کد خبر: ۳۷۹۲۲
تاریخ انتشار:

پرونده های حساس بیت رهبری دست که بود؟

آیا دقت در همه زوایای حوزه لشکری کشور در زیر نگاه دقیق و متعهدانه مرحوم علم الهدی عاملی نبود که دفتر مقام معظم رهبری بررسی پرونده های حساس را به ایشان واگذار نماید؟
سایت مشرق در یادداشتی به قلم نصرت الله محمود زاده نوشت:

بی نام ، بی نشان ، بی نام در سالهای خفقان که نهضت خرداد 42 شکل گرفت ، حضرت امام (ره) مسیر انقلاب را روشن کرد و شاه نیز دریافته بود که همه چیز به امام (ره) خلاصه می شود و تهدید به اعدام این بزرگ مرد زبان به زبان گشت . اولین عکس العمل ، اعتراض رسمی علمای سراسر کشور در مسجد امام (بازار تهران ) بود . آیت الله علم الهدی از اهواز به این جمع پیوست و این اعتراض را تا سه ماه در مسجد ادامه دادند .
و شاه به تبعید امام تن داد، در طول سه ماه تلاش آیت الله علم الهدی در کنار بزرگوارانی چون شهید دستغیب و ...، نوجوان 11 ساله‌ای مشاهده می‌شد که دوش به دوش پدر در این جلسات حضور می یافت و مشتاق بود که در سرنوشت امام (ره) نقش آفرین باشد، سید علی علم الهدی این گونه پای به مبارزه گذاشت و از پدر بزرگوار خود در کوران فضای شکل گیری انقلاب یاد گرفت که چگونه راه و رسم مبارزه را در مسیر ولایت دنبال کند، آقا علی از نهضت 15 خرداد به بعد با بصیرت حوادث را دنبال کرد و بی آنکه از خود اثری به جای گذارد . نقش آفرینی می کرد . بی نام ، اما پر درد، بی نشان، اما کوله باری از مسئولیت و بی نان، اما دریائی از وظیفه شاخص‌هائی بود که می‌توانستی در رفتار او پیدا کنی .
تظاهرات مردم اهواز علیه شاه را شکل می داد و فریاد مرگ بر شاه سر می داد، در مسلح کردن نیروها ی انقلاب پیشتاز بود، اما از خود اثری به جای نمی گذاشت ، خود موثرترین گره گشای مشکلات می شد ، اما نتیجه کارها به اسم دیگران ثبت می شد . کوچه پس کوچه های گمنام، بیشترین ایام گذران او در کوران پیروزی انقلاب اسلامی بود و هنوز کسی نتوانسته رد پایی از او پیدا کند ، برادر کوچکترش _ شهید حسین علم الهدی _ که اسیر ساواک شد ، بی آنکه ذره ای از فعالیت های خود به میان آورد ، حسین را افتخار خانواده قلمداد می کرد. حال که پرونده درخشان خانواده آیت الله علم الهدی چون منظومه ای پر ستاره می درخشد و هر ستاره نورانیت خود را دارند، در کنار هم که قرار می‌گیرند، برگی زرین از تاریخ انقلاب اسلامی را نشان می دهد .
در شورای فرماندهی سپاه و استانداری خوزستان به گونه ای نقش آفرین بود که با وجود دقت در اوضاع، مدیریت در قلب ها نتیجه کارش بود. حاج علی قبل از آنکه یک پاسدار باشد ، یک امین بود برای مسئولین ، پاسداری بود منظم و دقیق با چهره ای شاداب و گشاده رو ، برای هر آن کس که به او پناه می آورد. این همه استعداد و پایمردی در برابر پیچ و خم های انقلاب را از کجا ذخیره کرده است؟ آیا دلیل جذب او در دفتر مقام معظم رهبری همین شاخص ها نیست؟ آیا طبیعی نیست که این انسان وارسته امین حضرت آقا قرار گیرد و گزارشات ایشان یک حجت به حساب آید؟ آیا دقت در همه زوایای حوزه لشکری کشور در زیر نگاه دقیق و متعهدانه مرحوم علم الهدی عاملی نبود که دفتر مقام معظم رهبری بررسی پرونده های حساس را به ایشان واگذار نماید؟ قضاوت و نگاه تیز بینانه ای از او سر می زد که جز اجرای عدالت چیزی در ذهن ها خطور نمی کرد.
و این گونه بود که حتی در طول چهار سالی که بیماری را تحمل می کرد ، لحظه ای از کار بازننشست، از آن همه امکانات برخوردار بود ، اما دریغ از این که حتی یک بار وسوسه شود.
مردم خوزستان ، در انتظار وارسته ای باشید که بزرگ بود، اما خاموش . در انتظار فاضلی باشید که یادگار مرحوم آیت الله علم الهدی بود. در انتظار مردی باشید که معلم شهید حسین علم الهدی بود ، اما این نیز مانند دیگر رفتارهایش از نگاه ما مخفی ماند . در انتظار مردی باشید که در اولین روز جنگ برای مسلح کردن عشایر خوزستان وارد پادگان اهواز شد و اولین ترکش خمپاره عراق بر بازویش نشست.
گاه که حاج علی با خود خلوت می کرد، دلش تا دشت هویزه پرواز می کرد . آیا یاد برادر شهیدش حسین علم الهدی و یا مرحوم حاج کاظم را می کرد ؟ شاید دلتنگ مادر مرحومش بی بی علم الهدی شده بود . این اواخر که از دشت هویزه یاد می کرد، چون ابر بهاری اشک می ریخت . دلتنگ شده بود که هر چه زودتر به مادر و برادران بپیوندد. در آخرین ساعت های حیات این جمله را به زبان آورد و سپس جان به جان آفرین بخشید : «مرا در مزار شهدای هویزه دفن کنید تا آرام بگیرم.»

روحش شاد
والسلام
 
 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین