کد خبر: ۳۹۷۵۵
تاریخ انتشار:
برگی از تاریخ اسلام/سالروز وفات حضرت سکینه (ع)

رحلت دخت آفتاب

در صبح روز رحلتِ حضرت سکینه(س)، محمدبن­عبدالله (نفس زکیّه) به اندازه­ی چهارصد دینار عطر و عود تهیه کرد و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره­ها سوزانید. خالدبن عبدالملک حاکم مدینه که قصد تعویق انداختن در مراسم تشییع آن حضرت را داشت و می­خواست به موجب گرمای هوا به بدن مطهر آن حضرت جسارت شود، گفت مجالی دهید تا من برای نماز خواندن بر جنازه بیایم. اما نیامد. فلذا جنازه­ی آن حضرت تا شب دفن نشد . . .

بولتن نیوز : پنجم ربیع­الأول یادآور وفات حضرت سکینه علیهاالسلام، دخت گرانمایه­ی امام حسین(ع) است که سال­های ابتدایی ولادتش را در دامان پدرش، سرور و سالار شهیدان و مادر فداکارش، حضرت رباب علیهاالسلام(دختر امری­القیس) تربیت و رشد یافت.حضرت سکینه(س) یکی از بانوان صبور و مقاوم صحرای کربلاست، که صبر و تحمّل ایشان در برابر مصائب پیش و پس از روز عاشورا همواره زبان­زد خاص و عام است. حضرت سکینه (ع) خواهر حضرت زین العابدین (ع) و علی اکبر و علی اصغر بود و حضرت سید الشهدا ایشان را بسیار دوست داشت تا آنجا که فرمود: ((  من خانه ای را که سکینه و رباب در آن ساکنند، دوست دارم. علاقه مند به ایشان هستم و مال خود را برایشان خرج می کنم.))(3)

 هرچند تاریخ دقیقی از ولادت ایشان در دسترس نیست، اما تاریخ ولادت ایشان در برخی نسخ حدود سال 50 ه.ق. بیان شده است. بنا به نظر مورخان تاریخ اسلام، سکینه (س) یکی از ده فرزند امام حسین (ع) بود که سه خواهر و شش برادر داشت و در مکتب خانواده­ی مبارکش درس­ها و رفتارها و ادب­ها آموخت.همسر ایشان عبدالله اکبر، فرزند امام حسن (ع) است که عبدالله در روز عاشورا به همراه امام حسین(ع) به شهادت رسید و پس از واقعه­ی عاشورا، سکینه(س) به همراه مادرش، حضرت رباب (س)، و عمه­اش، حضرت زینب(س) و امام سجاد (ع) و همراه با اسرا به کوفه و شام رفتند و ایشان علاوه بر تحمل داغ از دست دادن پدر و همسر، صبورانه مصیبت­های اسارت را بر جان خریدند.

سکینه از چشمه زلال دانش و معرفت امام حسین علیه السلام جرعه ها نوشید و به درجه ای از ایمان و باور دینی رسید که امام در توصیفش می فرماید: ((غالب (اوقات) بر سکینه چنین است که با تمام وجود محو جمال ازلی است. ایّامش غرق در عبادت و راز و نیاز با پروردگار سپری می گردد.))

این تعریف، بیانگر مقام برجسته دختر امام حسین علیه السلام در راستای یقین به پروردگار متعال و گسستن از مشغولیات و دلبستگی های دنیای فانی است. سکینه، گوهری مستور در صدف عفّت و حیا و آراسته به اخلاق محمّدی است. وی شأنش بالاتر از مدح ستایشگران و مقامش والاتر از وصف دوستداران است؛ زیرا او در کنف حمایت بزرگانی چون پدر و برادر رشیدش امام زین العابدین و حضرت علی اکبر علیهم السلام قرار داشت و راه تعالی روح و مبارزه با نفس را از آنها فرا گرفته بود.

یکی از نویسندگان معاصر آورده است: ((سکینه بانویی جلیل القدر، با نجابت و دارای مقام و منزلتی بلند است.))

بانو بنت الشّاطی می گوید: ((به حق که خانم سکینه به سبب اصل و نسب عالی و شرافت و منزلت بالایش، صاحب عزّت بی پایان و آشکاری است.))

مورّخ شهیر، غیاث الدّین میرخواند در کتاب حبیب السّیر می گوید:(( حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلامرا به خاطر جمال ظاهری و کمال باطنی و حسن خلق، عقیلة القریش گفته اند.))

دختر امام حسین علیه السلام از شجاعتی قابل تحسین برخوردار بود. وی در برابر ظالمان سکوت نمی کرد و به انجام تکالیف الهی همّت می گمارد. او از هیاهوی تبلیغاتی هراسی به دل راه نمی داد و با صلابت فاطمی دشمن را خوار و رسوا می نمود، با دلیل و منطق سخن می گفت و حقّانیّت خویش را به اثبات می رساند. روزهای جمعه، خالد بن عبدالملک، بر بالای منبر می رفت و به بدگویی از علی علیه السلام می پرداخت؛ این خبر به حضرت سکینه علیها السلام رسید، وی همراه خدمتگزارانش نزد خالد می آمد و در مقابلش ایستاده و او را سبّ و لعن می کرد. نگهبانان خالد جرأت آزار رساندن به سکینه را نداشتند؛ اما همراهانش را اذیّت کرده و آسیب می رساندند. در مجلسی که مروان، امیرمؤمنان علیه السلام را سب نمود، با شهامت، او و اجدادش را لعنت کرد. دختر عثمان که در جلسه حاضر بود، رو به سکینه کرد و گفت: من دختر شهیدم! سکینه علیها السلام سکوت کرد و آنگاه که مؤذّن صدا به اذان بلند کرد و به عبارت: «اشهد انّ محمّداً رسول الله» رسید، خطاب به دختر عثمان فرمود: این، پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار گشت و گفت: ((لافخر علیکم ابداً؛ من دیگر هرگز به شما فخر نخواهم کرد.))

عظمت مقام و فصاحت و بلاغت کلام حضرت سکینه، به کسی اجازه گستاخی و توهین نمی داد و همگان را سرجای خود می نشاند. همان طوری که سخن گفتن عمّه اش زینب علیها السلام بر دهان کوفیانِ بی غیرت و بی وفا مهر سکوت زد و آنان را به حیرت واداشت. سکینه در خاندانی بزرگ که خداوند مقامشان را رفعت بخشیده بود، رشد نمود. تمسّک به راه مستقیم الهی و تبعیّت از احکام حیات بخش قرآن، او را به کمال انسانیّت رسانید و سبب شد هم طراز عقیله بنی هاشم، زینب کبری علیها السلام از پیام آوران کربلا گردد؛ به طوری که دشمنان به شخصیّت با صلابتش معترفند و دوستداران اهل بیت علیهم السلام به وجودش مفتخر. اخلاق نیک و خصال پسندیده این بانوی نمونه، وی را در نظر پدر که مربّی صالح و کاملی بود، عزیز نمود و چون ستاره ای فروزان در آسمان خاندان امام درخشید و همه را شیفته رفتار شایسته خود کرد. امام حسین علیه السلام که آگاه به ضمیر انسان ها و معیار سنجش اعمال است، سکینه را با زیباترین لقب، یعنی «خیرة النّساء» خواند و با عنایتی خاص مقام و منزلت وی را در مواقف بسیار، بر دیگران آشکار نمود.

دلبستگی و مهر امام نسبت به سکینه، در آخرین خداحافظی از خیمه ها، قابل توجّه و تأمّل است. وقتی آن حضرت نزدیک خیمه ها رسید، فرمود :((ای زینب! ای امّ کلثوم! ای سکینه! علیکنّ منّی السّلام.))

چون اهل بیت صدایش را شنیدند، برای وداع گرداگرد امام حلقه زدند. علاقه فراوان سکینه به پدر، عنان اختیار را از کفش ربود، دست هایش را بر سر فرود آورد و گفت: پدرجان! آیا تن به مرگ داده ای که این گونه خدا حافظی می کنی؟ ما، بعد از تو به چه کسی پناهنده شویم؟ سخنان عاطفه برانگیز دختر، بر قلب پدر، سنگین آمد و از بی تابی فرزندش گریست و فرمود : ((ای نور دیده ام! چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و یاوری ندارد؟))

صحبت های امام برای سکینه که بوی فراق و تنهایی می داد، او را از جمع حاضر جدا کرد و در حالی که آرام آرام می گریست، به گوشه خیمه رفت! شاید قصدش این بود که قلب پدر را بیش از این غصّه دار نکند. امام حسین علیه السلام با مشاهده این وضع از اسب فرود آمد و سکینه را نزد خویش خواند و او را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک نمود و فرمود : ((ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت؛ اما تا هنگامی که جان در بدن دارم، با این اشکِ جانگدازت، دلم را آتش نزن! آن زمان که کشته شدم، تو که بهترین زنان هستی، سزاوارترین فرد به گریستن بر منی!)) لفظ جمع در اینجا، بیانگر این است که سکینه جزء بانوانی است که دلیلی واضح بر بالابودن مقامشان وجود دارد، مانند حضرت زهرا علیها السلام و زینب علیها السلام.

چهار روز پس از اسارت ایشان در شهر شام بود که حضرت سکینه سلام­الله­علیه همه را صدا زدند و فرمودند: «بیایید که می­خواهم برای شما خوابی تعریف کنم». پس از اجتماع خانواده و یاران ایشان لب به سخن گشود و بیان کرد که: «در خواب اولوالعزم را دیدم؛ حضرت آدم(ع) و ابراهیم(ع) و موسی(ع) و عیسی(ع) و حضرت محمد(ص) همراه با پنج کجاوه از نور به سوی من آمدند. در میان هر کجاوه بانویی بود؛ اولی حوا، دومی آسیه، سومی مریم و چهارمی خدیجه علیهنّ­السلام. به ناگاه چشمم به پنجمین بانو افتاد که دست بر سر می­کوبید و مدام می­نشست و بر می­خاست. پرسیدم: شما کیستی؟! فرمودند: من جدّه­ی تو، مادر پدرت، فاطمه هستم. صدا زدم: به خدا قسم باید بنشینی و دردهای مرا بشنوی. و با گریه به ایشان گفتم: به خدا ما را انکار کردند. ما را پراکنده­اند. حریم ما را مباح دانسته­اند. ای مادرجان! به خدا سوگند پدر مرا به ناحق کشتند. تا جمله­ی آخر را گفتم حضرت گریه­ی شدیدی سر دادند و فرمودند: بس کن سکینه. جگر مرا سوزاندی و دلم را شکستی و بند دلم را بریدی. من پیراهن پدرت را تا قیام قیامت نزد خویش نگه می­دارم تا زمانی که با خدا ملاقات کنم. آن­هنگام فاطمه(س) به­همراه سایرین بر بالای قبر امام حسین(ع) نشست و خون گریست».(1)

سرانجام، حضرت سکینه در شب پنجم ربیع­الأول سال 117ه.ق، 56 سال پس از واقعه­ی جان­سوز کربلا، در مدینه وفات کرد.

در صبح روز رحلتِ حضرت سکینه(س)، محمدبن­عبدالله (نفس زکیّه) به اندازه­ی چهارصد دینار عطر و عود تهیه کرد و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره­ها سوزانید. خالدبن عبدالملک حاکم مدینه که قصد تعویق انداختن در مراسم تشییع آن حضرت را داشت و می­خواست به موجب گرمای هوا به بدن مطهر آن حضرت جسارت شود، گفت مجالی دهید تا من برای نماز خواندن بر جنازه بیایم. اما نیامد. فلذا جنازه­ی آن حضرت تا شب دفن نشد.

پس از آن حضرت سجاد(ع) و به روایتی یحیی­بن­حسن و به روایتی دیگر محمدبن­عبدالله نفس زکیه، بر جنازه­ی ایشان نماز گزاردند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند.(2) آرامگاه آن بانوی گرامی در قبرستان بقیع (مدینه) است؛ وی هنگام انجام عمره، در مکّه رحلت کرده است. و گروهی نیز بر این باورند که: آرامگاه او در مقبره باب الصّغیر (دمشق) می باشد، که هم اکنون زیارتگاه شیعیان می باشد.

المیرا سادات شاهاندشتی

پ.ن:

1. لهوف سید بن طاووس؛ بحارالأنوار: ج 45. نفس المهموم: سوگنامه آل محمد صل الله علیه و آله ص 484-485.

2. فیض العلام: ص 205-206. ریاحین الشریعة: ج 3 ص 280-282.

3. محدّثات شیعه، دکتر غروی نایینی، ص 210.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین