* * *
آرمان/فرصت حضور زنان حتي در سياست ارتقا يافته است
تقوايي در مراسم اختتاميه نمايشگاه آثار فريده لاشايي از او به عنوان انساني چندوجهي و جامع الاطراف ياد كرد و درباره ارتقاي جايگاه زنان در جامعه توضيح داد. به گزارش مهر، نمايشگاه «در جستوجوي گمشده» كه به نمايش آثار فريده لاشايي و بخشي از آثار گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران اختصاص داشت، پنجشنبه ۶ اسفندماه همزمان با سومين سالگرد درگذشت فريده لاشايي هنرمند نقاش در موزه هنرهاي معاصر تهران به كار خود خاتمه داد. در اين مراسم مجيد ملانوروزي مديركل هنرهاي تجسمي وزارت ارشاد، احمد مسجدجامعي عضو شوراي شهر تهران و هنرمنداني از جمله ناصر تقوايي، تهمينه ميلاني، يعقوب امداديان، كامران عدل و... حضور داشتند.
وجود جوهره مهرباني در آثار لاشايي
نخستين سخنران اين مراسم احمد مسجدجامعي عضو شوراي شهر تهران بود كه در سخناني با اشاره به گفتههاي مانلي كيكاووسي فرزند فريده لاشايي گفت: مانلي كيكاووسي به من گفت كه با برگزاري اين نمايشگاه توانسته است، حسي را كه به مادرش داشته به بازديدكنندگان انتقال دهد و به اين ترتيب نسبت به او اداي احترام كند كه اين حس بسيار زيبايي است. وي با اشاره به آثار فريده لاشايي يادآور شد: در آثار فريده لاشايي علاوه بر شكل گيري مراحل خلاقيت ذهني، جوهره مهرباني وجود دارد و اين ويژگي حتي در آثاري كه متأثر از جنگ ويتنام خلق كرده است، نيز وجود دارد. مسجدجامعي همچنين گفت: بايد از مانلي كيكاووسي براي برپايي اين نمايشگاه تشكر كنم چرا كه روايتي واقعي از مادرش ارائه كرده است. وي در ادامه به آثار فريده لاشايي اشارهاي كرد و افزود: اگر چه در اين نمايشگاه آثار ضعيف از فريده لاشايي نيز ديده ميشود اما در كل نمايشگاه شخصيت ويژه اين هنرمند را به نمايش گذاشته و ميتوان دريافت كه زمينه شكل گيري اين آثار در ذهن هنرمند چگونه بوده است. مسجدجامعي در بخش ديگري از سخنانش با بيان اينكه ايران به عنوان نماد فرهنگ و هنر شناخته شده است، در ادامه به برگزاري نمايشگاهي از آثار هنرمندان ايراني در خارج از ايران اشاره كرد و گفت: بعد از برجام، آقاي ملانوروزي و همكارانشان اقداماتي را در زمينه برگزاري نمايشگاهي از آثار گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران در ديگر كشورهاي دنيا انجام دادهاند كه شامل ۳۰ اثر از هنرمندان ايراني و ۳۰ اثر از هنرمندان خارجي است و نخستين نمايشگاه آن نيز در آلمان برگزار خواهد شد. در ادامه اين مراسم، مسجدجامعي جاي خود را به رعنا فرنود هنرمند نقاش داد تا درباره دوست نزديكش زندهياد فريده لاشايي سخن بگويد. رعنا فرنود با اشاره به آثار فريده لاشايي، طبيعت را موضوع اصلي نقاشيهاي او ذكر كرد و انتزاع و از آن خودسازي را نيز دو ويژگي قابل بررسي در آثار او دانست. وي افزود: گرايش به انتزاع در طبيعتپردازي، پيش از لاشايي و با ظهور نخستين هنرمندان نوگراي ايران آغاز شد كه در اين زمينه آثار سهراب سپهري به لحاظ فرم و فضا بيش از ديگران به آثار لاشايي نزديك است و البته از نظر نقطه شروع، تكنيك و نتيجهگيري تفاوت قابل توجهي با هم دارند. فرنود در ادامه سخنانش به ويژگيهاي نقاشيهاي فريده لاشايي اشاره كرد و يادآور شد: برخلاف مدرنيستهاي ايراني، لاشايي براي تجريد طبيعت با آن روبرو نميشد بلكه با فاصله گرفتن از آن به تاريخ و حافظه رجوع ميكند و با ايجاد تصاويري آشنا بيننده را به خاطره شخصي خود نزديكتر ميكند. اين هنرمند نقاش تأكيد كرد: اين بخش از آثار فريده لاشايي قرار نيست بيانگر كليت سهمگين يا شكوهمند طبيعت باشد. شايد هنرمند ميخواهد تصوير ذهني فرار و در معرض آسيب زمان را از ميان طبيعت وحشي به فضاي اهلي و قابل كنترل بكشاند و حس امنيت را در پروسه مرور گذشته و به خاطرسپاري حال منتقل كند. وي همچنين افزود: لاشايي بدون رجوع به طبيعت آن را انتزاعي ميكند و منشأ حركت او در طبيعت خاطره است كه اين خاطره از جنسي است كه در تمام دوران حرفهاي او تكرار شده است. فرنود با اشاره به فضايي نابسامان و بحراني در آثار لاشايي بيان كرد: به نظر ميرسد فريده لاشايي در جستوجوي فضايي آشنا، در نهايت به فضايي نابسامان و بحراني دست مييابد. فضايي كه نه خط زماني و نه مركزي ثباتدهنده دارد. او بحران را نه در خارج از خود بلكه در درون خود جستوجو ميكرده است. فرنود، شيوه كار لاشايي را في البداهه و مشابه جريان سيال ذهن ذكر كرد و در زمينه اهميت به فضاي خالي، بيمركزي، پراكندگي فرم در كمپوزيسيون و رجوع به طبيعت، آثار اين هنرمند را مشابه فرهنگ تصويري خاور دور دانست. اين هنرمند نقاش درباره ويژگي نور در آثار لاشايي نيز توضيح داد: منبع نور در نقاشيهاي فريده لاشايي نه از بيرون، بلكه از درون اثر نشأت ميگيرد و هنرمند ميكوشد با افزودن ضربات حسي و رفتار برنامهريزي نشده از جز به كل و از تصوير به معنا جهان خود را بيان كند كه در نهايت پروسه خلق اثر بيش از نتيجه نهايي آن حائز اهميت ميشود.
لاشايي انساني چندوجهي بود
ناصر تقوايي فيلمساز و از دوستان فريده لاشايي نيز در اين مراسم حضور داشت كه در سخناني درباره اين هنرمند گفت: برخي از آدمها دامنه نفوذ افكارشان بعد از خودشان نيز دوام ميآورد كه اين فقط مرتبط با آثارشان نيست بلكه از زندگي آن نشأت ميگيرد. تقوايي، از فريده لاشايي به عنوان انساني چند وجهي ياد كرد و افزود: فريده انساني چندوجهي بود كه در همه زمينهها از جمله نقاشي، نويسندگي و تئاتر خيلي خوب كار ميكرد. اين كارگردان سينما با بيان اينكه مردان كشور ما به اندازه كافي نوشته و سخن گفته اند، تأكيد كرد: وقت آن است كه زنان سرزمين ما همزبان باز كنند به سخن درآيند چرا كه فرصت نوشتن و سخن گفتن هنوز به دست زنان كشور ما نيفتاده است. وي افزود: تعداد زناني كه در اين زمينه فعاليت داشته اند، بسيار معدود است، از جمله فريده لاشايي، فروغ فرخزاد و سيمين دانشور كه البته همانها نيز جايگاه والايي را در قلب ما ايرانيها دارند و به دليل نوع فعاليتي كه داشتند، فراخي انديشه و جهانبيني وسيعشان، از خاطره ما ايرانيها محو نشدني هستند. وي افزود: زنان سرزمين ما با وجود تعداد اندكي كه در زمينه هنر فعاليت داشتند و برخلاف همه دشواريهاي كه وجود داشت، توانستهاند جاي مهمتري را به خود اختصاص دهند. افكار آنها فقط مختص خودشان است و از جايي برداشت نشده است و يك نيروي خالصي در آنها ميجوشد. اين كارگردان سينما همچنين ابراز اميدواري كرد كه مسير رشد فرهنگي براي زنان و دختران سرزمين ما قطع نشود و در ادامه بيان كرد: با نوشتن ميخواهيم ببينيم چقدر انسان و جهان پيرامون خود را ميشناسيم و اين نخستين نيروي محركهاي است كه انسان را به نوشتن واميدارد. وي افزود: كار هنري از هر نوعش يك كار تمام وقت است كه بايد به زندگي روزمره انسان تبديل شود و آن وقت است كه اين جوشش اتفاق ميافتد. تقوايي با اشاره به فعاليت زنان در زمينههاي مختلف هنري تصريح كرد: با وجود آن كه تعداد هنرمندان مرد كشور ما بسيار بيشتر از خانمهاست، اما گاهي درخششي كه در كار خانمها ميبينم در مردها حتي خودم سراغ ندارم. اين كارگردان سينما در ادامه با بيان اينكه افكار زنانه در آينده ميتواند جامعه ما را تغيير دهد، تصريح كرد: چند سالي است كه فرصتي براي ابراز عقيده زنان حتي در سياست به وجود آمده است اما به نظر من هنوز به آن آماري كه بايد برسد، نرسيده است. تقوايي با تأكيد بر اينكه جامعه ما هنوز مردسالار است، افزود: خيلي افكار زنانه در راه است كه در آينده ميتواند جامعه ما را تغيير بدهد چرا كه دوران سالاربازي از بين رفته است و زنان كشورمان حتي در شعر، نقاشي، نويسندگي جايگاه ويژهاي را به خود اختصاص دادهاند و اگر چه ادعاي مردان بر هوشمندي هميشه بيشتر بوده است اما زنان ما در اجتماع هوشمندترند و شايد تعداشان به اندازه مردها نباشد، اما از آنها قويتر هستند و بنابراين ما به جنبش خانمهاي ايراني نياز داريم. تقوايي در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به تأثيرگذاري فريده لاشايي يادآور شد: بچهها در دامان مادرانشان بزرگ ميشوند و يكي از اين مادرها فريده لاشايي بود كه اميدوارم دخترش به اندازه كافي از او ياد گرفته باشد. وي همچنين از لاشايي به عنوان يك زن جامع الاطراف ياد كرد و ادامه داد: فريده لاشايي دوست نمونهاي بود و در سفرهايي كه به همراه او و خانوادهام به كوير داشتيم، او را يك زن جامع الاطراف يافتم كه تعصبي نداشت و در كارهايش بسيار تنوع طلب بود.
ناراحتم كه فيلم زندگي لاشايي را نساختم
اين كارگردان سينما با بيان اينكه لاشايي از او خواسته بود درباره زندگي و آثارش فيلمي بسازد، گفت: متاسفم كه نتوانستم خواسته فريده لاشايي را به انجام برسانم. او دوست داشت از زندگي و كارش فيلمي بسازم و من از اينكه نتوانستم به موقع آن را انجام دهم، خودم را نفرين ميكنم چرا كه زماني آماده انجام آن شدم كه ديگر فريده در ميان ما نبود. وي افزود: شايد يك روز بتوانم با كمك همسرش و خاطراتي كه از او به جاي مانده است، اين كار را به سرانجام برسانم كه البته اگر چه فرصت اصلي را از دست دادهام، اما فكر ميكنم آنقدر با توجه به گستردگي افكار او، هيچوقت براي معرفي اين هنرمند دير نيست. تقوايي در ادامه گفت: اي كاش او وقت بيشتري براي خلق اثر داشت. اگر چه همين آثار او نيز دنياي متفاوتي داشت، دنيايي كه قبلا آن را كشف نكرده بودم. وي در پايان سخنانش تأكيد كرد: تاريخ ما پر از هنرمنداني است كه بعد از مرگشان كشف شدند و اميدوارم فريده لاشايي هم روزگاري به جايگاهي كه شايسته آن است، در جامعه هنري برسد. فريار جواهريان هنرمند معمار و نمايشگاهگردان نمايشگاه «در جستوجوي گمشده» نيز در ادامه اين مراسم در سخناني از فريده لاشايي به عنوان يك دوست عزيز ياد كرد و دليل برگزاري اين نمايشگاه را همين دوستي ذكر كرد. او در ادامه به ذكر خاطراتي از دو هنرمند فقيد فريده لاشايي و هادي ميرميران هنرمند معمار پرداخت.
نوشتن، عشق بزرگ مادرم بود
مانلي كيكاووسي، فرزند فريده لاشايي آخرين سخنران اين مراسم بود كه پشت تريبون قرار گرفت و گفت: هدف از برگزاري اين نمايشگاه فقط قدرداني از مادرم نبود بلكه نمايش آثار فريده لاشايي در ميان مخاطبان و مردم بود تا بتوانند درباره اين هنرمند قضاوت كنند. وي با اشاره به تشكيل بنيادي به نام فريده لاشايي افزود: بخش كوچكي از اين بنياد به حفظ و نگهداري آثار فريده و همچنين پشتيباني از برگزاري نمايشگاههاي اين هنرمند اختصاص دارد. كيكاووسي، نوشتن را عشق بزرگ فريده لاشايي ذكر كرد و گفت: نقاشي كردن براي مادرم راهي براي گذران زندگي بود و عشق بزرگتر او نوشتن بود. وي با اشاره به فعاليت بنياد فريده لاشايي تصريح كرد: اميدوارم بنياد فريده لاشايي بتواند در زمينه نويسندگي هم فعاليت داشته باشد و در حد بضاعت خود بتواند از نويسندگان جوان حمايت كند. وي افزود: با تمام تلاشهايي كه صورت گرفت، اين نمايشگاه كاستيهاي خودش را هم داشت كه يكي از اين كاستي ها، زمان برنامهريزي براي نمايشگاه بود و اميدوارم اين فرصت را داشته باشيم كه برنامهريزيهاي بلندمدتي براي اين فعاليتها داشته باشيم.
ابتکار/انتقاد مشاور رئیسجمهور از جریان فرهنگیِ مخالف با گردشگری
مشاور رییسجمهور در امور فرهنگی با تاکید بر لزوم اصلاح جریانهای فرهنگیِ در تقابل با گردشگری، گفت: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در شرایطی که برخی هنوز معتقدند هر کسی به کشور وارد میشود ممکن است جاسوس باشد و فرهنگ ما را آلوده کند و باید تحت نظارت شدید قرار گیرد، به تنهایی نمیتواند در جذب انبوه گردشگر موفق شود.
به گزارش ایسنا، حسامالدین آشنا در تشریح وضعیت موجود گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی کشور، به سیاستی که برای ادغام سازمانهای این سه حوزه اتخاذ شد، اشاره کرد و بحث دربارهی درستی یا نادرستی این تصمیم را در مجال این گفتوگو ندانست و افزود: واقعیت آن است ما با سازمانی مواجهیم که هنوز یکپارچگی در آن حاصل نشده و این، بزرگترین مشکل سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری به شمار میآید.وی در عین حال گفت: البته در دورهی جدید، تلاش رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایجاد پیوند ارگانیک بین این سه پاره بوده است که امیدواریم در زمینه همگرایی و یکپارچهسازی موفق شوند. اگر این اتفاق رخ دهد، دیگر نباید شاهد باشیم یک بخشِ این سازمان با هزینهی بخش دیگر تقویت شود و بخش دیگر این سازمان، کمتر دیده شود.او سپس با اشاره به شرایط جدیدی که برای گردشگری ایران در دو سال اخیر و بهویژه پس از برجام به وجود آمده است، اظهار کرد: میدانیم اتفاقات بزرگی در حال رقم خوردن است، با توجه به رفع تحریمهای ایران و عبور تدریجی از ایرانهراسی در سطح جهان، این آمادگی به مرور در کشور ایجاد میشود که پذیرای میلیونها گردشگر باشیم، اما پذیرش گردشگر نه فقط نیازمند هتل، ناوگان هوایی و سیستم بانکی قابل اعتماد است، بلکه بیشتر به تغییر فرهنگ گردشگرپذیری در کشور وابسته است.مشاور دکتر حسن روحانی در امور فرهنگی با تاکید بر لزوم تغییر فرهنگ درونی کشور مطابق با سیاستهای ترسیم شده برای جذب گردشگر، گفت: میدانیم که در حال حاضر بیشترین سهم گردشگری ایران از آنِ سفرهای زیارتی و از همه مهمتر دفاع مقدس و راهیان نور است. در سال حدود پنج میلیون نفر در قالب کاروانهای راهیان نور از مناطق جنگی کشور بازدید میکنند، پس ظرفیت گردشگری وجود دارد، فقط باید مقداری فرهنگمان را اصلاح کنیم.او ادامه داد: پذیرش گردشگر از کشورهای اروپایی کار دشواری است، چون استانداردهای مورد تقاضای آنها بالاست، ما نیاز داریم تغییراتی ایجاد کنیم تا بتوانیم پذیرای گردشگران خارجی بیشتری باشیم.«آشنا» همچنین به جریان ایجاد اقامتگاههای سنتی و بومی در کشور اشاره کرد و افزود: تبدیل خانههای سنتی به اقامتگاه، اقدام بسیار مناسبی است که باعث حفاظت از میراث فرهنگی میشود، چرا که با ایجاد کاربری مناسب برای این فضاهای فرهنگی، امکان تداوم زیست این آثار را فراهم میکنیم.وی در ادامه با بیان اینکه صنایع دستی ایران با چالشهای بزرگی مواجه است، گفت: قاچاق وسیع صنایع دستی به داخل کشور، یکی از مهمترین چالشها است. از نظر ما قاچاق صنایع دستی یکی از خطرات بزرگ محسوب میشود که اشتغال در این حوزه را تهدید میکند، یادمان باشد آموزش صنایع دستی آکادمیک نیست و معمولا دانش آن استاد و شاگردی انتقال مییابد.مشاور رییسجمهور در امور فرهنگی با تایید این موضوع که صنایع دستی ایران در چند سال اخیر نه تنها بازارهای خارجی، بلکه بازار داخلی خود را نیز از دست داده است، اظهار کرد: سیاست برخورد با قاچاق، عمومی است و فقط به صنایع دستی اختصاص ندارد، اشارات رییسجمهور در اینباره برای نیروی انتظامی، گمرک، وزارت اقتصاد و دارایی، تشکیلات اطلاعاتی کشور و مسئولان مرزی حجت را تمام کرد، حالا ما منتظریم اقدامات دستگاههای مرتبط در این حوزه را بهویژه قاچاق صنایع دستی شاهد باشیم.
ابتکار/«ابتکار» از حضور هنرمندان در پای صندوق های رای گزارش می دهد؛
رای به «اصلاحات» برای زنده ماندن امید
احمد جهانبین؛ روز جمعه 7 اسفندماه انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری به صورت همزمان برگزار شد. حضور اهالی فرهنگ وهنر و دعوتشان از مردم برای شرکت در این انتخابات تا حدودی نسبت به انتخابات اخیر تفاوت معناداری داشت. دغدغه هایی که به نظر می رسد با توجه به قهر و بی میلی که در چند سال اخیر میان قشر فرهیخته و هنرمند جامعه با صندوق های رای بوجود آمده است، باعث شد تا در این دوره حضور و دعوت به حضور و اعلام حمایت آشکار از لیست اصلاحات و حامیان دولت و آیت الله هاشمی در میان هنرمندان و اهالی فرهنگ رنگ و بوی تازه ای بگیرد. بی شک تلاش این قشر تاثیرگزار جامعه، برای حضور در انتخابات و باور به تاثیرگزاری انتخابات در ایجاد بسترهای رشد و ترقی هنر و فرهنگ نقش به سزایی در همگرایی خواسته ها و مطالبات اهالی فرهنگ دارد. در روزهای گذشته تعداد زیادی از هنرمندان، سینماگران و دست اندرکاران امور هنری با دعوت از مردم برای حضور در پای صندوق های رای، از آن ها خواستند تا همراه و همرای با آن ها به لیست اصلاحات یا همان 30+16 یا «لیست امید» رای دهند و روز گذشته نیز با عمل به قولی که داده بودند خودشان نیز در شعب اخذ رای حضور یافتند و همراه مردم به لیست مورد نظرشان رای دادند.
وجود یک مجلس دارای تعقل ضروریست
حمید فرخنژاد (بازیگر) در صف رایگیری دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری در حسینه ارشاد اظهار داشت: در شرایطی هستیم که لزوم وجود یک مجلس دارای تعقل دیگر تعارف نیست. مجلس یک رکن اساسی است و کمکم دوستانی که روزیشان در تحریم و تشنج است؛ باید کنار بروند و جایشان را به افرادی دارای تعقل بدهند و این موضوع انگیزه اصلی ما برای حضور در پای صندوقهای رای است.این بازیگر ادامه داد: انشاالله انتخابات به گونهای خواهد بود که آرای مردم حفظ شده و خدشهای به اعتماد مردم وارد نخواهد شد.
به محیط زیست اهمیت دهید
مانی رهنما (خواننده موسیقی پاپ) با حضور در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان صادقیه رای خود را به صندوق انداخت.مانی رهنما که در حرکت نمادین با دوچرخه و لباس رسمی ورزش دوچرخهسواری در این شعبه اخذ رای حاضر شده بود؛ درباره انگیزه وعلت حضورش در این دوره از انتخابات گفت: هدفم از پوشیدن لباس ورزشی دوچرخهسواری و رساندن خود به حوزه با دوچرخه این بود که به صورت نمادین به مسئله محیطزیست و بحرانهای محیط زیستی درحال حاضر کشور اشاره کنم. ضرورت ورزش آن هم ورزشی مانند دوچرخهسواری از لزوم تفریح گذشته و به یک نیاز برای حفظ محیطزیست تبدیل شده است.رهنما درباره خواست و مطالبات خود از نمایندگان آتی نیز گفت: توجه ویژه به مسئله هنر موسیقی، سالنهای برگزاری کنسرت و هماهنگی در حفظ مجوزهای کنسرتها درکنار توجه ویژه به مسئله ورزش همگانی ازجمله مطالبات من است که امیدوارم هر گروه یا جناحی بر سر کار آمد؛ نسبت به آنها اهتمام داشته باشد.وی افزود: امیدواریم با این حضور مردم؛ مجلس آتی در هماهنگی مناسب و خوبی که با دولت آقای روحانی از خود نشان میدهد به پیشبرد کارها خصوصا در عرصه محیطزیست و فرهنگ و هنر کمک کند.از حاشیه حضور رهنما در مسجد امام صادق (ع) توجه فوقالعاده مجریان و خبرنگاران تلویزیونی و تقاضای مکرر برای گرفتن عکس سلفی ازسوی آنها بود.
ستاره اسکندری در حسینه ارشاد رای داد
ستاره اسکندری نیز با حضور در حسینه ارشاد رای خود را به صندوق انداخت.ستاره اسکندری در حاشیه حضورش در حسینیه جماران، امیدواری به باز شدن فضای فرهنگی و ایجاد تغییرات مثبت را علت اصلی مشارکت خود در انتخابات عنوان کرد و گفت: امید و امیدواری به آینده بهتر از دلایل اصلی حمایت اکثریت هنرمندان در این دوره از انتخابات است.وی با اشاره به اینکه من نظراتم را درباره مشارکت و حضور در این دوره از انتخابات در صفحه شخصیام مطرح کردهام، گفت: امید به تغییر هنرمندان را پای صندوقهای رای کشانده است.
مهناز افشار و نرگس آبیار رای خود را به صندوق ریختند
مهناز افشار، نرگس آبیار و محمدحسین قاسمی در دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرکت کردند.مهناز افشار (بازیگر سینمای ایران) صبح روز 7 اسفند با حضور در دبیرستان سما؛ یکی از محلهای اخذ رای؛ رای خود را در صندوق انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان انداخت.همچنین نرگس آبیار (کارگردان سینما) و محمدحسین قاسمی (تهیهکننده سینما) با حضور در مسجدالرحمن ایرانشهر رای خود را به صندوق ریختند و در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان شرکت کردند.این هنرمندان حضور در انتخابات را برای داشتن مجلسی موفق در تمام زمینههای کشور ضروری عنوان کردند و از مردم خواستند تا پایان امروز از این فرصت بیشترین استفاده را بکنند.محمود عزیزی بازیگر سینما و تلویزیون در آخرین فعالیت خود در فیلم سینمایی «بادیگارد» در قالب یک شخصیت سیاسی به ایفای نقش پرداخته بود روزجمعه در حسینیه ارشاد برای انداختن رای خود در صندوق اخذ رای حاضر شد . لازم به ذکر است دکتر محمود عزیزی از جمله هنرمندانی است که در این دوره از انتخابات مجلس از حوزه تهران، ری و شمیرانات کاندیدا شده است و امیدوار است به عنوان یک عضو خانواده هنر و فرهنگ وارد خانه ملت شود و در آن جا نقش واقعی یک شخصیت سیاسی و در عین حال هنری را ایفا کند.مهران غفوریان بازیگر سینما و تلویزیون با حضور در مسجد الجواد هفت تیر رای خود رای خود را به صندوق انداخت.غفوریان بعد از حضور اعلام رای خود گفت: انتخابات یک امر شخصی و ضروری است و من هیچ توضیحی در این خصوص ندارم .و امیدواریم مردم همیشه در صحنه این بارهم اقتدار ایران را تداعی کنند.کامران تفتی بازیر سینما و تلویزیون نیز در مسجد الجواد هفت تیر حضور یافت و رای خود را در صندوق انداخت.
قهر کردن با صندوق رای، افراط را جایگزین اعتدال می کند
بهرام رادان، بازیگر سینما با انتشار متنی، از مردم خواست در انتخابات 7 اسفند حاضر شوند.متنی که بهرام رادان برای تشویق مردم به حضور در انتخابات جمعه منتشر کرده، به این شرح است:-راى دادن یا راى ندادن-اجبارى به هیچکدام نیست، هیچ عقل سلیمى هم نمی پذیرد که با انتخاب لیست بهتر، مملکت در چهار سال آینده گلستان می شود، با این همه واضح است که لازمه توسعه سیاسى، مشارکت سیاسى است و نزدیک به چهار دهه تجربه انتخاباتى، نشان داده که قهر کردن با صندوق راى هیچ گاه نتیجه مثبت نداشته و فقط افراط را جایگزین اعتدال کرده است.ختم کلام اینکه دوستان، انتخابات پیش رو در تعیین سرنوشت ما نقش بسزایى دارد، تیره یا روشنى فرداى ما نتیجه انتخاب امروز ماست و در حقیقت عدم مشارکت، راى ندادن و تشویق به تحریم انتخابات مساویست با تقدیم ارکان مهم کشور به نااهلان.حال تصمیم با شماست.
برای زنده ماندن امید باید رای داد
هوشنگ گلمکانی منقد شناخته شدهی سینمای ایران میگوید که رای می دهد تا شاید بار دیگر اتفاقهایی از نوع توافق هستهای بیفتد.او در نوشتار کوتاهی به دلایلش برای رای دادن پرداخته و نوشته: « از هر زاویهای که به موضوع فکر میکنم، میبینم باید رای بدهم. نه به امید باز شدن دروازههای بهشت و شیرین شدن کامل زندگی. آرمانگرایی تخیلی اغلب به خیالبافیهای فانتزی و کودکانه منجر میشود. رای میدهم برای اینکه فقط امید زنده بماند. برای اینکه شاید زندگی در این چند سال باقیمانده از عمر، کمی، فقط اندکی بهتر شود. رای میدهم تا شاید بار دیگر اتفاقهایی از نوع توافق هستهای بیفتد. توافق جایگزین اختلاف و نفاق و تخاصم شود. دست برداشتن از فانتزی در دنیای واقعی، و پابرزمین بودن به این نتیجه رساندهام که.... راستی! همین الان داشتم با احمد طالبینژاد صحبت میکردم؛ مژده بدهم که او هم به همین نتیجه رسیده است. خب، دیگر حرفی ندارم.»
ابتکار/با انتشار بیانیهای مشترک اعلام شد؛
اعتراض هنرمندان به افزایش خشونت در جامعه
36102 گروهی از هنرمندان و سینماگران با انتشار بیانیهای از افزایش خشونت در جامعه انتقاد کردند.
متن بیاینه هنرمندان و سینماگران به شرح زیر است:
چهها که نگفتند!
همه ما نگرانیم. نگران کودکانی که روز به روز بیشتر شاهد گسترش خشونت هستند. خشونت و لذت از اعمال خشونت. حرکتهای مردمی طی این سالها توانست حقوق کودکان را به آنها بازگرداند و قوانین آمدند تا حامی آنها باشند اما این موج خشونت تغییر مسیر داد و این بار این بیزبانترین مخلوقات خداوند محکوم به تحمل بدترین عذابها از سوی ما آدمیان بودهاند.
سکوت دیگر جایز نیست. ما شاهدان در سکوت نخواهیم بود. هر بار که خشونت ضربه سهمگیناش را برپیکر بیتفاوت جامعه زد؛ از ترس بر خود لرزیدیم: چرا؟! مگر گوشهایمان نمیشنوند؟ مگر چشمهایمان نمیبیننـد؟ مگر قلبهایمان پاره پاره نمیشوند؟ مگر خدای ما به شکوایه از ما گله نخواهد کرد؟
سوم اسفند اولین حرکت اعتراضی نبود بارها و بارها، حامیان حیوانات در برابر اینگونه خشونتها خواستار رسیدگی شدند و سالهاست که هریک به تنهایی چون صد تن تلاش کردهاند و راهروهای ساختمانهای شهرداریها و ادارات محیط زیست و منابع طبیعی و جنگلداری و مراتع و... را سابیدهاند تا بلکه کسی صدای آنها را بشنود و تنها یک پیام دریافت کردهاند: بیتفاوتی.
سوم اسفند سرریز این حس انزجار در برابراین همه بیعدالتی، خشونت و مظلوم آزاری بود نه تنها برای یک سگ بلکه برای تمام موجوداتی که قادر به دفاع نیستند؛ برای میشهایی که جنینشان را از شکمشان بیرون میکشند، برای توله خرسهایی که با شکم دریده شده بر سر جنازه مادرشان زوزه میکشند، برای روباهی که حلق آویزش میکنند برای اینکه گرسنه است، برای طبیعت رنجورِ درد کشیده ایران که وسیله تفریح و ثروت اندوزی شده و بیدفاع نظارهگر نفسهای آخرینش است. اینها نه شعاره و نه دروغ، حقـایق تلخی ست که چشمهای کل مردم را باید به دیدنشان گشود. این بار در کنار هم بودیم تا صدایمان را بشنوند تا به ما گوش دهند تا دیگر بیتفاوت، ما را از اتاق یک مدیر نزد مدیر دیگر نفرستند.
حاصل این گردهمایی برای ما و تمام حامیان حیوانات، قول صریح خانم دکتر ابتکار بود که وعده داد تا لایحه مربوط به قوانین حمایت از حیوانات را که با درنظر گرفتن تمام موازین شرعی و نیز حقوق بینالملل و نظر گروه حاضر در جلسه تنظیم خواهد شد،؛ برای تصویب به دولت تقدیم کنند و نیز مسئـولان دولتی که قرار است این لایحه را به تصویب رسانند. متن توافق در چهار بند در همان روز به سمع همگان رسید و مطمئنا تمام حاضـران دلسوز و آگاه لحظه به لحظه پیگیر خواهند بود و البته از هر گونه حرکتی که بخواهد مانع این روند شود؛ حمایت نخواهند کرد.
حامیان حیوانات نه تنها به دنبال تصویب این قوانین هستند بلکه به دنبال فرهنگسازی در جامعه ایران. متاسفانه خلا این قوانین سبب گشته تا تنها در عرض ۳۵ سال، ۹۵درصد از حیات وحش کشورمان را رسما از دست بدهیم. ما از تمام آنهایی که در مقابل این تلاش خداپسنـدانه که هدیه ما به نسلهای آینده است، ایستاده و لب به اعتـراض و تخطئه گشودهاند یک پاسخ داریم: ما خواهیم ایستاد تا این قوانین به تصویب برسند.
این بیانیه به امضای افرادی همچون میترا حجار، کتی جهانگیری، شهره سلطانی، شهره لرستانی، پریوش نظریه، پریناز ایزدیار، تینا پاکروان، پوریا پورسرخ، شقایق فراهانی، پولاد کیمیایی، ساناز سماواتی، آناهیتا همت، شقایق فراهانی، شبنم فرشادجو، نفیسه روشن، بهار ارجمند، سامان ارسطو و مریم صانعی رسیده است.
اطلاعات/امضای تفاهمنامههای فرهنگی میان ایران و روسیه در نمایشگاه کتاب تهران
سرگئی کائیکن؛ رئیس نمایشگاه کتاب مسکو و رئیس نمایشگاه کتاب تهران دیدار و درباره برنامههای این کشور میهمان در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب تهران به تبادل نظر پرداختند.
سید عباس صالحی در این دیدار با سرگئی کائیکن رئیس نمایشگاه کتاب مسکو با بیان اهمیت و جایگاه نمایشگاه کتاب تهران عنوان کرد: حضور روسیه در این نمایشگاه میتواند نقطه عطفی در روابط ایران و روسیه و کمک به فهم مشترک فرهنگی میان این دو کشور باشد. حضور شما در این برهه زمانی در نمایشگاه کتاب تهران کمک میکند تا افق روابط دو کشور در آینده در دسترستر باشد. وی با اشاره به حضور ایران در بیست و هشتمین نمایشگاه کتاب مسکو به عنوان میهمان ویژه گفت: در آن نمایشگاه تلاش کردیم تا مجموعههای مختلف درگیر نمایشگاه کتاب مسکو شوند تا این امر به تعامل میان دو کشور در بخشهای مختلف کمک کند.
صالحی افزود: حضور دانشگاهها و اساتید دانشگاهی، ناشران فعال در حوزه نشر آثار روسی و مترجمان آثار روسی از جمله اقدامات صورت گرفته در آن سفر بود و تلاش شد تا این ارتباط مقدمهای برای همکاری و ارتباطات مستمر میان دو کشور باشد. همچنین امیدواریم تا مسئولان فرهنگی روسیه نیز برای حضور ناشران و نویسندگان و مجموعههای فرهنگی در نمایشگاه کتاب تهران اقدامات لازم را انجام دهند.
صالحی روسیه را یکی از حوزههای فعال در ایران شناسی معرفی کرد و گفت: امیدواریم این کشور به عنوان یکی از کانونهای اصلی همچنان به فعالیت خود ادامه دهد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کمال آمادگی برای همکاری با روسیه به منظور حضور مجموعههای فرهنگی در نمایشگاه کتاب تهران را خواهد داشت. سرگئی کائیکن امضاء تفاهمنامههای فرهنگی میان دو کشور در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب تهران را یکی دیگر از راههای گسترش ارتباطات فرهنگی معرفی کرد و گفت: در این بازه زمانی بخش مختلف فرهنگی دو کشور میتوانند به امضاء قرارداد و تفاهمنامههای فرهنگی در حوزه کتاب، گردشگری، ایرانشناسی، آموزش زبان و… اقدام کنند.
رئیس نمایشگاه کتاب روسیه با اشاره به برگزاری جلسه مشترک با اساتید زبان روسی در دانشگاههای تهران عنوان کرد: در این جلسه اساتید دانشگاههای تهران موضوعات و دغدغههای خود را مطرح کردند و این کمک بسیار بزرگی برای ما بود تا با علایق ایرانیان در حوزه نویسندگان و کتابهای روسیه آشنایی بیشتری پیدا کنم.
بیست و نهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران از تاریخ ۱۵ تا ۲۵ اردیبهشت ماه در مجموعه نمایشگاهی شهر آفتاب برگزار خواهد شد.
اطلاعات/دکترظریف : علیرغم همه تحریمها و فشارها، دانشمندان ما در جهان درخشیدهاند
وزیر امور خارجه با بیان اینکه ایران می تواند به مرجعیت علمی برسد،گفت: ما در وزارت امور خارجه، خود را موظف میدانیم که هر کاری که از عهده ما برای تسهیل امور علمی ساخته است، انجام دهیم.
دکتر محمدجواد ظریف در همایش «بررسی راهکارهای دستیابی به مرجعیت علمی و پژوهشی» در دانشگاه علوم پزشکی تهران با بیان این مطلب، افزود: افتخار جمهوری اسلامی ایران، سرمایه انسانی آن است و افتخار علمی این کشور بزرگ و پهناور، سرمایهای است که در هیچ سرمایه دیگر و امکانات دیگر قابل تعویض و تحصیل نیست.
وی افزود: من افتخار کردم وقتی دکتر ملکزاده نموداری را در زمینه رشد علمی ایران ارائه کرد، زیرا علیرغم همه ظلمها، تحریمها و فشارها، دانشمندان ما درخشیدهاند و به این مرحله رسیده و توانستهاند برای این کشور، نظام، مردم و فرهنگ، افتخار بیافرینند.
وزیر امور خارجه یادآور شد: من فکر میکنم آنچه که باعث شد که دنیا به این تصمیم و قناعت برسد که با ایران بر سر میز مذاکره با زبان گفتگو و به فرموده ریاست جمهوری، با زبان تکریم و نه با زبان تحریم، به تعامل بپردازد؛ همین سرمایه انسانی بود.
ظریف اضافه کرد: شما (دانشمندان) نشان دادید که تحریم نمیتواند اراده مردم ما را برای ساختن ،کشور استقلال و خودباوری از بین ببرد.
وزیر امور خارجه با اشاره به شرایطی که برای فعالیتهای علمی و همکاریهای بینالمللی برای کشور به وجود آمده بود، گفت: چند سالی است به صورت ظالمانه و بر اساس تبلیغات، از جمهوری اسلامی ایران، یک خطر و تهدید ساخته بودند و در پروژهای به نام ایرانهراسی و ایرانستیزی، شرایط ویژهای را برای کشور ما فراهم کرده بودند.
وی ادامه داد: شرایط به گونهای شده بود که کار با ایران و ایرانی هزینهبر بود و وقتی شما به یک دانشگاهی برای همکاری مراجعه میکردید و یا یک شرکتی را برای حضور در ایران و بهرهبرداری از منابع عظیم که حال امروز برای آن صف بستهاند، تماس میگرفتید و آنها میفهمیدند که شما ایرانی هستید، فوراً تماس را قطع و اعلام برائت میکردند. چرا که ادعا کرده بودند که تماس با ایرانی، هزینه حیثیتی دارد و من هر زمان این کلمه را میشنیدم، شرمم میشد و هر زمان که میشنیدم کسانی که نه از تمدن، نه از اخلاق و از فرهنگ بهرهای دارند، برای تعامل با این مردم با اخلاق، بافرهنگ و با تمدن، هزینه حیثیتی دارند، بسیار ناراحت میشدم.
وزیر امور خارجه خاطرنشان کرد: اما به لطف خدا و به دلیل حضور هوشمندانه مردم در انتخابات ۹۲ هم به خاطر اصل حضور و هم به خاطر نوع حضور، نشان دادند که با تحریم نمیتوانند مردم را از انقلاب و حاکمیت جدا کنند. چون هدف تحریم این بود که مردم را از حاکمیت جدا کنند، هدف تحریم، صرف فشار اقتصادی نبود که اگر آن بود، تحریمها موفق میشد اما موفق نشدند و ناگزیر از این شدند که تحریمها را کنار بگذارند و با ایران مذاکره کنند؛ به این دلیل که مردم با حضور در انتخابات نشان دادند که به دنبال برخورد و مناقشه نیستند.
وزیر امور خارجه تصریح کرد: این واقعیت که ما به دنیا ثابت کردیم که اهل گفتگو و تعامل هستیم و مردم ما از حکومت جدا نیستند، ما را به جایی رساند که از هزینه حیثیتی همکاری با ایران، به شرایطی رسیدیم که امروز همه شرکتها به دنبال کسب حیثیت با ایران هستند.
وی افزود: تا جایی که نامزد به نسبت تند انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (دونالد ترامپ) میگوید که چرا ایرباس به ایران برود؛ اما بوئینگ نه.
ظریف اظهار داشت: ما به جایی رسیدیم که کار کردن با ایران دیگر نه هزینه، بلکه محل رقابت است.
وزیر امور خارجه خاطرنشان کرد: این یک فضا است که ما و شما محققان باید از آن استفاده کنیم و من فکر میکنم دانشمندان و عالمان کشور میتوانند به بهترین نحو از این فضا بهره ببرند. مشکل ایرانهراسی و ایرانستیزی تا حد زیادی رفع شده است اما باید با حضور جدی و تعامل سازنده در عمل هم شرایطی ایجاد کنیم که تحریم مجدد ایران ناممکن شود. وی گفت: نیاز جهان به علم و دانش، صنعت و تولید، تجارت و توزیع، سیاست و امنیت جمهوری اسلامی ایران باید آنچنان افزایش پیدا کند که آنها ناگزیر از همکاری با ایران باشند و نتوانند ایران را منزوی کنند.
ظریف با اشاره به نگرانیهای موجود درباره نفوذ گفت: نگرانی مربوط به نفوذ و نگرانی مربوط به سوءاستفاده از باز شدن فضای تعامل وجود دارد، اما برای رفع کردن آن هم، مسئله در اختیار ما است. ما یک کنشگر قادر و مقتدر در جهان هستیم؛ نه یک موضوع کُنش. لذا اینگونه نیست که اگر درهای ایران باز باشد، ما دنیا را به نفوذ در ایران دعوت کنیم، بلکه ما خودمان را آماده نفوذ به دنیا میکنیم. قدرت و اقتدار از نظر روابط بینالملل با نفوذ و کاهش آسیبپذیری تعریف میشود و اگر ما برنامهای برای نفوذ داشته باشیم، البته نه نفوذ مخرب بلکه سازنده، میتوانیم موفق باشیم.
وی افزود: اگر ما برنامهای برای حضور در صحنههای علمی، امنیتی، اقتصادی و تجاری داشته باشیم، به شکلی که حذف ایران غیرممکن باشد، نفوذ در ایران هم غیرممکن است.
وزیر امور خارجه ادامه داد: نفوذ تنها از طریق ایجاد روزنههای اختلاف و درگیری رخ میدهد و در این روزنهها، آنهایی که خیر مردم را نمیخواهند، از این منافذ و روزنهها استفاده میکنند و اگر ما منافذ اختلاف و بیبرنامگی و حرکت عکسالعملی را ببندیم و به جای آن خودمان را آماده ابتکار عمل کنیم، میتوانیم مرجعیت را کسب کنیم.
ظریف تاکید کرد: ما نباید مصرفکننده بلکه باید تولیدکننده علم باشیم. در اقتصاد هم به جای اینکه تنها بازار مصرف باشیم، باید در قسمتی از زنجیره تولید و توزیع قرار بگیریم. در صحنه امنیت و سیاست هم به جای متهم بودن باید امنساز و سیاستساز باشیم و آن وقت نه میتوانند ما را حذف کنند و نه میتوانند به ما نفوذ کنند.
افزایش استنادات به مقالات
دکتر سید حسن هاشمی وزیر بهداشت هم در این مراسم گفت: ما در حال حاضر در تولید علم رتبه اول منطقه را داریم و برای کسب مرجعیت علمی باید میزان استنادات به مقالات افزایش پیدا کند.
وی با اشاره به وضعیت تولید علم ایران، گفت: ما ۴۰ هزار تولید مقاله داریم اما تعداد استنادات ۱۷ هزار استناد است که این تعداد باید برعکس شود و میزان استنادات به مقالات ما افزایش یابد؛ چرا که استناد به این معنی است که چقدر یک علم در دنیا خریدار دارد.
هاشمی افزود: بسیاری قبل از شروع این دولت میگفتند که در این دولت علم و مقاله فروکش میکند، من هم نگران بودم که این موضوع مُستَمسِکی برای فشار باشد اما خوشبختانه با رشد علمی که مشاهده میکنیم، به این نقطه رسیدیم.
وی تصریح کرد: متاسفانه با کاهش رفت و آمدهای علمی، شرایطی ایجاد شده بود که مقالات ما را چاپ نمیکردند، برای تجهیزات آزمایشگاهی باید چهار تا پنج برابر قیمت میپرداختیم و بسیاری مشکلات دیگر که البته بخشی از آن نیز تقصیر خود ما بود.
حل مشکل همکاریهای بینالمللی
دکتر رضا ملکزاده معاون وزیر بهداشت هم در این مراسم از وزارت امور خارجه درخواست کرد: مشکلات همکاریهای بینالمللی دانشمندان ایرانی در تبادلات علمی حل شود.
وی گفت: همکاریهای بینالمللی در تولید علم از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که پیشرفت علمی در انزوا غیرممکن است.
وی افزود: بیشترین استنادات علمی ما که توانسته رتبه ما را در منطقه افزایش دهد، ناشی از همکاری بینالمللی است که متاسفانه این همکاریها به خاطر تحریمها کم شده است و امیدواریم با برجام، این همکاریهای علمی را توسعه دهیم.
معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت خاطرنشان کرد: آمریکا یکی از کشورهایی است که بیشترین تعداد دانشمندان ایرانی در آنجا حضور دارند و دو مشکل عمده بحث کنترل داراییهای خارجی و محدودیت ویزا، موجب شده تا نتوانیم از توان علمی این دانشمندان ایرانی به طور مستمر استفاده کنیم.
ملکزاده ادامه داد: از طرف دیگر ما قصد داریم دورههای بینالمللی برای دانشمندان و محققان ایرانی در کشورهای مختلف فراهم کنیم، اما در این زمینه مشکل ویزا داریم و از وزارت امور خارجه درخواست میکنیم که مشکلات این بخش را مورد رسیدگی قرار دهد تا دانشمندان بتوانند به صورت محترمانهتری ویزا بگیرند. متاسفانه بعضی از کشورها در زمینه ویزا برای محققان، مسائل تحقیرآمیزی را ایجاد میکنند.
وی با اشاره به توافق تاریخی هستهای به عنوان یکی از کارهای دولت، گفت: این کار با تلاش و کوشش دکتر ظریف، دکتر صالحی و تیم همراه به دست آمد و نشان داد که اگر از افراد نخبه و کاردان در جایگاه درست استفاده کنیم، به موفقیت میرسیم.
معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت گفت: ما به این گروه خستهنباشید میگوییم البته برخی ناسپاسیها بوده و من وقتی شما را میبینم، به یاد آرش میافتم که با اینکه حالت افسانهگون داشت اما نشانهای از تلاش، کوشش و عشق به کشور بود.
ملکزاده با اشاره به سند چشمانداز بیستساله و الزام رسیدن به جایگاه اول منطقه، اظهار داشت: ما در این سند باید به جایگاه اول منطقه در زمینههای سیاسی، اقتصادی و علمی برسیم و این موضوع جز با توجه به دانشمندان و فراهم کردن زیرساختهای مورد نیاز و ارتباطات بینالمللی امکانپذیر نیست.
معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت گفت: ۵۲ کشور اسلامی که ۲۵ درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند، تنها ۲.۴ درصد کل پول تحقیقات در جهان را صرف پژوهش میکنند؛ درواقع میزان بودجه تحقیقات در تمام کشورهای اسلامی ناچیز است که ما هم از آن مستثنی نیستیم.
وی گفت: میزان بودجه تحقیقاتی ایران حداکثر نیم درصد است که حتی گاهی کمتر از این مقدار هم میرسد؛ در حالی که در کشورهای پیشرفته حداقل دو درصد درآمد ناخالص ملی صرف پژوهش میشود.
معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت افزود: نمای کلی وضعیت اقتصادی و اجتماعی ما نشان میدهد که ما در اندازه بازار، بخش سلامت و نیروی انسانی در وضعیت خوبی قرار داریم اما در بخشهای اداری و اقتصادی دچار مشکل هستیم. ملکزاده با اشاره به وضعیت تعداد اساتید برجسته در علوم پزشکی و مجموعه علوم، خاطرنشان کرد: ما نیروی مستعد باانگیزه داریم اما زیرساختهای دانشگاهها باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرند. ما ۱.۵ درصد تولید علم دنیا را در اختیار داریم و ۲۰ درصد اعضای هیأت علمی کشور در پژوهش فعال هستند.
معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت یادآور شد: اگر دانشمندان برجسته را با اِچایندکس بالای ۱۵ تعریف کنیم، در حال حاضر ۶۴۰ نفر دانشمند برجسته در کشور داریم که این تعداد از تمام کشورهای منطقه بیشتر است؛ از این تعداد ۳۰۲ نفر در گروه علوم پزشکی قرار دارند.
تقدیر از ظریف و صالحی
وزیر بهداشت، در این مراسم با اهدای لوح تقدیر، از محمدجواد ظریف و علیاکبر صالحی به دلیل موفقیت در توافق هستهای تقدیر کرد.
صالحی به دلیل کسالت در این همایش حضور نیافت و بهروز کمالوندی معاون سازمان انرژی اتمی به نمایندگی از وی، این لوح را دریافت کرد.
این همایش امروز با حضور وزیر بهداشت، وزیر امور خارجه، معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت و جمعی از محققان و پژوهشگران پزشکی برگزار شد.
اطلاعات/مراسم اختتامیه هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر امروز برگزار میشود
مراسم اختتامیه هشتمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی امروز در تالار وحدت برگزار میشود.
به گزارش روابط عمومی هشتمین جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی فجر، تالار وحدت ۸ اسفندماه از ساعت ۱۸ و ۳۰ دقیقه میزبان مراسم اختتامییه هشتمین جشنواره تجسمی فجر خواهد شد. در این مراسم که با حضور علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی مرادخانی معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجید ملانوروزی مدیرکل مرکز هنرهای تجسمی فجر و جمعی از مسئولین و هنرمندان برگزار میشود؛ برگزیدگان این رویداد هنری در بخش مسابقه، فجر ملی، مستندهای تجسمی و پژوهش معرفی خواهند شد.
در این مراسم به رسم همهساله جشنواره هنرهای تجسمی فجر در بخش مفاخر هنری از هنرمندان پیشکسوت و باسابقه کشور در شاخههای مختلف هنری تجلیل و تندیس طوبای زرین جشنواره هنرهای تجسمی فجر به همراه مدالیوم این جشنواره به آنها اهدا خواهد شد. هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر از ۹ بهمن امسال با برپایی نمایشگاه بخش مسابقه این رویداد با نگاه به هنر معاصر ایران در موسسه فرهنگی هنری صبا فرهنگستان هنر افتتاح شد و با استقبال گسترده علاقمندان به هنر روبرو شد. این جشنواره در بخش "فجر و هنر ملی” میزبان آثار نگارگری و خوشنویسی بود که این نمایشگاه نیز در فرهنگسرای نیاوران برپا شد. نمایشگاه "گنج رضوان” با نمایش آثاری با موضوع امام رضا (ع) در موزه فلسطین، بخش فیلمهای مستند تجسمی فجر در موزه هنرهای معاصر تهران و بخش همایش "هنر معاصر ایران و جهانی شدن” با حضور جمعی از هنرمندان و پژوهشگران از دیگر بخشهای هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر بود. لازم به یادآوری است مراسم اختتامیه هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر امروز با معرفی برگزیدگان این رویداد هنری در تالار وحدت برگزار میشود؛ اما نمایشگاه این رویداد تا ۱۷ اسفند در موسسه صبا میزبان علاقمندان خواهد بود تا از آثار برگزیده این جشنواره دیدن کنند.
ایران/حجت الله ایوبی در مراسم معرفی برترین کتابهای سینمایی ایران: کاش نویسندگان هم سازمان داشتند
مدیر عامل خانه سینما: سینمای ایران به پشتوانهای نظری برای تبدیل شدن به یک مکتب نیاز دارد
مراسم اهدای جوایز پنجمین دوره «جایزه کتاب سال سینما» چهارشنبه پنجم اسفند با معرفی آثار برگزیده در حوزه ترجمه و تألیف در محل موزه سینما برگزار شد.
به گزارش «ایران» حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی در این مراسم در سخنانی گفت: نویسندگان همیشه کم حاشیه و پر تلاش هستند. سالها تلاش میکنند و چه جایزه بگیرند چه نگیرند صدایشان در نمیآید. کاش آنها یک سازمان درست میکردند که من رئیس سازمان آنها میشدم نه سازمان سینمایی.
در این مراسم که با حضور مؤلفان، مترجمان و اهالی سینما برگزار شد اکبر نبوی دبیر این جشن گفت: آثار رسیده به این دوره از جایزه کتاب سال سینما ثابت کرد که برگزاری این جشن حرکت درستی بوده، چرا که از دور سوم به بعد شاهد سیر صعودی آثار ارائه شده بودیم. در دور اول و دوم حدود 30 اثر ارائه شد و در دور سوم به بعد آثار به 70 عنوان افزایش پیدا کرد که در دور پنجم از 72 اثر ارائه شده 66 اثر مورد داوری قرار گرفت و این داوری از 7 مهر در فرصت زمانی فشرده انجام شد و نامزدها پنجم بهمن معرفی شدند.
وی در خصوص تندیس در نظر گرفته شده برای برگزیدگان این جشن نیز توضیح داد: با توجه به اینکه چندین جایزه به نام قلم زرین در جشنوارههای مختلف اهدا میشود، ما با مشورتی که با آقای میرکریمی انجام دادیم تصمیم گرفتیم از این دوره تندیس جدیدی طراحی کنیم بنابراین تندیس هد هد را برای برگزیدگان کتاب سال سینما در نظر گرفتیم؛ چرا که هد هد در ادبیات کشور ما نماد دانایی است. طراحی این تندیس را محمد توکلی انجام داده است. نبوی در خصوص معیارهای داوری آثار در این دوره نیز با بیان اینکه کتابها سطح بالا بودند و داوری کار سختی بود گفت: برای داوری آثار به دو ویژگی ارتباط آنها با مبانی نظری و همچنین انتقال تجربیات به خوانندگان توجه داشتیم. در ادامه این مراسم از لطف الله ساغروانی مدیرعامل انتشارات هرمس برای زحماتی که در عرصه چاپ و نشر کتابهای سینمایی کشیده است با اهدای تندیس و دیپلم افتخار قدردانی شد. همچنین محمد شهبا نیز به پاس فعالیتهایش در زمینه ترجمه متون سینمایی تندیس و لوح تقدیر پنجمین جشن کتاب سال سینما را دریافت کرد.
در ادامه مراسم پس از قرائت بیانیه هیأت داوران که شامل محمود اربابی، بهروز افخمی، حجت الله ایوبی، حمید دهقانپور، مهران کاشانی، محمدجواد فریدزاده و فرزاد موتمن بودند جوایز بخش ترجمه اهدا شد. در این بخش از محمد همتی مترجم و احمد الستی مؤلف کتاب هنر دقت (کلام و تصویر در مردمنگاری) و اهدای دیپلم افتخار قدردانی شد و تندیس بخش ترجمه به محمد شهبا برای ترجمه کتاب تاریخ اجتماعی سینمای ایران نوشته حمید لطیفی اهدا شد. در بخش تألیف نیز با اهدای دیپلم افتخار به احمد ضابطی جهرمی برای نگارش کتاب شکلشناسی و گونهشناسی فیلم مستند تندیس این جشن به محمد گذرآبادی برای تألیف فرهنگ فیلمنامه اهدا شد.
سیدرضا میرکریمی مدیرعامل خانه سینما نیز به عنوان برگزار کننده این مراسم در سخنانی گفت: خوشحالم که یک آرزو تحقق یافت. وقتی تصمیم گرفته شد این جشن برپا شود، به این خاطر بود که احساس میشد سینمای ایران گرچه در دنیا سینمایی شناخته شده است، به پشتوانهای نظری برای تبدیل شدن به یک مکتب نیاز دارد. وقتی این ایده مطرح شد مسئولان وقت ملاحظاتی داشتند و نگران بودند برگزاری چنین جشنی بهطور مستقل توسط یک صنف، در وظایف حاکمیتی خدشه وارد کند. وی ادامه داد: من معتقدم اتفاقاً حرکت درستی است که یک صنف وظایفی را که روی زمین مانده و میتواند بهتر از دیگران انجامشان دهد، به عهده بگیرد.
امروز نیز خوشحالیم که پنج دوره از این جشن برگزار شده و از اکبر نبوی که مجاهدت کرد و کاری را که ویترینی ندارد و چندان دیده نمیشود برعهده گرفت. همچنین باید بهطور ویژه از آقای ایوبی بهخاطر حمایتهای جدی و ویژهشان از خانه سینما و رویدادهای فرهنگی آن بخصوص جشن کتاب سال سینما، سپاسگزاری کنم. در این مراسم محمد متوسلانی، ابراهیم مختاری، فرشته طائرپور، حبیب ایلبیگی، محمد سریر، مرتضی رزاق کریمی، محمد حیدری و جمعی از اهالی سینما حضور داشتند.
جوان/كنايه مجري طرح باديگارد به رئيس سازمان سينمايي
آقاي ايوبي از اتفاقات بي خبري!
داستان پيشنهاد اعطاي سيمرغ بهترين فيلم با نگاه ملي از سوي سازمان سينمايي به فيلم باديگارد و نپذيرفتن اين سيمرغ از سوي دست اندركاران اين فيلم، اكنون با ادعاهاي متناقض ايوبي و لشكريپور ادامهدار شده و اين بار پاي مخابرات هم وسط آمده است.
نویسنده : محمدصادق عابديني
سيمرغ زرين بهترين فيلم با نگاه ملي با رنگ طلايياش تمايز خاصي با سيمرغهاي بلورين جشنواره دارد. اين سيمرغ با وجود اينكه در اختتاميه جشنواره اعطا ميشود، اما مانند سيمرغ بلورين بهترين فيلم از نگاه مردم، كه از سوي خانه سينما معرفي ميشود، اين سيمرغ نيز خارج از قدرت داوران جشنواره است. سيمرغ زرین بهترين فيلم از نگاه ملي را سازمان سينمايي اعطا ميكند. امسال در اختتاميه جشنواره فجر، فيلم «نفس» ساخته نرگس آبيار موفق به كسب اين سيمرغ شد، اما كمي بعد با اظهارنظر پژمان لشكريپور مجري طرح فيلم سينمايي باديگارد، دريافت اين سيمرغ نمادين و غيررقابتي، به چالشي ميان سازمان سينمايي و فيلم باديگارد تبديل شد. داستان از آنجايي آغاز شد كه لشكريپور اعلام كرد: چه در جشنواره سي و دوم كه با فيلم «چ» حضور داشتيم از سوي آقاي رضاداد و چه در جشنواره سي و چهارم كه با «باديگارد» حاضر بوديم از سوي آقاي حيدري، يعني دبيران وقت جشنواره تا چند ساعت قبل از برگزاري مراسم اختتاميه مصرانه از سوي هر دو عزيز پيشنهاد دريافت سيمرغ زرين نگاه ملي را دريافت ميكرديم كه هر دوبار هم اين پيشنهاد از سوي آقاي حاتميكيا و بنده رد شد! روزنامه سينما نيز بر اين موضوع صحه گذاشته است. اين روزنامه كه متعلق به جيراني، عضو هيئت انتخاب جشنواره فيلم فجر است، مدعي ميشود گزينه اول وزير ارشاد براي اهداي سيمرغ ملي «باديگارد» بوده است. در مقابل اين افشاگريها، حجتالله ايوبي رئيس سازمان سينمايي گفت: هيئت داوران تا آخرين دقايق نميدانستند كه اين جايزه به چه كسي داده ميشود و هر چه بوده بين من، دبير جشنواره و معدود افرادي در سازمان سينمايي بوده است. ايوبي تصريح كرد: اگر ما اين جايزه را دادهايم، چنين خبري را كاملاً تكذيب ميكنم.
اين تكذيبيه، يك تكذيبيه ديگر را در پي داشت و اين بار نوبت لشكريپور بود كه حرفهاي ايوبي را تكذيب كند! لشكريپور در واكنش به سخنان ايوبي گفت از صبح روز سهشنبه مورخ ۲۰ بهمن ۹۴ يعني پس از اعلام نامزدهاي بخش سوداي سيمرغ، تماسهاي آقاي حيدري دبير محترم جشنواره با بنده آغاز شد و پس از توضيحاتي كه درباره جلسه مفصلشان با هيئت داوران پس از نبود نام فيلم «باديگارد» در ميان نامزدهاي سه بخش اصلي با بنده مطرح كردند، فرمودند، با توجه به اينكه جايزه نگاه ملي دست خودمان است، ما مايليم اين جايزه را به «باديگارد» و آقاي حاتميكيا اهدا كنيم كه ما نپذيرفتيم.
لشكريپور براي محكم كاري و اينكه راه تكذيبيه را روي سازمان سينمايي ببندند، اين جمله را هم افزود كه دوستان به آرشيو مخابرات رجوع و درخواست استماع مكالمات اين حقير و دبير محترم جشنواره جناب آقاي حيدري را در اين زمينه كنند و در صورت نياز ميتوانند متن اين گفت و گوها را در اختيار عموم قرار دهند. با توجه به اين تكذيبيه جناب آقاي ايوبي كه الحمدلله تنها بخشي از ميان صحبتهاي بنده است كه به نظرشان قابل تكذيب آمده، به نظر ميرسد آقاي ايوبي مانند بسياري از مطالب ديگري كه در سازمان سينمايي ميگذرد، در اين زمينه نيز اطلاعات كافي نداشته و يا به ايشان اطلاعات درست منتقل نشده است.
حال با اين تهديد آيا سازمان سينمايي ميخواهد به بازي تكذيب پيشنهاد سيمرغ بهترين فيلم به باديگارد و رد اين پيشنهاد از سوي حاتميكيا ادامه دهد؟!
حمایت/شاعر و نویسنده مطرح طنزپرداز در گفت وگو با «حمایت»: هنر شعر طنز بیان تلخکامی ها در زبانی شیرین است
گروه فرهنگی-سیدمحمدمهدی موسوی: در حاشیه پانزدهمین محفل طنز قمپز که هفته گذشته در شهر مقدس قم برگزار شد، فرصتی دست داد تا دقایقی با «مصطفی مشایخی» از شاعران مطرح و برجسته کشور در زمینه طنز که کتاب «اخمخند» در همین باره از وی منتشر شده و البته در زمینه نثر جدی نیز چندین کتاب و اثر دارد، گپ و گفتی صمیمانه داشته باشیم.
آنچه در ادامه ملاحظه می کنید، چکیده از مهم ترین دیدگاههای این شاعر و نویسنده طناز در خصوص وضعیت شعر و نثر طنز در ایران، استعدادهای جوان این عرصه و نیز برخی نکات مهم درباره تمایز و تفاوت لودگی و شوخی های نامتعارف با طنزپردازی در وادی شعر و ادبیات در گفت و گو با «حمایت» است.
با توجه به این که معمولاً در مناسبتهای مختلف در محافل ادبی شهرهای مختلف کشور حاضر می شوید، میزان اشتیاق و علاقه نسل جوان در زمینه شعر و قلم به خصوص در عرصه طنز را چطور ارزیابی می کنید؟
سطح کیفی آثار طنز جوانان واقعاً در حد قابل قبولی بود ، البته جا دارد که با مهارت و آموزش بیشتر به پختگی و عُمق بیشتری هم دست یابند تا در ادامه بتوانند به درخشش های خود در این عرصه ادامه دهند. به هر حال در عرصه شعر و نثر جدی و همچنین طنز و به طور کلی سایر شاخههای هنر و ادبیات ، استعدادهای بسیار خوبی در سطح کشور داریم اما جای تاسف است؛ این که گاهی به خاطر عدم حمایت های لازم، این استعدادها در مسیر صحیح خود قرار نمی گیرند. با این وجود، من به توان و قابلیتهای نسل جدید اعتقاد خاصی دارم؛ هر چند که شاید تا حدی فزونی و فراگیری استفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی باعث شده یک مقدار طنازی به ویژه در شعر به سمت شوخیهای نه چندان مناسب که خاصیت یکبار مصرفی هم دارند برود که این مساله آفتی جدی است.
به نظر شما در شرایط فعلی چقدر جامعه ما به ادبیات طنزآمیز نیاز دارد؟!
شکی نیست که خیلی! البته این را هم باید بگویم که خوشبختانه هیچ گاه بین طنز و مردم جامعه ما وقفه و فاصله مشهودی نیافتاده است و این به خاطر ذات و ماهیت خود طنز است که در عین بیان تلخکامیها، زبانی شیرین و دلنشین دارد که تودههای مردم خصوصاً نسل جوان با آن همواره ارتباط خوبی برقرار میکنند.
کار طنز این است که با زبان خنده، ناموزونی ها و بی تناسبیهای جامعه را به ما بیان میکند و از این حیث شاعر و نویسنده طنزپرداز به خوبی میتواند ضمن حفظ حریم های عرفی و شرعی در کار خود، دردهای مردم را به مسئولان نشان دهد و تاثیر خود را بر فضای اجتماعی و سیاسی کشور بگذارد. به همین خاطر هم است که معمولاً استقبال خوبی از طنز حالا چه مکتوب و چه شفاهی میشود زیرا مسائلی را كه مردم با آن درگیرند، از زبان طنزپردازها میشنوند و با آن ارتباط برقرار می کنند.
جایی می خواندم که یکی از شاعران بسیار برجسته در عرصه شعر طنز گلایه کرده بود که چرا شاعران طناز را به عنوان شاعران درجه دوم می شناسند ، نظر شما در این خصوص چیست؟!
بله ، این هم متاسفانه یکی از واقعیت های تلخ روزگار ماست و حال آن که می بینیم در طول تاریخ ما بزرگترین شاعران ایرانی همچون حافظ، مولوی، سعدی ، عبیدزاکانی طنزپرداز بوده و در این عرصه با هنرمندی تمام شاهکارهایی خلق کردهاند که هنوز هم پس از گذشت قرن ها، مورد توجه جدی عموم مردم است. همچنین در دوران معاصر نیز بسیاری از مردم با آثار شاعران مطرحی چون دهخدا، منوچهر احترامی، کیومرث صابری فومنی، زرویی نصرآباد ، مهدی استاد احمد ، رضا رفیع، ناصر فیض و ... و ارتباط زیادی گرفته و می گیرند.البته خوشبختانه در سال های اخیر یک مقدار آن نگاه نه چندان مناسب نسبت به شاعران طنز ، اصلاح شده به طوری که حتی افرادی که شعر جدی می گویند نیز به شعر طنز رو آوردهاند و طنز رفته رفته جایگاه خودش را در حال پیدا کردن است.
برای این که شعر و نثر طنز به سمت و سوی فکاهه و لودگی نرود، چه باید کرد؟!
به نکته خوبی اشاره کردید، این مساله جزو مهم ترین دغدغه های ما بوده و است. به نظرم باید در همین محافل به خصوص جلسات آموزشی بکوشیم که طنز را هدایت كنیم تا به سمت فكاهه و لودگی نرود. معتقدم که سوژههایی همچون مادرزن و مادرشوهر یا خربزه خوردن و پای لرز آن نشستن مشكل امروز جامعه ما نیست بلكه طنزپردازها باید به مسائل اخلاقی و اجتماعی مهم بپردازند؛ همان كاری كه حافظ و سعدی نیز به شیوایی خاصی در زمان خودشان انجام میدادند. نکته بسیار مهم در این راستا، تبیین درست حد و حدود عرفی، اخلاقی و دینی در طنازیهای شاعرانه و ادیبانه است . متاسفانه برخی از نسل جوان طنز را با لودگی اشتباه گرفته و گاه در اشعار و یا متن هایشان می بینیم که به اسم طنزگفتن خطوط قرمز مناسبات اخلاقی و عرفی را زیر پا گذاشته و دچار سطحینگری و یک نوع شوخی های غیرمتعارف با جامعه اسلامی شده اند که باید از این حیث خیلی مراقب بود چرا که این وادی ها برای شاعر و طنزپرداز جوان آفت خطرناکی است.
رسالت/گفتگو با نفيسه روشن بازيگر تئاتر، سينما و تلويزيون: سينماي ايران نياز به بازنگري
ناهيد جعفرپور کامي
اشاره:
نفيسه روشن متولد 1361 بازيگر تئاتر، سينما و تلويزيون است. او در باغ صباي تهران به دنيا آمده و داراي مدرک کارشناسي حقوق دانشگاه آزاد اسلامي است. علاقه زيادي به بازيگري دارد. آنچه
مي خوانيد حاصل گفتگويي کوتاه با اين هنرمند تواناست؛
* دنياي بازيگري و سينما، کجا و چگونه وارد زندگي شما شد؟
از کودکي علاقه زيادي به اين حرفه مخصوصا بازيگري داشتم. اميدوار هم بودم که حتما به اين حرفه دسترسي پيدا مي کنم . با تلاش هاي زيادم به اين حرفه رسيدم و اميدوارم خدا هم به من کمک کند.
* قصد داشتيد در عرصه سينما در چه جايگاهي قرار بگيريد و آيا به هدف خود رسيده ايد؟
در سينما هميشه مي گويند که آدم بايد نقش خوب بگيرد و البته اين حرف کاملاً درست است ولي علاوه بر آن سعي کردم نقش هايي را که بازي مي کنم هرچند کوتاه، به خوبي پيدا و ايفا کنم.
* اين نقش ها چگونه منتخب نفيسه روشن مي شوند و
نقش آفريني کدام جنس از کاراکترها را بيشتر مي پسنديد؟
مانند همه، نقش به من پيشنهاد مي شود، فيلمنامه را مي خوانم. اگر خوب بود و خوشم آمد انتخابش مي کنم. متاسفانه تنوع نقش زنان در ايران زياد نيست، معمولاً خيلي خوب هم پرداخته
نمي شوند. با اين حال هنوز اتفاقات خوبي رخ مي دهد.
* بازيگري دنياي سختي است و براي زنان هنرمند اين عرصه سخت تر. انگيزه هايي که حضور و ادامه راه را براي شما ايجاد کرده چيست؟
سختي، دليلي براي ادامه ندادن نيست. آدم کاري را رها مي کند که دوست ندارد. کارهاي آسان هم لزوماً لذت بخش نيستند.
* نفيسه روشن در مجموعه تلويزيوني « برابر با اصل» درخشيد و در«زماني براي عاشقي» ادغامي از دو نقش آفريني را به خوبي انجام داد. تفاوت دراين نقش آفريني ها چگونه است و اصولاً خود را بازيگري مي دانيد که درون نقش مي رود؟
نقش را بايد پيدا کرد و شناخت. بايد سعي کرد مانند آن شخصيت فکر، رفتار و زندگي کرد وگرنه بين درون نقش رفتن و اينکه نقش درون انسان بيايد، فرق چنداني نيست.
* چه مسيري را در حال طي کردن داريد؟
سينما نسبت به آن سال ها خيلي فرق کرده، مي شود گفت سينماي ايران از دوران پويايي اش دور شده و نياز به بازنگري دارد اما هنوز قابليت درخشيدن دارد.
* نقش هايي که اکنون انتخاب مي کنيد با پشتوانه تجربه حرفه اي
که همراه داريد بر چه اصولي استوار است و دليل اين نگرش و انتخاب برگرفته از چيست؟
بايد ديد نقش هايي که به من پيشنهاد مي شود بر چه اصولي استوار است و برگرفته از چيست.
* آيا قصد ساخت فيلمي را که کارگردانش خودتان باشيد، داريد؟
هنوز زمينه اش فراهم نشده است.
* نام نفيسه روشن در ميان ستارگان فيلم هاي کارگردانان بزرگ سينماي ايران وجود دارد، نقش هايي که خوش درخشش بوده اند.
کدام اثر يا آثار خود را بيشتر از همه مي پسنديد و دلتان براي ديدنش تنگ مي شود؟
من معمولاً به پشت سرم نگاه نمي کنم.
* براي موفق بودن در عرصه سينما، يک بازيگر حرفه اي بايد به چه نکاتي توجه داشته باشد؟
در نگاه اول، بازيگري هم مانند ساير مشاغل، يک حرفه است، يک تخصص هنري است، بازيگر بايد مرتب روي قابليت هاي بدني و بيان، روانشناختي شخصيت و تکنيک کار کند، مرتب مطالعه کند و در حال يادگيري تازه ها باشد.
* سينماي کنوني ايران را در چه حال و اوضاعي مي بينيد و روزگار اين هنر از ديدگاه شما در سال آينده چگونه خواهد بود؟
اکثر کارگردانان سينما در سال هاي اخير به جاي آنکه فرصت ساخت فيلم سينمايي داشته باشند تله هاي بي ارزش تلويزيوني کار کرده اند.
مي توانيد به من بگوييد چرا؟ طبعاً هر جا که کارگردان کار کند بازيگر بازي مي کند.
* اهل سينما رفتن هستيد؟
بله، صد در صد.
* معمولا براي سفر کجا را انتخاب مي کنيد؟
هر جا که آرامش داشته باشم و خودم را در آن مکان، رها کرده و استراحت کنم.
* اتفاق افتاده به جاي استفاده از وسيله شخصي، با وسيله حمل و نقل عمومي رفت و آمد کنيد؟
خير. تا به حال به سوار شدن به وسيله حمل و نقل عمومي فکر نکرده ام. حالا که به آن فکر ميکنم ميبينم دوست ندارم.
* بهترين رفيق تان چه کسي است؟
همسرم براي من دوست خوبي است. البته اهل رفيق بازي نيستم. يعني هيچ وقت آدم دوست بازي نبوده ام.
* دوست داريد با کدام بازيگر همبازي شويد؟
سئوالتان سخت است. خيليها هستند.
* از مرگ کدام هنرمند متأثر شديد؟
مرحوم خسرو شکيبايي.
* از بازي کدام بازيگران تأثير گرفتيد؟
استاد پرويز پرستويي.
* کار جديدي آماده پخش نداريد؟
فعلاً خير.
* در زندگي از چه چيزي مي ترسيد؟
از بيمار شدن و در بستر و يک جا افتادن مي ترسم. براي خودم دعا
مي کنم که خدايا به روزي نيفتم تا ديگران مجبور به تر و خشک کردنم شوند. اگر قرار است اتفاقي بيفتد بهتر است يک دفعه از دنيا بروم.
* بدترين قسمت زندگي تان چه بوده؟
اصلاً نگاه من به زندگي اينطوري نيست. من قسمت هاي خيلي بد زندگي ام را فراموش مي کنم.
* نظر مردم تا چه اندازه بر روند کاري و زندگي تان تأثير
مي گذارد؟
نظر آنها برايم محترم است اما هيچ زمان اتفاق نيفتاده که بخواهم شيوه زندگي خود را با نظر آنها هماهنگ کنم. من البته براي اظهار نظرهاي واقعي احترام قائل هستم.
* حرف آخرتان؟
زياد زندگي را سخت نگيريد. همه چيز خودش به سادگي اتفاق
مي افتد.
رسالت/امير آقايي در برنامه سينماي ايران:
مگر ما چند کارگردان مثل حاتمي کيا داريم؟
چندي پيش برنامه سينماي ايران ميزبان اميرآقايي، شبنم مقدمي و مهرداد اسکويي بود که با هر کدام از آنها درباره نقش ها و فيلم هايشان گفتگو کردند.
* امير آقايي: به حاتمي کيا دين دارم
امير آقايي در باره حضورش در فيلم باديگارد گفت: باديگارد حتي بهتر از آن چيزي که در فيلمنامه خواندم، بود. ضمن اينکه من به حاتمي کيا دين دارم و اولين کار جدي من سال 79 در سريال خاک سرخ با حاتمي کيا بود و سال بعد از آن هم ارتفاع پست را با او کار کردم. وي ادامه داد: مگر ما چند تا از اين نوع کارگردان ها در سينمايمان داريم که دغدغه هاي بزرگ داشته باشند؟ به عنوان مثال، شخصي مثل پرويز پرستويي براي من متد نيست، مکتب است. وي درباره بازي اش در باديگارد گفت: آن چيزي که در ابتدا که فيلمنامه را خواندم دست و دلم را لرزاند اين بود که با نقشم که رياست حفاظت بود چه کار بايد کنم؟ از آنجا که معتقدم همه کاراکترها درون ما پنهان هستند احساس کردم اين نقش در من وجود دارد و تنها بايد شمايل، راه رفتن و نگاه آن تغيير کند. آقايي گفت: در اين فيلم رفاقتم با حيدر (پرويز پرستويي) را دوست داشتم. يادم مي آيد درسکانس پاياني جمله اي ميان ما رد و بدل شد که من اصلا نمي توانستم به صورت پرستويي نگاه کنم.
بازيگر فيلم باديگارد در باره زمان اين فيلم نيز گفت: مدت زمان فيلم را دقيقا نمي دانم و براي اولين بار با تماشاچيان فيلم را مشاهده کردم. خدا را شکر همه فيلم را دوست داشتند و هرکسي که مرا ديد از فيلم ابراز رضايت کرد. البته اين اتفاق بايد
مي افتاد، معتقدم باديگارد يکي از فيلم هاي پر فروش سال بعد خواهد بود.
وي با اشاره به وسواس زياد خود در اجراي نقش هايش
گفت: هميشه گفته ام بهترين نقشم را تا به امروز بازي نکردم و امير آقايي چهل و اندي ساله با امير آقايي بيست سال پيش تفاوت دارد. شايد نقشي را که سال ها پيش بازي کردم با تجربه امروزم بسيار متفاوت مي شد. معتقدم ديگر وقت آن است که بايد خودمان را بنويسيم. چند سالي
مي شود که شخصيت هايي را که پيدا نمي کنم، خودم
مي نويسم. به همين خاطر فيلمنامه آيت را نوشتم زيرا آيت کسي است که سال ها دنبالش بودم و هيچ وقت آن را نيافتم.
آقايي در پاسخ به اين سئوال که آيا در فيلم آيت بازي هم خواهد کرد يا نه؟ پاسخ داد: با يکي دو تهيه کننده براي ساخت آيت صحبت کردم و حبيب ايل بيگي در جريان اين کار هست و بايد حمايت کند، چرا که فيلم سختي است و اگر خودم آن را بسازم بازي نمي کنم البته آيت را چه بازي کنم يا نه بايد به وجود بيايد. آقايي در پاسخ به اين سئوال که فيلم را آيا با دل مي بيند يا با عقل؟ گفت: کاملا دلي مي بينم و مثل مخاطب عادي مي نشينم و بار اول از ديدن فيلم لذت مي برم. وي درادامه با اشاره به اينکه پس از گرفتن نقش، تمرينات مداومي را انجام مي دهد، گفت: وقتي که خواب نقش را ببينم مي فهمم که درگير آن شده ام. امروز وقتي
مي خواستم باديگارد را ببينم خيلي استرس داشتم اما ديدن فيلم به همراه تماشاچيان خيلي لذت بخش است، چرا که با بازخورد آنها مي فهمي کجا خوب بودي و کجا اشتباه کرده اي!
بازيگر فيلم باديگارد در باره فعاليت در تئاتر نيز گفت: سيزده سال است با تئاتر قهرم و در آن کار نمي کنم، البته نمايشنامه ام خارج از ايران به زبان هاي
آلماني و فرانسوي کار شده البته داخل ايران نه. وي در باره علت قهر خود با تئاتر گفت: خيلي چيز عجيبي نيست، چرا که معتقدم با اينکه همه مي دانيم تئاتر عشق مي خواهد اما اين دليل نمي شود فعالان اين عرصه چهار سال پول نگيرند بعد هم بگوييم چون عاشق هستند. اتفاقا آنها بايد پولشان را نقد بگيرند چرا که روي صحنه عرق جبين مي ريزند. آقايي در باره اهميت نقش بلند يا کوتاه براي او گفت: نقش کوتاه و بلند برايم اهميت ندارد بلکه ميزان چالشي که با آن نقش دچارش مي شوم برايم مهم است. مثلا در فيلم شيفت شب فقط سه سکانس داشتم اما زير و زبر آن شايد از يک نقش اصلي فيلم سينمايي هم بيشتر بود.
وي در باره اهميت ميزان دستمزد برايش در نقش هاي پيشنهادي گفت: در کارهايي که احساس مي کنم خوب از آب درمي آيد چشمداشت مالي ام در حد نرمال است اما هيچ وقت نقشي را به خاطر پول بازي نکردم. آقايي خواستار تهيه برنامه اي مانند نود براي بحث و بررسي در خصوص نحوه کار بازيگران شد و گفت: ضرورت دارد برنامه اي براي بحث و بررسي راجع به بازيگران در فيلم هاي مختلف تهيه شود. همان طور که فردوسي پور با برنامه نود توانست ادبيات فوتبال را عوض کند. فکر مي کنم ساختن چنين برنامه اي مي تواند به ادبيات و لحن بازيگري در سينما کمک کند، چرا که بازيگران مي دانند قرار است هر هفته به چالش کشيده شوند.
* شبنم مقدمي: سختگيري در قبول نقش فضيلت نيست
شبنم مقدمي بازيگر فيلم زاپاس با اشاره به اينکه نقشش را در اين فيلم دوست دارد گفت: نيک نژاد در کار انرژي خاصي دارد و با اينکه ممکن است درونش غوغا باشد تا فيلم به جشنواره برسد، اما در عين حال آرام است و آرامش خاصي را به بازيگر القا مي کند. از کار با او بسيار لذت بردم چرا که او دقيقا مي داند از بازيگر چه مي خواهد. وي با اشاره به اينکه حتما در آينده نيز جلوي دوربين نيک نژاد بازي خواهد کرد، گفت: به دليل همکاري خوبي که در فيلم زاپاس داشتيم حتما اين همکاري تکرار خواهد شد. مثلا اگر در جريان بازي و ترکيب بندي مي خواستم چيزي را به نقش اضافه کنم و او اگر آن را نمي خواست، خيلي ظريف آن قسمت را از نقش من مي گرفت. مقدمي با بيان اينکه زاپاس را به همراه تماشاگران در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر مشاهده کرده است گفت: فيلم را خيلي دوست داشتم و از ديدن آن لذت بردم. البته دو کار ديگرم را که ابد و يک روز و نفس بود، نيز دوست داشتم.
بازيگر فيلم زاپاس با بيان اينکه نقش هاي بلند و کوتاه براي او اهميت چنداني ندارد، گفت: هميشه سعي مي کنم نقش هايي را بازي کنم که دوست دارم. اگر نقش کوتاه هم بازي مي کنم حتما بايد آن را دوست داشته باشم. خيلي طول نقش برايم مهم نيست و اينکه چه قدر مرا به چالش مي کشد برايم اهميت دارد. وي در پاسخ به اين سئوال که آيا نقش هاي پيشنهادي را با وسواس قبول مي کند؟ گفت: تا حد کمي بله! البته نه گفتن به نقش ها يک فضيلت نيست، چرا که يک بازيگر هرچه پرکارتر باشد برايش بهتر است و اين سختگيري هايم مقداري مرا عقب مي اندازد. بازيگر زاپاس با اشاره به شهر زيباي راميان در استان گلستان که فيلم در آنجا تهيه شده است، گفت: اين شهر کوچک بسيار زيباست و طبيعت عجيبي دارد، اينکه دوربين از شهر، اتوبان و مدنيت بزرگ جدا شود بسيار خوب است. نقش من نيز زني بود که دنبال دريافت ويژگي هاي شهري بود اما خودش يک زن شهري نبود و به همين خاطر نقشم را خيلي دوست داشتم.
وي درمورد فعاليت در تئاتر نيز گفت: تلاش مي کنم تا حتما سالي يکي دو بار کار تئاتر داشته باشم، چرا که خاستگاه من آنجاست. آخرين کارم نيز تونل بود که تير و مرداد امسال، آن را بازي کردم. مقدمي در باره بازي در فيلم ابد و يک روز سعيد روستايي گفت: روستايي خيلي کارش را خوب بلد است و يک نابغه محسوب مي شود. او بيشتر از سن و سال خود تجربه دارد، وقتي فيلم را مي بينم مي فهمم که دليل سختگيري هايش در کار بي مورد نبوده است. در آن موقع شايد پيش خودم مي گفتم من که با تجربه ام، چرا تا اين حد سختگيري مي کند؟ اما الان دليل آن را متوجه مي شوم. به نظر من بايد به کارگردان هاي فيلم اولي بيشتر بها داده شود و به آنها اعتماد شود.
* اسکويي:از توجه مسئولين سازمان سينمايي به فيلم هاي مستند خوشحالم
در بخش دوم اين برنامه مهرداد اسکويي در باره ساخت فيلم «رؤياهاي دم صبح» و حضور آن در جشنواره فيلم فجر گفت: از اينکه با فيلم مستند رؤياهاي دم صبح در جشنواره حضور يافتم احساس غرور مي کنم. معتقدم دهه گذشته دهه سينماي مستند در اروپا و آمريکاي شمالي بود و دهه پيش رو دهه سينماي مستند، فيلم هاي کوتاه و انيميشن در ايران است. وي ادامه داد: از اينکه با سياست هاي
سازمان سينمايي، يک اتفاق خوب در باره فيلم مستند در حال شکل گرفتن است بسيار خوشحالم. کارگردان فيلم مستند رؤياهاي دم صبح افزود: حضور سينماي مستند براي نخستين بار در جشنواره فيلم فجر بسيار امر پسنديده اي است. فيلم من در جشنواره برلين در کنار فيلم هاي ارزشمند خارجي در بخش هاي ديگر براي رسيدن به جايزه خرس طلايي رقابت کرد و از همان آغاز کار به همراه تيم توليد در فکر اين بوديم که يک کار کاملا حرفه اي را عرضه کنيم.
وي خاطرنشان کرد: تا کنون يک برنامه ريزي مدون براي عرضه فيلم هاي مستند در جاهايي که بايد باشند وجود نداشته است اما در حال حاضر با سياست هاي سازمان سينمايي يک اتفاق خوب در توجه به سينماي مستند در حال وقوع است. اسکويي با ابراز خوشحالي از اينکه قرار است اين فيلم در ايران اکران عمومي شود، گفت: البته طبق قرارداد، قرار است اين فيلم در چند کشور ديگر نيز به نمايش دربيايد. با توجه به سياست هاي خوبي که در حال اجرا و برنامه ريزي است فکر مي کنم سينماي مستند خيلي زود جاي خود را در ميان خانوارهاي ايراني باز کند و مطمئنا مردم از آن استقبال خواهند کرد.کارگردان فيلم هاي مستند با تقدير از فيلم ابد و يک روز سعيد روستايي خاطرنشان کرد: معتقدم اگر سينماي ايران سالي يک فيلمساز و يک استعداد را به سينماي ايران معرفي کند کار خود را کرده است. البته سينماي ايران خوشبختانه همين کار را مي کند و روي ريل خود در حال حرکت است. وي با ابراز خوشحالي از حضور مسئولين سازمان سينمايي براي ديدن فيلمش در جشنواره گفت: از اينکه رئيس سازمان سينمايي به همراه خانواده اش و دبير جشنواره فجر براي ديدن فيلم مستند رؤياهاي دم صبح در سالن حاضر شدند بسيار خوشحالم، چرا که حضور آنها حکايت از توجه و حمايتشان از سينماي مستند است و ما مستندسازان اين را خوب مي فهميم. سينماي مستند، آرشيو، هويت و بايگاني يک کشور است و ما مي توانيم معضلات و توانمندي هاي مردم را از طريق سينماي مستند به خودشان نشان دهيم. ما نمي توانيم نبض مردم را در دست بگيريم مگر اينکه آن چيزهايي را كه نياز دارند به آنها عرضه کنيم.
شرق/گفتوگو با سیروس الوند
به بزرگان سینما کملطفی شد
عسل عباسیان
سیروس الوند، پس از سالها تجربه فیلمسازی، در عین اینکه خودش را جزء «موافقان جوانگرایی در سینما» میداند، اما میگوید این جوانگرایی باید طوری مدیریت شود که به بیاعتنایی به بزرگان سینما نینجامد. با او درباره اهمیت این ماجرا، در شرایطی که روز گذشته در صف انتظار برای رأیدادن ایستاده بود، گفتوگوی تلفنی کردیم.
با جوانگرایی در سینما چقدر موافقید؟ یعنی اینکه سیاستها به سمت پروبالدادن به نیروهای تازهکار باشد؟
کلا جوانگرایی خوب است، من ابدا مخالف آن نیستم. کمااینکه در فیلم «مزاحم»، خسرو شکیبایی که رول یک فوقستاره را بازی میکند، در دیالوگهایش میگوید: «سینما مال جووناس، اونایی که عاشقن، وقتی بیان ما هم میریم کنار». این دیالوگ، پیام آن فیلم هم هست. من صددرصد موافق این هستم که نیروهای جوان و خلاق به عرصه سینما بیایند.
به نظر میرسد سیاستهای سینما نیز همسو با همین جوانگرایی است. مثلا در جشنواره اخیر، به جوانها توجهی ویژه شد. چقدر با این رویه موافقید؟
من در عین اینکه موافق حضور جوانها در سینما هستم منتها فکر میکنم این نباید منجر به نادیدهگرفتن بزرگان این عرصه شود. چیزی که در جشنواره امسال به چشم آمد را من سه، چهارسال است که میبینم؛ یعنی این بیشتردیدن جوانها، مختص جشنواره امسال نیست. از چندسال قبل و در دوران آقای شمقدری میبینم یک سال فیلم من و جیرانی و داوودنژاد را در یک پکیج گذاشتند و بهعنوان «نوعی نگاه» ارائه دادند و از بخش رقابتی ما را کنار گذاشتند ولی فیلمهایمان را نمایش دادند. این ماجرا به دوران فیلم «پرتقال خونی» برمیگردد.
زمان فیلم «این سیب هم برای تو»، گفتند پیشکسوتان را خارج از مسابقه نمایش میدهیم که فیلم من و آقای فرمانآرا و سینایی از رقابت کنار گذاشته شد. حتی پس از این تصمیم من اعلام کردم نسبت به آقای جوزانی پیشکسوت نیستم و ایشان از من چندسالی بزرگترند؛ اما پاسخ این بود که بهلحاظ سینمایی ما شما را پیشکسوت محسوب میکنیم. در جشنواره امسال هم که فیلمی از فیلمسازان پیشازانقلاب اصلا نداشتیم و از قدیمیترها، پوراحمد، حاتمیکیا، تبریزی و میرکریمی بودند که سهمشان نهایتا در نامزدها و جوایز خیلی کم بود. پس این موضوع جوانگرایی جدید نیست و چندسالی است بهطور چراغ خاموش در حال رخدادن است. درواقع اساسا در سالهای اخیر مدیران سینمایی، بزرگترها را اصلا تحویل نگرفتند. امسال به فیلم آقای تبریزی با آنهمه کاندیدا یک جایزه مشترک دادند، (با خنده) یعنی کلا یک نصفهجایزه به ایشان تعلق گرفت!
خب ممکن است صرفا بنا بر «سیاست جوانگرایی» نباشد و به کیفیت فیلمهای این اسامی مربوط شود!
ولی من احساس میکنم تعمدی در این عملکرد وجود دارد که ابدا هم سلامت نیست وگرنه جوانها که میآیند و کارشان را میکنند. من امسال «ایستاده در غبار» را ندیدم اما «ابد و یک روز» را دیدم و اتفاقا فیلم برگزیده خودم هم هست. «خشم و هیاهو» و «لانتوری» را دیدم، یا در یک گونه سینمای بدنه فیلم خانم پاکروان (نیمهشب اتفاق افتاد) و آقای کیایی (بارکد) را هم دیدم و همه فیلمهایی بودند که دوست داشتم. بهطورکلی اعتبار این جشنواره فیلمسازهای جوان بودند منتها در چه شرایطی؟ در شرایطی که به فیلمسازهای شناختهشده یا کلا فرصت فیلمسازی داده نشد یا فیلمشان به جشنواره نرسید و به هررو مورد کملطفی مدیران سینمایی قرار گرفتند.
در چنین شرایطی فیلمسازهای قدیمیتر چه باید بکنند؟
آنها باید به قوت قبل فیلمشان را بسازند. هرکدام از این افراد شناسنامه و امضایی دارند که باید براساس آن همچنان فیلم بسازند. امثال کیمیایی و مهرجویی که دیگر هر فیلمی نمیتوانند بسازند. این بزرگان طی ٤٠، ٥٠سال یک هویتی پیدا کردهاند که باید در همان اندازه فیلم بسازند. این بیمهری به بزرگان فقط اینجا اتفاق میافتد. کمااینکه آنتونیونی در آستانه ٩٠ سالگی فیلم میسازد در شرایطی که روی ویلچر است، منتها ویم وندرس بهعنوان دستیار همه کارهایی را که او میخواهد به گروه بازیگران توضیح میدهد. پشت صحنه فیلم و خود فیلم او را در جشنواره دهلی تماشا کردم و کاملا دیدم که چطور قدر او بهعنوان یک پیشکسوت دانسته میشود. منظورم این است که حتی آنتونیونی که بهلحاظ فیزیکی نمیتواند راه برود و روی صندلی چرخدار است، اما ذهن و ذوقش همچنان مورد حمایت است و به کمک ویم وندرس فیلمش را میسازد. ما نباید بهسادگی از ارزشهایی که بزرگانمان دارند بگذریم و آنها را نادیده بگیریم. سالها طول میکشد کسی بشود «مهرجویی»! کمااینکه وقتی «علی حاتمی» را از دست دادیم کسی دیگر شد «حاتمی» و مثل او آمد؟ اینها گنجینهاند. دولت و ارشاد باید کوشش کنند بزرگان فیلم بسازند و آنها را تحت حمایت مادی و معنویشان قرار دهند که متأسفانه این اتفاق هنوز نیفتاده است.
فرهیختگان/احمد مسجدجامعی در اختتامیه «درجستوجوی گمشده» از فریده لاشایی گفت
ناصر تقوایی خودش را نفرین کرد
گروه ادب و هنر: سه سال بعد از آنکه فریده لاشایی ساعت پنج عصر یکشنبه 6 اسفند 91 در 68سالگی از بیماری سرطان شکست خورد و پیکرش در دربندسر تهران آرام گرفت، دخترش مانلی کیکاووسی نمایشگاهی با عنوان «درجستوجوی گمشده» در موزه هنرهای معاصر برگزار کرد تا روایتی واقعی از مادرش ارائه دهد. اختتامیه این نمایشگاه سهماهه همزمان شد با خبر تاسیس بنیاد فریده لاشایی و تمایل ناصر تقوایی برای ساختن فیلمی از زندگی این هنرمند. سومین سالگرد درگذشت فریده لاشایی مجالی فراهم آورد تا دوستداران این هنرمند و جمعی از چهرههای فرهنگی در موزه هنرهای معاصر دور هم جمع شوند تا درمراسم اختتامیه نمایشگاهی از این هنرمند در موزه هنرهای معاصر شرکت کنند و از وجوه مختلف او حرف بزنند. احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران از مانلی کیکاووسی برای تلاشش در برگزاری این نمایشگاه تشکر کرد و گفت: «حس مهر و مهربانی در ذات نگاه هنری فریده لاشایی وجود دارد. نکته مهم و جالبتوجه درباره این نمایشگاه این است که همه آثار فریده لاشایی از کارهای ضعیف و ابتدایی او گرفته تا دستنوشتهها و عکسها و کارنامه دوران تحصیلش در این نمایشگاه پیش چشم مخاطب قرار گرفته است، این رویکرد باعث شده است ظرفیت و چگونگی شکلگیری خلاقیت در هنرمندی مانند فریده لاشایی قابلمشاهده باشد.» وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی از طرحی گفت که از سوی موزه هنرهای معاصر مطرح شده است و براساس آن باید 30 اثر از هنرمندان ایرانی و 30 اثر از هنرمندان جهانی برای نمایش به کشورهای مختلف فرستاده شود. مسجدجامعی پیشنهاد داد در این نمایشگاه از روشی که برای نماش آثار فریده لاشایی استفاده شده است، بهره ببرند. پس از مسجدجامعی نوبت به ناصر تقوایی رسید تا درباره هنرمندان زن ایران سخن بگوید. کارگردان «ناخدا خورشید» به چندوجهیبودن شخصیت فریده لاشایی درمیان زنان هنرمند ایرانی اشاره کرد و گفت: «لاشایی هنرمندی چندوجهی بود که در همه زمینهها خیلی خوب کار میکرد، تجربه تئاتر داشت، خوب مینوشت و همیشه با شکل خوبی خود را ارائه میکرد. به این ترتیب آیا وقت آن نرسیده است که همه زنان ما صحبت کرده و به سخن درآیند؟ ما زنان موفق اما اندکی در هنر و ادب معاصر داریم که به دلیل نوع اندیشه و جهانبینی وسیعشان جزء چهرههای محوناشدنی فرهنگ ما هستند و فریده یکی از آنهاست. من همچنان میبینم که زنان هنرمند ما با وجود آنکه موقعیتهای کمتری دارند و تعداد آنها نیز از هنرمندان مرد کمتر است، جای مهمتری را به خود اختصاص دادهاند و منحصربهفرد هستند، افکار آنها مخصوص خودشان است و نیروی خالصی موجب شده است کار هنری خلق کنند.» تقوایی با اشاره به آشنایی خانوادگیاش با فریده لاشایی و چند سفری که با هم بودهاند، گفت: «لاشایی، فردی جامعالاطراف بود و نسبت به هیچچیز تعصب نداشت. این گشادگی فکر قطعا در زمینههای اجتماعی کار او تاثیر گذاشته است. فریده بسیار دوست داشت که من از زندگی و کارش یک فیلم بسازم و من خودم را نفرین میکنم که این کار را هیچگاه انجام ندادم. شاید به کمک همسر فریده بتوانم فیلم دیگری بسازم، هرچند فرصت اصلی از دست رفته است، فکر میکنم او آنقدر گشادگیفکر و هنر داشت که هیچ زمان برای معرفی دوباره او دیر نیست.» در این میان سهراب سپهری، از لحاظ فرم و فضا به فریده لاشایی نزدیکتر است، هرچند به عقیده من تفاوتهای قابلتوجهی هم از نظر نقطه شروع، تکنیک و نتیجهگیری در کارهای آنان وجود دارد. فریده لاشایی برخلاف اغلب نقاشان مدرنیست ایرانی برای تجرید طبیعت با آن روبهرو نمیشود بلکه با فاصلهگیری از طبیعت به تاریخ و حافظه رجوع میکند. او از طبیعت آشناییزدایی نمیکند بلکه میکوشد با خلق تصاویر آشنا بیننده را به خاطرهای شخصی نزدیک کند.» حالا قرار است با تاسیس بنیاد فریده لاشایی بستری برای شناخت بیشتر کولیهای سرگردان نقاشیهای او فراهم شود و این بنیاد بخشی از کارش را به حمایت از نویسندگان و منتقدان اختصاص بدهد، چراکه لاشایی تمایل و علاقه زیادی هم به نویسندگی داشت و رمان «شال با مو» او شاهدی براین مساله است. در مراسم افتتاحیه نمایشگاه نقاشیهای فریده لاشایی در موزه هنرهای معاصر ایران، علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قول داده بود تا از بنیادی به نام این هنرمند حمایت کند.
قدس/چرا پوشش هنرمندان در مراسم رسمی با عرف جامعه متفاوت است
عجیب و غریب بپوش تا دیده شوی
قدس آنلاین/ صبا کریمی: با اینکه دو سه هفتهای از پایان سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر میگذرد، اما بحث پوشش بازیگران و لباسهای عجیب و غریبشان در هنگام حضور در مراسم فرش قرمز هنوز هم داغ و نقل هر محفلی است.
جالب اینکه امسال بیشتر از فیلمها، پوشش بازیگران سوژه داغ عکاسها و گزارشهای خبری شده بود. در این دوره از جشنواره به نسبت دورههای گذشته هنرمندان به پوشش خود توجه بیشتری داشتند و تمام تلاششان در متفاوت جلوه کردن حتی به قیمت نامتعارف و عجیب بودنشان صرف شد، تنها بهاین دلیل که بیشتر دیده و به اصطلاح شکار دوربین عکاسان شوند.
با وجود این که هر روز عکسهای شب قبل کاخ جشنواره روی خروجی سایتها و خبرگزاریهای مختلف بود، این سوال مطرح میشود که قواعد مرتبط با پوشش لباس در مراسمی همچون جشنواره فیلم چیست و آیا اساساً این مقوله باید از قواعد خاصی پیروی کند؟ آیا در اینباره نباید به عرف جامعه توجه داشت؟ به هرحال دیده شدن بیشتر یک هنرمند بخصوص در عرصه سینما به معنای فراهم آمدن فرصت بیشتر برای کار در این عرصه است، اما آیا برای دیده شدن حتماً باید متفاوت بود، آنهم این همه تأکید در تفاوت ظاهر؟
کاخ جشنواره و اشتیاق برای دیده شدن
اگر داستان پوشش هنرمندان را در جشنواره فیلم فجر و دیگر مراسمی که با حضور هنرمندان برگزار میشود، مرور کنیم میبینیم حساسیت هنرمندان به این موضوع از سالی شروع شد که سینمای اهالی رسانه و هنرمندان به صورت یکجا با هم به برج میلاد منتقل شد و فضای برج چه در محوطه بیرونی و چه در داخل سالن، زمان نشستها، معرفی فیلمها قبل از نمایش (که تاریخ اجرای این شو هم به همان سالهای اولیه برگزاری جشنواره در برج میلاد میرسد) اغلب بازیگران را نسبت به نوع پوشش خود حساس کرد. ضمن اینکه آنها متوجه این موضوع شدند که راه گریزی از دوربینهای همیشه آماده عکاسان ندارند، بنابراین به ظاهر خود بیش از پیش توجه کردند. از طرفی دیگر علاقه همیشگی هنرمندان به عکس هم مقوله دیگری بود که باعث شد به دوربین عکاسان جشنواره روی خوش نشان دهند. شاید کمتر بازیگر و هنرمندی را بتوانید پیدا کنید که در دورهای از جشنواره در برج میلاد حضور داشته اما آرشیوی از عکسهایش را در گوشه و کنار برج میلاد نداشته باشد. البته نباید از نقش برگزاری مراسم اکران خصوصی گاه و بیگاه فیلمها و نیز حضور برخی بازیگران سینمای ایران در جشنوارههای معتبر خارجی و بازتاب خبری و تصویری چنین رویدادهایی هم گذشت.
سهم جشنوارههای خارجی را نادیده نگیریم
در کنار همه اینها آن چیزی که سهم جدی در نوع پوشش و صد البته توجه بیشتر بازیگران نسبت به لباسهایشان داشت، جشنوارههای خارجی بود. بله! جشنوارههایی همچون اسکار، گلدن گلوب، کن، برلین، ونیز، ساندنس، حتی جایزه موسیقی گرمی و بالاخره هر گردهمایی دیگری که همه هنرمندان مشهورهالیوود را دور هم جمع میکند و اتفاقاً مهمترین و داغ ترین حواشی آن پوشش بازیگران است و خیلیها از مدتها منتظرند تا ببینند سوپراستارهای هالیوودی چه برند مشهوری را با چه ترکیبی بر تن میکنند و ماحصل آن هم سر از مجلههای معتبر مد در میآورد و تحلیلهای فراوانی بر مبنای آن نوشته میشود. خیلی از هنرمندان ما هم همین رویه را تقلید کردند، اما باید بپذیریم فضای هنری ایران با فضایهالیوود متفاوت است و وجه افتراق آنها در وهله نخست بدلیل تفاوتهای فرهنگی است. البته باید این مسأله را هم درنظر داشت که حتی در مراسم رسمی هالیوود هم قانون مشخص برای لباس ویژه مراسم وجود دارد؛ چیزی که جشنواره فجر از آن بینصیب است. پوشش هنرمندان درحال حاضر تابع قاعده خاصی نیست و لباس آنها کاملاً براساس سلیقههای شخصی طراحی میشود. همین امر باعث ایجاد بینظمی و هرجومرج تصویری در مراسمی چون فرش قرمز فجر یا اکران ویژه فیلمها میشود.
تدابیر بینتیجه دبیر جشنواره
امسال یکی از برنامههای دبیر جشنواره ساماندهی به نوع پوشش هنرمندان با رعایت شؤون اسلامی بود و قرار بود مشاور دبیر هم دراینباره تدابیری اتخاذ کند، اما این هماهنگی در نوع پوشش را فقط میشد در نیروهای خدماتی برج میلاد و نیروهای اجرایی جشنواره دید. مابقی آنچه دیده میشد نگاه شخصی و سلیقهای بازیگران در انتخاب نوع پوشش خودشان بود. جالب اینکه هنرمندان هرکدام با یکی از مزونها و طراحان مشهور لباس برای طراحی لباس خود هماهنگ کرده بودند.
البته باید طرف دیگر ماجرا را هم دید، بدلیل اینکه برنامههایی مانند فرش قرمز کاملاً تقلیدی و وارداتی است، فرهنگ لباس ویژه و رسمی برای چنین مراسمی در کشور ما هیچ وقت وجود نداشته است و هنرمندان برای حضور در چنین مراسمی ناگزیرند به سلایق شخصی و نهایتاً طراح خودشان رجوع کنند.
به نظر میرسد مقایسه پوشش هنرمندان هالیوودی با هنرمندان ایرانی از اساس کاری اشتباه است، زیرا شرایط فرهنگی و دینی اجازه چنین پوششهایی را به بازیگران ایرانی نمیدهد و برخی از بازیگران مرد هم با این توجیه که اجازه استفاده از کراوات را ندارند، به کت و شلوار تن نمیدهند و ترجیحشان خلق ترکیبی کاملاً مختص به خودشان است که نمونههایی از آن در لباس عجیب برخی بازیگران مانند نوید محمدزاده دیده شد؛ موضوعی که باعث شد گروهی از مخاطبان صفحه اینستاگرام این بازیگر به او اعتراض کنند و همین اعتراضها حتی طراح لباس او را به پاسخگویی واداشت. طلیعه ایمانی درباره لباسی که محمدزاده در افتتاحیه جشنواره فجر پوشیده بود، به ایسنا گفته است: خواستم این لباس برگرفته از طرحهای ایران باستان باشد اما با مواد و اجرای کاملاً متفاوت، به همین دلیل از چرم در طراحی و دوخت آن استفاده شد. ضمن اینکه رنگ پارچه مشکی بر اساس اِلمانهایی که طراحی کردیم آوانگارد به نظر میرسد. البته موضوع طراحی لباسهایی که در عرف جامعه چندان پذیرفته شده نیست، مختص بازیگران مرد نبود و در بازیگران زن هم بسیار دیده شد. در نهایت به نظر میرسد اصل این موضوع را که هنرمندان به نوع پوشش خود در چنین مراسمی اهمیت میدهند باید یک نقطه مثبت تلقی و از آن در راستای یک ترکیب واحد و متنوع استفاده کرد، مسلماً هنرمندان هم در صورت تعیین یک پوشش مشخص و رسمی بابت حضور در جشنواره استقبال میکنند؛ پوششی که هم شأن یک هنرمند را حفظ کند هم به شایستگی نمایانگر مؤلفههای ایرانی اسلامی باشد، چرا که هنرمندان الگوی بسیاری از نوجوانان و جوانان هستند و تأثیر بسیاری بر آنها میگذارند. بنابراین باید این فرصت فرهنگی را مغتنم شمرد و از آن به بهترین نحو استفاده کرد.
قدس/فرهاد حسنزاده از داستاننویسی برای نوجوانان میگوید
تنبلی فرصت مطالعه به نویسندگان نمیدهد
قدس آنلاین/ خدیجه زمانیان: فرهاد حسنزاده تا به حال آثار زیادی را در حوزه کودک و نوجوان منتشر کرده است. این داستاننویس و روزنامهنگار بیش از ۶۰ اثر نوشته و به چاپ رسانده که آثارش جوایز زیادی را هم نصیب او کرده است. حسنزاده تاکنون بیش از بیست جایزه برای آثارش گرفته که مهمترینشان نشان ماه طلایی از جشنواره بزرگ برگزیدگان ادبیات کودک و نوجوان و لوح زرین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
این نویسنده در حال حاضر مسؤول صفحههای ادبیات طنز نشریه دوچرخه است. فهرست آثار و کتابهای حسنزاده فهرست پروپیمانی است که نشان از علاقه این نویسنده به مقوله نوشتن مخصوصاً برای گروه سنی نوجوانان را میدهد. فقط «وقتش رسیده کمی پسته بشکنیم»، «زیبا صدایم کن» و«هویج بستنی» سه اثری هستند که همین امسال از این نویسنده منتشر شدهاند.
به انگیزه انتشار این آثار و مخصوصاً مجموعه داستان طنز«هویج بستنی» با فرهاد حسنزاده گفتوگو کردهایم، که میخوانید.
مهمترین مسألهای که در نوشتن داستان بخصوص برای گروه سنی نوجوان باید مورد توجه قرار بگیرد، زبان و لحن اثر است. «هویج بستنی» زبان و لحن مناسبی دارد. این پختگی از کجا آمده است؟
نویسندهای که برای نوجوانان مینویسد باید برای تأثیرگذاری بیشتر کار بیاید سمت زبان و لحن مخاطب و به آن نزدیک شود. من تلاش کردهام بدون اینکه زبان آثارم به اشتباههای رایج زبانی امروز آلوده شود، در عین اینکه وارستگی خودش را دارد، به فهم و درک مخاطب نزدیکتر شود. به نظرم زبانی روان است که خوانشش راحت باشد و دستانداز نداشته باشد. زمانی که من برای پالایش زبان داستانهایم صرف میکنم، بیشتر از زمانی است که برای انتخاب سوژه و مسائل دیگر داستان میگذارم.
مسایل و موضوعاتی که شما در آثارتان و بویژه مجموعه داستان کوتاه «هویج بستنی» انتخاب کردید موضوعاتی است که معمولاً نوجوانها با آن درگیر هستند، ترس و هیجان، تکدیگری، اختلاف طبقاتی و مسائلی نظیر اینها. چطور سوژهها را انتخاب میکنید؟
من این شانس و افتخار را دارم که در نشریهای کار میکنم که برای نوجوانها منتشر میشود. بودن در این فضا و رفتوآمد گاه و بیگاه نوجوانان و خواندن آثار آنها کمک میکند ذهن من به نوجوانها نزدیک شود و متوجه دغدغهها و مسائل آنها بشوم. البته مسائل نوجوانها بسیار بیشتر از آن چیزی است که ما نویسندگان در آثارمان منعکس میکنیم. من همیشه شرمنده نوجوانها هستم که نمیتوانم بطور کامل بازگو کننده دغدغههای آنها باشم. ولی در همین حد هم که مسائلی مطرح شده سعی کردهام خودم را جای آنها بگذارم و از حال خودم و حتی از نوجوانی خودم فاصله بگیرم، چون به هر حال چند نسل گذشته و قطعاً خاطرات من و ماجرایی که برای من در نوجوانی اتفاق افتاده، الزاماً برای این نسل جذاب نیستند. گرچه میشود جذاب هم نوشت مثل «این وبلاگ واگذار میشود» یا «هستی» که به سالهای نوجوانی خودم بر میگردد، اما آنها را طوری نوشتهام که بچهها با آن همذات پنداری کنند.
به هر حال در نوشتن برای نوجوان رفت و برگشتهایی برای من وجود دارد؛ بین حسنزاده 54 ساله و حسنزادهای که باید خودش را جای نوجوان 15 ساله بگذارد و بین این مسیر در رفت و برگشت باشد. سختی کار نوشتن برای نوجوان امروز همین مسأله است.
اتفاقاً مسألهای که بخصوص در سالهای اخیر مورد گلایه نویسندگان بوده، ممیزی بر آثار این گروه سنی است. این در حالی است که مهمترین مسأله نوجوان مواجههاش با مسأله «عشق» است.
با توجه به مسائل فرهنگی نویسندهای که برای این گروه سنی مینویسد چقدر میتواند در آثارش این دو تضاد را کنار هم جمع کند؟
به صراحت میگویم که باید با این مسأله مبارزه کرد و البته من چوب این مبارزه را خوردهام. کارم از چرخه داوریها کنار گذاشته شده، چون همواره معتقد بودهام که اداره فرهنگ و ارشاد باید ممیزی را قانونی کند. من نمیگویم ممیزی نباشد، اما باید روند قانونی داشته باشد. فیلمسازان در مقابل ممیزیهای سلیقهای مقاومت کردند و ساخت سریال «شهرزاد» نتیجه همین مبارزه است. نویسندگان هم نباید از ممیزی شدن بترسند و نباید دچار خودسانسوری شوند. من همیشه سعی میکنم عشق را به هر نحو ممکن در آثارم نشان بدهم، چون فکر میکنم در جامعهای که عشق نباشد همه چیز رنگ خشونت میگیرد و این مسأله در نهایت به ضرر جامعه است.
دو مسأله همیشه در حوزه داستانهای کودک مطرح بوده است؛ اول اینکه این داستانها با توجه به طیف وسیع مخاطبانش بسیار کم تولید میشود و مسأله دوم این است که همان اندک آثار تولیدی هم بخاطر توزیع نامناسب به دست نوجوان نمیرسد. این مسائل باعث شده نوجوان امروز از آثار ترجمه و کتابهای عامهپسند استقبال کند.
کار ادبیات و بخصوص ادبیات کودک و نوجوان مثل ماشینی است که چرخ دندههای متعددی دارد و هرکدام از این چرخ دندهها موظفند کارهایشان را درست انجام دهند تا اثر از نویسنده بدست مخاطب برسد.
اگر این اتفاق نمیافتد پس جایی از این چرخه معیوب است. این مسأله هم به سیستم مدیریت فرهنگی ما بر میگردد، بدلیل انتظاری که از کتاب کودک دارند. آنها بیشتر دوست دارند جنبه تربیتی و آموزشی اثر بر موارد دیگر بچربد و مخاطب از اثر چیزی یاد بگیرد و اگر پولی را برای خرید کتاب هزینه میکند حتماً باید نتیجهای اخلاقی در پی این هزینهکرد باشد. این نگاه کاملاً غلط است، ما همیشه از مسأله رنج میبریم و اتفاقاً یکی از دلایل کتاب نخواندن بچههای ما همین نگاه حاکم است. همین سیستم نویسندهها را محدود کرده که در چارچوب حرکت کنند و بچهها همه را به یک دید ببینند و خودشان را در آثار نویسندگان ایرانی پیدا نکنند. مسأله دیگر این است که بچهها از خانواده یا مدرسه شروع میکنند به مطالعه. متأسفانه بزرگترهای خانواده ایرانی اهل مطالعه نیستند تا بچهها از آنها یاد بگیرند.
مدرسه هم که آن قدر درگیر تعلیم و تعلم و آموزش و پرورش است که به بچهها فرصت مطالعه آزاد را نمیدهد. البته بخش دیگر، تمایل و برنامهریزی ناشران درچاپ اثر برای این گروه سنی است. اتفاقی که در سال 89 توسط کانون پرورش فکری صورت گرفت و در بستر این طرح کتابهای بسیاری منتشر شد، اما همین طرح هم مقطعی بود و ادامه پیدا نکرد.
کار نشر در عین اینکه کاری فرهنگی است، باید سودآورهم باشد. کتاب با شمارگان هزار نسخه نه برای نویسنده راضی کننده است و نه برای ناشر. به همین دلیل ناشر خصوصی مجبور است دست به عصا حرکت کند. بخش دولتی هم با عوض شدن مدیرهایش همه چیز را به حالت اول بر میگرداند، اما حتماً در جمعیت 70میلیونی، 20میلیون کودک و نوجوان وجود دارد و از این 20میلیون یک میلیون کودک و نوجوان کتابخوان. با این فرض شمارگان کتاب باید بالای 50هزار نسخه باشد و این شمارگان باعث میشود نویسندهها از راه نوشتن کتاب زندگیشان را بچرخانند و روی کتابها وقت و انرژی بیشتری صرف کنند.
آمار شما نشان میدهد حتی نویسندگان هم کتاب نمیخوانند!
بله، متأسفانه نویسندههای ما کتاب نمیخوانند و دلایلی مثل نبود موضوع در آثار داخلی بهانهای بیش نیست. به نظر من در کشور ما سوژه زیاد است. کلاً کشورهای موسوم به جهان سوم مملو از سوژهاند؛ فقر، بیکاری، جنگ و اختلاف طبقاتی در این کشورها همیشه وجود دارد و همه اینها سوژه است. حتی اگر بخواهیم از ادبیات کهن هم استفاده کنیم و این ادبیات را به آثارمان پیوند بزنیم این ادبیات بسیار غنی است. صادقانه میگویم که تنبلی و فضای مجازی فرصت مطالعه به نویسنده را هم نمیدهد. تکنولوژی وقتی وارد زندگی ما میشود با خودش جذابیتهایی میآورد که مقاومت در برابر آنها بسیار مشکل است، مگر اینکه تبدیل به مسائل عادی و جاری زندگی ما شود.
قدس/به مناسبت نمایش فیلم در انجمن سینمای دفاع مقدس
نامه مجید مجیدی به کارگردان ایستاده در غبار
مجید مجیدی در نامهای خطاب به کارگردان «ایستاده در غبار» نوشت:«شادمانم چون به خوبی و تمام قد توانستهای غبار فراموشی را از ساحت اسطورههای بی بدیل سرزمینم برداری».
به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، شب گذشته اولین نمایش فیلم های برگزیده انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس با اکران فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» در سینما فلسطین آغاز شد. به همین مناسبت مجید مجیدی نامه ای خطاب به حسین مهدویان کارگردان تحسین شده فیلم «ایستاده در غبار» نوشت.
در این نامه کارگردان به نام سینمای ایران از خرسندی و نگرانیهایش برای کارگردان جوان سخن گفته است که متن کامل نامه در زیر میخوانید:
حسین مهدویان عزیز سلام؛
خالصانه بگویم برایت از صمیم قلبم شادمانم و البته نگران.
شادمانم چون به خوبی و تمام قد توانسته ای غبار فراموشی را از ساحت اسطورههای بی بدیل سرزمینم برداری.
مردان بزرگی که زندگی شان تماشایی ست و تو چقدر خوب و صادق این زندگی را به تماشا نشستهای. زندگی و تلاش مردانی که هرگز نخواستهاند به چشم بیایند و دیده شوند اما به خواست و اراده پروردگار فداکاری هاشان تماشایی تر شده است.
این قهرمانان حالا در فیلم تو در مقابل چشمان ما راه میروند، لبخند میزنند و زندهاند، آشکارتر از همیشه، روشن و آفتابی.
حسین جان تو در این فیلم چیزهایی را دیدهای که خود به چشم ندیده ای و این دشواری کار تو را عیان میکند.
اما حسین جان نگرانی هایم کجاست...
راستش را بگویم برای فرداهایت نگرانم. تو اولین گامهایت را استوار و متین برداشتهای اما میدانم و امیدوارم تو هم بدانی که دشوارتر از گام برداشتن در یک مسیر، ثبات قدم در راهیست که پیش گرفتهای. در این خلوص ماندن دشواری فرداهای توست. اسطورهها و قهرمانان سرزمینمان به گواهی همین فیلمت ماندهاند و استوارند. امیدوارم در این مسیر تو نیز استوار و خوب بمانی.
وطن امروز/وقتی اخلاق و مذهب در فیلم «کوچه بینام» به تمسخر درمیآید!
بنبست کوچهای بدنام
گروه فرهنگ و هنر: یکی از فیلمهایی که این روزها در فصل چراغ خاموش اکران آثار مسالهدار در سینماها به نمایش درآمده، فیلمی است با نام «کوچه بینام» ساخته هاتف علیمردانی که ظاهرا با هیاهوی دستاندرکاران اینگونه آثار با فروش خوبی هم مواجه شده است.
جدا از چرخه معیوب اکران در سینماها که کلید نمایش فیلمها را در دست عدهای سینمادار قرار داده است! در این میان که فیلمی دفاعمقدسی مانند «تا آمدن احمد» به چند تکسکانس در عصر خوابگاهی(!) میرسد و هجوم سانسها به سمت فیلمی چون «کوچه بینام» میرود، باید به تامل درآوریم نکات بسیار ضداخلاقی نهفته در اثری چون «کوچه بینام» را و در این باره لازم است توضیحی درباره این فصل از اکران پس از ایام جشنواره فجر و پیش از اکران مهم نوروزی داشته باشیم که در آن معمولا آثاری به اکران درمیآیند که دچار مسائل و مشکلات ممیزی باشند یا اینکه امیدی به فروش آنها وجود نداشته باشد. آنچه پیداست فیلمی که به تهیهکنندگی منصور لشگریقوچانی ساخته شده است از گروه اول به شمار میرود. فیلمی که در لایههای داستانیاش به تمسخر اقشار مومن جامعه پرداخته و در بخش دیگری از نگره رخ داده بر آن نگاهی همراه با ارتباطاتی بیقید و بند از روابط بیاخلاقی موج میزند، چنانکه جدا از گرهگشایی گستاخانه پایانی در فیلم در طول داستانپردازی نویسنده اثر شاهد ارتباط پنهانی دختر خانواده حاج مهدی با مردی متاهل در جنب کوچهای که نام شهیدی چون «بینام» دارد، خواهیم بود! از سویی پدر خانواده در پایان داستان با توجه به حادثه رخداده دچار نوعی پشیمانی از برخورد با دختر بیقیدش میشود! و همه چیز در جهت به زیر سوال بردن خانوادههای مذهبی است. فیلم «کوچه بینام» که با توجه به آنچه ارائه میدهد، حامل عنوانی از بنبست بدنامی(!) است با استفاده از نگره موجود نزد نویسنده و کارگردانش که در کارنامه کاری خود آثاری مخرب خانوادههای سنتی با نامهای «مردن به وقت شهریور» و «هفت ماهگی» را داشته است، نگاهی مغایر با تفکر خانوادههای اصیل ایرانی را در پی میگیرد؛ در خانوادهای به ظاهر مومن که نهتنها هیچگونه حرمت و اصالت اسلامی و ایرانی نزد خانوادهها وجود ندارد، بلکه در جهت ضربه زدن به ریشههای این نوع تفکر است! این در حالی است که تهیهکننده این اثر در ادعاهایی واهی برای افرادی کوتهفکر دلیل ساخت آثاری ضدارزشی و ضداخلاقی همچون همین «کوچه بینام» و «عصر یخبندان» و «هفتماهگی» را در جهت مطرح کردن معضلات خانوادهها میداند! البته این مسالهای غریب نزد اینگونه سازندگان نبوده و همگی با این نوع دلیلتراشی بیپایه و اساس به دنبال فرار به جلویی زیرکانه هستند.
جدا از ساختار به هم ریخته و انواع اتفاقات بیچفت و بست داستان فیلم «کوچه بینام» و اتفاقاتی که بهراحتی باز و بسته میشود! آنچه این فیلم را بهعنوان اثری غیرقابل پیشنهاد برای خانوادههای ایرانی خواهد کرد، عدم وجود حرمتمندی در میان اعضای این خانواده است.
در این میان سازندگان اثر خیلی زیرکانه نام «کوچه بینام» را برای فیلم خود انتخاب کردهاند که اشاره به کوچهای مزین به نام شهیدی دارد! این مساله وقتی به نقطه جوش میرسد که قرار و مدار دختر بیپروای فیلم با مردی متاهل در مجاورت همین پلاک رخ میدهد! اما از این رجعتهای مسالهدار و طرحریزیشده جناب فیلمساز در فیلم «کوچه بینام» موارد بسیار دیگری هم پیوست صورتجلسه فیلمش مبنی بر دینزدایی بوده و در چند مورد شاهد تمسخر اقشار مذهبی که مادر خانواده نمونهای از آنهاست، خواهیم بود و متاسفانه هیچ ساز و کاری درباره مقابله با این هتک حرمتها توسط مسؤولان وجود ندارد!
داستان فیلم درباره خانواده حاج مهدی و همسر به ظاهر مذهبیاش بوده که دارای 3 دختر هستند و در طبقه پایین خانواده فرزانه خانمی حضور دارد که چند سالی است شوهر خود (برادر حاج مهدی) را از دست داده و با پسر بزرگ خود (حمید) و دختر خردسالش زندگی میکند.
جدا از مسائل رازآلودی که در پایان فیلم مشخص میشود که نویسنده با هزار زحمت به دنبال کشیدن رنگ تعلیق بر آن بوده است، فیلم بر پایه چارچوب فکری مشخصی حرکت نمیکند و تنها یک حادثه محرک مبنی بر ناپدید شدن حمید به عنوان حادثه محرک اثر وجود دارد. اما تعلیق رخداده برگی دیگر از تلاشهای تولیدکنندگان این رسوایی در جهت ضربه زدن به اصالت خانوادههای مذهبی است؛ وقتی مشخص میشود حاج احمد معتمد محل پیشتر از اینها ارتباطی با فرزانه داشته و حمید در واقع فرزند او است که حال دلباخته یکی از دخترهایش با نام «نصیبه» شده است! در این اوضاع نابسامان شاهد انواع اتفاقات خلاف منزلت خانوادهها خواهیم بود و قصهای که بیهوده کشدار میشود. مساله دیگر نامگذاری اعضای این خانواده بوده که در عین مذهبی بودن کاملا در مغایرت نگاهی اینچنینی به سر میبرند، چنانکه یکی از دخترهای لاابالی حاج مهدی به نام حدیثه با مردی بسیار بزرگتر از خود ارتباطاتی پنهانی دارد و از این دست مثالها در اثر ساخته شده به نویسندگی و کارگردانی هاتف علیمردانی و با تهیهکنندگی منصور لشگریقوچانی که به تازگی از گمنامی تبدیل به تهیهکنندهای پرکار شده است، بسیار وجود دارد.
برای نمونه باید به سکانسی اشاره کرد که «حدیثه» بعد از دیدار پنهانی با مرد غریبه وقتی به خانه میآید، مادر را روی تخت به حالت دراز کشیده میبیند که خود را کفنپیچ کرده و در حال گوش دادن به قرآن است و در ادامه با وجود اطلاع پدر خانواده از ارتباط دخترش با مردی غریبه و در حالی که او را در حال پیاده شدن از ماشین مرد میبیند و با وجود اعتراف دختر، در رویه جدید در پیش گرفته و در جهت خواست نویسنده فیلم در حالی که دچار پشیمانی از نوع نگاه سابقش شده است، تنها با نصیحتی آرام از جریان رخداده گذر میکند!
مساله مهم دیگر که متاسفانه به دلیل ضعف نگرش و عدم وجود آگاهی و دانش نزد برخی مخاطبان و حتی رسانههای دغدغهمند و منتقدان خود را به رخ میکشد، عنوانسازی و اتصال هرگونه نمادهای ظاهرپسندانه به مساله دیندار بودن یک فیلم است، چنانکه اگر تمام دقایق فیلمی را شاهد انواع روابط بیاخلاقی و مراودات پنهانی میان کاراکترهای فیلم و انواع نشانههای ضداخلاقی در دیالوگها و رفتارهای ارائهشده از سوی کاراکترها باشیم، تنها با یک نشانه ساده و اظهار پشیمانی بیمقدمه کاراکتری ناگهان رخسارها شکفته میشود که عجب فیلم دغدمهمند با پایان عبرتآمیزی بوده است! و نمیدانند که سکانس پایانی فیلم مسالهای گسسته از کلیت ساختار اثر نبوده و اگر هم قرار است رخدادی مبنی بر ندامت کاراکتری رخ دهد نه با نشانههای گل درشت و خلقالساعه در پایان فیلم بلکه باید طی روند فیلم بهتدریج و طی فیلمنامهای هدفمند خود را نمایان کند و این نوع پرداختهای فریبنده از سوی برخی سازندگان در واقع دور زدن ممیزی و فریب افراد سطحی بین فیلمهاست و در واقع آن سازندگان طی دقایق بسیاری از فیلم آنچه را میخواستند با انواع رفتارهای بیاخلاقی کاراکترها و انحرافات رخ داده از سوی آنها برای مخاطبان بازتولید کردهاند!
وطن امروز/نامه اعتراضآمیز هنرمندان به خانه موسیقی
500 هنرمند فعال موسیقی در نامهای اعتراضآمیز نسبت به شکایت خانه موسیقی از ساسان فاطمی، پژوهشگر و مدرس صاحبنام موسیقی واکنش نشان دادند. در متن این نامه اعتراضآمیز آمده است:
«جای آن است که خون موج زند در دل لعل
جامعه موسیقی ایران در روزهای اخیر، با بهت و حیرت، شاهد رویداد نامبارک و ناپسندی شده است که در طول تاریخ کشور، اگر بیسابقه نباشد، بیشک کمنظیر است. در این رویداد تاریخی، مدیران خانه موسیقی به جای پاسخگویی به شبهاتی که درباره عملکردشان مطرح شده است، به شکل غیرمستقیم، با توسل به تنظیم شکایت در محاکم قضایی به خاطر انتقاداتی که از آنها شده است، آشکارا میکوشند اعضای این نهاد مدنی را تحت فشار بگذارند تا از پیگیری مطالبات قانونی خود منصرف شوند. بدیهی است مشارکت در تعیینِ سرنوشت تنها نهاد قانونی و صنفی موسیقی در کشور از حقوق اصلی و ابتدایی موسیقیدانان است و به همین دلیل شکایت از هنرمندان منتقد اقدامی غیرمنطقی و مخرب است که تنها نتیجه آن اثبات ناتوانی و ضعف هیات مدیره خانه موسیقی در پاسخگویی منطقی و شفاف به پرسشهای جامعه موسیقی کشور و همچنین برخورد ناشایست با دیدگاه منتقدان یا مخالفان است. ما امضاکنندگان این بیانیه برخورد اخیر مدیران خانه موسیقی را مصداق آشکار بیاحترامی به هنر و هنرمندان کشور دانسته، ضمن پشتیبانی و حمایت از دوست هنرمند و استاد برجسته دانشگاه، آقای دکتر ساسان فاطمی، با محکوم کردن چنین شکایاتی از هنرمندان موسیقی ایران، این اقدام مدیران خانه موسیقی را نادیده گرفتن حقوق قانونی و شهروندی هنرمندان کشور دانسته، آن را لکهای تاریک در عرصه هنری کشور قلمداد میکنیم. همچنین از نهادهای قانونی و مسؤول، و در رأس آنها وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، توقع داریم قاطعانه و به نحوی مناسب با این اقدام که به قصد دلسرد کردن منتقدانی صورت گرفته است که اصلیترین دغدغهشان داشتن یک نهاد مدنی سالم و پویا بوده است، برخورد کنند تا موجبات سلب اعتماد جامعه از مدیریت فرهنگی کشور فراهم نشود».
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com