کد خبر: ۳۳۷۷۵۰
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 22 اسفند 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

*       *       *

آرمان/سينما مانكن نمي‌خواهد


علي نصيريان گفت: در كشورهاي ديگر هر بازيگري در مدت زماني كه كار ندارد به كارگاه مي‌رود و متدهاي جديد ياد مي‌گيرد. بايد توجه داشت كه در اين عرصه صورت زيبا كارساز نيست و سينما مانكن نمي‌خواهد و مخاطب وقتي بازيگر را مي‌بيند، بايد آن را قبول كند. به گزارش ايسنا، اين بازيگر كه شامگاه ۲۰ اسفندماه در برنامه سينماي ايران سخن مي‌گفت، گفت: مردم هميشه از سال‌هاي بسيار دور و تا به امروز حامي كارهاي هنري بوده و هستند. چند روزي به آخر سال نمانده است و با توجه به اينكه به نوروز نزديك مي‌شويم، مي‌خواهم عيد نوروز را به همه هم ميهمان عزيز تبريك بگويم. وي درباره ماندگاري‌اش در عرصه بازيگري مطرح كرد: آنچه كه درباره خودم صادقانه مي‌توانم بگويم؛ صميميت و صداقتي بود كه در آمدن به اين عرصه وجود داشت، درحالي كه امروز آن خواست و طلب‌ها تغيير كرده است. نصيريان گفت: من با ديدن تعزيه در كودكي و جواني شيفته نمايش شدم و انگيزه پيدا كردم، ضمن اينكه در نمايش‌هاي روحوضي و تعزيه شهرت و پول وجود نداشت، به همين دليل اين علاقه در من زنده شد و موجب شد تا به اين سمت و سو رفتم و دلسپرده نمايش شدم و با صداقت آن را دنبال كرديم. بازيگر سريال «شهرزاد» ادامه داد: بعد از اين همه سال فعاليت در اين عرصه هنوز هم همان حس و اضطراب‌هاي اوليه را دارم. وقتي وارد كلاس‌هاي تئاتر شدم، يادم مي‌آيد در آن زمان كارگرداني تئاتر و سينما نبود، در سال ۱۳۳۱ تنها يك كتاب تئاتر داشتيم. وي با بيان اينكه بازيگري عشق زندگي‌اش بوده است، گفت: وقتي مي‌ديدم بازيگر روبه‌روي مردم قرار مي‌گيرد و با آنها صحبت مي‌كند برايم بسيار جذاب بود و هنوز هم برايم لذت بخش است. نصيريان ادامه داد: هيچ‌وقت فكر نكردم كه براي بازيگري‌ام چه چيزي پيش خواهد آمد. براي من نقش و كمدي، منفي، مثبت و منفي بودنش مهم نبود و به آن فكر نمي‌كردم و تنها به متن و شخصيتي كه به من واگذار مي‌شد، فكر مي‌كردم و بيشتر به پيچيدگي نقش فكر مي‌كردم و كلنجار رفتن با نقش برايم جذابيت داشت. وي خاطرنشان كرد: فيلم «شكارچي شنبه» جنبه سياسي داشت اما براي من مهم متن بود، زيرا مي‌دانستم فلسطيني هميشه مظلوم بوده است، ضمن اينكه نقش برايم بسيار جذاب بود. نصيريان خاطرنشان كرد: در جامعه غربي يك سري معيارهايي وجود دارد كه جامعه ما آن را قبول ندارد، همانطور كه من درباره نقش‌هايم هيچ‌وقت الگو نداشتم. در سريال «شهرزاد» هم به فتحي گفتم‌ اي كاش اين نقش پيرمرد خنزر پنزري هدايت نوشته مي‌شد. در بازيگري هيچ‌وقت دوست نداشتم، الگو بگيريم و زيرا مي‌خواستم همه‌چيز ايراني باشد به همين دليل هم همه نقش‌هايم را خودم خلق كردم. وي ادامه داد: يكي از درس‌ها در بازيگري اين است كه بازيگر با پارتنر خود زندگي كند. در موارد بود كه بازيگران من را اذيت مي‌كردند اما من تحمل مي‌كردم. نصيريان درباره لهجه در نقش‌ها نيز گفت: من در فيلم‌هايم زياد نقشي نداشتم كه لهجه داشته باشد به جز چند مورد خاص. به عنوان مثال، علي حاتمي دوست داشت لهجه را بايد دوبلور بگويد، زيرا معتقد بود چيز جديدي خلق مي‌شود اما به نظر من خود بازيگر مي‌گفت بهتر بود. وي با بيان اينكه فرهاد آييش را دوست دارد خاطرنشان كرد: يادم مي‌آيد روزي فرهاد آييش به من زنگ زد و گفت دوست دارم در تئاتر با شما كار كنم كه در نهايت آن نمايش را در آمريكا و آلمان اجرا كرديم و باهم به ايران برگشتيم و در تئاترشهر نخستين اجرا را رفتيم. نصيريان ادامه داد: حتي درباره نقش‌هايي كه دوست نداشتم با شيفتگي ايفا مي‌كردم اما برايم لذت بخش نبود. در هنر كار خلاقه و صداقت بسيار مهم است. چند نمايشنامه نوشتم كه بسيار ساده بود اما چون صادقانه نوشته شده بود جذاب بود. وي درباره موفقيت نيز گفت: موفقيت نسبي است آنچه مهم است اينكه ظرفيت موفقيت و شكست را داشته باشيم و من ظرفيت شكست را دارم. مي‌خواهم به جوان‌ها بگويم اگر چندبار زمين خورديد، نترسيد پشتكار داشته باشيد و ادامه دهيد. بازيگر «آقاي هالو» ادامه داد: علاقه و عشق به بازيگري جاي خود را دارد اما بخشي از كار هنر تمرين است. در كشورهاي ديگر هر بازيگري در مدت زماني كه كار ندارد به كارگاه مي‌رود و متدهاي جديد ياد مي‌گيرد. بايد توجه داشت كه در اين عرصه صورت زيبا كارساز نيست و سينما مانكن نمي‌خواهد و مخاطب وقتي بازيگر را مي‌بيند بايد آن را قبول كند. در ادامه شادمهر راستين منتقد سينما گفت: رسيدن به جايگاهي مثل علي نصيريان خيلي كم پيش مي‌آيد. از تئاتر به سينما آمدن و اينكه نخستين برنامه تاترهاي سينمايي را اجرا كردن و بعد سريال‌هاي تلويزيوني براي بازيگر كم پيش مي‌آيد. وي خطاب به علي نصيريان ادامه داد: شما علاقه‌مند به چالش در بازي‌ها هستيد، همانطور كه در بازيگري تيپ را مي‌شكنيد مثل آقاي هالو. شما در واقع منش بازيگري را براي فرهنگ سينمايي كشور ارائه داديد. مي‌خواهيم بدانيم كه چطور به اينجا رسيديد؟ شما به راحتي مي‌توانيد، همه را به خود جذب كنيد و اين امر بسيار مهمي از خصوصيات يك بازيگر است. راستين خاطرنشان كرد: علي نصيريان بستري دارد كه اجازه مي‌دهد ديگر بازيگران هم بتوانند شخصيت‌هاي خود را خلق كنند. محمود كلاري كه در بخش دوم ميهمان برنامه بود گفت: من معتقدم آنچه كه آدم واقعا مي‌خواهد را بايد به دست آورد. با خودم قرار نگذاشته بودم كه فيلمبردار سينما شوم، زيرا در ابتدا سراغ عكاسي رفته بودم كه من را با خود همراه كرد و وقت زيادي براي آن گذاشتم. وي ادامه داد: در ۲۲ سالگي با كاوه گلستان و كامبيز درم بخش آشنا شدم و اين دوستان به من كمك كردند تا عكس‌هايم را توانستم در روزنامه‌ها و مجلات چاپ كنم. در موزه هنرهاي معاصر نمايشگاهي با عنوان «حكايت تنهايي آدم» داشتم كه با جوزاني آشنا شدم كه سر فيلم كوتاهي با او به عنوان عكاس كار كردم و او به من گفت مي‌خواهي وارد كار فيلمبرداري شوي و از همان زمان وارد اين عرصه شدم. وي ادامه داد: البته بايد يادآور شوم كه تورج منصوري هم به من كمك‌هاي زيادي كرد. اين فيلمبردار سينماي ايران گفت: با گروه‌هاي خارجي زيادي كار كردم از جمله گذشته اصغر فرهادي وقتي از مناسبات كاري در ايران برايشان صحبت مي‌كردم بسيار غبطه مي‌خوردند، در ايران كار گرم‌تر و صميمي تر است. كلاري درباره فيلمبرداري ديجيتال نيز گفت: شايد اوايل ورود هندي كم‌هاي ديجيتال بود كه يكي از كارگردان‌ها با من تماس گرفت، براي ساخت فيلمي با هندي كم صحبت كرد و وقتي فكر كردم خيلي خوشم آمد. وي ادامه داد: روحيه بازي گوشي هميشه در من وجود داشته است و همين موجب نوآوري و شيوه‌هاي جديد فيلمبرداري در من شده است. اين شكل از پردازش زيبايي به واسطه ساختار و بنيادش با نسل جديدتر آمد. يعني ما فيلم‌ها را در سينما مي‌ديديم اما نسل جوان در منزل با تلويزيون مي‌بينند. كلاري همچنين گفت: اگرچه با ديجيتال نمي‌توانيم به اندازه نگاتيو راحت باشيم اما بايد خودمان را به ویژگی‌های كاربردي آن عادت دهيم. در دنيا محدوديت نگاتيور براي فيلم وجود ندارد درحالي كه در ايران محدوديت وجود داشت و نگاتيوها از بين مي‌رفت. وي ادامه داد: فيلم «سرب» را همزمان با موشك باران تهران فيلمبرداري مي‌كرديم. در حدود ۳۰ حلقه فيلمبرداري كرديم بدون اينكه آنها را ببينم و فوري داخل يخچال مي‌گذاشتم تا از بين نرود اما با ديجيتال ديگر چنين مشكلاتي وجود ندارد. كلاري گفت: فيلمنامه برايم بسيار مهم است و فيلمنامه‌ها را با دقت مي‌خوانم، ضمن اينكه من را درگير مي‌كند كه بايد چه كاري روي آن انجام دهم.


اعتماد/از برچسب زدن دست ‌ برداريد

نكوداشتي براي چهاردهه فعاليت سينمايي پرويز پرستويي

چهار دهه از حضور پرويز پرستويي در عرصه هنر مي‌گذرد. نخستين كارهايش را از تئاتر شروع كرد با بهرام بيضايي. سال ١٣٤٨ نخستين بار روي صحنه تئاتر رفت و بعد همين‌طور تئاتر بازي كرد تا اينكه سال ٦٢ پايش به سينما باز شد و سينما و بازيگري تا همين سال‌ها با او مانده است.

همين حضور بيش از چهار دهه او بهانه‌اي شد براي برگزاري مراسم نكوداشت چهار دهه فعاليت سينمايي او كه ١٨ اسفند برايش برگزار كردند. از جمشيد مشايخي و ابراهيم‌ حاتمي‌كيا تا محسن مومني‌شريف رييس حوزه هنري، محمد مهدي عسگرپور، مازيار ميري، فريدون جيراني و مريلا زارعي در اين مراسم حضور يافتند.

پرستويي در اين مراسم گفت كه مرد صحنه و دوربين و نور و صدا است و حالا كه حدود نيم قرن است كه خاك صحنه را مي‌خورد هنوز از ايستادن در مقابل شما و ژست سخنراني به خود گرفتن گريزان است.

او گفت كه از اين بزرگداشت‌ها و تقدير و تشكر‌ها گريزان است و با خود فكر مي‌كند كه كاري نكرده‌ كه نياز به قدرشناسي داشته باشد.

او بر اين باور است كه قدرشناسي واقعي بايد از كساني انجام شود كه باعث شدند آنها ديده شوند وگرنه مي‌گويد كه جز اداي دين كاري از دست‌شان برنيامده است.

پرستويي اما در حرف‌هايش از اهالي رسانه هم تشكر كرد و آنها را كساني دانست كه هدف‌شان پيشبرد و اعتلاي فرهنگ جامعه است. او اما از همه آنهايي كه دغدغه هنر و هنرمند را دارند و مي‌دانند كه راه اوج گرفتن يك فرهنگ از مسير هنر مي‌گذرد هم تشكر كرد. تشكر ديگرش هم از كساني بود كه گاهي به قدرداني از هنرمندان مي‌انديشند، گرچه خودش ترجيح مي‌دهد آن هنرمند نباشد.

بازيگر فيلم «باديگارد» درباره جشنواره فجر هم حرف زد و چيزي كه مايه آزارش شده بود حاشيه‌هاي جشنواره دانست و اين سوال را از همه پرسيد كه«چرا بايد جامعه دچار چنين بيماري مهلكي به خصوص در بخش فرهنگ شود، چه شده است كه ما رسالت خود را گم كرده‌ايم و فقط به قلع و قمع كردن يكديگر مي‌انديشيم؟ به كدام دليل، اصول گم شده و افترا و انتقاد بي‌پايه و اساس، جاي آن را گرفته است؟شرح وظايف ما كار براي مردم، تلاش براي رضايت آنها و روياي سينماي خوب و باكيفيت بود ولي آيا پاي اين شرح وظايف ايستاده‌ايم و آيا تمام هم و غم‌مان را براي حصول به اين اهداف صرف كرده‌ايم؟»

حاج كاظم «آژانس شيشه‌اي» اما از چيز ديگري هم گله كرد و گفت كه وقتي اصغر فرهادي براي‌مان اسكار آورد قدرش را ندانستيم و طوري از كنارش گذشتيم كه انگار آبي از آب تكان نخورده است. او گله كرد كه «ما همديگر را بي‌ارزش مي‌كنيم و تلاش‌هاي يكديگر را به استهزا مي‌گيريم.»

او كه جشنواره فجر را پيش‌تر عيد و بهار سينما مي‌دانست، گفت كه جشنواره، ديگر بهار و عيد سينما نيست، تنها يك تريبون است كه افراد فاقد صلاحيت پشت آن نشستند و اسب خود را مي‌تازند و هزار افسوس كه نمي‌دانند اين اسب سبزه‌زار فرهنگ كشور را زير پا لگدمال مي‌كند و دود اين نابودي به چشم خود آنها هم خواهد رفت. قاضيان سينماي ما يادشان رفته كه كار اصلي‌شان چيست.

پرستويي امسال به خاطر بازي در فيلم باديگارد سيمرغ بازيگري گرفت و اين چندمين بار است كه سيمرغ مي‌گيرد. او گفت كه از اين بابت خوشحال است اما حلاوت اين برد را زير دندان احساس نمي‌كند چراكه نگذاشتند او اين حلاوت را احساس كند. او از حرف‌هايي كه درباره باديگارد و حاتمي‌كيا شده دلخور است و گفت: «تريبون‌داران هنوز عرق جبين ما خشك نشده بود كه درباره حاتمي‌كيا و فيلم «باديگارد» سخن‌ها سر دادند و بيان كردند كه پرستويي را به مصلحت سيمرغ بخشيدند.»

او گفت كه در فرآيند ساخت فيلم «باديگارد» از وجودش مايه گذاشته و از چند ناحيه بدن دچار نقص عضو شد كه البته اين موضوع را منتي بر سر كسي نمي‌داند چرا كه خودش خواست كه براي لمس روح و روان مخاطب از روح و روان و جسمش مايه بگذارد.

پرستويي گفت اگر در برابر آنها كه گفتند به او سيمرغ مصلحتي داده‌اند، سكوت كند دچار عذاب وجدان مي‌شود.

او در ادامه با انتقاد از رويه‌هايي كه عده‌اي در پيش گرفتند، عنوان كرد: «محض رضاي خدا بگذاريد همه در يك راستا و آن هم خدمت به مردم گام‌برداريم. دست‌برداريد از گروكشي و انتقادها و برچسب زدن‌هاي بي‌پايه و اساس. نيم‌نگاهي به شرح وظيفه‌تان بيندازيد. شما آمده‌ايد كه متولي فرهنگ و اشاعه‌دهنده هنر باشيد. تريبون، وفا ندارد. مردم را دريابيد، مخاطبان تشنه سينماي خوب، بازي خوب، فيلمنامه خوب و كارگردان خوب هستند.»

او گفت كه سيمرغش كه نمي‌توان روي آن قيمت گذاشت، مِهر مردم است. لطفي كه آنها به او دارند و كلماتي كه گاهي آنقدر داغند كه بر دلش مُهر مي‌زنند.

پرستويي تاكيد كرد: «سيمرغ؛ آن هم از نوع مصلحتي‌اش مال خودتان باشد. براي من همين كافي است كه بدانم مردم مرا در آن نقش باور كردند يا دوست داشتند و اينكه بازي‌ام بر دل‌شان نشست يا خير و وقتي فيلم تمام شد احساس كردند كه پرويز پرستويي را ديدند يا حيدر ذبيحي را.»

در پايان اين مراسم با رونمايي از تصويري از چهره پرويز پرستويي و همچنين تمبر يادبود وي از اين هنرمند تجليل شد. همچنين از طرف حوزه هنري، بسيج هنرمندان و خبرگزاري فارس لوح يادبودي به اين بازيگر سينما اهدا شد.


اطلاعات/وزیر ارشاد: برخی تاجران ایرانی از ترکیه کیلویی لباس وارد می‌کنند!

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت:‌ در هیأت دولت مقررات صادرات و واردات به تصویب رسید و در حال انجام ابتکاراتی هستیم تا درحد امکان از تولیدات داخلی حمایت و جلو ورود بی‌رویه قاچاق گرفته شود.

به گزارش ایسنا، علی جنتی در اختتامیه پنجمین جشنواره مد و لباس بیان کرد: این که بسیاری از تاجران ایرانی از ترکیه لباس را تهیه و به صورت کیلویی و به شکل قاچاق وارد ایران می‌کنند، جای تاسف دارد. این پوشاک را با قیمت نازل در تهران عرضه می‌کنند. همه ما باید دست در دست هم دهیم تا جلوی این کار گرفته شود. او ادامه داد: گستره مد و پوشاک به اندازه گستره زندگی انسان است و تمام شئونات زندگی ما را در بر می‌گیرد. هر جا که پای جنبه‌های زیباشناختی در میان باشد، مد هم در آنجا حضور دارد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود:‌ عرضه پوششی، لوازم منزل، ادبیات و سیاست بوده و همه آنها گستره مدگرایی است. با این همه پوشاک، سبک شیوه آرایشی و شاخص در حوزه مد به شمار می‌آید. در نگاه کلی این موضوع می‌تواند ناشی از عوامل زیرساختی اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی باشد. جنتی همچنین بیان کرد:‌ هیچ فرهنگی را نمی‌توان پیدا کرد که واژه مد در آن ناشناخته باشد با این حال ظهور مدگرایی در فرهنگ‌های مختلف نسبی و متفاوت است. آن چه اسلام با آن مخالف است، پشت پا زدن به اخلاق اجتماعی، آزادی مطلق در روابط است. او گفت: جوانان تحصیل کرده می‌توانند بخشی از بازار صنعت خلاق را به خودشان اختصاص دهند و به صادرات و ارزش افزوده کمک کنند. ترویج سبک ایرانی و اسلامی از اهداف فرهنگ ماست و باید بپذیریم سبک زندگی ما متناسب با ساختار فرهنگی ما باشد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد: خوشبختانه در سال‌های اخیر با تکیه بر تولیدات داخلی، شرایط توسعه اقتصاد مقاومتی در حوزه مد و لباس فراهم شده است. امروزه نمونه‌های زیبا و با کیفیتی مطابق با تولیدات دینی شکل گرفته است. او تاکید کرد:‌ باید در کنار همه سلیقه‌های کشور بخش قابل توجهی از جامعه به دلیل مذهبی بودن پوشاکی تولید کنیم که منطبق با معیارهای اسلامی باشد.


ایران/وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آیین اختتامیه پنجمین دوره جشنواره مد و لباس خواستار شد

در حوزه مد و لباس به همه سلیقه ها پاسخ دهیم/ طراحی لباس فرهنگی بر تن مد ایرانی

حمید قبادی

رئیس پنجمین جشنواره مد و لباس

برگزاری جشنواره مد و لباس فجر همه ساله با اهداف متعددی برگزار می‌شود. یکی از مهم‌ترین اهداف جشنواره معرفی الگوهای جدید و نمونه‌هایی است که امکان تولید انبوه و البته متناسب با ذائقه و سلیقه مردم را دارند. انسجام‌بخشی و تلاش برای ارتباط فعالان این حوزه یکی از وظایف مهمی است که متأسفانه در دوره‌های گذشته مورد غفلت واقع شده است. هدف دیگر این جشنواره شناسایی استعدادها و ظرفیت‌های موجود در کشور و معرفی آن به جامعه است؛ با اطمینان می‌توان گفت جشنواره مد و لباس در همه دوره‌ها توانسته است این بخش را با توان بالا و موفقیت بسیار چشمگیر به اجرا در بیاورد. یکی از ویژگی‌های مهم این دوره از جشنواره تأکید بر مبحث اقتصاد مقاومتی و توان درون‌زا فعالیت‌ها بود. به همین منظور تلاش شد ظرفیت‌های مرتبط با مد و لباس بخصوص در حوزه پارچه ایرانی مورد شناسایی و معرفی قرار بگیرد. همه این مسائل بر محوریت هویت و فرهنگ ایرانی متمرکز شد تا جایی که می‌توان ادعا کرد این آثار در ساختار، رنگ و محتوا و شکل نزدیکی بسیاری با هنر ایرانی دارد و به نوعی بخشی از هویت جامعه را در بر می‌گیرد. در این دوره همچنین تلاش شد این هدف مهم با معرفی فعالان مد و لباس که توانسته‌اند با نگاه درون‌زا و استفاده از ظرفیت‌های داخلی آثار خودشان را به تولیدات انبوه برسانند مد نظر قرار گیرد که «ویترین ملی» و لحاظ کردن بخش پارچه بر همین اساس بود. همچنین در این دوره بر معرفی وجه فرهنگی مد و لباس اهتمام شد و به عبارتی تلاش شد که بر تن مد ایرانی لباس فرهنگی طراحی و پوشانده شود.

پنجمین جشنواره مد و لباس فجر شامگاه روز چهارشنبه 19 اسفندماه با برگزاری مراسم اختتامیه در تالار وحدت به فعالیت 10 روزه خود پایان داد. در این مراسم که با حضور علی مرادخانی معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حمید قبادی دبیر کارگروه مد و لباس و جمعی از طراحان و فعالان این حوزه برگزار شد علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از دولت و ملت خواست تا برای جلوگیری از قاچاق پوشاک دست به دست هم دهند: «قاچاق پوشاک یکی از مهمترین معضلات ما در این حوزه است که در سال جدید می‌کوشیم تا با کمک ملت این معضل را برطرف کنیم.»

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اعلام این مطلب که با تشویق ممتد فعالان حوزه مد و لباس همراه بود ادامه داد: «جای تأسف است که در یک کشور ۸۰ میلیون نفری، تجار و بازرگانان به کشور همسایه می‌روند و لباس مورد نیاز برای مردم را به صورت انبوه وارد می‌کنند. در سال ۹۵ بر آن هستیم تا با یاری ملت جلوی قاچاق پوشاک را بگیریم.»

علی جنتی در بخش دیگری از صحبت‌هایش ظهور و بروز مد در میان فرهنگ‌های مختلف را نسبی و متفاوت با یکدیگر برشمرد و گفت: «اگر بخواهیم ارتباطی میان مدگرایی و اصول اسلامی ایجاد کنیم می‌توانیم بگوییم که اسلام با رعایت نکردن اخلاق اجتماعی و همانندسازی با بیگانگان مخالف است.

مد و نیاز به امروزی شدن و نوگرایی، میل فطری انسان است، به شرط اینکه این امروزی شدن به اسراف و از بین رفتن حدود شرعی و قطع ارتباط انسان با گذشته و هویت فرهنگی خویش منجر نشود.»

جنتی در عین حال تنوع در پوشش را جزئی از فرهنگ جامعه عنوان کرد و از این نکته سخن گفت که اگر این مد و پوشش برخاسته از تراوشات ذهنی انسان و فرهنگ بومی او باشد، قابل احترام و پسندیده است. او همچنین بر این نکته تأکید کرد که باید از ظرفیت‌های بومی خود استفاده کنیم و بر تولید داخلی تکیه بزنیم.

به گفته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هدف در بخش مد و لباس این است که به همه سلیقه‌هایی که وجود دارد، پاسخ دهیم و برای هر سلیقه‌ای پوشاکی بر اساس معیارهای ایرانی- اسلامی تهیه کنیم.

وی توجه به پوشاک مذهبی را از دیگر اولویت‌ها دانست و افزود: «گاهی خانواده های مذهبی برای تهیه لباس مورد علاقه خود باید همه شهر را بگردند. ما در پی برطرف کردن این نقیصه هستیم. امروز باید ذائقه مصرف‌کننده در اولویت قرار بگیرد.»

ضعف سیستم آموزشی و کهنه بودن منابع درسی در حوزه مد و لباس و استفاده از طراحان ایرانی و تشویق صاحبان سرمایه به سرمایه‌گذاری در حوزه مد و لباس از جمله مباحث کلیدی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مراسم بود.

در ادامه این مراسم پس از اجرای برنامه‌های متنوع از برگزیدگان بخش‌های مختلف رقابتی مانند آثار ارسال شده به جشنواره، مسابقه زنده طراحی لباس، مسابقه زنده طراحی چادر و... تقدیر و تجلیل شد.

همچنین در این مراسم معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از دستور ویژه جنتی مبنی بر تبدیل جشنواره مد و لباس به جشنواره هنر صنعت مد خبر داد؛ اقدامی که به گفته علی مرادخانی در راستای افزایش وجهه هنری این جشنواره صورت گرفته است.


ایران/سید حسن خمینی در اختتامیه جشنواره شعر «یاد و یادگار»: شعر باید بازگوکننده دردهای جامعه باشد

مریم رضازاده

اختتامیه نهمین جشنواره شعر یادویادگار چهارشنبه شب 19 اسفند، در سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران‌ با حضور حجت‌الاسلام و‌المسلمین سید حسن خمینی، حجت‌الاسلام و‌المسلمین مجید انصاری معاون پارلمانی رئیس جمهوری و جمعی از شاعران برگزار شد.

به گزارش «ایران»، حجت‌الاسلام و‌المسلمین سید حسن خمینی رئیس مؤسسه تنظیم و‌نشر آثار امام خمینی(ره)، ضمن تشکر از برگزارکنندگان این جشنواره گفت: زبان شعر در فرهنگ ما تأثیرگذاری شگرفی دارد و با صدها جلسه از این دست شوق شنیدن شعر در روح و‌جان انسان فروکش نمی‌کند اما به نظرم بزرگان این فن باید در این راستا گام بزرگی بردارند.

وی افزود: شعر باید بیان دردهای امروز جامعه ما باشد.در دوره معاصر ساختارهای نوینی را در شعر پیدا کردیم که بوی امروز می‌دهند. قالب‌های زیبایی که در کار استاد بهمنی می‌بینیم اگر تا قبل از آن جلوی ما می‌گذاشتند آن را به ابتذال متهم می‌کردیم اما این ساختار با غنای ادبی همه را اقناع کرد که می‌توان با این ساختار و به زبان روز صحبت کرد. او گفت: فکر می‌کنم غزل‌های ایشان بی‌نظیر و بشدت امروزی است یا همچنین شاعران معاصر دیگری که در قالب‌های نوینی شعر می‌گوید.

سید حسن خمینی ادامه داد: بعد از مشروطه در واژه سازی، قدیمی شده ایم. شعرهای دهه ۲۰ و ۳۰ تفاوت چندانی با اشعار سال های دورتر از خودشان ندارند. بنابراین هم محتاج قالب‌های نوینی در شعر هستیم و هم شاعران باید جسارت بیشتری به خرج دهند و بیان کننده مشکلات جامعه باشند و شما در جشنواره شعر یادویادگار می‌توانید این موضوع را نمایندگی کنید.

یادگار امام خمینی(ره) سپس غزلی از سروده‌های خودش را با مطلع خورشید در این کرانه تنهاست // تنهاست که بی‌مثال و تنهاست خواند.

فاطمه راکعی، سیدعلی موسوی گرمارودی، مصطفی توفیقی، احمد امیرخلیلی، محمدعلی بهمنی، امیر مرزبان، نرگس رجایی، علیرضا مؤمنی و مرتضی امیری اسفندقه از جمله شاعرانی بودند که اشعاری را به یاد امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی قرائت کردند.

در این مراسم برگزیدگان جشنواره نیز معرفی شدند. در بخش کلاسیک رتبه اول به مصطفی توفیقی، رتبه دوم به اصغر شیری و رتبه سوم به محسن کاویانی تعلق گرفت و مرتضی حیدری آل کثیر و میلاد حبیبی مورد قدردانی قرار گرفتند. رتبه‌های اول تا سوم بخش شعر آزاد و نیمایی به ترتیب به علیرضا مؤمنی، سیدمهدی‌نژاد هاشمی و پیام جهانگیری رسید.

رتبه دوم بخش ترانه به طور مشترک به احمد امیرخلیلی، امید روزبه و سعید صاحب‌علم رسید. در این بخش از سعید طبسی قدردانی شد. این بخش رتبه نخست نداشت.

در بخش سنتی‌ رتبه دوم به طور مشترک به مریم کرباسی، سید فاطمه موسوی، ایوب پرندآور رسید و از الهام عمومی، اصغر عزیزی مهر، منیره هاشمی و سید احمد حسینی (از کشور پاکستان) قدردانی شد. در بخش کودک و نوجوان نیز رتبه اول: طیبه رضوانی، رتبه دوم: هادی فردوسی رتبه سوم: مهدی مردانی شدند و سارا صالحی شاعر نوجوان مورد قدردانی قرار گرفت.


جام جم/گفت‌وگو با معاون برون‌مرزی رسانه ملی

هنر منهای‌ ارزش،‌هنر نیست

اکثر قریب به اتفاق صاحبان اندیشه و خرد و اهالی وادی هنر، هنر را وسیله‌ای برای پالایش و اعتلای روح آدمی بیان می‌کنند و معتقدند، هنر باید اخلاق‌گرا باشد چرا که آن را ودیعه خداوندی نزد بشر می‌دانند؛‌ خداوندی که خود برترین هنرمند است. بنابراین، هنر وسیله‌ای برای تعالی روح انسانی و بهانه‌ای برای سعادتمندی نوع بشر است. اما برخی افراد، کالای ارزشمند خویش را که همانا هنر است، به بهانه‌های کسب متاع مادی و شهرت کاذب با مهاجرت به شبکه‌های تلویزیونی معاند چه آسان می‌فروشند. در این‌باره، گفت‌وگویی کوتاه با دکتر محمد اخگری، مترجم، مولف و معاون برون‌مرزی رسانه ملی داریم.

آقای دکتر، فرهنگ ایرانی را در مقایسه با دیگر فرهنگ‌ها چگونه دیدید؟

به جرأت می‌توان ادعا کرد، اکثر تمدن‌های دنیا، اگر نگوییم همه آنها، از لحاظ فرهنگ و هنر در طول تاریخ ریزه‌خوار خوان فرهنگ و ادب ایرانی بوده و هستند. چندسال پیش، کتابی را با عنوان ادبیات فولکلور ایران، نوشته دانشمندی چِک‌تبار ترجمه کردم، این دانشمند در کتاب یادشده نوشته بود؛ وقتی فرهنگ و ادبیات فولکلور ملت‌های جهان بخصوص ملت‌های خاورمیانه را مطالعه می‌کنیم‌ درمی‌یابیم همه نمادها و آداب و رسوم آنها تحت تأثیر فرهنگ ایرانیان بوده و هست.

هنر ارزشی از نگاه شما چیست؟

ایران کشوری است که فضا برای هنر اخلاقی، دینی، ارزشی و هنری که در جهت اعتلای روح انسانی باشد، درآن مهیاست. هنری که به تحکیم خانواده اعتقاد دارد،‌ نه به ترویج جدایی و طلاق؛‌ لذا هنر یعنی ارزش و اگر آن را منهای ارزش تصور کنیم، هنر نیست.

چگونه است که برخی هنرمندان به شبکه‌های بیگانه مهاجرت می‌کنند؟

در برخی شبکه‌های خارجی به جای این که هنر را زبان سعادتمندی، عشق واقعی و زندگی صحیح قرار دهند، سعادتمندی را در هرزگی تبلیغ می‌کنند. انسان آمده است تا در این جهان سعادتمند شود. آیا سعادت در هرزگی است؟ عشق‌های مثلثی و مربعی شبکه‌های ماهواره‌ای آیا سعادتمندی است؟ کسانی که به شبکه‌های دیگر مهاجرت می‌کنند هنرمند نیستند. هنرمند واقعی کسی است که در کاری که می‌آفریند،‌به دنبال اعتلای روح انسانی و کمال است. کسی که به هنری غیر از هنر انسانی و ارزشی تعلق دارد، اصلا هنرمند نیست. این افراد باید در فعل و افکار خود بازنگری کنند. به قول حضرت حافظ؛

نه هرکه چهره برافروخت، دلبری داند نه هرکه آینه سازد، سکندری داند

نه هرکه طرف کله کج‌نهاد و تند نشست کلاه‌داری و آیین سروری داند

هرکسی که چهار تا فیلم بازی کرد، هنرمند نمی‌شود. جایگاه هنر دارای ساحتی مقدس است و ساحتش بالاتر از امور بی‌ارزش و ناهنجار است. به عبارتی حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است.

کسی که به عقل معاش خود فکر می‌کند و به شادی‌های زودگذر دل می‌بندد و مهم‌تر این که داشته‌های خود را به بیگانگان می‌فروشد، هنرمند نیست و حتی تاجر خوبی هم نمی‌تواند باشد.


جوان/بعد از شكست «سينماي اميد» سازمان سينمايي «سينماي مشترك» را كليد مي‌زند

توليد مشترك فيلم با چراغ سبز سينماي سفارتي!

رئيس سازمان سينمايي اولويت سينماي ايران در سال 95 را توليد مشترك فيلم عنوان كرده است، اين در حالي است كه هنوز مفهوم سينماي اميد كه ايوبي آن را عنوان كرده بود، محقق نشده و سينماي كشور با موضوعات جدي‌تري از توليد مشترك مواجه است.

نویسنده : محمدصادق عابديني

رئيس سازمان سينمايي اولويت سينماي ايران در سال 95 را توليد مشترك فيلم عنوان كرده است، اين در حالي است كه هنوز مفهوم سينماي اميد كه ايوبي آن را عنوان كرده بود، محقق نشده و سينماي كشور با موضوعات جدي‌تري از توليد مشترك مواجه است. از سوي ديگر تجربه توليد مشترك فيلم در كشورمان با حضور پر رنگ سفارتخانه‌هاي اروپايي به پديده سينماي سفارتي منجر شده است.

حدود دو سال پيش حجت‌الله ايوبي، رئيس سازمان سينمايي كه ماه‌هاي اول تصدي امور سينمايي كشور را پشت سر مي‌گذاشت، شعار «سينماي اميد» را به عنوان استراتژي كاري خود اعلام كرد. ايوبي در جمع سينماگران، سال 93 را سال «سينماي اميد» ناميد. اين شعار در امسال نيز تداوم داشت، اما واكنش سينمايي‌ها به اين شعار با حضور 80 درصدي فيلم‌هاي تلخ در جشنواره امسال فيلم فجر خودنمايي كرد. بدنه سينما به هيچ وجه حاضر نشد تا استراتژي رئيس را دنبال كند. حميد فرخ‌نژاد نيز در مصاحبه‌اي سينماي اميد را تكنيك كشورهاي كمونيستي دانست تا پاسخي ديپلماتيك به ديپلمات فرانسه رفته سينما بدهد. حال بعد از شعار شكست خورده سال‌هاي 93 و 94 اين بار رئيس سازمان سينمايي سال 95 را سال توليد فيلم‌هاي مشترك معرفي كرده است.

توليد مشترك فيلم در شرايطي مطرح مي‌شود كه سينماي ايران با موضوعات جدي‌تري روبه‌رو است و مي‌شد به جاي نگاه جزئي‌نگر به سينما كه در نهايت به توليد مشترك فيلم توجه دارد، موضوعاتي مانند اخلاقي‌شدن سينما، اقتصاد سينما و كمك به حضور قوي‌تر بخش خصوصي در سينما را مد‌نظر قرار داد.

سال 95؛ سال توليد مشترك

حجت‌الله ايوبي در ديدار با سفير ارمنستان اولويت سال ۹۵ سازمان سينمايي را توليد مشترك فيلم عنوان كرد. ايوبي در اين ديدار گفت: اعلام كرديم اولويت ما در سال ۹۵ توليد فيلم مشترك است. در فيلم مشترك نيز اولويت ما كشورهاي همسايه و هم فرهنگ ما هستند.

اولويت توليد مشترك فيلم آن هم با كشورهاي همسايه در حالي مطرح مي‌شود كه به غير از تركيه همسايه غربي‌مان هيچ كدام از همسايگان ايران، كشورهاي صاحب سينمايي به شمار نمي‌روند. پاكستان و افغانستان سال‌ها است كه مصرف‌كنندگان باليوود به شمار مي‌روند، عراق جنگ زده هم كه تازه به فكر بازسازي فرهنگي افتاده و حضور معناداري در سينما ندارد. آذربايجان و ارمنستان وامداران سينماي شوروي سابق هستند. در اين بين تنها سينماي ايران و تركيه‌اند كه در سطح بين‌المللي داراي نام و نشان هستند و روي سينما سرمايه‌گذاري كرده‌اند. البته جنس سينماي ايران و تركيه تفاوت‌هاي زيادي دارد و زمينه‌سازي براي همكاري مشترك در توليد فيلم سينمايي با اين كشور، ملاحظات زيادي را طلب مي‌كند. اما توليد مشترك فيلم تنها به چند كشور همسايه كه اولويت دولت به شمار مي‌روند، منحصر نيست و پيش از اين نيز سابقه توليدات مشترك سينمايي با كشور‌هاي خارجي در قالب توافق‌هاي رسمي و غيررسمي وجود داشته است.

سينماي مشترك و سينماي سفارتي

توليد مشترك فيلم با كشورهاي فاقد صنعت سينما در همسايگي‌مان چه سودي براي سينماي ما دارد؟ اين سؤال را بايد در ماهيت توليد مشترك فيلم ديد. معمولاً توليد مشترك فيلم در دو حالت رخ مي‌دهد، ابتدا اينكه يك پروژه مشترك با خط داستاني مشترك تعريف شود كه توليد آن در چند كشور دخيل باشد؛ مانند پيشنهاد توليد فيلم مشترك«مولانا» كه كارگردان ترك به ايران پيشنهاد داد و خواستار سرمايه گذاري چند ميليون دلاري ايران در ساخت اين فيلم شد كه به نتيجه نرسيد. در حالت دوم كشور‌هايي كه فاقد صنعت سينما هستند با دعوت از كشورهاي صاحب سينما، سرمايه و امكانات در اختيار گروه‌هاي فيلمساز مي‌گذارند تا فيلمي را توليد و در نهايت نام كشور مشاركت‌كننده را نيز درج كنند. كشورهاي عربي در اين كار تبحر زيادي دارند. نمونه مشخص آن سرمايه‌گذاري معمر قذافي در توليد فيلم سينمايي «شير صحرا» داستان زندگي عمر مختار رهبر مبارزه مردم ليبي با استعمار ايتاليا است، اما نوع سومي از توليد مشترك نيز وجود دارد كه در سينماي ايران بيشتر از همه ديده مي‌شود. سينماي سفارتي، عنوان نوع همكاري مشتركی است كه در آن هزينه‌هاي توليد فيلم توسط سفارتخانه‌هاي خارجي و به خصوص اروپايي تأمين مي‌شود. در اين نوع توليد فيلم، فيلمساز ايراني با ارتباط با سفارتخانه‌هاي خارجي كه در رأس آنها سفارت فرانسه را مي‌توان نام برد، كمك‌هايي براي توليد فيلم دريافت مي‌كند. سينماي سفارتي اغلب نگاه جشنواره‌اي دارد و موضوعات مورد علاقه سفارتخانه اغلب موضوعات سياه و كثيفي به شمار مي‌رود. اين‌گونه سينما با انتقاد‌هاي جدي در داخل كشور همراه است.

ابراهيم حاتمي‌کیا زماني كه درباره هزينه ساخت فيلم «چ» از وي سؤال شد، به طعنه گفت: پول فيلم من را سفارت هلند و جشنواره برلين نمي‌دهد. اين كار را بايد نظام جمهوري اسلامي انجام دهد و ريال به ريالش را خرج كند. احسان محمد حسني، تهيه كننده «باديگارد» نيز طي يادداشتي انتقادي درباره جشنواره سي و چهارم فيلم فجر نوشت: «سينماي سفارتي» كه با پمپاژ دلارهاي سفارتخانه‌ها ارتزاق مي‌كند، ترجيح دارد بر سينماي نجيبِ آرماني و ميهني كه ولو با پشتيباني نهادهاي حكومتي اين آب و خاك به توليد برسند.

به نظر مي‌رسد پيشنهاد توليد مشترك كه ايوبي آن را مطرح كرده است، بيش از آنكه توسط كشورهاي همسايه ما مورد استقبال قرار گيرد، از سوي جريان سينماي سفارتي با استقبال روبه‌رو شود. رد پاي پر رنگ سينماي سفارتي در همكاري با برخي از سينماگران ايراني به وضوح قابل ملاحظه است. رايزن فرهنگي سفارت فرانسه در مصاحبه با خبرگزاري فارس، درباره سياست سفارتخانه درباره سينماي ايران مي‌گويد: در رابطه با سينما هم اتفاقات زيادي مي‌افتد، اما تمركز ما بيشتر روي تهيه‌كننده‌ها و تهيه‌كنندگي است. وي توضيح مي‌دهد: در واقع يك برنامه‌اي در فرانسه هست به عنوان «برنامه كمك» كه برنامه كمك به تهيه‌كنندگان هست و ايران كاملاً از اين برنامه دولت فرانسه كه كمك به تهيه‌كنندگان كشورهاي غيرصنعتي است، اطلاع دارد و اين براي همه كشورهاي غيرصنعتي است و بهترين كمك نصيب تهيه‌كننده مي‌شود.

وزير ارشاد به تازگي درباره بهتر شدن شرايط فرهنگ بعد از دوران پسا برجام صحبت‌كرده و وعده بهبود شرايط اقتصادي در حوزه فرهنگ را داده است. در صورتي كه وعده وزير را محقق شده فرض كنيم، در سال آتي مي‌توان وضعيت مناسبي را در بخش سينما متصور بود كه در اين صورت قاعدتاً نيازي به تأمين بودجه توليد فيلم از طريق دريافت كمك از سفارتخانه‌ها وجود نخواهد داشت، مگر اينكه يك سفارتخانه بخواهد از طريق كمك به فيلمساز ايراني اهدافي را دنبال كند كه قاعدتاً با معناي توليد مشتركي كه ايوبي آن را مطرح كرده است، همخواني نخواهد داشت.


جوان/چهره انقلابي شهيد جهان‌آرا در اجراي تازه «فصل شيدايي»

مركز مُهنا نمايش «فصل شيدايي» را با به تصوير كشيدن چهره انقلابي شهيد جهان آرا اواخر سال ۹۴ و اوايل سال ۹۵ در استان خوزستان اجرا مي‌كند.

نمايش «فصل شيدايي» توليد مركز مُهنا، در ادامه حضور در شهرهاي مختلف و اجراي نمايش براي اقشار گوناگون مردم، اين بار براي مردم شريف خرمشهر و آبادان اجرا مي‌شود.

«فصل شيدايي» كه خلقت انسان تا ظهور منجي عالم بشريت را به تصوير مي‌كشد، با حال و هواي شهادت حضرت زهرا (س) منطبق شده و براي اين نوبت از اجراي خود مناسب مردم خرمشهر و آبادان هدف‌گذاري شده است و براي جمعيت بومي اين مناطق اجرا مي‌شود.

البته به دليل همزماني اجرا با حضور كاروان‌هاي «راهيان نور»، مردم در اين كاروان‌ها نيز به تماشاي نمايش خواهند نشست. مركز مُهنا مطابق هر اجرا، اين بار نيز آيتم‌هايي را براي بومي‌سازي «فصل شيدايي» براي مخاطبان در نظر گرفته و در اين اجرا اتفاقات زندگي شهيد جهان آرا و مبارزات پيش از انقلاب او تا ايام دفاع مقدس به تصوير كشيده مي‌شود و اينگونه مخاطبان با بُعد انقلابي زندگي شهيد جهان آرا نيز آشنا مي‌شوند.

در بخش دفاع مقدس اين نمايش نيز به اتفاقات قرارگاه نصرت با حضور شهيد علي هاشمي و عملياتي كه آنجا اتفاق افتاده است، پرداخته مي‌شود. مردم شريف خوزستان پيش از اين نيز ميزبان اين گروه بوده‌اند و در سال 87 به تماشاي نمايش «ستاره صبح» درباره عمليات فتح‌المبين نشسته‌اند و حالا دوباره پذيراي مركز مُهنا خواهند شد. «فصل شيدايي» با حمايت سازمان فرهنگي رسانه‌اي اوج، مشاركت راهيان نور و مناطق آزاد اروند و حمايت شهرداري، فرمانداري، اداره برق و سپاه خرمشهر براي اجرا آماده شده است. عوامل و دست اندركاران اين نمايش مردم شريف خرمشهر، آبادان و تمام اهالي استان خوزستان را براي تماشاي آن دعوت مي‌كنند.

«فصل شيدايي» با نويسندگي و روايت رسالت بوذري و به كارگرداني سعيد اسماعيلي 26 اسفند 94 تا 6 فروردين 95 بعد از نماز مغرب و عشا به مدت 10 شب در ورودي شهر خرمشهر اجرا مي‌شود.


حمایت/کارشناسان و اساتید حوزه در گفت‌و‌گو با «حمایت»: راهِ تضمین شده سعادت، عمل به سیره فاطمی است

گروه فرهنگی-سید محمد مهدی موسوی: بحث از زندگانی و سیره معصومین(ع) به ویژه حضرت فاطمه‌زهرا(س) دارای آثار و برکاتی است که از جمله آنان می‏توان تفکّر و اندیشه، عبرت‌آموزی، تقویت ایمان، الگو گرفتن، درسِ وحدت، ریشه یابی و حلّ مشکلات، احیای دین و ایمان، ارتباط با بزرگان و درس دین داری و تقوا را نام برد. جایگاه و مقامات دختر پیامبرِ اکرم(ص)، نزد پروردگار از نزول «آیـــه تطهیر، آیه مباهله، آیه مودّت و سوره الکوثر» به دست می آید. شخصیتی که بر طبق آیه ی تطهیر از هر گونه ناپاکی، منزّه است و بر طبق سوره کوثر، منبع و مصداق خیر کثیر(ارزش فراوان) به شمار میآید.

لزوم تقویت مبحث فاطمه شناسی

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اظهار کرد: تبعیت و عمل به سیره نورانی حضرت زهرا(س) راه تضمین شده سعادت و عاقبت به خیری در دنیا و آخرت است.

آیت الله «محسن فقیهی» در گفت وگو با «حمایت» با اشاره به لزوم تقویت مبحث فاطمه شناسی در سطح اقشار مختلف مردم تصریح کرد: به لطف الهی در جامعه شیعی ما به خصوص در سال ‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به برکت خون شهیدان و نهضت نورانی حضرت‌امام(ره)، درباره این بانوی بزرگوار صحبت زیاد شده ، هر چند که معتقدم هنوز ما به بسیاری از ابعاد زندگانی نورانی حضرت در عرصه های مختلف توجه لازم را نکرده و به آن نپرداخته ایم.

وی افزود: این در حالی است که فاطمه زهرا(س) یک الگوی تمام عیار برای جامعه اسلامی هم برای زنان و هم مردان به شمار می رود و حقیقتاً ما اگر امروز عزت و شرافت و دیانتی داریم ، بخش قابل توجهی از آن را مدیون حضرت (س) و حمایت و پشتیبانی ایشان از ولایت و امامت هستیم. این استاد حوزه همچنین با اشاره به جایگاه بسیار رفیع حضرت فاطمه (س) در نزد پروردگار عالم و نیز حضرات معصومین(ع) گفت: از امام رضا(ع) و امام حسن عسکری (ع) نقل شده که فرمودند: «ما حجت های خدا بر شمائیم و مادر ما فاطمه (س) حجت خدا بر ما (اهل بیت) است.» وی اضافه کرد: این کلام عمیق و سنگینی است که شاید برای بسیاری از ما قابل درک نباشد اما نشان دهنده جایگاه و عظمت بانوی بی همتایی است که رسول الله(ص) درباره‌اش می فرمود: "پدرش به فدایش باد" فقیهی همچنین با اشاره به این که وجوه مختلف زندگی ام ابیها(س) برای بشریت مایه الگوگیری است ، گفت: ایشان چه در بُعد عفاف و حجاب، چه مسایل اخلاقی، خانوادگی و زناشویی، چه از حیث صبر و استقامت و به ویژه حمایت از ولایت و تبعیت از امام و رهبر خویش ، بهترین اُسوه حسنه محسوب می شوند. وی ادامه داد: برای حضرت زهرا(س) پس از عبودیت و بندگی ، مهم‌ترین مساله دفاع از ولایت و امامت بود به طوری که جان گرانمایه خویش را در این راه فدا کرده و در جوانی و مظلومیتی اندوهبار، به فیض عظیم شهادت نائل آمدند و البته راه شهادت راه و صراطی است که ائمه (ع) ما همگی بر آن طریق رفتند.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: از این حیث همه ما باید دغدغه مندی در حمایت از جریان حق و بصیرت در انجام تکالیف دینی را از مادر سادات فرابگیریم که چگونه در خفقان شدید روزهای پس از رحلت جانگذار پیامبر (ص) ساکت ننشسته و از حقانیت امام علی(ع) تا پای جان دفاع کرده و فرزند خویش را هم تقدیم اسلام و راه خدا کردند.وی تصریح کرد: بی شک راه سعادت و رستگاری حقیقی همانی است که صدیقه طاهره(س) با زندگی و بیان و کلام خویش به ما نشان دادند و شیعه واقعی کسی است که نه فقط در حرف و شعار بلکه در عمل و همه لحظات زندگی اش به اهل بیت(ع) به ویژه حضرت فاطمه (س) تاسی کند.وی خاطرنشان کرد: اگر توانستیم در این مسیر ثابت و استوارقدم بمانیم قطعاً هم به سعادت دنیوی رسیده و هم در برزخ و روز قیامت مورد شفاعت این شفیعه بزرگ روز جزا قرار خواهیم گرفت، ضمن آن که الگوگیری از سبک زندگی فاطمی همچنین در همین دنیا مایه خیر و برکت و دستیابی به آرامش و سعادت برای ماست و اگر امروز گرفتاری‌های جدی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی داریم به این خاطر است که متاسفانه تا حدی از راه و مسیری که اهل بیت(ع) برای ما مشخص کرده‌اند دور اُفتاده ایم.

ظرفیت الگوگیری از حضرت زهرا(س) را در جامعه ایجاد کنیم

استاد حوزه علمیه قم و عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه هم ضمن تبیین و تشریح ابعاد مهمی از شاخصه‌ها و مؤلفه های سبک زندگی فاطمی گفت: امروز عالمان، نخبگان جامعه ، مردم و رسانه‌های جمعی نقش بسیار مهمی در تبیین و ترویج سیره نورانی حضرت زهرا(س) برعهده دارند. حجت الاسلام و المسلمین دکتر«حسین بستان» در گفت وگو با « حمایت » ضمن تسلیت فرارسیدن ایام فاطمیه اظهار کرد: این که ما مُدام تاکید می‌کنیم باید از سیره و سبک زندگی حضرت زهرا(س) به درستی الگوبرداری کنیم ، این موضوع حتی فراتر از بحث‌های اجتماعی و بلکه یک ضرورت اعتقادی و کلامی برای ما به عنوان شیعه و محب اهل بیت(ع) به شمار می رود. وی افزود: متابعت و پیروی از راهی که ائمه اطهار(ع) به ویژه فاطمه زهرا(س) برای ما ترسیم کرده‌اند ، همان صراط مستقیمی است که از ما خواسته شده تا بر‌اساس آن عمل کنیم، به ویژه آن که حضرت زهرا(س) بنابر تصریح معصومین خود حجت بر ایشان هم هستند و این مساله حاکی از جایگاه بی نظیر این بانوی مظلومه است.

لزوم بسترسازی برای الگوگیری از سیره فاطمی

این استاد و محقق حوزه علمیه قم همچنین با تاکید بر این که باید بستر و ظرفیت الگوگیری از صدیقه کبری(س) به خوبی در جامعه فراهم شود، گفت: آنچه ضرورت دارد این که باید در جامعه اسلامی، ظرفیت‌ها و قابلیت‌هایی وجود داشته باشد تا ما بتوانیم این مهم را تحقق بخشیم، ضمن آن که باید موانع و مشکلاتی که در این راه وجود دارد را به درستی شناسایی کرده و برای حل آن ها چاره اندیشی کنیم.وی اضافه کرد: در این میان قبل از هر چیز این سوال مطرح می‌شود که ما وقتی می خواهیم از آن بزرگواران به ویژه ام ابیها(س) الگو بگیریم باید سراغ چه شاخص‌هایی در زندگی و رفتار و گفتار آنها برویم؟!

این استاد حوزه و دانشگاه همچنین بیان کرد: در این مقوله مواردی وجود دارد که به جنبه‌های متغیر شخصیت و زندگی آنها بر می گردد، به عنوان مثال ائمه طاهرین(ع) در شرایط محیطی خاصی زندگی می کردند و از غذا و ظروف خاصی استفاده می‌کردند و یا مرکب خاصی داشتند و لذا الگوگیری از ائمه(ع) لزوماً بدان معنا نیست که تمام این ها را مو به مو در عصر خودمان به آن شکل پیاده کنیم، چه آن که این تفکیک باید به درستی صورت گیرد.

کمبود منابع برای تبیین سیره و سبک زندگی فاطمی

بستان با اشاره به این که منابعی که بتوان با استناد به آنها از حضرت فاطمه(س) الگوگیری کرد، بسیار اندک و محدود است، خاطرنشان‌کرد: این مساله به خاطر آن است که در صدر اسلام و شرایط تاریخی زمان حیات نورانی این بانوی دو عالم، منابع و مدارکی که بتوانیم به آنها استناد کنیم بسیار کم است؛ در میان ائمه(ع)، از امام صادق (ع) و امام باقر (ع) مطالب بسیاری به ما رسیده که هم در گفتار و هم در زندگی آنها برای ما راهنماهای مؤثری هستند، اما متاسفانه در مورد حضرت زهرا (س) مطالب کمتری در دست است که همین هم کار ما را در ترویج فرهنگ فاطمی یک مقدار دشوار می‌کند.

وی افزود: به عنوان مثال در مورد ازدواج حضرت، روایت های مختلفی وارد شده، به طوری که بعضی سندهایشان ایراد دارد و مطالبی که در برخی دیگر از سندها نقل شده با واقعیت‌های تاریخی چندان همخوانی ندارد که این برای ما محدودیت ایجاد می کند، اما باید تا جایی که امکانش است از منابع موجود نهایت استفاده و بهره‌برداری را داشته باشیم.بستان همچنین اظهار کرد: از دیگر سو، در زمانه زندگی ایشان نگارش و ثبت وقایع چندان مرسوم نبوده و به شکل علمی وجود نداشته است و این موضوعات به تدریج در قرون بعدی در جامعه اسلامی رایج شد؛ ضمن آن که متاسفانه گاه تعمدهایی هم صورت گرفته و باعث شده که عده ای برای محدود کردن فعالیت‌های ائمه(ع) آگاهانه رفتارهایی کنند که آنها به خوبی معرفی و شناسانده نشوند.وی افزود: با نگاهی گذرا به تاریخ نیز متوجه می‌شویم که گاه تصویر نادرستی از آنها ارائه شده تا فضیلت آنها کمرنگ جلوه کند و یا متاسفانه عده ای مغرض یا جاهل چیزهایی را به ائمه (ع) نسبت داده اند که با واقعیت مطابقت ندارد.

الگویی برای همه زنان بشریت

عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر این که حضرت فاطمه (س) باید الگوی تمام زنان مسلمان بلکه همه زنان بشریت باشد، گفت: ایده ای که اسلام در مورد زن و خانواده مطرح می‌کند، تنها مربوط به یک سری کلیات نیست که فی المثل این کار را انجام دهید و یا آن کار را انجام ندهید، بلکه دین ما در این خصوص یک مصداق ارائه داده و آن هم کسی نیست جز دختر گرامی پیامبر اکرم(ص) که پدرش در وصف او می فرمود:» فداها ابوها» وی با بیان این که یک زن مسلمان یک حیطه خانوادگی و روابط خانوادگی دارد و یک روابط بیرون از خانواده تصریح کرد : در بحث ازدواج ، در مقوله خود خانواده و ساختار آن و همچنین ارتباطات بیرون خانوادگی و حضور اجتماعی زنان، حضرت فاطمه (س) بهترین و کامل ترین الگویی است که تأسی به سیره و سبک زندگی ایشان مایه سعادت هر زن مسلمانی است. این محقق و پژوهشگر حوزوی افزود: البته محدودیت منابع دست اول درباره زندگانی نورانی صدیقه کبری(س) آن گونه نیست که در این باره به طور کامل دست ما بسته باشد اما مهم آن است که ما به منابع معتبر و به کلام اهل بیت(ع) درباره ویژگی های و شاخصه های کلامی و رفتاری حضرت رجوع کنیم.


شرق/گفت‌وگو با پرویز پرستویی، به مناسبت اکران فیلم «دو» و «بادیگارد»

انصاف داشته باشیم

فراك آرتا

پرویز پرستویی با بازی در فیلم «بادیگارد» توانست جایزه بهترین مرد نقش اول سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر را از آنِ خود کند. البته واکنش‌ها نسبت به این جایزه و همین‌طور فیلم بادیگارد و البته شخصیت ابراهیم حاتمی‌کیا حواشی‌ای را به وجود آورد و سؤالات زیادی را مطرح کرد. این روزها فیلم «دو» که پرستویی تهیه‌کنندگی آن را عهده‌دار است و همین‌طور ایام نوروز بادیگارد به نمایش درمی‌آید. به این بهانه با پرویز پرستویی گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید:

از فیلم «دو» شروع کنیم که این روزها درحال اکران است. واقعیت این است که وقتی فیلم «دو» را دیدم، بیش از خود فیلم، نام شما و خانم گلستانی مرا ترغیب کرد. ترکیب پرستویی و گلستانی که در چهار فیلم بازی کرده بودند و اینکه دست‌آخر پرویز پرستویی تهیه‌کنندگی نخستین فیلم بلند سینمایی خانم گلستانی را برعهده گرفت، به نظرم جذاب بود. هرچند که در سینمای جهان رسم بر این است که اصولا نسل گذشته برای ایجاد تداوم فرهنگی و استمرار حرکت هنری از نسل جوان و جدید حمایت می‌کند. مثلا در دنیای موسیقی خوانندگان متقدم با خوانندگان جدید، کنسرت مشترک برگزار می‌کنند یا نسل جدید ترانه‌های گذشتگان را بازخوانی و در دنیای سینما هم هر یک دیگری را هم‌پوشانی می‌کنند. حال با این نگاه چرا در فیلم «دو» در عین اینکه به‌عنوان بازیگر حضور داشتید، تهیه‌کنندگی آن را هم برعهده گرفتید؟

از زمانی که وارد دنیای نمایش شده‌ام، بازیگری برایم نوعی آرمان‌گرایی بوده و هست. این‌گونه نبود که بازیگر شدم تا فقط دیده شوم یا صرفا به‌عنوان شغل به آن نگاه کنم. در مسیر کاری‌ام به‌کرات با دختران و پسران جوان مواجه شده‌ام که درباره «چگونگی» حضورشان در دنیای نمایش و سینما از من پرسیده‌اند. من هم قبل از هر چیز آنها را به «چرایی» حضورشان رهنمون کرده‌ام و اینکه اساسا باید نقطه هدف‌شان را در این حرفه روشن کنند. چون در غیر این صورت با وجود سختی‌های غیرقابل‌توصیف، در این حرفه به درِ بسته خواهند خورد! وقتی به گذشته‌ام نگاه می‌کنم، با ادعا می‌توانم بگویم هیچ‌کس در سینما دستم را نگرفت تا مرا به فیلمی معرفی کند یا فرصتی در اختیارم قرار دهد.

نکته جالب این است که با نخستین حضورتان در سینما با بازی در فیلم «دیار عاشقان» به کارگردانی حسن کاربخش، در سال ١٣٦٢ جایزه جشنواره فیلم فجر را دریافت کردید.

بله. همین‌طور است. اما شاید برای نخستین‌بار باید بگویم که بااین‌حال در آن زمان هنوز سینما برای من به دغدغه تبدیل نشده بود.

چرا؟

چون آن زمان آن‌قدر به دلیل حضورداشتن در تئاتر لذت می‌بردم که هیچ‌چیزی نمی‌توانست شریک این لذت شود.

البته طبیعی هم به نظر می‌رسید. چون شما از سال ١٣٤٨ تا آن زمان در دنیای نمایش سیر می‌کردید. طبعا به دلیل حضور مداوم در تئاتر، چنین لذتی چندان قابل‌مقایسه با سینما نبود؟

کاملا. من ١٥ سال تمام در گروه تئاتر «کوچ» کار می‌کردم. هر زمان و هر کجا پوستر کارمان نصب می‌شد، استقبال تماشاگران هم تضمین شده بود. ما در این گروه بیشترین لذت را می‌بردیم. نفس‌به‌نفس با تماشاگر کار می‌کردیم. بعد شرایطی به‌وجود آمد که وارد سینما شدم. منتها همیشه اعتقاد دارم ما که در این حرفه هستیم، وظیفه داریم به افرادی که از سواد، شعور و درک درستی از هنر نمایش و سینما برخوردارند و البته تاکنون فرصت حضور نداشته‌اند، کمک کنیم. اصلا این مسئله را یکی از وظایفم می‌دانم.

آقای پرستویی! بگذارید به عقب‌تر برگردم. من در بسیاری از موارد شنیده‌ام که شما از همان دهه ٦٠ به این طرف به حضور برخی بازیگران در سینما و تلویزیون کمک کردید. اما هیچ‌وقت به صراحت از زبان شما نشنیده‌ام. آیا این نکته را تأیید می‌کنید؟

بله. منتها دلیلی نمی‌بینم که آن را رسانه‌ای کنم.

‌به‌هرحال چنین واقعیتی وجود دارد. ضمن اینکه حرکت عجیب‌وغریبی هم نیست. مثلا لئوناردو دی‌کاپریو که امسال بعد از ٢٠سال توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول را دریافت کند، در روزهای بی‌نامی، اول رابرت دنیرو و بعد شارون استون از او حمایت کردند. به‌همین‌دلیل تمایل دارم دراین‌باره صحبت کنید.

مثلا می‌توانید از خانم تیموریان بپرسید که اولین کار تصویری شما چگونه شکل گرفت.

منظورتان مجموعه تلویزیونی «رعنا» به کارگردانی داوود میرباقری است؟

بله. زمانی که داوود میرباقری می‌خواست سریال «رعنا» را بسازد به من گفت دنبال بازیگری هستم که مردانه مقابل همه مشکلات بایستد. گفتم کسی را می‌شناسم که هم تحصیل‌کرده است و هم در تئاتر فعالیت می‌کند. پیشنهاد دادم او را در یک مجلس ببیند. من معمولا به این‌گونه مجالس می‌گویم، مجالس خواستگاری. اگر خواستید انتخاب می‌کنید وگرنه هرکسی سوی کار خودش می‌رود. به رویا تیموریان زنگ زدم و گفتم ما داریم می‌آییم. (می‌خندد) جالب است ماجرا هم مثل خواستگاری پیش رفت. خانم تیموریان چای به دست داشت از ما پذیرایی می‌کرد که آقای میرباقری گفت خودشه! درنهایت هم خانم تیموریان از خود قابلیت نشان داد و در این سریال خوش درخشید. من هم که جای خانم تیموریان بازی نکردم. فقط نشانی به داوود میرباقری دادم تا کارش پیش برود. البته وقتی این مسائل را مطرح می‌کنم شاید برخی از دوستان دلخور شوند که دارم خودنمایی می‌کنم؛ درصورتی که هدفم تنها کمک‌کردن بوده و هست. یا مثل داستان ساخته‌شدن فیلم «بیست» که بارها آقای کاهانی به آن اشاره کردند. قبل از فیلم «بیست» آقای کاهانی را نمی‌شناختم تا اینکه روزی در آبادان در جشنواره دانشجویی حضور داشتم که خانم کرامتی با من تماس گرفت و گفت دوستی داریم به نام رضا کاهانی که قبلا در فیلمی با ایشان همکاری کرده‌ایم. ایشان تمایل دارند با شما کار کنند و از من خواستند موضوع را با شما در میان بگذارم، گفتم مشکلی نیست؛ آقای کاهانی به من زنگ زد. تلفنی به ایشان گفتم فیلم‌نامه را برای من بفرست. بعد از خواندن فیلم‌نامه تماس گرفتم و گفتم در کنار شما هستم، بعد باهم در دفتری قرار گذاشتیم. آنجا با خانمی برخوردم که ظاهرا سرمایه‌گذار کار بودند. در همان ابتدا خانم از من پرسید شما ناهار چه می‌خورید، گفتم غذایی مختصر؛ ایشان گفت غذا برایم مهم است و نمی‌شود مختصر باشد. بعد میز مفصلی چیدند، همان موقع گفتم با این میز بعید می‌دانم کار را به آخر برسانید! پرسید چطور؟ گفتم سینما یعنی ظرف یک‌بارمصرف، نه این‌همه ریخت‌وپاش! آن جلسه تمام شد. با آقای کاهانی قرار بعدی را در همان دفتر گذاشتیم. روز موعود فرا رسید؛ ناگهان متوجه شدم با یک فضای وسترن مواجه هستم! دیدم هیچ‌کس نیست. مهران احمدی هم که دستیار آقای کاهانی بود به من گفت شما بفرمایید بنشینید الان آقای کاهانی می‌آیند، بالاخره کاهانی آمد؛ رو به ایشان گفتم، خوبی؟ گفت، خوبم. گفتم، ولی به نظرم خوب نیستی! گفت، طوری نیست. همه‌چیز درست می‌شود! پرسیدم چه مشکلی پیش آمده؟ گفت البته من می‌دانم شما برای این فیلم کار دیگری را رد کرده‌اید، اما ما از شرمندگی شما درمی‌آییم. واقعیت این است که خانم سرمایه‌گذار ما گم شده! هرچه تماس می‌گیرم اصلا خبری نیست. انگار آب شده رفته توی زمین! گفتم، اگر شما سرمایه‌گذار داشته باشید، مشکل حل می‌شود؟ گفت بله. همان موقع با دوستی که همیشه به من لطف دارد تماس گرفتم و درخواست کردم اگر تمایل دارید در کاری حضور داشته باشید، دوست دارم در این فیلم سرمایه‌گذاری کنید. ایشان هم سرمایه‌گذاری کردند و فیلم ساخته شد. یا برای مثال آقای کاهانی بازی در فیلم «هیچ» را به من پیشنهاد داد، اما گفتم اجازه بدهید من بازی نکنم.، نه اینکه نتوانم این نقش را بازی کنم، بلکه احساس می‌کنم کسی دیگر برای این نقش از من جلو‌تر است، بنابراین آقای مهدی هاشمی را پیشنهاد دادم. وقتی آقای کاهانی با ایشان کار کرد، گفت چه درست به این مسئله نگاه کردید. البته شاید آقای هاشمی تا الان این نکته را نمی‌دانستند، اما فکر کردم حضور ایشان در این فیلم بهتر از من خواهد بود. یا آقای محمدعلی طالبی، بازی در فیلم «دیوار» را به من پیشنهاد داد، گفتم این نقش برای من نیست، برای آقای کاسبی است. همین‌طور آقای خمسه مدت‌ها بود که در فیلمی کار نکرده بود. آقای کاهانی برای فیلم «بیست» به من گفت برای بازی نقش این مرد که یک دست ندارد و با همسرش یک جا کار می‌کنند و حقوق مشترک می‌گیرند، کسی را سراغ ندارید، گفتم آقای خمسه مناسب است. کاهانی گفت ولی ایشان بیشتر کمدی بازی کرده‌اند. گفتم اگر به چهره آقای خمسه دقیق نگاه کنید غمی در صورتش وجود دارد که برای این نقش مناسب است.

به نظرم شاید همین اتفاق باعث شد از آن به بعد کاهانی در فیلم‌هایش از بازیگران طنز استفاده کند و آنها وجوه دیگری از توانایی‌شان را به نمایش بگذارند.

امیدوارم این دوستان مرا ببخشند که این مسائل را عنوان کردم، تنها دلیلم ارادت به تک‌تک آنهاست، چون می‌دانم توانایی‌های زیادی دارند، وگرنه سوءنیتی پشت این گفتار نیست.

این ماجرا مثل پنالتی دوضرب مسی در لالیگاست؛ به‌تازگی در بازی بارسلونا و سِلتا ویگو، لیونل مسی در پنالتی به‌جای اینکه با یک ضرب، خودش توپ را وارد دروازه کند و به افتخاراتش بیفزاید، به هم‌تیمی‌اش، لوئیز سوآرز، پاس داد، او هم به زیبایی پنالتی را گل کرد. هم باشگاه به موفقیت رسید، هم رونالدو- رقیب سوآرز- حالش گرفته شد تا آقای گل نشود و مهم‌تر اینکه این رفتار مسی در تاریخ فوتبال جاودانه شد. حالا اگر باور داریم که سینما مانند فوتبال کاری گروهی است، بهتر است در سینمای ایران چنین رفتاری نهادینه شود، اما متأسفانه نمی‌دانم چرا در سینمای ما عملکرد حرفه‌ای پیچیدگی‌های عجیب‌وغریبی دارد؟

معتقدم اصلا چنین رفتارهایی لازمه هر کار فرهنگی است؛ یعنی ما جدای از اینکه کار هنری انجام می‌دهیم باید رفتارهایی داشته باشیم که در گسترش فرهنگ تأثیرگذار باشد.

‌درباره فیلم «دو» چگونه وارد کار تهیه‌کنندگی شدید؟

قبل از اینکه با خانم گلستانی کار کنم، بازی ایشان را در سریال «وضعیت سفید» دیده بودم که در ذهنم مانده بود. زمانی که دوستان برای فیلم «مهمان داریم» بحث خانم گلستانی را مطرح کردند، پرسیدم منظورتان همان خانم سهیلا گلستانی است که در سریال «وضعیت سفید» بازی کردند؟ گفتند همین‌طور است، من هم تأیید کردم که درست انتخاب کرده‌اید. بعد از آن بلافاصله فیلم «امروز» آقای میرکریمی پیش آمد، البته ایشان قبل از من انتخاب شده بودند. همان زمان من در نقش شهید چمران در انیمیشن «چمران» به کارگردانی آقای میرکریمی صحبت می‌کردم، میان حرف‌ها‌مان فیلم «امروز» مطرح شد که حتما بقیه ماجرا را می‌دانید. در آخر هم قرعه به نام من افتاد. بعد از آن به حساب رفاقتی که با خانم گلستانی و همسرشان داشتم به کار «شب بیرون» دعوت شدم. کاوه سجادی‌حسینی از من خواست تهیه‌کننده فیلم «شب بیرون» شوم، من هم تهیه‌کننده آن کار شدم تا بتوانیم کار را به جایی برسانیم. بعد از مدتی خانم گلستانی درباره فیلم «بیداری برای سه روز» با من صحبت کرد؛ قصه یک‌خطی فیلم را برایم تعریف کرد، من هم گفتم عاشق چنین ایده‌هایی هستم. خانم گلستانی موضوع را با آقای امینی‌تیرانی در میان گذاشت و به ایشان گفت ایده فیلم برای آقای پرستویی جذاب است. آقای امینی هم گفت اگر آقای پرستویی در این فیلم حضور داشته باشند ما راحت‌تر می‌توانیم با حوزه کنار بیاییم. بعد این حرف را به من انتقال داد و من هم گفتم حاضرم این کار را انجام بدهم، به همین سادگی! بعد از همکاری در «بیداری برای سه روز» همسر خانم گلستانی، آقای سجادی‌حسینی، گفت قصد دارم فیلمی کارگردانی کنم به نام «بوفالو»؛ واقعیت این است که به شما فکر کردم؛ من هم تصمیم گرفتم کنارشان باشم، سر موضوع هم به کرات باهم صحبت کردیم. در نهایت خود را به‌عنوان سرمایه‌گذار معرفی کردم و آقای اسعدیان هم تهیه‌کننده فیلم شدند. آخر این کار بود که خانم گلستانی به من گفت، ایده‌ای دارم درباره زن و مردی که به‌طور موازی کنار هم قرار می‌گیرند و مشغول نوشتن آن هستم. البته این‌طور هم نیست که هرکسی فیلم اول می‌سازد با او کار کنم. متر و معیاری برای خودم دارم که با آن می‌سنجم، اگر ببینم طرف توانایی و استعداد کافی داشته باشد حتما با او همکاری می‌کنم.

‌در این مسیر برای شما رفاقت در شکل‌گیری همکاری چقدر مؤثر است؟

با قاطعیت می‌گویم برایم در کار، رفاقت هیچ نقشی ندارد، هرچند در دنیای خارج از کار برای من رفاقت جایگاه ارزنده‌ای دارد. بارها شده به کارگردان‌هایی که با هم کار کرده‌ایم و ارادت زیادی هم به آنها دارم، با وجود پیشنهاد بازی در فیلم بعدی‌شان پاسخ «نه» دادم؛ یعنی ادعای بازیگر مهم‌بودن را ندارم، ولی ادعا دارم به غیر از خودم، فقط آقای انتظامی به‌راحتی نه می‌گوید.

به نظر شما آقای انتظامی راحت پاسخ «نه» می‌دهد؟

به نظرم بله. می‌توانم بگویم تکلیفم با خودم روشن است و چون کمبودی در زندگی‌ام ندارم، راحت «نه» می‌گویم.

‌در کار خیلی مردم‌دار نیستید؟

برخی‌ها به من می‌گویند اگر قرار باشد به کاری نه بگویی، جوری بگو که دست‌کم در کار بعدی دوباره بهت زنگ بزنند. من عاشق مردم هستم، اما در این زمینه مردم‌داری بلد نیستم. وقتی دلم با کاری نیست، چرا باید بپذیرم؟ وقتی فیلم‌نامه «دو» کامل شد، آن را خواندم و دیدم مرا جذب کرده. برخی‌ها می‌گویند فیلم اول، پدر و مادر ندارد، اما من می‌گویم از کجا معلوم می‌شود که همین کار اول، کار درستی نباشد؟ من به قضاوت آدم‌ها کاری ندارم، فقط عملکرد آدم‌ها برایم مهم است. آن چیزی که برایم اهمیت داشت توانایی‌ها و قابلیت خانم گلستانی در کار بود. به نظرم وقتی فردی فیلم‌نامه‌ای می‌نویسد که برای بازیگر جذابیت دارد، حتما هنگام کارگردانی هم می‌تواند موفق شود. چون تراوشات ذهنی اوست و می‌داند چه می‌خواهد. به همین دلیل پذیرفتم تهیه‌کنندگی «دو» را عهده‌دار شوم؛ ضمن اینکه تمامی عوامل فیلم حرفه‌ای هستند. اگر به تیتراژ فیلم توجه کنید با اسامی درجه یک روبه‌رو می‌شوید. طراح صحنه با آقای فرهادی کار کرده، خانم صفی‌یاری، تدوینگر فیلم، یکی از بهترین تدوینگران سینمای ایران هستند و همین‌طور دیگر عوامل.

خانم گلستانی اصرار داشت خانم نصیرپور نقش «پری» را بازی کند. من با خانم نصیرپور تئاتر و فیلم کار کرده بودم، ایشان از بازیگران با اخلاق حرفه‌ای و کاربلد هستند. من از سال ١٣٦٢ تا ١٣٩٤ با کارگردانان مختلف قریب به ٤٠ فیلم کار کرده‌ام، گاهی اوقات سر صحنه کارگردانان باسابقه باید منتظر می‌ماندیم تا تصمیم بگیرند پلان بعدی را چطوری فیلم‌برداری کنند، اما من یک‌بار در طول کار با خانم گلستانی ندیدم گروه را منتظر بگذارد، از قبل همه‌چیز را در ذهنش ساخته بود. آقای پیمان شادمان‌فر در فیلم زحمت کشید؛ چون یک‌بار نبود که دوربین ثابت باشد و مدام در حال حرکت بود. ضمن اینکه فیلم میزانسن‌های شلوغ داشت که کارگردانی را سخت می‌کرد. یادم می‌آید در آن سال که فیلم به جشنواره فیلم فجر راه یافته بود، اعضای هیأت انتخاب از آقایان احسانی و صدرعاملی گرفته تا بهزادی و رضابالا با ما تماس گرفتند و برای فیلمی که ساخته بودیم، تبریک گفتند، اما در داوری در حق این فیلم اجحاف شد، زیرا به اعتقاد من کارگردانی بی‌نظیری داشت. متأسفانه تنگ‌نظری‌ها در سینمای ما فراگیر شده؛ این نقطه‌نظرات ارزشی ندارد، اما تأسف می‌خورم از این بابت که افراد مستعد و کاربلد را قربانی می‌کنیم.

‌در جشنواره سی‌وچهارم هم شاهد بودیم که چه اتفاقاتی رخ داد. امسال دبیر جشنواره و رئیس سازمان سینمایی به‌طور علنی اعلام کردند دخالتی در رأی هیأت انتخاب و داوری‌ها ندارند. جالب است بدانید من شخصا این مسئله را پیگیری کردم و متوجه شدم واقعا دخالتی نداشته‌اند، اما نکته حیرت‌انگیز این بود که از گوشه و کنار شنیدم افرادی درون سینما معترض بودند که چرا شما روی انتخاب‌ها و داوری‌ها اعمال نظر نکردید!! یعنی دموکراسی‌ای که در سینما به دنبالش بودیم، این‌‌گونه خودش را نشان داد!

من آقای ایوبی را از قبل می‌شناختم، از زمان «اکو»، وزارت کشور و احیای بنیاد شمس. ایشان فرد قابل احترامی هستند. روزی به ایشان گفتم خدا کند شما ماها را نشناسید و نمی‌خواهم اذیت شوید، زیرا اگر بشناسید، متوجه می‌شوید ما همدیگر را دوست نداریم و اغلب مسائل شخصی‌مان را وارد کار می‌کنیم.

به یاد می‌آورم روزی که آقای ایوبی به ریاست سازمان سینمایی منصوب شد، جوری از ستایش «ژان کلود کاریر» از سینمای ایران و تأثیرش در مقابل هالیوود صحبت می‌کرد، گویی وارد دنیایی آرمانی شده که همه با هم خوبند و فقط نیروهای خارج از سینما قصد ضربه‌زدن به سینما را دارند. جالب است بدانید حالا بعد از گذشت دو سال باید سردر دفترش بنویسند، هیأت حل اختلاف! چون ایشان غیر از کارهای جاری باید دعواهای سینماگران را فیصله بدهند!

در زندگی هنری‌ام به این نکته اعتقاد پیدا کردم که مسائل شخصی افراد به خودشان مربوط است، اما وقتی کاری را از آنها به عینه می‌بینم، برایم به ملاک تبدیل می‌شود. سالی که چندین فیلم کار کردم، برخی از همکاران می‌گفتند چرا پرستویی از این فیلم به آن فیلم می‌رود؟! بعد تلفن زدم گفتم دوست عزیز آن دوسالی که کار نکردم و عطای سینما را به لقایش بخشیدم، شما کجا بودید؟! کار هم نمی‌کنم می‌گویید پرستویی از دنیای بازیگری خداحافظی کرده و رفته به روستایش و مشغول کشاورزی است!

‌خب به نظر شما چنین ذهنیتی از کجا و به چه دلیل بروز و ظهور پیدا می‌کند؟!

با این نگاه می‌گویم بهتر است همیشه توپ را در زمین دولت نیندازیم. خودمان هم مقصریم. گاهی خودمان دولت را علیه خودمان تحریک می‌کنیم. اگر بدانیم حرفه و شرح وظایف‌مان چیست، دیگر برای ما تعیین تکلیف نمی‌کنند؛ چون گاهی خودمان باعث می‌شویم که دیگران به حریم ما وارد شوند؛ ضمن اینکه وقتی خانم گلستانی فیلم بلند می‌سازد، یک‌شبه خواب‌نما نشده تا فیلم بسازد. فیلم‌های کوتاهش در بسیاری از جشنواره‌های دنیا جایزه گرفته و به آن توجه شده؛ مثلا وقتی در فیلم «دماغ» بازی می‌کرد، شاید کسی حاضر نمی‌شد خودش را آن‌گونه به نمایش بگذارد؛ پس دنیایش با دنیای دیگران فرق می‌کند؛ به‌همین‌دلیل می‌گویم کارگردان فیلم «دو» همیشه برایم محترم بوده و هست. حتی معتقدم این آدم از بسیاری از کارگردان‌های باسابقه کاربلد‌تر است. در غیر این صورت هرگز راضی نمی‌شدم کارنامه هنری‌ام را خراب کنم. الان هم فیلم «دو» در گروه «هنر و تجربه» اکران شده و باید به آقای علم‌الهدی و همکاران‌شان دست‌مریزاد گفت که فرصتی فراهم کرده‌اند، فیلم‌های خوب بهتر دیده و عرضه شوند. فیلم ما جایگاه خاص خودش را دارد. ما هم آگاهانه این کار را کردیم. قرار هم نیست دنیا را دگرگون کنیم؛ ولی مهم بود که فیلم شریف و حرفه‌ای ساخته شود؛ ولی متأسفانه نخبه‌کشی در جامعه ما به رویه تبدیل شده است. مثل هجمه‌هایی که علیه فیلم «ابد و یک روز» شد. من این فیلم را دیدم و دوستش داشتم؛ اما جوی راه‌انداخته‌شده، این‌گونه بود که فیلم سیاه‌نمایی می‌کند و اگر در خارج از ایران به نمایش درآید، باعث می‌شود مانند فیلم «بدون دخترم هرگز» به ریش ما بخندند! درصورتی‌که اگر منصفانه به این فیلم نگاه کنیم، اتفاقا فیلم بسیار شریفی است. من طبقه اجتماعی خانواده فیلم را مثل کف دست‌هایم می‌شناسم. در آن محیط زندگی کردم. اگر با دقت به فیلم نگاه کنید، می‌بینید که همه افراد خانواده درعین‌ اینکه مشکل دارند، به یکدیگر عشق می‌ورزند. یک برادر ترک اعتیاد کرده و امیدوارانه می‌خواهد به زندگی‌اش سروسامان بدهد. برادر دیگر اعتیاد دارد و همه سعی دارند به او کمک کنند. یک خواهر برای بقای این برادر می‌خواهد ازدواج کند. خب حالا چنین فیلم باشرافتی ساخته شده. چرا نمی‌خواهید از آن حمایت کنید؟!

‌آقای پرستویی! برخی‌ها معتقدند معمولا وقتی کارگردانان خوب، تهیه‌کنندگی فیلم‌های‌شان را عهده‌دار می‌شوند، درنهایت به محصول نهایی ضربه می‌زنند؛ دراین‌صورت ورود به عرصه تهیه‌کنندگی به حرفه اصلی‌تان، یعنی بازیگری در درازمدت لطمه نمی‌زند؟

دغدغه من تهیه‌کنندگی نیست؛ ولی در مواردی حس کردم از عهده من برمی‌آید که به کمک فیلمی بیایم؛ البته آرمان‌هایی برای حضورم در مقام تهیه‌کننده دارم که اگر محقق شود، وارد عمل می‌شوم. اصولا آدمی هستم که هنگام فیلمبرداری حتی روزهایی که بازی ندارم، سرصحنه حضور پیدا می‌کنم؛ چون خلوت بازیگری‌ام را با هیچ بخشی در سینما عوض نمی‌کنم.

پس تهیه‌کنندگی شغل دوم شما نیست؟

اصلا به این شکل نگاه نمی‌کنم. بعد از فیلم «دو» عده‌ای غرض‌ورز و از روی حب و بغض حاشیه‌هایی ایجاد کردند؛ به‌طوری‌که برخی از مسئولان و دست‌اندرکاران سینما به من مراجعه ‌کردند و پرسیدند ما شنیده‌ایم شما به فیلم‌اولی‌ها کمک می‌کنید. من هم پاسخ دادم اگر دست به چنین کاری زده‌ام به این علت بوده که یا وقتش را داشته‌ام و یا آن فیلم اقتضا می‌کرد که کمک کنم؛ ضمن اینکه اگر هم به قانون اساسی مراجعه کنید، می‌بینید فرقی میان زن و مرد وجود دارد. در جامعه کنونی ما اگرچه بانوان ما در بسیاری از موارد توانایی‌های بیشتری از مردان دارند؛ ولی در عمل چندان به آنها کمکی نمی‌شود. ضمن اینکه مردان در ساخت نخستین فیلم بلند سینمایی‌شان کلی اذیت می‌شوند، چه برسد به بانوانی که به لحاظ بینش و معرفت مثال‌زدنی‌اند؛ ولی حمایتگر کمتری دارند.

جالب است هنوز هم در سینمای‌مان کسانی را می‌شناسم که معتقدند فیلم‌سازی کاری مردانه است و نه زنانه. تحلیل‌تان دراین‌باره چیست؟

من ١٠ سال سابقه فعالیت قضائی هم دارم. هشت سال در دادگاه جنایی و دو سال هم در دادگاه مدنی خاص (خانواده) کار کردم. قبل از مدت آن دو سال خیلی شناخت عمیقی به مسائل زن و مرد نداشتم؛ اما بعد دو سال حضورم در دادگاه خانواده کلا ضدمرد شدم!

چه اقرار جالب و دور از انتظاری! چطور؟

چون دیدم چطور به زنان اجحاف می‌شود؛ درحالی‌که در جامعه‌مان زنان نخبه زیاد داریم که توانایی‌های زیادی دارند و بدون توقع هم خدمت می‌کنند؛ درحالی‌که در رفتار و عملکردمان پای جنسیت را وسط می‌کشیم! و بی عدالتی‌ها از همین جا شروع می‌شود. یاد نگرفته‌ایم که اصالت را به توانایی و شایستگی افراد بدهیم؛ درحالی‌که در سایه همدلی و رفاقت می‌توانیم از موفقیت آدم‌ها لذت ببریم. همیشه گفته‌ام بی‌رحم‌ترین حرفه را ما داریم؛ البته بعد از حرفه کار در معدن.

و همین‌طور بعد از حرفه پرخطر روزنامه‌نگاری.

بله و همیشه هم گفته‌ام واهمه‌ای از ممنوع‌الکارشدن توسط وزارت ارشاد ندارم؛ چون اولا کاری نکردم که ممنوع‌التصویر شوم. بر فرض اگر هم کاری کرده باشم، آن‌قدر سخت نیست؛ اما امان از روزی که مردم مرا ممنوع‌الکار کنند که خیلی دشوار است. من بابت اینکه با مردم ارتباط داشته باشم و به کارم توسط مردم توجه شود، در فقر مطلق زندگی کردم. بی‌پولی کشیدم. بلد نیستم در خیابان با عینک راه بروم تا خودم را از مردم پنهان کنم. من فقط بازیگرم. عقده دیده‌شدن هم ندارم. جهان امروزی، جهان دیالوگ است. اگر بتوانم با کارم مردم را به گریه بیندازم و یا لبخند روی لبان‌شان بنشانم، هنر کرده‌ام و بزرگ‌ترین ثروت من است؛ به‌همین‌دلیل پیشنهادم به کسانی که می‌خواهند از راه اصولی وارد عرصه بازیگری شوند این است که به کسی باج ندهند و هر کاری را قبول نکنند. صبوری به خرج بدهند. اگر کسانی کمر به نابودی‌شان بستند، چندان توجهی نکنند؛ ضمن این که باید پوست‌کلفت باشند تا پایدار بمانند.

آقای پرستویی! اگر گاهی نقدهایی می‌شود ناشی از توقعی است که از هنرمندان داریم. به‌هرحال به هنرمندانی که جدی‌اند نقد می‌شود. وگرنه کسی که کارش از پی غلط است، نقد ندارد؛ مثلا شما که در فیلم «بادیگارد» بازی کردید، بد نیست جواب بدهید که اصلا چرا آقای حاتمی‌کیا به نامزدنشدن فیلم و غیره اعتراض کرد؟

در اصلاح حرف شما بگویم که اگر حاتمی‌کیا به اینجا می‌رسد و یا فیلم «بادیگارد» را می‌سازد که من هم انتقاداتی به آن دارم؛ اما دلیل نمی‌شود که به کل او را در سینمای ایران نادیده بگیریم. او خدمات بزرگی به سینمای ایران کرده. هنوز هم فیلم‌های «مهاجر»، «دیده‌بان» و «از کرخه تا راین» او می‌درخشند. یا این نکته درباره آقای کیمیایی هم صدق می‌کند. شاید من هم مثل بعضی‌ها به برخی از فیلم‌های ایشان که بعد از انقلاب ساختند، نقدهایی داشته باشم؛ اما دلیل نمی‌شود مثل برخی از منتقدانِ ازمابهتران با بولدوزر از ایشان رد شوم. آقای کیمیایی برفرض محال اگر کاری در سینما نکرده باشد، دست‌کم به دلیل دو فیلم «قیصر» و «گوزن‌ها» باید به احترام او کلاه از سر برداریم. ایشان و برخی از بزرگان، موج نویی در سینمای ایران به‌وجود آوردند. آیا به نظر شما این چیز کمی است؟ پس هیچ‌یک از این عزیزان را نمی‌توانیم در سینما حذف کنیم.

درست است که ابراهیم حاتمی‌کیا با برخی از فیلم‌هایش نشان داد که زبان سینما را می‌شناسد؛ اما دلیل نمی‌شود برخی از اعتقادات و گفته‌هایش در خارج از متن فیلم را تأیید کنیم. ایشان را هم مانند همه فیلم‌سازان می‌توان نقد کرد.

من در مدت چهارماهی که برای فیلم «بادیگارد» با ایشان همکاری کردم، دیدم که چقدر برای کار اهمیت قائل است؛ اما برای گرفتن سیمرغ تلاش نمی‌کرد. باور کنید یادم است که حاتمی‌کیا دلش نبود فیلمش را به جشنواره فیلم فجر بدهد، نه اینکه با جشنواره قهر کرده باشد؛ بلکه علاقه‌مند به درگیرشدن با حواشی نبود؛ چون سال گذشته اتفاقاتی افتاد که نمی‌خواست تکرار شود. با خود من هم صحبت کرد. در آبسرد دماوند بودیم. همیشه زودتر از همه سر صحنه بود. دغدغه‌اش این بود که فلان سکانس را چطور بگیریم. درنهایت فقط به دلیل دیده‌شدن زحمات عوامل، فیلم را در جشنواره شرکت داد؛ اما متأسفانه دیدیم که در جشنواره خیلی چیزها عوض شد. وقتی منتقدی در مدت پنج دقیقه، پنج فیلم را نقد می‌کند، دیگر چه واکنشی باید نشان داد؟

به‌طور مشخص نوک پیکان نقدتان به سمت برنامه «هفت» است؟

فرقی نمی‌کند.

چرا فرق می‌کند. فرقش در این است که خیلی‌ها به همان برنامه و نگاهش به سینما اعتراض دارند؛ اما در مطبوعات افرادی داریم که منصفانه به فیلم‌ها نگاه می‌کنند.

منظورم این است برنامه‌ای که در رسانه ملی به نمایش درمی‌آید تا مشوق مردم به فیلم‌دیدن و سینمارفتن باشد، با کلام و رفتارش برعکس آنها را از سینما دور می‌کند! فیلمی که با ‌هزار جور سختی ساخته می‌شود، تنها در دو جمله و کلمات توصیفی زیرآبش زده می‌شود، به همین راحتی!! درحالی‌که با توجه به گستردگی تکنولوژی و وجود ماهواره‌ها آن برنامه مخاطبان جهانی دارد. آن وقت اصول اولیه نقد هم رعایت نمی‌شود. انصاف هم خوب چیزی است که در این برنامه دیده نمی‌شود. من فقط می‌توانم نظرم را به گوش مسئولان صداوسیما برسانم که برای نگرش منفی چنین افرادی نسبت به سینما چاره‌ای بیندیشند؛ چون در غیر این صورت نه‌تنها منجی سینما نیستند؛ بلکه دارند فاتحه سینمای ایران را هم می‌خوانند.

من هم موافقم که تنها برنامه سینمایی در رسانه ملی باید هم جدی و هدفمند باشد و هم اصولی. از این نظر جدی که سینما برای‌شان دغدغه باشد و نه محل تفریح صرف و مزه‌پراکنی؛ اما ظاهرا سیما هم از چنین روندی بدش نمی‌آید؛ بااین‌حال وقتی بحث نقد پیش می‌آید به گونه‌ای چنین اشکالاتی هم به خود اهالی سینما وارد است. در تمامی داوری‌ها سینماگران خود به اجماع رسیدند و درنهایت جوایز را اهدا کردند. اگر مشکلی هست، باید بپذیریم که بضاعت سینمای ایران در همین حد است.

به‌همین‌دلیل من به دو داور، آقایان فخیم‌زاده و داوودی معترضم که چرا دعوت گردانندگان برنامه هفت را پذیرفتند و در دام آنها قرار گرفتند. شما من را خوب می‌شناسید که من دنبال جایزه نبودم و نیستم.

آقای پرستویی، جوایز داخلی و خارجی و کارنامه هنری‌تان، نشانگر نگاهتان به سینما و زندگی است. من هم می‌دانم آن تحلیل‌ها درباره جایزه‌دادن به شما سطحی و کودکانه بود؛ بنابراین دغدغه من این نیست که آنها چه گفتند؛ بلکه نگرانی‌ام این است که چرا متر و معیاری در تحلیل‌ها و قضاوت‌ها وجود ندارد؛ به‌طورمثال وقتی درباره فیلم «بادیگارد» در آن برنامه توسط منتقد محترم تحلیل شد، تناقص عجیبی میان عبارات به‌زبان‌آمده در قبل و بعد از اعلام اسامی نامزد‌ها وجود داشت. به نظرم نکته مهمی را گوشزد می‌کند که اصلا معیاری اصولی در نقد وجود ندارد. این مسئله بسیار خطرناک است و آینده سینمای ایران را با بحران مواجه می‌کند.

من هم با صحبت‌های شما موافقم. حرفم این است که چرا به‌راحتی درباره افراد سینما بدون متر و معیار حرف می‌زنیم؛ مثلا جرئت نمی‌کنیم از آقایان بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی یادی کنیم. مگر آنها جزء تاریخ سینمای ایران نیستند؟ مگر آنها در ظرف زمان و موقعیت تاریخی‌شان به سینما خدمت نکردند؟ اگر معتقدیم آنها خطا کردند. آیا ما هم خطا نکردیم؟ کدام‌یک از ما انسان کامل هستیم؟ وقتی خداوند بزرگ تمامی گناهان را می‌بخشد، بنده چه حقی دارد درباره دیگران قضاوت کند و آنها را نبخشد؛ مثلا من امروز آقای فخیم‌زاده را که نشناختم. ایشان را سال‌هاست می‌شناسم. از زمانی که دانشجوی هنرهای دراماتیک بودند. اگر یادشان نیست، من یادآوری می‌کنم. آقایان مهدی فخیم‌زاده، مرتضی عقیلی، بهرام وطن‌پرست، بهزاد فراهانی و بهمن مفید هم‌دوره‌ای بودند. آقای فخیم‌زاده دانشکده را نیمه رها کردند و در سینما شروع به کار کرد. یکی از آنها مثل بهمن مفید با پنج دقیقه بازی در فیلم «قیصر» مطرح شد. آقای فخیم‌زاده هم با خیلی‌ها همکاری کردند؛ مثل حسین گیل. من یک‌بار ندیدم آقای فخیم‌زاده قدردان نسل گذشته باشد. شما که دو سریال مذهبی مثل امام‌رضا(ع) و «تنهاترین سردار» را ساختید چرا اجازه می‌دهید بازیچه دست آقای افخمی شوید و گفته آقای مجری را که جایزه من را مصلحتی اعلام کرد، تأیید کنی و بعد بگویی من رأی ندادم! اما این قدر معرفت داشتم که در هنگام دریافت جایزه در سالن برج میلاد بگویم دوست داشتم از بزرگان سینما جایزه می‌گرفتم. اشاره کردم که جای پنج نفر سینمای ایران - آقایان انتظامی، مشایخی، کشاورز، رشیدی و نصیریان- در اینجا خالی است. درآن لحظه صدایم می‌لرزید و بغض گلویم را گرفته بود. آن وقت شما من را چوب می‌زنید که جایزه حقم بود یا نبود! البته به نظرم ایشان هول شد و اگر نشد متأسفم برای این ادبیات که در برنامه گفت این «یارو» - منظورش حیدر ذبیحی بود - اول فیلم چشمانش را نشان می‌دهند که دارد معاینه و بعد فراموش می‌شود. با این نگاه فکر می‌کنم ایشان فیلم را ندیدند.

نکته همین‌جاست. درحالی‌که در متن فیلم ارجاعاتی به چشم حیدر ذبیحی می‌شود.

کاملا؛ چراکه ابتدای فیلم با سکانس چشم حیدر ذبیحی شروع می‌شود. بعد شب تو بالکن صدای اذان می‌آید، تو رختخواب نمی‌تواند بخوابد و به همسرش، راضیه (مریلا زارعی) می‌گوید چرا امروز تمام نمی‌شود؛ چون چشم‌هایش آسیب دیدند. زنش هم دو بار چشم‌بند روی چشمش می‌بندد. در سکانس پایانی هم می‌گوید راضیه خوابم می‌آید. خب وقتی کسی می‌خوابد، شما از کجا متوجه می‌شوید که طرف خوابیده؟ طبعا چشم‌هایش را می‌بندد!

‌یا اصولا خیلی متوجه نشدم چرا در نقد بازی شما در «بادیگارد» گفته شد حیدر ذبیحی آن‌قدر بغض دارد که انگار دارد اشک‌هایش سرازیر می‌شود و تمام غم دنیا در دلش است یا چرا او نمی‌خندد. خب این هم از همان حرف‌هایی است که به نقد بازیگری ربطی ندارد؛ چراکه هر نقشی برآمده از ذهنیتی است. بارها دیده‌ایم نویسنده و کارگردان فیلم «بادیگارد» وقتی جایزه می‌گیرد معترض است، وقتی هم جایزه نمی‌گیرد باز معترض است! پس حتما دغدغه‌های دیگری دارد. شخصیت‌های فیلم‌هایش همگی جدی‌اند و سینمایش مردانه. زنان هم اغلب نقش پشت جبهه‌ای دارند. تازه در دنیای خارج از فیلم از دست خنده‌های دکتر ظریف، لجش می‌گیرد و می‌گوید خیلی متوجه خنده‌های ظریف نمی‌شوم! آن وقت چنین آدمی با این نوع شخصیت، باید حیدر ذبیحی‌اش خوشحال و خندان باشد!!! یا حتما برای اینکه دوستان خوشحال‌تر شوند باید بندری برقصد تا کیف‌شان کاملا کوک شود؟!!!

در تأیید صحبت‌های شما باید بگویم در فیلم حتی یک پلان هم نیست که در چشمان حیدر ذبیحی خنده نباشد.

البته زهرخند است.

واقعا متأسفم که آدم‌ها را درست نمی‌شناسم. من در زمان فیلم‌برداری استخوان‌های چندین جای بدنم شکست. رفتم بیمارستان و جراحی کردم. بعد به حاج ابراهیم گفتم دستانم توی گچ است. نقشم هم اکت دارد. بعد آن ‌طوری که دلم می‌خواهد نمی‌شود. می‌خواهم انصراف بدهم. اگر بازیگری در ذهنت هست جایگزین من کن. برگشت رو به من و گفت، ببین اگر روی ویلچر هم باشی، اگر باید بازی بکنی، باید تا انتها بازی کنی. همین. روزی که فیلم «لیلی با من است» را بازی کردم، احساس کردم بدترین بازی زندگی‌ام را می‌کنم. جالب است همین آقای فراستی همان موقع بازی من را با جری لوئیس مقایسه کرده بود، اما حالا بنده را به ‌عنوان بازیگر قبول ندارند. به نظرم یه ذره حافظه‌مان را به کار بگیریم بد نیست. بگذریم. من هر فیلم‌نامه‌ای را که بازی می‌کنم در کتابخانه‌ام می‌گذارم. عادت دارم از روی فیلم‌نامه نسخه‌ای کپی می‌گیرم و در کتابخانه‌ام جا می‌دهم؛ چون حس خوبی پیدا می‌کنم، اما تنها فیلم‌نامه‌ای که ندارم همین «لیلی با من است» است.

چرا؟

چون وحشت داشتم. می‌گفتم من کمدین نیستم. ما بازیگران طنز درجه‌یک در سینما داریم، مثل آقایان طهماسب، جبلی، عبدی، خمسه و... مثلا آقای عبدی نقش زن و مادر را درخشان بازی می‌کند یا همین‌طور بازی حمید جبلی در فیلم «خواب سفید» حیرت‌انگیز است، ولی همه آنها کمدی هم کار می‌کنند، ولی من نکرده بودم. در

« لیلی با من است» هر سکانسی که بازی می‌کردم از ترسم همان صفحه فیلم‌نامه را پاره می‌کردم تا چشمم به آن نیفتد. وقتی سکانس‌های آخر را می‌گرفتیم، چند سکانس و پلان باقی مانده بود که صفحاتش را پاره نکردم و همراه یادداشتی داخل جلد فیلم‌نامه گذاشتم، در همان مسافرخانه‌ای که مستقر بودیم برای کسی که این فیلم‌نامه به دستش می‌رسد. هنگام نمایش در جشنواره، فیلم برای اولین‌بار برای رسانه‌ها و منتقدان در سینما فلسطین پخش شد. گفتم بعد از همه وارد سالن می‌شوم تا با کسی مواجه نشوم. آن‌موقع نظر منتقدان برای من حجت بود و می‌ترسیدم که فیلم نظرشان را جلب نکند. البته می‌دانم هنوز هم افراد سالمی میان منتقدان هستند که فقط برایشان فیلم و سینما مهم است و نه حواشی آن. با خودم قرار گذاشتم اگر واکنش‌ها هنگام فیلم خوب بود تا آخر فیلم می‌مانم و اگر نبود دیگر برنمی‌گردم. روز اول هم به آقای تبریزی گفتم من در تئاتر کار طنز زیاد کرده‌ام، ولی نمی‌دانم چرا شما این نقش را به من پیشنهاد دادید. گفت من «آدم‌برفی» را دیدم. چون آن زمان «آدم‌برفی» فقط یک اکران در حوزه هنری داشت که آقای تبریزی هم همان شب فیلم را دیده بود. برایم خیلی جالب شد که درست دیده بود.

فیلم «دو» بیش از اینکه درباره روابط انسان‌ها باشد، درباره ارتباط‌نداشتن آدم‌هاست. سه شخصیت ‌محوری که در جزیره تنهایی خودشان به‌سر می‌برند. بهمن آدم تنهایی است که گاهی فیلم «امروز» یا «پاداش سکوت» را تداعی می‌کند. چه جذابیتی در شخصیت بهمن دیدید که آن را بازی کردید؟

تنهایی بهمن از جنس دیگری است. حس بهمن در فیلم «دو» به این شکل بود که آدمی رفته آن‌طرف آب، شکست خورده و حالا برگشته به وطنش. اینجا هم خانه‌ای متروکه دارد. ضمن اینکه فشار روی او خیلی زیاد است. آدم‌های پیرامونش هم دنبال منافع خود هستند. بهمن آن‌قدر ویران هست که اینجا نیامده تا لقمه چربی را برای خودش ببرد، بلکه آمده از این مخمصه خلاص شود. با صحبت‌هایی که با خانم گلستانی داشتیم، او آدم بی‌تفاوتی نیست. اگر بود نمی‌آمد تا میراث را تقسیم کند و همه به سهمشان برسند. اولین سکانسی که در فیلم شاهدش هستیم موقعی است که پری (مهتاب نصیرپور) پشت در خانه هست و زنگ می‌زند و می‌خواهد داخل شود. می‌گوید من هم مثل تو هستم. ولی بهمن محلش نمی‌گذارد و بیرونش می‌کند. خودم این‌طور برداشت کردم زمانی هست که آن آدم را می‌فهمم و چون می‌فهمم، نمی‌خواهم با او مواجه شوم. اما بهمن آن‌قدر پر است که دیگر کشش مواجهه با فرد دیگری در این شرایط را ندارد. هرچقدر در فیلم جلو می‌رویم، پی می‌بریم چون بهمن دیگر پری را می‌فهمد حاضر می‌شود به دیگران فکر کند. این فیلم خوشبختانه همه‌چیز را توضیح نمی‌دهد. شاید تماشاگر ما حوصله دقت‌کردن ندارد. ولی شکل دیگری از سینماست که قابل‌تأمل است. به نظرم پایان زیبای فیلم این است که وقتی بهمن به خانه برمی‌گردد، در را برای پری باز می‌گذارد که برود.


شهروند/بازار کم‌رونق فروش آثار موسیقی تب تند دانلود

فروشندگان آلبوم‌های موسیقی در روزهای آخر سال، چندان از بازار رضایت ندارند و گویی تب تند خریدن کالا در آستانه‌‌ سال نو، به کالاهای فرهنگی سرایت نکرده است؛ تا جایی که یکی از ناشران قدیمی این حوزه معتقد است، مردم راه فروشگاه‌های موسیقی را گم‌ کرده‌اند. با این‌که در هفته‌های اخیر، چند هنرمند مطرح آثار خود را به بازار موسیقی تزریق کردند، اما باز هم نتوانستند، جانی تازه را به این بازار راکد ببخشند. یکی از فروشندگان محصولات موسیقی در گفت‌وگو با ایسنا عنوان کرد: «بازار موسیقی این روزها اصلا خوب نیست. کلا حال کار خوب نیست. مردم این روزها راه فروشگاه‌های موسیقی را گم کرده‌اند و دیگر پیدا نمی‌کنند، البته بخشی از این موضوع، تقصیر ناشران است.» او در ادامه آورده: «اگر ناشران کارها را با فکر و به‌ صورت منظم پخش کنند و منطقی پشت کارها باشد، قطعا شرایط فروش هم بهتر خواهد بود. متاسفانه ناشران آثار موسیقی خود را برای روزهای آخر‌سال تلنبار می‌کنند که در نتیجه این کار، علاوه بر فروشگاه‌ها، مشتریان هم گیج می‌شوند.» این فروشنده محصولات موسیقی همچنین می‌گوید: «فروش آلبوم آخر علیرضا قربانی در ابتدا خوب بود، اما اکنون خیلی خوب نیست. به‌طورکلی در‌ سال ٩٤ و در ماه‌های شهریور و مهر فروش، بسیار خوب و درعین ‌حال عجیب بود. تابه‌حال چنین شهریوری را تجربه نکرده بودیم؛ اما متاسفانه آن روند ادامه پیدا نکرد، زیرا در آن زمان آثار منتشرشده تنوع درستی داشتند و فضای خوبی هم بر جامعه حاکم بود.» یکی دیگر از فروشندگان موسیقی درباره‌ وضع این روزهای بازار، گفته: «شرایط بازار موسیقی کاملا معمولی است. وقتی هم که آلبوم‌های سالار عقیلی و علیرضا قربانی منتشر شدند، شاید ابتدا شوک کوتاه‌مدتی به بازار دادند، اما دوباره شرایط به حالت عادی بازگشت. به‌طورکلی وضع بازار در سالی که گذشت، کاملا معمولی بود.» این درحالی است که مدیر یکی دیگر از فروشگاه‌های موسیقی که از فروش آلبوم‌هایش راضی است، عنوان کرد: «در روزهای پایانی سال‌، چند خواننده مشهور آثار خود را منتشر کردند که استقبال مردم از آن کارها خوب بود و سراغ آنها را از فروشگاه‌ها می‌گرفتند؛ اما درشرایطی که دیگر موسیقی به ‌صورت اینترنتی به فروش می‌رسد، انتظار فروش بالای آلبوم‌های فیزیکی، توقع بی‌جایی است. مردم دیگر سی‌دی نمی‌خرند و خیلی راحت موسیقی مورد علاقه خود را دانلود می‌کنند. طبیعی است که درچنین شرایطی، ما رکود را احساس می‌کنیم.» او در ادامه آورده: «با همه اینها، ‌سال ٩٤ برای فروش آلبوم‌های موسیقی ‌سال نسبتا خوبی بود، چون چند اثر خیلی خوب به بازار عرضه شدند.» سال ٩٤ درحالی به پایان می‌رسد که بازار موسیقی شرایط مختلفی را در این یک‌سال تجربه کرد. در برخی ماه‌های سال، انتشار چند آلبوم بازار را شوکه کرد، اما این موضوع دوام چندانی نیاورد و سکون دوباره حکمفرما شد.


فرهیختگان/با نادر برهانی‌مرند کارگردان «در خواب دیگران»

آدم روزگار خودم هستم

نادر برهانی‌مرند مدت طولانی است در عرصه کارگردانی و نویسندگی فعال است و توانسته سبک مخصوص به خود را دریابد. او علاوه‌بر متونی که می‌نویسد نمایشنامه‌های دیگری مانند «رمولوس کبیر» از فریدریش دورنمات را در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر روی صحنه برده است. کارگردان «مرگ فروشنده» علاقه بسیار زیادی به تاریخ و متون مهم تاریخ درام دارد و توجه زیادی به زمینه شکل‌گیری اجرای خود می‌کند. کارگردان «مرغابی وحشی» همیشه با بازیگران کارکشته‌ای همکاری داشته است و درواقع باید شیوه اجرایی او را بین آثار متعارف تعریف کنیم. او هیچ‌گاه شما را شگفت‌زده نمی‌کند و به سوی اجرایی تجربی نمی‌رود و سعی دارد شکل و شمایل تئاتر رئالیستی را با تمام خصوصیاتش روی صحنه جان ببخشد. هدف او اندیشه و آگاهی در تماشاگر است و از نوع ارائه تئاترهایی که تاکنون اجرا رفته است، متوجه می‌شوید تمرینات طولانی را دردستور کار دارد. کارگردان «کابوس‌های یک پیرمرد بازنشسته خائن ترسو» در تمام اجراهای خود روی تاریخ معاصر ایران تاکید دارد و سعی می‌کند تماشاگرش را به نوعی به آگاهی در فراز و فرودهای فلسفه تاریخ وطنش برساند. اینک او نمایشی را روی صحنه دارد به نام «درخواب دیگران» که در سه اپیزود از برهه‌های تاریخی ایران شکل گرفته است و در انتها با تابلویی پایانی حسن‌ختام آن را اعلام می‌کند. تاریخی که از زمان دوران مصدق و کودتایی که او را سرنگون کرد، آغاز می‌شود و به روزگار انقلاب سال‌های ۱۳۵۷ نگاهی می‌اندازد و سپس به زندگی مردم درحال حاضر می‌رسد. به همین مناسبت با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

من اجرای «در خواب دیگران» را در جشنواره تئاتر فجر هم دیده بودم و حالا که دوباره در تالار شمس تماشا می‌کنم می‌توانم بگویم نکته جالبی که برایم چشمگیر بود، رویکرد «تاریخی» و نظرگاه «تحلیل‌گرای» شما بود. به نظرم اول باید این رویکرد تاریخی نادر برهانی‌مرند را واکاوی کنیم. سه اپیزود را شاهد هستیم که برای مخاطب روایت می‌شود و به‌طور مشهودی یک «آینه» در انتهای صحنه، تصاویر تماشاگر را منعکس می‌کند. درواقع شما قصد دارید تماشاگر ایرانی را که شاید تعدادی از آنها در یک خلسه تاریخی باشند، به سوی یک آگاهی تاریخی ببرید، نظرتان چیست؟

کمی سخت است در این مورد صحبت کنم. درواقع شما به نکته اصلی اشاره کردید. تاریخ و مخصوصا تاریخ معاصر دغدغه اصلی من است. فکر می‌کنم این صدسال در تاریخ ما پر از گفتنی‌ها و مملو از شنیدنی‌های جذاب است. این پدیده‌ها می‌تواند آبشخور تاملات دراماتیک گوناگون و سرچشمه بسیاری از ساختارهای نمایشی باشد. شاید ما به این تاریخ کم‌لطف بوده‌ایم. ما درحقیقت در بعضی مواقع با نگاهی و سیاست‌زده به سوی تاریخ رفته‌ایم یا در پاره‌ای از اوقات نگاه جهت‌داری به تاریخ ایران داشته‌ایم. به همین دلیل آن بخش تاریخی که شما هم اشاره کردید و پاره انسانی تاریخ ماست، در زیر سایه این دیدگاه‌ها پنهان شده است. حداقل در آثار دراماتیک و هنرهای نمایشی به جز تعداد بسیار انگشت‌شماری، رویکرد به‌شدت جهت‌داری داشته‌ایم. بنابراین من علاقه‌مندی خود به تاریخ را با نگاه به روزهای حال حاضر درهم آمیخته‌ام و برای انسان‌های روزگار خود آن را اجرا می‌کنم. هدف من نه تاریخ‌نگاری است و نه باستان‌نگاری مزمن، بلکه تولید نمایشی تاریخی است که به درد امروز بخورد. به نظر من اگر تاریخ به درد امروز نخورد به درد موزه می‌خورد.

دیدگاه تاریخ‌گرای شما نسبت به هنر دراماتیک و مخاطب نمایش به‌شدت قابل‌احترام است. بسیاری از جوانان و گروه‌های دیگر به‌سوی رویکردی «صورتگرا» رفته‌اند و با «کولاژ» و «فرم‌سازی» دست به تولید تئاتر زده‌اند. با اینکه این دیدگاه نیز محترم است ولی از رویه آگاهی‌بخشی به تماشاگر دور شده است. درواقع از روایت زندگی فرار کرده‌اند و بیشتر به عنصر سرگرمی‌ساز هنر توجه دارند. کارهای شما اتفاقا از این مسیر دور می‌شود. نظرتان چیست؟

من آدم روزگار خودم هستم. تئاتر ایرانی که قرار است برای مخاطب این کشور اجرا برود و شناسنامه ایرانی داشته باشد، باید به روزگار خود بپردازد و انسان معاصر خود را به‌درستی و دقت بسیار بشناسد. بدون این شناسایی و چنین درنگ‌هایی تئاتر یک چیزی کم خواهد داشت. این اتفاقاتی که شما گفتید برای من بسیار قابل‌احترام است و من منتقد کارهای دیگران نیستم. به نظرم باید در یک نشست آسیب‌شناسی چنین مساله‌ای را بررسی کرد. دوست ندارم کارم را با دیگران قیاس کنم، بیشتر علاقه دارم کار خودم را انجام دهم. من یک وظیفه فرهنگی با تمام تلخ‌کامی‌ها دارم که باید آن را به صورت کامل انجام دهم. زیرا تئاتر فرصت درخشانی برای ارتقای فرهنگ است. حیف است چنین فرصت‌هایی را بسوزانیم. سخت است مسیرها را به درستی طی نکنیم و باید به آیندگان پاسخ‌گو باشیم. این تصور خود من است.

اگر از منظر نشانه‌شناسی به اجرای شما نظر بیندازیم متوجه می‌شویم «آینه» یک دلالت مشخص پیدا کرده است که به‌شدت روی آن تاکید می‌شود. درواقع پیامی به ما می‌رسد که تماشاگر باید خودش را در رخدادهای تاریخ بنگرد. گویا تماشاگر هم در صحنه شما حضور دارد. نظرتان چیست؟

ما چند برش در طراحی صحنه داریم. همه‌چیز متاثر از فضای متن و مفهوم اجرایی است. هر اپیزود یک دوره است. آن ورودی آخر نمایش روزگار کنونی ماست. در برهه‌های قدیمی‌تر در سال‌های ۱۳۳۲ و ۱۳۵۷ زمان‌ها وقتی همپوشان می‌شوند فرصت می‌کنیم نقبی به آینده هم بزنیم. یعنی درگذر زمان نیز آینه‌ها باز و بسته می‌شوند. حتی انسان روزهای کنونی نیز در آن سال‌ها وجود دارند. مخصوصا وقتی به برهه تاریخی سوم می‌رسیم و به روزهای دهه ۱۳۸۰ می‌پردازد، تماشاگر خود را می‌بیند. آینه‌ها به یک‌باره چیزی برای پنهان‌کردن نخواهند داشت و انگار مخاطب در گذشته، آینده و حال وارد شده است. ما یک درنگ محتوایی در این همپوشانی تاریخی داشتیم که منظور خود را برسانیم.

شما به‌عنوان نویسنده و کارگردان با دراماتورژی به نام فرهاد امینی همکاری کرده‌اید؛ دراماتورژ را در اجرا چگونه می‌بینید و همکاری شما چگونه بوده است؟

مطمئن هستم در روزهای آینده نام فرهاد امینی را بیشتر خواهید شنید. او درحال حاضر دانشجوی کارشناسی‌ارشد است و همکار من در رادیو است. دیگر دوستان معمو‌لا فردی مجرب را برای دراماتورژی به کار می‌گیرند؛ ولی من به یک جوان اطمینان کردم و به‌شدت راضی هستم. می‌دانستم که او هوشمند و دقیق است. نوع مطالعات و قلم او به دنیای من بسیار نزدیک است. نوشته‌های من را دنبال کرده و سبک کار من را شناخته است و خود او به‌شدت پیگیر بود و بهترین نیرویی بود که می‌توانست هوش تاریخی من حین نوشتن و اجرا باشد و فراموشی‌های من را رفع و رجوع کند. در متن به صورت ناخودآگاه یک فرمول ریاضی بیرون آمده است و ذهن غریزی من پاسخ‌گوی کنترل کامل روی این فرم‌ها نبود.

ما درحال حاضر حدود ۱۰۸ اجرا در سطح شهر تهران داریم که پدیده خوشحال‌کننده‌ای است و از سوی دیگر مشکلات فراوانی دارد.

من از گذشته‌های دور عنوان کرده‌ام که برای رهایی از انسداد تئاتر دولتی باید به سوی تئاتر خصوصی برویم و این اتفاق مبارکی است. اما چیزی که مدنظر داشتیم چنین نبود. مسئولان مختلف دولتی حاضر نبودند مسئولیت‌ها را به هنرمندان بسپارند و به آنها اعتماد نداشتند. به نظرم اتفاق بزرگی است و محصول فداکاری خود تئاتری‌هاست. هنرمندان نمایشی با فقر و مشکلات تئاتر ساختند و بالاخره توانستند این عرصه را در دستان خود بگیرند. همین تئاتر نیمه‌خصوصی مریض‌احوال دستاورد بزرگی است که باید قدرش را بدانیم. نباید دوستان بنشینند و این پدیده را تخطئه کنند. متاسفانه دولت در روزهای کنونی توان مالی ضعیفی دارد و دستش خالی است و به تعبیر خودشان مسائل مهم‌تری پیش‌رو دارند و هرچه در این فرهنگ هزینه نکنند در آینده باید بیشتر خرج کنند.


قانون/انتقاد ستاره اسكندري ازتلويزيون

اسکندری درخصوص عملكرد تلويزيون گفت: «یکی از دلایل این اتفاقات حضور تهیه‌کنندگان ناکارآمد و غیرمتخصص در تلویزیون بود. به هر حال همه ما از تلویزیون خاطرات خوشی داشته و سریال‌های به یادماندنی در ذهن داریم. متاسفانه تولید کارها به دست تهیه‌کنندگانی افتاد که اصل ماجرایشان پول درآوردن یا عکس یادگاری گرفتن در کنار چهار چهره بود. متأسفانه کم‌کم سریال‌ها از کیفیت تهی شدند و همه چیز خیلی مصرفی و بزن دررویی شده است. اکنون خواه تلویزیون بپذیرد و خواه نپذیرد با این روندی که در پیش دارد آمار تماشاچیان پایین آمده است. مردم ما به قدری تشنه سریال‌های خوب هستند که مجموعه‌هایی چون «شهرزاد»، «دندون‌طلا» و... را تولید می‌‌شود، حاضرند پول بدهند تا سریال‌های ایرانی را نگاه کنند».


قدس/رضا میرکریمی مطرح کرد

جزئیات اردوی استعدادیابی در فیلم فجر

دبیر سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر با تشریح بخش «دارالفنون» در این جشنواره که به استعدادیابی می پردازد، بیان کرد که این سازمان استعدادیابی در طول سال هم فعال خواهد ماند.

به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر، سیدرضا میرکریمی دبیر سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر درباره بخش «دارالفنون» یا اردوی استعدادیابی که این روزها کنجکاوی سینماگران و مخاطبان جوانان را برانگیخته است اینگونه گفت: برخی از فستیوال های بین المللی این ماموریت را برای خود قایل هستند که در کنار نمایش آثار سینمایی جدید بخشی را به اسم استعدادیابی داشته باشند و با توجه به اینکه اهداف این دوره از جشنواره جهانی فیلم فجر در ابتدا منطقه ای و بعد جهانی تعریف شده و ایران هم پایگاه خوبی است که کشورهای همجوار از آن الگو بگیرند و از طریق سینمای کشور ما رشد پیدا کنند، بخش «دارالفنون» را در این دوره از جشنواره طراحی کردیم.

هدف از بخش دارالفنون تعامل مثبت فیلمسازان جوان ایرانی و کشورهای همسایه است

دبیر سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر با بیان اینکه بخش «دارالفنون» همان اردوی استعدادیابی است که نمونه آن در بعضی از جشنواره های خارجی هم وجود دارد، عنوان کرد: هدف اول ما این است که در جشنواره به همه نقاط کشور توجه شود و صرفا تمرکزمان بر پایتخت نباشد. از این حیث استعدادهای جوان سراسر کشور که خوب است روی آنها سرمایه گذاری شود شناسایی و در جشنواره حضور پیدا می کنند و می توانند از برنامه های آموزشی و جنبی که برایشان تدارک دیده شده استفاده کنند.

میرکریمی با اشاره به هدف دوم راه اندازی بخش «دارالفنون» عنوان کرد: هدف دوم ما این است که استعدادهای جوان در حوزه فیلمسازی در کشورهای اطراف و همچنین کشورهایی که علاقمند هستند که ما به سینمای آنها کمک کنیم، شناسایی شوند. از این استعدادها دعوت می کنیم تا در ایام جشنواره نه تنها از برنامه های فستیوال و مسترکلاس ها استفاده کنند بلکه از یک برنامه آموزشی مدون هم بهره مند شوند. از این طریق تعامل مثبتی نیز بین فیلمسازان جوان ایرانی و کشورهای همسایه شکل می گیرد.

۲۰ نفر از کشورهای منطقه و باقی از ایران

وی با اشاره به عنوان «Talent campus» که در جشنواره های خارجی برای این اردوی استعدادیابی به کار می رود، توضیح داد: دارالفنون به دلیل وجهه تاریخی و پیشینه فرهنگی آن، نام بامسمایی است و به همین دلیل این نام را برای بخش مورد نظر انتخاب کردیم. امسال حدود ۱۰۰ نفر برای حضور در این بخش شناسایی شده اند که از این میان حدود ۲۰ نفر از کشورهای تاجیکستان، افغانستان، عراق، قرقیزستان، لبنان و ترکیه هستند و باقی از ایران انتخاب شده اند.

دبیر سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر با اشاره به سازمان ها و نهادهایی که برای استعدادهای جوان ایرانی از آنها کمک گرفته است، یادآور شد: مدرسه ملی سینما و انجمن سینمای جوانان در شناسایی این افراد به ما کمک کردند و همچنین استعدادهای برتر جشنواره های «سینما حقیقت»، جشنواره فیلم کوتاه و جشنواره فیلم «عمار» برای حضور در بخش «دارالفنون» انتخاب شدند.

سازمان استعدادیابی جشنواره در طول سال هم فعال خواهد بود

میرکریمی در سخنان خود با اشاره به میزان سهیمه کشورهای خارجی در این بخش عنوان کرد: سعی ما بر این است که سال دیگر این سهمیه را ۲۰ درصد را افزایش دهیم. ما از محل صرفه جویی هزینه های مهمانان حرفه ای خارجی که شامل هزینه های غیرضروری هتل و پذیرایی و یا بلیت های هواپیما می شد، توانستیم بخش دارالفنون را مدیریت کنیم. جشنواره فقط بلیت بخشی از مهمانان اروپا و آسیا را پرداخت کرده و مهمانانی که از راه های دورتر می آیند خودشان بخشی از هزینه را پرداخت می کنند.

وی در پایان به شرط سنی افراد شرکت کننده در بخش «دارالفنون» اشاره و بیان کرد: شرط سنی برای حضور در این بخش زیر ۳۰ سال است و هدف هم این است که جوانانی که شناسایی می شوند از دست نروند و سازمان استعدادیابی جشنواره در طول سال هم فعال خواهد بود تا به ادامه فعالیت های سینمایی این جوانان کمک شود.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین