گروه فرهنگی: امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
* * *
ابتکار/رییس سازمان سینمایی با اشاره به استقبال مردم از اکران نوروزی : باید مخاطبان تازه سینما را حفظ کنیم
رییس سازمان سینمایی با اشاره به استقبال مردم از سینماها در ایام نوروز گفت: ما باید کسانی که در این دوره برای اولینبار یا بعد از سالها به سینما آمدند را حفظ کنیم و اینطور نباشد که فکر کنند تنها در فصلی خاص با فیلمهای خوب در سینما رو به رو میشوند.
به گزارش ابتکار، نخستین جلسه شورای صنفی نمایش در سال جدید با حضور رییس سازمان سینمایی، معاونت نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، مدیر کل سینمای حرفه ای، مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی و اعضای شورای صنفی نمایش دوشنبه 16 فروردین ماه، برگزار شد. ابوالحسن داوودی، رییس شورا و نماینده کانون کارگردانان در این جلسه خطاب به حجت الله ایوبی گفت: پیش از آغاز جلسه امروز اعضای شورا بسیار از تصمیماتی که برای اکران سینماها در سال گذشته گرفته بودند، راضی و خوشحال بودند. وی افزود: این تصمیمات موجب شده تا در سینما رونق مضاعفی به وجود بیاید. یکی از دلایل این رونق دوباره، فروش فیلمها در سال گذشته، این بود که ما پیش از این با معضلاتی در اکران مواجه بودیم که قدمت بسیاری داشت. در هر سال ما تنها فصول و مناسبتهایی داشتیم که فیلمها در آن زمان محدود فروش خوبی پیدا میکرد و بعد و قبل از آن تبدیل به حفرههای متروکی در اکران شده بود که از آن به عنوان«فصل مرده» نام میبردند. رییس شورا و نماینده کانون کارگردانان تاکید کرد: اتفاق خوبی که در برنامه ریزی اکران امسال افتاد این بود که ترتیبی داده شد که آرام آرام این فصول و مناسبتها در سینما حذف شود و فروش سینما شکل یکسرهای پیدا کند.
صدا و سیما برنامه خوبی نساخت
داوودی عنوان کرد: البته فروش اکران نوروز دلایل دیگری هم داشت، مثل این که صدا و سیما هیچ برنامه خوبی نساخت و از طرف دیگر اطلاعرسانیها به خوبی انجام شد. ما همیشه در بحث اطلاع رسانی با ضعف رو به رو بودیم، اما اطلاع رسانیهای امسال، با وجود این که بخش اعظمی از آن از طریق ماهوارهها انجام شد، نشان داد که سینما فرزند ناخوانده نظام جمهوری اسلامی ایران نیست. این کارگردان در ادامه توضیح داد: حتی این تبلیغات بر روی فروش فیلم نظام هم تاثیرگذار بود. در هر صورت خوشحال هستیم که در انتهای این دوره، حاصل کار رضایت بخش است.
جلسههای اولیهام با سینماداران تلخ بود
رییس سازمان سینمایی هم در پاسخ به صحبتهای داوودی و ضمن تبریک سال جدید و خوشامد گویی به اعضای شورای نمایش گفت: من هم در ایام نوروز هر روز آمار فروش فیلمها_ که بسیار خوب بود _را پیگیری میکردم. به خاطر دارم روزهای اولی که به سازمان سینمایی آمدم جلساتم با سینماداران بسیار تلخ بود. چون آنها از میزان فروش سینماها گله مند بودند و مشکلات فراوانی داشتند، حتی برخی میخواستند، سینماهایشان را تغییر کاربری دهند. واقعا وضعیت خراب بود. وی افزود: همه به این باور رسیده بودند که مخاطبین سینما به یک میزان ثابت رسیده و بیشتر از این نخواهند شد. اما همیشه می پرسیدم چطور ممکن است در کشوری که مردم سرگرمی خانوادگی دیگری ندارند، تعداد ثابتی مخاطب وجود داشته باشد. ایوبی با اشاره به طرح سینما سلام یادآور شد: ما طرح «سینما سلام» را به همین دلیل اجرا کردیم و هجوم مردم به سینماها نشان داد که مردم ایران سینما را دوست دارند و نمیشود سینما را از سبد زندگی آنها حذف کرد. وی درباره عملکرد شورای صنفی نمایش در سال گذشته عنوان کرد: فروش خوب سینمای ایران در اکران نوروزی انرژی خوبی به همه ما داد. شورای صنفی نمایش با تدبیر عمل کرد. ما دیگر برای مناسبت های مختلف هجومی از درخواست اکران فیلمها را نداشتیم و شما نشان دادید که حتی اکران فیلم در ماه های آخر سال مثل بهمن و اسفند هم می تواند با فروش خوبی رو به رو باشد. رییس سازمان سینمایی ادامه داد: برخی شبها که به عیادت از عباس کیارستمی میرفتیم در زمان بازگشت از جلوی سینما آزادی رد میشدم و می دیدم که مردم در ساعت 2 نیمه شب در جلوی سینما صف کشیدهاند. در حالی که در هیچ کجای دنیا مردم ساعت 2 نصفه شب برای دیدن فیلم صف نمی کشند و به سینما نمیروند.
هر مدیری دوست دارد در اوج جایگاهش را ترک کند
وی با بیان این که مردم شبکههای ماهوارهای را رها کرده بودند تا فیلمهای مجوزدار سینمای ایران را ببیند، تاکید کرد: البته من مطمئن هستم حتی اگر صدا و سیما بهترین سریالها را هم می ساخت باز هم مردم به سینما می رفتند. ایوبی ضمن تشکر از تلاشهای همه اعضای شورای صنفی در سال گذشته گفت: هر مدیری دوست دارد در اوج جایگاهش را ترک کند و خوشبختانه برای شما این اتفاق افتاده است.
بهترین دوران ارتباط با مدیریت در شورای صنفی نمایش
ابوالحسن داوودی در پاسخ به اظهارات رییس سازمان سینمایی بیان کرد: باید براساس تجربیات خودم بگویم که این دوره یکی از بهترین دورههای ارتباط با مدیریت بود. شما ، حبیب ایل بیگی، محمدرضا فرجی و نماینده سازمان سینمایی در شورای صنفی نهایت همراهی را با ما داشتید و فضای احترامی در این رابطه به وجود آمده بود که خوشبختانه تا پایان راه حفظ شد. وی تاکید کرد: در برخی از انجمنها آنقدر اتفاقات نامناسبی می افتد و شان و شخصیت مان زیر سوال می رود که از حضور در آنها گریزان هستیم. از طرف دیگر من در این دوره افتخار کار با دوستانی را داشتم که فکر نمیکنم حتی یک بار هم کارشان به رای گیری رسیده باشد، به این دلیل که بسیار تصمیماتشان دقیق، منطقی و مستدل بود.
تغییراتی که شورای صنفی نمایش به وجود آورد باید حفظ شود
رییس شورای صنفی نمایش با اشاره به فروش خوب سینماها گفت: امیدوارم تغییراتی که این شورا در اکران و فصول اکران به وجود آورد، حفظ شود. یعنی هر فیلمسازی بداند که در هر زمانی که فیلمش را اکران میکند، به میزان قابلیت فیلمش ظرفیت و شرایط اکران وجود دارد و فیلم می فروشد. وی در ادامه عنوان کرد: در چنین شرایطی دیگر کسی به سراغ شورای صنفی نمایش نمیآید یا به دنبال برقرار کردن ارتباط خاصی با اعضای شورای صنفی نمایش نمی رود.
ما باید مخاطبان سینما را حفظ کنیم
حجت الله ایوبی هم در ادامه سخنان داوودی تاکید کرد: من هم امیدوارم این آهنگی که شروع شده دچار سکته نشود. اکران دوم سال بسیار باید دقیقتر انجام شود حتی اگر فیلمسازانی را می شناسید که شرایط اکران ندارند اما فیلم خوبی در دست دارند به ما معرفی کنید تا ما به سراغ شان برویم. وی افزود: ما باید کسانی که در این دوره برای اولین بار یا بعد از سالها به سینما آمدند را حفظ کنیم و اینطور نباشد که فکر کنند تنها در فصلی خاص با فیلمهای خوب در سینما رو به رو میشوند. ابوالحسن داوودی، رییس شورا و نماینده کانون کارگردانان، مرتضی شایسته، نماینده کانون پخش کنندگان، محمد قاصداشرفی، غلامرضا فرجی و فرشید موتمنی آذر، نمایندگان انجمن سینماداران و علی آشتیانی پور و علی واجد سمیعی، نمایندگان شورای عالی تهیه کنندگان از حاضران در این جلسه بودند. با توجه به پایان ماموریت یکساله فعالیت اعضای شورای صنفی نمایش ابراهیم بانک به عنوان نماینده جدید کانون پخش کنندگان و همایون اسعدیان به عنوان نماینده جدید کانون کارگردانان در شورای صنفی معرفی شدند، سایر صنوف نماینده جدید خود را در هفته آتی برای سال 95 معرفی خواهند کرد.
اعتماد/گفتوگو با مرجان اشرفيزاده
«آبجي»، فيلمي مادرانه است نه فمينيستي
زهر عزپور/ فيلم «آبجي» نخستين فيلم بلند مرجان اشرفيزاده است. فيلمنامه آن به صورت مشترك توسط او، ناهيد طباطبايي و علي اصغري نوشته شده و با تهيهكنندگي محمد حسين قاسمي متقاضي حضور در سي و چهارمين جشنواره جهاني فيلم فجر شد. گلاب آدينه، معصومه قاسمي پور، پانتهآ پناهيها، حميدرضا آذرنگ، شيرين يزدان بخش و بابك حميديان بازيگران اصلي اين فيلم هستند. داستان فيلم درباره طلا و عطي (آبجي) مادر و دختري است كه ساليان سال است كنار هم زندگي ميكنند؛ سالهايي به درازاي زندگي آبجي يعني حدود ۵۰ سال اما اين وضعيت پايدار نيست و روزهاي جدايي از راه ميرسد. اين جدايي در حالي اتفاق ميافتد كه «آبجي» به دليل شرايط ويژهاي كه دارد بسيار وابسته به مادر است و «طلا» در زمان باقي مانده به دنبال امنيتي براي آينده «آبجي» است؛ آيندهاي بدون حضور خودش. فيلم «آبجي» يك ملودرام اجتماعي و خانوادگي از سطح متوسط جامعه است و نگاه انساني به مقوله خانواده با رگههايي تقديرگرايي دارد. گفتوگويي با مرجان اشرفي درباره « آبجي» داشتيم.
(فيلم آبجي) نخستين تجربه فيلم بلند داستاني شماست. شما قبلا چه تجربههايي در فيلم كوتاه يا فيلم مستند داشتيد و آنها چه تاثيراتي در فيلم سينماييتان داشت؟
سالها بعد از تمام كردن دانشكده سينما، حدود ٢٠ فيلم داستاني كوتاه و مستند كار كردم. بعد از آن، ٥ فيلم بلند ويديويي براي تلويزيون ساختم، فكر ميكنم كه اين فيلمها به لحاظ روايت، براي ساختن نخستين فيلم بلند سينمايي خيلي موثر بودند. حالا چه فيلمهاي كوتاه و چه فيلمهاي ويديويي مرا گام به گام به فيلم آبجي رسانده است و اميدوارم كه اين گامها نتيجه داده باشد. اين فيلم يك ملودرام اجتماعي و خانوادگي است. روايتگر قصه يك مادر مسن و يك دختر ميان سال است كه درگير شرايط خاصي هستند. فيلم فضاي غم و شادي را در كنار هم براي مخاطبان به تصوير ميكشد.
داستان فيلم آبجي درباره مادر و دختري كه ساليان سال است كنار هم زندگي ميكنند، اما اين وضعيت پايدار نيست و روزهاي جدايي از راه ميرسد. با اين داستان به نظر ميرسد شما نسبت به مسائل و دغدغههاي اجتماعي زنان نگاه ويژهاي داريد؟
اين داستان كه تا حدي با آن آشنا بودم برگرفته از واقعيات اطراف من بوده است. داستان فيلم آبجي قصهاي است كه فكر كردم ممكن است مصداقهاي زيادي در جامعه داشته باشد؛ ولي خيلي دقيق و ريزبينانه به آن نگاه نشود. سعي كردم كه خيلي ريزبينانه و دقيق به اين موضوع نگاه كنم و ارتباط، وابستگي، شرايط و حسي كه اين دو نفر به هم دارند را به تصوير بكشم.
ميتوانيم بگوييم كه ما با يك داستان فمينيستي سرو كار داريم؟
نه، قصه آبجي لزوما يك قصه فمينيستي نيست، بلكه يك قصه مادرانه است. عمده فيلمهايي كه كار كردم چه كوتاه و چه كارهاي ويديويي، شخصيتهاي اصلي آن، زنها بودند و اصلا به معناي فيلمهاي فمينيستي نبوده است. شايد به دليل اينكه من يك خانم هستم، درك بيشتري از كاراكترهاي خانم و مسائل و دغدغههاي آنها داشتم و همين باعث شده است كه موضوع بيشتر فيلمهاي من زنان باشند.
انتخاب چهرههاي سرشناس سينما و تئاتر بر چه اساس و رويكردي بوده است؟
طبيعتا مانند هر نويسنده و كارگرداني وقتي فيلمنامهاي نوشته ميشود، شخصيتهايي روي كاغذ خلق ميشوند و در ذهن شكل ميگيرند. با توجه به ذكاوتي كه سينما و تئاتر ما دارد، آنها را گزينش ميكنيم. در بازنويسيهاي بعدي فيلمنامه - كه واقعا تعداد آن هم كم نيست - بازيگرها و شخصيتهاي نقش جا ميافتند. من سعي كردم با توجه به مختصاتي كه نقشهاي اين قصه داشت و انتخابهايي كه اتفاق افتاده است؛ از بازيگرهاي محبوب كه حضور موفق سينمايي داشتند و چهره هم هستند يا سابقه تئاتري دارند و همچنين به لحاظ قدرت بازيگري و بازيهاي رئاليستي در شرايط خوبي هستند، انتخاب كنم. از اين انتخابها خيلي راضي هستم؛ فكر ميكنم كه بهترين گزينهها براي اين فيلم انتخاب شدهاند.
فيلمنامه را به همراه ناهيد طباطبايي كه در عرصه داستاننويسي فعاليت ميكند و همچنين علي اصغري به نگارش درآورديد. آيا اين يك طرح كلي بوده است كه با همكاري هم فيلمنامه را بنويسيد؟
من و آقاي اصغري چندين سال است كه با هم همكاري ميكنيم. منتها از زماني كه طرح و ايده فيلم آبجي به ذهن من رسيد، فكر كردم كه حضور يك خانم نويسنده خيلي ميتواند موثر باشد كه خوشبختانه با خانم طباطبايي آشنا شدم. آثاري كه از ايشان خوانده بودم، باعث شد اين كار را پيشنهاد دهم، كه هم ناهيد طباطبايي و علي اصغري اين همكاري را پذيرفتند. درواقع براي شروع به كار يك گروه ٣ نفره شديم كه ايده اوليه داستان براي من بود و فيلمنامهاي كه حاصل شده است ماحصل همكاري ما با هم است.
اين ايده از كجا شكل گرفت؟
ترجيح ميدهم تا ديده شدن فيلم راجع به آن صحبت نكنم؛ ولي خب به هرحال ريشه در واقعيتهايي دارد كه اطراف من و همه ما وجود دارد.
شما متقاضي حضور فيلم (آبجي) در سي و سومين جشنواره فيلم فجر شديد. آيا فكر ميكنيد كه فيلمتان در جشنواره حضور داشته باشد؛ حتي اگر نتواند نظر داوران را جلب كند؟
مانند هر فيلمسازي حضور در جشنواره و ديدهشدن فيلم براي ما اهميت دارد. فيلم آبجي فيلمي است كه ميتواند حضور جشنوارهاي خوبي داشته باشد، چرا كه از ابتدا نگاه ما به مخاطب بوده و فكر كرديم اين فيلم براي اكران سينما آماده ميشود و بايد نظر مخاطب را جلب كند. اين فيلم جنبههاي هنري دارد كه ميتواند در جشنوارهها و فستيوالها شركت كند و در اينجا هم مورد توجه و داوري قرار بگيرد. حالا جشنواره بينالمللي فجر فرصتي است براي حضور و ديده شدن كه اميدوارم اين شانس را داشته باشد و اين اتفاق بيفتد.
ایران/در گفتوگوی دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور با روزنامه ایران مطرح شد
باسرمایه های فرهنگی و اجتماعی تنگ نظرانه برخورد کرده ایم
نرگس عاشوری
پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی نیاز به تغییر بنیادین در عرصههای مختلف اجتماعی احساس شد و در این راستا ایجاد تحول در مقوله فرهنگ که از جایگاه و پایگاه ممتازی برخوردار است مورد توجه ویژه قرار گرفت و بر اساس فرمان حضرت امام خمینی(ره) در سال 1363 شورای عالی انقلاب فرهنگی شکل گرفت. یکی از مهمترین اهداف مطرح شده برای این شورا گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامی در شئون جامعه و تقویت و اعتلای فرهنگ عمومی بود. بر همین اساس با پیشنهاد ریاست وقت شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شورای فرهنگ عمومی به عنوان یکی از شوراهای اقماری شورای عالی انقلاب فرهنگی در دستور کار قرار گرفت. سرانجام در سال 1364 شورای فرهنگ عمومی به منظور تعیین اهداف، سیاستگذاریها و هدایت فرهنگ عمومی شکل گرفت و به صورت رسمی از سال 1365 آغاز به کار کرد.
همچنین به منظور توجه بیشتر به مسائل فرهنگی استانهای کشور و پیگیری مصوبات شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1372 نسبت به تأسیس و تشکیل شورای فرهنگ عمومی در مراکز استانها اقدام شد که تاکنون در مرکز همه استانها این شورا تشکیل شده است. شورای فرهنگ عمومی هر دو هفته یک بار به صورت مستمر تشکیل جلسه میدهد و ریاست آن را وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عهده دارد.
این شورا در استانها به ریاست ائمه جمعه، نایب رئیس استاندار و دبیری مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها فعالیت میکند. این شورا تاکنون 8 دوره را پشت سر گذاشته است و فعالیت شورای هشتم با آغاز به کار دولت یازدهم از مرداد 1392 آغاز شده است. با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید مسائل خانواده و آسیبهای اجتماعی آن از جمله طلاق در اولویت کاری این شورا قرار گرفته است.
دبیر هشتمین دوره شورای فرهنگ عمومی هر چند از «آموزش، مشاوره و اصلاح راهبردها» به عنوان 3 اولویت تعیین شده برای دستگاههای فرهنگی برای مواجهه با این معضل نام میبرد اما در یک نگاه واقعبینانه معتقد است مواجهه با این مسائل شیوه خاص خود را میطلبد و نمیتوان انتظار داشت که با یافتن صرفاً مدیریت متمرکز و کار دستگاهی بر آن غلبه کرد و لازم است راهحلهای اجتماعی و جامعه محور برای این مسائل پیدا کرد. او میگوید اجرایی شدن این برنامهها و ایجاد تغییر در سطح جامعه با نوشتن مصوبه و برنامه در اتاقهای دربسته امکانپذیر نمیشود و باید از چشم و نگاه خانواده و جوانان در شرف ازدواج به مسائل خانواده نگاه کنیم.
حجتالاسلام والمسلمین سید حسین شاهمرادی همچنین بر استفاده از ظرفیت سرمایههای فرهنگی و اجتماعی در ارتقای سطح فرهنگی جامعه تأکید دارد و میگوید با گذشتن از تنگنظریهایی که عمدتاً ریشه در رقابتهای سیاسی دارد باید از توان الگوسازی نخبگان و سرمایههای فرهنگی جامعه بیشتر استفاده کنیم. ضمن مرور عملکرد و کارآمدی این شورا در دورههای گذشته و میزان تأثیرگذاری شورای فرهنگ عمومی در ارتقای سطح فرهنگی جامعه با سید حسین شاهمرادی درباره لزوم تناسب و نزدیکی چارچوبها و ارزشگذاری تصمیمسازان فرهنگی با باورهای جامعه به گفتوگو نشستهایم که در پی میآید.
با وجود شورای عالی انقلاب فرهنگی، تشکیل شورای فرهنگ عمومی چقدر ضرورت دارد؟ نقش شورای فرهنگ عمومی همچون شورای بالادستی آن، یعنی شورای عالی انقلاب آیا صرفاً مهندسی فرهنگی است یا اینکه نقش اجرایی هم دارد؟
شورای فرهنگ عمومی به عنوان یکی از شوراهای اقماری شورای عالی انقلاب فرهنگی در قالب و کسوت دیدهبان حوزهها و مؤلفههای فرهنگ عمومی که در بطن و متن جامعه وجود دارد ظاهر میشود و رسالت و هدف غایی آن سیاستگذاری، هدایت و نظارت بر فرهنگ عمومی است و لذا از سطحی اجرایی به سمت هدایت و راهبری جامعه حرکت کرده و عملاً بازوی عملیاتی راهبردهای کلان شورایعالی انقلاب فرهنگی است. این شورا در سالهای آغازین استقرار نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت که ضرورت تغییر و اصلاح در بنیانهای سیاسی و فرهنگی کشور بشدت احساس میشد. از طرف دیگر شورای عالی انقلاب فرهنگی در آغاز فعالیت خود به سمت اصلاح نظام آموزش کشور حرکت و فعالیت داشت و حوزه فرهنگ عمومی که همان شیوه و روش و آداب زندگی جمعی مردم است مغفول مانده بود که با تشکیل شورای فرهنگ عمومی به این امر نیز پرداخته شد. درواقع شورای فرهنگ عمومی برای هماهنگی و همسو کردن سیاستها و برنامههای دستگاههای فرهنگی کشور همگام با سیاستهای یک نظام در حوزه فرهنگ شکل گرفته و با توجه به ماهیت پویایی فرهنگ و ضرورت اصلاح و ارتقای مؤلفههای آن در هیچ زمانی کار روی آنها متوقف نخواهد شد. در حال حاضر شورای عالی انقلاب فرهنگی از شوراهای اقماری خود برای تصمیمگیریها بهره میبرد و این شوراها با ارائه نظرات کارشناسی دقیق از فضای فرهنگی کشور و جامعه بنا به فراخور نقش و جایگاه خود به شورای عالی پیشنهادهایی را ارائه میکنند. تشکیل شوراهای اقماری که شورای فرهنگ عمومی هم از جمله آنان است به صورت تخصصی به موضوعات مطرح شده میپردازد. همانگونه که اشاره شد شورای فرهنگ عمومی از دو لایه سیاستگذاری در سطح کلان و راهبردی و سطح عملیاتی و اجرا حسب آیین نامه شورای فرهنگ عمومی در سطح استان و شهرستان تشکیل شده است. لذا با ترکیب دو موضوع اساسی سیاستگذاری و اجرا اهداف مصرح خود را محقق میسازد.
بر این اساس برای شورای فرهنگ عمومی نقش سیاستگذاری و اجرایی تبیین شده است اما آیا واقعاً مصوبات شورای فرهنگ عمومی ضمانت اجرایی هم دارد؟
براساس مفاهیم نهفته در متن آیین نامه شورای فرهنگ عمومی مبنی بر تجمیع دستگاهی و براساس راهبرد نظام مشارکت فکری و خرد جمعی واضح است که مصوبات جنبه اجرایی داشته و ناظر به عملکرد دستگاههای عضو است. بویژه در سطح خرد آن یعنی سطح استانی مصوبات لازم الاجرا است و قانونگذار این موضوع را در مواد و تبصرههای آیین نامه لحاظ کرده است. با توجه به تأکید حضرت امام(ره) و همچنین تأکید رهبر معظم انقلاب مبنی بر لزوم اجرایی شدن مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، از آنجا که مصوبات شورای فرهنگ عمومی پس از تأیید شورای عالی انقلاب فرهنگی توسط رئیس جمهوری ابلاغ میشود؛ همانند سایر قوانین و مقررات لازم الاجرا میشوند اما اینکه چقدر اجرا میشوند بستگی به همت و توجه مسئولان دارد که این در مورد نظریه قوانین صادره هم صدق میکند. از طرفی مصوبات شورای فرهنگ عمومی براساس نظر و خرد جمعی که مسئولان کشور عضو آن هستند تنظیم میشود و مجری مصوبات همان مسئولان عضو شورا هستند اما مهمتر از آن ایجاد بستر و شرایط لازم درجامعه است تا مردم مصوبات را مورد توجه قرار دهند که این نیازمند همراهی و عزم ملی همه دستگاههای فرهنگی و خواست و پذیرش مردم است بدین معنی که هر چه مصوبات در راستای تسهیل و ارتقای سطح زندگی و فرهنگی مردم باشد پذیرش آن هم با سهولت بیشتری مواجه خواهد شد.
مسلماً این امر از یک سو نیازمند شناخت درست از نیاز مردم جامعه و از سوی دیگر ایجاد باور عمومی نسبت به یک مقوله است. شناسایی آسیبهای اجتماعی و ارائه راه حل نیازمند کارشناسانی آشنا به این مقوله است. به اعتقاد شما آیا از تمام ظرفیت جامعه در این حوزه استفاده میشود؟ اساساً چقدر ترکیب شورا را مثبت ارزیابی میکنید و جای صاحبنظران چه حوزهای را خالی میبینید؟ (حتی در شورای فرهنگ عمومی استانها)
ترکیب اعضا و ساختار به گونهای طراحی و تدوین شده است که هم از ظرفیت دستگاهی استفاده شود و هم از پتانسیل و ظرفیت مردمی اما نکته مهم این است که تقریباً حوزه اشخاص حقیقی به نوعی باید پررنگ تر دیده شود. چه اینکه تحولات و تغییرات اجتماعی در گذر زمان پیچیده تر و مناسبات و سازوارههای اجتماعی در عبور از تحولات فناوریهای نوین اطلاعاتی و فضای مجازی تغییر کرده است. ترکیب شورا در کل ترکیبی مثبت ارزیابی میشود چه اینکه تقریباً دستگاههای عضو رویکردی اجتماعی و فرهنگی دارند. اما به نظر میرسد حوزه فرهنگ و اجتماع از همه خرده نظامهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متأثر است که لزوم حضور دستگاهها یا افراد صاحبنظر در حوزههای دیگر نیز باید به ترکیب اضافه شوند. به عنوان نمونه موضوع نهاد خانواده به واقع در عالم خلأ قابل بررسی نیست و موضوعات اجتماعی و فرهنگی و رفتاری مثل ذرات آزاد در علوم دقیقه مثل فیزیک نیست که همه قوانین بعدی را از رفتار ذره آزاد بتوان استنتاج و استخراج کرد لذا نظام و سیاستهای حوزه اقتصادی و سیاسی در یک برهم کنش با نظام فرهنگی اجتماعی میتواند بر موضوعات اجتماعی تأثیر و تأثر بگیرد.
با همه این احوال به اعتقاد شما در شرایط موجود برای کارآمدی شورای فرهنگ عمومی بخصوص در استانها چه تغییراتی لازم است صورت بگیرد؟
تکثر اندیشهها و تفاوتهای فکری در جامعه و ورود آن به درون حوزه سیاستگذاری طلب میکند افراد اندیشمند به عنوان شخصیتهای حقیقی و کانونهای هم اندیشی فکری استانی به ترکیب اضافه شوند. قبل از تغییر و اصلاح در شورای فرهنگ عمومی، لازم است در نظام برنامه ریزی کشور در حوزه فرهنگ عمومی اصلاح و تغییرات لازم انجام شود. وجود دستگاههای متعدد در نظام برنامه ریزی فرهنگی کشور منجر به هدر رفت سرمایه کشور میشود. لذا نخستین اقدام حرکت به سمت هدف، حذف تعدد در تصمیمگیری و برنامهریزی است. دوم ارتقا و تقویت نظام ارزیابی و رصد تحولات فرهنگی براساس فعالیت و اقدام دستگاههای فرهنگی است. آنچه مهم است، اعضا نباید به عنوان یک فرد، بلکه به عنوان یک سازمان باید در شورا حاضر شوند و تصمیمات و مصوبات شورا را به درون سازمانهای خود ساری و جاری کنند. شورای فرهنگ عمومی باید در نظام بودجه ریزی کشور در بخش فرهنگ مشارکت داده شود تا براساس میزان فعالیت هر کدام و اثرگذاری هر کدام بودجه اختصاص داده شود.
یک بخش از مشکلات این شورا مربوط به همین موضوع بودجه است که در قانون، ردیف بودجهای مشخص برای آن تصویب نشده است. آیا به دنبال تخصیص بودجه برای شورای فرهنگ عمومی نیستید؟ چرا این موضوع تا این زمان محقق نشده است؟
شورای فرهنگ عمومی به عنوان یک شورای اقماری مهم و تأثیرگذار بر تحولات اجتماعی، لزوماً باید در ردیف بودجه شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف و از سوی شورای عالی در موقع تنظیم و تدوین بودجه سنواتی لحاظ شود که در این خصوص با شورای عالی انقلاب فرهنگی و دبیرخانه آن مکاتبه شده است. البته این موضوع به سیاستهای بودجه از سازمان مدیریت کشور نیز بر میگردد که نگاه کلان دولت محترم براساس شرایط اقتصادی با رویکرد درآمد و هزینه و منابع درآمدی لحاظ میشود. ردیف بودجه دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی به لحاظ وجود دبیرخانه و به لحاظ ساختار و تشکیلاتی که در حوزه ساختار کلان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعریف میشود، متأثر از بودجههای وزارت متبوع است. در سال گذشته تلاشی برای بودجه امسال انجام شد که، برای نخستین بار ردیف برنامهای تحت عنوان برنامه ارتقای فرهنگ عمومی با پنج محور عملیاتی و پروژه اجرایی در ردیف بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعریف شد.
بیش از دو دهه از فعالیت شورای فرهنگ عمومی میگذرد. به اعتقاد شما آیا سیاستگذاران و راهبران این شورا در ارتقای سطح فرهنگی جامعه موفق بودهاند؟
تلاشهای بسیاری در حوزه سیاستگذاری و راهبردی در عرصه فرهنگ عمومی در طول بیش از دو دهه فعالیت انجام شده که مصوبات متعدد و انصافاً دقیق و کارشناسی موجود در مستندات دبیرخانه، مبین این نگاه عالمانه بر هدایت فرهنگ عمومی جامعه است. بخشی از مصوبات، متأثر از شرایط اجتماعی دوران گذر و رخداد خود بوده که تحلیل آن میتواند بسیار مفید واقع شده و مبین اندیشههای جاری بر جامعه و همسویی با مصوبات باشد. موضوع آینده پژوهی موضوعی بسیار جدی برای تبیین و شناخت جامعه فردا متأثر از بررسی عملکردهای قبلی در حوزه فرهنگ عمومی است که در دستور کار شورا قرار گرفته است. آنچه مسلم است، وجود شورای فرهنگ عمومی یقیناً منشأ اثر بوده و همین مقدار هماهنگی که در برخی برنامههای فرهنگی دستگاهها اتفاق افتاده یا میافتد هم حاصل تلاشهای شورا است که در شکلهای مختلف به متولیان مربوط اعلام میشود. هر چند در کلیت نظام برنامهریزی فرهنگی دچار مشکلات و ضعف هایی هستیم. به عنوان مثال تعداد زیادی مراکز و مراجع مختلف هستند که عنوان فرهنگی دارند و فعالیت فرهنگی میکنند، اما هماهنگ با سیاستهای کلی فرهنگی کشور نیستند و به مراجع نظارتی هم پاسخگو نیستند. تعدد مراکز تصمیمگیری در حوزه فرهنگ منجر به کاهش اثرگذاری فعالیتها میشود که نیازمند اصلاح است. اما همین مقدار هماهنگی و فعالیت دستگاهها در حوزه فرهنگ عمومی حاصل تلاش دست اندرکاران این شوراست. مصوبات شورا در قابهای مختلف همچون تذکر، توصیه و آیین نامه و دستورالعمل ابلاغ میشود که نمونه عین آن به موضوع ساماندهی وضعیت واردات، صادرات و تولید اسباب بازی در کشور میتوان اشاره کرد که از یک نظم دقیقی برخوردار شده و لذا توانسته منشأ اثر باشد.
با وجود این طبق اذعان کارشناسان بین چارچوبها و ارزش هایی که توسط سیاستگذاران تبیین میشود و فرهنگ عمومی رایج در جامعه فاصله زیادی ایجاد شده است. شما عمده دلیل این اتفاق را چه میدانید؟
دیدن موضوعات فرهنگی و اجتماعی از منظرهای مختلف متفاوت است. حتی در سطوح تصمیم گیران و تصمیم سازان هم همین طور است، اما تعیین چارچوبها و ارزش گذاریها هر چقدر به باور قاعده مخروط جامعه نزدیک تر شده باشد، بیشتر مورد استقبال قرار میگیرد. در حقیقت واقعی تر است، قطعاً موضوعی که عامه مردم به عنوان یک ارزش میشناسند را به سادگی نمیتوان نفی کرد همواره در طول زمان تغییر و جهت دهی به نرمی و آرامی میسر خواهد بود.
با استناد به بخشی از صحبت هایتان که اشاره کردید هر چه مصوبات در راستای تسهیل و ارتقای سطح زندگی و فرهنگی مردم باشد پذیرش آن هم با سهولت بیشتری مواجه خواهد شد به اعتقاد شما آیا در سالهای گذشته بدرستی تناسب بین ارزشها و باورهایی که توسط سیاستگذاران تبیین میشود و همچنین نیاز مردم لحاظ شده است و به واقع تصمیم سازان این حوزه از نیازهای واقعی مردم شناخت درستی دارند؟
در پارهای مواقع تناسب وجود دارد و گاهی هم این تناسب کم رنگ است. نیازسنجی مهمترین کاری است که در ارزشها و باورهای جامعه باید انجام داد. نباید از اینکه نیاز مردم با ارزشگذاریهای مسئولان یکی نیست رنجید، باید سعه صدر داشت.
همانطور که خودتان اشاره کردید وقتی اکثریت جامعه در قبال یک امر اجتماعی به باور عمومی برسند، آن را مشتاقانه انجام میدهند. نمونه این اتفاق مناسبتهای مذهبی و آیینی است که مردم بدون هیچ تشویق و تبلیغاتی آن را با علاقه و داوطلبانه به شکل مطلوب انجام میدهند. چگونه میتوان یک امر اجتماعی را به باور عمومی تبدیل کرد؟ کدام نهادها و ارگانها باید در این زمینه با شورای فرهنگ عمومی همکاری داشته باشند تا شاهد هم افزایی و همگرایی سیاستهای فرهنگی باشیم.
معمولاً امور اجتماعی، همان طور که نام دارند، اجتماعی اند. آنها به باور عمومی تبدیل میشوند. هر وقت تصمیم گرفته شود که اموری را به باور عمومی تبدیل کنیم قطعاً موفق نخواهیم شد. باور عمومی شدن امور بطئی و تدریجی است و به علاوه نشانه هایی هم دارد. مثلاً مشارکت عموم مردم را در پی دارد، در تصمیم گیریها ملاحظه میشوند، دغدغه مسئولان هستند، در برنامهریزیها مورد توجه قرار میگیرند، در اولویت بندیها به عنوان یک اصل مطرحاند و... تعجیل در اینکه امری را به باور عمومی تبدیل کنیم نتیجه نخواهد داد.
استفاده از الگوهای مرجع و نخبگان فرهنگی یکی از راهکارها برای جهت دهی درست به رفتارهای مردم و اصلاح ناهنجاریها و بداخلاقیها است. چقدر جای این الگوها را در ارتقای سطح فرهنگی جامعه خالی میدانید؟ آیا در این سالها از سرمایههای فرهنگی و اجتماعی مان بدرستی مراقبت کردهایم؟
همچنان که اشاره کردید ما با تنگ نظری با سرمایههای فرهنگی و اجتماعی خودمان برخورد کرده ایم. سرمایههای نمادین در کشور ما میتوانند رشد دهنده و مولد باشند، با این حال تنگ نظریهای ما در استفاده از این الگوها برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه محدودیت ایجاد کرده است. کسانی که اسوه یا الگوی جامعه و جوانان هستند بدون آنکه نیاز به اعمال قدرت باشد این قابلیت را دارند که یک رفتار و مَنِشی را در سطح جامعه گسترش دهند و جوانان و آحاد جامعه نیز با پیش گرفتن آن رویه، احساس تمایز و افتخار میکنند. ما در فرهنگ دینی و بومی خودمان و با گذشتن از تنگ نظری هایی که عمدتاً ریشه در رقابتهای سیاسی دارد باید از توان الگوسازی نخبگان و سرمایههای فرهنگی جامعه بیشتر استفاده کنیم.
در ابتدای این گفتوگو به هماهنگی و همسو کردن سیاستها و برنامههای دستگاههای فرهنگی کشور به عنوان یکی از نقشها و وظایف اصلی شورای فرهنگ عمومی اشاره کردید و در بخش دیگری از صحبت هایتان تعدد مراکز تصمیمگیری در حوزه فرهنگ را یکی از دلایل کم رنگ شدن اثرگذاری فعالیت های فرهنگی عنوان کردید. عملکرد این شورا را در ایجاد هماهنگی میان دستگاههای فرهنگی کشور چگونه ارزیابی می کنید؟
یکی از کارهایی که شورای فرهنگ عمومی انجام میدهد رسیدن به یک فهم مشترک از مفاهیم اجتماعی و فرهنگی بین دستگاههای مختلف فرهنگی است. دیدن یک مفهوم و موضوع فرهنگی از جوانب مختلف کمک زیادی به درست و حقیقی فهمیدن آن موضوع دارد. شورای فرهنگ عمومی با توجه به اینکه از دستگاههای مختلف فرهنگی تشکیل شده است در واقع یک موضوع را از منظرهای مختلف میتواند مورد بررسی قرار دهد. ناهماهنگی بین دستگاههای مختلف دلایل گوناگونی دارد. یکی از آنها آگاهی نداشتن کافی از یک موضوع است که در شورای فرهنگ عمومی این مسأله مورد توجه قرار میگیرد.
اکثر جلسات شورای فرهنگ عمومی در سال گذشته به موضوع خانواده و سبک زندگی اختصاص داشته است؛ موضوعی حساس که طرح مسائل آن به کارشناسان خبره و دانشگاهی نیاز دارد. در جلسات این شورا از چه افرادی همفکری و کمک گرفتید؟
در سال 1387 پژوهشی در جهاد دانشگاهی انجام شده بود که در آن با 14 نفر از جامعه شناسان و متخصصان آسیب شناسی اجتماعی ایران مصاحبه شده بود. جالب بود که 10 نفر از 14 نفر به موضوع آسیب شناسی خانواده اشاره کرده بودند و نسبت به اعتیاد، جرایم، مسائل جوانان و امثال آن، خانواده را در اولویت قرار داده بود. در مورد روند کاهش ازدواج، افزایش طلاق و انبوه جوانان در آستانه ازدواج نیز آمارها نگران کننده بود. این مسائل دست به دست هم داد تا حدود 20 جلسه از جلسات شورای فرهنگ عمومی و جلسات متعددی در دبیرخانه به موضوع خانواده اختصاص پیدا کند. خانواده متغیری غیرمستقل است که در رشتههای مختلف دانشگاهی از قبیل روانشناسی، جامعه شناسی، حقوق، اقتصاد و امثال آن مورد بررسی قرار میگیرد. دستگاهها و سازمانهای مختلفی نیز درگیر ارائه خدمات به خانواده هستند. ما در جلسات شورا و در دبیرخانه تلاش کردیم تا نگاه به خانواده و مشکلات آن را از منظر و دیدگاه رشتههای مختلف و دستگاههای گوناگون بررسی کنیم تا به یک دیدگاه مشترک جامع تر نسبت به خانواده برسیم. اسامی استادان و کارشناسان دستگاههای دعوت شده به جلسات موجود است و فهرست بلندی را تشکیل میدهد.
ماحصل جلسات مستمری که در این شورا طی سال گذشته برگزار شد چه بوده است و چه برنامه هایی برای اصلاح آن درنظر گرفته شده است؟
اول اینکه مسائل مربوط به خانواده و آسیبهای آن از جمله طلاق، مسائل آسان و سادهای نیستند که با یک تقسیم کار بین دستگاهها حل شود. با افزایش طلاق موقعیت نامطلوبی برای خانواده پیش آمده که خارج شدن از آن به این راحتیها نیست و باوجود تلاش دستگاههای مختلف باز هم احساس ناکارآمدی میکنیم. این قبیل مسائل را اصطلاحاً مسائل رام نشدنی و سرکش مینامند که همه تلاشها باید صرف مهار کردن آن شود و حل و رفع کلی آن واقع بینانه نیست. باید برای ثابت نگه داشتن نرخ آن هدفگذاری کنیم. از سوی دیگر مواجهه با این مسائل سرکش، شیوه خاص خود را میطلبد و نمیتوان عنوان کرد که با یافتن صرفاً مدیریت متمرکز و کار دستگاهی به آن رسید بلکه لازم است راه حلهای اجتماعی و جامعه محور برای این مسائل پیدا کرد. دوم اینکه نمیتوان برای خانواده فهرست بلند بالایی از اولویت های کاری برای دستگاهها تعریف کرد. ما از بین حدود 290 اقدام ملی به سه مورد دست یافتیم که میتواند در اولویت کاری دستگاهها قرار گیرد: «آموزش، مشاوره و اصلاح راهبردها». نقش آموزشهای مربوط به ازدواج در دوام خانواده موضوعی غیرقابل انکار است، مشاوره برای انتخاب همسر یا هنگام بروز مشکل نیز باید به یک فرهنگ تبدیل شود و دائماً راهبردها و فرایندهای مربوط به خانواده کنترل و در جهت اصلاح آن اقدام شود. سوم اینکه ما در زمینه خانواده قانون کم نداریم برای عمل به قوانین و اقدام باید فراخوان داشته باشیم بنابراین همچنان از دستگاهها برای اقدام در سه اولویت تعیین شده از سوی جامعه خواهیم داشت.
تا چه میزان به اجرایی شدن این برنامهها امیدوار هستید یا اینکه چه اتفاق و تغییراتی باید اعمال شود تا این برنامهها وجهه اجرایی بگیرد؟
اجرایی شدن برنامهها به این است که ما در اتاقهای دربسته ننشینیم و نوشتن مصوبه و برنامه را برای ایجاد تغییر در سطح جامعه کافی ندانیم. اگر بخواهیم برنامهها اجرایی شود باید خود را به جای خانواده و جوان در شرف ازدواج بگذاریم و از چشم و عینک او به مسائل خانواده نگاه کنیم. جامعه ما آنقدر رشد یافته است که به اهمیت آموزش و مشاوره در امر ازدواج آگاه است ولی باید احساس کند که این خدمات وقتی توسط دستگاههای مختلف ارائه میشود متناسب با نیازهای اوست. گاهی ما فقط محتوا را عرضه میکنیم بدون آنکه به نیاز مصرف کننده وقعی بگذاریم. باید فهم مشترکی از موقعیت خانواده ایجاد کرد و اطلاعات لازم را در اختیار افراد، خانواده و مؤسسات گذاشت و با گذشتن از سد بوروکراسی، قدرت تصمیمگیری و خلاقیت در ارائه خدمات را به پایین ترین سطوح منتقل کرد. ما در جلسات شورای فرهنگ عمومی تجربههای بسیار موفقی از عملکردهای مناسب در سطح منطقهای داشتیم که اگر این مجال برای شهرها و استانهای مختلف فراهم شود قطعاً نتیجه بخش خواهد بود. به هر حال ما در سال 95 تصمیم داریم به صورت فصلی، پیگیر مباحث خانواده باشیم و اجرای برنامه ها، اجتماعی شدن راه حلها و درگیر شدن سطوح مختلف جامعه در حل مسائل خانواده را پیگیری کنیم.
باتوجه به ضعفهای فرهنگی موجود در جامعه و زنگهای خطری که از ناهنجاریهای اخلاقی در جامعه به صدا در میآید آیا میتوان گفت جامعه ما به شرایط بحران رسیده است یا اینکه این نگاه را اغراق شده و بدبینانه میدانید؟
این نگاهها را اغراقآمیز میبینم. واقعیت این است که یک جامعه 80 میلیون نفری داریم که 70 درصد آنها در شهرهای بزرگ زندگی میکنند؛ این وضعیت جامعه به طور کلی با جامعه چهار دهه پیش که 30 درصد شهرنشین داشتهایم تفاوت میکند. اگر به چنین فضای شهرنشینی، ابعاد فرهنگی اجتماعی توسعه نامتوازن افزوده شود، بروز بعضی پدیدهها که آنها را ناهنجاری میدانیم دور از ذهن نیست. باید واقعیتها را پذیرفت و برای کنترل آن یا کاهش مضرّات و زیانهای این آسیبها برنامه ریزی کرد. اتفاقاً جامعه ایرانی، جامعهای قوی است که در درون خود با ارتباطات عاطفی و انسانی و عملکرد مبتنی بر همدلی و همراهی خیلی از مشکلات خُرد فرهنگی- اجتماعی را حل میکند. متناسب با تغییر و تحولات در این جامعه قوی، دستگاههای اجرایی ما از کارآمدی لازم برخوردار نشدهاند.
ایران/گزارش اختصاصی «ایران» از آمادگی جشنواره فیلم سبز برای برگزاری در کنار ساحل خلیج فارس و نصف جهان
ایران در انتظار یک جشنواره سبز
پنجمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم سبز ایران اردیبهشت ماه امسال در کل کشور برگزار خواهد شد و سه استان بوشهر، اصفهان و هرمزگان هم مانند سایر استان ها، در حال آماده کردن امکانات جهت برگزاری هر چه باشکوه تر جشنواره هستند.
مدیر روابط عمومی سازمان محیط زیست استان هرمزگان با اشاره به اینکه فیلمهای این جشنواره در شش نقطه از استان هرمزگان به صورت همزمان با تهران به نمایش در میآیند، گفت: قرار است جشنواره فیلم سبز در سالن هایی در مرکز شهر، شهرک مروارید و پالایشگاه نفت بندرعباس برای کارمندان پالایشگاه هم برگزار شود. داوود مرزیزاده افزود: همچنین در جزایر قشم، هرمز و لاوان نیز جشنواره به صورت همزمان برگزار میشود که در جزیره هرمز به علت نبود سالن سینما، امکانات را به آنجا منتقل میکنیم و فیلمهای جشنواره را هر شب در کنار ساحل خلیج فارس به نمایش در می آوریم.
وی همچنین خبر داد: تاکنون شرکت هایی همچون شرکت نفت، سیمان هرمزگان، نفت لاوان و نفت پاسارگاد به عنوان حامیان مالی و معنوی به جشنواره فیلم سبز در استان هرمزگان پیوستهاند.
نمایش آثار جشنواره در پارک تی وی بوشهر
مدیر روابط عمومی سازمان محیط زیست استان بوشهر نیز با بیان اینکه در حال رایزنی برای به نمایش در آمدن فیلمهای جشنواره در شهرستانهای بزرگ استان بوشهر همچون کنگان، دشتستان و... هستند، گفت: ستاد برگزاری جشنواره فیلم سبز در استان بوشهر تشکیل شده است و سالن سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به عنوان محل برگزاری جشنواره در شهر بوشهر در نظر گرفته ایم.
فاطمه رستمیان یادآور شد: شهرداری بوشهر قرار است برخی از فیلمهای جشنواره را در پارک تی وی برای شهروندان در هفته برگزاری جشنواره به نمایش در بیاورد. وی افزود: هماهنگی برای برگزاری کارگاههایی در حوزه «سینما و محیط زیست» و آشنایی با مفاهیم و موقعیتهای زیست محیطی و ساخت تیزر از دیگر اقداماتی است که در سازمان حفاظت محیط زیست بوشهر انجام شده است.
آمادگی نهادها و سازمانهای اصفهان برای برگزاری جشنواره فیلم سبز
مدیر روابط عمومی سازمان محیط زیست استان اصفهان در خصوص اقداماتی که در این استان برای برگزاری پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم سبز تاکنون صورت گرفته است، گفت: برای جشنواره ستاد استانی متشکل از نمایندگان 21 دستگاه و نهاد دولتی و غیر دولتی همچون استانداری، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان ورزش و جوانان، سازمان بهزیستی، آموزش و پرورش، واحد فرهنگی و هنری شهرداری، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حوزه هنری، سازمان هلال احمر، سازمانهای مردم نهاد، سازمان تبلیغات اسلامی، کانون فرهنگی مساجد، شرکتهای برق وآب، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، انجمن سینمای جوانان و.... تشکیل دادیم.
سید مصطفی قادریان افزود: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) سالنهای نمایش خوبی دارد که قرار است برای نمایش آثار جشنواره در اختیار ما قرار گیرد. از طرف دیگر مراکز تحت سرپرستی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز قرار است فیلمهای منتخب جشنواره را برای مخاطبان کانون به نمایش درآورد.
وی یادآور شد: سالنهای اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی 25 مرکز شهرستانهای اصفهان نیز قرار است فیلمهای منتخب جشنواره را به نمایش درآورند. همه کانونهای فرهنگی هنری مساجد هم در پخش این فیلمها در سالن هایشان مشارکت خواهند داشت.
مدیر روابط عمومی سازمان محیط زیست استان اصفهان با اشاره به مشارکت فرهنگسراهای شهر اصفهان در برگزاری و نمایش فیلمهای جشنواره فیلم سبز گفت: پوستر و بروشورهای جشنواره در مراکز فرهنگی و دستگاهها پخش شده است و فضاهای خاصی در پایگاه اینترنتی اداره کل محیط زیست اصفهان برای جشنواره فیلم سبز در نظر گرفتهایم.
وی عنوان کرد: همچنین قرار است افتتاحیه جشنواره با حضور هنرمندان استانی و کشوری در اصفهان نیز برگزار شود. از دیگر برنامههای استان این است که برگزاری دو کارگاه تخصصی را درباره محیط زیست در خلال جشنواره برگزار کنیم.
قادریان ادامه داد: مشخص نیست دو سالن سینمای خصوصی اصفهان در زمان برگزاری جشنواره فیلم سبز مشارکتی داشته باشند اما در دیگر سالنهای سینمای حوزه هنری قرار است فیلمهای جشنواره به نمایش درآید.
جوان/آيا فروش بالاي فيلمهاي سينمايي در نوروز مديون تبليغات ماهوارهای است؟!
رونق سينما را به پاي ماهواره ننويسيم
در روزهايي كه سازمان سينمايي ترجيح ميدهد در قبال پخش تيزرهاي فيلمهاي سينمايي ايراني از شبكههاي ماهوارهاي سكوت كند، اين سؤال پيش آمده است كه سهم ماهواره از بالا رفتن فروش فيلمها چقدر است...
نویسنده : محمدصادق عابديني
در روزهايي كه سازمان سينمايي ترجيح ميدهد در قبال پخش تيزرهاي فيلمهاي سينمايي ايراني از شبكههاي ماهوارهاي سكوت كند، اين سؤال پيش آمده است كه سهم ماهواره از بالا رفتن فروش فيلمها چقدر است و اين نوشداروي غيرمجاز تا چه اندازه به حجيم شدن بدن نحيف سينماي ايراني كمك كرده؟! «جوان» اين سؤال را از چند تهيهكننده و پخشكننده فيلم كه در نوروز امسال فيلمهايشان روي پرده سينما رفته پرسیده و نظرشان را در اين خصوص جويا شده است.
در نوروز 95 به غيراز يك فيلم، ساير آثار روي پرده سينماها تيزرهاي خود را در چند ورژن به شبكههاي ماهوارهاي و به طور مشخص «GEM» سپردند؛ فيلمهايي كه از صدر تا ذيل ليست فروش نوروز 95 را تشكيل ميدهند. اين در حالي است كه تنها سه فيلم در اين ايام اجازه حضور در پيامهاي بازرگاني تلويزيوني را پيدا كرده بودند.
تبليغ در ماهواره، چرا؟!
ما با طرح اين سؤال كه چرا تيزرهاي فيلمهاي ايراني از شبكههاي ماهوارهاي پخش ميشوند به سراغ تهيهكنندهها و پخشكنندهها رفتيم. اگرچه برخي از آنها حاضر نشدند پاسخ روشني به اين سؤال بدهند، اما ديگران نظرات جالب توجهي داشتند. سعيد سعدي تهيه كننده «خشم و هياهو» با ابراز بي اطلاعي از اينكه چطور تيزرهاي فيلمش از «GEM» پخش ميشود! ميگويد: چه محتواي ماهواره را تأييد كنيم چه نكنيم، شبكههاي ماهوارهاي بينندگان خود را دارند به خصوص سريالهاي اين شبكهها در بين خانوادهها و خانمهاي خانهدار مخاطب دارد. قطعاً وقتي بيننده ماهواره وجود داشته باشد، تبليغ در ماهواره ميزان مخاطبان فيلمها را بالا ميبرد.
اين تهيهكننده يكي از دلايلي را كه باعث ميشود كمتر در بين سريالهاي پربيننده داخلي شاهد پخش تيزرهاي فيلمهاي سينمايي باشيم، تعرفه بالاي تلويزيون براي پخش آگهي و پخش بسيار محدود آگهيهاي رايگان عنوان ميكند.
تهيهكننده ديگري كه نخواست نامش را منتشر كنيم نيز تعرفه بالاي تلويزيوني را يكي از دلايل استقبال از پخش تيزرها در ماهواره عنوان ميكند. به گفته اين تهيهكننده مبلغ يك ماه آگهي در «GEM» چند ميليون تومان است كه قابل مقايسه با تعرفههاي سيما نيست. بحث مخاطب و تعرفههاي ارزانقيمت دو عاملي است كه باعث ميشود حتي غيرقانوني بودن اين كار چندان رعايت نشود و حتي سازمان سينمايي نيز موضع تندي عليه آن اتخاذ نكند.
سينما عليه ماهواره!
حجتالله ايوبي، رئيس سازمان سينمايي با حضور در جلسه شوراي صنفي نمايش درباره اكران نوروز 95 ميگويد: مردم شبكههاي ماهوارهاي را رها كرده بودند تا فيلمهاي مجوزدار سينماي ايران را ببينند، البته من مطمئن هستم حتي اگر صدا و سيما بهترين سريالها را هم ميساخت، باز هم مردم به سينما ميرفتند. ادعايي كه چند تن از اهالي سينما نيز به آن باور دارند و بخشي از موفقيت سينما در ايام نوروز را به دليل بي رونق بودن سريالهاي نوروزي ميدانند.
ابوالحسن داوودي، رئيس شوراي صنفي نمايش نيز يكي از دلايل موفقيت سينما در نوروز را برنامهريزي مناسب اكران ميداند و ميافزايد: البته فروش اكران نوروز دلايل ديگري هم داشت، مانند اينكه صدا و سيما هيچ برنامه خوبي نساخت و از طرف ديگر اطلاعرسانيها به خوبي انجام شد. ما هميشه در بحث اطلاعرساني با ضعف رو به رو بوديم، اما اطلاعرسانيهاي امسال، با وجود اينكه بخش اعظمي از آن از طريق ماهوارهها انجام شد، نشان داد كه سينما فرزند ناخوانده نظام جمهوري اسلامي ايران نيست.
حبيب اسماعيلي تهيهكننده و مدير پخش فيلمها كه پخش فيلم «من سالوادور نيستم» و «كفشهايم كو» را برعهده دارد، در گفت و گو با «جوان»، ميگويد: مردم تا پاسي از شب به سينما ميرفتند يعني زماني را كه ممكن بود براي مسائلي مانند پاي ماهواره نشستن يا برخي از دورهميها بگذارند، در فضاي اخلاقي سينما حضور داشتهاند و حتي ميتوان گفت كه رونق سينما باعث بي رونق شدن ماهواره هم ميشود.
اين تهيهكننده با انتقاد از كساني كه موفقيت فيلمها را صرفاً به پاي حضور تيزرهايشان در ماهواره عنوان ميكنند، ميگويد: سال گذشته نيز چندين فيلم مانند «حكايت عاشقي» و «بوفالو» بهرغم پخش آگهيهايشان از ماهواره فروش بسيار پاييني داشتند، در اكران نوروز هم فيلمهايي هستند كه با وجود پخش تبليغ در شبكههاي ماهوارهاي، هنوز فروششان به 500 ميليون تومان نيز نرسيده است.
اسماعيلي تأكيد ميكند: نبايد موفقيت سينما را به پاي ماهواره بگذاريم؛ چراكه برخي از فيلمها ذاتاً شرايط پرفروش شدن را دارند، همان طور كه طبقه حساس بدون تبليغات ماهوارهاي و حتي تبليغ در تلويزيون توانست دو سال پيش و با قيمت بليت پايينتر به مجموع فروش بيش از 5 ميليارد تومان برسد.
وي ميگويد: اگر امسال سريالهاي نوروزي قوي بودند، ميزان استقبال از سينما پايين ميآمد همان طور كه در ماه رمضان وقتي سريالهاي مناسبتي پخش ميشود مردم ديگر سينما نميروند.
اگر بخش خصوصي را ياري كنيم، سراغ ماهواره نميرود!
اسماعيلي ميگويد: بيشتر تبليغهاي ماهوارهاي به دليل پخش فيلمها در خارج از كشور است و خود پخش كنندههاي خارجي نيز هزينه آن را ميدهد. به گفته وي پخش «من سالوادور نيستم» در 11 شهر خارجي باعث شده كه پخش كننده آن بخواهد تبليغ ماهوارهاي براي اين فيلم بگذارد!
از سوي ديگر اكثر افرادي كه با «جوان» صحبت كردند، نقص اطلاعرساني در داخل كشور را يكي از عوامل ترغيب به تشويق در ماهواره ميدانند. اما نكته جالب توجه در اين بين هزينههاي متفاوت تبليغ در ايران و خارج از ايران است. يك بيلبورد شهري با قيمت 50 ميليون تومان براي 15 روز اجاره داده ميشود. اين در حالي است كه با 10 ميليون تومان ميتوان يك ماه آگهي از ماهواره داشت!
مدير شركت پخش «فيلمسازان» درباره تفاوت قيمتهاي ميان ماهواره و تبليغات درون كشور ميگويد: اگر نهادهاي دولتي به جاي نگاه رقيب، سعي كنند به كمك بخش خصوصي بيايند و شرايط اطلاعرساني مناسب در داخل كشور را فراهم كنند، ديگر نيازي به تبليغ در ماهواره نميماند.
با وجود آنكه هيچ كدام از تهيه كنندهها و پخشكنندهها حاضر نشدند غيرقانوني بودن اقدامشان را در پخش ماهوارهاي تيزرهاي فيلمها قبول كنند، اما آنها نيز بر اين باور هستند كه ميشود توليد فيلمهاي مخاطبپسند و تبليغ مناسب آنها، فضاي جامعه را به سمت استقبال از سينماي ايران ببرند و با كمك به اقتصاد سينما و بخش خصوصي فعال در اين زمينه، نياز تبليغ فيلمهاي ايراني از ماهواره را رفع كنند.
جوان/ با توجه به زمزمه برگزاري همزمان جشنواره مقاومت در ايران و ديگر كشورها
ايران را ام القراي هنري جهان اسلام كنيم
جشنواره فيلم مقاومت كه اين روزها با قيد بينالمللي بودن شخصيتي متكاملتر از گذشته به خود گرفته روي شانههاي سينماي دفاع مقدس ايستاده و همه چيزش را مديون اين خاستگاه ارزشمند هنري و البته مقدس است.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
جشنواره فيلم مقاومت كه اين روزها با قيد بينالمللي بودن شخصيتي متكاملتر از گذشته به خود گرفته روي شانههاي سينماي دفاع مقدس ايستاده و همه چيزش را مديون اين خاستگاه ارزشمند هنري و البته مقدس است. سينماي دفاع مقدس همراه با صدور تفكرات انقلابي و اسلامي ناب نظام مقدس جمهوري اسلامي به ديگر كشورهاي مسلمان و ملل ستمديده و مستضعف جهان به لطف مقاومت و ايستادگي بر اصول و ارزشهاي ايدئولوژيك و مذهبي حاكميت اسلام ناب، وجههاي عامتر و وسيعتر با عنوان سينماي مقاومت گرفت. از آنجايي كه گستره و شمول سينماي مقاومت نسبت به سينماي دفاع مقدس ابعاد و مؤلفههاي متكثر و متعدد فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ... بيشتري را در بر ميگيرد؛ به همان اندازه فرصت و فضاي حضور آثار و فيلمهايي از جنس مقاومت در جشنواره مقاومت فراهم شد. اين اقدام مثبت و آوانگارد مسئولان و مديران تصميمگير جشنواره دفاع مقدس براي تبديل آن به جشنواره مقاومت و دادن ابعاد بينالمللي واقعي به آن در نوع خود حركت مثبتي بود كه در قامت يك تاكتيك راهبردي قابل ترجمان است. پس از ايجاد اين موج جديد كه با اقبال و استقبال قابل اعتناي فيلمسازان و سينماگران آزادانديش و به نوعي «چريكهاي عالم هنر هفتم» در ديگر نقاط و كشورهاي دنيا مواجه شد، زمزمههاي برگزاري و برپايي همزمان جشنواره بينالمللي فيلم مقاومت در برخي كشورها، نويد بخش برداشتن گامي تازه و يك پيشروي راهبردي و رو به جلو از سوي مسئولان و مديران تصميمگير اين جشنواره است. هر چند مديران و مسئولان جشنواره بينالمللي مقاومت در سالهاي ماضي تجربه برگزاري اين جشنواره در كشورهايي مانند فلسطين
(نوار غزه)، لبنان، سوريه، روسيه، هند و تركيه را كسب و لمس كردهاند اما برپايي همزمان جشنواره در ايران و ديگر كشورها، مبيّن و نشاندهنده برنامهريزي دقيق مسئولان حزباللهي و ارزشي در حد و اندازههاي بين المللي و جهاني و نيز به رخ كشيدن گوشهاي از توانمنديهاي مديريتي، فرهنگي و هنري جناح جوانان مؤمن و انقلابي است كه تقويت و تجهيز آنها مكرراً مورد تأكيد مقام معظم رهبري بوده است. از آنجايي كه كشورمان به لطف پيروزي انقلاب و حاكميت اسلام ناب از نظر ايدئولوژيك به امالقراي جهان اسلام تبديل شده، لازم است كه از منظر فرهنگي و هنري كه سينما نيز يكي از زير مجموعههاي آن است با تقويت و پشتيباني واقعي در كنار بهكارگيري افراد و اذهان توانمند، حرفهاي، خلاق و البته متخلّق به اخلاق و باورهاي ناب اسلامي و انقلابي به «ام القراي هنري جهان اسلام» هم تبديل بشويم.
جوان/بررسي «دورهمي» در شوراي نظارت
حساسيت روي مديري زياد شد
شوراي نظارت بر صداوسيما قصد دارد برنامه «دورهمي» را مورد نقد و بررسي قرار دهد.
نویسنده : هادي عسگري
برنامه نوروزي «دورهمي» كه از شبكه نسيم سيما روي آنتن رفته است، به دليل برخي از مسائل پيش آمده در اجراي اين برنامه از سوي شوراي نظارت بر صداوسيما بررسي خواهد شد. سيد رمضان شجاعي كياسري، نماينده مجلس و عضو اين شورا، با اعلام خبر بررسي برنامه دورهمي ميگويد: به اعتقاد من كليت اين برنامه قابل نقد است و به نظر ميآيد به دليل آنكه مهران مديري هنرمند تلويزيوني برجستهاي است، مديران به او بيش از حد ميدان دادند كه هر كاري دلش ميخواهد انجام دهد. وي با اشاره به اينكه چند قسمت از برنامه «دورهمي» را ديده است، بيان كرد: آن آيتم كه فردي را ميآوردند كه انگليسي يا آلماني صحبت كند و نميتوانست، دقيقاً چه پيامي داشت؟ آيا جز تحقير و دست اندازي آدمها معناي ديگري از آن برداشت ميشد؟ يا موي مهمان برنامه را با ماشين ريشتراش زدن، چه معنا و چه نسبتي با فرهنگ ما دارد؟ اين نماينده مجلس معتقد است: نميشود با هر كار هجوي مردم را خنداند، ابزار خنده، قلم نويسنده برنامه است كه در ديالوگ كاراكترهاي آن برنامه جلوهگر ميشود؛ بنابراين اينكه چنين رفتار و برخوردهايي ابزار خنده شود، مناسب نيست. مواردي كه شجاعي كياسري به آن اشاره كرده پيش از اين نيز در شبكههاي اجتماعي مورد نقد قرار گرفته بود و بينندگان سيما نظرات انتقادي خود را نسبت به دورهمي در شبكههاي اجتماعي منتشر كرده بودند. گويا حضور مهران مديري در شبكه نسيم بعد از سالها همكاري با شبكههاي 3و 5 سيما براي مديري چندان خوش يمن نبوده است و برنامه تازه وي چندان با روي خوش بينندگان روبهرو نشد. البته اين ضعف در كليت برنامهها قابل مشاهده است. عضو شوراي نظارت بر صداوسيما درباره برنامههاي نوروزي صداوسيما ميگويد: سريالهاي نوروزي سطح پايين و ضعيفي داشت و تلويزيون در نوروز از برنامههاي آرشيوي، بيش از حد استفاده كرد. شجاعي ميافزايد: تلويزيون در نوروز از برنامههاي آرشيوي، استفاده زيادي كرد و برنامههاي توليدي و نو نداشت در حالي كه عيد يعني نو بودن و نو شدن و با تكرار رابطهاي ندارد. با اتمام برنامههاي نوروزي تلويزيون اكنون ميتوان با نقد منصفانهتري نسبت به عملكرد صداوسيما در نوروز 95 نگاه كرد. نقدي كه نظرات شوراي نظارت نيز در آن مؤثر خواهد بود. البته اختلاف نظر ميان شوراي نظارت و سازمان صداوسيما وجود دارد و حتي سازمان صداوسيما از شجاعي كياسري شكايت كرده است!
شهروند/گفتوگوی «شهروند» با حجت اشرفزاده که با «ماه و ماهی» به شهرت رسید
مشروعیتی که از آواز ایرانی آمده است علی نامجو
با اینکه نامش در سالی که گذشت بیش از گذشته بر سر زبانها افتاد اما وقتی مصاحبه با او انجام شد در صدایش میشد غمی را حس کرد که به گفته خودش ناشی از بیتوجهی برخی به جوانان فعال در موسیقی ایرانی امروز است. ماه و ماهی در جشنواره فجر بهعنوان بهترین آلبوم تلفیقی انتخاب شد اما اشرفزاده که خودش را خواننده موسیقی ایرانی میداند تغییر مسیر از موسیقی ایرانی به موسیقی تلفیقی را اتفاقی میداند که پس از ١٥سال فعالیت بهعنوان خواننده موسیقی ایرانی گریزی از آن نداشت. او اکنون بهعنوان نامی آشنا و موفق شناخته میشود اما در کارهایش توجه به اصول موسیقی ایرانی را یک رسالت میداند و ماه و ماهی را زاییده تفکری معرفی میکند که در طول سالیان زیاد در مکتب این موسیقی پرورش یافته است. روزنامه شهروند با این خواننده جوان گفتوگویی انجام داده و رمز و رازی را که بهترین آلبوم تلفیقی از نظر داوران فجر در سال گذشته ایجاد کرده، جویا شده است. شرح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
بدون هیچ مقدمهای سوال اول ما در مورد هیت شدن آلبوم ماه و ماهی بین علاقهمندان است. به نظر شما چرا این آلبوم و بهخصوص قطعه ماه و ماهی توانست بین مردم تا این حد جا باز کند؟
من آثاری در حدود ١٠٠ قطعه موفق (از این باب که ماندگار شدند و مردم در بسیاری از برنامهها آنها را شنیدهاند و بسیاری از خوانندهها بارها و بارها بازخوانیشان کردهاند) مورد بررسی قرار دادهام و بخشهای تاثیرگذارشان را جدا کردم. شکل ملودی تاثیرگذار، چرخش ملودی ساده و به دور از پیچش عجیب یکی از المانهای مشخص این آثار بود. این ویژگی آثاری است که سالهای سال مورد توجه مردم قرار گرفته و سینه به سینه و گوش به گوش پیچیده و مانده. در اکثر کنسرتها این آثار در پایان اجرای رپرتوار مخصوص آن اجرا توسط خواننده اجرا میشود و مردم با زمزمه آن آثار از سالنهای اجرا خارج میشوند. وجود رنگ ایرانی در برخی از گامهای آن آثار، اشارههای خاص و دلبرانه از آواز ایرانی، تحریرها و ادوات آوازی ایرانی در جاهای خاص( البته نه زیاد و به شکل اگزجره) و اشعار خوب هماهنگ با ملودیها، المانهای دیگری بود که آن کارهای موفق با خود داشتند. من موسیقی بعد از انقلاب را هم بررسی کردم. با این توضیح که ما دو واژه موسیقی پاپ و پاپیولار داریم هر موسیقی که مورد توجه مردم قرار میگیرد در دسته موسیقی پاپیولار است هرچند میتواند یک تکنوازی تار باشد. چون مردم آن را میشناسند و با آن آشنا هستند. موسیقی پاپ تعاریف مخصوص به خودش را دارد. من در مورد موسیقی بعد از انقلاب هم با اساتید و دوستان مطلع صحبت کردم. ما با کنار هم قرار دادن همه این اطلاعات به موسیقی ماه و ماهی رسیدیم. همین پیشزمینهها باعث شده که شنونده در هر ١٥ثانیه از آلبوم ماه و ماهی با یک موزیک روبهرو شود. توجه به برابری و تقارن موزیک نکته دیگری بود که برای ماه و ماهی مورد توجه ما قرار گرفت چون میتواند برای مخاطب ایجاد یک حالت لذتبخش کند. انتخاب ترجیعبندهای مناسب بهعنوان کلامی که به مخاطب اجازه همراهی با خواننده را میدهد، نکته دیگری بود که به آن توجه شد چون همزادپنداری در شعر و همکلامی در موسیقی میتواند جزو لذتبخشترین لحظات باشد که هر شنونده با هر سطح سواد و توانمندی میتواند با کار حرکت کند و در کار شریک شود. این اتفاق هم در موسیقیهای مورد بررسی من ستاره مهمی بود. المانهای دیگری در بافت موسیقایی بود که مورد توجه گرفت. بخشی از تنظیمات را من کار کردم و بخش دیگری از آن را دوستانم انجام دادند. باید بگویم که این کار یک تیم ورک خوب بود و همه برای موفقیت هرچه بهترش تلاش کردند.
شکلگیری آلبومی در ژانر تلفیقی پس از سالها فعالیت حجت اشرفزاده در ژانر موسیقی ایرانی چگونه اتفاق افتاد؟ آیا تلاشی بود برای شنیده شدن؟
به قول شاعر «عشق آمدنی بود نه آموختنی». من از کودکی با آواز و ساز ایرانی عجین شدم و حالا اگر بخواهم رهایش کنم، او مرا رها نمیکند. اما اینکه آدم راه چارهای را برای شنیدهشدن جستوجو کند، از بسیاری خوانندهها شنیدهام. این مسأله بین خوانندگان پاپ، سنتی و تلفیقی وجود دارد. همه به دنبال راه چارهای هستند تا بتوانند صدایشان را بین این همه کار و میان این همه نامهربانی به گوش مخاطب برسانند. اولین راه که کوتاهترین راه هم هست، ارایه کار برمبنای سلیقه مخاطب است. بگذارید خیال شما را راحت کنم و بگویم من مستقیما با این تفکر مخالفم. به نظر من هنرمند است که باید برای مخاطبش ذائقه ایجاد کند و اصلا رسالتش این است. اما در بازار و بخش بههم ریخته و بیسروسامان موسیقی امروز کشور ما بهتر است اول راه چارهای را بیندیشی تا صدایت شنیده شود، سپس به طرف تولید کارهایی که دوست داری بروی.
ماه و ماهی آنطور که گفتید محصول تحقیق و بررسی تیمی شما و همکارانی بود که در این آلبوم حضور داشتند اما در هر صورت هر کار هنری لحظهای در مسیر آفرینش قرار میگیرد. جرقه کار با نگاهی به رنگ و بوی حجره فیروزهتراشی از کجا زده شد؟
من و علیرضا سالها در نیشابور با هم بزرگ شده بودیم. روزی ما به اتفاق از تهران به نیشابور رفتیم و اولین قرارمان را در حجره فیروزهتراشی مجید امرالله گذاشتیم. این دیدار انرژی خوبی به ما داد. همین که وارد بازارچه شدیم علیرضا اولین بیت ماه و ماهی که: «ما از نفس پاک تو و صبح نشابور/ از چشم تو و حجره فیروزهتراشی» است را همان جا سرود. ادامه این شعر هم طی یک زمان کوتاه به شعر افزوده شد. من و علیرضا مطلع این غزل را «تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی» انتخاب کردیم و همزمان این ملودی در ذهن من ایجاد شد.
امروز ماه و ماهی بهعنوان آلبومی موفق در موسیقی کشور شناخته میشود. فارغ از جایگاهی که این آلبوم امروز در جامعه موسیقی ایران دارد، چه اتفاقی موجب شد حجت اشرفزاده از سرزمین موسیقی کلاسیک ایرانی به موسیقی تلفیقی سفر کند؟
ما از یک اتفاق به اتفاق دیگری رفتیم. در تمام دنیا اینطور است که هنر از یک زمان تا زمانی دیگر در یک انسان به رشد و تعالی میرسد. وقتی میوه رسیده این درخت که رشد نرمال خودش را انجام داده، نچینند آن میوه حرام خواهد شد و حتما پای درخت خواهد افتاد. حالا اگر آن میوه از پای درخت هم برداشته شود دیگر طراوت و شادابی ابتدایی را ندارد و چروکیده و به درد نخور خواهد بود. در کار هنری هم همین شرایط وجود دارد و اگر در زمان بالندگی و توانمندی به آدم توجه نشود باعث میشود انسان احساس کند در زمان خودش چیده نشده و حالا زمان دارد میگذرد. خوب است بدانید که مخاطب امروز ما عجول است و گاهی به محتوای چیز نویی که طلب میکند، فکر نکرده و فقط نوبودن برایش مهم است. آنقدر این مسیرها شکل متفاوتی به خودش میگیرد که شاید نتوان در بهترین شرایط بهترین نتیجه را گرفت. اما این امکان وجود دارد که انسان با پایبندی به اصول گذشتهاش رنگی را ایجاد کند که شاید شنیده شود. زمانی که حجت اشرفزاده ١٥سال تلاش کرده، با عشق و علاقه نواختن چندین ساز را به پایان رسانده، در زمینه ادبیات کشورش مطالعه کرده و در زمینه تخصصیاش هر کاری را که باید انجام داده، امروز حس میکند میوه کارش به موقع چیده نشده، غمگین خواهد شد. یک پزشک چند سال تلاش میکند تا مدرکش را بگیرد؟ موزیسین هم سالهای سال زمانش را هزینه کرده و شبانهروز زحمت کشیده تا بتواند به هدفش برسد اما یک روز میبیند حتی کسی حاضر نیست آن را بچیند. این مسأله باعث میشود عدهای از دوستان من به یأس فلسفی برسند که رسیدهاند یا برای شنیدهشدن کاری بکنند. عدهای هم هستند که با حمایتها و تبلیغات خاصی سر بزنگاهی دیده میشوند اما این ماجرا یک کار سازماندهیشده نیست و این وضع میتواند برای یک نفر محقق شود اما برای هزار نفر پیش نیاید. وقتی یک سازوکار کشف استعداد برای همه فراهم شود من نمیتوانم احساس کنم که عقب هستم و دچار یأس فلسفی شوم. ما آلبوم شهر پریشانی را با مدیا فرجنژاد کار کردیم و در ژانر اصیل به بازار آمد. خیلی از آن اثر تعریف نمیکنم اما در زمان خودش با دوستان خوبی چون پاشا هنجنی، علی پژوهشگر و نوید دهقان ساخته شد. من در آن کار یکسری آواز خراسانی خواندم و سعی کردم طوری کار را ارایه دهم که شبیه کسی نباشد. من برای ضبط آن کار با خستگی به استودیو رفتم تا بتوانم صدای خراسانی خشدار کویری را به خوبی به نمایش بگذارم.
یعنی عدم حمایت مالی باعث شد مسیر تغییر کند؟
همیشه لازم نیست که حمایت فقط با صرف هزینههای کلان اتفاق بیفتد. گاهی حمایت فکری میتواند به اندازه حمایت مالی در موفقیت یک هنرمند موثر باشد. یک راهور خوب میتواند هنرمند را به سمت و سویی برساند.
شاید عدم توفیق در زمینه مالی بعد از انتشار کارها شما را ناامید کرده باشد. در غیر این صورت چه اتفاقی شما را به این نتیجه رساند که حمایت معنوی مورد نیاز در طول سالهای فعالیت تان در ژانر سنتی صورت نگرفته است؟
جشن خانه موسیقی درحال برگزاری بود. خودم رفتم و گفتم که این آلبوم را ما خواندیم. هیچکس بعد از آن به ما نگفت این آلبومی که چند نسخهاش را برای ما آوردی اصلا به درد هم نمیخورد و برو دنبال بقالی. جشن خانه موسیقی برگزار شد و این استاد به آن استاد جایزه داد و برعکس. من به خودم گفتم ما با چه عشقی این کار را انجام دادیم و رفتیم کار را به خانه موسیقی دادیم. من توقع داشتم یک نفر با من تماس بگیرد و بگوید شما که آلبومت را آوردی بیا و در جشن خانه موسیقی بنشین. البته نیاز به راهنماییهایی داری تا بتوانی در سالهای آینده کارهای خوبی انجام دهی. بیا تا ما تو را راهنمایی کنیم تا بتوانی مسیرت را بهتر بروی. این دوستان حتی ما را لایق ندیدند که بگویند اصلا کارت به درد نمیخورد. اهالی خانه موسیقی در آن شرایط حتی ما را لایق ندانستند که کارت دعوت حضور در اختتامیه جشنشان را بدهند. درحالیکه هر کس برای هر فستیوالی در دنیا یک اثر بفرستد لااقل ایمیلی را دریافت خواهد کرد که برای حضور در آن استانداردهای بودن را دارد یا نه. بالاخره جوابی خواهند داد. اما وقتی شما در کشور خودتان کاری را میبرید و هیچ واکنشی نمیبینید، ناراحت خواهید شد.
امید در این دوره تمام شد...
زمانی که این اتفاق برایم افتاد من تیر خلاص را خوردم. چه توقعی هست که همه مثل هم آواز بخوانند؟ برخی از اساتید فکر میکنند هر کسی به استاد بزرگ آواز ایران میخواند، لایقتر است. چرا مثل پرویز مشکاتیان یک صدای نو و متفاوت با خودش نمیآورد. خود من سالها آواز استاد و خسروی بزرگ آواز ایران را مشق کردم و همین مسأله باعث شده بود رنگ صدایم به رنگ صدای موردنظر دوستان علاقهمند به صدای استاد شبیه شده بود. به همین دلیل مدتها تلاش کردم تا تفاوتی را در صدایم نشان دهم. من معتقدم رنگهای خوش و متفاوت زیادی به غیر از صداهای ما در ایران وجود دارد اما متاسفانه تمامشان در نطفه خفه میشود و هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد. اینکه چرا من واقعا به یک ژانر دیگر حرکت کردم به آن دلیل بود که شاید خواستم توقفی که جلو راهم قرار گرفته بود را دور بزنم اما اینها از علاقه شخصی من به آواز ایرانی نخواهد کاست. امروز هر جا صحبت بشود میگویم که خواننده موسیقی ایرانی هستم. من منتی بر موسیقی ایرانی ندارم و این مهری است که برای به رخ کشیدن اعتبارم به خودم زدهام. قطعا چیزی از اینکه من خواننده موسیقی ایرانی باشم، به موسیقی اصیل افزوده نخواهد شد، بلکه من وجود و مشروعیتم را از آواز ایرانی میبینم.
امروز از راهی که بعد از بیثمر ماندن تلاشهای بیوقفه در ژانر سابق انتخاب کردید، پشیمان نیستید؟
از مسیری که انتخاب کردهام، گریزی نیست چون از آن جواب گرفتهام. برای آینده برنامههایی دارم که انشاءالله در کار بعدی خودم به سمت آواز ایرانی بروم. البته در این آلبوم در قطعه عشق آمد یک آواز خیلی ساده خواندم اما خودم را موظف میدانم تا در مسیر آشتی مخاطب با موسیقی ایرانی حرکت کنم. البته ما نمیتوانیم مردم را مقصر این اتفاقات بدانیم و بیتوجهیها در سطح کلان در این ماجرا بزرگترین تأثیر را داشته است. باید اضافه کنم که بیتوجهیها را نیز نمیتوان به مسئولان و مدیران فعال در بخش موسیقی محدود کرد. بیتوجهی خانوادههایی که برای خریدن یک پیتزا از این طرف شهر به سوی دیگرش حرکت میکنند اما حاضر نیستند تا نزدیکترین شهر کتاب محل زندگیشان بروند و فرزندشان را برای شنیدن یک آواز خوب و وزین ایرانی تشویق کنند، آنها در این پیشامد مقصرند. ما نمیتوانیم فقط یک بخش را در این اتفاق مسبب و مقصر بدانیم. حتی خانوادههای ما در شکلگیری تفکرهای جوانترهای جامعهمان مقصرند. اساتیدمان، مدیرانمان، هنرمندانمان و خانوادهها هرکدام به شکلی در این ماجرا مسئولند. درحقیقت مثلث هنرمند، مخاطب و حلقه وصلش که بخش مدیریتی است و در قسمت دولتی و خصوصی حضور دارد، در جامعه ما بههم مربوط نیستند.
تأثیر صداوسیما در جریان فرهنگی کشور تا چه اندازه است؟ آیا صداوسیما کارش را به خوبی پیش برده است؟
صداوسیما هم جزو بخش دولتی است. این ارگان سالها کارهایی را ساخته که خودش پخششان نکرده. اگر به این رویه دقت کنید به نظر خندهدار میرسد. روند تولید و تأمین در صداوسیما طوری است که حتی تهیهکنندههای خودش رغبتی به پخش آن آثار ندارند. این نکات دغدغههای من در طول این سالها بودهاند. از هر دری که وارد شدم راهی برای رسیدن به آن نقطهای که پانزدهسال برایش زحمت کشیدم و میدانستم استحقاقش را دارم، پیدا نکردم. من استحقاق این را داشتم که مردم بیشتر مرا بشنوند اما از هر دری که رفتم به بنبست خوردم. در این شرایط باید تلاش میکردم تا برای تولید آلبوم ماه و ماهی و برای اینکه شنیده شود، کاری کنم.
تهیهکنندگان ایرانی چطور؟ آنها کجای این مثلث (مخاطب، هنرمند و مدیران) خواهند بود؟
اساسا عنوان تهیهکننده یعنی کسی که یک فرم و رنگ جدید را کشف کند و هزینه برنامهسازیاش را میدهد و برای چندین سال برنامهریزی میکند تا آن فرم و رنگ جدید تبلیغ شود و با هدایت به ستاره تبدیل شود. درنهایت هنرمندانی با این شرایط برای مردم کار خواهند کرد و مخاطب میتواند از فعالیتشان استفاده کند، نه اینکه مردم در صدها سایت سرگردان شوند و مجبور باشند برای پیدا کردن سلیقه خودشان از بین هزاران موسیقی به درد نخور انتخاب کنند و احتمالا به یک صدای خوب دست پیدا کنند. در این صورت تازه تهیهکنندههای ما به خودشان اجازه پیشنهادات کاری میدهند. البته این پیشنهادات هم معمولا شرایط عجیبی دارد و گاهی از هنرمندان خواسته میشود که با مبالغ طنزگونه سالها در خدمت آن تهیهکننده باشند. این دو مشخصه از دیدگاه من آسیبهای موجود در راه معرفی صداهای نو است. حلقههای گم شده در این مسیر را باید به واسطه عدممدیریت در سیستم دولتی و خانه موسیقی و همینطور بخش خصوصی تبیین کرد. همه این مسائل دست به دست هم میدهد تا حجت اشرفزاده پس از حدود پانزدهسال شاگردی دو زانو رو به روی خودش بنشیند و به این نتیجه برسد که هیچکس برای تو کاری نمیکند. هیچ استادی حاضر نیست تا از تو بخواهد که حتی به رایگان بروی و در ارکسترش بخوانی.
اگر قرار باشد یک نفر بهعنوان موثرترین شخص در ساخت و موفقیت ماه و ماهی معرفی شود، از نظر شما کیست؟
من در تولید این کار خیلی فکر کردم. در تنظیم این کار از کمک دوستان خوبی استفاده کردم و همه با عشق برای موفقیت این آلبوم کار کردند. غزلیات خوب علیرضا بدیع که سالها در کنار هم بزرگ شدیم و به نظر من یکی از بهترین غزلسرایان بزرگ دوره حاضر است و نگاه او در شعر و دریچه تازهای که به عشق و فراق و عناوین مختلف احساسات درونی یک انسان پرداخته در موفقیت ماه و ماهی تأثیر مهمی داشت. همه اینها با هم به یک اتفاق خوب تبدیل شده و من به به تنهایی این اتفاق را انجام ندادم. جالب است بدانید که من برای جمع کردن آلبوم ماه و ماهی پول نداشتم که نوازنده بگیرم و بخش زیادی از این آلبوم سمپل است. شاید از خودتان بپرسید که چرا اینقدر سمت موسیقی الکترونیک رفتم. خیلیها همچون من موسیقی الکترونیک کار میکنند چون پول نوازنده ندارند که بدهند. اینها همه نقدی است که به کار ما وارد است.
اگر ماه و ماهی بهعنوان آلبوم اول حجت اشرفزاده در ژانر تلفیقی با شکست مواجه میشد، میتوان گفت پایان کار او نیز
فرا میرسید؟
نه. من به واسطه تربیت خانوادگی و نگاهی که به موسیقی داشتم هرگز باور نداشتم که پایان کار اینجاست. هرچند برخی از دوستان کاملا واقعبینانه نگاه میکنند و مثل من فکر نمیکنند. البته دو سه مرتبه لحظات بسیار سختی را تجربه کردم و چند وقتی موسیقی را از دور میدیدم. باید از همسرم بابت تشویقهایش در آن دوران تشکر کنم. او با پشتیبانی خیلی خوبی مرا دوباره به صحنه موسیقی بازگرداند. خانواده و دوستان زیادی هم با دلگرمی در این مسیر به من کمک کردند. همیشه لازم نیست اتفاق خیلی خاصی بیفتد و یک دلگرمی میتواند باعث بسیاری از موفقیتها شود. گاهی یک تأیید باعث ادامه تلاش میشود و میتواند آدم را سر پا نگه دارد. شاید صلاح نباشد این را بگویم اما من در دورهای در تأمین هزینههای ساده زندگی مانده بودم اما ما ماه و ماهی را به سرانجام رسانیدم. الان هم به لطف خدا و علاقه مخاطبان و دوستانی که به هم کمک کردند تا این کار جمعوجور شود، ماه و ماهی به سرانجام رسیده است. من همیشه نور امید را به کمک خدا و اطرافیانم نگه داشتهام و اجازه نمیدهم که خاموش شود.
فرهیختگان/گفتوگو با سعید چنگیزیان بازیگر فیلم «خشم و هیاهو»
در سینما باید خلاصه بازی کنید
فیلم «خشم و هیاهو» به کارگردانی و نویسندگی هومن سیدی و تهیهکنندگی سعید سعدی یکی از آثاری بود که حضوری معمولی در جشنواره سیوچهارم فیلم فجر داشت و بازی نوید محمدزاده بهعنوان نقش اول مرد و فیلمبرداری پیمان شادمانفرد بهطور مشهودی مورد توجه داوران فیلم فجر قرار گرفت. درنهایت این فیلم جایزه برترین فیلمبرداری و جایزه ویژه هیاتداوران را در دستان خود گرفت. یکی از نکات جالب در جشنواره سیوچهارم فیلم فجر حضور پررنگ بازیگران تئاتری بود. از بازیگران پرکار تئاتری در این دوره میتوان رضا بهبودی، پدرام شریفی، شبنم مقدمی، پانتهآ پناهیها و بسیاری دیگر را نام برد. سعید چنگیزیان نیز یکی از بازیگران تئاتری است که در فیلم خشم و هیاهو نقش یک بازپرس ویژه جنایی را داشت و در مقابل نوید محمدزاده که باز از تئاتر میآید و طناز طباطبایی ایفای نقش مورد توجهی داشت. سعید چنگیزیان بازیگر موفقی در حوزه تئاتر است که مخصوصا سالها در گروه تئاتر لیو به سرپرستی حسن معجونی فعال بوده است. اینک او تجربیات متفاوتی را در سینما کسب میکند. سیامک صفری هم مانند او از تئاتر شروع کرده و اکنون پرکارترین بازیگر سینما شده است و شاید همین مسیر را دیگر بازیگران تئاتر پی بگیرند. به همین مناسبت با او گفتوگو کردهایم.
شما بهعنوان یک بازیگر پرکار تئاتر در کنار دیگر دوستان تئاتری امسال در جشنواره فیلم فجر حضور پررنگی داشتید. فیلم خشم و هیاهو بسیار موفق عمل کرد و تماشاگران تا انتهای فیلم چشم از پرده برنداشتند. اینک فیلم در اکران نوروزی ۱۳۹۵ قرار دارد. دوست داریم نظرتان را در مورد فیلم بدانیم؟
این فیلم را بسیار دوست دارم. نظر خیلی مثبتی نسبت به نوع بازیها و کلیت فیلم دارم. این اثر از داستانی جذاب و در عین حال بازیهای روان و بسیار خوب بازیگران خودش بهره میبرد و امیدوارم مردم به دیدن این فیلم بنشینند. کار با هومن سیدی هم برای من تجربه بسیار خوبی بود.
در مورد نقشی که بازی کردید چه نظری دارید؟
نقش من یک بازپرس ویژه قوه قضائیه است که درحال کشف پرونده قتل است. این کلیت نقش من است که سعی کردم به نحو احسن آن را ایفا کنم. رسیدن به چنین نقشی به هر حال پیچیدگیهای خود را داشت و بازپرس در کلیت فیلم نقش فردی را دارد که در بازشدن گرههای داستانی کمک میکند.
تجربه بازی در برابر نوید محمدزاده و طناز طباطبایی چگونه بود؟
بسیار خوب بود. در گذشته و در عرصه تئاتر در برابر هم بازی کرده بودیم، مخصوصا با نوید محمدزاده بازی خوبی در گذشته داشتم. به هر حال هر نقشی اوج و فرودی دارد که ما سعی کردیم آنها را به خوبی نشان دهیم، من در نقش یک بازپرس و نوید محمدزاده و طناز طباطبایی در نقش یک زوج که حقایقی را در مورد یک قتل کتمان کردهاند.
بسیاری میگویند که داستان فیلم خشم و هیاهو بهشدت شبیه به پروندهای است که در گذشته ناصر محمدخانی و شهلا جاهد داشتند؛ نظر شما چیست؟
ظاهرا بله شباهتهایی داشت. ولی به نظرم خیلی ناچیز بود. از نظر ظاهری این قضیه شباهتهایی دارد ولی اگر به بطن ماجرا توجه کنید، تفاوت دارد. در واقع داستان ما اصلا چیز دیگری است. داستان خشم و هیاهو تخیلی است و ساخته و پرداخته ذهن نویسنده خودش است.
شما بهعنوان یک بازیگر قدیمی تئاتر شناخته میشوید. تفاوت بازیگری در مدیوم تئاتر با مدیوم سینمادر چیست؟ در واقع بسیاری از جوانان که علاقه به هر دو رسانه دارند کمی سرگردان هستند و تفاوتها را درنمییابند. مخصوصا تفاوت دوربین و استیج تئاتر درچیست؟
اگر بخواهم بهطور کلی این تفاوت را توضیح بدهم برای من «performance» (اجرا) در تئاتر اهمیت دارد، در صورتی که این اتفاق در سینما بسیاری از مواقع رخ نمیدهد. در واقع در سینما بیشتر احساس نزدیکی کردن به شخصیت مورد توجه قرار میگیرد و اتفاق میافتد. اگر به کنه داستان توجه کنید شیوه بازیگری این دو هنر تفاوت دارد. مخصوصا اینکه شما در سینما بسیار کمتر و خلاصهتر بازی میکنید اما در تئاتر چنین نیست.
هنرمندان تئاتر مخصوصا گروه «لیو» که شما هم جزء آن هستید حضور پررنگی در سینما دارند. این امر را چگونه ارزیابی میکنید؟
خدا را شکر. این اتفاق بسیار خوبی است. به نظرم به خاطر فعالیتهای مستمر و چشمگیر و همچنین حضور تکنیکی بوده است که تا پیش از این انجام دادهایم. خوشحال هستم که بازیگران تئاتر میتوانند حضور مثمرثمری در عرصه سینما داشته باشند و امیدوارم این اتفاقات هر چه بیشتر رخ بدهد.
به نظرم هر بازیگر گروه لیو وقتی در یک فیلم میرود دیگر دوستان لیو هم میآیند. در همین فیلم به جزء شما رضا بهبودی نازنین هم بود یا در فیلم «لانتوری» باز هم رضا بهبودی و دیگر دوستان گروه لیو بودند. نظرتان چیست؟
ما بازیگر هستیم و باید باشیم. مگر بازیگر نیستیم؟ به هر حال کار ما بازیگری است.
نقد و بررسی فیلم <خشم و هیاهو>
فیلم خشم و هیاهو را اگر بخواهیم از منظر «ژانرشناسی» بررسی کنیم با مشکلات بسیار زیادی مخصوصا بر پهنه سینمای ایران روبهرو خواهیم شد. علت اصلی این پدیده شناخت نداشتن و پرداخت ژانر در سینمای ماست. دلیل دوم سازماندهی نداشتن دقیق و ساختاری «کمپانی» و «استودیو» در سینمای ایرانی است. اگر بهطور خلاصه بگوییم در سینمای هالیوود پدیده استودیو توانست «ژانرها» را شکل و بسط بدهد و کارکرد مناسب هنری و مالی را در سینما ایجاد کند، بنابراین شکلگیری ژانر در سینما معلول استودیو و سازماندهی مناسب است. در سینمای شبهدولتی ما چنین چیزی رخ برنمیتابد. البته کارگردانان مختلفی مانند فرزاد موتمن و سیفالله داد دست به تجربه در ژانر «نوآر» و «اکشن» زدند و در برههای از زمان نیز موفق هم بودند. ژانر یک ساختار سینمایی است که «شخصیت»، «داستان»، «پیرنگ» و «فضای کلی» یک فیلم را مشخص و سازماندهی میکند. مثلا در ژانر وسترن شما همیشه با تعدادی مشخص از «قهرمانان اسطورهای» در برابر «یاغیان شورشی» مواجه هستید. همیشه کلانتر در یک شهر وجود دارد که شهر تحتلوای او دستخوش ناآرامی و شورش شده است. گروهی از مردمان نیز حضور گسترده دارند. این گروهها به دنبال «عدالت»، «انتقام» و «ایجاد ثبات» هستند. سرخپوستان، مکزیکیها و سوارکاران نظامی از عناصر اصلی یک گروه در فیلم وسترن هستند. البته کارگردانانی هستند که دست به «ساختگشایی» (deconstruction) در ساختار ژانرها زدهاند. نیکلاس ری در فیلم «جانی گیتارو» برای اولینبار یک «قهرمان زن» را محور اصلی قصه خود قرار داد. از سوی دیگر، در سینمای ایران تنها ژانر «کمدی»، «درام جنگی» و «درام» یا همان (ملودرام کلاسیک) توانسته است که شکل و شمایلی داشته باشد و مورد توجه «مخاطب» نیز قرار بگیرد. مثلا ژانر «تریلر»، «ترسناک» و «تریلر روانشناسانه» در فضای فرهنگی ما تبلوری نیافته است. اما یک ژانر فرعی عجیب داریم به نام «ژانر اجتماعی» که به قول رابرت مککی در کتاب «ساختار، سبک و اصول فیلمنامهنویسی» چنین ژانری وجود خارجی ندارد. البته ما در سینمای «تجربی» و «هنری» نیز قدمهای بزرگی را برداشتهایم که سینمای عباس کیارستمی و پرویز کیمیاوی نمونه بارز آن است. فیلم «خشم و هیاهو» از عناصر سینمای «ملودرام جنایی» بهره میگیرد که متکی بر «جنایت»، «تعلیق» و «کشف حقیقت» است. ولی بسیاری گفتهاند که ژانر آن «تریلر اجتماعی» است که همین تعریف سوالات بسیاری را در حوزه شناختشناسی سینما مطرح میکند. فارغ از بحثهای تخصصی در حوزه معرفتشناسی سینما اگر به فیلمهای گذشته هومن سیدی و سینمای او توجه کنیم متوجه میشویم او دست به تجربه در ژانرهای مختلف روانشناسانه میزند و توانسته است فضای باکیفیتی از لحاظ «بصری» و «روایت» ایجاد کند. در واقع او توجه بسیار زیادی به «مخاطب جوان متوسط شهری» دارد و به دنبال سینمای سرگرمیساز و در عین حال جذاب است. اما در فضای فرهنگی جامعه ما و «افق انتظار» مخاطبان غالبا جوان کشور ما سینمای «کمدی»، «تاریخی پرهزینه» و «جنگی» توانستهاند فروش بسیار موفقی داشته باشند و اکران این فیلم در اکران نوروزی در کنار چند فیلم مخصوصا کمدی و پربازیگر ضرر زیادی به آن وارد کرده است. سعیدخانی تهیهکننده این فیلم در آخرین اظهاراتش نیز از کمبود سانسها برای فیلم خود گلایه کرده است و گفت: «وقتی به یک فیلم سانسی اختصاص نمیدهند، چگونه باید توقع داشت که مردم آن فیلم را ببینند.» فارغ از چنین بحثهایی سینمای هومن سیدی که تازه در ابتدای راه است برای جوانان جذابیتهای خاص خود را خواهد داشت و شاید با افزایش تبلیغات و تعداد سانسها بتواند خلأ فروش خود را جبران کند.
قدس/نگاهی به فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» این یک فیلمفارسی نیست... یا شاید هم هست
حربه حقیقی همچون شمشیر داموکلس عمل میکند و در نهایت اثری حقیقی/توحیدی خود تبدیل به یک کمدی سبک میشود.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، دختر و پسر جوانی در یک مراسم مملو از بلبشو وارد چرخهای از اتفاقات میشوند که در ادامه منجر به یک ازدواج صوری عاری از عشق و در نهایت شکل گرفتن عشق و ازدوجا میشود. الگوی عاشق شدن اتفاقی و براساس حادثه، الگویی است تکراری و تا بدین جای کاری جواب پس داده. گویی از عشوههای چاپلین برای ادنا پرویانس تا فیلمهای تینایجری (Teen Movies)، برای مخاطبان انسانی فیلمها، عشق در لحظه رخ میدهد نه در زمان. شاید عشق در نگاه بشر قرن بیستم به بعد عمر همزمانی است تا در زمانی؛ چرا که این مهم با ادبیات پیش از سینما در تنافر است.
با این مقدمه به سراغ مانی حقیقی و فیلم جدیدش برویم که داستان فیلمش همان یک خط ابتدایی این یادداشت است. مانی حقیقی که در آخرین اثر پرده دیدهاش، کنکاشی پستمدرن در اخلاق و بورژوازی داشت، این بار به سراغ چیز دیگری رفته است که بدون داشتن عینک، چیزی است به اسم فیلمفارسی. «پنجاه کیلو آلبالو» محصول همکاری فرهاد توحیدی و مانی حقیقی است که خروجیش علاوه بر یک فیلم پرفروش، شخصیتی به اسم مانی توحیدی است، یک اِواخواهر ساکن کانادا که با داشتن تخصص در ادبیات نو فارسی - البته منهای اینکه این فرد چیزی از هنرش را رو نمیکند - همه چیز در ایران محصول یک آشوب و کائوس میبیند.
چرخش از کمدی سیاه «پذیرایی ساده» به سمت کمدی سبک و شاید فارس «پنجاه کیلو آلبالو» به قدری غریب است که واکنش متفاوتی از مخاطبان فیلم به دست میآید. در یکی از سایتهای فروش بلیت سینما - که قابلیت درج نظر داشت و اخیراً آن را غیر فعال کرده است - عموماً از فیلم حقیقی تعریف کردهاند و آن را کمدی خندهدار دانسته که از شدت قدرت طنز، مخاطب را به مرز انفجار میبرد. ماحصل سخن مخاطبان این بوده که مانی حقیقی موفق شده است اثری مفرح خلق کند تا مخاطب دمی بدون فکر به جهان بیرون تنها بخندد. کسی به محتوای اثر کاری ندارد. فرم فیلم نیز جایی در کلام افراد ندارد و تنها نقد جدی که جاری و ساری است، افت کمدی فیلم در نیمه دوم است؛ همان جایی که فیلم به یک فیلم هندی اساسی تبدیل میشود. مهمانی و عروسی خارج از چارچوب ذهنی مردم مشرق زمین و حرفهایی مبنی بر رد و بدل عروس با افرادی در ظاهرهایی ناهمگون با عرف جامعه. این چیزها را فقط در سینمای هند میتوان یافت و البته در فیلمفارسی.
اما در سوی دیگر مخاطبان یک سایت مشهور - که عمده فعالیتش روی تئاتر و سینمای هنر و تجربه است - نگاهی متفاوت با اثر دارند. آنان حقیقی را به چشم یک بازنده در بازار سینما میبینند. اثر را یک فیلمفارسی آشغال میپندارند که تنها به قصد فروش ساخته شده است. طنز «پنجاه کیلو آلبالو» را سخیف میخوانند و نمیتوانند باور کنند مانی حقیقی در عرض یک سال این فیلم کمدی را در کنار «اژدها وارد میشود» ساخته است؛ فیلمی که بعید است چندان به مذاق گروه اول خوش بیاید.
این وسط اندک افرادی در گروه دوم هستند که هنوز به حقیقی امیدوارند یا آنکه در گروه اول پرتویی از تفاوت را یافتهاند. اما این وضعیت به هیچ عنوان توانایی تعمیمپذیری را ندارد. حال ما با چند تفسیر متفاوت روبروییم از یک فیلم که به نظر شبیه به آثار سینمای کمدی بدنه دهه هشتاد است. فیلم حقیقی تنها یک شریفنیا کم دارد تا قطعات پازلش کامل شود؛ ولی آیا این تمام ماجراست؟
جواب این سوال دو کلمه میتواند باشد؛ یا خیر و یا بله. اگر جواب بله باشد، باید گفت «پنجاه کیلو آلبالو» فیلمی است از جنس فیلمفارسی که چند اشاره جنسی و چند موقعیت کمیک نسبتاً عجیب و غریب و با حضور ستارگان کمدی - در حد سی ثانیه - میفروشد. مخاطبانی از جنس عوام بدون دغدغه دریافت پیام فرمی یا محتوایی، با اثر میخندند و باز همان زوج عاشق ضعیف در برابر رقبای نسبتاً قدر را مشاهده میکنند و شاید در این میان دلشان به حال معصومیت چشمان دختر بسوزد و بابت چاله میدانبازی شخصیت پسر حال هم بکنند.
اما اگر جواب خیر باشد وضعیت دگرگون میشود. برای نگارنده و آن تعداد افرادی که روی مرز شک وقتشان را سپری میکنند، «پنجاه کیلو آلبالو» به احتمال قوی یک اثر پارودیک است تا فارس و برای این مهم دلایل متعددی وجود دارد. دلیل نخست را باید در نام مانی توحیدی یافت؛ شخصیت دوستنداشتنی که نماد یک تفکر رو به رشد است و شخصی همچون مانی حقیقی به استناد به «پذیرایی ساده» نسبت به آن نقد دارد. ولی مهمترین نشانه «نخلستان هوس» با صدای ابوالحسن تهامی نژاد است. همین یک قطعه کافی است تا دریابیم مانی حقیقی در پی یک بازی پستمدرنگونه دیگر است، چیزی شبیه کارهای تارانتینو. او دو نوع فیلمفارسی را در هم ادغام کرده است و حتی آن را مورد قیاس قرار داده است. در یک سو «نخلستان هوس» را داریم که تصویری از یک زن - افسانه بایگان - در برابر قدرت یک مرد -نادر سلیمانی- را نمایش میدهد. تصویری از فیلمفارسی پیش از انقلاب که قهرمان باید با رقیب قدر و اصطلاحاً سبیل کلفتی در میافتاد تا عشقش را صاحب شود
در این سو «پنجاه کیلو آلبالو» را داریم که نمونهای از یک فیلمفارسی پس از انقلاب است. مجموعهای از عشق و عاشقی موسوم به سوسولبازی؛ پسر از لحاظ جسمی نحیف است و رقیبش زور و بازویی ندارد. از آن سو معشوق نیز چندان بیزبان و مأخوذ به حیا نیست و به قول معروف با پسر غریبه هم میپرد. اما این وسط نکته جالب این است «نخلستان هوس» در فیلم حقیقی به عنوان یک شاهکار معرفی میشود و در نهایت در فیلم خود او آنچه دختر را عاشق قهرمان میکند، یک حرکت بزن بهادری است.
نشانگان دیگر از بازیگوشی حقیقی را باید در عنوان فیلم جستجو کرد که به عنوان یک عنصر پیرامتنی هیچ کارکرد ظاهری در فیلم ندارد. در فیلم به جز جامهای آب آلبالو خبری از آلبالو نیست. شاید اگر اسم فیلم «عشق در ساحل کارون» میبود، پیرامتن بیشتر رعایت میشد؛ ولی این همه ماجرا نیست. برای رسیدن به این بازیگوشی باید باز به حقیقی رجوع کرد و کتابی که خود ترجمه کرده است: «این یک چپق نیست» نوشته میشل فوکو.
فوکو در این کتاب نقاشی مشهور رنه ماگریت را دستمایه دیدگاه ساختارگرایانه نخستین خود میکند. فوکو با اشاره به این نکته که در نقاشی کلاسیک «آنچه میبینید آن است»، رویه ماگریت را شکستن این قالب میخواند. در واقع ماگریت در این اثر با مفهوم بازنمایی برابر با واقعیت میجنگد و به قول فوکو میان دو مفهوم همسانی - خادم تکرار بودن - و همگونی - خادم بازنمایی بودن - تمایز قائل میشود و در نهایت مگریت همگونی را بر ضد همسانی به بازی میگیرد. این همان چیزی است که حقیقی در پیاش است. حقیقی طبق این گفته فوکو «مگریت تداوم حکومت فضای سالخورده بازنمایی را جایز میشمارد؛ اما تنها بر سطح، زیرا این فضا دیگر چیزی نیست جز سنگ صاف و ساییده» به سراغ فیلمفارسی رفته است. او اثری همگون ساخته است، نه همسان که با همان جنس بازنمایی آن را در سطح نگه میدارد و نگاهش نسبت به آن پارودیک میشود. از همین رو همانند چپق مگریت که به چپق واقعی بسیار همگون است، اثر حقیقی نیز نسبت به فیلمفارسی همگون است.
ولی حقیقی یک نکته از سخنان فوکو را فراموش کرده است که مینویسد «متن و چپق به وسیله قالب که دورشان را میگیرد، با یکدیگر پیوند خوردهاند» و این قیدی است که اثر او را در پرده اسیر میکند. ملاک قضاوت مخاطب پرده است، نه آنچه یک مخاطب خاص از فیلم استنتاج میکند. به گفته فوکو همگونی یک الگو است و مرجع نخستین، پس مخاطب فیلمفارسی دوست این الگو را درک میکند، نه الگوی فکری حقیقی. وضعیت حقیقی به این عباردت فوکو نزدیک است که میگوید «مگریت تلهای را بازگشود که واژه نگاشه شیای را که توصیف میکرد با آن به دام انداخته بود؛ اما در این میان خود شیء از دام گریخت.»
این دام در اثر حقیقی دو پهلوتر است. از یک سو میشود ادعا کرد که مخاطب به دام افتاده است و فیلم میفروشد که میشود نگاه مخاطب اول و مخاطب از این به دام افتادن لذت میبرد و از سوی دیگر حقیقی در دام تله خود میافتد که منجر به نومیدی هوادارانش میشود. به نظر شق دوم درست باشد؛ چرا که نشانگان برای رسیدن به شیطنتهای فکری حقیقی نامطلوب و ناکافی و گنگ است. او مخاطبان اصلی - کسانی که به قصد نامش فیلم را میبینند - نومید میکند؛ چون مخاطبش آنچه در پارودی کردن فیلمفارسی میطلبد را نمییابد. در عوض این پارودی خود تبدیل به یک فیلمفارسی شده است و این همان تله است. گویا مرحومان بنیانگذار فیلمفارسی تلههای پایا و عظیمی در سینما کار گذاشتهاند که نه حقیقی؛ بلکه دیگر شخصیتهای هنری را نیز در خود بلعیده است و این دام عمرش کماکان تداوم خواهد داشت.
=============================
پینوشت: بخش عمدهای از مشکل فیلم و آنچه روی پرده رخ میدهد به فیلمنامه فرهاد توحیدی بازمیگردد. توحیدی که در فضای آکادمی هوادار سفر قهرمان کمپبل است، برخلاف «امکان مینا» چندان به این مدل وفادار نبوده و متنش همان ضعفی را داراست که «مدرسه موشها 2» از آن رنج میبرد. اندیشه فروختن همانند فیلم برومند، در این متن نیز جاری و ساری است.
قدس/واکنش تهیهکننده به انتقادها: مو به مو کپی نکردیم!
يكی از تهيه كنندگان مجموعه در حال پخش «دورهمی» از شبکه نسیم بیان کرد که برخی عنوان كرده اند «دورهمی» به صورت مو به مو از مجموعه تلویزیونی هند كپی شده كه این سخن به هیچ وجه عادلانه نیست.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر، حمید رحیمی نادی یکی از تهیه کنندگان مجموعه «دورهمی» که از شبکه نسیم پخش می شود، گفت: تصویربرداری قسمت های جدید مجموعه «دورهمی» همچنان در حال انجام است و تولید براساس برنامه ریزی از پیش تعیین شده پیش می رود. همچنین در قسمت های جدید چندین بازیگر مطرح سینما و تلویزیون در برنامه حضور خواهند داشت.
وی درباره صحبت هایی كه در چند روز گذشته پیرامون شباهت های دكور با یک برنامه هندی در فضای مجازی مطرح شده نیز توضیح داد: پخش چنین برنامه هایی از سال ها قبل در تلویزیون كشورهایی چون فرانسه، آلمان، تركیه و... مرسوم بوده است و همه آنها نیز یك نوع ساختار و مضمون را دارا هستند. می پذیرم که قسمت هایی از دكور «دورهمی» از برنامه «شب هاى كمدى با كاپیل» تلویزیون كشور هند اقتباس شده است زیرا بخش هایی از این دكور به خصوص پنجره ها و درها با معماری اصیل ایرانی همخوانی داشت و حتی رنگ آمیزی آن از معماری یزد و نراق برداشت شده است. قبل از آغاز ساخت دكور با مشاهده عكس های مشابه آن در بناهای شهرهای یزد، اصفهان و... به این نتیجه رسیدیم كه این دكور بیشترین شباهت را با معماری ایرانی دارد.
کپی مو به موی «دورهمی» از برنامه هندی عادلانه نیست
رحیمی نادی افزود: متأسفانه در خبرها خواندم كه برخی عنوان كرده اند «دورهمی» به صورت مو به مو از مجموعه تلویزیونی هند كپی شده كه این سخن به هیچ وجه عادلانه نیست. متن های مجموعه هیچ شباهتی به آن برنامه ندارد و داستانی كاملا متفاوت را روایت می كند. به عنوان مثال در «شب های كمدی با كاپیل» اصلا استندآپ كمدی وجود ندارد. همچنین فردی كه روی صندلی آن برنامه می نشیند اسپانسر مالی مجموعه است و در «دورهمی» مهران مدیری كه به عنوان راوی حضور دارد، روی صندلی می نشیند و همراه با بازیگران داستان را پیش می برد.
وی همچنین درباره موضوعات اصلی كه در «دورهمی» به آن پرداخته می شود نیز گفت: نویسندگان پروژه در هر قسمت از مجموعه به مسایل و دغدغه های این روزهای خانواده های ایرانی می پردازند و تلاش می كنند تا با واكاوی برخی مشكلات، راه حلی درست پیش روی مخاطبان قرار دهند. مخاطبان باید این نكته را در نظر بگیرند كه «دورهمی» راهی را در پیش گرفته كه تاكنون در تلویزیون ایران چندان به آن پرداخته نشده است. با این حال معتقدم ادامه این مسیر و تغییر در ساختار یكنواخت برخی برنامه های نمایشی جز با حمایت مستمر مخاطبان میسر نخواهد بود.
تذکر قائم مقام معاون سیما به جا بود
این تهیه کننده درباره تذکر قائم مقام معاون سیما به سازندگان مجموعه نیز گفت: به هر حال «دورهمی» در اول راه خود قرار دارد و طبیعی است که برخی کاستی ها در قسمت های آغازین کار وجود داشته باشد. به نظرم تذکر آقای پورحسین بسیار به جا بوده و آن را نیز می پذیرم. از همین جا از تمام کسانی که بعد از تماشای برخی لحظات در چند قسمت اخیر آزرده خاطر شده اند عذرخواهی می کنم. سازندگان «دورهمی» برای شاد کردن مردم تمام تلاش خود را به کار می بندند و همچنین برای بالا بردن سطح کیفی مجموعه از همه پیشنهادها و انتقادات با آغوش باز استقبال می کنند.
رحیمی نادی درباره نظرسنجی سازمان و همچنین قرار گرفتن «دورهمی» در رتبه سوم نیز گفت: حضور برنامه ای چون «خندوانه» در رتبه اول نظرسنجی برنامه های شبکه نسیم امری طبیعی بوده زیرا این برنامه به مدت دو سال از پخشش می گذرد و تاکنون طرفداران بسیاری نیز پیدا کرده است. برنامه «شب کوک» نیز که در رتبه دوم قرار دارد یک سال روی آنتن شبکه نسیم بوده و تبلیغات گسترده ای نیز داشته است. قرار گرفتن «دورهمی» که تنها هفت قسمت آن روی آنتن رفته است در کنار این دو برنامه مقداری ناعادلانه بود و برای تشخیص دقیق میزان رضایتمندی مخاطبان معیار چندان درستی محسوب نمی شود. با این حال معتقدم مجموعه با پخش همین تعداد قسمت های محدود تا حدودی موفق بوده و تاکنون بسیاری از کاربران در قسمت نظرسنجی سایت برنامه نظرات مثبتی نسبت به «دورهمی» داشته اند.
این تهیه كننده در پایان گفت: استقبال مخاطبان برای حضور در دكور برنامه نیز تاكنون غافلگیر كننده بوده، به طوری که ساعاتی پس از اعلام فراخوان، بسیاری از سراسر كشور در سایت «دورهمی» ثبت نام كرده اند. خوشحالم مجموعه در همین روزهای آغازین پخش با بازخورد خوب مردم مواجه شده و امیدوارم بتوانیم با تلاش بیشتر و بالا بردن سطح كیفی، نظر مخالفان برنامه را نیز جلب كنیم.
مردم سالاری/پوران درخشنده با اشاره به فيلم در حال ساختش: تمرکز اين فيلم توجه به طلاق عاطفي در نسلهاي مختلف است
پوران درخشنده که اين روزها مشغول تحقيق درباره موضوع فيلم جديد خود است، درباره اين فيلم و ميزان تأثيرگذاري آن روي مخاطب گفت: فکر ميکنم اين فيلم حتي بيشتر از فيلم «هيس دختران فرياد نميزنند» جنبه جهاني داشته باشد. چرا که موضوع کاملاً برميگردد به جايگاه انسان، شأن او و زندگي مشترک و اتفاقاتي که در اين زندگي رخ ميدهد. به گزارش هنرآنلاين اين کارگردان ادامه داد: در تمام دنيا اين تعريف شبيه هم است و تنها انگارههاي آن متفاوت هستند. اما تمام شدن اين زندگي در همه جا به دليل عدم درک درست يا نرسيدن به نقطه مشترک است. اين روزها متأسفانه طلاق بسيار زياد شده است و سعي ميکنم بتوانم اين موضوع را به شکل جهانيتري مطرح کنم تا مخاطب بيشتري داشته باشم.
وي درباره تحقيق روي اين موضوع اظهار کرد: به دادگاهها و شوراهاي حل اختلاف رفتم، با فرزندان آنها صحبت کردم، زندگيهايي که در حال جدايي و از هم پاشيدن بودند را ديدم. از افرادي با جايگاههاي مختلف اجتماعي از استاد دانشگاه تا يک آدم بيسوادي که هيچ چيز نميداند همهوهمه حتي در خارج از کشور نيز سوژهها و قصههايي از آدمها را در ارتباط با طلاق مطالعه کردم. درخشنده با اشاره به دلايل خود براي انتخاب اين موضوع نيز بيان کرد: يکي از عمده مشکلات طلاق در کشور ما دروغگويي است. چرا که آدمها از ابتدا حقايق را براي هم بازگو نميکنند و اين باعث جدايي ميشود. در کشورهاي ديگر نوع نگاه متفاوت است و مسئلهاش براي جدايي چيز ديگري است. آنجا بسيار فرديت مطرح است و در کشور ما جمع خانواده مطرح است. تمرکزم روي نقطه مشترک است تا در هر کشوري نمايش داده ميشود همين معضل را داشته باشند و درک کنند. چيزي به نام عشق وجود ندارد و اين مشکل جهاني است.
کارگردان فيلم «هيس دختران فرياد نميزنند» متذکر شد: پديده طلاق عاطفي از جمله مسائلي است که بدون نمود عيني به صورت مويرگي در جامعه رخنه و رشد کرده است و متأسفانه کمبود مهرورزي در اجتماع در رخ دادن طلاق عاطفي تأثيرگذار بوده است.
درخشنده تأکيد کرد: يکي از فاکتورهاي مهم در تحقيقات اين فيلمنامه توجه به طلاق عاطفي در نسلهاي مختلف است. در مراحل تحقيق خود به اين نتيجه رسيدم که نسلهاي گذشته طلاق عاطفي را تحمل ميکردند، اما اين موضوع در زوجهاي جوان به هيچ عنوان قابل پذيرش نيست و خيلي زود به طلاق منجر ميشود.
وي در پايان خاطرنشان کرد: پيشتوليد کار آغاز شده و به زودي مراحل فيلمبرداري آغاز ميشود.
وطن امروز/نگاهی به سریال «بیمار استاندارد» ساخته سعید آقاخانی به بهانه پخش در نوروز
سریال بیاستاندارد!
سیدحمید رضوی: برای نوروز سال 95 حدس زدن درباره برنامههای سیما کار چندان سختی نبود، چرا که با توجه به بحران بودجه در سازمان و عدم حمایت دولت از این رسانه مهم ملی نمیتوانستیم توقع چندانی از صداوسیما برای تولید آثاری شاخص، باکیفیت و اثرگذار داشته باشیم. وقتی که مدام از چند ماه قبل خبر ساخته نشدن و عدم تولید سریالهای پرطرفدار نوروزی مانند «پایتخت»، به دلیل عدم تخصیص بودجه به این بخش، در رسانهها رد و بدل میشد، گمانها مبنی بر ساخت ویژهبرنامههایی بدون پیشرفت نسبت به سال قبل بیشتر قوت گرفت. ساخته نشدن مجموعه پرطرفدار کلاهقرمزی که سالها بین مردم جایگاه خود را پیدا کرده بود، از دیگر مواردی بود که بینندگان تلویزیونی را دچار نگرانی کرد. برخی مجموعهها هم بودند که هر چه در قالب مجموعههای دنبالهدار جلوتر میروند، سوژههایشان تکراری میشود و داستانهایشان بیشتر سمت حاشیههای رو به زوال میرود اما خاطرات و تکیهکلامهای موجود در بدنه مجموعهها تاثیرات خود را در جامعه و میان مردم و استقبال عمومی خواهد داشت. با همه این شرایط ناگوار، مخاطب در ایام فراغت برنامههای خوب میخواهد و تلویزیون باید به این نیاز پاسخ دهد و برای این مساله نیاز به نقد آثار پخششده در ایام نوروز در رسانه ملی خواهد بود. نکتهای که در این میان حائز اهمیت بود کپیبرداریهای متعدد در برنامههای مختلف ویژه نوروز بود که در برخی موارد هم بسیار ضعیف این عمل صورت گرفت و در این زمینه هم میطلبید با یک کار کارشناسی و برنامهریزیشده درباره ساخت این دست برنامهها تصمیمگیری شود تا حداقل کپیبرداری در سطحی باشد که بیننده شاهد یک تکرار ضعیف از برنامهای دیگر نباشد. از طرفی عدم استقبال از سریالهای نوروزی صداوسیما در سال 95 نکتهای بود که بیشتر از هر چیز دیگری در مقایسه با سالهای پیش به چشم میآمد و در این میان سریال پخششده از شبکه یک سیما با نام «بیمار استاندارد» نمونهای کامل از ضعف ساختههای امسال بود. سریالی که از گروهی خوب به همراه بازیگرانی سطح بالا و حرفهای جمعآوری شده بود اما به دلیل وجود ضعف در فیلمنامه و عدم انتقال پیام به مخاطب در همان قسمتهای ابتدایی بسیاری از مخاطبان خود را از دست داد. سریال «بیمار استاندارد» به نویسندگی بهرام توکلی و به کارگردانی سعید آقاخانی ساختهای در فضای واقعیت و تخیل است که در موقعیت واقعی و تئوری یک بیمار استاندارد روایت میشود. این سریال درباره بهنام، فارغالتحصیل رشته بازیگری است که به دلیل مشکلاتی که دارد، با رئیس یک مرکز رواندرمانی گفتوگو میکند و او به بهنام پیشنهاد میدهد برای حل مسائلش مستقیما با آنها مواجه شود و به این ترتیب بهنام نقش یک بیمار روانی را بازی کند تا از طرف دیگر پزشک هم بتواند طبق تئوری «بیمار استاندارد» دانشجویانش را بیازماید. همانطور که به چکیده داستان اشاره شد، داستان آن کاملا از فضای کمیک و طنز دور بوده و به همین خاطر نمیتوان از آن توقع خنداندن مردم را داشت اما تبلیغات و آنونس فیلم طوری طراحی شده بود که با وجود بازیگری مثل جواد عزتی، بیننده منتظر تماشای فضایی شاد و طنزآلود در این سریال بود اما سریال جدید سعید آقاخانی با توقعی که از سابقه او در سریالهای دزد و پلیس و زنبابا میرفت، بسیار متفاوت بود و خبری از دیالوگهای کوتاه و طنزپردازی و شخصیتسازی کمدی نبود. نویسنده با نگارش سبک جدیدی از داستان که با اضافه کردن شخصیتهای متعدد و خردهپیرنگهایی در بدنه اصلی همراه بود قصد داشت با چندوجهی شدن داستان از حالت کلیشهای (که معمولا در قسمتهای ابتدایی میتوان به پایان سریالها پی برد) جلوگیری کند اما این مهم در برخی موارد باعث شده بود بیننده با فضایی عجیب و غریب و گنگ روبهرو شود که نهتنها جاذبهای برای دنبال کردن ادامه برای مخاطب نداشت بلکه بیننده را دچار سردرگمی و احساس شلختگی در داستان میکرد تا جایی که حتی برخی عوامل فیلم در مصاحبههای خود اعلام داشتند در دیدن این سریال باید کمی حوصله به خرج داد تا جایگاه خود را در میان مخاطبان پیدا کند و ارتباط میان داستان و بیننده برقرار شود. نگارش فیلمنامه اعم از پیگیری چند داستان در کنار هم و به کنایه گفتن پیامهای سریال که شاید در اکثر قسمتها برای بیننده درک و فهم آن نیاز به دقت فراوان داشت حتی شلوغی برخی سکانسها، این فکر را در ذهن مخاطب ایجاد میکرد که نقش بهرام توکلی در این سریال شاید کمی بیشتر از نویسندگی بود و بسیاری از قسمتهای فیلم یادآور من دیگو مارادونا هستم و آن سبک فیلمسازی میشد. سریال «بیمار استاندارد» اگرچه از درونمایهای با گرایش به طرح مسائل اخلاقی، تربیتی و روانشناسی برخوردار است اما این مجموعه نیز قابلیت چندانی برای تأثیرگذاری بر مخاطب ندارد، چنانکه از حد تقبیح سطحی برخی رفتارهای ناشایست و تشویق ترک عادات بد فراتر نرفت. موضوعهای مطرحشده در «بیمار استاندارد» حرف تازهای نسبت به آنچه در دیگر سریالهایی که همزمان درحال پخش بودند، نداشت. اینجا نیز به شکلی گلدرشت و در سطح، در فضا و ساختاری نهچندان منسجم و موثر، پیامهایی که شاید سر در آوردن از خیلی از آنها کار سادهای نبود در جریان بود. مخاطب به راحتی نمیپذیرد که از روایت منطقی منحرف شود مگر آنکه این تمهید را به نفعش ببیند. چه بسا روایتهای خیالی که برای مخاطبان از هر واقعیتی واقعیتر به نظر رسیدهاند. مجموعههای بسیاری از نمونههای موفق این عزیمت آگاهانه ذهن تماشاگر از واقعیت به خیال هستند و چنان مخاطب در این ورطه تازه احساس رضایت میکند که گسستن از آن و نزدیک شدن به واقعیت برایش سخت میشود. پیشتر از این سعید آقاخانی با ساختن مجموعههای تلویزیونی و جذب طیف گستردهای از مخاطبان، سبک خود را در ساختن مجموعههای تلویزیونی پایهریزی کرده بود که آخرین اثر او تفاوتهای بسیاری با ساختههای قبلی که از او شاهد بودیم، داشت. در کنار نکات منفی و عدم جذابیت برای مخاطب نکات مثبتی هم در این فیلم وجود داشت که میتوان به بازی بابک حمیدیان و تصویربرداری و همچنین ساختار تیتراژ آن اشاره کرد. ساختار بدیع و فانتزی این مجموعه با وجود بازیگران خوبی که داشت آنطور که باید از آب در نیامد و لوکیشنهای مختلف و داستانهای موازی که همه در یک زمان صورت میگرفت جاذبهای نداشت. با توجه به اینکه هر اثری باید در زمان خودش نقد و بررسی شود اما با سهلاندیشی و سادهنگری که برای ساخت ویژهبرنامههای نوروزی در سال 95 وجود داشت، شاید بتوان سریالهای پخششده در امسال را جزو ضعیفترین ساختهها در نظر گرفت که با اقبال و توجه عمومی هم روبهرو نشدند.
وطن امروز/بررسی عملکرد سازمان صداوسیما در سال 94 و دلایل عدم حمایت دولت
به دنبال رؤیا
رسانه ملی بهعنوان تنها نهاد قانونی برای ارائه برنامههای تلویزیونی در کشور نقش بسیار مهمی در جهان کنونی و در برابر هجوم انواع رسانههای دیداری و شنیداری که مغایر با اخلاق اسلامی هستند، دارد و از این رو نیاز به توجهی بیشتر به این رسانه گرانقدر است. از این رو بررسی آسیبها و تحلیل عملکرد صداوسیما در چرخهای درونگفتمانی راهی به سوی بهروزی تلویزیون ملی کشور عزیز ما خواهد بود و نیاز به واکاوی علل و عوامل بازدارنده پیشرفت رسانه ملی در نگاهی دور از خیالپردازی و بزرگنمایی خواهد بود. به گزارش «سراج 24»، مهمترین پرسش در بررسی وضعیت صداوسیما این است که آیا مهمترین سد رخ داده در برنامهریزی متولیان تلویزیون، نبود بودجهای است که صدای رئیس آرام و معاون پرسابقه را در آخرین روزهای سال 94 بلند کرده و نبود بودجه را دلیلی از به تولید نرسیدن سریالهای در نظر گرفته شده دانستند؟ پرواضح است که سکانداری مهمترین مرکز رسانهای کشور در حالی به دکتر محمد سرافراز سپرده شد که این سازمان با حجم قابل توجهی از بدهی مالی مواجه بود و حال این مشکلات در عدم حمایت لازم از سوی دولت یازدهم به نهایت دردمندی رسیده است و شرایط مدیری ارزشی و باسابقه فعالیت در مدیریت برونمرزی سازمان صداوسیما را چنان با خطر مواجه کرده که در آخرین روزهای منتهی به پایان سال 94 حتی شایعه استعفای این مدیر لایق و انقلابی شنیده شود! اما قضیه چیست و چرا دولت دستهای یاری خود را از سازمان پرهزینه صداوسیما دور کرده است؟ آیا دلیل این عدم حمایت به نقدناپذیری دولت از تنها رسانه رسمی تلویزیونی ما بازمیگردد و به گفته پورمحمدی، معاونت رسانه ملی و شخص دوم سازمان، دولتیها تنها بهعنوان واحد سمعی و بصری به تلویزیون نگاه میکنند؟! به این جهت باید اشاره داشت که کمک دولت به رسانه ملی در سال 94 به حدود یکهزار میلیارد تومان رسید که رقم چندانی در میان انبوه هزینههای رسانه ملی نیست و این در شرایطی است که عملکرد بودجهای سازمان در سال 92 مبلغ 2700 میلیارد تومان بوده است و حال مبلغ ناچیز واریزی از سوی دولت به گفته مسؤولان تلویزیون، تنها 70 درصد حقوق کارمندان را تامین میکند چه برسد به اینکه منجر به تزریق در بخش تولید مجموعهها نیز شود و از این رو مشخص است که دولت از اهرم بودجهای بهعنوان عاملی بازدارنده از انتقادات رسانهای ملی استفاده کرده است! این در حالی است که با توجه به شرایط نامناسب اقتصادی و کاهش درآمدهای تبلیغاتی وضعیت نامناسبی برای سازمان رقم خورده و درآمدهای بازرگانی در سال 94 به رقم 1200میلیارد تومان رسیده است. از این رو مردی چون سرافراز که سودای راهاندازی شبکههایی را بهعنوان جریان سوم رسانهای داشت، به ناچار درپی ادغام شبکهها و کم کردن هزینههای نگاهداری برآمد و بسیاری از برنامههای تولیدی و مجموعههای تلویزیونی در صندوقچه انتظار هنرمندان و مسؤولان و مخاطبان تلویزیون باقی ماندند. اما آرمانها و نگاهی فراتر از جریانهای روزمره، نشانهای دیگری را از رسانه مهم ملی سراغ میگیرد؛ اهدافی که در راستای حکم گرانقدر رهبری برای مسؤول جدید سازمان صداوسیما صادر شد و مهمترین بخش آن حفظ و ارتقای استقلال فرهنگی و هویت انقلاب اسلامی بود. از این رو نیاز به تولید و فعالیت افرادی آشنا و کاربلد در این عرصه احساس شد و سیاست جدید سازمان با مدیریت سرافراز در جهت مقابله با نفوذ رسانهای دشمن به سمت ساخت سریالهای طولانیمدت جهت گرایش مخاطبان از شبکههای بیهویت ماهوارهای به سمت شبکههای هویتمند داخلی رفت و اولین ثمره آنکه بهعنوان آزمونی مناسب مورد تقدیر و توجه مخاطبان قرار گرفت، مجموعه تلویزیونی 110 قسمتی «کیمیا» به کارگردانی جواد افشار بود که بخش مهمی از استقلال دینی و هویتی مردمان ما را به تصویر درآورد. اهمیت کاربردی برنامههای صداوسیما وقتی افزون میشود که غفلتهای بخشهای دیگر فرهنگی مانند شورایعالی انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم باید به گردن بگیرد! در این میان سرافراز بارها در سخنان خود به توجه همزمان به مخاطب و محتوا بهعنوان دو بال رسانه ملی اشاره داشت و آمارهای حاصلشده در این سال نشان از ارتقای توجهات مردمی با وجود پخش برنامههایی جذاب و راهبرنده چون «خندوانه» در شبکه نسیم بوده است. همچنین اقدامات سال 94 سرافراز در آغاز دورانی جدید مبنی بر بازتعریف شبکهها و استواری شبکه 5 به محوریت اقتصاد و افتتاح شبکه تهران بهعنوان اولین شبکه تولیدی HD در کشور و افتتاح نسل سوم فرستندههای دیجیتال و راهاندازی خبرگزاری صداوسیما و تغییر مدیران استانی و تاثیر مستقیم در ماهیت برخی برنامههای زنده از جمله موارد رخ داده در این سال بود. سازمانی که به اندازه چندین سال در روزهای نخست ریاست سرافراز دچار حاشیه شد؛ از مهاجرت بیقید و بند بازیگران تلویزیونی به شبکههای ماهوارهای و ممنوعالتصویری برخی مجریان و دستاندرکاران تا حواشی بسیاری که از سفر شبانه بازرس ویژه رئیس به آن سوی آبها صورت یافت. در این میان در برابر همه مشکلات موجود مالی و غیر مالی، توجه به ساماندهی برنامههای تولیدی با اهمیت درک مخاطرات رسانههای معاند در این مقطع، پردازش اطلاعات و بهرهمندی از پایگاه مکتبی و راهبرنده رسانه ملی برای مخاطبان نیاز به وجود تلاشهای مستمر و فزایندهای دارد، چرا که راه دشوار است و دستاندازها بسیار؛ آنجا که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار به عمل آمده در مهرماه سال 94 با رئیس و مدیران رسانه ملی با تاکید دوباره بر مساله جنگ نرم، از به عمق نشستن تلاشهای رسانه ملی سخن گفت و تحلیل مبنایی را راهکاری برای دستیابی به مسیری روشن دانست و تحقق راهبردهای ابلاغی صداوسیما را خواستار شد.