گروه ورزشی: پنجشنبهشب رقابتهای فوتبال لیگ اروپا در دور برگشت مرحله پلیآف پیگیری شد. این رقابتها برای ایرانیان از ارزش بالایی برخوردار بود زیرا چند تن از بازیکنان ایرانی در ترکیب تیمهای اروپایی در این مرحله حضور داشتند و نتایجی که به دست میآمد ازاینجهت برای مردم ایران و فوتبال دوستان ارزشمند بود؛ اما اتفاقی رخ داد که کام انقلابیهای ایران را تلخ کرد. مسعود شجاعی و احسان حاج صفی بازیکنان ایرانی تیم فوتبال پانیونیوس یونان در بازی این تیم در دور برگشت رقابتهای لیگ اروپا در مقابل نماینده رژیم غاصب صهیونیستی به میدان رفتند و حواشی بسیاری را به وجود آوردند.
به گزارش بولتن نیوز، این دو بازیکن در مرحله رفت این مسابقات و در سرزمینهای اشغالی به میدان نرفتند و اصلاً تیم خود را در سفر به این منطقه همراهی نکردند اما در دور برگشت و در یونان در مقابل این تیم بازی کردند. بازی این دو نفر واکنشهای زیادی را در فضای حقیقی و رسمی و در فضای مجازی به همراه داشته است که اکثراً حاکی از خشم فضای رسمی و عمومی جامعه از این اتفاق است.
البته بعضی از ستارههای فوتبالی از این دو حمایت و کارشان را حرفهای قلمداد کردهاند و خواستار این هستند که برخوردی با این دو نفر صورت نگیرد. از سوی دیگر فدراسیون فوتبال پس از اطلاع از موضوع و بررسی جوانب امر اطلاعیهای را مبنی بر شروع رسیدگی به این امر منتشر کرد و زمزمههایی از محرومیت این دو نفر نیز شنیده میشود. این مسئله آنچنان از اهمیت برخوردار است که وزارت ورزش نیز به موضوع ورود کرده است و خواستار اعمال مجازات از سوی فدراسیون فوتبال نسبت به این دو نفر شده است.
اما عذرهایی که بعضی در جهت حمایت از این دو نفر میتراشند بیخود و بیجهت است. مگر خون این دو نفر از امثال آرش میر اسماعیلی که در اوج دوران قهرمانی خود که از پرشانس ترین ورزشکاران کاروان ایران در آن مسابقات بود، رنگینتر است. بدون شک مدال المپیک با هر رنگی از یک مسابقه باشگاهی در سطح یورو لیگ بسیار ارزشمندتر است اما میر اسماعیلی با درک ارزشهای کشور خود و تعهد به خطوط قرمز نظام مقدس جمهوری اسلامی از مدال المپیک گذشت. بسیاری دیگر نیز بودهاند که چنین شرایطی داشتهاند. محسن حاجی پور در بهترین سال دوران قهرمانی خود و در سالی که میتوانست هم قهرمان جهان شود و هم سهمیه المپیک را کسب کند به ارزشهای نظام پایبند ماند.
از طرف دیگر حضرات بحث از عدم تداخل ورزش و سیاست میکنند. یادمان نرفته است که در سال ۸۸ و پس از انجام انتخابات در راستای بازیهای انتخابی جام جهانی همین مسعود شجاعی با بستن مچبند سبز حمایت خود را از سران فتنه اعلام کرد و ورزش و سیاست را یکی کرد؛ و نتیجه آن کار جریمه تیم ملی فوتبال ایران بود؛ اما حامیان این دو امروز دم از عدم تداخل سیاست و ورزش میزنند. آن روز سیاست چه ربطی به ورزش داشت؟! چگونه است که معیار تداخل و عدم تداخل، نظریات بعضی افراد است؟!
آقایان ژست روشنفکری میگیرند و خود را در اوج قله فهم و درک قرار میدهند اما در حقیقت سکه دیگر همان دیکتاتور منشانی هستند که معیار خوبی و بدی را خود میدانند. حضرات یک بام و دو هوایی را به اوج خود رساندهاند و گویا فراموش کردهاند که در چه کشوری زندگی میکنند.
وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال باید برخوردی جدی با این دو داشته باشند تا هم به این دو نفر و هم همفکران و حامیانشان یادآوری شود که در کدام کشور و با چه ارزشهایی زندگی میکنند. به قول ظریفی حتی اگر بپذیریم که فوتبال سیاسی نیست، نمیتوانیم شرف و انسانیت را انکار کنیم. اگر عدهای دم از سیاسی نبودن ورزش میزنند، چرا دم از انسانیت نمیزنند.
اگر بگویند که آن زن و کودکهایی که قتلعام میشوند ایرانی نیستند که ما دل بسوزانیم، نشاندهنده نژادپرستی اینها میباشد که بازهم از پایه دفاعیات ایشان را رد میکند. حال خود بنشینند و ببینند که آیا اصلاً این اقدام قابل دفاع هست یا نه. اگر اندکی وجدان داشته باشند متوجه میشوند که تعهد داشتن به باشگاه یک بهانه واهی است همانگونه که پیشازاین نیز ایرانیانی که در اروپا بودهاند در مقابل تیم رژیم اشغالگر قدس به میدان نرفتهاند و اتفاقی نیز نیفتاده است. پس لزوم برخورد جدی با این دو نفر حس میشود و باید با جدیت و بدون اهمالکاری برخوردی قاطع با آنها بشود.
علی ایحال، اتفاقی که رخداده، یک سنتشکنی نامیمون بود که متأسفانه باعث میشود نام شجاعی و حاج صفی در تاریخ ایران، رنگ زشتی به خود گرفته و اگر با برخورد قاطع و حداکثری مسئولین مواجه نشود، راه را برای شکستن کامل این ارزش انقلابی باز کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
اگر خود موافق یا مخالف حرکت این دو بازیکن از نر سیاسی هستید، شما دارید، از ورزش استفاده ابزاری برای اظهار مقاصد خود می کنید. حتی در این کار هم می توانید زرنگ باشید و این حرف هارا نقل کنید. بیارند کسانی که با شما هم عقیده هستند و در میان صاحبنظران سرو گردن بلند دارند.
در هرحال نظر من این است که اسراییل را باید در بلندی های جولان، در جنوب لبنان، در فلسطین اشغال شده،و مهمتر از همه در مجامع حقوقی بین المللی شکست داد، نه در مستطیل سبز. حتی پیروزی بر تیم اسراییل،در زمین فوتبال یک پیروز درخشان است، اگر فوتبال را سیاسی کنید و وارد سیاتش ببرید.
گذشته از این ها، تیمی که از اسراییل بازی می کند، نماینده دولت و حکومت اسراییل نیست، حتی اگر تیم دولتی آن کشور باشد. نمی گویم تیم ملی که خلط مبحث نشود. در خود اسراییل بسیارند مردمی که با سیاست اسراییل مخالفند و حقوق فلسطینی هارا به رسمیت می شناسند. از این گونه افراد در میان ورزشکاران هم کم نیستند.
با این بحث های بسیار دور ازمتن و حاشیه ای درجه چندم که جز به بیراهه کشاندن افکار عمومی نیست، انرژی مردم را هدر ندهید. همه ملت (آگاهانه و عاقلانه و نه با هیاهوی بیحاصل) با هم باشیم واسراییل را در مجامع بین المللی حقوقی و سیاسی جهان شکست دهیم. لازمه این کار این است که هژمونی سیاسی را از امریکا و حامیان اسراییل در رویارویی سیاسی و اقتصادی بگیریم. کاری کنیم که وقتی نماینده امریکا در صحن سازمان ملل سخنرانی می کند صندلی ها خالی شود. نه زمانی که نماینده ایران دارد سخن می گوید. / امید وارم به دور از حب و بغض های سیاسی منظور مرا که همکار و همدرد و همدل شما هستم دریافته باشید.
و چرا این مساله اینقدر برایشان مهم است؟
و اصلا چرا اسراییل از ای اف سی به یوفا خود را منتقل کرد وقتی دید کشورهای عربی با او بازی نمی کنند؟
فوتبال کاملا سیاسی است.
اسراییل بازی نمی کنند؟
تازه ایا تعهد حرفه بهانه ای می شود برای فرار از تعهد اخلاقی؟
با این بهانه سربازان آمریکایی هم که مردم ویتنام را می کشتند تقصیری
نداشتند! چون صرفا از دستور اطاعت کردند!
حکایت همان مالخر رذل که می گوید
به من چه که این اموال دزدی است! من مکارم خرید و فروش است و دزدی بودن
مال به من ربطی ندارد! فقط سود خودم برایم مهم است!
داشتن یک جوغیرت از نان شب هم برای یه مردواجب تره
تا فرق پهلوان و قهرمان رو بهتربفهمه.