آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
ابتکار/علی جنتی در اکران خصوصی «نیمرخها» حضور یافت؛
صحبتهای وزیر ارشاد؛ از کیارستمی تا «خانه دختر»
مراسم اکران خصوصی فیلم «نیمرخها» دوشنبه شب با حضور علی جنتی وزیر ارشاد در سینما فرهنگ برگزار شد.
به گزارش ایسکانیوز، علی جنتی در این مراسم درباره فیلم «خانه دختر» و پیگیری روند بهبود عباس کیارستمی توضیحاتی ارائه داد. وزیر ارشاد درباره اینکه چه زمانی وزیر ارشاد از عباس کیارستمی عیادت خواهد کرد، گفت: فرصت کنم حتماً خواهم رفت، هر چند تلاش خودم را برای بهبود اوضاع ایشان کردهام. به محض اینکه متوجه شدم وضع سلامتی او اصلاً مساعد نیست با دکتر هاشمی وزیر بهداشت تماس گرفتم و از ایشان خواستم که پیگیر روند درمان این فیلمساز برجسته کشور باشند. پس از عیادت ایشان از کیارستمی، او اذعان کرد اگر پیگیر احوال کیارستمی نمیشدیم قطعاً همان شب فوت میکرد، اما الحمدالله الان وضع این فیلمساز رو به بهبود است و برای سلامتیاش دعا میکنم.
در حاشیه این مراسم شهرام شاه حسینی، کارگردان فیلم «خانه دختر» درباره سرنوشت این فیلم از علی جنتی پرسید و وزیر ارشاد در پاسخ به این پرسش، گفت: سه بار «خانه دختر» را دیدهام. هر بار گفتند که این فیلم اصلاح شده است. آخرین دفعهای که این فیلم را تماشا کردم متوجه شدم که باز هم قابل اکران نیست. وزارت ارشاد، 40 مورد اصلاحیه بر روی فیلم «نهنگ عنبر» داشت که همه اعمال شدند و بعد از اینکه اکران شد، همه دیدند که با چه استقبالی مواجه شد. جنتی تاکید کرد: بسیاری از فیلمسازان علاقهمند هستند فیلمنامه مختصری به ما بدهند برای گرفتن پروانه ساخت و بعد در زمان تولید همه چیز تغییر میکند، در صورتی که وزارت ارشاد اصلاً دوست ندارد که سینماگران دچار خسارت شوند، با این حال بعید میدانم اصلاحات در فیلم «خانه دختر» به محتوای آن ضربه نزند چون ممیزیهایی که بر این فیلم وارد است محتوایی است. حال اگر آخرین ورژن این فیلم که روی آن اصلاحات صورت گرفته است را ارائه دهید باز هم میبینم و با دکتر ایوبی مشورت خواهم کرد؛ چون من علاقهمندم فیلمهایی که ساخته میشوند اکران شوند. ما دوست نداریم فیلمی که آنقدر برایش زحمت کشیده شده و برای آن سرمایه گذاری شده است نمایش داده نشود.
پرتره صادق هدایت، پر از مرگترسی است
به گزارش ایسنا، بابک حمیدیان نیز در مراسم اکران خصوصی «نیمرخها» آخرین اثر زنده یاد ایرج کریمی خطاب به علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: این فیلم در آشوب فیلمهای شادِ اکران معاصر مهجور است. فقط میتوانم بگویم آقای جنتی قدر گروه هنر و تجربه را بدانید. در این مراسم که شامگاه 23 فروردین ماه در سینما «فرهنگ» با حضور عوامل فیلم علی حضرتی، رویا نونهالی، بابک حمیدیان، سحر دولتشاهی، بهاران بنی احمدی، شیرین اسماعیلی و شورا کریمی و سیامک کارینژاد در غیاب ایرج کریمی برگزار شد، چهرههای سیاسی همچون سیدمحمدرضا خاتمی، زهرا اشراقی، علی جنتی، الیاس حضرتی، فاطمه هاشمی رفسنجانی، ابراهیم اصغرزاده، غلامرضا ظریفیان، علی ربیعی و مسعود سلطانیفر، همچنین چهرههای هنری فرهنگی همچون بهمن فرمان آرا، خسرو سینایی، محمدعلی نجفی، هارون یشایایی، گلی امامی، فرزانه طاهری، کامبوزیا پرتوی، امیرحسن چهلتن، هنگامه قاضیانی، فریدون مجلسی، احمدرضا دالوند، عبدالرحمن نجل رحیم و اسدالله امرایی حضور داشتند. این مراسم که با پخش فیلمی از پشت صحنه «نیمرخ ها» که صحبتهایی از ایرج کریمی را نشان میداد، آغاز شد و با حرفهای بابک حمیدیان، ادامه یافت که در سخنانی مطرح کرد: پرتره صادق هدایت برای من پر از مرگ ترسی است، با ایرج اگر خلوت میکردی متوجه می شدی که از مرگ میترسد اما مرگ اندیش بود. من نقش ایرج کریمی را در فیلمش بازی کردم بیآنکه بدانم. جایش خالی است، این فیلم در آشوب فیلهای شادِ اکران معاصر مهجور است. فقط میتوانم بگویم آقای جنتی قدر گروه هنر و تجربه را بدانید.
اطلاعات/مجید مجیدی چهره سال هنر انقلاب شد سرویس فرهنگی هنری :مجید مجیدی سینماگر انقلاب اسلامی و خالق فیلم «محمد رسول الله(ص)» به عنوان چهره سال هنر انقلاب اسلامی در سال ۹۴ برگزیده شد.
به گزارش خبرنگار ما تندیس چهره سال هنر انقلاب به سبب ساخت و اکران موفق فیلم تاریخی «محمد رسول الله(ص)» (پرفروشترین فیلم سال ۹۴) با مضمون دینی و نمایشهای موفق جهانی این فیلم به ویژه در جهان اسلام، به «مجید مجیدی» تعلق گرفت.
۶ نامزد نهایی دریافت این عنوان در سال ۹۴، به ترتیب حروف الفبا جواد افشار، پرویز پرستویی، عبدالحمید قدیریان، مجید مجیدی،هادی محمدیان و خانم بهناز ضرابیزاده بودند که این انتخاب براساس رای حدود ٦٠ نفر از نخبگان و خبرگان هنری صورت گرفت.
سال گذشته، مرتضی سرهنگی به عنوان چهره سال هنر انقلاب اسلامی برگزیده شده بود.
مجید مجیدی متولد ۱۳۳۸تهران است. وی فعالیت هنری خود را با بازی در نمایشهای صحنهای آغاز کرد و سپس به «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» پیوست و به بازی در نمایش و نویسندگی و کارگردانی فیلم کوتاه پرداخت. نویسندگی و کارگردانی فیلم کوتاه «انفجار» نخستین تجربه اوست، که با دوربین۱۶میلیمتری فیلمبرداری شد و فیلم «بدوک» اولین فیلم بلند در مقام کارگردانی است. او علاوه بر بازی در فیلمهای انقلاب و دفاع مقدس (همچون تیرباران و تا مرز دیدار) فیلمهای ارزندهای چون بدوک، پدر، بچههای آسمان، رنگ خدا، باران، بید مجنون، آواز گنجشکها و محمدرسولالله(ص) را کارگردانی کرده است. در کارنامه مجیدی موفقیتهای بسیاری در جشنوارههای داخلی و خارجی به چشم میخورد.
از جمله مهمترین موفقیتهای جهانی مجیدی نیز میتوان به نامزدی در اسکار برای فیلم «بچههای آسمان»، نامزدی جایزه طلایی ستلایت برای فیلم «باران»، دریافت تقدیرنامه برای فیلم «پدر» از چهاردهمین جشنواره فیلم لندن و نامزدی خرس طلایی جشنواره بینالمللی فیلم برلین برای فیلم «آواز گنجشگها» اشاره کرد.
محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری در این مراسم گفت: هفته هنر انقلاب در سالروز شهادت شهید اهل قلم، مرتضی آوینی برگزار شد. این فرصت را مغتنم بشماریم و در باب آثار انقلابی تأملی بکنیم.
ادب و هنر پیش از انقلاب فاصله بسیاری با جامعه متدین داشت. بعد از انقلاب تمام زمینهها تحت تاثیر انقلاب، دگرگون شد اما در بحث ادب و هنر، فضا به کل تاسیسی و ایجادی بود. خوشبختانه امروز با افتخار می توانیم از مکتب ادبی-هنری انقلاب نام ببریم که ویژگیهایی دارد که آن را از سایر مکاتب متمایز میکند.
وی اظهار داشت: خوشبختانه امروزه در حوزه دانشگاهها، درباره این مکتب پژوهش و تحقیق میشود. این گستردگی نه تنها در بین ایرانیان بلکه در میان خارجیان هم وجود دارد. از ویژگیهای سال ۹۴ این است که میزان پایاننامههای منتشر شده در حوزه ادبیات هنر انقلاب تدوین شده بود. هرچند آمار دقیقی ندارم و براساس صحبتهای استاد منوچهر اکبری عرض میکنم؛ ۳۰۰ پایان نامه با موضوع اشعار شاعران حوزه انقلاب منتشر شده است. حالا در حوزههای سینما و تئاتر اگر بخواهیم نگاهی بیندازیم، که قطعا آمار بیشتر میشود. خیلیها معتقدند که در حوزه هنر انقلاب ما دچار بحران مخاطب هستیم؛ بنده این عرض را قبول ندارم. خوشبختانه آثار دینی- انقلابی با استقبالی کمنظیر مواجه شده است. بنده به امور حوزه هنری اشراف دارم و باید بگویم سال گذشته، میزان فروش آثار سوره مهر، به یازده میلیارد تومان رسید که نسبت به سال گذشته رشد دو برابری داشتیم. این در شرایطی است که بسیاری از انتشاراتیها کارشان بیرونق بوده است.
در بخش سینما هم فیلم ارزشمند «محمد رسولالله» ساخته شد که مخاطب بسیاری را به سالن سینما کشاند و رکورد فروش را شکست. این شرایط رشد و بالندگی به دو شرط محقق میشود. اول اینکه اثر هنری بتواند از حیثیت خودش دفاع کند و دوم عرضه و معرفی اثر به مخاطب است.
رئیس حوزه هنری در ادامه اظهار داشت: یکی دیگر از ویژگیهای سال ۹۴، حضور هنرمندان جوان در سپهر هنر جامعه بود. یادی کنیم از احمدی سخا، هنرمندی که در تجسمی کار میکرد و طراحی پوستر و تابلو با معرفی دستاوردهای انقلابی بود. یادی هم بکینم از شهید سیاح طاهری که با همکاری جمعی از سینماگران طی یک عمل مبتکرانه فیلمهای برجسته دفاع مقدس را به مناطق محروم میبرد و نشان مردم میداد و آنها را با فیلمهایی اینچنین ارزشمند آشنا میکرد. همچنین معرفی کتابهای خواندنی در حوزه دفاع مقدس از دیگر زحماتشان بود. در روزهای آخر امسال هم اتفاق مهم دیگری افتاد که جامعه هنری را دلشکسته کرد و آن هم از دست دادن هنرمند فقید فرجالله سلحشور بود. حضور مردم در تشییع پیکرش و مراسمهای تجلیلاش بینظیر بود. این حجم از استقبال نه تنها در ایران بلکه در کشورهای همسایه هم اتفاق افتاد. روحشان شاد. موفقیتها و دستاوردهای دیگری هم در سال گذشته داشتیم که به خاطر کمی وقت از گفتنشان صرفنظر میکنیم.
در ادامه سید رضا میرکریمی کارگردان سینما درباره مجید مجیدی گفت: اگر طبق نظر عدهای هنرمند انقلابی را ستیزهجو و پرخاشگر بدانیم یا طلبکار و مدعی و یا کسی که به عقاید دیگران احترام نمیگذارد و از صلح و مدارا سختی نمیگوید پس مجیدی هنرمند انقلابی نیست.
من همه نامزدهای منتخب این مراسم را کسانی میدانم که فاقد خصوصیات ذکر شده هستند و این نامزدها هنرمندانی هستند که انسانها از دست و زبانشان در امان هستند و بیش از دیگران سعی در یاری رساندن به مردم دارند. او سپس خطاب به مجیدی گفت: به رفاقت با تو افتخار میکنم.
مجید مجیدی هم در این مراسم گفت: من خود را شایسته این تجلیل نمیدانم و معتقدم هنرمندان واقعی در این عرصه شهدا بودند و ما در مقابل اقیانوس بیکران آنها کاری نکردهایم چون آنها به صورت گمنام این فضا را برای فعالیت ما هنرمندان آماده کردند.
مجیدی در ادامه از شهید آوینی یاد کرد و گفت: شهید آوینی به من آموخت که چگونه بر سر باورها و اعتقادم بایستم. او ادامه داد: زمانی که فیلم «بدوک» را ساختم با هجمههایی روبرو شدم.
زمانی که این مسأله را با شهید آوینی مطرح کردم وی گفت: تو راهت را درست انتخاب کردهای و هیچ نگرانی نداشته باش چون وظیفه و رسالت یک هنرمند این است که از دردها و رنجهای مردمش بگوید و او به من آموخت که بر سر اعتقادم بایستم.
جام جم/با سیدکاظم سجادی، سفیر ایران در کشور ارمنستان
دوستداران زبان فارسی فراوانند
بهار امسال، شهر ایروان پایتخت ارمنستان هم حال و هوای ایرانی به خود گرفته بود و اجرای برنامههای فرهنگی و هنری متعدد، مردم ارمنستان را همراه ایرانیانی کرده بود که به این کشور سفر کرده بودند تا نوروز ایرانی را با یکدیگر جشن بگیرند. این برنامهها از سوی سفارت جمهوری اسلامی ایران در کشور ارمنستان و با هماهنگی، برنامهریزی و مدیریت بنیاد آفرینشهای هنری نیاوران برگزار شده بود. با سیدکاظم سجادی، سفیر ایران در کشور ارمنستان درباره برگزاری برنامههای فرهنگی خارج از کشور گفتوگو کردهایم.
متاسفانه طی سالهای گذشته همواره شاهد بودهایم که هفتههای فرهنگی کشورمان در دیگر کشورها اتفاقی گذرا و فاقد نگاه بلندمدت بوده است تا حدی که بسیاری از هنرمندان، این رویدادها را ابزاری نه چندان کارآمد میدانند و توجه عمیقی به آن ندارند. برای تداوم و استمرار این اتفاق فرهنگی برنامهریزی دارید یا قرار است شاهد تکرار وقایع گذشته باشیم؟
همیشه سعی کردهام کاری را که میتواند تاثیر خوبی برای کشورم داشته باشد، دنبال کنم. در این مسیر، ما قوانین و مقررات کشور را کاملا رعایت میکنیم و وزارت امور خارجه هم پشتوانه ماست که ما را در این مسیر یاری میکند. در واقع این ما هستیم که باید بتوانیم ظرفیتهای موجود را شناسایی کنیم و از آنها بهره ببریم. سعی میکنم طی مدتی که در کشور ارمنستان هستم، بهطور مستمر از ظرفیتهای موجود برای معرفی فرهنگ و هنر کشورمان استفاده کنم. مسجد کبود ایروان یکی از این ظرفیتهای خوب است که میتوان در مناسبتهای مختلف در آن برنامههای فرهنگی و هنری متعددی را رقم زد و با پاسداشت ارزشهای اسلام، مردم ارمنستان را با دین و فرهنگ ایران آشنا کرد. قطعا ماه محرم و ایام ماه رمضان که ماه ضیافتالله است، فرصت مغتنمی برای حضور در مسجد و برگزاری برنامههای مختلف است. برگزاری مسابقات قرآنی و هنری در جشنها و ایام خاص مذهبی و ملی میتواند تاثیر خوبی داشته باشد. همچنین در این فرصتها باید فضایی برای گردهمایی هنرمندان ایرانی و ارائه آثارشان در نمایشگاههای مختلف فراهم کرد تا هنر ایران معرفی شود.
بجز برگزاری هفتههای فرهنگی در این عرصه میتوان فرصتهای دیگری ازجمله ساخت فیلمها و سریالهای مشترک را فراهم کرد. در این عرصه اقدامی داشتهاید؟
بله. اتفاقا در این عرصه صحبتهایی انجام شده و شرایط برای ساخت فیلمهای مشترک داستانی و مستند از سوی ارمنستان فراهم شده و این کشور آماده این همکاری هاست.
درباره سریالها چطور؟
من از سال 1363 همزمان با وزارت امور خارجه تا سال 88 به عنوان گوینده و مجری -کارشناس با صداوسیما همکاری داشتهام. اکنون با مدیران ارشد تلویزیون ارمنستان صحبت کردهام و آنها بشدت از این همکاریها استقبال میکنند و مایل هستند فیلمها و سریالهای ایرانی را به نمایش بگذارند، فیلمهای مستند بسازند و حتی بر آن هستند که فرصتهای استودیویی به ما بدهند. به نظرم ما باید دنبال راهاندازی یک استودیوی رادیویی زبان فارسی باشیم. در این کشور دانشآموزان و دانشجویان زبان فارسی و علاقهمندان زبان فارسی حضور پررنگی دارند و میتوانند در این برنامهها حضور پیدا کرده، دیگران را هم مشتاق یادگیری این زبان کنند، ضمن آن که میتوانیم در این کشور هفتههای فیلم برگزار کنیم. مسئولان کشور ارمنستان مایل هستند سینما مسکو را برای برگزاری این برنامهها در اختیار ما قرار دهند تا فیلمهای موفق جشنوارههای ایرانی را به نمایش بگذاریم. این نکته را هم اضافه کنم که ارمنستان لوکیشنهای خیلی خوبی برای فیلمبرداری دارد و کارگردانها میتوانند از این موضوع هم بخوبی بهره ببرند.
جام جم/پاسخ وزیر بهداشت به یک حاشیه: چرا به مرحوم سلحشور توجه نشد؟
سید حسن قاضیزاده هاشمی درباره عدم عیادت ایشان از مرحوم فرجالله سلحشور هنرمند انقلابی و ولایی سینما و تلویزیون توضیحاتی ارائه داد.
به گزارش جام جم سیما ، سید حسن قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی، درباره حاشیههای بوجود آمده در پی عدم عیادت ایشان از مرحوم فرجالله سلحشور هنرمند متعهد و ارزشی سینما و تلویزیون گفت: همه این هنرمندان سرمایه ملی هستند و ما به عنوان دولت وظیفه حمایت و مراقبت از آنها را داریم.
وی افزود: درباره مرحوم فرج الله سلحشور به طور عمومی رسانه ای نشده بود ولی کارهایی انجام شد و قابل توجه هم بوده است. هم مسئول انستیتو پاستور که متخصص ریه هستند و همینطور مشاورین من درباره بیماری سلحشور و خدماتی که از دستمان برمی آمد اقداماتی انجام دادند اما به دلیل پیشرفت بیماری و گرفتگی ریه هیچ امیدی به بهبودشان نبوده است.
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با بیان اینکه علت این عدم عیادت را به حساب غفلت من بزنید، اضافه کرد: ولی واقع این است که به این هنرمندان باید به یک چشم نگاه و کمک کرد و درباره مرحوم سلحشور هم مشاوران من از جمله دکتر قائنی مسئول شورای فناوری و دکتر زارع نژاد از ایشان هم عیادت و هم کمک کردند و اگر خودم موفق نشدم به حساب کم سعادتی من بزنید.
هاشمی درباره آخرین وضعیت جسمانی عباس کیارستمی هم توضیح داد: ایشان وضعیت جسمانی خوبی نداشتند و در حال از بین رفتن بودند که تیمی را مامور رسیدگی به وضعیت کیارستمی کردیم و خدا را هم شکر می کنیم که می توانند از دیروز صحبت کنند و با اقداماتی که صورت گرفت حالشان بهتر شده است.
فرجالله سلحشور سازنده دو مجموعه مردان آنجلس و یوسف پیامبر (ع) به دلیل عارضه ریوی در بیمارستان بقیهالله تهران دار فانی را وداع گفته بود. وی پیش از مرگ، در شرایط ابتلا به سرطان ریه در تدارک ساخت سریالی بر اساس زندگی حضرت موسی (ع) بود که ناتمام ماند.
جوان/«يتيمخانه ايران» با حضور چهرههاي سرشناس نظام رونمايي شد
يك تصويرسازي بدون گاف از تاريخ
ابوالقاسم طالبي كه حدوداً دو سالي را صرف پيشتوليد و توليد «يتيمخانه ايران» كرده و البته به دلايل مختلف نتوانسته بود فيلمش را در جشنواره فجر به نمايش درآورد، رونمايي اثرش را با حضور برخي از چهرههاي سرشناس نظام در پرديس كورش برگزار كرد.
نویسنده : وحید مهری
ابوالقاسم طالبي كه حدوداً دو سالي را صرف پيشتوليد و توليد «يتيمخانه ايران» كرده و البته به دلايل مختلف نتوانسته بود فيلمش را در جشنواره فجر به نمايش درآورد، رونمايي اثرش را با حضور برخي از چهرههاي سرشناس نظام در پرديس كورش برگزار كرد.
تصويرسازي باكيفيت تاريخ
«يتيمخانه ايران» رگههاي تاريخي دارد و در مركزيت آن شخصيتي قرار دارد به نام «محمدجواد» كه يكي از همرزمان ميرزاكوچك خان معرفي ميشود؛ همرزمي كه در دل فيلم و بعد از مرگ پدرش مسئوليت يتيمخانهاي را برعهده ميگيرد كه در كوران قحطي برآمده از جنگ جهاني اول به داد مردم بخت برگشته ايران ميرسد. دقت بالاي عباس بلوندي، طراح صحنه كار در تصويرسازي بافت تاريخي اتفافات و از آن مهمتر عمق فاجعه برآمده از قحطي قابل تحسين است و البته كه حضور فيلمبرداري كاركشته چون اصغر رفيعي جم سببساز آن شده تصويربرداري كار نيز غناي لازم را داشته باشد.
طالبي با به كارگيري اين دو نفر سعي زيادي كرده كه گافهاي طراحي صحنه و تصويرسازي كه به ويژگي غالب آثار تاريخي سينما و تلويزيون ايران در سالهاي اخير بدل شده را كاملاً پوشش دهد و البته در اين مسير به شدت هم موفق بوده و «يتيمخانه ايران» بهلحاظ تصويرسازي يك برهه تاريخي صد سال قبل به شدت مؤثر عمل كرده است.
داستان «يتيمخانه ايران» با خاطرهگويي پيرزني آغاز ميشود كه بر مزار ميرزا نشسته و اتفاقاتي را بازگو ميكند كه سالها پيش از اين براي پدرش كه همان قهرمان داستان است، رخ داده است. در اين مرور خاطرات تلاش زيادي ميشود براي نمايش بيواسطه بخشي از بدبختي ايران در زمان جنگ جهاني اول كه كاملاً متأثر از حضور قواي بيگانه و البته بريتانيا در كشور بود.
«يتيمخانه ايران» شايد به دليل حضور فيلمبرداري به نام اصغر رفيعي جم كه بيش از هر چيز به واسطه همكاري با بهرام بيضايي شناخته ميشود، فيلمي پر تقطيع است؛ اين تقطيعها هرچند جلوهاي سينمايي را به كار بخشيده و مشابهتهايي را در برخي نقاط به آثاري چون «سگ كشي» بيضايي و حتي «وقتي همه خوابيم» ايجاد كرده، اما يك نقصان هم براي فيلم در پي دارد و آن هم ارتباط منطقي نداشتن برخي از اتفاقات فيلم با يكديگر است.
اين نقصان البته با درنظر گرفتن اين مسئله كه «يتيمخانه ايران» بعد از نمايش عمومي ميتواند به صورت سريال براي رسانه ملي روي آنتن رود قابل چشمپوشي است. اتفاقاً اين ويژگي در زمان تبديل كار به يك سريال خيلي خوب ميتواند مخاطباني را كه از هر جاي سريال همراهش شدهاند، به خود جلب كند.
نمي توانستم همه ابعاد قحطي را نشان دهم
ابوالقاسم طالبي درباره اين فيلم گفت: در «يتيمخانه ايران» نگاهي به بحث قحطي شده است از ما انتظار نداشته باشيد همه ابعاد اين موضوع را كه در سال 1295 اتفاق افتاد، نشان دهيم، چون برخي اتفاقات را نميتوانستم بنويسم و به تصوير بكشم، آن چيزي را كه در حد توانم بود، در اين فيلم گنجاندم.
وي افزود: شايد در مورد قحطي و آدمخواري مطالعه داشتيد و پيامد و فاجعههاي آن را به اشكال مختلف ديدهايد، اما گنجاندن همه آنها در قالب فيلم بسيار دشوار است و باعث تحقير برخي از مسائل ميشود. پس ما به دنبال علت اصلي قحطي رفتيم و در «يتيمخانه ايران» نشان داديم.
طالبي با اشاره به اينكه در نظر دارد اواخر شهريور فيلمش را اكران كند، درباره استقبال مردم در اكران عمومي پيش بيني كرد: تجربه نشان داده است در گيشه از فيلمهاي تاريخي خيلي استقبال نميشود. البته به اين معني نيست كه «يتيمخانه ايران» مخاطب نخواهد داشت، بلكه در فضايي ديگر ميتوانند بيننده اين اثر باشند.
«يتيمخانه ايران» مخاطب خواهد داشت
طالبي ادامه داد: الان شرايط فيلمها مثل سابق نيست كه اگر در سينما نفروشد به انبار برود و خاك بخورد بلكه تلويزيون و ساير رسانههاي جنبي شرايطي فراهم كردهاند كه بعد از اكران فيلم در سينما، تازه فرصتي بهوجود ميآيد كه ميتوان از مخاطبان جديد و موقعيتهاي نمايش متفاوتتر استفاده كرد.
كارگردان «قلادههاي طلا» تأكيد كرد: من معتقدم «يتيمخانه ايران» مخاطب خواهد داشت و مطمئنم در آينده افراد زيادي تماشاگر اين اثر خواهند بود، ولي اينكه چگونه با توجه به ذائقه سينماروهاي فعلي ميتوان ببيننده را به ديدن اثر تاريخي در سينما علاقهمند كرد، پاسخ دشواري دارد كه من هم نميدانم.
وي با اشاره به اينكه تحقيقات فراواني قبل از توليد صورت گرفته است، بيان كرد: «يتيمخانه ايران» يك وسترن ايراني است و نميتوان پيش بيني كرد مردم با اين گونه سينمايي چه برخوردي خواهد كرد. اين فيلم قصه و قهرمان دارد و مردمي كه سالها درِ گوشي از قحطي شنيدند و تصويري لانگ شات و غبارآلود از اين واقعه دارند حالا ميتوانند از نزديك نمايي روشن و شفاف را مشاهده كنند. اين كارگردان در پاسخ به اينكه همزماني اكران فيلمهاي كمدي و جدي چه تأثيري بر فروش آثار جدي خواهد داشت، تصريح كرد: ذائقه تماشاگران ما فيلمهاي كمدي را بيشتر ميپسندد و شايد فيلمهاي جدي و مخصوصاً تاريخي كمتر بتواند مخاطب به سينما بياورد، اما به هر حال سينما به همه ژانرها نياز دارد. خنده هم خوب است، اما من در مورد اين فيلم نميتوانستم بحران قحطي را با لحظات خندهآور نشان دهم!
طالبي با تأييد اينكه «يتيمخانه ايران» در نسخه كوتاه شده ۱۱۸ دقيقهاي به نمايش در ميآيد، گفت: ريتم فيلم در اين نسخه تند است و بيننده اگر حواسش پرت شود و ديالوگي از دستش برود از قصه جا ميماند. در اكرانهاي خصوصي نميتوان بازخوردها را جويا شد. مردم بايد بيايند و نظر واقعيشان را بدهند كه كار جدي در سينما چگونه مخاطب ميآورد.
وي در پايان صحبتهايش با اظهار اميدواري از رضايت مردم گفت: من خودم يادم نميآيد فيلم تاريخي فروش كرده باشد، ولي تمام تلاشم را كردم كه قصه بگويم و در بطن يك واقعيت به جذب مخاطب هم فكر كنم. به نظر خودم ميشد بهتر از اين باشد، اما نه به اين معني كه در فيلم كم گذاشته باشم.
اين فيلم حدود 7 ميليارد تومان طي پنج سال توليد، هزينه برداشت و ما براي اينكه سعي داشتيم هزينههاي فيلم بالا نرود، خيلي اذيت شديم.
سردار نقدي، سردار رادان، روحالله حسينيان، سعيد حداديان، سيدمحمد حسيني، ابراهيم حاتمي كيا، سيروس الوند، الهام چرخنده، سيدضياءالدين دري، محسن علي اكبري و حميد بهمني از جمله چهرههاي سرشناس حاضر در نمايش «يتيمخانه ايران» بودند كه بعضاً در كنار تماشاي فيلم به گپ و گفت با طالبي پرداختند.
جوان/روزنامه شرق هم به جريان رسانهاي تخريب چهرهها و اقدامات انقلابي پيوست
مدعيان آزادي بيان تحمل يك انيميشن كودكانه را هم ندارند!
ديروز روزنامه شرق و در مطلبي با عنوان «جنگ رواني با دولت در اوج» كه بيشتر يادآور سبك گزارشات «مأمور 007» سلسله فيلمهاي جيمزباندي بود...
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
ديروز روزنامه شرق و در مطلبي با عنوان «جنگ رواني با دولت در اوج» كه بيشتر يادآور سبك گزارشات «مأمور 007» سلسله فيلمهاي جيمزباندي بود، ضمن تخطئه و حمله به سازمان فرهنگي رسانهاي «اوج»، انيميشن «بچرخ تا بچرخيم» را كه سال گذشته از شبكه پوياي تلويزيون پخش شده بود، با هنرمندي اعجاب آوري در مسير تخريب وجهه و يك نوع جنگ رواني عليه دولت تفسير و تحليل كرده بود.
چند وقتي است كه ارگانهاي مطبوعاتي و به طور كلي جريان رسانهاي طيف مشهور به تجديد نظرطلبان يا به قولي اصلاحطلبها به سبك خوابزدگان و با ارائه تفاسير من عندي و تأويلهاي موهوم، اما منفعتطلبانه سعي دارند برخي اتفاقات و وقايعي را كه هفتهها و ماهها از آنها گذشته، دستمايه نوشتن گزارش و سرمقاله در جهت اغراض و اميال سياستزده خود قرار دهند. بعد از سرمقاله دو روز پيش روزنامه آفتاب يزد كه پس از گذشت قريب به 50 روز از درگذشت مرحوم سلحشور اقدام به عقده گشايي عليه هنرمندان انقلابي و ارزشي كرده بود، روزنامه شرق نيز روز گذشته با انتشار مطلبي درباره انيميشن «بچرخ تا بچرخيم» كه يكسال پيش و پس از كسب موفقيت در جشنواره مردمي فيلم عمار از شبكه پويا پخش شده بود، تمام هنرش را به كار گرفته بود تا هر جوري كه شده محتوا و موضوع آن انيميشن را نوعي جنگ رواني از جانب سازمان فرهنگي رسانهاي اوج به نمايندگي از جانب برخي ارگانهاي خاص با دولت يازدهم و برجام جلوه بدهد. اين نويسنده مطلبش را جوري تنظيم كرده بود كه در جاهايي خواننده شك ميكرد در حال خواندن گزارش خبرنگار شبكه بيبيسي و يا صداي امريكا است كه وظيفهاي غير از دشمننمايي و دشمنتراشي از كشورمان ندارد، يا يك رسانه داخلي كه بايد به رسم حرفهايگري و اصول اخلاقي و رسانهاي حافظ منافع نظام، انقلاب و مردم باشد!؟
متأسفانه نگارنده مطلب روزنامه شرق به دليل فقر اطلاعاتي كه از آن رنج ميبرد، مستند تأملبرانگيز و جنجالي «من روحاني هستم» را به سازمان اوج منتسب ميكند در حالي كه دانشجويان سازنده آن اثر و مؤسسه حامي آنها كمترين ارتباط سازماني با سازمان اوج نداشته و ممكن است صرفاً از منظر منظومه فكري داراي اشتراكاتي با يكديگر باشند. نكته ديگر اينكه، نويسنده مطلب آنچنان از رئيس سازمان اوج با ذكر نام، سن و ... ياد كرده كه براي مخاطب بيشتر فضاي دادگاه و سبك و سياق نگارش و خواندن دادخواست از جانب مدعي العموم عليه يك متهم يا مجرم تداعي ميشود تا يك گزارش رسانهاي و مطبوعاتي!
واقعيت اين است كه قصه دشمني و مخالفخواني برخي از طيفهاي جريان تجديدنظر طلب كه سعي دارند جهت كسب انتفاع و يا سهمخواهي بيشتر خودشان را دايه دلسوزتر از مادر نسبت به دولت يازدهم جلوه بدهند با «سازمان فرهنگي رسانهاي اوج» كه محملي براي جوانان هنرمند، مؤمن و انقلابي جهت تبليغ، ترويج و تبيين و دفاع از ارزشها و باورهاي اسلامي و انقلابي شده؛ از ابتداي آغاز گفت و گوهاي مسئولان كشورمان با گروه مصطلح به 1+5 درباره مسئله هستهاي كشورمان كليد زده شد. آنجايي كه خانه طراحان انقلاب وابسته به سازمان اوج اقدام به توليد و نصب تابلوهاي معروف به «صداقت امريكايي» كردند. طرفه اينكه محتوا و مفهوم آن تابلوها كه جنس انذار و تذكار آن تابلوها به تيم هستهاي و گفتوگوكننده كشورمان مؤيِد اظهارات مقام معظم رهبري در رابطه با صداقت نداشتن امريكاييها و نيز عهد شكني مكرر آنها در طول تاريخ انقلاب و حتي خود كشور امريكا بود، در كمال بي انصافي و بداخلاقي به تخريب و تضعيف تيم مذاكره كننده ترجمه و تفسير شد. اين در حالي است كه امروزه شاهد درستي و صحت انذار و تذكار آن تابلوها در دروغگو و غيرقابل اعتماد بودن امريكاييها هستيم. از آنجايي كه همواره تخريب و تخطئه چهره رقيب از جانب جريانها و جناحهايي كه اين طيف رسانهها آنها را نمايندگي كرده و به دروغ شعار «زنده باد مخالف من» را سر داده و ميدهند؛ و همچنين بر خلاف داشتن مدعاي تحمل مخالف، تاب و تحمل ديدن يك تابلو و يا يك انيميشن كودكانه بر خلاف نظر و تفكراتشان را هم ندارند، به روشني پيداست كه اين خصيصه آنها منبعث از تماميتخواهي و داشتن حرص و ولع بيمارگونهشان نسبت به كسب «قدرت و ثروت» است و كمترين دغدغهاي نسبت به دولت و انقلاب ندارند و نكته اينكه ما نيز قصههاي دلسوزي كاراكترهاي «گربه نره» و «روباه مكار» در حق «پينيكيو» را خواندهايم!
حمایت/چهرههای سیاسی با همراهی هنرمندان به تماشای «یتیم خانه ایران» نشستند
باید درباره قحطی در ایران فیلم میساختیم
تازه ترین اثر سینمایی «ابوالقاسم طالبی» که به دلایل فنی به اکران جشنواره فیلم فجر نرسید در پردیس سینمایی کورش برای هنرمندان ، اهالی رسانه و جمعی از چهرههای سیاسی اکران شد.
ارائه وسترن ایرانی
ابوالقاسم طالبی کارگردان فیلم «یتیمخانه ایران» که درباره قحطی سال ۱۲۹۵ ساخته شده است این اثر را نوعی وسترن ایرانی خواند.
وی درباره ضرورت تولید اثری با موضوع بروز قحطی در ایران در سال ۱۲۹۵ به مهر گفت: وقتی در گوشه ای از دنیا فاجعه ای رخ می دهد و یک صدم جمعیتی که در قطحی ایران از بین رفتند، جانشان را از دست می دهند برایشان بزرگداشت می گیرند و هر سال یادشان را گرامی می دارند اما صد سال پیش در ایران نیمی از جمعیت کشور از بین رفتند و کسی حرفی نزد.
وی افزود: بنا به دلایل سیاسی آن زمان و تاثیر انگلیسیها بر ایران، اسناد و مدارک بسیار پراکنده ای وجود دارد و کمتر از این فاجعه یاد میشود؛ در صورتی که یکی از وقایع مهم تاریخ کشور ما محسوب میشود. به همین دلیل لازم بود چنین کاری ساخته شود و علیرغم دشواریهایی که داشتیم خوشحالم با یک تیم خوب توانستیم کار را به سرانجام برسانیم.
کارگردان «نغمه» با اشاره به اینکه در نظر دارد اواخر شهریور فیلمش را اکران کند، درباره استقبال مردم در اکران عمومی پیشبینی کرد: تجربه نشان داده است در گیشه از فیلم های تاریخی خیلی استقبال نمی شود. البته به این معنی نیست که «یتیم خانه ایران» مخاطب نخواهد داشت بلکه در فضایی دیگر میتوانند بیننده این اثر باشند. طالبی ادامه داد: الان شرایط فیلم ها مثل سابق نیست که اگر در سینما نفروشد به انبار برود و خاک بخورد بلکه تلویزیون و سایر رسانه های جنبی شرایطی فراهم کرده اند که بعد از اکران فیلم در سینما، تازه فرصتی به وجود می آید که میتوان از مخاطبان جدید و موقعیت های نمایش متفاوتتر استفاده کرد.
مطمئنم «یتیم خانه ایران» مخاطب خواهد داشت
کارگردان «دست های خالی» همچنین تاکید کرد: من معتقدم «یتیم خانه ایران» مخاطب خواهد داشت و مطمئنم در آینده افراد زیادی تماشاگر این اثر خواهند بود ولی اینکه چگونه با توجه به ذائقه سینماروهای فعلی می توان ببیننده را به دیدن اثر تاریخی در سینما علاقمند کرد پاسخ دشواری دارد که من هم نمی دانم.
وی با اشاره به اینکه تحقیقات فراوانی قبل از تولید صورت گرفته است، بیان کرد: «یتیم خانه ایران» یک وسترن ایرانی است و نمیتوان پیش بینی کرد مردم با این گونه سینمایی چه برخوردی خواهند کرد. این فیلم قصه و قهرمان دارد و مردمی که سال ها درِ گوشی از قحطی شنیدند و تصویری لانگ شات و غبارآلود از این واقعه دارند حالا می توانند از نزدیک نمایی روشن و شفاف را مشاهده کنند.
این کارگردان در پاسخ به اینکه همزمانی اکران فیلم های کمدی و جدی چه تاثیری بر فروش آثار جدی خواهد داشت، تصریح کرد: ذائقه تماشاگران ما فیلمهای کمدی را بیشتر می پسندد و شاید فیلمهای جدی و مخصوصا تاریخی کمتر بتواند مخاطب به سینما بیاورد، اما به هر حال سینما به همه ژانرها نیاز دارد. خنده هم خوب است اما من در مورد این فیلم نمی توانستم بحران قحطی را با لحظات خنده آور نشان دهم!
طالبی با تایید اینکه «یتیم خانه ایران» در نسخه کوتاه شده ۱۱۸ دقیقه ای به نمایش در می آید، خاطرنشان کرد: ریتم فیلم در این نسخه تند است و بیننده اگر حواسش پرت شود و دیالوگی از دستش برود از قصه جا می ماند. در اکران های خصوصی نمی توان بازحوردها را جویا شد. مردم باید بیایند و نظر واقعی شان را بدهند که کار جدی در سینما چگونه مخاطب می آورد.
وی همچنین با اظهار امیدواری از رضایت مردم گفت: من خودم یادم نمی آید فیلم تاریخی فروش کرده باشد ولی تمام تلاشم را کردم که قصه بگویم و در بطن یک واقعیت به جذب مخاطب هم فکر کنم. به نظر خودم می شد بهتر از این باشد اما نه به این معنی که در فیلم کم گذاشته باشم. این فیلم حدود 7 میلیارد تومان طی ۵ سال تولید، هزینه برداشت و ما برای اینکه سعی داشتیم هزینه های فیلم بالا نرود خیلی اذیت شدیم.
«یتیم خانه ایران» را 13 بار بازنویسی کردم
طالبی همچنین در حاشیه اکران «یتیم خانه ایران» در خصوص مهمترین و سختترین بخش ساخت فیلم «یتیم خانه ایران» به باشگاه خبرنگاران جوان؛ گفت: ساخت جزء به جزء این اثر بسیار دشوار بود و سختیهای فراوانی را متحمل شدیم. به عنوان نمونه سکانسهایی که مربوط به بازی بازیگران خردسال و نوجوان بود، برای اینکه بتوانیم سطح باورپذیری را بالا ببریم، ساعتها و روزهای زیادی وقت گذاشتیم. برای سکانسهایی که مربوط به خوابیدن آنها بود، باید صبر می کردیم چند ساعت از نیمههای شب بگذرد تا به خواب واقعی فرو بروند و بعد فیلمبرداری را انجام میدادیم، بخشهای بیماری و ... که جای خود داشت.
وی افزود: با همه دشواریها با کمک خداوند، فعالیت گروهی حرفهای و دلسوز و با عشقی خاص طی دویدن و فعالیت چند ماهه، این اثر تولید شد و ما سعی کردیم به بهترین خروجی برسیم. امیدوارم مورد رضایت مخاطبان قرار بگیرد. وی در مورد کوتاه کردن زمان «یتیم خانه ایران» با توجه به شنیدهها مبنی بر زمان سهساعته آن و بازنویسی فیلمنامه عنوان کرد: هیچ صحنهای از فیلم را کات نکردیم. فقط ریتمش را تند کردیم و زمان واقعی آن در حال حاضر حدود 118 دقیقه است. در مورد بازنویسی بگویم که حدود 13 بار فیلمنامه را بازنویسی کردم. گفتنی است در مراسم اکران این فیلم در پردیس کورش،علاوه بر بازیگران و عوامل فیلم، ابراهیم حاتمیکیا، مریلا زارعی، ضیاءالدین دری، چنگیز جلیلوند، سیروس الوند، الهام چرخنده، سعید حدادیان، مسعود اطیابی، ابوالفضل جلیلی، علیرضا افتخاری، محمدحسینی، علی معلم، محسن علی اکبری، محمد فوقانی و برخی از شخصیتهای سیاسی چون صفار هرندی، سردار نقدی، سردار رادان و روح الله حسینیان حضور داشتند.
سیاست روز/چرا داعیه داران «هنر برای هنر» نمیتوانند مجالس یادبود سلحشور را تحمل کنند؟
عصبانیت از محبوبیت جناح فرهنگی مومن
در حالی که رهبر انقلاب کمتر از یک ماه قبل در فرمایشاتشان، از مرحوم سلحشور به عنوان یکی از پیشگامان فرهنگی یاد کردند، یک روزنامه اصلاحطلب در سرمقاله خود محبوبیت وی را دستوری خواند.
به گزارش فارس؛ این روزنامه در سرمقاله روز دوشنبه خود، طی یادداشتی که با زیر سوال بردن کیفیت آثار هنری فرجالله سلحشور آغاز میشود کارهای او را بدون ارزش هنری میداند و اقدام برخی رسانهها در پوشش اخبار و اطلاعاتی از او را نکوهش میکند.
اینکه چطور میشود محبوبیت «یوسف پیامبر» و خبرساز بودن این سریال در طول هفته (در زمان پخش) را ندید از سوی نویسنده با توجه به خاستگاه فکری و آبشخور سیاسی اش اتفاق عجیبی نیست اما اینکه پخش سریال از شبکههای متعدد در کشورهای مختلف نیز به چشم نگارنده نیامده است را نمیتوان از روی ناآگاهی دانست. بدون شک هیچ سریال ایرانی در کشورهای دیگر به اندازه «یوسف پیامبر» محبوب نبوده است تا جائیکه در کشورهای عربی بر روی برخی کتب عکس مصطفی زمانی در نقش یوسف پیامبر رفت و یا ادکلنهایی با تصویر یوسف و زلیخای سریال مرحوم سلحشور به بازار آمده که همه اینها نشان از محبوبیت این سریال در میان مردم کشورهای دیگر بود.
یادداشتنویس این روزنامه در حالی تیتر «محبوبیت دستوری» را برای تخریب سلحشور استفاده کرده است که رهبر معظم انقلاب کمتر از یک ماه قبل وی را یکی از پیشگامان هنر انقلاب نامیدند و فرمودند: «شهید آوینی و مرحوم سلحشور در زمینه فرهنگی پیشآهنگ بودند؛ اینها پیشروان کارهای انقلابی در کشور هستند و بارها تاکید کردم که نیروهای حزباللهی و انقلابی را باید گرامی بداریم. مسائل فرهنگی بسیار مهم است و اهمیت بسیار زیادی میدهم. مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند که در سراسر کشوری هزاران مجموعه خودجوش مردمی است که دارند کار میکنند و فکر میکنند و کار فرهنگی میکنند باید روز به روز توسعه پیدا کنند و دستگاههای دولتی به اینها کمک کنند و به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نظام و ارزشهای اسلامی را قبول ندارند باز کنند به روی بچههای حزباللهی و انقلابی باز کنند. کارهای فرهنگی با ارزش دارد انجام میگیرد و در تمام زمینهها میتوانند جوانان انقلابی کار کنند، امروز و فردا برای جوانان است.»
نویسنده در ابتدای سرمقاله مینویسد: مرحوم فرجالله سلحشور هم مدافع داشت هم مخالف. البته تعداد مخالفان او بر موافقانش میچربید. به هرحال او با موضعگیریهای شاذی که در مورد زنان سینمای ایران داشت همواره در معرض نقد بود. در حوزه کاری هم به زعم قاطبه اهالی هنر، اثرات او چنگی به دل نمیزد و نمیتوانست نظر مخاطبان را جلب کند. فیالمثل یکی از فیلمهایی که وی کارگردانی کرد «یوسف پیامبر» بود که اگرچه تبلیغات و بودجه بسیاری پشت خود داشت اما نتوانست موفق باشد و در مجموع حرفی برای گفتن نداشت. نگاهی گذرا به این سریال تلویزیونی حاکی از آن بود که فیلمنامه آن به شدت ضعیف و دم دستی است و هرگز نمیتواند لقب یک فیلم «فاخر» را بگیرد.»
اینکه چه چیزی نگارنده را تا این حد ناراحت و ارگان مطبوعاتی وی را نگران ساخته که حتی از پوشش مراسم یادبود یک هنرمند انقلابی نمیگذرند و به ناچار عصبانیت خود را در قلمشان نشان میدهند جای تامل دارد، مرحوم سلحشور در اصول خود با جناح یا طیفی اهل معامله نبود و همانها که در زمان حیاتش دست به حاشیهسازی میزدند امروز نیز رهایش نمیکنند.
فرهیختگان/گفتوگو با فرهاد توحیدی درباره فروش فیلمها در سینما و علت افت مخاطب تلویزیون در سالهای اخیر و...
بایکوت سینمای ملی در تلویزیون
فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس مطرح سینمای ایران است که با نوشتن فیلمنامههایی بعضا با رگههایی از طنز توانسته است مخاطبان خاص خود را در سینما داشته باشد. «گاهی به آسمان نگاه کن» ، «مجردها»، «پاداش سکوت» و «شهر موشها 2» از جمله کارهای توحیدی هستند. شهر موشها 2 با اکران در سینماها سال 92 توانست فروش 10 میلیارد به بالا داشته باشد و گوی سبقت در فروش را برباید و باعث جهش در سینما شود. همچنین فیلمنامه «50 کیلو آلبالو» را توحیدی با مشارکت مانی حقیقی نوشته که در حال حاضر با فروش بالایی بر پرده سینماها اکران است. از توحیدی دو فیلم دیگر هم در نوبت اکران است که عبارتند از «امکان مینا» به کارگردانی کمال تبریزی و «خماری» به کارگردانی داریوش غذبانی. با فرهاد توحیدی به بهانه رونق گرفتن فروش فیلمها در سینما و روی برگرداندن مخاطب از تلویزیون به گفتوگو نشستهایم.
چه اتفاقی افتاده است که سینمای ایران این همه رونق گرفته است؟ این اتفاق از اسفند پارسال پیشرفت بیشتری داشته است بهطوریکه با فروشهای چند میلیاردی فیلمها مواجه شدهایم.
از سال 92 به بعد همواره با شیب ملایمی تماشاگران سینمای ایران روبه افزایش بودهاند. در طول سال 91 تقریبا 6 میلیون قطعه بلیت فروختهایم که باعث شرمندگی بود. سال 92 این مساله مقداری بهتر شد. سال 93 اگر اشتباه نکنم فروش بلیت روی هشت میلیون قطعه ایستاد. بنابراین از سال 92 به بعد با شیب آرامی سینمای ایران افزایش تماشاگران را تجربه کرد. امسال هم سینمای ایران از این قاعده مستثنی نیست؛ بهویژه اینکه چینش خوب فیلمها در اکران نوروزی و توزیع متناسب فیلم کمک زیادی به فروش آنها کرد، البته برخی از دوستان و عزیزان از کمبود سالن یا به فروش نرفتن فیلمهایشان گلهمند هستند، اما به نظرم بهطور کلی خیلی اتفاق خوبی به خاطر چینش فیلمها و همچنین احیای اکران اسفند با فیلم «من سالوادور نیستم» افتاد. به هر حال بخشی از فروش «من سالوادور نیستم» و همینطور «کوچه بینام» در اسفند رخ داد. نکته دیگر این است متاسفانه برنامههای تلویزیون چنگی به دل نمیزد و تماشاگران از این برنامهها ناراضی هستند. درواقع برنامههای تلویزیون مانند پارسال نبود. به هر حال تلویزیون با بحران همهجانبهای روبهرو است و در نتیجه این موضوع هم مزید برعلت شد. البته تبلیغات فیلمها را در شبکههای ماهوارهای بیتاثیر نمیدانم و تصور میکنم متاسفانه به هر دلیلی تماشاگران تلویزیون ما با بحران همهجانبهای که تلویزیون درگیرش است کانالهایشان را روی شبکههای ماهوارهای تنظیم کردهاند. آنجا هم آگهیها خوب پخش میشود؛ چراکه در شبکههای ماهوارهای خبری از بایکوتی که تلویزیون خودمان در مورد سینمای ملی انجام داده و متاسفانه بسیار به سینما لطمه زده است، نیست و این شبکهها با دست باز این آگهیها را پخش میکنند. به هر حال از بد حادثه است چه خوشمان بیاید چه نیاید این مساله به فروش فیلمهای سینمای ایران کمک کرده است. همه این دلایل باعث افزایش فروش فیلمها در سینما شده است؛ بهخصوص اینکه دو فیلم کمدی همزمان اکران شدند و فیلم «ابد و یک روز» هم چون در جشنواره فوقالعاده مورد توجه قرار گرفت و جوایز زیادی هم دریافت کرد در جذب مخاطب توفیق داشت. این مساله در مورد فیلم «بادیگارد» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا به دلیل اینکه حاتمیکیاست و فیلمهایش؛ چه شاهکار باشند، چه نباشند همیشه تماشاگران خود را دارد، نیز صادق است.
بهعنوان یک فیلمنامهنویس در سینما و تلویزیون ایران آیا فیلمنامهها هم نسبت به سالهای گذشته تغییراتی داشتهاند؟
قطعا این اتفاق افتاده است. فیلمنامه «ابد و یک روز» منتخب جشنواره بود. همچنین فیلمنامهای که من و مانی حقیقی برای «50 کیلو آلبالو» نوشتیم در سینمای کمدی ایران به نظر من از ریتم و قواعد فیلمنامهنویسی درستی پیروی میکند. بقیه فیلمنامهها تا آنجایی که من دیدهام گامهای روبه جلو برداشتهاند. تصور میکنم فیلمنامهها به سمت محکمتر شدن و ساختارگرایی میروند. فیلمنامهها در حال تغییر هستند و امیدوارم این تغییرات ادامه پیدا کند.
حضور بازیگران چهره و جوان چطور؟ آیا میتوانند سلیقه مخاطب را برآورده کنند؟
با تجربهای که در فیلم «50 کیلو آلبالو» دارم با توجه به اینکه در این فیلم بازیگران جوان هستند و بعضا در سینما هم شناخته شده نیستند، طبیعتا ترکیب آنها با بازیگران بسیار شناخته شده تلویزیون کمک کرد تماشاگران جذب شوند. بازیگران ستارهدار هر چند عاملی مثبت است اما به نظر میآید در همان اکران عید یا اکرانهای گذشته فیلمهایی بودهاند که ستاره هم داشتهاند اما فروش خوبی نکردهاند. تصورم این است که فیلمنامه و قصهای که مبدا ساخت کار است اهمیت بیشتری دارد، بنابراین مهم است که بازیگر در چه قصهای کار میکند. اگر قصه جذاب باشد بازیگر ستاره هم میتواند کمک کند و اگر قصه خوب نباشد ستارگان و هنرپیشگان مشهور هم نمیتوانند گره از کار آن فیلم باز کنند.
در سخنانتان به تلویزیون هم اشاره کردهاید و بد نیست اشارهای هم داشته باشیم به فیلمنامهها در تلویزیون. با توجه به اینکه خودتان در حال نگارش فیلمنامه سریال «صیاد شیرازی» هستید. آیا ریزش مخاطب تلویزیون به فیلمنامه برمیگردد یا عوامل دیگری دارد؟
با کمال تاسف برنامههای تلویزیون- به دلیل فضای سیاسی کشور- در مناظرات سیاسی خود را در حد یک پای دعوا تقلیل و تنزل داده است. آن چیزی که به اعتبار تلویزیون لطمه میزند فیلمها و سریالها نیستند؛ هرچند آنها موثر هستند. در تلویزیون ممیزی و گرفتاریهای متعدد و رویکرد نسبت به قصهها در استقبال نکردن تماشاگر موثر است. اما مهمترین دلیل این مساله این است که تلویزیون یک پای مناظرات سیاسی کشور است. بنابراین اعتماد و وثوقی که باید نسبت به تلویزیون باشد؛ از جهت خبررسانی و تحلیلهای سیاسی دیگر نیست و جایگاه تلویزیون بهعنوان رسانه ملی در افکار عمومی دچار خدشه شده است. به نظرم تلویزیون این اعتماد را باید دوباره برگرداند. طبیعتا ساخت برنامههای نمایشی با فیلمنامههای بهتر و دور از مواضع تنگنظرانه، محدودکننده و ممیزی (البته نه به این شکل که همه ضوابط را رها کند؛ اما حداقل به اندازه سینمای ایران دستش باز باشد) موجب بازگشت حداقل اعتماد به تلویزیون میشود. البته در ساخت برنامههای نمایشی باید به این نکات هم توجه داشت که منابع متعددی در اختیار تماشاگران است و آنها حق انتخاب دارند و منتظر نمیمانند که تلویزیون ما چه کار میکند. بنابراین اگر چیزی را که میخواهند پیدا نکنند روی برمیگردانند. در تلویزیون به یک رنسانس همهجانبه نیاز داریم.
به نظر میرسد سلیقه مخاطب تلویزیون عوض شده است و بیشتر به برنامههای ترکیبی روی آوردهاند مانند خندوانه، دورهمی و...؟
آن برنامهها همیشه مورد توجه بودهاند. به گمانم اساسا برنامه خوب همیشه مورد توجه هستند و فرقی نمیکند ترکیبی باشند یا تاکشو. معتقدم یک برنامه گفتوگومحور خیلی جذاب هم میتواند مخاطب جذب کند. یک سریال جذاب با یک قصه خوش ساخت هم میتواند مخاطب جذب کند. در نوروز پارسال سریال پایتخت از تلویزیون پخش میشد. علیرغم همه انتقاداتی که به این سریال میشد، واقعا توفیق داشت و مخاطبان بسیاری را جذب کرد. تماشاگران دنبال کار خوب هستند؛ دنبال چیزی هستند که دوست دارند. گاهی آن برنامه خوب را در قالب یک برنامه تصویری و گاهی در قالب فیلم یا سریال پیدا میکنند و گاهی هم در برنامههای گفتوگومحور. تلویزیون با همه اجزای خودش میتواند جذابیت ایجاد کند، به شرط اینکه آن صفت رسانه ملی برازندهاش باشد. سیاستهایی که تلویزیون اتخاذ میکند باید وجهه ملی و فراجناحی بودن را رعایت کند.
قانون/گزارش «قانون» از سياستهاي صدا وسيما كه منجر به كوچ هنرمندان از اين رسانه ميشود
«جام جَم» يا جام «جِم» مسئله اين است؟!
چيزي شبيه به پرده آخر نمايشها و داستانهاي اساطيري شده، آنجا كه ابر قهرمان پا از موطن خويش بيرون ميگذارد و قصه وارد فضاي جديدي ميشود. فصل جديدي كه كسي نميتواند حدس بزند براي قهرمان داستان اين پيش درآمد شروعي تازه است تا نقطه پايان. هجرتي از دامان پرمهر مام وطن؛ بهراستي كسي چه ميداند كه اين نقطه را چه ميتوان نام گذاشت؟ فرار از خود يا گريزي از سوي ناگزيري به خود؟ اين پرده آخر براي بازيگراني است كه كوچ ميكنند. كوچ واژه غريبياست وشايد بايد جايي بيشتر از لغتنامهها را براي يافتن معنايش گشت. ما از معدود کشورهایی هستیم که تا این اندازه مهاجر داریم، مهاجرتهايي كه به دلايل گوناگون اتفاق ميافتد و خيلي موضوع عجيبي نيست. اما اگر مهاجر شخص مشهوري باشد نميتوان از اثرات اجتماعي آن غافل شد. مهاجرت هنرمندان به دلايل اينكه هميشه اخبار مربوط به آنان پربازديدتر و به تعبيردنياي امروز «كليكخورتر» است، ابعاد گسترده تری دارد. عمده مهاجرتهايي كه تا به امروز به شبكههاي خارجي صورت گرفته است از بازيگراني بوده كه چندسال گذشته نقش كليدي و پررنگي در رسانه (تلويزيون يا سينما) نداشتهاند و مهاجرت اغلب آنان به دليل كسب فرصتهاي كاري بيشتر يا مطرح شدن در فضاي شبكههاي خارجي است كه امروز به مدد كمكاري يا سياستهاي غلط تلويزيون ضريب نفوذ زيادي در ميان خانوادهها و قشر «تلويزيون بين» جامعه پيدا كرده است.
بازیگرانی که به «شبکههای ماهوارهای» پیوستند
اخبار و حواشی راجع به بازیگران این روزها كم نيست و حالا تقريبا عادت كردهايم كه هرازگاهي نام يكي از بازيگران را بشنويم كه به خارج از كشور مهاجرت و كار كردن در يكي از شبكههاي خارجي را انتخاب كردهاند. مجموعه شبکههای جم (GEM) که بسیاری با
سریالهای ترکی و … آن را ميشناسند در يك سال گذشته اقدام به جذب بازیگراني از داخل كشور كرده است تا به واسطه آنها در تولید فیلم و سریال قدم بردارد.رابعه اسكويي تا قبل از
علني شدن موضوع مهاجرتش، اخبار راجع به خودش را با بستن اکانت اینستاگرامش قوت بخشید. این بازیگر متولد ۱۳۴۵ بوده و بازیگری را نزد استاد سمندریان آموخته است و اين روزها براي ايفاي نقش در سريالي در شبكه جم از ايران خارج شده است. چکامه چمن ماه متولد ۱۳۵۹ بوده، متولد شیراز است و بازیگری را با کیانوش عیاری آغاز کرده است. چندی پیش بعد از صدف طاهریان خبر کشف حجابش و تصاویر اینستاگرامش پیچید و بعد از آن تماميتصاویر اینستاگرامش به طور کامل حذف شد تا اینکه تیزرهای تبلیغاتی مجموعه سریالهای فارسی شبکه جم شروع شد و حضور چکامه چمن ماه بدون پوشش عرف و قانونی در ایران در آنها قابل مشاهده بود و در ادامه، فعالیتهای اکانت اینستاگرام این بازیگر از سر گرفته شد. ماني كسرائيان هم ديگر بازيگري است كه به شبكه جم پيوسته است. او اولین بار در فیلم بانوی اردیبهشت مقابل دوربین رخشان بنیاعتماد رفت و سپس با داستان یک شهر به تلویزیون آمد. به گفته بسیاری مانی کسرائیان با بازی در سریالی در ترکیه همراه با تیم شبکه جم شروع به فعالیت کرده و در تیزرهای تبلیغاتی شبکه جم با ظاهر و شمایلی جدید ظاهر شده است.صدف طاهريان در فیلمهای سينمایی
«هیچ کجا هیچ کس»، «پس کوچههای شمران» ایفای نقش کرده بود و ناگهان در آبان ۹۴ تصاویر بدون حجابش در صفحه شخصی اش در اینستاگرام منتشر شد. طاهریان بلافاصله بعد از تایید هکنشدن صفحه اش اعلام کرد که به دبی مهاجرت کرده است.
قهر ستارگان با تلويزيون
بحث ديگري كه به نوعي آن را هم ميتوان در زمره كوچهاي فرهنگي دانست ، موضوع رفتن ستارهها از تلويزيون و به تعبيري قهر با آن است.در اين سالها شاهد آن بودهايم كه بسياري از ستارههايي كه تلويزيون سالها براي پرورش آنها وقت و هزينه صرف كرده است و حتي به نوعي تلويزيون خاستگاه فعاليتهاي آنها بوده ديگر ميل و رغبتي به كار كردن با اين رسانه ندارند و با اين نهاد قطع همكاري ميكنند. جدا از بحث عاطفي داستان كه فردي با خانهاي كه خود را فرزند آن ميداند قطع همكاري ميكند، بعد مهم تر داستان،موضوع سرمايه و سرمایهگذاری است که نهادهای مختلف روی شخص انجام داده اند تا به جایگاه قابل توجهی رسیده است و حالا به هر دلیل سرمایه هدر ميرود. بسياري از اين چهرهها كه تلويزيون به نوعي حكم خانه هنري آنها را داشته به طور رسميو غير رسمياعلام كردند كه ديگر حاضر به ادامه همكاري با رسانه ملي نيستند و هرگز پايشان را در جعبه جادويي نخواهند گذاشت! شب تحويل سال نو در برنامه سه ستاره بود كه جواد رضویان که یکی از سه بازیگر برگزیده تلویزیون ایران از نگاه مخاطبان بود، با بغض اعلام کرد که دیگر در تلویزیون حضور پیدا نخواهد کرد.در بخش بهترین بازیگر مرد، کامبیز دیرباز بیشترین آرا را به دست آورد و بعد از او به ترتیب محسن تنابنده و جواد رضویان قرار گرفتند.
دیرباز و تنابنده که راهی سفر شده بودند، بهصورت ویدئویی از مردم تشکر کردند اما جواد رضویان به استودیوي برنامه سه ستاره آمد و ضمن تشکر از مردم برای انتخاب او، گفت که این جایزه حسن ختام حضور او در تلویزیون ایران است. او گفت که در حوزههای دیگر کماکان نوکری مردم را خواهد کرد اما دیگر در تلویزیون حاضر نخواهد شد. بازیگر سریال «در حاشیه» در حین خداحافظی با تلویزیون بغض کرد و اين پرده غمناكترين سكانس آخر براي بازيگري بود كه سالها خنده را روي لبان مخاطبان آورده بود. مهناز افشار بازیگری را با مجموعه تلویزیونی گمشده در سال 1377 آغاز کرد. هم اکنون 18 سال از آن زمان ميگذرد و مهناز افشار در هيچ برنامه تلويزيوني حضور نداشته است.
معنای دیگر این جمله این است که تلویزیون یک ستاره خوب را کشف کرده و آن را مفت و مجانی تحویل سینما داده است.ترانه عليدوستي بازيگر موفق سينماست كه اين روزها در شبكه نمايش خانگي خوش ميدرخشد. شهرزاد قصهگو اما همواره به پیشنهادهای تلویزیونی نه گفته و هیچگاه طرف تلویزیون و رسانه ملی نرفته است. از طرفي فیلمهای سینمایی این بازیگر هم خیلی از تلویزیون پخش نشده است. حالا 10سالی ميشود که نام بازيگري به نام پریناز ایزدیار را ميشنويم. ايزديار دراين يكدهه عمر فعاليت حرفهاي خود در تله فیلمها، سریالها و فیلمهای سینمایی بسیاری بازی کرده است اما شايد نقطهاي را كه ميتوان استارت بازيگري جدي براي او دانست سریال« زمانه» به کارگردانی حسن فتحی است كه به نوعي او را از بازی در این نوع نقشهای کوتاه و ساده نجات داد.ايزديار كه سيمرغ بلورين سيوچهارمين جشنواره فجر را هم با خود به خانه برده است در مصاحبهاي گفته:« بدون اغراق ميگویم که اگر سیمرغ هم نميگرفتم، دیگر در تلویزیون بازی نميکردم. به هر حال وقتی که با یکسری آدم حرفه ای کار ميکنید، وسواس تان بیشتر ميشود. یک زمانی فکر ميکردم مثلا عوامل فلان سریال که با آنها کار کرده بودم خیلی کاربلد هستند، الان متوجه شدم که چقدر اشتباه میکردم. برای «همایش انجمن حمایت از بیماریهای نادر» دعوت شده بودم، گفتند میخواهیم شما را سفیر این انجمن اعلام کنیم، من هم گفتم اگر در کمک به این بیماران کاری از دستم بربیاید حتما انجام ميدهم.
داشتم آماده ميشدم بروم که زنگ زدند گفتند چون همایش در سالن جام جم برگزار میشود نميتوانید بیایید. قبول دارم که تلویزیون خیلی زیاد به دیده شدنم کمک کرد اما من هم خیلی برای آن وقت گذاشتم. من یک سال و 11ماه فقط در« زمانه» بودم اما اینکه خودشان من را دعوت کنند و خودشان هم مانع حضور من در سالن صداوسیما شوند، خیلی رفتار بدی بود. البته که توفیق اجباری شد قطعا مدیوم مهم برای من سینماست.» همين چند روز پيش بود كه كيومرث پوراحمد به بهانه حذف بخشهايي از صحبتهايش در برنامه خندوانه صحبتهاي تند و تيزي را عليه تلويزيون به ايسنا گفت.پور احمد همچنين در اين گفت وگو نسبت به وضعيت اقتصادي تلويزيون به شدت انتقاد كرد و آن را «خسيس» خواند. «تلويزيون ايران خيلي بي ظرفيت و خسيس شده است، در شبكه ماهواره اي كه مال دولت آمريكاست هرشب درباره فيلمهاي روي پرده بحث، نقد و نظر مطرح ميشود و فيلمهايشان را تبليغ ميكنند اما اينجا متاسفانه اين طور نيست.» پوراحمد در ادامه اين حرفها به مسئله تبليغ فيلمها در ماهواره پرداخت. مسئله اي كه چند وقتي است به يكي از كشمكشهاي اصلي اهالي سينما و رسانه ملي بدل شده است. پوراحمد همين خساست تلويزيون را عاملي براي اين اتفاق ميداند:
«به همين دليل است كه همه ميروند تبليغ فيلمهايشان را به «جم تي وي» ميدهند، پولي كه براي چندين بار پخش در يك مدت طولاني به اين شبكه ميدهند با پولي كه براي يك بار پخش بايد به تلويزيون خودمان بدهيم تقريبا برابر است و تازه كسي تلويزيون نميبيند! جز «خندوانه» و «نود» و يكي دو برنامه ديگر كسي برنامههاي تلويزيون را نميبيند و همه پاي ماهواره نشستهاند و سريالهاي تركيه اي ميبينند.»البته حرفهاي تند پوراحمد كه همواره صريح صحبت كرده است به اين گفتهها محدود نماند و او صراحتا اعلام كرد برخي در تلويزيون درصد ميگيرند!«در تلويزيون يك لابيرنت باج وجود دارد كه قبلازير ميز بود اما الان رو آمده و به وضوح و با كمال بيشرميدرصد ميگيرند! به نظر ميرسد هيچ برنامه اي ساخته نميشود مگر اينكه درصدش را پرداخته باشد. نميخواهم همه مديران تلويزيون را متهم كنم آدمهاي سلامت هم حتما بين آنها هست ولي اين روش از قبل بوده و آقاي ضرغاميهم ميخواست اين مسائل را از بين ببرد اما زورش نرسيد. از طرفي تلويزيون ديگر اعتبار ندارد كه من برايش كار كنم و آنها هم مايل نيستند من برايشان كار كنم.»
شروع ناميمون سال ميمون براي رسانه ملي
تلويزيون سال ۹۵ را با نارضایتی مردم آغاز کرد. مردميکه مهمترين تفريح و سرگرميشان در تعطيلات برنامههاي اين رسانه است و اگر در تعطیلات خود به سینما نروند، کتاب نخوانند یا حتی وقت و سرمایه ای برای سفر نداشته باشند اما حتما در طول شبانه روز ساعتهايي تلویزیون را روشن ميكنند و برنامهاي از آن را با دقت يا از سر تفنن ميبينند.امسال مردم کمتر پیگیر سریالها ميشدند. رسانه ملي عملا دو مجموعه پرمخاطب خود به نام «پايتخت» و «كلاه قرمزي»- به بهانه مشكلات مادي كه شايد به نوعي اهرم فشار عليه دولت در بحث بودجه اين سازمان است- را بدون جايگزين مناسب حذف كرد تا اندك اميد مخاطبان به اين رسانه هم در ايام نوروز دود شود و از بين برود. این درحالی است که امسال بعد از چند سال نوروز بعد از ایام فاطمیه (س) آغاز شد و شاید این توقع را در مخاطبان ایجاد ميکرد که بتوانند برنامههای شاد و مفرحی را از این قاب تماشا کنند. مخاطبانی که انتخابهاي گستردهتري از تلويزيون مانند شبکههای اجتماعی، ماهواره ای و حتي اينترنتي دارند و ديگر ناگريز به انتخاب و تماشاي رسانه ملي نيستند.
مجله گفتوگومحور «صفر صفر» با اجرای رضا رشیدپور یکی از برنامههای این رسانه بود كه واکنشهای زیادی را به همراه داشت. این برنامه شبانگاهی در هرقسمت میزبان یک هنرمند بود و گفتوگویی متفاوت را با او انجام ميداد. البته این برنامه به ظاهر چالشي هم نتوانست آنطور كه بايد و شايد رضايت مخاطباني كه پيش از اين برنامه اینترنتی «دید در شب» با گفتوگوهای صریح را ديده بودند جلب كند. «دورهمی» مهران مدیری، سیامک انصاری، امیر مهدی ژوله و البته مهراب قاسم خانی به پر حاشیه ترین برنامه تلویزیون تبدیل شده بود. اين برنامه بخشهای مختلفی دارد که ميتوان آن را به سه قسمت اصلی نمایش، پلاتوهای مدیری و گفتوگو یا مصاحبه تقسیم کرد. بخشهای نمایشی این برنامه شاید آنچنان که باید هنوز مخاطبان کمدی را راضی نکرده است. شخصیتهای کلیشه ای و اگزجره که پیش از این هم در آثار مشابه دیده شده اند و مطرح کردن یک موضوع با روندی تکراری و از پیش تعیین شده باعث شده است این نمایشها چندان جذابیتی برای مخاطب نداشته باشند.
قدس/راستی در سمینار نقدنویسی در جشنواره «سما» مطرح کرد: وقتی فیلمسازی مثل افخمی ضد نقد است وای به حال بقیه جریان های سینمایی
مسعود فراستی منتقد سینما در سمینار نقدنویسی در جشنواره «سما» گفت: نقد تنها راه جلو رفتن است و سینما هم از این قاعده مستثنی نیست اما وقتی فیلمسازی مثل افخمی ضد نقد است وای به حال بقیه جریان های سینمایی.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، مسعود فراستی منتقد سینمای ایران در دومین نشست از سمینار نقدنویسی در سینمای ایران که عصر روز گذشته 23 فروردین ماه همزمان با آغاز جشنواره فیلم «سما»، با حضور جمعی از فیلمسازان و بازیگران در سالن اصلی سینما فلسطین برگزار شد، گفت: نقد نوشتن در درجه نخست یک دغدغه شخصی برای نویسنده است که این دغدغه شخصی موجب درگیری ذهن و در نهایت مسئله شدن برای فرد می شود و زمانی که این مسئله با پشتوانه تحقیق، اما و اگر و چرایی همراه باشد به نقد تبدیل می شود. هریک از منتقدان دیدگاه و جهان بینی خاص خود را دارند اما در مواردی مانند درگیری ذهنی با یک موضوع و تبدیل شدن به مسئله و چالش مشترک هستند.
وی با اشاره به جریان نقد و تاثیرگذاری آن در سینما گفت: من معتقدم که جریان نقد در سینمای ایران جلوتر از فیلمساز حرکت می کند و اساسا منتقدان یک سر و گردن از سینمای ایران بالاتر هستند اما همین جریان نقد نیاز به باز تعریف دارد.
جریان درست نقد در جامعه دموکراسی شکل می گیرد
فراستی در توضیح صحبت های خود با ذکر مثالی از جریان نقد در برنامه «هفت» گفت: هفته گذشته در برنامه «هفت» بحثی درباره سینمای کمدی کردم گفتم که هرکس که فکر می کند فیلمساز شده و یا به اصطلاح از مادرش قهر کرده می خواهد فیلم بسازد و برای شروع یا سراغ فیلم های جشنواره پسند آن سوی مرزها می رود و یا کمدی می سازد. درحالی کمدی ساختن تمرین می خواهد و اتفاقا سخت ترین نوع فیلمسازی است.
وی ادامه داد: جریان درست نقد در جامعه ای که دموکراسی بر آن حاکم باشد شکل می گیرد و جامعه ای که در آن دموکراسی وجود نداشته باشد نه نقد و نه سینمای کمدی، هیچ یک شکل نمی گیرد. بنابراین نقد تنها راه جلو رفتن است و سینما هم از این قاعده مستثنی نیست اما وقتی فیلمسازی مثل افخمی ضد نقد است وای به حال بقیه جریان های سینمایی.
مرتضی آوینی در جنگ متحول شد
فراستی تاکید کرد: ناگفته نماند به دلیل به وجود نیامدن جریان درست نقد نویسی، اغلب منتقدان سینمای ایران به روابط عمومی فیلم ها تبدیل شده اند و از سوی دیگر هیچ یک از فیلمسازان هم نقدپذیر نیستند و تا وقتی مشکل فیلم از زبان منتقد بیان می شود، از فردا جواب سلام نقد نویس را نمی دهد. البته نقدپذیر نبودن درباره مسئولان و مدیران سینمایی هم صدق می کنند. ما فراموش کرده ایم که در نقد کردن قرار نیست دل فیلمساز را به دست آوریم بلکه قرار است ایرادهای منطقی را به گوش فیلمساز و البته مخاطب برسانیم.
این منتقد سینمای ایران در ادامه صحبت های خود با اشاره به این مطلب که مرتضی آوینی فیلمساز نقدپذیری بود گفت: جشنواره فیلم «سما»، جشنواره ای است که با یاد شهید آوینی برگزار می شود. بنابراین جا دارد درباره نوع فیلمسازی و جریان نقدپذیری آوینی نیز صحبت کنم.
وی ادامه داد: در برنامه «هفت» نکاتی درباره شهید مرتضی آوینی و سیر تحول این فیلمساز مطرح شد و برخی از منتقدان معتقد بودند که آوینی از مقطعی که طرفدار جریان انقلاب می شود، دچار تحول می شود. اما من معتقدم جریان اصلی تحول آقا مرتضی در جنگ اتفاق افتاد. اما یکی از مهمترین مباحث این بود که جهانبینی یک فرد بعد از تحول مهم است و گذشته ای که داشته اهمیتی نداشته است. اما به نظرمن چنین نقطه نظری بسیار سطحی است و نمی تواند حقیقت شهید آوینی را توصیف کند چراکه برای دیدن حقیقت یک نفر باید تصویر کلی او را دید.
منتقد سینمای ایران با ذکر این مطلب که آوینی از روشنفکری عبور کرده بود گفت: برای ارزیابی شهید آوینی باید جریان تحول و گام های بعدی او پس از انقلاب را بررسی کرد. بنابراین به نظرمن آوینی از پدیده روشنفکری عبور کرد و به تحول رسید. به این معنا که در ابتدا روشنفکر بوده و از این مرحله گذشت و اگر روشنفکر نبود نمی توانست به آنچه در مسیر زندگی اش اتفاق افتاده، دست یابد.
فراستی با اشاره به مستند روایت فتح گفت: نکته دوم اینکه مرتضی هم مستند روایت فتح ساخت و هم منتقد بوده است و من معتقدم بهترین مستند های پس از انقلاب را آوینی ساخته و پرداخته است و فیلم هایی که ساخته آثاری جدی هستند. اما در این میان این مبحث پیش می آید که آیا مستندسازی این فیلمساز در روایت فتح مهمتر است؟ یا نقدها و نظریه پردازی های او.
وی یادآور شد: به نظرمن نقدها و نظریه پردازی های این فیلمساز مهمتر است. هر چند نظریه های آوینی نا تمام ماند و متاسفانه عمر شهید آوینی طولانی نبود تا نظریه های خود را به مرحله قابل تاملی برساند اما آنچه از آوینی باقی مانده است، مهمترین نظرهای یک متفکر هنری بعد از انقلاب است. او مهمترین منتقد مسلمان بعد از انقلاب بوده و به همین دلیل است که بخش نقد و نظرهایی که بیان کرده را مهمتر از راه فیلمسازی آوینی می دانم.
این منتقد سینما در مورد شهادت شهید آوینی گفت: به نظرمن شهید آوینی همانگونه که می خواست زندگی کرد و از این دنیا رفت و از ابتدا در جستجوی چنین رفتنی بود.
مسعود فراستی در ادامه با اشاره به این مطلب که مستندهای روایت فتح مهمترین سند جنگ است گفت: همیشه بر این نکته تاکید داشته ام که مستندهای روایت فتح مهمترین سند جنگ تحمیلی است و شهید مرتضی آوینی هم روایت فتح را در جهت مستندسازی جنگ ساخته و هم منتقد بوده است. ضمن اینکه مرتضی آوینی هیچگاه یک آدم ایدئولوژیک نبوده است و من او را مسلمان و معتقد به انقلاب می دانم. آوینی هیچگاه مانند شریعتی نبود. چراکه شریعتی دین را ایدئولوژیک می کرد.
وی یادآور شد: مرتضی اهل دیالوگ بود و از مونولوگ گویی پرهیز می کرد. آوینی با مخالفان خود یالوگ موثر برقرار می کرد. این فیلمساز با دل خودش حس می کرد و با مغز خودش می اندیشید. او نه اصولگرا و نه اصلاح طلب بود. من شاهد بودم از نظر سیاسی هم وقتی می خواست به عنوان مثال به لیست مجلس رای بدهد، به این نگاه نمی کرد که فرد در کدام طیف سیاسی است. ملاکش برای انتخاب، خوب بودن، خیر بودن و کاربلد بودن افراد بود. بنابراین پس شهید آوینی متعلق به هیچ جناحی نبود.
مسعود فراستی در پایان صحبت های خود با اشاره به این مطلب که نیاز به تغییر در تعریف نقد فرا رسیده است گفت: نیاز به تغییر در تعریف نقد فرا رسیده است و تا زمانی که سینمای ایران دولتی است فضای نقد تغییر نمی کند. به نظر من سینمای دولتی به بن بست رسیده است و خوشبختانه سیاست های دولتی هم در حال نقد شدن است و این موضوع جای خوشحالی دارد.
مردم سالاری/در سيوچهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر: اتفاق غيرمنتظره جشنواره جهاني براي سينما دوستان
مدير نمايشها و رويدادهاي ويژه جشنواره جهاني فيلم فجر، از برگزاري يک نمايشگاه عکس خاص در اکران ويژه «گاو» و «باد صبا» خبر داد.
به گزارش برنا، سيفالله صمديان مدير بخش نمايشها و رويدادهاي ويژه جشنواره جهاني فيلم فجر درباره دليل همکارياش با جشنواره جهاني فيلم فجر به ستاد خبري گفت: من بدون تعارفهاي مرسوم ما ايرانيها ميگويم دليل اصلي حضورم در اين جمع، فيلمساز هنرمند و تجربهگرايي به نام رضا ميرکريمي است. کليت ماجرا و نمايشهاي ويژهاي که قرار است در کنار برنامههاي اين دوره داشته باشيم برايم توضيح داده شد و احساس کردم ميتوانم مطابق معيارهايم با اين جشنواره همکاري داشته باشم و اين بخش را با کمک ديگر دوستان، به شکل حرفهاي و درستتري اجرا کنيم.
او ادامه داد: آنچه در ذهن دبير جشنواره بود، با آنچه من در طي سالها و در رويدادهاي فرهنگي و هنري متعدد تجربه کرده و به ويژه در جشن تصوير سال پياده کردهام، همخواني و نزديکي داشت. حس کردم ميتوانم روياهاي قابل اجرايم را در اين جشنواره گسترش بدهم. ترکيب ذهنيت و ايدههايي که براي اين نمايشها داشتيم عملي و اجرايي به نظر ميرسيد و اين نشانه خوبي براي شکل گرفتن اين همکاري بود.
دبير جشنواره فيلم تصوير گفت: امسال از گنجينه فيلمخانهاي سينماي ايران دو فيلم و يک مستند تاريخي از آرشيو موزهاي اتحاد جماهير شوروي سابق و يکي از آخرين ساختههاي کارگردان برجسته روسيه اکساندر سوکوروف در جشنواره جهاني فيلم فجر روي پرده ميرود.
صمديان گفت: امتياز بسيار ويژه نمايشهاي دو فيلم از گنجينه فيلمخانه ايران، يعني «گاو» ساخته داريوش مهرجويي و «باد صبا» اين است که همراه با نمايش نسخههاي بازسازي شده که با کيفيت بسيار حرفهاي و استانداردهاي جهاني با مديريت فيلمخانه ملي ايران در استوديوهاي سينمايي ايران مرمت شدهاند، نمايشگاه عکس از صحنههاي اين دو فيلم ماندگار برگزار ميشود.
مدير بخش نمايشها و رويدادهاي ويژه گفت: اين عکسها با حساسيتي عکاسانه از ميان دهها هزار فريم از فيلم «گاو» و «باد صبا» انتخاب شده است. اين شيوه نمايش فيلم هاي بازسازي شده براي نخستين بار انجام ميشود و اميدوارم در سالهاي بعدي جشنواره نيز فيلمهاي ماندگار سينماي ايران همراه با نمايش عکسهاي شاخص عکاسي نشده، ولي منتخبي از فريمهاي عکاسانه مديران فيلمبرداري آثار مورد نظر به نمايش گذاشته شود.
صمديان در ادامه گفت: به اين صورت علاوه بر دوستداران سينما که با اين شکل ارائه جديد يک فيلم مواجه ميشوند، اين برنامه براي عوامل فيلم به ويژه کارگردان يک اتفاق غيرمنتظره خواهد بود. البته طبيعي است که به خاطر درگذشت تلخ آلبر لاموريس کارگردان «باد صبا» بخش مهمي از اين رويداد جذاب و غيرمنتظره، تجربه اين جهاني پيدا نخواهد کرد.
او در بخش ديگري از اين گفت و گو توضيح داد: مستند خارقالعادهاي ساخته ولاديمير اروفيف درباره ايران که بسيار جذاب است و ساختمان بصري پالودهاي دارد در اين بخش روي پرده ميرود. اين فيلم ويژگيهاي فوقالعادهاي دارد که آن را به سندي درخشان در تاريخ سينمايي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ايران تبديل کرده است. در اين مستند، تصاوير 90 سال پيش ايران شامل شرايط زيست هنرمندان و صنعتگران با جزئياتي دقيق از بافت جمعيتي، نوع پوشش و معماري ايران آن دوره همراه شده که بيانگر شيوه فيلمسازي خاص دوران اتحاد جماهير شوروي است.
مدير بخش نمايشها و رويدادهاي ويژه گفت: اين فيلم را سه سال پيش آقاي ميرکريمي در جشنواره فيلم تاجيکستان ديده و منتظر فرصتي بوده تا در ايران نمايش داده شود. تماشاي اين فيلم و نسخه بازسازي شده «باد صبا» ساخته آبر لاموريس که حدود نيم قرن زندگي و تصاوير اعجاب انگيزي از ايران را به تصوير ميکشد به سينمادوستان و دانشجويان توصيه ميکنم.
صمديان در پايان صحبتهايش گفت: فيلمي از الکساندر سوکوروف با نام «فرانکو فونيا» درباره موزه لوور در اين دوره از جشنواره روي پرده ميرود. اين مستند ويژگيهاي بصري خاصي دارد و با طنز هميشگي سوکوروف اشارههايي به دورههاي مختلف تاريخ از جمله جنگ جهاني دوم دارد. تماشاي اين فيلم براي دانشجويان و هنرمندان با سابقه هنرهاي تجسمي ايران و نيز مديران موزهها، دانشجويان سينما و همه دوستداران هنر توصيه ميشود. چرا که در يکي از متنهاي فيلم با اين جمله مواجه ميشويم که «فرانسه را بدون موزه لوور نميتوان پذيرفت و باور کرد، همچنان که روسيه را بدون ارميتاژ».
مردم سالاری/ اظهار خرسندي پرستويي از فروش «باديگارد»
فيلمهاي حاتميکيا هميشه با استقبال بالايي همراه بوده است
پرويز پرستويي بازيگر فيلم «باديگارد» از اقبال مردمي از اين فيلم ابراز رضايت کرد.
اين بازيگر سينما در گفتوگو با ايسنا، با اشاره به اکران فيلم «باديگارد» جديدترين فيلماش در سينماهاي کشور و استقبال خوب مردم از اين فيلم اظهار کرد: اين فيلم ساخته ابراهيم حاتميکيا است و مشخص است که ساخته اين کارگردان بزرگ در هر زمينهاي که باشد چه ميزان بيننده دارد.
وي افزود: اين فيلم به جهت استقبال بينندهها در جشنواره بسيار تاثير گذار بود و طي اين مدت و بعد از جشنواره در سينماهاي سراسر کشور استقبال بسيار خوبي داشت.
پرستويي گفت: پس از جشنواره نيز در اکرانهاي دانشگاهي و دانشجويي با حضور طيفهاي مختلف و در هر دانشگاهي با استقبال زيادي مواجه بود.
او با بيان اينکه اين فيلم يک هفته پيش از عيد در کنار فيلمهاي کمدي، اکران شد، خاطرنشان کرد: فروش زياد اين فيلم نشان دهنده فروش واقعي بوده و در دل اين فيلمها چنين فيلميبا چنين مضموني و چنين استقبالي براي من خوشايند است.
وي ادامه داد: اخباري که به ما ميرسد، نشان ميدهد که «باديگارد» در تهران و شهرستانها اکران بسيار خوبي داشته و اين استقبال همچنان نيز ادامه دارد.
اين هنرمند يادآور شد: فيلمهاي ديگر حاتميکيا که من بازي کردم همانند «آژانس شيشهاي»، «روبان قرمز» و «بنام پدر» همه اينها فيلمهايي بودند که در مقطع خود با استقبال و فروش بسيار خوبي مواجه شدند.
مردم سالاری/تلويزيون به يک بازنگري کلي نياز دارد
محمد فيلي بازيگر سريالهاي موفقي همچون «روزيروزگاري» و «مختارنامه» معتقد است صدا و سيما ظرفيت توليد آثار ارزشمندي که بتواند رضايت مخاطبان را جلب کند، دارد. اما براي دستيابي به اين موفقيت نيازمند يک بازنگري کلي از سوي مديران است. محمد فيلي در گفتوگو با آنا گفت: «چند تله فيلم براي صدا و سيما کار کردهام که اميدوارم هر چه زودتر براي پخش آماده شود. البته اين تله فيلمها هم براي سازمان توليد شده و هم براي شبکه نمايش خانگي که اميدوارم با اقبال عموميروبهرو شود». وي اظهار کرد: «بايد قبول کنيم که صدا و سيما نسبت به سالهاي گذشته به ويژه دهههاي 60 و 70 افت کرده و مردم کمتر تلويزيون ميبينند». اين بازيگر ادامه داد: «سريالهايي که در گذشته ساخته ميشد، آن قدر پرمحتوا بود که هنوز و حتي براي چندمين بار هم ديدنشان خالي از لطف نيست». وي افزود: «بايد کميتامل صورت گيرد و بازانديشي شود تا مشکلات به وجود آمده حل شود و مردم دوباره با رغبت برنامهها و فيلمها و سريالهاي تلويزيون را نگاه کنند». بازيگر سريال پرمخاطب «روزي روزگاري» اظهار کرد: «سازمان صدا و سيما ظرفيت توليد محصولات خوب و قابل توجه را دارد اما بايد در روند کار تجديد نظر کنند تا برنامهها و سريالهاي خوبي ساخته شود و تلويزيون دوباره به روزهاي پرمخاطب خود باز گردد». وي تصريح کرد: «ما ميتوانيم برنامهها و سريالهاي خوب توليد کنيم و از طريق تلويزيون پخش کنيم. قطعا تلويزيون مخاطبان بيشماري دارد که با ساخت سريالهاي خوب ميتوان آنها را راضي نگاه داشت». بازيگر نقش شمر در سريال «مختارنامه» با اعلام اينکه کار جديدي در دست اقدام دارد، اظهار کرد: «قرار است يک سريال تاريخي با داود ميرباقري کار کنيم که البته هنوز به طور قطع مشخص نشده اما اميدوارم که اين کار هر چه زودتر انجام پذيرد».
وطن امروز/نگاهی به نمایش «ساعت بیست» به کارگردانی سیدعلی موسویان
نفسهای تنگ!
تئاتر با همه مشکلاتی که در زمینههای مختلف وجودش را تنگ کرده است اما همچنان نفسهای خود را با اجراهایی تازه و متفاوت زنده میکند. در این میان شاهد فعالیتهای گروههایی جوان و مشتاق در عرصه هنرهای نمایشی هستیم و لازم است با تماشای اجراها و تحلیل و تفسیر نمایشهای در حال اجرا ضمن بررسی وضعیت موجود در پی پیشرفت آثار ایرانی برآییم که نقادی لازمه پیشرفت در هر زمینهای است.
نمایش «ساعت بیست» تازهترین اجرای سیدعلی موسویان است که در این ایام در سالن قشقایی تئاتر شهر روی صحنه رفته است. سیدعلی موسویان در چند ماه گذشته دوران پرکاری را سپری کرده است. تابستان سال 94 در جشنواره نمایشهای آیینی- سنتی، نمایش «نبش قبر» را در چهارسو روی صحنه برد. فصل زمستان نمایش «سبز، سپید، سرخ» را در جشنواره مقاومت روی صحنه برد و یک اجرای عمومی محدود نیز در تماشاخانه تازهتاسیس سرو تجربه کرد. همچنین حضور موسویان در حوزه هنری در سال 94 بسیار پررنگ بوده و مجموعهای از آثار را در حوزه هنری روی صحنه برده است. به گزارش تسنیم، نمایش «ساعت بیست» اثری مربوط به سی و سومین دوره جشنواره تئاتر فجر است که در بخش تازهها روی صحنه رفت و بیش از یک سال برای رسیدن به اجرای عمومی صبوری کرده است. نمایش داستان یک روال ناتورالیستی است که بدان چند بار در نمایشنامه اشاره میشود. یک خانواده به ظاهر منسجم، در یک بزنگاه دچار فروپاشی میشود. کاظم، برادر بزرگ خانواده 5 سال است که از پدر بیمارش پرستاری میکند و در این مدت خانواده او با وی همراه بوده است. خانواده تصمیم دارد برای مدتی به سفر رود. کاظم از خواهر و برادر برای نگهداری پدر درخواست کمک میکند اما علاوه بر عدم همراهی آنان، رازهایی فاش میشود که خانواده را تا سرحد فروپاشی پیش میبرد و در نهایت یک اتفاق ناگوار رخ میدهد. نمایش «ساعت بیست» اجرایی متفاوت نسبت به چند اثر سیدعلی موسویان در سال 94 است؛ اگرچه برخی چهرههای همیشه همراهش با او هستند، افرادی چون علیرضا مهران، محمد زوار بیریا یا سروش طاهری. با این حال «ساعت بیست» نمایشی قویتر و منسجمتر است. نمایش تازه سیدعلی موسویان این بار سراغ نوعی از رئالیسم اجتماعی رفته است که در آن ملاک نزدیک شدن به اصل و در واقع بازنمایی آن چیزی است که ذهن مخاطب را به واقعیت نزدیک کند. شاید در نگاه اول بهترین راه برای نزدیک شدن به واقعیت در دکور نمایش بروز پیدا کند ولی نگارنده با این ایده مخالف است. در نمایش موسویان همانند «قصه ظهر جمعه» دکور ذیل چیز دیگری قرار گرفته و آن دیالوگ در وهله نخست و میزانسن در گام بعدی است. موسویان در نوشتن نمایشنامه با تمام توانش به دنبال رسیدن به زبانی نزدیک به زبان کنونی جامعه است. زبان، زبان معیار نیست بلکه مجموعهای از کنایات زبانی را در قالب شخصیتهای متعدد قرار میدهد. همه چیز را در کلمات و ترکیبات امروزی، در یک قالب استعاری- کنایی عرضه میکند. کافی است به جدالها گوش فرا دهید که افراد با چه نیش و کنایهای سخن میگویند. در یک کلام باید گفت کلیت دیالوگهای سلسله تعریضهاست.
دومین عنصر مهم در نمایش «ساعت بیست»، میزانسن است. اهمیت میزانسن در نمایش موسویان زمانی برجسته میشود که مخاطب احساس میکند قدرت زبانی نمایش در پی خشم شخصیتهاست. موسویان انتخاب خوبی میکند و در صحنههایی که ضرباهنگ و ریتم کلامی افت میکند، میزانسنها را برای معرفی شخصیتها به کار میبرد. صحنههایی که حرف زدنها آرام میشود و البته بیشتر اوقات به سکوت منجر میشود، این جاگیری بازیگران است که به صحنه هویت میبخشد. اصول این جاگیری چیزی شبیه فال گوش ایستادن است که در نهایت منجر به یک چالش جدید میشود. با وجود در نظر گرفتن این حسن، باید آن را یک عیب هم دانست، چرا که کلیت اثر موسویان در پی رسیدن به عصبیت است. ما با یک نمایش عصبی و مملو از جنگ و جدل روبهروییم. اگرچه در ابتدای نمایش «ساعت بیست» دقایقی فضا شاد است اما توازنی در نمایش موجود نیست. مخاطب مدام در تلاطم است. زمان تنفسی وجود ندارد. همه چیز در پی درگیری است و البته گاهی سوال میشود که با وجود این همه اختلاف، چرا جایی این شخصیتها از هم نمیبرند یا اینکه این همه ملاقات چرا منجر به شناخت درست این خانواده از یکدیگر نشده است. باید گفت این وضعیت مورد نظر حکم پیاز داغ نمایش را دارد تا مخاطب رها نشود و شاید در این امر موفق نیز شده است. مخاطب در نهایت با اثر همراه میشود و با آن همذاتپنداری میکند. حال این سوال را باید پرسید که این همذاتپنداری ناشی از این رئالیسم اجتماعی است یا چیز دیگری. جواب سطحی این است که مخاطب ایرانی نگاه هنر به مقوله اجتماع و جامعه را در اولویت انتخاب خود قرار میدهد. حتی در ژانر کمدی، کمدیهایی که اشاراتی به جامعه یا تلنگر به معضلات اجتماعی دارد، به هر نحو موردپسند مخاطبان بوده است اما این همذاتپنداری فراتر از یک ژانر است و باید آن را در مضمون نیز جستوجو کرد. در ابعاد وسیع نکته در خانواده است. خانواده در «ساعت بیست» شکل و شمایلی موردپسند برای مخاطب ایرانی دارد. این شمایل همان چیزی است که در کوچه و بازار مردم از آن صحبت میکنند: از هم پاشیدن خانوادهای که حکم اتوپیای ایرانی دارد. حال اگر ریزتر به مساله نگاه کنیم، به مفهومی به نام پدر میرسیم. پدر، کارکتری بود که در سالهای 93 و 94، در آثار گروهی از کارگردانان جوان دیده میشد. در آن آثار پدر مفهومی برای کشف و شهود بود که عموماً در صحنه غایب بود. در «ساعت بیست» پدر یک قدم پیش آمده و حاضر است ولی او دیالوگی ندارد، سخن نمیگوید و هنوز مفهومی سربسته برای هنرمند است. با این حال نمایش عناصر متمایزی به خود خواهد گرفت که سویههای مختلف فکری میتوان بر آن متصور شد. نمایش «ساعت بیست» در عین داشتن خلاقیتهای اجرایی و تلاش برای نمایش نگاهی انتقادی به چگونه زندگی کردن در نهایت نتوانسته است به شمایل مناسبی از اجرایی هدفمند دست یابد.
وطن امروز/هشدار به رواج آثار مبتذل تئاتری
علیاصغر دشتی، کارگردان تئاتر معتقد است: در سالی که به نام تئاتر نامگذاری شده، مهمتر از هر کاری این است که از یک نوع تئاتر مبتذل و آتراکسیون که در حال رشد است، جلوگیری شود. به گزارش ایسنا، این کارگردان تئاتر افزود: توجه اساسی به وجود تئاتر و حمایت از گروههایی که رشد کردهاند و باید به حرکت فرهنگی خود ادامه دهند، یک امر ضروری است اما در این میان آنچه اتفاق افتاده و بابت آن متأسف هستیم، رشد پیدا کردن یک نوع مبتذلی از تئاتر است که در سالنهای رسمی نمایش هم کارهای خود را اجرا میکنند. دشتی افزود: رقابت بر سر اقتصاد تئاتر و آوردن تماشاچی بیشتر به سالنها باعث شده است به جای اینکه کاری را عرضه کنیم تا به نوعی فرهنگ به جامعه سرایت کند، در شرایطی قرار گیریم که تماشاگران نیازهای اولیه و نازل خود را روی صحنه از ما بخواهند. دشتی گفت: تمرکز اصلی خود را در سال جدید بر مبارزه با تئاتر مبتذل قرار دادم و معتقدم هنرمندانی که انگیزه فرهنگی دارند، رسانهها و همچنین دولت وظیفه جدی دارند تا به تأثیر و کاربردی که تئاتر دارد خیلی جدی فکر کنند و برای آن اقدامی انجام دهند و برای سالنهایی که در حال تکثیر و ترویج این نوع تئاتر آتراکسیون هستند مکانیزمی جهت کنترل طراحی کنند چون توجه به تئاتر فقط این نیست که بودجه آن را افزایش دهیم، چراکه این اقتصاد، تئاتر واقعی و نیازهایش را رو به انحراف کشیده است.