آقای تاجزاده میگوید افتخار من و امثال من آن است که تحریمها و تهدیدهای کشور آمریکا را جدی گرفتهایم، در گذشته، هم حزبیهای وی نیز اظهارنظرهای مشابهی داشتند؛ آقای «بهزاد نبوی» میگفت هیچ عقل سلیمی حکم نمیکند که یک کشور جهان سومی به جنگ نظامی با آمریکا برود و آقای «شیرزاد»، اعتقاد داشت برای ترسیدن شعور ترس لازم است؟!...
به گزارش بولتن به نقل از برهان، مطلبی با عنوان «پدر، مادر، ما باز هم متهمیم!» از «مصطفی تاجزاده» منتشر شد که در آن تمام سیاستها و رویکردهای نظام جمهوری اسلامی به ویژه در دورهی حیات امام راحل مورد تخطئه قرار گرفته بود و در عین حال در یک رویارویی آشکار با گذشتهاش، چهرهی واقعی خود را به نمایش میگذاشت. نقد این مطلب در سایت «رجا نیوز»، تاجزاده را بر آن داشت بار دیگر در مقالهای با «ژاپن اسلامی یا کره شمالی اسلامی»، چهرهی ناکارآمدی از نظام جمهوری اسلامی ترسیم نماید. «حجت الاسلام روانبخش» در یادداشتی شفاهی برای برهان، به شبهات اخیر وی، پاسخ داده است...
آقای تاج زاده در مقالهی «ژاپن اسلامی یا کره شمالی اسلامی»، اسم نویسندگان سایت رجانیوز را بازجو گذاشته است. بنده قبل از نقد مطالب آقای تاج زاده در حاشیهی مطالب ایشان به چند نکته اشاره میکنم. نکتهی اول؛ لااقل آقای تاج زاده بنده را نمیتواند به عنوان بازجو متهم کند زیرا در سال 1387 در دانشگاه کاشان با همدیگر دو جلسه مناظرهی 3 الی 4 ساعته داشتهایم و مجموعهی مناظره به طور کامل در رسانههای مختلف منتشر شد و سی دی های آن نیز موجود است. من متأسفم که آقای تاج زاده برخلاف شعارهایش که خود را طرفدار قانون، دموکراسی و مردم سالاری میداند، به خاطر اقدام علیه امنیت ملی و شرکت در یک کودتای مخملی و نقض حقوق شهروندی و مبارزه بر علیه نظام مردمی بازداشت، شده و امروز باید در بازداشتگاه به سر می برند. فکر میکنم بهتر بود که ایشان همان روش خودش را ـ که به صورت مناظره بود، ـ ادامه میداد. اگر میخواست مبارزه هم بکند همان چارچوب مباحث و مناظرهها برای ایشان خوشایندتر بود تا اینکه به کودتا بر ضد نظام برخواسته از آرای مردم دست بزند.
نکتهی دوم؛ بنده مطالب آقای تاجزاده را که بر روی سایتها قرار میگیرد، مطالعه میکنم. از وقتی که ایشان در بازداشتگاه هستند تاکنون بیش از 350 صفحه مطلب روی سایتها قرار دادهاست که به صورت جزوهی قطور که تقریباً شکل یک کتاب هست، در اختیار دارم. آخرین یادداشت ایشان راکه راجع به ژاپن اسلامی یا کره شمالی اسلامی است نیز، مطالعه کردم که در نقد آن نکاتی را ضروری یافتم.
الف) نقد جانبی
آقای تاجزاده و دوستانش جمهوری اسلامی را به دیکتاتوری و استبداد متهم کرده و در نقد مطلب رجانیوز علاوه بر این که بیش از 40 فحش و ناسزای رسمی به آن روا داشته و نویسندگانش را به «بازجو بودن» متهم کرده است، نظام اسلامی را حزب پادگانی خوانده و آن را با کره شمالی و شوروی سابق مقایسه و شبیه سازی نموده و خبر از سرنگونی آن داده است! در همین نظام آقای تاجزادهکه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شده و در زندان به سر میبرد براحتی می تواند در زندان بیش از 300 -400 صفحه مطلب بنویسد و روی سایت قرار دهد، یعنی همان زندانهایی که مانند کره شمالی و شوری سابق و امثال آن ها است!؟
مطالب ایشان را پر است از منابع متعدد، از سایتها، کتابها و حتی آرشیو برخی از روزنامههای گذشته؛ بخشی از مطالب ایشان چندین آدرس به منابعی مثل نشریات مجاهدین خلق که در آن زمان منتشر شده و یا الان منتشر میشود دارد. معلوم است که ایشان در زندان اینترنت، آرشیو روزنامه و کتابخانه در اختیار دارد وگرنه کسی که در گوشهی زندان باشد، محفوظاتش اجازه نمیدهد برای نوشتن یک مطلب این همه ارجاع بدهد؛ نشریهی فلان، کتاب فلان و صفحهی فلان، به عنوان نمونه مقاله ای که میخواهیم در نقد آن صحبت کنیم 20 منبع دقیق و مشخص دارد که معلوم میشود از منابعی که در اختیار دارد، استفاده کرده است. حالا این زندانهای جمهوری اسلامی است که ایشان به شوروی سابق و کره شمالی تشبیه میکند و به نظام استکباری، استبداد و حکومت نظامیان و ... متهم میسازد.
نکتهی سوم اینکه، آقای تاجزاده عبارتی که آقای احمدینژاد هنگام پیروزی انتخابات 88 در چهارراه ولیعصر(عج) خطاب به ضد انقلاب بیان کرده و آنها را خس و خاشاکهایی دانسته که در برابر موج جمعیت و دریای ملت، چیزی نیستند. در همهی مقالات خود یا در اکثر آنها از این عبارت ـ خس و خاشاک ـ استفاده کرده است و در این مطلب (جواب رجانیوز) هم مینویسد: «اگر ادبیات خس و خاشاکی آن را نادیده بنگاریم که جنبش سبز را به هیچ انگارد و اهانتها و دروغهای آنها را اعتنا نکنیم، در پس این پیرایش، گوهر اصلی اتحاد ما رخ خواهد نمود که به آن افتخار میکنیم...»
ولی باید یادآور شد که آقای احمدی نژاد این عنوان را نسبت به کسانی که به آقایان موسوی و کروبی رأی داده بودند، به کار نبرد بلکه از آن ها تجلیل هم کرد و گفت من رییس جمهور همه مردم ایران هستم چه کسانی که به من رای داده اند و چه کسانی که به دیگران رای داده اند؛ منظور ایشان کسانی بودند که در مقابل ارادهی ملت و آن دریای خروشان ایستاده در صدد بر اندازی نظام مردمی و اسلامی بودند. جای بسی شگفتی است که آقای تاج زاده که دیگران را به ادبیات خس و خاشاکی متهم میکند، در همین مقالهاش ادبیاتی که بهکار برده در شأن یک نویسنده و یک سیاستمداری که ادعای ادب میکند، نیست. به عنوان مثال ایشان در مورد رقیب خود، همواره تعبیر حزب پادگانی به کار میبرد، در حالی که این واژه برای احزاب مشارکت، کارگزاران و بویژه سازمان مجاهدین انقلاب مناسب تر است، زیرا آن ها احزابی دولتی بودند که با یک دستور شکل گرفته بود و با بودجه دولتی اداره می شد و مردم در آن هیچ نقشی نداشته و ندارند. وقتی پروندهی سازمان مجاهدین را بررسی میکنیم، آنها نظامیانی بودند که به «حزب نیمه پنهان» و "سازمان نیمه مخفی"معروف هستند و همواره از ابتدای انقلاب تاکنون به صورت امنیتی و پادگانی و بسیار زیر زمینی و بسته عمل کردهاند. چقدر خنده آور است که عضو چنین حزبی حکومت برخاسته از دل مردم را به حزب پادگانی متهم میکنند. این تعبیر، تعبیر بسیار زشتی است که از مدعی روشنفکری و اصلاح طلبی به دور است. علاوه بر آن، «بینش سطحی نگر»، «غیر مسؤولانه»، «یکه سالار»، «استبداد طلبان ایرانی»، «جامعهی نظامی و پادگانی»، «حکومت نظامی و پادگانی»، «سرکوب و سرکوبگران» و «رفتارهای غیرقانونی و غیراخلاقی از نوع سربی، گلولهای، کهریزکی و اوینی»، «دیپلماسی غلط پادگانی»، «ناکارآمدی مدیریت کشور» و «نقض حقوق مردم و سرکوب مطالبات»، «مدل کره شمالی»، «مارکسیسم غیر دموکراتیک روسی» و «سیاست بگیر و ببند و سرکوب» تعابیری است که ایشان در یک مقاله نسبت به طرفداران نظام اسلامی به کار برده و رقیب خودش را به آنها متهم کرده است.
آری این تعابیر، ادبیات کسی است که ادعای گفتمان حزبی، علمی و منطقی دارد و عضو چند حزب فعال کشور مانند سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت و ... بوده و سالها هم در نظام جمهوری اسلامی مسوولیت هایی مثل معاونت امور سیاسی وزارت کشور، مدیر کل انتخابات کشور و مسؤولیتهای دیگر را به عهده داشته است. این ادبیات کسی است که رقیب خود را مورد هجمه قرار داده و به ادبیات خس و خاشاکی متهم می سازد! البته این خط و مشی و استراتژی این گونه افراد است که در گذشته هم در سازمان هایی مثل منافقین رواج داشت که دیگران را به ناسزا گویی متهم میکنند ولی خودشان حافظ کتاب قطوری از ناسزا و توهین هستند و در مناظرهها، مباحثهها و مقاله نویسیها از آن استفاده می کنند. کتب تئوریسین جریان مدعی اصلاحات جناب آقای سروش مشحون از این سنخ اهانتها است به عنوان نمونه در کتاب «راز داری و روشن فکری و دینداری» ده ها بار به ساحت علما و مراجع از جمله آیتالله جوادی آملی اهانت کرده است. و در نطقی مردم خرم آباد که با ذلت او را از خرم آباد بیرون کرده اند را آدم خوار! معرفی کرده است. در نامه سرگشاده اخیر وی به مقام معظم رهبری که در سال 88 نوشته بود بیش از 90 اهانت وجود دارد! او به تازگی در پناه شیطان رسما اعلام کرده است که من قسم خورده ام که حتی یزید را لعن نکنم ولی جمهوری اسلامی را با تمام وجود لعن میکنم! این ادبیات یک تئوریسین اصلاح طلب است که آقای محمد خاتمی او را ملاصدرای زمان معرفی می کرد. آقای کدیور نیز در نامهای که به مقام معظم رهبری نوشتهاست، حدود 490 فحش و اهانت را به جای منطق نشانده است.
دوستان دیگر ایشان از مخملباف گرفته تا شاگردان مکتب ایشان، همه همین طور هستند. درحالی که وقتی انسان بخواهد با رقیب خودش صحبت کند- ولو فحاش هم باشد- باید با منطق و استدلال به سراغ او برود، نه با سلاح اهانت و فحش که سلاح انسان درمانده و بی منطق است.
ب) نقد محتوایی
ایشان در این مقاله به چند نکته اشاره کرده؛ از جمله مینویسد: «افتخار من و امثال من آن است که تحریمها و تهدیدهای کشور آمریکا را جدی گرفتهایم و ظرف سالهای اصلاحات با راهبرد «دموکراسی در خانه، صلح در جهان» و بهرهگیری از ظرفیتهای ملی تلاش کردیم سایهی شوم هر تهدیدی از آسمان آبی کشورمان را دور کنیم تا امکان دستیابی ملت ایران به توسعهی همه جانبه بیشتر و هزینهی آن به کمترین حد برسد.» او در مقابل، جریان رقیب خود را که قبول ندارد به حزب پادگانی متهم ساخته، دربارهی استراتژی آنها میگوید: « در مقابل، حزب پادگانی که در حساسترین شرایط منطقهای ضمن «توخالی» خواندن تهدیدهای آمریکا و کوشش در تقویت قدرت نرم کشور، ماجراجویی در سطح بینالمللی و نظامی کردن همهی عرصهها و در نتیجه ناکارآمد کردن حکومت و نیز نقض گستردهی حقوق شهروندان را در دستورکار خود قرار داده است و نهایت بی مسؤولیتی را در قبال استقلال کشور، - یک پارچگی نظامی، امنیت، منافع و توسعهی ملی نشان میدهد. - به این ترتیب ثابت کردهاند که آنان دموکراسی را «دشمن اصلی» میدانند و نه خطر دولت آمریکا».
ایشان در این نوشته، دو نوع استراتژی را مطرح و بر استراتژی خود افتخار میکند. و عجیب این که پس از بطلان تئوری انفعال در برابر غرب، در یک تفکر ارتجاعی هنوز هم به حرفهای گذشته و استراتژی دورهی اصلاحات پایبند است و بدتر این که به آن افتخار میکند، درحالی که امروز بر هر مرد و زن منصفی چه ایرانی و غیرایرانی، بطلان این استراتژی اثبات شده و حقانیت نظریه و استراتژی جریان مقابل یعنی ایستادگی در برابر استکبار بر همگان روشن شده است.
آری چنان که آقای تاج زاده اعتراف کرده است، استراتژی دولت اصلاحات این بود که در برابر تهدیدهای آمریکا و غرب بایدکوتاه بیاییم، به این دلیل که میترسیم آمریکا به کشور ما حمله کند، همان طور که به عراق و افغانستان حمله کرد. آقای «بهزاد نبوی» هم حزبی و از دوستان آقای تاج زاده که در مجلس ششم نایب رییس اول بود افتخار میکرد که از دولت آمریکا میترسد او در این بار ه اظهار داشته بود " .... در واقع هیچ منطق و عقل سلیمی حکم نمی کند که یک کشور جهان سومی _ حتی اگر همه ملت پشتیبانس باشند و همه این ملت مسلح _ به جنگ نظامی با آمریکا ابرقدرت جهان برود. در واقع خدا و تاریخ، سردمداران ملتی که آن کشور را به جنگ با ابرقدرت جهان بکشانند، نخواهد بخشید. این سخنان را که میگویم شاید جبهه بگیرند که فلانی از آمریکا میترسد. بله؛ به خاطر کشورم، مردم و انقلابم از آمریکای تا بن دندان مسلح میترسم.»[1]آقای «شیرزاد» نیز که از هم حزبیهای جناب آقای تاجزاده است، میگوید: «برای ترسیدن شعور ترس لازم است بعضیها ممکن است، نترسند، چون شعور درک خطر را ندارند ...»[2]
از نظر آقای تاج زاده و دوستانش امام (ره) و ملت ایران که 32 سال در برابر امریکا ایستادگی کرده، پنجه در پنجه استکبار انداخته اند شعور ترس ندارند! «والا کسی اگر آمریکا را می شناخت به طور قطع از او میترسید.» این گروه به ترس خود و دوستانشان بسنده نکردند بلکه انتظار داشتند که رهبری نظام و ملت ایران نیز همانند آن ها از شیطان بزرگ بهراسند. به همین دلیل 127 نمایندگان مجس ششم که اکثریت آن ها از حزب مشارکت بودند، طی نامه ای که به جام زهر معروف شد از مقام معظم رهبری خواستند که ایشان هم همانند آن ها از آمریکا بترسند و در برابر آمریکا تسلیم شوند! دربخشی از این نامه چنین آمده است «... اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آن که کیان نظام و مهم تر از آن استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود و بیتردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه از سوی ملت با همان پاداشی مواجه میشود که امام عزیز راحل روبهرو شد. این اقدام نشانهی تدبیر، دوراندیشی، مصلحت جویی، خیرخواهی و توفیق الهی است.»[3]
البته روشن است نتیجه ترس از دشمن، سیاست انفعال و تسلیم است، نه ایستادگی و مقاومت و پیروزی. به دنبال این سیاه نامه، مقام معظم رهبری در واکنشی غیر مستقیم به نامه مزبور به آفت شناسی پدیده رعب، خاستگاه و تبعات آن خصوصا نسبت به مسوولین پرداخته و با رد نظر مشورتی نویسندگان و امضاکنندگان نامه که در حالت استیلای ترس و شرایط روحی غیر متعادل به نوشتن آن اقدام ورزیده بودند، فرمودند: « در شرایط مرعوب شدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتی باورهای قطعی انسان هم از یاد میرود؛ انسان مرعوب، این طور است. جبن هم عقل را از کار میاندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان نه درست میتواند فکر کند نه درست میتواند عزم و ارادهی خودش را به کار ببندد .... این است که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند با آدم جبان و ترسو در هیچ کاری مشورت نکن، زیرا گریزگاه و دریچهی فرج را به رویت می بندد....»[4]
سپس در ادامه فرمودند: «حد یقف فشار آمریکا کجاست؟ آن را مشخص کنید، که اگر به آن جا رسیدیم دیگر بعد از آن هیچ فشاری علیه ما نخواهد بود. من عرض بکنم حد یقف کجاست؟ آن جایی است که شما – چنین حقی را نه شما دارید، نه من_ از طرف ملت ایران اعلام نکنید که ما اسلام، جمهوری اسلامی و حکومت مردمی را نمیخواهیم ، هر کسی که شما مصلحت میدانید، بیاورید در این مملکت حکومت کند! این حد یقف است؛ اول اسارت مملکت. مگر میتوانیم؟ من و شما مگر میتوانیم مملکت را به دست دشمن بدهیم، مگر ما چنین حقی داریم؟ ملت، ما را برای این سر کار نیاوردهاند.»[5]
مقام معظم رهبری تأکید فرمودند که ملت به ما اجازه نمیدهد که مصالح آنها را فدا کنیم و در برابر تهدیدهای دشمن کوتاه بیاییم.
آری دولت اصلاحات که مرعوب و دچار ترس شده بود باور نمی کرد که می توان در برابر دشمن ایستاد؛ از این رو گام به گام و سنگر به سنگر عقب نشست. از انرژی هستهای چشم پوشید و آن را داوطلبانه متوقف کرد و اجازه داد مأموران «ام. پی. تی» همه سایت های هسته ای را مهر و موم کنند. این دولت حتی پروتکل الحاقی را نیز قبل از آنکه مجلس شورای اسلامی به تصویب برساند، پذیرفت. بر اساس پروتکل الحاقی، مأموران آمریکا، غرب و جاسوسان آنها در قالب «ام. پی. تی» میتوانستند هر نقطهای از کشور ما را در هر زمانی که بخواهند، بدون اطلاع قبلی، بازرسی کنند. آنها حتی به پادگانهای ما هم سر می زدند و در امور غیر هسته ای نیز دخالت می کردند به عنوان نمونه در بازدید از پارچین وقتی متوجه ساخت موشک های پیشرفته شدند، در مذاکرات بعدی خواهان توقف موشک سازی نیز شدند، در حالی که موشک سازی هیچ ربطی به انرژی هستی نداشت. آن ها می گفتند اگر بخواهید مذاکره ادامه پیدا کند و شما تحت فشار قرار نگیرد باید موشک سازی نیز متوقف شود. آن ها حتی ایران را از مطالعه و فکر در مورد انرژی هستهای هم باز داشتند. بله ، این نتیجه همان استراتژی ترس و تسلیم بود که مقام معظم رهبری در باره نتایج و عواقب آن هشدار می داندو آقای تاج زاده و دوستانشان آن را جدی نمی گرفتند و هنوز هم جدی نمی گیرند! براستی آیا این استراتژِی افتخار داشت؟ چه عزت و افتخاری برای کشور ما به ارمغان آورد؟ آیا محروم شدن از یک دانش و از یک فنآوری که میتوانست هم در عرصهی داخلی و هم در عرصهی جهانی برای کشور افتخار آفرین باشد، افتخار دارد؟ البته اگر دولت اصلاحات باقی میماند به طور قطع نسبت به انرژی هسته ای همان کاری می کرد که قذافی در لیبی انجام میداد یعنی انتقال فیزیکی همه دانشمندان و امکانات هسته ای به آمریکا و توبه از اقدامات گذشته تا فشارهای آمریکا ادامه پیدا نکند! و این یعنی مرگ ملت ایران!.
از نظر تاج زاده، در نگرش دولتی که وی آن را دولت پادگانی میخواند - یک پادگانی که 70میلیون جمعیت برای مقابله با دست درازیهای استکبار و نوکرانش ایستادهاند- تهدیدهای آمریکا توخالی است. اما آیا به واقع تو خالی نبوده است؟ مگر جز این است که آمریکا تمام تلاشهای خود را در این 6 سال به کار گرفته است ولی تا کنون جز صدور چند قطعنامه مرده و بی روح که مورد تمسخر ملت ایران قرار گرفته برای او چه عایدی داشته است؟
آقای تاجزاده مهم ترین کار آمریکا را بردن پرونده ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامه علیه ایران ذکر می کند. بلی، درست است، طبیعی است آمریکا در برابر ایستادگی ملت ایران دست به این کارها هم بزند اما نتیجهی این قطعنامه ها چی شد؟ از آخرین آنها یک سال و اندی میگذرد، ما در موقعیت تحریم در تحریم کامل به سر میبریم اما به واقع آیا آمریکا در این تحریم کامل، موفق شد؟ جمهوری اسلامی به تمام اهدافش در غنی سازی اورانیوم رسیده و یک قدم هم عقب ننشته است. ایران پای مذاکره حاضر است ولی هیچ گاه حاضر نمی شود ذره ای از مواضعش عقب نشینی کند. در سال های حاکمیت اصول گرایان در عرصهی دیپلماسی نیز فعال بودیم و در ترکیه، ژنو و ... مذاکره کردیم اما از مواضع خودمان عقب نشینی نکردیم. حتی اورانیوم با غنای 20 درصد نیز توسط دانشمندانمان تولید شد. تهدیدهای آنها هیچ کدام نتوانست عملی بشود. تحریمهایی هم که انجام شد با توصیههای مقام معظم رهبری به فرصتها تبدیل گشت. در همین تحریمها بود که ما توانستیم ابریارانه بسازیم، زیردریایی بسازیم، در مهارتهای پزشکی مقام اول منطقه را به دست بیاوریم، ماهواره و موشک بسازیم و جزو تولید کنندگان خودروی جهان و صادر کنندهی گندم بشویم. در همین تحریمها بود که ما توانستیم قانون هدفمند کردن یارانهها را اجرا کنیم که نشانهی اقتدار فوق العادهی ایران است؛ چرا که هیچ کشوری در حالت عادی جرأت نمیکند وارد این مسأله بشود ولی ما در حال تحریم این پروژهی بسیار سنگین و در عین حال موفقیت آمیز را اجرایی کردیم.
هماکنون این دو را مقایسه کنیم؛ آیا این سیاست افتخار دارد و یا آن سیاست؟ امروز ملت ایران عزیزتر هستند یا در زمانی که آقای تاجزاده و دوستانش در این کشور حاکم بودند؟ آقای « خرازی» در دولت خاتمی برای «بوش» نامه نوشت -که متن انگلیسی آن روی سایتها قرار گرفت- در آن نامه علاوه بر قول همکاری به آمریکاییها در عراق و توقف کامل فناوری هستهای، حتی قول همکاری به آمریکا در خلع سلاح حزبالله لبنان را هم دادند.
این عقب نشینی برای چه صورت گرفت؟ برای اینکه آمریکا نام ما را از لیست شرارت خارج کند و ما را مورد حمله قرار ندهد. بوش در پاسخ به این همه ذلت و انفعال گفت: که چه کسی جرأت کرده برای من چنین نامهی بیادبانهای بنویسد و بعد از این نامه، ایران را در محور شرارت قرار داد و فشارهای خود را بر ما افزایش داد ولی امروز که استراتژی مقاومت و ایستادگی در برابر زیاده خواهی های غرب ملاک عمل مسوولان قرار گرفته، روز به روز ایران اسلامی در داخل و خارج و بویژه در منطقه خاورمیانه در حال پیشروی است . امروز حتی سیاستمداران غربی خود تصریح میکنند که ایران ابرقدرت منطقه است. نامه اوباما به مقام معظم رهبری درسال گذشته که توسط آقای «دکترجلیلی» فاش شد حاکی از موفقیت استراتژی مقاومت و شکست استراتژی انفعال و رعب است؛ آن روز، نامه ذلت بار دولت ایران با بی اعتنایی بوش روبرو می شد و امروز نامه ذلیلانه رییس جمهور آمریکا با بی اعتنایی رهبر عزیزمان مواجه می شود. ببینید تفاوت ره از کجاست به کجا؟ جناب «اوباما» در سال گذشته طی نامه ای برای مقام معظم رهبری به صراحت اعتراف میکند که" بدون جمهوری اسلامی ایران مسائل منطقه و بین الملل حل نخواهد شد." حقیقت هم همین است که بر قلم اوباما جاری شده است زیرا هم در عراق چیزی که خواست ما بود؛ یعنی نخست وزیری «نوری مالکی» و ریاست جمهوری طالبانی انجام گرفت. هم در لبنان که آمریکا به خاطر دادگاه «رفیق حریری» و اتهامی که به سمت حزبالله نشانه میرفت و این همه شیطنت می کرد تیرش به سنگ خورد و «سعد حریری» از کار برکنار شد. آمریکاییها نیز همه همت خود را بهکار بردند که او را برگردانند ولی نتوانستند. آنجا هم ارادهی جمهوری اسلامی حاکم است.
خود آمریکا میگوید لبنان از دست رفته و آنجا اسلامگریان حاکم هستند. امروز در منطقهی خاورمیانه شعار ایران حاکم است؛ در تونس، مصر، بحرین، یمن و تمام این کشورهایی که سونامی انقلاب اسلامی آنها را در برگرفته، از مدل استکبار ستیزی ایران بهره میگیرند نه از مدل دولت اصلاحات که مدل انفعال بود. روشن است که مدل تنش زادیی و گفتوگوی تمدنهای آقای خاتمی جواب نداد، و این مدل امام(ره)، انقلاب و استکبار ستیزی و ایستادگی در برابر آمریکا و دشمن است که امروز خاور میانه را به چالشی بزرگ برای غرب بویژه آمریکا تبدیل کرده است.
چرا این حرکات در دوران دولت اصلاحات در منطقه، شکل نگرفت اما امروز به اوج خود رسیده است؟ به خاطر اینکه این گفتمان امام(ره) و انقلاب بازگشت؛ امام گفت: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند، بکند.» نه گفتمانی که «من افتخار میکنم که با تمام وجود از آمریکا میترسم.»
این مایهی تأسف است که آقای تاجزاده با اینکه امروزه رسوایی این استراتژی برای ملت ما و برای همهی ملتهای منطقه و آزادیخواهان جهان افشا شده، باز هم به آن افتخار میکند و استراتژی که امروز در جهان جواب داده را یک استراتژی ناکارآمد جلوه میدهد و آن را به ماجراجویی در سطح بینالمللی متهم میسازد.(*)
پی نوشت ها:
1]. روزنامهی اعتماد، 28 مهر1381، ص سیاسی
[2]. روزنامهی یاس نو، 2 اردیبهشت 82 ص 2
[3]. ساینت اینترنتی گویا نیوز 4 خرداد 82
[4].بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 7/3/1382به نقل از؛ وسوسهی شیطان بزرگ، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر، نشر همای غدیر،1383، ص 349
[5]. همان
*حجت الاسلام قاسم روانبخش، عضو هیأت علمی مؤسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)
مگر سایت فیلتر نشده ای هم هست که مطالب تاجزاده را منتشر کند؟