عليرضا پهلوي سومين فرزند محمدرضا پهلوي شب چهاردهم دي ماه در منزل شخصي خود در بوستون مركز ايالات ماساچوست آمريكا با گذاشتن لوله تفنگ شكاري در دهانش و كشيدن ماشه ، به زندگي خود خاتمه داد.
عليرضا پهلوي سومين فرزند محمدرضا پهلوي شب
چهاردهم دي ماه در منزل شخصي خود در بوستون مركز ايالات ماساچوست آمريكا با
گذاشتن لوله تفنگ شكاري در دهانش و كشيدن ماشه ، به زندگي خود خاتمه داد.
ليلا پهلوي نيز كوچكترين عضو خانواده شاه خائن 10 سال پيش در لندن با خوردن
270 قرص خواب آور خودكشي كرد. دهانهايي را كه آلوده به خوردن مال حرام
بود، يكي گلوله از حركت انداخت و ديگري را قرص خواب آور!
تبهكاري شاه خائن و پدرش در مدت سلطنت در ايران ارثي جز پوچي و تباهي براي
خانوادهاش نداشته است. جنايات آنها باعث شد بساط سلطنت براي هميشه در
ايران برچيده شود و مردم خود سرنوشت خود را به دست بگيرند.
بيانيه رضا ربع پهلوي در خصوص خودكشي برادرش كوتاه و مختصر بود و به
سئوالاتي كه در مورد خودكشي برادر و خواهرش در اذهان بود پاسخ نداد.
عليرضا پهلوي تنها فرد تحصيلكرده خاندان پهلوي بود. او در سه دانشگاه
آمريكا درس خوانده و ايران شناسي رشته مورد علاقه اش بود. از او نه يك
مصاحبه، نه يك يادداشت سياسي و يا فعلي كه دال بر همكاري با برادرش باشد در
دست نيست.
رضا در اطلاعيهاي كه صادر كرد بيماري افسردگي را به اونسبت داده است. عجب
آنكه نام همسرش در كنار كساني كه اعلاميه مرگ او را امضا كرده اند ديده
نميشود. او پس از خودكشي ليلا خواهرش با سارا طباطبايي ازدواج كرد.
ميگويند او و خواهرش در نامهاي جداگانه علت خودكشيشان را بيان كرده
بودند. اما اين نامهها هيچگاه فاش نشده است و لذا مرگ آنها را همچنان
رازآلود جلوه ميدهد.
عباس ميلاني مدير برنامه مطالعات ايراني در دانشگاه استنفورد آمريكا كه قبل
از انقلاب زير نظر ساواك با دربار همكاري ميكرد يك مورخ خودخوانده است و
از حال و هواي دربار در قبل از انقلاب و سرنوشت خاندان پهلوي بعد از انقلاب
تا حدودي مطلع است. او در مصاحبه با بي بي سي گفته است: "يك چيزي در
سرنوشت اين خانواده است كه يكي بعد از ديگري اين مصائب را به همراه
ميآورد."
او با اشاره به سرنوشت رضا خان و پسرش و اعضاي خاندان پهلوي ميافزايد:
"اينها را كنار هم كه ميگذاريم تصوير عجيبي از بليه بعد از بليه براي
خاندان پهلوي به دست ميدهد كه پيشبيني سرنوشت آنها را پيچيده ميكند."
دي ماه، ماه خوش يُمني براي خاندان پهلوي نيست. 19 دي ماه روزي است كه قيام
تاريخي ملت ايران عليه رژيم پهلوي از قم آغاز شد. قيامي كه در سال 56 به
سرعت فضاي ايران را تسخير كرد به طوري كه سال بعد در 26 دي ماه 57 شاه
مجبور به فرار از ايران شد. ستمهايي كه شاه و پدرش به ملت ايران كرد چهره
تاريخ را سياه كرده است.
شاه 55 سال پيش در همين ماه نواب صفوي، طهماسبي، برادران واحدي و ذوالقدر
را به جرم اسلام خواهي و فدايي اسلام بودن به شهادت رساند. او خونهاي
بسياري از مردم ايران را در دهه 40 و50 به زمين ريخت و جنايات او در
سالهاي 56 و 57 و به گلوله بستن مردم شهرهاي ايران به جرم دفاع از اسلام و
امام چيزي نيست كه از خاطره ملت ايران و ملتهاي مسلمان محو شود.
سئوال مهم اينجاست؛ اگر سرنوشت محتوم خاندان پهلوي مرگ در غربت و خودكشي
است آيا بهتر نيست آنها بر سر عقل بيايند، براي نجات خود در دنيا و آخرت
اموال به غارت رفته ملت را برگردانند و در گوشهاي از اين كشور تا پايان
عمر بيسر و صدا ،آبرومند و شرافتمندانه زندگي كنند؟ كدام بهتر است ،خودكشي
يا بازگشت به وطن؟! خداوند متعال در روز قيامت تا ريال آخر اموال غارت شده
مردم را از آنها باز خواست ميكند. آن اموال به درد آنها نميخورد اگر
ميخورد سرانجام كار آنها به خودكشي ختم نميشد. آنها بايد از جنايات
آمريكا كه به دست پدرشان صورت گرفت تبري جويند شايد خداوند از گناهان عظيم
آنها درگذرد.
پس از مرگ يزيد پسرش معاويه به سطنت رسيد. برخي مورخين گفتهاند به دليل
اعتقاد او به اهل بيت پيامبر، از اين كار كنارهگيري كرد و در مسجد جامع به
منبر رفت و از جنايات پدرش(يزيد) و پدر بزرگش (معاويه) تبري جست و گفت:
"پدرش (يزيد) عترت را به شهادت رسانده، حرمت حرم را از بين برده و كعبه را
به آتش كشيده است. نه من شايسته خلافت هستم، نه خلافت شايسته من است و
...". سپس از منبر پايين آمد و رفت و عاقبت به خير شد و لعن و نفرين
مسلمانان را براي خود نخريد.
اكنون ملت ايران زحمت خاندان پهلوي و بويژه ربع پهلوي را كم كردهاند آنها
نه تاجي دارند و نه تختي، فقط يك منبر در بي بي سي و سي ان ان دارند كه
بهتر است يك روز در فراز اين منبر از جنايات پدر و جدش در ايران تبري جويند
و حكومت ذريه اهل بيت پيامبر (ص) را در ايران به رسميت بشناسند و اموال
بهغارت برده را به ملت ايران به علامت توبه برگردانند تا مرهمي باشد بر
زخم افسردگي كه يك يك آنها را به كام مرگ ميكشد.
تجربه پسر يزيد يك تجربه خوب و يك خاطره غرورانگيز در تاريخ است. چرا تكرار نشود. حداقل فايده آن جلوگيري از خودكشي بعدي است.
محمدکاظم انبارلویی/رسالت