يادمان است زمانيكه سريال «قرعه» به شما پيشنهاد شد، مشغول ساخت فيلم سينماييتان بوديد؟
بله، مشغول فيلم برداري فيلم «زاپاس» بودم كه اين سريال را به من پيشنهاد دادند. همان لحظه حس كردم اين طرح ويژگيهايي دارد كه ميتوان سريال خوبي را با توجه به آن ساخت. قبل طرح «قرعه» دو طرح ديگر براي ساخت به من پيشنهاد شد، اما آنها را نپسنديدم.
قرعه براي شما چه ويژگيهايي داشت؟
از همه مهمتر اين بود كه صيانت به خانواده در اين اثر نيز وجود داشت و ديدم كه در راستاي كارهاي قبليم است. هميشه خانواده و زندگي شهري برايم دغدغه بوده است، حال در اين سريال خانواده در گستره وسيعي نشان داده ميشد و آن هم تعداد زيادي از خانوادهها در يك محله بود.
تعدد خانواده در اصل تعدد بازيگران را ميطلبيد، همين موضوع كار را براي شما سخت نميكرد؟
بله، سخت است، اگر اشتباه نكنم حدود ۲۶ بازيگر اصلي داشتيم و در مدت زمان ۱۳ قسمت ميبايست تمامي اين شخصيتها را جلو دوربين برده، معرفي كرده و قصهشان را به تصوير بكشيم كه همين كار را سخت ميكرد اما خب به شكر خدا با تلاش شبانه روزي گروه توليد و بازيگرها اين سختي كمتر شد. قرعه در اصل بهانهاي براي جمع شدن همسايه و فاميل دور هم است كه هر كدام به نوبه خود سهمي در اين قرعه كشي دارند. اين سبك روايت فرم زندگي ايراني، شرقي و سنتي را نشان ميدهد كه ميخواهد بگويد از همسايهتان با خبر باشيد. درست است كه در عصر حاضر ديگر زمان در خونه باز بودن همسايهها بروي همديگر گذشته است، يادم است زمانيكه من بچه بودم تا مهمان سرزدهاي برايمان ميآمد، مادرم مرا به سرعت به خانه همسايه ميفرستاد تا بخش كوچكي از ما يحتاج خانه را از وي بگيرم. ميخواهم بگويم اينها در زمان حال به كلي فراموش شدهاند كه كنار هم گذاشتن همه اينها در قصه قرعه مرا ترغيب به ساخت آن كرد.
متن از همان ابتدا كامل بود؟
نه، زمانيكه متن به من پيشنهاد شد فقط دو قسمت از آن به نگارش درآمده بود و بعد از آن در جلسات با نويسندهها نظراتمان را به يكديگر نزديك كرديم و در ادامه متن نوشته شد.
شتابزدگي در ساخت سريال مناسبتي آنهم براي نوروز، شامل حال گروه شما نيز شد؟
بله خب همه كارهاي مناسبتي ما اغلب در زمان محدود ساخته ميشوند، اگر هم ضعفي بوده ميپذيرم چراكه خودم قبول كردم تا در اين زمان كم كار كنم.
شما قبل از اينكه وارد حيطه كارگرداني شويد، نويسندگي را شروع كرديد، در «قرعه» تا چه ميزان در متنها ردپاي شما ديده ميشود؟
اگر منظورتان نوع كمدي، شخصيتها و بانمك كردن كاراكترها باشد بايد بگويم كه هميشه سعي داشتم تا در كارهايم نوعي از كمدي كه ياد گرفتم را به مخاطب ارائه كنم و زندگي را به قصه به گونهاي كه بلد هستم، تزريق كنم. در مرحله بعدي هميشه به متن پايبند هستم و جانِ هيچكدام از سكانسها را تغيير ندادم، از طرفي با نويسندههايي همكاري ميكنم كه كاربلد هستند و در اين سريال نيز محمد تنابنده و احمد رفيعزاده عزيز زحمتشان را كشيدند و به دليل اعتمادي كه بين ما وجود دارد دست من را باز گذاشتند كه بتوانم كار را به ايام نوروز نزديكتر كرده و شيريني را به فرم زندگي تزريق كنيم. در «قرعه» با يك ملودرام اجتماعي طرف هستيم و قرارمان هم اين نيست كه اگر هر قسمت در چهل دقيقه ميگذرد، تمام اين چهل دقيقه را بخنديم! نه اينطور نيست و نوع قصه ما مثل زندگيهاي عادي و روزمره همه انسانها است كه در كنار خنده و شادي، غم و اندوه و اميد به آينده نيز در آن ديده ميشود. واژه قرعه در فرهنگ ما خيلي اميدواركننده است و همه ميدانيم اگر در قرعه كشي برنده شويم، اتفاقهاي خوبي برايمان خواهد افتاد و اين همان اميد به آينده است.
«دودكش۲» يا همان «پادري» كه شما در سري قبل نويسندگي را به عهده داشتيد، از گزينههاي اصلي نوروز بود كه دو روز مانده به عيد از باكس نوروزي حذف شد و سريال شما جايگزين آن شد. از طرفي نيز «قرعه» از همان ابتدا يك بار جزو گزينههاي نوروزي اعلام شد و بعد از آن لغو شد. در اين بين شما و گروه توليد در استرس و فشار كاري نبوديد؟
از همان ابتدا به من گفتند كه «قرعه» را به عيد نوروز برسانيد و كل سريال المانهاي نوروز را دارد. اما اينكه چه تصميمي گرفته ميشود، بعيد ميدانم كه من نوعي شانس مديريتي حتي در آينده نيز داشته باشم و اين موضوع جابهجايي سريالها را من نبايد پاسخگو باشم. درباره بخش ديگر سوالتان نيز بايد بگويم كه با وجود كدورتهايي كه در بحث مالي برايم پيش آمد، من «دودكش» را خيلي دوست داشتم و حسين لطيفي نيز يكي از افرادي بود كه همكاري با او تجربههاي زيادي را به من اضافه كرد و هنوز هم با يكديگر در ارتباط هستيم، اما اينكه چرا اين تغيير صورت گرفت را واقعا نميدانم.
اوايل شنيده ميشد كه تهيهكننده اصلي سريال «قرعه» الهام غفوري است، اما بعد در تيتراژ سمت ايشان تغيير كرد؟
خانم غفوري از همان ابتدا مدير پروژه اين سريال بودند و حضورشان پشتوانه محكمي براي ما است و از راهنماييهايشان استفاده ميكنيم.
فرصت خوبي بود كه شما در قصه اين سريال خانه به اصطلاح قمر خانمي را هم بگنجانيد.
نه، آنهم به اين دليل كه در حال حاضر ديگر اين سبك خانهها كم است، در «دردسرهاي عظيم» همچنين چيزي نديديم و اگر دو خانواده كنار هم زندگي ميكردند، اساسا قصه به اين شكل بود. بلد نيستم چيزي رااز آسمان وارد قصههايم كنم، از طرفي هم به اين دليل كه گواهينامه ندارم هميشه با وسایل نقليه عمومي تردد ميكنم و همين امر امكان شنيدن بازخوردهاي مردم را به من ميدهد و از اينكه تكه كلامهاي شخصيتهاي سريال را مدام تكرار ميكنند متوجه ميشوم كه سريالم ديده شده است.
در «قرعه» نيز به نوعي با اين تكه كلامها، البته نه در حد «دودكش» و «دردسرهاي عظيم» مواجه هستيد.
بله، در اينجا نوعي از ديالوگهايي كه بار كمدي اثر را بالا ميبرد استفاده كرديم. قرار نيست اينها مخاطب را به خنده بيندازد بلكه ميخواهيم حال او را خوب كند. اغلب ما آدمها تيك داريم، منظور از تيك، تيك رفتاري و كلامي است. در «قرعه» نيز تكه كلامهايي وجود دارد كه در بين آدمها پيدايشان كردم.
به عنوان يك كارگردان كه اغلب كارهاي طنز ساخته است، مخاطب تا چه ميزان برايتان اهميت دارد؟
شايد باور نكنيد اما هنوز كه هنوز است، هر روز كه در مسير رسيدن به لوكيشن هستم، از نگاه مخاطبان ميترسم. نخستين وظيفه شما به عنوان كارگردان اين است كه به مخاطب دروغ نگويي تا تو را باور كنند، از طرفي هميشه در كارهايم همه اتفاقهاي مهم اجتماعي را گنجاندم و از اين لحاظ خلااي در آثارم ديده نميشود. بهطور كلي ما در جامعهاي زندگي ميكنيم و مردمي داريم كه در هيچ جاي دنيا چنين مردمي با چنين پيشينه ادبيات وجود ندارند. واقعه بهشدت غم انگيز منا اتفاق افتاد (از همين جا عيد اولشان را تبريك ميگويم) و تا مدتها همه كشور متاثر بودند، اما همين مردم ما بعد از گذشت چند روز براي اين واقعه دردناك لطيفه درست كردند! ما كشور غريبي از لحاظ ادبيات طنز هستيم و بخشي از اعتراضهايمان را با لطيفه بيان ميكنيم. مردم ما از لحاظ ادبيات غني هستند و نميتوان به راحتي از اين بخش گذشت.
شما هم باكس نوروز را تجربه كرديد هم باكس ماه رمضان. كدام باكس سريالسازي برايتان جذابتر است؟
هر باكسي كه مردم كار ما را در آن ببينند. معتقدم كه زمان پخش در به دست آوردن مخاطب بسيار مهم و تاثيرگذار است. البته اين را هم نبايد ناديده گرفت كه خداراشكر تا الان هر كاري كه در تلويزيون ساختهام با استقبال خوبي از جانب مخاطب مواجه شده است. از نظر مخاطب باكس ماه رمضان زمان مناسبتري براي ديدن سريالها است، چراكه حال و هواي مردم با ساير ماههاي سال فرق دارد و در اين ماه فراغ بال بيشتري دارند تا در كنار خانواده به تماشاي سريالي بنشينند. اما در نوروز اين موضوع برعكس ميشود و مردم مدام در رفت و آمد و ديد و بازديدهاي عيد هستند و اغلب فرصت تماشاي سريال را از دست ميدهند. در كل دوست دارم بگويم باكس مورد علاقه ما نگاه و دلِ مردم است.
در پايان اگر حرفي باقي مانده بفرمائيد.
تا الان در بازخوردها ديده و شنيدهام كه مردم اين سريال را دوست دارند. من در ساخت «قرعه» با گروهي كار كردم كه دل، انرژي و فكرشان را در جهت خوب شدن اثر گذاشتند و مطمئنم حرفي كه از دل بيايد، بر دل خواهد نشست. همگي ما تمام تلاشمان را به كار بستيم و در اينجا هم نميخواهم سريالمان را با ساير سريالهاي نوروزي قياس كنم چراكه همه ميدانند كه ما با هم دوستيم و آنقدر همگي به هم نزديك هستيم كه به برخي از بازيگران ديگر سريالها پيشنهاد حضور در «قرعه» را دادم و گفتند كه با آن سريال قرارداد بستند.
آرمان/همسرايي خسرو آواز ايران با سرطان
آرمان: سال نو، آن چنان كه انتظار ميرفت، با پيامهاي تبريك شخصيتها و افراد متفاوتي همراه بود. باراك اوباما، رئيسجمهور ايالات متحده همچون سالهاي قبل نوروز را به ايرانيان تبريك گفت. جاستين ترودو، نخستوزير كانادا و ديويد كامرون، نخستوزير بريتانيا از ديگر كساني بودند كه در پيامهاي تصويري جداگانه نوروز را تبريك گفتند. اما در اين بين، پيام تصويري هنرمند ايراني، بسياري را در شوك فرو برد. استادمحمدرضا شجريان كه همچون سال گذشته در كنار سفره هفتسين، سال نو را به هموطنانش شادباش ميگفت، امسال اما با ظاهري متفاوت سخن گفت. استادشجريان در حالي كه موهاي سرش را تراشيده بود، از رفاقت با دوستي سخن به ميان آورد كه پانزده سال با او همراه بوده است. پيام شجريان گرچه اميدبخش بود، اما بسياري از دوستدارانش را در بهت فرو برد. شجريان به سرطان مبتلا شده است. ترس از دست دادن خسرو آواز ايران همگان را نگران حال او كرد. پيش از آغاز سال نو، شجريان در يادداشتي كه در صفحات مجازي او منتشر شد، از لغو كنسرت برنامهريزي شدهاش كه قرار بود نوروز در ارمنستان برگزار شود، خبر داد و علت را توصيه اكيد پزشك مربوطه پس از مشاهده آزمايشات او اعلام كرد. بعد از اين بود كه شخصيتهاي مختلف كشور در پيامهايي براي او آرزوي سلامتي كردند.
شجريان ممنوع شدني نيست
آيت ا... هاشميرفسنجاني، در حساب توئيتري خود پيامي با هشتگ شجريان منتشر نمود كه نوشته شده بود: «ما نبايد هنرمندان بزرگ كشورمان را طرد كنيم كه اگر نابخردانه چنين كنيم بايد منتظر ظهور ابتذال در عرصه هنر كشور و انقلاب باشيم. » حسن قاضيزادههاشمي، وزيربهداشت، در پستي اينستاگرامي از گفتوگوي تلفني با استادشجريان خبر داد و افزود كه در جريان اين گفتوگو، هاشمي در جريان روند درمان و حال استادشجريان قرار گرفته است. او اعلام كرد كه به عنوان يك ايراني و ايضا به جهت مسئوليتش در دولت، وظيفه خود ميداند تا درباره هرگونه حمايت از تسريع روند درمان شجريان از هيچ كوششي مضايقه نكند. محمود واعظي، وزيرارتباطات از ديگر كساني بود كه با انتشار عكسي از استادشجريان براي سلامتي او دعا كرد. شهرام ناظري، از ديگر اساتيد آواز ايران نيز با بيت «آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست/ هركجا هست خدايا به سلامت دارش» براي استادشجريان آرزوي بهبودي كرد. پرويز پرستويي، بازيگر شهير سينماوتلويزيون هم با بيان اينكه نواي ربناياستاد، سالها همدم لحظات ناب و روحاني ملت ايران بوده است، افزود كه امروز نوبت ملت ايران است تا براي سلامتي ايشان دست به دعا بردارند. عليرضا افتخاري، رضا صادقي، شبنم مقدمي، محراب قاسمخاني، ستاره اسكندري، محسن تنابنده، آزاده نامداري، بهاره رهنما و يغما گلرويي از جمله هنرمنداني بودند كه آرزوي سلامتي براي محمدرضاشجريان داشتند.
شايعات هدفدار و بيهدف
اما در اين بين، بازار داغ شايعات در باب وضعيت بيماري استادشجريان كام بسياري از دوستداران او را تلخ كرد. چند روز پس از انتشار پيام تبريك نوروزي، خبري در شبكههاي مجازي دست به دست ميشد كه حكايت از وخامت حال استادشجريان و بستري شدن ايشان در بيمارستاني در ايالت كاليفرنياي آمريكا داشت. اين درحالياست كه خبرهاي واصله از خانوادهشجريان، اين ادعا را رد ميكرد و ظاهرا استادشجريان در منزل خود درحال استراحت و درمان هستند. اما حسن پژوهش، از ايرانيان مقيم آمريكا و از دوستان استادشجريان، در گفتوگو با انصافنيوز برخي شايعات درباره او را تكذيب كرد و گفت كه او بستري نيست و در روزهاي اخير بارها، او را ديده است. حسنپژوهش اضافه كرد: «چند روز پيش با ايشان و انوشيروانروحاني براي شام در منزل يكي از دوستان بوديم. چند روز پيش از آن هم به خانه استاد رفتم و به ايشان پختن نان فرانسوي را ياد دادم. » او در عين حال گفت: «به ياد داشته باشيد كه آقايشجريان در سلامت نيست اما در حال درمان است. براي بهبودي كاملش دعا كنيد. او نماد و يك گنجينه ملي است. من مطمئنم كه قدردان تمام ابراز نگرانيهايي است كه برايش ميشود. او مهربان و همچنان پرانرژي و پرشور و شوق است.» اين ايراني مقيم ساكرامنتو در ايالت كاليفرنيا همچنين گفت: «استاد، كتي (كتايون، همسر استاد) و پسرش رايان در ساكرامنتو، در فاصله حدود ۵ دقيقه از خانه ما زندگي ميكنند. احتمالا اگر پاسخ تماسهايي را ندادهاند، چون تماسها زياد است اما اطلاعرساني كه كردهاند. » رايان شجريان، فرزند استاد شجريان با انتشار عكسي اعلام كرد كه «پدر روحيه بسيار خوبي دارد، بسيارمثبت هستند و مثل هميشه خنده روي لبانشان هست. حال پدر خوب است و با معالجاتي كه در اينجا درحال انجام است، بازهم پدر سلامتي خود را پيدا كرده و به زودي هم به روي صحنه برميگردد. » در تصويري كه او منتشر كرده است، موهاي سرش را به نشانه همدردي و همراهي با پدرش تراشيده است. از نكات جالب در روزهايي كه اخبار بيماري استادشجريان منتشر ميشد، آن بود كه بخش خبري شبكه چهارسيما نيز خبر بيماري استادشجريان را اعلام و براي ايشان آرزوي بهبودي كرد.
كمپيني براي شجريان
از چند روز پيش كمپيني به نام «كنسرت استادشجريان در ايران ۱۳۹۵» به راه افتاده كه هدف خود را چنين اعلام كرده است: «استادشجريان سكوت پيشه كرده اما من به عنوان يك ايراني، درخواست مجوز براي اجراي كنسرت استادشجريان در ايران را دارم. » اين كمپين را تاكنون قريب به شش هزار نفر امضا كردهاند.
آرمان/حامد محمدي كارگردان سريال «زعفراني»: قصه «زعفراني» در ادامه فيلمهاي سينماييام است
حامد محمدي براي نخستين بار تجربه حضور در مديوم تلويزيون را با ساخت سريال «زعفراني» تجربه ميكند. فارس با محمدي درباره نخستين تجربه تلويزيوني گفتوگویی انجام داده که در ادامه میخوانید.
شما پيشتر در مديوم سينما تجربههايي چون نويسندگي «طلا و مس»، «فرشتهها با هم ميآيند»، «حوض نقاشي» و كارگرداني «فرشتهها با هم ميآيند» را در كارنامهتان داشتهايد. اما «زعفراني» نخستين حضور شما در مديوم تلويزيون به شمار ميرود، تا به اينجاي كار از اين تجربه راضي هستيد؟
مديومها از لحاظ فني و تكنيك تفاوت زيادي برايم ندارند و نگاهم اينگونه نبوده كه بگويم به اين دليل كه دارم سريال ميسازم ميبايست يكسري قواعد را رعايت كنم. نه اينطور نبوده است و قواعد خاصي برايم نداشته است و حتي براي ساخت «زعفراني» از قواعد مرسوم در سريالسازي هم استفاده نكردم.
منظورتان از اين قواعد مرسوم چيست؟
قواعدي مثل كش دادن به برخي از روابط و... كه شايد فقط به زمان و تهيهكننده كمك كند. اتفاقا مدام تلاش كردم تا زودتر به سمت اصل مطلب روم و زياده گويي نكنم. در كل از سكانسهايي كه نه در شخصيتپردازي و نه در خلق موقعيت كمكي نميكردند، پرهيز كردم و به سمت شان نرفتم.
حتي تعجيل در ساخت سريال مناسبتي نيز برايتان به نسبت سينما متفاوت نبود؟
چرا. تنها تفاوتي كه اين كار به نسبت آثار سينماييام داشت، همين تعجيل در ساخت اين سريال مناسبتي بود و با اينكه از تمام گروههاي ديگر زودتر كارمان را شروع كرديم، باز هم كمي دچار اين تعجيل شديم.
ميزان مخاطبان تلويزيون و سينما از عناصر قابل توجهي است كه براي هر بازيگر و كارگرداني حرف اول را ميزند. ميزان مخاطب تلويزيون براي شما چقدر اهميت داشت؟
از اين جهت كه مدتي در سينما فعاليت كرده بودم، ذهنيتم طور ديگري بود، اما در همان اثني چندين بار شاهد اين بودم كه به محض پخش تيزرهاي فيلمهايم از تلويزيون، طيف بيشتري از مخاطبان كارهايم را ميبينند و پيام من به تعداد مخاطب بيشتري در اقصي نقاط كشورم منتقل ميشود. ديده شدن و برقراري ارتباط با ميليونها آدم از سراسر كشور برايم جذابيتي داشت كه به سمت اين مديوم هم بيايم. در كل بايد بگويم حضور در اين مديوم تجربه بي نظيري است.
همين تعداد گستردهاي از مخاطب نگراني شما را افزايش نميدهد؟
نه، به هر حال زمانيكه فعاليتي هنري را انجام ميدهي، يك عده بنا به نوع سليقه خود آن را دوست دارند و عدهاي هم دوست ندارند. اين نگراني در سينما و درباره متنهايم برايم وجود داشت كه آيا مردم اين قصه را دوست خواهند داشت يا نه؟! اما ذات اين كار همين است كه منتظر بماني تا ببيني چه ميزان مخاطبي از كار تو استقبال خواهند كرد.
ايده اوليه متن و طراح اصلي فيلمنامه هم به عهده خودتان است؟
بله، قبل از شروع ساخت سريال «زعفراني» قصد داشتم تا فيلم سينمايي كار كنم، اما به دلايلي اين اتفاق نيفتاد. در همين فاصله طرحي را به آقاي ايرج محمدي پيشنهاد داده بودم كه بعد از تاييد از سمت سازمان صدا و سيما موافقتشان را براي ساخت اعلام كردند.
اينكه نويسنده و كارگردان هر دو يك نفر هستند، چقدر در موفقيت اثر تاثيرگذار است؟
بحث موفقيت و يا عدم موفقيت نيست، بلكه اگر اين شرايط اتفاق بيفتد حال و هوايي ديگر را براي كارگردان رقم خواهد زد. اگر منِ نوعي شخصيتي را خود خلق كرده باشم، به تمام ريزه كاريهاي شخصيتي او واقفم و اين را ميدانم كه در كدام شرايط چه رفتاري را از خود بروز ميدهد. زمانيكه منِ نويسنده، كارم را كارگرداني هم ميكنم، از قبل تصوير صحنههايي كه ميخواهم مقابل دوربين ببرم را در ذهنم ديدهام، اما سختي اين كار هم اينجا است كه وظايفم تا حدودي دوچندان ميشود.
در كل نويسندگي را بيشتر دوست داريد يا كارگرداني؟
بدون تعارف ميگويم كه نويسندگي همچنان برايم لذت بخش تر از كارگرداني است. معتقدم نويسندگي كاري خلاقانه تر از كارگرداني است، چراكه در كارگرداني بيشتر بحث فن و تكنيك حرف اول را ميزند.
به عقيده خودتان قصه «زعفراني» تا چه ميزان شبيه داستانهايي است كه تا به حال مخاطب در سينما از شما ديده است؟
تقريبا در ادامه همان قصهها و با محوريت خانواده است، تنها با اين تفاوت كه اينجا سريال است و قصه در مدت زماني حدود چهارده قسمت روايت ميشود.
انتخاب بازيگرانتان بر چه اساسي صورت گرفت؟
تقريبا تمام بازيگرانمان تركيبي از بهترينهاي سينما، تئاتر و تلويزيون هستند و قطعا اين موضوع به سينمايي بودن من نيز مرتبط است، هم در انتخاب بازيگران و هم در انتخاب و چيدمان كل گروه و عوامل پشت صحنه از عوامل سينمايي استفاده كردم.
قبل از ايام نوروز جابهجايي در شبكه و زمان پخش ديده شد كه شما از اين جابهجايي مصون مانديد، اين موضوع دليل خاصي داشت؟
نه، طرح سريال «زعفراني» از همان ابتدا در گروه فيلم و سريال شبكه دو تصويب شد و تا روزهاي توليد دوستان در شبكه دو پشتيبان و هم فكر ما در ساخت اين سريال بودند.
بعد از ساخت «زعفراني» باز هم به كارگرداني در تلويزيون فكر ميكنيد؟
نميدانم، ساخت سريال مناسبتي براي كارگردان خستگي زيادي را به همراه دارد و انرژي بسياري را از او ميگيرد. فكر ميكنم تلويزيون ميبايست تا حدودي تغيير روش دهد و به سمت انتخابهاي جوان رود چراكه اغلب جوانها ميتوانند با انگيزه بيشتري در اين مدت زمان كمي كه تا پخش وجود دارد، از عهده ساخت سريالهاي مناسبتي برآيند. تا به اينجاي كار من سعي كردم تا با حال خوبي اين سريال را بسازم و اميدوارم مردم نيز با ديدن آن حالشان خوب شود. براي ساخت يك كمدي تلاش نكردم بلكه تمام سعيام را به كار بستم تا روايت گر زندگي واقعي باشم.
فكر ميكنيد در رقابت بين سريالهاي نوروزي كه اتفاقا امسال تعداد آنها هم زياد نيست، نمره قابل قبولي خواهيد گرفت؟
همه ما با هم همكار و دوست هستيم و همه سازندگان سريالهاي سه شبكه سيما در جهت ارتقا سطح كيفي آثار فرهنگي گام برداشتيم و اصلا بحث رقابتي بين ما وجود ندارد. از طرفي تلويزيون نيز رسالت دارد تا تمام سلايق را پوشش دهد و براي هر نوع سليقهاي برنامه دلخواهش را توليد كند.
و براي خواننده تيتراژ سريال نيز از حضور مهران مديري استفاده كرديد؟
بله، پيشنهاد حضور ايشان از سمت مهيار عليزاده آهنگساز پروژه صورت گرفت كه ما نيز از اين پيشنهاد استقبال كرديم. من با عليزاده در سينما همكاري داشتم و ايشان نخستين تجربه آهنگسازي در سينما را با فيلم «فرشتهها با هم ميآيند» تجربه كردند.
اعتماد/تجربه فيلمسازي مارتين اشنايدر با كارگردان بنام ايراني
١٠ روز با عباس كيارستمي
بهار سرلك / كارگاه فيلمسازي عباس كيارستمي، كارگردان شناختهشده ايراني چندي پيش در كشور كوبا برگزار شد. مارتين اشنايدر، يكي از شركتكنندگان اين كارگاه بود كه در ادامه روايت تجربه فيلمسازي او در كنار كيارستمي را ميخوانيد: پس از اينكه از دانشگاه كلمبيا فارغالتحصيل شدم و سالها براي فيلمنامهنويس شدن زحمت كشيدم بالاخره سال ٢٠١٣ توانستم نخستين فيلم بلندم «رابطههاي از دست رفته» را كه فيلمي مستقل و كمدي-رمانتيك بود بسازم. اين فيلم در جشنوارههاي مختلف جايزه تماشاگران را به دست آورد و در جدول فروش مستقل «آيتونز» رتبه اول را كسب كرد و وبسايت پليليست من را فيلمسازي ناميد كه بايد چشم از رويش برنداشت. همهچيز خوب پيش ميرفت. به هاليوود و به آژانس استعداديابي رفتم و ايدههاي جورواجورم را مطرح كردم اما باز هم يك چيزي كم بود. در آن زمان نميدانستم اما آن چيزي كه در حال روي دادن بود گفتن داستانهايي بود كه برايم اهميت داشت و به نوعي نماد فيلمهايي كه ميخواستم بسازم بودند. ايدههايم را ميگفتم و روي فيلمنامههايي كار ميكردم كه فكر ميكردم فروش ميروند و در تمام اين مدت فراموش كرده بودم به چه دليل وارد دنياي سينما شدهام؛ براي اينكه بالا و پايينهاي قصه، فاصله طبقاتي، اختلافات مذهبي، خودشناسي و خانوادههاي از هم پاشيده را تعريف كنم، درواقع درونمايههاي واقعي زندگي مانند خزههايي كه روي سنگ ميچسبند، در ذهن من جاي گرفته بودند. سپس بعد از اينكه در پروژههاي فيلمسازي مختلف موفق نبودم، نوشتن را موقتي كنار گذاشتم و با خانوادهام از نيويورك رفتم تا روي تكنولوژي كارآفريني سرمايهگذاري كنم. فيلمسازي بايد منتظر ميماند... شايد از طريق نشانههاي آسماني بود كه در وبسايت اينديواير مقالهاي را درباره كارگاه فيلمسازي عباس كيارستمي در كوبا خواندم. عباس كيارستمي؟ كوبا؟ بله. او در امريكا است و در كنار لويي مال، اريك رومر، مايكل هانكه كلاس فيلمسازي برگزار ميكند. او استاد فيلمسازي است كه من بهشدت از ديدن فيلمهايش به وجد ميآيم. فكر كردم: «چه چيزي بهتر از اين است كه در كوبا همراه با استاد، خودم را در دنياي فيلمسازي غرق كنم، لحن فيلمسازيام را ارتقا ببخشم، نويسندگيام را پرورش دهم و فعاليتهاي هنريام را به روز كنم.»ميدانستم بايد اين سفر را آغاز كنم و بدين شكل دوباره آن وجد به فيلمسازي را در وجودم زنده سازم. هفتهها بعد، پس از اينكه به مدرسه بينالمللي فيلم و تلويزيون همان مدرسه فيلمسازي مشهور در كوبا، رسيدم. در سالن تئاتري و در كنار ٥٢ فيلمساز پرشوق ديگر نشسته بودم و ميشنيدم عباس كيارستمي اين حرفها را ادا ميكند: «اينجا نيامدم كه درسي بدهم، اينجا هستم تا دانستههايتان را بهتان يادآوري كنم.»و بدينترتيب سفر ١٠روزه فيلمسازي من با ٥٢ شركتكننده در كارگاه عباس كيارستمي در كوبا آغاز شد. اين برنامه با مجموعهاي از مقدمات، سخنرانيها و نمايشها شروع شد و در نهايت از ما خواسته شد آخرين فيلم كوتاهمان را در تالار كنفرانس گلابر روچا روي پرده ببريم. مترجم كيارستمي صحبتهاي او را ترجمه ميكرد: «اثر با درونمايه شروع ميشود، اينطوري همهچيز آسان ميشود.»همه فيلمها بايد با درونمايه «كوبا» ساخته ميشدند؛ اين درونمايه را خود كيارستمي انتخاب كرد. طي آن ١٠ روز علاوه بر كمك كردن به بقيه شركتكنندهها، بايد مينوشتيم، بازيگر انتخاب ميكرديم، فيلمبرداري و تدوين فيلم را انجام ميداديم. بايد تحت اجبارهاي دستنيافتني كار ميكرديم اما اطمينان عباس از اينكه ما در نهايت از خودمان و كارمان راضي خواهيم بود، نشان ميداد او راهنماي قابلي است. آن شب زير سقفي كاهگلي كه روي محوطهاي باز قرار گرفته بود، جمع شديم و گذشتهمان را براي يكديگر تعريف كرديم و به آينده احتمالي پيش رويمان نگاهي انداختيم. فيلمسازان و هنرمندان از سراسر جهان در آنجا حضور داشتند و هر كدام سحر و جادوي عباس كيارستمي را احساس ميكردند. روز دوم، بايد ايدههاي خود را با كيارستمي جلوي ديگران در ميان ميگذاشتيم. كيارستمي ميگفت: «فيلمهاي كوتاه امكانات زيادي را در اختيار ما قرار نميدهند. آنها را ساده بسازيد.» هدف اين نبود كه تاييد او را بگيريم تا فيلم را پيش ببريم بلكه او قصد داشت ما را ترغيب كند تا تصوراتمان را ساده بيان كنيم: «اگر نتوانيد داستانتان را خلاصه كنيد، بنابراين اصلا داستانتان را نميدانيد. تصاوير و صحنهها را شرح دهيد. كي؟ چند ساله است؟ او را چطور ميبينيم؟ تصور كنيد دوربين را تنظيم كردهايد و آماده فيلمبرداري هستيد.»به هنگام وقفههايي كه بين صحبتهاي بچهها پيش ميآمد، فهميدم اغلب ديدگاههاي كيارستمي در فيلمسازي و داستانسرايي پراگماتيك هستند: «با آدمها و لوكيشن كار را شروع كنيد... شخصيتها را با لوكيشن واقعيشان تطبيق دهيد... اين كار به اين معني نيست كه فيلمتان مستند خواهد شد، وقتي داستانتان را وارد فيلم ميكنيد، فيلم شخصي ميشود... داستانهاي كوتاه نياز به يك پايان دارند؛ در اين نوع فيلمها به يك ماجراجويي احتياج است؛ يك ماجراي دور از انتظار. داستان را تصوير به تصوير بسازيد.»
آن شب كم كم داستان فيلمم شكل گرفت، بارها آن را از نو چيدم و قبل از اينكه نخستين فريم را فيلمبرداري كنم شكلي تازه به آن دادم.
كيارستمي توصيه كرده بود: «شك و ترديد به دلتان راه ندهيد. اگر چيزي را كه دوستش داريد، ديديد آن را هم در فيلم بگنجانيد.»كمپاني «بلك فكتوري سينما» و مدرسه فيلمسازي بازديد از يك كارخانه تنباكو و چندين دهكده را ترتيب دادند. استادان به ما توصيه كرده بودند در اين مناطق و محلهها داستانهاي خود را پيدا كنيم. ٥٠ فيلمساز متفاوت ٥٠ داستان مختلف در اين مناطق پيدا كردند و همين خيلي جالب بود، هر كدام از ما به دنبال الهامات و حقيقتي بوديم كه برايمان پيدا و پنهان بود. ياد نقلقولي از «ويرجينيا وولف» افتادم: «اگر نتواني حقيقتي را درباره خودت بگويي نميتواني حقايقي كه مربوط به ديگران است را بازگو كني.»بنابراين وقتي به حرفهاي مردم گوش ميدادم، از آنها سوال هم ميپرسيدم و در جوابهايشان عميق ميشدم تا داستان خودم را شكل بدهم. روز چهارم كه انگار روز سيام اين كارگاه بود، روي فيلمهاي دو فيلمساز ديگر كار كردم، طي روز روي روند يكي از فيلمها نظارت ميكردم و طي شب روي نحوه كار دوربين فيلمساز ديگر. شبيه به اين بود كه در مدرسه فيلمسازي باشم فقط همكاران حرفهاي داشتم و در شخصيت يكي از داستانهاي گابريل گارسيا ماركز همذاتپنداري ميكردم: همان شخصيتي كه مدرسه كوبايي را با فيدل كاسترو در سال ١٩٨٦ پايهگذاري كرد. همهچيز مثل جادو بود و سوررئال به نظر ميرسيد و احساس ميكردم تواناييها فيلمسازيام در حال رشد هستند و تجربهاي كه تا بهحال به آن دست نيافته بودم پيش رويام ظاهر شده است. هر چند اين رويا عمر كوتاهي داشت. روز بعد، لوكيشن و بازيگرانم را در مجموعهاي از اتفاقات كافكاگونه از دست دادم و با يك «نه» قطعي از سوي مسوولان كارخانه تنباكو همهچيز تمام شد. روز بعد سراغ داستان ديگري رفتم؛ داستاني حيرتآور از مادربزرگ و نوهاش، يك گاو و مزرعهدار. يك لحظه به اين فكر كردم كه ممكن است هيچ فيلمي نسازم و كارگاه تمام شود. اما در كوبا بهتر است اتفاقات افسار را به دست بگيرند. بنابراين روز بعد در لوكيشن فيلمبرداري قرار گرفتيم و من به هنگام ناهار با مردم پوئبلو تكستايل صحبت كردم و داستاني به ذهنم رسيد؛ داستاني درباره ايثارهايي كه برخي براي خانوادهشان ميكنند. آن شب، فيلمنامه را نوشتم. صبح روز بعد، بازيگرانم را دور هم جمع كردم؛ آنها بازيگران حرفهاي بودند كه روز قبل براي تست به مدرسه آمدند. لوكيشني را پيدا كردم و با كيارستمي مشورت كردم و با تهيهكنندگانم صحبت كردم تا در طول شب فيلمبرداري كنم. بازيگران حرفهاي جلوي دوربين من آمدند و اين در حالي بود كه بسياري از همكلاسيهايم با بازيگرهاي آماتور سروكار داشتند. اما كيارستمي به اين فيلمسازها ميگفت: «با آنها مهربان باشيد، اشتباهات آنها را ببخشيد و با كارگرداني كردنتان خيلي آنها را راهنمايي نكنيد، بگذاريد خودشان راهشان را پيدا كنند و فيلم جلو برود. شما بايد طوري كارگرداني كنيد كه آنها اين راهنماييهايتان را احساس نكنند و بدين شكل به آن چيزي كه ميخواهيد ميرسيد.»
زيبايي اين توصيه اين بود كه من هم براي ساخت فيلمم از آن استفاده كردم. فضايي ساختم تا بازيگران بتوانند در آن جاي بگيرند و با حس داستاني كه نوشته بودم ارتباط برقرار كنند. تنها كاري كه كردم اين بود كه عبور و مرور را متوقف كردم، دوربين را روي پايهاش گذاشتم و كار بازيگرانم را با شگفتي تماشا كردم. نيمه دوم كارگاه را به تدوين و اتمام كار فيلممان گذرانديم. بعضي فيلمشان را زود تمام كردند و يك ساعت بعد از آن راهي هاوانا شدند و بعضي هم مثل من، ساعتها روي هر برداشتي كه گرفته بوديم، خط به خط ديالوگها و جزييات هر يك دقيقه فيلم وقت گذاشتيم. همانطور كه هر فيلمسازي ميداند، بعد از اتمام كار است كه همهچيز روبهراه ميشود و حالا بعد از اتمام كار، صحبتهاي كيارستمي كم كم جان ميگرفتند؛ پندها و توصيههاي كيارستمي خودشان را در فيلمي كه ساخته بودم، نشان دادند. كيارستمي در خلال كلاسها به ما گفته بود: «اگر فرمول را ياد بگيري، تقليد صرف كردهاي. هنر در تنوع ديده ميشود.»من نه تنها فيلمنامهاي نوشتم و فيلمي ساختم كه به فيلمهاي قبليام شباهتي نداشت بلكه تصويربرداري را هم خودم انجام دادم. تصويربرداري چالشي بود كه از آن ميترسيدم اما بيدرنگ با آن روبهرو شدم. در آخر، فكر ميكنم هر فيلمسازي كه در اين كارگاه شركت كرد با يك مانع منحصر بهفرد مواجه شد و هركدام از ما به خاطر وجود چنين مانعي، رشد كرديم. از ميان ٥٢ فيلمي كه در روز آخر ارايه شدند، هيچكدام به يكديگر شبيه نبودند. صحنههاي روياگونه، داستانهايي درباره دوستي، سگي گمشده، اميد، ماهيگري، خانوادههاي از هم پاشيده، عشق و داستانهاي ديگري كه وجود ما را تعريف ميكردند. كيارستمي در انتهاي روز آخر به ما گفت: «من چيزي به شما ياد ندادم، نتيجه كار در وجود خود شما بود.» حالا دوست دارم باور كنم نتيجه فيلم من «پنج سال»، در درون من و جزو ظرفيتهاي من بوده است اما نميتوانم فراموش كنم كه نتيجه كارم مرهون مدت زماني است كه با عباس كيارستمي گذراندم.
اعتماد/زها حديد درگذشت
يادگاري معمار قرن در تهران تنها باقي ماند
اعتماد| در طول اين سالها و در بين هنرمندان معاصر خارجي معدود چهرههايي بودهاند كه براي مخاطبان ايراني به جز دنبال كردن اخبار مربوط به فعاليتهايشان امكان ديدن تعدادي از آثارشان در داخل ايران فراهم شده باشد و با اين حساب انتشار منظم اخبار مربوط به آنها هر از گاهي به مهمترين خبر حوزه تجسمي هم تبديل شود. درگذشت زها محمد حديد، معمار و مجسمهساز عراقيتبار بريتانيايي در پنجشنبه شب گذشته يكي از اخباري بود كه در فاصله كوتاهي از انتشارش بهانهاي براي صحبت از اين هنرمند و آثارش در داخل ايران شد. زها حديد كه در طول اين سالها به چهره شناخته شدهاي به واسطه طراحي آسمانخراشهايي در نقاط مختلف جهان تبديل شده، پنجشنبه گذشته در بيمارستاني در ميامي در سن ٦٥ سالگي و پس از يك هفته بستري شدن براي درمان بيماري برونشيت به دليل حمله قلبي درگذشت. صحبتهاي ريچارد راجر، معمار بريتانيايي مشهور و يكي از طراحان مركز ژرژ پمپيدو در پاريس، از نخستين واكنشهايي بود كه از طرف معماران مطرح بينالمللي صورت گرفت. راجر در گفتوگويي كه با روزنامه گاردين داشت، در مورد مرگ او گفت: «خبر مرگ حديد بسيار بسيار وحشتناك بود. او معماري بزرگ، زن و انساني خارقالعاده بود. از ميان معمارهايي كه در چند دهه اخير به صحنه آمدهاند، هيچكدام تاثيري كه او روي معماري و سبك گذاشتند، نداشتهاند. او زني بود كه براي پيمودن راهش مبارزه كرد. او نخستين زني است كه جايزه پريتزكر را به دست آورد.»
نيويورك تايمز نيز در گزارشي از حديد به عنوان ستاره سنگتراشي و طراح ساختمانهاي باشكوه نام برد كه مفاهيم جديدي را در معماري هندسي به كار بسته و در مجموع هويتي تازه براي معماري تعريف كرده است. علم هندسه در دستان او وسيلهاي براي خلق مناظر بينظير و چشمنواز كه داراي احساسي مبهم هستند، شد؛ ساختمانهايي كه او طراحي كرد شكوترديد را به هنر متصل كردند. شكوترديدي كه وقتي شخصي قدم در اين ساختمانها ميگذاشت مدام اين سوال را در ذهنش مرور ميكرد كه اين ساختمان چطور سرپا ايستاده است.
نام زها حديد كه به عنوان مجسمهساز نيز فعاليت ميكرد براي نخستين بار در ايران با نمايش مجسمهاي متحرك از او در نمايشگاه آثار هنرمندان انگليسي در موزه هنرهاي معاصر تهران مطرح شد. آثار او به پويايي، سرعت، آزادي اشاره دارند و مخاطب آنها نسل جوان سراسر جهان است. حديد در مصاحبهاي گفته بود: «من اروپايي نيستم. طرحهاي من از قاعده و اصول خاصي پيروي نميكنند و من يك زن هستم. از يك سو مجموع كار در كنار يكديگر همهچيز را آسان ميكند اما در عين حال معماري كار خيلي سختي است.»
زها، معمار برجسته بريتانيايي قرار بود طرح فاز دو برج ميلاد را در ايران اجرا كند و حتي گودبرداريهاي مربوط به آن انجام شده بود اما با تغيير طرح پروژه او ناتمام ماند.
زها حديد هرگز به خود و كارش اجازه نداد گذشتهاش و جنسيتش او را وادار به تبعيت از دسته و گروه خاصي كند. براي او معماري، معمارياي بود كه منطق و راهوروش خود را دارد. او يك پيشروي منحصربهفرد بود. سال ٢٠٠٤ جايزه معماري پريتزكر را كه همتاي جايزه نوبل در معماري شناخته ميشود، به دست آورد. همچنين سال گذشته برترين جايزه معماري بريتانيا، مدال طلاي «ريبا» را به خانه برد.
آثار و طرحهاي حديد از يك سو مورد تشويق و تحسين هماتايانش قرار ميگرفت و از سوي ديگر مورد اعتراض مردم و بيانصافي دولتيها؛ به هنگام طرحريزي مركز فرهنگي
٢٥٠ ميليوني در باكوي آذربايجان، ساكنان آن منطقه را مجبور به تخليه آن محل كرد و با اعتراض مدافعان حقوق بشر روبهرو شد. همچنين هنگامي كه ماموريت طرحريزي استاديومي در قطر به او سپرده شد، منتقداني كه از رفتار دولت با كارگران خارجي انتقاد ميكردند، حديد را سوژه بحثهاي خود كردند. حديد از منتقدي كه پيش از آغاز كار استاديوم و به دروغ گزارش كرده بود هزار كارگر حين ساخت اين استاديوم جان خود را از دست دادهاند، شكايت كرد. دولت ژاپن نيز طراحي استاديومي جديد را براي برگزاري مسابقات المپيك ٢٠٢٠ در توكيو به حديد سپردند. اما مدتي نگذشت كه مقامات دولتي اين كشور، حديد و پرسنلش را به خاطر هزينههاي سرسامآور از كار بركنار كردند. در پي اين بركناري، حديد اين تصميم مقامات ژاپني را ناعادلانه و سياسي ناميد.
زها حديد سيويكم اكتبر ١٩٥٠ در بغداد به دنيا آمد. پدر او كارخانهداري بود كه در لندن تحصيل كرده بود و رهبر حزب مدافع سكولاريسم و دموكراسي در عراق بود. در آن زمان، بغداد شهري بينالمللي با ايدههاي مدرن بود كه دوران كودكي زها را شكل داد. او به مدرسه كاتوليكهايي رفت كه دانشآموزانش به زبان فرانسه صحبت ميكردند و به مسلمانها اجازه تحصيل در آن داده ميشد. پس از آن در دانشگاه امريكايي بيروت به تحصيل در رشته رياضيات مشغول شد. او سالهاي زندگي در لبنان را بهترين دوره زندگي خود مينامد.
سپس در سال ١٩٧٢ در انجمن معماري لندن، مركزي براي طراحي تجربي، ثبتنام كرد. اليا زنهليس و رم كولهاس از استادان حديد در اين انجمن بودند. او سالها پيش درباره اين استادان گفته بود: «آنها شعله روياها و آروزهاي من را روشن كردند و به من اعتماد كردن به عجيبترين تخيلات و بينشهايم را ياد دادند.»
در واقع همين تخيلات و بينشها بود كه راه را به حديد نشان داد؛ حتي او را به مسيرهاي ديگري از جمله آوانگارد روسي به رهبري ولاديمير تاتلين، ال ليسيتزكي و كازيمير مالويچ، نيز هدايت كردند. پاياننامه او در اين انجمن طرح ساخت هتلي بالاي پل هانگرفورد به نام «تكتونيك مالويچ» بود.
اطلاعات/بازگشت علی رهبری به ارکستر سمفونیک تهران
استعفای "علی رهبری” از مدیریت هنری ارکستر سمفونیک تهران پذیرفته نشد و همکاری او با این ارکستر ادامه خواهد یافت.
به گزارش ایسنا ، در دیدار نوروزی علی رهبری و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که عصر نهم فروردین صورت گرفت ، از سوی علی جنتی پذیرفته نشدن استعفای مدیر هنری و رهبر ارکستر سمفونیک تهران اعلام شد.
عصر دوشنبه، نهم فروردین، علی رهبری به همراه علی مرادخانی، معاون هنری وزیر ارشاد به دیدار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رفته بودند که در این جلسه وزیر فرهنگ با اظهار رضایت از کیفیت هنری عملکرد علی رهبری و تجلیل از او، اعلام کرد که استعفای او پذیرفته نشده است.همچنین در این باره، معاون هنری وزارت ارشاد ضمن تصدیق این مساله عنوان کرد که استعفای علی رهبری به هیچ وجه پذیرفته نشده و همکاری با او به عنوان مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران کماکان ادامه دارد.همچنین، قرار است در مورد شرایط قرارداد و فعالیت ارکستر در روزهای آینده جلساتی با معاونت هنری وزارت ارشاد برگزار شود.علی رهبری درباره مشکلات و حواشی پیشآمده در این مدت، بین موزیسینها، اعلام کرد: همیشه بین ما موزیسینها مشکلاتی وجود دارد اما همواره خودمان آن را به صورت مسالهای درون صنفی از راهی که خودمان میدانیم حل کرده و خواهیم کرد.رهبری، برنامههای اعلام شده تا مهرماه ارکستر سمفونیک تهران را همچنان برجای خود دانست و گفت: این برنامهها مطابق زمانبندی قبلی انجام خواهد شد و فقط به جای اجرای اپراها، ضبط قطعات آهنگسازان ایرانی را جایگزین خواهیم کرد.
اطلاعات/پرده برداری از مجسمه خیام در دانشگاه اوکلاهمای امریکا
به همت مدیر انجمن بین المللی فرهنگ ایران، طی مراسمی از مجسمه خیام نیشابوری، ساخت استاد حسین فخیمی در دانشگاه اوکلاهما آمریکا با حضور گسترده دوستداران فرهنگ و هنر ایران زمین پرده برداری شد.
به گزارش ایرنا، دراین مراسم که جمع زیادی ازاستادان ، دانشجویان ، رئیس دانشگاه و ایرانیان مقیم وعلاقه مندان
به فرهنگ وهنر ایران زمین حضور داشتند، مهدی فرید زاده مدیر انجمن بین المللی فرهنگ ایران و رئیس هیات امنای مرکز اسلامی نیویورک ضمن
قدردانی از استاد فخیمی گفت: این اثر ماندگار با حمایت علی جنتی وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی و مساعدت دکتر قالیباف شهردار تهران برای انتقال به امریکا واهدا به جامعه فرهنگی امریکا آماده شده است.فریدزاده در معرفی گوشه ای از شخصیت خیام، وی را شاعر، ریاضیدان، منجم ، حکیم و فیلسوف مسلمان ایرانی عنوان کرد که کمتر به عمق اشعار او توجه شده است.
مدیر انجمن بین المللی فرهنگ ایران در ادامه با قرائت ابیاتی از رباعیات خیام، او را دین باور و ستایشگر زندگی نامید که اشعار او بیانگر روح ایرانی است.دیوید بورن رئیس دانشگاه اوکلاهما نیز ضمن قدردانی از اقدام انجام شده، تمدن و فرهنگ ایران اسلامی را الهام بخش برای همه جهانیان دانست و افزود امیدوار است دانشجویان امریکا بیشتر به آموختن فرهنگ ایران و زبان فارسی همت گمارند.
برادران فرزانه از ایرانیان مقیم آمریکا، ضمن حمایت از توسعه برنامه آموزش زبان فارسی و ایرانشناسی اعلام کردند با کمک مالی به این دانشگاه، زمینه گسترش بیشتر اینگونه برنامه ها را فراهم خواهند کرد.در ادامه استادان و دانشجویان دانشگاه اوکلاهما ضمن سخنرانی های کوتاه، مراتب تشکر و سپاس خود را ازاین اقدام جمهوری اسلامی ایران اعلام کردند.
ایران/گفتوگو با گوهر خیراندیش ، بازیگر نام آشنای سینما و تئاتر
تا قبل از جشنواره فکر میکردم سینمای ایران ورشکسته است
دنیا عیوضی
درباره گوهر خیراندیش گفته میشود بازیگری است که هیچ نقشی را تاکنون بد و ضعیف بازی نکرده و همیشه در کارهایش باورپذیری قابل قبولی دیده میشود.
کارنامه سینمایی «گوهر خیراندیش» با فیلم «روزهای انتظار» از اصغرهاشمی در سال ۱۳۶۵ شروع میشود و تا به امروز ادامه پیدا میکند، کارنامهای که همکاری با اغلب فیلمسازان صاحبنام ایران در آن به چشم میخورد. این بازیگر میانسال پس از سالها بازی در فیلمهایی از سینماگران برجسته ایران، در سالی که گذشت به همکاری با فیلمسازان جوان روی آورد. تجربه همکاری خیراندیش با فیلمسازان قدیمی و جدید بهانهای شد تا با او درباره تفاوت فیلمسازی این دو نسل گفتوگو کنیم.
سال گذشته بیشتر با فیلمسازان جوان کار کردید، از تجربه این همکاریها بگویید؟
بله؛ من بیشتر با فیلم اولیها کارکردم، البته به جز تینا پاکروان که «نیمه شب اتفاق افتاد» فیلم دومش بود، در «خانه دیگری» فیلمی از مهرنوش صادقی بازی کردم که متأسفانه به دلیل نداشتن مجوز موفق نشد به جشنواره راه پیدا کند. در حالی که هیأت انتخاب شخصاً به عوامل فیلم و خود من گفت که این فیلم را خیلی پسندیده بودند و حتی گفتند <خانه دیگری> چهارمین انتخاب ما از میان باقی فیلمها، برای ورود به جشنواره بود. فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد» را خیلی دوست داشتم و بازتاب نظر مردم نسبت به نقش خودم بسیار خوب بود. البته متوجه شدم که داورها این فیلم را خیلی دوست نداشتند، در حالی که زمانی که من داور بودم، یادم میآید اگر فیلمی چندان قوی نبود، اما بازیهای قوی در آن دیده میشد، حساب بازیها را از فیلمنامه جدا میکردم. اما امسال سلیقه داوران بر این اساس بود که فیلمنامه باید خوب باشد تا بازیها در آن خوب واقع شود. من فکر میکنم فیلمنامه «نیمه شب اتفاق افتاد» روان و دارای حس خوب در به تصویر کشیدن عشق دو آدم که اختلاف سنی زیادی دارند، بود. ریتم خوبی داشت و من این فیلم را خیلی دوست داشتم، بازی خودم را درتمام لحظات فیلم باور میکردم و خواستم باورپذیر بازی کنم و فکر میکردم در این زمینه موفق عمل کردم. هیأت داوران برای خود چارچوب و متر و معیاری دارند که شاید در زمان ساخت فیلم به اینها فکر نمیکردیم.
در طول سالهایی که در عرصه بازیگری فعال هستید با کارگردانهای مختلفی همکاری داشتید، از فیلمسازان قدیمی مثل داریوش مهرجویی و کیومرث پوراحمد گرفته تا فیلمسازان جوان مثل تینا پاکروان و مهرنوش صادقی، با تجربهای که از این همکاریها دارید، چه تفاوتی در فیلمسازی این دو نسل میبینید؟
نکته مهمی را اشاره کردید که تا به حال به آن فکر نکرده بودم. فیلمهای اخیری که از آقای مهرجویی دیدم طوری نبود که با خودم بگویم ای کاش من هم در این فیلم حضور داشتم. شاید چون سلیقههای ما از هم فاصله گرفته است. شاید من به کار فیلمسازان جوان که با جامعه در ارتباط بیشتری هستند، نزدیکتر هستم و احساس باورپذیری بیشتری نسبت به آنها دارم تا بعضی از اساتید فیلمسازی قدیم. البته این موضوع درباره همه فیلمسازان قدیمی هم صدق نمیکند، مثلاً من با آقای داوودی سالها قبل همکاری داشتم و سال گذشته هم در فیلم «رخ دیوانه» ایشان بازی کردم که همکاری با ایشان هم همان حس باورپذیری به من دست داد. بنابراین میتوان گفت بعضی از سینماگران قدیمی با فیلمهای جدیدی که میسازند، طوری به تفکر این نسل نزدیک میشوند که گاهی از این همه آگاهی نسبت به دغدغههای این نسل متعجب میشوم. زمانی که وقت سرگشتگی ما برای انتخاب مسیرمان بود، فیلمهایی مثل «هامون»، «پری» و باقی فیلمهای مهرجویی روی ما اثر میگذاشت و همه این فیلمها را دوست داشتیم، همچنین فیلمهای اجتماعی ایشان مثل «اجارهنشینها» بسیارخوب و موفق بودند و هنوز هم هستند، چون یک فکر اندیشمندانهای در آنها وجود دارد که هنوز هم جذاب و دیدنی است. من کارهای دیگر ایشان در زمینه طنز، اجتماعی و فلسفی را واقعاً دوست داشتم اما فیلم «چه خوبه که برگشتی» را نمیفهمیدم، نمیدانم شاید این پسرفت من در زمینه شناخت سینمای مهرجویی است، اما همکاری با تک تک فیلم اولیها برای من بسیار جالب بود. ما برای فیلم «خانه دیگری» دو ماه تابستان بسیار سختی را گذراندیم اما در نهایت فیلم بسیار جالب و خوش ساختی از آب درآمد، من خیلی به آن امید بستم و فکر میکردم از کاندیداهای جوایز جشنواره باشد. البته که ممکن است کارگردانهای جوان هنوز در قصه، بازی و میزانسن به آن قوام یافتگی که لازمه سینمای ناب است، دست نیافته باشند، اما جوانها به قدری باورپذیر حرف میزنند و فیلم میسازند که میتوانم بگویم مطمئنم در آینده کارهای خلاقانه بیشتری از آنها در سینما خواهیم دید.
یک سال دیگر از سینمای ایران را پشت سر گذاشتیم. با نگاهی به سالی که گذشت، وضعیت کنونی سینما را چگونه میبینید؟
اگر بخواهم درباره بیان وضعیت سینمای ایران کلماتی را انتخاب کنم، این کلمات سخت میشوند. من تا قبل از جشنواره فکر میکردم تقریباً سینمای ایران ورشکسته است و سرمایهگذاری برای آن بازدهی ندارد. اما با برپایی جشنواره متوجه شدم مردم سینما را دوست دارند و از آن حمایت میکنند. اما اگر تلویزیون و ارشاد با هم تعامل داشته باشند و تلویزیون دست از این بیاهمیت جلوه دادن سینما بردارد و سعی کند هر وقت فیلمی در حال اکران است، خبرش را به مردم برساند، من مطمئنم که سینما مثل گذشته رونق میگیرد و مردم بیشتری به سینما میروند. ما شاهد حضور جمعیت زیادی از اقشار مختلف جامعه در روزهای جشنواره بودیم که به سالنهای سینما آمده بودند. این نشان میدهد جایگاه سینما در میان مردم به عنوان یک تفریح سالم حفظ شده است. باید این آشتی بین تلویزیون، ارشاد و فارابی اتفاق بیفتد؛ ازسوی دیگر رسانه ملی میتواند سینما را نجات دهد، به این شرط که به اصحاب هنر و سیاستگذاران سینما اعتماد کنند.
در سینما سختگیری ها آنقدر نیست که در تلویزیون است. فیلمی در سینما مجوز میگیرد، تلویزیون آن را تبلیغ یا پخش نمیکند، همین است که میگویم متر و معیارها معلوم نیست، این را من به عنوان بازیگر متوجه نمیشوم.
وقتی مردم ببینند که ما درباره واقعیت زندگی آنها حرف میزنیم، ما را نگاه میکنند، اما اگر غیر از این باشد و احساس کنند که ما به آنها دروغ میگوییم، ما را نگاه نمیکنند و سراغ کانالهای خارج از کشور میروند و سینمای ما از رونق میافتد.
به جشنواره فجر اشاره کردید. اگر چه مدتی از برگزاری آن جشنواره گذشته است اما برای ما جالب است که نظر شما را درباره این رخداد بزرگ سینمای ایران بدانیم.
برپایی جشنواره در چند نقطه اتفاق خوبی بود، فقط کمی خبررسانیهای تلویزیون که از طریق برنامه هفت (شبکه 3) و نقد سینمای ایران (شبکه 4) پخش میشد، زمان پخش دیری داشت و به نظر من مردم عادی نمیتوانستند این برنامهها را ببینند، شاید اصحاب سینما مخاطب این برنامهها بودند. در حالی که لازم است این اخبار در روزهای جشنواره و قبل از ساعت 11 شب پخش میشد تا همه گروههای اجتماعی علاقهمند به سینما در جریان اخبار سینما قرار میگرفتند، مثلاً بهتر بود در تمام ساعات پخش خبر در طول روز، بخشی هم به اخبار جشنواره اختصاص پیدا میکرد.
فیلمهای جشنواره را چطور ارزیابی میکنید؟
چند تا فیلم خوب را توانستم در جشنواره ببینم. فیلمها از ساختار خوبی برخوردار بودند و همه را دوست داشتم. همان طور که منتقدان هم گفتهاند، جوانانی به سینما وارد شدهاند که در تولید فیلم بسیار هوشمندانه عمل کردند و موفق شدند. این موضوع جای خوشحالی دارد.
درباره داوریهای جشنواره هم حرف و حدیث هایی به میان آمده. به نظر شما عادلانه بود؟
من جمع داوران را دوست داشتم. به آنها پیشنهاد دادم که روش اهدای جوایز طوری باشد که مثلاً اگر فیلم «ابد و یک روز» در بیشتر بخشها نامزد شده و همه حتی پسر بچهای که در فیلم بازی کرده، موفق بودهاند، یک جایزه کلی برای فیلم در نظر بگیرند که معرف فیلم «درجه یک» جشنواره باشد و از طرف باقی جوایز بین باقی فیلمها تقسیم شود. مثل روالی که در جشنواره فیلم برلین وجود دارد، مثلاً جایزهای که به فیلم «جدایی نادر از سیمین» داده شد، معرف این بود که همه عوامل در این فیلم خوب و موفق بودند. بنابراین، این جایزه به همه گروه تعلق گرفت. اگر چنین اتفاقی پیشبینی میشد، میتوانستند یک فیلم را به عنوان فیلم درجه یک جشنواره انتخاب کنند و باقی جوایز بین جنبههای دیگر باقی فیلمها تقسیم شود که باقی فیلمها مغموم واقع نشوند.
یکی از اتفاقات مهمی که در سال گذشته در سینمای ایران رخ داد، برخوردی بود که با خانم معتمد آریا در کاشان صورت گرفت و بازتابهای بسیاری میان سینماگران، مدیرعامل خانه سینما و حتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی داشت. در این باره چه نظری دارید؟
این برخوردها از طرف جامعه فرهیخته و هنردوست کشور رد شده است، دفاعی که مدیران فرهنگی از خانم معتمد آریا کردند، شاهد همین مدعا است. باید همه بدانیم که عمر نوح نداریم و جامعه در مسیر درست خود جلو میرود، اگر قرار باشد یک عده، عدهای دیگر را تحریک کنند، قطعاً سرکوب میشوند و مردم جواب آنها را خواهند داد.
من دعا میکنم خداوند نوری به قلب مخالفان بتاباند تا دست از رفتارهای خود بردارند و بدانند توهین به هر انسانی اگر واقعی و بحق نباشد، کار نادرستی خواهد بود و عواقب بدی خواهد داشت.
اما ما خیلی زود این اتفاقات بد را فراموش میکنیم و فقط احترام و لحظههای خوب در ذهنمان میماند. بدانیم احترام به اقشار فرهنگی، احترام به هر ایرانی و احترام به خودمان است.
ایران/با فروش 24 اثر بالای یکصد هزار دلار ثبت شد
رکورد کم نظیر هنر ایران در کریستیز دبی
کریستیز دوبی در حالی شمع ده سالگی خود را فوت کرد که هنر ایران هم از منظر 52 اثر راهیافته به حراجی و نیز فروش 24 اثر بالای یکصد هزار دلار، رکوردهایی کم نظیر به جای گذاشت.
در این حراجی از مجموعه 125 اثری که روی میز رفت 52 اثر ایرانی بود. یعنی نزدیک به 40 درصد آثار راهیافته به این رویداد معتبر بینالمللی به آثار هنرمندان کشورمان اختصاص یافت؛ و نیز در عرصه فروش هم رکوردی خیره کننده به جهت تعدد آثاری که بالای یکصد هزار دلار چکش خوردند به نام ایران ثبت شد.
بیستمین حراج کریستیز که همزمان با نوروز در هتل امارات تاورز دوبی 10 سالگی خود را پشت سر گذاشت موفق شد رکورد فروش نزدیک به 12 میلیون دلار را به جای گذارد. که ماحصل فروش 98 اثر هنری بود. این در حالی است که از مجموع 27 اثر به فروش نرسیده سهم ایران شش اثر بود. رکورد فروش کریستیز بیستم از آن عمرالنقدی هنرمند 85 ساله مصری مقیم فرانسه شد که تابلوی نقاشی عظیم او که 315 عرض و 108 سانتی متر طول داشت یک میلیون و 145 هزار دلار چکش خورد؛ دیگر فروشهای جالب توجه در این شب فروش نقاشی محمود سعید هنرمند فقید مصری به 701 هزار دلار، نقاشی حامد اویس، دیگر هنرمند فقید مصری 605 هزار دلار و اثر نقاش فقید عراقی، کاظم حیدر بود که 545 هزار دلار چکش خورد.
به گزارش هنرآنلاین هنر ایران اما در کریستیز بیستم شاهد دو اتفاق کم نظیر بود: از مجموعه چهل و شش اثر به فروش رسیده هنر ایران در این آوردگاه منطقه ای، 24 اثر بالای یکصد هزار دلار چکش خوردند که اتفاقی چشمگیر بود؛ علاوه بر این ارائه 52 اثر از هنر ایران در این حراجی خود از اهمیت استراتژیک هنرمندان کشورمان در بازار هنر منطقه حکایت میکند، در حالی که از منظر رکورد تعداد آثار راه یافته به حراج رتبه دوم با حضور 19 اثر به لبنان و رتبه سوم با 16 آثار به مصر رسید؛ در این میان بالاترین فروش هنرمندان ایرانی به منیر فرمانفرمایان هنرمند 92 ساله رسید که اثر آیینه کاری او با عنوان «خورشید خانم» 377 هزار دلار چکش خورد. نقاشی از سری درختان سهراب سپهری 341 هزار دلار، اثری از منصور قندریز 317 هزار دلار و مجسمه هیچ پرویز تناولی 305 هزار دلار فروخته شدند.
اثری بدون عنوان از فرامرز پیلارام 245 هزار دلار، نقاشیخط سرخ رنگی از چارز حسین زنده رودی 233 هزار دلار، اثر انتزاعی از سهراب سپهری 227 هزار دلار، نقاشی از رضا درخشانی 221 هزار دلار، مجسمه سرامیکی از پرویز تناولی 185 هزار دلار، دو اثر منوچهر یکتایی و فرهاد مشیری هر یک 173 هزار دلار، دو اثر از بهمن محصص و منوچهر یکتایی هر یک 161 هزار دلار، نقاشی از فرهاد مشیری 155 هزار دلار، مجسمه هیچ سبز رنگ فایبرگلاس پرویز تناولی 149 هزار دلار، سه اثر پروانه اعتمادی، منوچهر یکتایی و حسین زنده رودی هر یک 137 هزار دلار، آیینه کاری کروی با عنوان «توپ آیینه» اثر منیر فرمانفرمایان 131 هزار دلار، نقاشی کوچک دیگری از سهراب سپهری 125 هزار دلار، اثری بدون عنوان از ابوالقاسم سعیدی نقاش 90 ساله 112 هزار دلار فروخته شدند ضمن آنکه سه اثر هم هر یک یکصد هزار دلار چکش خوردند: نقاشی بدون عنوان از افشین پیرهاشمی که در چهار لت فیگوری درشت نمایی شده از چشمان یک زن را بر بوم ثبت کرده، نقاشیخطی از چارز حسین زنده رودی و نقاشی از هدیه شعفی.
12 اثر دیگر به فروش رسیده هنرمندان ایرانی در این حراجی عبارتند از: مجسمه کوچک دیوار پرویز تناولی 94 هزار دلار، نقاشی فیگوراتیو خاص کوروش شیشه گران 87 هزار و 500 دلار، عکسی از شیرین نشاط 87 هزار دلار، نقاشی از رضا درخشانی 62 هزار دلار، نقاشی از سیراک ملکونیان 57 هزار دلار، اثری از جعفر روح بخش 56 هزار دلار، نقاشی از حسین کاظمی 52 هزار دلار، شش اثر از جمعی از بزرگان هنر ایران کوروش شیشه گران، ابوالقاسم سعیدی، ناصر عصار، حسین کاظمی، مارکو گریگوریان و ژازه تباتبایی هر یک 50 هزار دلار، نقاشی از بهجت صدر 47 هزار دلار، اثر رکنی حائریزاده 43 هزار دلار، نقاشی انتزاعی از سونیا بالاسانیان 37 هزار و 500 دلار، نقاشی ناصر عصار 37 هزار دلار، نقاشی دیگری از سیراک ملکونیان 35 هزار دلار، نقاشی فیگوراتیو دیگری از افشین پیرهاشمی 32 هزار دلار، اثری از مسعود عربشاهی 27 هزار دلار، اثری دیگر از سیراک ملکونیان 20 هزار دلار و نقاشی از زنده یاد حسین کاظمی 19 هزار دلار. همچنین در کریستیز بیستم شش اثر از سید محمد احصایی، فرهاد مشیری، سهراب سپهری، سونیا بالاسانیان، رکنی حائریزاده و افروز عمیقی به فروش نرسیدند.
شایان ذکر است در این حراجی که به سبب همزمانی با 10 سالگی کریستیز خاورمیانه توجهات بسیار به خود جلب کرد 52 اثر از هنرمندان ایران، 19 اثر از لبنان، 16 اثر از مصر، 9 اثر از عراق، 9 اثر از سوریه، شش اثر از فلسطین، پنج اثر از ترکیه، چهار اثر از مراکش، سه اثر از عربستان و دو اثر از الجزایر به کاتالوگ و میز حراج راه یافته بودند.
ایران/در بازدید رئیس سازمان سینمایی از کاخ جشنواره جهانی فیلم فجر مطرح شد
استقلال بخش بینالملل یکی از آرزوهای من بود
حجتالله ایوبی رئیس سازمان سینمایی پنجشنبه 12 فروردین ماه با حضور در پردیس سینمایی چارسو از کاخ جشنواره بازدید کرد.
در این دیدار که در فضایی صمیمانه برگزار شد، معاون سینمایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنار بازدید از کاخ جشنواره، گزارش رضا میرکریمی دبیر جشنواره و سایر مدیران درباره روند پیشرفت کارها را شنید. ایوبی در پایان این دیدار سه ساعته، پس از تبریک فرا رسیدن سال نو و ابراز رضایت از اقدامات صورت گرفته، گفت: بخش عمدهای از اهالی رسانه و سینماگران باور ندارند که ما میتوانیم جشنواره بینالمللی برگزار کنیم. پس از پایان جشنواره پارسال تحلیلها و نقدها بر این موضوع متمرکز بود که آنچه اتفاق افتاد، تجربه موفقی نبود.
رئیس سازمان سینمایی ادامه داد: آقای میرکریمی فیلمسازی است که به نظرم به دلیل داشتن ایدههای نو و جذاب، هیچ وقت پیر نمیشود. حضور او در این جشنواره باعث شکل گرفتن یک تیم درخشان شده است. چهرههای با تجربهای که اینجا حضور دارند و هر کدام بسیار با انگیزه هستند تا جشنوارهای شایسته و درخورشأن سینمای ایران برگزار کنیم.
رئیس سازمان سینمایی در بخش دیگری از سخنانش گفت: جدایی جشنواره ملی و بینالمللی فیلم فجر، اقدام درستی بود. من آرزوها و برنامههای زیادی برای سینمای ایران دارم، یکی از این آرزوها استقلال بخش بینالملل بود که امروز با شنیدن برنامهها و ایدههای شما، بسیار به برگزاری درست آن امیدوارم. بخش دارالفنون یکی دیگر از آرزوهای من بود. باعث خرسندی است که این بخش با جدیت دنبال میشود و به نتایج خوبی رسیده است.
او با اشاره به حضور رضا کیانیان در تیم مدیران سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر گفت: خوشحالم که آقای کیانیان در این ترکیب حضور دارند، پذیرفتن این مسئولیت از سمت ایشان یکی از امتیازهای این دوره جشنواره است.
در ابتدای این جلسه، رضا میرکریمی به طور مفصل درباره اقدامات انجام شده، گزارشی را به اطلاع معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رساند.
سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر از اول تا ششم اردیبهشت ماه 95 به دبیری رضا میرکریمی در پردیس سینمایی چارسو برگزار میشود.
جوان/رسانه ملي تعطيلات عيد را چگونه گذراند؟!
بازار داغ کپي در نوروز سیما
يکي از مهمترين اتفاقات تلويزيوني در ايام نوروز مشخص شدن کپي بودن برنامههايي بود که روي موفقيت آنها حساب ويژهاي باز شده بود.
نویسنده : محمدصادق عابديني
يکي از مهمترين اتفاقات تلويزيوني در ايام نوروز مشخص شدن کپي بودن برنامههايي بود که روي موفقيت آنها حساب ويژهاي باز شده بود. کپي بودن برنامه مهران مديري در شبکه نسيم و اعتراف رامبد جوان به کپي کردن ايده لباهنگ در خندوانه بخشي از رخدادهاي 13روز نوروز 95 در رسانه ملي به شمار ميروند.
سرآغاز ويژه برنامههاي نوروزي تلويزيون، برنامههاي لحظه تحويل سال بود. شبکه سوم سيما از 29 اسفند ماه با برنامه بلند سه ستاره و اعلام برترينهاي سيما در سال94، به استقبال نوروز رفت. اعلام برترينهاي سيما که به انتخاب مردم برگزيده شده بودند، نشان ميدهد با وجود اينکه ماهواره رقيب جدي تلويزيون به شمار ميرود، اما هنوز مردم رسانه ملي را زير ذرهبين دارند. مشخصترين بارزه اين زير ذرهبين بودن سيما پيدا شدن برنامههاي کپي بود.
نالههاي شب عيدي
داستان بيپولي صداوسيما شهرت جهاني پيدا کرده، اما شور شدن آش ناله از بيپولي آن هم در اجراي زنده تلويزيوني يکي از حاشيههاي نوروزي در تلويزيون به شمار ميرفت. گلايههاي متعدد مجریان از بيپولي سازمان در برنامه سه ستاره، اين شبهه را به وجود آورده بود که گويا تنها صداوسيماست که از مشکلات مالي برخوردار است شاید به همین دلیل بود که حجم بالاي آگهيهاي بازرگاني و حضور پررنگ اسپانسرهاي مالي در برنامههاي پربيننده تلويزيون از کيفيت برنامهها کاسته بود. شنيده ميشود طبق دستورالعمل جديد تعرفههاي آگهي تلويزيوني براي سال 95 افزايش يافته است، اما با اين وجود اپراتورهاي تلفن همراه و سامانههاي خريد و پرداخت اينترنتي نقش قابل ملاحظهاي در تلويزيون داشتند.
سريالهاي غيراستاندارد
در نوروز 95 و در غياب «پايتخت»، سريالهاي مناسبتي حرفي براي گفتن نداشتند. سعيد آقاخاني که سابقه خوبي در توليد سريالهاي مناسبتي به خصوص براي ماه مبارک رمضان دارد، اينبار با فيلمنامهاي که بهرام توکلي، کارگردان فيلمهاي شبهروشنفکري گروه هنر و تجربه آن را نگاشته بود، سريال «بيمار استاندارد» را براي تلويزيون ساخت. اين سريال همانگونه که نامي مبهم دارد، از محتوايي گنگ برخوردار بود و با وجود اينکه از فراگيرترين شبکه سيما پخش ميشد نتوانست بينندههاي زيادي داشته باشد. فيلمنامه «زعفراني» شبکه2 را هم يک کارگردان نوشته بود، حامد محمدي که چند فيلمنامه سينمايي دارد، اينبار براي تلويزيون داستاني ساده و دمدستي را نوشت، اختلاف ريشهدار دو خانواده که در نهايت با صلح و البته با عروسي به پايان خوشي منجر ميشود. ايرج محمدي، تهيهکنندگي سريال پسرش را برعهده داشت. تکراري بودن خط اصلي داستان «زعفراني» بزرگترين ايراد اين سريال بود، اما وقتي پول قدرتنمايي ميکند «قرعه» به نام شبکه3 زده ميشود. شرکتي زيرمجموعه يک بانک خصوصي اسپانسر «قرعه» بود، با تأکيد بر اينکه حتماً بايد اين سريال از شبکه3 پخش شود، باعث شد تا کنداکتور سيما تغيير پيدا کند. «قرعه» يک سريال کاملاً سفارشي بود. الهام غفوري تهيهکننده اين سريال پيش از اين نيز سابقه توليد چنين سريالهايي که اسپانسر مالي حرف اول را در آن ميزند، داشته است، اما اين بار قرعه باعث شد که حتي برنامه تلويزيون نيز به هم بريزد. تلويزيون البته دست به شيرينکاري زده بود و امسال باز هم سراغ جومونگ و سريالهاي کرهاي رفته بود. در ايام تعطيلي عيد «جومونگ» و « دونگي» دو مجموعهاي که تا به حال چند بار از سيما پخش شده بودند باز هم باز پخش شدند، اما شبکه افق به جاي سريالهاي مناسبتي ضعيف يا کرهايهاي تکراري، سراغ يک سريال اروپايي جديد رفت. اين شبکه «مردان سايه» سريالي فرانسوي محصول 2011 را براي نوروز انتخاب کرد. اين سريال سياسي درباره فساد اخلاقي و اداري در فرانسه بود. مدتها بود که صداوسيما کمتر سراغ سريالهاي اروپايي ميرفت و ابتکار افق براي نوروز در مقايسه با مجموعههاي نوروزي ديگر شبکهها قابل توجه بود. شبکه افق از نظر جغرافيايي در سراسر کشور قابل دريافت نيست و همين مسئله باعث شده تا حد زيادي براي بينندگان ناشناخته باشد و هموطنان شهرستاني کمتر از اين شبکه شنيده يا برنامههايش را ديده باشند.
نسيم؛ «خندوانه»، «دورهمي» «شب کوک» و «شکرآباد»
رقابت «کلاه قرمزي» و «خندوانه» براي به دست آوردن بهترين برنامه نوروزي با غيبت کلاه قرمزي به ميداني يکطرفه به نفع «خندوانه» تبديل شد. اين برنامه در سري جديد با دکوري متفاوت و البته آيتمهاي جديد از شبکه نسيم پخش شد. مسابقه «لباهنگ» با حضور بازيگران تلويزيون در خندوانه مهيجترين بخش اين برنامه بود. البته جوان اين حرفهايگري را به خرج داد و پيش از اينکه بينندگان تلويزيون کپي بودن اين برنامه را کشف کنند، روي آنتن اعلام کرد ايده اين مسابقه را با تغييراتي از جايي گرفته است، با وجود اين اعتراف، مدل خارجي و شايد اورجينال جنابخان توسط مردم کشف شد. شايد اين روزها سختترين کار ممکن براي برنامهسازان تلويزيوني پنهان کردن کپيکارها باشد. در عصر اينترنت و ماهواره خيلي زود دست کپيکارها رو ميشود؛ مانند کپي بودن «دورهمي» برنامهاي که مهران مديري براي شبکه نسيم آماده کرده بود و خيلي زود مشخص شد. برنامهاي که کپي نعل به نعلي از يک برنامه هندي از آب درآمد و حتي آيتم اصلاح صورت سروش صحت توسط مهران مديري هم مشخص شد که قبلاً توسط «جيم کري» انجام شده بود، اما واکنش مدير شبکه نسيم به اين کپيکاري آشکار جالب توجه بود. حسين کرمي با رد کردن کپي بودن دورهمي گفت: بعضي تنها ظاهر را ميبينند و تحليلهاي شتابزده دارند. «دورهمي» ترکيبي از نمايش و گفتوگوست که توسط يک مَسترکمدين همه مجموعه قصهها، استندآپها و مصاحبهها اداره ميشود. در حاليکه اينها در آن برنامه هندي وجود ندارد و کمدين آن برنامه مطلقاً اکتهاي مهران مديري را ندارد. حتي اگر «دورهمي» هيچ کپي از برنامه هندي نباشد، «شب کوک» شباهتهاي مادرزادي به «آکادمي» و «استيج» دارد. جالب اينجا است که برنامه «سهشو» شبکه3 نيز اقدام به برگزاري مسابقه خوانندگي کرده که کيفيت برگزاري آن حتي از «شب کوک» هم پايينتر است. آخرين برنامه شاخص شبکه نسيم براي نوروز سري دوم شکرآباد بود که توسط تيم سازنده خندهبازار ساخته شده و اين بار به جاي طنز، آيتمي داراي يک داستان مشخص است.
مستند علاقهمندانش را تنها نگذاشت
شبکه مستند سيما تنها شبکهاي بود که برنامههايش را براي نوروز 95 به صورت ويژه معرفي کرد. اين شبکه از چند ماه پيش از عيد 95 شروع به تدوين کنداکتور نوروزي و دفترچه معرفي برنامههاي ويژه عيد امسال را نيز منتشر کرد. شبکه مستند که از چند روز مانده به تحويل سال HD شد، هر روز مجموعهاي از مستندهاي جديد و کمتر ديده شده را براي مخاطبانش به نمايش ميگذاشت.
صفر- صفر
دستور رئيس صداوسيما براي بازگشت و همکاري مجدد با چند تن از مجريان مشهور سالهاي گذشته سيما که بنا به دلايل مختلف از تلويزيون کنار گذاشته شده بودند، شايعهاي بود که در شبکههاي اجتماعي منتشر شد. اين شايعه هيچگاه به صورت رسمي تکذيب نشده اما بازگشت رضا رشيدپور و ژيلا صادقي که در ليست مجريان درحال بازگشت نامشان به چشم ميآمد، مهر تأييدي بر درست بودن شايعه دعوت به همکاري مجدد با مجريهاي حاشيهدار است. گفته ميشود دليل اصلي اين اقدام جذب مخاطبان بيشتر براي صداوسيماست. نوروز 95 با انتقاد از نبود کلاه قرمزي، موفقيت دوباره خندوانه و جنابخان، توجه بينندگان به کپي بودن برنامههاي تلويزيوني و حضور بيفروغ سريالهاي مناسبتي به پايان رسيد. در روزهاي آينده برنامههاي تلويزيون به حالت عادي باز خواهد گشت.
قدس/مدیرعامل انجمن سینمای دفاع مقدس : جشنواره فجر «دین» ندارد
محمدحسین نیرومند گفت: به نظر من هنرمندان دین را نمی شناسند تا بتوانند روحانی را در فضایی دینی به نمایش بگذارند.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، «محمدحسین نیرومند» مدیرعامل انجمن سینمای دفاع مقدس در پاسخ به این سوال که چالشها و فرصتهای نقش روحانی در سینما چیست؟ گفت: مهمترین بحث این است که در واقع باید روحانی را به عنوان یک شخصیت شناخته شده به عرصه فیلم وارد کرد و چون فیلمسازان، شخصیت روحانیون را نمی شناسند و شناختی نسبت به شخصیت آنها ندارند و نمی دانند که روحانیون عضو چه صنف و گروهی هستند و چه منش و باورهایی دارند، در عمده فیلمهایی که در سینمای ایران ساخته می شود این عدم شناخت مشهود است.
وی در ادامه درباره نحوه نمایش روحانیون در جشنوارههای ایرانی اظهار کرد: به نظر من در بیشتر موارد دین در فیلم های جشنواره فیلم فجر وجود ندارد تا روحانیت بتواند به عنوان پیوست دینی حضور داشته باشند و خیلی از آثار جشنواره با مبانی دینی فاصله دارد.
نیرومند تاکید کرد: افرادی می توانند روحانی را به صورت صحیح در آثار نمایشی به تصویر بکشند که با روحانیون زندگی کرده باشند و چون آشنایی قبلی با این قشر دارم، احساس می کنم عمدتاً روحانیون فیلمهای ما مصداق واقعی ندارند.
مدیرعامل انجمن سینمای دفاع مقدس در پاسخ به اینکه آیا این فاصله از جانب روحانیون ایجاد شده است یا از سمت هنرمندان؟ گفت: به نظر من چون هنرمند قصد نمایش روحانی را دارد، اوست که باید به سمت شناخت روحانی برود، اما شاید درست این باشد که روحانیهای هنرمند دست به کار شوند و روحانی واقعی را در سینما به نمایش بگذارند.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: نکته اساسی بین حوزه و فرهنگ و سینما که مقام معظم رهبری بارها به آن اشاره کرده اند، تعامل است تا شناخت بهتری نسبت به هم پیدا کنند. این در حالی است که در حال حاضر چنین اتفاقی نمی افتد و این دو جریان به صورت مجزا مسیر خود را طی می کنند.
وی با تاکید بر اینکه روحانی یک معصوم نیست اظهار داشت: به نظر من هنرمندان دین را نمی شناسند تا بتوانند روحانی را در فضایی دینی به نمایش بگذارند.
دومین دوره جشنواره «روحانی و سینما» 27 فروردین در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار خواهد شد.
مردم سالاری/سال 94 زنگ کتاب و کتابخواني به صدا درنيامد
عباس جهانگيريان در ارزيابي وضعيت ادبيات کودک و نوجوان در سال 94، به رويکرد وزارت ارشاد در حمايت از ناشران، توسعه کتابخانهها و رويکرد آموزشوپرورش در زمينه زنگ کتاب و کتابخواني پرداخت.
اين نويسنده در گفتوگو با ايسنا اظهار کرد: آموزشوپرورش زنگ کتاب و کتابخواني را در دولت تدبير و اميد هم به صدا درنياورد. اين در حالي است که تا کنون پنج وزير قول برقراري اين زنگ را در مدارس دادهاند اما هيچ کدامشان در عمل به اين موضوع نپرداختهاند. حتي در دولت کنوني هم هيچ اتفاقي نيفتاد.
او در ادامه گفت: اين اتفاق يعني گنجاندن زنگ کتاب و کتابخواني با توجه به جمعيت 13 ميليوني کودک و نوجوان رخدادي مهم تلقي ميشود. بايد کتاب به معناي ادبيات کودک و نوجوان به عنوان ستون فقرات مدارس تلقي شود. البته در هفته کتاب سالجاري برخي از نويسندگان توانستند به مدارس بروند و با مخاطبان خود کتاب بخوانند و از کتابها بگويند اما اين رويکرد تداومي نداشت و مثل مسکن عمل کرد. نويسنده کتاب «سايه هيولا» به رويکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در حوزه کتاب کودک و نوجوان پرداخت و گفت: هر ساله وزارت ارشاد کارنامهاي از توليدات خود در حوزه کتابهاي مختلف از جمله ادبيات کودک و نوجوان را ارائه ميدهد اما آنچه حائز اهميت است، اين است که در بخش مميزي اين وزارتخانه چگونه عمل کرده است. به نظر ميرسد در سال 94 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سختگيريهاي گذشته خود را کمتر کرد؛ اگر چه اين موضوع هنوز برطرف نشده است.
او افزود: بيشترين التزامي که در حوزه ادبيات کودک و نوجوان ميتواند از سوي وزارت ارشاد رخ دهد بحث سياستهاي حمايتي از ناشران کتابهاي خوب اين گروه سني است. با قرار گرفتن علياصغر سيدآبادي در قامت مدير کل دفتر مطالعات اميد است سياستهاي حمايتي از کتابهاي باارزش ادبي تقويت شود. لزومي ندارد که از همه کتابهاي کودک و نوجوان حمايتي صورت گيرد چرا که برخي از اين کتابها بود و نبودشان فرقي به حال وضعيت کتاب و کتابخواني ندارد اما حمايت از کتابهاي خوب که خريد قابل توجهي از اين کتابها ميتواند از طريق وزارت ارشاد اسلامي صورت گيرد، موضوعي است که بايد درباره آن فکر کرد. جهانگيريان به موضوع توسعه کتابخانهها نيز پرداخت و گفت: توسعه کتابخانهها ميتواند با توجه به تيراژ شرمآور 1200 تايي کتابها کمک خوبي باشد که دولت بايد به آن توجه کند. اين درست نيست در جامعه ما که تيراژ کتابها تا اين اندازه اسفبار باشد کارگزاران فرهنگي به موضوع مذکور فکر نکنند.
اين نويسنده در ادامه به موضوع نقش دولت در ارتباط با سازمانهاي غيردولتي پرداخت و گفت: در سال 94 ارتباط بين ارشاد و NGOها بسيار خوب بود؛ کما اين که در بحث انتخاب کتاب سال نيز به نظر ميرسيد خطکشيهاي سياسي تا حدودي کمرنگ شده و صرفا به مقوله کتاب و ادبيات توجه شده است. اين رخدادي است مهم که بايد از آن قدرداني کرد.
وطن امروز/اهمیت اقدام فرهنگی در سخنرانی نوروزی رهبر معظم انقلاب
سلحشور؛ پیشرو در سینما
فرهنگ میتواند زمینهساز حرکت بسیاری از چرخدندههای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در کشور باشد و توجه مقام معظم رهبری به این بخش مهم و مغفولمانده امسال نیز در اولین روز از سال به وقوع پیوست، وقتی که مقام معظم رهبری در سخنرانی نوروزی در حرم مطهر رضوی با نام بردن از فرجالله سلحشور، کارگردان فقید و متعهد سینما و تلویزیون ایران اشارات و رهنمودهای مهمی برای اقداماتی ارزنده در عرصه فرهنگی صورت دادند. رهبر معظم انقلاب فرجالله سلحشور را به عنوان یکی از پیشروهای کار انقلابی در کنار شهدای هستهای و شهدای نخبه موشکی نام بردند و او را یکی از اثرگذاران فرهنگی کشور دانستند و فرمودند: «کاری که شهدای هستهای پیشآهنگ آن بودند در زمینههای هستهای. کاری که شهید تهرانیمقدم پیشآهنگ آن بود. کاری که شهید کاظمی پیشآهنگ بود در زمینه سلولهای بنیادی. اینها کار بسیار بزرگی است. شهید آوینی و مرحوم سلحشور در زمینه فرهنگی پیشآهنگ بودند؛ اینها پیشروان کارهای انقلابی در کشور هستند و بارها تاکید کردم که نیروهای حزباللهی و انقلابی را باید گرامی بداریم. مسائل فرهنگی بسیار مهم است و اهمیت بسیار زیادی دارد. مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند که در سراسر کشوری هزاران مجموعه خودجوش مردمی است که دارند کار میکنند و فکر میکنند و کار فرهنگی میکنند باید روز به روز توسعه پیدا کنند و دستگاههای دولتی به اینها کمک کنند و به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نظام و ارزشهای اسلامی را قبول ندارند باز کنند به روی بچههای حزباللهی و انقلابی باز کنند. کارهای فرهنگی با ارزش دارد انجام میگیرد و در تمام زمینهها میتوانند جوانان انقلابی کار کنند، امروز و فردا برای جوانان است». در سالهایی که رهبر انقلاب پیوسته از شبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی سخن گفتهاند و مسؤولان و مردم انقلابی و خانوادهها را به حفظ ارزشها در حوزه فرهنگ و هنر تذکر دادهاند، شاهد جانفشانی عناصر ارزشی در دیگر بخشهای مهم کشور مثل شهادت نخبگان علمی در زمینه انرژی هستهای و موشکی و حراست و پاسداری از مرزهای کشور بودهایم، این رخدادها باعث شده بود به نام بردن از جهادگران عرصههای علمی و نظامی در فرمایشات رهبری عادت کنیم اما کمتر شاهد تجلیل و رضایت ایشان از حرکتهای فرهنگی و بویژه نام بردن از عناصر فرهنگی کشور باشیم. آرامآرام فعالان و تلاشگران عرصه فرهنگ برای اثبات خود به دنبال راهی عملی بودند تا عیار خود را نشان داده و بتوانند دین خود را به انقلاب ادا کنند و در جهت فرمایشات رهبر انقلاب حرکت موثری انجام داده باشند که دشمن از بودنشان احساس خطر کند و در پی حذف فیزیکی آنها برآید. اما عرصه فرهنگ متفاوت است و شیوه پیشروی و جهادگری و دفاع از ارزشها متفاوتتر از همه بخشهاست. مرحوم سلحشور نشان داد اگر با اخلاص در این مسیر قدم بگذاری و اسیر رنگ و لعاب دروغین فضای غالب این عرصه نشوی حتی اگر شهید نشوی هم مورد عنایت رهبرت قرار میگیری. سلحشور نشان داد در عرصه فرهنگ نباید به فکر فتح قلهها در کوتاه زمان و انجام کارهای مقطعی بود و باید آرام و بیحاشیه در جاده حاشیهها طی طریق کرد و در همه حال و همه وقت رسالت خود را فراموش نکرد و آن وقت است که بدون گرفتن جایزه و حضور در جشنوارههای متعدد و عکس گرفتن روی فرش قرمز و کسب خرس طلایی و گوزن و... اثرت میتواند میهمان مردم بیش از ۴۰ کشور شود و مخاطبانت از سراسر جهان صدها دقیقه از وقت خود را برای دیدن روایت دینی تو به عنوان کارگردان انقلابی از «یوسف پیامبر» بگذارند و با نگاه و فرهنگ اسلامی ایرانی ما آشنا شوند. فرجالله سلحشور در دهه سوم و چهارم انقلاب نشان داد چگونه میتوان به خواسته امام راحل مبنی بر صدور فرهنگی انقلاب به دنیا جامعه عمل پوشاند و نام خود را در کنار سید شهیدان اهل قلم قرار داده و در انتها عاقبت بخیر شد. ذکر نام سلحشور در کلام مقام معظم رهبری تایید مسیری بود که در طول سالیان گذشته او طی کرده بود، مسیری که میتواند مورد استفاده و الگوبرداری برای هنرمندان و جهادگران فرهنگی معتقد به انقلاب باشد، گویی معظمله با اشارات خود راه اثرگذاری و حرکت در عرصه فرهنگ را به همه نشان دادند و حال «اقدام و عمل» با داشتن نقشه راه آسانتر از گذشته در اختیار اهالی فرهنگ و هنر قرار گرفته است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com