کد خبر: ۳۵۸۵۲۰
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 13 خرداد 95

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه
*      *      *

آرمان/تیشه برسینمای ایران نزنیم


مراسم تجلیل از اصغر فرهادی برنده جایزه بهترین فیلمنامه شصت و نهمین جشنواره فیلم کن در خانه سینما برگزار شد و فرهادی اعلام کرد که قبل از حضور در مراسم به دیدار عباس کیارستمی رفته است. عصر دیروز سه شنبه ۱۱ خرداد مرداد مراسم تجلیل از عوامل فیلم «فروشنده» به دلیل موفقیت در جشنواره فیلم کن در محل خانه سینما برگزار شد. اصغر فرهادی و شهاب حسینی ساعتی قبل از این مراسم به دیدار عباس کیارستمی کارگردان دارای نخل طلای کن رفته بودند و فرهادی پس از این دیدار به مراسم آمد و شهاب حسینی طبق گفته کامران ملکی مجری مراسم به دلیل مشغله ای که برای وی پیش آمد فرصت حضور در این مراسم را نیافت. ترانه علیدوستی دیگر بازیگر فیلم نیز در دقایق پایانی مراسم خود را به خانه سینما رساند.رضا میرکریمی مدیرعامل خانه سینما پیش از ورود اصغر فرهادی به خانه سینما که با تاخیر صورت گرفت پشت میکروفن رفت و درباره سینمای فرهادی و جوایزی که فیلم «فروشنده» در جشنواره کن دریافت کرده است، سخن بگوید. به گزارش مهر، وی در این باره گفت: ما فیلم می سازیم و پای حاشیه هایش هم می ایستیم. من به عنوان کسی که امسال در جشنواره کن حاضر بودم و به خودم سختگیری کردم تا ۳۰ فیلم جشنواره را ببینم می گویم که سینمای ایران بسیار مظلومانه مورد حمله کوته نظرانی است که آن را متهم به سیاه نمایی می کنند. میرکریمی ادامه داد: اصولا فستیوال های سینمایی جایی برای فیلم هایی است که نقدهای اجتماعی دارند. در ذات تمام این فیلم ها نقدی هست و همین مساله این فیلم ها را هنری می کند. به طور مثال جایزه نخل طلای امسال کن به فیلم کن لوچ اختصاص پیدا کرد که یک بیانیه آشکار علیه نظام سرمایه داری در کشور انگلیس است. در این فیلم درباره خرد شدن مظلوم ها در این نظام سرمایه بیانیه صادر می شود. اگر این سیاه‌نمایی نیست پس باقی فیلم ها هم سیاه نمایی نیست. فیلم دیگری از آمریکا در این جشنواره حضور داشت که درباره سرگشتگی نسل جوان آمریکایی بود و آنها را در به انتهای خط رسیدن نشان می داد و حتی کورسوی امیدی هم در این فیلم نبود. من نمی گویم که این مزیت فیلم است که امیدی در آن نباشد اما فیلم خوش ساختی بود که در جشنواره هم مطرح شد. مدیرعامل خانه سینما در ادامه با اشاره به فیلم «فروشنده» گفت: من فیلم آقای فرهادی را در جشنواره دیدم و شهادت می دهم فیلم اصغر فرهادی فیلمی شریف و اخلاق گرا است و در همان بستر فکری این فیلمساز به شکلی روانکاوانه به شخصیت هایی می پردازد که در بسترهای اجتماعی دچار واکنش می شود. ضمن اینکه تایید می کنم اعتراض هنرمند نشان دهنده هوشیاری وی است و چسباندن برچسب های سیاه نمایی به این فیلم ها تنگ نظرانه است.در این لحظه با ورود اصغر فرهادی به سالن اجتماعات، بحث میرکریمی که مایل بود درباره خانه سینما نیز سخنانی بگوید قطع شد. در ادامه حجت ا...ایوبی رئیس سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای صحبت درباره فیلم فرهادی پشت میکروفن قرار گرفت و گفت: بنده به عنوان یک ایرانی چندین بار شادی ام را از این افتخار برای سینمای ایران اعلام کرده ام و اینجا هم مجددا اعلام می کنم. وی با اشاره به تغییر و تحولاتی که در ساختمان خانه سینما رخ داده است، افزود: احساس می کنم حال و هوای سینما هم این روزها مثل خانه سینماست و فیلم ها را که می بینم در داخل و خارج مورد استقبال مردم قرار می گیرد یاد همین تحول در خانه سینما می افتم. ایوبی خطاب به سیاسیون عنوان کرد: می خواهم خطاب به دوستانم در عرصه سیاست مطلبی را عرض کنم و آن اینکه رقیبانمان در منطقه این روزها تلاش های بسیاری برای ایران هراسی می کنند، هزینه های گزاف می پردازند تا رسانه ها و سیاستمداران را بخرند و کشوری مثل عربستان هزینه می کند تا نام ایران به سربلندی نرسد. آنها، ایران را کشور تروریسم معرفی می کنند ولی احساس من در شبی که فیلم اصغر فرهادی به نمایش در آمد و شور و شعف و استقبال را از این فیلم می دیدم این بود که چقدر ما باید هزینه کنیم تا چنین چهره ای از ایران را به جهان نشان دهیم.ایوبی ادامه داد: ما در سال گذشته ۳۷۰ جایزه دریافت کردیم و این یعنی اینکه هر روز سینماگران ایرانی در جشنواره های مختلف یک جایزه گرفتند و این یعنی اینکه هر روز مقاله های متعددی درباره فرهنگ و سینمای ایران نوشته شده است. ما چقدر باید هزینه می کردیم تا این همه درباره ایران خوب بنویسند. جا دارد از آقای فرهادی به عنوان یک ایرانی که این افتخار را کسب کرده ،تشکر شود و اینکه این جایزه مال همه سینمای ایران است و حتی مردم احساس می کنند این جوایز متعلق به خودشان است.رئیس سازمان سینمایی با اشاره به اینکه مردم ستاره هایشان را دوست دارند و باید ستاره داشته باشند، گفت: آسمان هر کشوری باید ستاره باران باشد. هر آسمان صافی بدون ستاره دیدنی نیست حالا می تواند ستاره های علم و فرهنگ باشد یا هنر و دین.ایوبی در پایان گفت: فکر می کنم در مجموع اتفاق های بزرگی برای سینما رخ داده است حاشیه و بخل و حسد همیشه هست اما دولت و ملت در برابر این رخداد بسیار خوب برخورد کردند.

اصغر فرهادی زندگی را خوب می شناسد

در ادامه مراسم مسعود کیمیایی کارگردان باتجربه برای تجلیل از سینمای فرهادی و تبریک به وی در جایگاه حاضر شد و گفت: اصغر فرهادی کارش را از ۱۳ سالگی و با ساخت فیلم نگاتیو شروع کرد که اتفاقا فیلم خوبی هم شد. او در تئاتر و تلویزیون هم نویسندگی و کارگردانی کرد و همه اینها با هم همپوشانی داشت تا اینکه به ساخت فیلم های چندگانه درخشان درباره زندگی روی آورد. اصغر فرهادی زندگی را خوب می‌شناسد و کارش را خوب بلد است. سینمای او شاعرانه است و آدم هایی که در فیلم هایش می سازد منحصر به فرد هستند. در خیلی از لحظه ها، فیلم هایش تکان دهنده است. او می تواند شاعر زندگی باشد. وی ادامه داد: سینمای ایران گذشته ای دارد، سینمایی که روزگار سختی پشت سر گذاشت و بزرگ شد تا به اصغر فرهادی رسید و اصغر فرهادی هم بزرگ خواهد شد برای آیندگان. در گذشته وحشت داشتند از اینکه فیلم های ما را به فستیوال ها بفرستند و ما فرصت دیده شدن در سطح جهانی را نداشتیم. در ادامه اصغر شاهوردی صدابردار سینمای ایران که سال هاست در بستر بیماری است و مدتها است در هیچ محفلی حاضر نبوده با ویلچر روی صحنه آمد تا با زبان بی زبانی از اصغر فرهادی قدردانی کند. سعید عقیقی به نمایندگی از کانون نویسندگان سخنران بعدی مراسم بود که درباره جایزه فیلمنامه برای اصغر فرهادی در جشنواره کن گفت: در طول سال ها زیاد این جمله تکرار شده که مشکل سینمای ایران مشکل فیلمنامه است در حالی که مشکل اصلی سینمیا ما استراتژی و شرایط تولید است چون ما می بینیم که فیلمنامه هایمان در جشنواره های درجه یک دنیا جایزه بهترین فیلمنامه را می گیرند. اگر شناخت سینما را به عنوان یک اصل بدانیم باید بگوییم که اصغر فرهادی توانسته یک تطبیقی بین فیلمنامه نویسی کلاسیک و شرایط جامعه ایرانی به‌وجود بیاورد و راه حل هایی را در درام بدهد.

اصغر فرهادی به دیدن عباس کیارستمی رفت

در ادامه اعضای مرکزی کانون فیلمنامه نویسان لوح سپاس خود را به اصغر فرهادی اهدا کردند و اصغر فرهادی به عنوان آخرین سخنران مراسم گفت: از تاخیرم عذرخواهی می کنم. به عیادت آقای کیارستمی رفته بودم و مدت طولانی پیش ایشان بودم. خبر خوش اینکه ایشان حال‌شان خوب است و به زودی کارشان را شروع می کند. در کنار همدیگر کار اخیرشان را هم دیدیم و شگفت زده شدم از اینکه با این بیماری همه حرف شان از سینما، عکس و موسیقی است.وی ادامه داد: من با دیدن فیلم هایی عاشق سینما شدم که بسیاری از سازندگانش در همین مراسم حضور دارند. حس من این است که این احترامی است به یک سینما که چندین دهه پیش فیلم های شاخصی چون «گاو» را ساخته است که اگر امروز ساخته شده بود می توانست نخل طلا بگیرد و فیلم های دیگری از جمله فیلم های کیارستمی که نخل طلا را بردند. فرهادی با اشاره به سابقه حضورش در کشورهای دیگر بیان کرد: من به واسطه سفرهایم تحقیقات زیادی کرده ام، سینمای ایران بدون شک یکی از ۵ سینمای برتر جهان است و حتی کسی مانند جیم جارموش می گوید کشور ایران، باغ سینما است. کسی مثل او تعارف ندارد حالا اینجا عده قلیلی تیشه برداشته اند و مدام بر سر سینما می زنند و می خواهند همه فیلم ها و نگاه ها شکل هم باشد. زیبایی این سینما به همین تنوعش است. کارگردان فیلم «جدایی» با اشاره به اینکه همان زمان که کیارستمی نخل طلای کن را برد عده ای بدترین برخوردها را با این کارگردان شاخص داشتند، توضیح داد: زدن برچسب سیاه نمایی به فیلم های ایرانی ناشی از خودباختگی و خودشیفتگی، از سر جهل و نبود اعتماد به نفس است و متاسفانه عده ای که با این الفاظ سینمای ایران را می زنند ارتزاقشان از جهالت است.برنده جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کن ادامه داد: در حالی که غربی ها در حسرت سینمای ایران هستند و به هنر ایران احترام می گذارند ولی عده ای در داخل سینمای ایران را می زنند. این همه سال در رسانه ها شعار غرب ستیزی می دهند اما تا می خواهند الگویی نام ببرند از غرب یاد می کنند. عده‌ای دنبال این هستند که سینمای ما شبیه هالیوود شود که اگر قرار بود اینگونه باشد پس چرا انقلاب کردیم. ما سینما را به دو قسمت تبدیل کردیم، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب که به نظرم هر دوی آنها در یک امتداد هستند. بحث دیگر درباره سیاه‌نمایی است که سال‌های سال است که این حرف گریبان سینماگران را گرفته ولی به نظرم این حرف ها برای تخطئه سینما استفاده می‌شود. فرهادی در پایان تاکید کرد: سال‌هاست تصمیم گرفته‌ام وارد حاشیه نشوم، اما برای همکارانم این صحبت‌ها را انجام دادم و باید حرمت آنها جدا از نقد حفظ شود.


آرمان/مصطفی‌ زمانی: کمدی‌های تکراری، فراوان است


مصطفی زمانی بازیگر سینما و تلویزیون از آن دسته هنرمندانی است که چندین سال است بدون حاشیه به نقش‌آفرینی می‌پردازد و اخلاق حرفه‌ای خود را حفظ کرده است.این بازیگر از بازی در سریال «یوسف پیامبر (ع)» به طور جدی پا به عرصه تصویر گذاشت و توانست استارت محبوبیت و شهرت را از همان ابتدا چه در ایران و چه در خارج از مرزها بزند و این روند را تا به امروز ادامه داده. چنان که در مجموعه «شهرزاد» خوش درخشید و مخاطبان را به سمت خود کشاند.در گفت و گوی باشگاه خبرنگاران جوان با مصطفی زمانی از دید وی زوایای مختلف سینما و تئاتر بررسی شده است.

تا چه حد تمایل به نقش‌آفرینی در فیلم‌های کمدی دارید؟

به نظرم کسی که قرار است کار طنز بسازد، نباید موقعیت کمیک را با لودگی قاطی کند، کمدی موقعیت حرکات فی الذاته بازیگر جهت خنداندن مخاطب نیست. موقعیت طنز موقعیتی است که بازیگر طنز بتواندآن را با نهایت حرفه‌ای گری در راستای جذب مخاطب بیرون بیاورد تا در نتیجه با عکس‌العمل مثبت تماشاگران همراه شود. فیلم‌های کمدی ساختار، فیلمنامه و موضوع قوی دارد و کارگردان با آن به هدفی مشخص می‌رسد و طنزش طعنه‌ای می‌زند به موقعیت جدی که آن را نساخته و به واسطه آن هنجار شکنی می‌کند. متاسفانه کمدی‌های تکراری و

دم دستی فراوان شده که باید تدابیری برای آن اندیشیده شود.

تقلید بیش از حد در سینما را چطور بررسی می‌کنید؟

این موضوع همه جا وجود دارد؛ یعنی سینمای آمریکا، هند و ... نیز از این قاعده مستثنی نیستند اما بها دادن تا حد زیاد به فیلمهای تقلیدی که کیفیت آنچنانی ندارد درست نیست و ادعا و منم زدن نیز ندارد.

تا چه حد تمایل به بازی روی صحنه تئاتر دارید؟

چند بار پیش آمده که روی صحنه تئاتر بروم اما کناره‌گیری کردم، دلم نمی‌خواهد در حوزه ای که حوزه من نیست شتابزده عمل کنم، از طرفی به صورت آماتور برای بازیگری انتخاب شدم و بعد دوره این حرفه را دیدم و به صورت حرفه ای ادامه دادم و به اندازه کافی درگیر سینما هستم. دلیل دیگرم از عدم حضور در تئاتر این است که دوست دارم کار بی‌حاشیه‌ترانجام دهم، در حال حاضر حضور ما سینمایی‌ها روی صحنه تئاتر در اکثر مواقع به جهت چهره و موقعیت سینمایی مان است البته این همه دلیل آن چیزی نیست که من از تئاتر دوری می‌کنم. واقعیت اینجاست نمی‌خواهم عجله کنم و در کل اصراری بر انجام شتابزدگی کاری را ندارم.

از جدیدترین و آخرین فعالیت تصویری بگویید؟

آخرین کارم «یک روز به‌خصوص» و «آه ای عبدالحلیم» است و از آن طرف که درگیر «شهرزاد ۲ » هستیم و فعلا کار دیگری ندارم. البته پیشنهاداتی داشتم که اکثر آنها بعد از خواندن فقط باعث می‌شود سرمان را بخارانیم. در انتخاب آثاری که قرار است در آنها نقش آفرینی کنم سعی می‌کنم فیلمهایی را گزینش کنم که هم مخاطب راضی باشد و هم هزینه و وقتی که می‌گذارند تلف نشود.

علت اصلی موفقیت «شهرزاد ۲»؟

در کل قصه خوب، کارگردان حرفه ای و کاربلد، بازیگران وظیفه شناس و حرفه ای و انجام وظیفه‌هایی که طبق برنامه و سرجای خود انجام می‌شد دلیل موفقیت ما بود.

جای قصه‌هایی مانند شهرزاد تا چه حد در سینمای ایران خالی است؟

یک معضلی که در سینمای ما در خصوص قصه گویی وجود دارد این است که بتوان در قالب فیلمی‌دو ساعته قصه‌هایی مانند شهرزاد را گنجاند و تهیه کننده را برای ساخت آنها راضی کرد. دومین موضوع تبلیغ مناسب و جامعی بود که برای این نوع قصه گویی انجام شد یعنی در قالب بیست و هشت قسمت این موضوع اتفاق افتاد و مردم در مدت نه ماه فعالیت ما متوجه کار شدند که باعث شد اشتیاق در آنها به وجود بیاید موضوعی که به نظرم در سینما و در پیش تولید فیلمها باید اتفاق بیفتند.

علت اصلی همکاری با اسعدیان چه بود؟

وی یکی از بزرگان سینمای ماست و باعث افتخار بود با او همکاری کنم. از طرفی فیلمنامه قوی داشت و گروه فوق العاده بودند. پشت صحنه هم در عین حرفه‌ای‌گری از آرامش بالایی برخوردار بود و جایی بود که حس کردیم به خوبی کار می‌کنیم.

«یک روز بخصوص» روایتگر زندگی روزمره من و شماست، متاسفانه ما با چنین آثاری کمتر روبه‌رو هستیم. فیلمهایی که رئالیته تر باشند، شخصیت‌های بیشتر آثار سینمایی ما تقریبا وجود خارجی ندارد تا جایی که فقط بازی می‌شوند.ما نمونه فیلمهای اروپایی که قصه دارند کمتر می‌بینیم. به نظرم فیلم اسعدیان قصه ای معمول دارد که روزانه با آن درگیر هستیم البته باید منتظر خروجی و نتیجه کار ماند و بعد قضاوت کرد. بسیاری از قصه‌های زندگی ما خنثی است و به خاطر مسائلی کوچک و بی‌محتوا خودمان را درگیرآنها کردیم. پس این نمونه قصه‌ها را نمی‌توان در قالب فیلم ارائه داد چون هیجان و درگیری فکری به دنبال ندارد.

علت ماندگاری و محبوبیت شما چیست؟

نمی‌توانم بگویم ماندگارم؛ چون بستگی دارد شما برچه اساسی من را قیاس کنید. همیشه در لحظاتی که من را تشویق کردند سعی کردم به خودم بفهمانم این تشویق‌ها به‌خاطر کارم است. شاید این باعث ماندگاری‌ام شده است.


ابتکار/رییس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در همایش بازنمایی ایران و ایرانی در سفرنامه‌ها: توریست‌ها، ایرونی‌بازی ما را دیده‌اند


با وجود همه اماها و اگرهایی که درباره سفرنامه‌ها و گزارش‌های نوشتاری فرنگیان وجود دارد، یک نقطه قابل اتکا است که نمی‌توان در آن تردید کرد. آن‌ها خودی از ما دیده‌اند که چندان نکوشیده‌ایم، آن را از خود بدانیم، به تعبیری شبیه آنچه در اصطلاح ایرونی‌بازی رخ می‌دهد، در اینجا نیز اتفاق می‌افتد.

به گزارش ابتکار، محمدرضا جوادی یگانه، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در رشته جامعه‌شناسی در همایش «بازنمایی ایران و ایرانی در سفرنامه‌ها» که با حضور صاحب‌نظران حوزه سفرنامه‌پژوهی، به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک و انجمن جامعه‌شناسی ایران، عصر سه‌شنبه 11 خرداد در سالن همایش‌های کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد، با بیان این مطلب افزود: می‌توانیم با شواهد معتبر و دلایل قانع‌کننده، بیش‌تر نوشته‌های سیاحان را زیر سوال ببریم اما اگر بخواهیم اصلاحی در جامعه ایران رخ دهد، دست‌کم باید یافته‌ها و مشاهده‌های این‌دست از ناظران فرهنگ ایرانی را جدی‌تر ببینیم. رییس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، بررسی دیدگاه آن‌دسته از ناظران فرهنگ ایرانی را مورد توجه قرار داد که با ماموریت‌های سیاسی و نظامی در ایران حضور یافته و مدتی را در مقام ریاست بر گروهی خاص از ایرانیان سپری کرده‌اند. وی با اشاره به اهمیت موضوع خلقیات در حوزه جامعه‌شناسی ایرانی افزود: سفرنامه‌ها تقریبا از زمان جمال‌زاده به بعد، یکی از منابع اصلی درباره خلقیات ایرانیان بوده‌اند. موضوع مهم در این میانه، میزان اعتبار این سفرنامه‌ها است. باید توجه کرد در اعتبار گفته‌های یک سفرنامه‌نویس، عناصری گوناگون نقش دارند، از جمله میزان حضور او در ایران، شیوه ورود و چگونگی مسیر سفر در ایران. به عنوان مثال پرنسس بی‌بسکو و مامونتف، هر دو در زمانی یکسان و از مرز انزلی به ایران وارد شده‌اند اما تصویرپردازی این دو از بندر انزلی کاملا متفاوت است زیرا اولی تنها زیبایی‌های این بندر را دیده و دومی به جز توصیف فضایی کثیف و آلوده، تصویری از این بندر ارایه نکرده است. از این رو بی‌شک میان نگاه نماینده یک دولت متخاصم، با فردی که در کنار مردم ایران حضور یافته و زندگی کرده است، تفاوت بسیار وجود دارد. همچنین آشنایی سیاح با زبان فارسی و فراتر از آن، آشنایی پیشین با ایران و متن‌هایی که درباره این کشور نوشته شده بوده، مثل روایت حاجی بابا اصفهانی یا شاردن، از اهمیتی ویژه برخوردار است. افزون بر این‌ها، جنسیت، سن و انگیزه سفر سیاح و امکان حضور او در فضاهای خصوصی یا مذهبی ایرانیان، نیز در شکل دادن به محتوای سفرنامه‌ها باید مورد توجه قرار گیرد. برخی مسافران به ایران، با پست‌های سیاسی و نظامی در اینجا حضور و با ایرانیان تماس مستقیم داشته‌اند که البته در قالبی رسمی و اداری و در حوزه گزلشافتی (جامعه) رخ داده است. در این میان می‌توان به اشخاصی چون «اسپاروی» معلم انگلیسی فرزندان ظل‌السلطان، «اودیژه» استاد دارالفنون، «ماکسیم سیرو» استاد دانشگاه تهران، «فوربز لیث» مباشر انگلیسی سردار اکرم در همدان و «ژنرال سمینو» فرمانده ارتش عباس میرزا اشاره کرد. افزون بر این‌ها، کسانی چون بهلر، برونیار، تاد، فوریه، شیندلر، نیلستروم، ویشارد، هیل و هایزر نیز در این گروه از سیاحان می‌گنجند. در زمینه‌های اقتصادی و مالی نیز شوشتر و میلسپو با حضور در ایران، ریاست بر حوزه مالی را برعهده داشته و پس از آن‌ها نیز گروه مشاوران هاروارد در این حوزه فعال بوده‌اند. طیفی که بدان اشاره شد، نکاتی مهم درباره ایرانیان آورده‌اند زیرا آن‌ها، ایرانیان را در موقعیت‌هایی دیده‌اند که دیگران نتوانسته‌اند، در این عرصه‌ها است که ایرانیان، خود واقعی‌شان را نمایانده‌اند. از این‌رو است که گاردان می‌نویسد «در آسیا، پول، حلال تمام مشکلات است»، یعنی او در این سیستم زندگی کرده و توانسته این واقعیت را ببیند. از نقطه نظر دیگر، تقریبا همه این افراد که به جامعه ایران مسلط‌ند و آن را از منظرهای سیاسی و اقتصادی دیده‌اند، یکی از منفی‌ترین دید‌ها را نسبت به ایرانیان داشته‌ و معمولا در پی ناکامی، با سرخوردگی و نامیدی، ایران را ترک کرده‌اند. از این‌رو اگر در پی آسیب‌شناسی تاریخ اجتماعی باشیم، این دسته از سفرنامه‌نویسان چنین مشکلاتی را خیلی خوب بازنمایانده‌اند. این گروه، هم نشان می‌دهند در ایران در پسِ دستگاه پرطمطراق دولتی، چیزی موجود نیست، هم ایگوییسم مفرط حاکمان ایرانی را به نمایش می‌گذارند، افرادی که تنها در پی نفع شخصی خود بوده‌اند. نویسنده کتاب «ایرانیان در زمانه پادشاهی» افزود: اگر قرار است با همه اماها و اگرهایی که درباره سفرنامه‌ها و گزارش‌های نوشتاری فرنگیان وجود دارد، متوجه باشیم مشکل در سطح مورد اشاره وجود دارد، نوشته‌های همین دسته از سیاحان، یک نقطه قابل اتکا است که نمی‌توان در آن تردید کرد. آن‌ها خودی از ما دیده‌اند که چندان نکوشیده‌ایم، آن را از خود بدانیم، به تعبیری شبیه آنچه در اصطلاح ایرونی‌بازی رخ می‌دهد، در اینجا نیز اتفاق می‌افتد. می‌توانیم با شواهد معتبر و دلایل قانع‌کننده، بیشتر نوشته‌های سیاحان را زیر سوال ببریم اما اگر بخواهیم اصلاحی در جامعه ایران رخ دهد، دست‌کم باید یافته‌ها و مشاهده‌های این‌دست از ناظران فرهنگ ایرانی را جدی‌تر ببینیم.


اعتماد/كمال تبريزي: دلم براي فراستي و افخمي مي‌سوزد


كمال تبريزي در گفت‌وگو با اعتماد به تازه‌ترين اظهارات مسعود فراستي منتقد برنامه «هفت» و بهروز افخمي مجري اين برنامه واكنش نشان داد.

او با اشاره به سبك و سياق نقد فيلم‌هاي سينمايي در اين برنامه گفت: «واقعا براي مسعود فراستي و همكارش آقاي بهروز افخمي احساس دلسوزي دارم. فكر مي‌كنم اين دو مي‌توانستند در جايي ديگر و با ادبيات متفاوتي افراد تاثيرگذار و مفيدي در سينما باشند اما متاسفانه در مسيري افتادند و به حرف‌هاي آدم‌هايي جامه عمل مي‌پوشانند كه با سينما مشكل دارند.»

او ادامه داد: «اين دو نفر وسيله دست كساني شدند كه با سينما مخالف هستند و هرچه آنها مي‌گويند اجرا مي‌كنند. در همين برنامه «هفت» آقاي فراستي يك بار فيلمي را در دوران جشنواره به‌شدت نقد كرد و فردا شب در همان برنامه حرف‌هايش را پس گرفت. پس معلوم است جرياني كه اين دو دنبال مي‌كنند از تحليل و ديدگاه خودشان ناشي نمي‌شود.»

كارگردان «سرزمين كهن» همچنين افزود: « افخمي در نامه‌اي كه روز گذشته در رسانه‌ها منتشر كرده به من پيشنهاد داده از او شكايت كنم. دليل اين مساله را نمي‌فهمم. اگر او از من شكايت كند، من هم از او شكايت مي‌كنم. ما بايد اين مساله را درون خودمان حل كنيم. اگر قرار است جواب يكديگر را بدهيم در رسانه‌ها اين كار را مي‌كنيم. اميدوارم بتوانيم اين معضلي كه برنامه «هفت» در سينما به وجود آورده، برطرف كنيم.»

اما جنجالي كه اين روزها برنامه «هفت» به پا كرده، از ادبيات منحصر به فرد مسعود فراستي منتقد ثابت «هفت» آغاز شد. او در دوره جديد اين برنامه كنار بهروز افخمي قرار گرفت و باز هم برچسب منتقد ثابت برنامه را به خود گرفت. در دوره جديد فيلمسازان باز هم از تيررس انتقادات و گاهي فحاشي‌هاي فراستي در امان نماندند اما هيچ اقدامي از سوي جامعه سينمايي صورت نگرفت و نقدهاي فراستي به حيات خود ادامه داد.

هفته گذشته طبق روال معمول باز هم فراستي در بخش نقد حاضر شد و اين‌بار فيلم سينمايي «دونده» به كارگرداني كمال تبريزي كه در گروه هنر و تجربه روي پرده رفته است، هدف حملات خود قرار داد. اما اين‌بار با به كار بردن واژه «دياثت فرهنگي» براي اين فيلم، ورق برگشت و تبريزي را وادار كرد به اين عبارت توهين‌آميز واكنش نشان دهد.

كمال تبريزي در نخستين قدم ساخت فاز دوم مجموعه «سرزمين كهن» را در اعتراض به پخش اين برنامه از رسانه ملي متوقف كرد. اما ماجرا به همين‌جا ختم نشد. اين كارگردان با حضور در برنامه اينترنتي «٣٥» با اجراي فريدون جيراني حاضر شد و ضمن پاسخ به فراستي به تحليل و انتقاد از عملكرد سري جديد برنامه سينمايي هفت پرداخت و خواست كه سريعتر اين برنامه را تغيير دهند.

مسعود فراستي نيز در گفت‌وگو با خبرگزاري بسيج به خبر توقف ساخت «سرزمين كهن» واكنش نشان داد. او گفت: ما در برنامه هفت انتقادهايي را از آقاي تبريزي داشتيم و نسبت به اقدام او براي توقف تصويربرداري سريالش فقط مي‌توانم بگويم به خاطر تعطيلي سريال سرزمين كهن بايد اعلام عزاي عمومي كنيم! حرف‌هاي من را با يكي از همين شكلك‌هاي مجازي منتشر كنيد و بنويسيد هاهاها!!!

بهروز افخمي نيز در نامه‌اي خطاب به تبريزي كه در ايسنا منتشر شده است، نوشت:

«حضرت كمال خان تبريزي سلام!

شنيده‌ام عزم سفر كرده‌اي

هواي دلدار دگر كرده‌اي

عشقِ مرا ز سر به در كرده‌اي

تو رو به خدا اگه ميشه تنها نرو!»

فرموده‌اي كه سريال «سرزمين كهن» را نيمه‌كاره وِل مي‌كني مگر اينكه برنامه «هفت» تعطيل شود و ما را از تلويزيون اخراج كنند. چرا عزيزم؟ مگر ما چه كرده‌ايم كه مي‌خواهي به هر قيمت كه باشد خفقان بگيريم؟ تو اگر رييس‌جمهور مي‌شدي چه بلايي سرمان مي‌آوردي؟ لابد دستور صادر مي‌كردي كه ما را بگيرند و به زندان بيندازند و اگر رييس قوه قضاييه مي‌گفت نمي‌تواني چنين دستوري بدهي و قانون اجازه نمي‌دهد، كار مملكت را ول مي‌كردي و قهر مي‌كردي و توي خانه بست مي‌نشستي.

عزيز دلم مملكت قانون دارد. اگر خيال مي‌كني ما جرمي مرتكب شده‌ايم، بايد از طريق صحيح شكايت كني. نه اينكه سريالي را گرو بگيري كه سال‌هاست حتما ميليون‌ها نفر منتظرند تا به تماشاي آن بنشينند.

از تعطيل كردن برنامه «هفت» مي‌خواهي به كجا برسي؟ به فرض كه دهان ما را بستي، با بقيه ملت كه براي خودشان حق حيات و حرف زدن و اظهارنظر قايلند چه مي‌كني؟ واقعا خيال مي‌كني مي‌تواني همه را ساكت كني يا وادار كني درباره فيلم‌هايت آن طور حرف بزنند كه خودت مي‌پسندي؟ چرا آنقدر ليبرال شده‌اي عزيزم؟ چرا اصلا تحمل نقد، مخالفت و پرخاش و جدل را نداري؟»

مگر از پشت كوه آمده‌اي و خبر نداشتي كه وقتي آدم فيلم مي‌سازد بايد منتظر نقد و نظر كوبنده و بي‌رحمانه هم باشد؟ چرا اينطوري شده‌اي رفيق قديمي؟ اينها كه گفتم براي خودت بود. وگرنه مرا خوب مي‌شناسي و مي‌داني كه هيچ بدم نمي‌آيد يكي پيدا شود و پريزم را از برق بكشد.

با توجه به اين اعتراضات، بايد ديد برنامه «هفت» بعد از پايان ماه رمضان به آنتن تلويزيون برمي‌گردد يا مديران شبكه سه و سازمان صدا و سيما اين آتش را به نحو ديگري خاموش مي‌كنند.


اطلاعات/هدیه شهاب حسینی به امام‌زمان(عج) چشم« فیگارو» را گرفت


روزنامه معروف و فرانسوی «فیگارو» از تقدیم جایزه بهترین بازیگر جشنواره کن توسط شهاب حسینی به امام زمان‌(عج) نوشت.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران‌(ایسنا)، پس از این که شهاب حسینی موفق شد برای بازی در فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی جایزه ارزشمند بهترین بازیگر جشنواره کن را به دست آورد و این جایزه را به امام عصر‌«عج» تقدیم کرد، این حرکت نمادین مورد توجه روزنامه فرانسوی فیگارو قرار گرفت و مطلبی را به این خبر اختصاص داد.

شهاب حسینی در نشست خبری که یک هفته پس از برگزاری جشنواره کن در تهران برگزار شد، با اشاره به این که جایزه‌ خود را در روز ولادت امام زمان‌(عج) گرفته است آن را به فال نیک گرفت و گفت: این هدیه‌ ناقابلی بود که آن را به آستان ایشان تقدیم می‌کنم. در بخش دیگری از این نشست شهاب حسینی درباره واکنش رسانه‌های منطقه از جمله عربستان که او را خطرناک‌تر از سردار سلیمانی دانسته‌اند، گفت: درباره آنچه در رسانه‌های عربی منتشر شد از یک بابت خوشحال شدم چون به نظر می‌رسد آن‌ها تازه متوجه این موضوع شده‌اند که این سرزمین چه جایگاهی دارد؛ ضمن اینکه کاربردی که امروزه فرهنگ دارد شاید تسلیحات نداشته باشد.

او اظهار کرد: عربستان طبیعتاً دارای پیشرفته‌ترین تسلیحات از کشورهایی همچون آمریکا و انگلیس است و شاید به دلیل برخوردهایی که با زائران خانه خدا هم می‌شود نتوانسته است جایگاهی داشته باشد و چنین واکنش‌هایی نشان می‌دهند که البته نه فقط درباره بنده بلکه درباره این سرزمین است! با این حال بیشتر از هر چیز شادی و عزت مردم سرزمینم را آرزو دارم. شهاب حسینی همچنین با تأکید بر اینکه در کارهای خود یک رسالت آموزشی و ارزشی را سعی می‌کند دنبال کند و از فیلم‌های ارزشمند ایران و جهان بسیار زیاد سبک و سیاق زندگی را یاد گرفته است، اینگونه سخنانش را ادامه داد: همیشه تلاش کرده‌ام در کارهایم در همان راستای دستاوردهای بشری فعالیت کنم. البته از مدتی که با آقای فرهادی آشنا شدم او را در همین راستای ارزش‌های بشری دیدم و به نظرم تفکر در کارهای او نقش اصلی را ایفا می‌کند. ما در این فیلم دغدغه‌های خود را دنبال می‌کنیم و سر فیلم‌های اصغر فرهادی همیشه به عنوان یک مخاطب حاضر می‌شوم که البته این همکاری از "درباره الی” شروع، در "جدایی” ادامه پیدا کرد و در "فروشنده” به کمال و اوج خود رسید.


ایران/گزارش «ایران» از دهه تکریم و غبارروبی مساجد؛ ریشه‌ها و پیامدهای آن


محملی برای حضور و همبستگی مردم


علی غرضی

دهه آخر ماه شعبان المعظم (۲۰ تا ٢٩ شعبان) به نام دهه تکریم و غبارروبی مساجد نامگذاری شده است؛ فلسفه این دهه شناسایی کارکردهای مغفول مانده مساجد و آماده‌کردن خانه‌های خدا برای حضور عبادت‌کنندگان و ورود به ماه مبارک رمضان است؛ دهه‌ای که در روزهای میانی آن قرار داریم و مساجد و اهل مسجد خود را آماده می‌کنند تا از اواسط هفته آینده، خود را برای یک ماه میهمانی خدا آماده نمایند. اما دهه تکریم و غبار روبی مساجد چیست و چه کارکردهایی دارد؟ در گزارشی که در ادامه می‌خوانید با چند تن از علما و بزرگان درباره این دهه و اهمیت آن گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

نقش تأثیرگذار مساجد در آگاهی افزایی

چهره ماندگار فلسفه گفت: یک مؤمن باید از معرفت اسلامی آگاه باشد و مساجد نیز نقش تأثیرگذاری در این آگاهی افزایی دارند. غلامرضا اعوانی، چهره ماندگار فلسفه ایران در گفت‌وگو با «ایران» گفت: مسجدهای امروز باید از هر لحاظی برای حضور مردم و بویژه جوانان علاقه‌مند آماده شوند، بهترین و نخستین وظیفه مساجد نیز اقامه نماز و فعالیت‌های معنوی است. وی در ادامه افزود: در هر حال این اول کار است، بسیاری از کارهای معنوی به عهده مساجد سپرده شده تا مردم را به خداوند نزدیک تر کنند، در واقع اقامه نماز، نه نمازگزاردن صرف که خود نکته مهمی است. اعوانی با اشاره به اینکه فعالیت‌های دیگر از جمله تعلیم و تربیت و تعلیم قرآن نیز می‌تواند در مساجد به نحو احسن انجام شود، توضیح داد: معارف اسلامی چیزی است که در این مکان مقدس باید مورد توجه قرار بگیرد و با آرامشی که مساجد دارد براحتی می‌تواند اثرگذار باشد. وی با تعریف چند خاطره از حضور در مساجد گفت: ‌بنده در شهرستان خودمان سمنان که بودم هر روز صبح به مسجد می‌رفتم و نماز می‌خواندم. خاطرات زیادی از آنجا به خاطر دارم مخصوصا از روحانی مسجدمان که فردی بسیار عالم، مجاهد و خداترس بود و بنده نه یک سال بلکه چندین سال در آن مسجد می‌رفتم. اعوانی با اشاره به اینکه تأثیرات زیادی این مسجد رفتن‌ها بر وجود من گذاشت، افزود: بنده هر جا که رفتم معارف اسلامی را همراه خود بردم الان هم همینطور هستم، در غرب هم که رفتم با اینکه همه غرب یک جور نیست و اقیانوسی است که بزرگان،‌علما، حکما و عرفای زیادی هم دارد باز هم در زمینه اعوجاجات تأثیر نگرفتم و مسائل را طبق حقیقتی که یاد گرفته بودم،‌ مطابقت کردم.

ضرورت بازتعریف نقش مساجد

رئیس کمیته علمی کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گفت: امروز نقش مسجد باید بازتعریف شود، چرا که آینده باید با مساجد ساخته شود، همانطور که انقلاب اسلامی با مساجد ساخته شد. پروفسور هادی اکبرزاده، رئیس هیأت مدیره انجمن فیزیک ایران به مناسبت فرا رسیدن دهه تکریم و غبارروبی به ستاد خبری این دهه گفت: برای ساختن آینده از مساجد، به اعتقاد بنده باید کارکرد و وضعیت مساجد را به شرایط دوران صدر اسلام بازگردانیم. عضو شورای مرکزی الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت با اشاره به اینکه مساجد باید محل هم‌فکری و تبادل نظر افراد مسجدی با هم باشند، یادآور شد: کارایی‌های مساجد بسیاری بیش از آن چیزی است که جوانان نسل امروز بدان می‌شناسند. وی در ادامه یادآور شد: به نظر می‌رسد امروز کارایی مساجد چندان شناسانده نشده است، در نتیجه باید حتی مکان مسجد نیز به گونه‌ای باشد که مأموریت الهی آن به نحو احسن به اجرا برسد.

رئیس کمیته علمی کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اشاره به اینکه باید الگوهای جوانان به سمت مساجد طراحی شود، توضیح داد: جرقه انقلاب اسلامی از مساجد زده شد، ما در همین عصر نیز باید توانمندی‌های مسجد را نشان دهیم، طبیعتاً الان باید بر مساجد تأکید کنیم منتها با روش‌های جدید و نگاه تازه.

محملی برای حضور و همبستگی مردم

رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: یکی از نکات مهم در جذب جوانان به مساجد، تربیت ائمه جماعات با علم، فرهنگ و ادب است که بتواند محملی برای حضور و همبستگی مردم در مساجد ایجاد کند. حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: یکی از مهم‌ترین معضلات کشور ما در حوزه مساجد، توسعه شهرسازی در این حوزه است. وی در ادامه توضیح داد: متأسفانه بسیاری از مساجد ما بدون توجه به شهرسازی مناسب ساخته می‌شوند، شما زمانی که از آسمان، شهر استانبول را نگاه می‌کنید از نمای هوایی قدم به قدم مساجد را مشاهده می‌کنید ولی اندکی این طرف‌تر مثلاً تبریز از بالای آسمان که نگاه می‌کنید مساجد اندکی دیده می‌شود. خسروپناه یادآور شد: درحالی که هنگام معماری شهر استانبول در زمان سلطان سلیم اول بسیاری از صنایع دستی از تبریز به استانبول وارد شد و خیلی هنرمندان و صنایع دستی ما از ایران به آنجا رفتند و معماری‌ها نیز صورت گرفت اما اکنون می‌بینیم که آنجا مساجد جذاب‌تری از ایران دارد. رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با تأکید بر اینکه در این حوزه‌ها ما نه خودمان خوب کار کردیم و نه اجازه دادیم به توسعه مساجد بپردازند، توضیح داد: بنابراین این‌طور شد که دانش و هنر ما به دیگر کشورها رفت اما ما خودمان استفاده نکردیم. وی با بیان اینکه انجام این کارهای فرهنگی و اجتماعی، جوانان را به مساجد می‌رساند، ‌توضیح داد: اینها زمانی که به مشکلی هم برخورد کنند به مساجد می‌آیند نه اینکه به سایر کانون‌ها،‌ مراکز و خیلی مکان‌های نامناسب بروند که معضلات زیادی هم برایشان ایجاد می‌کند.

پایگاه محور در بیان عقاید و دیدگاه‌های دین اسلام

عضو علمی گروه ادیان تطبیقی دانشگاه گوتینگن آلمان با بیان اینکه مسجد پایگاه محور در بیان عقاید و دیدگاه‌های دین اسلام است، گفت: بدون شک مسجد پایگاهی برای ترویج و تبیین اندیشه اسلامی است. آیت‌الله پروفسور اسماعیل گندمکار، عضو هیأت علمی گروه ادیان تطبیقی دانشگاه گوتینگن آلمان، به نقش و جایگاه مسجد در ساخت و توسعه آینده جامعه اشاره کرد و در بخش نخست مباحث خود به جایگاه «آینده پژوهی» در رابطه با این مسأله پرداخت.

وی گفت: بحث آینده پژوهی از مسائل مهمی است که امروز در جامعه شناسی، سیاست، مدیریت اقتصاد جهانی و فرهنگ همواره مورد توجه مراکز بزرگ و استراتژیک جهان و اتاق‌های فکر بوده است. توجه به آینده برای همه مدیران در تمامی سطوح خصوصا در سطوح عالیه و نگاه بین‌المللی یک موضوع جدی است و طبیعتاً جامعه ما و جامعه انسانی در حال حرکت و تغییرات و تطورات تاریخی است و برخی اندیشمندان بحث دوران تاریخی و کنش اجتماعی را مطرح کردند؛ به بیان دیگر این مسأله عنوان می‌شود که آینده را همان طور که گذشته ساخت، امروز را نیز آینده می‌سازد، پس باید از آینده دورنما داشته باشیم.


ایران/سید عباس صالحی در مراسم قدردانی از برگزیدگان جشنواره روستاهای دوستدار کتاب: حمایت‌های دولتی، تخریب‌کننده فعالیت‌های مردم‌ نهاد است


علیرضا مختارپور: کتابخوانی سنگر مهم در برابر آسیب‌های اجتماعی است

دبیر کل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور گفت: هر جامعه‌ای کتابخوان تر و فرهنگی تر باشد، مصون تر از آسیب‌های اجتماعی است. علیرضا مختارپور روز چهارشنبه در آیین تجلیل از برگزیدگان جشنواره روستاهای دوستدار کتاب افزود: فعالیت‌های فرهنگی زود بازده نیست اما این فعالیت دوستدار کتاب روستایی، زود بازده بود و نتایج خوبی دربرداشت از این رو نهاد کتابخانه‌های عمومی حمایت خود را از کتابخانه‌ها و روستاها ادامه خواهد داد. وی ادامه داد: این 20 روستای برگزیده باید برای هزاران روستای دیگر الگو شود تا سال آینده ده‌ها روستا به عنوان دوستدار کتاب روستایی معرفی شوند. وی توضیح داد: هر جامعه‌ای به هر اندازه کتابخوان تر و فرهنگی تر باشد به همان اندازه مصون تر از آسیب‌های اجتماعی است از این رو کتابخوانی سنگر مهم در برابر آسیب‌های اجتماعی است. دبیر کل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور گفت: با حمایت معنوی و تشویق فرهنگی در روستاها باید مردم را به سمت کتابخوانی بیشتر و ترویج فرهنگ مطالعه سوق داد.

معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: حمایت‌های دولتی تخریب‌کننده فعالیت‌های مردم ‌نهاد است.

سید عباس صالحی روز چهارشنبه در مراسم قدردانی از برگزیدگان جشنواره روستاهای دوستدار کتاب تأکید کرد: روستاهای دوستدار کتاب الگو باشند. وی اظهار داشت: جشنواره روستاهای دوستدار کتاب از دو سال پیش آغاز به کار کرد. در ابتدای کار برداشت این نبود که این جشنواره بتواند طی دو سال به این مرحله برسد اما گزارش‌های امروز نشان می‌دهد، اتفاقات خوبی در جریان است از این رو اگر این اتفاقات را بهتر ببینیم و توجه کنیم، تبدیل به انرژی می‌شود.

صالحی پایگاه طبیعی روستاها را در امر کتابخوانی مؤثر دانست و افزود: در صورتی که به 10 روستای برتر سال گذشته نگاه کنیم، می‌بینیم، آنها دارای پایگاه طبیعی هستند و فضای فرهنگی به فضای گردشگری طبیعی آنها افزوده شده است.

معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اضافه کرد:‌ زمانی که بحث کتابخوانی مطرح باشد،پایگاه دینی و مذهبی روستاها مؤثر است از این رو با مطالعه این‌ روستاها می‌توان به ظرفیت آنها در سایر ابعاد پی‌برد. به گفته وی، در این جشنواره می‌توان روستاها را فراتر از کتاب دید در واقع این جشنواره مقدمه‌ای برای گسترش روستاها هستند.

صالحی یادآور شد: به سمتی پیش رویم که همه روستاها دوستدار کتاب باشند در صورتی که برای امکانات رفاهی شاخص‌ گذاری کرده‌ایم، باید استانداردی هم برای روستای دوستدار کتاب بگذاریم. معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حمایت‌های دولتی را تخریب‌کننده کارهای مردم‌ نهاد دانست و گفت: این حرکت مردم‌ نهاد بود، نباید مردمی بودن آن را نادیده گرفت هرچند این به معنای کمک نکردن نهادهای دولتی نیست از این رو نباید اجازه دهیم ما دولتی‌ها کار شما را خراب کنیم.

وی روستاها را انرژی متراکم خواند و گفت: زمانی که به این 20 روستا نگاه می‌کنیم، انرژی در آنها دیده می‌شود، این روستاها کپسول‌های پری هستند که با حداقل امکانات حداکثر کار را انجام می‌دهند بنابراین حفاظت از انرژی مهم است. صالحی ابتکار را عامل مؤثر این روستاها دانست و افزود: زمان بررسی طرح‌ها متوجه شدیم، ایده‌های خلاقانه کم نیست در واقع موفقیت این روستاها به ایده‌هایشان است و همچنان هم می‌توان امیدوار بود این ایده‌های خلاقانه ادامه یابد.

وی یادآور شد: روستاهای دوستدار کتاب باور دارند که کتابخوانی کانون پیشرفت اجتماعی و فرهنگی روستاها است، همچنین با وجود اینکه ما همیشه روستاها را با تصور سنتی می‌بینیم، این روستاها بخوبی به ابزار جدید واقف هستند.

معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: باید یک روستای موفق را مورد بررسی قرار دهیم و یکی از نکات مهم در این روستاها کار جمعی است در حالی که ایرانی‌ها به فردیت‌گرایی معروف هستند.

به گفته وی، زنان در این روستاها فعالیت فرهنگی قابل توجهی دارند، در حالی که روستاها به چهره مردانه معروف هستند و باید روستاهای دوستدار کتاب الگو شوند.


جام جم/مبانی عرفانی امام (ره) و ظهور انقلاب اسلامی


بدون آن که ادعایی عرفانی و عرفان‌شناسی در میان باشد و تنها از باب یک اشاره که می‌تواند سر نخی برای تحقیقات بعدی‌ام باشد، بتازگی که توفیق مرور با حوصله و آرامش بر تفسیر پر مغز تفسیر سوره حمد و آشنایی با روش تفسیری امام از طریق مطالعه «تفسیر قرآن مجید، برگرفته از آثار امام خمینی(ره)» اثر جناب آقای سید محمد ایازی نصیبم شد و بدون آن که قصد نگارش مقاله‌ای علمی داشته باشم و براساس دغدغه و علاقه‌ای که همواره به نگرش منظومه‌ای و دیالکتیک به پدیده‌های انسانی و اجتماعی دارم و از مخالفان جدی تفکر دوگانه هستم، با درک و فهمی از امام درباره طبیعت، جسم و عالم ماده برخورد کردم که برخلاف برخی عبارات، مثل «جهان پست و کثیف» منتسب به برخی فیلسوفان بزرگ، برایم بسیار جذاب و دلنشین بود.

ایشان به روایتی استناد می‌کنند که بوضوح زمین و آسمان، ماده و معنا، دنیا و آخرت را به هم می‌دوزد. «لو دُلّیتم بحبل الی الارضین السفلی لَهَبطتُم علی الله» (اگر با ریسمانی به سوی زمین‌های زیرین فرستاده شوید بر خدا فرود می‌آیید). تصور می‌کنم براحتی بتوان یک نگرش وحدت‌گرایانه یا کل‌گرایی توحیدی یا وحدت در عین کثرت یا به عبارتی تفاوت در عین ربط را از همین روایت استنباط کرد. حضرت امام در جلد سوم تقریرات فلسفه امام خمینی(ره) که به اهتمام مرحوم عبدالغنی اردبیلی تنظیم و تدوین شده است در عبارتی بوضوح هر چه تمام این نگرش ناثنوی را طرح کرده‌اند:

«عالم از وحدتی برخوردار است، به طوری که اگر یک ذره و پر کاهی از مرتبه‌ای که دارد جا به جا شود یا یک برگی از آن حدی که دارد تجافی بنماید، مستلزم انقلاب در سرتاسر عالم است و نمی‌شود یک ذره وجودی را قلع کرد، مگر این که انقلاع سراسر نظام اتمّ لازم می‌آید.»

اما عبارتی که توجهم را جلب کرد این عبارت بود:

«قرآن سرّ است، سرِّ سرّ است، سرِّ مستسر به سرّ است، سرِّ مقنِّع به سرّ است، و باید تنزل کند، بیاید پایین، تا این که برسد به این مرتبه نازله. حتی به قلب خود رسول‌الله که وارد می شود باز تنزل بود، یک تنزلی کرده بود تا به قلب وارد می‌شد، بعد هم از آنجا باید نازل بشود تا برسد به آنجا که دیگران هم بفهمند. چنانچه انسان هم این طوری است، انسان هم سرّ و سرِّ سرّ است.

در همین عالم طبیعت هم از سرّ یک مساله‌ای هست، و آن این است که ما جواهر را نمی‌توانیم ادراک کنیم، از اجسام هر چه را ما ادراک کنیم اَعراض است. چشممان این رنگ و این ظواهر را می‌بیند، گوشمان صدا را می‌شنود، ذائقه‌مان مزه را ادراک می‌کند، دستمان لمس می‌کند یک ظاهری را، همه اعراض هستند، این جسم کجاست؟ وقتی هم [کسی] می‌خواهد تعریف کند [مثلا می‌گوید] «آن عرض و عمق و طول دارد»، عرض و عمق و طول هم از اعراض است... آن که ثقل دارد آن هم از اعراض است، «آن که جاذبه دارد» آن هم از اعراض است. هر چه را بخواهید تعریف بکنید با اوصاف و اعراض تعریف می‌کنید، پس خود جسم کجاست؟ خود جسم هم سرّ است. ظلّ همان سر است، ظلّ همان احدیت است که اسماء و صفات آن برای ما معلوم می‌شود، و الا خود عالَم، غیب است، اسماء و صفاتش پیداست. «غیب» و «شهادت» هم شاید یک مرتبه‌اش همین معنا باشد که همین عالم طبیعت، غیب و شهادت دارد، غیبش آن است که از ما غایب است، ما هیچ نمی‌توانیم ادراکش بکنیم.»

ایشان در جایی دیگر و بر خلاف برخی مفسران که تسبیح موجودات را تکوینی می‌دانند این تسبیح را نطقی و ارادی می‌دانند:

«بالجمله، دار وجود، اصل حیات و حقیقت علم و شعور است و تسبیح موجودات، تسبیح نطقی شعوری ارادی است، نه تکوینی ذاتی که محجوبان گویند و تمام آنها به حسب حظّی که از وجود دارند به مقام باری ـ جلّت عظمته ـ معرفت دارند.»

تصور بنده این است که حداقل یک شرط برای عدم انزوا و گوشه‌نشینی و ورود در صحنه سیاسی و اجتماعی، عدم نگاه مذمت‌گونه و معطوف به پست و کثیف پنداشتن عالم است. اشتباه نشود منظورم هم طراز دانستن دنیا با آخرت و حیات مادی یا رساتر محسوس با حیات معنوی و معقول نیست، اما می‌توان بدون گرایش به نگاه دوگانه، با نگاهی سلسله مراتبی این تفاوت‌ها را بهتر تحلیل کرد. ما در زمینه اخلاق هم نگاهی سلسله مراتبی داریم. در زمینه عدالت فردی، ضمن آن که آن را فعلی اخلاقی می‌دانیم، اما تصریح شده است فعل اخلاقی بخشش و انفاق برتر از عدالت فردی است. به نظر می‌رسد نگرش عرفانی امام به جسم و طبیعت زمینه بهتری برای ادای مسئولیت اجتماعی و عمران و آبادانی عالم به دست می‌دهد. عمران و آبادانی‌ای که عوارض مخرب زیست محیطی هم به دلیل فقدان نگرش معنوی و اخروی در بر نداشته باشد.

از طرف دیگر تفسیر ایشان از آیه «صراط الذین انعمت علیهم» نیز به گونه ای، هم مؤید یک نگرش ناثنوی است و هم رسالتی که بر دوش انبیا و اولیای خدا برای هدایت و نجات مردم از گرفتاری‌های مادی و معنوی است. صراطی که نه آن چنان غرق در مادیات و خلق می‌شود که از حق غافل شود و نه آنچنان غرق در معنویات و حق شود که از خلق بماند. به تعبیر امام خمینی(ره): «مقام کمال آنها، برزخیت کبری است که نه خلق حجاب حق شود ـ چون ما محجوبان ـ و نه حق حجاب خلق شود ـ چون واصلان مشتاق و فانیان مجذوب. پس «صراط مستقیم» آنها عبارت از این حالت برزخیت متوسط بین النشأتین است که صراط حق است.»

ملاصدرا نیز در اشراق نهم از شاهد اول از مشهد پنجم شواهدالربوبیه و در بیان این که شخص نبی در حد مشترک مابین معقولات و عالم محسوسات قرار گرفته است، بعد از اشاره به این که خداوند متعال خلایق را به سه دسته آفریده است (ملائکه روحانی که در نهاد آنان فقط عقل قرار دارد، بهایم که در نهاد آنان فقط شهوات قرار دارد و انسان که در نهاد او هم عقل و هم شهوت قرار دارد)، اضافه می‌کند که بر همین مبنا نوع انسان را نیز به سه گونه آفرید:

«دسته‌ای از آنان مستغرق در بحر معرفت خدا و ملکوت اویند و از ذکر او لذت می‌برند... دسته دیگر، آنانند که با تمام وجود خود به شهوات و لذایذ جسمانی روی آورده و خویشتن را در زندان دنیا و در غل و زنجیرهای آنان محبوس داشته و ایشان همگی اهل دنیایند... و دسته دیگر آنانند که در مرز مشترک و حد فاصل مابین عالم معقول و عالم محسوس استقرار یافته‌اند.»

ایشان درخصوص دسته سوم می‌نویسد:

«گاهی با خدا و محبت او سرگرم‌اند و گاهی با خلق خدا مأنوس گشته و با آنان رحمت و شفقت می‌کنند (و آنان آن چنان در رعایت تناسب با هر دو عالم قوی و مقتدرند) که هر گاه از دربار الوهیت به سوی خلق باز گردند، در سیر و سلوک با آنان مانند یکی از ایشان‌اند، تا به حدی که گویا خدا و ملکوت او را نمی‌شناسند و هنگامی که با خدای خویش خلوت می‌کنند و به ذکر او و عبادت او مشغولند، چنانند که گویا احدی از خلایق را نمی‌شناسند و این راه و روش انبیا و مرسلین و صدیقین است. زیرا شکی نیست در این که آن کس که جامع هر دو مرتبه و مأنوس با هر دو عالم است، مقام و مرتبه او بالاتر از آن کسی است که به علت ضیق صدر و نداشتن زبان گویا و مبین حقایق، با ارتباط به یکی از دو عالم مذکور از دیگری محجوب و محروم باشد.»

به طور قطع، جمع خدا و خلق و وحدت و کثرت، رسالتی بر دوش عارف و سالک متأله می‌گذارد که از حال مردم و دردها و مشکلات آنان غافل نباشد و با رسالتی و با پیام و ضابطه‌ای الهی در هدایت و اعتلای آنان کوشا باشد. به تعبیر ملاصدرا، «شخص نبی ناچار باید علوم و معارف را مستقیما از خدا بگیرد و شاگرد مکتب او باشد و آنچه را می‌گیرد به بندگان ببخشد و به آنان تعلیم دهد و آنان را هدایت کند.» بر همین مبناست که ایشان نسبت نبوت به شریعت را مانند نسبت روح به جسدی می‌داند که در وی روح باشد و «سیاست عاری از شریعت مانند جسدی است که روح در وی نباشد.»

به علاوه شما در صدر عبارت امام درباره اسرارآمیز بودن جسم و طبیعت می‌توانید دو نکته دیگر هم استنباط کنید، یکی این که قرآن برای این که به قلب پیامبر گرامی(ص) برسد باید تنزل کند و این یکی از پاسخ‌هایی است که می‌توان به کسانی داد که وحی زدایانه قرآن را تنها به بسط تجربه عرفانی پیامبر نسبت می‌دهند. هر چند منکر نقش ظرف وجودی و تجربه عرفانی و حتی اجتماعی و ظرفیت بشری پیامبر در درک و دریافت وحی نیستیم، اما فراموش نکنیم که یک سر این تجربه نبوی وحی است که زمامش در اختیار خداست. از سوی دیگر غافل از معجزه هم در این دریافت و درک نشویم.

ملاصدرا در ذیل اشراق دوم از شاهد اول مشهد پنجم شواهدالربوبیه با اشاره به ادراکات سه گانه یعنی قوه احساس، قوه تخیل و قوه تعقل و شروط به کمال رسیدن آن می‌نویسد:

«و اما خصلت دوم این است که قوه متخیله وی آن چنان قوی باشد تا بدان حد که در عالم بیداری، عالم غیب را به چشم باطنی خویش مشاهده کند و صور مثالیه غایب از انظار مردم در برابر او متمثّل گردد و اصوات و کلمات و جملات محسوسه را از ناحیه عالم ملکوت اوسط در مقام و مرتبه «هور قلیا» یا غیر این مقام و مرتبه به گوش خویش بشنود و این شخص آن صورتی را که مشاهده می‌کند در نظرش متمثل می‌گردد، ملکی است حامل وحی (به نام جبرئیل یا با نام دیگری) و آنچه را می‌شنود از دهان آن ملک، خود کلامی است منظوم و ساخته و پرداخته از ناحیه خداوند یا کتابی است در صحیفه و اوراقی و این مقام، مقامی است مختص به شخص نبی و شخص ولی در این مقام با وی شراکت ندارد.»

نکته دیگر مقامی است که امام برای انسان قائل است. «انسان هم سرّ سر است» و این مقام به عنوان مظهر اسماءالله، تنه به تنه قرآن می‌زند. البته بنده، نظری راجع به منطق و آهنگ منظومه‌ای و فراگیر قرآن دارم که برای حیات واقعی انسان می‌تواند بسیار تعیین‌کننده، امید بخش، دلالت آمیز و عبرت‌آموز باشد که جای طرحش اینجا نیست. امام با تفسیری عرفانی، قرآن و انسان هر دو را سرّ سر می‌دانند، اما بحث بنده بحثی اجتماعی و مربوط به تمام ابعاد حیات انسانی است.

به هر حال و در کل به نظر می‌رسد عرفان امام یک عرفان حضور است. عرفانی با احساس مسئولیت اجتماعی. عرفانی که بدون حضور بین مردم و هدایت آنان به سوی خدا، عرفانی ناتمام است. عرفان امام، عرفانی است که در نگاه طولی خود، هم برای دنیا قرب و منزلت قائل است و هم یک مسئولیت اجتماعی بر دوش خود احساس می‌کند. لذا تفسیر عرفانی از انقلاب اسلامی به مثابه تجلی مرحله چهارم سلوک عارفانه امام، به نظر تفسیری است که عاری از نشانه نیست و تفسیری صواب است. به نظر بنده حتی نوع نگاه امام به قرآن و روش تفسیری یا به عبارتی تأویل ایشان بی‌ارتباط با یک حضور اجتماعی و مسئولیت آفرین و مآلاً ظهور انقلاب اسلامی نیست، این که هر کسی می‌تواند به سهم خود توشه بر گیرد، «سفره‌ای برای همه طبقات». در کل، نگرش عرفانی امام، روش تفسیری ایشان از قرآن کریم، نوع نگاه به طبیعت و دنیا و جسم، جمع خدا و خلق، نوع نگاه به انسان و... همه می‌توانند در تحلیل انقلاب اسلامی در کنار سایر عوامل اعدادی مورد بررسی قرار گیرند.

حیفم می‌آید در آخرین عبارت به تعبیرم از تفسیر سوره حمد ایشان اشاره نکنم، چون آن را برای تحلیل اوضاع کنونی جهان اسلام و برون رفت از مصائب آن بسیار رهگشا می‌دانم. به تعبیر امام خمینی(ره) تمام قرآن کریم به سوره حمد خلاصه می‌شود و سوره حمد به بسم‌الله الرحمن الرحیم، الله با رحمن و رحیم شناخته می‌شود و رحمن و رحیم هم به رحمت برمی‌گردد و رحمت خدا هم بر غضب او سبقت دارد (یا من سبقت رحمته غضبه)، اما متأسفانه شاهدیم که در جهان اسلام چه تفسیر غضبناکی از خدا و اسلام به دست داده می‌شود.

دکتر عماد افروغ


جام جم/در دیدار رئیس رسانه ملی با فرزند یادگار گرامی امام(ره) مطرح شد: صداوسیما مهم‌ترین رسانه‌ در خدمت اسلام و اندیشه‌های امام است


رئیس رسانه ملی، معاونان، مدیران شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی و برخی دیگر از مدیران بخش‌ های مختلف صدا و سیما امروز چهارشنبه با حضور در حرم مطهر حضرت امام خمینی (ره) با آرمان‌های والای ایشان تجدید میثاق کردند.مدیران رسانه ملی پس از این مراسم با حجت الاسلام سید حسن خمینی فرزند یادگار گرامی حضرت امام (ره) دیدار کردند.

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روابط عمومی صدا و سیما، شرکت کنندگان در این مراسم با نثار تاج گل و قرائت فاتحه ضمن ادای احترام به مقام شامخ معمار کبیر انقلاب اسلامی با آرمان‌های والای امام راحل، شهدا و رهبر معظم انقلاب تجدید میثاق کردند.

مدیران رسانه ملی پس از این مراسم با حجت الاسلام سید حسن خمینی فرزند یادگار گرامی حضرت امام (ره) دیدار کردند.

دکتر علی عسکری در این دیدار با تجلیل از مقام شامخ امام(ره) گفت: امروز پارادایم و گفتمان امام در سراسر جهان منتشر شده است و ندای عدالت طلبی و حق خواهی مردم در سراسر جهان و حتی در قلب قاره اروپا و آمریکا، نشات گرفته از تاثیر پیام امام بر روح و اندیشه جهانیان است و این بیانگر استقبال توده های مردم از سیره و حرکت امام راحل است.

وی با بیان ضرورت زنده نگه داشتن اندیشه های بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی تاکید کرد: امروز زنده نگهداشتن یاد و خاطره حضرت امام خمینی(ره) و تلاش برای شناساندن ابعاد مختلف شخصیتی و سیره و منش ایشان برای جامعه از ضرورتی انکارناپذیر برخوردار است و بر این اساس رسانه ملی خود را بیش از پیش برای انجام حرکت های موثر در این خصوص ملزم می‌داند.

دکتر علی عسکری در ادامه با اشاره به قدرت جمهوری اسلامی در سطح جهانی با رهبری حکیمانه مقام معظم رهبری افزود: وظیفه ما حفظ و نگهداری از انقلابی است که با رشادت ها و جانفشانی های جوانان این مرزوبوم و رهبری خلف شایسته امام(ره) روز به روز درحال گسترش و پیشرفت است که امیدواریم به دست با کفایت رهبری معظم انقلاب به صاحب اصلی آن حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفدا برسد.

وی در پایان ضمن تشکر از تولیت آستان حضرت امام(ره) و حجت الاسلام سید حسن خمینی گفت: امیدواریم خدا به ما توفیق دهد که بتوانیم صدا وسیما را بر اساس اندیشه‌های امام و رهبری معظم به پیش ببریم.

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی نیز در سخنانی ضمن تبریک انتصاب دکتر علی عسکری به ریاست سازمان و آرزوی توفیق برای ایشان در مأموریت‌های محوله، گفت: خوشحالیم از اینکه آقای دکترعلی‌عسکری توانستند اعتماد رهبر معظم انقلاب را کسب کنند و این مسئولیت سخت و سنگین را بر عهده بگیرند، بر ایشان آرزوی توفیق داریم.

وی به فرازهایی از سخنان امام در خصوص صداوسیما اشاره و تصریح کرد: صدا وسیما به تعبیر امام یک دانشگاه است که عنوان رسانه ملی را نیز به همراه دارد این رسانه یک دستگاه عظیم تبلیغاتی است که مهم‌ترین بعد آن تبلیغ و تبیین اهداف انقلاب اسلامی است.

حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی در ادامه با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری در خصوص صداوسیما و توصیه های ایشان به رئیس رسانه ملی اظهار امیدواری کرد که صداوسیما در دور جدید فعالیت‌های خود بتواند منطبق با دیدگاه‌های مقام معظم رهبری مسیر پیشرفت و تعالی گام بردارد.

وی شرط اساسی و اصلی یک تبلیغ را صداقت و از خود گذشتگی دانست و گفت: بزرگترین مبلغان تاریخ پیامبران هستند آنها هم حرفشان بزرگترین مضمون تبلیغی را دارد و هم مأموریتی که دارند از ناحیه بزرگترین مأموریت‌دهنده است، از سویی خودشان نیز صاحب بیشترین ظرفیت وجودی هستند.

حجت الاسلام خمینی با اشاره به تعبیر قرآنی«قل لا اسئلکم علیه اجراً ان هو الا ذکری للعالمین» گفت: اگر مبلغ بتواند مردم را به اینکه حرف من به نفع شماست و خودش در آن نفعی ندارد، راضی کند، اثر تبلیغ افزایش می‌یابد.

وی افزود: اگر به سخنان حضرت امام (ره) توجه کنیم، متوجه می‌شویم که ایشان بسیار ساده سخن می‌گویند، اما این سخنان به گونه‌ای است که در شنونده طوفان ایجاد می‌کند.

یادگار گرامی امام(ره) خاطر نشان کرد: جامعه باور داشت که امام صادقانه سخن می‌گوید و احساس نمی‌کرد که از این صحبت‌ها قرار است «سری به نفع کسی تراشیده شود» بلکه قرار است سعادت پخش شود و حتی مخالفان هم این صداقت را زیر سوال نمی‌بردند.

سید حسن خمینی با اشاره با جایگاه ویژه رسانه ملی در سپهر رسانه ای جهان تاکید کرد: جایگاه رسانه ملی با وجود معارضین و رقبای بسیار سنگینی که دارد مثل شبکه‌های اجتماعی، اینترنت و ماهواره‌ها، هنوز یکی از مهم‌ترین رسانه‌های تبلیغی در خدمت اسلام و اندیشه امام است.

وی افزود: اگر همت کنیم این رسانه قدرتمند‌تر می‌شود اما اگر درگیر خودمان شویم از جایگاه فعلیش پائین‌تر می‌آید، خداوند هم هیچ عهد و پیمانی نبسته که اگر بد عمل کنیم به ما کمک کند ولی عهد و پیمان بسته است که اگر خوب عمل کنیم ما را یاری دهد.

حجت الاسلام سید حسن خمینی در پایان با توجه به ارتباط قدیمی خود با رئیس سازمان صدا وسیما گفت: به نیت پاک ایشان واقفیم، عزم ایشان را در همین مدت کوتاه در پاک کردن نیت‌ها و صیقل دادن به رنگ‌ها و رفتارها دیدیم و می‌ستاییم و برایشان آرزوی توفیق دارم.


جوان/يقه‌گيري سينمايي‌ها از «هفت» تا «سي و پنج»


شعر گفتن افخمي براي كارگردان عصباني


دعواي ميان دو مرد سينمايي كشور به جاهاي باريك كشيده است. بهروز افخمي، مجري برنامه «هفت» و كمال تبريزي كارگردان سينما و تلويزيون طي سه روز گذشته در دعوايي لفظي يكديگر را به توپ بسته‌اند و قصد اعلام آتش‌بس ندارند.

نویسنده : الناز خمامي‌زاده

به‌كار برده شدن عبارت «دياثت فرهنگي» عليه فيلم «دونده زمين» از سوي مسعود فراستي در برنامه هفت آتش اين اختلاف را روشن كرد و بعد از آن با رويارويي رسانه‌اي دو كارگردان ادامه يافت.

جمعه شب جنجالي « هفت»

چند روزي است مهم‌ترين خبر سينمايي را نه اخبار موفقيت سينماي ايران بلكه دعوا و كشمكش ميان سينماگران معروف كشورمان پر كرده است. دعوايي كه از تلويزيون آغاز شد و با رسيدن به فضاي مجازي و سايت‌هاي خبري به جنگ توپخانه‌اي جوابيه پشت جوابيه تبديل شده و دود حاصل از اين آتش در چشم سينماي كشور مي‌رود. ماجراي درگيري ميان بهروز افخمي و كمال تبريزي از برنامه « هفت » جمعه گذشته آغاز شد. آنجا كه مسعود فراستي، منتقد برنامه فيلم « دونده زمين » كمال تبريزي را مورد نقد قرار داد. فراستي درباره «دونده زمين» كه در گروه هنر و تجربه در حال اكران است، گفت: «كارگردان و تهيه كننده محترم در جايي گفته‌اند اين فيلم نقدي بر دولت هشت ساله قبل است. فيلم ابداً عليه دولت قبل نيست. فيلم عليه مردم است. فيلم به شدت بي‌غيرت است. همان بي غيرتي كه اخيراً آيت‌الله جوادي آملي بر آن اشاره كردند كه فروش خانه و مملكت به بيگانه مصداق كامل بي‌غيرتي است. ما دياثت فرهنگي و هنري هم داريم كه متأسفانه فيلم، چنين دياثت و فروش غيرتي در آن است. » فيلمي كه مصداق اين توصيف فراستي قرار گرفته اثري است كه با بودجه ژاپني‌ها ساخته شده است، گفته مي‌شود كه در آن فرهنگ ايراني در مقابل يك خارجي كه دونده‌اي از ژاپن است خرد و تحقير مي‌شود. تبريزي پيشتر گفته بود كه اين فيلم نقدي بر وضعيت دولت قبل است. اما عده‌اي از منتقدان و مخاطبان آن را فيلمي عليه مردم ايران توصيف كرده‌اند.

بعد از اين اظهارات فراستي، كمال تبريزي با تأخيري چند روزه واكنش نشان مي‌دهد و در اولين اقدام خود اعلام مي‌كند كه تصويربرداري فاز سوم سريال «سرزمين كهن» را متوقف كرده است. او دليل اين تصميم را «اعتراض به سكوت مديران تلويزيون در برابر اهانت يك برنامه به اصطلاح سينمايي به كارگردان اين سريال » عنوان مي‌كند. تنبيه صدا و سيما با تعطيلي فرآيند ساخت سريالي صورت گرفت كه پيشتر پخش آن از شبكه سوم سيما با اعتراض قوم بختياري متوقف شده و تبريزي در حال ساخت دوباره فازهاي يك تا سه آن بود. هر چند در روز گذشته برخي رسانه‌ها توقف تصويربرداري اين سريال را تكذيب كردند. در عين حال تبريزي به اين تهديد بسنده نكرد.

كشمكش ميان او و افخمي از گفت‌وگوي تبريزي با «ايسنا» به يك جريان دو طرفه تبديل شد. كارگردان «ليلي با من است» در اين گفت‌وگو اظهار داشت: «ساخت سريال سرزمين كهن با توجه به اجراي پرزحمت و سنگين آن، به حمايت و پشتيباني معنوي و روحيه‌بخش از سوي مديران تلويزيون نياز دارد؛ اين در حالي است كه يك برنامه سخيف تلويزيوني به خود اجازه توهين به من را داده است و مسئولان محترم سازمان صداوسيما هم بي‌هيچ عكس‌العملي در اين خصوص سكوت كامل اختيار كرده‌اند! بنابراين گروه سازنده پس از حوصله و تأمل چند روزه و ادامه رفتار مديران تلويزيون، تصميم به تعطيلي پروژه «سرزمين كهن» گرفت تا در اسرع وقت معلوم شود كه بين سريالي با موضوع انقلاب اسلامي و برنامه‌اي موهن! كداميك از نظر سازمان بايد بماند و كداميك برود!»

جلسه بي‌نتيجه تبريزي و رسانه ملي

ظاهراً بعد از اين اتفاق تبريزي با مسئولان تلويزيون جلسه‌اي فوري را تشكيل مي‌دهد. احتمالاً هدف تعطيلي و يا تغيير در اجراي برنامه « هفت » بوده است ؛ جلسه‌اي كه او ناكام از آن بيرون مي‌آيد: «ظاهراً برنامه هفت از كنترل مديران تلويزيون خارج است و از جايي ديگر هدايت مي‌شود! دليل حرفم هم اين است كه بعد از ماجراي توهين بلافاصله با مديران مربوطه جلسه داشتم و رفتار آنان آشكارا گوياي اين بود كه به نظر مي‌رسيد كاري از دست آنان براي دخالت در اين برنامه ساخته نيست. بنابراين با احتمال بالايي مي‌توان نتيجه‌گيري كرد كه برنامه هفت از سوي جرياني كه به شدت مخالف سينماست، هدايت مي‌شود و عمله اصلي آن هم مسعود فراستي است! با اين حال به نظر من، برنامه هفت مانند غده‌اي سرطاني است كه نهايتاً سازمان تلويزيون را از پا در خواهد آورد.»

كارگردان « دونده زمين » علاوه بر اين براي پاسخ به برنامه «هفت» در يك برنامه اينترنتي تحت عنوان «سي و پنج » پيش روي مجري سابق «هفت» مي‌نشيند. مجري كسي نيست جز فريدون جيراني كه احتمالاً او نيز دل خوشي از صدا و سيما و نوع اجرا و ايدئولوژي كنوني برنامه «هفت » ندارد. دعواي لفظي كه به هيچ وجه در شأن سينماي ايران نيست، در اين گفت‌وگو نيز خود را نشان مي‌دهد. تبريزي در اين برنامه مي‌گويد: « فراستي سعي مي‌كند از طريق كلمات و نوع نقدي كه مي‌كند، جنجال رسانه‌اي راه بيندازد تا تيتر رسانه‌اي شود. افرادي مثل ايشان نياز دارند كه خودشان را به روانكاو نشان دهند.» او در جاي ديگري از اين مصاحبه براي فراستي به عنوان شعبان بي مخ سينماي ايران نام مي‌برد.

با اين اظهارات توپ در زمين فراستي افتاده و او نيز در گفت‌وگويي رسانه‌اي به خبر توقف ساخت «سرزمين كهن» اينگونه واكنش نشان مي‌دهد: « ما در برنامه هفت انتقادهايي را از آقاي تبريزي داشتيم و نسبت به اقدام او براي توقف تصويربرداري سريالش فقط مي‌توانم بگويم به خاطر تعطيلي سريال سرزمين كهن بايد اعلام عزاي عمومي كنيم! حرف‌هاي من را با يكي از همين شكلك‌هاي مجازي منتشر كنيد و بنويسيد هاهاها!!!»

افخمي با ترانه جواب تبريزي را داد

داستان اما در همين‌جا متوقف نمي‌شود. روز گذشته نوبت افخمي بود تا آتش زير خاكستر را دوباره روشن كند. او در نامه‌اي كه آن را در اختيار «ايسنا» قرار داده نوشته است: «‌حضرت كمال خان تبريزي سلام! شنيده‌ام عزم سفر كرده‌اي‌/ هواي دلدار دگر كرده‌اي/ عشقِ مرا ز سر به در كرده‌اي/ تو رو به خدا اگه ميشه تنها نرو!

فرموده‌اي كه سريال «سرزمين كهن» را نيمه‌كاره وِل مي‌كني مگر اينكه برنامه «هفت» تعطيل شود و ما را از تلويزيون اخراج كنند. چرا عزيزم؟ مگر ما چه كرده‌ايم كه مي‌خواهي به هر قيمت كه باشد خفقان بگيريم؟ تو اگر رئيس‌جمهور مي‌شدي چه بلايي سرمان مي‌آوردي؟ لابد دستور صادر مي‌كردي كه ما را بگيرند و به زندان بيندازند و اگر رئيس قوه‌قضائيه مي‌گفت نمي‌تواني چنين دستوري بدهي و قانون اجازه نمي‌دهد، كار مملكت را ول مي‌كردي و قهر مي‌كردي و توي خانه بست مي‌نشستي. عزيز دلم مملكت قانون دارد. اگر خيال مي‌كني ما جرمي مرتكب شده‌ايم، بايد از طريق صحيح شكايت كني. نه اينكه سريالي را گرو بگيري كه سال‌هاست حتماً ميليون‌ها نفر منتظرند تا به تماشاي آن بنشينند.»

در ادامه اين نامه مي‌خوانيم: «از تعطيل كردن برنامه «هفت» مي‌خواهي به كجا برسي؟ به فرض كه دهان ما را بستي، با بقيه ملت كه براي خودشان حق حيات و حرف زدن و اظهارنظر قائلند چه مي‌كني؟ واقعاً خيال مي‌كني مي‌تواني همه را ساكت كني يا وادار كني درباره فيلم‌هايت آن طور حرف بزنند كه خودت مي‌پسندي؟ چرا آنقدر ليبرال شده‌اي عزيزم؟ چرا اصلاً تحمل نقد، مخالفت و پرخاش و جدل را نداري؟ مگر از پشت كوه آمده‌اي و خبر نداشتي كه وقتي آدم فيلم مي‌سازد، بايد منتظر نقد و نظر كوبنده و بي‌رحمانه هم باشد. چرا اينطوري شده‌اي رفيق قديمي؟ اينها كه گفتم براي خودت بود. وگرنه مرا خوب مي‌شناسي و مي‌داني كه هيچ بدم نمي‌آيد يكي پيدا شود و پريزم را از برق بكشد.»

قطع اميد از سينماي سياست‌زده

دعواي مردان بزرگ سينما با واكنش‌هاي مختلف سينماگران و منتقدان نيز رو به رو شده است. به نظر مي‌رسد كه اكثريت سينما طرفدار تبريزي باشند تا برنامه‌اي كه به سبك نود براي سينما ساخته شده است. اصغر فرهادي و رضا ميركريمي، رئيس خانه سينما در اظهارنظرهايي به دفاع نسبي از تبريزي پرداخته‌اند. در عين حال يك منتقد سينما نيز حتي مجازات فراستي را به خاطر اين تعبير ۷۴ ضربه شلاق دانسته است ! در بحبوحه اين آتش‌پراكني‌ها گاه نقدهاي رسانه‌اي متوجه ادبيات سخيف و بي‌ادبانه در رسانه‌ رسمي كشور مي‌شود و گاه متوجه كمال تبريزي كه چرا تاب و تحمل انتقاد از فيلمش را نداشته است؛ آيا او از نقد فراستي و استفاده از عبارتي سخيف درباره فيلمش ناراضي است و يا از كليت و ماهيت يك برنامه انتقادي سينمايي؟ آيا بهتر نبود كه براي نقد يك فيلم در رسانه ملي از عبارت‌هاي بهتري استفاده مي‌شد؟ پاسخ به اين سؤالات دشوار است. مشكل اين است كه سينما در اين روزها بيشتر يك كارزار سياسي است تا آنكه بخواهد دانشگاه فرهنگي باشد. از چنين فضايي هيچ توقعي نمي‌توان داشت!


جوان/سپاسگزاري اغراق‌آميز انجمن سينماداران از وزير و سپس طلب بودجه از ايشان!



همچنان دست‌ها به سوي دولت دراز است


در شرايطي كه در روزهاي اخير وزير ارشاد به صراحت مخالفت خود را با برخي فيلم‌هاي روي پرده و به خصوص «۵۰ كيلو آلبالو» اعلام كرده است...

در شرايطي كه در روزهاي اخير وزير ارشاد به صراحت مخالفت خود را با برخي فيلم‌هاي روي پرده و به خصوص «۵۰ كيلو آلبالو» اعلام كرده است و اين اظهارنظر باعث بروز برخي اختلاف‌نظرات ميان وي با مديران رده پايين‌تر و از جمله رئيس اداره نظارت شده است، حالا در اقدامي تأمل‌برانگيز رئيس انجمن سينماداران نامه‌اي را به وزير ارشاد نوشته است.

بخش‌هايي از نامه رئيس انجمن سينماداران كه از سوي سازمان سينمايي منتشر شده، دو پاراگراف بيشتر ندارد؛ در پاراگراف اول تمام و كمال از تلاش‌هاي شبانه‌روزي وزير و رئيس سازمان سينمايي براي غناي فرهنگي سخن گفته شده و با كلامي اغراق‌‌آمیز، «باران استقبال مخاطب» (!) و «گلباران سينماها»(!) ثمره مديريت ايشان دانسته شده است. اما وجه جالب اين نامه، پاراگراف دوم آن است كه بعد از آن همه تعريف و تحسين به ناگاه انگار درخواست اصلي اين انجمن كه درخواست بودجه است، طرح شده است! گويا لب كلام انجمن سينماداران هم همين تقاضاي بودجه و دست دراز كردن به دولت بوده و سخن گفتن از سپاسگزاري، پيش‌شرط طرح اين تقاضا بوده است. جالب است كه بدنه سينماي ايران به هنگام درگيري در مميزي و گرفتاري‌هاي سانسور، مرتب مقامات سينمايي دولتي را مورد انتقاد قرار مي‌دهند، اما در نهايت وقتي نياز به بودجه داشته باشند ملجئي نمي‌يابند جز دست دراز كردن به سود دولت.

متن بخش‌هاي منتشرشده نامه محمدقاصد اشرفي، رئيس انجمن سينماداران خطاب به علي جنتي را بخوانيد:

هيئت مديره انجمن سينما‌داران ايران كمال تشكر و امتنان خود را از جناب وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و جناب آقاي دكتر حجت الله ايوبي رياست محترم سازمان سينمايي كه شبانه‌روز تلاش براي غنا بخشيدن به فرهنگ كشور را با همكاران صديقشان در برنامه خود دارند، سپاسگزاريم كه باني به وجود آمدن حال و هواي بهاري به سينماها شديد و مديران شايسته‌تان با صنوف ذينفع نيز با چيدمان مناسب فيلم‌ها، سينماها را گلباران كردند، باران استقبال مخاطبان و صف‌هاي طولاني به سينماهايي كه تا ديروز به نفس نفس افتاده و در حال جان دادن بودند، جاني دوباره بخشيد. انجمن سينماداران از وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي خواستار تخصيص بودجه مناسب و كافي براي بازسازي و احياي سالن‌هاي سينما هستند. تا با احيا و نوسازي سينماها، سرويس‌هايي با كيفيت بالا به مخاطبان ارائه شود.

سیاست روز/در آستانه‌ قیام ۱۵ خرداد؛

از حماسه‌ امام حسین(ع) تا حماسه‌ امام خمینی(ره)

از حماسه‌ امام حسین(ع) تا حماسه‌ امام خمینی(ره)

نهضت امام خمینی‌(ره) و انقلاب اسلامی ایران را می‌توان بارزترین و موفق‌ترین انقلاب نشئت‌گرفته از فرهنگ عاشورایی در تاریخ تشیع دانست. بی‌گمان نهضت امام ‌حسین‌(ع) و پیام عاشورا همان فرهنگی است که منبع اصلی الهام نهضت امام‌(ره) بوده است. آن‌چنان‌که در کلام امام خمینی آمده است: انقلاب اسلامی ایران، پرتویی از عاشوراست. (صحیفه‌ی امام، ج ۱۸: ۲۲) بدین‌ترتیب اصلی‌ترین عامل فرهنگی محرک تأثیرگذار بر انقلاب اسلامی ایران را باید ایدئولوژی انقلابی شیعه مبتنی بر فرهنگ عاشورایی دانست. نهضت امام و انقلاب اسلامی در همه‌ی ابعاد خود وامدار نهضت امام حسین‌(ع) و فرهنگ عاشوراست.

از جمله ابعاد مهم نهضت حضرت امام خمینی در فرآیند پیروزی انقلاب، بُعد استکبارستیزی آن است. مسئله‌ای که در سخنان امام خمینی درباره‌ی نوع نگاه و مبارزه‌شان در تقابل با آمریکا، خود را نشان می‌دهد. ایشان درباره‌ی مبارزه با آمریکا و حساسیت رژیم در این‌باره می‌فرماید:

«یک وقتی که ما می‌خواستیم یک صحبتی بکنیم یک نفر را فرستادند که شما از آمریکایی‌ها صحبت نکنید، ولو از شاه هم بگویید مانعی نیست. من گفتم ما همه‌ی اشکالمان در آمریکایی‌هاست. همه‌ی گرفتاری که داریم از دست آمریکا داریم. ما آن مجرم اصلی را بگذاریم و سراغ این‌هایی [برویم] که تبع هستند و‌ آلت هستند.» (صحیفه‌ی امام، ج ۲: ۶۷)

حضرت امام در این رویکرد ضداستعماری و ضداستکباری خود نیز متأثر از پیام‌های حاکم بر روح قیام امام حسین‌(ع)، مانند ظلم‌ستیزی، حریت و آزادگی و تن ندادن به ذلت در برابر مستکبرین بودند.

تقارن عاشورای حسینی با ۱۳ آبان به‌عنوان روز مبارزه با استکبار جهانی، خود پیشنهاددهنده‌ی درنگ و تأمل بیشتری بر مبانی مشترک در نهضت امام خمینی‌(ره) با تأسی از قیام امام حسین‌(ع) است. بنابراین هدف از مقاله‌ی حاضر، تمرکز بر تأثیرپذیری عمیق جنبه‌ی استعمارستیزی در قیام امام خمینی از قیام امام حسین‌(ع) و حاکم بودن روح ظلم‌ستیزی در هر دو حرکت است. همچنان‌که شروع و پایه‌ریزی توده‌ای‌ترین انقلاب جهان در ۱۵ خرداد سال ۴۲، یعنی تنها چند روز پس از عاشورای حسینی، بسته شد. بدین‌ترتیب بسیاری از شعارهای انقلاب اسلامی بیانگر درک مردم از تأثیرپذیری امام از قیام سالار شهیدان است: «خمینی خمینی، تو فرزند حسینی»، «خمینی، خمینی تو وارث حسینی» و «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه» از جمله شعارهایی بود که در زمانه‌ی انقلاب توسط مردم سر داده می‌شد.

این پیوند عمیق میان استکبارستیزی و استعمارستیزی در اندیشه‌ی امام‌(ره) با قیام امام حسین‌(ع) را می‌توان در این جمله‌ی امام به‌وضوح دید: «اگر ما بخواهیم مملکت‌مان، یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزاد باشد، باید این رمز (قضیه‌ی سیدالشهدا) را حفظ کنیم.» (صحیفه‌ی امام، ج ۱۰: ۲۱۶)

برای دستیابی به هدف این یادداشت، در قسمت «الف» به پیام ظلم‌ستیزی و حریت از یوغ مستکبران و طاغوتیان در قیام عاشورا خواهیم پرداخت. در قسمت «ب»، به تأثیرات عمیق نهضت سیدالشهدا بر نهضت امام اشاره خواهد شد و در قسمت «ج» یادداشت، استکبارستیزی در اندیشه‌ی امام به‌مثابه‌ی مصداقی از شعار راهبردی «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» مورد توجه قرار خواهد گرفت.

در اندیشه‌ی امام اساساً مقصد نهایی انبیا و اولیا، ریشه‌کن کردن استکبار بوده است و در تحلیل وسیع‌تری، جنگحق و باطل در طول تاریخ بوده است و همواره در پیش‌روی انبیا، از حضرت آدم تا خاتم‌(ص)، قلدران و زورگویانی بوده‌اند که منافعشان به خطر می‌افتاده است.

الف) پیام ظلم‌ستیزی و مبارزه با استکبار در قیام امام حسین‌(ع)

نهضت حضرت امام حسین‌(ع) دارای ابعاد و جلوه‌های گوناگون و آثار و ثمرات مختلف و پیام‌های ژرف و راهگشاست. یکی از برجسته‌ترین درس‌های مکتب حسینی، ظلم‌ستیزی و آزادگی است. نفی هرگونه ظلم و ستم و مبارزه با مستکبران، طاغوتیان و ستمگران زمان و دفاع و حمایت از محرومان و مستضعفان در ذات حرکت امام حسین‌(ع) قرار دارد که شعار «هیهات منا الذله» را می‌توان تجلی آشکار این پیام عاشورا دانست.

نهضت عاشورا با توجه به ماهیت اسلام خواهی و ظلم‌ستیزی‌اش، همواره الهام‌بخش نهضت‌های ظلم‌ستیز و آزادی‌خواه بوده است. مبارزه‌ی مکتبی امام حسین‌(ع) تلاشی مقدس و تأثیرگذار بود که پیامدهای گوناگون پیدا و پنهان بسیاری را در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی درپی داشت. این پیامدها از قیام مختار و توابین آغاز شد و تا انقلاب عظیم مردم ایران ادامه یافت.

علاوه بر بسیاری‌ از قیام‌های‌ ضدستم‌ و نهضت‌های‌ آزادی‌بخش‌ در جهان اسلام که با الهام‌ از حرکت ‌عزت‌‌آفرین‌ عاشورا شکل‌ گرفته‌ و به‌ ثمر رسیده‌ است‌، حتی‌ مبارزه‌های‌ استقلال‌‌طلبانه‌ی ‌هند به‌ رهبری‌ مهاتما گاندی‌، ثمره‌ی‌ این‌ الگوگیری‌ بود؛ همچنان‌‌که‌ خود گاندی‌ گفته‌ است‌: «من‌ زندگی‌ امام‌ حسین‌(ع) را به‌‌دقت‌ خوانده‌ام‌ و توجه‌ به‌ صفحات‌ کربلا نموده‌ام‌ و بر من‌ روشن‌ شده‌ است‌ که‌ اگر هندوستان‌ بخواهد یک‌ کشور پیروز گردد، بایستی‌ از قیام ‌حسین‌(ع) الگو گیرد.» (عسکری اسلامپور، ۱۳۸۷: ۴۴)

محمدعلی‌ جناح،‌ رهبر استقلال پاکستان، نیز گفته‌ است‌: «هیچ‌ نمونه‌ای‌ از شجاعت‌، بهتر از آنکه‌ امام‌ حسین‌(ع) از لحاظ‌ فداکاری‌ و تهور نشان‌ داد، در عالم‌ پیدا نمی‌شود. به‌ عقیده‌ی‌ من‌، تمام‌ مسلمین‌ باید از سرمشق‌ این‌ شهیدی‌ که‌ خود را در سرزمین‌ عراق‌ قربانی‌ کرد، پیروی‌ نمایند.» (همان‌جا)

حریت و آزادگی نیز به‌عنوان یکی دیگر از پیام‌های عاشورا در پیوند با ظلم‌ستیزی قیام امام حسین‌(ع) است. قیام عاشورا به ما آموخت ستم‌‌پذیری‌ و تحمل‌ سلطه‌ی سلطه‌گران و مستکبران و سکوت‌ در برابر تعدی‌ و زیر بار منت‌ دونان‌ رفتن‌ و تسلیم‌ فرومایگان‌ شدن‌ و اطاعت‌ از کافران‌ و فاجران‌، همه‌ و همه‌ از ذلت‌ نفس‌ و زبونی‌ و حقارت‌ روح‌ انسانی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد. استاد شهید مطهری در باب این پیام عاشورا ‌می‌فرماید: «امام‌ حسین‌(ع) مرگ‌ با عزت‌ را بهتر از زندگی‌ با ذلت‌ می‌دانست‌. جمله‌ی‌ معروف‌ امام‌ حسین‌(ع)، هیهات‌ منّا الذلّه‌، عجیب‌ است‌ و از آن‌ جمله‌هایی‌ است‌ که‌ تا دامنه‌ی قیامت‌ از آن‌ حرارت‌ و نور می‌تابد. حماسه‌ و کرامت‌ و عزت‌ و شرافت‌ نفس‌ می‌بارد.» (حماسه‌ی حسینی، ج ۱، ۱۳۶۸: ۵۴)

ب) تأثیر نهضت سیدالشهدا بر نهضت امام‌(ره)

ریشه‌دار بودن نهضت امام‌(ره) و انقلاب اسلامی در نهضت امام حسین‌(ع) در سرتاسر لحظات انقلاب اسلامی آشکار است. تقارن ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ با ۱۲ محرم ۱۳۸۳ و همین‌طور قطعی شدن سقوط رژیم شاه در تظاهرات عظیم عاشورا و تاسوعای ۱۳۵۷ (به‌مثابه‌ی رفراندوم سرنگونی رژیم) خود گویای پیوند عمیق نهضت امام با قیام امام حسین‌(ع) است.

همان‌طور که در قسمت قبل اشاره شد، یکی از مهم‌ترین عناصر در ذات قیام امام حسین‌(ع)، ظلم‌ستیزی و آزادگی است. شعار «هیهات منا الذله» به‌عنوان پیام اصلی قیام امام حسین‌(ع)، شعاری است که به‌نحوی آشکار در اندیشه‌ی امام خمینی و نهضت استعمارستیز و استبدادستیز ایشان هویداست.

حضرت امام‌(ره) با الهام از اندیشه‌ی جاویدان «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، صحنه‌ی مبارزه با شاه و اربابان غربی آن را صحنه‌ی نبرد با یزیدیان زمان اعلام کرد و با فراگرفتن درس آزادگی، آشتی‌ناپذیری و ازخودگذشتگی از نهضت اباعبدالله، دریافته بود که ستم‌کِشی برای پیروان اسلام راستین و پرورش‌یافتگان مکتب عاشورا پذیرفتنی نیست و قیام امام حسین‌(ع) در دفاع از مظلومان و محرومان و مقابله با مستکبران و ستمگران، به زمان و مکان خاصی محدود نیست.

امام درباره‌ی پتانسیل انقلاب‌سازی عاشورای حسینی معتقد بود: «واقعه‌ی عظیم عاشورا از سال ۶۱ هجری تا خرداد ۴۲ و از آن زمان تا قیام حضرت بقیه‌الله، ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلاب‌ساز است.» (صحیفه‌ی امام، ج ۱۶: ۱۷۹)

استاد شهید مرتضی مطهری نیز انقلاب عاشورایی امام خمینی را اینگونه بیان می‌کنند: «ندای امام خمینی‌(ره) از قلب فرهنگ و اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمی‌خاست؛ مردمی که در طول ۱۴ قرن حماسه‌ی محمد‌(ص)، زهرا‌(س)، حسین‌(ع)، زینب‌(ع)، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه‌ها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندا را از حلقوم این مرد شنیدند و علی و حسین را در چهره‌ی او دیدند... مردمی که سال‌ها این آرزو را که در زمره‌ی یاران امام حسین‌(ع) باشند را در سر می‌پروراندند، به‌ ناگاه خود را در صحنه‌ای این‌چنین مشاهده کردند، گویا حسین‌(ع) را به‌عینه می‌دیدند. کربلا، حنین، بدر، احد، تبوک و خیبر... را می‌دیدند.» (شهید مطهری، ۱۳۷۴: ۱۱۹)

این کلام امام می‌تواند گویای درس استکبارستیزی ایشان در بهره‌گیری از مکتب امام حسین باشد: «امام حسین به ما آموخت در حالی که ستمگران زمان به مسلمین حکومت می‌کنند در مقابل او، اگرچه قوای شما ناهماهنگ باشد، به پا خیزید و استنکار کنید. اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمایید.»

ج ) استکبارستیزی در اندیشه‌ی امام مصداق راهبرد «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»

حضرت امام خمینی‌(ره) را باید یکی از بزرگ‌ترین قهرمانان مبارزه با استعمار در تاریخ معاصر دانست. معمار کبیر انقلاب به‌صراحت گفتمان و منطق انقلاب را ضد منافع استکباری، بالاخص در رأس آن‌ها آمریکا، معرفی می‌نماید. ایشان توانست اندیشه‌ی مبارزه با استعمار را از مرز ایده فراتر برده و به عمل درآورد. مبارزه با استکبار در نظر ایشان، به‌منزله‌ی راهبرد «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است. از این رو، مبارزه با مستکبران را در امتداد رخداد عظیم عاشورا تعبیر و تعریف می‌نمودند.

در اندیشه‌ی امام، اساساً مقصد نهایی انبیا و اولیا، ریشه‌کن کردن استکبار بوده است و در تحلیل وسیع‌تری، جنگ حق و باطل در طول تاریخ بوده است و همواره در پیش‌روی انبیا، از حضرت آدم تا خاتم‌(ص)، قلدران و زورگویانی بوده‌اند که منافعشان به خطر می‌افتاده است. در تفکر امام، نزدیک‌ترین حلقه به انبیا، مستضعفان بودند و مقصد انبیا، نجات مظلومان از چنگال ستمگران بوده است. لذا امام‌(ره) مستضعفین را دوستان واقعی انقلاب اسلامی و مستکبرین را دشمنان همیشگی انقلاب اسلامی معرفی می‌کند و بر این اساس، دلیل مبارزه با دشمن را جنگ عقیدتی و ایدئولوژیکی اسلام و کفر می‌داند و می‌فرماید: «جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمى‏شناسد و ما باید در جنگ اعتقادى‏مان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.» (صحیفه‌ی امام، ج ۲۱: ۸۷)

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با الهام گرفتن از آموزه‌­ها و دستاوردهای عاشورایی، حماسه‌ی حسینی را مبنا و پایه‌ای برای قیام و مبارزه‌ی مردم انقلابی ایران در مبارزه برضد استبداد محمدرضا پهلوی و استکبار جهانی به رهبری آمریکا قرار دادند. شاید این کلام امام بتواند گویای درس استکبارستیزی، ظلم‌ستیزی و طاغوت‌ستیزی ایشان در بهره‌گیری از مبانی مکتب امام حسین باشد: «امام حسین به ما آموخت در حالی که ستمگران زمان به مسلمین حکومت می‌کنند در مقابل او، اگرچه قوای شما ناهماهنگ باشد، به‌ پا خیزید و استنکار کنید. اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمایید.» (پیام امام به حجاج، ۱ آذر ۵۷) (منبع: برهان)

«خمینی» ابرمردی که در زمان و مکان نمی‌گنجید

امام خمینی(ره) در طول دوران حیات پربرکت خود آن‌چنان تأثیرات بزرگی را در اذهان و افکار عمومی جهان به جای گذاشته که تا همیشه از ذهن تاریخ پاک نخواهد شد.

تأثیرات افکار و اقدامات خمینی کبیر(ره) تا آنجا پیش رفته است که حتی شخصیت‌های برجسته جهان و آنانی که حتی شاید میانه خوبی با انقلاب اسلامی ایران ندارند، در مقابل عظمت و حیات طیبه امام راحل سر تعظیم فرود آورده و از او به‌نیکی یاد می‌کنند.

آنچه در ادامه می‌خوانید گفتارهایی است که برخی سیاستمداران و چهره‌های مشهور جهان در مورد امام خمینی(ره) مطرح کرده‌اند.

میخائیل گورباچف، رهبر شوروی کمونیستی: امام خمینی(ره) فراتر از زمان می‌اندیشید و در بعد مکان نمی‌گنجید. او توانست اثر بزرگی در تاریخ جهان به جای بگذارد.

حافظ اسد رئیس‌جمهور سابق سوریه: دشمنان ملت عرب و ملل تحت ستم دنیا و حتی خود رژیم اشغالگر قدس بارها و بارها از انقلاب اسلامی ایران که تحت لوای امام خمینی(ره) به پیروزی رسید به وحشت افتاده و بارها از اربابش یعنی آمریکا گله کرد که چرا نمی‌تواند جلوی نفوذ و تأثیر انقلاب اسلامی ایران را که منجر به پیروزی فلسطین می‌شود بگیرد.

نلسون ماندلا رئیس‌جمهور اسبق آفریقا: امام رهبری منحصربه‌فرد بود که توانست با دست خالی، انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی برساند.

جیمی کارتر رئیس‌جمهور اسبق آمریکا: آیت‌الله خمینى در کشورش به‌عنوان یک قهرمان بزرگ تلقی می‌شود.

هنری کیسینجر، استراتژیست و مشاور یهودی‌الاصل رئیس‌جمهور سابق آمریکا: آیت‌الله خمینی، غرب را با بحران جدی برنامه‌ریزی مواجه کرد، تصمیمات او آن‌چنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه‌ریزی را از سیاستمداران و نظریه‌پردازان سیاسی می‌گرفت. هیچ‌کس نمی‌توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری، غیر از معیارهای شناخته‌شده در دنیا، سخن می‌گفت و عمل می‌کرد، گویی از جایی دیگر الهام می‌گرفت، دشمنی آیت‌الله خمینی(ره) با غرب، برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.

بن‌بلا نخستین رئیس‌جمهور الجزایر: ملل عرب باید زنده شدن اسلام را در قرن بیستم مدیون انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی(ره) بدانند. این انقلابی است که دنیای غرب را اجباراً دگرگون خواهد ساخت و بسیاری از رژیمهای موجود در جهان عرب دیر یا زود سقوط خواهند کرد زیرا آوای نهضت امام خمینی(ره) در دورافتاده‌ترین نقاط جهان اسلام به گوش می‌رسد.

بی‌نظیر بوتو نخست‌وزیر اسبق پاکستان: رهبرانی مانند امام خمینی یک بار در قرنها زاده می‌شوند.

پاپ ژان پل دوم: درباره آنچه آیت‌الله خمینی در کشورش و در بخش وسیعی از جهان انجام داده با احترامی عظیم و تفکری عمیق باید اظهارنظر کرد.

یرواند آبراهامیان نویسنده آمریکایی کتاب ایران بین دو انقلاب: آیت‌الله خمینی را غالباً یک روحانی سنتی توصیف کرده‌اند اما ایشان درواقع، نوآور بزرگی در ایران بودند، هم به‌لحاظ نظریه سیاسی‌شان و هم ازنظر استراتژی مردمی که وجهه مذهبی داشت. نقش تعیین‌کننده و محبوبیت وسیع ایشان را با دو عامل می‌توان توضیح داد؛ عامل اول شخصیت ایشان به‌خصوص زندگی ساده و سازش‌ناپذیری با طاغوت بود. در کشوری که بیشتر سیاستمداران زندگی پرتجملی داشتند، او زندگی زاهدانه‌ای چون عارفان و صوفیان و عاری از آلایش‌های مادی چون مردمان عادی داشت. در محیطی که رهبران سیاسی، کارچاق‌کن، اهل ساخت‌وپاخت، و اعمال‌نفوذ شخصی و خانوادگی بودند، آیت‌الله خمینی مصرّانه از هرگونه سازشی، حتی آن‌گاه که ناگزیر و لازم می‌نمود، سر پیچیدند؛ تأکید کردند که اگر فرزندان خود ایشان مستوجب مجازات باشند، خود این کار را انجام می‌دهند؛ و همچون «مرد خدا»یی عمل کردند که نه به‌دنبال قدرت دنیوی بلکه مرجعیت روحانی بودند. همچنین در دهه‌ای رسوا از کردار سیاستمداران خودپسند، بی‌تفاوت، فاسد، نومید و بی‌ثبات، امام خمینی در عین صمیمیت، جسارت، تحرک، ثبات و بسیار مهم‌تر از همه، فسادناپذیری ظاهر شدند. کوتاه‌سخن ایشان رهبر انقلابی پرجاذبه‌ای بودند در زمانی که چنین رهبری بسیار کمیاب و سخت موردنیاز بود.

برهان‌الدین ربانی از رهبران جهادی افغانستان: امام خمینی(ره) کاپیتالیسم و کمونیسم، را مردود خواند و راه نجات بشریت را تنها در پیروی از تعالیم والای اسلام می‌دانست. او در برابر مستکبران شرق و غرب، قوی و مقاوم ایستاد و با هر نوع فساد و توطئه پنجه نرم کرد، ایشان بزرگ‌مرد تاریخ معاصر جهان اسلام است.

فرانسیسکو اسکو درو بداته رئیس فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا: آیت‌الله خمینی عامل حیات دوباره اسلام و از بزرگ‌ترین شخصیت‌های قرن حاضر محسوب می‌شود، وی چهره جدیدی از اسلام را ارائه کرد و زندگی ایشان الگوی مناسبی برای همه مسلمانان است.

ریاج تاتاری رئیس جامعه مسلمانان اسپانیا: آیت‌الله خمینی عامل بیداری مسلمانان بود.

میخاییل لمشف نویسنده روسی: اندیشه ایشان سراسر جهان اسلام را در بر گرفت و با آمریکا و رژیم صهیونیستی به‌عنوان معضلات گریبانگیر جهان اسلام به مبارزه برخاست و ثابت کرد که انقلاب اسلامی با انقلاب‌های مادی روسیه و فرانسه متفاوت است.

سیدصدرالدین، متفکر و اندیشمند معاصر الجزایری: امام خمینی(ره) مردی استثنایی بود. این انسان هدیه خداوند به مسلمین بود تا بتواند مسیرشان را در اسلام تصحیح کنند. (تسنیم)

شرق/گفتمان «سیاه‌نمایانه» تا کجا ادامه دارد؟ ‌

«سوئیچ» تخریب از اصغر به ترانه

فرانک آرتا: از غرایب روزگار اين است كه درباره فیلمی که هنوز به اکران عمومی درنیامده و دیده نشده، از پیش فقط براساس تیتراژ‌ و درج اسامی عواملش قضاوت می‌کنند و نسخه می‌پیچند. قضیه زمانی جدی‌تر و حیثیتی می‌شود که فیلم دو جایزه معتبر از جشنواره هنری کن بگیرد و بازیگر زن آن هم نامزد دریافت جایزه بشود. خلاصه بساط زورآزمایی پهن و به‌راحتی به چماقی تبدیل می‌شود برای کوبیدن بر تارَک سینمای ایران! به عبارت دقیق‌تر برای یک دستمال قیصریه‌ای را آتش می‌زنند. حتما متوهمان غرق‌شده در گفتمان «سیاه‌نمایی» با چنین مستمسکی و لابد در حرکتی خودجوش می‌خواهند حساب‌های شخصی‌شان را تسویه کنند! جدا از این خبط بزرگ، ‌حرکات، ‌سکنات، وجنات و کلمات عوامل فیلم را هم به دنیای فیلمِ ندیده‌شده سنجاق و درنهایت حکم ابطال فیلم را صادر می‌کنند و تازه در کمین‌اند تا در زمان اکران عمومی فیلمِ مدنظر، به‌طور اتمّ و اکمل ‌از خجالت فیلم و سازنده و مجوز‌دهنده‌اش در بیایند! حکایت فیلم «فروشنده» و برخورد تخریبگران با کارگردان و عواملش از همین جنس است. البته خطاب این نوشتار «منتقدان سینما» نیست. آنها خوب می‌دانند هر اثر هنری را با معیارهای متصل به خودش قضاوت و داوری کنند.

اما روی سخن با کسانی است که به‌طور غیرفرهنگی با پدیده‌ای فرهنگی برخورد می‌کنند. براساس اصول عقلی و علمی وقتی دو چیز از یک جنس و سنخیت نیستند، ‌چگونه می‌توان آنها را با هم مقایسه کرد و در محک داوری قرار داد؟ کلی‌گویی تا کی؟ مگر فرهنگ، عرصه سیاست است که این‌‌گونه با آن رفتار می‌کنند؟ ‌باید بپذیریم که اصولا جنس فرهنگ و هنر با هیچ چیز دیگری مقایسه‌کردنی نیست؛ هرچند که سیاست هم برای خودش وزن و روش و منشی دارد. داستان هم به این سادگی نیست! سیاست، ‌علمی است که هرکس در آن غور کند، ‌بیشتر و بهتر می‌تواند در دنیای امروزی به‌نفع کشورش کار کند.

هرچند چنین کلامی مانند آب‌درهاون‌کوفتن به نظر می‌رسد؛ ولی پرسش این است که تا کی مخالفان می‌خواهند به چنین روشی ادامه بدهند؟ اصلا دوست دارم بدانم تا امروز از این منش و روش خود چه بهره‌ای برده‌اند که همچنان بر همین راه مداومت می‌کنند؟ ‌لطفا دستاوردهای‌شان را قلمی کنند تا ما هم بهره‌ای ببریم. چرا هنوز یاد نگرفته‌ایم فیلم را مجزا از خالقانش تحلیل کنیم؟ ‌چرا هرچه در دنیای خارج از فیلم با آن مواجه می‌شویم، به کلیت آن فیلم تسری می‌دهیم؟ اصولا سود این نگاه در جیب چه کسانی می‌رود؟ ‌

به‌طور مثال به‌تازگی اظهارات ترانه علیدوستی درباره يك هنرپيشه، ‌خالکوبی دستش و همین‌طور نگاهش به مفهوم «فمینیسم» مخالفت‌ها و البته موافقت‌هایی را برانگیخته است. جد ا از محتوای اظهارات که اصلا در این مقال نمی‌خواهم درباره‌اش بحث کنم و به‌هیچ‌عنوان ارزش‌گزارانه به آن نگاه نمي‌كنم، آیا تصمیم بر این است که نگاه او از حاشیه به متن سینما کشیده شود و با آن؛ با کلیت سینمای ایران برخورد كنند؟ واقعا برخی از رفتارها چقدر در ترویج فرهنگ غنی ایرانی – اسلامی‌مان می‌تواند نقش مؤثری داشته باشد؟ تا کی باید چوب ندانم‌کاری‌های‌مان را بخوریم؟ ‌‌تا کی می‌خواهیم «اصل» را رها کنیم و «فرع» را گل‌درشت نمایش دهیم؟ حالا دیگر از موضع‌گیری «اصغر» به نتیجه نرسیدید و می‌خواهید از طریق «ترانه» دستاوردهای سینمای ایران را نادیده بگیرید؟ واقعا دنبال چه هستید؟ ما نفهمیدیم؛ ولی خداوند عالم به همه امور است.

روایت نیویورک‌تایمز از ماجرا

اما روزنامه‌های نیویورک‌تایمز، ایندیپندنت، ال‌پاییس و گاردین از جمله نشریات خارجی هستند که به این موضوع واکنش نشان داده‌اند. توماس اردبرینک در نیویورک‌تایمز نوشت: «بازیگر زن سرشناس ایرانی با بازی در آخرین فیلمش که دو جایزه در جشنواره‌ کَن برده، در کشورش سروصدا ایجاد کرده؛ به این دلیل که روز سه‌شنبه بر دستش خالکوبی‌هایی دیده شده است. در نشست خبری روز دوشنبه که به‌دلیل بازگشت بازیگران فیلم فروشنده به تهران برگزار شد، دوربین‌‌ها تصویری از یک خالکوبی بر دست بازیگر اول زن این فیلم، ترانه علیدوستیِ ٣٢ساله، گرفتند که نماد قدرت زن به شمار می‌آید. این بازیگر را به عنوان ناتالی پرتمن ایران می‌شناسند». نویسنده گزارش در ادامه دیدگاه‌های موافقان و مخالفان این موضوع را در شبکه‌های اجتماعی بررسی کرده است.

شهروند/قدردانی مادر هنرمند شهید از حسین علیزاده شما اسوه شدید

مادر شهید حمیدرضا نظام از شهدای شاخص عرصه موسیقی کشور با انتشار نامه‌ای از حسین علیزاده، آهنگساز پیشکسوت تقدیر کرد.به گزارش مهر، فاطمه ببریان، مادر شهید حمیدرضا نظام از شهدای عرصه موسیقی کشور با انتشار نامه‌ای خطاب به حسین علیزاده از وی به جهت نپذیرفتن نشان شوالیه کشور فرانسه تقدیر کرد.

در متن نامه مادر شهید نظام آمده است:

«هنرمند فرهیخته و چهره نام‌آشنای موسیقی ایران اسلامی، جناب استاد حسین علیزاده

انسان در مسیر زندگی با آزمون‌های متعددی مواجه می‌گردد که نحوه نگرش و نوع تصمیم و انتخاب او در قبال گزینه‌های مورد نظر، نقش معنادار و تعیین کننده‌ای را در ذلت یا عزت و یا سقوط و نیک فرجامی آدمی ایفا می‌نماید. با مروری در دفتر ایام، قلمرو نگاهم به آزمون پرافتخاری معطوف گشت که جنابعالی هوشمند، آگاهانه، با گزینش احسن و ترجیح فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی و احساسات پاک و مانای ایرانیان هنردوست بر نشان شوالیه بیگانگان، تاج عزت و کرامت را بر سر نهادید و به اسوه‌ای برای هنرمندان این مرز پر گوهر مبدل گشتید. چه با شکوه بود طنین و پژواک «نه» مقدستان به هدیه غیر خودی و چه تماشایی و دلنشین بود گلبرگ کلامتان که «امیدوارم روزگاری به جایی برسیم که نشان هنری کشور خودمان را برگرفته از نام بزرگانی چون عطار و فردوسی و حافظ به بزرگان هنر سراسر جهان بدهیم و آنان به داشتن این نشان افتخار کنند.» این ایثار عزت‌بخش و گزینش و انتخاب عزت‌آفرین، مرا بر آن داشت تا به‌عنوان مادر یک شهید، آن هم شهیدی نقش‌آفرین در عرصه موسیقی و هنر انقلاب اسلامی، به بازخوانی آن رخداد عبرت‌آموز مبادرت ورزم و بدین وسیله و با هدیه‌ای از میراث به جای مانده از شهید عزیزم مراتب تقدیر و تحسین خویش را به جنابعالی ابلاغ نمایم. امید که در پرتو الطاف آفریدگار هستی، همواره عزیز و سربلند باشید. فاطمه ببریان، مادر شهید هنرمند حمیدرضا نظام»

فرهیختگان/رضا رویگری از جای خالی فیلم‌ها، تئاترها و برنامه‌های فرهنگی تاثیر گذار درباره امام خمینی(ره) گفت

دست خالی هستیم

گروه ادب و هنر|یکی از موضوعات بسیار دراماتیک و جذاب برای سینما و تئاتر همیشه رهبران سیاسی بوده‌اند. در ابتدای قرن بیستم که سینما به مهم‌ترین ابزار تبلیغاتی و هنری تبدیل شد، رهبرانی سیاسی مانند گاندی و نلسون ماندلا به‌شدت مورد توجه سینما قرار گرفتند و فیلم‌های بسیار ماندگار و دیدنی از دوران آنها ساخته شده که همچنان در سینماها و تلویزیون‌های جهان نمایش داده می‌شوند که هم ارزش هنری دارند و هم ارزش تاریخی؛ اما در فضای فرهنگی کشور ما چنین پدیده‌ای بسیار نادر است.

امام خمینی‌(ره) یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی و انقلابی قرن بیستم است که همچنان یک اثر هنری در شأن او ساخته نشده است. حضرت امام‌(ره) در سخنرانی تاریخی خود فرمود: «من غالبا فیلم‌هایی که خود ایرانی‌ها درست می‎کنند به نظرم بهتر از دیگران است.

مثلا فیلم «گاو» آموزنده بود.» اما در ایران فیلم «تولد یک پروانه» از مجتبی راعی و «فرزند صبح» از بهروز افخمی درباره حضرت امام (ره) ساخته شده‌اند که واقعا آثاری تاریخ‌ساز و تاثیرگذار نیستند و فیلم افخمی هم که همچنان اکران نشده است. در کشورهای دیگر به سرمایه‌های سیاسی خود بسیار بها می‌دهند. مثلا، الیور استون فیلم «جی اف‌کی» را درباره زندگی و مرگ کندی رئیس‌جمهوری آمریکا ساخت.

فیلم «چه» به کارگردانی استیون سودربرگ که به زندگی ارنستو چه‌گوارا یکی از انقلابیون بزرگ قرن بیستم می‌پردازد، نمونه‌ خوبی است. از سوی دیگر، هیچ برنامه فرهنگی مناسبی برای مقام تاثیرگذار امام(ره) ترتیب داده نشده است. مهم‌ترین‌شان جشنواره «روح‌الله» است که فیلم‌های منتخب خود را پنجشنبه ۱۳ خرداد در خانه هنرمندان اکران می‌کند.

در تئاتر تنها برنامه‌ای به نام «همایش ملی تئاتر مردمی» است که با اجرای ۱۶ تئاتر در پنج نقطه تهران از ۱۳ تا ۱۵ فعالیت دارد و اثر درخوری در آن حاضر نیست. شبکه «مستند» نیز چند مستند را درباره زندگی امام پخش می‌کند که باز هم اثر شاخصی در آنها نیست. در همین‌باره رضا رویگری به «فرهیختگان» گفت: «سینما و تلویزیون ایران خوابیده است. بیشتر ما هنرمندان به دلیل موضوعات اقتصادی مشکل داریم. برنامه ماندگاری در صدا و سیما تولید نمی‌شود.»

خواننده یکی از ماندگارترین نواهای انقلابی ایران درباره جای خالی آثار هنری آبرومند درباره انقلاب و امام‌(ره) گفت: «مهم‌ترین کار را خود مردم کردند. انقلابی که مردم کردند تاثیرگذارترین و آبرومندترین کاری بود که انجام شده است.

مسئولان که تنها چند جشنواره تندیس‌محور برگزار می‌کنند و به چند تا از دوستان خود جایزه‌ای می‌دهند و تمام می‌شود. باید نظارت شود. باید به این موضوعات انقلابی و شخصیت‌های سیاسی انقلاب

توجه شود.

باید آثاری آبرومند تولید شود. ما در هنر انقلاب دست خالی هستیم.» رویگری در پاسخ به اینکه آیا به هنرمندانی مثل او که آثاری ماندگار خلق کرده‌اند توجه شده است، گفت: «به هیچ عنوان. حتی به ما یک زنگ هم نمی‌زنند. من چند وقت است بسیار مریض هستم و کسی حتی احوالی از من نگرفته است.»

قدس/ویژگی‌های سروده‌های امام خمینی(ره) در گفت‌و‌گو با حمید هنرجو

دغدغه امــام(ره) در شعر بیداری اسلامی و مبارزه با نظام سلطه بود

قدس آنلاین/ ساحل ‏عباسی: امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی علاوه بر همه ویژگی‌های منحصر بفرد چون مرجعیت دینی و رهبری بی‌نظیرترین انقلاب نیمه پایانی قرن بیستم، طبعی روان و قلمی سحرانگیز در شاعری نیز داشتند.

نکته جالب این است که امروز رهبر معظم انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای هم از این دو ویژگی رهبری و شاعری در کنار هم بهره‌مند هستند. در آستانه سالگرد رحلت ملکوتی حضرت امام خمینی(ره) در گفت‌وگو با حمید هنرجو شاعر و روزنامه‌نگار و کارشناس ادبی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) به بررسی ویژگی‌های شعری و قریحه ادبی حضرت امام خمینی(ره) پرداخته‌ایم که می‌خوانید.

بعد از ارتحال امام خمینی(ره) ما با وجهی دیگر از شخصیت چندبعدی ایشان یعنی شاعری آشنا شدیم. سیاستمدار بزرگی چون امام خمینی که یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های شاخص در جهان بود، چگونه می‌تواند در عالم شاعری نیز دستی به قلم داشته باشد؟

تاریخ اسلام همواره شاهد حیات علمای بزرگی بوده است که علاوه بر تأثیرگذاری در حوزه دین و فقاهت در هوای ادبیات نیز تنفس می‌کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به علامه طباطبایی، میرفندرسکی، علامه حلی و... اشاره کرد. بی‌شک تعلق خاطر به ادبیات و بیان رمز و رموز الهی بین خالق و مخلوق، رشته تسبیحی است که سلسله در سلسله علما و فقهای معزز اسلام را به خود جذب کرده است. همان‌گونه که امروز مقام معظم رهبری نیز علاقه‌مند به ادبیات هستند و حضور ایشان در انجمن‌های شاخص خراسان در دهه‌های پیش نشان‌دهنده ذوق هنری و تعلق‌خاطر ایشان به حوزه ادبیات بوده است.

اگر بخواهیم فقها و مراجع دینی را به چند دسته تقسیم کنیم از آن میان می‌توان فقهایی را نام برد که فقط در حوزه فقه و مبانی دینی برای جامعه منشأ خیر و برکت بوده‌اند؛ دسته دوم علمایی هستند که علاوه بر اشراف و تحقیق کامل در حوزه دین و معارف اسلامی ‌به مسایل عرفانی علاقه‌مند بوده‌اند و در حوزه ادبیات و فلسفه متونی را به رشته تحریر درآورده‌اند، اما دسته سوم شامل علما و مجتهدانی می‌شود که در کنار مباحث دینی و مبانی الهی علاقه‌مند به تأثیرگذاری در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی بوده‌اند و در روند حرکت‌های اجتماعی و مبارزه با ظلم و جهل ناشی ازتسلط حکومت‌های مستبد بسیار تأثیرگذار بوده‌اند. از این رو می‌توان خاطر نشان شد که حضرت امام خمینی(ره) فقیهی است که از سه ویژگی علمای یاد شده برخوردار است، بنحوی که ایشان در عنفوان جوانی خود را به عنوان فقیه مجتهد و مبارزی به جامعه دین‌مدار و فقها و مراجع وقت اثبات می‌کند. سپس با توجه به نگاه و اشراف دینی خاص خود در صحنه مبارزه با رژیم طاغوتی زمان به پا خاسته و به عنوان یکی از مؤثرترین سیاستمداران سده گذشته شخصیتی است که هیچ‌کس همانند ایشان از محبوبیت و کاریزما برخوردار نیست.

چنین شخصیتی که در عالم سیاست انقلاب عظیمی‌ به پا کرد و دست بسیاری از جهان‌خواران را از منابع ثروت ملی ایران برید، رویکردی زیبا و دلنشین نیز به ادبیات دارد که نشان از روح متعالی خداجوی آن بزرگ فرزانه است.

چرا در زمان حیات مبارک و نورانی امام(ره) اشعار ایشان به مردم عرضه نشد، در حالی که عموم مردم به این موضوع آگاه بودند که امام خمینی در حوزه فقه و اصول دین دارای متون و تألیفات مهمی هستند؟

در زمان حیات مبارک حضرت امام(ره) عموم مردم با کتاب‌هایی که ایشان در حوزه فقه، اصول و عرفان به نگارش درآوردند، آشنا بودند، اما یک‌باره بعد از ارتحال ملکوتی و جانسوز این عزیز سفر کرده، مردم متوجه شدند امام در حوزه ادبیات هم ورود قابل تأملی داشته‌اند بنحوی که با بررسی خاطرات اطرافیان امام و نگاهی به زندگی سراسر ویژگی ایشان درمی‌یابیم که امام خمینی(ره) در طول حیات مبارک خود با زبان شعر آشنا بوده‌اند، طوری‌که مرحوم احمد آقا و همسر ایشان خانم طباطبایی گاهی با حضرت امام مکالمات و مکاتبات ادبی داشته‌اند.

بنابراین مردم با ذوق و قریحه شعری امام(ره) بعد از رحلت این عزیز سفر کرده آشنا شدند. حال این سؤال مطرح می‌شود که چرا اشعار عرفانی - الهی ایشان بعد از رحلت ایشان در دسترس عموم قرار داده شد؟

در پاسخ باید گفت شعر و شاعری اصلی‌ترین دغدغه حضرت امام(ره) نبود. اصلی‌ترین دغدغه ایشان بیداری اسلام و مبارزه با نظام سلطه جهانی و سروری مستضعفان عالم بوده است اما در کنار طرح و تداوم برنامه‌های فرهنگی و سیاسی مورد نظر، ادیب فرزانه‌ای بوده‌اند که با مکاشفات عرفانی و بینش خاصی که بصورت ذاتی در ایشان نهفته بوده رابطه عاشق و معشوق را که همان ارتباط بنده و خداوند عالمیان است در کنار سیاست در اشعار عرفانی خود مورد توجه قرار داده بودند.

شعر از منظر امام خمینی(ره) چگونه ابزاری است؟ آیا ایشان مانند سایر شاعران و ادبا دغدغه شعری مشخصی داشته‌اند؟

رباعی حماسی «چون پرچم جمهوری اسلامی ما/ جاوید به اسم اعظم الله است» نشان از عمق بینش دینی و فهم سیاسی امام خمینی(ره) دارد. این رباعی حماسی، انقلابی و سیاسی از زبان امام در تلاش است به همه دشمنان انقلاب و اسلام ناب محمدی پیام دهد که ایران سرزمین خداست.

از این‌رو می‌توان گفت امام در اشعار خود افق معنایی خاصی را برای مخاطب باز می‌کند، اما تلاش نمی‌کند که شاهکار ادبی بیافریند، چرا که امام دغدغه‌ای به مراتب وسیع‌تر و خاص‌تر از این موضوع در نظر داشته است که همانا نفی نظام طاغوت و اشاعه فرهنگ الهی در جامعه است.

از این رو شاهکار عمر امام(ره) از خرداد42 شروع و با پیروزی انقلاب اسلامی‌ ایران شکوفا می‌شود. بنابراین امام خواهان اثبات شاعری خود نبوده‌اند، چرا که دغدغه‌ای به مراتب عمیق‌تر از پرداختن به شعر و شاعری در وجود ایشان موج می‌زده است اما چون نگاه ایشان به ارتباط بنده با خالق یک نگاه عاشق و معشوقی است و دارای مبانی معرفتی هستند شعر را به عنوان ابزاری برای رسیدن هر چه بیشتر و ارتباط تنگاتنگ معنادارتری با خداوند منان دنبال می‌کرده‌اند. متأسفانه دانشگاه‌ها و محافل ادبی کمتر بصورت عمقی به بررسی اشعار عرفانی و نگاه الهی و معرفتی امام پرداخته‌اند، در حالی که فارغ از زوایای سیاسی و اجتماعی شخصیت ایشان که نیازمند شناخت روز افزون برای نوجوانان و جوانان جامعه است باید امام را از جنبه‌های دیگری همانند اشعار ایشان یک بار دیگر به جامعه بخصوص جوانان شناساند.

به نظر شما اشعار امام متأثر از کدام شاعران است و ویژگی‌های شعر امام را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظر می‌رسد اشعار امام خمینی(ره) متأثر و الهام گرفته از حافظ است، همان‌گونه که حافظ می‌گوید «هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم»، دید معرفتی و الهی امام که در اشعار ایشان نمایان است نشان از افق معنوی فکری ایشان دارد.

شعر امام دارای سه ویژگی ویژه است که در معنویت، معرفت و دیده‌بانی سیاسی ایشان خلاصه می‌شود.

امام به عنوان یک فقیه پیشرو خود را در شعر پلی بین دیروز و امروز قرار داده، بنحوی که با توجه به اینکه از واژگان قدما بهره گرفته اما اشعار ایشان به قدری از ظرافت و عمق معنوی برخوردار است که خوانندگان با رغبت فراونی به اشعار امام(ره) توجه نشان می‌دهند.

آیا حضرت امام خمینی از سبک خاصی پیروی می‌کردند؟

سبک اشعار امام عارفانه است، در واقع به این دلیل که شاعری دغدغه اصلی امام نبوده نمی‌توان سبک خاصی را به اشعار ایشان نسبت داد، اما در نگاه منسجم‌تری می‌توان گفت اشعار امام همانند حافظ و بیدل نزدیک به سبک هندی است، چرا که دل و اندیشه تأثیر عمیقی بر اشعار امام داشته بنابراین می‌توان گفت امام دنباله‌رو افق‌های اندیشه‌ای حافظ و بیدل بوده است.

با توجه به اینکه مقام معظم رهبری نیز به شعر و شاعری علاقه ویژه‌ای دارند، این مسأله را که رهبران ایران اسلامی‌ در حوزه ادبی نیز حرفی برای گفتن دارند چگونه می‌توان تحلیل کرد؟

شاید بهتر باشد درخصوص امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و قریحه شعری این بزرگواران که عالمان دینی هستند این‌گونه توضیح دهیم که شعر عموماً از قلم و سینه کسانی خود را بروز و ظهور می‌دهد که جامع‌الاطراف هستند و همیشه پیش‌تر از زمان خود حرکت کرده‌اند.

همان‌گونه که امروز امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به قدری شناخته شده و محبوب مسلمانان و آزادگان عالم هستند که اندیشه‌های متعالی این بزرگواران به دنیا ثابت کرده که آنها پیشتر از زمان در حرکت هستند.

وسعت بینش، تجلی اندیشه، عرفان و آزادگی از ویژگی‌هایی است که در اشعار امام(ره) و مقام معظم رهبری به وفور مشاهده می‌شود.

شاید بهتر باشد بگوییم که شعر به سراغ این بزرگواران آمده تا از طریق زبان شعر بتوانند آن رابطه معنوی زیبایی که اساس خلقت خالق یکتاست و به عرش رساندن بشر خاکی است به تصویر کشیده شود.

قدس/محمدرضا شرف‌الدین به پرسش «قدس» پاسخ داد

چرا تلویزیون در استمرار سریال‌های مذهبی ناتوان است؟

قدس آنلاین/ تکتم بهاردوست»: تلویزیون ایران در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرد همگام با شعائر مذهبی که اساس نهضت امام خمینی(ره) و زمینه‌ساز پیروزی انقلاب اسلامی بود به تولید محصولات نمایشی اقدام کند. در همین راستا تولید سریال‌های مذهبی که خلأ آنها در تاریخ سینما و تلویزیون ایران حس می‌شد در دستور کار قرار گرفت، ولی با همه ظرفیت‌هایی که در این زمینه داریم و البته تولیدات اندکی که تلویزیون در این سال‌ها داشته، نتوانسته این روند حرکتی را هرچند آهسته ولی مستمر حفظ کند.

در همین رابطه محمدرضا شرف‌الدین تهیه‌کننده سینما گفت: درست است که در این سال‌ها تولیدات کمی داشته‌ایم ولی آثارتولیدی خیلی خوب و قابل دفاع بوده‌اند، نمونه‌اش سریال دلیران تنگستان، یوسف پیامبر و... ما به لحاظ موضوعی هیچ‌گاه مشکل و کمبودی نداشته و نداریم، چون فقط کتابی مانند قرآن پر است از این داستان‌های مفهومی و مذهبی که نمونه‌هایی از آن را مرحوم سلحشور که دغدغه داستان‌های قرآنی و ساخت سریال بر اساس آن را هم داشت به تصویر کشید. ما قطعا می‌توانیم با این داستان‌ها و روایت‌هایی که داریم به فهم و درک جامعه بشری کمک کنیم، ولی اینکه فقط بخواهیم یک سازمان یا نهاد را مسؤول این کار بدانیم به نظرم اشتباه است.

بخش خصوصی وارد شود

وی ادامه داد: امروز دیگر ساختار مباحثی مثل سریال‌سازی و اصولاً دنیای رسانه وابسته به یک نهاد یا یک جمع محدود نیست. شما می‌بینید یکسری سریال‌ها در همین کشور خودمان در بخش خصوصی چه خوب و با کیفیت ساخته می‌شود و چقدر مورد استقبال قرار می‌گیرد. ما باید سعی کنیم که مفاهیم دینی را هم به بخش خصوصی وارد کنیم، چون به نظرم باید ساختار تولید در کشورمان تغییر کند.

الان صداوسیما هم مثل دیگر سازمان‌های ما یک وابستگی مفهومی، مدیریتی و اقتصادی به دولت دارد که این اشتباه است و خودش پاشنه آشیل سریال‌سازی در کشور ما محسوب می‌شود.

برخی می‌گویند این مفاهیم خاص است و باید دولت هزینه‌اش را پرداخت کند تا تهیه‌کننده متضرر نشود. من این را صحیح نمی‌دانم. نمونه‌اش هم استقبال مخاطبان خارج از کشور از سریالی مانند یوسف پیامبر(ع) است.

توانایی قانع کردن مخاطب را نداریم

این تهیه‌کننده در توضیح اینکه چرا نمی‌توانیم با وجود این همه داستان و روایت باز هم مخاطب را راضی نگه داریم گفت: این یک حقیقت است که نوع نگاه ما و نوع جهان‌بینی ما در دنیا خواستار زیادی دارد ولی متأسفانه تا به امروز نتوانسته‌ایم در این رابطه موفقیت‌های چشمگیری کسب کنیم. ما مخاطبان زیادی داریم ولی بدبختانه توانایی قانع کردن آنها را نداریم و نمی‌توانیم پیام خود را به درستی بدست آنها برسانیم، علتش هم این است که در توزیع مشکل داریم. هر چند معتقدم که در دنیا هم مافیای توزیع وجود دارد.

وی افزود: اگر ما قبول داریم که سینما یک هنر- صنعت است، بخش ساختاری صنعتش با صنایع دیگر بسیار نزدیک است اما نگاه مسؤولان و نگاه حمایتی به سینما مثل بقیه صنایع نیست. ما در این بخش متأسفانه مانند دیگر بخش‌های صنعتی مشوق نداریم. چرا ما نمی‌آییم به فیلمسازها بگوییم اگر بتوانند تولیداتشان را در خارج از کشور بفروش برسانند هر مبلغی که فروختند، دولت همان اندازه از آن‌ها حمایت می‌کند؟ اگر این اتفاق بیفتد آن زمان است که ما می‌توانیم جای سریال‌های کره‌ای را که دارد فرهنگ ما را نابود می‌کند، بگیریم.

مردم سالاری/ رئيس پژوهشکده تاريخ معاصر پژوهشگاه علوم انساني در گفت‌و‌گو با «مردم‌سالاري»:

سه مولفه ايرانيت، اسلاميت و تجدد بايد با هم باشند

نويسنده : خداداد خادم

ما کيستيم و ما چيستيم؟ اينها سوال‌هاي اساسي درباره هويت و بويژه هويت فرهنگي است که در دوره‌هاي تاريخي مختلف مطرح بوده و امروزه به صورت جدال علوم انساني اسلامي ‌و علوم اسلامي ‌غربي خود را نشان مي‌دهد. سوال‌ها و رويکردهاي مواجه با هويت در ايران و جهان بحث‌هايي داغ و داراي صبغه است که شايد هيچ زماني هم کهنگي نداشته باشند. هويت به چه معناست و اساسا چه ضرورتي در شناخت آن است؟ چرا انسان بايد خود را يا حتي ديگري را بشناسد؟ همه و همه اين پرسش‌ها اهميت دارند، چرا که زندگي انسان و روابطش اهميت دارد. در اين راستا با دکتر عليرضا ملايي تواني رئيس پژوهشکده تارخ معاصر پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي به گفت‌و‌گو نشسته و به تشريح هويت و ضرورت آن پرداخته ايم. دکتر ملايي در گفت‌و‌گو با «مردم‌سالاري» اين اعتقاد را مطرح مي‌کند که سه مولفه ايرانيت، اسلاميت و تجدد بايد با هم باشند.

ابتدا به عنوان سوال اول تعريفي از هويت ارائه بفرمائيد.

هويت مفهومي ‌مناقشه‌آميز، قابل تامل و بحث‌انگيز در روزگار ماست. به ويژه از زماني که ايرانيان در معرض مدرنيته غربي قرار گرفتند، مقوله هويت آنها هم به يک مسئله بغرنج تبديل شده است. در واقع هويت يک مفهوم پيچيده، چند لايه و داراي ابعاد مختلف است. مفهوم هويت را مي‌توان از منظر روانشناسي، اجتماعي، سياسي، جغرافيايي، تاريخي، ادبي و انواع گونه‌هاي ديگر بررسي کرد و در هر يک از اين سطوح و لايه‌ها عوامل، ويژگي‌ها و عناصري که موجب تمايز ما از ديگران مي‌شود را مورد تاکيد قرار داد. درواقع هويت ناظر بر همين مميزات است. يعني عناصر فرهنگي، اجتماعي، روانشناختي و... که موجب متمايز شدن ما از اقوام و ملت‌هاي ديگر و در سطح شخصيتي از اشخاص ديگر مي‌شود. به همين دليل اگر بخواهيم از هويت فردي صحبت کنيم، ممکن است که با هويت تاريخي، فرهنگي، اجتماعي نسبت‌هايي پيدا بکند، در عين حال که اختلافاتي هم داشته باشد. هويت فردي انسان‌ها مشتمل بر جنبه‌هاي شخصيتي، محيط خانوادگي، تحصيلات و حتي ويژگي‌هاي جسماني و تعلقات و ... همه آنچه که موجب تمايز و تشخيص يک فرد از ديگران مي‌شود است. در اين هويت فردي ممکن است مجموعه عظيمي‌از عوامل روانشناختي حضور داشته باشد که خود محل تامل ديگري است. اما اگر اين عناصر انفرادي در درون مجموعه‌اي کلان‌تر مانند قوميت يا سرزمين يا کشور ديده شود آن زمان هويت اجتماعي شکل مي‌گيرد.

بنابراين براي شناخت هويت عامل جدي و مهم وجود يک غير يا يک ديگري است که در تقابل و مواجهه يا در تناسب با او ما مي‌توانيم خودمان را تعريف کنيم. همه آنچه که در اين شخصيت وجود دارد مي‌تواند هويت فرد شخص شناخته شود و او را تعريف کند. به عبارت خلاصه‌تر مي‌توان گفت هويت عبارت است از کيستي و چيستي ما. ما که هستيم و چه هستيم و ما چگونه تعريف مي‌شويم و چگونه ما را تعريف مي‌کنند. اختصاصات ما چيست که ما را از ملت‌ها، افراد و مذاهب ديگر و ... همه آنچه که مولفه‌هاي هويتي شناخته مي‌شود متمايز مي‌کند و درواقع به ما شخصيت مي‌دهد و موجب مي‌شود که ما بهتر شناخته بشويم تا بتوانيم با اتکا به اين خصوصيات هويتي مرزبندي دقيق يا نسبتا دقيقي بين خودمان و افراد ديگر قائل شويم. بنابراين اگر از اين منظر نگاه کنيم هويت يک پديده سيال است که در گذر زمان با ورود عوامل متعدد و رخدادهاي تاريخي، تداخل فرهنگ‌ها، تغيير مذهب‌ها، زبان‌ها و حوزه‌هاي جغرافيايي، مهاجرت‌ها و...ممکن است دستخوش تغييراتي بشود که انسان‌هايي که در اين سوي مرز ايستاده‌اند را با انسان‌هايي که در آنسوي مرزند متمايز کند. هر چند که ممکن است در برهه‌اي از تاريخ اينها هيات واحدي داشته‌اند. اما اين مرزبندي‌ها هم مرزبندي‌هاي سياسي، جغرافيايي، ايدئولوژيک و هر چيز ديگري چه به صورت تصنعي ايجاد شده باشد، يا به صورت طبيعي بوجود آمده باشد، موجبات تفکيک انسان‌ها از يکديگر مي‌شوند. اينها مجموعا هويت انسان‌ها را چه در سطح خرد يا کلان شکل مي‌دهد.

شما فرموديد که هويت يک پديده سيالي است که با توجه به تغييراتي که در طول تاريخ رخ داده است مي‌تواند تغيير کند. با توجه به شرايط کنوني که اروپاي واحديي مي‌بينيم که مرزهاي جغرافيايي را برمي‌دارد و به نوعي آن هويت ايتاليايي، آلماني و... در هم مي‌شود و به تعبيري به سمت يک هويت جديد مي‌رود. آيا فکر نمي‌کنيد که جهان و انسان کنوني به اين سمت پيش مي‌رود که هويت‌هاي گذشته شکلشان عوض مي‌شود يا از بين مي‌رود؟

اين سوال مهمي‌ است، در حقيقت ما را به يک جمع‌بندي تازه مي‌رساند، که هويتي که براي انسان سنتي قائليم با هويتي که براي انسان جديد قائليم با هم متفاوت مي‌شود. عناصر هويتي انسان سنتي کاملا با دوره جديد متمايز است. عمدتا عنصر مذهب مهمترين مولفه هويتي در دوره سنت بود، بعد عناصر زباني، قومي‌و.. به اين اضافه مي‌شد و هويت انسان سنتي را مي‌ساخت. اما اين هويت سنتي در مواجهه با مدرنيته دچار گسست جدي شد و درواقع مدرنيته اسباب تغييرات و دگرگوني‌هاي جدي را در هويت انسان سنتي پديد آورد و موجب شد که عناصر و مولفه‌هاي سنتي هويت، مخدوش يا متزلزل شوند، يا اينکه بازخواني و بازتعريف بشوند. درواقع انسان‌هايي که در معرض مدرنيته جديد قرار گرفتند، هويتشان هم از حالت هويت سننتي گذر کرده و در مرحله گذار به سمت يک هويت جديد قرار گرفته. مي‌توان گفت که از دوره‌اي که ما وارد جهان مدرن مي‌شويم هويت مدرن و هويت متجددانه موجب شده است که تعريف‌ها و تلقي‌هاي سنتي از هويت دچار دگرگوني‌هاي جدي قرار بگيرد و اين باعث شده است که بحث سيال بودن هويت پيش بيايد. البته به اين معنا نيست که در دوره سنت عناصر هويتي همواره ثابت بوده باشد. مثلا اگر در ايران نگاه بکنيد ما پيش از مواجهه و ورود اسلام هويت خاصي داشتيم. عنصر ايراني در چارچوب تمدن ايران باستان تعريف و اختصاصات خودش را داشت. اما زماني که اسلام وارد ايران شد، اسلام آنچنان تغيير بنيادي در حوزه‌هاي فرهنگي، فکري، حتي سياسي و تمدني ما ايجاد کرد که موجب شد هويت ما بازتعريف شود و اسلام جزئي از هويت ما بشود. بنابراين آن هويت انسان ايراني باستان با عناصر هويتي برخاسته از اسلام آميخته شد. ترکيبي از هويت ايراني اسلامي‌شکل گرفت که اين هويت در درازناي تاريخ بعد از اسلام تدوام يافته است. از زماني که با تمدن جديد غرب مواجهه پيدا کرديم، اگر نقطه آغازين آن را جنگ‌هاي ايران و روسيه قلمداد کنيم از آن روز به اين سو، مولفه ديگري به نام غرب در حال ورود و رخنه به دو ترکيب اصلي هويتي ماست. يعني عنصر تجدد در حال افزوده شدن به عناصر ايراني و اسلامي ‌ماست. ما هر چه به روزگار جديد نزديکتر مي‌شويم ترکيب هويتي ما سه شقه متفاوت پيدا مي‌کند. يک وجه آن ايراني است که همچنان تدوام پيدا کرده است، يک وجه آن اسلامي ‌است که تا دوره صفويه ادامه دارد و بعد به شيعي تبديل مي‌شود و بعد يک وجه هويت غربي به اينها اضافه مي‌شود. همه آنچه که متعلق به دنياي جديد و غربي است به آن دو اضافه مي‌شود.

بنابراين اگر به طور کلان نگاه بکنيم تا بتوانيم به پرسش شما پاسخ داد مدرنيته درحال انکشاف و بسط تاريخي است. در حال تغيير سيماي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي جهان جديد است و در پرتو تغييراتي که مدرنيته ايجاد مي‌کند عناصر هويتي تعريف و باز تعريف مي‌شوند. طبيعي است که هم هويت ما تغيير بکند و هم آن اروپايي که خاستگاه مدرنيته است. در آغاز تکوين مدرنيته و به ويژه تا پيش از اتحاد آلمان و ايتاليا در سال 1781 و پس از آن، ما هويت‌ها را در شکل ناسيوناليستي مي‌بينيم که خودش يکي از ريشه‌هاي اصلي جنگ‌هاست. به فرض مثال جنگ جهاني اول افراط در ناسيوناليست و ميليتاريسم است که اينها موجب مي‌شود عناصر هويتي تعريفي مجدد بشود. يعني انسان اروپايي مدرن و گسسته از انسان قرون وسطي و دوره مربوط به تمدن‌هاي رومي‌و بيزانسي تعريف ديگري از هويت خودش ارائه مي‌دهد. اين تعريف چون در مراحلي از انکشاف تاريخي مدرنيته قرار داريم بر هويت قومي‌و ناسيوناليستي متکي است و در اينجا عناصر زباني، فرهنگي ، تاريخي، ملي و حتي مذهبي برجسته مي‌شوند. دراين کشاکش است که جنگ‌ها در اروپا رخ مي‌دهد و نهايتا اروپا پس از جنگ جهاني دوم به تدريج در ربع پاياني قرن بيستم به اين نتيجه مي‌رسد که اين عنصر هويتي بايد تغيير کند و به سمت يک نوع انترناسيوناليسم اروپايي حرکت کند و مرز بندي‌هاي ناسيوناليستي خشن که عامل درگيري‌ها و بحران‌ها بوده از ميان برود و يک اروپاي واحد با هويتي واحدشکل بگيرد که در اينجا باز آن عنصر مدرنيته يا تجدد مهمترين مولفه انسان جديد را شکل مي‌دهد.

آقاي دکتر شما سه مولفه ايرانيت، اسلاميت و تجدد را براي انسان ايراني برشمرديد. اما واقع امر اين است که بين اين سه همواره درگيريهاي شديدي بوده و هست. الان وضعيت اينها چگونه است؟ آيا انسان ايراني جديد اينها را به چالش مي‌کشد يا آنها را در هم ادغام کرده است؟ يا اينکه انسان ايراني جديد به دنبال بالا بردن يکي و بر زمين زدن ديگري است؟

اين نکته کاملا درستي است، يعني اين سه عنصر به آساني، بدون تنش، چالش، مواجهه و هزينه درکنار هم ننشسته اند. يعني اينها در يک فرايند و ستيز تاريخي به يک تفاهمي‌رسيده‌اند. البته اين تفاهم همواره در حال شدن است. قطعا و قاعدتا تفاهم نهايي نيست. اگر ما به پيشينه نگاه کنيم ورود اسلام به ايران چالش‌هاي تمدني و فرهنگي زياد و عظيمي‌ايجاد کرد. با درگيري و کشاکش‌هاي زيادي هموار بود. اما در اين کشاکش‌ها که حدود دو قرن طول کشيد ايرانيان اسلام را پذيرفتند و آن را به يکي از عناصر اصلي هويتي خودشان تبديل کردند. خوانشي هم که از اسلام داشتند با خوانش عرب و عباسي و اموي کاملا متفاوت بود. يعني اينجا اسلام رنگ و بوي تمدن ايراني گرفت و با آن عجين شد. به همين خاطر در يک پروسه تاريخي يعني تا دوره صفويه اين روند ادامه دارد. اما در درون اين گذشته تاريخي باز خوانش‌ها و قرائت‌هاي مختلفي از اسلام صورت مي‌گيرد که نهايتا در دوره صفوي اين خوانش شيعي از اسلام ظهور مي‌کند و اين به عنصر مهمي‌از عناصر هويتي ايرانيان تبديل مي‌شود. در مواجهه با غرب هم همينگونه بوده است. يعني ما وقتي که در دوره قاجار با غرب مواجه مي‌شويم و به امروز مي‌رسيم چه بخواهيم و چه نخواهيم غرب به يکي از عناصر هويتي ما تبديل شده است. اين به آساني صورت نگرفته است. بلکه در اين کشاکش تاريخي هزينه‌ها، جنگ‌ها، بحران‌ها و مواجهه‌هاي عظيمي‌در سطوح مختلف زيست ايرانيان صورت گرفته است. از بحران‌هاي مذهبي مانند ظهور فرق ضاله تا کشاکش‌هاي فکري و دانشي جديد، تا بحث اصلاحات و تغيير در شيوه ساماندهي زيست اجتماعي- اقتصادي، تا پيدايش نظام‌هاي مدرن مانند مشروطه وبحث‌هاي ديگر را داريم.

به همين دليل اگر توجه کنيد عنصر تجددي ما هنوز جايگاه خود را در بين دو عنصر قبلي پيدا نکرده است. يکي از عوامل مهم بحران هويتي در ايران معاصر هم همين بوده است. يعني به اقتضاي بحران‌هاي سياسي که در کشور شکل مي‌گرفت يکي از اين عناصر هويتي برجسته مي‌شد. در مشروطه تلاش شد که اين سه عنصر هويتي در کنار هم باشند. اصل مشروطيت، آرمان‌هاي مشروطيت و شعارهايي که مشروطه‌خواهان مي‌دادند و نهادهايي که در راه استقرار آن تلاش مي‌کردند، عمدتا ره‌آورد تجدد يا برگرفته از آن بود. روشنفکران ايراني و علماي نوگرا کوشيدند اين را با آموزه‌هاي اسلامي ‌بياميزند و سنتزي ايراني درست بکنند. البته تا حدودي هم موفق شدند که منتهي به انقلاب مشروطه شد و در آنجا اين سه عنصر هويتي در کنار هم قرار گرفتند و هويت ايراني عصر مشروطه را شکل دادند. اما چون اين ورود مبتني بر يک گرايش گسترده و تغييرات اساسي عظيم در جامعه ايران نبود، اين عنصر تجدد در سطوح باقي ماند و وارد عمق و لايه‌هاي وجودي هويتي ما نشد. بنابراين وقتي که مشروطه دچار بحران مي‌شود در ارکان هويتي ما هم بحران بوجود مي‌آيد. زماني که دولت رضا شاه شکل مي‌گيرد، حکومت پهلوي تلاش دارد که هويت تازه‌اي از ايران تعريف کند. در اين هويت تازه بحث ايرانيت البته نه همه ايران بلکه عمدتا ايران باستان محوري مي‌شود. نظام‌هاي پادشاهي مبتني بر آن به عنوان يکي از عناصر جدي و اصيل هويت ايراني شناسانده مي‌شود. در اين زمان عنصر اسلام تضعيف مي‌شود و روحانيت به حاشيه رانده مي‌شوند. سعي مي‌شود که آن جايگاه مهم و تعيين کننده‌اي که اسلام و نفوذي که در بدنه ايران داشت به پديده‌اي خصوصي و يک امر شخصي تبديل شود و از نقش آفريني آن در صحنه‌هاي اجتماعي و سياسي کاسته شود، درکنار آن هويت غربي هم پررنگ مي‌شود. يعني حکومت پهلوي مي‌کوشيد با اتکا بر ايرانيت و هويت غربي البته به صورت گزينشي و خاص بر عناصر هويت غربي يا تجدد که با آن شيوه حکمراني حکومت غربي سازگاري داشت. مثلا در انتخاب تجدد به سراغ دموکراسي يا مشروطيت و آزادي بيان و...نمي‌رفتند، بلکه عناصري را مي‌گرفتند که همراه آن حکمراني ايران باستاني را داشته باشد. طبيعتا در اين حوزه بحث هويت ايراني به اين ترتيب شکل گرفت يعني ترکيبي ناقص از بخشي از ايرانيت و بخشي از تمدن غربي و به حاشيه راني اسلام شد.

اين موضوع با سقوط و اعتراض جامعه ايراني مواجه شد. مي‌بينيد که بعد از رضا شاه باز نيروهاي دين‌گرا وارد صحنه مي‌شوند. البته نيروهاي چپ هم وارد عرصه سياسي مي‌شوند و يک دوره‌اي از کشاکش و رقابت در سطوح مختلف جامعه ما شکل مي‌گيرد و در اين سطوح و لايه‌ها دو نوع تجدد غربي مطرح مي‌شود. يکي قرائت ليبراليستي ناشي از فضاي دو قطبي پس از جنگ است و يک نوع هويتي که خوانشي از سوسياليسم روسي است که وارد هويت ايران مي‌کنند. اما در کنار آنها هويت ايرانيان است که در اين دوران آسيب ديده بود شروع به بازسازي خودش مي‌کند و آن هويت ديني که اتفاقا بعد از کودتاي 28 مرداد شکل ديگري پيدا مي‌کند. البته در دوره جنبش ملي شدن نفت تلاش مي‌شود که اين هويت سه گانه ايرانيان در کنار هم قرار بگيرد. يعني تلاش رهبران ملي نفت و دکتر مصدق اين بود که احياي مجددي از آرمان‌هاي مشروطه داشته باشند و آن عناصر سه گانه را باز در کنار هم قرار بدهند و هويت ايراني را تحکيم ببخشند.

بعد از کودتاي 28 مرداد باز مي‌بينيم که بازگشت به همان شيوه رضا شاه در دستور کار محمدرضا شاه قرار مي‌گيرد و جامعه مذهبي بر هويت مذهبي تاکيد مي‌کند. وقتي که وارد دهه 40 مي‌شويم پرسش مهم ايراني کيست و ايراني چيست مطرح مي‌شود. بازگشت به خويشتن، کدام خويشتن؟ اين پرسش هويتي بسيار مهمي‌است که دردهه 40 مجددا در ميان برنامه‌ريزان و متفکران ما مطرح است. در پاسخ به اين پرسش مهم انواع ديدگاه‌ها و روايت‌ها مطرح مي‌شود. خوانش سوسياليستي، ليبرال دموکراسي غربي، سلطنتي، حاکميتي و خوانش اسلامي‌مطرح مي‌شود. در خوانش اسلامي‌مرحوم دکتر شريعتي بيشترين نقش را ايفا کرد و از بازگشت به خويشتن اسلامي‌سخن گفت که حاصل تلاش‌هاي اين جريان نوگرايان ديني، معترضان سياسي و کساني که خواهان تبديل کردن اسلام به عامل و عنصر مبارزه سياسي و بعدا جمهوري اسلامي‌بيرون آمد مي‌بينيم که يک هويت ديگري از ايراني تعريف شد. در اين تعريف جديد اسلاميت در اصل قرار گرفت و دو عنصر ايرانيت و تجدد در حاشيه قرار گرفتند.

بنابراين بعد از گذشت دو دهه از انقلاب باز بحران هويتي پديد آمد که ما کيستيم؟ آيا ما هيچ نسبتي با مدرنيته غربي نداريم؟ آيا ما هيچ نسبتي با گذشته تمدني ايران باستان نداريم؟ اين بحث امروز هم بحثي جدي در ميان نخبگان جامعه ما و حتي در ميان برنامه‌ريزان سياسي ماست و نمي‌توانند به اين بحث بي‌اعتنا باشند و هرنوع بي‌اعتنايي به آن بحران بزرگي را به وجود مي‌آورد. بنابراين من فکر مي‌کنم که راه حل معقول اين است که اين سه عنصر هويتي را باز در کنار هم بنشانيم و بتوانيم يک تعريف و يک جايگاه مناسب و هماهنگ البته براساس ميزان تاثيرگذاري و نقش آفريني اين عناصر سه گانه ايجاد کنيم. شايد اين يکي از بزرگترين کوشش‌هايي است که متفکران ايراني بايد انجام بدهند، تا از بحران هويت رهايي بيايند و ايراني بتواند تعريف خاصي خودش داشته باشد که هم مورد قبول جامعه ايران و نخبگان ايران و هم منازعات در سطوح و لايه‌هاي گوناگون را مديريت بکند و جامعه را به سمت يک ثبات پيش ببرد.

آقاي دکتر با توجه به شرايط کنوني انسان امروزي که بيشترين و مهمترين مولفه و دغدغه هر فرد انسانيت انسان امروزي است آيا بهتر نيست که به جاي اينکه به عناصر هويتي که شايد ديگري را ايجاد کنند بيشتر هم وغم‌مان را بر انسانيت هر فرد بگذاريم که شايد آن مولفه‌ها را هم در بربگيرد و زير سايه خودش پوشش بدهد؟

پاسخ گفتن به اين پرسش خيلي آسان نيست. از اين جهت که در متن اين پرسش يک آرمان نهفته است و اين آرمان به طور کلي ريشه در مدرنيته غربي دارد. شعاري است که اومانيست‌ها و انسان گرايان در جهان امروز مي‌دهند. آنها بر اين باورند که تجربه حکومت‌هاي استبدادي و ديني در گذشته و بحران‌هايي که امروز جامعه بشر بر سر ايدئولوژي‌هايي که بويژه در خاورميانه و جهان اسلام وجود دارد اسباب خشونت، بحران و تنش را ايجاد کرده است و جهان را به سمت بي ثباتي و ناامني پيش برده است.

در اهميت و جايگاه آنها، فارغ از تفکرات ايدئولوژيک که نگاه کنيم هيچ بحثي نيست و اين حاصل فکر بشر است که بر اساس تجربه تاريخي خودش به اين جمع بندي رسيده است.

بايد براي زيست عادلانه و صلح‌آميز در جهان امروز از نگرش‌هاي ايدئولوژيک و عناصري که موجب بحران، تنش و درگيري در جهان مي‌شود دست بکشد و بر مولفه‌هاي فراگيرتر تاکيد کند که نمي‌توانند نهايتا بشر را به سمت يک آرامش سوق بدهد. همه مميزات گذشته که ممکن بود خاکريزهاي اصلي نبردهاي هويتي جهان و بشر را در قرون آينده شکل بدهد از ميان برود. شايد در آينده بشر به اين سمت پيش برود، اگر صاحبان مذاهب و هويت‌هاي خرد نتوانند به بحران‌هاي هويتي خودشان متناسب با اقتضاعات جهاني پاسخ بدهند. ممکن است که اين نوع تعريف به يک تعريف قالب تبديل شود و منازعات هويت بخش گذشته را کمرنگ جلوه بدهد.

ضرورت پرداختن به هويت‌هاي قومي، کشوري، ملي و...چيست؟

ضرورت اين امر به تعريف و جايگاه ما در امروز برمي‌گردد. ما براي اينکه هر نوع تبادل با بشر يا تعاملي با بشر به طور عام چه در سطح فردي و چه در سطح اجتماعي يا ملي يا بين‌المللي داشته باشيم نيازمند اين است که بدانيم کيستيم و بدانيم چيستيم. بدانيم حساسيت‌هايمان روي کدام مراکز و حوزه‌هاست. ضعف‌ها و آسيب پذيري‌هايمان کجاست که همه به عنصر شناخت برمي‌گردند. چون اگر وجوه تمايزات خودمان که موجب قرار گرفتن در جاي يک انسان وديگري مي‌شود، تا به اين واقف نباشيم نمي‌توانيم با جهان ارتباط برقرار کنيم و ناخواسته ممکن است که ما را به سمت تنش و ستيز پيش ببرد، بنابراين مهمترين نياز، نياز به شناخت است.

همچنين نياز به تعامل که مي‌طلبد که شناخت به وجود بيايد و وقتي که اين شناخت پيش بيايد ما راحت‌تر و سازنده‌تر مي‌توانيم با جهان گفت‌وگو کنيم و خودمان را تعريف بکنيم و يا حتي اگر در جاهايي دچار بحران مي‌شويم بازتعريف بکنيم. بنابراين جهان بيرون از ما هم براي ارتباط سازنده و تعامل با ما نيازمند شناخت است.

اين مسائل ايجاب مي‌کند که ما شناختي واقعي، قابل قبول و فراگير از خودمان داشته باشيم. طبعا هر چه ما روي هويت‌هاي خرد و ريز مانند هويت‌هاي قومي‌تاکيد مي‌کنيم. يا روي عناصر اختلاف‌آفرين که ممکن است هويت ملي ما را مخدوش بکند تمرکز بکنيم طبيعتا از جهان متحول امروز عقب مي‌مانيم. طبيعتا وقتي همه عناصر هويت ايراني درباره هويت ملي و واحد خودشان به جمع‌بندي نرسند نمي‌توانيم بر بحران‌هاي داخلي غلبه کنيم و پس از غلبه بر بحران‌هاي داخلي با جهان وارد گفت‌وگو کنيم. يعني در درجه اول نياز است که اين خرده هويت‌هاي منازعه‌آميز قومي، فرهنگي، مذهبي عبور کنيم تا به يک هويت واحد ملي و فراگير دست بيابيم که همه عناصر ايراني روي آن وفاق داشته باشند. براي رسيدن به اينجا راهي دراز است که نيازمند شناخت است که بتوانيم در سطح بين‌المللي به بحران‌ها و تعارض‌هايي که موجب تنش ما با جهان خارج مي‌شود تعديل بدهيم يا اساسا راه گفت‌وگو را با آنها پيدا بکنيم.

من از فرمايشات شما اين را مي‌فهمم که در جهان کنوني براي بهتر زندگي کردن ما نيازمند سه تا مولفه هويتي توامان با هم هستيم. در غير اين صورت ما دچار بحران‌هايي خواهيم بود. آيا همينطور است؟

بله، تلقي من همين است يعني از زماني که ما با مدرنيته يا تجدد غربي مواجه شديم نتوانستيم جايگاه آن را در پرتو عنصر هويتي خودمان نشان بدهيم. برخي‌ها شايد آنرا نفي مي‌کنند يا برخي شايد ايرانيت ما را نفي مي‌کنند يا برخي‌ها بر اسلامي‌ بودن تاکيد مي‌کنند.

يا بالعکس ناسيوناليست‌ها بر ايرانيت تاکيد مي‌کنند و اسلاميت را نفي مي‌کنند...يا غرب‌گراياني که تاکيدشان برغرب است. به نظر اين جنگ هويتي بين اين سه جريان فکري که به ايجاد نظام‌هاي سياسي و نهادهاي مختلف انجاميده زماني قابل حل و فصل است که بتوانيم اينها را در کنار هم بنشانيم و به يک جمع‌بندي واحد برسيم که همه ايرانيان خرده هويت‌هاي تنش‌زا را در عرصه ملي کنار بگذارند و تعريف جديد و فراگيري از هويت ايراني بکنند که اين هم براي جهان قابل فهم باشد و هم براي تعاملات ما با بيرون و روي رفتار و مديريت ما برکشور قابل فهم باشد.

وطن امروز/گفت‌وگوی «وطن امروز» با مجتبی راعی، کارگردان «صنوبر» مهم‌ترین اثر ساخته‌شده درباره امام راحل

اشرافی‌ها امام(ره) را تحریف می‌کنند

مرتضی اسماعیل‌دوست: همزمان با ایام سالروز رحلت امام خمینی(ره) سراغ فیلمسازی رفتم که تاکنون مهم‌ترین اثر ساخته‌شده درباره زندگی و شخصیت مرد ماندگار تاریخ انقلاب اسلامی را روایت کرده است؛ «صنوبر» که حدیث نگاه‌های تبلوریافته از دوران کودکی مردی است که مردم را به جهانی متفاوت از چشمان طاغوت دعوت کرد؛ دعوتی که قیامی برجسته را به دنبال داشت و هنوز هم اندیشه مبارزه با شمرهای زمانه در نزد نهادهایی دغدغه‌مند باقی است تا مدافعان حرم دلدادگی باشند. گفت‌وگوی پیش‌رو با مجتبی راعی بازخوانی اثری است که 15 سال پیش به تولید رسید و هنوز نشانی برجسته در سینما دارد.

***

پس از گذشت سال‌ها از ارتحال امام خمینی(ره) تنها فیلم قابل توجهی که در سینما داریم، «صنوبر» ساخته شده توسط شماست که حتما از دغدغه‌تان آمده است.

امیدوارم امسال هم «صنوبر» از تلویزیون پخش شود، چرا که سریالی

6 قسمتی از این فیلم وجود دارد که کامل‌تر و مناسب پخش از تلویزیون است. مساله مهم در «صنوبر» این بوده که به طور کامل براساس اسنادی تاریخی ساخته شده و سعی کردیم تصویری واقعی از امام خمینی(ره) را نشان دهیم که از این نظر برای مردم باورپذیر شده است.

در این اثر جدا از ارائه بخشی از وجوه شخصیتی امام راحل به گوشه‌ای از سال‌های جنگ اول جهانی و وضعیت اجتماعی مردم خمین هم پرداختید.

بله! ما در این کار کاملا براساس تحقیقاتی واقعی جلو رفتیم و از تخیل اصلا استفاده نشد تا بتوانیم به واقعیت فضا و دوره‌ای تاریخی نزدیک شویم. این فیلم مبتنی بر واقعیت ساخته شده است و بیننده با تماشای آن می‌تواند فضایی را که

امام خمینی(ره) در آن بزرگ شده درک کند. در فیلم نشان داده می‌شود ایشان از خانواده متمولی بوده‌اند و از طریق افرادی از اخبار شهر مطلع بوده و به طور دائم در جریان اتفاقات سیاسی بودند و اینها همه از واقعیت آمده است و ما هم نخواستیم به شکلی دیگر نشان دهیم. به هر حال ایشان در خانواده سطح بالایی رشد کردند و نگاهی خاص به رویدادها داشتند.

این رویکرد واقع‌گرایانه در فیلم حتما مبتنی بر تحقیقات گسترده‌ای بوده است!

یک آقایی با نام مرادی‌نیا بود که محقق تاریخ و اهل خمین است. ایشان از اول انقلاب به دلیل اینکه در رشته تاریخ تحصیل‌کرده بود با معمرانی که به خوبی دوران پیش از انقلاب را به یاد داشتند، تحقیقات مفصل شفاهی انجام داده بود. همچنین تحقیقات کتابخانه‌ای گسترده‌ای درباره شرایط سیاسی و اجتماعی خمین داشت که همه این اطلاعات توانست به ما در ساخت «صنوبر» کمک کند. تحقیقات ایشان درباره زندگی و زمانه امام خمینی(ره) بسیار ارزشمند بوده و هر بخشی از آن قابل استناد است. اگر در فیلم حضور روس‌ها در ایران را نشان می‌دهیم خط به خط براساس نگاهی واقعی بوده است و ما حتی یک شخصیت، طایفه یا اتفاق خیالی در فیلم و سریال «صنوبر» نداریم.

با توجه به ابعاد گسترده وجوه شخصیتی امام سال‌هاست غفلتی بزرگ از سوی سینما و تلویزیون ما برای ساخت آثاری قابل توجه از ایشان وجود دارد! دلیل این مساله را در چه می‌دانید؟

به نظرم ما اصولا فاقد استراتژی فرهنگی هستیم و چه در این موضوع مهم و چه در تمامی موارد فرهنگی نتوانستیم راهی درست را طی کنیم. با توجه به این شرایط نمی‌توانیم انتظارات زیادی از سینماگر داشته باشیم.

یعنی نبود حمایت لازم از سوی مسؤولان دلیل عدم تمایل سینماگران به ساخت آثاری مهم بوده است؟!

تا وقتی سیاستمدارها برای فرهنگ تصمیم می‌گیرند، بهتر از این نخواهد شد و حالا شما وضعیت فرهنگ و هنر ما را ببینید چه افرادی تصمیم‌گیر و همه‌کاره سینما شدند که هیچ اطلاعی ندارند! وقتی شما به سختی می‌توانید آنچه را در آن دغدغه دارید، بسازید چه می‌توان کرد؟

نبود راهبردی مناسب در سینما ما را از قافله دور کرده است!

اصولا چون سیاستمدارها به نان شب خود و به دوره‌ای که سکاندار هستند، فکر می‌کنند نمی‌توانند به برنامه‌ریزی درازمدت بپردازند! و استراتژی در فرهنگ به وجود نمی‌آید. بنابراین اگر فکر کنیم در عالم خیال روزی عرصه فرهنگ به اهالی فرهنگ و هنر واگذار می‌شود، آن زمان امکان ایجاد برنامه‌هایی مناسب و طولانی مدت وجود دارد.

اما با وجود همین معذوریت‌ها و محدودیت‌هایی که وجود داشته و دارد، فیلمساز متعهدی مثل شما فیلم قابل توجهی مانند «صنوبر» را می‌سازد!

ببینید! ما خیلی جان کندیم تا این فیلم ساخته شود و هنوز یادآوری این مساله برایم سخت است که چقدر به لحاظ امکانات و بودجه مشکل داشتیم. میزان دستمزدی هم که گرفتیم نسبت به مدت زیادی که ساخت فیلم طول کشید به نظرم احمقانه بود!

در واقع با نگاهی حرفه‌ای به منزله مواجهه‌ای مالی با کار برخورد نکردید و نگاهی از سر ارادت به مساله داشتید.

من به دلیل اعتقادات و باورهای خودم رفتم اگرچه از نظر مالی واقعا جای حرف است! به هر حال ما از نسل انقلاب بودیم و برای‌مان مهم‌ترین اسطوره‌ای که در زندگی وجود داشت، حضرت امام(ره) بود.

تا پیش از رسیدن به تحقیقات و ساخت فیلم «صنوبر» چه اندازه با وجوه شخصیتی امام خمینی(ره) آشنا بودید و این شناخت با ساخت اثر به چه شکلی درآمد؟

طبیعی بود با توجه به علاقه و ارادتی که به شخصیت امام داشتیم از همان دوران گذشته هر مطلب و تصویری که درباره ایشان بود را دنبال می‌کردیم و با ساخت فیلم این اطلاعات کامل‌تر شد. ما با حضرت امام آرمانگرایی را تجربه کردیم. همین باعث شده بود وقتی افرادی به ما می‌گفتند ساخت فیلم «صنوبر» با بودجه ناچیزش احمقانه است، اصلا گوش نمی‌کردیم. ما براساس اندیشه‌های امام خمینی(ره) به زندگی نگاه کرده و آرمانگرایانه زندگی کردیم. البته وقتی می‌بینیم آرمان‌های انقلاب دارد کمرنگ می‌شود، زندگی پررنجی را دنبال می‌کنیم.

جالب است هر بار که با شما صحبت می‌کنم همین آرمانگرایی را در گفتاری صریح و شهامت‌ورزانه منعکس می‌کنید! نگاهی که هنوز نزد افراد انقلابی وجود دارد.

همیشه هم بابتش ضربه خوردیم! و البته باید برای این اندیشه انقلابی بهایش را بدهید، چون نمی‌خواهید عضو هیچ باندی باشید! چرا که آرمان‌های انقلاب در این باندهای سینمایی نمی‌گنجد.

به نظرتان چرا اندیشه‌های ناب اسلام که در نگاه امام بوده است، این روزها به شکلی کمرنگ درآمده است؟

ببینید! این مساله آنقدر جای حرف دارد که حتی می‌توان سریالی از آن ساخت! وقتی عرصه فرهنگ دست آدم‌های سیاسی‌کار افتاده که به دنبال منافع خود هستند، همین می‌شود که شما می‌گویید. اگر عرصه فرهنگ جای سالمی بود، افرادی که تخلف می‌کنند به عملکرد خود افتخار نمی‌کردند! دیگر حتی آنها که به دنبال زندگی اشرافی‌ در سینما هستند نه‌تنها شرمنده نمی‌شوند، بلکه به آن افتخار هم می‌کنند! می‌دانید چه می‌گویم؟ همه نگاه‌ها مادی شده است.

این نگره سلطنت‌طلبانه و اشرافی‌گری متاسفانه نزد افراد مختلف از سیاستمدار تا سینماگر وجود دارد و این مساله مغایرتی اساسی با نگاهی برآمده از امام و انقلاب دارد! به نظرتان این تغییر رویه از کوخ‌نشینی به کاخ‌نشینی از کجا آمده است؟

بله! این مساله وجود دارد. ما در فیلم «صنوبر» از شخصیتی روحانی به نام سیدمحمد کمره‌ای نام می‌بریم که در دوران حیات حضرت امام(ره) زندگی می‌کرده و آدم خوبی هم بود و اکثر مردم خمین و گلپایگان طرفدار او بودند اما بنا به دلایلی امام خمینی(ره) تنها فردی است که میان اطرافیان او را رها می‌کند و طرفدار مدرس می‌شود؛ همان مدرسی که ما می‌دانیم چه زندگی پاک، سالم و به دور از سلطنت‌طلبی داشت و هیچ سندی در مغایرت با زندگی پرافتخار این مرد مبارز برای انقلاب وجود ندارد. مدرس چه در زندگی و چه در مبارزات ارزشمند خود از ابتدا تا انتهای عمر نلغزیده است و این خیلی جالب است که امام خمینی(ره) میان سیدمحمد کمره‌ای که موافق مشروطه بود و مدرس، به سمت مدرس می‌آید.

این مساله مهمی است که حضرت امام برخلاف زندگی متمولانه‌ای که در ابتدا داشتند به رفتار و زیستی مومنانه و مردمی پایبند ماندند؛ رویه‌ای که امروزه خلاف آن را نزد برخی مسؤولان می‌بینیم!

بله! امام خمینی(ره) اسلام را به خوبی یاد گرفته بود و تنها نمی‌خواست در این‌باره دیگران را با سخنان خود نصیحت کند بلکه به آنچه می‌گفت واقعا عمل می‌کرد. بنابراین کسی که قرآن و نهج‌البلاغه را به خوبی می‌داند و به آن پایبند است، چنین فرد برجسته‌ای می‌شود. قاعدتا کسی که سیره حضرت علی(ع) را دانسته و به آن عمل کند، روشی اسلامی مانند راه امام(ره) را در پیش می‌گیرد. به نظرم اندیشه‌های امام خمینی(ره)، برگرفته از قرآن و نهج‌البلاغه است. حالا ممکن است بنده یک بخش‌هایی از قرآن را یاد گرفته و به دیگران توصیه کنم اما خودم عمل نکنم و این همانی می‌شود که الان ویژگی برخی است. به هر حال به نظرم عرصه فرهنگ جایی بود که می‌توانست به این سوالاتی که شما مطرح می‌کنید وارد شده و باعث تامل مردم و اهالی فن شود.

با وجود غفلت‌ برخی مسؤولان اما اندیشه‌های امام راحل به شکلی فراگیر از مرزها هم گذشته و امروزه در شخصیت‌های مومنی مانند مدافعان حرم تبلور یافته است.

ببینید! هرکسی زندگی ایشان را بخواند، حتما شیفته‌اش خواهد شد. بستگی به این دارد که چگونه با شخصیت ایشان برخورد کنیم، چرا که مخالفان ایشان هم به بزرگی و روح والای امام اذعان دارند. واقعیتش شخصیت حضرت امام(ره) استثنایی بود و متاسفانه جامعه ما نسبت به آن روزگار فاصله گرفته و از آرمان‌های انقلاب اسلامی دور شده است.

یکی از آفت‌هایی که در این سال‌ها درباره شخصیت ایشان رخ داده است، تفاسیر شخصی ارائه‌شده از امام راحل بوده که معمولا مصادره به نفع اشخاص و جریان‌ها می‌شود! شما چگونه این مساله را تحلیل می‌کنید؟

متاسفانه نه‌تنها در سیاست بلکه در سینما هم وقتی قرار است کاری ساخته شود افرادی به دنبال این هستند آنچه را خود می‌پسندند به عنوان شخصیت ایشان انعکاس دهند! در صورتی که

امام خمینی(ره) دارای وجوه متمایز شخصیتی بوده و قابل مصادره نیست. شکر خدا تمام زندگی امام مشخص و سرشار از پاکی و زیبایی است. اما برخی نگاه می‌کنند چه بخشی از تفکر امام راحل به نفع منافع آنهاست که درباره‌اش حرف بزنند و بخش دیگری از اندیشه‌ها و سخنان امام را که به نفع‌شان نیست و منافی رفتارشان است کنار می‌گذارند! این آدم‌های سیاست‌پیشه که دنبال اشرافی‌گری هستند با چنین برداشتی امام را تحریف می‌کنند! در صورتی که قطعا امام خمینی(ره) دنبال جامعه‌ای بود که اشرافی‌گری در آن وجود نداشته باشد. او دنبال جامعه‌ای بود که خدمت به اقشار کارگر و کوخ‌نشین برای مسؤولان افتخار باشد. امام خمینی(ره) دوست نداشت افرادی که در بدنه انقلاب هستند دارای خوی اشرافی‌گری باشند. بنابراین در چنین جامعه‌ای که اشرافی‌گری و فقر وجود ندارد تمایل به اخلاقیات بیشتر می‌شود. ما در آن دوران چنین مسائلی را از امام یاد گرفتیم اما حالا شرایطی دیگر رخ داده است.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین