام كبريائيش در چرخه اي عبث از اين روزگار عمر گران مايه مصرف مي كند و خدمت شكم و تن مي كند و براي مار مور قبر پروار مي بندد.

فقط نگاه

اگر كسي طالب ديدار جمال عالم آراي جانان است بايد نگاه از غير برگرفته و در ميان نقش ها و نگارها، او را شاه نشين چشم و جان كند .

تمام وجود انسان مي‌تواند نگاه به حق باشد، ديگر خود را نبايد ديد و حتي خدا ديدن خود را هم نبايد ديد، فقط ديدن حق بايد در ميان باشد. شما وقتي مرا نگاه مي‌كنيد ديگر نگاه كردن خود را نگاه نمي كنيد. يك وقت شما فقط مرا نگاه مي‌كنيد و ديگر هيچ، ولي يك وقت مي‌گوييد عجب! دارم نگاهش مي‌كنم، در حالت دوم ديگر مرا نگاه نمي‌كنيد بلكه به نگاه‌كردن خود توجه داريد. شما وقتي در آينه چيزي را مي‌بينيد فقط نگاه كردن هستيد، اما وقتي متوجه خودتان هستيد كه داريد نگاه مي‌كنيد آن وقت ديگر به آن چيز نگاه نمي‌كنيد.

پس در موقع رؤيت نگاهتان را نگاه نمي‌كنيد. نگاه كردن، غير از نگاه را نگاه كردن است. پروانه وقتي به دور شمع مي‌گردد همين طور مي‌گردد و مي‌گردد تا جذب نور ‌شود تمام وجودش توجه به نور مي‌شود، اصلاً وجود خود را فراموش مي‌كند. به‌همين جهت به‌سرعت به طرف آتش شمع مي‌رود، ناگهان با تماس با آتش و گرمي آن به خودش مي‌آيد، عقب مي‌كشد. دوباره نور را مي‌بينيد و جذب آن مي‌شود، خود را فراموش مي‌كند و به طرف آتش مي‌رود، دوباره مي‌سوزد و عقب مي‌كشد، تا به آن‌جا مي‌رسد كه هرچند نزديكي به شمع با سوختن همراه است، اما بالأخره خود را به آتش مي‌زند، ديگر مواظب است خود را نبيند تا عقب بكشد، تمام وجودش مي‌شود ديدن نور، اين‌جاست كه قوْتِ نور مي‌شود و خودش مي‌شود آتش.

انساني كه متوجه رشته بين خود و خدا شد، تمام وجودش مي‌شود نگاه به حق، ديگر هيچ رشته ديگري را به رسميت نمي‌شناسد. اگر كسي فهميد كه بنده است. يعني بند به خدا است تمام نگاهش مي‌شود نگاه به حق، چيزي جز حفظ اين ارتباط برايش معني ندارد. بندگي چيزي جز توجّه به حق نيست، عين اتصال به حق است، چون وجودش به همان بندگي و بند بودن است، وجود مستقلي ندارد، بندگي يعني عين فقر نسبت به حق. اين نور پائيني را نگاه كنيد وقتي رابطه‌اش با نور بالايي قطع شود مثلاً يك مقوا بين نور بالايي و پائيني قرار دهند. نور پاييني هيچ مي‌شود. چون همين كه به نور بالايي وصل است، وجود دارد. وقتي مي‌خواهيم بندگي كنيم. چون بندگي چيزي جز اتصال به حق نيست، تماماً مي‌شويم توجه و نظر و نگاه به حق، و انصراف از هر آنچه مي‌خواهد ما را به خود جذب كند. تمام عبادات براي حفظ اين نگاه است. گفت:

خودِ خدا به ما ياد داده كه بگو: "إِياك نَعْبُدُ وإِياك نَسْتَعِينُ "؛ به ما ياد داده است كه چطور سرِ رشته را نگهداريم، اگر كس ديگري خواست به ما ياد بدهد ما نمي‌پذيرفتيم، اوست كه مي‌داند راه و رسم ارتباط با خودش چگونه است، حتي به پيامبران نيز خودش ياد داد چگونه رشته‌ي بين خود و او را پايدار نگهدارند. سوره "حمد " تحفه بزرگ خدا است، خدا در اين سوره به ما ياد داده كه چگونه با او حرف بزنيم، چيز عجيبي است. حالا شما در سوره حمد فقط نگاه به حق هستيد، تمام مضامين اين سوره دريچه نگاه به حق است. نگاه به نگاه نيست. نگاهت را نگاه نمي‌كني. اگر نگاهت را نگاه كني كه نگاه نمي‌كني. بنده فقط نياز است، فقط فقر است. حالا ببين ريسماني كه بين تو و اوست چه ريسماني است. يك طرفش تويي كه فقط نيازي و نگاه، يك طرفش فقط اوست كه فقط غنا است و لطف و حيات و ساير كمالات. "هيچ‌چيز " به "چيز " وصل شده است. در سوره حمد راه اتصال به خودش را به ما آموخته و ما را دعوت كرده كه به او وصل شويم و به او بنگريم. گفت:

خود، كه را آمد چنين دولت به دست قطره را موجي تقاضا گر شده است

چــون تقاضــا مي‌كنـــد دريـا تو را از چه اِستــادي و وامــانــدي هَــلا

اَللّـــه، اَللّـــه ،زود بشتـــاب و بجـــو زان‌كه بحررحمت است‌اين، نيست جو

اَللّـــه اَللّـــه چون به فضلت راه داد ســر بــه خـــاك پـــاي او بـايد نــهاد

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین