کد خبر: ۳۴۴۶۳۳
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 14 فروردین 95

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …



ابتکار/توضیح سخنگوی وزارت ارشاد درباره حمایت از «مرغ سحر آواز ایران» ؛


مهمم ترین مساله ، بازگشت سلامتی استاد شجریان است

سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اولین نشست خبری سال ۹۵ خود به برخی از حاشیه ها و پرسش‌های هنری خبرنگاران طی روزهای اخیر پاسخ داد.

به گزارش مهر، حسین نوش آبادی معاون پارلمانی و حقوقی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و سخنگوی وزارت ارشاد دوشنبه ۲۳ فروردین ماه در تالار اجتماعات شورای فرهنگ عمومی کشور به پرسش‌های خبرنگاران پاسخ داد. نوش آبادی در ابتدای این نشست ضمن تشریح فعالیت ها و اولویت های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال جدید با محوریت شعار «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» بیان کرد: امسال طبق سنوات گذشته که هر ساله نامی را برای محوریت و فعالیت های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار داده ایم، شعار سال «گفتمان سازی و فرهنگ سازی اقتصاد مقاومتی» در دستور کار ما قرار گرفته است که طی آن حمایت از فعالیت های فرهنگی - هنری در تمام حوزه ها از جمله موسیقی، تئاتر، سینما و هنرهای تجسمی در زمره مهمترین رویکردها و اولویت های ما قرار گرفته است. وی افزود: سال گذشته طبق صحبت ها و دستور جناب آقای جنتی سال «تئاتر» نامگذاری شده بود که خوشبختانه آثار و پیامدهای خوبی را برای حوزه تئاتر در بر داشت. ما در سال گذشته طی تلاش ها و فعالیت های خوبی که انجام گرفت، توانستیم بودجه سال ۹۵ تئاتر را افزایش داده و کاری کنیم که بودجه در حوزه تئاتر به مراتب بیشتر از سال های گذشته باشد و اتفاقا این همان حرکتی بود که ناظر بر بحث نامگذاری سال ۹۴ به نام تئاتر بود. ما در سال گذشته شاهد تحقق دستاورد همان شعار از جمله بازسازی بسیاری از سالن ها در استان ها و برگزاری جشنواره تئاتر مناطق بودیم که برای ما دستاورد قابل توجهی بود.معاون پارلمانی و حقوقی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: این درست است که ما در حوزه بازسازی تئاتر شهر و اماکنی چون اداره تئاتر نتوانستیم به توفیق کاملی دست پیدا کنیم و بر این باوریم که همه چیز گل و بلبل نیست اما تردیدی نداریم که در این راه تلاش های خوبی صورت گرفته که باید در سال ۹۵ ادامه پیدا کند تا ما شاهد ظهور و حضور فعالیت های گسترده ای در عرصه تئاتر و سایر هنرها باشیم. موضوع واگذاری موزه هنرهای معاصر تهران و موزه صبا از بدنه دولت به نهادهای غیردولتی پرسش دیگری بود که در این نشست توسط یکی از خبرنگاران مطرح شد که نوش آبادی در پاسخ این مساله گفت: شایعه واگذاری موزه هنرهای معاصر زمانی مطرح شد که فقط یک نظر کارشناسی خام بود که آیا امکان واسپاری فعالیت های موزه هنرهای معاصر و مجموعه هایی چون موزه صبا به بخش غیردولتی وجود دارد یا خیر؟ که هیچ تصمیمی هم تا این لحظه برای انتقال این مجموعه فاخر گرفته نشده و همانطور که ملاحظه کردید ما این موضوع را تکذیب کردیم و همچنان اعلام می کنیم مسئولیت موزه هنرهای معاصر و سایر موزه ها از جمله موزه صبا در حوزه مدیریتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. اگر قرار بر واگذاری باشد این واگذاری باید بر اساس سیاست های کلی دولت و در نظر گرفتن تمامی ضوابط صورت بگیرد و مطمئن باشید واگذاری چنین مجموعه هایی بدون نظارت دولت صحت ندارد. سخنگوی وزارت ارشاد در پاسخ به مساله دامنه دار و پرحاشیه ارکسترهای دولتی به ویژه ارکسترسمفونیک توضیح داد: بحث استعفای آقای علی رهبری چند روز قبل از سال جدید با توجه به نشستی که با شخص وزیر داشت، کاملا منتفی شده است چراکه ما بر این باوریم هزینه های زیادی شده تا این چهره شناخته شده عرصه موسیقی به ایران بیاید. بنابراین نباید کاری کنیم که حضور ایشان در ایران به راحتی منجر به رفتن شود. البته باید بگویم اختلافات جزئی در این بین پیرامون مدیریت و مسائل اداری - مالی ارکستر سمفونیک وجود داشت که باید در جای خودش پیگیری می شد چراکه آقای رهبری نباید دغدغه این مسائل را داشته باشد. ایشان در بخش هنری ارکستر اختیار تام دارد و امیدوارم فضای آرامی که برای ارکسترها به وجود آمده، تداوم پیدا کند. نوش آبادی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چرا از جزئیات جلسه مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خبر مشروحی منتشر نشده است، پاسخی نداد و اظهار امیدواری کرد که مساله ارکسترهای دولتی هر چه زودتر به ثبات لازم برسد. سخنگوی وزارت ارشاد در پاسخ به پرسش خبرنگاری مبنی بر اینکه آیا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در واکنش به بیماری محمدرضا شجریان خواننده پیشکسوت موسیقی ایرانی اقداماتی را انجام خواهد داد یا خیر؟ گفت: باید به دنبال بهبود و بازیابی سلامت ایشان باشیم در حال حاضر مهمترین مسئله بازگشت ایشان به سلامتی است نه ملاقات فلان شخص یا فلان مسئول. البته همه هنرمندان برای ما عزیز هستند مخصوصا آنهایی که حقی بر گردن موسیقی اصیل ایرانی دارند. ما هم امیدواریم ایشان هر چه سریعتر سلامت خودشان را بازیابند. چنانچه نیاز به حمایت و پیگیری از سوی وزارت ارشاد باشد حتما صورت می‌گیرد اما گمان نمی‌کنم ایشان نیازی به کمک و پیگیری از سوی این وزارتخانه داشته باشد. مساله ایشان در حال حاضر چیز دیگری است که حل آن بسته به خودشان دارد تا بتوانند مجددا نقش موثر خود در موسیقی داخلی کشور را بازیابند. وی درباره نظارت وزارت ارشاد بر انتخابات خانه موسیقی نیز افزود: جایگاه و نقش خانه موسیقی در موسیقی جایگاهی کاملا روشن است که این جایگاه برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جایگاه پذیرفته شده ای است. ما تلاش می کنیم که برخی از نگاه های بدبینانه را برطرف کنیم تا مسائل ریز باعث اختلال در فعالیت ها نشود. ما باید ضوابط و مقررات را بپذیریم و بر مبنای آن اعتقاد داشته باشیم که همدیگر را تضعیف نکنیم. بنابراین بحث نگران کننده ای پیرامون انتخابات خانه موسیقی وجود ندارد. معاون پارلمانی و حقوقی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره شایعه جایگزینی اکبر تشکری نیا به جای بهرام جمالی در مدیریت بنیاد فرهنگی - هنری رودکی گفت: تاکنون خبر موثقی پیرامون این موضوع نشنیده ام و اطلاعات دقیقی درباره این خبر ندارم. نوش آبادی در بخش پایانی صحبت های خود به ماجرای تدوین سند موسیقی کشور اشاره کرد و توضیح داد: برای اینکه ما در موسیقی چراغ راهی داشته باشیم سند موسیقی می تواند نقشه راه ارزشمندی برای ما باشد. این سند حاصل تلاش و زحمات هنرمندان، حقوقدان ها و مسئولانی است که تلاش کردند آن را تا به اینجا برسانند و امیدوارم هر چه زودتر شاهد تصویب آن باشند.


ابتکار/مشکلی که عکاسان ایران دارند


رئیس هیات مدیره انجمن عکاسان معتقد است، از مهم‌ترین معضلات جامعه عکاسی، جلوگیری از فعالیت عکاسان و مشکلات مربوط به نشر پروژه‌های آن‌هاست.

به گزارش ایسنا، مسعود زنده‌روح کرمانی که به‌تازگی بار دیگر با برگزاری انتخابات مجمع عمومی انجمن عکاسان به‌عنوان رئیس هیات مدیره این انجمن انتخاب شد، درباره مهم‌ترین مشکلات جامعه عکاسی ایران اظهار کرد: عکاسی با سایر رشته‌های هنری متفاوت است؛ یک نقاش می‌تواند در خانه و آتلیه هنری‌اش اثر خلق کند، اما عکاس برای گرفتن عکس نیاز دارد که در محیط شهر، روستا، خیابان و محل زندگی‌اش باشد. ما هنوز در کشور با معضلی به نام «راحت عکاسی نکردن» روبه‌رو هستیم و عکاسان نمی‌توانند راحت عکاسی کنند. هنوز هیچ مرجع قانونی پاسخگوی این نیست که چرا جلوی کار یک عکاس گرفته می‌شود. او ادامه داد: این اتفاقات باعث می‌شود عکاسی مستند اجتماعی آسیب ببیند، کما این‌که آسیب هم دیده است. همچنین عکاسان مجبور می‌شوند به ژانرهای دیگر عکاسی گرایش پیدا کنند و با نرم‌افزارهای کامپیوتری آثاری خلق کنند که با واقعیت مطابقت لازم را ندارد. آزادی عکاسی، یک پله و جهش است. ما به‌خاطر این موضوع خیلی گرفتاری داریم. حتی گاهی به‌صورت غیرقانونی، از فعالیت عکاسانی که کارت و مجوز دارند، جلوگیری می‌شود. طبیعتا مردم هم فکر می‌کنند آن‌ها کار غلطی می‌کنند که جلوی‌شان گرفته می‌شود. زنده‌روح همچنین بیان کرد: مشکل دیگری که عکاسان ما با آن درگیر هستند، نشر عکس است؛ پروژه‌های مختلفی در طول سال‌ها توسط عکاسان کار می‌شود که مشکل نشر پیدا می‌کنند. آمار انتشار کتاب عکس در پنج سال گذشته واقعا خجالت‌آور است. سرمایه‌گذاری در این بخش وجود ندارد و عکاسان مجبور می‌شوند با سرمایه‌ی شخصی پروژه‌های‌شان را منتشر کنند. خیلی تلخ است که عکاسی که زندگی‌اش را فدای کار کرده، مجبور باشد درآمدش را هم فدای آن کند.


ابتکار/کیانیان در نشست «بازیگری در فیلم کوتاه» از راز موفقیت سینمای ایران در جهان گفت؛


پیروزی ایده های خلاقانه در برابر تکنیک

کیانیان می‌گوید: سینمای ایران، سینمایی بدون امکانات است و به همین دلیل هم در دنیا مطرح است. فیلمسازی مثل کیارستمی، چهره شناخته شده در دنیا شد، چرا که ایده فیلم‌هایی که می‌ساخت از او چهره جهانی ساخت و ایده‌های خلاقانه کیارستمی بود که در مقابل تکنیک جایزه می‌گرفت.

به گزارش ایلنا، رضا کیانیان در نخستین نشست از سمینار بازیگری در فیلم کوتاه که 22 فروردین ماه همزمان با آغاز جشنواره فیلم «سما» در سالن اصلی سینما فلسطین برگزار شد، گفت: به جای اینکه درباره شیوه‌های بازیگری و حضور در فیلم کوتاه صحبت کند ترجیح می‌دهد فیلمسازان و بازیگران جوان حاضر در جلسه مسائل و مشکلات خود را بیان کنند. نخستین پرسش از کیانیان درباره کمبود امکانات برای ساخت فیلم کوتاه بود و این بازیگر سینمای ایران گفت: نسلی که من در آن سینما خواندم و کار کردم یک تفاوت عمده در نوع جهان بینی با نسلی که اکنون سینما کار می‌کنند، داریم. به این معنا که وقتی می‌خواستیم یک فیلم کوتاه بسازیم دنبال ابزار و تکنیک فیلم ساختن نبودیم بلکه وقتی یک ایده بکر به ذهن می‌رسید، فیلمساز در ابتدا ایده را پرورش می‌داد و بعد با خلاقیتی که در اجرا داشت یک فیلم قابل تحسین می‌ساخت. وی ادامه داد: فیلمساز در سینمایی که من می‌شناسم با یک دوربین 8 میلمتری فیلم می‌ساخت و امکانات مثل امروز وسیع نبود. حال اینکه امروز هر فیلمساز فیلم کوتاه می‌تواند با یک موبایل ایده خود را اول پرورش دهد و بعد مقابل دوربین تلفن همراه خود ببرد. اما متاسفانه نسل جوان امروز سینمای ایران در سطوح مختلف، نسل پر توقعی هستند و همه امکانات و شرایط را به طور کامل با هم می‌خواهند. به نظرمن مسیری که فیلمسازان جوان در پیش گرفته‌اند مسیر بی راهه‌ای است و نباید انتظار داشته باشند که همه امکانات آماده باشد و بعد فیلم بسازند. نسل امروز اول باید ثابت کند می‌تواند ایده خوب به سینما آورد و بعد سراغ ساخت فیلم با ابزار برود. ولی متاسفانه نگاه اغلب فیلمسازان جوان این است که باید ابزار خوب وجود داشته باشد تا بتوانند فیلم‌های خوب و قابل قبول بسازند. در حالی که چنین نیست و اینگونه تفکر درباره فیلمسازی از اساس اشتباه است. امروزه در هالیوود با موبایل فیلم می‌سازند و ایده‌های خود را به معرض نمایش می‌گذارند. این بازیگر سینمای ایران یادآور شد: بنابراین یک فیلمساز و یا بازیگر جوان اول باید ببیند به شکل دقیق چه چیزی از سینما می‌خواهد و بعد با شناخت از آنچه می‌خواهد بدون توقع زیاد سراغ پرورش ایده مورد نظر خود برود. از همین رو من معتقدم ایده و چگونگی پرداخت به آن حرف اول در سینما را می زند و یک فیلمساز فیلم کوتاه برای رسیدن به یک ایده خوب و قابل اعتنا باید قدرت پرورش ایده و خلاقیت در اجرا را داشته باشد. کیانیان درباره چگونگی تقویت قوه خلاقیت گفت: برای داشتن ذهن خلاق باید تمرین بسیاری کرد و چشم و ذهن ایده پرداز باید پر از داستان باشد و درباره هر پدیده ریز و درشت اطراف خود حتی به طور ذهنی ایده پردازی کند و ایده‌های مورد نظر خود را در نهایت روی کاغذ آورد. در سینمای امروز ابزار و تکنیک هنر به حساب نمی‌آید بلکه ایده اولیه، پرورش ایده و خلاقیت در اجرا پیشرو در فیلمسازی است. فکر می‌کنید فیلمسازی مثل کیارستمی به چه دلیل چهره شناخته شده در دنیا شد. آیا این فیلمساز با ابزار هالیوودی فیلم ساخت؟ آیا پول و یا پارتی داشت؟ آیا امکانات ویژه‌ای برای فیلمسازی داشت؟ خیر، هیچ یک از این موارد نبود بلکه ایده فیلم‌هایی که می‌ساخت از او چهره جهانی ساخت و ایده‌های خلاقانه کیارستمی بود که در مقابل تکنیک جایزه می‌گرفت. در ادامه این سمینار آموزشی یکی از بازیگران جوان به لحن در شیوه اجرا اشاره کرد و گفت که یکی از بازیگران تازه کار است که هنگام بیان دیالوگ مقابل دوربین با این مشکل روبرو می‌شود که کارگردان می‌گوید با لحن تئاتری دیالوگ را بیان می‌کند. کیانیان در پاسخ به این نکته گفت: از کارگردانی که می‌گوید بازیگر با لحن تئاتری دیالوگ می‌گوید باید پرسید لحن تئاتری دقیقاً چیست؟ به نظر من لحن تئاتری معنا ندارد. سال‌ها پیش در فیلم «آژانس شیشه‌ای» علاوه بر بازیگر، بازیگردان کار هم بودم. یک روز هنگام کار، حاتمی کیا به یکی از بازیگران گفت که تئاتری بازی می‌کند.

همان لحظه از حاتمی کیا پرسیدم که تئاتری بازی کردن یعنی چه؟ گفت یعنی غلوآمیز بازی می‌کند و بعد گفتم که بگوید غلوآمیز بازی نکند نه اینکه بگوید تئاتری بازی می‌کند. وی تاکید کرد: تئاتری بازی کردن معنا ندارد. ضمن اینکه سینما ریشه در تئاتر دارد و نباید با چنین ادبیات تحقیر آمیزی درباره هنر تئاتر سخن گفت. در جامعه ما که جامعه‌ای تک صدایی است و متاسفانه اغلب مرعوب درشت گویی ها و جملات غلو شده می‌شوند، باید پرسش کرد و نباید از کنار ریزترین مسائل به سادگی و با بی تفاوتی گذشت. بازیگر فیلم سینمایی «کفش‌هایم کو؟» در ادامه درباره چگونگی رسیدن به یک نقش خوب در فیلم کوتاه گفت: واقعیت این است که برای رسیدن به یک نقش خوب در سطوح مختلف باید از تجربه و دانش برخوردار بود. به اعتقاد من بازیگری هنر و فن در کنار یکدیگر است.

درست مانند نقاشی که هم هنر و هم فن و تکنیک در کنار هم است. بنابراین یک هنرمند هم باید فن انجام یک کار و هم خلاقیت در اجرای هنر داشته باشد و جهان را با ذهن خلاق نگاه کند. کیانیان درباره شیوه بازی گرفتن از بازیگر در ساخت فیلم کوتاه و بلند گفت: شیوه بازی گرفتن از یک بازیگر به عواملی چون سواد، تجربه و در نهایت خوش آمد تماشاگر بر می‌گردد. به عنوان مثال اکبر عبدی بازیگری است که علاوه بر سواد و تجربه، مردم بسیار دوست اش دارند و هر فیلمی بازی کند مخاطب به سینما می‌رود و یا جمشید مشایخی هم همینطور است. اما من اینگونه نیستم. من باید یک کار ویژه‌ای در فیلم‌هایی که بازی می‌کنم، از خود نشان دهم تا مخاطب مرا دوست داشته باشد. در واقع از آن دست بازیگرانی هستم که باید شعبده بازی کنم و در هر تجربه بازی شکل جدیدی از بازیگری و توانایی‌های خود در این هنر را ارائه دهم. بازیگر فیلم «روبان قرمز» در پایان درباره امکانات سینمای ایران گفت: سینمای ایران، سینمایی بدون امکانات است و به همین دلیل هم در دنیا مطرح است. کسانی که تئوری سینمای فاخر را سر می‌دادند افرادی بودند که سینمای ایران را به سیاه نمایی متهم می‌کردند و می‌گفتند یکی از دلایل جایزه آوردن سینمای بی امکانات ایران در دنیا این است که چهره زشتی از سرزمین خود نشان می‌دهند. در حالی که چنین نبوده و نیست. چراکه فیلمسازان بی امکانات قدرت توانایی طرح ایده و خلاقیت در اجرا را دارند و درست به دلیل چنین نگاهی بود که تئوری سینمای فاخر عنوان شد و فیلم‌هایی هم با هزینه‌های گزاف ساخته شد و در نهایت هیچ خروجی قابل اعتمایی در بر نداشت. این در حالی است که سینمای ایران سینمای مهم و دارای ارزش است و دولتمردان باید به داشتن چنین سینما و سینماگرانی افتخار کند.


اعتماد/گفت‌وگو با فرح اصولي درباره نمايشگاه «فضيلت‌زخمي» و فعاليت‌هايش در طول اين سال‌ها


فكر مي‌كنند من يك مينياتوريست‌ام/ مي‌خواستم يك كار برمبناي موناليزا انجام دهم

علي مطلب‌زاده/ فرح اصولي اگرچه نقاش پركاري است اما در طول اين سال‌ها نمايشگاه‌هاي انفرادي كمي را در داخل ايران برگزار كرده است و بنابراين چندان عجيب نبود كه تازه‌ترين نمايشگاه انفرادي اين هنرمند كه با عنوان «فضيلت زخمي» زمستان سال گذشته در گالري دستان ٢ برگزار شد با فاصله‌اي هشت ساله نسبت به نمايشگاه قبلي‌اش برگزار مي‌شد؛ نمايشگاهي با موضوع «حافظ» كه در آن ٥٠ اثر از او در موزه هنرهاي ديني امام علي (ع) در سال ٨٦ به نمايش درآمد. اصولي در طول اين سال‌ها چند نمايشگاه انفرادي از آثارش در خارج از كشور برگزار كرده و برخي از آثار او هم در نمايشگاه‌هاي گروهي، از جمله دو نمايشگاه‌ با موضوع «خيام» و «شاهنامه» در زمستان سال به نمايش درآمده‌اند. فرح اصولي در نمايشگاهش كه در گالري دستان برگزار شد، ١٠ اثر را كه پيش از اين نمايشگاهي از آنها را در نيويورك برگزار كرده بود با برداشتي از قلم‌گيري مينياتور دوره صفويه و با توجه به موضوع و تركيب‌بندي برخي آثار معروف نقاشاني مثل لئوناردو داوينچي، جيان لورنزو برنيني، پيتر پل روبنس،

ژان لئوم ژروم، يكي از آثار رضا عباسي و عكس معروف ادي آدامز با عنوان «اعدام يك زنداني ويت‌كنگي» خلق كرده بود. اصولي با همين ايده (استفاده از موضوع آثار معروفي تاريخ هنر غرب) مجموعه پركار ديگري را هم خلق كرده كه با عنوان «گوش كن وزش ظلمت را مي‌شنوي» در آينده نزديك به نمايش در مي‌آيد. گفت‌وگو با فرح اصولي را به بهانه نمايشگاه «فضيلت زخمي»، فعاليت‌هايش در طول اين سال‌ها و برخوردهاي متفاوت نقاشان و مينياتوريست‌ها را نسبت به آثارش در ادامه بخوانيد.


اخيرا نمايشگاه شما با عنوان

«فضيلت زخمي» بعد از گذشت حدود هشت سال از نمايشگاه قبلي‌تان در موزه امام علي(ع)، برگزار ‌شد. اين زمان طولاني طبيعتا اين سوال را در ذهن هر كسي ايجاد مي‌كند كه كه چرا فاصله بين اين دو نمايشگاه اين قدر طولاني شده است؟‌

قبلش اين توضيح را بدهم كه هميشه نقاش پركاري بوده و هستم و معمولا روزي ٨ تا ١٠ ساعت نقاشي مي‌كنم، ولي ممكن است به‌خاطر موقعيت‌هايي استثنايي كارم را چند روزي تعطيل كنم. در هر صورت ريتم ثابت و منظمي براي نقاشي دارم و با اينكه هر روز كار مي‌كنم به دليل پركار بودن نقاشي‌ها در طول سال تعداد معيني كار را نقاشي مي‌كنم. حتي به اين شكل هم در طول سال به ‌اندازه‌اي كار مي‌كنم كه بتوانم با آن تعداد يك نمايشگاه انفرادي برگزار كنم، اما نمي‌دانم چرا هرگز علاقه‌اي به برگزاري نمايشگاه انفرادي نداشته‌ام. هيچ‌وقت به اين يك مورد توجه نمي‌كنم، آن هم با وجود اينكه معتقدم نمايشگاه انفرادي به دلايلي مثل اينكه تمام فضاي نمايشگاه در اختيار يك هنرمند است و مخاطب را بيشتر تحت تاثير قرار مي‌دهد، اهميت زيادي دارد. نه براي اين نمايشگاه بلكه قبل از آن هم همين فكر را مي‌كردم، اما دليل اينكه چرا نمايشگاهي از كارهايم برگزار نكردم را نمي‌دانم (مي‌خندد) ... از آن طرف، تعداد نمايشگاه‌هاي گروهي كه در طول اين سال‌ها شركت كردم خيلي زياد است و دوره‌هايي هم بود كه با گالري‌هاي متعدد كار مي‌كردم و آنها هم كارهايم را به‌محض اينكه تمام مي‌شد، مي‌فروختند. به همين دليل در طول اين سال‌ها، كارهايم هيچ‌وقت به شكل يك مجموعه جمع نمي‌شد و فرصت به برگزاري نمايشگاهي از آنها نمي‌رسيد. اما وقتي مجموعه حافظ را كار مي‌كردم، تصميم گرفتم هيچ‌كدام از كارها را نفروشم تا در نهايت بتوانم از آنها يك نمايشگاه انفرادي برگزار كنم. در نهايت هم ٥٠ تابلو آماده شد كه چيزي حدود چهار سال وقت برد.

همان نمايشگاهي كه در موزه امام‌علي(ع) برگزار شد؟

قبل از آن نمايشگاهي از همين مجموعه در موزه لودويگ كوبلنس گذاشتم. نمايشگاه ديگري هم قرار بود در لوكزامبورگ از همين آثار برگزار كنم، اما در لحظات آخر تغيير عقيده دادم و همين شد كه در موزه هنرهاي ديني امام علي (ع) نمايشگاه گذاشتم. بعد از نمايشگاه حتي تصميم داشتم كارها را نگه دارم و خيلي دلم مي‌خواست موزه و بنيادي همه آنها را مي‌خريد و به همان شكل نگه‌شان مي‌داشت. روي شعر و ادبيات در طول اين سال‌ها زياد كار شده و در اين بين هر كسي نگاه خاص خودش را نسبت به آن داشته، اما تصور نمي‌كنم يكي آمده باشد و ٥٠ غزل حافظ را بر مبناي حال و هواي اين اشعار در يك مجموعه كار كرده باشد. مورد ديگر اينكه من به عنوان يك زن آمدم و چنين كاري را روي غزل‌هاي حافظ انجام دادم. به عقيده خودم خصلت‌هايي مثل اينها كه گفتم در آن مجموعه وجود داشت و به خاطر همين بهتر بود همه كارها در يك‌جا جمع مي‌شد، اما اين اتفاق نيفتاد. در همان زمان غير از اين مجموعه كار ديگري انجام نداده بودم و بنابراين تعدادي از اين كارها را فروختم و چندتايي از آنها هم در حراجي‌هاي كريستي، بونامز و ساتبي فروش رفت. در اين بين چند موزه مثل موزه‌اي در هند يا موزه پاسارگاد و موزه هنرهاي معاصر تهران، تعدادي از كارها را خريدند. بعد از نمايشگاه در موزه امام علي (ع)، تعدادي از كارهاي اين مجموعه در نمايشگاه‌هاي گروهي ديگري هم به نمايش درآمد و بعضي از اين آثار هم به اين شكل فروش رفتند.

از آن ٥٠ تابلو در حال حاضر چند كار باقي مانده است؟

شايد ١٦ يا ١٧تايي از آنها فروش رفته باشد و مابقي‌اش مانده.

در طول اين سال‌ها به اين فكر نكرديد كه آنها را در قالب كتابي منتشر كنيد؟

به اين هم فكر كردم، اما بيشترين كاري كه در زندگي بلد هستم انجام دهم نقاشي است (مي‌خندد). هر كار ديگري غير از نقاشي برايم سخت است. هر از گاهي به عنوان داور، دبير بي‌ينال يا نمايشگاه‌گردان كارهايي كرده‌ام، اما نهايتا آرزوي باطني و قبلي‌ام اين است كه بنشينم و نقاشي كنم. جدا از اين، انتشار كتاب كارهاي خاصي مثل اسلايد كردن كارها و نوشتن مقدمه و مابقي اطلاعات را براي كارها لازم دارد. اين‌كارها آنقدر به‌نظرم سخت مي‌آيد كه هر بار قرار شده چنين كاري بكنم يا وقتش را نداشته‌ام يا اصلا دنبالش نرفته‌ام. گاهي حتي طرفي كه قرار بوده اين‌كار را بكند، ديگر آن را دنبال نكرده و من هم خوشحال از اينكه ديگر مجبور نيستم چنين كاري بكنم بي‌خيالش شده‌ام. ولي متاسفانه يا خوشبختانه، در اين يك مورد، قرارها براي چاپ كتابي كه به زودي منتشر مي‌شود، گذاشته شده است. من هم ديگر مجبورم همين كار را بكنم و نمي‌توانم از زيرش شانه خالي كنم.

براي حرف زدن در مورد

«فضيلت زخمي» چقدر بايد به عقب برگرديم؟

همان موقع كه قصد داشتم نمايشگاه حافظ را برگزار كنم، روي نقاشي‌هاي ديگري هم كار مي‌كردم. معمولا وقتي نمايشگاهي برگزار مي‌كنم، كارم را ادامه مي‌دهم و روي مجموعه‌هاي ديگري كار مي‌كنم. شروع اين مجموعه هم از همان سال‌ها بود.

مخاطبي كه كارهاي شما را در طول اين سال‌ها دنبال كرده، در مجموعه «فضيلت زخمي» تفاوت‌هايي را در مقايسه با ديگر آثارتان و به‌خصوص مجموعه حافظ مي‌ديد. يكي از تفاوت‌هاي اين مجموعه، انتخاب شيوه قلم‌گيري دوره صفوي براي اجراي آثار بود. دليل انتخاب اين شيوه چه بود و چه مراحلي طي شد تا به آثار اين نمايشگاه رسيديد؟

از همان اول و حدود سال‌هاي ٥٧ كه به سراغ اين شيوه در نقاشي رفتم كارم را با قلم‌گيري شروع كردم. در آن زمان به اين فكر مي‌كردم كه شيوه قلم‌گيري آزادتر و راحت‌تر است و قيدوبند تزييني كمتري دارد. آن زمان تنها با شيوه قلم‌گيري كار مي‌كردم و هيچ‌كدام از موتيف‌هايي كه در مجموعه «فضيلت زخمي» ديديد، در كارهايم نبود. حتي از همان اول هم از صفويه و قلم‌گيري‌هاي آن دوره شروع كردم و كمي گذشت تا تك‌فيگورها تحت تاثير فرسك‌هاي چهل‌ستون وارد كارهايم شود. آن زمان پشت اين فيگورها را سفيد باقي مي‌گذاشتم و خيلي نزديك به گرافيك كار مي‌كردم. قصدم اين بود كه در اين كار يك تحول ايجاد كنم و نمي‌خواستم راهي را كه ديگران رفته‌اند دوباره بروم. در همان دوره و در سال‌هاي ٦٠ و ٦١، در يك مجموعه شامل سرها و دست‌و پاهاي بريده يا آدم‌هاي زخمي و كساني كه در جنگ صدمه ديده بودند براي فيلم «نيشابور» به كارگرداني خسرو سينايي كار كردم. اين مجموعه صحنه‌هايي بود از اتفاقات و بلاهايي كه از جنگ، زلزله، آتش‌سوزي و... بر سر آدم‌ها مي‌آمد. بازمانده‌هاي چنين اتفاقاتي يا وحشت‌زده در حال فرار بودند يا اينكه بدن‌هاي‌شان با سرهايي كه از آنها جدا شده بود روي زمين افتاده بودند. به اين شكل، مي‌توان گفت يك نطفه‌اي از اين مجموعه «فضيلت زخمي» از همان زمان در كارهاي من بوده و ادامه پيدا كرده، اما به‌ هر حال تكنيكم با چيزي كه الان هست، كاملا متفاوت بود. در حال حاضر تكنيك پخته‌تر و قوي‌تري دارم. در طول اين سال‌ها به سراغ مينياتورهاي دوره تيموري هم رفتم يا دوره‌هاي ديگري بودند كه توجهم را به خودش جلب كردند. كمپوزيسيون‌هايي را كه در گبه و گليم بود در كارهايم استفاده مي‌كردم و به معماري هم توجه داشتم. حتي تاريخ و جغرافياي ايران را هم بيشتر مطالعه كردم و اطلاعات بيشتري نسبت به آن به دست آوردم. در مورد شعر مساله برايم كمي تفاوت داشت و از سال‌ها قبل‌تر و از ١٢، ١٣ سالگي هميشه با شعر زندگي كرده‌ام. گذشت تا از يك جايي به بعد در كارم وارد فضاهاي رنگي مثل مجموعه حافظ شدم. قبل از اين مجموعه فضاي كارهايم ساده‌تر و هندسي‌تر بود و معمولا فيگورها در كار كامل نبودند و تنها بخش‌هايي از آنها ديده مي‌شد. شايد پيچيده‌ترين دوره كاري‌ام از نظر تركيب‌بندي و تعدد فيگورها و پركاري نقاشي‌ها همين مجموعه حافظ باشد. دليل آن هم، موضوع، ريتم، فضا و محتواي غزل‌ها در كنار پيچيدگي ساختار شعرها بود كه در نهايت باعث شد به اين سمت حركت كنم.

اين‌طور به نظر مي‌رسد كه موضوع در كارهاي‌تان، آن هم در اين دو مجموعه اخير، شكل جدي‌تري به خودش گرفته است...

موضوع هميشه برايم اهميت داشته و از همان اول هم روي موضوعاتي مثل اسطوره‌ها يا شعرهاي كلاسيك كار كردم. اما به اين شكلي كه در دوره «حافظ» يا «فضيلت زخمي» ديديد، به اين تعداد و با يك تم معين كار نكرده بودم. قبل از آن يك نمايشگاه انفرادي داشتم به اسم «شاعرانه‌ها» و شامل كارهايي مي‌شد كه از نظر تركيب‌بندي يا موضوع خيلي به هم نزديك بودند. حتي در طول اين مدت راجع به زندگي زنان زياد كار كردم و سعي‌ام اين بود كه در اين كارها به موضوعات كلي‌تري بپردازم. البته در اين بين مجموعه كارهايي مثل «بال‌هاي سوزان» يا «قفس و پرنده» هم بودند كه به اندازه يك مجموعه نمايشگاهي مي‌شدند، اما همان‌طور كه گفتم كارها از قبل فروش مي‌رفت و ديگر به برگزاري نمايشگاه نمي‌رسيد.

كار روي مجموعه «فضيلت زخمي» را از كي شروع كرديد؟

فكر كنم سال ٨٨ يا ٨٩ بود. قبل از آن اوقات بسياري پيش آمده بود كه روي نقاشي‌هاي غربي كار مي‌كردم و دوباره با فضاي كارهاي خودم اجراي‌شان مي‌كردم. در اين بين به شيوه قلم‌گيري هم زياد فكر مي‌كردم و با خودم مي‌گفتم چه خوب مي‌شد اگر يك‌سري كار را با همين فضاها شروع كنم. يك چيزهايي را هم اتود و طراحي‌هايش را اجرا كردم.

نخستين كار اين مجموعه چه بود؟

قصد داشتم يك كاري بر مبناي موناليزا انجام دهم و دلم مي‌خواست آن را با شيوه قلم‌گيري كار كنم. نشستم و موناليزا را براي خودم اتود كردم. آن زمان دو اتود از موناليزا زدم، اما چون كار ديگري انجام مي‌دادم آنها را نگه داشتم تا بعدا سر فرصت روي‌شان كار كنم. همان موقع آقاي حاتم كه گالري ده را داشت با من تماس گرفت و گفت كه قصد دارد نمايشگاه گروهي با موضوع موناليزا جمع كند. به من هم پيشنهاد داد تا براي اين نمايشگاه كار بدهم و وقتي من گفتم كاري را با اين موضوع اتود كرده‌ام از آن استقبال كرد. نمايشگاه قرار بود شش ماه بعد برگزار شود و همين مساله دليل جدي‌تري شد كه بنشينم و يك موناليزا با گردن بريده كار كنم.

يعني موناليزايي غير از آن كاري كه در نمايشگاه فضيلت زخمي ارايه شد؟

بله، گردنش بريده شده بود و از آن خون مي‌چكيد اما باز لبخند مي‌زد. اين شعر شاملو كه مي‌گويد؛ «هرگز كسي اين گونه فجيع به كشتن خود برنخاست كه من به زندگي نشستم» را براي اين تابلو كار كردم. در تذهيب آن يك‌سري پرنده استفاده كردم و كلمات «هرگز»، «اين‌گونه»، «فجيع» و «كشتن» هم در كار تكرار مي‌شد. اين كار در همان نمايشگاه گروهي با موضوع موناليزا ارايه شد و بعد از آن يك‌سري ايده به ذهنم رسيد تا مجموعه‌اي را با همين تكنيك كار كنم. نخستين‌بار بود كه بعد از سال‌ها دوباره مي‌خواستم با روش قلم‌گيري كار كنم و اين اضطراب را داشتم كه آيا جواب مي‌دهد يا نه.

ايده استفاده از شعر در كارهاي‌تان هم‌زمان با كار روي مجموعه «فضيلت زخمي» و نقاشي موناليزا بود؟

بله، براي انجام تابلوي موناليزا دقيقا كارهاي دوره صفوي را مدنظر داشتم. در اين كارها، فيگور، شعر و تذهيب سه عنصر اصلي هستند، منتها من براي فيگور موناليزا شعر شاملو را انتخاب كردم و تذهيب دورش را پرنده كار كردم. در اين كار بيشتر به دوره صفوي وفادار بودم و اينكه در تذهيب‌ها از آلات قتاله استفاده كنم هنوز به ذهنم نيامده بود. با همين ايده نشستم و دوازده يا سيزده كار را اتود زدم و طراحي‌هاي‌شان را تمام كردم.

البته قبل از اينكه موناليزا را كار كنم و بلافاصله بعد از دوره حافظ، چند كار ديگر هم انجام دادم. «المپيا»ي مانه را طراحي كردم و از همان زمان به همراه يك كار ديگر كه بر مبناي «صبحانه روي چمن» بود به اين فكر كردم كه آنها را به صورت رنگي اجرا كنم. همين تصميم باعث شد كه دست‌كم ٢٠ نقاشي بر مبناي نقاشي‌هاي معروف دنيا و كارهاي بوتيچلي، ميكل‌آنژ، فراگونارد، فرآنجليكو و خيلي‌هاي ديگر كه بخش عمده‌اي از آنها مربوط به دوره رنسانس بودند، كار كنم. اسم اين مجموعه شعري از فروغ است كه مي‌گويد كه «گوش كن وزش ظلمت را مي‌شنوي؟» در همان زمان سفر امريكا برايم پيش آمد و قبل از سفر طراحي‌هاي «فضيلت زخمي» را انجام دادم و همين طراحي‌ها را با خودم بردم و آنجا تمام‌شان كردم. بعد از تمام شدن مجموعه «فضيلت زخمي» هم نوبت به اين كارهاي رنگي رسيد و آنها را هم تمام كردم.

چه شد كه از بين اين دو مجموعه، «فضيلت زخمي» را به نمايش گذاشتيد؟

همان زمان كه امريكا بودم از اين مجموعه در گالري شيرين نيويورك يك نمايشگاه انفرادي برگزار كردم و بعد از آن هم نمايشگاه ديگري از آن در سري گالري‌هاي پال رابسون در نيوجرسي گذاشتم. از همين مجموعه، سه كار هم در يك نمايشگاه گروهي كه با شركت ٩ زن از خاورميانه برگزار مي‌شد در سوهو توئنتي به نمايش درآمد. غير از اين براي نمايش مجموعه ديگري كه كار كرده بودم گالري بزرگ‌تري لازم بود. «فضيلت زخمي» در يك گالري جمع‌وجورتر هم مي‌توانست به نمايش درآيد و بعد از ديدن گالري دستان به اين نتيجه رسيدم كه اينجا جاي مناسبي براي نمايش آنهاست. كارهايم به فضاي اين گالري مي‌خورد و البته صاحب اين گالري و ديگر كساني كه آنجا بودند هم با من ارتباط خوبي برقرار كردند و اين شد كه به اين نتيجه رسيدم «فضيلت زخمي» را زودتر به نمايش بگذارم.

با توجه به صحبت‌هاي‌تان يا شكل برگزاري نمايشگاه «فضيلت زخمي» و حتي عنوان آثار در اين مجموعه به‌‌نظر مي‌رسد شما هيچ ابايي در مورد اشاره به اينكه اين كارها را بر مبناي فلان نقاشي معروف انجام داده‌ايد، نداريد. معمولا چنين چيزي مرسوم نيست و حتي اگر در آثار يك نقاش چنين شباهتي هم حس و به آن اشاره شود، ساده‌ترين جواب گفتن اين جمله است كه من آن كار را اصلا نديده‌ام.

من اصرار دارم كه چنين شباهت و استفاده‌اي را بگويم و دليل آن هم اين است كه از آن نقاش و كارش كمك مي‌گيرم. در نمايشگاه «فضيلت زخمي»، اسم كارها شامل سه بخش اسم نقاش اصلي، اسم شاعر و اسم خودم بود. من از اينها كمك گرفتم تا حرف خودم را بزنم و برفرض اگر لبخند موناليزاي اصلي نبود ديگر كار من معنايي نداشت. جدا از اين مورد، من از چنين تلفيقي بين هنر غرب و هنر شرق استقبال مي‌كنم. در ايران ما هنر غرب را مي‌شناسيم و كمتر كسي است كه اسم موناليزا، لبخند ژوكوند يا پيكاسو به گوشش نخورده باشد. خيلي از هنرمندان غربي در شرق خيلي مشهورند. وقتي همه دنيا با اين ازدياد در مهاجرت‌ها در هم تنيده مي‌شود، ديگر درهم‌تنيده شدن هنرش امري اجتناب‌ناپذير خواهد بود. من حتي براي نقاشي‌هايم به‌عمد دوره صفويه را انتخاب كردم، چرا كه در اين دوره رنسانس اتفاق افتاد و بعد از آن بود كه هنر غربي روي هنر ما تاثير گذاشت و وضعيت مينياتور را بطور كلي عوض كرد.

شما كه خودتان را مينياتوريست نمي‌دانيد؟

اين فكر اشتباهي است كه هميشه در مورد من مي‌شود. پيش خودشان فكر مي‌كنند من يك مينياتوريست‌ام و انتظار دارند در كارهايم به مينياتور وفادار بمانم. من از طريق نقاشي وارد مينياتور شدم و اين شيوه از نقاشي را براي كاري كه مي‌كنم به كار مي‌برم. در مورد استفاده از مينياتور هيچ تعصبي ندارم و در انتخاب‌هايم به اينكه آنها به فضاي مينياتور مي‌خورند يا نه، اصلا فكر نمي‌كنم. در نهايت كاري را مي‌كنم كه با تكنيك يا فضايي كه در آن به كار رفته مرا به چيزي كه از لحاظ تصويري مي‌خواسته‌ام، برساند. در اين بين هر اتفاقي ممكن است بيفتد و برفرض هنر غرب يا مينياتور وارد كارهايم شود. با اين حساب اينكه فلان مورد در كارهايم زياد يا كم شود واقعا جزو درگيري‌هايم به حساب نمي‌آيد.

واكنش مينياتوريست‌ها يا طرفداران سنتي مينياتور در طول اين سال‌ها نسبت به آثارتان چه بوده است؟ بازخوردي از جانب آنها داشته‌ايد؟

در ايران مينياتوريست‌ها و نقاشان هر كدام جداگانه راه خودشان را مي‌روند و شما هيچ‌چيز مشتركي بين اين دو دسته از گفت‌وگو و كنفرانس گرفته تا ورك‌شاپ يا نمايشگاه مشترك نمي‌بينيد. دليلش هم اين است كه مينياتوريست‌ها خيلي مايل نيستند كه فكر متفاوتي را وارد اين فضا كنند و از طرفي نقاشان ما هم علاقه‌اي ندارند هيچ اتفاقي در مينياتور بيفتد. نگاه نقاش‌ها به مينياتور ناشي از طرز فكري به معناي بن‌بست بودن اين شيوه است. به نظر خيلي‌ها كار كردن و حرف زدن در مورد مينياتور فايده‌اي ندارد. در عوض مينياتوريست‌ها هم مي‌گويند كه نقاشي يك هنر غربي است و چيزي است كه به فرهنگ ما مربوط نمي‌شود. من در ميان اين دو دسته و فضايي قرار دارم. بين مينياتوريست‌ها و نقاش‌ها مثل يك پل هستم. تازه بعد از حدود ٤٠ سال كار از سمت نقاشان به عنوان يك نقاش پذيرفته شدم. اما واقعا به نظر نمي‌رسد كه از طرف مينياتوريست‌ها پذيرفته شده باشم. من در كارهايم خطوط ممنوعه‌اي را رد كرده‌ام كه مينياتوريست‌ها به آن اعتقادي ندارند. به عنوان مثال من با ايربراش كار مي‌كنم و آنها اين نظر را دارند كه به خاطر راحت شدن كارم از آن استفاده مي‌كنم، در حالي كه واقعا استفاده از ايربراش كار مرا سخت‌تر هم مي‌كند. بخشي از كارهاي من تحت تاثير گرافيك است كه در آن تحصيل كرده‌ام. همين مورد به من كمك مي‌كند تا در كارهايم از وسايل مختلف استفاده كنم و در نگاهم به عناصري مثل خط از گرافيك كمك بگيرم. اين موارد در كارهاي من تلفيقي است و براي استفاده از همه آنها دست‌كم با خودم تفاهم دارم. در گرافيك ما، استفاده خوبي از مينياتور شده و وقتي كاري به اين صورت مي‌بينم واقعا از آن لذت مي‌برم. گرافيست‌ها در كارهاي‌شان از آن سنت‌ها استفاده كرده و آن را امروزي مي‌كنند، در حالي كه كارشان شخصيت دارد و كاملا هم ايراني، امروزي و معاصر است. به نظر من گرافيك در ذات مينياتور و حتي در ذات خط هست و به همين دليل هم اين دو خيلي زود به يكديگر نزديك مي‌شوند و در كنار هم قرار مي‌گيرند. هر چه نباشد بخش بزرگي از كارهاي مينياتور قديم در خدمت كتاب، ادبيات و شعر بوده و گرافيست‌هاي امروزي هم در بيشتر موارد خردمندانه و خلاقانه از آن استفاده مي‌كنند. جدا از اينها و در مقايسه با ديگر كشورها، مي‌توان به مينياتوريست‌هاي پاكستاني اشاره كرد كه چندين نفر از آنها هم موقعيت جهاني پيدا كردند. اين مينياتوريست‌ها در كنار ديگر نقاشان كار مي‌كردند و دست‌كم اين تعصبات را نسبت به مينياتور نداشتند. تكنيك آنها يك تكنيك درجه يك بود اما هيچ‌وقت مثل اتفاقي كه در ايران شاهد هستيم با اين فكر مواجه نيستند كه نبايد آن را تغيير داد. اينكه من دنبال اين شيوه در نقاشي‌ام رفتم ناشي از علاقه شخصي‌ام بود، وگرنه در طول اين سال‌ها در ايران هيچ مكتبي شكل نگرفته تا به واسطه آن مكتب، يكي در كارش از مينياتور فاصله بگيرد و به طرف نقاشي حركت كند يا عكس آن اتفاق بيفتد. نبايد روي اين چيزها تعصب داشت و اين مربوط به هر دو طرف ماجرا مي‌شود. اما خب، به هر حال اين مشكلي است كه سال‌هاست با آن روبه‌رو هستيم و با اين شرايط در آينده هم اين مشكل ادامه خواهد داشت.

به‌نظر مي‌رسد مينياتوريست‌ها نسبت به نقاشان در اين يك مورد تعصب بيشتري داشته باشند...

نه، نقاش‌ها هم اين تعصب را دارند و واقعا خيلي‌ از آنها از مينياتور به‌شدت بدشان مي‌آيد. باور مي‌كنيد كه خيلي‌ها به من گفته‌اند چقدر خوب مي‌شد اين روش را كنار مي‌گذاشتي و ديگر اين‌طوري كار نمي‌كردي. در حالي كه من پيش خودم فكر مي‌كردم بايد بابت اين كارها تشويق شوم (مي‌خندد) ... دست‌كم براي من تصورش سخت است كه بعد از ٤٠ سال كار كردن به اين شيوه طور ديگري كار كنم. در حال حاضر بعد از اين همه وقت تكنيكم را پيدا كرده‌ام و به واسطه آن مي‌توانم حرفي را بزنم كه مي‌خواهم. پيش خودم هم فكر مي‌كنم اين حرفي كه مي‌زنم به اندازه كافي معاصر هست، بنابراين چه دليلي دارد اين كاري را كه مي‌كنم رها كنم. البته در اين بين بوده‌اند عده‌اي هم كه خيلي تحت تاثير قرار گرفته‌اند و كاري كه كرده بودم براي‌شان جذاب بود و تشويقم كردند.

به نظرتان در نمايشگاه اخير اين نظرات مثبت‌تر شدند يا به همان شكل سابق باقي ماند؟

در مورد اين نمايشگاه تعداد نظرات مثبت زياد بود. خيلي‌ها از نظر عاطفي تحت تاثير كارها قرار گرفتند و حتي عده زيادي هم بودند كه تكنيك كارها آنها را تحت تاثير قرار داده بود. اما خب، كساني هم بودند كه با قاطعيت مي‌گفتند اين شكل نقاشي را بگذار كنار، چون فايده ندارد و هيچ‌وقت معاصر نمي‌شود. سال‌هاست اينها را مي‌شنوم و ديگر به اين حرف‌ها عادت كرده‌ام (مي‌خندد) ... در حالت كلي به نظر مي‌رسد كه مينياتور ما در ميان عامه مردم براي خودش صاحب جايگاه است، اما بين روشنفكران و هنرمندان يا حتي منتقدان جايگاهي به آن صورت ندارد. در تمام اين سال‌هايي كه كار كرده‌ام حتي دو نقد آن هم در جهت منفي روي كارهايم نوشته نشده است. به هر حال بايد براي اينكه چرا چنين كاري پسنديده نمي‌شود و چه اشكالاتي دارد دليل آورد. اتفاقا كار من از آن دست كارهايي است كه لايه‌ها و ارجاعات زيادي در خودش دارد اما خيلي وقت‌ها متوجه مي‌شوم آنهايي كه به اين كارها نگاه مي‌كنند اين لايه‌ها را ورق نمي‌زنند و حتي حوصله نمي‌كنند شعرها را تا انتها بخوانند. در اينجا وقتي از دور مي‌بينند يك كار شبيه به مينياتور است خيلي راحت نتيجه مي‌گيرند كه نبايد به آن پرداخت يا توجه كرد.

در نمايشگاه اخيرتان كاري بود كه برمبناي يكي از عكس‌هاي «ادي آدامز» كار شده بود. استفاده از يك عكس براي نقاشي، آن هم در كنار آثاري كه تمام آنها بر مبناي نقاشي‌هاي معروف در تاريخ هنر كار شده بودند چه دليلي داشت؟

اگر اشتباه نكنم اين كار، آخرين نقاشي است كه در مجموعه «فضيلت زخمي» كارش كردم. كار روي اين مجموعه در سال ٢٠١٢ و بعد از كارهايي بر مبناي نقاشي‌هاي تيسين و ميكل‌آنژ تمام شد. بعد از آن خيلي‌ دلم مي‌خواست كه بر مبناي يك‌سري از عكس‌ها هم كار كنم و يكي از عكس‌هايي كه از دوره جواني روي من تاثير زيادي گذاشته بود همين عكس از ادي آدامز بود. به نظرم در اين عكس لحظه خيلي عجيبي به نمايش گذاشته شده كه ناشي از به بن‌بست رسيدن آدم‌ها و درگير شدن‌شان با اضطراب حاصل از آن است. اين لحظه خاصي است كه براي من به‌شخصه خيلي دردناك است. عكس‌هاي زيادي را در آن موقع نگاه كردم و براي خيلي از آنها اين امكان وجود نداشت كه وارد فضاي كارهايم شوند. غير از اين مي‌خواستم با اين كارم حرفي هم بزنم. مي‌خواستم به شعري از شاملو ارجاع‌بدهم كه مي‌گويد؛ «و تاريخ توالي فاجعه شد». با خودم فكر كردم اين همه سال از گرفته شدن اين عكس گذشته اما باز هم همين اتفاق در گوشه و كنار دنيا مي‌افتد و عكس‌هايي از آن گرفته مي‌شود كه در خبرها يا فضاي مجازي بارها به نمايش درمي‌آيد. با اين حساب تعداد عكس‌هايي كه مي‌توانند ما را با دردناكي‌شان آزار بدهند خيلي بيشتر شده است. اين مساله باعث مي‌شود به اين فكر كنم كه نه تنها چيزي عوض نشده بلكه به نسبت قبل بدتر هم شده است. انگار اين عكس هربار تكرار مي‌شود و اين تكرار هيچ‌وقت تمامي ندارد.

براي نمايشگاه بعدي‌تان هم بايد اين همه سال منتظر بمانيم؟

فكر نمي‌كنم. مجموعه‌اي كه همزمان با «فضيلت زخمي» كار كردم آماده است. ٢٦ تابلو كه با در نظر گرفتن اينكه قطع كارها بزرگ است و تعدادي از آنها چهارلت و سه‌لت هستند نمايشگاه بزرگي مي‌شود و فقط مانده تصميم بگيرم كجا به نمايش بگذارم.

نخستين نمايش اين آثار در ايران خواهد بود يا به‌رسم ديگر نمايشگاه‌هاي‌تان ابتدا در خارج از كشور نمايش داده مي‌شوند؟

به همين مورد فكر مي‌كنم و هنوز مطمئن نيستم آنها را اول در ايران نمايش دهم يا اينكه اين اتفاق در خارج از كشور بيفتد. بيشتر اين كارها بر مبناي تاريخ هنر و تابلوهاي مشخصي هستند كه اصل آنها در موزه لوور روي ديوار است. با اين شرايط احتمالا در خارج از كشور بازخورد بهتري هم خواهند داشت. غير از اين دوست ندارم اينجا آنها را نمايش بدهم. به اين فكر مي‌كنم حتما چندتايي از آنها فروش خواهد رفت و واقعا نمي‌خواهم اين مجموعه كه به نظر خودم كامل است، ناقص شود.


اعتماد/گفت‌وگو با مهدي توحيدپور، دبير اجرايي پنجمين جشنواره بين‌المللي فيلم سبز


فيلمسازان ايراني زيادي به محيط‌زيست پرداخته‌اند


اعتماد|پنجمين جشنواره بين‌المللي فيلم سبز از ٢٤ تا ٣١ ارديبهشت‌ماه امسال برگزار مي‌شود و تاكنون بيش از ١٢٠٠ اثر ايران و ديگر كشورها پس از انتشار فراخوان اين دوره از جشنواره براي شركت در آن اعلام آمادگي كرده‌اند. جشنواره بين‌المللي فيلم سبز ايران با هدف شناسايي بهترين آثارتجسمي مرتبط با حفاظت محيط‌زيست و منابع طبيعي و با هدف ارتقاي آگاهي عمومي و فرهنگسازي در دو بخش جنبي و رقابتي برگزار مي‌شود. مهدي توحيدپور، دبيراجرايي پنجمين جشنواره بين‌المللي فيلم سبز در مورد آثار ارسالي به اين دوره از جشنواره توضيح داد: «از تمام استان‌هاي ايران، البته به جز خراسان جنوبي حدود ٨٠٠ عنوان اثر دريافت كرديم و از ٣٨ كشور همچون آلمان، امريكا، فرانسه و... هم حدود ٢٠٠ اثر به دست‌مان رسيده است.» وي گفت: «به دليل امكانات بسيار زياد و مناسب‌تر در توليد آثار سينمايي در حوزه محيط‌زيست فيلم‌هاي بسيار خوبي به جشنواره رسيده است و در بخش ملي نيز با توجه به كمبود امكانات سينمايي، آثار رسيده بسيار چشمگير هستند. » دبير اجرايي پنجمين جشنواره فيلم سبز در مورد اهميت محيط‌زيست و توجه به آن در آثار فيلمسازان و مستندسازان ايراني با اشاره به اينكه «در طول سال‌هاي گذشته در حيطه محيط‌زيست كشور تخريب زيادي اتفاق افتاده تا آنجا كه امروز محيط زيست كشورمان بسيار صدمه ديده و آسيب‌پذير شده» توضيح داد: «در طول سال‌هاي گذشته در ايران فيلمسازان زيادي به موضوع محيط زيست پرداخته‌اند. بنابراين جشنواره فيلم سبز بهانه‌اي است براي كساني كه در اين حوزه دغدغه دارند و فيلم مي‌سازند تا براي حضور در يك جشنواره بين‌المللي آثارشان را به استانداردهاي بين‌المللي نزديك كنند.»

توحيدپور با اشاره به تلاش هيات انتخاب براي برگزيدن فيلم‌هايي كه داراي كيفيت لازم هستند، تاكيد كرد: «تيم كارشناسي هنري و محيط زيستي ما تمام تلاش‌شان را كرده‌اند تا فيلم‌هايي را براي حضور در اين جشنواره انتخاب كنند كه علاوه بر داشتن كيفيت لازم، از نظر مفهومي و تاثيرگذاري نيز موثر و كارآمد باشند.»

او درباره تعداد كم آثار سينمايي داستاني بلند با موضوع محيط زيست، گفت: «متاسفانه در اين بخش آثار زيادي در كشور ساخته نشده و اين امر نشان از آن دارد كه هنوز فيلمسازان داستاني بلند به خاطر گيشه به فكر ساختن فيلم‌هايي با موضوع محيط زيست نيستند. امروز محيط‌زيست مساله زندگي همه ما است و ساخت فيلم‌هاي داستاني بلند بخش مهمي در جذب مخاطب خواهد بود. به عنوان كسي كه در حوزه فرهنگ حفظ محيط زيست فعاليت مي‌كنم بايد بگويم فكر مي‌كنم هنوز معني محيط زيست را خيلي خوب نمي‌دانيم زيرا وقتي به مردم مي‌گوييم «محيط زيست» ذهن‌شان به سرعت به سمت كوه، جنگل و حيوانات مي‌رود در حالي كه اين تعبيري اشتباه است و آنها فقط بخشي از محيط زيست ما هستند. محيط زيست به معني زيستگاه هر موجود زنده‌اي است كه در آن زندگي مي‌كند. بنابراين محيط زيست از اتاق شخصي ما شروع مي‌شود تا كوچه، خيابان يا شهري كه در آن زندگي مي‌كنيم و حتي طبيعتي كه به آن پا مي‌گذاريم.»

او با بيان اينكه اگر انسان در محيط زيست شهري آموزش ببيند مي‌تواند در حفظ طبيعت هم تلاش داشته باشد، گفت: «زماني كه فردي نمي‌داند چگونه در حفظ محيط زيست بكوشد، وقتي به دل طبيعت هم مي‌رود و با حيوانات مواجه مي‌شود، نمي‌تواند از آنها حفاظت كند. علاوه بر اين موارد، عدم آگاهي در روستاها و شهرهاي ما نيز عامل ديگري است كه موجب مي‌شود محيط زيست به خطر بيفتد. مثلا، وقتي حيواني همچون پلنگ به شهر يا روستايي مي‌آيد، دامدار بيش از همه نگران گوسفند‌هايش است و اصلا نمي‌داند كه شايد اين پلنگي كه مي‌خواهد بكشد، آخرين نژاد پلنگ روي كره زمين باشد.»

توحيدپور در توضيح دلايل اين اتفاقات و آسيب‌ها گفت: «همه اين اتفاقات به خاطر عدم آگاهي است و اين مساله‌اي نيست كه فقط به آموزش و پرورش برگردد و همه رسانه‌هاي عمومي در اين موضوع دخيل هستند. شايد آموزش و پرورش بتواند در تربيت و آشنايي كودكان با محيط زيست تاثيرگذار باشد اما فردي كه پلنگ يا حيواني را مي‌كشد كودك نيست بلكه فرد بزرگسالي است كه از زمان مدرسه آن گذشته است و حال اين سوال پيش مي‌آيد كه چه كسي بايد به او آموزش بدهد؟ بايد به مردم آموزش دهيم كه مثلا وقتي با حيواني مواجه مي‌شوند چطور آن را از خودشان دور كنند، نه اينكه شكارش كنند يا آن را بكشند. هر چقدر مردم بيشتر بدانند و آگاه باشند بيشتر از محيط زيست حفاظت مي‌كنند.»

او با اشاره به اهداف برگزاري جشنواره فيلم سبز توضيح داد: «اين جشنواره سهم بزرگي را در ساختار فرهنگ حفظ محيط زيست در كشور ايفا مي‌كند و با گستردگي اين جشنواره در سراسر ايران آموزشي همگاني با تصوير و ارتباطات نزديك، اتفاق بزرگي را در ترويج فرهنگ حفظ محيط زيست خواهد گذاشت. بنابراين از همه مسوولان، هنرمندان و مردم كشور عزيزمان دعوت مي‌كنم تا از اين جشنواره با حضورشان حمايت كنند و با اين كار سهمي را در فرهنگ حفظ محيط زيست داشته باشند. »


ایران/جشنواره بین المللی فیلم فجر در گفت‌وگوی <ایران> با علیرضا شجاع‌نوری


یک رویداد جهانی با طعم و ذائقه فرهنگ ایرانی


نرگس عاشوری


25 شهریورماه سال 93 پس از چندین نشست و هم اندیشی در حالی که قرار بود سرفصل‌های جدید جشنواره فیلم فجر اعلام شود، علیرضا رضاداد دبیر آن دوره جشنواره در تصمیمی مهم ، از جدایی بخش بین‌الملل از بخش ملی و برگزاری آن در اردیبهشت‌ماه هر سال خبر داد؛ خبری که از آزمودن روش‌های تازه برای ایجاد رویکرد نو در بخش بین‌الملل فجر و ایجاد هویت مستقل و اعتبار تازه این بخش حکایت داشت، زیرا در سال‌های گذشته بارها از سوی منتقدان و کارشناسان اعلام شده بود که بخش بین‌الملل جشنواره هویت خود را از دست داده است و سینماگران داخلی هم چندان سیمرغ‌اش را جدی نمی‌گیرند. همچنین همزمانی این جشنواره با جشنواره فیلم برلین هم به ضرر بخش بین‌الملل فیلم فجر بود و با وجود برگزاری یک جشنواره پررونق خارجی، برگزاری این بخش از رویداد مهم سینمایی کشورمان حتی برای سینماگران داخلی هم اولویت نداشت. بر این اساس تغییر زمانی بخش بین‌الملل فیلم فجر و اصلاح ساختار ناکارآمد آن در دستور کار مدیران سینمایی دولت یازدهم قرار گرفت. یک دوره از این جشنواره با همه قوت و ضعف هایش برگزار شد و امسال برای دومین سال پیاپی از دوم تا ششم اردیبهشت‌ماه، بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر به صورت مستقل برگزار می‌شود؛ جشنواره‌ای که متولی اصلی و برگزار‌کنندگان آن اهالی سینما هستند و همین موضوع امیدها را برای برآورده کردن بخشی از توقعات از یک جشنواره مستقل جهانی زنده کرده است هر چند که تیم برگزار‌کننده این دوره از جشنواره در رویکردی متفاوت به جای دل‌بستن به حضور چهره‌های شناخته شده سینما و بارتبلیغاتی آن به کشف استعدادهای تازه امید بسته‌اند تا آرام آرام هویت و اعتبار مطلوب برای یک جشنواره را به دست آورند. آنها معتقدند برای برگزاری یک جشنواره جهانی تصور غلطی است اگر بخواهیم نعل به نعل خودمان را با کن، ونیز، برلین یا هر جشنواره خارجی کوچک و بزرگی مقایسه کنیم. علیرضا شجاع نوری یکی از اعضای همین تیم برگزار‌کننده جشنواره می‌گوید اگر در یک جایی دقیقاً شبیه آنچه در کن اتفاق می‌افتد انجام ندادیم اصلاً جای نگرانی و انتقاد ندارد ما جایی را از نمره معدل خودمان کم می‌کنیم و خودمان را جریمه می‌کنیم که فرصتی را از دست داده باشیم و به گفته او این دوره از جشنواره قرار است ایجاد فرصتی باشد برای گفت‌وگو، تبادل تجربه، اندیشه و انتقال دانش. با اوکه علاوه بر مشاور امور بین‌الملل سازمان سینمایی، دبیری نشست‌های تحلیل فیلم سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر را عهده‌دار است درباره اهداف و رویکرد این دوره از جشنواره گفت‌وگو کرده‌ایم که در پی می‌آید.


امسال برای دومین سال جشنواره بین‌المللی فیلم فجر با تغییر زمانی به صورت مستقل برگزار می‌شود. به اعتقاد شما این تفکیک و مجزاسازی چقدر ضرورت داشت و چه فرصت‌هایی را ایجاد می‌کند.

برگزاری جشنواره به صورت جداگانه و مستقل وجهه تخصصی جشنواره را بالا می‌برد و امکان استفاده دانش محور از فیلم‌ها و تجارب میهمانانی که در جشنواره حضور دارند را بیشتر به‌وجود می‌آورد. این دوره از جشنواره بین‌المللی با قصد تبادل اندیشه و تجربه برگزار می‌شود و هدف اصلی دریافتن و آموختن از تجربه‌های دیگران و استفاده بهینه از آن در سینمای خودمان است. قرار گرفتن این جشنواره به صورت جنبی در زمان برگزاری بخش ملی جشنواره فیلم فجر که ویترینی است برای عرضه دستاورد یک ساله سینمای ایران به خاطر شوق و هیجانی که برای تماشای این محصول چه در میان اهالی سینما و چه مخاطبان و علاقه‌مندان وجود داشت این کنجکاوی و استقبال باعث می‌شد جلسات بحث و بررسی و اصولاً فضاهای تبادل اندیشه و تجربه تحت‌الشعاع قرار بگیرد و آن‌گونه که باید و شاید نشود از رویدادهای بین‌المللی سینما استفاده کرد. الان با تفکیک،‌ این فرصت در اختیار بخش بین‌الملل قرار گرفته است.

هر چند که با این مجزا‌سازی فرصتی برای فیلم‌های بین‌الملل به وجود می‌آید که به صورت مستقل دیده شوند اما با برگزاری مستقل جشنواره توقع و انتظارات هم از یک بخش جنبی فراتر می‌رود و انتظار این است که استانداردهای متعارف جهانی رعایت شود؛ توقعاتی که برآورده شدن آن شاید با واقعیت‌های موجود همخوانی ندارد.

اجازه بدهید پاسخ را با این تمثیل روشن‌تر بیان کنم. موقعیت امروز بخش بین‌الملل جشنواره شبیه فردی است که تا قبل از بلوغ و جوانی تحت لوای خانواده بوده است و الان دیگر جوان برومندی شده و باید وارد اجتماع شود. برای حضور در اجتماع باید شرایط این حضور را به دست بیاورد. این جشنواره الان بزرگ شده و باید در کنار جشنواره‌های جهانی قرار بگیرد و آهسته آهسته هم دارد معیارهای جهانی را کسب می‌کند منتها یک نکته کوچک وجود دارد که تأکید بر آن را لازم می‌دانم برای برگزاری یک جشنواره جهانی این تصور غلطی است که انتظار داشته باشیم نعل به نعل خودمان را با کن، ونیز، برلین یا هر جشنواره خارجی کوچک و بزرگی مقایسه کنیم چرا که ما منظور خودمان را از برگزاری جشنواره داریم و می‌خواهیم دستاوردهای به‌درد بخور برای خودمان داشته باشیم لذا اگر در یک جایی دقیقاً شبیه آنچه در کن اتفاق می‌افتد انجام ندادیم اصلاً جای نگرانی و انتقاد ندارد ما جایی را از نمره معدل خودمان کم می‌کنیم و خودمان را جریمه می‌کنیم که فرصتی را از دست داده باشیم و از آن فرصت به‌اندازه کافی بهره‌برداری دانشی و تجربی در نکرده باشیم.

پس لازمه آن، این است که ما یک سیاستگذاری مستقل برای برگزاری جشنواره داشته باشیم و براساس رویکرد تبیین شده انتظارات وتوقعات‌مان را متناسب کنیم.

بله، برای این دوره این اتفاق افتاده و کاملاً مشخص است. به عنوان مثال رویکرد ما در بخش «جشنواره جشنواره‌ها» این است که فیلم‌هایی که در جشنواره‌های دیگر مطرح شده را صرفاً جهت اطلاع بینندگان به نمایش در بیاوریم اما وظیفه اصلی جشنواره این است که خودش فیلم‌ها را کشف کند و خودش هم معرفی کند یعنی همان‌طور که در جشنواره‌های دیگر دنبال نخستین نمایش فیلم هستند ما هم به‌دنبال نخستین نمایش فیلم هستیم تا استعدادها و فیلمسازها و مزه‌ها و طعم‌های جدید با توجه به ذائقه و فرهنگ ایرانی خودمان را پیدا بکنیم و فرصت معرفی شدن را در اختیارش قرار بدهیم و در جشنواره‌ آن فیلم را معرفی کنیم. با این تفکر در سال‌های آینده می‌توان انتظار داشت جشنواره ما تکیه گاه قابل اعتنایی شود برای سینمای حداقل کشورهای منطقه و بتدریج خاورمیانه و آسیا و... تا نقش بسزایی را در تقویت این سینما و تعالی بخشیدن به سینمای منطقه خودمان ایفا کند. اگر این رویکرد ادامه‌دار بشود و بتوانیم برنامه‌هایمان را آن طور که فکر می‌کنیم پیاده کنیم می‌توان انتظار داشت در فاصله 5 تا 10 سال آینده سینمای ایران را یک سینمای آلترناتیو درجه یک و قوی و پناهگاه خوب برای همه مستقلان سینمای دنیا به وجود بیاوریم. این هدفی است که می‌خواهیم به سمت‌اش حرکت کنیم.

یکی از اهداف مستقل شدن بخش بین‌الملل کسب هویت مستقل و اعتباری تازه برای این بخش بود، اعتبار و هویتی که به تعبیری می‌تواند زمینه ساز همان هدفی باشد که به آن اشاره کردید. به اعتقاد شما با توجه به محدودیت‌های موجود چگونه می‌توان این اعتبار را ایجاد کرد تا مانند جشنواره‌های الف جهانی این انتظار و اشتیاق برای برگزاری جشنواره کشورمان هم ایجاد شود.

این مهم در صورتی اتفاق می‌افتد که ما بتوانیم هویت خودمان را به‌صورت واضح و به صورت یک برند در دنیای جشنواره‌ها جا بیندازیم و این اتفاق نمی‌افتد مگر به مرور زمان. ما اگر برای چند سال آینده سیاستگذاری مشخص داشته باشیم و به اعتقاد من همین روندی که این دوره از جشنواره مدنظر قرار داده است را ادامه بدهیم می‌توان امید داشت که کم‌کم جشنواره ما به جایگاه مدنظر برسد. اگر به‌عنوان مثال بتوانیم یک فیلمساز افغانستانی را کشف بکنیم و این را به سینمای جهان معرفی کنیم با درخشش این فیلمساز در آینده همه این مسأله را در نظر خواهند داشت که نخستین جلوه‌گاه کشف این استعداد جشنواره بین‌المللی ایران بوده است به این ترتیب کم کم بخش بین‌الملل جشنواره می‌شود جای مورد توجه کسانی که استعداد دارند اما تریبون در اختیارشان نیست. به مرور زمان اگر هر سال چند مورد از این کشف استعدادها به صورت پیوسته اتفاق بیفتد این اعتبار برای جشنواره به وجود می‌آید. همچنین به اتفاق برنامه‌های جمعی دیگری که برای سال‌های بعد در نظر داریم واقعاً آینده روشنی برای جشنواره و رونق بخشی سینمای منطقه می‌توان انتظار داشت. با این شرایط ما هویت خودمان را پیدا کرده‌ایم و دیگر خودمان هستیم. آن وقت جشنواره ما جزو انتخاب‌های اول حداقل کشورهای منطقه برای آغاز حضور جهانی خواهد بود.

اما همیشه حضور فیلم‌های فیلمسازان مطرح است که باعث رونق یک جشنواره می‌شود. در شرایطی که طبق آیین‌نامه‌های جشنواره‌های جهانی ما با محدودیت‌های خاص ممیزی مواجه خواهیم شد و بالطبع امکان نمایش این فیلم‌ها را نخواهیم داشت.

فیلم‌های بزرگ که از اول بزرگ نبوده‌اند در همان جشنواره‌ها شرکت کرده‌اند و با مطرح شدن، بزرگ و بنام شده‌اند. ما هم ممکن است در جشنواره‌مان فیلم‌هایی داشته باشیم که الان به لحاظ عنوان بزرگ نیستند ولی بعدها ممکن است به عنوان یک اثر بزرگ مطرح شوند. شاید لازم باشد برای بررسی جشنواره فیلم چشم هایمان را بشوییم و منتظر فیلم‌های بزرگ شده در جای دیگر، در جشنواره خودمان نباشیم. در بخش جشنواره جشنواره‌ها این کار را تا حدودی انجام ‌دهیم و تعدادی از فیلم‌هایی که در جشنواره دیگر مطرح شده‌اند را اینجا نمایش می‌دهیم اما بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر یک شو نیست خیلی از جشنواره‌ها از حضور سوپراستارهای خیلی بزرگ برای جلب توجه استفاده می‌کنند اما ما برای جشنواره‌مان این برنامه را نداریم بلکه ما جلب توجه صاحبان اندیشه و جویندگان تجربه و اندیشه را می‌خواهیم. با حضور سوپر استارها ما به همه اهداف‌مان نمی‌رسیم نمونه‌اش را در بعضی از جشنواره‌ها که برخی هم در همسایگی ما قرار دارند دیده‌ایم که همه از سوپراستارها استفاده می‌کردند و خب بساط‌شان هم خیلی زود برچیده شد چون آن مبنا و پایه اولیه که تبادل اندیشه و تجربه است را نداشتند.

ما برای این اصل نیروی‌مان را می‌گذاریم و فرصت‌ها را به‌وجود می‌آوریم. این تفکر ممکن است حرکتش مثل حرکت آن جشنواره‌ها انفجاری و پرهیاهو نباشد اما آهسته‌آهسته و همیشگی خواهد بود و تصورمان این است که بعد از چند سال ثمرات بسیار خوبی خواهد داشت.

با وجود این نمی‌توان منکر ثمرات فضای تبلیغاتی و رونق بخشی حضور فیلمساران معتبر یا چهره‌های شناخته شده بود.

بله. اما یک وقت هست که شما می‌شنوید در فلان جشنواره به عنوان مثال جورج کلونی شرکت کرده است و می‌گویید چه جالب در این جشنواره فلان بازیگر سرشناس شرکت کرده است و یک زمانی هست که می‌گویید فلان فیلمساز برای نخستین‌بار فیلمش در فلان جشنواره در دنیا مطرح شد و بعد سینمای دنیا به آن توجه کرد آن وقت جوانان صاحب استعداد به این جشنواره دوم بیشتر توجه خواهند کرد. آنها نمی‌خواهند بروند به جشنواره‌ای که فقط جورج کلونی است و فقط کف بزنند و بیرون بیایند بلکه ترجیح می‌دهند بروند جایی که چشم‌های نافذ به دنبال استعدادهاست یعنی اگر جشنواره‌ ما روزی حکم یک حوضچه‌ای پر از استعداد را پیدا کند آن وقت تمام سرمایه‌گذارها و تهیه‌کننده‌ها می‌دانند که اگر کنار این حوضچه بیایند، ماهی‌های بسیار خوبی صید می‌کنند ولی ممکن است بروند کنار ساحل دیگری آنجا حمام آفتاب بگیرند و فقط از آفتابش لذت ببرند اما ماهی‌ای نصیب‌شان نخواهد شد. ما باید جشنواره‌مان را به این سمت و سو ببریم.

البته بخشی از شرط و شروط و علت غیبت بزرگان در دوره‌های گذشته برگرفته از نگاه منفی بود که نسبت به رعایت حقوق بین‌الملل در ایران وجود داشت، حال با توافق هسته‌ای به نظر می‌رسد این راه برای حضور فیلمسازان در جشنواره‌های ایرانی باز شده باشد که نباید این فرصت را از دست بدهیم.

برخی از کسانی که شرط و شروط می‌گذاشتند آنهایی بودند که نق و نوق و حاشیه‌سازی می‌کردند که بحث‌شان نه ربطی به مسائل هسته‌ای دارد و نه غیر‌هسته‌ای. اطمینان داشته باشید آنها الان هم بهانه‌ای دیگر پیدا می‌کنند اما طبیعتاً امروز فضا بازتر شده و با دعوت‌های ما با واکنش مثبت‌تری مواجه می‌شود و استقبال هم می‌کنند. با این حال بی‌انصافی است اگر این نکته را نگویم که در دوره اوج بی‌اعتمادی و موشک‌باران صدام که شهر تهران حتی امنیت فیزیکی هم نداشت، بودند کسانی که سینما را دوست داشتند و به خاطر سینما به جشنواره‌مان آمدند بدون هیچ‌گونه ناز و ادا و حاشیه‌سازی‌های نامربوط.

در چنین شرایطی شاید اگر فضای فرهنگی جامعه برای نمایش برخی از آثار در بخش بین‌الملل جشنواره فراهم شود و بخشی از حساسیت‌ها نسبت به انتخاب برخی از فیلم‌ها تعدیل شود ما به ویترین گسترده‌تر دسترسی خواهیم داشت.

البته مأموریت اصلی ما این است که راجع به حقیقت و واقعیت سینمای جهان اطلاعاتی را به تماشاگران داخلی منتقل کنیم، اما فضاسازی در مورد ممیزی و سانسور و ضرورت نمایش برخی فیلم‌ها برای مخاطب خاص در مأموریت جشنواره نیست و حداقل برای این دوره جشنواره تعریف نشده است و ممکن است جزو وظایف سازمان سینمایی باشد تا با فرهنگ‌سازی‌های لازم به صورت مطلوب بسترسازی‌ لازم را ایجاد کند و شاید در سال‌های آینده بخواهند از جشنواره هم کمک بگیرند، اما الان در تعریف عملکرد این دوره از جشنواره نیست. ولی حرفتان درست است بعضاً فیلم‌هایی وجود دارد که دیدنش مفید است و قابلیت نمایش برای مخاطب خاص خودش را هم دارد و نباید نمایش آن را برای کسانی که مستحق دیدن آن هستند به بهانه مخاطبان عام سلب کرد و باید فکری برای آن کرد.

مقصود من این است که اگر قرار باشد همان نگاه مستقل، محدود و انعطاف‌ناپذیر گذشته را داشته باشیم، سخت است که یک عنوان بین‌المللی را یدک بکشیم.

توصیه من این است که این دوره از جشنواره را ببینید و بعد راجع به این مباحث مفصل صحبت کنیم.

به نظر شما واقعاً آنقدر ظرفیت شناسایی و انتخاب فیلم وجود دارد که سقف متعارف یک بخش مسابقه جشنواره مستقل بین‌المللی را پوشش بدهد و رونقی ایجاد کند؟

بله. کافی است ما بگردیم. تا الان ما فقط از بین کشف‌شده‌ها فیلم آورده‌ایم. باید خودمان کاشف باشیم و برویم در جوامع فیلمسازی بگردیم و کارهای مدنظرمان را بیابیم. نمایندگان جشنواره کن به دل کشورها می‌روند و با فیلمسازها وقت می‌گذرانند و استعدادها را کشف می‌کنند و در کن معرفی می‌کنند ونیز و برلین هم همین کار را می‌کنند. خب چرا ما این کار را نکنیم. از همین کشورهای همسایه که پر از استعداد هستند شروع کنیم و منتظر نباشیم که جشنواره‌ای به عنوان مثال عثمان ساپارف را معرفی کند و حالا ما تازه بگوییم ساپارف عجب فیلمساز خوبی است. ما باید خودمان این نمونه‌های نوعی را که استعداد قابل‌توجهی دارند در جشنواره بین‌المللی کشورمان مطرح کنیم.

این بدان معنا نیست که جشنواره بین‌المللی فیلم فجر قرار است به یک جشنواره منطقه‌ای و بومی تبدیل شود.

نه اصلاً. ما جشنواره بین‌المللی داریم. نامش را جهانی گذاشته‌ایم هم در خانه جهانی صدایش می‌کنیم و هم در شناسنامه‌اش ثبت می‌شود.

هر جشنواره‌ای برای برگزار‌کنندگان آن می‌تواند شناسنامه‌ای از تولیدات داخلی هم باشد. با توجه به صحبت‌های رضا میرکریمی به عنوان دبیر جشنواره که هدف از پذیرش این مسئولیت را ارتقای سینمای ملی و شناسایی آن به سینمای منطقه و جهان عنوان کرده‌اند و همچنین سمتی که شما در بخش ملی جشنواره به عنوان هیأت انتخاب فیلم‌ها داشتید، به نظر شما آیا در میان آثار سال گذشته جشنواره فیلم فجر آثاری وجود دارد که در چرخ صف آرایی مضمونی و ساختاری سینمای جهان قرار بگیرد و بتواند تصویری واقعی از جامعه ما و اصولی که به آن پایبند هستیم ارائه کند.

محصول کل سینما را باید ببینید و همه آنها را کنار هم قرار دهید. بالاخره یک جمع جبری خواهد داشت که می‌شود از آن وضعیت جامعه را استنباط کرد. در مجموع محصولات سینمایی ما افت و خیز و فراز و فرود بسیار دارد اما در مجموع محصولاتی که سال گذشته دیدیم جمع جبری‌اش چه از لحاظ تکنیکی و چه از لحاظ مضمون مثبت است دستاوردش برای کسی که این مجموعه را با هم دیده این خواهد بود که می‌تواند تصویری از کلیت جامعه داشته باشد. بله به صورت مشخص فیلم‌هایی هم هستند که بر این اساس، خوراک مناسبی برای این بخش باشند.

تقویت بخش‌های جنبی جشنواره از جمله ملزوماتی است که می‌تواند رونق بخش جشنواره باشد برای این بخش و بویژه نشست تحلیلی فیلم که خودتان عهده‌دار آن هستید، چه برنامه‌هایی دارید؟

پیرو همان تأکیدات بر تبادل تجربه و اندیشه در این دوره از جشنواره در این بخش نیز قرار است در ابتدا فیلم را به مخاطب معرفی کنیم و بعد از نمایش جلسات بحث و پاسخ و تبادل نظر خواهیم داشت. برنامه‌مان این است که با دعوت از سینماگران مطرح ایرانی هر کدام از آنها مسئولیت معرفی و نقد و بررسی یک فیلم را عهده‌دار شوند. در بخش ورک‌شاپ‌ها جلسات آموزنده بسیار خوبی خواهیم داشت. برخی نشست‌های تخصصی داریم که آن بخشی که صبقه آموزشی و آکادمیک آن بیشتر است در دانشکده سینما، تئاتر برگزار می‌شود و دارالفنون هم کمپ استعدادیابی ما است و کارهای آموزشی خودش را انجام می‌دهد.

برای خروجی این دوره از بخش بین‌المللی جشنواره چه انتظاراتی می‌توان داشت.

مهم‌ترین خروجی رونمایی از یک جشنواره بین‌المللی و تعریف یک جشنواره جهانی است. یک تولد دیگری برای بخش بین‌المللی جشنواره خواهیم دید.


ایران/سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به سؤال «ایران»: همه فیلم‌ها باید از امکانات رسانه ملی برای تبلیغ بهره‌مند شوند


نرگس عاشوری


سالن مناسب، فیلم خوب، تنوع ژانر و مضمون و حتی ترکیب متفاوت بازیگران هر چند از عواملی است که صحبت کردن از رونق گیشه و استقبال از فیلم‌ها بدون در نظر داشتن آنها اظهاراتی غیرکارشناسانه و دور از واقعیت را در پی دارد، اما در چند ماهه اخیر و بویژه اکران چشمگیر نوروزی امسال مؤلفه دیگری مطرح شده است که تأثیر آن روی آمار فروش غیرقابل کتمان است. در تعطیلات نوروزی سال 95، برخی از شبکه‌های ماهواره‌ای اقدام به پخش تیزر تبلیغاتی فیلم‌های اکران نوروزی کردند که نسبت به گذشته این تبلیغات به شکل گسترده تری انجام شد؛ تیزرهایی که نشان از شناخت بهتر یک مسیر تبلیغاتی برای ترغیب و گرایش مردم به دیدن آثار دارد. جدا از برخورد گزینشی شورای بازرگانی صداوسیما در خصوص اینکه چه فیلم‌هایی را شایسته پخش تیزر رایگان بداند، اعمال‌سلیقه‌ای که در پخش تیزرهای فیلم‌های سینمایی انجام می‌شود از عواملی است که بر حمایت این سازمان از سینمای ملی سایه‌انداخته است. در شرایطی که برخی رسانه‌ها بر برخورد قهری و تحذیری با فیلمسازانی که آثارشان از شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شود تأکید دارند باید دید آیا چنین ممنوعیت‌هایی به نفع سینماست یا نه و اساساً چه زمانی قرار است مدیران رسانه ملی با مدیران سینمایی برای ارائه نوع بهتری از تبلیغات به تفاهم برسند. این موضوع محور سؤال «ایران» از سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دیدارش با نمایندگان اصحاب رسانه بود. حسین نوش آبادی که صبح روز دوشنبه 23 فروردین ماه برای پاسخگویی به ابهامات حوزه فرهنگ و هنر در ساختمان مقابل ارشاد و سالن دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی حاضر شده بود در پاسخ به این سؤال گفت: باید نهادهای داخلی کشور از جمله صداوسیما تلاش‌های بیشتری بکنند و با فراغ و امکان بیشتری به تبلیغ آثار سینمایی بپردازند هر چند که کمترین هزینه برای تبلیغ تیزرهای سینمایی دریافت می‌شود اما باید این حمایت را وسیع تر کنند تا همه فیلم‌ها از امکانات رسانه ملی برای تبلیغ بهره‌مند شوند.

سخنگوی وزارت ارشاد با استناد به درآمد 20 میلیاردی گیشه سینما در 20 روز آغازین سال افزود: ما شاهد یک اقبال عمومی از طرف مردم به سینما هستیم و این اتفاق نوید خوبی برای آینده سینمای کشور دارد. این اقبال به عوامل مختلفی بر می‌گردد که یکی از آنها کیفیت فیلم‌های تولید شده‌است. همچنین فضای تبلیغاتی جشنواره فیلم فجر و رسانه‌های داخلی برای آثار برگزیده این جشنواره در این اقبال و آشتی دوباره مردم با سالن‌های سینما بی‌تأثیر نبود.

او هر چند نقش سایر رسانه‌های خارجی در ترغیب مردم به تماشای آثار نوروزی را انکار نکرد اما در عین حال گفت: برخی از فیلم هایی هم که مورد استقبال قرار گرفت در شبکه‌های ماهواره‌ای هیچ گونه تیزر تبلیغاتی نداشتند بلکه تعریف و تبلیغ شفاهی و سینه به سینه مردم عامل این گرایش بود.

نوش آبادی صحبت هایش را با ممنوعیت تعاملات سازندگان آثار سینمایی با شبکه‌های ماهواره‌ای ادامه داد و خاطرنشان کرد: گرچه قانون شفافی برای برخورد با آنها نداریم اما این ممنوعیت‌ها وجود دارد. البته در برخی موارد وقتی شرکت‌های خارجی محصولی را از سینمای کشورمان خریداری می‌کنند برای تبلیغ و معرفی به مخاطبان خارج از کشور به شبکه‌های ماهواره‌ای روی می‌آورند و در این میان سازندگان آثار نقشی در تبلیغ فیلم هایشان در این شبکه‌ها ندارند.

موضوع واگذاری موزه هنرهای معاصر تهران و موزه صبا از بدنه دولت به نهادهای غیردولتی پرسش دیگری بود که در این نشست مطرح شد. نوش آبادی دراین باره گفت: شایعه واگذاری موزه هنرهای معاصر زمانی مطرح شد که فقط یک نظر کارشناسی خام بود که آیا امکان واسپاری فعالیت‌های موزه هنرهای معاصر و مجموعه هایی چون موزه صبا به بخش غیردولتی وجود دارد یا خیر؟ که هیچ تصمیمی هم تا این لحظه برای انتقال این مجموعه فاخر گرفته نشده است.

معاون پارلمانی و حقوقی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شایعه جایگزینی اکبر تشکری نیا به جای بهرام جمالی در مدیریت بنیاد فرهنگی - هنری رودکی را نیز به صورت ضمنی رد کرد و گفت تاکنون خبر موثقی پیرامون این موضوع نشنیده است. سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به مسأله دامنه دار ارکستر سمفونیک و استعفای علی رهبری توضیح داد: بحث استعفای آقای علی رهبری کاملاً منتفی شده است البته اختلافات جزئی در این بین پیرامون مدیریت و مسائل اداری - مالی ارکستر سمفونیک وجود داشت که باید در جای خودش پیگیری می‌شد چراکه آقای رهبری نباید دغدغه این مسائل را داشته باشد.

وی در مورد اظهارات وزیر ارشاد درباره تعهد دولت به تأمین آزادی بیان و آزادی پس از بیان و اینکه آیا این سخن به معنای آن است که سال جدید، پایانی بر توقیف مطبوعات خواهد بود یا خیر؟ گفت: آزادی قلم، بیان و عقیده بر اساس قانون اساسی محترم شمرده شده و تا زمانی که این آزادی تعرضی به حقوق و آزادی‌های دیگران نباشد، به رسمیت شناخته می‌شود.

معاون پارلمانی و حقوقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خصوص حکم یک ماهه قوه قضائیه برای فعالیت ماهنامه یالثارات توضیح دارد: هیأت نظارت بر مطبوعات مجوز این نشریه را طی ماه‌های گذشته لغو کرده و از نظر این هیأت این ماهنامه فاقد پروانه و اجازه فعالیت است و اگر قرار باشد یالثارات مجدداً منتشر شود این مهم نیازمند سیر مراحل قانونی است.


ایران/سید عباس صالحی در جمع ناشران استان کردستان: حفظ حرمت نخبگان فرهنگی سیاست‌ دولت است


‌مدیرکل دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی: کتاب‌های غیر مجاز از دور خارج نمی‌شوند

‌مدیرکل دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به وضعیت ممیزی،گفت: کتاب‌هایی که غیرمجاز اعلام می‌شوند از دور خارج نخواهند شد و دوباره بررسی می‌شوند. محمد سلگی در جمع ناشران و فعالان صنعت چاپ و نشر استان کردستان، با بیان اینکه در بحث صدور مجوزهای نشر، آیین‌نامه‌ای تنظیم شده و در مرحله ابلاغ است، افزود: در این راستا بخشی از وظایف به خود استان‌ها واگذار شده که روند صدور مجوز را کوتاه می‌کند. سلگی در ادامه سخنان خود تفویض صدور مجوز نشر را یکی دیگر از سیاست‌های وزارت فرهنگ و ارشاد در دوره جدید برشمرد.

معاون فرهنگی وزیر ارشاد در پاسخ به ناشران استان کردستان که خواستار حذف عبارت «ویژه اهل سنت» بر روی کتاب‌های خود هستند، گفت: پیگیر هستیم که این مسأله رفع شود و فقط روی کتاب‌هایی که در حوزه اعتقادات و فقه اهل سنت است جمله «بر اساس منابع اهل سنت» قید شود. به گزارش ایسنا، سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شامگاه 22 فروردین در جمع ناشران و فعالان حوزه چاپ و نشر استان کردستان اظهار کرد: در دولت تدبیر و امید سیاست‌هایی طراحی و مبنا قرار داده شده است که تحقق عدالت فرهنگی را رقم خواهد زد. او در ادامه سخنان خود با تأکید بر رعایت قانون و پرهیز از اعمال سلیقه در حوزه چاپ و نشر کتاب، تصریح کرد: ما تابع قانون هستیم و در صورتی که در جایی کاری خلاف قانون صورت گرفته باشد باید جلوی آن را گرفت. معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: نخبگان اجتماعی، سرمایه‌های یک ملت هستند و جامعه ایرانی با نخبگانش زنده است. تکریم و حفظ حرمت نخبگان فرهنگی هر رشته‌ای، یکی از سیاست‌های دولت است که به صورت جدی دنبال می‌شود. صالحی در ادامه سخنان خود به ارائه آماری از وضعیت نشر استان در فاصله سال‌های 92 تا 94 پرداخت و اعلام کرد: طی سه سال گذشته، 555 عنوان کتاب در استان منتشر شده که 455 مورد چاپ اول و 100 مورد چاپ مجدد بوده است. وی با بیان اینکه مقوله بررسان کتاب‌هایی که به زبان کردی منتشر می‌شوند نیز یکی از مسائلی است که موجب نارضایتی‌هایی برای ناشران استان شده است، افزود: لازم است بررسان این حوزه سفرهایی را به استان داشته باشند و کتاب‌هایی هم که رد شده‌اند دوباره مورد بررسی قرار گیرند. معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه بیان کرد: ناشران استان کردستان که مجوز فعالیت دارند در همه نمایشگاه‌ها می‌توانند حضور داشته باشند و اگر چنانچه در جایی خلاف این مسئله، اعمال سلیقه‌هایی صورت گرفته باشد باید رفع شود. صالحی همچنین خرید کتاب‌های کمک درسی توسط مدیران و معلمان مدرسه‌های استان از شهرهای دیگر از جمله تهران را از جمله نکاتی عنوان کرد که پیگیر جلوگیری از انجام آن هستند زیرا به گفته او، به ناشران و کتابفروشان استان ضررهایی وارد می‌کند.


جوان/چرا تلويزيون بايد در بعضي از شبكه‌هاي كم مخاطب خود بازنگري كند


پريدن از روي شبكه‌هاي کم بيننده اما بودجه خوار

معاون سيما اعلام كرده است كه ديگر شبكه‌اي حذف نخواهد شد، اين به معناي آن است كه بينندگان تلويزيون بايد به نوعي با شبكه‌هاي فعلي سر كنند؛ شبكه‌هايي كه شايد عمرشان به دنيا باشد، اما از تعداد تماشاگر پاييني برخوردارند، در اين شرايط چه راهي براي خلاصي از دست شبكه‌هاي بدون بيننده باقي خواهد ماند؟!

نویسنده : محمدصادق عابديني

در يك روز معمولي ريموت كنترل تلويزيون را در دست بگيريد و از شبكه اول شروع كنيد به تغيير شبكه‌ها و جلو برويد. تعداد شبكه‌هايي كه روي آنها مكث كرده‌ايد، بيشتر است يا شبكه‌هايي كه به سرعت از آنها گذشته‌ايد يا به اصطلاح از رويشان پريده‌ايد؟! اين امتحان شخصي نشان مي‌دهد از نظر يك بيننده تلويزيون چه شبكه‌اي بيننده دارد و چه شبكه‌اي نه، نتايج اين امتحان را با دوستانتان در ميان بگذاريد، آن گاه متوجه مي‌شويد چند شبكه را هم شما از رويشان پريده‌ايد و هم دوستان، حالا فرض كنيد اگر اين شبكه‌ها نبود، چه تغييري در برنامه روزانه تماشاي تلويزيون شما پيدا مي‌شد؟!

حذف هميشه آخرين راه نيست

آخرين روزهاي اسفند شبكه‌هاي «شما» و «بازار» منحل شده و به تاريخ پيوستند. قرار بر اين بود كه با حذف اين دو شبكه نيروي انساني آنها نيز تعديل شود و از بار مالي سازمان صداوسيما كاسته شود، اما مي‌شود تا هميشه به سياست حذفي اكتفا كرد؟ مسلماً كه پاسخ منفي است و حتي بايد در آينده نزديك بنا به نيازهاي مخاطبان شبكه‌هاي جديدي نيز به منظومه شبكه‌هاي تخصصي افزود. هم اكنون جاي شبكه‌اي كه به طور تخصصي به سبك زندگي ايراني – اسلامي بپردازد، در ميان شبكه‌هاي سيما خالي است.

تلويزيون از انبساط تا انقباض

عزت‌الله ضرغامي با راه‌اندازي شبكه‌هاي تخصصي مانند «آموزش»، «قرآن»، «بازار»، «مستند»، «نسيم»، «تماشا»، «نمايش»، «ورزش»، «پويا»، «سلامت» و «شما» در فاصله چند سال تعداد شبكه‌هاي تلويزيوني را چند برابر كرد. شبكه‌هاي سراسري روزگاري تنها انتخاب‌هاي تلويزيوني بودند. امروز آنها مجبورند با شبكه‌هاي ديجيتالي رقابت كنند. در اين رقابت شرايط براي شبكه چهار كه حتي پيش از شبكه‌هاي ديجيتالي نيز نسبت به شبكه‌هاي ديگر بينندگان كمتري داشت، سخت‌تر شده است.

فرصتي براي كيفي‌سازي شبكه‌ها

شبكه‌هاي مشهور تلويزيوني در دنيا تلاش مي‌كنند كانال‌هاي تخصصي ايجاد كنند تا با پاسخگويي به نياز‌هاي تعداد بيشتري از بينندگان بر دامنه تأثير‌گذاري خود بيفزايند. شبكه‌هاي تخصصي در صداوسيما نيز بر همين مبنا شكل گرفتند، اما سرنوشت‌هاي متفاوتي پيدا كردند. برخي از شبكه‌ها مانند «خبر» با تغيير مديريت و ايجاد رويكردي جديد در پوشش اخبار، توانسته بينندگانش را افزايش دهد و به يك شبكه مرجع تبديل شود. شبكه «مستند» نيز راه مشابهي را پيموده و اكنون جزو موفق‌ترين‌هاي سيما است؛ شبكه‌اي كه تا قبل از تغيير مديريت يك شبه مرده و بي مخاطب بود، اكنون با رفتن به سمت توليد و تأمين مستندهاي با كيفيت و توجه به علايق اجتماعي مردم و همچنين تغيير كيفيت تصويري و گرافيكي توانسته جاي خوبي بين مخاطبان پيدا كند. از طرف ديگر شبكه «ورزش» نيز تلاش كرده تا سهمش را از پخش مسابقات زنده ورزشي و پوشش بازي‌هاي تيم‌هاي ايراني در رقابت‌هاي مهم جهاني، علاقه‌مندان به ورزش را جذب كند. برنامه فوتبال 120 كه تيم عادل فردوسي پور آن را تهيه مي‌كند، نمونه يك برنامه‌سازي خوب براي اين شبكه است.

شبكه «نسيم» هم امسال پربيننده‌ترين شبكه نوروزي بود. اين شبكه با تمركز روي توليد برنامه‌هاي مخاطب‌پسند و آوردن چهره‌هاي شناخته شده سيما براي برنامه‌سازي توانسته گوي رقابت را از شبكه‌هايي كه قدمت زيادي در سيما دارند، بربايد، اما در مقابل اين شبكه‌هاي موفق، شبكه‌هايي هم هستند كه مديران سيما بايد در رويكرد‌شان بازنگري جدي داشته باشند.

شبكه‌هايي در صف بازنگري

اشتباهي كه سيما درباره شبكه قرآن انجام داد و عنوان شبكه را از شبكه قرآن و معارف با حذف معارف صرفاً شبكه قرآن گذاشت، باعث شد تا برنامه‌هاي معارفي اين شبكه متوقف شود. در صورتي كه اين برنامه‌ها علاقه‌مندان زيادي دارد. براي نمونه برنامه شب آسماني كه با موضوع نقد تفكر و پاسخ به شبهات پيش آمده درباره فرقه وهابيت بود به ناگاه از اين شبكه حذف و تعطيل شد. شبكه قرآن اگر مي‌خواهد به شبكه‌اي پر مخاطب تبديل شود، بايد به سمت توليد برنامه‌هاي معارفي و همچنين پاسخ به پرسش‌ها و نيازهاي مخاطبان در حوزه‌هاي ديني و معارفي برود. نمونه ديگر اين شبكه‌ها شبكه آموزش است. شبكه آموزش سيما در ابتدا با شعار عدالت آموزشي آغاز به كار كرد و برنامه‌هاي آموزشي براي مقاطع مختلف تحصيلي داشت. ولي به مرور ماهيت آموزشي شبكه كم رنگ شده است. در صورتي كه 12/5 ميليون دانش‌آموز و بيش از 4 ميليون دانشجو مي‌توانند از برنامه‌هاي اين شبكه استفاده كنند.

شبكه «سلامت» نمونه‌هاي موفق خارجي زيادي دارد، حالا كه نگاه به شبكه‌هاي خارجي و الگو‌برداري از برنامه‌هاي آنها در تلويزيون متداول است، چرا مديران اين شبكه‌‌ها سراغ اين كار نمي‌روند؟ بايد گفت گرافيك اين شبكه تلويزيوني نسبت به نمونه‌هاي خارجي بسيار نازل و نوع ارائه برنامه‌ها به شدت مبتدي است.

اما بي‌شك در بين شبكه‌هاي سيما بيشترين شبكه‌اي كه نياز به بازنگري جدي و عميق دارد، شبكه كودك و نوجوان باشد. شبكه كودك و نوجوان، يا همان «پويا» چند ماهي است كه مديريت جديدي را تجربه مي‌كند كه با تقسيم‌بندي سني باعث شد تا شبكه «نونهال»(پويا) و «كودك» ايجاد شود و قول داده است در آينده نزديك شبكه «نوجوان» را نيز ايجاد كند. طبق آمار سال 90، 23 درصد جمعيت كشور زير 15 سال است؛ يعني جمعيت هدف شبكه كودك و نوجوان. با اين وجود هيچ كدام از برنامه‌هاي شاخص كودك و نوجوان تلويزيون متعلق به اين شبكه نيستند. تا پيش از راه‌اندازي شبكه استاني تهران با كيفيتHD، شبكه HD سيما اقدام به پخش فيلم‌هاي سينمايي با كيفيت HD مي‌كرد. با تغيير ماهيت شبكه HD و تولد شبكه استاني تهران، پخش فيلم‌هاي سينمايي با كيفيت HD نيز كاهش پيدا كرده است. حالا نوبت شبكه نمايش است كه فرصت ديدن فيلم‌هاي HD را به مخاطبانش بدهد. اين شبكه بايد بازنگري نيز در فيلم‌هايي كه در جدول پخش قرار مي‌دهد انجام دهد، مسلماً استقبال از فيلم‌هاي روز جهان بيشتر از فيلم‌هاي بي نام و نشان است.

رقباي نفسگير

تجربه شبكه‌هاي حذف شده نشان مي‌دهد بينندگان تلويزيون چندان صبور نيستند و اگر شبكه‌اي را دوست نداشته باشند، آن را خيلي سريع رد مي‌كنند. روز‌هايي را پشت سر مي‌گذاريم كه سريال‌هاي شبكه نمايش خانگي بيشتر از شبكه‌هاي تلويزيوني مخاطب دارند و تلويزيون مجبور مي‌شود مجري‌اش را از يك سايت اينترنتي به تلويزيون برگرداند كه مخاطبانش را بالا ببرد. تكليف شبكه‌هاي ماهواره‌اي هم معلوم است. اينترنت و ماهواره جاهاي خالي برنامه‌هاي جذاب تلويزيوني را پر مي‌كنند و اگر تلويزيون در اين رقابت نفسگير كم بياورد و برنامه‌هايش چنگي به دل بينندگانش نزند، بازنده خواهد بود.


جوان/گلایه‌های مؤدب در آغاز پنجمین دوره آموزش شعر جوان انقلاب


رشد آفتابگردان‌ها در سایه کم‌توجهی رسانه‌ها و مسئولان

دوره آفتابگردان‌ها پنج‌ساله شد؛ دوره‌اي كه با هدف تربيت نسل جديدي از شاعران برگزار مي‌شود و با حركت آرام، بدون هياهو و عالمانه خود بر خلاف جشنواره‌هايي كه به طبل توخالي شبيهند، توانسته تحسين اهالي ادب و هنر را برانگيزد.

نویسنده : مسعود دانش‌منش

پنج سال پيش، برگزاركنندگان دوره آموزشي آفتابگردان‌ها كار سختي را آغاز كردند؛ پيدا كردن جوانه‌هاي شعر و همراهي با آنان تا بدل شدن به درختان پرثمر. كار با شناسايي استعدادهاي نوجوان از سراسر كشور شروع شد و به برپايي اردوهاي چند روزه آموزشي و پرورشي رسيد. اعضاي دوره آفتابگردان‌ها طي سال به صورت مستمر از مشاوره و نقد كارشناسان بهره‌مند مي‌شوند، آثار آنان توسط منتقدان سرشناس مورد نقد قرار مي‌گيرد، به آنها سير مطالعاتي داده مي‌شود و كتاب هديه مي‌گيرند. ضمن اينكه با شاعران مطرح و محافل ادبي ممتاز ارتباط برقرار مي‌كنند. طي چهار دوره اخير آفتابگردان‌ها بيش از 400 شاعرِ جوان تربيت شده‌اند و گفتني است رهبر فرزانه انقلاب در ديدار شاعران، ضمن اشاره به اين دوره‌هاي آموزشي، از شيوه برگزاري آن و اهتمام «شهرستان ادب» به آموزش جوانان شاعر ابراز رضايت كرده بودند. فراخوان و ثبت‌نام دوره آفتابگردان‌ها در سال گذشته انجام شد و ديروز رئيس مؤسسه شهرستان ادب شروع برنامه‌هاي دور پنجم را اعلام كرد.

غفلت رسانه‌هاي مؤثر از شعر جوان

علي‌محمد مؤدب در نشست خبري پنجمين دوره آفتابگردان‌ها گفت: بر مديران اجرايي در دستگاه‌هاي فرهنگي فرض است كه حمايت جدي‌تری داشته باشند از حوزه شعر به خصوص فعاليت تربيت نيرو كه مورد تأييد رهبر معظم انقلاب نيز بوده است. وي افزود: خواهش من از رسانه‌ ملي اين است كه نگاه جدي‌تری به يك دوره آموزشي ادبي داشته باشد تا جوانان ببينند و نسبت به فرهنگ و ادبيات علاقه‌مند شوند. اميدوارم رسانه‌ها اهميت اين موضوع را درك كنند.

مؤدب با بيان اينكه هدف از فعاليت‌هاي آموزشي ايجاد انگيزه در نيروهاي جوان است، پرسيد مديران اجرايي و رسانه‌اي براي توليد ادبي شايسته و فاخر چه تلاشي داشته‌ و چه كرده‌اند كه جوانان به مطالعه و تمرين ادبي علاقه‌مند شوند؟ وقتي تمام رسانه‌هاي مؤثر صوتي و تصويري به ورزش مي‌پردازند، چطور مي‌توان توقع ايجاد علاقه و انگيزه ادبي در جوانان را داشت. در ادامه اين نشست خبري، ميلاد عرفانپور، مدير دفتر شعر شهرستان ادب اعلام كرد: دوره پنجم آفتابگردان‌ها از 25 استان كشور عضو دارد كه افتتاحيه آن بهمن ماه با ميزباني از بانوان در كردان كرج آغاز شد و در ادامه برنامه‌هاي اين دوره از 24 تا 27 فروردين ميزبان حدود 40 نفر از شاعران جوان برگزيده در تهران خواهيم بود. عرفانپور يادآور شد: همچنين در اين دوره 20 نفر از چهره‌هاي برجسته اين كشور به عنوان استاد در اين دوره همراه ما خواهند بود. محمود اكرامي، ناصر فيض، مرتضي اميري اسفندقه، سعيد بيابانكي، مصطفي محدثي خراساني، محمدرضا سنگري، قربان وليئي، اسماعيل اميني، بيژن ارژن و ... از جمله اساتيد اين دوره هستند.

دانشگاه آفتابگردان‌ها

سخنان انتقادي مجري آفتابگردان‌ها جاي تأمل دارد. اظهاراتي كه از سياه‌نمايي‌هاي روشنفكرانه و ژست‌هاي مخالف‌خواني به دور است. اين سخنان غرولندهاي يك هنرمندنماي بي‌خبر نيست، بلكه حرف دل كساني است كه خود در ميدان عمل آستين بالا زده‌اند و خاك صحنه خورده‌اند. اينان آفتابگردان‌ها را با كار جهادي ساخته‌اند. نه سر و صداي منم‌منم‌شان در رسانه‌اي بلند است، نه با هنرشان فخر مي‌فروشند و نه از پشت درهاي بسته به ديگران انتقاد مي‌كنند. رسانه‌هاي معلوم‌الحال به جرم حزب‌اللهي بودن به آنها بي‌اعتنايي مي‌كنند و رسانه‌هاي جبهه انقلاب هم با درج يك خبر چند سطري از كنارشان مي‌گذرند! مجريان آفتابگردان‌ها پنج سال در بطن جامعه شاعران جوان بوده‌اند. ارتباط مستمر داشته‌اند، نفس‌شان را حس و مشكلاتشان را لمس كرده‌اند. همه كمبودهاي فرهنگي، علمي، مالي و امكانات را در شهرستان‌ها ديده‌اند، با كم‌كاري‌هاي مسئولان هم مواجه شده‌اند و حالا سخنشان حكم زنگ خطري را دارد كه اگر شنيده نشود، لطماتش به فرهنگ و ادب كشورمان وارد مي‌شود. همه اينها در حالي است كه فعاليت‌هاي شهرستان ادب توانسته شعر را از اسارت محافل روشنفكري نجات دهد. آفتابگردان‌ها به واقع شایسته حمایت جدی‌تر و نگاه بازتر هستند. آفتابگردان‌ها را به جد مي‌توان يك دانشگاه ادبيات دانست؛ دانشگاهي كه هم به كار آموزش مشغول است و هم پرورش.


جوان/در حاشيه خبر ساخت سري دوم شهرزاد


آيا شهرزاد بخشي از پروژه نفوذ فرهنگي است؟!

شهرزاد يك سريال خانگي است كه مخاطبان زيادي را جذب كرد تا آنجايي كه بعضي آمارها مدعي هستند اين سريال خانگي ركورد فروش داشته است

نویسنده : معصومه طاهري

شهرزاد يك سريال خانگي است كه مخاطبان زيادي را جذب كرد تا آنجايي كه بعضي آمارها مدعي هستند اين سريال خانگي ركورد فروش داشته است؛ از سوي ديگر هزينه هنگفتي براي تبليغات مستقيم و غيرمستقيم شهرزاد شده است.

شهرزاد يكي از محبوب‌ترين خواننده‌هاي پاپ حال حاضر كشور يعني محسن چاووشي كه به آقاي خاص در عرصه موسيقي مشهور است را وارد كار كرد؛ خواننده‌اي كه هيچ كنسرتي نمي‌گذارد و مثل خيلي از خواننده‌ها براي ديده شدن دست و پا نمي‌زند اما آثارش مخاطبان زيادي دارد و حالا به بهانه‌هاي مختلف ترانه‌اش در اين سريال منتشر مي‌شود. نكته ديگر اينكه شهرزاد از بازيگران مشهور و شناخته شده هم براي كيفيت كار و ديده شدن بهره برد و از جنبه‌هاي رسانه‌اي در فضاي رسانه تبليغات زيادي داشت تا بتواند به خانه‌هاي ايرانيان راه پيدا كند اما محتواي اين سريال خانگي چيست.

شهرزاد با عنوان قبلي روزي روزگاري عاشقي يك مجموعه ويدئويي به كارگرداني حسن فتحي و تهيه‌كنندگي محمد امامي است. داستان سريال در دهه 30 مي‌گذرد. داستاني كه روايتي عاشقانه بر بستر تاريخ است و نغمه ثميني و حسن فتحي آن را نوشته‌اند. شهرزاد (ترانه عليدوستي) دانشجوي پزشكي است كه قصد ازدواج با جواني به نام فرهاد (مصطفي زماني) را در سال ۱۳۳۲ در دوره زمامداري دكتر مصدق دارد. پدران اين دو از افراد گوش به فرمان شخصي متنفذ به نام بزرگ آقا (علي نصيريان) هستند. تحولات ۲۸ مرداد فرهاد را كه روزنامه‌نگار و از طرفداران پر و پا قرص مصدق است، به دليل اتهام به قتل و توطئه عليه سلطنت به پاي چوبه دار مي‌كشد، اما به دست بزرگ آقا نجات پيدا مي‌كند. پس از اين ماجرا شهرزاد و فرهاد تصميم به ازدواج مي‌گيرند اما در آستانه ازدواج، بزرگ آقا كه به دليل نازايي دخترش (پريناز ايزديار) از نداشتن وارث در عذاب است با اين ازدواج مخالفت مي‌كند و دستور مي‌دهد كه شهرزاد با دامادش (شهاب حسيني) ازدواج كند و...

در تبليغات مي‌گويند شهرزاد پاي مخاطب را از ماهواره كوتاه كرد، در حالي كه شهرزاد همان كاري را مي‌كند كه در سريال‌هاي شبكه «من وتو» يا شبكه «جم تي‌وي» يا آثار تركيه‌اي شاهد آن هستيم. اما درباره شهرزاد چيزي كه قابل توجه است بزرگنمايي اين سريال از جنبه‌هاي گوناگون است، بزرگنمايي كه به اشكال مختلف در رسانه‌ها خودي نشان مي‌دهد. شهرزاد گاه براي تخريب «معماي شاه» از نظر هنري با آن سريال تاريخي مستند مقايسه مي‌شود و گاه از نظر سياسي برخي سعي مي‌كنند اين موضوعات عشقي را به جريانات سياسي نسبت بدهند هرچند نمي‌توان منكر نگاه سياسي سازندگان اين مجموعه شد چه آنكه در اقدامي آشكار و جنجالي از تصوير حسين شريعتمداري در دوران زندان ساواك هم استفاده كرده بودند البته آخر سر به عذرخواهي كشيده شد. حالا شهرزاد در آستانه ساخت سري دوم خود است كه كم بي‌حاشيه نبود؛ از خبرسازي‌هاي عجيب و غريب برخي قلم به‌دستان رسانه‌هاي زرد گرفته تا اين خبر كه شهرزاد به عنوان اولين سريال از نوع خود در آلمان دوبله و به نمايش گذاشته خواهد شد.

خبري كه ظاهراً خوشايند است اما حقيقت آن است كه اين اتفاق چندان هم عجيب و مهم نيست چون از همان روزهاي اول گفته شده بود سرمايه‌گذار شهرزاد يك شركت آلماني است پس به صرفه است كه چنين سريالي در آلمان هم به نمايش دربيايد اما همين نكته كه نام كشور آلمان در كنار اين سريال ايراني است، انسان را به تأمل وا مي‌دارد چراكه سياست‌هاي چند سال گذشته سيستم فرهنگي آلمان در قبال ايران و ايرانيان بسيار خصمانه و سوءگيرانه بوده است. چه آنكه سايت دويچه‌وله که به صورت رسمي از طرف دولت آلمان اداره مي‌شود نمونه بارز اين سياست‌هاست كه حتي از بي.‌بي.سي‌ فارسي هم ديدگاه خصمانه‌تري نسبت به ايران و اسلام داشته است و به دنبال عادي‌سازي روابط جنسي خارج از خانواده به اشكال مختلف است. حتي بحث ازدواج سفيد را اولين بار دويچه وله مطرح كرد و سعي داشت اين واژه و فرهنگ غلط آن را به ايران انتقال و عادي جلوه بدهد. دويچه وله به گفته عبدالله شهبازي در معرفي دروغين رئيس‌جمهور سابق ايران در پرونده پولشويي پاناما نيز نقشي كليدي داشت درحالي كه بررسي اسناد اين فساد مالي نشان داد كه چنين چيزي صحت نداشته و كذب بوده است.

حال به عنوان يك رسانه سؤال اينجاست كه شهرزاد با بودجه و سرمايه‌گذاري كلانش و با همه نكات اخلاقي و غيراخلاقي خانواده‌اي و محتوايي و نيز با موج رسانه‌اي كه توسط برخي قلم به دستان در رسانه‌هاي حقيقي و مجازي درست كرده است آيا قسمتي از پروژه نفوذ فرهنگي محسوب مي‌شود؟! در هر صورت بايد با نگاهي عميق و موشكافانه به اين مجموعه و اظهارات سازندگان آن نگاه كرد و اگر قرار است هدف نامطلوب خاصي را پيش ببرد مانع از آن شد كه چنين اتفاقاتي با اين موج وسيع اثرگذاري رخ دهد.


جوان/زندگي رؤساي جمهور سوژه‌ جديد فيلمسازها



كارگردان «من سالوادور نيستم» سراغ احمدي‌نژاد مي‌رود

در حالي كه «من سالوادور نيستم» در صدر فروش سينما‌ها قرار دارد، كارگردان اين فيلم از تمايلش براي ساخت فيلم محمود احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور پيشين خبر داد.

نویسنده : محمد‌صادق عابديني

در حالي كه «من سالوادور نيستم» در صدر فروش سينما‌ها قرار دارد، كارگردان اين فيلم از تمايلش براي ساخت فيلم محمود احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور پيشين خبر داد.

منوچهر هادي گفته است: اين فيلم سينمايي از زمان تولد تا قبل از رياست جمهوري او را به تصوير مي‌كشد و به سفارش هيچ جايي نيست و بر اساس ميل شخصي خودم است. اين اعلام با توجه به اينكه احمدي‌نژاد مدتي است به خاطر اظهاراتش درباره انتخابات آينده رياست جمهوري در كانون توجه رسانه‌هاست، بازتاب‌هاي زيادي پيدا كرده. اگر منوچهر هادي موفق شود فيلم زندگي احمدي‌نژاد را بسازد، وي اولين كارگرداني است كه زندگي يكي از رؤساي جمهور را به تصوير مي‌كشد و احمدي‌نژاد نيز اولين رئيس كابينه است كه حاضر شده از زندگي‌اش فيلم ساخته شود. البته رئيس‌جمهور سابق يك بار درخواست يكي از مشهور‌ترين كارگردانان سينماي جهان را براي تهيه فيلم مستند از زندگي‌اش رد كرده است.

جواب رد تهران به اوليور استون

احمدي‌نژاد تا امروز پاسخي به ادعاي منوچهر هادي نداده است اما در زمان رياست جمهوري وي درخواست اوليور استون براي ساخت مستند زندگي احمدي‌نژاد رد شد. اوليور استون يكي از مشهورترين كارگردانان سينماي جهان علاقه زيادي به ساخت فيلم‌هاي سياسي دارد. اين چهره تقريباً منتقد دولت امريكا تا به حال دست به توليد فيلم‌هاي متعددي از زندگي رؤساي جمهور ايالات متحده كرده است. استون پيش از آنكه احمدي‌نژاد درخواست توليد فيلم مستند از زندگي‌اش را رد كند، توانست با فيدل كاسترو رهبر انقلاب كوبا براي ساخت مستندي از زندگي‌اش به توافق برسد. اين مستند كه با عنوان «در جست‌وجوي فيدل» توليد شد، از شبكه‌هاي تلويزيوني امريكا پخش شد. استون قبل از پخش اين مستند ابراز اميدواري كرده بود كه با پخش زندگي فيدل كاسترو، نظر امريكايي‌ها نسبت به كوبا و رهبر انقلاب اين كشور تغيير پيدا كند. امريكا چندين دهه است كه دشمن درجه يك مردم كوبا به شمار مي‌رود و حتي سفر باراك اوباما به هاوانا نيز نتوانست از حجم دشمني كه امريكايي‌ها در سال‌هاي گذشته نسبت به كوبا داشته‌اند، بكاهد. اوليور استون علاوه بر توليد مستند فيدل كاسترو، دست به توليد فيلم‌هايي از زندگي رؤساي جمهور كشور خودش نيز زده است. «w» بر اساس زندگي جرج بوش پسر در سال 2008، «NIXON» زندگي ريچارد نيكسون در سال 1995 و فيلم شاخص «jfk» درباره زندگي جان اف كندي در سال 1991 از جمله فيلم‌هايي است كه استون در آنها به صورت مستقيم به زندگي رؤساي جمهور امريكا پرداخته است.

لينكلن و كندي مورد توجه فيلمسازان

ايالات متحده تا امروز 44 رئيس‌جمهور به خود ديده است. در اين كشور كه صنعت سينما يكي از پولساز‌ترين صنايع به شمار مي‌رود، فيلمسازان امريكايي علاقه زيادي به ساخت فيلم درباره شخصيت‌هاي شناخته شده امريكا از جمله رؤساي جمهور دارند. در يك گزارش به نقل از سايت مرجع IMDB تا به حال در بيش از 300 فيلم سينمايي به زندگي آبراهام لينكلن رئيس‌جمهور امريكا كه قانون لغو برده‌داري را امضا كرد، پرداخته شده است. يكي از آخرين برداشت‌هاي سينمايي از زندگي لينكلن را استيون اسپيلبرگ در سال 2012 با ساخت فيلم «LINCOLN» رقم زد. بعد از آبراهام لينكلن، جان اف كندي رئيس‌جمهور دهه 50 امريكا كه به طور مرموزي ترور شد، توجه فيلمسازان هاليوودي را به خود جلب كرد. علاوه بر فيلمي كه استون درباره كندي ساخته است، تله فيلم JFK، سريال كندي، تله فيلم JFK: The Smoking Gun، ميني سريال The Men Who Killed Kennedy از جمله اين فيلم‌ها هستند.

رسوايي سياسي واترگيت در دوران رياست جمهوري نيكسون، اين رئيس‌جمهور امريكا را نيز سوژه خوبي براي فيلمسازان كرد. از ديگر رؤساي ‌جمهور ايالات متحده كه پايشان به سينما باز شده مي‌توان از دونالد ريگان بازيگر اسبق هاليوود، روزولت، هنري ترومن و ويلسون نام برد.

شهيد رجايي مظلوم حتي در تلويزيون

لينكلن و كندي به دليل اينكه زندگي‌شان با يك حادثه تروريستي به پايان رسيد، سوژه‌هاي خوبي براي سينما به شمار مي‌روند به خصوص اينكه ماجراي ترور هر دو آنها با ابهامات زيادي همراه است. از طرف ديگر دومين رئيس‌جمهور نظام جمهوري اسلامي يعني دكتر رجايي نيز در يك حادثه تروريستي به شهادت رسيد. زندگي دكتر رجايي از طفوليت تا رسيدن به نخست‌وزيري و سپس رياست جمهوري داستاني پر تعليق است كه با وجود محبوبيتي كه اين شهيد بزرگوار در ميان جامعه دارد، جاي تعجب است كه سينماي ايران تا به حال سراغ زندگي اين شهيد نرفته است. حتي زندگي مقام معظم رهبري نيز با وجود نگاشته شدن چند كتاب محدود درباره زندگي ايشان هيچ‌گاه در قالب فيلم سينمايي گنجانده نشده و فقط در اين بين امير‌حسين مهدويان ريسك كرده و در يكي از سكانس‌هاي فيلم «ايستاده در غبار» كه به صورت مستند گونه نيز تهيه شده، صحنه‌اي از ملاقات احمد متوسليان با آيت‌الله خامنه‌اي رئيس‌جمهور وقت را به نمايش مي‌گذارد.

احتمال ساخته شدن فيلم احمدي‌نژاد چقدر است؟!

در زماني كه ساخت فيلم مستند رئيس دولت نهم و دهم توسط اوليور استون مطرح شده بود، روزنامه نشنال انگليس در گزارشي از موافقت احمدي‌نژاد با ساخت اين فيلم به شرط اطمينان از فيلمنامه خبر داده بود. اين پروژه اما هيچ‌گاه ساخته نشد. از طرف ديگر منوچهر هادي نيز اعلام كرده كه در حال مذاكره با احمدي‌نژاد براي جلب موافقت وي براي ساخت اين فيلم است. فيلم‌هايي مانند «كندي» و «لينكلن» سال‌ها پس از مرگ آنها ساخته شده يا فيلم «بانوي آهنين» زندگي مارگارت تاچر نيز سال‌ها بعد از كناره‌گيري وي از سياست ساخته شده است. حال اينكه يك سياستمدار حاضر در صحنه رقابت‌هاي سياسي حاضر شود زندگي‌اش توسط يك كارگردان فيلم‌هاي تجاري فيلم شود، ريسك بزرگي است. ريسكي كه در صورت عدم‌موفقيت ممكن است حتي از نظر سياسي نيز به وجهه سياستمدار لطمه بزند. پاسخ احمدي‌نژاد به درخواست منوچهر هادي مي‌تواند سرنوشت توليد فيلم‌هاي بيوگرافيك از سياستمداران تراز اول را در سينماي كشورمان مشخص كند.


جوان/وزير ارشاد شكايت‌هاي دولت از رسانه‌ها را انكار كرد!


وزير ارشاد در جمع فارغ‌التحصيلان دانشكده خبر با اعلام اينكه در دولت يازدهم شاهد فضاي باز در حوزه آزادي بيان و مطبوعات هستيم مدعي شد كه دولت يازدهم هيچ شكايتي از هيچ رسانه‌اي انجام نداده است!

نویسنده : هادي عسگري

وزير ارشاد در جمع فارغ‌التحصيلان دانشكده خبر با اعلام اينكه در دولت يازدهم شاهد فضاي باز در حوزه آزادي بيان و مطبوعات هستيم مدعي شد كه دولت يازدهم هيچ شكايتي از هيچ رسانه‌اي انجام نداده است! جنتي اين ادعا را در حالي مطرح مي‌كند كه هنوز شكايت دولت از روزنامه وطن امروز، سايت رجانيوز، هفته‌نامه 9 دي، سايت دولت بهار و نشريه يالثارات در طول فعاليت دو ساله دولت يازدهم تنها بخشي از رفتار مجموعه دولت در قبال رسانه‌هاي منتقد بوده است. شكايت‌هايي كه به لغو مجوز يالثارات منجر شد و منتقدان دولت در رسانه‌ها را تحت فشار قرار داد. 

در فرهنگ عامه سنتي غلط ريشه دوانده و آن دروغي است كه مردم در روز سيزدهم فروردين به يكديگر مي‌گويند. البته اين دروغگويي بيشتر جنبه مزاح و شوخي داشته و سرانجام با مشخص شدن دروغ لحظاتي شاد به وجود مي‌آيد. مانند دروغي كه درباره ازدواج اتباع خارجي با دختران روس منتشر شد و عده‌اي را به سفارت روسيه كشاند و در آخر مشخص شد نه از ازدواج خبري است و نه از وعده 15 هزار دلار و اقامت روسيه. اما شخصي در جايگاه وزير ارشاد نيز مي‌تواند از اين شوخي‌ها بكند؟

اينكه دولت از هيچ رسانه‌اي شكايت نكرده است را مي‌توانيم به پاي شوخي‌هاي اول سالي بگذاريم و با يك لبخند ساده از كنار آن بگذريم يا اينكه با نگراني جویاي حال وزير ارشاد باشيم كه در اثر فشار كاري دچار كسالت شده و حافظه‌اش مختل شده باشد؟!

يكي از معاونت‌هاي مهم وزارت ارشاد، معاونت مطبوعاتي است كه به خوبي در جريان اوضاع رسانه‌هاست و مي‌تواند ليست شكايت‌هاي دولت از رسانه‌ها را تهيه کند و در اختيار وزير ارشاد قرار دهد.

فضاي باز سياسي و آزادي مطبوعات در دولت يازدهم را چگونه مي‌توانیم با شكايت‌هاي متعدد مجموعه دولت از رسانه‌ها جمع ببنديم؟

جالب اينجاست كه همه رسانه‌هايي كه دولت عليه آنها شكايت كرده و كار مديران مسئول آنها به دادگاه فرهنگ و رسانه كشيده شده است، جزو رسانه‌هاي منتقد دولت هستند. گويا وزير ارشاد فراموش كرده كه بسياري از رسانه‌ها در اعتراض به فضاي بسته‌اي كه دولت در فضاي رسانه‌اي ايجاد كرده است، حضور در نمايشگاه مطبوعات را تحريم كردند.

در شهريور ماه سال گذشته اسحاق جهانگيري معاون اول رئيس‌جمهور از هفته‌نامه 9 دي و سايت رجانيوز شكايت كرد. در دي ماه نيز با شكايت رسمي دولت از هفته‌نامه يالثارات الحسين، به اتهام توهين به رئيس‌جمهور و معاون وي، پرونده اين هفته‌نامه به دادگاه فرهنگ و رسانه منتقل شد و در نهايت انتشار يالثارات متوقف و پروانه انتشار آن لغو شد. در بهمن ماه نيز دولت به خاطر تيتر روزنامه وطن امروز در انتقاد از توافق هسته‌اي، از اين روزنامه شكايت كرد و مدير مسئول اين روزنامه به دادگاه فراخوانده شد. در همين بهمن ماه بود كه دولت شكايت ديگري عليه رسانه‌ها مطرح كرد و اين بار سايت دولت بهار نزديك به محمود احمدي نژاد با شكايت دولت روبه‌رو شد.

اين شكايت‌ها را مي‌توان در كنار انتقاد‌هاي تند مجموعه دولت از برنامه‌هاي انتقادي صداوسيما گذاشت كه حتي كوچك‌ترين انتقادي را نيز برنتافته و به طور علني خواستار تعطيلي برنامه‌هايي شده‌اند كه جنبه انتقادي بيشتري داشته‌اند.

برخلاف آنچه وزير ارشاد در جمع فارغ‌التحصيلان دانشكده خبر مدعي شده است، در طول حدود دو سال فعاليت دولت يازدهم برخورد‌هاي قهر‌آميز دولت با رسانه‌ها و ايجاد ارعاب در ميان رسانه‌هاي منتقد سابقه‌دار بوده و در طول يك سال گذشته به اوج خود رسيده است. احتمالاً بايد منتظر باشيم تا علي جنتي با لبخندي كه معمولاً بر لب دارد اين جمله را كه دولت هيچ گاه از رسانه‌ها شكايت نكرده است، تكذيب كند.


جوان/صداوسيما تكليف توليد ميراث معنوي سلحشور را مشخص كرد


ميرعلايي تهيه كننده و شورجه كارگردان سريال «موسي(ع)»

صداوسيما سيد احمد ميرعلايي را به عنوان تهيه‌كننده و جمال شورجه را به عنوان كارگردان سريال موسي برگزيد.

نویسنده : هادي عسگري

چند روز بعد از گزارش «جوان» درباره سرنوشت سريال موسي(ع) كه مرحوم فرج الله سلحشور فيلمنامه آن را نگاشته بود، صداوسيما تهيه كننده و كارگردان اين سريال را معرفي كرد تا احتمال توليد قريب الوقوع اين سريال بيشتر شود. سريال موسي (ع) تا پيش از پيشرفت بيماري و در نهايت ناتواني شديد جسماني مرحوم فرج الله سلحشور قرار بود توسط اين هنرمند كارگرداني شود كه متأسفانه عمر سلحشور به آغاز پروژه نرسيد و پيش از آنكه مقدمات تأمين بودجه اين سريال آماده شود، سلحشور از دنيا رفت. اكنون كه چند روزي از چهلمين روز درگذشت سلحشور مي‌گذرد صداوسيما تكليف ميراث معنوي و فرهنگي اين هنرمند انقلابي را مشخص كرد. جمال شورجه كه به عنوان كارگردان اين سريال انتخاب شده، درباره شرايط فعلي پروژه موسي(ع) مي‌گويد: در حال حاضر نيز در حال چانه‌زني با مركز امور نمايشي سيما براي تأمين اعتبار هستيم. به هر جهت اين سريال بودجه سنگيني دارد و با توجه به شرايط فعلي، تلويزيون به تنهايي نمي‌تواند هزينه توليد آن را برعهده بگيرد. به همين دليل صداوسيما در حال رايزني با چند نهاد است تا بتوانيم كار را با سرعت بيشتر توليد كنيم. شورجه درباره تغييرات احتمالي در فيلمنامه اين سريال مي‌گويد: تمام فيلمنامه سريال كه ابعاد جهاني دارد، مبتني بر آيات، روايات، قرآن و تفسير الميزان نوشته شده و در همين راستا با قرآن پژوهاني نظير حاج مهدي طائب و دكتر ميرباقري مشورت شده كه اشراف كاملي بر كار دارند. تعاملات اوليه با رئيس سازمان صداوسيما هم انجام شده و در كليات توافق صورت گرفته است و فقط كساني كه از ابتدا در جريان كار بوده‌اند، قرار شده جزئياتي را لحاظ كنند كه در جهت بهبود كار است. شورجه درباره احتمال تغيير كارگردان متذكر مي‌شود: من همان طور كه گفتم پيش از اين چند همكاري مشترك با زنده ياد سلحشور داشته‌ام و تمام تلاشم بر اين است كه نگاه ايشان در كار لحاظ شود، اگر هم كار به كارگردان ديگري سپرده شود، مطمئنم كه فيلمنامه تغيير خواهد كرد و ديگر اين اثر متعلق به سلحشور نخواهد بود. تا به حال چند بار تلويزيون قول‌هاي مساعدي درباره توليد سريال موسي(ع) داده است، اما هر بار به دلايلي كه اصلي‌ترين آنها مشكل مالي سازمان بوده است، توليد اين پروژه فاخر به تأخير افتاده است. در گزارش پيشين «جوان» درباره سريال موسي (ع)، به همكاري يك نهاد انقلابي با صداوسيما در تأمين هزينه‌هاي اين سريال اشاره شده بود كه اميد است مراحل اين همكاري هرچه سريع‌تر پيش برود تا سريال موسي (ع)، هرچه سريع‌تر به توليد برسد.


جوان/به بهانه توهين سردبير روزنامه آفتاب يزد به مرحوم فرج‌‌الله سلحشور


عقده‌گشايي با چاشني رشك و حسادت

پس از گذشته قريب به 50 روز از درگذشت مرحوم فرج‌‌الله سلحشور، هنرمند فقيد و انقلابي كشورمان، روزنامه آفتاب‌يزد با انتشار يادداشتي در قالب سرمقاله و...

نویسنده : مصطفي شاه‌كرمي

پس از گذشته قريب به 50 روز از درگذشت مرحوم فرج‌‌الله سلحشور، هنرمند فقيد و انقلابي كشورمان، روزنامه آفتاب‌يزد با انتشار يادداشتي در قالب سرمقاله و به قلم سردبيرش، ضمن زير سؤال بردن كارنامه هنري اين هنرمند فرهيخته و شناخته شده در گستره جهان اسلام، مدعي شده كه برخي‌ها به زور مي‌خواهند براي وي محبوبيت جذب كنند!

هر چند طرح چنين مدعايي از سوي «سردبير» يك رسانه آن هم بعد از گذشت قريب 50 روز از درگذشت اين هنرمند انقلابي، نشان دهنده و مؤيِد دور و پرت بودن يك رسانه از فضاي غالب و جريان رسانه‌اي كشور كه منبعث از اتفاقات و وقايع گوناگون است؛ اما پاسخ به برخي اوهام و احلام نويسنده اين سرمقاله براي مخاطبان خالي از فايده نبوده و چه بسا موجبات انبساط خاطر آنها را نيز فراهم كند. نكته اول اينكه مرحوم فرج‌‌الله سلحشور محبوبيتش را با دستور و القاي هيچ رسانه‌اي كسب نكرده و هر آنچه اين هنرمند فقيد دارد از قبل دراماتيزه و تبديل به فيلم و سريال كردن قصه‌ها و داستان‌هاي جذاب و بسيار عميق و آموزنده قرآني است كه موجب خوشنامي و عاقبت به خيري وي شد.

نكته ديگر اينكه اگر طرفداران مرحوم پاشايي يكسال پس از مرگ وي ذيل عنوان آهنگ يا آلبوم جديد مرتضي پاشايي اقدامي كرده‌اند به خودشان مربوط است و بايد از آنها پرسيد كه چگونه ممكن است شخصي پس از مرگش بتواند آهنگ يا آلبوم جديد بخواند! ضمناً مصاحبه تصويري كه پس از فوت مرحوم سلحشور با عنوان و قيد «منتشر نشده» پخش شد ؛ مصاحبه‌اي با يك كارگردان خوشنام، خوش سابقه و البته عاقبت به خير بود كه قبل از وخامت حال وي تهيه شده و قرار بود پخش آن به بهانه تقدير از فعاليت‌هاي قرآني و سينمايي و تلويزيوني مرحوم سلحشور صورت پذيرد كه متأسفانه اين هنرمند عزيز چهره در نقاب خاك كشيد. نكته قابل تذكار در رابطه با سرمقاله آقاي سردبير روزنامه آفتاب يزد اينكه، همانطور كه از جمله‌بندي و فحواي نوشته‌اش مشخص است، انتشار اين سرمقاله فقط و فقط به جهت عقده‌گشايي و از سر حقد و حسادت نسبت به محبوبيت و عاقبت به خيري مرحوم سلحشور بوده وگرنه انسان اگر آدم باشد، پس از مرگ بدترين افراد به توصيه دين و از سر انسانيت و آدميت طلب مغفرت و آرامش مي‌كند نه اينكه از خوشنامي و محبوبيت وي خاري در چشم و يا استخواني در گلوي خود بسازد.

اما مهم‌تر از همه اينها برخي نسبت‌هاي ناروايي است كه درباره مرحوم سلحشور گفته شده از جمله صحبت‌هاي مدلل و مستدل وي درباره وجود برخي فسادها در پشت پرده سينما بود كه مصاحبه برخي از بازيگران زن فعال در عرصه سينما مبني بر پيشنهادات بي‌شرمانه و كثيف برخي سينماگران و فيلمسازان به آنها جهت ايفاي نقش، بهترين و روشن‌ترين دليل و سندي است كه صحت و صداقت گفتارها و مدعاهاي مرحوم سلحشور را تأييد مي‌كند. ضمن اينكه بلندي صدا اصلاً دليل بر زياد بودن و كثرت داشتن همراه نيست، چه اينكه قاطبه جامعه با آنچه محبوب و خوشايند برخي همپالكي‌ها و همفكران شبه‌روشنفكر، مخالف با همه راست و درست‌هايي كه مرحوم سلحشور به آنها اشاره كردند همراه و هم دل هستند و گواه آن استقبال قابل اعتناي مخاطبان از سريال يوسف پيامبر(ع) به رغم پخش چندباره آن است. آنچه بيشتر از هر چيز ديگري هويدا و آشكار است اينكه مرحوم سلحشور به لطف غور و قوس در انگاره‌ها و قصه‌هاي قرآني و تبديل كردن آنها به فيلم و سريال‌هايي مانند يوسف پيامبر(ع) يا مردان آنجلس(قصه اصحاب كهف) و پخش آنها در جهان اسلام به مراتب محبوبيت و جايگاهي بالاتر از افرادي دارد كه سردبير روزنامه آفتاب يزد از آنها به عنوان شاهد مثال محبوبيت ياد كرده است.


حمایت/شجاعی طباطبایی در گفت‌وگو با «حمایت»: هنرمندان کاریکاتوریست به مسائل روز واکنش نشان می‌دهند



گروه فرهنگی-فرزانه دیانتی: به مناسبت هفته «هنر انقلاب»، نمایشگاه منتخب آثار کاریکاتور «سید مسعود شجاعی طباطبایی» با موضوع «آمریکا و استکبارستیزی» در گالری «ابوالفضل عالی»، حوزه هنری برپاست. به همین بهانه «حمایت» با این هنرمند کاریکاتوریست به گفت‌وگو نشست.


کلام امام (ره) راهگشاست

وی بابیان اینکه «تمام زوایا و جزئیاتی که مربوط به اهداف هنر انقلابی است را در سخنان حضرت امام (ره) می‌توان مشاهده کرد» گفت: کلام و سخنان امام در این زمینه، راه‌ساز و کارگشاست.

شجاعی طباطبایی درباره نمایشگاه منتخب آثارش در هفته «هنر انقلاب» هم توضیح داد: غالب آثار این نمایشگاه بر مبنای موضوعاتی همچون استکبارستیزی و تبعات حضور نظامی آمریکا در منطقه است.

این هنرمند افزود: من هم در هرکدام از طرح‌ها به دنبال این بودم که با خطوطی ساده، مفهومی عمیق ازآنچه در جهان اطرافمان می‌گذرد را افشا کنم و به مخاطب نشان دهم.

مدیر خانه کاریکاتور انقلاب، تأکید کرد: از شروع کارم در سال 1360 به مباحثی همچون انقلاب، جنگ تحمیلی و ... پرداخته‌ام و هنوز فکر می‌کنم در شکل‌های مختلفی لازم است به مضامینی چون دفاع در برابر ظالم در هرکجای جهان که باشد بپردازیم. من بر این باورم که ذات کاریکاتور و طنز ترسیمی، افشاگری است.

وی با اشاره به اینکه کاریکاتور یک بیان تصویری قابل‌فهم برای همگان است، گفت: دومین ویژگی که این هنر دارد این است که از زبان طنز استفاده می‌کند و می‌تواند بدون خشونت و لحن جدی که ممکن است افراد را از آن دور کند، بر مسائل و مشکلات مختلف دست بگذارد.

شجاعی طباطبایی ادامه داد: یک ویژگی مهم دیگر کاریکاتور این است که بسیار سریع با مخاطب داخلی و خارجی ارتباط برقرار می‌کند. زبان بین‌المللی که احتیاج به‌صرف زمان برای ترجمه ندارد و در مواقع ضروری می‌تواند به‌سرعت به موضوع‌های مختلف واکنش نشان دهد.

وی بابیان اینکه هنرمندان کاریکاتوریست همیشه نسبت به مسائل روز واکنش نشان داده‌اند یادآور شد: در زمان جنگ 8 ساله در ارتباط با صدام و هم‌پیمانانش، بعدازآن هم در حوزه بیداری اسلامی و مباحثی همچون رژیم صهیونیستی به‌عنوان یک غده سرطانی، خیلی جدی ورود پیدا کردیم. بحث نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست هم که شهره شده است.

شجاعی اضافه کرد: زمانی که ما نمایشگاه هولوکاست را برگزار کردیم، رژیم صهیونیستی خیلی عصبانی شد و عصبانی‌تر هم خواهد شد چراکه درصدد تأسیس دومین نمایشگاه با حضور هنرمندان 50 کشور در روز تأسیس رژیم جعلی اسرائیل در 25 اردیبهشت‌ماه هستیم. عصبانیت رژیم صهیونیستی در حدی بود که به سازمان ملل نامه نوشت ولی ما طبق فرموده شهید بهشتی که گفت «امریکا از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر» می‌خواهیم تا آن مرحله برای اسرائیل هم پیش رویم.

در کشورهای مدعی آزادی بیان، عملاً آزادی وجود ندارد

مدیر خانه کاریکاتور انقلاب در پاسخ به این پرسش که به نظر شما برپایی چنین نمایشگاه‌هایی چقدر در نهادینه کردن هنر انقلابی و اسلامی مؤثر است؟ خاطرنشان کرد: در دوره اول برپایی نمایشگاه هولوکاست، رژیم صهیونیستی خیلی عصبانی شد و ممنوع‌الورودی من به 22 کشور هم حاکی از همین امر است. یا اینکه بعضی از کاریکاتوریست‌ها را تهدید به مرگ کردند و به شیوه‌های مختلف عصبانیتشان را بروز دادند. این رفتارها نشان می‌دهد در کشورهایی که داعیه آزادی بیان دارند عملاً آزادی بیان وجود ندارد و مشخص است که کشورهای مزدور از قلم‌های افشاگرانه می‌ترسند و مقابل آن می‌ایستند.

ایرانی‌ها از سلاح کاریکاتور علیه داعش استفاده کردند

وی در ادامه سخنانش درباره نمایشگاه کاریکاتور داعش هم خاطرنشان کرد: نمایشگاه کاریکاتور داعش، نیز نمایشگاهی با بازخورد بسیار عالی بود و شاهد حضور هنرمندان 32 کشور در این نمایشگاه بودیم. درواقع باید گفت که تمام دنیا نسبت به این قضیه واکنش نشان دادند و حتی خبرگزاری ایتالیا اعلام کرد «ایرانی‌ها از سلاح کاریکاتور علیه داعش استفاده کردند» و این برای ما خیلی ارزش دارد. خبرگزاری سی. ان.ان هم نمایشگاه ما را پوشش داد؛ هرچند با شیطنت‌هایی همراه بود ولی خبرگزاری‌های بزرگ دنیا اخبار این نمایشگاه را به‌خوبی منعکس کردند.

4 نمایشگاه برای سال 95

همچنین این هنرمند گرافیست درباره برنامه‌های در نظر گرفته‌شده برای سال جاری، عنوان کرد: در سال 95 درصدد هستیم 4 نمایشگاه برپا کنیم؛ نخستین مورد نمایشگاه دوسالانه کاریکاتور است. دیگری نمایشگاه معضلات شهری و نمایشگاه پسماند که دو نمایشگاه اخیر با حمایت شهرداری و سازمان فرهنگی هنری شهرداری برپا خواهد شد. همچنین چهارمین نمایشگاه، با موضوع «کتاب» و با حمایت نهاد کتابخانه‌های عمومی در سال جاری برپا می‌شود.

وی اضافه کرد: البته نسبت به مسائل سیاسی روز هم خیلی حساس و به جد پیگیر هستیم. اولین اتفاق جدی هم برپایی دومین نمایشگاه هولوکاست خواهد بود.


رسالت/سيد محمود رضوي: فيلمسازان در استفاده از روحاني از مشاور بهره گيرند


سيد محمود رضوي تهيه کننده سينما در پاسخ به خبرنگار ستاد خبري جشنواره «روحاني در قاب سينما» در مورد فرصت‌ ها و تهديدهاي حضور نقش روحاني در آثار سينمايي و تلويزيوني گفت: مردم با روحانيون زندگي کرده اند و خيلي وقت ها جزئيات رفتاري آنها را به خوبي مي شناسند، چرا که از بدو تولد، ما را نزد روحاني مي برند تا در گوش مان اذان بگويد و بعد از مرگ نيز خواندن نماز ميت و تلقين به هنگام دفن جسدمان را يک روحاني انجام مي دهد.

وي تصريح کرد: اينکه زندگي ما از بدو تولد تا مرگ با روحانيون عجين شده است از جهتي مي تواند براي سينماگران نکته منفي به حساب آيد، چرا که اگر فيلمساز به خوبي روحانيت را نشناسد و نتواند شخصيت آنها را با جزئيات در اثرش دربياورد، مردم با آن ارتباط برقرار نخواهند کرد و اين يک نکته بسيار سخت در کار با اين موضوع است.

تهيه کننده سريال «پرده نشين» افزود: در عين حال اگر کارگرداني اصرار داشته باشد که من خودم کارم را بلدم، نياز به مشاوره ندارم، لازم نيست کسي سر صحنه باشد که به من ياد بدهد و از اين دست ادعاها؛ اين کارگردان به مشکل بر مي خورد.

وي تشريح کرد: اين مشکلات هم عبارتند از اينکه اول، مردم باور نمي کنند و دوم اينکه اين قشر، قشري هستند که لباس آنها مقدس و دست کم لباس پيامبر (ص) را بر تن دارند. شايد کم و زياد کردن رفتاري آنها، مردم را دچار سوء تفاهم کند. بنا بر اين حق دارند که عکس العمل نشان دهند.

رضوي افزود: همان طور که تا به پزشکان يا پرستاران يا هر قشر ديگري مي گوييم بالاي چشمتان ابروست، معترض

مي شوند، روحانيون هم جداي از اينکه قشري از اقشار جامعه هستند، لباس شان از قداست خاصي برخوردار است که بايد به آن توجه کرد.

تهيه کننده فيلم سينمايي «سيانور» در ادامه اظهار کرد: همکاران ما هم با مشاور کنار نمي آيند، در صورتي که در جاهايي که از مشاور بهره گرفتند، کارشان خوب از آب درآمده است. به عنوان مثال اگر فيلم سينمايي «زير نور ماه» موفق شده است، به اين دليل است که آقاي ميرکريمي، هم تحقيق مفصلي کرده و هم در اين زمينه مشاور داشته است، يا اگر «طلا و مس» آقاي اسعديان اثر خوبي شده است به دليل تحقيقي بوده که اين کارگردان انجام داده و حتي بازيگرش مدتي را در حوزه گذرانده و با طلبه هاي حوزوي هم حجره بوده و نشست و برخاست داشته است. گر چه شايد اين کار در مدت طولاني اتفاق نيفتاده باشد و تنها محدود به چند روزي شده باشد، اما همان همزيستي، با خودش شناختي مي آورد که با حضور مشاور سر صحنه تکميل مي شود.

وي تاکيد کرد: آن جاهايي که اصطلاحاً «گاف» داده ايم جاهايي است که گارد گرفته و گفته ايم ما مشاور لازم نداريم و خودمان بلديم.

سيد محمود رضوي در پاسخ به اين سئوال که آيا قشر روحاني، داراي عکس العمل هاي تندي هستند، گفت: به هيچ وجه! اتفاقاً خيلي قشر صبوري هستند. به عنوان مثال ما در سريال «پرده نشين» جزئيات زيادي داشتيم که مي شد روي آنها دست گذاشت و معترض شد اما به دليل اينکه اتمسفر و کليت اثر درآمده بود کسي نکته سنجي نکرد و مردم هم به دنبال اين نبودند که آن جزئيات را بيابند.

وي عامل موفقيت اين سريال را اين گونه برشمرد و توضيح داد: هوش و ذکاوت، تجربه هاي قبلي و تحقيق وسيع و پيگيري کارگردان و حضور مشاور در اين پروژه، جملگي عواملي بودند که در موفقيت آن تأثير داشتند.

اين تهيه کننده سينما و تلويزيون در پاسخ به اينکه آيا روحانيون معصومند؟ گفت: خير، هيچ کس خودش را معصوم نمي داند اما حضرت امام خميني (ره) سخن مهمي داشتند که من نقل به مضمون مي گويم؛ آن هم اين بود که هر وقت ديديد کسي در لباس روحانيت کار خطايي مي کند اين خطا به کل اسلام و روحانيت برنمي گردد بلکه اين شخص است که مرتکب خطا

مي شود و حتي اگر اشتباه هم نکنم، فرموده بودند که اگر دزدي در لباس روحاني مي بينيد، اين روحاني نيست که دزدي مي کند بلکه دزدي است که لباس روحانيت بر تن دارد.

وي تاکيد کرد: اگر همين جملات را اصل قرار دهيم و حواس مان

باشد، به مشکل برنخواهيم خورد.


فرهیختگان/آیا دوای درد سینمای ایران فیلم هندی است؟



آشواریا علیه سالوادور

سید‌حسین رسولی| قربان محمدپور، کارگردان فیلم «سلام بمبئی» به همراه محمدرضا گلزار، بنیامین بهادری و همسرش و تعدادی از ستاره‌های سینمای هند مشغول ساخت اثری سرگرم‌کننده در کشور هند هستند. هزینه‌های ساخت یک اثر سینمایی در کشور ایران بسیار بالا است ولی اگر شما بخواهید در یک کشور دیگر دست به ساخت فیلم بزنید باید هزینه‌های فراوانی را تقبل کنید؛ چرا که اگر درصدد بازگشت سرمایه‌تان هستید یا باید اثری در ژانر کمدی بسازید یا اینکه در فیلم‌تان از ستاره‌هایی که فروش میلیاردی داشته‌اند دعوت کنید تا کمی خیال‌تان از فروش فیلم‌تان راحت باشد. این فیلم در سه کشور هند، ایران و فرانسه فیلمبرداری می‌شود؛ البته بیش از ۸۰ درصد آن در کشور هند انجام می‌شود. ۷۰ درصد این فیلم هندی و ۳۰ درصد دیگر به زبان فارسی است که دوبله نیز نمی‌شود. برآورد آغازین فیلم چیزی حدود 5/5 میلیارد تومان است. از سوی دیگر هنوز اکران فیلم سلام بمبئی شروع نشده خبرهایی مبنی‌بر ساخت قسمت دوم آن در زمستان ۱۳۹۵ به گوش می‌رسد. محمدپور در این باره گفته است که این فیلم برای اکران عید فطر آماده است؛ البته حدود ۱۰ دقیقه نسبت به ورژن هندی‌اش کوتاه‌تر شده است. تهیه‌کننده این فیلم جواد نوروزبیگی است. در این راستا چندین و چند پرسش پیش می‌آید؛ آیا ستاره‌های گذشته سینمای ایران -مانند محمدرضا گلزار که طی چند سال گذشته ‌فیلم‌هایش فروش خوبی نداشته و چند سال دور از پرده نقره‌ای بوده است- می‌توانند توجه مخاطب را جلب کنند؟ آیا بنیامین بهادری، خواننده پاپ- که در این فیلم ایفای نقش می‌کند- می‌تواند حضوری موفق در این فیلم داشته باشد؟ ژانر «ملودرام عشقی» جذابیت دارد؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش‌ها باید منتظر اکران این فیلم بود. پیش‌بینی فیلم‌های سینمای ایران یکی از سخت‌ترین کارهای ممکن است؛ چراکه به دلیل نبود پژوهش‌های کافی در ساختار اجتماعی و هنری ایران چنین تحلیل‌هایی بسیار مشکل است. در سینمای هالیوود، مسئولان این حوزه پس از ۱۰ سال پژوهش و بررسی ساخت فیلم «بتمن» را به تیم برتون، کارگردان انیمیشن سپرده‌اند تا بتوانند ژانر «ابرقهرمانی» را از کتاب‌های پر‌طرفدار «کمیک بوک» اقتباس کنند و اینک سینمای آمریکای‌شمالی مملو از آثار ابرقهرمانی شده است.


قانون/نگاهی به کارنامه فیلمسازی ابراهیم حاتمی کیا به بهانه اکران آخرين فيلم وي


باديگارد ؛ بيان صريح‌تر كارگردان


ابراهیم حاتمی کیا بی‌شک یکی از مهم‌ترین و سیاسی ترین فیلمسازان سینمای بعد از انقلاب است که می‌توان به این عناوین صفت با نفوذترین را هم اضافه کرد - با نفوذ هم در میان مردم و هم در میان مسئولان.البته این به حاتمی‌کیا ویژگی منحصر به فرد و متمایز‌کننده‌ای داده که او را هم محرم نظام کرده و هم مورد اعتماد و محبوب قشر وسیعی از مردم. اینکه چرا و چگونه این خصوصیت منحصر‌به فرد را کسب کرده، موضوع این گزارش نیست و در اینجا بیشتر قصد داریم نگاهی به کارنامه سیاسی- سینمایی ابراهیم حاتمی‌کیا از سال 76 به بعد بیندازیم که به دوران بعد از جنگ تحمیلی و دست‌کشیدن حاج ابراهیم از پرداختن مستقیم به جنگ و جبهه اشاره دارد. ناگفته پیداست که حاتمی کیا تقریبا هیچگاه موضوع جنگ و جبهه را فراموش نکرده و فقط در دوره‌هایی به ساخت فیلم هایی مانند دعوت که موضوعی کاملا اجتماعی دارد پرداخته است .

تفاوت‌هاي حاتمي‌كيا در زمان قدرت دو جناح

دوران فیلمسازی حاتمی کیا در طول این 18 سال را می‌توان به دوران فیلمسازی او در دولت‌های اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم کرد (با این فرض که دولت خاتمی و روحانی را اصلاح‌طلب و دولت احمدی نژاد را اصولگرا فرض کنیم) . تحلیل تفکر حاتمی کیا که فیلمسازي به شدت باهوش و به قول خودش فرزند زمانه خودش هست تجزیه‌و تحلیل سخت و لاینحلی نیست. حاتمی کیا تندترین و معترض ترین فیلم‌هایش یعنی آژانس‌شیشه‌ای 1376 ، موج مرده 1379 و همین بادیگارد 1394 را در دورانی که از نظر سیاسی بازتر و آزادی بیشتر مورد توجه بود ساخته است. فیلم های خنثی از نظر سیاسی یا کم التهابش یعنی به‌نام پدر 1384، دعوت 1387 و چ 1391 را در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد ساخته است که همان‌طور که اشاره شد اصلا یا خیلی کم از حال و هوای تند و معترضانه ابراهیم حاتمی کیا خبری نبود و بیشتر به یک روزمرگی و داستان گویی برای بقا در سینما و اذهان مردم و گذران دوران شبیه بوده است. البته یک استثنا هم وجود دارد و آن اکران فیلم جنجالی گزارش یک جشن در سال 1389 بود که با وجود اینکه در دوران اصولگرایان ساخته شد ولی هرگز روی پرده سینما را ندید و سال‌هاست که نسخه های فیلم در کمدها خاک می‌خورد و با وجود موضع بسیار دموکرات و آزادیخواهانه ابراهیم حاتمی کیا هرگز روی پرده نرفت و برای فیلمسازش درس بزرگی به همراه آورد.

فيلمي در امتداد آژانس شيشه‌اي

موضوع بادیگارد اما در آغاز یا اواسط دولت روحانی که خیلی از کارشناسان آن را آژانس‌شیشه ای 2 نامیدند و پرویزپرستویی را در نقش حیدر ذبیحی، حاج کاظمی دیگر قلمداد کردند موضوع متفاوت و صریح تری دارد. در بادیگارد یا به‌قول خود قهرمان محافظ که حاتمی کیا خیلی سعی کرده فیلمی به سبک‌و‌سیاق فیلم‌های آمریکایی مانند جیمز‌باند بسازد و از بیان این نوع تقلید یا الهام هیچ ابایی هم ندارد. در تیتراژ پایاني‌اش هم مانند فیلم جیمز باند شخصیت قهرمان را تحت عنوان «بادیگارد» به تصویر می‌کشد. فیلمساز خیلی صریح شخصیت‌ها و داستانش را شکل داده است. حاتمی کیا که خود در مصاحبه‌ای عنوان کرده فیلم بادیگارد را به عشق حاج قاسم سلیمانی ساخته ام، چهره قهرمان اصلی را نیز به شدت شبیه این قهرمان ملی کشورمان قاسم سلیمانی یا به‌قول آمریکایی‌ها ژنرال قاسم گریم کرده است دوباره مانند آژانس شیشه ای موقعیت های متضاد و سخت و به عبارتی دیگر چالشی را جلوی راه شخصیت‌هایش گذاشته که از میان آنها یکی را انتخاب کند: به یاد بیاورید موقعیت سخت الیاس دستیار و خواستگار دختر حاج حیدر را که باید بین عشق و مسئولیت (بخوانید اعتقاد) یکی را انتخاب کند و آخر هم مشخص نمی‌شود با آن جواب حاج حیدر که من دختر به کسی که دنبال حرف زن باشه نمی‌دم، سرانجام الیاس و عشقش به کجا انجامید. همین موتیف تکرارشونده موضوع اصلی فیلم به رنگ ارغوان حاتمی کیا بود که قهرمان فیلم که شخص معتقد و مسئولی در وزارت اطلاعات بود بايد بین عشق و وظیفه اش یکی را انتخاب کند.

باديگارد وموضوع حمايتي حاتمي‌كيا

از دیگر موضوعات مورد اشاره و تاکید حاتمی‌کیا، حمایت و حفاظت از یک گروه خاص از جامعه است که اگرچه در آژانس خیلی ملایم، به موقع و بجا بیان شده بود در بادیگارد خیلی اغراق شده با حب و بغض و جانبدارانه پرداخت شده است. سوالی که تماشاچی در اولین مواجهه با نقش بابک حمیدیان می‌کند این‌است که چرا این فرد نابغه و باهوش و البته متدین و انقلابی باید از فرزندان معظم شهدا باشد و آیا افراد زحمتکش و وطن پرست و نابغه ای در جامعه نیستند که بشود شخصیت یک نابغه علمی را با آنها به تصویر کشید؟همین استدلال و ایراد را می‌توان برای خود شخصیت حاج حیدر آورد و تاکید فیلمساز بر شب بیداری ها و زحمات مخلصانه و خالصانه ایشان را می‌شود در خیلی از قشرها و صنف های دیگر جامعه یافت که نه به‌اندازه حاج حیدر تامین مالی می‌شوند نه گوش شنوا و دلی دلسوز برای ارتقا و ترفیع گرفتن‌شان وجود دارد.

سينماي ايدئولوژيك حاتمي‌كيا

شخصیت محمد حاتمی که فردی فاسد از نظر اقتصادی و مکار از نظر سیاسی است و توطئه ترور رئیس جمهور هم با بی دقتی یا تعمد ا شکل می‌گیرد نیز کلید دیگری برای تعمق و تامل در شخصیت پردازی‌های فیلم آخر حاتمی‌کیا و نگاه او به مناسبات سیاسی حال حاضر کشور است.

در کل به دور از درازگویی، بادیگارد بیشتر از اینکه سینما باشد با وجود اینکه از یک گونه کاملا سینمایی به‌نام اکشن استفاده کرده،بیشتر ایدئولوژیک و سیاسی است و حاتمی کیای عزیز اگر هم می‌خواست شخصیت های واقعی نظام و قهرمان های مومن و دلسوز این کشور را به تصویر بکشد باید خیلی بیشتر روی فیلمنامه اش و مواضع سیاسی اغلب پنهان و محافظه کارانه‌اش کار می‌کرد و این‌قدر بی محابا واحساسی به ترسیم این دلسوزان و بزرگواران همت نمی‌کرد که تصویر واقعی این عزیزان، هم خستگی را از تن ایشان رفع می‌کرد هم مردم را به داشتن چنین قهرمانان بی نظیر و بین المللی مفتخر و امیدوار می‌کرد؛ کاری که حاتمی کیا با بادیگارد و شخصیت‌های پر حرف و کم عمل و صحنه‌های اکشن و پر هیاهویش نتوانست انجام دهد.


قدس/کالای فرهنگی ما مناسب با عدالت نیست


گروه هنر قدس آنلاین/ به بهانه ی هفته ی هنر انقلاب/ بازخوانی اندیشه های رهبر معظم انقلاب در رابطه با هنر و هنر انقلابی


یک اشکالی شد که چرا کالای فرهنگیِ مناسب با عدالت تولید نمیشود. این اشکال ما هم هست؛ کاملًا درست است. کالاهای فرهنگیِ تولیدی ما رسا نیست. با اینکه ما هنرمند خوب داریم، نویسنده‏ی خوب داریم، بازیگر خوب داریم، اما نمایش متناسب با خواسته‏های فرهنگی‏مان کم به وجود می‏آید. لازم است مدیریتهای فرهنگی یک مقداری در این زمینه‏ها بیشتر کار کنند. البته میدانید، اینجور کارها کارهائی نیست که یکشبه به وجود بیاید. یعنی اینجور نیست که حالا بگوئیم خیلی خوب، کالای فرهنگی تولید کنیم، همین الان بروند و برای مثلًا شش ماه آینده یا یک سال آینده، ده تا، بیست تا- یا بیشتر یا کمتر- فیلم انقلابی‏، فرهنگی و اسلامی درست کنند. اینها همه زیرساختهائی لازم دارد- مثل زیرساختهای طبیعی- تا این زیرساختها فراهم نباشد، کار به وجود نمی‏آید. این زیرساختها بعضی‏اش کاملًا فراهم نیست، که اینها در طول زمان باید به وسیله‏ی دولتهای مختلف، به وسیله‏ی مسئولین گوناگون فراهم میشده؛ بعضی حتّی در یک دوره‏هائی تخریب هم شده! در بعضی از دوره‏ها، بعضی از زیرساختهای اعتقادی و فرهنگی ما نه فقط درست نشده، حتّی تخریب هم شده! خوب، حالا باید اینها را روبه‏راه کنند. ولی اشکال، اشکال واردی است؛ من هم این اشکال را دارم؛ هم به صدا و سیما، هم به وزارت ارشاد، هم به سازمان تبلیغات و حوزه‏ی هنری. ما با اینها نشست و برخاست هم داریم. من می‏نشینم بحث میکنم، استدلال میکنم؛ یعنی کاری که بعضی از مسئولین اجرائی باید بکنند، متأسفانه من ناچار خودم این کار را بر عهده میگیرم. همین اواخر با مسئولین فرهنگی راجع به همین مسائل هنری و سینمائی و هنرهای نمایشی و غیره نشستهای متعددی داشتیم. نشستیم بحث کردیم، حرف زدیم؛ امیدواریم ان‏شاءاللَّه به یک جاهای خوبی برسد. به هر حال این مطالبه‏ی شما مطالبه‏ی درستی است.

مقام معظم رهبری / بیانات در دیدار با دانشجویان در یازدهمین روز ماه رمضان ۱۳۸۹/۵/۳۱


قدس/مؤدب: حمایت از شعر واجب است


مدیرعامل مؤسسه شهرستان ادب، گفت: فرض است مدیران اجرایی در دستگاه‌های فرهنگی حمایت جدی‌تر از حوزه شعر به خصوص تربیت نیرو که مورد تأیید رهبر معظم انقلاب نیز بوده داشته باشند.


به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس،‌ نشست خبری پنجمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی موسوم به آفتابگردان‌ها پیش از ظهر امروز با حضور علی‌محمد مؤدب، محمود اکرامی و میلاد عرفانپور در مؤسسه شهرستان ادب برگزار شد.

علی‌محمد مؤدب در ابتدای این نشست گفت: وقتی تصریح بزرگان کشور بر شعر به عنوان ثروت ملی است باید بخشی از سرمایه‌گذاری‌های فرهنگی در این مسیر صورت گیرد.

وی افزود: شاعران یکی از کسانی هستند که در این مسیر تلاش‌هایی داشته‌اند که به لطف خدا امروز جدی‌ترین شاعران، شاعران انقلاب اسلامی هستند اما در این مسیر دو گروه هستند که در شعر امروز اهمیت دارند. یکی مدیران که باید بسترها را فراهم کنند و دیگری رسانه‌ها که در جایگاه مهمی قرار دارند.

مؤدب گفت: امروز به لطف خدا پنجمین دوره شعر جوان انقلاب اسلامی در حال رقم خوردن است. فرض است مدیران اجرایی در دستگاه‌های فرهنگی حمایت جدی‌تر از حوزه شعر به خصوص فعالیت تربیت نیرو که مورد تأیید رهبر معظم انقلاب نیز بوده داشته باشند.

او اضافه کرد: هدف از فعالیت‌های آموزشی ایجاد انگیزه در نیروهای جوان است ما به عنوان مدیران اجرایی و رسانه‌ای برای تولید ادبی شایسته و فاخر چه تلاشی داشته‌ایم و چه کرده‌ایم که جوانان به مطالعه و تمرین ادبی علاقه‌مند شوند. وقتی تمام رسانه‌های مؤثر صوتی و تصویری به ورزش می‌پردازند چطور می‌توان توقع ایجاد علاقه و انگیزه ادبی در جوانان را داشت.

مؤدب در پایان گفت: خواهش من از رسانه‌ ملی این است که نگاه جدی‌تر به یک دوره آموزشی ادبی داشته باشد تا جوانان ببینند و نسبت به فرهنگ و ادبیات علاقه‌مند شوند. امیدوارم رسانه‌ها اهمیت این موضوع را درک کنند.

میلاد عرفانپور مدیر دفتر شعر مؤسسه شهرستان ادب در بخش دیگری از این مراسم، گفت: دوره آموزشی سالانه شعر جوان انقلاب اسلامی از سال 89 آغاز شده با این نیت که خلأ موجود در پرورش استعدادهای جوان را پر کند تا نسل جوان شعر پربار شود. بنای ما در این دوره‌ها استعدادیابی از سراسر کشور است و ما در این دوره فقط به توانایی شعری توجه نمی‌کنیم بلکه به جنبه‌های مختلف یک استعداد توجه می‌شود.

وی افزود: دوره پنجمین آفتابگردان‌ها به گواه داوران آن نیز بهترین دوره آفتابگردان‌ها است در این دوره از 25 استان کشور حضور دارند که افتتاحیه آن بهمن ماه با میزبانی از بانوان در کردان کرج آغاز شد و در ادامه برنامه‌های این دوره از 24 تا 27 فروردین میزبان حدود 40 نفر از شاعران جوان برگزیده در تهران خواهیم بود.

عرفانپور یادآور شد: همچنین در این دوره 20 نفر از چهره‌های برجسته این کشور به عنوان استاد در این دوره همراه ما خواهند بود. محمود اکرامی، ناصر فیض، مرتضی امیری اسفندقه، سعید بیابانکی، مصطفی محدثی خراسانی، محمدرضا سنگری، قربان ولیئی، اسماعیل امینی، بیژن ارژن و ... از جمله اساتید این دوره هستند.

محمود اکرامی در بخش دیگری از این نشست با اشاره به فعالیت مؤسسه شهرستان ادب، گفت: مؤسسه شهرستان ادب برای خدمت به ادبیات و فرهنگ جامعه به نقطه اساسی تولید فرهنگ توجه کرده است. وقتی شعر ثروت ملی باشد تولیدکنندگان، مصرف‌کنندگان و خدمات‌دهندگان با آن به عنوان یک ثروت درگیر خواهند شد که مدیران خدمت‌دهندگان این ثروت هستند و نویسندگان در خط مقدم آن و جامعه نیز مصرف‌کنندگان این ثروت به شمار می‌‌روند.

وی افزود: مدیران و رسانه‌ها واسطه میان مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان هستند یعنی هم به تولید و هم به مصرف دامن می‌زنند. مؤسسه شهرستان ادب در خط مقدم تولید شعر است. ظرفیت‌شناسی،‌ جذب، آموزش و معرفی به جامعه از فعالیت‌های این مؤسسه است که به جرأت می‌توان گفت هیچ مجموعه‌ای در جامعه این چنین فعالیتی ندارد و اغلب مشغول نمایشگاه و سمینار هستند. هیچ کسی چاه نمی‌کند که درون ‌آن آب باشد بلکه منار می‌سازند که در آن باد بپیچد.

اکرامی در ادامه گفت: شهرستان ادب به انباشت فرهنگی کمک می‌کند، شهرستان ادب در تولید ادبیات گام‌های مؤثری برداشته و به نظرم بهتر است مدیران بخشی از هزینه‌هایی که برای تیر و تخته نمایشگاه می‌دهند را صرف تولید و پرورش ادبی کنند که البته سخنم به این معنا نیست که این هزینه‌ها را در اختیار شهرستان ادب بگذارد.

علی‌محمد مؤدب در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس مبنی بر اینکه با توجه به آغاز پنجمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی خروجی آن چه بوده است،‌ گفت: کتاب‌های مجموعه آفتابگردان‌ها منتشر می‌شود و چهره‌های جوان در آن معرفی می‌شود. همچنین در کنار دوره آفتابگردان‌ها دوره تکمیلی آموزش شعر نیز داریم که شاعران جدی مرحله مقدماتی وارد آن دوره می‌‌شوند که در حاشیه اردوها از اعضای دوره تکمیلی دعوت می‌شود تا در کلاس‌های خاص خودشان شرکت کنند و در این دوره‌های تکمیلی تلاش می‌شود که شاعران جوان برای ادامه دادن مسیر هدایت شوند که البته یکی از اهداف دوره تکمیلی انتشار کتاب‌های این شاعران است.

میلاد عرفانپور در تکمیل سخنان مؤدب گفت: هم اکنون 50 نفر در دوره تکمیلی قرار دارند که به مرور به تولید اثر نزدیک می‌شوند که امیدواریم در سال 95، 10 اثر از اعضای آفتابگردان‌ها منتشر شود البته یادآوری این نکته ضروری است که قرار نیست همه اعضای آفتابگردان‌ها کتاب منتشر کنند بلکه شناسایی و آموزش آنها و اثرگذاری آنها در سطح خود در استان‌های دیگر یکی دیگر از اثرات پنهان ‌آفتابگردان‌ها است.


قدس/گفت‌وگوی حسین قدیانی و ابراهیم حاتمی‌کیا درباره شهید آوینی


«آقا مرتضی» منتظر مصلحت‌های توخالی نبود


ابراهیم حاتمی کیا در گفت‌وگویی با حسین قدیانی یادداشت نویس روزنامه جوان بار دیگر از فرمانده اش شهید سید مرتضی آوینی یاد کرد و گفت: آوینی فرمانده‌ای بود که نقشه می‌کشید و ما به عنوان سربازان وفادار نقشه‌های ایشان را عملی می‌کردیم.

به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، فیلم سینمایی «بادیگارد» نزدیک به یک ماه است که بر پرده سینماهای کشور اکران شده است. از زمان نمایش این فیلم در ایام جشنواره، مخاطبان و طیف‌های متنوعی از جامعه سیاسی و هنری در مورد اثر جدید ابراهیم حاتمی‌کیا نظر دادند.

ابراهیم حاتمی‌کیا کارگردان «بادیگارد» تازه ترین گفت‌وگویش را با حسین قدیانی یادداشت نویس روزنامه وطن امروز، با مطلعی از شهید سید مرتضی آوینی آغاز می‌کند. بخش دوم این مصاحبه هنوز منتشر نشده است. قدیانی در ابتدای این مصاحبه نوشته است: دوست می‌داشتم این مصاحبه 2 نیم داشته باشد؛ با شهید آوینی شروع شود و در ادامه برسد به «بادیگارد» که هر چند سوالاتی در این باره پرسیده شد و پاسخ‌هایی گرفته شد اما بنا به دلایلی این بخش از مصاحبه نیمه‌تمام ماند که ان‌شاءالله با یک قرار دیگر، کامل شود.

از نسبت امروز خودتان با شهید آوینی بگویید و اینکه آیا این نسبت با نسبتی که با ایشان در زمان حیات دنیوی‌شان داشتید تفاوت کرده؟

سوال سختی است! من خودم را «سرباز آقامرتضی» می‌دانم و نه بیشتر. او فرمانده‌ای بود که نقشه می‌کشید و ما به عنوان سربازان وفادار نقشه‌های ایشان را عملی می‌کردیم. مقدمات این کار در مستندسازی برای «روایت فتح» کلید خورد و بعد از جنگ، به «سینمای داستانی» کشیده شد. حالا اگر از من بپرسید که «اگر همین امروز و همین الان با آقا مرتضی روبه‌رو شوی، چکار می‌کنی؟» حس می‌کنم که همچنان باید روی همان کالک عملیاتی قدم بزنم و پیش بروم، چه اینکه در همه این سال‌ها روی این کالک عملیاتی قدم زده‌ام و پیش رفته‌ام.

نسبت خودتان با شهید آوینی را گفتید و گفتید که این نسبت در گذر زمان تغییری نکرده. حالا دوست دارم بدانم از نظر جنابعالی، شهید آوینی چه نسبتی با انقلاب اسلامی داشت؟ با توجه به عبارت «نقشه و کالک عملیاتی» که گفتید، نیز با توجه به اسم و البته رسم فیلم در حال اکران‌تان، آیا می‌توانیم ایشان را از «محافظان انقلاب اسلامی» بنامیم؟

گفتن «محافظ» برای اشخاصی همچون آقامرتضی کم است. نسبت ایشان با انقلاب، نسبت فرزند است با پدر. نه فرزند می‌تواند پدر را انکار کند و نه پدر چنین حقی دارد. هر دو یکی شده‌اند و از یک جوهره هستند. در قانون فیلمنامه‌نویسی وقتی می‌خواهند شخصیت را «تعریف تصویری» کنند، می‌گویند شخصیت باید در بستر ماجرا تعریف شود. یعنی اگر ماجرا نباشد، شخصیت شکل نمی‌گیرد و البته اگر شخصیت نباشد، ماجرا نیز شکل نمی‌گیرد. یعنی این دو، درهم تنیده‌اند. حال اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را در ساحت معنی و هنر توضیح دهیم باید به آوینی اشاره کنیم و اگر آوینی را توضیح دهیم انقلاب را توضیح داده‌ایم.

از جواب شما این را می‌فهمم که آدمِ انقلاب اسلامی یا خروجی و محصول انقلاب اسلامی، در عرصه هنر، مثلا می‌شود شهید آوینی اما این شهید، یک کل بهم پیوسته بود. من برخلاف بعضی دوستان، هرگز معتقد نیستم ما با چند آوینی طرفیم. همه این آوینی‌هایی که می‌گویند، فی‌الواقع «یکی» بود. حال اما برایم این سوال پیش آمده و شما را از جمله افراد صالح برای پرسیدن این پرسش می‌دانم که علت این همه زنده بودن و این همه حیات شهید آوینی را در چه نکته‌ای می‌بینید؟ تقریبا می‌توان گفت در وادی هنر، درباره هیچ کس اندازه آوینی بحث و جدل نمی‌شود... خب! این بعد از گذشت 23 سال از شهادت ایشان چیز عجیبی است! خیلی عجیب!

من که اعتراف کردم سربازم! پس خواهش می‌کنم سوالات‌تان در حد درک یک سرباز باشد! من شاهد بودم که آوینی مظلوم و دلشکسته رفت. من شاهد بودم که منش ایشان عافیت‌طلبانه نبود و وقتی احساس می‌کرد حرفی را باید بزند، با همه وجود می‌گفت و منتظر مصلحت‌های توخالی نبود. یعنی او نگران عزتش در میان جمع نبود. می‌گفت، آنچه باید می‌گفت. در نتیجه عزتش را جمع ندادند و خدا داد. دیگر آنکه او دائم در صیرورت بود. می‌سوخت و می‌ساخت و دوباره زنده می‌شد و همین نشانه، او را انسانی چندوجهی کرده بود. دوستانی در پی گفته‌های نظری او هستند و جمعی در پی ساخته‌های هنری ایشان. جمعی در گذشته قبل از انقلابش مانده‌اند و دنبال سوخته‌هایش می‌گردند و جمعی سال تولدش را به اول انقلاب گره زده‌اند. دیگر آنکه آوینی در سقف ارتفاعی پرواز کرده که هنوز کسی توان پریدن در آن سقف را پیدا نکرده است. او بحث‌هایی را مطرح کرده که هنوز زنده است. هنوز غرب‌ستیزی او زنده است. هنوز قلم تحلیلی گزنده‌اش در نقد سینمای روشنفکری، در مباحث سینمای ایران جای بحث دارد. هنوز و هنوزهای دیگر.

من واقعا مسرورم که بعد از سال‌ها سکوت، به این معنی دارید درباره شهید آوینی سخن می‌گویید... و اما جالب است که می‌بینیم اهالی همین سینمای روشنفکری یا شبه‌روشنفکری، حتی با خود شما هم بد تا می‌کنند. شما در نامه به یک عزیز، با ارائه چند دلیل منطقی و کاملا هم محترمانه، به نکته‌ای معترض و متعرض می‌شوید لیکن به جای جوابی در خور اعتراض یا نقد شما، برمی‌دارند در اوج بی‌اخلاقی، جنابعالی را متهم به حسادت می‌کنند!

این گفته شما مرا یاد ایامی می‌اندازد که خسته و سرخورده از ایام می‌شدم ولی می‌دانستم که سنگ صبوری مثل آقا مرتضی هست که می‌تواند به درددل‌هایم گوش کند و دوایی برای این درمان باشد ولی حالا وقتی این جور مسائل پیش می‌آید، نمی‌دانم کجا پناه ببرم و تسکین پیدا کنم. چه سخت است مرور خاطره روزی که در اتاق آقا مرتضی بودم و او از خودی‌هایی ناله می‌کرد که تکفیرش می‌کردند. استیصال آن ایام آقا مرتضی جوابی از من نداشت و اصلا سن و سالم به آن حرف‌ها نمی‌خورد ولی یادم هست که گفته‌هایش پر از سکوت و بغض بود. حالا که سنم بالا رفته، می‌فهمم. درد بی‌درمان وقتی است که خودی زخم می‌زند. از دوست نالیدن خیلی سخت است.

با توجه به آن جمله معروف شهید آوینی، و این پاسخ شما، می‌توان فهمید قلعه قلب شما را صدای آوینی فتح کرده است! صدایی که حالا در نبودش، شما بیش از قبل احساس نوعی تنهایی می‌کنید. بگذریم! فکر می‌کنید اگر شهید آوینی بود، الان راوی کدام فتح می‌شد؟! و اساسا چه واقعه‌ای را فتح یا بالاتر، فتح‌الفتوح می‌خواند؟!

یادم هست پس از جنگ، «روایت فتح» سلسله مستندهایی داشت. می‌رفت سراغ کسانی که روزگاری در دوران جنگ در قالب رزمنده از آنها تصویر گرفته بودند. فیلم‌ها سعی در تحلیل زندگی این افراد در زمان حاضر داشت. لحن نوستالژیک برنامه‌ها مرا تا حدی عصبی کرده بود. من اگر چه معتقد بودم باید به وضعیت جدید جامعه نظر داشت ولی از طرفی هم می‌دانستم شرایط واضحی برای این اوضاع نمی‌شد تصور کرد. متأسفانه اوضاع، بعد از رفتن آوینی خیلی پیچیده‌تر هم شد. حادثه پشت حادثه؛ کوی دانشگاه، انتخابات، مسائل سال 88 و... در همه این وضعیت‌های پر از ابهام و فتنه، واقعا جای آقا مرتضی را خالی می‌دیدم... ولی ورود داعش و قرائت سلفی، به نظرم بهترین میدان برای پرگشودن آقا مرتضی می‌توانست باشد. بوی آشنا از مدافعان حرم می‌آید. بوی آشنا از تن‌های خیس عرق در جهاد می‌آید. بوی آشنا از زخم‌های تازه با صورت‌های خندان می‌آید. مطمئن بودم که مدیحه‌سرایی آقا مرتضی در این میدان گل می‌کرد.

صرف نظر از طول و عرض نه‌چندان مهم، زندگی شهید آوینی، عمقی داشت بسیار جذاب و خواندنی. بهترین تشریح این عمق هم، همان زندگینامه بسیار معروفی است که خودشان درباره خودشان نوشته‌اند. او آنجا دارد می‌گوید من از «یک راه رفته و طی‌شده» دارم حرف می‌زنم. خب! این موضوع «برگشت از راه طی‌شده» را شاید خیلی‌ها نمی‌دانستند. اصلا خیلی‌ها شهید آوینی را نمی‌شناختند؛ نه به اسم و نه به چهره، که حالا بخواهند بدانند ایشان یک زمانی فلان جور سبیل می‌گذاشتند! این نکته را اما شهید آوینی در آن زندگینامه خودنوشت، به وضوح و بی‌هیچ هراسی می‌نویسند و صد البته این را هم می‌نویسند که متحول شده‌اند و تحت تاثیر امام و انقلاب، تغییر کرده‌اند. یعنی شهید آوینی، هر چند گذشته خودش را کتمان نمی‌کند اما این هم هست که خط امروز و فردای خود را چیزی جدا از آن خط قبلی تفسیر می‌کند که به تعبیر خودش «حدیث نفس» بوده. من عذر می‌خواهم بابت طولانی شدن سوال، اما برایم واقعا مهم است که بدانم آیا به نظر شما مهم‌ترین دلیل مانایی و البته محبوبیت این شهید، آن هم بعد از 23 سال، همین نوع نگرش ایشان به زندگی خودشان نیست؟

نمی‌دانم چه جوابی باید بدهم. وقتی نوشته‌های آقا مرتضی در باب هنر و سینما، بعد از این همه سال، هنوز دارد کار می‌کند، خب! طبیعی است او زنده است.

مردم سالاری/ داريوش مهرجويي: همچنان در انتظار تهيه‌کننده براي فيلم هايم هستم



داريوش مهرجويي براي ساخت فيلم سينمايي خود همچنان در انتظار مشخص شدن يک سرمايه‌گذار و تهيه‌کننده مطمئن است تا امسال در کنار اجراي دوباره نمايش «غرب واقعي»، فيلم جديدي هم بسازد.


به گزارش ايسنا،‌ از مدت‌ها قبل ساخت نسخه دوم فيلم «سنتوري» به کارگرداني داريوش مهرجويي مطرح شد که اين کارگردان اعلام کرد که فيلم جديد خود را با نام «سنتوري، مرد پاييزي» جلوي دوربين مي‌برد و آخرين مراحل ويرايش فيلمنامه را هم اواخر سال گذشته به پايان رساند.



او درباره آخرين وضعيت ساخت اين فيلم به ايسنا گفت:همچنان به دنبال سرمايه‌گذار و تهيه‌کننده هستم و در صورت انجام اين کار مقدمات ساخت فيلم را مي‌توان فراهم کرد. مهرجويي با بيان اينکه در حال حاضر شش فيلمنامه را براي ساخت آماده دارد، درباره نمايشي که پيش از اين اعلام شده بود قرار است اجرا کند، نيز افزود: طبق هماهنگي و مذاکراتي که سال گذشته صورت گرفت، قرار است نمايش «غرب واقعي» را با همان گروه بازيگران قبلي (از جمله امين حيايي،‌ محمدرضا خلج،‌ جمال مرتضوي و جميله فردين) در خانه هنرمندان ايران به صحنه ببرم.


وي درباره فيلمنامه‌هايي که آماده دارد نيز گفت: چند فيلمنامه و سريال را در مدت هشت سال گذشته نوشته‌ام که يکي از آن‌ها درباره مولانا است و از آنجا که متن آن را به انگليسي نوشته‌ام، قصد دارم ابتدا آن را به فارسي منتشر و بعد براي ساختش اقدام کنم.


او همچنين ادامه داد: دو سريال هم درباره‌ زکرياي رازي و دکتر حسابي آماده دارم که اميدوارم يک سرمايه‌گذار پيدا شود و بتوانم آن‌ها را هم بسازم. البته براي سريال دکتر حسابي صحبت‌هايي پيش از اين با تلويزيون انجام شد اما به نتيجه نرسيد.


مهرجويي با اشاره به اينکه در صورت همکاري يک سرمايه‌گذار ممکن است براي ساخت اين سريال‌ها با شبکه نمايش خانگي هم مذاکره کند‌، فيلمنامه‌ خود درباره عطار را يکي ديگر از آثاري دانست که براي ساخت آماده دارد و تاکيد کرد: اين‌ها همگي شخصيت‌هايي بودند که از نظر فرهنگي، علمي و فلسفي در تاريخ ما تاثيرگذار بودند و مردم بايد آن‌ها را بشناسند.


مردم سالاری/مدير تماشاخانه ايرانشهر: دخل و خرج تئاتري‌ها با هم نمي‌خواند


مدير تماشاخانه ايرانشهر بخشيدن سهم اين تماشاخانه از گيشه نمايش‌ها را اقدامي در جهت کمک به گروه‌هاي تئاتري دانست و گفت: دخل و خرج گروه‌هاي تئاتري با هم نمي‌خواند.


مجيد رجبي معمار در گفت‌وگو با ايسنا درباره بخشيدن 20 درصد سهم اين تماشاخانه از گيشه نمايش‌ها گفت: به هر حال بخشي از هزينه‌هاي تماشاخانه ايرانشهر و خانه هنرمندان ايران از سهم اين تماشاخانه از فروش گيشه گروه‌هاي تئاتري تامين مي‌شد اما در مطالعاتي که انجام داديم، متوجه شديم گروه‌ها با مشکلات بسياري روبرو هستند چرا که فروش تئاتر در هر حالتي خيلي بالا نيست. از سوي ديگر يک گروه بايد ماه‌ها زحمت بکشد تا يک نمايش را به صحنه ببرد و عموما دخل و خرج گروه‌هاي تئاتري با هم انطباق پيدا نمي‌کنند به همين دليل با پيشنهاد شوراي سياستگذاري تماشاخانه و بعد از صحبت با آقاي قاليباف شهردارتهران قرار شد از ابتداي سال 95 ، 20 درصد فروش گيشه نمايش‌ها را دريافت نکنيم و کل فروش گيشه به گروه‌ها پرداخت شود.


وي اضافه کرد: همين تصميم در تالار استاد انتظامي خانه هنرمندان هم اجرا مي‌شود. البته زحمت فوق‌العاده‌اي به دوش بنده مي‌اندازد زيرا بايد هزينه‌هايي را که پيشتر از محل 20 درصدها دريافت مي‌کرديم‌، از منابع ديگري تامين کنيم.


رجبي معمار گفت: در تلاش هستيم اين مبلغ را از شهرداري و ديگر منابع درآمدي تامين کنيم و اميدوارم ديگر مجتمع‌ها و سالن‌هاي هنري هم بتوانند براي کمک به گروه‌هاي نمايشي، سهم خود را از فروش گيشه ببخشند.


مديرعامل خانه هنرمندان ايران با اشاره به برخي از اظهارنظرها درباره لزوم درآمدزا بودن تئاتر تصريح کرد: بعضي دوستان تئاتر را با سينما مقايسه مي‌کنند و معتقدند تئاتر براي فروش بيشتر بايد از سوپر استارها استفاده کند، در حالي که مقايسه اين مديوم درست نيست اقتضاي تئاتر با سينما متفاوت است و در همه کشورها دولت و بخش خصوصي به تئاتر کمک مي‌کنند.


وي با اشاره به ديدار نوروزي هنرمندان با مقامات شهرداري که شامگاه 21 فروردين ماه انجام شد‌، اضافه کرد: در اين ديدار که با حضور رئيس سازمان زيباسازي برگزار شد‌، هنرمندان پيشنهادات خود را مطرح کردند و به ويژه هنرمندان تئاتر رضايت خود را ازبابت بخشيده شدن 20 درصد سهم تماشاخانه ايرانشهر اعلام کردند.


اين مدير هنري در ادامه با اشاره به مراحل آماده سازي مجموعه «شهر آفتاب» براي ميزباني نمايشگاه کتاب تهران توضيح داد: در اين مجموعه ظرفيت‌هاي بسيار خوبي وجود دارد و ديروز هم جلسه مهمي با حضور مديران شهرداري برگزار شد‌‌ تا اين مجموعه تا چند روز آينده به طور کامل آماده شود و از 14 ارديبهشت ماه ميزبان نمايشگاه کتاب تهران باشد.


وطن امروز/نگاهی به سریال نوروزی «قرعه» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد


حفره در متن!

در ایام نوروز 3 سریال از شبکه‌های سراسری رسانه ملی پخش شد که هر یک سعی داشتند برای ایام خاص تعطیلات مردم شرایطی مناسب از تماشا را فراهم کنند اما این فرصت مناسب برای جذب مخاطب ایرانی که امروزه در هجوم انواع برنامه‌ها و سریال‌های مخرب ماهواره‌ای قرار دارد، به اشکال مختلف روی نداد. شاید مهم‌ترین مساله در ایجاد سطح کیفی برنامه‌های تولیدی در نوروز امسال به عدم توجه دولت در حمایت از تنها رسانه قانونی و ملی ما باشد که اعتراض بسیاری از اهالی تلویزیون را پیش از آغاز سال نو در بر داشت تا آنها از ته کشیدن پول در صندوق رسانه و بی‌تفاوتی مسؤولان دولتی زبان به گلایه بگشایند. مساله‌ای که موجب تسری این نگاه شد که خیلی‌ها از جمله دولت نقش رسانه‌ها را به‌عنوان عنصری تبلیغات‌چی برای برنامه‌های خود می‌دانند(!) و در غیر این صورت دست‌های حمایتی خود را کوتاه خواهند کرد. به گزارش «آوینی فیلم»، برای بررسی آثار تصویری جدا از علل و عوامل رخ‌داده در فرآیند تولید و محدودیت‌ها و معضلاتی که سد راه مسیری درست می‌شود به عنوان یک منتقد باید به اصل ماجرا یعنی متن اثر تمرکز داشت و از این لحاظ نقطه ضعف‌هایی به سریال‌های پخش‌شده در تلویزیون به لحاظ فنی وجود داشته که مواردی از آنها جهت کمک به ساخت مطلوب آثار در آینده بیان می‌شود. در واقع انتقاد رخ داده که به شکل گفتمان درونی میان رسانه‌ها خواهد بود به دور از هرگونه موضع‌گیری‌های مرسوم در جهت یاری رساندن به بهتر شدن برنامه‌های تلویزیونی در رسانه گرانقدر ملی ما خواهد بود. اما از اصل قضیه دور نشویم و نگاه‌مان را به آثار ارائه‌شده و متن ماجرا بدوزیم که حاشیه‌ها همیشه گریبانگیر نقد بوده و متاسفانه در متن یادداشت‌ها بیشتر خودنمایی می‌کند. در بررسی و تحلیل مجموعه‌های تولیدی پخش‌شده از تلویزیون در ایام نوروز به سریالی با نام «قرعه» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد می‌رسیم که در این چند سال اخیر سابقه کارگردانی آثار مختلف تلویزیونی مانند «دردسرهای عظیم» را داشته است.

در سریال جدید نیک‌نژاد هم مانند آثار گذشته وی شاهد حضور تعداد زیادی از شخصیت‌های داستانی به موازات بافت سریال بوده‌ایم، چنانکه فضای خانوادگی و ژانر ملودرام «قرعه» موجب ایجاد خرده‌داستان‌هایی از خانواده‌های متعدد شده است و همین مساله به عنوان پاشنه آشیل سریال خود را نشان می‌دهد، چرا که باید دانست در آثار سینمایی و تلویزیونی که تعدد شخصیت‌ها و داستان‌ها روایتی شناور را موجب می‌شود باید طبقه‌بندی اطلاعات وارده به مخاطب و هماهنگی میان شخصیت‌ها برای پیشبرد درام به‌عنوان اصلی مهم مورد توجه نویسنده و کارگردان قرار گیرد. مساله‌ای که در سریال «قرعه» به دلیل نبود مدیریت لازم در اجرا به کنار رفته و تنها تکرار ایده اصلی به‌عنوان جریان غالب سریال شکل گرفت. مجموعه تلویزیونی «قرعه» داستانی است از کنار هم قرار گرفتن چند خانواده که محور اصلی تجمع آنها براساس قرعه‌کشی صورت یافته است و در میان انواع رخدادهای ایجاد‌شده در مسیر رسیدن به قرعه شانس، نویسنده نیز بر محور تصادف و شانس روایت را پیش می‌برد تا در میان داستان‌های عاشقانه و قسمت‌های مختلف سریال فرآیندی منطقی و نگاهی راهگشا برای بیننده رخ ندهد. تنابنده در ادامه تجربیات نویسندگی خود این بار در «قرعه» نیز به دنبال انتقال فضایی شلوغ و جهانی از تداخل رفتارهای آدمیان بوده اما نتوانسته هدایت درستی از شخصیت‌های متعدد سریال و خرده‌داستان‌های روایی در فیلمنامه داشته باشد و گسست موقعیت‌ها، رفتارها، کنش‌ها و عدم بازتابی مناسب از زندگی خانواده‌ها در مواردی مختلف در این مجموعه یافت شده است. البته نمی‌توان از توانایی نویسنده برای ایجاد فضایی شاد و طنازانه در برخی سکانس‌ها گذشت و البته در مواردی نیز حس مناسبی از همراهی خانواده‌های ایرانی در بستر جهانی بومی رخ داده است. از این رو انتخاب خانواده‌هایی در طبقه اجتماعی رو به پایین جامعه به لحاظ اقتصادی و پرداخت به معضلات مختلفی که برای زندگی دارند، موجب ایجاد موقعیت‌های تراژیکی از تقابل رفتارها، احساس‌ها و گم‌گشتگی‌های آدمیان شده است و همین تضاد رفتارها موجب ایجاد شرایطی کمیک نیز در سریال شده است. از این رو «قرعه» توانسته است در پرداختن به گرما و سرمای نهفته در درون خانواده‌های درگیر با معضلات اقتصادی موفق عمل کند. سریال «قرعه» به موازات گفته‌های متولیان سریال به دنبال ارائه فضایی از زندگی ایرانی است و این مساله در میان انواع تولیداتی که آشکارا در پی نفی شیوه زیست خانواده‌های ایرانی و پرداخت و الگونمایی زندگی غربی هستند، می‌تواند به عنوان مساله‌ای ارزش‌مدار مورد توجه قرار گیرد. البته بافت تار و پودی زندگی ایرانیان و طبقات مختلف زندگی آنان چنان است که به راحتی نمی‌توان اقدام به طراحی فرآیند رفتاری و نگاه‌های جاری میان اعضای مختلف خانواده با وجود تفاوت دیدگاه نسل‌های متمایز کرد، از این رو برخی کارگردانان که ادعا و حتی دغدغه پرداخت به زندگی ایرانی در بستر آثار خود را دارند نیز در اجرا نمی‌توانند به همه جوانب موجود در میان خانواده‌های ایرانی دست یابند.

اما آنچه مهم است توجه به بومی‌گرایی و لزوم تولید آثاری در نمایش ساختار مطلوب زندگی اسلامی و ایرانی است تا دور از تلاش‌های فریبنده غربی‌ها برای جلب مردمان ایران زمین به دنبال اصالت ریشه‌ها در فرهنگ و نگره‌ای بومی باشیم.

این مساله وقتی برجستگی بیشتری می‌یابد که کشور ایران در جهان تکنولوژیک امروزی و در کنار پوست‌اندازی نسل‌ها، موقعیتی حساس از فضای اندیشه‌ای دوقطبی میان سنت و مدرنیته را تجربه می‌کند و برای دور شدن از تفکرات غریبه با احوال اصیل ایرانیان نیاز است هر چه بیشتر به سوی تصویرنمایی پیشینه تفکر ایرانی‌ها و ریشه‌های عمیق ارتباطی میان خانواده‌های ایرانی حرکت کنیم، چرا که در غیر این‌صورت در منوی پیشنهادی شام دروغین ایرانی در رسانه‌های معاند با اخلاق، انواع غذاهای فریبنده و فاسد از نوع مراوداتی غریبه با نجابت و اصالت ما پیشنهاد خواهد شد؛ ارتباطاتی فست‌فودی! که انسان‌ها به نقش مصرف‌کننده‌ای فوری درآمده و عمق ارتباط خانوادگی به شکل انواع برخوردهای سطحی و بی‌ریشه است.


وطن امروز/نسبت اخلاق و رسانه در بازتولید الگو در جامعه


فاصله‌ای عمیق میان ادعا و عمل!

چندی پیش یادداشتی در یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب به قلم یکی از به‌ظاهر منتقدان قدیمی سینمای ایران علیه ابراهیم حاتمی‌کیا و دیدگاه‌های این فیلمساز مطرح سینما منتشر شد که می‌تواند مبحثی برای یادداشتی انتقادی و در عین حال راهبردی در نسبت اخلاق و رسانه باشد. این مساله وقتی برجسته می‌شود که همین رسانه‌های مدعی اخلاق به اشکال مختلف در مقام منتقد دیگران عمل می‌کنند و سابقه نشان‌دهنده فاصله میان ادعا و عمل انجام شده از سوی آنها است. اما برای آنهایی که از یادداشت انتقادی جناب نویسنده پیشکسوت آگاهی ندارند و به دنبال تناسب آن با موضوع این یادداشت هستند، لازم به مقدمه‌ای برای توضیح مطلب است. نویسنده در آن یادداشت منتشر شده به شکل نامه‌ای خطاب مستقیم به فیلمساز کرده و نگاه کارگردان «بادیگارد» را در این سال‌ها که شامل انتقاداتی به شرایط سینما و عملکرد مسؤولان و هنرمندان بوده حرکتی لج‌درآور دانسته است! نویسنده در مطلب خود جدا از انتقاداتی که به نگاه فیلمساز قدیمی سینمای ایران و کاراکترهایش همچون حاج حیدر فیلم «بادیگارد» کرده و ایشان را طلبکار مردم دانسته است! به مسائلی خصوصی که گویا میان فیلمساز و آقای منتقد در گذشته رخ داده، اشاره کرده است که البته می‌توان نشر این مسائل را به نوعی در جهت ضربه زدن به فیلمسازِ تا دیروز دوست و امروز غریبه از سوی نویسنده دانست تا به این دلیل مسائل مختلفی مانند دیدگاه سیاسی فیلمساز تا نوع نگاهی که نسبت به رسانه‌ها داشته و به قول آقای نویسنده به صورت درگوشی هم منتقل شده است را در محیطی عمومی منتشر کند و این موضوعی بسیار دردآور است که چگونه می‌شود دور از توجه به رازمندی اقدام به انتشار دغدغه‌های شخصی افراد در فضایی عمومی کرد! و با وجود همه جذابیت‌هایی که آن گونه گفت‌وگوهای خصوصی می‌تواند برای دیگران داشته باشد، اما ادب و اخلاق انسانی این اجازه را نمی‌دهد که به این نحو برخورد شود و در واقع مسؤولیت انسانی هر شخص بسیار مهم‌تر از اینگونه رفتارهای جذاب دنیوی است. از این رو باید دانست که توجه به اخلاق انسانی همیشه سرلوحه اخلاق حرفه‌ای قرار می‌گیرد و در این میان می‌توان به گزینه‌های مطلوبی در نگره زیست انسانی توجه کرد و از سودای جهان هزارسوی رسانه به افقی گرانقدر از عالم انسانی رسید. بدیهی است رسانه محدوده‌ای است که می‌توان در آن به نقش و نگار درآورد زیبایی‌های عالم انسانی را و بهانه‌ای است برای بازتاب احوالات درست و نقد رفتارهای متضاد با ذات انسان بودن و متاسفانه به دلایل مختلف و به دلیل فهم وارونه این مطلب نزد افراد شاهد بروز بازتاب‌های ناگواری از این چرخه به بیرون هستیم و در این راستا به جای متن دلنشینی از آرزوی بهروزی، حاشیه‌ها سایه بر احوال تفکر یافته و قاب‌های کج بی‌اخلاقی جای حض بصری مطلوب از آگاهی و دانایی را می‌گیرد. آنچه در فضای رسانه‌ای به‌عنوان سرمنزلی مهم باید مورد توجه اهالی دست‌اندرکار قرار گیرد، رعایت مراعات انسانی و توجه به چگونه مطرح کردن خوبی‌ها و دوری از اشاعه و پخش منکرات بویژه پرهیز از افشای رازهای دیگران است که حفظ حرمت‌های انسانی، قانونی ماندگار در مسیری انسانی و در هر حرفه‌ای بویژه در بخش رسانه‌ای است. در این میان اگر کمی بیشتر به حرفه و مسیر کاری خود در راهی مطمئن نظر بیفکنیم، خواهیم دانست که در واقع فضای رسانه می‌تواند همچون منبری برای یک سخنران و واعظ در نظر گرفته شود که می‌توان در آن به ثبت و مطرح‌سازی خوبی‌ها و نکوهش فریب‌ها و نقد اتفاقات و رویدادها به بهای اصلاح برآمد، همان طور که رسول خدا(ص) در مسیر آسمانی خود در دورانی که منبر همچون رسانه‌ای مهم کاربرد بیشتری داشت، از آن در جهت ارائه زیباترین واژه‌ها برای قاب روشنایی استفاده می‌کرد و عنوان می‌داشت: «منبری علی تُرعَه مِن تُرَعِ الجنّه» که منبر من بر کانال و رودخانه‌ای که شعبه‌ای از رحمت الهی در بهشت است، استوار است. از این رو توجه به ابعاد انسانی در مسیر فعالیت رسانه‌ها به‌عنوان محملی جهت نشاندن عطشی گوارا در جان مخاطبان بسیار مهم خواهد بود.

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین