کد خبر: ۵۲۹۹۸
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار:

داستان «بني‌صدر»ها

محمد پورغلامی

بولتن نیوز: به طور کلّی درباره‌ي ماجرای بنی‌صدر دو دسته نظر از سوی کارشناسان و تاريخ‌نگاران مطرح شده است. یک دسته از نظریات، ماجرای بنی‌صدر را با «جریان نفاق» ارتباط داده و معتقدند که اساسا بنی‌صدر از ابتدا هم علقه‌ای به نظام مبتنی بر ولایت فقیه که امام خمینی، شارح آن بود نداشت و در حقیقت نقش، بازی می‌کرد. اینان معتقدند که بنی‌صدر نفوذی دشمنان انقلاب اسلامي در نظام بود و برای این که بتواند نقشه‌ي دشمن را عملیاتی کند در ابتدا با نهضت همراه شد تا از این طریق وارد سیستم حکومتی شده و بتواند به اهداف و مقاصد خود برسد.

البته اين نگره را مي‌توان درباره‌ي‌ برخي افراد و جريانات سياسي ديگر نيز مورد بررسي قرار داد. براي مثال شهيد بزرگوار، لاجوردي همواره خطر سازمان مجاهدين انقلاب را بيش از منافقين مي‌دانست. سعيد حجاريان، خودش در جايي به اين سخن شهيد لاجوردي اعتراف كرده و گفته كه لاجوردي به من مي‌گفت منافقين چون زرنگ نبودند خيلي زود خودشان را لو دادند اما شماها زرنگ و زيرك هستيد و نفاق‌تان را به اين سادگي‌ها رو نمي‌كنيد. بيش از بيست سال از حرف شهيد لاجوردي گذشت تا مردم پي به صحت حرف او بردند.

موضوع نفاق را مي‌توان در ابعاد مختلفي مورد بحث قرار داد. مثل نفاق ديني يا نفاق سياسي. برخي افراد دچار «نفاق ديني» هستند. يعني كساني كه به اسلام و آموزه‌هايش ايمان و اعتقادي ندارند ولي در ظاهر خود را پايبند به آن نشان مي‌دهند. برخي اشخاص نيز دچار «نفاق سياسي» يعني مشخص نكردن درست خطوط و مواضع سياسي خود هستند.

دسته‌ای دیگر از محققان نيز ماجرای بنی‌صدر را در ذیل مسأله‌ای به نام «جریانات انحرافی» مورد بررسی قرار داده‌اند. این افراد معتقدند که بنی‌صدر از آن‌جایی که در یک خانواده‌ي مذهبی و روحانی رشد پیدا کرده و در جریان مبارزات انقلاب اسلامی نیز «کار»كي انجام داده بود نمی‌تواند فی نفسه انسان منافقی باشد اما داراي انحرافات فکری و عقیدتی بود. این انحرافات به مرور زمان و به طور خاص بعد از پیروزی در انتخابات و قبول پست ریاست جمهوری، خود را بیشتر و بيشتر معلوم کرد. از اين منظر «التقاطات فكري» بني‌صدر عامل سرنگوني او شد. تفكر التقاطي يا بهتر بگوييم «اسلام التقاطي» نيز همواره در جامعه‌ي ديني وجود داشته است. خروجي افرادي كه داراي تفكر اسلام التقاطي هستند مي‌شود همان چيزي كه قرآن از آن تعبير به «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» مي‌كند.

در يك نگاه كلّي بايد بگوييم هر جا «اسلام + يك تفكر خاص» مثل ليبراليسم، كمونيسم، ناسيوناليسم و امثالهم شد نتيجه‌اي كه به بار آورد چيزي جز تباهي و سياهي براي آن فرد و گروه و جامعه نبوده است. ما اين موضوع را مي‌توانيم در فرجام جريان‌هايي چون «سازمان منافقين» كه معجوني از اسلام به‌علاوه‌ي كمونيسم بود و يا «نهضت آزادي» كه داراي تفكر اسلام به‌علاوه‌ي ليبراليسم و تجربه‌گرايي بود به خوبي مشاهده كنيم.

اساسا ذات دين اسلام طوري است كه نمي‌تواند با هيچ مكتب و يا آموزه‌ي ديگري مخلوط شود. به همين علت است كه مي‌بينيم امام خميني در ادبيات سياسي خود از اصطلاحي به نام «اسلام ناب» استفاده مي‌كند. اسلام ناب يعني اسلام خُلّص. بدون هرگونه اضافات و مهملات فكري و عقيدتي خاص ديگر. بنابراين در تحليل جريانات سياسي همواره يكي از موضوعات كليدي پي بردن به عقبه و پشتوانه‌ي فكري و عقيدتي جريان‌ها و گروه‌هاي سياسي است. دقت در رفتار و گفتار بني‌صدر نشان مي‌دهد كه او داراي تفكر اصيل و ناب اسلامي نبوده است و به همين علت نمي‌توانست درك درستي از «نظام ولايي» انقلاب اسلامي و رهبريت آن داشته باشد.

جداي از اين بحث‌ها، آن مسأله‌ا‌ي كه به نظر مي‌رسد مهم‌تر باشد پاسخ دادن به اين سؤال است كه چرا اساسا افرادي چون بني‌صدر – و حتي اين اواخر اشخاصي مثل موسوي و كروبي- دچار چنين ريزش‌هايي مي‌شوند؟ چرا ما هميشه در «جامعه‌ي ديني» شاهد ريزش افراد به خصوص «خواص جامعه» هستيم؟ آيا اين ريزش‌ها نمي‌تواند به عنوان عاملي در تضعيف و بي ثباتي نظام و جامعه‌ي ديني تلقي شوند؟

اين‌ها سؤالات مهمي است كه دقت در پاسخ آنها مي‌تواند ما را در فهم، درك و تحليل درست و بهتر از چنين وقايعي كمك زيادي كند. ابتدائا بايد بدانيم كه به طور كلي مسأله‌ي «ريزش»ها و در نقطه‌ي مقابل آن موضوع «رويش»ها جزو خصوصيات هميشگي يك جامعه‌ي ديني است كه تنها محدود به نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران نمي‌شود. اين موضوع را حتي در جامعه‌ي ديني صدر اسلام هم مي‌توانيم ملاحظه كنيم. چنان‌كه ديديم كساني كه در روزگار يك معصوم (ع) به عنوان «طلحة الخير»ها و «سيف الاسلام»ها بودند چند سال بعد، رو در روي معصومي (ع) ديگر قرار گرفته و با او جنگيدند. و يا كساني كه در صفين پا در ركاب علي (ع) بوده و در سپاه او عليه معاويه به جنگ پرداختند چند سال بعد، در كربلا، در سپاه پسر معاويه، عليه پسر علي (ع) شمشير كشيدند! پس ريزش‌ها همواره در جامعه‌ي ديني وجود داشته، دارد و خواهد داشت. اما چرا؟

بخشي از اين موضوع به خود خصوصيات «دين» بر مي‌گردد. دين در ذات خود به تعبير استاد بزرگوار، جناب پناهيان داراي خصوصيات و پيچيدگي‌هايي است كه موجب مي‌شود فرآيند دينداري افراد هميشه توأم با فرازها و فرودهايي باشد. قواعد و قوانين ديني نيز مانند قوانين شهرداري يا راهنمايي و رانندگي و يا حقوق مدني و جزا نيست كه كسي ادعا كند كه چون همه‌ي آن قواعد را ياد گرفته پس بنابراين همواره ديندار خواهد ماند. نه، فرآيند دينداري فرآيندي است كه هر چقدر انسان به جلو مي‌رود با آزمايشات، امتحانات و ابتلائات جديدتري روبرو خواهد شد كه عبور از آن‌ها اگر به درستي و همراه با لوازم آن انجام نشود مي‌تواند باعث سقوط انسان شود. به همين علت است كه اساسا كسي نمي‌تواند ادعا كند كه به آخر دين يا ته دينداري رسيده است. اين موضوع براي خواص جامعه به دليل آن‌كه داراي مسئوليت‌ها و نقش‌هاي بيشتري هستند از شدت و غلظت بيشتري برخوردار است. به تعبير مرحوم «ع. صاد» در سرعت‌هاي بالا يك نيش فرمان انحراف باعث سقوط ماشين به ته درّه خواهد شد.

بخش ديگر اين موضوع نيز به «انسان»، خصوصيات و پيچيدگي‌هاي روح او بر مي‌گردد. روح انسان داراي طبايع و خصائص «متفاوت» و حتي «متضاد»ي است. انسان مي‌تواند هم «حريص» باشد هم «قانع». هم «رئوف» باشد هم «خشن». هم «عادل» باشد هم «ظالم». هم «مغرور» باشد هم «متواضع». حال اگر انسان جايگاه هركدام از اين خصائص را به درستي نداند و نتواند حدود و ثغور هر يك از اين‌ها را مشخص كرده و به اصطلاح آن‌ها را مديريت كند يقينا با مشكلاتي روبرو خواهد شد. دروازه‌ي ورود شيطان به قلب انسان نيز از راه پر رنگ كردن همين خصوصيات است. شيطان براي انحراف و لغزش انسان، دست روي يكي از همين خصوصيات گذاشته و آن را تحريك مي‌كند. همين پيچيدگي‌ها و خصوصيات روح انسان است كه باعث مي‌شود اكثر انسان‌ها همواره كارهاي خود را توجيه كنند، هميشه فكر كنند حق با خودشان است، نسبت به نصيحت ديگر اعتنا نكنند و حتي عيوب خود را هم نبينند.

درباره‌ي بني‌صدر نيز بسياري از محققان معتقدند كه خصوصيت «غرور» باعث ريزش و سقوط او شد. غرور تا جايي در بني‌صدر پر رنگ شده بود كه خيال مي‌كرد حتي طرفداران او بيش از طرفداران امام است. بني‌صدر آن چنان مغرور شده بود كه تصور مي‌كرد رأي مردم به او، به شخص او بوده است نه به نظام جمهوري اسلامي. و جالب است كه سرانجام چنين شخص مغروري آن شد كه با «حقارت» هر چه تمام‌تر از كشور فرار كند.

بر اين اساس، بنی‌صدر یک شخص نیست، یک «هشدار» است. یک ماجرا و اتفاق است که می‌تواند در هر زماني، برای هر کسی و حتي برای هرکدام از ما حادث شود. ماجرای بنی‌صدر هشداری است به همه و به خصوص به مسئولین و خواص جامعه که اگر «اهل مراقبه» نباشند و مواظب اعمال و رفتار خود، بدون تردید برای آنها هم اتفاق خواهد افتاد. فرجام بنی‌صدر سرانجام سرنوشت و عاقبت همه‌ي آن‌هایی است که «هوای نفس» و پافشاری بر «نظر شخصی» را به «نظر ولیّ» ترجیح ‌داده‌اند. داستان بنی‌صدر داستان همه‌ي افرادی است که یادشان رفت مي‌بایست همیشه و هر لحظه «تقوا» داشته و در رفتار و گفتار خود همواره به خدا پناه برند. داستان بنی‌صدر و بنی‌صدرها داستان تكراري انسان‌هایی است که وقتی بر اریکه‌ي قدرت سوار شدند از یاد بردند که در نظام الهی، «مسئولیت»ها قرار بود در جهت «خدمت» به خلق الله باشد نه حفظ و بسط قدرت خود و اطرافیان. بنی‌صدر فراموش کرد که مبنای مشروعیت‌ش از ولیّ جامعه است و اگر به جای یازده میلیون، سی میلیون هم رأی می‌آورد باز هم تنها زمانی می‌توانست به عنوان رئیس‌جمهور منتخب مردم، این پست را احراز کند که زیر حکم تنفیذ او، امضای ولیّ جامعه زده باشد. از این حیث بنی‌صدر نه اولین این افراد است و نه یقینا آخرین آن.
 
منبع: هفته نامه پنجره

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۴
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
2
4
بایدرییس جمهورمجری قانون باشد وفراتراز آن اختیار نداشته باشد تاهم موجب بدبختی خود وهم خسارت به نظام نشود
الله آدامی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۳۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۶
7
2
بنده چون یک فرد انقلابی وضمنا عاشق امام راحل بودم لذا ازجریانات مسلح قبل از انقلاب اسلامی واز ترکیب گروه های تشکیل دهنده مجاهدین انقلاب اسلامی تاحدودی شناخت دارم صرف اظهار نظر امثال لاجوردی که نمی تواند معیار خوب یا بدبودن شخص یا گروهی باشد که برای کوبیدن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که همفکر شما نیستند ازآن استفاده کنید همینقدر میتوانم ادعاکنم که دراوائل پیروزی انقلاب بعداز رهبری مدبرانه امام(ره) بیشترین نقش را درسرکوب ضد انقلابها بویژه انهدام خانه های تیمی وبه درک واصل کردن اعضا ورهبران سازمان مخوف منافقین ودیگرگروه های ضد انقلاب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی داشتند.طبق آیه شریفه ولایجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هواقرب للتقوی واتقواالله... اگر غیر ازاین است مرد مردانه پاسخ مستدل بدهید
مدیر پایگاه خوشبختانه از همکاران بولتن هستند کسانی که که کاملا از سازمان و هفت گروه تشکیل دهنده سازمان شناخت کافی دارند اما معتقدند در همان زمان وجود نیروهای منحرفی باعث اعتراضات بدنه سازمان نسبت به تیم ایدئولوژیک سازمان شده بود افرادی مانند شهید عجب گلها و بروجردی ها و بسیاری از شهدای عضو سازمان کسانی بودند که از سازمان جدا شده و عضو سپاه شده بودند و رابطه تشکیلاتی خود را با سازمان بر اساس فرمان امام (ره) قطع کرده بودند و این مطلب که عامل اصلی نابودی منافقین و.... بودند به شکلی که شما می فرمایید صحیح نیست بلکه این نیروها با همکاری نیروهای انقلابی دیگر در اطلاعات سپاه و مردم باعث نابودی ضدانقلاب در آن دوران شدند و البته سران منحرف آن نقشی بسیار اندک داشتند و در کنار این مطلب باید به عرض برسانیم فعالیت و زحمات نیروهای انقلابی و خدوم و ولایتی سازمان از سران منحرف آن جداست و امروز می بینیم رهبران منحرف که بعضا متعلق به یک گروه هستند کاملا همراه با جریانات ضدانقلاب بر علیه جمهوری اسلامی موضع گیری می کنند
نامور
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۳:۲۱ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۲
22
1
رييس جمهور مي خواهيد يا يک پادو
مدیر پایگاه آقای نامور شما متاسفانه با اسامی مختلف همانند شادی ، سید مهدی ، و.... نظرات بسیار متناقضی را ارائه می دهید سعی بفرمایید در ارائه نظر هم صداقت داشته باشید و هم تنها با یک اسم نظر بدهید تا کاربران دیگر دچار گمراهی نشوند و اگر کسی خواست جواب کامنتهای متاسفانه بی ادبانه و بعضا ضدانقلابی شما را بدهد بداند همه این نظرات توسط یک نفر نوشته می شود
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین