کد خبر: ۳۲۱۱۶۶
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 19 دی 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

گروه فرهنگی- امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه


***

آرمان/استعفاي شهاب حسيني پذيرفته نيست

محمد حيدري دبير و فريدون جيراني عضو هيات انتخاب جشنواره فيلم فجر ۳۴ در برنامه «سينماي ايران» درباره اين دوره از جشنواره، حواشي به وجود آمده و آثار انتخاب شده صحبت كردند. برنامه «سينماي ايران» پنجشنبه شب ۱۷ دي ماه با حضور محمد حيدري دبير سي و چهارمين دوره جشنواره فيلم فجر و فريدون جيراني عضو هيات انتخاب جشنواره فيلم فجر با اجراي عليرضا شجاع نوري از شبكه چهارم سيما روي آنتن رفت. محمد حيدري در ابتداي اين برنامه با اشاره به پيشينه تئاتري و حضورش در سينما اشاره كرد: من فضاي سينما و تئاتر را خيلي دور از هم نمي‌بينم. سينما مجموعه‌اي از تصاوير در كنار يكديگر است، در تئاتر هم خلاقيت بازيگر و كارگردان را مي‌توان روي صحنه ديد كه همان دوباره در سينما به تصوير كشيده مي‌شود. با اين‌حال علاقه‌مند بودم ورودم به سينما با يك اثر هنري باشد و نه در جايگاه يك مدير اما در ادامه با حضور حجت‌ا... ايوبي در جايگاه مديريت سينمايي كشور به سينما آمدم. حضور من در مديريت سينما تازماني كه اهالي سينما بخواهند ادامه خواهد داشت و اگر قرار باشد نباشم، سراغ فيلمسازي مي‌روم. دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر همچنين تاكيد كرد: جشنواره طي سال‌هايي كه برگزار شده، فراز و نشيب زيادي داشته و بايد توجه داشته باشيم كه توليدات سينماي ايران در اين سال‌ها به لحاظ كمي افزايش پيدا كرده است. اين روزها جشنوراه به اذعان خيلي از رسانه‌ها، حاشيه‌هاي زيادي را دارد. اين حاشيه از نحوه كار هيات انتخاب كه اسامي آنها اعلام نشد تا تغيير زمان برگزاري نشست‌ها وجود داشته است. دليل اعلام نشدن اسامي اعضاي هيات انتخاب به اين بود كه گفت‌وگوهايي صورت نگيرد و به نظرم زحمت يك ساله فيلمساز به دليل فضايي كه ممكن است به وجود بيايد، از بين نرود. حيدري با اشاره به استعفاي شهاب حسيني از مشاوري دبير جشنواره فيلم فجر اضافه كرد: گاهي از برخي كلمات برداشت‌هاي ديگري مي‌شود. من در نشست خبري اعلام كردم كه «آشغال‌هاي دوست داشتني» معضل شده است و منظورم اين بود كه اين فيلم هر دوره به جشنواره ارائه مي‌شود و نتوانسته وارد جشنواره شود. اگر آقاي اميريوسفي از اين صحبت من دلگيري پيدا كرده‌اند، عذرخواهي مي‌كنم. اين فيلم در دوره‌هاي قبلي جشنواره ارائه شده بود و نتوانسته بود پروانه نمايش بگيرد از اين رو نمي‌توانست در جشنواره باشد. درباره استعفاي آقاي حسيني بايد بگويم كه وي استعفاي خودشان را به مطبوعات ارائه دادند و اين استعفا از نظر ما پذيرفته نيست. شهاب حسيني به هر حال در جشنواره هستند و اصلا جشنواره براي هنرمندان است.

اكران فيلم‌ها از ساعت ۱۴

دبير جشنوراه فيلم فجر درباره نقش بستن تصوير مرحوم خسرو شكيبايي روي پوستر جشنواره فيلم فجر اظهار كرد: هدف اصلي جشنواره امسال اين بود كه سيمرغ‌هاي اصلي خود هنرمندان هستند و به همين دليل تصميم گرفتيم از تصوير هنرمندان در طراحي پوستر امسال استفاده كنيم و قطعا خسرو شكيبايي از جمله سينماگراني است كه در ذهن همه باقي مانده است. وي درباره طراحي اين پوستر و حاشيه‌هاي ايجاد شده ادامه داد: مجيد برزگر ايده را در ابتدا داد و در ادامه مجيد برزگر با بزرگهمر حسين‌پور براي نقاشي تصويري كه امير عابدي در ساليان گذشته از خسرو شكيبايي ثبت كرده بود صحبت كرد و در نهايت پوستر جشنواره خلق شد. معتقدم پوستر جشنواره مجموعه‌اي از همكاري آقاي برزگر، آقاي عابدي و آقاي حسين‌پور است. اما ايده اصلي متعلق به مجيد برزگر بوده است. حيدري در ادامه به عدم حضور فيلم «يك شهروند كاملا معمولي» به كارگرداني مجيد برزگر در بخش سوداي سيمرغ اشاره و عنوان كرد: طبق آيين نامه جشنواره فيلم‌هايي كه قبل از جشنواره در جاي ديگري نمايش داده شده باشند، نمي‌توانند در بخش سوداي سيمرغ باشند. اما در «هنر و تجربه» شرايط فرق مي‌كند و ما تابع قوانين گروه هنر و تجربه هستيم و فيلم‌هايي كه ممكن است قبلا در رويدادهاي ديگري به نمايش در آمده باشند مي‌توانند در اين بخش به رقابت با ديگر آثار بپردازند. وي همچنين درباره برج ميلاد كاخ جشنواره و مديريت آن گفت: بهروز غريب‌پور افتخار دادند كه پذيرفتند در كنار ما و جشنواره باشند و با انرژي و انگيزه بالايي وارد شدند. ما در جشنواره گذرگاه سيمرغ و نگاهي به همه دوره‌هاي قبلي جشنواره خواهيم داشت؛ هنرمندان از فرش ايراني عبور خواهند كرد و در اين گذرگاه اتفاق‌هاي خوبي خواهد افتاد. ما قصد داريم برنامه‌ها را دقيق‌تر پيش ببريم، سخت‌گيري در تخصيص كارت‌ها پيش گرفته‌ شد و تلاش كرديم بخشي از مشكلات موجود در ادوار مختلف را رفع كنيم. در زمان اكران فيلم‌ها هم تغييراتي داديم و نمايش فيلم‌ها از ساعت ۱۴ ظهر به بعد خواهد بود و نشست‌هاي مطبوعاتي آثار، صبح روز بعد برگزار مي‌شود. دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر يادآور شد: ۱۴ سينما و ۲۷ سالن سينما نمايش‌دهنده آثار جشنواره براي مردم خواهند بود. هنرمندان به سالن‌ها مي‌روند البته ما كاخ مردمي را پرديس سينمايي ملت انتخاب كرده‌ايم كه براي سازندگان آثار فرش قرمز پخش مي‌شود و هنرمندان در كنار مردم مي‌بينند. وي در ادامه با بيان اينكه دو فيلم نگاه نو سوداي سيمرغ را جمعه اعلام مي‌كنيم، اظهار كرد: اختتاميه جشنواره فيلم فجر را در برج ميلاد و افتتاحيه اين رويداد را در تالار وحدت برگزار خواهيم كرد. افتتاحيه ۱۱ بهمن خواهد بود. در كاخ جشنواره نيز ميزبان اهالي رسانه، سازندگان آثار و هنرمندان و منتقدان، مسئولان و مديران فرهنگي نهادها و سازمان‌ها خواهيم بود.

http://media.mehrnews.com/d/2016/01/08/3/1962756.jpg

جدا از فضاي مميزي فيلم‌ها را ديديم

در ادامه برنامه فريدون جبراني درباره حضورش در هيات انتخاب گفت: با حضور در اين بخش به شناخت بيشتري به دوستاني كه در هيات انتخاب بودند رسيدم و براي من كلاس درسي بود تا از نوع نگاه دوستان به فيلم‌ها استفاده كنم. در يك فضاي بسيار صميمي فيلم‌ها را ديديم و برخي فيلم‌ها را كامل نديديم. فيلم ميركريمي را ۸۵ دقيقه و حاتمي كيا را ۸۰ دقيقه و «سيانور» را نزديك به ۷۰ دقيقه و نسخه ۷۵ دقيقه‌اي «خانه يحيي» را ديديم. نسخه ۳۰ دقيقه‌اي فيلم «هيهات» و ۴۰ دقيقه از فيلم «اروند» را ديديم و درباره اين دو اثر آخر نظري نداديم. عضو هيات انتخاب جشنواره گفت: برخي‌ها به خاطر دشمني با خانه سينما بر سر فيلم «دختر» ميركريمي جنجال كردند. كساني كه نمايندگان كميته دولتي بودند هيچ‌وقت نظر اصلاحي به ما ندادند و جدا از فضاي مميزي فيلم‌ها را ديديم. دوستاني كه از مميزي آمده بودند نسبت به ما بازتر فيلم‌ها نگاه كردند و حتي دبير هم نظري نداد كه اين نكته مهم است.

از ديدن فيلم‌هاي نگاه نو ترسيدم

فريدون جيراني ادامه داد: تلخي فيلم‌هاي امسال از نگاه اجتماعي فيلمسازان مي‌آيد نه نگاه سياسي. از ديدن فيلم‌هاي نگاه نو ترسيدم و نسل چهارم و پنجم دارند از نسل‌هاي گذشته جلو مي‌زنند و نسل‌هاي قبل‌تر بايد دوباره به سينماي شان نگاه كنند چون نسل چهارم و پنجم با سينما و جامعه روز همگام‌تر پيش مي‌رود.

آرمان/لطفي نابغه‌اي براي همه دوران بود

تعدادي از هنرمندان و مديران عرصه‌هاي مختلف فرهنگ و هنر در سالروز تولد زنده‌ياد استاد محمدرضا لطفي نوازنده و آهنگساز فقيد موسيقي ايراني در فرهنگسراي نياوران تهران گردهم آمدند. به گزارش مهر، سيد عباس سجادي مديرعامل بنياد آفرينش‌هاي هنري نياوران در ابتداي اين مراسم كه پنجشنبه ۱۷ دي ماه در تالار خليج فارس فرهنگسراي نياوران برگزار شد، گفت: قبل از هر چيز لازم است ابراز تاسف خود را از اتفاقات اخير باغ‌مزار زنده‌ياد محمدرضا لطفي اعلام كنم و بگويم كه استاد لطفي براي سرزمين ما كمتر از قله دماوند نيست.‌اي كاش چشمان خود را بشوييم و جور ديگري به اين فضا نگاه كنيم. به هر ترتيب استاد محمدرضا لطفي شخصيتي والا و تاثيرگذاري است كه وقتي بسياري از هنرمندان از ايران خارج شدند، او به ايران بازگشت تا رسالت خود را انجام دهد.

لطفي با دروغ ساز نمي‌زد

مجيد كياني نوازنده سنتور هم در اين مراسم گفت: وقتي ساز مي‌زنيم، آوازي مي‌خوانيم يا آهنگ مي‌سازيم يعني مي‌خواهيم احساسات خود را به مخاطب نشان دهيم و اگر بخواهيم ساز زدن و خواندنمان را به مخاطب تحميل كنيم روش خوبي انتخاب نكرده‌ايم. اين موضوع نكته بسيار حائز اهميتي است كه بايد بيشتر از اينها به آن توجه كنيم. البته برخي از مواقع فقط ما كار خودمان را مي‌پذيريم و ديگران را نفي مي‌كنيم و اين مانع پيشرفت هنر است. وي تاكيد كرد: محمدرضا لطفي هيچ‌وقت تلاش نكرد ساز يا آهنگش را تحميل كند. او با صداقت تمام ساز مي‌زد و آهنگ مي‌ساخت. لطفي هنرمندي بود كه هم موسيقي زمان خود را مي‌شناخت و هم از پيشينه آن اگاه بود، ضمن اينكه اطلاعات كاملي از انواع موسيقي‌ها از جمله نواحي و كلاسيك داشت.

http://sazcenter.com/wp-content/uploads/2015/04/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%84%D8%B7%D9%81%DB%8C1.jpg

نسل جديد لطفي را بهتر شناخت

معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي هم در اين برنامه با تقدير از مقام هنري استاد محمدرضا لطفي توضيح داد: ما هر ميزاني از محمدرضا لطفي سخن بگوييم بازهم كم گفته‌ايم. من خاطرات زيادي از استاد لطفي دارم و در زماني كه به عنوان مدير مركز موسيقي وزرات ارشاد فعاليت مي‌كردم با او ارتباط زيادي داشتم. ضمن اينكه در ماه‌هاي آخر حيات اين هنرمند يعني زماني كه در بيمارستان بستري بود به اتاق وزير ارشاد براي ملاقات به آنجا رفتيم كه در اين اثنا ۴۵ دقيقه‌اي هم با هم صحبت كرديم. مرادخاني گفت: زنده‌ياد لطفي در آن گفت‌وگو به نكات زيبايي اشاره كرد و گفت «من براي خودم تفكري داشتم و به اصل بسياري از مسائل ترديد داشتم اما آنجا بود كه خودم را پيدا كردم و خودم را در وجود او ديدم و هيچ شدم و از هيچ به همه‌چيز رسيدم». به هر ترتيب من معتقدم نسل جديد ما لطفي را بهتر شناخت و هر چه مي‌گذرد ما بيشتر كمبود او را حس مي‌كنيم. به اميد روزي كه افرادي مثل لطفي را در سپهر موسيقي كشورمان داشته باشيم. ارشد طهماسبي نوازنده پيشكسوت تار هم با اشاره به حضور قابل توجه مردم در سالگرد تولد ۶۹ سالگي استاد محمدرضا لطفي گفت: وقتي جمعيت پرشمار امشب را ديدم، ياد يك كنسرت با محمدرضا لطفي افتادم. در دوراني كه اجازه كنسرت دادن نداشتيم و فقط مجامع خصوصي و نيمه خصوصي اجرا داشتيم، شبي هم در انجمن زرتشتيان كنسرت داشتيم. من براي اين اجرا هيجان بسياري داشتم به همين خاطر پيش او رفتم و گفتم كه من خيلي هيجان دارم. او گفت «به صداي قلب من گوش بده» من سرم را روي قلبش گذاشتم و هنوز هم صداي آن كه تند و به‌شدت مي‌تپيد، در ذهنم هست. اين موضوع را گفتم زيرا معتقدم ما بايد ياد بگيريم كه براي مخاطبمان ارزش قائل باشيم. لطفي با تمام بزرگي‌اش براي مخاطب ارزش قائل بود براي هر اجرا هيجان داشت و در هر اجرا جوري روي صحنه مي‌رفت كه انگار كنسرت آخرش بود.

خاطره صادقي از لطفي و عليزاده

قطب الدين صادقي نويسنده، مدرس و كارگردان تئاتر نيز در اين مراسم با اشاره به اين نكته كه تفاوت‌هاي او با محمدرضا لطفي زياد است، تصريح كرد: متاسفانه روزگار غدار ما را از هم جدا كرد. من هم امروز نيامدم تا اين از تفاوت‌ها و شباهت هايم با محمدرضا لطفي حرف بزنم اما مي‌خواهم به اين نكته اشاره كنم كه ما نسلي آرمان خواه بوديم كه همواره دنبال مباني نظري بود و محمدرضا لطفي از آن دسته هنرمنداني است كه فقط يك نوازنده و آهنگساز عادي نبود. او اهل كتاب و شعر بود كه من خوب يادم هست وقتي در خانه اش جلسات جامعه‌شناسي و فلسفه برگزار مي‌شود من بسياري از بزرگان را در آن جا مي‌ديدم. لطفي يك نوازنده ساده نبود و همواره به دنبال فرهنگي مي‌گشت كه در عموم جامعه گسترش پيدا كند، او از نسل آرمان خواهي بود كه هيچگاه از فضاي اجتماعي دور نبود و همواره روح اجتماعي بودن را همراه با روح طغيان گر شاعرانه اش به موسيقي اضافه مي‌كرد. در او سركشي عجيبي وجود داشت كه در موسيقي و نوع ساز زدنش تبلور پيدا مي‌كرد. او هنرمندي بود كه موسيقي تخديري را تكان داد و به آن شوري تازه بخشيد. وي با اشاره به روحيه معلم محور زنده‌ياد لطفي به ذكر خاطره‌اي از وي پرداخت و گفت: يادم هست كه در يكي از باغ‌هاي اطراف سنندج نشسته بوديم و صحبت مي‌كرديم و تصميم گرفتيم كه به تهران سفر كنيم و هنر بخوانيم. لطفي در آن زمان سپاه دانش بود و هنوز ناشناخته بود. ساعت ۷ صبح به تهران رسيدم و به منزل لطفي رسيديم. ديدم كه او به همراه يك جوان مشغول ساز زدن است. ما خسته بوديم و كمي استراحت كرديم. ساعت ۱۰ بلند شدم و ديدم كه اين دو هنوز در حال ساز زدن هستند. به آنها گفتم صبحانه مي‌خوريد؟ گفتند بله. صبحانه را مهيا كردم و خانه را ترك كردم. ساعت ۴ دوباره بازگشتم و ديدم كه اين دو همچنان مشغول ساز زدن هستند. از آنها پرسيدم ناهار مي‌خوريد؟ گفتند بله! با هم ناهار خورديم. دوباره از منزل خارج شدم و غروب برگشتم. ديدم كه هنوز اينها در حال ساز زدن هستند و تا ۱۱ شب هم ادامه دادند. از او پرسيدم: محمدرضا خسته نمي‌شوي؟ گفت: نظام آموزشي ما خيانت كرده است و ما عقب افتاده‌ايم. بايد اين عقب‌ماندگي را جبران كنيم. در ادامه از او پرسيدم جواني كه با تو ساز مي‌زد، كه بود؟ او هم گفت حسين عليزاده يكي از بچه‌هاي كلاس ماست. افتخار دوستي با حسين عليزاده را از همان زمان دارم.

لطفي نابغه‌اي براي همه دوران

علي اكبر شكارچي نوازنده پيشكسوت كمانچه هم در بخش پاياني اين مراسم گفت: كمتر از هفتاد سال پيش هيچگاه كسي فكر نمي‌كرد كه محمدرضا لطفي به چنين نابغه‌اي تبديل شود او هنرمندي بود كه تمام زندگي خود را براي موسيقي و آموزش گذاشت.

آرمان/ژرژ هاشم‌زاده:

«در سكوت» اثرآبرومندي است

http://cinemapress.ir/download?f=2015/02/05/4/125466.jpg

كارگردان فيلم «در سكوت» درباره راه نيافتن فيلمش به سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر توضيحاتي را ارائه كرد. ژرژ هاشم‌زاده در گفت‌وگو با مهر با اشاره به فيلم خود با عنوان «در سكوت» كه از حضور در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر بازماند، گفت: براي پذيرفته نشدن اين فيلم هيچ دليلي به من بيان نشد و من در نهايت مي‌پذيرم كه اين سليقه هيات انتخاب بوده است. وي با اشاره به كيفيت متن و فيلمنامه اين اثر و بازيگراني كه در آن حضور دارند، اظهار كرد: طبيعتا فيلمنامه اين اثر از ويژگي‌هايي برخوردار بوده است كه افرادي چون فاطمه معتمدآريا و سعيد پورصميمي تصميم گرفته‌اند در آن به ايفاي نقش بپردازند و سعي من هم اين بود كه فيلمي آبرومند و باكيفيت بسازم. كارگردان فيلم «در سكوت» افزود: گرچه حضور فيلمم در جشنواره فجر اهميت داشت اما روزي كه اين فيلم را مي‌ساختم اصلا به بود و نبودش در جشنواره فجر فكر نمي‌كردم. شايد اين فيلم براي هيات انتخاب جذاب نبوده يا در مقايسه با ديگر آثار معيارهاي لازم را نداشته است. وي در بخش ديگري از سخنان خود يادآور شد: آقاي پورصميمي بعد از چهار سال در يك فيلم سينمايي بازي كرد و زماني كه من فيلمنامه را به وي دادم تا بررسي كند از نظر او فيلمنامه جذاب و مناسبي بود، همچنين فكر مي‌كنم ويشكا آسايش يكي از بهترين بازي‌هاي خود را در اين فيلم داشت. اين كارگردان درباره نسخه‌اي كه به دبيرخانه جشنواره فيلم فجر ارائه داده بود، توضيح داد: من فيلم را به صورت كامل به دبيرخانه تحويل دادم كه البته فاقد موسيقي و صداگذاري بود و اصلاح رنگ نشده بود. اتفاقا اين درس عبرتي شد كه ديگر فيلم كامل نشده به جشنواره تحويل ندهم. هاشم‌زاده در پايان و درباره فعاليت‌هاي جديدش گفت: اكنون مشغول بررسي چند فيلمنامه هستم تا يكي از آنها را براي توليد انتخاب كنم. فاطمه معتمد آريا، سعيد پورصميمي، ويشكا آسايش، سوگل خليق، احترام برومند، پانته آ پناهي ها، عليرضا كمالي نژاد، محمدرضا غفاري، حميدرضا نيك دل، احسان بيات فر، علي قاسمي، هستي قاسم پور، بهاره عليشاهي، پري آرام، پگاه حسيني، فرزانه سلحشور، رامتين هوشمند و حسين پناهي از بازيگران اين فيلم هستند. عوامل توليد «در سكوت» عبارتند از: نويسندگان فيلمنامه: ژرژ هاشم زاده، مهدي شيرزاد، مشاور كارگردان: مازيار ميري، مدير فيلمبرداري: همايون پايور.

ابتکار/آغاز بخش صحنه‌ای سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر با نکوداشت «داوود فتحعلی بیگی»؛

پرواز سیمرغ نمایش بر فراز البرز

گروه ادب و هنر- هنرمندان استان‌های سراسر کشور همیشه نقشی غیرقابل انکار در هنر این سرزمین و ایجاد جریان‌های هنری داشته‌اند. سی‌و چهارمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای هنری در این دوره همزمان با تهران در شش استان کشور برگزار می‌شود. بر همین اساس بخش صحنه‌ای جشنواره سی‌و چهارم از روز شنبه 19 دی‌ماه در شهر کرج، استان البرز آغاز و در ادامه در استان‌های بوشهر، یزد، فارس، آذربایجان شرقی و خراسان رضوی برگزار و اول بهمن ماه به تهران خواهد رسید.

نامگذاری سالن اصلی تئاتر شهر البرز به نام داوود فتحعلی بیگی

ابراهیم شریفی دبیر جشنواره فجر استان البرز با ارائه توضیحاتی در مورد برگزاری این جشنواره در استان البرز گفت:جشنواره فجر استانی از 19 دی‌ماه کار خود را در استان البرز آغاز می‌کند و بعد از آن در سایر استان‌ها برگزار و نهایتا به تهران می‌رسد. شریفی با بیان دقیق جزئیات برگزاری جشنواره سی و چهارم فجر در استان البرز خاطرنشان کرد: مراسم افتتاحیه شنبه 19 دی ماه با برپایی نمایشگاه عکس، نمایشگاه تخصصی کتاب و نام‌گذاری سالن اصلی تئاترشهر به نام استاد داوود فتحعلی بیگی آغاز می‌شود. او افزود: طی این روزها، هر روز میزبان دو نمایش خواهیم بود که هر کدام از این آثار دو اجرا خواهند داشت. افتتاح نمایش‌ها با اجرای تئاتر خیابانی علی نوریان خواهد بود. بعد از آن نمایش "صبح بخیر" به کارگردانی سیروس همتی از تهران در سالن اصلی تئاترشهر کرج و "دانه کفترهام نذری است" به کارگردانی کاوه مهدوی از تهران در پلاتو حیاط مهر اداره کل فرهنگ و ارشاد البرز به صحنه می‌روند. یکشنبه 20 دی‌ماه، نمایش "یک قبیله تنهایی" به کارگردانی امین فرهی از خراسان شمالی در پلاتو حیاط مهر اداره ارشاد فرهنگ البرز و "عزازیل" به کارگردانی محمد شاکری از خراسان شمالی در مجموعه تئاترشهر کرج اجرا خواهند شد. همچنین جشنواره روز دوشنبه 21 دی‌ماه میزبان نمایش‌های "مشترک مورد نظر" به کارگردانی کامران شهلایی از کرمانشاه و "نوبت یعنی بعدی" به کارگردانی مرتضی شاه کرم از تهران در مجموعه تئاترشهر خواهد بود. سه‌شنبه 22 دی ماه نیز نمایش "رام کردن زن سرکش" به کارگردانی افشین سخایی‌فر از البرز به عنوان آخرین اجرای جشنواره در سالن استاد سیروس صابر به صحنه می‌رود. مراسم اختتامیه نیز ساعت 18 در همین سالن برپا خواهد شد. این مقام مسئول با تاکید بر آمادگی استان البرز در برگزاری جشنواره تئاترفجر خاطرنشان کرد: در حال حاضر تمامی نهادها چون استانداری، شهرداری، آموزش و پرورش و... تمام توان خود را به کار بسته‌اند تا این رویداد هنری به بهترین نحو ممکن برگزار شود. امید است بتوانیم اقدامات لازم را در این زمینه انجام دهیم.

http://media.mehrnews.com/d/2015/05/31/4/1725470.jpg?ts=1450406489765

برنامه فجر استانی در 6 استان کشور

حسن رونده یکی از کارشناسان امور استان‌های مرکز هنرهای نمایشی با اعلام برنامه‌های استان‌های حاضر در سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر به خبرنگار هنرآنلاین گفت: جشنواره‌های استانی به زودی در استان‌های البرز، بوشهر، یزد، فارس، آذربایجان شرقی و خراسان رضوی برگزار می‌شود و استان البرز نخستین برگزار کننده جشنواره خواهد بود. او بیان کرد: استان بوشهر دومین استان میزبان جشنواره است. این استان جشنواره خود را از 22 تا 26 دی ماه برپا خواهد کرد. در این مدت نمایش‌های "رابینسون کروزوئه" از استان تبریز، "دانه کفترهام نذریه" از تهران، "هفت خوان هملت" از اصفهان، "متاستاز" از تهران و "سرگیجه" از تهران اجرا خواهند داشت. علاوه بر این آثار برگزیده استان نیز به صحنه خواهند رفت. کارشناسان امور استان‌های مرکز هنرهای نمایشی با معرفی سومین استان برگزار کننده خاطرنشان کرد: یزد سومین استان برگزارکننده این رویداد هنری طی روزهای 24 تا 27 دی‌ماه خواهد بود. در این استان نمایش‌های "نوبت بعدی"، "سرگیجه"، "متاستاز" و "رابینسون کروزوئه" به صحنه می‌روند. تعدادی از نمایش‌های منتخب استان در جشنواره‌ها مانند "کی گفت آری، کی گفت نه" کار مهران محمودزاده از استان هرمزگان، "ده هزار و یک شب" کار مهرداد علی پور از استان کهکیلویه و بویر احمد هم در این استان اجرا خواهند داشت. او افزود: 25 تا 28 دی ماه استان فارس میزبانی جشنواره را عهده‌دار خواهد بود. نمایش‌های "رابینسون کروزو"، "متاستاز"، "دانه کفترهام نذریه" در این استان به صحنه خواهند رفت. همچنین نمایش "کروکودیل" به کارگردانی رامین ریاضی از آذربایجان شرقی، "روز دربی، شب که شد" به کارگردانی مرتضی تقی‌زاده از شهریار تهران، "کسوف" به کارگردانی روح الله کیخواه شهری از استان سیستان و بلوچستان به عنوان آثار برگزیده استانی در فارس اجرا می‌شوند. رونده با بیان اینکه 25 دی‌ماه میزبانی استان آذربایجان شرقی از جشنواره تئاترفجر آغاز می‌شود اظهار کرد: این جشنواره از 25 تا 29 دی ماه برپا می‌شود و نمایش‌های "رعنا" به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی، "سلطان مار" از جمهوری آذربایجان به کارگردانی خیرالله تقیانی پور، نمایش "رابینسون کروزوئه"، "تنها راه ممکن" کار عباس عطارپور از استان قزوین، "ندآ" به کارگردانی محمد قاسمی از استان همدان نیز در این جشنواره اجرا خواهند شد. او با اشاره به آخرین استان برگزارکننده بیان کرد: خراسان رضوی از 26 تا 29 دی ماه برگزارکننده فجر استانی خواهد بود. در طی این مدت نمایش‌های "صبح به خیر فرمانده" کار سیروس همتی، "رعنا" کار علیرضا کوشک جلالی، "نوبت یعنی بعدی" کار مرتضی شاه کرم، "سلطان مار" به کارگردانی خیرالله تقیانی پور اجرا خواهند شد. همچنین نمایش‌های "غریبه‌ای از دریا" کار رضا پور تراب‌زاده از استان گلستان، "مالیخولیا" کار علی اکبر حق پناه از مازندران نیز اجرا می‌شوند. او خاطرنشان کرد: نکته قابل توجه برگزاری نمایشگاه عکس تئاتر و کتاب مجله نمایش در تمامی استان‌ها و برنامه‌های اجرایی ویژه آنها خواهد بود. رونده تاکید کرد: با توجه به اینکه در سال تئاتر قرار داریم، تمام بخش‌ها و مسئولان برگزار کننده جشنواره تمام تلاش خود را به کار بسته‌اند تا تمام رویدادها به بهترین نحو شکل بگیرد.

15 نمایش در بخش میهمان جشنواره تئاتر فجر

پانزده نمایش برای حضور در بخش «میهمان» سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر انتخاب شدند. به گزارش ستاد خبری روابط عمومی سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر اعلام کرد: با نظر و دعوت سعید اسدی دبیر جشنواره سی و چهارم تئاتر فجر، تعداد 15 اثر نمایشی برای حضور در بخش میهمان جشنواره انتخاب شدند. گزارش ستاد خبری روابط عمومی سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر حاکیست: اسامی نمایش‌های شرکت کننده در بخش میهمان جشنواره (به ترتیب حروف الفبا) به این شرح است:

http://media.mehrnews.com/d/2015/03/09/3/1615310.jpg?ts=1450406489765

1- گروه تئاتر "آران" با نمایش " اپرای مولوی " نوشته و کار بهروز غریب پور

2- گروه تئاتر "آیین " با نمایش " اروند خون " نوشته ایوب آقاخانی و کارگردانی کوروش زارعی

3- گروه تئاتر "کوانتوم " با نمایش " اودیسه" نوشته امین طبا طبایی و کارگردانی آرش دادگر

4- گروه تئاتر "حرکت " نمایش " بازار عاشقان " نوشته محمد ابراهیمیان و کارگردانی هادی مرزبان

5- گروه تئاتر" شایا " با نمایش " ترور " نوشته و کارگردانی حمیدرضا نعیمی

6- گروه تئاتر "پوشه " با نمایش " تکه‌های سنگین سرب " نوشته و کارگردانی ایوب آقاخانی

7- گروه تئاتر" دی " با نمایش "خاطرات و کابوسهای یک جامه دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی " نوشته و کارگردانی علی رفیعی

8- گروه تئاتر" معاصر " با نمایش " در خواب دیگران " نوشته و کارگردانی نادر برهانی مرند

9- گروه تئاتر" پرچین" با نمایش "دعوت به دو نمایش همراه " نوشته و کارگردانی محمد رحمانیان

10- گروه تئاتر "استوویداتو" با نمایش " دیوان شرقی - غربی" نوشته و کارگردا نی محسن حسینی

11- گروه تئاتر" پاپتی‌ها " با نمایش " سال ثانیه " نوشته نشمینه نوروزی و کارگردانی حمید پور آذری

12- گروه تئاتر "یرما" با نمایش " شب آوازهایش‌ها را می‌خواند" نوشته یون فوسه و کارگردانی رضا گوران

13- گروه تئاتر " مانی " با نمایش "صبح به خیر " نوشته و کارگردانی سیروس همتی

14 - گروه تئاتر" ما " با نمایش " من شاه ریچارد بودم " نوشته کیوان سررشته و کارگردانی محمد عاقبتی

15- گروه تئاتر "بازی " با نمایش " وضعیت صفر " نوشته محمد چرمشیر و کارگردانی آتیلا پسیانی

اجراهای صحنه‌ای و خیابانی سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر به دبیری سعید اسدی از روز اول بهمن ماه در تهران آغاز می‌شود.

ابتکار/کمپین اینستاگرامی بازیگران علیه انتشار تصاویر خصوصی

بازیگران سینما و تلویزیون با به اشتراک گذاشتن متنی از مردم خواستند به کمپین «وارد حریم خصوصی دیگران نمی‌شوم» بپیوندند.

http://gozarnews.ir/wp-content/uploads/3108329_855.jpg

به گزارش خبرآنلاین، در متن این کمپین اینستاگرامی آمده:« من با ارسال و اشتراک این عکس پیمان می‌بندم، تحت هیچ عنوان، به به شوخی و نه به جدی، وارد حریم خصوصی دیگران نمی‌شوم و به انتشار «تهوع‌آور» عکس‌های زندگی خصوصی دیگران نمی‌پردازم چون به خوبی آگاه شده‌ام انتشار یک عکس ممکن است زندگی یک نفر را نابود کند و یک خانواده را متلاشی کند.»در ادامه این متن برای نمونه از کسانی نام برده شده که با انتشار عکس‌های خصوصی شان دردسرهای جدی متحمل شده‌اند. هادی کاظمی، لیلا اوتادی، بیژن بنفشه‌خواه، داریوش فرضایی، ماه‌چهره خلیلی، زیبا بروفه، برزو ارجمند، مریم امیرجلالی، سارا خوینی‌ها، الهام پاوه‌نژاد، زهرا اویسی، نهال دشتی، از جمله بازیگرانی هستند که به این کمپین پیوسته‌اند. در حال حاضر سوشا مکانی، فوتبالیست، به دلیل انتشار عکس‌های خصوصی‌اش در فضای مجازی در زندان به سر می‌برد، با انتقال او به زندان موضوع حریم خصوصی چهره‌ها و عواقب ناشی از خدشه‌دار شدن این حریم خصوصی به موضوع مورد بحث کاربران فضای مجازی بدل شده است.

ابتکار/چهار جایزه هندی به سینمای ایران رسید

سه فیلم ایرانی «شیار ۱۴۳»، «فصل فراموشی فریبا» و «تا آمدن احمد» چهار جایزه هشتمین جشنواره «جیپور» هند را دریافت کردند.

به گزارش مهر، سه فیلم ایرانی «شیار ۱۴۳» به کارگردانی نرگس آبیار، «فصل فراموشی فریبا» به کارگردانی عباس رافعی و «تا آمدن احمد» به کارگردانی صادق صادق دقیقی برنده چهار جایزه از هشتمین جشنواره «جیپور» هند شدند. ساره بیات در این جشنواره جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کرد و فیلم «تا آمدن احمد» دو تندیس رز زرد برای بهترین کارگردانی و رز سبز را برای بهترین فیلم در بخش جنگ و صلح دریافت کرد. فیلم سینمایی «شیار ۱۴۳» به تهیه کنندگی ابوذر پورمحمدی و محمد حسین قاسمی ساخته شده و تا کنون در جشنواره‌های متعدد در عرصه بین الملل شرکت کرده است. در این فیلم بازیگرانی از جمله مریلا زارعی، مهران احمدی، جواد عزتی، گلاره عباسی و... به ایفای نقش می‌پردازند. این فیلم یک تندیس در بخش بهترین فیلم زنانه دریافت کرد. فیلم سینمایی «تا آمدن احمد» به تهیه کنندگی پروانه مرزبان و کارگردانی صادق صادق دقیقی ساخته شده است. ونوس حسن کاملی و پرهام دلدار بازیگران این فیلم و مهدی اکبری مشاور تهیه و تولید این فیلم هستند. «فصل فراموشی فریبا» به تهیه کنندگی و کارگردانی عباس رافعی و به نویسندگی علی اصغری ساخته شده است. ساره بیات، امین زندگانی و شهین تسلیمی از جمله بازیگران این اثر سینمایی هستند که در سال ۹۲ تولید شده است. جشنواره «جیپور» از دوم تا ششم ژانویه در موزه سینمایی این شهر برگزار شد و فیلم «فصل فراموشی فریبا» پنجم ژانویه در سالن اصلی جشنواره به نمایش درآمد.

اعتماد/معرفي برگزيدگان جشنواره عمار

همزمان با اختتاميه ششمين جشنواره مردمي فيلم عمار، ضمن تقدير از خانواده‌هاي مدافعان حرم، برگزيدگان اين جشنواره در بخش‌هاي مختلف اعلام شد. هيات داوران در بخش فيلم‌هاي داستاني كوتاه با اهداي لوح افتخار به فيلم «پستوي خالي» اثر داوود جليلي به دو فيلم «تشويق» به كارگرداني مهدي اميني و «هوادار» به كارگرداني علي دلكاري دو فانوس متعلق به اين بخش را اهدا كردند. لوح افتخار فيلمنامه بخش فيلم نيمه بلند به محمود عرفاني براي فيلم «نامه‌هاي سنگي» و لوح افتخار بازيگري زن به سوگل طهماسبي براي بازي در فيلم «هنگامه» اهدا شد.

http://ammarfilm.ir/Media/News/50774e1f4868-797b-4bc9-808c-2116517e64dd.jpg

امير داسارگر، كارگردان فيلم «هنگامه» فانوس طلايي اين بخش و حسين ريگي براي فيلم «جاده مرزي» جايزه ويژه اين بخش را دريافت كرد. در بخش فيلم‌هاي داستاني بلند، هيات داوران، لوح افتخار جشنواره را به دو فيلم «تا آمدن احمد» به كارگرداني صادق صادق‌دقيقي و «خاكستر و برف» به كارگرداني روح‌الله سهرابي اهدا كرد. شيده يوسفي لوح افتخار بهترين بازيگري زن را براي بازي در فيلم «فرزانه» گرفت و مهدي محمدي نويسنده و كارگردان اين فيلم نيز لوح افتخار فيلمنامه‌نويسي بخش فيلم داستاني بلند را به خود اختصاص داد. فانوس بهترين فيلم داستاني بلند به پروانه مرزبان، تهيه‌كننده فيلم «تا آمدن احمد» اهدا شد. همچنين هيات داوران فانوس ويژه اين جشنواره را به فرج‌الله سلحشور به خاطر تلاش براي پرورش نيروهاي انقلابي تقديم كرد. هيات داوران در بخش مستند با موضوع جبهه فرهنگي، لوح افتخار اين بخش را به دو اثر «مسير هشت ميليمتري» به كارگرداني محمد صفا و «از ساقه تا صدر» به كارگرداني امير مهريزدان اهدا كرد. در بخش مستند با موضوع «اقتصاد مقاومتي» لوح افتخار اين بخش را به مستند «حركت و بركت» به كارگرداني قدرت باقري اهدا كرد. فانوس طلايي اين بخش نيز به دو اثر «عروس وامنان» به كارگرداني فاطمه مرزبان و «نزديك‌تر از نيويورك» به كارگرداني عليرضا بوالي رسيد. در بخش مستند با موضوع «بيداري اسلامي و جهاني» لوح افتخار اين بخش را به اثر «ردپاي فرشته» به كارگرداني ناصر نادري اهدا كرد. فانوس طلايي ششمين جشنواره مردمي فيلم عمار نيز در بخش مستند با موضوع بيداري اسلامي و جهاني به فيلم «تنها ميان طالبان» به كارگرداني محسن اسلام‌زاده رسيد. در بخش مستند با موضوع «ايران و امريكا» لوح افتخار به سه اثر «نان و هسته‌اي» به كارگرداني حسين مطلبي، «۴۴۴روز» به كارگرداني ايمان گودرزي و«ماجراهاي هكتور و سه كله‌پوك» به كارگرداني سيدمحسن موسوي رسيد و فانوس اين بخش به سه اثر «نسل سوم» به كارگرداني محمد رخشاني‌صابر، «عدالت امريكايي» به كارگرداني علي شيرزاديان و «شطرنج با گرگ‌ها» به كارگرداني عليرضا بوالي اهدا شد. در بخش مستند با موضوع «دفاع مقدس و مدافعين حرم» لوح افتخار به دو مستند «معلم» به كارگرداني محسن اردستاني‌رستمي و «روايت نصر» به كارگرداني حجت‌الاسلام ساسان فلاح‌فر اختصاص يافت. فانوس طلايي نيز به اثر «ايراني‌هاي مرتد» به كارگرداني حميد عبدالله‌زاده رسيد. در بخش مستند با موضوع «جنگ نرم» لوح افتخار به مستند «زن بودن، به روايت طاهره لباف» به كارگرداني مصطفي رسولي‌تبار اهدا شد و فانوس طلايي اين بخش را مستند «بدون مرز» به كارگرداني مجيد عزيزي به خود اختصاص داد. در بخش مستند با موضوع «تاريخ سياسي» لوح افتخار جشنواره به دو اثر «خاطرات خانه متروك» به كارگرداني مهدي فارسي و «فرزند سيا» به كارگرداني ايمان گودرزي اهدا شد. در بخش مستند با موضوع «فتنه ۸۸» فانوس اين بخش به مستند «هشت هشت» به كارگرداني احسان جعفرپيشه اهدا شد. جايزه ويژه‌ هيات داوران به مستند «برادران» به كارگرداني مهدي نقويان اختصاص يافت. هيات داوران در آخرين بخش مستند با موضوع «دفاع مقدس» بود، لوح افتخار را به دو اثر «بازگشت قهرمان» به كارگرداني حسين تهراني و «آنا» به كارگرداني هادي حاجتمند و فانوس طلايي اين بخش را به دو اثر «باباحاجي» به كارگرداني عليرضا باغشيني و «چشم جنگ» به كارگرداني يوسف حاتمي‌كيا و مهدي برجيان اهدا كرد.

اعتماد/«آرمان سادگي» كامو باحضور نويسنده آلماني‌اش در ايران رونمايي شد

شايد مردم دوباره كامو بخوانند

آرمان سادگي كتابي درباره آلبر كامو است كه ايريس راديش آن را نوشته است؛ كتابي پژوهشي و اتوبيوگرافيك كه زندگي كامو، نويسنده فرانسوي را از ابتداي زندگي تا مرگ به تصوير مي‌كشد. در اين كتاب ريشه‌هاي شكل‌گيري انديشه‌ها و داستان‌هاي او را مي‌بينيم. نويسنده اين كتاب سال‌ها سردبيري يكي از پر مخاطب‌ترين برنامه‌هاي ادبي تلويزيون آلمان را بر عهده داشته است ويكي از سرشناس‌ترين منتقدان حال حاضر آلمان است. راديش اين روزها براي رونمايي كتاب آرمان سادگي كه مهشيد ميرمعزي آن را به فارسي برگردانده به ايران آمده است و عصر پنجشنبه ١٧ دي به نشر ثالث رفت تا در مراسم رونمايي كتابش به فارسي حضور داشته باشد. كتاب آرمان سادگي يكي از معدود زندگينامه‌هاي جذاب درباره كامو است كه از سوي نشر ثالث منتشر شده و به گفته مترجم اين اثر با رعايت قانون كپي رايت در كشورمان منتشر شده است. كامران فاني و احمد سميعي گيلاني در اين مراسم درباره كامو و اين كتاب حرف زدند. كامران فاني گفت كه وقتي ديده اين كتاب سيصد صفحه است فكر كرده كه بخش‌هايي از آن را انتخاب كرده و بخواند اما با خواندن صفحات ابتدايي شيفته جذابيت اثر شده و تمام آن را خوانده است. او همچنين گفت كه كامو در ايران نويسنده خوش‌شانسي بوده است زيرا همه آثارش ترجمه شده بود اما در اين كتابشناسي جاي يك زندگينامه خوب خالي بود كه حالا با كتاب خانم راديش آن جاي خالي پر شده است. احمد سميعي گيلاني هم در مورد ارتباط كامو و سارتر و مواضع كامو در جنگ الجزاير حرف زد و گفت كه اين زندگينامه حاوي جزييات زيادي در مورد زندگي اين نويسنده فرانسوي است. دراين نشست ارييس راديش توضيح داد كه چرا كامو را براي نوشتن زندگينامه ادبي انتخاب كرده است. او گفت كه از جواني آثار كامو را مي‌خوانده و به او علاقه‌مند بود. هر چه مي‌خواند علاقه‌اش به او بيشتر مي‌شد، بر اين اساس تصميم گرفت كه زندگينامه او را تاليف كند. او همچنين درباره تفكر انساني كامو حرف زد و گفت به خاطر همين نگاه انساني هنوز حرف‌هاي اين نويسنده، جديد وقابل درك است. راديش يادآور شد: «كامو از معاصرترين نويسندگان اين روزگار است و با وجود گذشت نيم قرن از مرگ او همچنان در بين نسل جوان خواننده و طرفدار دارد.»

http://www.bultannews.com/files/fa/news/1394/6/18/405472_994.jpg

مهشيد ميرمعزي: اين كتاب از صفحه اول مرا درگير كرد

به نظرم كامو از آن دسته نويسندگاني است كه از ديدگاه فلسفي و ادبي از زمان خودش جلوتر بوده است. من كامو را از خيلي سال پيش خوانده بودم و دوستش داشتم. وقتي اين كتاب را از كتابفروشي برداشتم صفحه اولش مرا درگير كرد و فكر كردم اين كتابي است كه بايد بخوانم. البته اين را بگويم كار ترجمه اين اثر برايم سخت بود چرا كه رفرنس‌ها را بايد از ترجمه‌هاي ايراني به همراه شماره صفحه، اسم مترجم و ناشر مي‌دادم. خود راديش مي‌گفت كه با نوشتن اين كتاب مي‌خواسته به جوانان انگيزه دهد كه دوباره كامو بخوانند. من هم همين فكر را داشتم كه مردم دوباره كامو بخوانند. اما چه شد كه كپي رايت اين اثر را گرفتم. هميشه تصورم اين بوده كه گرفتن كپي‌رايت كار درستي است اما هرگز تصور نمي‌كردم كه راديش بگويد در رونمايي كتابم در ايران حضور مي‌يابد. به نظرم كپي رايت گرفتن باعث مي‌شود كه چهره بهتري از ما ايراني‌ها به دنيا ارايه شود و بد نيست كه نويسنده بداند كه كارش در كشور ديگري ترجمه مي‌شود.

اعتماد/دبير جشنواره فيلم فجر :

ممكن است درصدي از آثار حاضر در جشنواره تلخ باشند!

اين روزها با نزديك شدن به ايام برگزاري سي‌وچهارمين جشنواره فيلم فجر بازار گفت‌وگو با دست‌اندركاران اين جشنواره، حاضران و غايبان جشنواره در رسانه‌هاي مختلف داغ است. اين‌بار نيز تلويزيون در برنامه «سينماي ايران» گفت‌وگوي مفصلي با محمد حيدري، دبير اين دوره از جشنواره و فريدون جيراني، عضو هيات انتخاب جشنواره داشت. البته اين برنامه با اجراي عليرضا شجاع‌نوري از شبكه چهارم سيما روي آنتن رفت و شجاع‌نوري نيز خود عضو هيات انتخاب اين دوره از جشنواره است. به هر روي حضور دست‌اندركاران جشنواره به عنوان مجري و مهمان در اين برنامه اين تصور را ايجاد مي‌كند كه بحث و گفت‌وگو با عوامل اجرايي جشنواره شايد خيلي نتواند چالشي و موثر باشد و بيشتر به مرور كلي برنامه‌ها بگذرد.

همان‌گونه كه در نخستين‌ نشست خبري جشنواره با حضور اهالي رسانه مهم‌ترين حاشيه در ميان سوال‌هاي پرسيده شده به فيلم «آشغال‌هاي دوست‌داشتني» اختصاص داشت، مهم‌ترين بخش اين گفت‌وگوي تلويزيوني هم در رابطه با همين فيلم بود. در آن نشست خبري دبير جشنواره از اين فيلم به عنوان معضل جشنواره ياد كرد كه هر سال متقاضي حضور در جشنواره است و به دليل اينكه دو سال پيش فرم شركت در جشنواره را پر كرده امسال نمي‌تواند حضور داشته باشد. پس از انتشار اين اخبار شهاب حسيني، مشاور هنري جشنواره و از بازيگران فيلم «آشغال‌هاي دوست‌داشتني» به دليل «نبود نگاهي نو و انديشه‌اي تازه» و موضع‌گيري دبير جشنواره نسبت به اين فيلم با انتشار نامه‌اي سرگشاده از سمت خود استعفا داد. حيدري در بخشي از صحبت‌هاي خودش به اين مساله اشاره و توضيحاتي پيرامون آن ارايه كرد.

اعتماد/محمد حيدري: بايد ظرفيت‌هاي انتقادي را بالا ببريم

گاهي از برخي كلمات برداشت‌هاي ديگري مي‌شود. من در نشست خبري اعلام كردم كه «آشغال‌هاي دوست داشتني» معضل شده است و منظورم اين بود كه اين فيلم هر دوره به جشنواره ارايه مي‌شود و نتوانسته وارد جشنواره شود. اگر آقاي اميريوسفي از اين صحبت من دلگيري پيدا كرده‌اند، عذرخواهي مي‌كنم.

http://cinemapress.ir/download?f=2015/05/03/4/128542.jpg

درباره استعفاي آقاي حسيني بايد بگويم كه ايشان استعفاي خودشان را به مطبوعات ارايه دادند و اين استعفا از نظر ما پذيرفته نيست. شهاب حسيني به هر حال در جشنواره هستند و اصلا جشنواره براي هنرمندان است.

نظر شخصي من درباره فيلم «آه‌اي عبدالحليم» كه آن را ديده‌ام، خيلي خوب است و من از مهتاب كرامتي كه تهيه‌كننده اين اثر هستند تشكر مي‌كنم كه با رعايت اصول حرفه‌اي، درباره اينكه اين اثر براي سوداي سيمرغ انتخاب نشد، صحبتي نكردند.

۶۶ فيلم در بخش سوداي سيمرغ و نگاه نو فرم پر كرده بودند، نسخه نهايي ۱۱ فيلم به دبيرخانه نرسيد كه از جمله اين آثار مي‌توان به فيلم‌هاي «فراري» عليرضا داوودنژاد و «نگار» به كارگرداني رامبد جوان اشاره كرد. مسعود كيميايي نيز فرم جشنواره را پر كرده بود اما اصلا فيلم خود را كليد نزد.

هدف اصلي جشنواره امسال اين بود كه سيمرغ‌هاي اصلي خود هنرمندان هستند و به همين دليل تصميم گرفتيم از تصوير هنرمندان در طراحي پوستر امسال استفاده كنيم و قطعا خسرو شكيبايي از جمله سينماگراني است كه در ذهن همه باقي مي‌ماند. ما به دنبال اين هستيم تا زماني‌كه هنرمندان زنده هستند تبديل به سيمرغ شوند و مورد پاسداشت قرار بگيرند.

مجيد برزگر ايده پوستر را در ابتدا مطرح كرد و در ادامه با بزرگهمر حسين‌پور براي نقاشي تصويري كه امير عابدي در ساليان گذشته از خسرو شكيبايي ثبت كرده بود صحبت كرد و در نهايت پوستر جشنواره خلق شد. معتقدم پوستر جشنواره مجموعه‌اي از همكاري برزگر، عابدي و حسين‌پور است. اما ايده اصلي متعلق به مجيد برزگر بوده است.

فيلم «يك شهروند كاملا معمولي» به كارگرداني مجيد برزگر در بخش سوداي سيمرغ حضور ندارد. طبق آيين‌نامه جشنواره فيلم‌هايي كه قبل از جشنواره در جاي ديگري نمايش داده شده باشند، نمي‌توانند در بخش سوداي سيمرغ باشند. اما در «هنر و تجربه» شرايط فرق مي‌كند و ما تابع قوانين گروه هنر و تجربه هستيم و فيلم‌هايي كه ممكن است قبلا در رويدادهاي ديگري به نمايش در آمده باشند مي‌توانند در اين بخش به رقابت با ديگر آثار بپردازند.

ما در اعلام فيلم‌هاي اولي اشتباه كرديم و چند روز دست نگه داشتيم، اما خبر فيلم‌ها توسط رسانه‌اي اعلام شد، به همين دليل در شبي كه اعضاي هيات انتخاب درباره آثار بخش سيمرغ تصميم‌گيري كردند نتايج را در ساعت ٢٣:٣٠ اعلام كرديم تا از هيجاني كه ممكن است با حدس و گمان‌هاي برخي رسانه‌ها كاسته شود، جلوگيري كنيم.

ممكن است درصدي از آثار حاضر در جشنواره تلخ باشند. آن چيزي كه در فيلم‌هاي امسال مي‌بينيم، همان واقعيتي است كه در جامعه مي‌بينيم و اغلب رويدادهايي كه در قصه‌ آثار رخ مي‌دهد حقيقي است. معتقدم بايد ظرفيت‌هاي انتقادي را بالا ببريم. نگاه سياه‌نمايي كه درباره آن زياد صحبت مي‌شود، در فيلم‌هاي جشنواره وجود نداشته بلكه نگاه واقعي در جامعه است.

كار داوران جشنواره سخت خواهد بود، چون آثار متفاوتي در جشنواره داريم. بخش زيادي از اين مهم به اعضاي هيات داوري باز مي‌گردد و وقتي جريان با اين حساسيت پيش مي‌رود، آنان نيز با حساسيت آثار را بررسي مي‌كنند.

اگر همه به جشنواره و برگزار‌كننده و داوران اعتماد داشته باشند، حتما اتفاق خوبي خواهد افتاد.

اطلاعات/حمید سبزواری پدر شعر انقلاب در بیمارستان بستری شد

حمید سبزواری شاعر پیشکسوت انقلاب اسلامی به دلیل بیماری در بیمارستان بستری شد.

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/12-10/03/8139-26831.jpg

به گزارش مهر پسر حمید سبزواری، در گفتگو با مهر با اعلام این خبر عنوان کرد: پدرم از ۱۲روز قبل به دلیل خونریزی معده در بیمارستان بستری شده است و تحت مداوا قرار دارد. البته این بیماری یک ماهی است که ایشان را درگیر کرده است، اما به دلیل نداشتن نشانه‌های بیرونی، ما متوجه این مسئله نشده بودیم تا اینکه به دنبال ضعف شدید او را به دکتر و در نهایت بیمارستان منتقل کردیم.

وی افزود: خوشبختانه حال عمومی استاد روبه بهبودی است، اما روند درمانی ادامه دارد و درباره زمان ترخیص وی از بیمارستان نمی‌توان نظری دارد.

پسر شاعر پیشکسوت انقلاب اسلامی همچنین گفت: در مدت بستری بودن پدرم در بیمارستان، برخی از مسئولان و شاعران از وی عیادت کردند، منتها ما مسئله بیماری پدرم را تا امروز به صورت عمومی اطلاع‌رسانی نکرده بودیم.

اطلاعات/دلنوشته وزیربهداشت درباره هدیه دانش آموزان شین آبادی

تصویر نقاشی یکی از کودکان شین آبادی به پاس زحمات وزیر بهداشت برای درمان شان در مراسمی شب سه شنبه گذشته به او اهدا شد.

این نقاشی با انگشتان سوخته یکی از بچه های شین آباد که پس از درمان رمق حرکت بر بوم نقاشی پیدا کرد، کشیده شده است؛ هدیه ای که وزیر در وصفش می گوید «کسی نمی تواند روی آن قیمت بگذارد». دکتر سیدحسن هاشمی در کانال تلگرامی اش نوشت: «تجربه فعالیت دو ساله در بخش سوختگی، هرگز از ذهن و خاطرم پاک نمی‌شود. بیست و چند سال گذشته اما همچنان درد و رنج بیماران سوختگی و سختی کار پرسنل شاغل در این بخش برایم زنده است…

هنوز شعله های تند و سرکش آتشی که از بخاری در حال اشتعال مدرسه شین آباد بر صورت زیبا و معصوم دانش آموزان پنجه کشید، پیش چشمانمان روشن است و متاسفانه همچنان از گوشه و کنار، خبرهای تلخ حوادث سوختگی را می شنویم؛ گاه نتیجه سهل انگاری و گاه محصول فقر و فقدان امکانات. حاصلش هم می شود افرادی که نیازمند درمان های خاص هستند و در کمال تاسف، امکانات فعلی بخش سوختگی کشور پاسخگوی نیاز آنان نیست؛ بیمارانی که اگر بموقع و بدرستی درمان شوند، می توانند به زندگی با نشاط در جامعه ادامه دهند.

اما… دیشب نشستی داشتم با اعضای انجمن حمایت از بیماران سوختگی و یک بار دیگر به سال های تحصیل برگشتم؛ … در انتهای نشست، نقاشی ای به دستم دادند که برایم بسیار با ارزش بود… از دانش آموزان شین آباد؛ نوجوانانی که روزی انگشتان کوچکشان در حادثه ای از سر سهل انگاری سوخت، به هم چسبید و از حرکت باز ایستاد و امروز پس از چندین نوبت درمان و عمل جراحی قادر به هنرنمایی روی بوم نقاشی است.

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/94-09/28/farhangnews_165149-480852-1450501242.jpg

برای بچه های شین آباد و همه بچه های سرزمینم سلامتی آرزو می کنم و امیدوارم هیچ وقت در آتش سهل انگاری ما نسوزند. کسی روی این هدیه نمی تواند قیمت بگذارد. پس آن را به عنوان نمادی از مظلومیت و احساسات پاک بچه های شین آباد به موزه ای خواهم سپرد.»

چهارشنبه ۱۵آذر ۱۳۹۱، یک کلاس درس مدرسه ابتدایی در روستای شین آباد پیرانشهر طعمه حریق شد و ۳۰ دختر دبستانی دچار سوختگی شدید شدند و دو نفر جان باختند.

ایران/گفت‌و‌گو با «دریا اورس»، ایران‌شناس و رئیس بنیاد عالی فرهنگ، زبان و تاریخ آتاتورک در ترکیه

30 سال در دنیای بی‌پایان زبان فارسی / در برنامه روزانه‌ام، همیشه 2 ساعت به زبان فارسی اختصاص دارد

حمیدرضا محمدی

می‌گوید که در میان کارهای روزانه‌ اش، همیشه چیزی در حدود 2 ساعت، به زبان «فارسی» اختصاص دارد. زبانی که خود اعتراف می‌کند دنیایی بی‌پایان است و او در نزدیک به 30 سال اخیر، با آن سر و کار داشته و حتی می‌شود گفت با آن زندگی کرده است.«دَریا اورْس» که امسال 50 ساله می‌شود، با آنکه در میان ایران‌شناسان و پژوهشگران زبان فارسی، سن زیادی ندارد، اما دانشش در این باره قابل توجه است. این زبان را خوب می‌شناسد و بهتر از شناخت، به آن سخن می‌گوید. شاید‌زاده شدنش در شهر قونیه که مدفن جناب مولانا جلال الدین است هم در این علاقه بی‌تأثیر نبوده باشد. اما آنچه اهمیت دارد دستاوردهای علمی او و البته - به عنوان مترجم - کتاب هایی است که از فارسی به ترکی برگردانده است. افزون بر این، او رئیس بنیاد عالی فرهنگ، زبان و تاریخ آتاتورک در ترکیه نیز هست. مؤسسه‌ای تحقیقاتی که درباره هرآنچه به فرهنگ و زبان و تاریخ ترکی مربوط می‌شود، می‌پردازد و مشتمل بر چهار بخش جداگانه است. از جمله ترجمه‌های او می‌توان به نگرش به داستان نویسی معاصرایران (محمد حقوقی)، صد سال داستان نویسی (حسن میرعابدینی) و دلایل گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی در قر‌ن‌های سوم تا پنجم (عباس زریاب خویی) و از مقالاتش به زندگی، آثار و سبک ادبی جلال آل احمد، فریدون مشیری از پیشروان شعر معاصر ایران، شکایت از روزگار در اشعار ناصر خسرو، زندگی و آ‌ثار نجم الدین رازی و ‌مولانا و قرآن اشاره کرد. گفت‌و‌گویی که در ادامه می‌خوانید، در جریان سفر اخیرش به ایران، در مرکز فرهنگی یونس اِمره (مرکز فرهنگی وابسته به سفارت ترکیه در کشورهای مختلف از جمله تهران) صورت پذیرفت.

ë ابتدا و برای ورود به بحث، از فضای تربیت خانوادگی خود بگویید؟ می‌خواهم بدانم سبب گرایش تان به فرهنگ ایران خانواده بوده است؟

من در سال 1966 در قونیه به‌دنیا آمدم. شهری که تربت حضرت مولانا در آنجا است و به نوعی من در کنار آن حضرت بزرگ شدم. پدرم کارگر و خانواده‌ای که در آن بزرگ شدم، فقیر بود. من فارغ التحصیل یک دبیرستان حرفه‌ای هستم اما در همان زمان هم به علوم اجتماعی و زبان‌های خارجی علاقه داشتم. با این حال به سبب خواندن دیوان حضرت مولانا، در دبیرستان به زبان فارسی علاقه‌مند شدم و همین رشته را در دانشکده زبان، تاریخ و جغرافیای دانشگاه آنکارا که در سال 1985 به آنجا وارد شدم، انتخاب کردم. پس از 4 سال فارغ التحصیل شدم و سپس در همین گروه دستیار شدم. هرچند به مرور زمان تا درجه استادی پیش رفتم. من تقریباً 20 سال در این دانشگاه در سمت استادی، تدریس زبان فارسی را در تمام سطوح آن از دستور زبان و سبک شناسی تا تاریخ ادبیات و عناصر زبان عربی در زبان فارسی و حتی حافظ و سعدی و مثنوی را از کارشناسی تا دکتری برعهده داشتم.

ë پایان نامه فوق لیسانس و دکترای تان در چه موضوعی بود؟

پایان نامه فوق لیسانسم در سال 1992، درباره کتاب «تاریخ الجایتو» تألیف عبدالله بن علی کاشانی بود که آن را به ترکی ترجمه کردم. در مقطع دکترا نیز در سال 1999 از روی دو نسخه کتاب «عالم آرای امینی» تألیف فضل اللّه بن روزبهان خُنجی که درباره تاریخ آق قویونلو است، تصحیح متن انجام دادم. اما به مرور به مولوی شناسی گرایش یافتم و درباره آثار ایشان تحقیق کردم تا آنکه در سال 2007 به همراهی یکی از دوستانم، ترجمه تازه‌ای از «مثنوی معنوی» به ترکی در بازار کتاب ترکیه عرضه کردیم و خوشبختانه خوانندگان به سبب اسلوب ترجمه از آن استقبال کرده‌اند.

http://artna.org/image-artna_newspicture_14318353764826738_001.jpg--w--1000

ë شما اکنون ریاست بنیاد عالی فرهنگ، زبان و تاریخ آتاتورک در ترکیه را برعهده دارید. کمی درباره این بنیاد و وظایفش صحبت کنید.

حتماً. من در سال 2010 به عنوان ریاست یک دانشکده علوم اجتماعی تازه تأسیس منصوب شدم که تا دو سال در آنجا بودم. اما در سال 2012 بنا به سه امضای رئیس جمهور، نخست وزیر و معاون نخست وزیر به ریاست بنیاد فرهنگ زبان و تاریخ آتاتورک انتصاب یافتم. این بنیاد - وابسته به دولت -، در سال 1983 تأسیس شده و متشکل از چهار زیرمجموعه بنیاد تاریخ ترک، بنیاد زبان ترکی، مرکز فرهنگی آتاتورک و مرکز تحقیقات آتاتورک است و این بنیاد، به نوعی پوششی است که وظیفه هماهنگی آنها را دارد. دو مرکز نخست به ترتیب در سال‌های 1931 و 1932 تأسیس شدند که در بدو تأسیس، انجمن بودند. اما پس از کودتای سال 1980 نظامیان این دو و دو مرکز دیگر -که بعداً تأسیس شدند - را در هم ادغام و سازمان جدیدی دایر کردند که مبتنی بر قانون به شماره ثبت 134 است. ما در میان سازمان‌های فرهنگی ترکیه، تنها سازمانی هستیم که نام مان در قانون اساسی ترکیه ذکر شده است و بودجه جداگانه دارد. از وظایف و مسئولیت‌ها و شکل اداری بنیاد هم بگویم همانطور که از اسامی این 4 مرکز برمی آید، «بنیاد تاریخ ترک» بیشتر با مسائل مربوط به تاریخ ترک کار می‌کند اما محدود به ترکیه نمی‌شود بلکه در هر جای دنیا که اقوام ترک تبار ساکن بوده باشند، سرگذشت شان را مطالعه می‌کند که شامل آسیای میانه تا چین، آفریقای شمالی، شبه جزیره عربستان و البته ایران می‌شود. اما در این میان، کارهای دیگری نیز چون انتشار کتاب و مجله را هم صورت می‌دهد. یکی از این مجلات ادواری «بلتن» است که از سال 1937 چاپ می‌شود و یکی از مجلات علمی تحقیقی ترکیه است. در انتشار کتاب هم، تعداد زیادی از کتاب‌های تاریخ ترک اعم از تألیف، ترجمه یا تصحیح متون به زبان ترکی عثمانی، منتشر شده است. این بنیاد، هرساله سمپوزیوم‌های بین‌المللی در داخل یا خارج از ترکیه برگزار می‌کند؛ کنفرانس هایی که اساتید تاریخ در دانشگاه‌های مختلف ترکیه به آنکارا می‌آیند تا به تبادل نظر بپردازند و حاصل تحقیقات تازه شان را ارائه دهند. در این مجموعه، کتب و نسخ خطی و لوازم پژوهشی در دسترس محققان است و البته نزدیک به 300 هزار جلد کتاب هم در آنجا موجود است. «بنیاد زبان ترک» هم درست همین کار را درباره زبان ترکی انجام می‌دهد و حتی درباره زبان‌های ترکی قبل از اسلام مانند اویغوری هم پژوهش می‌کند. افزون بر این، جز ترکی آناتولی، روی تمام زبان‌های امروز آسیای میانه چون ازبکی، آذری، قزاقی، قرقیزی، ترکمنی و برخی گویش‌ها کار می‌کنند و درباره شان، هرساله، یک یا دو سمپوزیم بین الملی برگزار می‌شود. «مرکز فرهنگی آتاتورک» در مورد جامعه شناسی، مردم شناسی، ادبیات کلاسیک و مدرن و تاریخ هنر که تحت وظایف این سازمان است همایش برگزار می‌کند. همچنین «مرکز تحقیقات آتاتورک» که کارش از چند دهه قبل شروع شده، به زندگی و آثار شخص آتاتورک می‌پردازد.

ë ایران‌شناسی و تدریس زبان فارسی در ترکیه در چه وضعیتی به‌سر می‌برد؟

البته ایران شناسی و زبان فارسی، دو مقوله جدا از هم در ترکیه است. در آنجا، دانشگاه‌های استانبول، آنکارا، قونیه، ارزروم و کریکاله دارای کرسی‌های زبان فارسی هستند و سالانه 50 دانشجو می‌پذیرند. در این میان، دانشگاه‌های استانبول و آنکارا از قدیمی ترین و بزرگترین دانشگاه‌های ترکیه هستند که در اوایل جمهوریت، به ترتیب در سال 1933 و 1946 تشکیل شده‌اند که در کنار سایر گروه‌های آنجا، گروه زبان و ادب فارسی به عنوان یکی از «السنه شرقی» دایر شده است. البته مدتی عربی و فارسی در کنار هم بود اما به سبب احساس نیازی که شد، در دهه 1950 اینها از هم جدا شد و مستقل شروع به کار کردند. دانشگاه‌های آتاتورک در ارزروم و سلجوق در قونیه بعدها، به ترتیب در سال‌های 1957 و 1975 تشکیل شدند. در سال 1980 نیز دانشگاه کریکاله تشکیل شد. البته از نظر غنا و تنوع استادان، دو دانشگاه نخست، پیشتاز هستند. به بیان دیگر، استادان بزرگی مشغول تدریس هستند که ایران را از نظر تاریخی، زبانی، اجتماعی و جغرافیایی خوب می‌شناسند و نسل هایی تربیت کرده‌اند. ما در ترکیه 5 نسل داریم که ایران‌شناسی آموخته‌اند که من نسل چهارم هستم. اوایل، امکانات جهت مطالعه و پژوهش خیلی کم بود ولی حالا دسترسی به کتابخانه‌های مختلف و اینترنت کار را برای ایران‌شناسان جوان سهل کرده است. به مرور استادان درصدد برآمدند تا روی متون خطی فارسی کار کنند. به این ترتیب کتب خطی که در کتابخانه‌ها محفوظ بود را به اصول تصحیح متون منتشر کردند. این را هم اضافه کنم که ترکیه از نظر وجود نسخ خطی فارسی، یکی از غنی ترین کشورهاست و برخی از این نسخ، یگانه هستند و فقط در ترکیه وجود دارند که احتمالاً به مناسبت‌های مختلفی وارد کتابخانه‌های ترکیه شده‌اند؛ مثلاً در کتابخانه سلیمانیه استانبول شاید نزدیک به 10 هزار مجلد نسخ خطی وجود دارد که برخی از این‌ها از نظر هنری، تاریخی، تجلید، مینیاتور، تذهیب و... خیلی ارزشمند و گران‌قیمت هستند. در این میان البته می‌توان به نگارش تاریخ ادبیات ایران اشاره کرد که البته ناگفته نماند کارهای ابتدایی ناقص بودند. اما در دوره‌های بعد، هم روابط ایران و ترکیه پیشرفت کرد و هم آنکه دو کشور به لحاظ اقتصادی و اجتماعی صعود کردند. با افزایش کرسی ها، ایران‌شناسان و استادان دانشگاه، تلاش کردند کارهای اصیلی ارائه دهند. مثلاً دستور زبان فارسی یا فرهنگ‌های دو زبانه فارسی- ترکی و ترکی- فارسی به بازار آمد که هم دانشگاهیان و هم مردم عادی استفاده می‌کنند. ما خوش اقبال بوده ایم که با مردم ایران همسایه هستیم. همسایگی که از پس قرن شانزدهم میلادی به این سو، دیگر جنگ و ستیزی رخ نداد و تمام مرزها در امنیت و صلح سپری شده هرچند تعامل ادبی - حتی در هنگامه نبرد صفوی و عثمانی - هیچ گاه منقطع نشده است. زیرا روابط عمیق فرهنگی و اجتماعی میان این دو زبان حاکم بوده است. شاید جالب باشد بدانید، ترک ها، زبان فارسی را به عنوان زبان ادبی تلقی کرده و بسیاری از ادبا، فارسی دانسته و حتی اثری به این زبان منتشر کردند. در دوره عثمانی، شارحان بزرگی را می‌توان سراغ گرفت که فارسی را بسیار خوب می‌دانستند و آثار مولوی، سعدی، حافظ‌، خیام و جامی را شرح می‌دادند. این روال تا قرن نوزدهم ادامه یافت. تحولات جنگ جهانی اول، سبب شد تا دو کشور، به غرب روی آورند، افکار تازه وارد شود و دو کشور ارتباط ادبی قبل را از دست دهند. بویژه آنکه ادبیات دو کشور تحت تأثیر ادبیات فرانسوی قرار گرفت. هر دو کشور بعد از قرن نوزدهم، راه ادبی و زبانی خود را پیدا کردند اما متأسفانه «تعامل کلمه» بین دو ملت از بین رفت. ولی اگر به گذشته بازگردید، می‌بینید که از قرن چهاردهم تا هفدهم، به ادبیات ترکی، کلمات فارسی بسیاری وارد و حتی متداول ‌شد. هرچند هنوز تعداد کلمات عربی بیشتر بود.

ë تصور نمی‌کنید، استقبال از زبان فارسی در ترکیه، به سبب مدفون شدن مولانا در آن سرزمین باشد؟

آن هم می‌تواند مؤثر باشد ولی توجه داشته باشید، عثمانی یک امپراتوری بود و زبان‌های زیادی در آنجا وجود داشت که مهم ترین شان، فارسی، ترکی و عربی بود. زبان هایی که به «السنه ثلاثه» شهرت داشت و تسلط بر آنها، نشانه روشنفکر بودن در آن کشور بود و هنوز هم کمابیش هست. عربی زبان علمی و فقهی، فارسی زبان ادبی و ترکی زبان فرهنگی و سیاسی مورد استفاده بوده است و از این لحاظ بین این زبان‌ها رقابتی وجود ندارد بلکه هر سه در یک دایره تمدنی بودند و بدون هیچ عقده‌ای، هر سه، مورد توجه قرار داشتند. پس از قرن نوزدهم، اما ملی گرایی در تمام کشورهای خاورمیانه ایجاد شد و شخصیت‌ها و هویت‌های ملی خود را نشان دادند. در نتیجه همه این فرهنگ مشترک شرقی از هم گسست تا جایی که تأثیر همین جدایی را امروز هم بین خودمان می‌بینیم. البته این اتفاق، محصول قرون نوزدهم و بویژه بیستم بود که ناگزیر مانند همه کشورهای اروپایی از این جریان‌های تازه تأثیر پذیرفتیم و دولت‌های ملی ایجاد شد.

ë در ترکیه تا چه میزان نسبت به زبان فارسی و ایران، میان نسل جوان شناخت وجود دارد؟

http://bukharamag.com/wp-content/uploads/2015/05/DSC0720-749x1024.jpg

به‌نظرم در هر دو کشور جوانان با فرهنگ غربی پرورش یافته‌اند و گویی که رویشان به تمدن غربی (اروپا و امریکا) است. البته ناگفته نماند کشورهای اسلامی هم، دیگر آن‌طور که باید یکدیگر را نمی‌شناسند که دلایل بسیار دارد. اما می‌بینیم که در سطوح دانشگاهی و افراد فرهیخته علاقه‌ای به کشورهای منطقه جهت شناخت آنها وجود دارد. با این حال، مردم خاورمیانه از غرب‌ آسیا تا شمال آفریقا، شبه قاره هند و آسیای میانه را هم‌نمی‌شناسند زیرا فرهنگ غرب هنوز بر آنها و ذهنیت‌شان مستولی است و خیلی چیزها را برایشان ترسیم و تجسم می‌کند. با افزایش راه‌های ارتباطی است که می‌توانیم همدیگر را بشناسیم. ما همه از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنیم و به‌واسطه شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی است که هم را می‌بینیم. البته ایران‌شناسی آکادمیک هم در ترکیه می‌تواند کمک کند. مثلاً اگر آثار کلاسیک و مدرن فارسی به ترکی ترجمه شود یا فیلم‌های ایرانی در ترکیه اکران شود، می‌تواند حتی برخی پیش داوری‌ها را اصلاح ‌کند. بدین گونه است که وقتی ترک‌ها به ایران سفر می‌کنند یا آنکه ایرانی‌ها به ترکیه می‌روند، ذهنیت برآمده از رسانه‌های غربی را می‌شکنند. پس لازم است دولت‌های هر دو طرف، همانطور که در یک دهه اخیر در کنار روابط تجاری، مناسبات خوبی با هم برقرار کرده‌اند، باید تشریک مساعی کنند تا همدیگر را بیشتر بشناسند و گام‌های خوبی، بیش از پیش بردارند.

ë سطح مطالعه در میان مردم ترکیه چگونه است؟

سطح مطالعه به سطح سواد بستگی دارد. اکنون در ترکیه تنها یک درصد از مردم سواد ندارند ولی در یک دهه اخیر، رسانه‌های اجتماعی، اینترنت و ماهواره‌ها میزان مطالعه را پایین کشیده‌اند. با اینکه ترکیه 78 میلیون نفر جمعیت دارد، تیراژهمه روزنامه ها، در مجموع به حدود یک میلیون نسخه می‌رسد که البته «صباح» و «حریت» مهم تر از بقیه هستند. این نشان می‌دهد مردم چندان به مطالعه علاقه نشان نمی‌دهند. بازار کتاب آکادمیک کم رمق است و مثلاً یک کتاب شعر هزار نسخه تیراژ دارد. ولی رمان و داستان در این سال‌های اخیر، جهش داشته و شاهد حتی 200 هزار نسخه هم برای تیراژ بعضی کتاب‌ها بوده ایم. البته نویسندگانی که به شهرت جهانی رسیده باشند هم داشته ایم. معمول است که اگر کسی در خارج از ترکیه، به شهرت برسد، بازتابش در داخل مرزهای ترکیه مشخص می‌شود. به بیان دیگر، معیار، سلیقه ادبی نیست؛ تنها اگر غربی‌ها از فلان نویسنده ترک خوششان آمده باشد، مردم ما هم به سراغ آن کتاب می‌روند.

ë اما مهم است که درآمد مردم با قیمت محصولات فرهنگی چون کتاب، تناسب داشته باشد.

درست است. اکنون دیگر با افزایش درآمد، مناسب شده است. در ترکیه درآمد مردم بالا رفته است، چون درآمد ناخالص ملی بالا رفته و تورم پایین آمده است. در آنجا کتاب‌های معمولی بین 10 تا 15 دلار قیمت دارند.

ë خودتان چقدر کتاب می‌خوانید؟

من خیلی زیاد کتاب می‌خوانم که البته بیشتر به حرفه ام مربوط است، چون من مترجم هم هستم.

ë نام آخرین کتابی که ترجمه کردید را می‌گویید؟

آخرین کتاب «غیر قابل چاپ» تألیف سید مهدی شجاعی است که مشتمل بر شش داستان است و اکنون به ترکی ترجمه کرده‌ام.

ë اجازه دهید یک پرسش کلی مطرح کنم؛ کتاب‌های ترجمه شده از زبان فارسی در ترکیه چقدر طرفدار دارند؟

در بازار کتاب ترکیه، کتب فارسی جایگاه خاصی دارند؛ این کتاب‌ها را می‌توانیم به این شکل تقسیم بندی کنیم: کتاب‌های تألیفی که درباره زبان، فرهنگ، ادب، سیاست، جامعه شناسی و سایر موضوعات مربوط به ایران چاپ می‌شود و تعدادشان بسیار زیاد است به طوری که اگر این‌ها را از دوره سال 1928 تا امروز، فهرست کنیم کتاب قطوری می‌شود، قبل از آثار مدرن، آثار دوره کلاسیک فارسی از سال 1940 میلادی در ترکیه ترجمه می‌شدند و به فروش چشمگیری می‌رسیدند.

مثلاً «عبدالباقی گولپینارلی» مثنوی، دیوان حافظ، رباعیات خیام و... را ترجمه کرد و بعد از ایشان هم به خاطر توجه و علاقه زیادی که نسبت به زبان و ادب فارسی بویژه آثار کلاسیک وجود داشت مجدداً برخی آثار، ترجمه شدند و حتی برخی از شعرا آثارشان بارها و بارها توسط مترجمین مختلف ترجمه و چاپ شده است. ما تعداد زیادی از ترجمه‌های مثنوی مولوی داریم که برخی به نثر هستند و برخی به نظم، و من هم - در کنار مرحوم گلپینارلی، محمد کانار، حجابی، احمد متین شاهین - یکی از مترجمین مثنوی هستم که یک ترجمه منظوم از مثنوی انجام داده ام. تمام آثار مولانا، دیوان حافظ، اسرار نامه و الهی نامه فریدالدین عطار نیشابوری، رباعیات اوحدالدین کرمانی، سفرنامه و خوان الاخوان ناصرخسرو، رباعیات ابوسعید ابی‌الخیر و البته آثار محبوب ترین نویسنده و شاعرایرانی در ترکیه یعنی سعدی شیرازی همگی به ترکی ترجمه شده‌اند. در ترکیه مهمترین ترجمه گلستان متعلق به حکمت ایل آیدین است که ترجمه بسیار خوبی است و بعد از او هم اساتید بسیاری گلستان و بوستان را ترجمه کرده‌اند. خیام هم در ترکیه بسیار شناخته شده و محبوب است و رباعیاتش شاید نزدیک به بیست بار توسط مترجمین مختلف ترجمه شده است. بهارستان و صحبئ الابرار و تحفئ الاحرار عبدالرحمن جامی هم به زبان ترکی ترجمه شده است. آثار مدرن و معاصر زبان فارسی اما نسبت به آثار کلاسیک فارسی، در بیست سال اخیر وارد بازار کتاب و ترجمه ترکیه شده‌اند؛ برخی از شعرا و نویسندگان معاصر فارسی با اینکه در ترکیه شناخته شده‌اند ولی هنوز آثارشان به ترکی ترجمه نشده است؛ محمد کانار تمام آثار صادق هدایت را ترجمه کرده است. حتی تحقیقات او مانند ترانه‌های خیام، برخی از آثار صمد بهرنگی، غلامحسین ساعدی، مصطفی مستور و... از ادبیات داستانی معاصر به ترکی ترجمه شده است و این شخصیت‌های ادبی در ترکیه شناخته شده‌اند؛ ما از شعر معاصر ادب فارسی بسیاری از شخصیت‌های بزرگ را به نام، می‌شناسیم ولی به خاطر اینکه ترجمه شعر نسبت به ترجمه آثار نثر کار بسیار مشکلی است کمتر افرادی هستند که جرأت و جسارت کنند و ترجمه آثار شعر جدید را به بازار کتاب ارائه کنند. با این حال «هشت کتاب» سهراب سپهری، «دستور زبان عشق» قیصر امین پور، برخی از آثار فروغ فرخزاد، برخی از آثار احمد شاملو، فریدون مشیری و... ترجمه شده‌اند. با این حال امید است دوستان ایرانی که به ترکی مسلط هستند در این مسأله مارا یاری کنند تا بتوانیم آثار بیشتری ترجمه کنیم، چون ما هرچقدر زبان فارسی را خوب بدانیم چون زبان مادری‌مان نیست نمی‌توانیم بخوبی یک فارسی زبان، اشعار فارسی را ترجمه کنیم و لطافت و زیبایی از بین می‌رود. یکی از موضوعاتی که در ترکیه بسیار جذاب است کتاب‌های علوم دینی، فقهی، عقایدی، تفسیری و کلامی است ودر یک دوره خاص بویژه سال‌های بعد از انقلاب کتاب هایی به قلم علی شریعتی و مرتضی مطهری و افراد شناخته شده دیگر، در زمینه علوم اسلامی ترجمه شده است. اما حالا می‌توان گفت بازار این کتاب‌ها رونق سابق را ندارند. برخی از کتبی که مربوط به تاریخ سیاسی، جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی وهنری ایران هستند نیز در ترکیه مورد علاقه مخاطبان است؛ بویژه کتاب هایی در مورد مشروطیت ایران که کتب زیادی از این دوره ترجمه شده است و حتی در دانشکده‌های علوم سیاسی ترکیه، دانشجویان در مورد دوره‌های مختلف تاریخ سیاسی در ایران، پایان نامه می‌نویسند.

http://bukharamag.com/wp-content/uploads/2015/05/DSC0735.jpg

برخی از خاطرات و سیاحت نامه هاست که برای بسیاری از خوانندگان ترک جالب است. زمینه مهم دیگری که در کارهای علمی در ترکیه انجام می‌گیرد، فرهنگ نویسی است که پیشتر به آن اشاره کردم؛ فرهنگ‌های دو زبانه از ترکی به فارسی و از فارسی به ترکی. اولین فرهنگ مدرن و جامعی که مورد استفاده ترک و فارسی زبانان قرار می‌گرفت، فرهنگ فارسی به ترکی و ترکی به فارسی ابراهیم اولغون و جمشید درخشان بود. به مرور بنا بر نیاز افراد فرهنگ‌های دو زبانه زیادی تألیف شد. باز هم محمد کانار با کوشش و تلاش، فرهنگی نوشت اما منتقدین به آن ایراد می‌گیرند که تلفظ کلمات مانند تلفظ فارسی زبانان نیست. ولی ده‌ها فرهنگی که ایشان نوشت و آنها را تکمیل کرده است، در حال حاضر به 2 هزار صفحه و 200 هزار کلمه رسیده است.

ë غیر از مولانا، به چه شاعر دیگر فارسی زبانی علاقه دارید؟

از شعرایی که شعرشان شهره است، من وحشی بافقی را دوست دارم و دیوانش را چند بار خوانده ام. برخی آثار سنایی غزنوی و عطار نیشابوری را هم. و البته سعدی که قیامت است در شعر فارسی!

ë قیامت است در شعر فارسی؟

بله، به زعم من، سعدی قله زبان فارسی به لحاظ ادبی است و پس از اوست که کم کم افول می کند.

ë پس فردوسی چه؟ گفته می‌شود او بود که با «شاهنامه»اش، زبان فارسی را زنده نگاه داشت.

البته فردوسی حماسه نویس است و جای رفیع و عظیم خود را دارد. اما سعدی مرد عرفان و حکمت و اخلاق است و آنچه از تجربه‌‌ آدمی در قرون و اعصار به‌دست آمده را در جملات سهل و ممتنع‌ خود آورده است. او عصاره افکار و اذهان مردم را در چند کلمه بیاد ماندنی و به ‌‌جا ماندنی خلاصه می‌کند. این‌گونه است که سخنان سعدی در همه جای دنیا طرفدار دارد و «بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند»ش، شهره آفاق شده است. حتی اگر مثلاً یک امریکایی یا چینی، «گلستان» را بخواند، فطرت و وجدان‌ آدمی را آنجا می‌یابد. تعداد کمی از کتب شرقی را می‌توان این‌گونه ژرف یافت.

ë در میان شعرای معاصر ایرانی چطور؟ از آنها چیزی خوانده اید؟

زیاد با شعر معاصر ارتباط ندارم ولی داستان‌های معاصر را خوانده ام. در این میان البته برخی داستان‌های مصطفی مستور را برای خوانندگان ترک ترجمه کرده ام که استقبال هم شده است. جز این، ولی «صد سال داستان نویسی» حسن میرعابدینی را هم خوانده و به ترکی ترجمه کرده ام. در نتیجه درباره اکثر داستان‌های معاصر ایرانی، مختصری می‌دانم.

ë حالا که درباره شعر سخن گفتیم، می‌خواهم بدانم مردم ترکیه، کدام یک از شاعران خود را بیشتر دوست دارند؟

در آنجا بستگی به نگرش سیاسی شما دارد؛ برخی چپ گرا و برخی محافظه کار هستند. مثلاً چپ‌ها از «ناظم حکمت» و «آتیلا ایلهان» خوششان می‌آید و محافظه کاران «نجیب فاصل کیساکورگ» و «عبدالرحیم کاراکوچ» را دوست دارند. اینها همه ادیبانی بزرگ هستند ولی این به آن معنا نیست که مثلاً شعر دیدگاه مقابل خود را نخوانند.

ë در ایران البته ناظم حکمت شناخته شده تر است.

بله، ناظم حکمت و عزیز نسین قبل انقلاب شناخته شده بودند. جالب است بدانید در ترکیه هم، احمد شاملو، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد شناخته شده‌اند.

ë دو ملت ایران و ترکیه، اتفاقات و رخدادهای گوناگونی را بویژه در پانصد ساله گذشته از سر گذرانده‌اند و به جهات مختلف، پیوندهای وثیق و عمیقی یافته‌اند. شما افق آینده این دو فرهنگ را چگونه می‌بینید؟

نسبتاً به‌ آینده خوشبین هستم. هر دو کشور در حال صعودِ اقتصادی، آموزشی و اجتماعی هستند که امیدوارم با استفاده از ظرفیت‌های موجود، آینده بیشتر و بهتری را همگام با هم بسازیم. البته نشانه‌هایش را در هر دو کشور می‌بینیم و با تمام سوء تفاهم‌هایی که از سوی افراد به اصطلاح ثالث، ایجاد می‌شود، هر دو ملت، خود را به عنوان برادر و همسایه می‌دانند و در منطقه، این دو کشورند که بازیگران اصلی هستند. البته در این منطقه، من فقط سه کشور ایران و ترکیه و روسیه را دارای تاریخ و فرهنگ و تمدن می‌دانم زیرا بقیه پس از قرن بیستم تشکیل شده‌اند.

ë اما به هر حال‌ آنها هم دارای فرهنگ و تمدن بوده‌اند که با فروپاشی امپراتوری عثمانی، دارای دولت و پرچم شده‌اند.

بله، با فروپاشی عثمانی که دارای 22 میلیون کیلومتر طی 600 سال تسلط بود، گفته می‌شود که بیش از 45 کشور جدید در خاورمیانه ایجاد شدند. آنها هم تاریخ و فرهنگ دارند اما ما دارای پیشینه‌ای به درازای700 سال و ایران نزدیک به 10 هزار سال دارد که آنها چنین گذشته ای، ندارند.

ë البته ترکیه هم میراث‌دار تمدن «کاپادوکیه» است.

بله به نکته خوبی اشاره کردید. ما تمدن کاپادوکیه را داریم که مربوط به پیش از ورود ترک‌ها به آسیا است که خوشبختانه ما این گذشته خود را نابود نکردیم.

ë پرسش آخر آنکه، زبان فارسی چه جذابیتی برایتان داشته که هنوز هم پس از 30 سال، با آن سر و کار دارید؟

من با زبان فارسی زندگی می‌کنم. این زبان، در لحظه لحظه زندگی روزانه ام، جای دارد و من دست‌کم، هر روز دو ساعت با آن سر و کار دارم. این زبان، دنیایی بی‌پایان است و چنان زبان و ادب فارسی و البته فرهنگ و تمدن ایران برایم جالب و جذاب است که تا آخر عمر رهایش نخواهم کرد.

ایران/به بهانه 17 دی، شصت و نهمین سالروز تولد استاد محمدرضا لطفی

شیدای چاووش خوان

http://www.entekhab.ir/files/fa/news/1393/2/12/60662_740.jpg

امیرحسین رائی مدرس و نوازنده سه تار

اسطوره‌ای دیگر...

بهروز صاحب اختیاری

موسیقی ایرانی در ذات خود آمیزه‌ای است از آوا و نوا.

آنچه مرسوم و معمول بوده، اجرای این نوع از موسیقی ایرانی با کیفیتی مناسب از سوی استادان موسیقی همیشه با تسلط ماهرانه انجام می‌پذیرفته است.

لیکن آنچه به نوگرایی، نوجویی، پویایی، تحول و ارتقای مداوم کیفی موسیقی مرتبط می‌شود، آن حس تنوع طلبی و آن تفکر تنوع بخشی است که در بینش و نگرش هنرمندان جای دارد، تا اندازه‌های آنرا در لحظه وهر لحظه در تلاشی فراگیر و مداوم و مدام و در روند سعی همیشگی خود فزونی بخشند.

این روال در حالتی که تمرکز هنرمند بالا باشد میسر و امکانپذیر خواهد بود.

اما سخت‌ترین وضعیت این تحول و دگرگونی در شرایط بحران‌های اجتماعی بود و نمود پر توان‌تری می‌یابد. در این شرایط خاص، در چنین موقعیت مشخص آنچه می‌تواند وضعیت را بهبود بخشد، حضور و وجود هنرمندی است که با تمام توان جسمی و فکری خود در مسئولیت خطیر روشنگری و ارتقای محتوایی و مفهومی بتواند به موضوعات پژوهشی دست یازد تا به روند بهبود کیفی و نیز افزایش زیبایی شناسی محتوایی نزدیکتر شود تا از این رهگذر به ذات موسیقی خدمت شود و ذائقه نیوشندگان را سیراب سازد و ارتقا دهد و به روایتی دیگر طلاب هنر و دانشجویان موسیقی بتوانند به تکنیک‌های بدیع و تازه‌یاب معرفت یابند.

این وضعیت ویژه، هنرمند مسئول و اندیشمند را به موسیقی زبان حالی یعنی موسیقی بداهه رهنمون می‌سازد. استعانت از شعر و کلام در همراهی با نواهای زیبای موسیقی جایگاه و ارزش کار او را والاتر و بالاتر می‌برد.این مسیر، در واقع راهی بود که زنده‌یاد استاد محمدرضا لطفی پیمود تا دین خود را به دلبستگی معنوی‌اش یعنی موسیقی ادا کند.

استاد محمدرضا لطفی همچون سرکه‌ای در دیگ تلاش و همت و ممارست و تجربه‌اندوزی جوشیده شد تا به مُلِ گوارا بدل گشت، به تعبیری هم عنان و هم گام با معنای شعری شد که فرزانه‌ای فرموده بود؛

انگور صفت مُلازم خُم شده‌ایم/ از مردمک چشم جهان گُم شده‌ایم

در آتش عشق سال‌ها جوش زدیم/ تا باده نشئه بخش مردم شده‌ایم

استاد لطفی جامع علوم موسیقی زمانه‌اش گشت تا با بهره‌مندی از تجربیات و میراث گرانبهای گذشتگان توانست مروارید وجودی خود را از صدف آموختن و پژوهش باز‌شناسد و نمایان سازد.او به ارزش‌های پژوهش واقف شده و پی برده بود که مقصد پژوهش رسیدن به حقیقت است، بنابراین دستیابی به لب حقیقت و رازگشایی از حقیقت را وجه همت خود قرار داد و در این مسیر به تجربه‌های ارزشمند و گرانقدری نیز دست پیدا کرد.او پژوهشگری پر تلاش و خستگی ناپذیر بود و با دانش وسیع خود در حوزه پژوهش هنر (هم شتاب و همراه با تبحر اعجاب انگیز در نوازندگی و بداهه نوازی و آهنگسازی ونیز با تکیه بر اعتماد به نفس بالا) به آن چنان اقتدار هنری و نیز توانمندی در تمامی زمینه‌های موسیقی دست یافته بود که از او با لقب «اسطوره» یاد می‌شود.حتی گروهی از استادان موسیقی معتقدند که پس از میرزا حسینقلی فراهانی در قدرت «نوازندگی و بداهه»، کسی همچون استاد محمدرضا لطفی ظهور نیافته است.هوش بالای او در دریافت اوضاع اجتماعی ایران بیش از دیگر هنرمندان ایرانی بود و همگامی‌اش با آسیب دیدگان و نیز همراهی با جریانات تحولخواه، نشان از میزان مطالعه و احاطه‌اش بر جامعه شناسی کشور و مردمش داشت.

http://www.musicema.com/sites/default/files/styles/node_gallery_display/public/_MG_1963.jpg

بنیانگذاری کانون چاووش، تأسیس مرکز آکادمیک موسیقی اصیل ایرانی با نام مکتبخانه میرزاعبدالله، اهمیت و ارزش شماری مقوله ساز‌سازی و راه‌اندازی کارگاه سازسازی، تأسیس گروه‌های سه‌گانه شیدا، تأسیس کانون فرهنگی آوای شیدا در عرصه نشر آثار مکتوب حوزه پژوهش‌های موسیقی و مرکزی برای تکثیر لوح‌های فشرده موسیقی، و... و... از جمله قسمتی از فعالیت‌های استاد لطفی بوده است.

نو اندیشی، پویایی و نوجویی استاد لطفی را می‌توان در «بداهه نوازی‌ها و بداهه خوانی‌ها»ی او ملاحظه کرد.

دیگر از مشخصه‌های بارز استاد لطفی، اهمیت دادن به موسیقی بانوان بود هم به‌عنوان احترام به جایگاه زنان ایرانی در عرصه موسیقی و هم به‌عنوان بخشی از برنامه‌های آینده‌نگرانه و بلند‌مدت استاد لطفی در این زمینه.

از آنجا که اکثر موسیقیدان‌های ایرانی به کارهای هنری انفرادی بیشتر علاقه‌مندی و رغبت نشان داده و می‌دهند، اشتیاق استاد لطفی برای فعالیت‌های هنری گروهی و ایجاد وحدت نسبی و انسجام در میان اساتید موسیقی از دیگر مشخصه‌های استاد لطفی بوده است در اتحاد هنرمندان.

یکی دیگر از مهم‌ترین فعالیت‌های هنری استاد لطفی تلاش ایشان در جهت بازشناخت آسیب‌شناسانه بیشتر موسیقی در ایران معاصر بوده است. ویژگی‌دیگر استاد لطفی در این بود که همیشه از بزرگان و گذشتگان عرصه موسیقی و نیز از استادان خویش به نیکی یاد می‌کردند.

توجه دقیق به اسامی زیر می‌تواند ما را به یک نکته آشنا کند، و آن هم تلاش در حفظ «سنت‌های موسیقایی» برای یادآوری اصل خویش است؛

تأسیس مکتبخانه میرزاعبدالله، تأسیس گروه‌های موسیقی شیدا، ساخت و اجرای موسیقی با نام «بیاد عارف»، تکثیر پوستر منحصر بفردی از درویش‌خان، و... همه و همه نشانه‌ای است از تلاش‌ها و دلبستگی‌های استاد لطفی به سنت‌های موسیقایی گذشتگان و زنده نگهداشتن یاد و نام آنان.

استاد لطفی همیشه به نزدیکان خود بیان می‌کردند که «وقتی ساز می‌زنم و می‌خوانم، انگار در این عالم نیستم و در فضای دیگری سیر می‌کنم و گذشت زمان را متوجه نمی‌شوم»، که این کلام بیانگر آن است که موسیقی خط اتصال است از عالم ناسوت به عالم لاهوت، به عبارتی دیگر حضور در فضایی آکنده از معنویت و ملکوت.

استاد لطفی به ما آموخت که موسیقی هنری است ملکوتی و این هنر ملکوتی در زمانه ما بدل به هنری مظلوم شده که قدرش به مرتبه‌اش دانسته نمی‌شود.

نکته محنت افزای تاریخی را باید نگریست که استاد محمدرضا لطفی نقش ارزشمند خود در حوزه موسیقی برای تحولات اجتماعی ایران را به‌درستی ایفا کرد آنچنان که عارف قزوینی در مشروطه خواهی.

اما سرنوشت بی‌مهری بدانان به نوعی تکرار شده و در چنین شرایطی با توجیه رونق تجارت به مزارش هم رحم نمی‌شود تا تجاری‌سازی و سوداگری مادیات بر تجلیل از مفاخر فرهنگی سرزمین مان ارجحیت یافته باشد که باید مرثیه سرداد؛

کسی به فکر باغچه نیست/ کسی به فکر گل‌ها نیست

استاد لطفی از آن دسته از بزرگان ادب و هنر و فرهنگ و عرفان بودند که جانشین ناپذیر بوده و مادر گیتی حسرت زایش چنین فرزند دُردانه‌ای را خواهد داشت. بیت زیر و پایانی وصف حال ایشان است که با دلی سرشار از عشق به سوی حضرت دوست رهسپار گردید.

از بود و نبود خود برستیم به عشق/ دل را به تمنای تو بستیم به عشق

جز عشق نبود عاقبت مقصد ما/ فارغ ز همه باز نشستیم به عشق

شصت و نهمین سال‌زاد میلاد اقاقی هنر موسیقی گرامی باد.

http://kashannews.net/wp-content/uploads/2014/05/%D9%84%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF.jpg

پس از انقلاب مشروطه و دگرگونی جامعه در شئون گوناگون فرهنگی و سیاسی- اجتماعی، بالطبع موسیقی نیز دستخوش تغییراتی شد. اصولاً موسیقی ایران بعد از دوران قاجار با سه جریان مشخص نوگرا مواجه است: گروه اول را منادیان موسیقی علمی و بین‌المللی تشکیل می‌دهند که روبرت گرگوریان، مین باشیان و پرویز محمود از بانیان آن به شمار می‌آیند. این جریان در ابتدای امر، به هیچ عنوان دغدغه نوگرایی بنیادینی را درسر نداشت و تنها بر اثر ماجراجویی‌های شاهانه ناصرالدین شاه به واسطه سفر فرنگ به وجود آمد. مشاهده دسته‌های منظم موزیک در اروپا، شاه را بر آن داشت تا در دربار دسته موزیک نظام دایر کند. لذا مسیو لومر فرانسوی مأمور انجام این مهم می‌شود. بعدها این اقدام زمینه‌ای می‌شود برای تأسیس مدرسه موزیک به ریاست مین باشیان و پیش گرفتن خط مشی اروپایی به طوری‌که اشاعه گام‌های ماژور و مینور حاصل این دوران است. همچنین این جریان به تدوین موسیقی ایرانی براساس موسیقی کلاسیک غرب می‌پردازد، موسیقی کلاسیکی که خود در حال فروپاشی با پیشنهاد گام‌های کروماتیک و موسیقی آتونال توسط شوئنبرگ بود.

گروه دوم نوگرایان به رهبری علینقی وزیری سعی داشت یک نوع موسیقی تلفیقی پدید آورد. پیشنهاد بیست و چهار ربع پرده مساوی و چشم پوشی از مبانی نظری و زیبایی‌شناسی حکمت هنر ایرانی اسلامی از جمله پیشنهادهای استراتژیک وزیری بود. صرفنظر کردن از طبیعت موسیقی ایران و سیر چند هزار ساله‌اش، سبب شد وی با اندیشه رسیدن به زبان مشترک بین‌المللی به دنبال نوعی موسیقی نوین باشد که البته همانطور که می‌دانیم، خوشبختانه توفیق چندانی نداشت. تحصیلکردگان مکتب او یا رهبری ارکسترهای رادیویی را در دوران پهلوی به عهده گرفتند که در خدمت حکومت راه انفعال و تکرار را پیش گرفته یا همچون ابوالحسن خان صبا در میانه راه به سنت بازگشتند. گروه سوم نوگرایان را درویش خان و عارف قزوینی تشکیل می‌دادند. این جریان با تکیه بر سنت‌ها سعی داشت متناسب با شرایط نوین جامعه پس از مشروطه، نوعی از موسیقی را ارائه دهد که ضمن برخورداری از رنگ و بوی ایرانی، زبانی نوین داشته باشد. ابداع فرم بدون آواز پیش درآمد توسط درویش خان و ساخت تصانیف سیاسی- اجتماعی توسط عارف ازجمله این اقدام‌ها بود. درویش خان توانست فرمی را ابداع و پرورش دهد که بدون تکیه بر شعر و کلام، مستقیماً موسیقی ناب باشد به طوری‌که از همان زمان ساختار اجرایی موسیقی سنتی، فرم پیش درآمد را در ابتدای اجرا، برای خود حفظ کرده است. عارف نیز موفق شد نوع جدیدی از تصنیف را ارائه دهد که زبان حال زمانه باشد. پیش از او، تصانیف عموماً کوتاه و غنایی بودند اما او و بعدها امیرجاهد تصانیفی ابداع کردند که اغلب سیر کاملی در گوشه‌ها و مایه‌های مهم دستگاه داشت. درویش خان توانست با پرورش شاگردان برجسته‌ای همچون صبا، هرمزی، فروتن، برومند، نی‌داود، درگاهی و اجرای کنسرت‌های بسیار و ضبط صفحه، خدمات شایانی به موسیقی ایران کند. در واقع پس از میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی او حلقه اتصال گذشته و آینده به شمار می‌آمد و در عمل توانست نسلی را تربیت کند که ارزش‌های هنر موسیقی دستگاهی را به سلامت از رکود و انجماد دوران پهلوی به دست جوانان عاشقی چون لطفی، کیانی، علیزاده و طلایی برسانند. در دهه پنجاه پس از چندین سال رخوت ایجاد شده در عرصه موسیقی هنری و دستگاهی، تأسیس مرکز حفظ و اشاعه و برگزاری جشنواره‌های موسیقی مثل جشن هنر شیراز، باعث شد، چهره واقعی و پویای موسیقی ایرانی سر از خاکستر بیرون بیاورد و با جامعه و بویژه دانشجویان ارتباطی نزدیک برقرار کند. این بار نورعلی خان برومند، سعید هرمزی و عبدالله خان دوامی توانستند هر آنچه را از گذشته و بویژه از درویش خان در سینه داشتند به جوانان عاشق به امانت بسپارند.

بی مهری به موسیقی در دوره صفویه

همان‌طور که می‌دانیم موسیقی در دوران صفویه به علل مختلف سیاسی و مذهبی مورد بی‌مهری و سرکوب سلاطین واقع می‌شد. از همین روی می‌توان گفت، ما در این دوران با گسستی تاریخی مواجه هستیم به نحوی که ارتباط نظری و عملی سنت موسیقی برای بیشتر از دو سده منقطع شد. تسلط نداشتن میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی و دیگر بزرگان هم روزگارشان به مباحث علمی و نظری موسیقی از نتایج ناخوشایند دوران صفویه محسوب می‌شود. اما آنچه توانست زنجیره ارزش‌های زیبایی‌شناسانه موسیقی را حفظ کند، روی خوش نشان دادن شاهان قاجار به موسیقی بود. در این دوران به لطف استقبال دربار از موسیقی و حمایت‌های درباری، موسیقی‌نوازان توانستند از طریق شفاهی و سینه به سینه دقایق و ظرایف هنر موسیقی را حفظ کرده و به نسل آینده انتقال دهند.

باوجود ابداع فرم پیش درآمد توسط درویش خان و ساخت تصانیف وطنی توسط عارف، اما این جریان نوگرایی نیز نتوانست چنان که باید و شاید به تکامل برسد. در آن دوران ساخت سالن‌های نمایش و سینما به تقلید از اروپا، رواج یافته بود اما در این میان، جای خالی سالن‌های کنسرت احساس می‌شد. در واقع یکی از عواملی که مانع پیشرفت این جنبش نوگرا می‌شد، فقدان سالنی برای کنسرت بود. تندروی‌های عارف و تبعید او در کنار درگذشت نابهنگام درویش خان از دیگر علل ناکامی این هنرمندان به شمار می‌آید. آنچه در ادامه سبب گشت نفس نوگرایی این جریان به رکود و سردی گراید، تکرار فرم پیش درآمد و قالب‌های کهن و نداشتن ابتکار عمل شاگردان درویش بود، البته این همه ماجرا نیست. در کنار این عوامل، موج مدرنیته تقلیدی آن روزگار که به‌شدت از جانب حکومت پهلوی تجویز می‌شد از مهمترین عواملی بود که در آن روزگار باعث صف‌کشی سنت و مدرنیته در مقابل هم می‌شد. در واقع خود واژه سنت و مشتقات آن همچون سنت‌گرایی و سنتی، اصطلاحاتی هستند که بیشتر کاربردی تدافعی دارند. به بیان دیگر با رواج روزافزون مظاهر تمدن و فرهنگ غرب، بخشی از جامعه موسیقایی و روشنفکری از واژه‌ سنت به عنوان محملی برای مبارزه با غرب و غرب‌زدگی سود جستند. جلال آل احمد و سید احمد فردید از جمله کسانی بودند که برای نخستین‌بار از واژه‌ غربزدگی استفاده کردند. (لازم به ذکر است که غرب از نظر آل‌احمد و فردید، مفهومی متفاوت دارد اما نهایتاً به اتخاذ موضع مخالف علیه غرب می‌انجامد.)

http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1393/2/13/287808_240.jpg

محمدرضا لطفی از جمله جوانانی بود که در کنار تحصیل موسیقی آکادمیک،توانست محضر این بزرگان را با واسطه استادانی چون برومند و دوامی، درک کند. اجرای تکنوازی‌های هنری در جشن هنر شیراز، برگزاری برنامه‌های ساز و آواز با استاد شجریان و البته با هدایت استاد دوامی، بازسازی آثار قدما و به یادماندنی تر از همه، همصدا شدن با انقلاب 57 و ساخت و تنظیم خاطره‌انگیزترین ترانه‌های وطنی از جمله فعالیت‌های او در دهه پنجاه است. همچنین نباید از نظر دور داشته باشیم که همزمان با این فعالیت‌های نفسگیر، او از امر آموزش هنرجویان نیز غافل نبود. وی همچنان‌که بارها ابراز می‌کرد همزمان با تشکیل گروه شیدا، آموزش به اکثر اعضا را نیز به انجام می‌رسانید. به طور مثال برخی از اعضای گروه در آن زمان، از ردیف، چیزی بیش از دو دستگاه نمی‌دانستند.

گروه شیدا در افول

اما دهه شصت، مصادف است با رکود موسیقی ایران. دسته‌بندی‌های جدید سیاسی- اجتماعی و مشکلات بزرگی چون جنگ، همه و همه باعث شد موسیقی ایران به حاشیه کشیده شود. اجرای تکنوازی از پیامدهای همین دوران است. سخت شدن شرایط برای کار گروهی، باعث شد موسیقیدانان یا خانه‌نشین شوند یا ترک وطن کنند. استاد لطفی نیز در دهه شصت کشور را ترک کرد و بیشتر از دو دهه موسیقی ایران از گنجینه موسیقایی او محروم شد. اما این همه ماجرا نبود چرا که استاد اصولاً کسی نبود که به انجماد و آسایش تن دهد. تلاش برای تشکیل گروه شیدا در امریکا، انتشار بولتن داخلی و کتاب سال شیدا، برگزاری کنسرت‌های مختلف و آموزش شاگردان، اهم فعالیت‌های او را در غربت تشکیل می‌داد.

ورود دوباره به ایران

در اوایل دهه هفتاد به ایران می‌آید و آلبوم به یاد برومند را با گروه شیدا انتشار می‌دهد. اما شرایط به گونه‌ای نبود که او بتواند به فعالیت هنری بپردازد. در واقع به نوعی می‌توان گفت دیگر صف‌بندی‌های سیاسی- اجتماعی تغییر کرده بود و بدنه موسیقایی کشور به لحاظ برخورداری از ذاتی محافظه کار، نیازی به حضور او احساس نمی‌کرد چرا که لطفی مرد عمل بود و موسیقی را برای موسیقی و در میان مردم می‌خواست. اما در سال 84 شاهد حضور غافلگیر‌کننده و البته مصمم او هستیم، حضوری که تا همیشه با ایران می‌ماند. این بار باوجود تمامی ناملایمات، آمد که بماند و از موسیقی بگوید. اجرای کنسرت با گروه‌های سه‌گانه شیدا، تداوم انتشار کتاب سال شیدا، انتشار مقاله‌های گوناگون و از همه مهمتر و نفسگیرتر، آموزش شفاهی و سینه به سینه‌ ردیف و ظرایف آن به نسلی دیگر از جوانان، از اهم فعالیت‌های 10 سال پایانی حیات پربرکت اوست.

همان طور که می‌دانیم، پس از انقلاب مشروطه شعر و موسیقی خاستگاه‌های سنتی خود یعنی دربار را ترک کرده و به میان جامعه آمدند. در واقع تعامل مستقیم با اجتماع و همصدایی با مردم از بارزترین ویژگی‌های هنر مشروطه است. زبان شعر از تکلف و پیچیدگی به سادگی می‌گراید و موسیقیدان تصنیف وطنی می‌سازد و برای مردم می‌نوازد. اما به هر حال هنرمندان نیز مانند دیگر طبقات جامعه از وابستگی‌های اقتصادی برخوردارند. تکیه به جریان‌های سیاسی و حکومتی، نشریات و برخی فرق از جمله تمهیدات نوین موسیقیدانان در صف‌بندی‌های پس از مشروطه به حساب می‌آید. به طور مثال بعضی نوازندگان و خوانندگان در مجالس اعیان و اشراف مشغول می‌شوند، برخی به مستمری رادیو و تلویزیون و تولید برنامه‌های تکراری، منفعل و سفارشی تن می‌دهند و عده‌ای با جریان‌های سیاسی و حزبی همصدا می‌شوند.

در دوران پس از انقلاب 57 نیز گروه کثیری از موسیقیدانان و اهل موسیقی راه محافظه‌کاری پیش گرفته یا در مناصب دولتی و شبه هنری مشغول می‌شوند یا ترجیح می‌دهند برنامه منظم و تضمینی کنسرت‌ها و تکثیر آثارشان به خطر نیفتد. گروه دیگر به علت اشتغال در دانشگاه‌ها و اشغال کرسی‌های دانشگاهی، ترجیح می‌دهند اساساً برج عاج‌نشین باشند و خود را هنری نواز و دیگران را مطرب و شیرین‌نواز و... بنامند. اصولاً مخاطب این دسته هیچگاه از 200 نفر در طول سالیان تجاوز نمی‌کند. اما در این میانه، استاد بزرگ، محمدرضا لطفی، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی ایران، به هیچ حزب و گروه و طبقه‌ای جز عشق عاشقان فرهنگ و هنر موسیقی تکیه نکرد. دغدغه او تنها موسیقی بود و بس. اصولاً در هیچ کجا، سخنی غیر از موسیقی به میان نمی‌آورد. به مسائل سیاسی- اجتماعی اشراف داشت و متناسب با زمانه، بخوبی قادر بود از فرم‌های موسیقی دستگاهی بهره گیرد. خط نت را می‌دانست و تئوری موسیقی غرب را نیز، اما این همه را فقط و فقط برای تحقیقات و مطالعات تطبیقی مفید می‌دانست و عمیقاً به آموزش شفاهی و سینه به سینه اعتقاد داشت. هرگز در کلاس‌های درس خود، شیوه‌ای غیر از فنون اصیل نوازندگی ایران را که از استادانش فراگرفته بود، تبلیغ نمی‌کرد و در امر آموزش ولع و حرصی عجیب داشت. به ردیف و اصول آن اعتقاد راستین داشت و هرگونه نوآوری در زمینه موسیقی ایرانی را، بر پایه سنت‌های زیبایی‌شناسانه دیرین روا می‌دانست. تحقیق در زمینه موسیقی ملل، فلسفه و زیبایی‌شناسی و ادبیات کلاسیک ایران همیشه در دستور کار او قرار داشت.

تأسیس مکتب میرزا عبدالله

تأسیس مکتبخانه میرزاعبدالله (چاووش) و پرورش چند نسل پویا در عرصه موسیقی ایران از جمله اقدام‌های تاریخی اوست. در واقع به نوعی می‌توان گفت هرکس که از دهه 50 به این سو، در زمینه موسیقی حرفی برای گفتن داشته، در مکتبخانه و چاووش حضور داشته است. خود نامگذاری چاووش به نام مکتبخانه میرزاعبدالله در سال‌هایی که حافظان ردیف انگشت‌شمار بودند از دیگر نشانه‌های دلبستگی قلبی او به بالندگی هنر موسیقی است.

http://www.donya-e-eqtesad.com/upload/iblock/eaa/eaa516e4c251ed534a3c83438dacb699.jpg

استاد لطفی همچون درویش‌خان چه به لحاظ اجرا و نوآوری و چه به لحاظ آموزش شاگرد، آنچنان وسعت عمل دارد که به جرأت می‌توان گفت چهار نسل شاگرد را تربیت کرده و آینده موسیقی دستگاهی را تضمین کرد. همچنین تکنوازی‌های بی‌شمار و هنرمندانه او، مجموعه‌ای از الگوهای ملودیک را برای موسیقی ایران به ارمغان آورد. الگوهای ملودیک، در واقع جانمایه موسیقی را تشکیل می‌دهند. این نغمه‌ها در کنار مایه‌های اصلی موسیقی دستگاهی در خاطره قومی و فرهنگی ایران باقی می‌مانند و به نوعی حیات سنت‌ها را باعث می‌شوند. استاد محمدرضا لطفی، شخصیتی است هنری که همچون درویش‌خان هر صد سال یک بار، ظهور می‌کند و البته گویی راز ماندگاری موسیقی نیز با طلوع بی‌غروب چنین نوابغی گره خورده است و چنین است، زمانی که در دهه‌های آینده، نوازندگان می‌نوازند و خوانندگان می‌خوانند، یاد خواهند کرد به نیکی از محمدرضا لطفی، درویش زمانه ما.

ایران/امروز با… خجسته کیهان

همه ترجمه هایم را دوست دارم

سایر محمدی

«قهرمان عصرما» ترجمه تازه خجسته کیهان از رمان ماریو بارگاس یوسا نویسنده پرویی است که توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شد. خجسته کیهان لیسانس جامعه شناسی را از دانشگاه تهران گرفت و فوق‌لیسانس شهرسازی را از دانشگاهی در فرانسه. وی یکی از پرکارترین مترجمان حال حاضر است و در کارنامه‌اش ترجمه‌آثاری از ویرجینیا وولف تا دوموریه، از نباکوف و یوسا تا پل آستر را دارد. آثاری چون «به‌سوی فانوس دریایی»، «ربه‌کا»، «نا‌امیدی»، «دختری در پرو»، «ماهی در آب»، «دیوانگی در بروکلین»، «سه گانه نیویورک» و...

خانم کیهان، درباره رمان جدید ماریو بارگاس یوسا بگویید که با ترجمه شما منتشر شد.

اسم رمان «قهرمان عصر ما»ست که در سال 2015 منتشر شد. قهرمان عصر ما، رمانی متفاوت است و با رمان‌های دیگر یوسا خیلی فرق دارد. البته ماجراهای این رمان باز هم در پرو می‌گذرد، پروی امروز. این رمان دغدغه‌های امروز جامعه پرو را به تصویر می‌کشد.

فرار فوجیموری دیکتاتور پیشین پرو، ماجرای گروگانگیری سفارت ژاپن در پرو توسط چریک‌های توپاک آمارو در این رمان روایت می‌شود؟

نه. این رمان یوسا اصلاً رمان سیاسی نیست. مثل «سوربز» که بازتاب‌دهنده جامعه دیکتاتور زده است و توطئه‌های سیاسی در جوامع امریکای لاتین و حوادثی که در هرم قدرت می‌گذرد را نشان نمی‌دهد. این رمان ماجرای زندگی دو نفر است و مناسباتی که در اجتماع کوچک شان حاکم است. در مصاحبه‌ای که با یوسا به همین مناسبت داشتم، گفتند الآن دورانی است که بعد از فوجیموری جامعه پرو به دموکراسی نزدیک شده و مشکلات امروز جامعه ما همان مشکلاتی است که در جوامع مدرن و صنعتی وجود دارد. این رمان هم به این مسائل می‌پردازد. شخصیتی هست که به‌دنبال اخاذی است و گروگانگیری می‌کنند و معضلاتی هست که در اغلب کشورهای در حال گذار و کشورهای توسعه یافته دیده می‌شود. کشور پرو به سمت مدرنیزاسیون می‌رود که اثرات منفی نیز بجا گذاشته است، از جمله فساد و خشونت که پیامد صنعت مواد مخدر است؛ صنعتی که امروزه در سراسر امریکای لاتین رواج پیدا کرده و چگونگی اثرگذاری آن بر کل زندگی اجتماعی و سیاسی کشور مشهود است که به تبع آن در رمان بازتاب دارد.

http://media.isna.ir/content/1410590280671_Nadimi-5.jpg/4

الآن چه می‌کنید؟

الآن کتابی در دست ترجمه دارم که در واقع نوشته‌های همینگوی است که توسط یک نفر جمع‌آوری شده است. در این کتاب چیزهایی که همینگوی درباره نوشتن و هنرنویسندگی داشت، از لابه‌لای نامه‌ها، یادداشت‌ها و داستان‌هایش استخراج شد. عنوان کتاب هم «نوشتن » انتخاب شده است.

شما آثاری ترجمه کردید از نویسندگانی که هیچ سنخیتی با هم ندارند. طبعاً مخاطبان این آثار هم علایق مشترکی نمی‌توانند داشته باشند. کسی که پل آستر می‌خواند همانی نیست که یوسا و نباکوف می‌خواند...

درست است. اگر راستش را بخواهید، هیچ وقت به این فکر نکردم که مخاطبان این کتاب‌ها چه قشری و از کدام طبقه‌اند. من با توجه به سلیقه خودم و کتابی که پیدا می‌کنم یا به دستم می‌رسد، یکی را برای ترجمه انتخاب می‌کنم. گاهی که به سفر می‌روم و به کتابفروشی‌ها سر می‌زنم، برحسب تصادف یا شانس به کتابی بر می‌خورم که نظرم را جلب کرده و پس از مطالعه مناسب ترجمه دیدم، کار را شروع کنم. طبیعی است وقتی از مطالعه کتابی لذت می‌برم، گروهی هستند که از آن لذت ببرند. کتاب هایی هم هستند که قبلاً درباره‌شان خوانده ام، اطلاعاتی درباره آنها دارم، همان‌ها را وقتی پیدا می‌کنم طبعاً به فارسی بر می‌گردانم. سؤال شما را هیچ وقت کسی از من نپرسید و من هم هیچ وقت به آن فکر نکردم. البته حرف شما درست است، هر یک از این آثار مخاطبان مختلفی دارند. البته من همه این آثاری را که ترجمه کردم دوست دارم و از مطالعه‌شان لذت می برم.

ایران/سخنگوی وزارت ارشاد با اشاره به انتشار نشریه لغو امتیاز شده:

انتشار «یالثارات» پس از لغو امتیاز تخلف است

از شرکت توزیع خواسته ایم نسبت به جمع‌آوری نشریه اقدام کنند

در پی انتشار هفته‌نامه «یالثارات» بعد از لغو مجوزش، سخنگوی وزارت ارشاد این اقدام را غیرقانونی دانست و تأکید کرد که این هفته‌نامه دیگر منتشر نخواهد شد.

حسین نوش‌آبادی، افزود: انتشار این هفته‌نامه پس از رأی هیأت نظارت بر مطبوعات که نهادی نظارتی و قانونی است، فی‌النفسه تخلف است. او ادامه داد: پس از اینکه روز چهارشنبه (16 دی ماه) شماره جدید این هفته‌نامه پس از لغو مجوز منتشر و توزیع شد، بلافاصله معاونت مطبوعاتی مراتب اعتراض خود را از این اقدام غیرمتعارف و غیرقانونی اعلام کرد، اما دست‌اندرکاران این نشریه اظهار کردند که حکم لغو امتیاز به آنان ابلاغ رسمی نشده و به همین دلیل دوباره نشریه خود را منتشر کرده‌اند.

نوش‌آبادی با اشاره به لغو امتیاز انتشار این هفته‌نامه در روز دوشنبه (14 دی ماه) به ایسنا گفت: ادعای دست‌اندرکاران یالثارت برای ما قابل قبول نبود؛ چرا که روز دوشنبه بعد از صدور رأی، تمام رسانه‌ها به این موضوع پرداختند و این چنین نبود که کسی از این رأی بی‌اطلاع باشد. همچنان که خود من نیز در نشست خبری‌ام در روز دوشنبه اعلام کردم که این هفته‌نامه لغو امتیاز شده است.

سخنگوی وزارت ارشاد در ادامه با اشاره به حضور نمایندگان مختلف در هیأت نظارت بر مطبوعات، خاطرنشان کرد: هیأت نظارت بر مطبوعات مرجعی فرادستگاهی است که هم منبع صدور مجوز است و هم مرجع رسیدگی به تخلفات و لغو پروانه انتشار.

http://media.mehrnews.com/d/2014/12/10/4/724069.jpg?ts=1450406489765

نوش‌آبادی گفت: پروانه انتشار هفته‌نامه «یالثارات» لغو شده و انتشار آن غیرقانونی است، به همین دلیل روز چهارشنبه بلافاصله بعد از انتشار این هفته‌نامه، حکم رسمی به آنان ابلاغ شد.

او در پاسخ به این پرسش که چه ضمانتی وجود دارد که این هفته‌نامه از این حکم تمکین کند؟ تصریح کرد: روز چهارشنبه علاوه بر اینکه به هفته‌نامه حکم رسمی لغو مجوز ابلاغ شد، به شرکت پخش‌کننده آن هم تذکر دادیم که تخلف انجام داده است و از آنها خواسته شد تا نسبت به جمع‌آوری نشریه اقدام کنند.

نوش‌آبادی اضافه کرد: دست‌اندرکاران این نشریه از آنجا که در آستانه توزیع و پخش آن بودند و با این ادعا که حکم رسمی به آنها ابلاغ نشده، نشریه را توزیع کردند، اما با توجه به اینکه به آنها تذکر داده و حکم رسمی هم ابلاغ شد، مطمئن باشید که دیگر این نشریه منتشر نخواهد شد. سخنگوی وزارت ارشاد در عین حال متذکر شد: ما بنا را براین گذاشتیم که چون دست‌اندرکاران این نشریه می‌گویند حکم رسمی به آنها ابلاغ نشده، نسبت به انتشار و توزیع آن اقدام کرده‌اند، اما خودمان هم می‌دانیم که اصل مسأله به اطلاع‌شان رسیده بود، چگونه است که وقتی روزنامه‌ای توسط مرجع دیگری توقیف می‌شود همه از طریق مطبوعات باخبر می‌شوند و آن روزنامه دیگر منتشر نمی‌شود؟!

جام جم/«ستارگان شرق» به مشاهیر در خطر مصادره شدن می‌پردازد

رسانه ملی در خدمت مفاخر ایرانی

یکی از رسالت‌های رسانه ملی توجه به ابعاد شخصیتی، علمی و فرهنگی بزرگان و مفاخر کشور و معرفی آنها به مخاطبان به‌خصوص بینندگان کم‌سن و سال است. «ستارگان شرق» از برنامه‌هایی است که در قالب سلسله مستندهایی، زندگی و احوالات مشاهیر و مفاخر ایرانی را بررسی می‌کند؛ با این تمایز که بیشتر به سراغ شخصیت‌هایی می‌رود که به‌علت تغییر و تحولات جغرافیایی، مدفن و مقبره‌شان در خارج از مرزهای کشور واقع شده است. شخصیت‌های بزرگی که اتفاقا مورد طمع برخی از کشورهای کوچک و بی‌هویت همسایه قرار گرفته و در صورت غفلت و اهمال، به نفع آنها مصادره خواهند شد. مستند «ستارگان شرق» تا به امروز به زندگی بزرگانی چون پوریای ولی، ابوعلی سینا، میرسید علی همدانی، خوارزمی، فارابی، مولوی، میرشمس‌الدین عراقی، خواجه نصیرالدین طوسی، آیت‌الله شهید قاضی سیدنورالله شوشتری صاحب احقاق الحق، نظامی گنجوی و خاقانی شروانی در کشورهای تاجیکستان، ازبکستان، روسیه، هندوستان و ترکیه پرداخته و سایر قسمت‌های آن در حال آماده‌سازی و تصویربرداری است.

استفاده از ظرفیت رسانه ملی

کارگردان و تهیه‌کننده ستارگان شرق درباره چرایی ساخت این مستند توضیح داد: سال 89 رسانه‌های کشور هشدار دادند برخی از کشورهای همسایه که مقبره‌ مشاهیر ایرانی در آنها واقع شده است، در پی مصادره این شخصیت‌ها از جمله ابوعلی سینا و پوریای ولی و بالطبع فرهنگ‌سازی برای خود هستند. پس از مدتی شبکه‌های خارجی هم مفاخر ایرانی را به تصویر کشیدند بدون آن‌که نامی از زادگاه و ملیت آنها ببرند. آثار مستندی هم در این زمینه ساخته شد. این مقوله درباره بزرگانی که در حوزه ماوراءالنهر و آسیای میانه دفن شده‌اند مصداق بیشتری داشت و پررنگ‌تر بود. رضا قربان‌نژاد ادامه داد: کار به جایی رسیده بود که حتی منکر فارسی صحبت کردن این مشاهیر می‌شدند. بنابراین طرحی به شبکه سه سیما ارائه کردیم و پس از موافقت شبکه، کار کلید زده شد.

مشاهیر و ایجاد غرور ملی

قربان‌نژاد گفت: در مرحله اول به مشاهیری پرداختیم که شاید مردم کمتر با آنها آشنا بودند، مثل خواجوی کرمانی، خوارزمی و خاقانی شروانی در این مسیر از استادان دانشگاه، مراکز پژوهشی و نسخه‌شناسان بزرگی همچون مرحوم عبدالحسین حائری کمک گرفتیم و در نهایت توانستیم در سری اول، 21 مستند بر محور این شخصیت‌ها بسازیم که از شبکه‌های سه و جام‌جم به نمایش درآمد. این کارگردان با تاکید بر این‌که رسانه ملی وظیفه‌اش را در قبال ساخت آثار نمایشی با محوریت مفاخر ایرانی به خوبی انجام داده است، یادآور شد: گهگاه نمی‌توان به زندگی بزرگان علمی و فرهنگی یک کشور در قالب سریال پرداخت و لازم است از زبان کارشناسان و اهالی فن مطرح شود. در ساخت این مستندها نه تنها با کارشناسان ایرانی که با اساتید دانشگاه‌های آمریکا، هلند، ژاپن و هند هم مشورت شده است. در این خصوص دیگر کشورها هم فعالیت داشته و در مقر اروپایی سازمان ملل، کوشک مشاهیر ایرانی برپا شده است. وجود این مشاهیر و مفاخر باعث ایجاد غرور ملی و تقویت حس خودباوری در میان مردم یک کشور می‌شود.

http://jamejamonline.ir/Media/Image/1394/10/19/635878978184799619_M.jpg

کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس و مفاخر ایرانی

کارگردان و تهیه‌کننده مستند ستارگان شرق درباره حضورش در مجلس نیز بیان کرد: این حضور به درخواست اعضای کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس بود. در این دیدار قطعاتی از آثاری را که کشورهای دیگر و به خصوص کشورهای عرب حوزه خلیج فارس درباره مشاهیر ایرانی ساخته‌اند، نشان دادیم و گزارشی از عملکرد خودمان با همه کمبودها و کاستی‌ها ارائه کردیم که مورد توجه قرار گرفت و اعضای کمیسیون توصیه کردند این روند ادامه یابد. پیش از این اعضای شورای انقلاب فرهنگی هم ستارگان شرق را دیده و از این مستند استقبال کرده بودند. سری اول مستند ستارگان شرق در 21 قسمت ساخته شده و سری دوم آن که هشت قسمت خواهد بود در دست تولید است و به مناسبت‌های مختلف از شبکه سه پخش خواهد شد. قربان‌نژاد در خصوص استقبال مخاطبان عام از آثار مستند گفت: اگر تبلیغاتی که برای آثار نمایشی داستانی می‌شود برای مستندها هم صورت گیرد، قطعا مخاطبان زیادی به تماشای آنها راغب می‌شوند.

پراکنده‌کاری در معرفی مفاخر

مدیر گروه فرهنگ و معارف شبکه سه سیما که قرار است ادامه مستند ستارگان شرق در این گروه ساخته شود، نیز با انتقاد از پراکنده‌کاری در حوزه معرفی مفاخر گفت: عصر حاضر، دوره تخصص‌گرایی است و هر گروه باید متولی موضوع خاصی باشد. کلی ‌نگری یک آفت است که برنامه‌سازی در حوزه معرفی مشاهیر به آن مبتلا شده. پرداختن به مفاخر و معرفی آنها یک کار شخصی نیست و نیاز به تفکر گروهی دارد.

میثم فکری با تاکید بر این‌که هر یک از این مفاخر را باید در یک چارچوب و هدف مشخص معرفی کرد، ادامه داد: متاسفانه گاه در این فرآیند دچار کلیشه و شعارزدگی می‌شویم. در معرفی مفاخر باید نقش‌شان را در مناسبات زندگی امروز در نظر گرفت؛ برای مثال سبک زندگی ایرانی اسلامی و علاوه بر کارکرد هویتی، نگاه کاربردی هم به آنها داشت. در مستند ستارگان شرق هم تا حدودی چنین نگاهی حاکم است، هر چند جای کار بیشتری هم وجود دارد. وی تصریح کرد: گاهی هم باید به چهره‌هایی که در عصر حاضر در عرصه‌های سیاسی، حکومتی، فقهی، فلسفه، اصول، عرفان و ... شاخص بوده‌اند پرداخت که بارزترین این شخصیت‌ها حضرت امام (ره) هستند. هنوز بسیاری از کسانی که در حوزه ایدئولوژی و تفکری انقلاب مطرح بودند برای مخاطبان ناشناخته هستند.

قدردانی مجلس از مستند «ستارگان شرق»

ساختار جذاب و کارشناسی‌شده «ستارگان شرق» کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس شورای اسلامی را بر آن داشت تا از این مستند و سازندگان تجلیل کند. این کمیسیون در نامه‌ای به رئیس سازمان صدا و سیما از وی برای حضوردر مجلس و قدردانی از این مجموعه دعوت کرد که مراسم قدردانی از مدیران و عوامل این برنامه، 29 آذر در مجلس برگزار شد. به باور اعضای این کمیسیون، مستند ستارگان شرق در راستای سند چشم‌انداز علمی کشور و ارتقای جایگاه علمی ایران اسلامی به قطب علمی جهان اسلام توانسته در ایجاد تقویت حس غرور ملی و خودباوری دینی و ملی در اذهان جامعه به‌ویژه قشر فرهیخته و جوان دانشگاهی در باب الگوسازی و الگوپذیری موفق عمل کند. بنابراین فیلمسازها برای معرفی و شناخت این مشاهیر باید مورد حمایت قرار بگیرند.

جام جم/با وجود فروش 5 میلیاردی، برگزارکنندگان حراج ملی برخی آثار را پس فرستاده و پول برخی هنرمندان را نداده‌اند

پول‌های حراج ملی را چه کسی جارو کرد؟

سه ماه بعد از برگزاری دومین دوره حراج تهران که به فروش آثار هنری اختصاص داشت، برخی هنرمندان می‌گویند هنوز پولی دریافت نکرده‌اند. از آن جالب‌تر این که برخی از مجموعه‌داران هم عنوان می‌کنند آثاری که در این حراج چکش خورده‌، پس فرستاده شده‌ است.

تصویر پول‌های حراج ملی را چه کسی جارو کرد؟

به گزارش جام‌جم، 17 مهر امسال دومین دوره حراج ملی با هیاهو و تبلیغات رسانه‌ای بسیار 74 اثر هنری را چوب حراج زد که از این تعداد شش اثر به فروش نرسید. این حراج که مخصوص فروش آثار نقاشی، خوشنویسی، نگارگری، نقاشیخط، تذهیب، نسخ خطی و صنایع دستی بود، با اجرای آتیلا پسیانی برگزار شد. در همان شب برگزاری حراج بسیاری از حاضران در مراسم نسبت به فروش اغلب آثار با کف قیمت در نظر گرفته شده، دچار تردید شدند که این چه حراجی است که پسیانی برای فروش هر اثر ناچار است این قدر وقت صرف کند تا قیمت آثار حداقل به قیمت پایه برسد. چون براساس ضوابط حراج، هر اثر از زیر قیمت در نظر گرفته شده شروع می‌شد و اگر اثری به کف قیمت نمی‌رسید، به این معنا بود که خریدار ندارد. اتفاقی که در این حراج برای شش اثر رقم خورد و حتی گران‌ترین اثر حراجی یعنی تابلوی نگارگری میرزاآقا امامی که ۷۵۰ تا۹۵۰ میلیون تومان برآورد قیمت شده بود، اصلا فروش نرفت.

http://jamejamonline.ir/Media/Image/1394/10/19/635878981733103607.jpg

حالا سه ماه از برگزاری این حراج با تمام حاشیه‌هایش می‌گذرد. از کیفیت پایین اجرای مراسم تا ریخت و پاش و پذیرایی شاهانه و بعد تحریفاتی که در برخی فروش‌ها رقم خورد. اما بازتابی که جامعه هنری از این رویداد ارائه می‌کند، بازتابی ناخوشایند است. بعد از این مدت، هنوز پول برخی آثاری که فروش رفته به هنرمندان پرداخت نشده و از آن بدتر این که بعضی از آثاری که فروش رفته و چکش خورده، بازپس فرستاده شده است؛ امری که در هیچ حراجی در هیچ جای دنیا دنیا مرسوم نیست.

