آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
* * *
ابتکار/«ابتکار» از نمایش اولین فیلم بخش مسابقه به جشنواره جهانی فجر گزارش می دهد؛
«اروند»؛ نخستین روایت سینمایی از شهدای غواص
گروه فرهنگ و هنر- مرسده مقیمی: در سومین روز از جشنواره جهانی فیلم فجر و درست میانه این ضیافت بینالمللی یکی از فیلمهای ایرانی حاضر در بخش مسابقه در سالن یک و برای اهالی رسانه با حضور عوامل به نمایش درآمد. «اروند» دومین ساخته پوریا آذربایجانی پس از «تجریش ناتمام» در شرایطی به اکران درآمد که اولین نمایشش را تجربه میکرد و از این رو استقبال خوبی مواجه شد.
وقتی وارد خیابان جمهوری میشوی درست سر پل حافظ بنر بزرگ جشنواره جهانی فیلم فجر نظرت را جلب میکند. وارد مجتمع تجاری چارسو که میشوی لازم نیست از مامورینی که برای اطلاعرسانی قدم به قدم ایستادهاند سوالی بپرسی، کافیست پشت سر جمعیتی که دستهای از طریق آسانسور یا پلههای برقی خود را به سالنهای نمایش میرسانند بروی. هرچند از همین طبقه همکف هم پرچمها و بنرهای جشنواره در طبقات بالا خودنمایی میکنند.
ظهر شلوغ چارسو
این جمعیت در ساعت 2 ظهر روز جمعه تنها با منطق جشنواره قابل پذیرش است. طبق ساعتی که در سایت جشنواره فجر برای نمایش فیلم نوشته شده است تنها ده دقیقه تا آغاز مانده اما در بروشورهایی که در دسترس همگان قرار دارد نمایش فیلم به 14:30 تغییر یافته است با این حال باز هم فیلم با تاخیر آغاز می شود و به گواه حاضرین در طول این دو روز این اولین بار است که فیلمی در بخش مسابقه با تاخیر اکران میشود.
عذرخواهی دبیر برای تاخیر در اکران
وقتی در سالن برای باز میشود بیست دقیقهای از 14:30 گذشته است. به محض استقرار مخاطبان رضا میرکریمی دبیر جشنواره فیلم فجر برای خوشامدگویی به حضار و معرفی عوامل فیلم به روی صحنه میرود و همزمان مترجمی صحبتهایش را برای میهمانان خارجی به انگلیسی ترجمه میکند.
او در پایان به سبب تاخیر در نمایش فیلم از همه عذرخواهی میکند تا برای اولین بار دبیر یک جشنواره برای تاخیری چند دقیقهای شخصا از میهمانان عذرخواهی کرده باشد! این اما تنها تفاوت نحوه برگزاری جشنواره جهانی فجر با بخش ملیاش نیست. اشکان خطیبی که مدیریت اجرایی جشنواره را بر عهده دارد تا لحظه نمایش فیلم در سالن حضور دارد تا همه چیز با نظم برگزار شود. کیوان کثیریان مسئول ستاد روابط عمومی جشنواره نیز کاملا در دسترس است تا در صورت بروز مشکل به میهمانان و همکاران رسانهای کمک کند.
کسانی که جشنواره را در سالن همایشهای برج میلاد تجربه کرده باشند میدانند که پیدا کردن مسئول روابط عمومی و بعد از آن حل کردن مشکل مربوطه چه پروسه زمانبر و گاه ناممکنی بوده است.
پیشکشی به رسول ملاقلیپور
همان ابتدای تیتراژ فیلمساز که روزگاری دستیار مرحوم رسول ملاقلیپور بوده است فیلمش را به او تقدیم میکند که متاسفانه این نکته در زیرنویس انگلیسی ذکر نمیشود. فیلم درباره یک جانباز اعصاب و روان با بازی سعید آقاخانی است که به دنبال دوستانش که هرگز از جبهه بازنگشتهاند میگردد و در ذهنش با آنها زندگی میکند. اختلاط زمانی بین زمانهای جنگ و حال حاضر، آن نوشته ابتدای تیتراژ را جدیتر از تقدیمی صرف میکند. آذربایجانی حتی در فرم ساختاری و بصری فیلمش نیز وامدار سینمای ملاقلیپور است. فیلم گرچه در ژانر ملودرام قرار میگیرد اما رفته رفته و با روشن شدن چگونگی به شهادت رسیدن دوستان شخصیت اصلی در موقعیتی کاملا تراژیک باز تعریف میشود.
اولین روایت سینمایی از 175 شهید غواص
سال گذشته با اعلام کشف پیکر تعدادی زیادی از شهدای غواص که با دست بسته به شهادت رسیده بودند موج گستردهای در میان عموم جامعه به وجود آمد. پس از آن میان هنرمندان صحبتهای بسیاری مبنی بر ساخت آثار هنری من جمله فیلم سینمایی پیرامون این قصه تلخ شد و تئاتر جلوتر از سینما با نمایش «جان گز» به کارگردانی نیما دهقان و نویسندگی هاله مشتاقینیا روی سن رفت و جوایز متعددی گرفت. از آن سو در سینما هم اخبار مختلفی مبنی بر ساخت فیلمهایی با این موضوع به گوش میرسید؛ اما آذربایجانی به دور از تمامی حرف و سخنها فیلمش را ساخت و حالا او فیلم او اولین روایت سینمایی از شهدای غواص است.
کمرنگ بودن زن
گرچه نحوه شهادت و درک میزان رشادت شهدای غواص از تصور خارج است اما بخش مهمی از بار این قصه تلخ بر دوش زنان است. زنانی که چشم انتظاری و پایانی تلخ همه زندگیشان را احاطه کرده است. گرچه آذربایجانی تلاش کرده با قرار دادن دو کاراکتر زن این خلاء را پُر کند اما کمرنگ بودن حضور طناز طباطبایی و پانتهآ پناهیها عملا اجازه بروز به نحو احسن این انتظار را از آنان سلب میکند و فیلم را بیش از آنچه باید مردانه میکند و حتی این که شخصیت اصلی تمام مدت با معشوقش حرف میزند هم نمیتواند جای خالی زنانگی را پُر کند.
ریتم کند تنها عامل ترک سالن
کمی پس از میانه فیلم تعداد بسیار محدودی سالن را ترک میکنند که علت آن را میتوان در ریتم کند فیلم جستجو کرد. این ریتم کند گرچه ماحصل نحوه روایت و نوع پیشبرد قصه است اما در برخی لحظات آزاردهنده میشود به گونهای که یکی از حضار در جلسه پرسش و پاسخ انتهایی از نبود قصه از آذربایجانی سوال میپرسد؛ گرچه جواب آذربایجانی مبنی بر اینکه «اروند» در قالبهای کلاسیک و با آن تعاریف نقاط اوج و گره افکنی و گره گشایی تعریف نمیشود و نوع جدیدی از روایت را برگزیده، کاملا اقناع کننده است اما با وجود این تدوینی مجدد میتواند این تعداد محدود را نیز به همراهی تا سکانس پایانی وا دارد.
چشمهای گریان
آذربایجانی که به گفته خودش تلاش کرده بود آن موقعیت تراژیک زنده به گور شدن جوانان ایرانی را در جنگ تحمیلی با عراق به تصویر بکشد در سکانس پایانی فیلم بیش از حد معمول به آن تصویر نزدیک شده و همین امر موجب میشود اکثر قریب به اتفاق حاضرین دقایق انتهایی را در پس پرده اشک ببینند.
انتخاب مناسب برای حضور در بخش بینالملل
پس از پایان فیلم وقتی در لابی پردیس چارسو که به زیبایی با پوسترهای جشنواره تزئین شده است قدم میزنی در می یابی که اکثرا از تماشای فیلم رضایت داشتهاند و اهالی رسانه بر این باورند که موضوع رشادت جوانان ایرانی برای دفاع از کشور به عنوان یک موضوع ملی جذاب است و معرف خوبی است برای ایران و سرگذشتی که جنگ تحمیلی بر آن تحمیل کرد.
سه روز دیگر و درپایان این دوره از جشنواره وقتی برندگان مشخص شوند سلیقه هیات داوران درباره «اروند» مشخص میشود ولی آنچه از مخاطبان حاضر در پردیس چارسو به نظر میرسد رضایت تماشاگران خاص و عام از فیلم دوم آذربایجانی است.
اعتماد/در جشنواره جهاني فيلم فجر چه گذشت؟
جشنواره جهاني فيلم فجر (٢ ارديبهشت ماه) در دومين روز برگزارياش در پرديس «چارسو» ميزبان چهرههاي سينمايي بود. برپايي كارگاه آموزشي توسط اصغر فرهادي و محمود كلاري، رونمايي از كتاب «معرفي منابع جهاني در مورد سينماي ايران»، گفتوگوي رضا كيانيان با طراح فيلم «قوچها» و پخش مستند«سرزمين خورشيد» و همچنين انتقاد از خالي ماندن سالنهاي نمايش فيلم در سانس مطبوعات و... از جمله رويدادهاي دومين روز جشنواره جهاني فيلم فجر بود.
در روز دوم ارديبهشت ماه فيلم «سرزمين خورشيد» ساخته ولاديمير ايروفيف، فيلمساز روسي با حضور فاطمه معتمدآريا، محسن شاهابراهيمي، رضا كيانيان، رضا ميركريمي، محمد آفريده، حجتالله ايوبي، عليرضا تابش، پرويز كلانتري، امير تاجيك، حسن برزيده، جعفر صانعي مقدم، روبرت صافاريان، بايرام فضلي، فرهاد ورهرام، احمد محيط طباطبايي و... در موزه ملي ايران به نمايش درآمد. اين فيلم دربردارنده مجموعهاي از تصاوير مستند درباره ايران در دوره قاجاريه است. از جمله اتفاقاتي كه همزمان با نمايش اين فيلم رخ داد؛ مشكل صداي آن بود بهطوري كه سيستم صداي فيلم با سيستم سالن هماهنگي نداشت و بعد از پخش بخش اول اين فيلم، بخش دوم آن با سيستمي ديگر پخش شد.
بعد از پخش انيميشن «ديرين ديرين» كه ويژه جشنواره جهاني فيلم فجر ساخته شده بود، رضا كيانيان به معرفي فيلم «قوچها» محصول كشور دانمارك و ايسلند پرداخت.
شامگاه ٢ ارديبهشت ماه؛ مازيار ميري مسوول برپايي كارگاههاي آموزشي جشنواره كه با نام كارگاههاي دارالفنون برگزار ميشود به دليل فشار كاري دچار ضعف و از حال رفتگي شده است و به همين دليل اورژانس به كاخ جشنواره آمد.
پيش از اكران فيلم «آدمكش» اشكان خطيبي، مدير پرديس سينمايي «چارسو» از خالي ماندن سالنهاي پخش فيلم درسانس مطبوعات انتقاد كرد و گفت: فيلم «آدمكش» اثر مهمي است و در نخستين روز جشنواره بسياري از فيلمسازان براي تماشاي اين فيلم خيلي پيگيري كردند اما متاسفم كه سانس مطبوعات سالنها پر نميشود.
فاطمه معتمدآريا با حضور در كاخ جشنواره جهاني فجر گفت: محدوديت ما تنها در نشان دادن صحنههاي خشن، برهنگي و بعضي موارد است، اين عوامل نميتواند ما را از برگزاري جشنوارهاي كه ميتواند شعور ايراني را نشان بدهد باز دارد، اتفاقي كه سالها بود انتظارش را ميكشيديم. جشنواره جهاني فيلم فجر به شعور مخاطبش احترام ميگذارد.
نمايشگاه عكس «گاو» و «باد صبا» به همت سيفالله صمديان برگزار شد.
معصومه ابتكار رييس سازمان حفاظت از محيط زيست با حضور در سي و چهارمين جشنواره جهاني فجر در جمع خبرنگاران و قبل از نمايش فيلم «يخ و آسمان» كه مضموني محيط زيستي داشت، گفت: تغيير اقليم آينده جهان را تهديد ميكند، زندگي انسان روي كره زمين در حال خطر است و همه بايد براي اين موضوع تلاش كنند. وي ادامه داد: چند ماه پيش همه كشورهاي جهان جمع شدند تا توافق پاريس را براي مقابله با تغيير اقليم، نهايي و تصويب كنند و در همين روزها هم توافقي تحت عنوان پاريس توسط آقاي ظريف امضا خواهد شد. ما جشنوارههاي ديگري هم داشتهايم و اين خيلي خوب است كه جشنوارهها به اين موضوع توجه ميكنند چون مشكلات محيط زيستي دغدغهاي ساري و جاري است.
ضيافت ناهار براي موسسات شركتكننده در بازار فيلم و مهمانان خارجي و همچنين معرفي مهمانان و داوران خارجي سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر پنجشنبه دوم ارديبهشتماه توسط مسوولان جشنواره جهاني فيلم فجر در هتل فردوسي برگزار شد. در اين ضيافت مسوولان جشنواره جهاني فيلم فجر، مهمانان خارجي، فيلمسازان، كارگردانان و بازيگران حضور داشتند.
اطلاعات/برگزاری شب خاطره شهید سیاح طاهری در حوزه هنری
یاد و خاطره شهید سیاح طاهری در نخستین شب خاطره حوزه هنری در سال ۹۵ توسط هنرمندان و نویسندگان گرامی داشته شد.
به گزارش مهر، در اولین مراسم شب خاطره حوزه هنری در سال جدید که پنجشنبه اول اردیبهشت برگزار شد، تعدادی از هنرمندان سینما و تئاتر ضمن شرکت در این مجلس به ذکر خاطراتی از این مرد سختکوش عرصه های فرهنگ و جهاد پرداختند .
مهرداد صدیقیان بازیگر سینما در این مراسم با اشاره به شهید طاهری گفت: حاج سعید همیشه با آرامش کارها را پیش میبرد و آرامش خدایی در میان آن همه گرفتاری یک جشنواره مردمی و خودجوش و سه هزار کودک روستایی که درهر سانس صبح و بعد از ظهر با شور و هیجان بالا و پایین می پریدند اصلا کار ساده ای نبود. این تنها جشنواره ای است که اصلا برای آمدن بدان به هیچ موضوعی فکر نمیکنم.
سید علی صالحی بازیگر تاتر و سینما نیز به ذکر خاطراتی از شهید در دوران کار با او در جشنواره دانشآموزی فیلم دفاع مقدس پرداخته و اظهار داشت :چگونه مردی جانباز با وجود هزار مشکل بنیانگذار چنین جشنواره مردمی میشود؟ ما همه سربازان فرهنگی او بودیم. در زلزله تبریز کار سادهای نبود که بتوانید ۴۳۰۰۰ کودک نگران از زلزلهزده و به سوگ نشسته را آنگونه شاد کرد، آن هم خودجوش، داوطلبانه و با کمترین امکانات ولی شهید طاهری از عهده آن برآمد. مالک سراج نیز بهعنوان دیگر سخنران این مراسم گفت: من از دوران جنگ و از زمان محاصره آبادان تاکنون نیروی شهید طاهری بوده و او را به ادای تکلیف حداکثری در قبال دین، ملت و مملکت بیهیچ چشمداشت حتی اخروی میشناسم .
سیده زهرا حسینی راوی کتاب مشهور(دا) حضور خود در اکثر دورههای جشنواره در مناطق محروم و یاد شهید طاهری را اینچنین روایت کرد: این شهید تا فهمید که در منطقه آبدانان و دره شهر متاسفانه بدلیل محرومیت و فقر بیش از اندازه، آمار خودکشی بالاست، سعی کرد با آوردن تمامی بچههای مدارس آنجا به جشنواره و ایجاد شادی و امید در روحیه خسته آنان، حرکتی هر چند در حد توان خود برای رفع این مشکل انجام دهد. در ادامه انسیه شاهحسینی کارگردان و سردار پورجمشید به ذکر دیگر خاطرات از کارهای فرهنگی و جهادی وی پرداختند و سپس تندیس شهید دریاقلی سورانی که هرساله در سالگرد حماسه ذوالفقاری از سوی مردم آبادان به افرادی که کار مهمی در راستای آبادانی و دفاع از ایران کرده باشند اهدا میشود، توسط فرمانده اسبق سپاه آبادان و به نمایندگی از مردم این شهر به خانواده شهید اهدا شد.
حبیب احمدزاده نویسنده و مستند ساز نیز با احترام تمام، آخرین کتاب خود با عنوان «گفتگو با سایه، یا بوف کور چگونه ساخته و پرداخته شد» را به خانواده شهید اهدا کرد و گفت که سالها شهید در جریان این تحقیق و موضوعات آن بود و از زمان چاپ آن میپرسید ولی متاسفانه این کتاب دقیقا یک ماه بعد از شهادت او از چاپ بیرون آمد.
اطلاعات/جنتی: شورای عالی سینما نیازی به لغو قانونی ندارد
علی جنتی در گفت وگو با ایرنا در خصوص ادامه فعالیت شورای عالی سینما افزود: اظهارنظرهای مختلفی در دو سال و نیم گذشته از طرف سینماگران در مورد شورای عالی سینما صورت گرفته است. برخی اعتراضات این است که چرا آقای رئیس جمهوری؛ شورای عالی سینما را تشکیل نمیدهند.
وی با بیان اینکه پیش از این گفته بودیم که شورای عالی سینما جایگاه قانونی روشنی ندارد، ادامه داد: آقای رئیس جمهوری در دو سال اول شروع کار خود، بدلیل اشتغال فراوان کاری فرصت تشکیل این شورا نداشتند و در این زمان در صدد پرداختن به حل مشکل هستهای کشور بوده است.
جنتی تاکید کرد: از چند ماه قبل که مساله شورای عالی سینما را دنبال کردیم متوجه شدیم این شورا اصلا جایگاه قانونی ندارد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت گذشته پیشنهاد داده بود که شورای عالی سینما تشکیل شود، سپس این شورا را به نام شورای عالی سینما در دولت تصویب کردند. اما همه مصوبات دولت باید به مجلس برسد و هیات تطبیق مصوبات دولت با قوانین مجلس شورای اسلامی آنها را تایید یا رد کند؛ رویه همه مصوبات اکنون همینطور است.
وی افزود: در آن زمان وقتی این مصوبه به مجلس ارسال می شود هیات تطبیق مصوبات مجلس و دولت آن را مغایر قانون تشخیص می دهد و این امر به دولت ابلاغ می شود. اما در دولت توجهی به این مساله نمی شود و بر اساس همان تصمیمی که گرفته بودند، شورای عالی سینما دو سه جلسه در دولت دهم تشکیل می شود.
جنتی با بیان اینکه دست دولت دهم در زمینه مالی باز و دوران گشایش مالی آنها بوده است، یادآورشد: دولت گذشته منابعی را به حوزه سینما اختصاص داده بود و تصمیمات مختلفی را که در حوزه سینما گرفتند که در این دوره وقتی بررسی کردیم این تصمیمات هیچ مبنای قانونی نداشته است. بعضی سینماگران اظهار کرده اند شورای عالی سینما که در آن دوران تشکیل شد معافیت گمرکی تسهیلات سینمایی را تصویب کرد که اصلا جزء اختیارات شورا نیست و جزء اختیارات دولت است و ربطی به شورای عالی سینما ندارد، در بحث بیمه تکمیلی سینماگران هم باز ربطی به شورای عالی سینما نداشته است و جزء اقدامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. ضمن اینکه صندوق حمایت از روزنامه نگاران، نویسندگان و سینماگران به نام صندوق اعتباری هنر از مصوبه های شورای انقلاب عالی فرهنگی بوده است.
وی یادآور شد: همچنین گفته می شود معافیت مالیاتی برای سینماگران در شورای عالی سینما تصویب شده است؛ اما این امر اصلا ربطی به شورا ندارد و جزء مصوبات دولت است و اصولا معافیت مالیاتی به تصمیم دولت و مجلس برمی گردد.
ایران/گفت وگو با «شیرین یزدان بخش» بازیگر فیلمهای «ابد و یک روز» و «نزدیک تر»
مادری در اندیشه روز مبادا
احمدمحمد اسماعیلی
شیرین یزدان بخش بازیگر متینی است و چهرهای آرام دارد، بازیگری که چند سالی است کاراکترهای مختلف را روی پرده نقرهای بازی میکند. او درسالهای اخیر به واسطه همکاری با بزرگانی نظیر اصغر فرهادی و همایون اسعدیان تبدیل به یک نام معتبر برای ایفای نقش مادران خانواده شده است. سینمای ایران بعد از بازنشستگی بازیگرانی نظیر ژاله علو و شهلا ریاحی با خلأ چنین بازیگرانی مواجه بود و شیرین یزدان بخش با جنس بازیش توانست این خلأ را پر کند و جزو بازیگران محبوب و پرکار شود. اگر اهل تئاتر دیدن باشید هراز گاهی درراهروهای تئاتر شهر و یا سایر تماشاخانههای تهران با بانوی مسن با چهرهای مهربان و صدای خاص روبه رو میشوید که بسیار خوش برخورد است و علاقه فراوانی به تماشای تئاتر و فیلم دارد. نه در خانه تلویزیون دارد و نه اینترنت و خیال خودش را دراین زمینه راحت کرده است. زندگی را سخت نمیگیرد و در لحظه زندگی میکند و به قول فیلسوفها روحیه خیامی دارد و دم را غنیمت میشمارد. شیرین یزدان بخش متولد ١٣٢٧ درشهر اصفهان است. بیشتر از آنکه به عنوان یک بازیگر حرفهای سینما شناخته شود به عنوان تماشاگر حرفهای تئاتر در بین خانواده و اهالی تئاتر شناخته شده است. وی درفیلم هایی نظیر: لطفاً مزاحم نشوید (محسن عبدالوهاب، ۱۳۸۸)، جدایی نادرازسیمین (اصغر فرهادی، ۱۳۸۹)، برف روی کاجها (پیمان معادی، ۱۳۹۰) و بوسیدن روی ماه(همایون اسعدیان، ۱۳۹۰)، برف به کارگردانی مهدی رحمانی و استرداد به کارگردانی علی غفاری بازی کرده است. یزدان بخش متخصص گرفتن جایزه است و دو سیمرغ و دیپلم افتخار برای بازی در فیلمهای« لطفاً مزاحم نشوید» و« بوسیدن روی ماه» به دست آورده است. یزدان بخش در ماههای اخیر حضور پررنگی درعرصه بازیگری داشته است وهم اکنون فیلمهای « ابد و یک روز» و« نزدیک تر» را در گروه هنر وتجربه روی پرده دارد. با او درباره حضورش در نقش مادر جذاب و متفاوت فیلم «ابد و یک روز» و همچنین فیلم «نزدیک تر» گفتوگویی انجام داده ایم که در ادامه میخوانید.
فیلمهای فیلمسازان فیلم اولی حکم هندوانه سر بسته را دارند که کسی اطلاعی از کیفیتش ندارد. چگونه بازی در فیلم ابد و یک روز را قبول کردید؟
برای انتخاب یک نقش اول از بازیگران انتخاب شده برای فیلم سؤال میکنم که چه بازیگرانی در فیلم حضوردارند.
اگر بازیگران خوب و درجه یک در کسوت بازیگری فیلم حضور داشته باشند برایتان نقطه اطمینان به وجود میآید و بازی در فیلم را قبول میکنید؟
باعث اطمینانم میشود.
حضور چه نام هایی در کسوت بازیگری ابد و یک روز برایتان این اطمینان را به وجود آورد؟
پیمان معادی، نوید محمد زاده، ریما رامین فر و شبنم مقدمی و با اکثرشان هم تجربه مشترک کاری داشتم.
آیا قبل ازبستن قرارداد بازی در ابد و یک روز با این بازیگرانی که اشاره کردید مشورتی هم انجام دادید؟
نه، مشورت نمیکنم. همانطور که گفتم به نامهای بازیگران فیلم دقت میکنم.
اگر سعید روستایی درتیم بازیگرانش از چهرههای شناخته نشده وغیرمطرح استفاده میکرد، بازهم در ابد و یک روز بازی میکردید؟
نمی دانم. شاید قبول نمیکردم.
با سعید روستایی قبل ازشروع فیلمبرداری چه صحبت هایی انجام دادید؟
سعید روستایی را قبلاً یکی دو بار درتئاتر شهربه همراه علیرضا نادری دیده بودم و خودش هم به من این نکته را یادآوری کرد. البته درابتدا علیرضا نثاری دستیار روستایی به من زنگ زد.علیرضا را نیز از فیلم آشغالهای دوست داشتنی میشناختم و گفت جوانی میخواهد فیلم اولش را بسازد و شما را برای نقش مادر انتخاب کرده ایم؛ بیایید دفتر و حرف بزنیم. زمانی که به دفتر رفتم و متوجه شدم سعید ملکان هم تهیه کننده فیلم است اطمینانم به کار بیشترشد.
بیشتر شما را در قالب مادران مهربان ایرانی در اکثر فیلمها میبینیم.آیا علاقهای ندارید نقشهایی از جنس دیگری را تجربه کنید؟
در همین فیلم بهمن که درگروه هنر و تجربه در حال اکران است نقش مادر را بازی نکردم.
در بهمن نقشتان چندان بلند نبود؟
ببینید خود من مادر نیستم که حس و حال مادر بودن را درک کنم و بنابراین حساسیت خاصی ندارم که حتماً نقش مادر بازی کنم. باید پیشنهاد به من بشود که بتوانم در قالب سایر نقشها هم بازی کنم.
بنابراین اغلب کارگردانها جسارت لازم را برای خلق شخصیتهای متفاوت درباره آدمهای پا به سن گذاشته ندارد؟
بیشتر به فیلمنامه برمیگردد تا جسارت کارگردان.
درهالیوود جک نیکلسون درآستانه هشتاد سالگی نقشهای متفاوتی از آدمهای پا به سن گذاشته را به عنوان شخصیت اصلی فیلمها بازی میکند در حالی که در ایران خبری از این نوع نقشها نیست.
من زیاد فیلم خارجی نمیبینم که بتوانم درباره سؤالتان نظر درستی ارائه کنم. درهرحال در ایران هم معدود فیلم هایی مثل سفر مردان خاکستری و فیلم آخر همین کارگردان شخصیتهای اصلی شان آدمهای پابه سن گذاشتهای هستند.
بیش از نود درصد از فضای فیلم ابد و یک روز دریک خانه است. در تمرینات روستایی چگونه میزانسنها را طراحی کرد؟
فیلمبرداری در یک خانه فرسوده و درب و داغان انجام شد که مناسب حال داستان و شخصیتهای فیلمنامه باشد.
نقش تدوین درست بهرام دهقانی در ایجاد ریتم چگونه بود؟
اینها بحثهای فنی است و چندان در حوزه اطلاعاتی من نیست که بتوانم جوابی بدهم. اما تمرینات و دورخوانی به شکل کارگاهی انجام شد و همه بازیگران درباره کلیت و نقش هایشان اظهار نظر میکردند و اتود میزدند و روستایی پذیرای هرنوع نگاه و اظهارنظری بود. اما درنهایت آنچه را که خودش مد نظر داشت اجرا میکرد.
تعریف یک خطی که روستایی ازمادر ابد و یک روز به شما ارائه کرد چه تعریفی بود؟
اول باید بگویم فیلمنامهای در اختیار من قرار نگرفت و فقط در ابتدا به من گفته شد قراراست نقش یک مادر طبقه پایین شهری که هفت تا بچه دارد را بازی کنم و محیط خانه و روابط بین بچهها پرچالش بود. کم کم در تمرینات متوجه کلیت کار شدم.
خونسردی این مادر در شرایط دشواری مثل احتمال هجوم مأموران به خانه جزو ویژگیهای جالب شخصیتش محسوب میشود؟
خونسردی او برای من هم جذاب بود. این مادر در طول عمرش زندگی و شرایط سختی را تجربه کرده است و به هر حال زندگی این جنس از آدمها به دلیل شرایط اجتماعی همیشه پر چالش و پرنوسان است. همانطور که میبینیم مادر کنترلی روی بچه هایش ندارد و هرکدامشان سازخودشان را میزنند وبه طورمثال اگربخواهید این فیلم را با نقشم درفیلم بوسیدن روی ماه مقایسه کنید با کلیات بسیار متفاوتی روبه رو خواهید شد و شخصیتی که در بوسیدن روی ماه بازی کردم جزو طبقه متوسط جامعه است و به من نزدیک؛ درنتیجه راحتتر میتوانستم بازی اش کنم و شخصیتش را بیشتر میشناختم تا این مادر از پا افتاده و مستأصل را.
درمورد این مادر تنها میتوانم به این ضربالمثل معروف اشاره کنم که «آب از سر آدم بگذرد چه یک وجب و یا صد وجب.» به همین دلیل مادر در شرایط سختی که به آن اشاره کردید و مأموران عنقریب به خانه میریزند خونسرد است و حتی یک بسته شیشه را هم قایم کرده است. به هرحال این مادر نمیتواند کاری انجام بدهد و خونسردی بهترین حربه برایش برای گذران زندگی، لحظات پراسترس و تحمل شرایط است.
برای اینکه این جنس از زنهای طبقه پایین اجتماع را بشناسید چه تحقیقات میدانی انجام دادید؟
اهل این نوع کارها و پیدا کردن مابه ازا برای ایفای نقش هایم نیستم.
چگونه با این شخصیت ارتباط برقرار کردید؟
به تجربیاتم و فیلمنامه رجوع کردم تا نقش را درست و قابل باور بازی کنم.
مدام در طول فیلم نگران آینده و صرفهجویی و قناعتورزی است؟
فکر میکنم جزو خصلتهای ذاتی اش باشد و اهل ذخیره کردن برای روز مبادا است. در هر حال ته زندگی این خانواده مشخص است.
در وضعیت نابسامان خانواده و اعضایش مادر چقدر مقصر است؟
بازهم تکرار میکنم. درحین بازی در فیلم به این مسائل و مسائل علت و معلولی فکر نمیکنم.من بازیگرم و نقش را با توجه به چارچوبش بازی میکنم و اهل آنالیز و تجزیه و تحلیل نقش نیستم. کارگردان بگوید فلان جمله را بگو، من هم میگویم و یا اگر بگوید با این لحن بیان کن، من هم چنین کاری را انجام میدهم واهل خلاقیت و بالا و پایین کردن نقشها نیستم.
موقعی که فیلمبرداری تمام میشود و به خانه برمیگردید آیا با نقش همراه هستید؟
نه، نقش را میگذارم سر صحنه و میروم خانه و به کارهایم میرسم تا روز بعد که دوباره به سراغ نقش میروم.
بنابراین بعد از پنج –شش سال حضور مستمر در بازیگری هنوز بازیگری را به عنوان یک شغل جدی نگرفتهاید؟
چرا دروغ بگویم جدی اش نمیگیرم. من مطیع خواستههای کارگردان و بازیگران نقشهای مقابلم هستم. برای من اوکی دادن کارگردان و رضایت بازیگران نقشهای مقابلم در اولویت است.
آیا برایتان پیش نیامده که دیگراز بازیگری لذت نبرید؟
نمی دانم.
آیا بازیگری را برای پرکردن تنهاییتان ادامه میدهید؟
شاید. اما بازی در فیلم برایم سخت است. زیرا ریتم زندگی روتینم را که سالها به آن خو کرده ام ازبین میبرد و به طورمثال ساعت خوابم تغییر پیدا میکند و شیوه غذا خوردنم نیز تابع چنین وضعیتی است.
اما بازیگران حرفهای با این شرایط کنار آمدهاند؟
زندگی حرفهای من کارمندی است و 30 سال در دخانیات کار میکردم.
هنوز هم تئاتر دیدن برایتان جذابیتهای سالهای قبل را دارد؟
نسبت به گذشته جذابیتش کم رنگ تر شده است ودلایل زیادی از جمله افت کیفیت اجراها و اشباع شدنم از تئاتر دیدن است و هرچیزی که در زندگی تکرار شود به مرور برای آدم جذابیتش کمتر میشود.
دوست نداشتید سیمرغ دیگری برای ابد و یک روز به دست میآوردید؟
نه، به خدا چنین آرزویی نداشتم.
بدشانسی آوردید و این فیلم پر شخصیت بود؟
جایزه برای جوانها است وبرایشان انگیزه ایجاد میکند و جایزه گرفتن دیگر از سن و سال من گذشته است که بخواهم ذوقزده شوم.
الان برای بروز چه اتفاقی ذوقزده میشوید؟
برای هیچ چیزی ذوق زده نمیشوم.
آیا بعد از بازی در ابد و یک روز در انتخاب هایتان سختگیر نشده اید؟
بسته به پیشنهادها دارد.
در فیلم نزدیک تر هم نقش یک مادر مهربان را بازی کردید؟
مصطفی احمدی فیلم اولش را میساخت و من از او شناختی نداشتم و همسرش آتوسا قلم فرسایی را میشناختم. در نزدیک تر هم نقش مادر یک خانواده رابه نام مامان مهری بازی میکنم. داستان فیلم به گونهای است که در طول مدت فیلم همه شخصیتها حضور دارند. موقعیتی رخ میدهد وهمه اعضای خانواده دورهم جمع میشوند.
این مامان مهری چه ویژگیهای خاصی برایتان دارد؟
یک مادر سنتی مهربان و دلسوز است و هر کمکی که از دستش برمی آید، ابایی ندارد و تلاش میکند مشکلات تمام افراد خانواده را حل و فصل کند و اگر بچه هایش از همدیگر کدورت و دلخوری دارند آنها را برطرف کند.
جنس مهربانی مادرازچه جنسی است؟
مهربانیش مادرانه و بدون شیله و پیله است ودرارتباط با عروسش هم با مهربانی برخورد میکند و انگاری دخترش است.
آیا طبق رسوم متداول مامان مهری در فیلم شوهری ندارد و بیوه شده است؟
طبق رسم سایر فیلم هایی که بازی کرده ام در این فیلم هم شوهر ندارم و شوهرم از دنیا رفته است و به این وضعیت عادت کرده ام.
دلیلش را از کارگردانها سؤال نکرده اید؟
گفتند تقدیر وسرنوشت این گونه است! (با خنده) و با سرنوشت نمیشود جنگید.
در زندگی عادی هم معمولاً در خانواده پدران زودتر میمیرند؟
بله، من هم شوهرم را موقعی که خیلی جوان بود ازدست دادم.
بچههای مامان مهری چه ویژگی هایی دارند ؟
هر کدامشان یک اخلاق،منش و رویه دارند و نمیشود گفت چند تایشان خوبند وچند تایشان بد.مثل هر آدم عادی دیگری نقاط قوت و ضعف هایی دارند و به قول معروف پنج تا انگشت یک دست هم شبیه به یکدیگر نیستند و البته همه بچهها احترام مادر را دارند ورابطه دوستانهای با اودارند.
آیا تمام بچهها در منزل مادردورهم جمع میشوند؟
بله، مامان مهری بعد ازمرگ شوهرش به تنهایی زندگی کرده است. البته داستان فیلم به گونهای نیست که به این روابط اشارهای بشود. در کل اگر بخواهم مامان مهری را در یک جمله تعریف کنم. مادری است که حاضر است برای خوشی بچه هایش جانش را هم بدهد.
این مادر در پایان فیلم چقدرتوانسته درحل مشکلات کمک کند ومؤثرباشد؟
مادرنقش مهمی درحل شدن مشکلات وموانع دارد وتلاشهایش به نتیجه میرسد.
این مادر در دوران جوانی بیرون خانه هم کار میکرده است؟
نه، مامان مهری زن خانهداری بوده که تمام هدفش رسیدگی به خانه و بچههایش بوده واهل کاربیرون خانه و حضوراجتماعی نبوده است.
آیا درتمرینات و دور خوانیها نقشها سر و شکل جدی به خودش گرفت و یا در فیلمنامه به هر نقشی کامل پرداخته شده بود؟
تعداد جلسات زیادی با حضورتمام بازیگران دورخوانی متن وتمرینات انجام میشد و کارگردان بازی بازیگران را میدید وبا بیان حرفها و نظراتش نقشها را رتوش میکرد تا روز شروع فیلمبرداری همه بازیگران به نقش هایشان اشراف وشناخت کامل داشته باشند.
کارکردن با مصطفی احمدی چگونه بود؟
کارگردان فوقالعاده محترم، خوش رفتار و مسلطی بود و به طورحتم با استعدادی که درفیلمسازی دارد در آینده نزدیک از او حرفهای بیشتری خواهیم شنید.
مصطفی احمدی به چه شیوهای بازیگران را هدایت میکرد؟
چون کارگردان خوش خلق و خوش برخوردی بود با مهربانی و متانت با بازیگران فیلمش برخورد میکرد و من علاقه دارم دوباره فرصتی پیش بیاید تا با اوکار کنم.
آیا علاقه نداشتید برای بازی در نزدیک تر سیمرغ به دست میآوردید؟
بحث دوست داشتن و دوست نداشتن مطرح نیست. زمانی که در بوسیدن روی ماه بازی کردم شخصیت محوری و اصلی فیلم بودم و در فیلم نزدیک تر شرایط متفاوت تر است
به هر حال بردن جایزه حداقل به لحاظ جنبه مادی اش (دادن خودرو در آن سالی که سیمرغ بردید) میتواند برای شما جذاب باشد؟
نه، واقعاً ماشین به درد من نمیخورد و رانندگی بلد نیستم.
اگر برفرض محال برای جایزه خانه بدهند هم برای شما جذاب نیست؟
خانه بدهند خوب است. خانه را میدهم به یکی از آشنایانم که به خانه نیاز دارد. در هر حال من دیگرپیر شده ام و این مسائل برایم جذابیتی ندارد.
درفیلم بهمن هم در کناربازیگرانی مثل فاطمه معتمد آریا حضور دارید. نقش تان درفیلم بهمن چه ویژگی هایی داشت؟
در فیلم دو خواهرهمسن و سال بازی میکنند که یکی از آنها بشدت مریض است و خانم پرستاری(با بازی فاطمه معتمد آریا) برای معالجه اش به خانه آنها میآید واتفاقاتی رخ میدهد که درام را شکل میدهد و کارکردن با فاطمه معتمد آریا فوق العاده جذاب است وخانم ماه و دوست داشتنی است.
جام جم/فراگیری رسانه، نقطه قوت راهاندازی کمپینهای اقتصادی
رسانه ملی به عنوان مرجع نخست اطلاعرسانی کشور، وظیفه تبیین و ترویج مولفههای اقتصاد مقاومتی را برای مخاطبان عام و خاص بر عهده دارد. برنامهسازی و فرهنگسازی در این موضوع بهانهای شد تا با دکتر اکبر رضایی، مدیر رادیو اقتصاد گفتوگو کنیم.
تصویر فراگیری رسانه، نقطه قوت راهاندازی کمپینهای اقتصادی
اقتصاد مقاومتی چگونه میتواند به صورت موثر در رسانه مطرح شود؟
برای اقدام و عمل در حوزه اقتصاد مقاومتی، ابتدا باید الزامات و اقتضائات موضوع شناسایی شود. به عنوان نمونه، یک بخش آن آگاهی عمومی از محتوا و یک بخش دیگر، راهنمایی و اطلاعرسانی فعالان اقتصادی است. وقتی این مسائل احصا شد، به کارکرد رسانه توجه میکنیم، چراکه تنها ابزاری که میتواند اقتصاد مقاومتی را مردمی کند، رسانه است. اگر به سپهر رسانهای کشور نگاهی بیندازیم و رسانههای فعال جامعه را رصد کنیم، درمییابیم برخی کارکردها مانند اطلاعرسانی، مشترک و برخی کارکردها خاص یک رسانه است، مانند خاصیت تصویری، صوتی یا مکتوب بودن.
مولفهها و اقتضائات اقتصاد مقاومتی را براساس کارکردهای هر رسانه، باید بین آنها تقسیم کرد. در رادیو، برنامههای نمایشی، یکی از بهترین قالبهای انتقال مفاهیم اقتصاد مقاومتی به مخاطب عام است و برنامههای گفتوگومحور و کارشناسی موثرترین قالب انتقال پیام برای کارآفرینان و متخصصان است. حتی در انتقال پیامهای اقتصاد مقاومتی باید به مخاطبان هر شبکه توجه شود. به عنوان مثال شبکه چهار سیما و رادیو گفتوگو ویژه تیپ فرهیخته جامعه است. لذا نوع پیامها باید متناسب با مخاطب باشد.
آیا رسانه توانایی رفتارسازی در این حوزه را دارد؟
رسانه ملی وقتی به بهترین شکل میتواند در انتقال پیام اقتصاد مقاومتی موفق باشد که پیامها را به رفتارهای عملی در مخاطب تبدیل و نهادینه کند. رسانه با توجه به نیاز روز مخاطب باید پیامسازی کند تا ماندگاری پیام افزایش یابد. این کار دو کارکرد برای مخاطب دارد؛ اول این که در عمل نمود پیدا میکند و دوم این که به ارتقای سواد اقتصادی افراد کمک میشود.
نظر شما درباره راهاندازی کمپین اقتصاد مقاومتی از سوی رسانه ملی چیست؟
این سوال مطرح است که آیا رادیو و تلویزیون میتواند کارکرد کمپینی هم داشته باشد؟ چرا تاکنون فضای مجازی در حوزه راهاندازی کمپینها فعال بوده است، اما رادیو و تلویزیون هم میتواند این کارکرد را داشته باشد؟ سال گذشته رادیو اقتصاد کمپینی با عنوان «ایرانی، ایرانی بخر» راهاندازی کرد. طولی نکشید که این شعار به موضوع دیگر رادیوها و برخی شبکههای سیما و مطبوعات بخصوص در ایام منتهی به سال نو تبدیل شد.
عمومیت رادیو و تلویزیون در طرح کمپینهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بسیار قوی و فراگیرتر از شبکههای مجازی است. به نظر من، ورود رادیو و تلویزیون به راهاندازی کمپین اقتصاد مقاومتی با توجه به میزان مخاطب و درصد اعتماد مخاطبان به رسانه ملی، یک ضرورت است.
ضرورت تولید محتوا در این موضوع جدید را چگونه میبینید؟
رسانه برای عملیاتی کردن شعار سال باید بانگاه تمدنسازی به موضوع نگاه کند. نگاه مقطعی به موضوع، باعث وصله پینه شدن بحث میشود. برخی مسئولان هنوز نگاهی مقطعی به موضوع دارند. تاکنون اکثر تئوریهای موجود در بازار و اقتصاد، غربی و زاییده اندیشههای لیبرال دموکراسی بوده است، حال که یک تئوری جدید به نام اقتصاد مقاومتی در سطح جامعه مطرح شده، صاحبنظران ایرانی با توجه به فرهنگ ایرانی و اسلامی، باید ابعاد این اندیشه نو را مطالعه و تولید محتوای مکتوب کنند نه این که در برابر پذیرش آن مقاومت نشان دهند.
راهکار رسانهای پرداختن به شعار سال چیست؟
یک راهکار مهم این است که رسانه ملی باید مولفههای اقتصاد مقاومتی را با عنوان پروژههایی تعریف و بین شبکههای رادیویی و تلویزیونی و حتی روزنامه جامجم تقسیم کند تا این مراجع اطلاعرسانی در موضوعات ارجاعی عمیق شوند و از پرداخت سطحی موضوع پرهیز کنند. نوشتن نسخههای اجرایی برای شبکهها باید از سوی شورای اقتصادی سازمان صدا و سیما انجام شود.
حوزههای رادیو و تلویزیون و بخصوص خبر رسانه ملی در سه بخش مطالبهگری، اطلاعرسانی و آموزش مهارتهای مدیریت اقتصادی میتوانند به بهترین شکل به بحث اقتصاد مقاومتی ورود کنند. تمام برنامههای این سه معاونت در سال جاری باید مشرف به شعار سال باشد. در حوزه مطالبهگری، انتظار مردم از رسانه بالا و به حق است. رسانه باید مطالبهگری و پاسخ گویی را از عملکرد مسئولان، نهادها و مردم پیگیری کند. حتی باید پاسخگوی عملکرد خود در برنامهسازی باشد.
در بخش اطلاعرسانی باید به صورت مستمر نیازها، عملکردها، آمارها، یافتههای جدید و موارد توسعه یافتگی را به آگاهی مخاطبان برساند. در بخش آموزش هم رسانه از مخاطب خانهدار تا استاد، صنعتگر، کشاورز و... میتواند مهارتهای مدیریتی را با پیامهای خاص هر قشر آموزش دهد.
جوان/کمشدن مخاطبان سريال شهرزاد در قسمتهاي پاياني زنگ خطر شبكه خانگي را به صدا در ميآورد
سريالي كه موفقيتش چراغ اميد شبكه خانگي است
تنها سه قسمت تا پايان فصل اول سريال شهرزاد باقي مانده است و سريال به نقطه فينال خود نزديك ميشود. مجموعهاي تلويزيوني كه رونق را به شبكه نمايش خانگي باز آورده با افشاي داستان و سقوط سريال در قسمتهاي پاياني اكنون چشم انتظار استقبال از قسمتهاي پاياني است، اين استقبال ميتواند به معناي آمادگي مردم براي پيگيري فصل دوم سريال باشد.
نویسنده : محمدصادق عابديني
سريال شهرزاد 25 هفته است كه به صورت مداوم در افكار عمومي و رسانهها حضور موفق دارد و استقبال از قسمتهاي جديد اين سريال كه هر هفته دوشنبه منتشر ميشود، نويد دهنده بازگشت رونق و اعتبار به شبكه نمايش خانگي است. با وجود اين اتفاقات هفتههاي اخير از حذف بي مقدمه كاراكترهاي تقريبا اصلي سريال، افشا شدن داستان سريال تا پايان فصل اول و مشخص شدن خلاصه داستان فصل بعدي «شهرزاد» اين نگراني را به وجود آورده است كه استقبال از سريال تنها به همين جا ختم شود و ديگر كسي تمايل نداشته باشد كه دوشنبهها منتظر رسيدن «شهرزاد» باشند.
آنها كه به شهرزاد نرسيدند
با توجه به اينكه سريالسازي تا مدتها در انحصار تلويزيون بوده است، شبكه نمايش خانگي سالها به پخش فيلمهاي سينمايي و انيميشن بسنده ميكرد و كمتر فضا براي عرضه انواع ديگر از محصولات تصويري به وجود ميآمد. در اين بين بعضي اوقات مستندهاي تك قسمتي نيز شانس اين را داشتند كه در شبكه خانگي توزيع شوند و برنامههاي تركيبي و جنگهاي شادي نيز در ردههاي پايينتر محصولات قرار داشتند. صداوسيما اولين بار توسط مؤسسه سروش اقدام به توزيع سريالهاي محبوب تلويزيوني در قالب مجموعه لوحهاي فشرده كرد و جا براي حضور سريال نيز در شبكه خانگي نمايش باز شد، با اين تفاوت كه حضور اوليه سريالها نيز منحصر به صداوسيما و به صورت پكيج كامل بود. در صورتي كه شبكه نمايش خانگي تواناييهاي بالاتري نيز داشت. سال 89 نقطه عطف تاريخ شبكه نمايش خانگي بود. در اين سال دو مجموعه «قلب يخي» و «قهوه تلخ» وارد شبكه شدند و اولين سريالهايي كه به صورت اختصاصي جهت توزيع در شبكه مويرگي نمايش خانگي تهيه شده بودند توزيع هفتگي خود را آغاز كردند. اين دو سريال با آغاز خوب به سرنوشت غم انگيزي رسيدند.
«قلب يخي» به دليل استقبال نكردن مردم در فصل دوم نيمه كاره رها شد و محمد حسين لطيفي كارگردان اين فصلها از كار جدا شد. بعد از مدتي وقفه با تغيير كارگردان و جايگزين شدن سامان مقدم فصل سوم وارد بازار شد اما اين فصل نيز موفقيتي نداشت تا «قلب يخي» تنها در حد ترانهاش در اذهان باقي بماند. «قهوه تلخ» هم كه اولين سريال طنز شبكه نمايش خانگي بود، با تيم تقريباً ثابت مهران مديري در توليد سريالهاي 90 شبي طنز تلويزيون توليد شد. قهوه تلخ به واسطه محبوبيت مديري، جوايز مخصوص خريداران سريال و داستان جذاب، شروع خوبي داشت. در آن زمان موفقيت مديري به معناي نه به صداوسيما معرفي شد و همين موضع بر فروش سريال تأثير مثبت بسزايي داشت. قهوه تلخ اما مانند كارهاي بعدي مديري در ميانههاي راه رها شد و بعد از چند قسمت شكست خورده به فراموشي سپرده شد. داود ميرباقري نيز «شاهگوش» و «دندون طلا» را به شبكه نمايش خانگي آورد كه شاهگوش شروع خوب و پايان ضعيفي داشت اما ميني سريال«دندون طلا» در مجموع بي سر و صدا آغاز شد و بي سرو صدا هم از شبكه نمايش خانگي رفت. هيچ كدام از اين سريالها آنگونه كه انتظار ميرفت نتوانستند موفق باشند، تا اينكه «شهرزاد» محصول مشترك ايران و آلمان و اولين حضور سرمايه گذار خارجي پابه عرصه شبكه نمايش خانگي گذاشت. شهرزاد حداقل در 25 قسمت گذشته نشان داده كه يك سر و گردن از ساير سريالهاي پخش شده در شبكه خانگي بالاتر بوده است. درام اين سريال كشش آن را داشته تا مخاطبان سخت پسند ايراني را با خود همراه كند. همين موضوع باعث شده تا توجهها نسبت به موفقيت نهايي اين سريال كه گفته ميشود دو فصل ديگر از آن ساخته خواهند شد، بيشتر شود.
فرهنگسازي براي دنبالكردن سريالهاي شبكه خانگي نمايش و ترغيب سرمايهگذاران جهت ورود به اين شبكه و سرمايهگذاري در حوزه توليد سريال، شكست انحصار تلويزيون در توليد مجموعههاي داستاني و در نهايت كمك به اقتصاد هنر از ثمرات پايان موفق فصل اول شهرزاد است. در نقطه مقابل اگر اين قسمتهاي باقي مانده به هر نحو مخاطبپسند نباشد و استقبال از آن پايين باشد، احتمال اينكه بار ديگر مردم براي ديدن سريالي در شبكه نمايش خانگي مجاب شوند، سخت ميشود!
اين سريال تا امروز چراغ شبكه نمايش خانگي را روشن نگه داشته و اگر اين چراغ خاموش شود، خيلي از اميدها به نا اميدي تبديل خواهد شد.
جوان/آثار خارجی جشنواره فجر گمنامند
دورهمي به اسم جشنواره جهاني
جشنواره بينالملل فجر در حالي به ميانه رسيده كه نه فقط گمنام بودن آثار خارجي حاضر در آن بدجوري گلايهها را موجب شده بلكه نمايش آن چند اثر ايراني پيشتر ديده نشده جشنواره هم نتوانسته توجهات را جلب كند.
نویسنده : وحيد مهري
«هاري» و «اروند» دو عنوان از آثار ايراني ديده نشدهاي بودند كه در بينالملل فجر به نمايش درآمدند و هيچ كدام نتوانستند توجهات را جلب كنند. «هاري» تلاشهاي يك جوان براي ساخت يك نئونوآر را به نمايش ميگذارد كه در آن كمترين تلاشي براي بوميسازي ماجراها صورت نگرفته و انگار كه داستان به جاي تهران در حومه منهتن روي ميدهد. شايد يكي از دلايلي كه اين فيلم حدوداً دو سال بعد از زمان توليد هنوز نتوانسته مجالي براي اكران بيابد همين بي ربط بودن فضاي آن با اجتماع ايران است. «اروند» كه در ظاهر بنا بوده فيلمي دفاع مقدسي و البته شرح واقعه نگاري يك عمليات تفحص باشد به كاريكاتوري از آثار رسول ملاقلي پور بدل شده است. از آن سو ربط بي دليل ماجراي فيلم با ماجراي غواصان شهيد موجب شده فيلم بدجوري شعاري به نظر برسد. از آن بدتر باسمهاي بودن لحظات اكشن فيلم است كه بي تجربگي كارگردان در آن بدجوري هويداست. اينكه چنين فيلمهايي در بينالملل فجر چه ميكنند را فقط دبير جشنواره ميداند و لاغير؛ او بود كه گفت مسئوليت تمام انتخابها را ميپذيرد و اين هم يك انتخاب نادرست براي جشنوارهاي است كه سوداي جهاني شدن دارد. بينالملل فجر همچنان و همچنان و همچنان از كمبود آثار مطرح رنج ميبرد و برگزاركنندگان ميكوشند با فانتزيسازيهايي درباره دربهدري فيلمسازي كه پدرش ساكن امريكاست براي پيدا كردن بليت يكي از فيلمهاي جشنواره، كمبودهاي مديريتي خود را جبران كنند. بينالملل فجر مخاطب ندارد و مدير جوان پرديس جشنواره ميكوشد با باز نكردن در سالن در موعد مقرر شرايط تشكيل صف جلوي سالن براي فانتزيسازيهاي روابط عمومي در جهت اقبال مخاطب را موجب شود. بينالملل فجر مهمان معتبر خارجي ندارد و دبير جشنواره ميكوشد با دعوت از اصغر فرهادي و داريوش مهرجويي براي جشنوارهاش اعتبار بخرد.
ايكاش آن روز كه رسانههايي همچون «جوان» جدايي بينالملل از فجر بدون داشتن فيلم و سينماگر معتبر خارجي را فرياد ميكردند رئيس سازمان سينمايي بهجاي سخن گفتن دهباره از تجربيات رايزنياش در فرانسه به اين فكر ميكرد كه صرف بودجه ميلياردي براي جشنوارهاي بدون بازخورد عين دور ريختن منابع ملي است؛ اميد كه اين اسراف كنندگان بيت المال در روز جزا پاسخي درخور براي پروردگار خويش داشته باشند.
حمایت/رییس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی در گفت وگو با «حمایت» مطرح کرد
مدیریت ناب علوی؛ بهترین الگوی فراروی مسئولان
گروه فرهنگی-سیدمحمدمهدی موسوی: رییس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی و استاد حوزه علمیه قم گفت: مدیریت ناب امیرالمومنین(ع) بهترین الگوی فراروی مسئولان نظام اسلامی در جهت اقامه عدل و حل مشکلات مردم و جامعه است.
حجت الاسلام و المسلمین «سید صمصام الدین قوامی» در گفت وگو با «حمایت» ضمن تبریک فرارسیدن ایام ولادت مولود کعبه حضرت علی(ع) اظهار کرد: جدای از جنبه های عبادت فردی و شاخصه های بینظیر اخلاقی و سلوک معنوی مولیالموحدین(ع)، ما باید به بُعد اجتماعی و مدیریتی حضرت توجه کنیم که عمل به شاخصهها و مولفههای آن بهترین الگو برای مسئولان و کارگزاران نظام اسلامی به شمار می رود.
وی با اشاره به این که در دوران زندگی حضرت در مجموع چهار مقطع مدیریتی را می توان رصد و تحلیل کرد، افزود: 5 سالی که حضرت در کوفه فرصت حکومت پیدا کردند نمادی از مدیریت اسلامی بود، هر چند که ایشان در مدت 25 سال خانه نشینی نیز نوع دیگری از مدیریت اسلامی را در جامعه اعمال داشتند.
این استاد حوزه همچنین بیان کرد: آن 10 سالی که امیرالمومنین (ع) در زمان پیامبر اکرم (ص) در مدینه بودند و برای مکتب اسلام و برقراری حکومت اسلامی زیر نظر رسول خدا(ص) فعالیت میکردند، در واقع نخست وزیر و مرد شماره دو حکومت اسلامی بودند و الگویی از یک مدیر اسلامی را در این بخش ارایه دادند.
وی اضافه کرد: ایشان در این ایام فرمانده نظامی سپاه اسلام ، به نوعی رییس کابینه پیامبر (ص) بوده و وظایفشان را به نحو احسن انجام می دادند و حتی در 13 سال دوران مکه نیز زیر نظر پیامبر(ص) به عنوان یک سرباز مطیع و یار وفادار نقش آفرینی کردند و توانستند یار وفادار نبیمکرم اسلام در گذر از بحران این سالهای پر رنج که عامل پیدایش مدینه فاضله هم شد، باشند.
قوامی یادآور شد: با این حال آنچه مهم است، همین 5 سال خلافت ظاهری حضرت است که در کوفه و خارج از مدینه و جدای از سرزمین آبا و اجدادی ، توانستند یک مدیریت نمونه و مجسم را ارایه دهند.
وی همچنین تاکید کرد: در واقع مدیریت پیامبر (ص) و امام علی (ع)، دو مصداق از مدیریت الهی و رحمانی است که دارای ویژگیهای جهانشمولی و فرا زمانی است؛ البته طبعاً شرایط و اقتضائات زمانی هر کدام متفاوت است؛ به ویژه آن که در زمان امیرالمومنین(ع) نفاق و مخالفان نظام اسلامی شکل و قالب جدیدی پیدا کردند.
نهج البلاغه؛ سند ماندگار مدیریت علوی
رییس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی در ادامه سخنانش با بیان این نکته که خطبههای نهج البلاغه امیرالمومنین (ع) سند ماندگاری است که مدیریت ایشان را در نظر و عمل به خوبی نشان می دهد، گفت: خوشبختانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، هر کسی که از مدیریت اسلامی می خواسته حرفی بزند، سند بالادستی اش را نهج البلاغه قرار داده است. البته اخیرا شاهد هستیم که گرایشات فقهی و قرآنی به مساله مدیریت نیز بیشتر شده ، اما در هر صورت در این باره ، گرایش به نهج البلاغه همواره خاص و ویژه بوده است.
وی افزود: به خصوص عهدنامه مالک اشتر، منشور جامعی از مدیریت اسلامی است و ثبت این عهدنامه در سازمان ملل متحد، نشانگر آن است که بشر امروز چقدر نیازمند به کسب تعالیم علوی به ویژه در امر اداره جامعه انسانی است.
وی همچنین با اشاره به این که یک مدیر در نظام اسلامی و بلکه هر نظام سیاسی دیگری دارای چهار وظیفه اصلی سازماندهی، برنامهریزی ، نظارت و هماهنگی است، خاطرنشان کرد: یکی از وظایف اساسی مدیر، مربوط به بخش نظارت است که در این باره نظارت فوق العاده امیرالمومنین (ع) مبتنی بر عدالت و قاطعیت در جامعه اسلامی برای همه مسئولان و مدیران ، یک الگوی تمام عیار است.
وی افزود: با وجود آن که امام علی (ع) در زمان حکومت خود، در پهنهی گسترده خاورمیانه حاکمیت داشتند و بیت المال گسترده مسلمین در اختیار ایشان بوده اما با این حال یک نظارت قوی و منسجم را اعمال داشتند و این در حالی است که در آن زمان همچون امروز خبری از دولت الکترونیک و امکانات بسیار ارتباطی و نظارتی امروزی نبوده است.
برخورد قاطعانه با مفسدان اقتصادی
قوامی همچنین با اشاره به قاطعیت حضرت علی (ع) در برخورد با مفاسد به ویژه مفاسد اقتصادی تصریح کرد: در زمانه حکومت علوی هر کس در هر مقام و منصبی که به اقتصاد عمومی جامعه و بیت المال مردم خیانت می کرد ایشان بسیار قاطعانه با او برخورد میکردند.
وی پیروی از صلابت و قاطعیت مولای متقیان در برخورد با مفاسد اقتصادی را انتظار به حق مردم از مسئولان کشور برشمرد و افزود: از آن جایی که مفاسد اقتصادی ،مفاسد اجتماعی،سیاسی ، فرهنگی و اخلاقی را به دنبال دارد و اعتدال جامعه را بر هم می زند، لذا از منظر آموزه های دینی و به ویژه نگاه مکتب علوی ، برخورد با آن ها بسیار جدی و الزامی است؛ به همین خاطر است که می بینیم حضرت به هیچ وجه در این باره کوتاه نمی آمدند.
رییس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی همچنین بیان کرد: اتفاقاً با نگاهی به سیره علوی متوجه می شویم که هر گاه فسادی در جامعه اسلامی بروز می کرد، حضرت به سراغ عاملان اصلی فساد می رفت و نه دانه ریز ها و از سویی ایشان وقتی در مفاسد اداری نیز ورود پیدا می کرد ، افراد ناسالم را سریعاً از دستگاه اداری اخراج کرده و یا مجازات می کردند.
وی گفت: از جمله توصیه ها و دستورات مهم حضرت امیر(ع) به کارگزاران خویش این بوده که یک مدیر باید اخلاق خوب با مردم داشته و بر هوای نفسش کاملا احاطه و کنترل داشته و از سویی همواره در دسترس مردم باشد.
پاسخ به یک شبهه تاریخی
این استاد حوزه علمیه قم همچنین با اشاره به طرح یک شبهه غرضورزانه نسبت به حضرت تصریح کرد: در زمانی ما برخی مدعی می شوند که مدیریت معاویه در شام قوی تر از امام علی (ع) بوده چرا که حضرت در مدت کوتاه حکومت خود به ظاهر به خواسته ها و منویاتش نرسیده و تازه دشمنتراشی هم کرده و در نهایت به شهادت رسیده است ؛ حال آن که معاویه با سیاست ورزی خاص خود همه جریان های مخالفش را مدیریت کرده و توانسته مدت طولانی حکومت کند. وی افزود: این گونه صحبت های نسنجیده در حالی مطرح می شود که آنچه در تاریخ مانده این است که مدیریت معاویه ، یک مدیریت شیطانی و شریرانه بوده و حال آن که امروز گوشه هایی از مدیریت علوی به عنوان یک سند بین المللی در جهان درآمده و دنیا به آن افتخار می کند؛ ضمن آن که معاویه در دوران حکومت دغل کارانه خود همه موازین الهی را زیر پا می گذاشت، برای این که در راستای پایداری حکومتش به اهداف شوم خود دست یابد و حال آن که امام علی(ع) خود می فرمود که حاضر نیست به اندازه بار یک مورچه در حق کسی ظلم و اجحافی صورت گیرد.
سیاست روز/چرا جلوی پخش آنونس فیلمهای روی پرده در شبکههای ماهوارهای گرفته نمیشود؟
تبلیغ در بشقاب
این روزها اغلب کسانی که به شبکههای ماهوارهای دسترسی دارند، تصاویری را میبینند که برایشان جای تعجب دارد: «آنونس فیلمهای ایرانی روی پرده سینما در شبکههای ماهوارهای» نکته جالبتر آنکه آنها معتقدند تصاویری به عنوان تبلیغ از این شبکهها پخش میشوند که باورپذیر نیست. در واقع سکانسها و پلانها و دیالوگهایی که برای بیننده باورپذیر نیست که در سینمای ایران اتفاق افتاده باشد.
اینکه طی سالهای اخیر متاسفانه اخلاق در سینما به یک خواب و خیال تبدیل شده و فیلمها به راحتی میتوانند چارچوبهای دینی، اخلاقی و اجتماعی را زیر پا لگدمال کنند به جای خود، اما انتخاب صحنههای خاص که برای بیننده کنجکاوی برانگیز است، از حربههای تهیهکنندگان و پخشکنندههای فیلم است که در یک رسانه کاملا آزاد! هر چه میخواهند پخش کنند تا به فروش فیلمشان کمک کند.
این روزها اغلب فیلمهای در حال اکران، به راحتی فیلم خود را در شبکههای مختلف ماهوارهای تبلیغ میکنند.
موضوعی که ظاهرا متولیان وزارت ارشاد و سازمان سینمایی ترجیح میدهند چشمشان را به روی آن ببندند.
طبق ماده ۱۳ آییننامه اجرایی قانون «ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره»، ارسال هرگونه آگهی به شبکههای ماهوارهای ممنوع شده است.
نکته جالبتر آنکه حسین نوشآبادی معاون حقوقی و پارلمانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سیزدهم آذرماه سال قبل در گفتوگو با خبرگزاری دولتی ایرنا اعلام میکند: «براساس قوانین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، هرگونه همکاری با شبکههای ماهوارهای خارجی تخلف محسوب و برابر مقررات با متخلفان برخورد خواهد شد.»
سخنگوی وزارت ارشاد اتفاقا قوانین را هم به خوبی میداند: «طبق ماده ١٠ ممنوعیت تجهیزات ماهوارهای به صراحت دستگاهها را مکلف کرده تا با افرادی که با شبکههای ماهوارهای همکاری دارند، برخورد شود و در ماده ١٣ قوانین اجرایی ممنوعیت ماهواره نیز هرگونه ارسال آگهی ممنوع و براساس دستور العمل دولت و مصوبه شورای عالی قوانین برای هر یک، مجازاتهایی منظور شده است.»
او به صراحت اعلام میکند که «ارسال آگهی به شبکههای ماهوارهای از جمله کالاهای مصرفی، بهداشتی یا آگهی برای نمایش فیلم» هم جز تخلفات است و «در صورت شناسایی این اقدام، عواملی که مبادرت به ارسال آگهی میکنند، پیگیری میشوند.»
او در نشست خبری خود در تاریخ ۴ بهمن ۹۴ هم در پاسخ به پرسشی درباره موضعگیری وزارت ارشاد درباره همکاری برخی هنرمندان با شبکههای ماهوارهای میگوید: «مقررات کشور ما به هیچوجه اجازه نمیدهد کسی با شبکههای ماهوارهای بیگانه همکاری کند که این همکاری میتواند در قالب آگهی، سفارش، عکس و... باشد. چراکه هرگونه همکاری با شبکههای ماهوارهای ممنوع و تخلف است.»
اما ظاهرا علیرغم صراحت قانون، متولیان اجرای آن تنها در بخش «شناسایی» و «پیگیری» حضور دارند و از «برخورد» و «مجازات» خبری نیست.
اما مجازات چنین رفتارهای خلاف قانونی چیست؟ باز هم معاون حقوقی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میگوید: «این وزارتخانه و مخابرات، تمام آگهیها، اخبار و گزارشها را رصد کرده تا چنانچه تخلفی صورت گرفته و محرز شود، تا مرحله لغو پروانه کالاهای تبلیغاتی پیش بروند. البته پیش از آن نیز تذکرات لازم به افراد خاطی داده خواهد شد.»
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، عضو فراکسیون رسانه و هنر مجلس میگوید: «همکاری با معاندین نظام جرم سیاسی تعریف شده است که این مورد نیز میتواند مشمول این قانون شود لذا در نهایت اگر پیگیری در این خصوص از سوی دستگاههای نظارتی صورت نگیرد مجلس ورود پیدا کرده و قوه قضاییه را موظف به برخورد با متخلفان خواهد کرد.»
البته همین اهمال وزارت ارشاد و نهادهای نظارتی باعث شد تا چند ماه پیش، دادسرای رسانه کمکاری متولیان و مجریان را جبران کرده و تعدادی از تهیهکنندگان سینما را فرا بخواند.
البته برخی معتقدند عدم وجود فضای تبلیغی برای فیلمها در رسانه ملی، تهیهکنندگان را بر آن داشته تا به سراغ گزینه غیرقانونی بروند.
به نقش صداوسیما در این اتفاق در ادامه خواهیم پرداخت، اما همین موضوع سوالاتی را در ذهن ایجاد میکند.
به عنوان مثال مگر در همین اکران نوروزی امسال فیلمهایی نظیر «ابد و یک روز» و «خشم و هیاهو» فرصت تبلیغ در تلویزیون را نیافتند؟ پس چه شد که به طور همزمان تبلیغاتشان را به شبکههای ماهوارهای هم سپردند؟
با عرض شرمندگی باز هم انگشت اشاره به سمت و سوی وزارت ارشاد بر میگردد. اگر صداوسیما تبلیغات برخی فیلمها را پخش نمیکند، دلیلش چیست؟ یا مثلا اگر سینماهای حوزه هنری در برخی مواقع اجازه اکران برخی فیلمهای خاص در پردیسهای سینماییشان را نمیدهند به چه دلیل است؟
سازمان سینمایی قرار است به چه محصولاتی اجازه تولید بدهد؟ به فیلمهایی که خود مدیران هم از تماشایش خجالت میکشند؟ به فیلمهایی که شوخیهای جنسی، در آنها بیداد میکند یا نظام اسلامی را به گوشه رینگ میبرد؟
اشکال دقیقا از همانجایی شروع میشود که با تساهل و تسامح برخورد میشود و مجوز صادر میشود تا هر کالایی به اسم محصول فرهنگی تولید شود.
همین برخورد وارفته هم سبب میشود تا مدیران ارشاد قاطعیتی از خود نشان ندهند و همین امر هم به منزله چراغ سبزی برای دامن زدن به حضور غیرقانونی در تبلیغات ماهوارهای شده است.
شرق/گفتوگو با حجتالله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی: منصفانه ولی بیرحمانه نقد کنند
فرانک آرتا: حجتالله ایوبی، معاون وزیر و رئیس سازمان سینمایی، در این گفتوگو تحلیل خود را درباره سیوچهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر و همینطور مسائل روز سینمای ایران بیان کرد.
امسال دومین دوره برگزاری بخش بینالمللی جشنواره فیلم فجر است که از بخش ملی جدا شده است. با وجود بیبرنامگی جشنواره قبل، امسال با حضور رضا میرکریمی شاهد جشنوارهای متفاوت هستیم. هرچند هر دو دوره محصول دوره صدارت شماست. حال چگونه به این نگاه رسیدید؟
ببینید بنده باورهایی داشتم که روزهای اول شاید این باور برای بخش قابلتوجهی از سینمای ایران قدری خوشبینانه و رؤیایی به نظر میرسید. همان روزها خیلیها به من میگفتند حد سینمای ایران، همین هفت میلیون مخاطب بیشتر نیست! حتی بزرگان سینمای کشور معتقد بودند اگر سالنهای جدید هم بسازید، سالنهای قدیمی خالی خواهد شد. درصورتیکه من با محاسبات خودم بهعنوان معلم کوچک جامعهشناسی و با شناختی که از جامعه ایرانی و تا حدودی از سینمای ایران داشتم، معتقد بودم و هستم اصلا اینگونه نیست. مردم، سینمای ایران را دوست دارند و خوشبختانه آرامآرام داریم میبینیم علاقه آنها به سینما روزبهروز بیشتر میشود. اگر یادتان باشد پروژه «سینما سلام» در همین مسیر بود که نشان دهم در شرایط مناسب مردم به سینما خواهند رفت. الان هم خوشحالم در فضایی به سر میبریم که هر روز آن به «سینما سلام» تبدیل شده. چون شاهدیم این روزها استقبال از سینما چقدر باشکوه است.
بههرحال فروش فیلمها در ایام نوروز نشان میدهد مردم بیش از گذشته به سینما بهعنوان آیین جمعی روی آوردهاند.
همینطور است. باور دوم من درباره بخش بینالملل بود. خیلیها اعتقاد دارند ما در جمهوری اسلامی ایران بنا بر دلایل مختلف نمیتوانیم جشنواره فیلم بینالمللی درستی داشته باشیم. اما برعکس اعتقاد من این بوده و هست جشنواره بینالملل فعلی فجر هم درخور نام ایران و هم سینمای ایران است و میتوان آن را مطابق استانداردهای جهانی جشنوارهای برگزار کرد و به امید خدا ایران به آهستگی و پیوستگی به مرکزی برای بخش مهمی از سینمای ارزشمند جهان تبدیل میشود؛ بهویژه در سطح منطقه خاورمیانه و قاره آسیا و در کل سینماهایی که از نظر مضمونی به فرهنگ ما نزدیکترند. سال گذشته اولین قدم با تردید و نگرانی برداشته شد. اما به نظرم گام مؤثری بود.
با وجود این، خروجی قابل ملموسی نداشت. چرا؟
معتقدم جشنواره بینالملل سال گذشته نقصهایی داشت. اما دستکم توانستیم فیلمهای خارجی را در ایران نشان دهیم که خیلی نیاز به ممیزی نداشتند و مطابق آداب و رسوم جشنوارهای، آن را برگزار کردیم. اما متأسفانه اطلاعرسانی ضعیف بود. امسال با آمدن تیم جدید بهویژه شخص آقای میرکریمی که از چهرههای خوشنام هم در داخل ایران و هم در خارج از کشور هستند، شاهد درخششهایی هستیم. آقای میرکریمی را از زمانی که شناختم پر از ایدههای نو و جدید بود و هست. این تیم جدید گامهای محکمتری برداشتند. برای مثال در همین فضایی که جشنواره در آن برگزار میشود یعنی پردیس «چارسو» از نظر مکانی خیلی بهتر از فضای سال گذشته است یا ایده باشگاه هواداران و رفتن به سمت دانشگاهها ستودنی است. ضمن اینکه خود دبیر جشنواره همه فیلمها را دیده که مهم است. به نظرم بخش «دارالفنون» از بخشهای قابل توجه جشنواره نیز است. یعنی در عرض یک هفته جشنواره عملا به مدرسه سینمای ایران تبدیل شده. جوانانی که برای همکاری انتخاب شدند هم از داخل کشور و هم از خارج از کشور آمدهاند و در کنار استادان و فیلمسازان حضور دارند و تبادل تجربه اتفاق میافتد. در دید کلی، امسال این جشنواره استانداردهای لازم را داراست. البته همچنان ما در آغاز راهیم. ولی یقین دارم آرامآرام به نقطه مطلوب در سطح جهانی خواهیم رسید. بههمیندلیل به ضرس قاطع میگویم هم برگزاری جشنواره ملی فجر در بهمنماه ١٣٩٤ و هم جشنواره بینالمللی در اردیبهشتماه امسال به ایدهآلهای ما نزدیکترند.
شما بهعنوان مدیر دولتی که مسئولیت خطیری در یکی از بخشهای مهم هنری کشور یعنی سینما بر عهده دارید، با توجه به پیشرفت تکنولوژی و فناوری - به طوری که شاهد پیشیگرفتن نرمافزار «تلگرام» از صداوسیما در انتخابات اخیر میان مردم بودیم – و به تبع آن، افزایش مطالبات مردم و هنرمندان، در برنامهریزیهای درازمدت نگرانیهای موجود در کشور در مقایسه با جهان امروز را چگونه تحلیل و مرتفع میکنید؟
برخی از نگرانیهایی که در سینما و بهطورکلی در هنر وجود دارد به نظر میرسد مبنای واقعی ندارند و بیشتر از توهمات و نداشتن شناخت نشئت گرفتهاند. یا برگرفته از گزارشهای نادرست، غلط و وارونهای است که به مسئولان امر اعلام میکنند. ما اگر آمار و ارقام تولید فیلمهای سینمایی را در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در نظر بگیریم که حدود دو هزار تا فیلم است، درصد فیلمهایی که تا امروز توقیف شدهاند، بهعبارتی فیلمهایی که جمهوری اسلامی برای اکران آنها نپسندیده، بسیار ناچیز است. درصد بسیار ناچیزی از فیلمها از غربال ممیزی و شوراهای ما نگذشتند که تازه از میان آنها تعدادی از فیلمها رفع توقیف شدهاند. بههمیندلیل معتقدم کارنامه سینما، کارنامه قابلقبولی است. فیلمهای سینمای ایران توانستهاند براساس همین نرم و هنجارها و هر آنچه در نظام جمهوری اسلامی ایران باید رعایت شود، مجوز بگیرند. اکنون شما مقایسه کنید این مسئله را با بقیه عرصهها و میبینید سینما کارنامه موفقی دارد. بنابراین ترسهای واهی و بدگمانیای که عدهای متأسفانه به آن دامن زدند و ایجاد کردهاند، بیشتر براساس اغراض سیاسی و همینطور اقتصادی و حاصل سودجوییهای شخصی، گروهی و قبیلهای است. همین تزریق بدگمانی به بدنه نظام جمهوری اسلامی خساراتی بهبار گذاشت. خب، اگر به سه سال گذشته برگردید کاملا متوجه میشوید فضای ذهنی کمیسیون فرهنگی مجلس و همینطور بخشی از مدیران جامعه متدین با اکنون غیرقابل مقایسه است.
کاملا معتقدم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسیر پرفرازونشیبی در این سه سال در مصاف با کمیسیون فرهنگی مجلس طی کرد.
به هرحالت خوشبختانه گفتوگوها و تعاملات نتیجه داد. به نظرم اگر آقایان مطلع شوند و بشناسند، نظرشان عوض میشود. الان مطالبه خیلی از روحانیون، مراجع و اعضای محترم کمیسیون فرهنگی مجلس فیلمهای خوب سینماست. پس از این نظر تحول اساسی صورت گرفته است. البته تحول دیگر هم باید صورت گیرد؛ اینکه باید از سینمای گلخانهای و سفارشی دولتساخته عبور کنیم و همت کنیم با همه ارزشها و اصولی که لازم است برای مردم فیلم بسازیم. هرچند این اتفاق دارد میافتد و وقتی سینماگران میبینند مردم از فیلمها استقبال میکنند حالشان خوب میشود. حالا هم به بخشی از جامعه اعم از مردم و مسئولان که بدگمانیها به آنها تزریق شده، واقعیات را بگوییم و نه توهمات را، آن وقت متوجه خواهند شد سینما ظرفیت است و نه خطر.
به هر حال، چه زمانی این بدگمانیها و سوءتفاهمها حل میشود؟
با گذشت زمان. ما در دنیایی زندگی میکنیم که تصویر، آخرین حرف را میزند. گزارشهایی رسمی وجود دارد مبنی بر اینکه ٦٥ درصد از فضای مجازی و اینترنتی فقط تصویری است و زمان زیادی صرف مخابره تصویر میشود. ما باید خدا را شکر کنیم جزء نوادر کشورهایی هستیم که قدرت ساختن تصویر را داریم. میتوانیم انواع فیلم کوتاهوبلند و مستند بسازیم. پس میتوانیم با این زبان حرف بزنیم. درخواست من از همه مسئولان این است که به این امر مهم توجه کنند.
برای تداوم چنین نگاهی در سینما چه باید کرد؟
من فکر میکنم حرکتی که آغاز شده با کمک و یاری خداوند و همدلی اهالی سینما طبیعتا در سال ١٣٩٥ باید تداوم پیدا کند و معتقدم باید بخشی از میوه سیاستهای این دوره جدید را در همین سال بچشیم. دلم میخواهد پروژه «سینما سلام» و «سینما سیار» برای مناطق محروم و همینطور مدرسه سینمایی به بار بنشیند. از آرزوهایم این است که بخش خصوصی تردیدها را کنار بگذارد و رأسا به ساختن فیلم و احداث سالنهای سینما بپردازد. ضمن اینکه بخشی از این موفقیتها ناشی از فضای آرام و اعتماد متقابل میان مسئولان و سینماگران است. البته قرار نیست اختلافات پایان بپذیرد، ما قرار است با وجود اختلافات در کنار هم بهسر ببریم و زندگی کنیم. بهتر است یادمان باشد همگی در یک کشتی نشستهایم که نامش سینمای ایران است.
با وجود ابراز خوشحالی و رضایت از فروش بالای این روزهای فیلمهای سینمایی، برخی از دلسوزان سینما این دلنگرانی را دارند نکند بهمرور به دلیل فروش بالا در گیشه، فیلمها به سمت نگاههای پوپولیستی و مصرفی سوق پیدا کنند. نظرتان چیست؟
به هر حال، ثمره سینمای ایران باید بستههای مختلف و سلیقههای متفاوت باشد.
یعنی معتقد به تنوع و تکثر در فیلمهای سینمایی هستید؟
کاملا. اصلا هر دوره که اکرانها را اعلام میکنیم باید مردم از طیفهای مختلف بتوانند در این سبد فرهنگی، فیلمهای مورد علاقه خود را پیدا کنند. چون مخاطبان ما در سینما فقط روشنفکران نیستند و از سویی دیگر، تماشاگران فیلمهای ایرانی به قشر محدودی از جامعه محدود نمیشوند. بلکه همه طیفهای اجتماعی باید خوراک فرهنگی خود را در این بسته به دست بیاورند. البته فکر میکنم در فضای طبیعی به نقد جدی احتیاج داریم. اینجاست که منتقدان واقعی باید فیلمها را منصفانه ولی بیرحمانه نقد کنند. همین منتقدان هستند که میتوانند با قلمشان مانع شوند سینما به سمتوسوی فیلمهای پوپولیستی برود. فرق و مرز میان طنز و کمدی و لودگی فقط براساس معیارهای نقادانه مشخص میشود. البته مردم هم نشان دادند طنزهای شریف را دوست دارند. ضمن اینکه هیچوقت نمیتوانیم سلایق خودمان را بر مردم تحمیل کنیم. مردم در مسیر حرکت قطار سینما خودشان بهترینها را انتخاب میکنند. این را هم بگویم فیلمهایی که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز نمایش میگیرند حداقلهای استانداردهای فیلمسازی را دارا هستند.
درپی انحلال بجا و درست شورایعالی سینما، آیا قرار است سازمان سینمایی هم منحل و به معاونت تبدیل شود؟
نخیر، هیچ رابطهای میان سازمان سینمایی و شورایعالی سینما وجود ندارد. ما سازمانهای فراوانی در کشور داریم که شورایعالی ندارند. به عبارت دقیقتر، هیچ ملازمهای میان شورایعالی سینما و سازمان سینمایی وجود ندارد. شورایعالی سینما در گذشته ٩ جلسه با حضور رئیسجمهور وقت تشکیل داد. چندین ساعت وقت رئیسجمهور این مملکت گرفته شد ولی متأسفانه هیچکدام از مصوبات اجرائی و عملی نشد. خوشبختانه ما این نگاه را نداریم. ما کشور مدرن و پیشرفتهای هستیم و وظایف کاملا مشخص و تفکیک شدهاند. دیوانسالاری به معنای مثبتش را باید تجربه کنیم. هرکسی باید کار خودش را انجام دهد و به نظرم برای هر پروژهای پای رئیسجمهور را وسط بکشیم که درست نیست. بههمیندلیل رفتار آقای رئیسجمهور کاملا حرفهای است. ایشان میگویند من به وزارت ارشاد اعتماد کردم و وزارت ارشاد هم به سازمان سینمایی اعتقاد دارد و همه مسائل باید به متخصصان امور سپرده شود.
شرق/آسیبها و انتظارات جشنوارهای در ایران
محسن خیمهدوز
با آسیبشناسی جشنواره داخلی فیلم فجر، میتوان به نوعی انتظار از جشنواره بینالمللی فیلم فجر دست یافت. اولین آسیب جشنواره فیلم فجر این است که هنوز تعریفی منطقی ندارد و به همین دلیل به تعارض فرم و محتوا دچار شده است. زیرا هنوز بر کسی معلوم نیست که آیا جشنواره فیلم فجر، بزرگداشتی دولتی است برای یادکردن از یک رخداد سیاسی به بهانه اکران چند فیلم و اهدای جوایزی به دستاندرکاران سینمایی؟ یا رخداد مستقل سینمایی است که در کنارش یادی هم میکند از یک رخداد سیاسی دیگر؟ یا ترکیبی است از هر دو بهطور همزمان (که همان تضاد فرم و محتواست). اما تأثیر این تضاد و از آن بدتر، بیتفاوتی به وجود این تضاد، در نتایج جشنواره و در سینمای ایران خود را نشان داده و میدهد. اینکه جشنواره تبدیل میشود به عامل سلیقهسازی، هم برای سینماگران و فیلمسازان، هم برای اکران فیلمها و هم برای متحدسازی سلیقه تماشاگران. این وضع خودش تبدیل میشود به آسیب دیگری که همان یکسانسازی تمام سلیقههای سینمایی، فیلمسازی، فیلمدیدن، داوریکردن فیلمها و نقدفیلمنویسی درباره فیلمهاست. درباره جشنواره فیلم فجر، این گفته حکیمانه صدق میکند، آنجا که میگوید: «اگر همه سیاستمداران یکسان بیندیشند، جهان بهشت میشود؛ ولی اگر همه هنرمندان یکسان فکر کنند، دنیا جهنم میشود». خطر یکسانشدن سلیقهها و دیدها در جامعه هنری و ادبی و بهویژه در جامعه سینمایی، بدترین وضعیتی است که سینمای یک کشور (و ادبیات و هنر همان کشور نیز) میتواند به آن دچار شود و جشنواره داخلی فیلم فجر، بیآنکه بداند، مدتهاست به این آسیب ضدهنری دچار شده است (همگان جشنواره چندسال پیش را بهخاطر دارند که در آن، همه فیلمها یک تم واحد و آن هم تم واحدِ «خیانت زنوشوهری» داشتند یا جشنواره بعدی که همه فیلمها باز هم یک تم واحد داشتند و آن تم، «هرزهبودن زنان طبقه متوسط» بود که فیلمها عموما آنها را تریاکی، بنگی و شیشهای به تصویر میکشیدند و مردها هم طبق همان کلیشههای رایج، غالبا دزد، عیاش، معتاد، خلافکار و لمپن بودند). در کنار این آسیب، آسیب دیگری وجود داشت و آن ضعف مدیریت جشنواره بود؛ مدیریتی ضعیف و شلخته. کمتر دورهای از جشنوارهای در ایران را میتوان یافت که در آن آسیب فلهای کارکردن، فلهای تصمیمگرفتن، هربار چرخ را از نو اختراعکردن و هربار شکوفهای تازه بر بدن جشنواره رویاندن، وجود نداشته باشد، شرکتکنندگان را آزار ندهد و دلشان را خون نکند. از شلختگی صدور کارت و بلیت، تا شلختگی در نمایش فیلمها، از شلختگی اطلاعرسانی تا تهیه کاتالوگها (که درست روز آخر جشنواره توزیع میشد و نه در جای خودش، روز اول)، از روش فاجعهبار و کودکستانی ورود و خروج تماشاگران به سالن نمایش فیلم، تا تهیه و توزیع چند بن غذا. و سرانجام آسیب دیگر جشنواره، کنارگذاشتن فیلمهای خوب برای دیدهنشدن و بهرخکشیدن فیلمهای متوسط و گاه مبتذل، بهعنوان فیلم منتخب جشنواره که باید بهزور به خورد جامعه فیلمنگر داده میشد؛ آسیبی که در ارتباط با آسیب اول، مولد سلیقه برای مخاطب بعدی و فیلمساز بعدی میشد و البته مولد و زمینهساز تولید آثار مبتذل بعدی نیز. اگر این چند آسیب مقدماتی بهدرستی فهمیده و جدی گرفته شوند، هم غیبت آثار دیدنی و ماندگار از جشنواره فجر مشخص میشود، هم فقدان بزرگان باتجربه از جشنواره توجیه میشود و هم علت و دلیل کثرت تولید آثار میانمایه و بیکیفیت آشکار میشود. و دراینمیان، نتیجه دیگری هم حاصل میشود، اینکه بهتدریج انتظارات از فرم تازه جشنواره بینالمللی فجر هم، مشخص میشود. بهاینترتیب انتظار میرود برنامه منظم شروع کار جشنواره، عمل دقیق اطلاعرسانی در روابطعمومی جشنواره، تنظیم درست مراحل صدور کارت، شناخت درست از وضعیت مخاطبان واقعی جشنواره، تنظیم منطقی و هنری برنامه نمایش فیلمها، تهیه کاتالوگ از فیلمها و نمایشها (برای روز شروع و نه برای روز پایانی) و نیز خاتمهدادن به مدیریت «حسینقلیخانی» در جشنواره (که طی این سالها مشاهده شده)، نقطه عطفهای خوب و منطقی جشنواره بینالمللی فیلم فجر باشند. تا این لحظه (٣٠/١/ ٩٥) همهچیز با آرامش، بدون شلختگی پیش رفته است، بهطوریکه این اتفاق، ضمن اینکه حیرتانگیز و باعث تعجب فراوان است، مایه دلگرمی و مسرت هم هست و میتواند امیدی باشد برای اینکه انتظاراتی چند از جشنواره بینالمللی فیلم فجر هم با همین درایت مدیریت و اجرا شود و این امید، به قول حافظ، «دولت مستعجل» نباشد.
- انتظار اول اینکه، ضرورت وجود افرادی بهعنوان راهنما درک شود؛ افرادی که از حداقل آشنایی با پدیدهای به نام سینما و سینماگر، از حداقل توانمندی برای هدایت و راهنمایی افراد و نیز از حداقل توانمندی برای مدیریت داخلی جشنواره برخوردار باشند.
- انتظار دوم اینکه، انتخاب فیلمهای جشنواره، نه براساس سلیقههای سینمای عامهپسند قصهگو یا براساس گفته این و آن، بلکه براساس استانداردهای جهانی فیلمسازی انجام شود، هم براساس دیدگاههای عمیق زیباشناختی، هم براساس تکنیکهای نوین فیلمسازی در جهان و هم براساس آثار برتر جهانی نمایشدادهشده. آن هم زمانی که در همهجای جهان، همه سینمادوستان، امکان دیدن فیلمهای شاخص را دارند و دیدگاه زیباشناختی، اندیشگانی، هنری و سینمایی خود را با آنها ارتقا میدهند، نباید در ایران روی پرده جشنوارهاش، «رسوایی ٢» به نمایش درآید. با مشاهده فهرست فیلمهای انتخابشده برای این دوره از جشنواره بینالمللی فجر، به نظر میرسد این انتظار تا حد قابلقبولی برآورده شده، که البته بعد از تقدیر از هیأت انتخاب فیلمها، باید تعجب و حیرت خود را نیز برای این اقدام درست و بیسابقه، ابراز کرد.
- انتظار سوم اینکه مدیریتِ جشنواره باید این توانایی را داشته باشد که از تکرار اشتباهات انجامشده در جشنواره داخلی فیلم فجر، خودداری کند. برای اینکار باید شناخت خوبی از اشتباهات مدیریتی جشنوارههای قبل داشته باشد. البته نشانهای در دست نیست که براساس آن بتوان گفت این انتظار تا چه حد برآورده خواهد شد. (یکی از اشتباهات مدیریتی جشنوارههای قبل، طراحی بسیار بد ساعات نمایش فیلمها، تداخل فیلمها باهم و زمان کم و نامعقول بین دو فیلم بود).
- انتظار چهارم اینکه؛ جشنواره نیاز به نوآوری دارد و آن تشکیل یک کمیته «نقد و آسیبشناسی» است متشکل از چند نفر حرفهای، شامل چند سینماگر اهل قلم (و نه فقط بازیگر، یا استار، یا باسابقه)، چند منتقد فیلم با ذهن تحلیلگر (و نه فقط سینمایینویس کلیشهای) و چند مطبوعاتی حرفهای (آگاه و مسلط به ساختار سینمای ایران و نه فقط چند شاغل روزنامهای)، برای انجام کاری که تاکنون در جشنواره فیلم ایرانی سابقه نداشته است و آن تدوین یک «جمعبندی» است از مراحل کار جشنواره، از پیشتولید تا زمان پایان کار جشنواره، همراه با تحلیل، آنالیز، آسیبشناسی و سرانجام نقد روشهای انجامشده.
به دو منظور: اول برای اینکه همگان بدانند که در جشنواره چه کردهاند و نقاط قوت و ضعف جشنواره و مدیریت آن را به طور دقیق و سیستمیک بشناسند، آن هم در زمان حضور خودِ مدیران جشنواره و نه در غیاب آنها.
و دوم برای اینکه مسئولان بعدی مجبور نشوند همان اشتباهات مسئولان قبلی را دوباره و گاه چندباره، تکرار کنند، بهطوریکه حتی مجبور شوند «چرخ را از نو اختراع کنند». نتیجه جمعبندی کمیته «نقد و آسیبشناسی» جشنواره، بهعنوان سندی مدیریتی، تخصصی، سینمایی، انتقادی و تحلیلی، نه تنها در تاریخ مدیریت جشنواره ثبت میشود، بلکه سند مهم و ماندگاری هم خواهد شد در تاریخ سینمای ایران. کاری که، هم در مدیریت جشنوارههای جهانی بیسابقه است و هم اینکه شاید روزی مشخص شود، مهمتر از برگزاری خود جشنوارهها بوده است.
قدس/گزارش خبرنگار قدس از یک جشنواره
جشنواره جهانی فجر؛ منظم و دقیق اما سرد و بیروح
قدس آنلاین/ صبا کریمی: برپایی اولین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر به عنوان بزرگترین جشنواره فیلم ایران به سال۱۳۶۱ باز میگردد. این رویداد عرصهای برای تبادلات فرهنگی، نمایش دستاوردهای خلاقانه سینماگران مطرح و تقدیر از سینمای ملی و بینالمللی است. این جشنواره از زمان تأسیس تاکنون نقش مهمی در پیشرفت سینمای ایران داشته و هر ساله کارگردانان پیشکسوت و فیلمسازان جدید آثار خود را در آن به نمایش گذاشتهاند.
در سالهایی که از طول عمر این جشنواره میگذرد، آیین نکوداشت شخصیتهای مهم سینمای جهان برگزار شده است و از آثار به یاد ماندنی و تأثیرگذار فیلمسازان مطرح در این جشنواره تقدیر و جوایزی نیز به آنان اهدا شده است. همچنین در دورههای مختلف جشنواره فجر سینماگران صاحب سبک و نخبهای از جمله کوستا گاوراس، فرانچسکو رزی، تئو آنگلوپولوس، ماریو مونیچلی، مصطفی عقاد، داریوش خنجی و... در جشنواره فجر حضور داشتهاند و جایزه یک عمر فعالیت سینمایی را از آن خود کردهاند.
متفاوت و با رویکردی ویژه
امسال جشنواره جهانی فیلم فجر سیوچهارمین دوره خود را به دبیری رضا میرکریمی پشت سر میگذارد که از ابتدای جشنواره هم مشخص بود با جشنوارهای متفاوت از سالهای گذشته به لحاظ نحوه برگزاری روبرو خواهیم بود. چهارشنبه گذشته نخستین روز از این رویداد به صورت رسمی کار خود را در بخشهای مختلف آغاز کرد. کارگاه آموزشی «انتقال تجربه کارگردانی» توسط مجید مجیدی در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد که البته مجیدی از حضور خبرنگاران در این کارگاه ممانعت کرد؛ همچنین در عصر اولین روز از جشنواره، فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی با حضور علی نصیریان بازیگر این فیلم و حجتالله ایوبی رئیس سازمان سینمایی به نمایش درآمد. همچنین در روز دوم کارگاهی با حضور محمود کلاری، فرزاد مؤتمن، الکساندر سوکوروف و اصغر فرهادی برپا شد. همچنین رضا کیانیان در حاشیه نمایش جدیدترین اثر وحید موسائیان اعلام کرد که یکی از افتخارات این جشنواره نمایش فیلمهایی است که تاکنون در هیچ جشنوارهای به نمایش درنیامدند و اولین نمایش رسمی خود را در جشنواره جهانی فجر تجربه میکنند.
بخش دارالفنون؛ مؤثر در استعدادیابی
یکی از بخشهای قابل توجه این دوره از جشنواره جهانی فیلم، برگزاری کارگاههای سینمایی است که با حضور فیلمسازان برجسته ایرانی و خارجی برپا میشود. مخاطبان این بخش در اردوی استعدادیابی، جوانان مستعد در سراسر کشور و در سطح کشورهای منطقه هستند که با هدف شناسایی و کشف استعدادها در طول جشنواره و در حین کلاسها و کارگاههای مختلف آموزشی در این رویداد آموزشی شرکت میکنند. علاوه براین، تمامی کسانی که در این دورهها شرکت کردند به عضویت دائمی این مرکز درمیآیند و در نتیجه فعالیتهای سینمایی آنها در طول سال مورد پایش و رصد جشنواره قرار خواهد گرفت.
مبادلات فرهنگی در عـرصه بینالمللی
همچنین در نخستین روز برپایی جشنواره نوزدهمین بازار بینالمللی فیلم ایران در پردیس سینمایی چارسو آغاز بکار کرد. بازار فیلم با هدف برگزاری رویدادی مهم در مبادلات فرهنگی در عرصه فراملی از شرکتهای بینالمللی جهت توزیع محصولاتشان در بازار دعوت به عمل آورده است که بیش از ۵۰غرفه از کشورهای مختلف همچون کشورهایی از اروپا، آمریکا، کانادا و کشورهای منطقه در این بازار حضور دارند.
بازار بینالمللی فیلم ایران به محلی تأثیرگذار برای عرضه فیلمها و برنامههای تلویزیونی که در منطقه و سطح دنیا تولید شده بودند، بدل شده و استقبال مردم و علاقهمندان از این بخش قابل توجه است. علاوه بر کشورهای خارجی، غرفههایی هم به گروه سینمایی هنر و تجربه، مرکز گسترش سینمای تجربی، انجمن سینمایی جوانان ایران، غرفه سازمان توسعه سینمایی سوره حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و غرفه بنیاد سینمایی فارابی و... اختصاص داده شده است.
فاکتورهای مثبت جشنواره
با توجه به این که سه روز از برپایی این دوره از جشنواره گذشته است، نظم و کیفیت برگزاری جشنواره و برنامههای در نظر گرفته نشان از تدبیر قابل تأمل دبیر جشنواره و تیم همراهش دارد. برخلاف سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر که بهمن ماه گذشته و ویژه تولیدات ملی برگزار شد و با انتقادات بسیاری روبرو بود. این رویداد بینالمللی در این دوره از برگزاری با
برنامهریزیهای حساب شده تفاوت ویژهای را رقم زده که استقبال و رضایت اهالی رسانه و عموم علاقهمندان به سینما را با خود همراه کرده است. جشنواره جهانی فیلم فجر فرصت مغتنمی است تا به واسطه آن هنرمندان مختلفی با فرهنگها و نگاههای متنوع کنار یکدیگر قرار بگیرند و از تجربیات اساتید داخلی و خارجی استفاده کنند. این در حالی است که نمایش آثار قابل تحسین جهانی درهای تبادل فرهنگی را بین کشورهای مختلف میگشاید و سینمای ملی را با سینمای بینالمللی آشتی میدهد. آنچه بیش از پیش اهمیت این جشنواره را فزونی میبخشد، برنامههایی است که در خلال نمایش فیلمها برگزار میشود و به خوبی توانسته فرصتی را به وجود آورده که فیلمسازان جوان و کسانی که قصد ورود به این عرصه را دارند، امکان بهرهمندی از تجربیات فیلمسازان مطرح و با سابقه را داشته باشند.
قدس/گفت و گوی قدس با «نرگس آبیار» به انگیزه انتشار رمان «نفس»
نویسندگان آسان بگیرند تا اقتباس شکل بگیرد
قدس آنلاین/ خدیجه زمانیان : اقتباس از آثار شاخص ادبی برای تولید فیلمهای سینمایی در ایران، همیشه جزو موضوعات بحث برانگیز بوده است. اگر در ذهنتان، از فیلمهای سینمای کلاسیک جهان گرفته تا سینمای امروز را مرور کنید، میبینید که اکثر آنها بر پایه یک اثر ادبی ساخته شدهاند که اگر بخواهیم فقط عنوان این فیلمها را بیاوریم، فهرست بلندبالایی خواهد شد که بسیاری از آنها، تجربههای موفقی هم بودهاند.
با اینکه اقتباس ادبی در سینمای ایران سابقه دارد، ولی جز در مواردی انگشتشمار، این اتفاق، به نتایج خوب و ماندگاری ختم نشده است. به این فهرست فیلمهای اقتباسی سینمای ایران در این چندسال باید دو فیلم «شیار 143» و «نفس» را هم اضافه کرد، دو فیلمی که کارگردان بر اساس آثار مکتوب خود ساخت و به گفته کارشناسان تجربههای نسبتا موفقی هم در سینمای ایران بودند. به انگیزه انتشار قریبالوقوع رمان «نفس» متن اصلی فیلمی به همین نام است، با نرگس آبیار داستاننویس و کارگردان به گفت وگو نشستهایم که میخوانید.
شما فیلمهایتان را براساس داستانهایتان مینویسید. نظر شما درباره اقتباس و کم و کیفش در کشور ما چیست؟
برخلاف اقتباسهای بسیاری که در دنیا انجام میشود، در کشور ما به این موضوع بیتوجهی میشود. من تا به حال از آثار خودم اقتباس کردهام و به دلیل اینکه شخصیتهای داستانی، حس و حال و فضای داستانم را خوب میشناسم، راحتتر میتوانم تفسیر سینمایی درستی از اثر ادبی داشته باشم و به زعم بسیاری در مقوله اقتباس درست عمل کنم.
بهدلیل اقتباس از آثار خودتان است که به حقوق مادی و معنوی اثر احترام میگذارید، مسالهای که مورد گلایه بسیاری از داستاننویسان پس از اقتباس سینمایی از اثرشان شده است. چرا معمولاً همفکری بین داستاننویس و سینماگر اتفاق نمیافتد؟
بعضی از نویسندهها فکر میکنند دقیقاً باید نتیجهنهایی و فیلمی که بر پرده سینما میبینند، همانی باشد که در اثر رخ داده و همین امر، مشکل ایجاد میکند. به هر حال نگاه کارگردان با نگاه نویسنده فرق میکند و کارگردان برداشت و تصویر دیگری از کتاب دارد که همان تصویر ذهنی خودش را بر پرده سینما میآورد. برداشتی که معمولاً از برداشت نویسنده متفاوت است و همین تفاوت مشکل ایجاد میکند. البته همه اینها در کنار فرمگرا بودن داستانهایی که در سالهای گذشته نوشته شده، باعث شده اقتباس کمتر در سینمای ایران انجام شود.
به نظر شما مشکل عمده داستانهایی که در سالهای گذشته نوشته شده چیست؟
این آثار فرمگرا و پیچیده نوشته شدهاند. بازیهای فرمی شاید در ادبیات جذاب باشد، اما درک مخاطبان سینما مخصوصاً سینمای گیشهای هنوز تا این آثار فرمی فاصله دارد. البته شاید براساس این رمانهای فرمی بشود اثری آوانگارد ساخت، اما درخصوص ساختن اثری که بخواهد برای مخاطب عام هم جذاب باشد سخت و غیرممکن است. به هر حال در ساخت فیلم باید به مسأله بازگشت سرمایه و جذاب بودن آن برای مخاطب عام هم توجه کرد.
سینماگران چقدر ادبیات را میشناسند. به نظر میرسد مسأله فرمی بودن ادبیات بیشتر بهانهای است برای دیده نشدن آن.
در این بده بستان هنری و ادبی نویسنده باید آسان بگیرد، چون او اثرش را نوشته و حالا کارگردان میخواهد نگاه خودش را بسازد. این نگاه براساس برداشت و تفسیر کارگردان از داستان ایجاد میشود، برداشتی که منجر به ساخت فیلم میشود و در جایی شاید این تفسیر کارگردان با تفسیر نویسنده همخوانی نداشته باشد. در این جا نویسنده باید به کارگردان آسان بگیرد. البته اگر میخواهد اثرش بر پرده سینما بیاید، چون جهان تصویر با جهان کلمه متفاوت است.
سینماگران چقدر ادبیات را میشناسند؟ آیا آنها جوانب ادبیات امروز را میشناسند؟
نه! متاسفانه نه تنها سینماگران که بسیاری از مردم جامعه ما ادبیات و جنس آن را نمیشناسند. علاوه بر این مسأله، مشکل دیگر این است که سینماگران ما میخواهند مؤلف باشند و خودشان فیلمنامه اثرشان را بنویسند. مطمئناً سینماگری که با ادبیات آشنایی ندارد، نمیتواند مثل داستاننویس بنویسد و نگاه جزئینگر داستاننویسی را که سالها برای نوشتن یک رمان وقت صرف کرده، داشته باشد. همین مسأله است که فیلمسازان میخواهند مؤلف باشند و فیلمنامهها را خودشان بنویسند.
فکر میکنید اقتباس سینمایی میتواند به فروش کتاب کمک کند و در این شرایط به داد ادبیات برسد؟
این دو مقوله تعاملات خاص خود را دارند. یک جایی اثر داستانی ماندگار میتواند باعث فروش یک فیلم شود. در جای دیگر یک فیلم خوب باعث بیشتر دیده شدن اثر ادبی میشود. به هر حال این دو تعامل تنگاتنگ با یکدیگر دارند.
درجایی گفته بودید کتابهای خاطرات، ظرفیت بیشتری برای کمک به فیلمسازان علاقهمند به حوزه دفاع مقدس دارند. البته به شرط اینکه از روی علاقه نوشته شده باشند، نه به صورت سفارشی. در این مورد بیشتر توضیح دهید، اینکه کتابهای خاطره برای اقتباس با بقیه آثار چه فرقی دارند؟
شاید تفاوتش در این است که با تجربه مستقیم خاطرهنویس روبرو هستیم و از تجربه بیواسطه نویسنده بهره میبریم. در حال حاضر به خاطر تلاشهای کسانی چون مرتضی سرهنگی مجموعه عالی از خاطرات جنگ و دفاع مقدس گردآوری شده که منبع غنی برای فیلمنامهنویسان است.
خود شما اگر بخواهید غیر از نوشتههای خودتان از اثر ادبی اقتباس کنید، به سمت رمانهای دفاع مقدس میروید یا سایر ژانرها و دوست دارید اگر شرایطی برای شما فراهم شود از آثار چه نویسندهای اقتباس کنید.
برای من فرقی نمیکند. اگر با اثری مواجه شوم که من را با خودش درگیر کند، ممکن است تصمیم بگیرم از آن اقتباس داشته باشم. دفاع مقدس، همیشه زمینهای است که دوست دارم در مورد آن کار کنم.
قدس/مسعود دهنمکی: بچه حزباللهیها در عرصه مطبوعات و سینما از یکدیگر دفاع کنند
مسعود دهنمکی گفت: بچه حزباللهی باید در همه عرصهها همچون مطبوعات و سینما از همدیگر دفاع کنند. همچنین سعی کنید بیشتر از روزنامه و نشریات، احادیث را بخوانید، مبانی اعتقادی خود را تقویت کنید و خود را بسازید.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، مسعود دهنمکی شامگاه پنجشنبه در جمع معتکفان مسجد الزهرا (س) مشهد، با اشاره به بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار با انجمنهای اسلامی دانشآموزان، گفت: این بیانات بسیار مهم بود و تکلیفی که بر عهده جوانان گذاشتند را بهخوبی تبیین کردند و فضا دقیقاً دارد مانند اول انقلاب میشود.
وی خاطرنشان کرد: سالهای ابتدایی انقلاب پرتنشترین دوران انقلاب بود. اختلاف، درگیری و مسائل ایدئولوژیک مطرح بود و گروهکها هر روز از بین جوانان پاکدل و دانشآموزان و جوانان نیرو جذب میکردند. و متأسفانه عدهای نیز جذب این گروهک و جریان منحرف شدند.
کارگردان سینما افزود: ما نیز بهعنوان کسانی که فکر میکردیم باید کاری کرد، به هر بهانه دنبال جذب جوانان، همسایگان و همکلاسی ها بودیم البته اکنون شرایط بسیار سختتر از آن دوران شده است.
وی تصریح کرد: در شرایطی که خواص انقلاب به دنبال خیانت و احداث بنای سقیفه جدید دارند باید حواسمان و حواستان باشد که در بزنگاهها در کدام دایره قرار خواهیم گرفت. درست مانند همان امتحانی که ابتدای انقلاب خیلیها در آن مردود شدند و رده پایین و بالا هم نداشت.
وی تأکید کرد: نگذارید از دینمان، از انقلابمان، از جنگمان، یک تفکر سکولار بسازند. امام حسین (ع) قیامش سیاسی بود، قیام علیه حاکمیتی بود که داشت ارزش را ضد ارزش و ضد ارزش را ارزش معرفی میکرد. قیام برای امربهمعروف و نهی از منکر بود، ببینید چطور جا میاندازند، هیئت ما سیاسی نیست، اعتکاف ما سیاسی نیست، عبادت ما سیاسی نیست.
این فعال فرهنگی ادامه داد: عبادتی که در پی آن اقدام علیه بیعدالتی و قیام علیه ظلم و دفاع از مظلوم نباشد، آن عبادت را شیطان چندین هزار سال داشته است. در روایت است که خدا میفرماید شیطان با این عبادت چند هزارساله در جهنم خواهد بود ولی بنده مؤمنم را به خاطر فقط دو رکعت نماز خالصانه به بهشت میبرم.
وی خاطرنشان کرد: جنگ جدید، بسیار سختتر از جنگی است که در صدر اسلام و حتی دهه اول انقلاب خودمان داشتیم. جذابیت گناه و معصیت برای همه فراهمشده که دل کندن از آنها خیلی سختتر از آن زمان است.
دهنمکی گفت: عاشورا برای همه مردم ما تکرار شد، شما تصور نکنید که عاشورا یکزمانی بود و تمام شد. امام (ره) میفرمود کشوری که 20 میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد، ولی در تمام طول 8 سال دفاع مقدس، بیشتر از دو و سه میلیون نفر مشارکت مستقیم در جنگ نداشتند. یعنی اقلیتی جنگیدند تا اکثریتی زندگی کنند، بعد هم آن اکثریت از آن اقلیت طلبکار شدند.
کارگردان سینما ادامه داد: امام در پیام انتهای جنگ میفرمایند: امروز که قطعنامه را پذیرفتم، قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است ولی راضی به رضای خدایم. این صحبتهای امامی است که میگفت اگر جنگ تا بیست سال دیگر هم ادامه پیدا کند ما آمادهایم. آن آدمهایی نیز که نامه را به امام در آن زمان نوشتند، اگر آدمی بدی نبودند اما مانند امام عاشورایی فکر نمیکردند.
وی در قالب توصیهای به جوانان گفت: بچه حزباللهیها، باید در همه عرصهها همچون مطبوعات و سینما از همدیگر دفاع کنند. بیشتر از روزنامه و نشریات، سعی کنید احادیث را بخوانید، مبانی اعتقادی خود را تقویت کنید و سعی کنید خود را بسازید.
دهنمکی در پایان خاطرنشان کرد: هرکدام از شما باید بلندگوی انقلاب و اسلام باشید، بلندگو بودن به حرف زدن نیست به عمل است.
وطن امروز/چگونگی پرداخت به شخصیت قهرمان در آثار ابراهیم حاتمیکیا و فیلم «بادیگارد»
دیدهبان حقیقت
گروه فرهنگ و هنر: فیلم «بادیگارد» به عنوان تازهترین ساخته ابراهیم حاتمیکیا، فیلمساز ارزشمدار سینمای ایران در اکران نوروزی توانسته است از استقبال قابل توجه مخاطبان برخوردار شود و این در حالی است که برخی امکانات تبلیغی دیگر آثار در اختیار این فیلم نبوده است. از سویی پس از ناحقیهای صورت گرفته درباره این اثر منتقدانه در جشنواره فجر سیوچهارم، توجه گسترده مردم برای تماشای این اثر توانست پاسخ قاطعی به متولیان سینمایی کشور باشد که بدانند جدا از سیمرغهای به پرواز درآمده در آوردگاه جشنواره، این مردم هستند که سرنوشت و جایگاه آثار حقیقی را از جعلی مشخص میکنند. البته مخاطبشناسی سینما خود مقوله پیچیده و غریبی است و نیاز به یادداشت تحلیلی مفصل و مجزایی دارد که در این مجال بدان راهی نیست. نکته پرداختی در مطلب پیشرو درباره نیاز سینمای ایران به قهرمانی ملی - میهنی و نادیدهانگاری اهالی سینما برای طراحی چنین قهرمانانی بر پرده نقرهای بوده که مساله مهم و متاسفانه مغفولماندهای نزد مسؤولان، تولیدکنندگان و حتی رسانههای فرهنگی و هنری است. از این رو توجه به ساختههای فیلمسازی که در آثارش نگاهی خاص و ارزنده به قهرمان از نوع ملی و ایرانی وجود دارد، میتواند ما را به گزینههای ارزندهای از چرایی و چگونگی داشتن قهرمانانی ملی رهنمون کند.
در ابتدا به این پرسش میپردازیم که سینما چیست؟ شاید این پرسش در این میان کمی غریب باشد اما میتواند ما را به سرنخهای عنوان یادداشت مبنی بر مولفههای قهرمانپروری در سینما هدایت کند. سینما رازی است شگرف که به سودای جهانی شیرین ما را وارد رویاها، حسرتها، واقعیات و خیالات دور و نزدیکی میکند که از نگاتیو دلسپاری تا پرده رسوایی همچون دریچهای روشن میتواند هم آینهای پیشروی ما برای نمایش واقعیت درونی جهان زیستمان باشد و هم توان آن را دارد که دستمان را گرفته و وارد فضایی آنسوتر از غربت امروز بیگانگی نسبت به حقیقت وجودی کند. در این میان وجود شخصیتهایی جاذبهبرانگیز و پذیرفتنی که حتی پذیرش اعمال ناکوک از حقیقت از سویشان برای مخاطب میتواند سودایی از آرزومندی باشد، نیاز سینمایی است که میخواهد حکم داشتهها و نداشتههای روزگارمان را با زبان سینما صادر کند. پس خلق شخصیت و پر و بال دادن به حقیقتی باورپذیر نزد بیننده الزامی ناگسستنی با مقوله خیال و حقیقت برای چشمان ناظر بینندهای است که نگاه خود را به دور از همهمههای بیرون در درون سالنی تاریک به پرده عریض سینما و پرسوناژهایش میدوزد و خود و خواستههایش را در تصمیمات اخذ شده توسط او شریک میپندارد و اینجاست که پاشنه آشیل فیلمسازان این سالهای سینمای ایران رخ مینماید که به دور از هرگونه اهمیتدهی به مقوله شخصیتپردازی و قهرمانپروری برای مخاطب، دل به داستانی سرد و روایتی کسلکننده با کاراکترهایی دورافتاده از خیال مردمان این سرزمین مینهند و نه روایتی ملموس میآفرینند و نه قصهای خوگرفته با مرامنامه اعتقادی مردمان سرزمین نور و راستی را به صحنه تماشا میکشانند، چرا که وقتی شخصیتی قابل پذیرش و اینجایی برای مخاطب خلق نشود، روایتی شناور در دل و روحش روان نمیشود و وقتی چنین شود نه اثری در ذهن به یادگار میماند و نه خاطرهای از جنس سینمایی که میتواند مکانی مقدس برای شدن باشد.
با توضیح عنوان شده سراغ مولفههای شخصیتپردازی و قهرماننمایی توسط فیلمسازی میرویم که به چگونگی خلق پرسوناژهایی اصیل در نزد مخاطب وطنی آگاه است و در آثاری متعدد از «دیدهبان» تابناک دفاعمقدس تا «آژانس شیشهای» خاطرهانگیزش قهرمانانی ملموس از جنس مردمی اصیل را آفریده است. اما برای بررسی توفیق شخصیتهای خلق شده توسط ابراهیم حاتمیکیا باید به مولفههای متعددی از همسویی نویسنده و فیلمساز با جهان قهرمانهایش و همراستایی خیال و واقعیت به معنای اشتراک رفتارهای رخ داده از سوی شخصیت مبنی بر نمایش آرمانگرایی اشاره کرد. اشاره فوق درباره یکی شدن رویا و واقعیت دربرگیرنده فاصلهای است که در بخشی از نهاد جامعه با آرمانهای اصیل رخ داده است و پرسوناژهایی از جنس حاج کاظم و چمران و حاج حیدر و سعید در پی بازگشت این رویاها به پایبست نگاه مردم هستند. اگر حاج کاظم بغض فروخوردهاش را با مشتهای نشسته در شیشه برج شیشهای فراموشکاران جامعه از آرمانها نشان میدهد و این حرکت اعتراضی به دل مردم مینشیند؛ کاراکتر سعید با سرفههای دردناکش خبر از هشداری دردناک میدهد و تنفس زمانه را به نشانه میگیرد. اگر شهید وصالی فریاد دادخواهی اسلام سر میدهد، دایی غفور «بوی پیراهن یوسف» چشمان انتظار را به نشان روزهای عاشقی بیدار میخواند و حکایت قهرمانان آثار حاتمیکیا از جنس همین خواستههای دلبرانه مردمی است که با نسیم عشق سالها روزگار را خوش میدارند و دل در گرو ارزشهایی دوستداشتنی دارند. از این رو فیلمساز میداند که چگونه در گذر روزگار، شخصیتهایی زلال و از جنس نگاه مردم بیافریند و حتی شخصیتی تاریخی و حقیقی چون دکتر چمران را برای ما تبدیل به قهرمانی پذیرفتنی و متصل به زمان کند.
حاتمیکیا در جدیدترین ساختهاش سراغ قهرمانی رفته که از پس سالها دلسپاری به نظام اسلامی تا پای شهادت از پای نمینشیند. از این رو «حاج حیدر» در فیلم «بادیگارد»، گاه فریاد میزند و گاه هشدار میدهد و گاه وصیت عاشقی مینویسد و گاه از هوایی که در آن خوش نیست کنار میرود. گاه طعنه میزند و گاه دلهره میآفریند و همه اینها از جنس سالها دوران طلایی دلسپاری به آرمانها است؛ عشق به ارزشهای خالصانه انقلاب اسلامی و پاسداری از باورهای نابی که گاه تندباد حادثه آن را به کناری میبرد و غبار بر رخسارش مینشاند و حاتمیکیا که احوالی همقرین شخصیتهای ساختهشدهاش دارد، به دنبال غبارروبی این فراموشیهاست و هر بار با قهرمانی از جنس آشنای مردم به قلب روایت میزند؛ شخصیتهایی که شکوهها و کنایهها و طعنهها و رفتارهایی از جنس فیلمساز دارند؛ قهرمانانی که نمیخواهند بادیگارد باشند و همیشه محافظ میمانند. از اینرو توجه به دغدغههای نویسنده و فیلمسازی از جنس حاتمیکیا میتواند ما را به جهان آثارش نزدیکتر کرده و روایتش را ملموس کند تا همچون شخصیتهایی از جنس متفاوت در داخل «آژانس شیشهای» بنشینیم و به قصههایش گوش دهیم، هر چند در این میان برخی چندان نسبتی با داستان دلسپاری «حاج کاظم»ها و «حاج حیدر»ها نداشته باشند و آنها را تعبیر به باجخواهی کنند! اما نگاه غالب مردم در طول سالها همراهی با شخصیتهای قهرمان آثار حاتمیکیا نشان از ارتباطی عمیق میان اثر و مخاطب داشته و همراهی با قهرمانانی دارد که زبان حال مردم هستند.
بعضی ها با افتخار تمام اعلام می کنند که حکومتهای شاهنشاهی و یا به گفته ی خودشان ستمشاهی رو قبول ندارند و مردود می باشد و برای مرگ هیچ کدامشان کوچکترین احساس اندوه و ناراحتی نمی کنند
در کشوره ایران فرمانده هان و شاهان بزرگی پای در عرضه ی گیتی نهادند و بعد از گذشت چند سال زندگی رو بدرود گفتند روحشان شاد باد
از معروفترین انها که در عصر باستان زندگی می کردند کورش گرفته تا شاه اسماعیل و نادرشاه و کریم خان زند و دو تا از بهترین شاهانی که پای در عرضه ی ایران نهادند یکی یزدگرد سوم بود که در مقابل اعراب مردانه ایستاد اما متاسفانه بدلیل خیانت کردن مردم بی ایمان و سست عنصر از ارذل و اوباش عرب شکست خوردو دیگری شاه سلطان حسین اخرین شاه صفوی بوده هست که متاسفانه تلویزیون و روزنامه جهت بهتر معرفی کردن این شاهان بزرگ هیچ گونه اقدامی از خود نشان نداده است و حتی مسئولین فرهنگ و ارشاد ایران حاضر نشده اند یک روز را برای تولد و یا مرگ شاه سلطان حسین به احترام اون بزرگوار پاس بدارند
ایا ممکن هست در کشوری یک دیکتاتور به قدرت برسد و 20 و یا 30 سال حکومت بکند اما هیچ کاره مثبتی برای مملکت و کشوره خودش انجام ندهد ایا چنین چیزی ممکن هست!!!!
و در اخر همش از دشمنی امریکای بزرگ با ملت ایران تبلیغ می کنند و این در حالی هست که مردم ایران روسیه و انگلیس رو دشمن خودشان می دانند که مملکتمان رو به بیش از 13 تیکه کرده اند%
1:ممنوع کردن شراب و عرق
2:ممنوع کردن قماربازی
3:ممنوع کردن کبوتر بازی در ایران که متاسفانه عامل تمامی ناهنجاریهای اجتماعی همین کبوتر بازها هستند عامل دزدی عامل تجاوز عامل قتل و درگیری بین رفیقان عامل فساد اجتماعی عامل طلاق بین زوجین و حتی به جرات می توانم بگویم عامل شکست ایران در جنگهای بین ایران و روسیه همین کبوتر بازی بوده هست که بیشتر ارتشیهای عباس میرزا کبوتر باز بودند و بجای اینکه فنون نظامی رو یاد بگیرند به کبوتر بازی پرداخته و از نبرد با دشمن غافلگیر شدند%
چنین اقداماتی شاه سلطان حسین کبیر در ایران انجام داد که متاسفانه در این عصر مدرن مسئولین ایران با اینکه این همه امکانات دارند اما تا الان نتوانسته اند ریشه ی اصلی فساد در جامعه رو بفهمند و ان رو از بین ببرند که شاه سلطان حسین کبیر حدود 280 سال پیش چنین درس بزرگی رو به سیاستمداران ایران داد یادش بخیر و روحش شاد باد
هنگامی که شاه سلطان حسین کبیر سنگی پرتاب کرد تا ببیند قدرت پرتاب دستش چقدر هست و سنگ به اشتبایی به سر یک قاز خورد و ان پرنده به اشتباه کشته شد شاه بزرگ به گریه افتاد و بسیار افسرده شد و دستور داد تا صاحب این قاز رو پیدا بکنند و از وی طلب بخشش کرد درود بر شرف این شاه کبیر
کجایند ان مردان بی ادعا و گمنام