بازپس فرستادن آثار

جواد عقیلی، هنرمند نقاش و مدیر گالری عقیلی که یکی از مجموعه‌داران بزرگ و پیشکسوت نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای کشور محسوب می‌شود به خبرنگار ما گفت: حراج ملی یک سری از کارهایی را که از ما گرفته بود، با این که چکش خورد، برگرداند. برگزارکنندگان حراج به ما گفتند مشتری گفته اینها را نمی‌خواهد. در حالی که هیچ جا چنین چیزی مرسوم نیست.

عقیلی توضیح داد: دو کار ما را پس فرستادند. یکی اثر حسین قوللرآغاسی که تصویری از طفلان مسلم بود و دیگری نقاشی قهوه‌خانه‌ای اثر عباس بلوکی‌فر که رستم و سهراب بود.

وی ادامه داد: برخی از هنرمندان و مجموعه‌داران که به این حراج اثر هنری داده بودند، می‌گویند پولشان را نگرفته‌اند. ما اعتراضی نکردیم اما این صحیح نیست اثری چکش بخورد و بعد کار را پس بفرستند. به هر حال کسانی که به عنوان خریدار در حراج دست خود را بالا بردند و کار را خریدند، مشخص هستند.

پول‌ها کجاست؟

عین‌الدین صادق‌زاده یکی از هنرمندانی است که در این حراج دو اثر داشت و هر دو به فروش رسید. او به خبرنگار ما گفت: من پول کارهایم را گرفتم. البته اول پولم را نمی‌دادند. یک روز یکی از دوستان زنگ زد و گفت کارم را در حراج ملی خریده است. بعد گفت پولش را هم به حراج ملی داده است. به همین دلیل من خودم با برگزارکنندگان تماس گرفتم و گفتم خریدار می‌گوید پولم را داده، پس چرا پولم را نمی‌دهید. این طور شد که پولم را پرداخت کردند. او که نماینده محمود زنده‌رودی (هنرمند مقیم فرانسه) در ایران است، گفت: من پولم را گرفتم، اما حراج ملی هنوز پولی برای دو تابلویی که از آقای زنده‌رودی فروخته، پرداخت نکرده است، من نمی‌دانم این پول‌ها واقعا چه شده‌ است؟!

رامین زمانی، از مجموعه‌داران آثار هنری هم به جام‌جم گفت: همین قدر بگویم که حراج ملی اثر کمال‌الدین بهزاد را که از من گرفته و در حراج فروخته بود، پس فرستاد. این کاری بود که صد میلیون تومان چکش خورد ولی یک ماه بعد برگرداندند و پولش را هم ندادند. این مجموعه‌دار گفت: این اثر کمال‌الدین بهزاد هرگز در ایران دیده نشده بود. کارهای دیگر این هنرمند در حراج‌های بین‌المللی حداقل ده هزار پوند فروخته شده است.

پاسخگو نبودن حراج ملی

برای پیگیری دغدغه هنرمندان و مجموعه‌داران سراغ مسئولان برگزار کننده حراج رفتیم که متاسفانه پاسخگو نبودند.

خسروی، مدیر مسئول آتلیه آژانس تبلیغاتی اوج‌نیلی و موسسه فرهنگی هنری آصفان که به‌عنوان مجری و برگزارکننده حراج معرفی شده بود نیز به خبرنگار ما اعلام کرد این موسسه حالت پیمانکار را دارد و در مواردی مانند چاپ و تبلیغات حراج ملی را یاری کرده است. به گفته او، این موسسه برای پرداخت مطالبات هنرمندان یا پس فرستادن آثار در جایگاهی نیست که اظهار نظر کند.

جام جم/بازیگر سریال تلویزیونی «معمای شاه»:

علیشاه پر از تجربیات زندگی است

سیاوش طهمورث، بازیگر باسابقه سینما، تئاتر و تلویزیون بیش از پنج دهه است در حوزه بازیگری حضور مستمر و اثرگذاری دارد.

http://media.mehrnews.com/old/Original/1393/01/25/IMG11373113.jpg

تصویر علیشاه پر از تجربیات زندگی است

مسافر ری، زیر تیغ، نابرده رنج، شلیک نهایی، وکلای جان، آینه، گرگ‌ها، در پناه تو، وارث، فکر پلید، افسانه سلطان و شبان، تشکیلات، اجاره‌نشین‌ها، رستگاری در هشت و بیست دقیقه، تسویه‌حساب، خانه‌ای در شن و کیمیا و خاک ازجمله کارهای کارنامه بازیگری طهمورث هستند.

بازیگری که با توانمندی نقش‌های مثبت، خاکستری و منفی را بازی می‌کند. حضور طهمورث در سریال پربازیگر و تاریخی «معمای شاه» در نقش یک قزاق پیر و بازنشسته به نام علیشاه تایید مجددی بر توانایی‌های بازیگری‌اش است.

با طهمورث درباره این حضورش در سریال معمای شاه و ابعاد نقش‌اش گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید.

حضور در مجموعه‌های تاریخی نظیر معمای شاه برایتان چه ویژگی‌هایی دارد؟

اصولا برای بازیگر نباید تاریخی یا رئال بودن نقش چندان دارای تفاوتی باشد. برای این که در کاری حضور داشته باشم از ابتدا تا انتهای فیلمنامه را می‌خوانم و با کارگردان جلسه برگزار و در مورد نقش حرف می‌زنم.

فیلمنامه بسیار مهم است چون داستان را شکل می‌دهد اگر فیلمنامه‌ای ضعیف باشد و حتی کارگردان و بازیگران مطرح هم در آن حضور داشته باشند، نمی‌تواند موفق باشد.

مخاطب ابتدا با داستان ارتباط برقرار می‌کند و بعد با بازیگر و دیگر عوامل سازنده، پس فیلمنامه باید مورد توجه بازیگر باشد و براساس فیلمنامه پیشنهاد بازی را بپذیرد.

مساله مهم بعدی ویژگی کار است که آیا ارزش این را دارد که من بازیگر برای ایفایش سختی تحمل کنم یا خیر. مساله دیگر قابلیت و توانایی کارگردان در به تصویر کشیدن متن و هدایت بازیگران است.

من بازیگر باید نقشم را باور کنم و دوستش داشته باشم و شخصیتی را که قرار است بازی کنم اول در وجود خود پیدا کنم.

باید همیشه توجه داشته باشیم که وقتی می‌توان اثر پرمخاطبی را تولید کرد که شخصیت‌ها کاملا پرداخته شده باشند و بازیگران نیز به‌درستی انتخاب شوند تا بتوانند شخصیت‌های داستان را به صورت قابل قبولی بازی کنند.

به نظر می‌رسد این سال‌ها گزینه کارتر نسبت به گذشته شده‌اید؟

همیشه نقش را خودم بدون دخالت عوامل بیرونی انتخاب می‌کنم. یعنی سعی می‌کنم گزیده و با وسواس وارد آنالیز شخصیت نقشم بشوم و درضمن باید نقش پیشنهادی را بررسی کنم و اگر احساس کردم که جای کار دارد، آن را می‌پذیرم و بازی می‌کنم.

شاید به همین دلیل است که هیچ‌کدام از بازی‌هایم شبیه به هم نیست و هیچ‌کسی هم نمی‌تواند چنین ادعایی داشته باشد که من در سریال‌هایی که بازی کرده‌ام بازی‌هایم شبیه هم بوده‌اند.

برای انتخاب نقش به دنبال سختی و آسانی ایفایش نیستم. همیشه به دنبال نقش‌هایی بودم که یا در فیلمنامه و نمایشنامه از سوی نویسنده درست پردازش شده باشند و من بدانم که نویسنده و کارگردان به دنبال چه نوع کاراکتری هستند و خودم هم بدانم که قرار است چه نقشی را بازی کنم.

http://www.fardanews.com/files/fa/news/1392/11/16/200731_528.jpg

در هر صورت وقتی نقشی به من پیشنهاد می‌شود، نگاه می‌کنم ببینم که چقدر توانایی آن را دارم که این نقش را ایفا کنم تا بتوانم روی مخاطب تاثیرگذار باشم. برای من همین تاثیرگذاری نقش، مهم است.

نقش‌های رئال ما‌به‌‌ازای بیرونی دارند. برای ایفای نقش‌های تاریخی که ما‌به‌ازای بیرونی ندارند، چگونه عمل می‌کنید؟

برای نقش تاریخی هم مابه‌ازای وجود دارد. اگر وجود نداشت در تاریخ هم نشانی از آن دیده نمی‌شد. با جست‌وجوی دقیق و موشکافانه می‌توان مابه‌ازای این نقش‌ها را پیدا کرد.

نکته مهم پیدا کردن مختصات و ویژگی‌های نقش است. بعد از این پروژه سعی می‌کنم کاراکتر را درست نشان بدهم اگر من بازیگر توانستم این کار را انجام بدهم مخاطب هم با کار ارتباط می‌گیرد.

هر شخصیتی را شما می‌توانید بازی کنید، البته نه به معنای عام تعریف بازیگری. خیلی از کسانی که نام بازیگر را یدک می‌کشند در اصل بازیگر نیستند و هنرپیشه هستند و به‌عنوان شغل بازیگری را مثل کفاشی، نجاری و... نگاه می‌کنند.

بازیگری توام با خلاقیت است. اگر عاشق بازیگری باشید به کارتان، جامعه و بشریت تعهد خواهید داشت.

چقدر از محمدرضا ورزی کارگردان معمای شاه شناخت داشتید؟

محمدرضا ورزی این‌قدر توانایی داشته و دارد که تا به حال بیش از هفت سریال تاریخی ساخته است و رشته تحصیلی‌اش هم ادبیات تاریخی بوده است.

این‌که چقدر در بیان مسائل تاریخی و منابعی که به آن رجوع داشته است موفق بوده یا نه بحث جداگانه‌ای است که در حوزه کاری من بازیگر نیست.

در تیم نویسنده معمای شاه نام‌هایی مثل خسرو معتضد تاریخ‌نگار نامی و معاصر دیده می‌شود. این سریال چقدر در ارائه واقعیت‌های تاریخی درست عمل کرده است؟

تاریخ را مورخان از دیدگاه خودشان می‌نویسند و آن کسی که به منصب حکومتی نزدیک است تاریخ را از منظر خودش می‌نویسد و دیگری هم از زاویه دید خودش.

یک هنرمند موقعی که به این سمت می‌رود باید دیدگاه تاریخی داشته باشد و بداند از ارائه مسائل واقعی تاریخی در کارش چه بهره‌برداری خواهد کرد.

در کنار این مسائل باید توجه داشت در ساخت یک سریال باید به جذابیت‌های نمایشی و ایجاد بافت دراماتیک توجه داشت و ارائه صرف واقعیت راهگشا نیست و باید مخاطب با دیدن کار از مسائل تاریخی پند و اندرز بگیرد.

شخصیت علیشاه قزاق پیری را که به ته خط رسیده است را چگونه دیدید و این شخصیت در قالب نقش‌های منفی و خاکستری قابل تعریف است؟

من علیشاه را منفی ندیدم، خاکستری است. شاید چون این آدم دوست و همکار رضا‌شاه بوده در نظر مخاطب منفی جلوه کند.

علیشاه آدمی است که انبوهی از تجربیات زندگی را با خودش دارد و اگر می‌بینیم که چشمش دچار تراخم شده. شاید برآیند یک بیماری اجتماعی است که برای شفای این بیماریش به پزشک مراجعه کرده است.

علیشاه پهلوی به نظرم کسی آمده که خودش هم بیمار است. زیرا کسی که درباره یک واقعه تاریخی قضاوت می‌کند باید بی‌طرف باشد.

علیشاه در دوران گذشته رفاقتی با رضاشاه داشته است و بنابراین از بیخ و بن زندگی رضاشاه اطلاعات زیادی دارد به همین علت رضاشاه بعد از رسیدن به قدرت ترسیده این آدم با این اطلاعات در کنارش باشد و به همین دلیل او را به گوشه دوری تبعید کرده است.

http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1393/9/18/412176_274.jpg

اما برایش خانه خریده و مقرری تعیین کرده است. معتقدم این شخصیت می‌توانست در کلیت کار به‌عنوان راوی یا دانای کل در روایت داستان حضور پیدا می‌کرد.

مدیوم بازیگری در تلویزیون نسبت به دیگر رسانه‌ها چه ویژگی‌هایی دارد؟

این چند سال اخیر در مجموعه‌ها و تله‌فیلم‌های زیادی بازی کردم که اتفاقا همه کارها را دوست داشتم و همیشه تلاش کرده‌ام از کلیشه‌ها دور شوم. به نظرم تلویزیون رسانه فراگیری است و من بازیگر می‌توانم با تعداد بیشتری مخاطب ارتباط برقرار کنم و کارم هم بهتر دیده شود.

چقدر به ایفای نقش‌های منفی علاقه دارید؟

ببینید من بازیگر از کلیشه شدن فاصله ‌می‌گیرم و هیچ‌کدام از نقش‌های منفی‌ام شبیه به هم نیست.

به‌عنوان یک بازیگر باسابقه چقدر در مورد نقش و شرایط کار به کارگردان نظر و پیشنهاد ارائه می‌کنید؟

در رسیدن به نقشم همه تلاشم را می‌کنم و هر جا که نیاز باشد و احساس کنم که می‌توانم، به کارگردان کمک می‌کنم.

بنابراین پیشنهادم را در اختیار کارگردان قرار می‌دهم و هیچ‌گاه خودم، عقیده و دیدگاهم را به کارگردان تحمیل نکرده‌ام، اما در اغلب مواقع نظر و پیشنهادم با استقبال کارگردان روبه‌رو شده و از آن استفاده شده است.

گریم سنگین این نقش چقدر به شما برای ایفای نقش کمک کرد؟

یک بازیگر توانا حتی می‌تواند چند نقش را با یک چهره واحد بازی کند. بازیگر در چند دقیقه نخست تحت‌تاثیر گریم بازیگر قرار می‌گیرد و در ادامه بازی خوب، بازیگر است که می‌تواند باعث ارتباطش با نقش بشود. گریمی ارزش دارد که کاراکتر را که من ایفا می‌کنم، بتواند ثبت کند.

حضور بازیگران بزرگ در سریال معمای شاه به شما چقدر کمک کرد؟

بازیگران نقش‌های مقابل هم مثل دم و بازدم هستند و اگر بازی بازیگر نقش روبه‌رو خوب باشد در کار بازی شما تاثیر مثبت خواهد داشت. اگر بازیگر نقش مقابل بد باشد. بازیگر نقش مقابلش را کلاف و خسته می‌کند.

از بازی در این سریال خاطره‌ای دارید؟

در مدتی که در کنار تیم سازنده معمای شاه بودم لحظات لذتبخش و خوشی را تجربه کردم و در این مدت تجربیات خوبی به دست آوردم.

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

به دیدن اجراهای تئاترهای مختلف می‌روم. کتاب می‌خوانم. فیلم‌های روز ایران و دنیا را می‌بینم و در کنارش مشغول ساخت یک فیلم کوتاه به نام «و هیچ» هستم. که در حال حاضر در مراحل فنی به سر می‌برد.

تا در آینده ان‌شاءالله بیشتر در حوزه کارگردانی فعالیت کنم. در حقیقت ساخت این فیلم کوتاه اتودی برای کارگردانی یک سریال در آینده نزدیک توسط من است.

جام جم/وقتی خواندن ترانه بر علیه اشرف، کار دست مرتضی احمدی داد

پس از بازگشت اشرف پهلوی از سفر به آمریکا زنده‌یاد مرتضی احمدی ترانه‌ای در ذم او می‌خواند که باعث توقیف ترانه و بازداشت او و ترانه‌سرای کار می‌شود.

http://jamejamonline.ir/Media/Image/1393/10/06/635552708259550575.jpg

به گزارش جام جم آنلاین، مرتضی احمدی در شرح این واقعه نوشته: «زمانی که اشرف پهلوی، دردانه دربار شاهنشاهی، از سفر امریکا به ایران بازگشت در فرودگاه مهرآباد در حالی که پالتو پوست گرانقیمتی به تن داشت و یک سگ را در آغوش گرفته بود پیاده شد و خبرنگاران عکاس «تمثال بی‌مثالش» را با‌‌ همان شکل و قیافه زینت‌بخش روزنامه‌ها کردند.»

به گفته احمدی، به خصوص روزنامه «مرد امروز» که آن را با نیش قلم و با عنوان «ملکه عصمت و طهارت وارد شد» منتشر کرد و خشم ملت را در باره این زن دار و دسته‌چی برانگیخت. خبرآنلاین نوشت: پرویز خطیبی که از مخالفان شدید دربار و حاکمیت وقت بود در همین زمینه با استفاده از ملودی ترانه «دست ننم درد نکنه با این عروس آوردنش» (استاد جواد بدیع‌زاده) ترانه «آی خانوم» را در لفافه سرود و من آن را خواندم که‌‌ همان شب توقیف شد، من و پرویز دستگیر و به شهربانی کل کشور اعزام شدیم، پس از ضرب و شتم و نثار کلماتی توهین‌آمیز و یک شب بی‌خوابی و دریافت تعهد از ما دو نفر ساعت ده صبح روز بعد آزاد شدیم که متاسفانه اصل ترانه مورد بحث به دست نیامد و در آثار ترانه‌سرا هم مشاهده نشد. فقط پایان هر بند در خاطرم به جا مانده: چادرتو بنداز رو سرت/ آهای خانوم خاک تو سرت.

جوان/نگاهي به فيلم «خاكستر و برف» به بهانه برگزيده شدن در جشنواره فيلم عمار

«خاكستر و برف»، بي‌ادعا و دوست داشتني

فيلم «خاكستر و برف» به كارگرداني روح‌الله سهرابي و به تهيه‌كنندگي فرهاد گلي كه براي اولين بار در سي و يكمين جشنواره بين‌المللي فيلم فجر به نمايش در آمد، توانست جايزه ششمين دوره از جشنواره فيلم عمار را به خود اختصاص دهد.

نویسنده : سپيده آماده

فيلم «خاكستر و برف» به كارگرداني روح‌الله سهرابي و به تهيه‌كنندگي فرهاد گلي كه براي اولين بار در سي و يكمين جشنواره بين‌المللي فيلم فجر به نمايش در آمد، توانست جايزه ششمين دوره از جشنواره فيلم عمار را به خود اختصاص دهد.

فيلم با بازي كامبيز ديرباز، ميترا حجار، قربان نجفي، سيامك اديب، محمدباقرصفانور، نصرت شاه‌نظري‌ و وجيهه لقماني داستان فردي به نام احسان را روايت مي‌كند كه پس از ۲۵ سال به ايران برمي‌گردد تا با صميمي‌ترين دوست خود كه زندگي‌اش را مديون اوست براي آخرين بار تجديد ديدار كند و همين مسئله، اتفاقات ناخواسته ديگري را براي او رقم مي‌زند.

يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي فيلم بلند سينمايي سهرابي كه چند ماهي است در گروه سينمايي هنر و تجربه اكران شده، لوكيشن و فضاي فيلم است، «خاكستر و برف» برخلاف بسياري از نمونه‌هاي هم ژانر خود، در فضاي زمستاني شمال كشور روايت مي‌شود و فضاي سرد و غم‌انگيز لوكيشن در القاي سردي روابط آدم‌هاي داستان تأثير بسيار گذشته است. فيلم سهرابي اما به‌رغم توانايي‌هايش سه سال از پرده اكران سينماها دور ماند و سرانجام در ماه‌هاي اخير راه پرده نقره‌اي را در پيش گرفت.

مدتي پس از اكران فيلم، 100 تن از مادران شهدا در نامه‌اي سرگشاده از سردار محمدرضا نقدي، رئيس سازمان بسيج مستضعفين براي حمايت از ساخت اين فيلم تقدير كردند كه رونوشتي از اين نامه هم به دفتر مقام معظم رهبري ارسال شد. يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي فيلم سهرابي سوژه بديع كار بود، سهرابي يك سال پيش از توليد شيار 143، فيلمش را با محوريت مادران شهدا مقابل دوربين برد و در واقع اين خاكستر و برف است كه اولين پرداخت سينمايي به سوژه اختصاصي مادران شهدا محسوب مي‌شود. چهار سال پيش ايده ساخت خاكستر و برف در ذهن روح‌الله سهرابي كليد خورد و سهرابي تصميم گرفت كه براي ساخت فيلم جديدش دنياي ملتهب مادراني را كه سال‌هاي سال پس از پايان جنگ، در انتظار بازگشت فرزندانشان هستند، روايت كند.

http://media.mehrnews.com/d/2015/10/03/3/1855997.jpg

قهرمان داستان سهرابي اما برخلاف قهرمان فيلم شيار 143 از ابتدا تا انتهاي داستان حضور فيزيكي ندارد، اما جايگاه مادر شهيد در تمامي زمان فيلم به عنوان قهرمان داستان محسوس است حتي اگر حضور تصوير‌ش تنها چند دقيقه به طول بينجامد. سهرابي براي افزايش باورپذيري نقش به جاي استفاده از يك بازيگر در نقش مادر شهيد، مادر يكي از شهداي جنگ تحميلي را در چند نماي فيلم در نقش قهرمان داستان جاي مي‌دهد و در نهايت هم با استفاده از نريشن به جاي مونولوگ سبك تازه‌اي را در روايت پايان‌بندي داستان ايجاد مي‌كند. يكي از تفاوت‌هاي فيلم خاكستر و برف نسبت به ديگر آثار هم ژانرش انتخاب فضاي مه‌آلود شمال كشور براي روايت داستان است.

ذات ملتهب و پراضطراب داستان، سهرابي را بر آن داشت كه فضاي خاكستري و ملتهب شهري ساحلي را براي روايت انتخاب كند. فضاي مه‌آلود و پرالتهاب در كنار نماهاي درياي خروشان و آسمان ابري كه نشان از روزگاري دارد كه با مرگ مؤلفه‌هايي كه تا اندك زماني پيش ارزش تلقي مي‌شدند، در سيطره ضدارزش‌ها قرار گرفته است. سهرابي همچنين با استفاده از زيبايي‌هاي فضاهاي شمالي آن هم در فصل زمستان، ظاهري زيبا را براي روايت داستانش در نظر مي‌گيرد تا بتواند با مخاطباني كه شايد حوصله چنداني براي ديدن آثار دفاع مقدسي در بسترهاي كليشه‌اي ندارند، ارتباط برقرار كند.

به‌رغم پتانسيل‌هاي وجودي «خاكستر و برف»، اين فيلم نتوانست در اكران سرگروه‌هاي اصلي سينماها حضور پيدا كند و پس از سه سال اطاله در روند اكران در گروه هنر و تجربه به نمايش درآمد، اما تمديد دوره اكران خاكستر و برف در اين گروه نشان از اين دارد كه فيلم به‌رغم محدوديت در سالن‌هاي اكران توانسته مخاطب خود را پيدا كند و از پس سليقه اهالي حرفه‌اي سينما هم بر بيايد. در روزهاي گذشته خاكستر و برف توانست جايزه فانوس ششمين جشنواره فيلم عمار را هم به خود اختصاص دهد تا بار ديگر نام خود را در ذهن اهالي سينما تداعي كند. فيلم خوب و خوش ساختي كه بي‌ادعا آمد و توانست رضايت مخاطبان سينما را هم به خود جلب كند.

حمایت/ضرورت بازنگری در قوانین مقابله با جرایم نوین سایبری

دو روی سکه استفاده از فضای مجازی

امروزه به دلیل گستردگی و فراگیری فضای مجازی، حضور در این فضا جای مخصوصی در زندگی مردم باز کرده است به گونه‌ای که دیگر انجام بسیاری از فعالیت‌های روزمره انسان، بدون کمک از قابلیت‌های فضای سایبر عملا با مشکل مواجه خواهد شد. اما این فضا نیز مانند تکنولوژی‌های دیگر آسیب‌ها و ملاحظات خاصی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.

قرار گرفتن بسیاری از مباحث و مطالب در حوزه‌های مختلف مورد نیاز انسان‌ها در درون شبکه جهانی اینترنت، استفاده از قابلیت‌ها و امکانات آن را برای همه افراد و سازمان‌ها به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است اما این فضا نیز مانند تکنولوژی‌های دیگر بدون آسیب نخواهد بود و اگر ملاحظات خاصی در استفاده از آن در نظر گرفته نشود، تهدیدات زیادی برای جامعه به همراه خواهد داشت.تهدیداتی چون از میان رفتن وفاداری و اعتماد متقابل در خانواده‌ها، گسست فردی و عاطفی و نهایتا از هم گسیختگی خانواده‌ها، به هم آمیختگی فرهنگی، تبلیغات ضد دینی و القای شبهه، انتشار مطالب قومی و منطقه‌ای و افزایش تحریک پذیری قومیت‌ها، ترویج و

شکل گیری سریع شایعات اکاذیب و رفتارهای خارج از ادب و نزاکت تنها گوشه‌ای از آسیب‌های شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است و همین چند مورد کافی است تا کارشناسان و مسئولان نسبت به استفاده از این فضا همواره هشدار دهند.

آسیب‌های فضای مجازی

بابایی سرپرست دادسرای جرائم رایانه ای با اشاره به آسیب‌ها و ملاحظات فضای مجازی می‌گوید: پیشرفت شتابان فناوری اطلاعات و امکان برقراری ارتباط با کمترین هزینه و وقت، از یک سو فرصت و از طرف دیگر تهدیدی برای امنیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. فناوری اطلاعات که در ابتدا برای آسایش و رفاه هرچه بیشتر انسان‌ها مورد بهره وری قرار می‌گیرد به تدریج برای مجرمان به جهت رسیدن به اهداف مجرمانه تبدیل شده است. وی تصریح می‌کند: شاخص‌های منحصربه فرد در این حوزه باعث آسیب‌های جبران ناپذیری از جمله سهولت ارتکاب جرم، فراملی و فرا مرزی بودن جرائم، از بین رفتن قبح اجتماعی جرم و کم سنی بزهکاران شده است به گونه‌ای که پرونده‌های زیادی در این زمینه مطرح است و اکثر افرادی که پرونده‌هایی در زمینه هک دارند، دارای سن و سال کم هستند. بابایی با تاکید بر نظارت اپراتورها به عنوان ارائه دهندگان خدمات اینترنتی همراه در جهت ساماندهی سیم کارت‌ها به منظور ردیابی و شناسایی مجرمان تصریح می‌کند: مقام معظم رهبری در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی از این حوزه به عنوان قدرت نرم افزاری فوق‌العاده در عرصه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی تعبیر کردند و بر این اساس ما باید ملاحظات خاصی در این حوزه داشته باشیم.

http://media.hemayatonline.ir/Original/1394/10/18/IMG21003178.jpg

چالش‌های موجود در حوزه تقنینی فضای مجازی کدامند؟

وی به برخی چالش‌های موجود در حوزه تقنینی فضای مجازی اشاره کرد و افزود: عدم تناسب برخی مجازات‌ها با برخی از جرایم یکی از چالش های موجود است، مجازات‌های سنتی مانند حبس و جزای نقدی برای جرایم نوین سایبری بازدارندگی لازم را ندارد. سرپرست دادسرای جرایم رایانه‌ای بیان می‌کند: نکته دیگر اینکه باید در این حوزه قانونی داشته باشیم که تفسیر شفافی از آن به دست آید. بر اساس مطالعاتی که داشته‌ام در سه حوزه بین قانون جرایم رایانه‌ای با قانون مجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیت غیرمجاز می کنند، تعارض وجود دارد. اول در حوزه رفتاری که قانون سمعی و بصری رفتارهایی را جرم انگاری کرده که قانون جرایم رایانه‌ای نیز آن رفتارها را جرم انگاری کرده است. دومین تعارض در موضوع مشاهده می‌شود، قانون سمعی بصری شامل آثار مستهجن می‌شود که مطابق مواد 742 و 743 قانون مجازات که در خصوص جرایم رایانه‌ای است این مواد به این موضوع می‌پردازد. سرپرست دادسرای جرایم رایانه‌ای از معاونت در جرم به عنوان سومین چالش در حوزه تقنینی یاد کرد و می‌گوید: معاونت در جرم به صورت مستقل صرفا در بندهای الف و ب ماده 743 قانون مجازات پیش بینی شده است در صورتیکه ما جعل رایانه‌ای و کلاهبرداری را داریم که معاونت در جرم در این حوزه ها در قانون جرایم رایانه ای مغفول مانده است.

نباید از مجرمان در فضای مجازی عقب بیفتیم

به گزارش میزان،سرپرست دادسرای جرائم رایانه ای تصریح می‌کند: در حوزه قضایی و انتظامی کارهای خوبی صورت گرفته، در استان‌ها حداقل یک شعبه در این زمینه در نظر گرفته شده است، و درحوزه پلیس نیز، پلیس فتا راه اندازی شده است؛ اما همه این اقدامات کافی نیست بلکه مجموعه دستگاه قضایی و پلیس فتا باید دانششان را در این حوزه به روز کند که ما در این حوزه از مجرمان عقب نیفتیم. وی در پایان با تاکید بر ضرورت توجه به حریم خصوصی یادآور می‌شود: پلیس و مراجع قضایی در رسیدگی به جرائم حوزه فضای مجازی باید با سرعت و دقت عمل کنند و این دو فاکتور اهمیت به سزایی دارد؛ چرا که انتشار اخبار مجرمانه اشخاص در فضای مجازی از سرعت و تاثیرگذاری بالایی برخوردار است لذا می‌طلبد دستگاه قضا و پلیس در روند رسیگی ضمن دقت با سرعت عمل کنند.

رسالت/زندگي ورزشکاراني که مقابل رژيم صهيونيستي بازي نکردند مستند مي‌ شود

کارگردان شناخته شده سينما، در حال ساخت مجموعه مستند «قهرمانان» براي شبکه مستند سيماست و اين مجموعه به ورزشکاراني مي‌پردازد که حاضر به مبارزه با ورزشکاران رژيم صهيونيستي نشده‌اند.

http://www.minabjonoub.ir/wp-content/uploads/2016/01/13941012163350936834454.jpg

به گزارش سينماپرس، پناه برخدا رضايي در باره اين مجموعه مستند توضيح داد: اين مجموعه به قهرمانان ورزشي مي‌پردازد که داراي رتبه آسيايي و جهاني در ورزش‌هاي رزمي و کشتي در شهرهاي مختلف ايران هستند و صرفا در تهران متمرکز نيستند. وي افزود: اين افراد، کساني هستند که بنا به دلايل و اعتقادات شخصي و ارادت‌هاي دروني و قلبي حاضر به مبارزه با نماينده رژيم غاصب صهيونيستي نشده‌اند. همگي آنها ورزشکاران عنوان داري بوده‌اند و اگر با ورزشکاران مقابلشان مسابقه مي‌دادند مي‌توانستند يک مدال به مجموعه مدال‌هايشان اضافه کنند. وي يادآور شد: ما در اين مجموعه سراغ 20 نفر خواهيم رفت و تا به حال با ضبط 60 درصد کار، قسمت‌هاي مربوط به 11 ورزشکار را ساخته‌ايم. عليرضا کريمي در رشته کشتي، طاهر عاشوري در شمشير بازي از اروميه، کمال عليخواه آذر در رشته کيک بوکس از بوکان، ليلا زارع‌ زاده در رشته شطرنج روشندلان از آذربايجان شرقي، عليرضا شکوري در رشته تکواندو از ميانه، آرش ميراسماعيلي جودوکار شناخته شده و... از جمله چهره‌هايي هستند که در اين مجموعه سراغشان رفته ‌ايم.

وي همچنين گفت: مخاطب «قهرمانان» وقتي اين مجموعه را مي‌ بيند، حس انرژي، علاقه مندي به ورزش و اميد به زندگي در او تقويت مي‌شود و کار ما مفاهيم اين چنيني را ترويج مي ‌دهد.

شرق/گفت‌وگو با مسعود عربشاهی در آستانه نمایشگاه انفرادی‌اش

كارهايم سرنوشت وحشتناكي پیدا کردند

پرویز براتی

گفت‌وگو شروع شده بود و نشده بود. میکروفون مشغول ضبط صداهای معلق در فضا بود؛ ولی مسعود عربشاهی همچنان برای مصاحبه تردید داشت. می‌گفت: «آن‌قدر مشغله در اين فضا هست که نمی‌توان گُل مطلب را بیان کرد». مناسبت گفت‌وگو، نمایشگاه این هنرمند بود که ٢٥ دی در گالری شهریور افتتاح می‌شود. عربشاهی ٨٠ساله، پس از یک دهه دوری از فضای گالری‌های تهران، قرار است در روزهای آینده نمایشگاهی از آثار قدیم و جدیدش را روی دیوار ببرد. او در یک دهه گذشته در کمتر مصاحبه‌ای شرکت کرده و به نظر می‌رسد سرنوشت غم‌بار آثارش و البته برخی بی‌اخلاقی‌ها، در این گوشه‌نشینی بی‌تأثیر نبوده‌اند. سؤال‌ها را که پرسیدیم، مطمئن نبودیم پاسخی می‌شنویم. پرسیدیم و پاسخ شنیدیم.

‌‌‌‌‌ پرده‌هایی ساخته‌اید که در پس آنها گذشته در جریان است و در سطحشان، مناسبات امروزی جهان معاصر. کارهایتان به مثابه پیوند میان گذشته پرافتخار و حال توصیف شده است. چطور به چنین فضایی رسیدید؟

این كارها، ماحصل سال‌ها جست‌وجو و کنکاش است؛ سال‌هایی که تحت تأثير كسي نبودم و حتي سعي مي‌كردم كتابی باز نكنم و تصويري نبينم. در ابتدا به فضاهای حماسی توجه داشتم، مدتی بعد هم روی مساجد و کاشی‌ها و تزیینات آنها تمرکز کردم. کمی بعد هم سفارش طراحی داخلی سالن کنفرانس هلال‌احمر را گرفتم که تحت‌تأثیر این فضاها دیوار سالن را با سفال تزیین کردم. من آن‌قدر روي اينها كار كرده‌ام و این آثار ملکه ذهنم شده كه تمام جزءبه‌جزء آنها را مي‌دانم. تمام موجودات، اسب‌ها، حركت‌ها همه در ذهنم هست و چيزي نيست كه از جايي تقليد و كپي كرده باشم، اما به اين نتيجه رسيده‌ام که توان و شعور و دانش آدم‌هایی که هزاران سال پیش نقوشی را خلق کرده‌‌اند، بسیار بالا بوده است؛ کسانی که ما به نام «صنعتكار» مي‌شناسیم‌شان و نه هنرمند. آن صنعتكاران آثاری را خلق می‌كردند که جزء وسايل ابتدايي زندگي‌شان بود. آثار زيبايي‌ به وجود مي‌آوردند که حاصل گستردگي ذهن شكوفايشان بوده است. يك نفر بايد چقدر دانش داشته باشد كه بتواند چنین آثاری را خلق كند. در يكي از روستاهاي قم به نام «كهك»، آهنگرهايي زندگی می‌کنند كه انگار متعلق به پنج، شش هزار سال قبل هستند.

http://www.homaartgallery.com/Files/ProfileFiles/big_145.jpg

‌نسب شما هم به كهك می‌رسد؟

خير، پدربزرگ من پزشك بوده و آنجا زندگي مي‌كرده است. يكي از آهنگرهاي كهك پيرمردي بود كه سال گذشته فوت كرد. او مقداري خرده‌آهن گوشه مغازه‌اش آورده بود. مغازه برق نداشت و تاريك بود و سقفش سوراخي داشت كه نور را مي‌گرفت. اين آهنگر مي‌گفت مي‌خواهم بيل درست كنم، با چنان دقتي كار مي‌‌كرد كه اصلا تعجب مي‌كرديد. من در تابلوهایم از حلقه‌هايي استفاده كرده‌ام که در همان‌جا ساخته‌‌ شده‌اند. تمام نيرو و ذاتشان در خدمت پاك‌بودن و درست‌بودن هر كاري بود كه مي‌خواستند بکنند. ببينيد آنها در پنج هزار سال قبل چقدر لطافت و تجربه داشتند كه اين آثار را خلق كردند. الان هيچ چيزي سر جايش نيست. هر كسي چيزي درست مي‌كند و علاقه‌اي هم ندارد كه كجا قرار مي‌گيرد؛ چون نه ذوق و شعور هست؛ نه توانايي. حلقه‌هاي فلزی كه در تابلوهای من استفاده شده، مربوط به همان دِه كهك است. حدود ١٠٠، ٢٠٠ عدد از همان حلقه‌‌ها را به جايي دیگر سفارش دادم تا برايم درست كنند. همه به‌دردنخور از آب درآمد و حوصله این را که ببرم پسشان بدهم هم ندارم. چرا کار آن آدم‌ها خوب است؟ چون نيت پاكي داشتند؛ مثلا همان كارهاي «املش» را نگاه کنید؛ مگر شوخي است كه كسي بتواند كارهايي به اين زيبايي خلق كند. وقتي مي‌گويند فلان جام پنج هزار سال قبل كار شده، این جام ظرافت و زيبايي‌ای دارد که نمی‌توان از آن كپي‌برداری کرد.

‌در دوران باستان، هنرمند مرد زمانه خودش بود. روابط سرمایه‌داری پیشرفت نکرده بود. برخلاف سازمان بوروکراتیک دوران مدرن که انسان فردیتی چندپاره دارد و زیستن در چنین دنیایی هم شجاعت می‌خواهد هم بزدل‌بودن... .

اين توانايي انسان دوران باستان به خاطر ايمان به كارش بود. الان ديگر چنين چيزي وجود ندارد. فقط كارهايي براي فروش مي‌سازند. تمام اينها باعث شده كارهاي مصرفي ساخته شود. چيزي كه براي فرهنگ و هنر پيدا كنيد وجود ندارد. در این سال‌ها من گاهي به نمايشگاه‌ها سر زده‌ام، می‌بینم برخی جوان‌هايي كه آرت مي‌خوانند، تنها یاد گرفته‌‌اند كلاه لئوناردو داوينچي سرشان بگذارند. يكبار براي كاري به دانشكده رفته بودم و ديدم همه‌شان كلاه بزرگ و ريش بلند دارند، همه لئوناردو داوينچي شده بودند.

با چنین ذهنیتی اوايل دهه ٤٠ به سمت نقوش سومري و زیبایی اغواکننده آن نقوش كشيده شديد؟

پيش از آن هم كار كرده بودم. سال ٤٠ شروع كردم، ولی اتودهای زیادی در اين زمينه داشتم. فکر می‌کنم بايد کسان دیگری بخش‌هاي مختلف هنر سومر، آشور و مفرغ لرستان را دنبال كنند. مفرغ لرستان دنيايي از عظمت است. چند شب پیش كتابي درباره كارهاي سومري متعلق به بابل را ورق می‌زدم. پیش خود گفتم با اينكه ما الان در قرن ٢١ هستيم، اما پنج هزار سال پيش آثاری خلق شده که همچنان حرف‌ها برای گفتن دارد. اين مراحل بسيار گسترده است. تاريخ ايران بسيار وسيع است. من خودم درباره سفال و لعاب ايران تحقیقات زیادی کرده‌ام. با سفال، دیوارهای سالن ٦٠٠متری هلال‌احمر را تزیین کرده‌ام.

‌منظورتان سالن کنفرانس شيروخورشيد (هلال احمر) در میدان ارگ است؟

بله. معلوم هم نيست چه سرنوشتي پیدا کردند.

‌قبلا گفته بودید دو تا از كارهايتان که چهل‌و‌اندی سال پیش روی دیوار مجلس کار کرده بودید در صبا نگهداري مي‌شود و بقيه ويران شده است.

خير، ويرانش كردند. (باخنده). لوپي روی دیوارهای پارک طالقانی در بزرگراه حقانی كار كردم که ٣٠٠ مترمربع بود و و واقعا برای آن زحمت زیادی كشيده بودم. زمان شروع این پروژه همه می‌گفتند ما كسي را در ايران نداريم كه بتواند بتون اكسپوز روي ديوار كار كند. مبلغ قرارداد من شش ميليون تومان بود؛ درحالی‌که به گواه شاهدان، شش ميليون که هیچ، حتی با ٥٠٠ ميليون هم نمي‌شد چنين كاري را تمام كرد. ما شش ميليون را دربست به يكي از قالبگيرها داديم. قالب‌گير در تهران پيدا نمي‌شد و من توانستم كسي را در تبریز پيدا كنم. تنها كسي كه مي‌توانست اين قالب‌گيري را انجام دهد ايشان بود. خلاصه ايشان همراه پسر ١٥‌ساله‌اش آمد. جالب‌ترين چيزي كه بعد از پنج، شش روز ديدم اين بود كه شب و روز آنجا بودند و در چادري كار مي‌كردند. اينها فقط گلابي مي‌خوردند. براي من خيلي عجيب بود. يك روز دليل اين كار را پرسيدم. ايشان گفت ما سال‌هاست كه اين كار را مي‌كنيم و چيزي جز گلابي نمي‌خوريم. بااين‌حال آدم‌هاي سالمي بودند و روزي ١٠، ١٥ ساعت كار مي‌كردند و حفره‌هاي اين كار باعظمت را تعبيه كردند. جالب است بدانید در آمريكا چنين كاري محال است و كسي نمي‌تواند چنين كاري را با این وسايل ابتدايي به وجود بياورد. در مجلات خارجي هم عكس‌هايي از اين كار را درج كرده بودند. یک روز آقاي عطا اميدوار به من گفت مسعود براي گرفتن عكس از اين كار رفته بودم، ديدم اين كار دو سانتي‌متر از ديوار فاصله گرفته و در حال كنده‌شدن است. براي بازديد رفتم و ديدم درست مي‌گويد و يك بدنه كه پنج متر طول داشت به اندازه پنج سانتی‌متر از ديوار فاصله گرفته بود. اميدوار، از اين كار مرتب عكس مي‌گرفت و يك ماه بعد از آن اتفاق، گفت سه متر از كار را كنده‌اند؛ كاري كه با اين سختي نصب كرده بوديم. همه گفتند برو شكايت كن. گفتم از چه كسي شكايت كنم؟ همه اینها يك برنامه بود برای نابودی آن اثر. همين كار را هم كردند. كاري را كه ٣٠٠ مترمربع بود کندند و دور ریختند. آن شش ميليوني را كه بابت این کار گرفتم دادم به كارگرها. دوستی می‌گفت بايد براي اين كار يك ميليارد مي‌گرفتي. من هم كه اصلا خبر نداشتم. شش ميليون به كارگرها دادم و بعد دو، سه ميليون تهيه كردند كه خودشان به كارگرها دادند. چندی پیش آقاي حامد مقدم كه در دفتر ما كار مي‌كند، گفت از شهرداري هر روز تماس مي‌گيرند و دنبال شما هستند. گفتم مگر من گم شده‌ام كه دنبالم هستند؟ دوباره تماس گرفته بودند كه مي‌خواهيم اين كار را دوباره احيا كنيم. بياييد و تكه‌هايي را كه كنده‌ايم دوباره بچسبانيد! مگر ممكن است؟ اين تكه‌ها هر كدام سه متر طول دارد. يك روز هم گفتند بايد بياييد و اين كار را دوباره از اول انجام دهيد. به آقاي مقدم گفتم بگوييد اگر ١٠ ميليارد هم بدهيد ديگر نمي‌توانم اين كار را انجام دهم. اجرای اين كار به توان، نیرو و زمان زیادی نياز دارد. مگر مي‌شود ٣٠٠ متر كار را به آن سختي انجام دهيم و از جا بكنند و بعد بخواهند دوباره كار را سر پا کنند؟ انگار خُمره رنگرزي است!

http://www.pajouheshehonar.com/upload/Topic/54.jpg

احتمالا مديری اين دستور را داده و مدير بعدي متوجه عظمت و قيمت كار شده و پشيمان شده‌ است. كار بتونی كردن در اين شرايط ديگر مقدور نیست...

در آمريكا كه مركز اين كارهاست آقايي يك تكه به اندازه دوبرابر یک تابلوی معمولی كار كرده و چندين ميليون هم گرفته است. كار خاصي هم نيست؛ خط موربي است كه روي ديوار كار شده. اما كار من ٣٠٠ مترمربع بود.

جناب عربشاهی، شما در سیر فعالیت هنری‌تان از نقش‌واره‌هاي بين‌النهريني به اتمسفری جهاني رسیدید. چرا برعكس برخي هم‌نسلانتان آثارتان به زمان و مکان خاصی تعلق ندارد و تصویر ذهنی‌تان را بدون اتکا به روايت‌پردازي درست کرده‌اید؟ دليل انتخاب اين ديدگاه چه بوده است؟

اصولا يك آرتيست (البته اسم آرتيست روي خودم نمي‌گذارم) كه اين كار را انجام مي‌‌دهد، نبايد وابسته به يك چارچوب باشد. وقتي شما كار مي‌‌كنيد مي‌توانيد فكر كنيد کارتان متعلق به ايران است كه يك‌كادره مي‌شود، اما مي‌تواند براي تمام دنيا اثر خودش را بروز بدهد و نيازي ندارد به زماني خاص محدود شود.

اولين نمايشگاهتان سال ٤٣ برپا شد؟

بله و نگاه هنری‌ام مدام در حال تغيير است.

وابستگي‌نداشتن به مكان مشخص و داشتن نگاه جهاني تعارضي ندارد با اينكه دنبال يك هويت يا حافظه نژادي باشيد؟

اين امر در ذات كاري كه كرده‌ام وجود دارد.

سؤالم را جور دیگری می‌پرسم؛ هنرمندان سقاخانه‌ تعلقشان به زیر بنای هویتی خود یا همان حافظه نژادی است. شما برعکس آنان، بر اتمسفر جهانی تأکید دارید.آیا در پیش گرفتن این رویکرد باعث نمي‌‌شود كارتان از جنبه ملي و هويتي تهی شود؟

خير، كاري كه ما انجام مي‌دهيم پخته‌تر شده و به‌تدريج تمام چفت و بستش با توانايي بيشتري جلو مي‌رود.

‌فقط در كارهاي سومري و آشوري بود كه روي جغرافيا تمركز داشتيد؟

زيربنا همان است و هنوز وقتي كار مي‌كنم، آن كارهاست كه به من شكل مي‌دهد. كارهاي من جدا از آنها نيستند.

آثارتان در دهه ٥٠ و ٦٠ شمسی آمیزه‌ای از پهنه‌های انتزاعی رنگ و طراحی گرافیک است. در این دوره خطوط آثارتان تند و تيز می‌شود. خطوط ساختاری و معماری یکدیگر را قطع می‌کنند و بر هم می‌افتند تصویری که به «تارعنكبوت تكنولوژيك» تشبیه شده.چقدر با این تعبیر موافق اید؟

درباره كارم اين تصور و برداشت را ندارم.

‌از این تعبیر بگذریم.آثار دهه ٧٠ شما تضادهایی را به تصویر می‌کشد که در سه قرن گذشته، شرق را اسیر خود کرده. خودتان چه شرحی بر این رویکرد دارید؟

اين‌طور فكر نمي‌كنم كه بخواهم روي يك زمان‌بندي كار كنم. كار انجام مي‌شود و اين‌طور نيست بخواهم طبقه‌بندي كنم. الان آقاي زندي، مدیر گالری شهریور مي‌دانند كارهايي كه در نمایشگاه پیش‌ِرو چیده‌ایم، همه طبقه‌بندي شده است؛ مثلا از رهگذر این نمایشگاه شما درمی‌یابید بنده روي تاريخ مصر هم كار كرده‌ام يا تاريخ مفرغ لرستان بخش بزرگي از كارهايم بوده است؛ چون اينها كارهايي است كه اصلا قابل تصور نيست و همين الان كه در قرن ٢١ هستيم نمی‌توان تصور کرد، نيست كه يك انسان به اين مرحله رسيده باشد. آن‌قدر اين كار با دانش انجام شده كه تصورکردنی نيست.

‌شما در سال‌های بعد از انقلاب به فرانسه و آمريکا مهاجرت کردید.آیا گسستي در ذهنتان در خارج از كشور اتفاق نيفتاد؟ می‌گویند وقتی هنرمند ايراني كه به خارج از كشور مي‌رود، دچار ايستايي مي‌شود.

http://toosfoundation.com/wp-content/uploads/2013/10/pnt_Masoud_Arabshahi.jpg

از خارج از كشور خيلي تجربه آموخته‌ام؛ چون اينجا براي من خيلي محدودیت بود. مهاجرت ديدگاه من را باز كرد كه می‌توانم با چه متريال‌هايي كار كنم. اينجا هنوز به آن مرحله نرسيده بودم. زندگی در خارج کمک کرد كارهاي برنجم به سرانجام خوبی برسد. برنج، فلزي است كه يك ميلي‌متر ضخامت دارد و اينجا هميشه مي‌خواستم چنين كاري انجام دهم، اما پيدا نمي‌كردم، در خارج از كشور پيدا كردم و خريدم. امكانات بسيار گسترده را آنجا پيدا كردم. البته اينجا هم بود، اما محدودتر. چيزهايي را كه مي‌خواستم پيدا نمي‌كردم. نه اينكه در خارج از كشور فقط يك مقدار فلز پيدا كنم و بيايم؛ خيلي كار كردم و تلاش كردم راه‌هاي تازه‌تري پيدا كنم.

جایی گفته‌اید برای فهمیدن نسبت بین مفاهیم مدرن با میراث هنری سرزمینتان، روزهای متمادی کار می‌کردید، ولی درست زمانی که فکر می‌کردید به مرحله شکل گیری نزدیک شده‌اید همه‌چیز تبدیل به غبار می‌شده...

بله خيلي پيش آمد؛ چون من نمی‌خواستم مقلد باشم.

‌تعبيري درباره شما به كار برده شده با عنوان «ميراث‌دار هنر خاورميانه باستان». اين تعبير را می‌پسندید؟

خيلي شعاري شد (با خنده). اصلا در اين حال و هوا نيستم و يك گوشه هستم كار مي‌كنم. هيستوري‌هاي خيلي زيبايي درباره من گفته مي‌شود كه براي خودم هم تصورکردنی نيست.

در ١٠ سال گذشته چرا در ايران نمايشگاه انفرادي نداشتيد؟ ظاهرا آخرين نمايشگاهتان در گالري برگ بود... .

بله. كارهاي زيادي را با كاميون به این نمایشگاه بردم. كارهاي بسيار بزرگي بودند. اصلا نمي‌دانم اين كارها چه شدند. خيلي خوشحال و خندان در تمام سالن‌ها كارها را نصب کردیم. امروز كارها را نصب كرديم، پس‌فردا گفتند بايد كارها را جمع كنيد؛ درحالي‌كه سه ماه روی مقدمات نمایشگاه کار کرده بودیم. علتش را كه پرسيديم، گفتند يك نفر كارهاي خطاطي انجام داده و بايد اين كارها را جمع كنيد. به رئيس گالری برگ گفتم اين چه نمايشگاهي بود، من اين كارها را به‌سختي آوردم. گفت به ما اين‌طور دستور داده‌اند كه هرچه هست جمع كنيد، مي‌خواهيم نمايشگاه خطاطی برگزار كنيم. ما به‌سختي اين كارها را جمع كرديم و كارگرها مي‌خنديدند. گفتند چرا اصلا اين كارها را آورديد اگر قرار بود جمع شود؟ آخرين نمايشگاه بزرگم همان بود. اين اتفاق بي‌سابقه بود. مردي بينشان بود كه دمپايي به پا داشت و پيراهن و شلواري هم پوشيده بود. يك مشت پارچه را سيلك داده بود، خيلي زشت بودند.

‌پس نمايشگاه كنوني در نوع خودش تاريخي و سرنوشت‌ساز است.

اين را ديگر من نمي‌دانم. آقاي زندي زحمت اين كار را مي‌كشند.

‌دوره‌اي هست كه بيشتر به آن علاقه داشته باشيد؟

دوره مفرغ. كارهاي عجيبي است. بايد به عمق اين كارها برويد ببينيد چه كرده‌اند. باوركردني نيست. سازنده آن آثار نه اسمش هنرمند بوده نه صنعتكار. كارگري بوده كه اين كار را انجام می‌داده است.

‌شما سابقه سال‌ها دوستی و معاشرت با مارکو گریگوریان داشته‌اید...

بله، سال‌ها با هم بوديم.

‌از ايشان تابلو داريد؟

خير.

‌ماركو را هم خيلي دوست داريد؟

بله و چه مرگ بدي داشت. پولش را كه ظاهرا ١٠ هزار دلار بود، صبح به بانك برده بود. مردي كه با او معامله كرده بود، همان بود كه دزدها را آورد. با چوب گلف آن‌قدر به سر اين پيرمرد نازنين زده بودند كه سرش له شده بود.

http://news.chn.ir/Images/News/Editor/image/Masi/%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4%DB%B2.jpg

‌ظاهرا چند روزی زنده بود...

در كما بود.

‌در ارمنستان درگذشت...

بله، جايي بود كه به من مرتب مي‌گفت بيا. چند تا از تابلوهايش را به آنجا برده بودند و در راهرويي به نمايش گذاشته بودند. من مي‌دانستم چه مجموعه‌هايي دارد. مجموعه پيه‌سوزی داشت كه در تاريخ بي‌سابقه بود.

‌الان اينها كجا هستند؟

نمي‌دانم. كسي نمي‌داند. ما با هم در پاريس زندگي مي‌كرديم. تابلوهاي ماركو را در راهرويي به عنوان نمايشگاه به نمايش گذاشته بودند و مجموعه پيه‌سوز را هم گذاشته بودند. وقتي موزه تهران باز شد بود، راكفلر و همسرش به ايران آمدند. خيلي از او خوششان آمد. ماركو كتابي درست كرده بود و كارهاي‌ دلي‌اش را به همه نشان مي‌داد. حدود ١٠ تصوير بود كه به صورت كتاب درست كرده بود. اين كتاب را به راكفلر نشان داده بود و او هم ماركو را به منزلش دعوت كرد. ماركو به آمريكا و منزل راكفلر رفت و يك ماه در منزل او زندگي كرد و كتابش را هم چاپ كردند. موزه ارمنستان براي ماركو نامه نوشته بود كه بيا كارهايت را جمع كن ما مي‌خواهيم موزه را گسترش دهيم. ايشان هم به ارمنستان رفت. زميني داشت كه آن را حدود ١٠، ١٥ هزار دلار فروخت. كارهايش را هم جمع كرده بود كه برود. واسطه اين معامله به دوستانش ماجراي پول‌ها را خبر داده بود و شب چند نفر به او حمله كردند. دست‌هايش را بسته و با چوب گلف به سرش زده بودند. هرچه قسم خورده بود كه پول را صبح به بانك برده، قبول نكرده بودند. خلاصه اينكه آن‌قدر او را زده بودند كه صبح پسر برادرش او را غرق در خون پيدا كرده بود و چند روز بعد در بيمارستان فوت كرد. خيلي آدم نازنيني بود. اگر با او زندگي مي‌كرديد، متوجه مي‌شديد؛ مثلا رفته بود قوللر آغاسي را پيدا كرده بود؛ آن هم زمانی که اصلا كسي نقاشي قهوه‌خانه‌ای را نمي‌ شناخت. او را به دنيا معرفي كرد. آغاسي را به منزلش در میدان فردوسی برده بود، كوچه وكيل‌الرعايا پارسي كه به سفارت انگليس راه داشت. خانه‌اي كه اجاره كرده بود، متعلق به يك خياط بود. مجموعه‌اي از تابلوهاي قهوه‌خانه‌ای جمع كرده بود و آغاسي را دو، سه ماه نزد خودش نگه داشت. او را به ديگران معرفي مي‌كرد كه تابلو قهوه‌خانه از او بخرند. فقط نمي‌دانم چرا سرنوشتش اين‌طور شد.

سرنوشت آثار شما بسیار تلخ بوده است. مجموعه «نور و گياه» که چهار دهه قبل روی دیوار مجلس کار کردید، گویا اکثرشان نابود شدند، درست است؟

شش تابلوي زيبا بود. تمام كارهاي من سرنوشت وحشتناكي پیدا کردند. چند سال پیش آقايي که می‌گفت مشاور فرهنگي است، با من تماس گرفت و گفت يك كار شما باقي مانده و مي‌خواهم اين كار را ببينيد. گفتم كجا كار من باقي مانده؟ گفت در مجلس در قسمت انباري. با آقاي مجید شافعی به آنجا رفتيم. آن آقا ما را به انباری پر از شيشه و زباله برد. انگار هرچه زباله در تهران بود آنجا ريخته بودند. خلاصه اينكه دنبال اين آقا راه رفتيم. كوهي به ارتفاع هفت، هشت متر خاكروبه روي هم بود. آن روز خيلي تعجب كردم و از آقايي كه با من از موزه آمده بود، پرسيدم ما قرار است چه چيزي را در اينجا پيدا كنيم؟ آنجا يك منزل نزديك مجلس بود كه ظاهرا مصادره شده بود. تا اينكه به جايي رسيديم كه تابلو را از زير خاكروبه‌ها بيرون آورد. ٢٠ سال قبل‌ از آن زمان، وقتي آن تابلو را كار مي‌كردم، در سالن ناهارخوري كه سالن شيكي بود نصب شده بود. آن آقا مدام از من معذرت‌خواهي مي‌كرد. گفتم شما چرا اين‌قدر معذرت مي‌خواهيد. گفت اين اتفاق واقعا فاجعه‌بار است. گفت مي‌خواهم بگويم دو تا از اين تابلوها را قيراندود كرده و براي سقف كارگران استفاده كرده‌اند. گفتم اين تابلوها را چه كار كرده‌ايد؟ گفت نمي‌دانسته‌‌اند اینها چيست و سه لته را به عنوان ايزوگام اتاق کارگران استفاده کرده‌اند. مجید شافعی به گريه افتاده بود. گفتم مجيد چرا اين اداها را درمي‌آوري؟ تو چرا گريه مي‌كني؟ گفت خيلي فاجعه‌بار است. تابلوهاي بزرگ به ابعاد سه متر را براي اتاق كارگران استفاده كرده بودند.

http://tavoosonline.com/WebFiles/SelectedArtist/Images/170.jpg

‌اين تابلوها جزء اموال مجلس بود؟

بله. زماني كه دانشجو بودم اين تابلوها را كشيدم و چقدر هم زيبا بودند.

‌تصويري از آن تابلوها داريد؟

تصوير يكي را دارم. از شش تابلو سر پنج تا اين بلا را آورده بودند. من جزء معدود آدم‌هایی هستم كه مي‌تواند اين اتفاقات را تحمل كند. هر كسي نمي‌تواند تحمل كند چنين بلايي سر تابلوهايش بیاورند.

شرق/تحلیل محتوایی فیلم‌های فجر٣٤

سینمای پاک با طعم تلخ

فرانک آرتا

دفترچه «رویکردها، راهبردها و سیاست‌های سازمان سینمایی» که اردیبهشت ٩٤ به چاپ رسید، رویکرد سازمان سینمایی به فیلم‌سازی و تمام جوانبش را تبیین کرده است. یکی از مهم‌ترین بخش‌های آن تأکید بر سیطره فضای امید در فیلم‌ها، ‌پایان‌های بسته و نقد مشفقانه است. در فصل اول این دفترچه درباره حمایت از تولید و عرضه آثار سینمایی و سمعی و بصری (داستانی، مستند، کوتاه و انیمیشن) چنین آمده است: «رسیدن به اهداف کلان و اجرای تکالیف قانونی و حاکمیتی سازمان سینمایی، رونق و توسعه فعالیت‌های سینمایی و سمعی و بصری، اهتمام به متنوع‌سازی مضامین و گونه‌های سینمایی، افزایش سهم آثار سینمایی در سبد خرید خانوار، افزایش نشاط و امید به آینده، تقویت نگاه امیدآفرین به امروز و آینده فرهنگ و جامعه ایران، خلق و توسعه امید فرهنگی و دسترسی متوازن و عادلانه همگان در سراسر کشور به فرصت تولید و مصرف محصولات سینمایی از اهداف حاکم بر حمایت از آثار سینمایی و سمعی و بصری است».

البته پیش از آن بارها از سوی رئیس‌جمهور، ‌وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان سینمایی خطاب به هنرمندان بر کلمه امید تأکید شده و اساسا هنرمندان را به ساخت آثاری با محوریت امید ترغیب کرده‌اند.

همچنین سازمان سینمایی به‌صراحت اعلام کرده از فیلم‌هایی حمایت می‌کند که محتوا و محورهایی مانند «معرفی تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی، تحکیم نهاد خانواده و روابط خانوادگی و بین‌نسلی و تحکیم شخصیت نسل فردا و ابعاد هویتی نسل جوان، بهره‌گیری از دستاوردهای فرهنگی و محتوایی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، معرفی قابلیت‌ها و جلوه‌های هویتی فرهنگ ملی، طیف‌های فرهنگی قومی، فرهنگ‌های نواحی و محلی با رویکرد همبستگی و وحدت ملی، فیلم‌های فرهنگ‌ساز، امیدآفرین، شوق‌آفرین، عزت‌طلب و عفیف، ‌تعمیق ارزش‌های اسلامی، اعتلای باورها و معارف دینی و تقویت هنجارهای فرهنگی، اجتماعی و روحیه کار جمعی و ابتکار، ارتقای سطح فرهنگ عمومی از طریق ترویج سبک زندگی مبتنی بر هویت دینی و ملی و تقویت بنیان‌های خانواده مبتنی بر ارزش‌های دینی و ملی، اشاعه ارزش‌های دینی و ملی همچون راست‌گویی، آثار قصه‌گو و قهرمان‌محور بدون پایان باز، ‌فیلم‌هایی دارای فضای مفرح اجتماعی با نگاه واقع‌بینانه توأم با نگاه نقادانه، مشفقانه، منصفانه و مصلحانه و...» داشته باشند.اگر بخواهیم چکیده این اصول را بیان کنیم، ‌واژه‌ای بهتر از «پاک» به ذهن متبادر نمی‌شود. ضمن اینکه با این نگاه همه فیلم‌ها باید پایان ختم به خیر شوند. اما اینکه چنین اصولی در مرحله عمل امکان نمایش داشته باشد. کاری است سخت که حرکت روی لبه تیغ را به یاد می‌آورد. با این رویکرد بر آن شدیم نگاهی به فیلم‌های سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر بیندازیم؛ هرچند هنوز جشنواره آغاز و فیلم‌ها دیده نشده، اما با معرفی‌شدن فیلم‌ها از سوی هیأت انتخاب و واکنش اعضایش و دبیر جشنواره درباره فیلم‌های راه‌یافته به بخش مسابقه، نکات حائز اهمیتی دریافت می‌شود. در چند سال اخیر سابقه جنجال نمایش عمومی برخی از فیلم‌ها مانند عصبانی نیستم، ‌خانه پدری، ‌رستاخیز، ‌قصه‌ها، ‌خانه دختر، آشغال‌های دوست‌داشتنی، من مادر هستم، خصوصی، ‌صدسال به این سال‌ها، خرس، پریناز، ‌مهمونی کامی، ‌خیابان‌های آرام، ‌یک خانواده محترم، ‌آسمان محبوب، ‌زادبوم و... که هرکدام سرنوشت نامتعارفی در اکران عمومی داشتند و برخی از آنها تا امروز رنگ اکران به خود ندیده‌اند، باعث شده متولیان سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر تلاش کنند منطبق بر معیارهای تصریح‌شده در دفترچه مذکور به فیلم‌ها فرصت عرض‌اندام دهند تا ضمن عبور موقت از جشنواره، فیلم‌ها در اکران عمومی هم سلامت باشند و حساسیت‌های اراده‌های خارج از سینما را تحریک نکنند.

http://www.iraneslaminews.com/images/docs/000052/n00052597-r-s-003.jpg

تلخی سیاسی ممنوع!

برای مثال ابراز نظر علنی فریدون جیرانی، ‌یکی از اعضای هیأت انتخاب، در برنامه تلویزیونی «سینمای ایران» - پنجشنبه ١٧ دی‌- درباره محتوای فیلم‌ها حائز اهمیت است. او گفت: «امسال برخی از فیلم‌ها نگاه تلخی داشتند. البته تلخی فیلم‌های امسال از نگاه اجتماعی فیلم‌سازان می‌آید، نه نگاه سیاسی. من از دیدن فیلم‌های نگاه نو ترسیدم. به نظرم نسل چهارم و پنجم فیلم‌سازان دارند از نسل‌های گذشته جلو می‌زنند. بهتر است نسل‌های قبل‌تر دوباره به سینمای‌شان نگاه کنند، چون نسل چهارم و پنجم با سینما و جامعه روز همگام‌تر پیش می‌روند».همین که فیلم‌ها تلخی اجتماعی دارند و نه سیاسی، برگ برنده دبیر جشنواره محسوب می‌شود. از سوی دیگر خبرنگار «نسیم آنلاین» برای دانستن درباره علت انتخاب‌نشدن برخی فیلم‌های متعلق به چهره‌های شناخته‌شده کارگردانی یا بازیگری ازجمله «دراکولا» (رضا عطاران)، «فراری (علیرضا داوودنژاد)»، «رگ خواب» (حمید نعمت‌الله)، «نیم‌رخ‌ها» (ایرج کریمی) و «سایه‌های موازی» (اصغر نعیمی) سراغ یکی از اعضای هیأت انتخاب رفت. از میان هفت عضو هیأت انتخاب، فقط یک عضو هیأت با شرط اینکه نامش فاش نشود درباره هریک از آثار توضیح داد. این عضو هیأت انتخاب گفت: «فقط دو فیلم «رگ خواب» و «فراری» را هیأت انتخاب ندیدند. بقیه فیلم‌ها هم یا نرسیدند یا دست‌اندرکاران آن علاقه نداشتند، ‌دیده شوند. نسخه ارائه‌شده فیلم «دراکولا» نسخه کاملی نبود و در این نسخه هم فیلم واقعا کیفیت لازم برای حضور در بخش مسابقه را نداشت و با اکثریت آرا رد شد. شاید اگر نسخه کامل می‌رسید، شرایط فرق می‌کرد».

شائبه‌های حذف برخی از آثار، ازجمله «خشکسالی و دروغ» به دلیل ممیزی، پرسش دیگر «نسیم آنلاین» بود که این عضو هیأت انتخاب گفت: «تمامی فیلم‌های برگزیده‌شده برای بازبینی به اداره نظارت و ارزشیابی ارائه شدند. طبیعی است که این نهاد نظارتی باید آنها را بازبینی می‌کرد. هم فیلم‌های اول و هم فیلم‌های بخش مسابقه به وسیله اداره نظارت دیده می‌شوند».ضمن اینکه درباره حذف فیلم «سایه‌های موازی» به دلیل اشارات سیاسی در فیلم، گفت: «نمی‌خواهم فیلم به فیلم حرف بزنم. اما ما فقط براساس کیفیت ساختاری- محتوایی آثار به انتخاب دست زدیم و ممیزی کار ما نبود». همچنین فیلمی در بخش نگاه اول قرار بود که در فهرست فیلم‌های انتخابی قرار بگیرد، ‌اما هم‌زمان با رونمایی فیلم‌های «نگاه نو» در نشست دبیر جشنواره، ‌نام فیلم از میان اسامی حذف شد! گفته می‌شود مضمون این فیلم شائبه‌برانگیز بوده است؛ به‌طوری‌که رابطه زن و مرد را در فیلم به طور واضح شرعی اعلام نکرده است. فیلم دچار ممیزی شد و درنهایت تصمیم‌گیری درباره آن به اداره نظارت موکول شده است.

شرق/جوایز نخستین دوره جایزه شعر شاملو اهدا شد

شمس‌لنگرودی و علی باباچاهی در یک قاب

شرق: مراسم اختتامیه نخستین دوره جایزه شعر احمد شاملو، عصر دیروز، هجدهم دی در منزل او، با حضور آیدا شاملو و اهالی شعر و ادبیات برگزار شد. این دوره چهار منتخب نهایی داشت. مجموعه‌شعر «کشتی پراسرارِ» علی باباچاهی و «منظومه بازگشتِ» شمس‌لنگرودی به‌طور مشترک جایزه رتبه اول را دریافت کردند و رتبه دوم نیز باز به‌طور مشترک به «مدارک جعلیِ» سعدی گل‌بیانی و «اندوه تحمیلیِ» فرزاد آبادی تعلق گرفت. در این مراسم ابتدا آیدا شاملو با سطری از شعر شاملو «روزگار غریبی‌ست نازنین»، سخنرانی کوتاه خود را آغاز کرد و از داوران و میهمانان حاضر در مراسم قدردانی کرد.

http://static0.ilna.ir/thumbnail/gsT2Q7zI6kem/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA0zOV2brdrNdfKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdgRBp56gpRC388ZB_gYzlXFr5GiGsDehrmk4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyMw6OLoB5Eawl3xeVOpt9jw,/FB_IMG_1452318745672.jpg

سپس محمود دولت‌آبادی، نویسنده معاصر، شعری کلاسیک از شاملو خواند که سال‌ها پیش در «کتاب هفته» منتشر شده بود و آن را نشانه‌ای از تسلط شاملو بر سنت شعر فارسی و شعر کلاسیک دانست و با نقدِ این تصور غالب که شاملو، فردوسی را نشناخته و او را مورد انتقاد قرار داده، تأکید کرد که شاملو بیانِ حماسی را می‌شناخت و گفت که اگر ما نام شاعر را نمی‌دانستیم می‌پنداشتیم که شعر از آنِ شاعری مربوط به قرن‌ها پیش است. دولت‌آبادی همچنین درباره وجه سیاسی و اجتماعی شعر شاملو سخن گفت. جواد مجابی، منتقد و نویسنده، نیز به نه‌گویی و آری‌گوییِ به‌جای شاملو اشاره کرد و گفت که شاملو در برابر صلح و برابری و آزادی آری‌گو بود و نه‌گویی‌اش نیز با تعقل و دانش همراه بود و خاطره‌ای از دورانِ کناره‌گیری شاملو از «کتاب هفته» نقل کرد، اینکه شاملو معتقد بود نویسنده باید به حوزه‌های مختلف اشراف داشته باشد و بداند دوروبرش چه می‌گذرد و چون آن ایام دیگر انرژی جوانی را نداشت تا بتواند اشراف لازم را به مسائل داشته باشد، مدتی از کتاب هفته کناره گرفت تا جوان‌ترها با اشراف و انرژی بیشتری کار را به دست بگیرند و با این خاطره بر «جوان‌گرایی» شاملو تأکید کرد. پس از آن حافظ موسوی، دبیر نخستین دوره شعر شاملو، گزارشی از داوری ارائه کرد و بیانیه را خواند. علی باباچاهی، با ابراز خرسندی از اینکه در میان جمعِ مستقل ادبی است، گفت که چندان به جایزه رغبتی ندارد و فکر می‌کند اعلام یک نفر به‌عنوان نفر اول، تک‌آوایی و یکگی در نظام توزیع قدرت ایجاد می‌کند و بعد با انتقاد از اجرای مراسم گفت که شاید بهتر بود به‌جای ستایش از شاملو، سخنرانان بیشتر درباره جایزه حرف می‌زدند. شمس‌لنگرودی، دیگر منتخب جایزه، نیز به چند تقارن ناخواسته اشاره کرد، اینکه وقتی «منظومه بازگشت» را می‌نوشته، مادرش را از دست داده و مادرش درست در روز تولد شاملو، به دنیا آمده است و امروز هم که منتخب جایزه شاملو شده، تولد همسرش است و بعد، از تأثیر نویسندگان معاصر بر خودش گفت که یکی‌شان علی‌اشرف درویشیان بوده است و اکنون در جمع نیز حضور دارد و با ادای احترام به این نویسنده حرف‌هایش را تمام کرد.

شرق/اعتراض خانواده شهید جهان‌آرا

شرق: خانواده شهید سیدمحمد جهان‌آرا، نمایش تصویر این فرمانده را غیرواقعی و تحریف‌شده دانستند. سیدمحمدحسین جهان‌آرا، برادر شهید جهان‌آرا به تسنیم گفت: «آبان‌ماه امسال جلسه‌ای با نماینده آقای سرافراز، رئیس صداوسیما و عوامل سریال کیمیا در موسسه صبا داشتیم و مفصل درباره بخش‌های مرتبط با شهید جهان‌آرا در این سریال صحبت و با توجه به دیالوگ‌های نوشته‌شده، مخالفت خود را با این سکانس‌ها اعلام کردیم».جهان‌آرا ادامه داد: «در آن جلسه عوامل سریال قول دادند سکانس‌ها و دیالوگ‌های منتسب به محمد را از سریال حذف کنند، ولی به ظاهر مسئله را با حذف صرف نام شهید جهان‌آرا از متن فیلم‌نامه حذف کردند، بااین‌حال برای همگان کاملا مشخص است که آقای حامد بهداد که از هنرپیشه‌های خوب کشور است، نقش چه‌کسی را ایفا می‌کند. تصویری که از محمد در سریال کیمیا به نمایش درآمده، تصویر یک انسان بلاتکلیف و مستأصل است، درحالی‌که دیالوگ‌هایی چون «نمی‌دانم چه‌کار کنم؟» یا «نمی‌توانیم معجزه کنیم» متعلق به او نیست و هرگز کسی از زبان محمد چنین سخنانی نشنیده است».او دراین‌باره به ذکر خاطره‌ای پرداخت: «در زمان اشغال خرمشهر توسط بعثی‌ها، شهید رجایی با محمد تماس گرفت که هیچ‌کس برای نجات شهر کمک نمی‌کند و باید خودتان هرکاری می‌توانید انجام دهید. بنابراین محمد تکلیف خود را در قضیه جنگ کاملا می‌دانست. به‌گواهی بسیاری از هم‌رزمان شهید جهان‌آرا، محمد حتی در سخت‌ترین شرایط که رزمندگان ما در صحنه نبرد نابرابر با دشمن در حال شهید شدن بودند. با امیدواری می‌گفت تا خدا و امام را داریم غصه نداریم و اگر ایمان‌مان سقوط نکند دوباره شهر را به‌دست می‌آوریم»

شهروند/قهرمان‌ها را زمین می‌زنیم

یاسر نوروزی| اخیرا ماجرای سوشا مکانی واکنش بیش از انتظاری را به وجود آورد. چرا جامعه ایرانی به چنین اتفاقاتی اینطور واکنش نشان می‌دهد؟ درکشورهای دیگر هم این واکنش‌ها وجود دارد اما حجم پرخاش و هجو و هزل ازسوی جامعه ما گاهی بیش از حد است.

یک رفتاری که خواه درست است، خواه نادرست که از نظر اجتماعی جنبه ناپسندی دارد و باعث بی‌آبرویی فرد یا چهره‌ای مشهور می‌شود و پیامدهای نامطلوبی برایش دارد، وقتی باز نشر می‌شود و افراد تمایل دارند این رفتار را بزرگ‌نمایی کنند، من این رفتار را یک رفتار پرخاشگرانه می‌بینم. این رفتار پرخاشگرانه است به اعتبار این‌که طبیعتا فردی که در مظان این رفتار قرار گرفته، آسیب می‌بیند. فرض کنید که عکس‌ها یا اخباری مربوط به زندگی شخصی‌اش منتشر می‌شود اما ریشه این پرخاشگری را باید تحلیل کنیم. مقصودم این است که بگوییم این رفتار پرخاشگرانه‌ست، پاسخ کامل نیست و باید تحلیل‌های دیگری برای آن ارایه داد. یکی از تحلیل‌ها این است که این رفتار، یک نوع رفتار اجتماعی است که ما در فرهنگ خودمانی و فرهنگ ایرانی می‌توانیم آن را ببینیم و آن هم میل به بزرگ‌کردن و بعد از مدتی فرو انداختن شخصیتی هست که ما او را بیش از اندازه و بی‌دلیل بزرگ کرده‌ایم. البته من فکر می‌کنم سلبریتی در فرهنگ ایرانی کمی بی‌معناست. سلبریتی اساسا در درون یک فرهنگ خاص و در درون یک‌سری مناسبات اقتصادی- اجتماعی فرهنگی خاص معنا پیدا می‌کند و درجامعه‌ای که این ویژگی‌ها را ندارد، «سلبریتی» به آن شکل خاص خودش نمی‌تواند معنا داشته باشد. در فرهنگ ما برآمدن ستاره و فرو افتادن ستاره را خیلی بیشتر می‌شود، شبیه اوج و فرود قهرمانان در شاهنامه ببینیم. من فکر می‌کنم این میل در ما هست که قهرمانانی را بسازیم، بالا ببریم و وقتی آنها را برکشیدیم، به زمین بزنیم. انگار این عادتی است که در تاریخ و فرهنگ و حافظه جمعی ما نقش بسته و دوست داریم چنین کاری کنیم. با این مقدمه، سوشا مکانی با توجه به آنچه درباره‌اش شنیده و خوانده‌ام، فوتبالیستی معمولی بوده که با توجه به استعداد و توانایی که داشته، وارد مناسبات خاص فوتبالی می‌شود، جایگاه پیدا می‌کند، بزرگ می‌شود و بعد به خاطر حواشی زندگی‌اش مورد توجه هم قرار می‌گیرد؛ مقصودم حواشی فوتبالی زندگی‌اش است. در هرحال آدم تندمزاجی بوده و مکررا در معرض دید بوده، طبعا یک عده برایش هورا می‌کشند، بزرگش می‌کنند و بعد هم همان عده او را با سر به زمین می‌زنند.

http://www.iribnews.ir/files/fa/news/1394/10/19/18216_879.jpg

شما درواقع مولفه‌های شکل‌گیری سلبریتی در ایران را مولفه‌های پوکی می‌دانید؟ یعنی روند تبدیل‌شدن یک آدم به سلبریتی را مورد نقد می‌دانید؟

بله. شما اگر دقت کنید مثال‌هایی شبیه علی دایی یا افراد دیگری در این جایگاه را خیلی کم می‌بینید. اکثر کسانی که در سال‌های اخیر چه در سینما و چه در ورزش و چه درحوزه‌های دیگر مطرح شده‌اند، به خاطر زیبایی یا جذابیت چهره یا مناسبات فاسد پشت پرده بالا آمده و بزرگ شده‌اند. این روند درواقع روند بیماری است و روی این میل برکشیدن و فرو انداختن آدم‌ها سوار می‌شود و جریان اجتماعی بدی به وجود می‌آورد اما یک بعد دیگر هم هست که به نوعی حسادت در رفتار اجتماعی برمی‌گردد و آن هم این است که فردی مثل سوشا مکانی درعین حالی که ممکن است ستاره و محبوب بوده باشد، اما همزمان مورد حسادت هم هست. از این جهت که یک جوانی بوده که از جایگاهی معمولی، تبدیل به یک ستاره شده و به امکانات زندگی و رفاهی بسیار خوبی دست پیدا کرده است. همین‌طور به جهت امکاناتش به تجربیاتی رسیده که ممکن است جامعه آن را ناپسند بداند و بازنشر کند اما برای عده زیادی مورد حسادت باشد و تمایل داشته باشند در جایگاه او باشند. «حسادت» درواقع یعنی همین؛ کسی جایی را دارد که من ندارم و دلم می‌خواهد او هم نداشته باشد.

در هرحال می‌شود ریشه رفتار پرخاشگرانه جامعه و حساسیت بالای آن را نسبت به این موضوع از این جهت هم تحلیل کرد که عموما انسان ایرانی، زندگی دنیایی را گویی در تقابل با ثروت و شهرت و امکانات می‌بیند. درحالی ‌که اصولا چنین چیزی درکشورهای خارجی کمتر دیده می‌شود. یعنی می‌خواهم بگویم عقبه چنین رفتار پرخاشگرانه‌ای را شاید بشود در پیشینه تاریخی مردم هم جست‌وجو کرد؛ مردمی که احساس می‌کنند هرکس اگر به امکانات رفاهی رسیده، اصولا مستحق انتقاد و اعتراض و حتی توهین و تخفیف است.

بله. این مسأله را می‌شود به شکل تاریخی‌تر هم بررسی کرد و به‌عنوان موضوعی به آن نگاه کرد که در روان جمعی تاریخی ما انباشته شده و باقی مانده و همچنان در رفتار اجتماعی ما هم بروز پیدا کرده و نمود دارد. درواقع این موضوع را اینطور می‌شود تحلیل کرد که از بس اشخاص در جامعه ما در طول تاریخ، ناعادلانه و به طرق غیرمشروع و نادرست به رتبه و مقام اجتماعی و اقتصادی رسیده‌اند، هر نوع کسب ثروت و مقام اجتماعی و هر نوع انباشت ثروتی و هر نوع دارا بودن امتیازات خاص از نظر جامعه پذیرفته نیست. این فقط هم مختص سلبریتی و هنرپیشه نیست. این دیدگاه نسبت به تولیدگر هم در جامعه ما وجود دارد، نسبت به پزشک هم وجود دارد، نسبت به سرمایه‌دار هم وجود دارد. درواقع اینها گروه‌هایی هستند که در معرض خشم جامعه هستند؛ خشمی که برآمده از نابرابری‌هاست. چون جامعه در جای خودشان نمی‌تواند نسبت به آنها واکنش نشان دهد، این را می‌برد و در جایی که فکر می‌کند مصداقی از همان رفتار است، نسبت به آن واکنش نشان می‌دهد.

در نهایت چرا بعضی سلبریتی‌ها نمی‌توانند از جایگاه خودشان حفظ و حراست کنند؟ یعنی گاهی نه‌تنها آن را حفظ نمی‌کنند بلکه رفتارهایی نشان می‌دهند که گویی درپی تخریب خودشان برآمده‌اند؟ این مسأله را چطور ارزیابی می‌کنید؟

نخست این‌که باید بگویم تحلیلی که در ادامه می‌گویم، مختص به سوشا مکانی نیست و باید اخلاقا این را ذکر کنم چون بنده نه ایشان را می‌شناسم و نه این‌که تحلیل‌کردن افراد در رسانه را اخلاقی می‌دانم اما به جهت این‌که افرادی این را بخوانند و یک نوع بازنگری شخصی انجام بدهند یا به یک نوع درون‌نگری شخصی برسند، پاسخ می‌دهم. همواره بیم این وجود دارد وقتی انسان جایگاهی را به دست بیاورد و با توجه به درونیات و تجربیات و گذشته‌اش احساس کند که شایستگی آن را ندارد و مستحقش نیست، ناخودآگاه کاری انجام خواهد داد که آن را از دست بدهد. یعنی گویی تعمدی در این است که فرد حتی گاهی نه به شکل ناخودآگاه بلکه به شکل نیمه آگاهانه خودش را درمعرض خطر قرار می‌دهد. درواقع آنچه انگیزه ایجاد می‌کند، برای انجام چنین رفتار خودتخریب‌گرانه‌ای، معمولا یک نوع احساس گناه هست، نسبت به این‌که آن چیزی که من دارم، انگار حقم نیست.

فرهیختگان/نوید دانش، کارگردان فیلم کنارگذاشته‌شده از بخش نگاه نو جشنواره فیلم:

«دوئت»مغایرتی با سینمای نجیب ایران ندارد

نوید دانش با فیلم کوتاه «دوئت» به‌عنوان نماینده سینمای ایران در سینه فونداسیون کن 2013 حضور پیدا کرد و این حضور علاقه‌مندان به سینمای ایران را نسبت به این کارگردان جوان ایران کنجکاو‌تر کرد. ریاست هیات داوران آن دوره از جشنواره کن را جین کمپیون، فیلمساز مطرح نیوزیلندی و برنده نخل طلا برای فیلم «پیانو» به عهده داشت. «دوئت» اما پنجمین فیلم کوتاه دانش بود که بنابر گفته خودش، داستانی عاشقانه و آرام دارد. دانش با همین فیلم در شانزدهمین دوره جشن فیلم کوتاه خانه سینما نامزد دریافت بهترین کارگردانی بود. نوید دانش درباره ارتباط نخستین فیلم بلندش با فیلم کوتاه «دوئت» به «فرهیختگان» می‌گوید: «‌داستان فیلم سینمایی دوئت در واقع نسخه گسترش یافته فیلم کوتاه دوئت است. »

http://media.mehrnews.com/old/Original/1392/02/01/IMG09383269.jpg

کارگردان سینمایی«دوئت» متذکر می‌شود: «‌در رسانه‌ها به اشتباه از خلاصه داستان فیلم کوتاه در توضیح فیلم بلند استفاده شده که البته خیلى دور از واقعیت نیست، اما دقیق هم نیست.»

«فرهیختگان» در گزارش خود از فیلم‌های جا مانده از بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر اشاره‌ای هم به فیلم «دوئت» کرده بود. در پی چاپ این گزارش نوید دانش توضیحاتی جهت تصحیح این گزارش متنی به این شرح ارسال کرده است: «‌در شماره ۱۸۴۹ روزنامه به تاریخ 16/ ۱۰/ 94، مطلبی با عنوان «سیمرغ پر»، درباره فیلم اولی‌های جشنواره فجر منتشر شد که متاسفانه اشارات نویسنده درباره خلاصه داستان فیلم اینجانب «دوئت» سراسر اشتباه و نیز عکس ضمیمه متعلق به فیلم سینمایی «دوئت» نبود. البته حرجی نیست، چون نویسنده محترم اساسا فیلم را ندیده و مشخص است نگارش مطلب فوق براساس شنیده‌ها و گمانه‌زنی‌ها بوده است. بنابراین درخواست دارم در شماره بعدی جهت اطلاع خوانندگان فرهیخته، این مطلب تصحیح شود.»

در گزارش «فرهیختگان» آمده است: «مینو شخصیت اصلی فیلم به همراه شوهر خود به میهمانی دوستش سپیده می‌رود که متوجه می‌شود شوهرش با سپیده رابطه‌ای طولانی مدت داشته است و در نتیجه بحرانی بزرگ در زندگی آنها حاصل می‌شود.»

این در حالی است که در خلاصه داستان فیلم کوتاه «دوئت» آمده است: «مینو همسرش حامد را به دیدار سپیده می‌برد؛ زنی که همسرش با او گذشته مشترکی‌داشته است.»

واکنش نوید دانش نیز به همین مورد است که به «فرهیختگان» می‌گوید: «‌اعتراض من به محتواى خلاصه چاپ شده بود که ایجاد حاشیه می‌کند. زیرا در متن چاپ شده چنین برداشت می‌شود که شخصیت مرد داستان (حامد) با دوست همسرش رابطه داشته است. خوب می‌دانیم چنین داستانى امکان ساخت و نمایش در سینمای ایران را ندارد. ضمن اینکه در فیلم ما خبری از میهمانی یا ملاقات در میهمانی یا بحران بزرگ در زندگی و امثال اینها نیست. در‌واقع اساسا این فیلم کوچک‌ترین مغایرتی با استانداردهای سینمای نجیب ایران ندارد.»

دانش درباره خلاصه فیلمش به این متن اکتفا می‌کند: «‌دوئت: آدما از شرایطى که توشن راضى‌ان. نباشن تغییرش میدن. مهم نیست به چه قیمتى، تغییرش میدن.»

نوید دانش تاکید می‌کند که فیلمش مساله ممیزی نداشته است. این فیلمساز جوان پیش از این در واکنش به کنار گذاشتن فیلمش از بخش نگاه نو گفته بود:‌ «همه می‌دانیم که جشنواره فیلم فجر، پیچیدگی‌ها و شرایط خاص خودش را دارد و وقتی فرم جشنواره را پر می‌کنیم، یعنی آن شرایط را پذیرفته‌ایم. به هر حال جشنواره هیات انتخابی دارد که تصمیم‌گیری‌ها را به عهده دارند. آرزو می‌کنم و امیدوارم این هیات، انتخاب‌های شایسته و درستی انجام داده باشد و شاهد جشنواره با کیفیتی باشیم. به هر حال فیلم‌ها به نمایش در‌می‌آیند و اگر با توجه به کیفیت آثار در طول گذر زمان این‌طور به نظر بیاید که فیلم‌هایی شایسته‌تر از نظر تماشاچیان، اصحاب رسانه و منتقدان در میان این انتخاب‌ها حاضر نبوده‌اند، آن موقع انتخاب اعضای هیات انتخاب و دبیر جشنواره زیر سوال می‌رود.» نوید دانش درباره وضعیت فیلمش بعد از راه نیافتن به جشنواره می‌گوید: «‌به اکران فکر می‌کنیم و طبیعتا در اولین فرصتی که مناسب اکران باشد، آن را به نمایش در خواهیم آورد. اما قبل از آن، فیلم را برای جشنواره‌های بین‌المللی خواهیم فرستاد و اگر یک جشنواره «الف» این فیلم را بپذیرد، پیش از اکران در این جشنواره‌ها حاضر خواهیم بود.»

نوید دانش در پاسخ به این پرسش که چرا با حضور فیلمش در بخش هنر و تجربه موافقت نکرده است، می‌گوید: «من خودم از مخاطبان جدی هنر و تجربه هستم و این بخش را محل تبلور سینمای پیشروی ایران می‌دانم، اما فیلم ما فیلمی داستانگو و از جنس سینمای بدنه است که حضورش در بخش هنر و تجربه جشنواره فجر می‌توانست جای فیلمساز شایسته مرتبط با این بخش را بگیرد. امیدوارم با تدبیر برگزارکنندگان و دبیر جشنواره، این بخش تبدیل به تبعیدگاه معترضان راه نیافته به بخش‌های دیگر نشود چراکه چنین نگاهی نه در شأن هنر تجربه و نه در شأن فیلمسازان است.»

قانون/محمد رحمانیان:

می‌خواستم در زمان حیات هما روستا این نمایش را اجرا کنم

http://www.ana.ir/Media/Image/1393/12/22/635618534042336032.jpg

محمد رحمانیان که نمایش «دعوت به دو نمایش همراه»را به یاد هماروستا در جشنواره تئاتر فجر اجرا می‌کند، تاکید کرد: می‌خواستم این نمایش را در زمان حیات خانم روستا اجرا کنم که نشد و هیچ دوست نداشتم در مراسم‌ درگذشت ایشان این نمایش را به صحنه ببرم. این نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر درباره‌ اجرای این اثر به ایسنا گفت: این نمایش را با اقتباس‌ آزادی از دو نمایشنامه «دعوت» غلامحسین ساعدی و «پیش از ناشتایی» یوجین اونیل اجرا می‌کنم. رحمانیان که نمایشش را در بخش مهمان این دوره از جشنواره به صحنه می‌برد، افزود: همان‌طور که از نام این نمایش برمی‌آید شامل دو نمایش همراه است؛ یکی را قبلا اجرا کرده‌ام با نام «لباسی برای مهمانی» که در واقع اقتباس آزادی از نمایشنامه «دعوت» ساعدی است و نمایشنامه دوم هم با نام «پرولوگ» اجرا می‌شود و اقتباسی آزاد از نمایشنامه «پیش از ناشتایی» اونیل است و این دو نمایش به نوعی یکدیگر را کامل می‌کنند.

وی نمایشنامه «دعوت» را یکی از بهترین نمایشنامه‌های فارسی و بهترین اثر زنده‌یاد ساعدی برشمرد و درباره «پرولوگ» توضیح داد: پرولوگ به مرحله‌ای مانند فتح باب در نمایش گفته می‌شود که از طریق آن وارد نمایش اصلی می‌شویم؛ به عنوان مثال برشت در چندین اثرش مانند «دایره گچی قفقازی» یا «صعود ممانعت‌پذیر آرتور آئویی» و ... پرولوگ دارد. آنچه در اجرای این نمایش مدنظرم بود این است که اگر نمایش فقط پرولوگ باشد، چه خواهد شد و با همین ذهنیت نمایشنامه «دعوت» را دوباره بازنویسی کردم. به گفته او «پرولوگ» نوعی گرامیداشت برای زنده‌یاد هما روستا - بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون - است.

رحمانیان خاطرنشان کرد: می‌خواستم این نمایش را در زمان حیات ایشان اجرا کنم که متاسفانه نشد و نمی‌خواستم آن را در مراسم‌ درگذشت ایشان به صحنه ببرم به همین دلیل ترجیح دادم از فوت ایشان کمی فاصله گرفته و بعد آن را اجرا کنم.

قدس/محمد کاظم کاظمی:

سطح کیفی شعر آیینی به مرور زمان کاهش یافته است

قدس/ محمد کاظم کاظمی، گفت: به سبب سطح توقع و نظر به شعر آیینی، سطح کیفی شعر آیینی کاهش یافته است .

این شاعر که در هفتمین جشنواره کارگاهی شعر بسیج هنرمندان خراسان رضوی در مشهد سخن می‌گفت، افزود: شعری که می‌توانست مانند شعر آیینی گذشته سر شار از تعالیم معنوی و اخلاقی باشد، در دوران ما از لحاظ محتوا، لاغر و کمرنگ شده است و به جای آنکه به وجوه شخصیتی بزرگان دینی بپردازد و دارای معارف آنان باشد، فقط به وجوه تجلیلی شخصیت‌ها پرداخته است.

وی تصریح کرد: شعر آیینی، گاه از این هم پایین تر آمده و شاعر تنها در شعر خود به این بسنده کرده که در وصف حرم اهل بیت(ع) و یا در حد وصف یکی از نقاط حرم مثل گلدسته و... شعر گفته و این شعر اگر چه ارزشمند است، اما کافی و کامل نیست.

http://shohadayeiran.com/files/fa/news/1392/10/17/10996_143.jpg

کاظمی خاطر نشان کرد: شعر آیینی را از چهار منظر می‌توان نگریست: اول شعر در ستایش و سوگ بزرگان مانند قصاید خاقانی، دوم شعر درباره مناسبت‌ها و مراسم آیینی مانند اشعار خاقانی برای مراسم حج‌، سوم شعر برگرفته از آموزه‌ها و عقاید دینی مانند قصاید سنایی و ناصر خسرو و چهارم شعر با مضامین آزاد ولی با جانمایه آیینی مانند اشعار عاشقانه‌ای که از منظر دینی به آن نگریسته شده است. شایان ذکر است هفتمین جشنواره کارگاهی شعر بسیج هنرمندان خراسان رضوی در دو کارگاه موضوعی آیینی و انقلاب، پنجشنبه گذشته در مجتمع فرهنگی امام رضا(ع) مشهد برگزار شد.

در این مراسم، جواد کمالی، رئیس سازمان بسیج هنرمندان خراسان رضوی اظهار داشت: این جشنواره امسال به‌صورت تخصصی و در چهار کارگاه برگزار شد.

وی با بیان اینکه بیش از 240 اثر با موضوع انقلاب و آئینی به دبیرخانه جشنواره ارسال و داوری شد، افزود: قصد ما این است که اشعار برگزیده را در کتابی به چاپ برسانیم.

در این جشنواره، از امان‌الله میرزایی‌، مصطفی توفیقی و زهرا شرفی به ترتیب به عنوان نفرات اول تا سوم در موضوع انقلاب قدردانی شد.

در بخش شعر آیینی نیز مصطفی توفیقی، مجتبی نظام‌آبادی و بهزاد حاجیان پور به ترتیب مقام اول تا سوم را به خود اختصاص دادند.

در این مراسم همچنین از بهاره اصغری به پاس تألیف اثر ارزنده‌ای که از سوی دفتر مقام معظم رهبری مورد تقدیر قرار گرفت، قدردانی شد.

در پایان بیانیه سازمان بسیج هنرمندان استان خراسان در مورد خیزش‌های اخیر منطقه و بیداری امت اسلامی و نیز محکومیت اقدام‌های دشمنان اسلام قرائت شد.

قدس/صحبت های مهم و شنیدنی دبیر جشنواره فجر در برنامه «سینمای ایران»

برنامه سينماي ايران پنجشنبه شب با حضور محمد حیدری دبیر سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر و فریدون جیرانی عضو هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر با اجرای علیرضاشجاع نوری از شبكه چهارم سيما روي آنتن رفت.

به گزارش قدس آنلاین به نقل از سینماتیکت محمد حيدري در ابتداي اين برنامه با اشاره به پیشینه تئاتری و حضورش در سینما اشاره کرد: من فضای سینما و تئاتر را خیلی دور از هم نمی‌بینم. سینما مجموعه‌ای از تصاویر در کنار یکدیگر است، در تئاتر هم خلاقیت بازیگر و کارگردان را می‌توان روی صحنه دید که همان دوباره در سینما به تصویر کشیده می‌شود. با این‌حال علاقه‌مند بودم ورودم به سینما با یک اثر هنری باشد و نه در جايگاه یک مدیر، اما در ادامه با حضور حجت الله ايوبي در جايگاه مديريت سينمايي كشور به سينما آمدم. وی ادامه داد : حضور من در مدیریت سینما تازمانی که اهالی سینما بخواهند ادامه خواهد داشت و اگر قرار باشد نباشم، سراغ فیلم‌سازی می‌روم. دبیر سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر همچنین تاکید کرد: جشنواره طی سال‌هایی که برگزار شده، فراز و نشیب زیادی داشته و باید توجه داشته باشيم که تولیدات سینمای ایران در این سال‌ها به لحاظ کمی افزایش پیدا کرده است. حيدري ادامه داد: جشنواره فیلم فجر به تنهایی پاسخگوي توليدات سينماي ايران نیست اما در حد توان و با استفاده از تجریبات و کمک هنرمندان و ایده‌های تازه، سعی می‌کنیم جشنواره خوبی را برگزار کنیم. وی اظهار کرد: این روزها جشنوراه به اذعان خیلی از رسانه‌ها، حاشیه‌های زیادی را دارد. این حاشیه از نحوه کار هیات انتخاب که اعلام نشد تا تغییر زمان برگزاری نشست‌ها وجود داشته است. دلیل اعلام نشدن اسامی اعضای هیات انتخاب به این بود که گفت و گوهایی صورت نگیرد و به نظرم زحمت یک ساله فیلم‌ساز به دلیل فضایی که ممکن است به وجود بیاید، از بین نرود. حيدري بیان کرد: ۶۶ فیلم در بخش سوداي سيمرغ و نگاه نو فرم پر کرده بودند، نسخه نهايي ۱۱ فیلم به دبيرخانه نرسيد كه از جمله اين آثار مي توان به فيلم هاي فراری داوودنژاد، نگار به كارگرداني رامبد جوان اشاره كرد. مسعود کیمیایی فرم جشنواره را پر کرده بود اما اصلا فيلم خود را كليد نزد. وي با بيان اينكه فضاي همدلي در ارتقاي كيفي يك اثر سينمايي مهم است گفت: در جشنواره نيز آنچه از ابتدا کلید خورده بود، فضای همدلی میان اعضا و برگزار کنندگان بود. حس هیات انتخاب خیلی خوب بود و من از ابتدا می‌دیدم در این فضای خوب، توصیه‌ای درباره انتخاب هیچ فیلمی نشد و اعضا خودشان تصمیم گرفتند. دبير سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر تاكيد كرد: البته سلایق حتما وجود دارد و نمی‌توان گفت سلیقه نیست، اما معتقدم آثار بخش سوداي سيمرغ فيلم هاي بسيار خوبي هستند.

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim//Uploaded/Image/1394/10/18/1394101810120265568662810.jpg

*هنوز استعفای شهاب حسینی را نپذیرفته ام

حیدری با اشاره به استعفای شهاب حسینی از مشاوری دبیر جشنواره فیلم فجر اضافه کرد: گاهی از برخی کلمات برداشت‌های دیگری می‌شود. من در نشست خبری اعلام کردم که آشغال‌های دوست داشتنی معضل شده است و منظورم این بود که این فیلم هر دوره به جشنواره ارائه می‌شود و نتوانسته وارد جشنواره شود. اگر آقای امیر یوسفی از این صحبت من دلگیری پیدا کرده‌اند، عذرخواهی می‌کنم. این فیلم در دوره‌های قبلی جشنواره ارائه شده بود و نتوانسته بود پروانه نمایش بگیرد از اين رو نمی‌توانست در جشنواره باشد. درباره استعفای آقای حسینی باید بگویم که ایشان استعفای خودشان را به مطبوعات ارائه دادند و اين استعفا از نظر ما پذيرفته نيست. شهاب حسيني به هر حال در جشنواره هستند و اصلا جشنواره برای هنرمندان است.

*آه عبدالحليم

وی همچنین در ادامه با اشاره به اینکه فیلم «آه ای عبدالحلیم» فیلم خوبی است، عنوان کرد: نظر شخصی من درباره این فیلم که آن را دیدم، خیلی خوب است و من از مهتاب کرامتی که تهیه کننده این اثر هستند تشکر می‌کنم كه با رعايت اصول حرفه اي، درباره اینکه این اثر برای سودای سیمرغ انتخاب نشد، صحبتی نکردند.

* اکران فیلم ها در کاخ جشنواره از ساعت 14

دبیر جشنوراه فیلم فجر درباره نقش بستن تصوير مرحوم خسرو شكيبايي روي پوستر جشنواره فیلم فجر اظهار کرد: هدف اصلی جشنواره امسال این بود که سیمرغ‌های اصلی خود هنرمندان هستند و به همین دلیل تصميم گرفتيم از تصوير هنرمندان در طراحي پوستر امسال استفاده کنیم و قطعا خسرو شکیبایی از جمله سينماگراني است كه در ذهن همه باقی می‌ماند. وی درباره طراحي اين پوستر و حاشيه هاي ايجاد شده ادامه داد: مجید برزگر ایده را در ابتدا داد و البته ما امیدوار هستیم بقیه هنرمندان هم به سیمرغ شدن برسند. در ادامه مجيد برزگر با بزرگهمر حسين پور براي نقاشي تصويري كه امير عابدي در ساليان گذشته از خسرو شكيبايي ثبت كرده بود صحبت كرد و در نهايت پوستر جشنواره خلق شد. معتقدم پوستر جشنواره مجموعه‌ای از همکاری آقای برزگر، آقای عابدی و آقای حسین‌پور است. اما ایده اصلی متعلق به مجید برزگر بوده است. حیدری همچنین تاکید کرد: ما به دنبال این هستیم تا زمانی‌که هنرمندان زنده هستند تبدیل به سیمرغ شوند و مورد پاسداشت قرار بگیرند. هنرمندان شناخته شده‌ای حتی تماس گرفتند و از این ایده تشکر کردند. البته به نحوه اجرای آن ایرادهایی گرفته شده و قرار است اجرای نهایی‌تری روی آن انجام شود تا برای روزهای جشنواره حاضر شود. حیدری در ادامه به عدم حضور فيلم يك شهروند كاملا معمولي به كارگرداني مجيد برزگر در بخش سوداي سيمرغ اشاره و عنوان کرد: طبق آيین نامه جشنواره فیلم‌هایی که قبل از جشنواره در جای دیگری نمایش داده شده باشند، نمی‌توانند در بخش سوداي سيمرغ باشند. اما در هنر و تجربه شرایط فرق می‌کند و ما تابع قوانین گروه هنر و تجربه هستیم و فیلم‌هایی که ممکن است قبلا در رويدادهاي ديگري به نمایش در آمده باشند مي توانند در اين بخش به رقابت با ديگر آثار بپردازند.

*مديريت كاخ جشنواره

وی همچنین درباره برج ميلاد کاخ جشنواره و مديريت آن گفت: بهروز غریب‌پور افتخار دادند که پذیرفتند در کنار ما و جشنواره باشند و با انرژی و انگیزه بالایی وارد شدند. ما در جشنواره گذرگاه سیمرغ و نگاهی به همه دوره‌های قبلی جشنواره خواهیم داشت؛ هنرمندان از فرش ایرانی عبور خواهند کرد و در این گذرگاه اتفاق‌های خوبی خواهد افتاد. دبیر جشنواره یادآور شد: ما قصد داریم برنامه‌ها را دقیق‌تر پیش ببریم، سخت‌گیری در تخصیص کارت‌ها پیش گرفته‌ و تلاش كرديم بخشي از مشكلات موجود در ادوار مختلف را رفع کنیم. در زمان اکران فیلم‌ها هم تغییراتی دادیم و نمایش فیلم‌ها از ساعت ۱۴ ظهر به بعد خواهد بود و نشست‌های مطبوعاتی آثار، صبح روز بعد برگزار می‌شود. وی با اشاره به اینکه برخی به این برنامه ‌ریزی ناراضی بودند، تاکید کرد: ممکن است بگویند، ۵ سئانس نمایش در روز خواهیم داشت و هنوز برنامه‌ریزی دقیقی برای شکل برنامه‌ها انجام نداده‌ایم. حیدری با تاکید بر اینکه برخی صحبت‌ها مبنی بر افشا شدن خبرها وجود داشته، گفت: ما در اعلام فیلم‌های اولی اشتباه کردیم و چند روز دست نگه داشتیم، اما خبر فیلم‌ها توسط رسانه‌ای اعلام شد، به همین دلیل در شبی که اعضای هیات انتخاب درباره آثار بخش سيمرغ تصميم گيري كرد نتايج را در ساعت 23 و 30 دقيقه اعلام كرديم تا از هیجانی که ممکن است با حدس و گمان‌های برخی رسانه‌ها کاسته شود، جلوگیری کنیم.

*باید ظرفیت‌های انتقادی را بالا ببریم

حیدری با عنوان اینکه درصدی از آثار حاضر در جشنواره ممكن است تلخ باشند اظهار کرد: آن چیزی که در فیلم های امسال می بینیم، همان واقعیتی است که در جامعه می‌بینیم و اغلب رويدادهايي که در قصه اي آثار رخ می‌دهد حقيقي است. معتقدم باید ظرفیت‌های انتقادی را بالا ببریم. به گفته حيدري، نگاه سیاه‌نمایی که درباره آن زیاد صحبت می‌شود، در فيلم هاي جشنواره وجود نداشته بلکه نگاه واقعی در جامعه است. وی همچنین درباره مصون داشتن جوایز جشنواره از مصلحت اندیشی افزود: اين موضوع بحث حساسی است و کار داروان سخت خواهد بود، چون آثار متفاوتی را در جشنواره داریم. بخش زیادی از اين مهم به اعضاي هيات داري باز می‌گردد و وقتی جریان با این حساسیت پیش می‌رود، آنان نيز با حساسیت آثار را بررسی کنند و من هم به عنوان دبیر جشنوراه باید از همه فیلم‌هایی که وارد شدند و هرچیزی که اعضای هيات داروان اعلام کنند، صیانت کنم. به گفته دبير جشنواره سي و چهارم فيلم فجر، اگر همه به جشنواره و برگزار کننده و داوران اعتماد داشته باشند، حتما اتفاق خوبی خواهد افتاد.

http://namehpress.ir/uploads/news/small/22b562db544a15843bbcd724ebb9f2851452261628.jpg

*14 سینما میزبان جشنواره فیلم فجر

دبیر سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر یادآور شد: ۱۴ سینما و ۲۷ سالن سینما نمایش دهنده آثار جشنواره برای مردم خواهند بود. هنرمندان به سالن‌ها می‌روند اما شادی فرصتی برای پرسش و پاسخ وجود نداشته باشد، البته ما کاخ مردمی را پردیس سینمایی ملت انتخاب کرده‌ایم که برای سازندگان آثار فرش قرمز پخش می‌شود و هنرمندان در کنار مردم می‌بینند. وي در ادامه با بيان اينكه دو فیلم نگاه نو سودای سیمرغ را جمعه اعلام مي كنيم اظهار كرد: اختتاميه جشنواره فيلم فجر را در برج میلاد و افتتاحیه اين رويداد را در تالار وحدت برگزار خواهيم كرد. افتتاحيه ۱۱ بهمن خواهد بود. در کاخ جشنواره نيز میزبان اهالی رسانه، سازندگان آثار و هنرمندان و منتقدان ، مسئولان و مدیران فرهنگی نهادها و سازمان ها خواهیم بود.

*امیدوارم براي سربلندي جشنواره

محمد حیدری در پاسخ به این پرسش که در این جشنواره بخش خارج از مسابقه خواهیم داشت یا نه، عنوان کرد: همچنان در حال بررسی هستیم و اعلام می‌کنیم. وی همچنین اظهار کرد: سازمان سینمایی و آقای ایوبی به من اعتماد کرده‌اند که این کار را به نتیجه برسانم و امیدوارم بتوانم جواب این اعتماد را بدهم و در جشنواره فیلم فجر سربلند بیرون بیایم.

*جدا از فضای ممیزی فیلم ها را دیدیم

در ادامه برنامه فریدون جبرانی درباره حضورش در هیات انتخاب گفت: با حضور در این بخش به شناخت بیشتری به دوستانی که در هیات انتخاب بودند رسیدم و برای من کلاس درسی بود تا از نوع نگاه دوستان به فیلم ها استفاده کنم. وی ادامه داد: در یک فضای بسیار صمیمی فیلم ها را دیدیم و برخی فیلم ها را کامل ندیدیم. فیلم میرکریمی را 85 دقیقه و حاتمی کیا را 80 دقیقه وسیانور را نزدیک به 70 دقیقه و نسخه 75 دقیقه اي خانه یحیی را دیدیم. نسخه 30 دقيقه اي فیلم هیهات و 40 دقيقه از فيلم اروند را ديديم و درباره اين دو اثر آخر نظري نداديم. عضو هیات انتخاب جشنواره گفت: برخی ها به خاطر دشمنی با خانه سینما بر سر فیلم «دختر» میرکریمی جنجال کردند. جیرانی ادامه داد: کسانیکه نمایندگان کمیته دولتی بودند هیچ وقت نظر اصلاحی به ما ندادند و جدا از فضای ممیزی فیلم ها را دیدیم.دوستانی که از ممیزی امده بودند نسبت به ما بازتر فیلم ها نگاه کردند و حتی دبیر هم نظری نداد که این نکته مهم است 66 فیلم سودای سیمرغ و 9 فیلم نگاه نو دیدیم.

*فیلمنامه نویسان مستقل در جشنواره

جیرانی گفت: از زمان اکران درباره الی تحولی در سینمای ایران ایجاد شد و این تحول از لحاظ داستان گویی رخ داد که در خرده پیرنگ خلاصه می شود. وی ادامه داد: 80 درصد فیلم های امسال داستانشان بر اساس خرده پیرنگ روایت می شد؛ البته تعدادی از فیلم ها تلاش کرده بودند تا قصه خود را به شکل داستان گویی قبل از درباره الی روایت کنند. جیرانی فیلم های امسال را به درام اجتماعی و کمدی اجتماعی تقسیم کرد و گفت: در این دو بخش ما فیلم های خوبی داریم و حتی فیلمی مانند آبنبات چوبی هم یک خرده پیرنگ و درام اجتماعی است. وی ادامه داد: یکی از ویژگی های امسال حضور فیلمنامه نویسان به صورت مستقل است و حداقل 20 فیلمنامه نویس امسال به صورت مستقل فیلمنامه ها را نوشتند. جیرانی با اشاره به اینکه سال آینده می توانیم شاهد یک سینمای سرپا و خوب باشیم گفت: فیلم هایی همچون هلن، سایه های موازی و بسیاری از آثار دیگر بهترین اثر سازندگاشنان هستند و هرچند انتخاب نشدند اما قطعا در زمان اکران می توانند با بیننده ارتباط برقرار کنند.

*از دیدن فیلم های نگاه نو ترسیدم

فریدون جیرانی ادامه داد: تلخی فیلم های امسال از نگاه اجتماعی فیلمسازان می آید نه نگاه سیاسی وی ادامه داد: از دیدن فیلم های نگاه نو ترسیدم و نسل چهارم و پنجم دارند از نسل های گذشته جلو می زنند و نسل های قبل تر باید دوباره باید به سینما ی شان نگاه کنند و نسل چهارم و پنجم با سینما و جامعه روز همگام تر پیش می رود.

http://cinemapress.ir/download?f=2013/12/11/4/107239.jpg

*بازی ها و دیالوگ ها در فیلم های امسال باورپذیر است

علیرضا شجاع نوری درباره بازی های امسال در جشنواره گفت: بازی ها در فیلم های امسال بسیار باورپذیر شده است. بازی زیرپوستی که ما به ازای آن را در جامعه می بینیم بسیار زیاد شده است. وی ادامه داد: بازی ها در فیلم های امسال جشنواره بسیار خوب است و دیگر بازیگری نعره نمی زند برای این که بگوید من عصبانی هستم و دیگر ابروها تا زیر پیشانی نمی رود. عضو هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر درباره تهیه کنندگی فیلم ها نیز گفت: متاسفانه در مجموع فیلم هایی بود که در آنها کمبود تهیه کنندگی حرفه ای و علمی حس می شد و این تعدادش زیاد بود.در بعضی فیلم ها تهیه کنندگی خوب بود و اثرش به خوبی دیده می شد.  شجاع نوری در پاسخ به سوال جیرانی مبنی بر اینکه درصد بالای فیلم هایی که امسال می بینیم یک تلخی را منتقل می کنند نظر شما چیست پاسخ داد: نکته ای که در تلخی ها دیدم و خوب بود این بود که در جمع کارکتر ها تعداد کارکتر های خوب بیشتر شدند و کارکترهای سیاه وسفید کمتر داشتیم و متوجه می شدیم همه در خودشان خوبی هایی دارند و اینطور منتقل نمی شد که یک اقلیت سفید بین اکثریت سیاه گیر کردند .

وطن امروز/گزارش اختتامیه ششمین جشنواره مردمی فیلم «عمار»

فانوس‌هایی که روشن خواهد ماند

آیین اختتامیه ششمین دوره جشنواره فیلم «عمار» با قرائت قرآن توسط فاطمه، دختر 7 ساله شهید مدافع حرم و با حضور خانواده‌های شهدای جبهه مقاومت آغاز شد.

در این مراسم حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان با بیان اینکه مردمی بودن و عمار دو کلیدواژه این جشنواره هستند، گفت: به نظر من کلمه اسلامی باید به جای مردمی بودن در کلیدواژه‌های این جشنواره قرار بگیرد، چرا که اسلامی بودن فعالیت مردمی بودن آن را نیز به همراه دارد. وی با بیان اینکه جشنواره‌های دیگر که در سراسر جهان برگزار می‌شوند به جای اینکه مردمی باشند مردم فریبند، تصریح کرد: جشنواره عمار باید کلمه «مردمی» را در معنا توسعه داده و تثبیت کند. پناهیان با بیان اینکه دوست دارم درباره یک کلمه دیگر که در عنوان جشنواره هست، صحبتی کنم، به کلمه «عمار» اشاره کرد و گفت: در این رابطه و درباره جناب عمار به 2 واقعه که یکی مشهور است و دیگری غریب اشاره می‌کنم تا ماهیت این نام مبارک و این شخصیت بزرگ روشن شود و این توضیحی برای قرار گرفتن نام ایشان در این جشنواره و ماهیت این جشنواره خواهد بود. پناهیان در ادامه افزود: کارهایی که دل برای بشریت نمی‌سوزانند، مردمی نیستند. عمار از مردم بود و امیدوارم این جشنواره بتواند مانند چراغی باشد که همیشه تاریکی‌ها را روشن کند.

تقدیر از برگزیدگان بخش برنامه تلویزیونی و موشن گرافیک

در ادامه برنامه اختتامیه برگزیدگان بخش‌های «برنامه تلویزیونی» معرفی و تقدیر شدند و هیات داوران ضمن تقدیر از محسن مقصودی برای تهیه‌کنندگی برنامه تلویزیونی «ثریا» و محمود بابایی برای تهیه‌کنندگی برنامه تلویزیونی «مهربانو» و محمدرضا شفاه برای تهیه‌کنندگی برنامه تلویزیونی «بگو بخند»، لوح افتخار این بخش را به سعید بشیری برای تهیه‌کنندگی برنامه تلویزیونی «سرزمین بهار» تقدیم کرد. فانوس این بخش هم به محمد براتی برای تهیه‌کنندگی 2 برنامه تلویزیونی «سوگ در قفس» و «چشمان پرتوان» اهدا شد. در بخش «موشن گرافیک و موشن کمیک»، ضمن تقدیر از مجید آسودگان برای کارگردانی «مدرسه تاریخ شفاهی» لوح افتخار این بخش به حامد پاشایی برای کارگردانی «تحریم»، محمدعلی عسگری برای «Half men»و محمد ناصری‌‌فر برای «یادم تو را فراموش (کدام حق)» تعلق گرفت و فانوس به محمدرضا رضاییان و شعیب حسینی برای کارگردانی «آنچه دادیم، آنچه گرفتیم» و سیدحامد قاسمی و علی رهجو برای کارگردانی «پول در صدر اسلام» تقدیم شد.

http://basijpress.ir/images/news/66745/thumbs/66745.jpg

برگزیدگان بخش پویانمایی

در بخش «پویانمایی» ضمن تقدیر از مجید آسودگان برای کارگردانی «REVOLOTION» و مهسا زینی برای کارگردانی «بنیان»، لوح افتخار به محسن صالحی‌فرد برای کارگردانی «نافرمانی» و ایمان یونسی برای کارگردانی «تولد یک رویا» اهدا شد و فانوس هم به محمد خیراندیش‌دولابی برای کارگردانی «دم جُنبونک‌ها»، رسول آذرگون برای کارگردانی «بچرخ تا بچرخیم» و عبدالامیر سبیعی برای کارگردانی «دو نفر بر فراز یک منبر» رسید.

از لوح افتخار«تا آمدن احمد» تا فانوس«هنگامه»

در بخش فیلم داستانی بلند، لوح افتخار به صادق ‌دقیقی برای کارگردانی فیلم «تا آمدن احمد» و روح‌‌الله سهرابی برای کارگردانی فیلم «خاکستر و برف» اهدا شد. همچنین لوح افتخار فیلمنامه این بخش به مهدی محمدی به نمایندگی از گروه نویسندگان فیلم داستانی «فرزانه» و لوح افتخار بازیگری به شیده یزدانی برای این فیلم تعلق گرفت و هیات داوران فانوس بهترین تهیه‌کنندگی را به خانم پروانه مرزبان برای فیلم «تا آمدن احمد» اهدا کرد. همچنین لوح افتخار فیلمنامه به محمود عرفانی برای «نامه‌های سنگی» و لوح افتخار بازیگری به سوگل طهماسبی برای بازی در فیلم «هنگامه» تقدیم شد و فانوس کارگردانی به امیر داسارگر برای فیلم «هنگامه» تقدیم شد. جایزه ویژه این بخش هم به حسین ریگی برای کارگردانی فیلم «جاده مرزی» تقدیم شد. در بخش فیلم داستانی کوتاه، لوح افتخار به داوود جلیلی برای کارگردانی «پستوی خالی» رسید و فانوس به مهدی امینی برای کارگردانی «تشویق» تقدیم شد و فانوس به علی دلکاری برای فیلم «هوادار» رسید. براساس این گزارش، هیات داوران، فانوس جشنواره عمار را به خاطر تلاش برای پرورش نیرو‌های انقلابی و تهیه‌کنندگی مجموعه آثار داستانی «قصه‌های تبیان» به آقای فرج‌الله سلحشور اهدا کرد.

تقدیر در بخش «مدافعان حرم»

در بخش «مدافعان حرم» ضمن تقدیر از حسین پالیزدار برای کارگردانی «ابو وهب» و روح‌الله رفیعی برای کارگردانی اثر «فرمانده جواد»، لوح افتخار به محسن اردستانی رستمی برای کارگردانی فیلم «معلم» و حجت‌الاسلام ساسان فلاح‌فر برای کارگردانی مجموعه مستند «روایت نصر» اهدا شد و فانوس هم به حمید عبدالله‌زاده برای کارگردانی فیلم «ایرانی‌های مرتد» رسید. در بخش «جبهه فرهنگی» ضمن تقدیر از سیدجمال عودسیمین برای کارگردانی اثر «محرم ملکوت» و سیدحمید میرحسینی برای کارگردانی فیلم «آن یک نفر»، لوح افتخار این بخش به محمد صفا برای کارگردانی «مسیر هشت میلیمتری» و امیر مهریزدان برای کارگردانی «از ساقه تا صدر» اهدا شد و فانوس هم به محمد حبیبی‌منصور برای کارگردانی مستند «معلم» تقدیم شد. جایزه ویژه هم به محمدحسن یادگاری برای کارگردانی مستند «بار دیگر مردی که دوست می‌داشتیم» اهدا شد. در بخش «اقتصاد مقاومتی» ضمن تقدیر از میثم صبوحی برای کارگردانی «همه چیز برای من»، امیر صلح‌میرزایی برای کارگردانی «فروپاشی» و محمدصادق رمضانی‌مقدم و علی‌محمد خانیکی برای کارگردانی «یک روز، یک زندگی»، لوح افتخار به قدرت باقری برای کارگردانی «حرکت و برکت» تقدیم شد و فانوس به فاطمه مرزبان برای کارگردانی «عروس وامنان» و علیرضا بوالی برای کارگردانی «نزدیک‌تر از نیویورک» اهدا شد.

در بخش «ایران و آمریکا» ضمن تقدیر از محمد برادران برای کارگردانی «چریک کوچک» و مصطفی آتش‌مرد برای «ایستاده بر موج»، لوح افتخار به سیدمحسن موسوی برای «ماجراهای هکتور و سه کله‌پوک»، ایمان گودرزی برای «444 روز» و حسین مطلبی برای «نان و هسته‌ای» رسید و فانوس این بخش به علی شیرزادیان برای مستند «عدالت آمریکایی»، محمد رخشانی‌صابر برای مستند «نسل سوم» و علیرضا بوالی برای مستند «شطرنج با گرگ‌ها» تقدیم شد. در بخش «بیداری اسلامی و جهانی» ضمن تقدیر از محمد حبیبی منصور برای کارگردانی اثر «مرز بی‌پایان» و سعید فرجی برای «سمیر»، لوح افتخار به ناصر نادری برای کارگردانی «رد پای فرشته» اهدا شد و فانوس این بخش به محسن اسلام‌زاده برای مستند «تنها میان طالبان» تقدیم شد.

http://cinemapress.ir/download?f=2016/01/08/4/138129.jpg

با نوای حاج صادق آهنگران

در این مراسم ضمن پخش کلیپی درباره شهید همدانی، شهید نوروزی و شهید صدرزاده، همراه با مداحی حاج‌صادق آهنگران و حاج‌میثم مطیعی، خانواده‌های شهیدان علیرضا توسلی، رضا اسماعیلی، مهدی نوروزی، مصطفی صدرزاده، سردار همدانی، عزیزی، تقوی‌فر، برجسته، بختی و توسلی با «لبیک یا حسین» مردم حاضر در سالن، روی سن این جشنواره مردمی آمدند تا تقدیر از آنان به عمل‌ آید. همسر شهید صدرزاده با دعوت صدری‌نیا پشت تریبون آمد و با قرائت متنی با درود به ساحت امام زمان(عج) و امام راحل و رهبرمعظم انقلاب و شهدای دفاع‌مقدس و شهدای مدافع حرم گفت: نام این جشنواره گرانقدر است، گرانقدر به معنای حقیقی کلمه اگر ان‌شاءالله حق نام مقدس عمار ادا شود. عمار به حق خدمت بسیاری به اسلام کرد. خدمتی از جنس بصیرت. شاید به حق باید گفت عمارترین فرد در تاریخ اسلام، حضرت زینب(س) هستند. او ادامه داد: اگر عمارها حضور داشتند، فتنه نمی‌توانست این میزان خسارت به سرزمین ما وارد کند و کار به آنجا نمی‌کشید که علی زمانه مجدداً خود به میانه میدان بیاید. پاسداشت خون شهدای مدافع حرم احتیاج به عمار دارد و بصیرت‌بخشی باید به وظیفه تبدیل شود. امیدوارم شرکت‌کنندگان در این جشنواره باعث سرافرازی آرمان‌های انقلاب اسلامی شوند. از فرزند، مال و جان خود برای دفاع از گفتمان امام و رهبری گذشته‌ایم و اگر در این مسیر جان خود را از دست بدهیم شوق آن داریم تا هزاران بار زنده شویم و باز کشته شویم تا بتوانیم پا در رکاب قیام حضرت ولی‌عصر(عج) باشیم. اختتامیه ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار همراه با اهدای لوح تقدیر و فانوس‌های دیگری بود و در «نقد درون‌گفتمانی» ضمن تقدیر از علی شفیعی برای کارگردانی «نسخه ایرانی» و محسن حاج‌کرمی برای «اگر با خدا نجنگیم»، لوح افتخار به علی طالبی‌طادی برای «شادی وحشتناک»، محسن اردستانی‌رستمی برای «گنج پنهان» و میثم جهان‌بین برای «پهلوانی برای امروز» اهدا شد و فانوس به ایلیا علوی برای «آرزو» رسید. در بخش «جنگ نرم» ضمن تقدیر از علی پاجانی برای کارگردانی «لباس ایرانی»، لوح افتخار به مصطفی موسوی‌تبار برای «زن بودن به روایت طاهره لباف» تقدیم شد و فانوس به مجید عزیزی برای «بدون مرز» رسید. در بخش «تاریخ سیاسی» با تقدیر از مهدی فارسی برای کارگردانی «خاطرات خانه متروک»، لوح افتخار به ایمان گودرزی برای «فرزند سیا» اهدا شد. در بخش‌ مستند «دفاع‌مقدس و مدافعان حرم» ضمن تقدیر از روح‌الله کاظمی‌زاده برای کارگردانی فیلم «بانو»، صغری مرادی برای «قرار» و مجید خانلری‌مقدم برای «مادرش عزیز نبود»، لوح افتخار به حسین تهرانی برای «بازگشت قهرمان» و هادی حاجتمند برای «آنا» رسید و فانوس به علیرضا باغیشنی برای مستند «باباحاجی» و یوسف حاتمی‌کیا و مهدی برجیان برای کارگردانی مستند «چشم جنگ» تقدیم شد.

اهدای موزاییک مرگ بر آمریکا به«برادران»

در بخش «فتنه 88» فانوس به احسان جعفرپیشه برای فیلم «هشت هشت» اهدا و همچنین هیات داوران جایزه ویژه این بخش را هم به مهدی نقویان برای کارگردانی فیلم «برادران» تقدیم کرد. همچنین جایزه ویژه جدید جشنواره فیلم عمار با عنوان موزائیک «مرگ بر آمریکا» رونمایی و برای نخستین بار به مهدی نقویان کارگردان اثر «برادران» در حوزه فتنه 88 تقدیم شد.

همراه با بانوان جهادگر ملارد و «ننه عصمت»

در ادامه مراسم با نمایش کلیپی از بانوان جهادگر ملارد که در جریان جنگ تحمیلی با خیاطی و پخت نان حامی جبهه‌ها بودند تقدیر به عمل آمد و با کوک‌های پخته‌ آنان از میهمانان جشنواره پذیرایی شد. این بانوان جهادگر حالا مادربزرگ‌های این جوانان محسوب می‌شوند.

http://static3.bornanews.ir/thumbnail/GSQOYIaQy7T3/zKlnR2CgDMts54GkxMYEj8fvMMUiCETIT3Il7Z8QJ7YCZYBL8OGb1tkXRmfG0ZrOzG4dCpLzLSmmrKvCe4wUTod24lhFgVrh/index.jpg

مسؤول بانوان جهادگر، خانم «شمسی کُندری» معروف به «شمسی خانم» بوده که منزلش زمان جنگ تحمیلی به پایگاه بانوان جهادگر ملاردی تبدیل شده بود، همچنین بسیاری از این بانوان جهادگر مادر شهید یا جانباز یا آزاده هستند. صدری‌نیا، مجری مراسم در ادامه به فراخوان «ننه عصمت» برای بافت دستکش برای ارسال به جبهه‌های مقاومت اسلامی اشاره کرد و خواستار تشویق حضار شد. او در سالن حاضر بود و با خود بسته‌ای از دستکش‌های بافته به همراه آورده بود. او 25 هزار تومان پول هم برای کمک به مدافعان حرم آورده بود. 25 هزار تومانی که رنگ بی‌ریایی آن بسیار ارزشمند بود. صدری‌نیا در ادامه به حجم بالای کمک‌های ارسالی اشاره کرد و بعد بخش‌هایی از نامه یک پرستار را که همراه کلاه بافته او ارسال شده بود قرائت کرد. او در نهایت با اشاره به نمونه‌هایی دیگر از این هدایای ارسالی گفت: ببینید، فراخوان یک مادربزرگ یزدی چه تأثیری داشت و چه موج فرهنگی بزرگی در همین هفت روز ایجاد کرد. بعد از این سخنان و نمایش یک کلیپ از تلاش‌های خودجوش مردمی شکل گرفته در هفته اخیر و موج حضور مردم، ننه‌عصمت پشت تریبون آمد و در این باره سخنانی ایراد کرد.

وطن امروز/نقدی به فیلم «احتمال باران اسیدى» ساخته بهتاش صناعی‌ها

اگه بارون بزنه!

فیلم «احتمال باران اسیدى» درباره منوچهر، پیرمردی است که بازنشسته اداره دخانیات است و هنوز ازدواج نکرده و به تنهایی زندگی می‌کند. او برای یافتن خسرو دوست قدیمی خود راهی تهران شده و در این مسیر با مهسا و کاوه در هتلی آشنا می‌شود. فاصله پیرمرد با نسل جدید جوانان فاصله‌ای عمیق را نمایان می‌کند و در نهایت او قدم به دنیای جدیدی از تفکر گذاشته و خیلی از باورهای گذشته‌اش ترک یافته و دچار صیقل‌خوردگی می‌شود اما آنچه در فیلم «احتمال باران اسیدی» می‌‌توان به ‌عنوان نقصی اساسی در فیلمنامه بیان کرد، عدم وجود رابطه علی و معلولی از چرایی اقدام پیرمرد در جهت یافتن دوست خود بوده که موجب عدم رغبت بیننده به پیگیری رخداد می‌شود. فیلم یادآور اثر شناخته‌شده‌ای چون «گل‌های پژمرده» ساخته جیم جارموش بوده که در آنجا نیز پیرمردی به دنبال یافتن گمشده‌ای دور است اما برخلاف فیلم ساخته شده توسط بهتاش صناعی‌ها، در فیلم «گل‌های پژمرده» دلیلی کافی برای عزیمت مرد به پیمودن سفری دشوار جهت جست‌وجوگری گذشته‌اش تعریف شده و مورد پذیرش مخاطب قرار می‌گیرد.

http://media.mehrnews.com/d/2014/11/18/3/704030.jpg?ts=1450406489765

این در حالی است که در فیلم «احتمال باران اسیدى» فاصله‌ای عمیق از بابت چرایی سفر منوچهر رخ می‌دهد و این پیمایش آنی درباره مردی عزلت‌گزیده به شکلی نمایان می‌شود که انگار نویسنده و کارگردان بدون هرگونه تدارک لازم، شخصیت اصلی فیلم خود را راهی سفر به تهران کرده تا به شکلی فرمایشی دچار چالش فکری جهت رفع دیدگاه خود پیرامون زندگی کردن شود! با این وجود فیلم «احتمال باران اسیدى» در اجرا موفق عمل کرده و فضای بصری و شمایل سینمایی مطلوبی می‌یابد. صناعی ها به خوبی توانسته سکون ابتدایی و تحرک میانی فیلم را نمایش دهد. تلاش برای سکون دوربین در میزانسن و حرکت های نرم و ایجاد تنوع تصویری کنترل شده موجبات انتقال حس درونی تنهایی و انتظار و تامل در اثر شده است. فیلم در پرده اول، از درون منوچهر و ریتم زندگی او شکل می گیرد اما در ادامه این مهسا و کاوه هستند که فیلم را چه به لحاظ داستانی و چه به لحاظ فضاسازی و ریتم هدایت می کنند و منوچهر در این ریتم تازه قرار می‌گیرد و تأثیر می پذیرد اما این حرکت فزاینده از ریتم کند به ریتم تند، از سکون به حرکت و در نهایت از تنهایی به ارتباط، بهترین و جذاب ترین نکته فیلم به شمار می‌آید. همچنین طراحی مناسب صحنه که توسط ایرج رامین فر انجام شده، سکون ابتدایی را به‌خوبی القا می کند و مهم‌تر از آن به تغییر فضای فیلم از زمانی که وارد تهران می شود عمق داده است. پوستر ارزنده فیلم که قابی عمود به وسعت تنهایی پیرمرد در تنگنای زندگی است نمایانگر وجه درونی قابی است که سال‌ها در زندگی منوچهر به دیوار زندگی آویزان است. در این میان بازی مناسب، اندازه و باورپذیر بازیگران از جمله امتیازات اثر بوده که موجب پذیرش بازی‌ها و قصه نزد مخاطب می‌شود. این مساله وقتی جدی می‌شود که متاسفانه تعریف بازیگری نه‌تنها نزد مخاطبان عام بلکه از سوی فیلمسازان و منتقدان سینمایی کاملا به شکلی احساسی و براساس علاقه‌مندی به بازیگرانی خاص مورد تقدیر و نظر قرار می‌گیرد! اگر چه به نظر می‌رسد ایده اولیه فیلم کشش لازم برای پرداخت در قالب یک فیلم بلند را نداشته باشد اما نمی‌توان از تلاش‌های صورت یافته جهت ارائه فرمی سینمایی و القای موقعیت آدم‌ها در فضایی بصری غافل ماند. مساله مهم در این فیلم، تنهایی انسان‌ها در دنیایی پیچیده از تکنولوژی است، چنانکه در فیلم شاهدیم همه کاراکترها اعم از مهسا و منوچهر و کاوه با تنهایی‌های خود سیر می‌کنند و تفاوت جوانانی از نسل جدید با منوچهر در این است که آنها جهت پوشش جداماندگی خود سراغ جهانی خیال‌زده می‌روند؛ مهسا شور جوانی در سر داشته و کاوه سودای ثبت‌نام جهت سفر به مریخ دارد! «احتمال باران اسیدی» در فضای مینیمال و شاعرانه، قصه را روایت می‌کند و سعی داشته با روایتی ساده قصه سرگشتگی آدم‌های نسل‌های مختلف را به تصویر بکشد.


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین