به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/سريال تاريخي هرچه بسازيم، كم است
حسن فتحي كارگرداني است كه تا به حال بيش از نيمي از آثار وي مربوط به حوزه تاريخ است يا اگر اين اتفاق در داستانهايش نيفتد، به نوعي تاريخ را در دل داستانها ميگنجاند. يادآوري سريالهايي چون: شب دهم، ميوه ممنوعه، مدار صفر درجه، پهلوانان نميميرند، همگي گواه اين مطلب است كه فتحي علاقه خاصي به حضور در اين ژانر دارد. گفتوگوي فارس با وي درباره ساخت آثار تاريخي و لزوم نمايش آن براي مردم امروز در ادامه ميآيد:
علاقه شما به آثار تاريخي از كجا نشات گرفته است؟
علاقه من به تاريخ از دغدغههايي نشأت ميگيرد كه به مسائل سياسي، اجتماعي، فرهنگي اين سالهاي جامعهام مرتبط ميشود. تصورم بر اين است كه مردم ما براي اينكه در يك سربزنگاههايي چيزهايي را تكرار نكنند، لازم است تاريخ گذشته را مطالعه كنند. تاريخ گذشته ما بهويژه تاريخ يكصد ساله اخير امكان بسيار مناسبي براي اين است كه درك عميق تاريخي براي مردم اتفاق بيفتد تا در آينده و امروزشان بر اساس خرد جمعي و عقلانيت بيشتري عمل كنند.
مطالعه كتابهاي تاريخي و سرگذشت افراد مختلف تاريخ، تا چه ميزان برايتان اولويت دارد؟
هر بار كه به تاريخي هر كدام از شاهان ايراني در دورههاي مختلف صفويه، قاجار، يكصد ساله اخير، چهار صد سال گذشته و... رجوع ميكنم، آنقدر نكات عجيب و غريب و درس آموزي ميبينم كه گاه فكر ميكنم اگر روح جمعي جامعه ما اين برهههاي تاريخي كه از 500 سال پيش شروع شده را به خوبي مطالعه كنند، شايد ما در ادامه زندگيمان دچار اشتباهات و بحرانهاي كمتري شويم و به درك و تفاهم عميق تري نسبت به نوعيت انساني، هويت ملي و فرهنگيمان برسيم و در همين راستا گرفتار خيلي از مسائل عجوز و لايجوز سياسي و روزمره كه متاسفانه خيلي از افراد گرفتارشان بودند، نشويم و سعي كنيم تا درك روشني از گذشته خود داشته باشيم تا به تعبيري چراغي براي حركت درستمان در آينده باشد.
فكر ميكنيد آشنايي مردم ما با تاريخ كشورشان چقدر ضرورت دارد؟
ضرورت آشنايي كليت جامعه با خويشتن تاريخي خود به حدي اهميتي دارد كه اگر صدها فيلم سينمايي تاريخي و دهها سريال تاريخي هم ساخته شود باز هم كم است، اما در اين ميان اميدوارم آثاري كه ساخته ميشود تاريخ را تحريف نكند و بر مبناي آنچه در واقعيت تاريخ و گذشته ما روي داده است، بدون خوشامد و بدآمد آن گروه و اين دسته و جناحهاي مختلف ساخته شوند و طوري باشند كه آنچه در واقعيت اتفاق افتاده است را پيش روي مردم و مخاطبان قرار دهيم. اين موضوع درباره نسل جوان ما كه خيلي نيازمند آشنايي با تاريخ گذشته و خويشتن تاريخي خود هستند، مصداق بارز دارد.
خيليها دوست دارند تا بدانند چرا در اغلب آثار تلويزيوني شما تاريخ نقش پر رنگي دارد؟
در وجود هر كدام از ما ايرانيها يك منِ تاريخي وجود دارد كه گاه خودمان از وجود اين منِ تاريخي در كالبد خود بيخبريم و گاه اين منِ تاريخي در يك سربزنگاههاي وجودي، روحي و رواني ما رفتارهايي را باعث ميشود كه شايد بعد از انجام آنها بسيار تعجب كنيم. ما ايرانيها معمولا موجودات بيقراري هستيم و دل آشوبه داريم و براي مثال اگر چهار اتفاق خوب برايمان بيفتد مدام نگران اين هستيم كه نكند بعد از اينها يك اتفاق بد برايمان بيفتد. فكر ميكنيد اينها از كجا ميآيد؟ اگر به طور دقيق در اين زمينه جستوجو كنيم متوجه ميشويم كه همه اينها از همان خويشتن تاريخي ما ميآيند و خويشتن تاريخي ما در حقيقت مجموعه ژنهاي فرهنگي نياكان ماست كه در وجود هر كدام از ما نهادينه شده است. در خويشتنِ تاريخي ما به طور ناخودآگاه تمام تجربههاي تلخ و شيرين نياكان ما انباشته شده است. تمام آرزو، ترس، اضطراب، لحظات و تجربههاي تلخي كه در طول تاريخ داشتند و همچنين لحظات شيرين و كوتاه اندك و كوتاه. تمام اينها ذخيره خويشتنِ تاريخي ما هستند كه جمع شده است و فكر ميكنم براي غلبه بر بحرانهايي كه جامعه امروز ما به آنها دچار است از جمله بحرانهاي سياسي، فرهنگي، هويتي توجه هر فرد به خويشتن تاريخي خود به غلبه بر اين موضوع ميتواند كمك دوچنداني داشته باشد تا به يك قرار آرامش و به نوعي فرهيختگي جمعي و اجتماعي در جامعه برسيم.
شما مدتي است كه با سريال «شهرزاد» پا به عرصه نمايش خانگي گذاشتيد. فاصله از تلويزيون باعث تمايل شما به سمت شبكه نمايش خانگي شده است؟
هنوز
هم از جانب تلويزيون پيشنهاد ساخت سريال دارم، اما به اين دليل كه خودم بعد از
سالها دوست داشتم تا در شبكه نمايش خانگي سريالي را كارگرداني كنم، به اين سمت
آمدم و در اين رسانه سريالي را كارگرداني كردم.
در ساخت سريال در شبكه نمايش خانگي كدام عنصر برايتان اولويت داشت؟
هميشه دغدغه اين را داشتم كه اگر ميخواهم سريالي را در بخش خصوصي بسازم، قصه آن جذابيت لازم را دارد يا خير؟ چراكه هميشه معتقدم در رسانهاي مثل شبكه نمايش خانگي عنصري به نام داستان، مهمتر از ساير عناصر است و بيشتر ميتواند مردم را جذب خود كند. درباره سريال «شهرزاد» هم بايد بگويم زمانيكه ديدم قصه خوبي پيش رويم است، اقدام به ساخت آن كردم.
بعد از اتمام ضبط سريال «شهرزاد» قصد ساختن اثري ديگر را چه در تلويزيون و چه در شبكه نمايش خانگي داريد يا خير؟
حقيقت اين است با تمام دلبستگي كه به اين سريال دارم، اما بهشدت خستهام و بعد از ساخت اين سريال دوست دارم مدت طولاني را استراحت كنم تا انرژي بيشتري براي ساخت آثارم داشته باشم.
حرفهايي درباره ادامهدار بودن سريال «شهرزاد» در سه فصل وجود دارد.
از همان ابتدا كه اين سريال را كليد زديم، به ادامهدار شدن «شهرزاد» فكر كرديم، اما همهچيز بستگي به استقبال مخاطب دارد. ضمن اينكه براي هر فصل از اين سريال تعداد 26 تا 30 قسمت را در نظر گرفتيم.
در سريال «شهرزاد» شما اشاره مستقيمي به موضوع كودتاي 28 مرداد داشتيد، چرا؟
بله اما در اين سريال به مسائل سياسي كودتا ورود زيادي نداشتيم و بيشتر داستان عشق چند جوان را در آن فضاي ملتهب سياسي نشان داديم و درباره تاثير مخربي كه اوضاع سياسي بر سر عشقهاي آن دوران آورده صحبت كرده و نشان داديم چگونه در يك فضاي سياسي غبار گرفته ممكن است عشقها به نفرت تبديل شود. قصه اصلي داستان «شهرزاد» بر اساس قرباني شدن خيلي از موارد در هر فاجعهاي سياسي است و يكي از مظلومترين قربانيها عشق است.
اگر سريال «شهرزاد» از تلويزيون پخش ميشد، ممكن بود در ميزان مخاطب تاثير داشته باشد؟
از
همان ابتدا تصميم گرفتم سريال «شهرزاد» را در شبكه نمايش خانگي توليد كنم و الان
ديگر به اين موضوع فكر نميكنم، چراكه راهي كه بر آن استوار بودم را رفتهام و
معتقدم فردي كه حين مسير سرش را بيموقع بچرخاند، روح وي با او همراهي نخواهد كرد.
من هم در همين مسيري كه انتخاب كردم سعي ميكنم به راهم ادامه داده و به نحو احسن
كار خود را به سرانجام رسانم.
در شبكه نمايش خانگي چه محدوديتهايي پيش پايتان بود؟
محدوديت در همه جاي دنيا و براي هر كاري وجود دارد، اما در هر مكاني با توجه به شرايط آنجا متفاوت است. ما هم براي ساختن سريال «شهرزاد» محدوديت داشتيم، چراكه سلايق و ادعاهاي تاريخي متفاوت است.
آرمان/تهمانده هنرهاي عاميانه ايران را جمعآوري كردم
پرويز
تناولي در مراسم رونمايي از كتاب تازه اش «نمكدان» با بيان اينكه او ته مانده
هنرهاي عاميانه ايران را جمعآوري كرده است، از بيتوجهي به اين هنرها در طول
ساليان دراز انتقاد كرد. به گزارش مهر، مراسم رونمايي از تازهترين كتاب پرويز
تناولي با عنوان «نمكدان» عصر روز جمعه ۲۹ آبان ماه با حضور اين هنرمند مجسمه ساز،
عليرضا سميع آذر كارشناس هنري و محمودرضا بهمنپور مدير نشر نظر در گالري آرت لانژ
برگزار شد. محمودرضا بهمنپور مدير نشر نظر كه چاپ و انتشار كتاب تازه تناولي را
بر عهده داشته است در آغاز مراسم گفت: نشر نظر در سه سال اخير هر ساله يك كتاب از
پرويز تناولي را منتشر كرده است اما همواره از فعاليتهاي اين هنرمند عقب بوديم
چرا كه او به طور جدي و تمام وقت مشغول تدوين كتابهايي بود كه برخي از آنها را به
مرحله چاپ و نشر رسانده و برخي ديگر از كتابهايش تجديد چاپ شده است. بهمنپور با
اشاره به فعاليتهاي مداوم پرويز تناولي در عرصههاي مختلف آموزشي و پژوهشي يادآور
شد: انتشار كتابهاي مختلف از اين هنرمند نشان ميدهد كه او براي خودش هيچوقت
استراحت و فراغتي قائل نيست و تمام تلاش او متمركز بر آموزش، پژوهش و ارائه آثارش
است و من خوشحالم كه بار ديگر كتابي را از اين هنرمند منتشر ميكنم كه نه تنها در داخل
بلكه در خارج از مرزهاي ايران نيز مورد توجه قرار ميگيرد و بعد از انتشار بسياري
از مخاطبان جدي آثار اين هنرمند مشتاق داشتن كتاب تازه او هستند. بهمنپور همچنين
تأكيد كرد: تناولي ادعايي در زمينه پژوهشگري در حيطه خاصي ندارد اما با اين حال
مضامين كتابهاي او پيش از اين مورد توجه هيچ كس نبوده و به آن پرداخته نشده است. مدير نشر نظر همچنين يادآور شد: با اطمينان
اعلام ميكنم كه اگر اين كتابها را آقاي تناولي منتشر نميكرد، تا مدتها هيچ
اثري از آنها نبود و او با انتشار اين كتابها پايههاي اوليه براي مطالعه بيشتر
پژوهشگران را فراهم آورده است و اميدوارم كه اين هنرمند مسير پژوهشي را كه با كتابهاي
طلسم، مهرها و نمكدان آغاز كرده است در آينده نيز ادامه دهد. عليرضا سميع آذر مدرس
و كارشناس هنري نيز با اشاره به دو كتاب پرويز تناولي با عنوان «مقدمهاي بر تاريخ
گرافيك در ايران» و «نمكدان» كه از سوي نشر نظر انتشار يافته است، گفت: كتاب
نمكدان شامل دست بافتههاي عشاير و روستاييان ايران است، هنري نائيو و اصيل كه
عمدتاً به دست زنان انجام ميشد و توسط پرويز تناولي اين دستبافتهها گردآوري و در
اين كتاب تحليل شده است. سميع آذر درباره كتاب ديگري از اين هنرمند كه در لندن
منتشر شده است، توضيح داد: كتاب ديگر اين هنرمند كه جلسه رونمايي و معرفي آن در
لندن خواهد بود، درباره زنان اروپايي در خانههاي ايراني است كه شامل تصاوير زنان
غربي در نقاشيهاي دوره قاجار و صفويه است و اين كتاب از سوي يك ناشر انگليسي
منتشر شده است. سميع آذر در ادامه درباره فعاليتهاي چندوجهي پرويز تناولي اظهار
كرد: آقاي تناولي را بيشتر به عنوان مجسمه ساز ميشناسيم و باشكوهترين آثار را از
او ديدهايم و آوازه اش در ايران، منطقه و جهان بر همگان آشكار است اما او ميراث بزرگ
ديگري هم دارد و آن مجموعههايي است كه او در طول ساليان دراز گردآوري كرده است. اين
مدرس هنري با تأكيد بر ارزشمندي اين اشياء كاربردي بعد از دوران مصرف بيان كرد: اين
اشياء حاوي ارزشهاي هنري و زيبايي شناختي كشور ماست و بعد از مرگ كاربردي، حيات
هنري آنها آغاز ميشود. مدير حراج تهران از اين آثار حجمي به عنوان ميراث ملي
ايران ياد كرد و افزود: اين احجام كه زماني شكل كاربردي داشته است، اكنون مجموعه
نفيسي از ميراث هنري ما را تشكيل ميدهد و پرويز تناولي با گردآوري اين مجموعه
ارزشمند به نوعي در اين زمينه فرهنگسازي كرده است چرا كه اين آثار در كنار هم حامل
شكل توسعه يافتهاي از يك فرهنگ است كه ارزشهاي بصري و زيبايي شناختي را در اشياء
ساده و كاربردي متبلور ساخته است. مدير اسبق موزه هنرهاي معاصر تهران با تقدير از
تناولي براي گردآوري اين مجموعه ارزشمند و تحليل آنها در كتاب «نمكدان» بيان كرد: من
از تناولي كه عمرش را صرف گردآوري، تحليل و تفسير اين آثار كرده است، سپاسگزارم،
اين اشياء نشان ميدهد كه فرهنگ ايران در ادوار مختلف چقدر از غناي هنري برخوردار
بوده است.
گرافيك در ايران پديدهاي غربي نبود
سميع آذر يكي ديگر از فعاليتهاي ارزشمند تناولي را پژوهشهاي او دانست و گفت: فعاليتهاي پژوهشي تناولي از ديگر كارهاي مهم اين هنرمند است كه آخرين آن در حوزه گرافيك سنتي ايران بود، اين كتاب نشان ميدهد كه متن در ايران تنها حاوي نشانههاي معنادار نبود و از زيبايي بصري هم بهره مند بود و اين يعني ما به جلوه بصري يك پيام نيز توجه داشتهايم و بنابراين گرافيك در كشور ما يك پديده غربي نبود كه از قرن بيستم آغاز شود بلكه قرنها پيش از آن هنر صفحه آرايي و كتابت در ايران آكنده از درك زيبايي شناختي بود. مدير حراج تهران با اشاره به ارزشمندي گرافيك سنتي ايران يادآور شد: بسياري از افرادي كه مبادرت به گردآوري صفحات گرافيك سنتي ايران ميكنند، به ارزش گرافيكي آن واقفند و گاه همين صفحات در حراجها نيز به فروش ميرسد كه نشاندهنده غناي تصوير گرافيكي در ايران است. عليرضا سميع آذر انتشار اين كتابها در زمينه هنرهاي سنتي ايران را فرصتي براي مطالعات بيشتر پژوهشگران دانست و ادامه داد: اين مجموعه آثار ميتواند فرصتي براي مطالعات تطبيقي بيشتر فراهم آورد. اين كارشناس هنري با اشاره به فعاليتهاي متعدد تناولي در حوزههاي مختلف اظهار كرد: من در شگفتم كه تناولي چگونه فرصت پرداختن به اين فعاليتهاي مختلف را دارد، او علاوه بر اين پژوهش ها، به كار تدريس و تربيت هنرمندان جوان نيز مشغول است به طوري كه نسلي از هنرمندان مجسمه ساز را او تربيت كرده است كه برخي از آنها تناوليهاي آينده خواهند بود.
بي توجهي به هنرهاي عاميانه ايران
پرويز تناولي نيز در ادامه اين نشست، درباره ضرورتهاي پرداختن به فعاليتهاي پژوهشي خود توضيح داد: بخشي از وقتم را صرف مجسمه هايم ميكنم كه از اين بابت خوشحالم اما بخش ديگري از وقت خود را صرف كارهاي پژوهشي صرف اين هنرها ميكنم چراكه فكر ميكنم اگر من انجام ندهم چه كسي آنها را انجام خواهد داد. او با اشاره به ثبت بسياري از ميراث فرهنگي و هنري ايران بيان كرد: بسياري از هنرهاي سنتي و معماري ما شامل فرشهاي صفويه، كاخ ها، مساجد و... به ثبت رسيده و روي آنها كارهاي پژوهشي بسياري صورت گرفته است اما هيچ كس به هنرهاي عاميانه ما توجهي نشان نداده است، هنرهاي عاميانه همان هنرهايي است كه مردم عادي با ذوق و سليقه خود انجام ميدادند. اگر ما اين آثار را جمعآوري نكنيم چه كسي بايد انجام دهد. وي افزود: هنري كه در گرافيك سنتي ايران، سنگ قبرها و... وجود دارد، همه از دل همين مردم برخاسته است، مردمي كه دانشگاه نرفتهاند و آموزش نديدهاند اما خود به خود جوهر وجود آنها با عشق توأم بوده است و باعث شده تا آثاري به وجود آورند كه نام هنر بر آنها بنهيم. تناولي ادامه داد: اين آثار در زمان خود كاربردي بودند مثل قفل ها، اما اكنون كسي چنين آثاري را توليد نميكند و شهر از قفلهاي چيني پر شده است، بنابراين اكنون بايد به ديد هنري به اين دست ساختهها نگاه كرد و از آنها حفاظت كرد. اين هنرمند مجسمه ساز تأكيد كرد: ايران در زمينه هنرهاي عاميانه غنيترين كشور دنياست و مردم كشورما به هر چه دست زدند و توليد كردند، از لوازم آشپزخانه گرفته تا ابزار پياده روي، جهانگردي، سلاح و... همه رد پايي از هنر دارد و صرفا يك شي كاربردي نبودند، هنرمندان نيز از اين آثار الهام ميگرفتند. تناولي در بخش ديگري از سخنانش درباره كتاب زنان فرنگي در ايران بيان كرد: حدود ۵۰۰ سال پيش شاهان ايراني از تصاوير زنان غربي در تزئين كاخها و بناهاي خود استفاده ميكردند به طوري كه اين تصاوير در كنار هنرهاي ايراني از جمله گچ بري ها، آينه كاريها و... به چشم ميخورد. اين تصاوير در خانههاي اشرافيت آن زمان همانند متاعي گرانقدر نگهداري ميشد و همچون يك اثر هنري با آن رفتار ميشد. اين تصاوير در حال نابودي بود همانند بسياري از هنرهاي ديگر كه در طول ۵۰ سال اخير نابود شدند و سراغ آنها را شايد بتوان از موزهها گرفت بنابراين تصميم به گردآوري آنها گرفتم.
خارجيها مشتري اصلي كتاب نمكدان
تناولي درباره كتاب «نمكدان» نيز توضيح داد: اين كتاب دو زبانه است و مشتري اصلي آن نيز خارجيها هستند كه براي دست بافتههاي عشايري و روستايي ايراني ارزش قائلند، چرا كه اين آثار سفارشي و كارخانهاي نيست و كار دل است. وي افزود: هر يك از اين نمكدانها با ديگري متفاوت است و هر زني براي بافت اين نمكدانها نقوش و رنگهاي مورد علاقه خودش را بهكار برده است، بنابراين هيچ يك شبيه ديگري نيست. اما اين دست بافتهها تاكنون در ايران مورد توجه قرار نگرفته است و گاه نيز با نگاه تحقيرآميز به آنها جل و پلاس اطلاق ميكردند در حالي كه خارجيها به اين دست بافتهها ارج ميگذارند و در مجموعههاي آثار هنري خود نگهداري كرده و در حراجها به فروش ميرسانند، به همين دليل فكر كردم حيف است كه ايرانيها اين دست بافتهها را نشناسد اگر چه تاكنون چندين جلد كتاب درباره دستبافتههاي عشايري از جمله گبه چاپ كردهام اما تصميمم دارم كه هر يك از اين دست بافتهها را نظير خورجين، سفره ها، نمكدان و... به طور جداگانه در قالب كتاب منتشر كنم. تناولي با اشاره به اين هنرهاي سنتي و كاربردي در ايران يادآور شد: عشاير ايراني در گذشته خودكفا بودند و همه مايحتاج يك زندگي را شامل مفرش، خورجين، گليم، جاجيم و... براي جهيزيه دخترانشان ميبافتند اما اين دست بافتهها با ورود فراوردههاي غربي از زندگي ايرانيها رخت بربست و از زماني كه پتو آمده است، ديگر كسي گبه نميبافد اما من توانستم ته ماندههاي اين هنرها را جمعآوري كنم و اميدوارم كه بتوانم همه آنها را يكي پس از ديگري به صورت مستقل منتشر كرده و در اختيار علاقه مندان بگذارم.
ما كشور هنرهاي تجسمي نيستيم
ادامه
اين نشست به پرسش و پاسخ اختصاص يافت كه تناولي درباره انتشار كتابهاي حوزه
هنرهاي تجسمي در ايران توضيح داد: خوشحالم كه كشور شعر وادبياتيم و سالي چندين
كتاب در زمينه شعر و ادبيات وشعرايي چون حافظ، سعدي و مولانا و... منتشر ميشود
اما ما كشور هنرهاي تجسمي نيستيم و هيچوقت هم نبودهايم. تا قبل از كتابهاي من،
انتشار كتابهاي تجسمي در ايران صفر بود مگر كتابهايي كه ترجمه شده است. او ادامه
داد: درباره معماري، فرش و كاخهاي ما نيز خارجيها آغازگر بودند و ما آثار آنها
را ترجمه كرديم با اين حال من نخستين كتاب هايم را چهل سال پيش نوشتم و شاهد بودم
كه چقدر از آنها استقبال شده است.
تناولي مهمترين هنرمند خاورميانه
در ادامه اين نشست عليرضا سميع آذر مديرحراج تهران درباره بازار آثار هنري پرويز تناولي در سطح بينالمللي گفت: مجسمهسازان چنداني در منطقه خاورميانه وجود ندارد و بيشتر ايرانيها اين هنر را دنبال كردهاند چرا كه در منطقه اين هنر با ممنوعيتهايي مواجه بود اما در ايران به طور طبيعي تاريخ شكوفايي داشته است و سرآمد هنرمندان ما نيز پرويز تناولي است كه آثارش شهرت بسياري دارد، او نمايشگاههاي بسياري از آثارش را در كشورهاي مختلف از جمله بوستون آمريكا برگزار كرده و موزههاي بسياري از جمله از جمله متروپوليتن و نيويورك آثار او را نگهداري ميكنند و از اين بابت مهمترين هنرمند منطقه خاورميانه است كه آثارش در موزههاي مدرن و معاصر دنيا جاي گرفته است.
آفتاب یزد/تهیهکننده «فیتیله» اشتباهات را به گردن گرفت
برای تعظیم به آذربایجان لازم نیست حتما آذری باشم
برنامه «شما و سیما» عصر روز پنجشنبه با حضور بازیگران، تهیهکننده و سرپرست نویسندگان فیتیله به این برنامه اختصاص یافت. محمد آقایی تهیهکننده این برنامه در بخشی از سخنانش درباره اشتباهی که در این برنامه رخ داده است، اینگونه توضیح داد: «بازیگری که تجربه برنامه زنده را دارد چون میداند فیلتر مونتاژ و نگاه تهیهکننده برنامه بعد از بازی او قرار دارد، طبیعتا اختیار بیشتری دارد و سعی میکند تمام پتانسیلها و قابلیتهایش را به کار بگیرد. این اشتباه اتفاق افتاد. یک واژهای در کنار لهجهای ادا شد که ترکیب این دو با هم اشتباه تعبیر شد.» به گزارش خبرآنلاین، او افزود: «استفاده از آن واژه در کنار این لهجه اشتباه بزرگی بود. شاید اگر آن لهجه در کنار این واژه به کار برده نمیشد، هیچ سوءتعبیری اتفاق نمیافتاد اما این اشتباه به سمت کارگردان و بازیگران این برنامه نمیرود. چون این برنامه ضبطی است و پس از اتمام ضبط آن تهیه کننده موظف است از زاویه دیگری مجددا برنامه را نگاه کند. باید برنامه را از قالب مسائل مختلف بررسی و فیلتر کند. متاسفانه این موضوع از نگاه من به عنوان تهیه کننده دور ماند و من تا همیشه از مردم کشورم عذرخواهی میکنم.» آقایی در ادامه با بیان اینکه دوست دارد مردم بدانند که او متوجه اشتباه خودش شده، بر عذرخواهیش از همه مردم کشور تاکید کرد و گفت: «روی واژه «مردم کشورم» تاکید میکنم چون فکر میکنم اگر اشتباهی رخ داده، این اشتباه صرفا خطاب به آذریزبانان کشورم نیست و همه مردم کشورم را شامل میشود و باید از همه عذرخواهی کرد بالاخص آذریزبانان کشورمان» در ادامه محمد مسلمی با تاکید بر این موضوع که مخاطبان این برنامه کودکان هستند، گفت: «نمایش ما نمایش کودک است و قاضیان ما کودکان هستند. در تماشای همین آیتم کودکان را به عنوان قاضی به تماشای این آیتم بنشانید و ببینید چطور ما را قضاوت میکنند. گاهی ممکن است قضاوت ما بزرگترها راجع به یک مساله کاملا با قضاوت کودکان درباره آن متفاوت است. یک اتفاقی که به این شکل در برنامه به غیر عمد اتفاق میافتد و تا این اندازه بزرگ میشود، فراموش نکنیم که با بچهها طرف خواهیم بود و الان این سوال برای این نسل از بچهها مطرح است که چه اتفاقی افتاد؟» کارگردان برنامه «فیتیله» افزود: «وقتی میگوییم به نام خداوند بخشنده آیا واقعا در دین ما بخشش وجود ندارد؟ این خطر نه برای ما که برای بچههای ما وجود دارد.
این مسئله را بزرگترها جریانسازی میکنند. یک سری هم که دوست دارند به اقوام، نظام و سازمان لطمه بزنند این جوسازیها را ایجاد میکنند که بتوانند استفاده خودشان را از این جریان بکنند. در صورتی که وجود اقوام در برنامه ما یعنی اتحاد.» در ادامه این برنامه محمد آقایی تهیه کننده، مسئولیت حرفهای این اتفاق را به گردن گرفت و گفت: «برای تعظیم به آذربایجان لازم نیست که من حتما آذری باشم. آذربایجان بخش عمدهای از فرهنگ من را شامل میشود و من در تمام زندگیم همیشه به این موضوع توجه کردهام و از اتفاقی که افتاده متاسفم.مسئولیت حرفهای این اتفاق متوجه بنده به عنوان تهیهکننده است. هرچند بعد از تهیهکننده ناظر پخش هم حضور دارد. اما این مسئله از دید این عزیزان نیز مخفی مانده است. ناظرین پخش شبکه دو سیما، مدیر پخش و قائم مقام پخش آدمهای حرفهای هستند. من از اشتباهی که اتفاق افتاده متاسف هستم.» مسلمی بعد از سخنان آقایی ادامه داد: «ما را نقد کنید، اشتباهمان را میپذیریم. اما اینطور نباشد که چشممان را به خوبیها ببندیم و بدی را بزرگ کنیم که بتوانیم به اهداف خودمان برسیم.» محمد آقایی درباره اتفاقاتی که بعد از پخش این آیتم رخ داد اینگونه توضیح داد: «بعد از 48 ساعت ما مورد هجمه انتقادهای درست و ناراحتیهای به جایی که تا همیشه در مقابلشان شرمسار خواهم بود قرار گرفتیم. البته با مواردی هم روبرو شدیم که نمیتوان آنها را به هیچ کجای فرهنگ ما متصل کرد. البته میدانیم که بخش بزرگی از این اتفاق از خارج از کشور ما نشات گرفت.» او ادامه داد: «اما بعد از این 48 ساعت هجمه بزرگتری از مهر و لطف مردم به سمت ما جاری شد. اگر فیتیله 14 سال روی آنتن بوده به خاطر همین نگاه است. امیدوارم مردم محترم و معزز خطه بزرگ آذربایجان من را به خاطر این اشتباه بزرگ ببخشند و امیدوارم حق عمومی بچههای این سرزمین به خاطر اشتباه یک نفر نادیده گرفته نشود.» حمید گلی نیز با اشاره به 11 هزار نظری که در فضای مجازی حاوی توهین و ناسزا به او و همکارانش بوده است گفت: «برای اینکه همه به این باور برسند که گروه فیتیله قصد توهین، سرزنش و تحقیر این خطه از سرزمینمان را نداشته و نخواهد داشت و تلاش میکنیم این اشتباه به شکلی جبران شود و تسلای خاطری برای تمام این عزیزان باشد، علی رغم اینکه11 هزار نظر ثبت شد که در آن به من و دوستانم توهین شد، اما اشکالی ندارد. بنده باید تاوان فرهنگی میدادم و دادم. دستبوس همه بچههای خوب آذربایجان هستم.» محمد مسلمی نیز باردیگر بر عمدی نبودن این اشتباه تاکید کرد و گفت: «ما این اشتباه را در برنامه خودمان قبول میکنیم ولی به خدای بچهها قسم میخوریم که این اشتباه عمدی نبود.» مسلمی در انتها بچهها را مخاطب سخنانش قرار داد و ادامه داد: «ما دوست داریم همیشه در کنار شما باشیم. اگر خدا خواست بمانیم و اگر هم نخواست مطمئنا حکمتی در این کار است و انشاءالله با دعای شما بچهها به آن چیزی که خدا میخواهد، میرسیم»
آفتاب یزد/گفتگوی آفتاب یزد با شیلا خداداد:
تولد «سامیار» تحول اساسی در زندگی من ایجاد کرد
«مهارتهای زندگی» پرسیده ایم و پاسخهای ایشان را در ادامه میآوریم.
رضا بردستانی: کارنامه بازیگری شیلا خداداد پراز فیلمهای مطرحی است که هرکدام در دوران اکران سهم مهمیدر گیشه داشته اند. از«اعتراض» مسعود کیمیایی و بازی درکنار بازیگران مطرحی چون داریوش ارجمند، میترا حجار و محمدرضا فرتن به عنوان اولین تجربه سینمایی تا حضوردر اخراجیهای دو در کنار هنرمندانی همچون محمد رضا شریفی نیا، اکبر عبدی، امین حیایی و... حکایت از هوشمندی و سخت گیری این بازیگر در انتخابهایش میکند. او که تا امروز نشان داده که در حوزه سینما و بازیگری حرفهای زیادی برای گفتن دارد، اینبار پا به حوزه کتاب گذاشته تا نشان دهد واژه هنرمند ، واژه ای تک بعدی نیست و میتوان آن را در حوزههای دیگر فرهنگ نیز جستجو کرد. جابه جایی در عرصههای مختلف همواره وجود داشته است اما هیچ جا به جایی زیباتراز حضور یک هنرمند در عرصه نویسندگی و ترجمه نیست! هنرمندان زیادی وارد عرصه نویسندگی شده اند اما تا پیش از شیلا خداداد ـ و تا آنجا که ما میدانیم ـ اگرچه ترانه علیدوستی با ترجمه اثر زیبای«آلیس مونرو» با نام«رویای مادرم» قدم در وادی ترجمه نهاده است اما دیگر هنرمند زن عرصه سینما ـ نیکی کریمی حضور جدی تری در این مقوله داشته است. از نیکی کریمیتاکنون: عشق زمان غم (بر اساس ۱۰ داستان کوتاه از حنیف قریشی) که هنور مجوز نشر آن صادر نشده است/ مجموعه اشعار یکصد شاعر زن چینی/ نور ماه بر درختان کاج ـ ذنهایکو ـ (اثر جاناتان کلمنتس)، ۱۳۸۵/ نزدیکی (رمان، اثر حنیف قریشی) ۱۳۸۴/بار دیگر، تولدی دیگر (اشعار برگزیده فروغ فرخزاد همراه با برگردان اشعار به انگلیسی و لوح فشردهای محتوی دکلمه اشعار توسط نیکی کریمی)، ۱۳۸۳/آوازهایی که مادرم به من آموخت (زندگینامه مارلون براندو اثر رابرت لینزی)،۱۳۸۰ ؛ ارائه شده یا ارائه خواهد شد. با این مقدمه کوتاه از حضور هنرمندان عرصه سینما در وادی ترجمه به سراغ شیلا خداداد رفته ایم و سوالاتی را که از مترجم
بعد ازحضور در سینما و تلویزیون ، کار در عرصههای هنری، چی شد ترجمه؟
من در این مدتی که شرایطم به گونه ای بود که نمیتوانستم خیلی فعالیت سینمایی و هنری داشته باشم، تصمیم گرفتم در قسمتهای دیگر فرهنگی فعالیت کنم و چون به ترجمه علاقه داشتم با مشورت آقای جواهری که انتشارات ابوعطا را دارند و از اقوام من هم هستند ، کار ترجمه را شروع کردم.
حضور در این عرصه یعنی "ترجمه" ادامه پیدا خواهد کرد؟
بله، حتما.
بعد از آن تجربه موفق خانم ترانه علیدوستی و قبل از آن هم حضور جدی خانم نیکی کریمیدر عرصه ترجمه، فکر میکنید حضور در این عرصه چه تغییری درمسیر بعدی شما ایجاد نماید؟
خب، هر کدام از این حرفهها را تقریبا میتوانم بگویم که ارتباط تاثیر گذاری به هم دیگر ندارند و هر کدام به عنوان یک حرفه، هنر یا شاخصه فردی شرایط خاص خودشان را دارند و مسیر اختصاصی خودشان را میپیمایند.
نه! مشخصا ورود به مرحله ای جدید از فعالیتهای اجتماعی شما یعنی" ترجمه " منظور است در ادامه کار هنری شما؟! یعنی میخواهید کنار هم ادامه بدهید؟
بله! این احساس در من وجود دارد که میتوانم در هر دو عرصه فعال باشم، مضافا اینکه علاقه شخصی من حتما میتواند من را مجاب کند که این دو یعنی بازیگری و ترجمه را کنار هم ادامه دهم.
خودتان را مترجم جدی میدانید؟
با سعی و انگیزه ای که در خود سراغ دارم کم کم بله! چون واکنشها و چیزهایی که شنیدم از کسانی که متن ترجمه من را تصحیح کردند، ترجمه من را در این کتاب ومتنهای کوتاهی که قبلا ترجمه کردم این امید را در من به وجود آورده که میتوانم به طور جدی قدم در عرصه ترجمه بگذارم و موفق شوم.
مترجمها معمولا و برای شروع وقتی وارد دنیای ترجمه میشوند ریسک نمیکنند، به نظر میرسد شما با کتابی که انتخاب کردید ریسک کرده اید زیرا معمولا مترجمان تازه کار از طریق دنیای داستان وارد میشوند ولی شما یک کتاب در زمینه تمهای اجتماعی ـ آموزشی انتخاب نمودید ،میشود واضح بفرمایید چرا این کار را انتخاب کردید؟
ببینید، کتاب من و مهارتهای زندگی یک مجموعه ده جلدی است و مخصوص کودکان 2 تا 6 سال که مهارتهای اصلی را به آنها یاد میدهد مانند غلبه بر حسادت، غلبه بر خشم، غلبه برترس، مشارکت کردن با دیگران، تقسیم کردن کارها. من خودم از موقعی که بچه دار شدم احساس کردم که بچههای امروز اولا به آموزش بیشتری احتیاج دارند و چون عصر، عصر تکنولوژی، اینترنت و فضای مجازی هست و نمیتوانیم خیلی کنترل کاملی داشته باشیم روی این فضا، دوست داشتم به گونه ای باشد که به هر حال خانوادهها برای بچهها کتاب بخوانند و کم کم آنها را ترغیب کنند به کتابخوانی که آنها وقت آزادشان را به جای اینکه پای کامپیوتر و توی اینترنت باشند کم کم یاد بگیرند که کتاب بخوانند.
ما حضور هنرمندانمان را در زمینه کتاب و کتابخوانی و ترجمه خیلی به فال نیک میگیریم، انتخاب کتاب به آن آرامش مخصوص و معروف شیلا خداداد هم ربط دارد؟
بله! اساسا اگر ارتباط نداشت شاید تا این اندازه رضایت بخش هم از کار در نمیآمد.
ابتکار/بررسی نحوه اجرای کنسرت موزیسینهای ایرانی در خارج از کشور؛
ساکت، قربانی، طلایی و معتمدی پاسخ میدهند
اشاعه فرهنگ و نشان دادن چهره اجتماعی یک جامعه در سطح بینالمللی، نیازمند بهرهگیری از هنر بومی آن کشور است، هنر موسیقی یکی از پرقدرتترین این هنرهاست که میتواند نوای دل هر جامعهای را در سطح جهانی گسترش دهد، در این گزارش نگاهی به برگزاری کنسرتهای موسیقی کلاسیک ایرانی در سطح بینالمللی داشتهایم که چگونه میتواند فرهنگ ایران را در جهان بگستراند.
به گزارش هنرآنلاین؛ بسیاری معتقدند اجرای کنسرت هنرمندان ایرانی در خارج از کشور میتواند به معرفی هرچه بهتر موسیقی کلاسیک ایرانی کمک کند، اما باید دید آیا برگزاری کنسرت خارج از کشور، واقعاً میتواند دید مردم جهان را نسبت به موسیقی کلاسیک ایرانی تغییر دهد و باعث معرفی بیشتر آن شود. بعضی هنرمندان معتقدند اجرای کنسرت در خارج از کشور راحتتر از ایران است و صد البته میتواند به معرفی هنر ایرانی کمک کند. محمدرضا شجریان، کیوان ساکت، شهرام ناظری، حسین علیزاده، محمد معتمدی یا گروه کامکارها جزو فعالان برگزاری کنسرت در خارج از کشور هستند. کسانی که در طول یک سال حداقل یک بار کنسرت خارجی دارند و به کشورهای دیگر سفر میکنند. در این گزارش با داریوش طلایی، کیوان ساکت، علیرضا قربانی و محمد معتمدی درباره تاثیر اشاعه موسیقی کلاسیک ایرانی در سطح بینالمللی صحبت کردیم که در ادامه میخوانید:
کنسرت در خارج از کشور سادهتر است
محمد معتمدی در این باره میگوید که یکی دلایلش برای برگزاری کنسرت خارج از کشور به دلیل راحتی کار است و تو فقط کافی است چمدانت را ببندی و سوار هواپیما شوی تا کنسرت را برگزار کنی: من شخصاً دوست دارم در داخل هم اجرا زیاد داشته باشم ولی مشکلات سر راه زیاد است. برای گرفتن سالن و ... وقت و انرژی زیادی لازم است. از طرفی با پیشنهادهای زیادی از جشنوارههای خارجی و کشورهای دیگر مواجه هستیم که با ایمیل یا تلفن مشخص میشوند. یعنی ما از ایران میدانیم که تاریخ دقیق کنسرت چه زمانی است و فقط کافی است چمدان ببندیم و برویم! هیچ دردسر دیگری هم نداریم. این خواننده جوان کشور معتقد است او چه بخواهد و چه نخواهد در این کنسرتها، سفیر فرهنگی ایران است و باید به بهترین صورت ممکن این ماموریت را به سرانجام برساند: به هر حال خواسته و ناخواسته چنین اتفاقی میافتد و تمام کسانی که در خارج از کشور کنسرت اجرا میکنند نماینده ایران هستند. وقتی ما قبول میکنیم در خارج از ایران برای غیرایرانیها کنسرت برگزار کنیم، هم خیلی سخت است چون ما نماینده یک ملت و فرهنگ هستیم و هم شیرین است چون کسانی که در کنسرت ما در جشنوارهها شرکت میکنند تصویر درستی از کشور ما ندارند.
کنسرت خارجی جنبه تجاری پیدا کرده است
داریوش طلایی استاد مسلم تار درباره اجرای کنسرت خارج از کشور و تاثیر آن در موسیقی ایران گفته است: شکی نیست که برگزاری کنسرت در معرفی موسیقی تاثیر بسزایی دارد و از آنجایی که موسیقی مربوط به حوزه فرهنگ میشود و فرهنگ در همه جای دنیا باید حمایت شود، موسیقی ما نیز باید از همه لحاظ حمایت شود تا در نهایت فرهنگ ایرانی به خوبی به مردم جهان شناسانده شود. او ادامه داده: از آنجایی که من خودم از ابتدا در جریان برگزاری این کنسرتها در خارج از کشور و معرفی موسیقی ایرانی تلاش کردهام و فعالیتهای مختلفی در راستای معرفی موسیقی ایرانی در فرانسه همچون تدریس موسیقی، ضبط صفحه، اجرای کنسرت و کمک به هنرمندان برای اجرا در تئاتر شهر پاریس، داشتهام، اما هیچوقت وارد جریان تجاری نشدم چون اعتقاد به فعالیت فرهنگی داشتم. اما متاسفانه امروزه اجرای کنسرت جنبه بازاری پیدا کرده است و رابطهایی پیدا شدند که به این مسئله با بعد تجاری نگاه میکنند. او معتقد است اجرای کنسرت در ایران با ناهماهنگیهای زیادی همراه است: در ایران ما شاهد بودهایم که همه فعالیتها را یک نفر به تنهایی انجام میدهد و دیده شده که ۵ دقیقه قبل از کنسرت باید خواهش کرد که یک صندلی مناسب برای شما تهیه کنند و اصلاً با این موضوع حرفهای برخورد نمیشود.
هماهنگی سازمانهای مختلف در خارج برای اجرای کنسرت
علیرضا قربانی هم در اظهارنظری که سالها پیش درباره برگزاری کنسرت در خارج کشور داشت، گفته بود: برگزاری کنسرت در خارج از کشور با ایران قابل قیاس نیست. من وقتی در یک جشنواره بینالمللی در نروژ شرکت کرده بودم برگزاری این کنسرت در حالی بود که از سه ماه پیش همه اقدامات لازم صورت گرفته بود، بلیتها رزرو شده بود و همه کارهایی که قبل از برگزاری کنسرت باید انجام میشد به درستی انجام شده بود.او هم معتقد است برگزاری کنسرت خارج از کشور خیلی راحتتر است و پروسه طاقتفرسای ایران را ندارد: در ایران اول باید شعر تایید شود و بعد اماکن این اجازه را بدهد که کنسرتی برگزار شود یا نه، اما در خارج از کشور زمانی که سالنی اعلام میکند میخواهد کنسرت برگزار کند یعنی همه ابعاد را خودش پذیرفته و هماهنگیها را انجام میدهد. همه ارگانها و سازمانها با هم هماهنگ هستند و مشکلی برای اجرا وجود ندارد.
ایرانیها به خاطر دلتنگی به این کنسرتها میآیند
کیوان ساکت، نوازنده مطرح تار کشور نیز میگوید: خارجیها فقط با وجه کوچکی از موسیقی ایرانی آشنایی دارند و با اسامی محدودی در این هنر آشنا هستند و این آشنایی به چند اسم محدود میشود. او درباره برگزاری کنسرت در خارج از کشور گفته است: بخشی از کنسرتها با حمایت ارگانهای دولتی و بخشی دیگر توسط برگزارکنندههای خصوصی و غیردولتی برگزار میشود. کنسرتهای دولتی با برنامهای از پیش تعیینشده برگزار میشود و اغلب مخاطبهای محدودی دارد و عدهای خاص در این کنسرتها شرکت میکنند. استقبال از کنسرتهای خصوصی هم بستگی به اسم و آوازه هنرمندانی دارد که کنسرت برگزار میکنند. ساکت درباره استقبال ایرانیهای مقیم خارج از کشور از کنسرتها گفت: ایرانیهایی که خارج از کشور زندگی میکنند به دلیل دلتنگیهایی که به واسطه زندگی در خارج از کشور، پیدا کردهاند، مشتاقاند صدای ساز و آواز ایرانی را بشنوند و به این وسیله خاطراتشان تازه میشود و همین مسئله باعث شده استقبال خوبی از کنسرتها شود. همین استقبالها باعث شده هنرمندانی که برای اجرای کنسرت در خارج از کشور برنامهریزی میکنند دقت کافی در اجراها نداشته باشند. من چندین اجرایی را که دیدم اینطور نشان میداد که هنرمندان ما فقط میخواهند وظیفهای را از سرشان باز کنند و اثری از عشق و صفا و انگیزهای که باید در یک اجرای موسیقی ایرانی باشد وجود ندارد. او ادامه داد: خارجیها بیشتر با اسامیای که شهرت بیشتری دارند آشنا هستند. هرچند ممکن است کسی که شهرت بیشتری دارد موسیقی موجهی نداشته باشد، اما با او به علت شهرتش آشنا میشوند و الزاماً همان موسیقی را میشناسند این در حالی است که اشکال دیگری از موسیقی در کشور وجود دارد و توسط هنرمندان دیگری ارائه میشود اما خارجیها با آن آشنا نیستند.
ابتکار/ترفند جدید تبلیغاتی ستارههای خاموش؛
شایعه؛ فرصتی برای دوباره دیده شدن
صفورا فتاحی: فلان خانم بازیگر میخواهد در انتخابات مجلس نامزد شود؛ صدای آن خواننده باعث توقیف فلان فیلم شده است؛ خانم ایکس قرار است در یک فیلم آمریکایی بازی کند؛ فلان بازیگر سر صحنه یک فیلم با یکی از عوامل درگیر و او را کشت! خانم بازیگر معروف هنگام عمل جراحی به کما رفت؛ آقای فوتبالیست- بازیگر به قتل رسید؛ فلان بازیگر مرد برای همیشه ایران را ترک کرد؛ آقای هنرپیشه از همسرش جدا شدو برای رعایت تعادل بلافاصله خبر ازدواج دو هنرمند دیگر پخش میشود! و.. برخی از سینماگران انرژی زیادی صرف تکذیب حرفهایی میکنند که از اساس غلط هستند و هرگز هم مقصران اصلی مشخص نمیشوند و هر کس تقصیر را بر گردن دیگری میاندازد و در این میان همیشه پای خبرنگاران وسط کشیده میشود و هر کس از هر کجا شاکی باشد، ناراحتیاش را سر این قشر خالی میکند..در لابهلای اخبار سینمایی جمله «تکذیب میشود» را زیاد میشنویم. به همین دلیل وقتی خبرهای حوزه سینمای ایران را میخوانیم، نمیتوانیم دربست باورشان کنیم. همیشه آمادگی داریم برای این که خبری تکمیلی منتشر شود و بگوید خبر قبلی درست نبوده و صحیحش این است که... .
یکی از عجیبترین شایعههای این سبکی، انتشار خبر ازدواج یکی از بازیگران سینما با یک فوتبالیست ملی پوش بود. در بین سوپراستارهای مرد، یک نفر رکورددار جدال با حاشیهها و شایعههاست. نکته جالب درباره این شخص که در مقایسه با سالهای قبل بسیار کم کار شده، این است که حتی خبرهای صحیح مربوط به او هم پس از چندی تکذیب شدهاند!
سینمای ایران، پر از این شایعه هاست. کافی است هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید، به سایتهای سینمایی و برخی نشریات سری بزنید تا با سیل شایعههای جدید روبرو شوید. اما چه کسانی و چرا این شایعهها را میسازند؟
از نگاه آسیب شناسی رفتاری، شایعه مطلبی است که دور از واقعیت بوده و یا با آن فاصله داشته باشد و یا اینکه چندین برابر واقعیت بزرگنمایی گردد. بنابراین در بررسی شایعه میتوان گفت شایعات یا اساسا کذب هستند یا واقعیت ذره بینی میباشند که در جامعه توسط افرادی تولید و پخش میشوند که با هدف مشخص اقدام به این کار میکنند.
یکی از تفریحات شایعهسازان سرک کشیدن به زندگی خصوصی ستارهها و انتشار اخبار جعلی در مورد آن هاست به گونهای که گاهی آدم از شنیدنش شاخ درمی آورد. به محض اینکه مهر تکذیب روی یک شایعه میخورد، شایعه سازان دست به کار میشوند و خودشان را برای تولید یک شایعه جدید آماده میکنند. در این مطلب به بررسی دلایل تولید شایعهها و حاشیههایی پرداخته ایم که مورد توجه شایعه سازان قرار گرفتهاند؛ شایعههایی که گاهی هدف دارند و گاهی فقط به قصد تفریح، شوخی و خنده منتشر میشوند.
شایعهها همیشه در مورد هنرمندان، ورزشکاران و آدمهای مطرح جامعه وجود داشته است. حتی میشود گفت شایعه، به نوعی بهای شهرت و مطرح بودن است اما فقط خود هنرمند یا فرد مطرح نیست که آزرده میشود بلکه گاهی بیش از او، خانواده و اطرافیانش آسیب میبینند. چه بسا خیلی از زندگیها به دلیل همین شایعههای بی پایه و اساس از هم پاشیده است.به گفته کارشناسان دو عامل باعث تولید و نشر شایعه میشود؛ «ابهام» و «اهمیت».
در اینکه عده معدودی از ستارههای ما بیش از حد ظرفیت شان در معرض توجه قرار گرفته اند، شکی نیست اما نمیتوان به این بهانه، با شایعه سازیهای ناجوانمردانه، زندگی آنها و خانواده شان را هدف گرفت. میتوان و باید با اطلاع رسانی درست و شفاف، «ابهام» اخبار و گزارشهای مربوط به سینمای ایران را کاهش داد. البته در این میان مردم هم نقش بسزایی دارند. آنها نباید جذب حواشی بشوند و باید این را بدانند که بسیاری از این شایعهها نه تنها کمکی به شهرت هنرمند محبوبشان نمینماید بلکه ممکن است او را دچار دردسرهای فراوانی کند. خیلی از هنرمندان به دلیل همین شایعههای واهی و کذب از خانواده هایشان جدا و حتی گوشه نشین شدهاند یا برای مدتی کار و جایگاه شان را از دست دادهاند.
بازی با آبروی یک نفر در شان و مرام مردم هنردوست نیست.بماند که این روزها شاهد اتفاقات عجیبی در عرصههای هنری به خصوص سینما هستیم.برخی هنرپیشهها پس از مدتی حضور متوالی در فیلمها و سریالهای مختلف در سطوح کیفی گوناگون،از راههای غیر معمول و نامتعارف اقدام به خبرسازی و مطرح کردن نام خود خصوصا در دنیای مجازی و سپس تکذیب همان اخبار مینمایند.
در واقع این حاشیهها ،چه خوب وچه بد در همه جای دنیا وجود دارد ولی این روزها حاشیه سازی تبدیل به یکی از ترفندهای تبلیغاتی برای برخی هنرمندانی شده که کارشان در حد کافی، توان آن را نداشته که نامشان را بر سر زبا نها بیندازد.روزگاری شده که هر امکانی به هر شکلی حتی با شرایط خاص،خود به خود برای برخی از اهل هنرکه کارنامهی قوی و پرباری ندارند، تبدیل به یک غنیمت بزرگ میگردد.این اتفاقات از شایعه ازدواج شخص و سپس رد آن گرفته تا پریدن وسط زمین فوتبال و مختل کردن بازی را شامل میشود.
در همین زمینه ابوالفضل ذوالفقاری،جامعه شناس،در گفت وگو با خبرنگار ابتکاردلایل تولید شایعات و دامن زدن به آنها را این گونه عنوان کرد:«به طور کلی وقتی اطلاع رسانی شفاف در جامعه وجود ندارد،فضا برای تولید و پخش شایعات باز میشود.افرادی که دارای شهرت و بعضاً محبوبیت هستند،دائماً روی استیج و در صحنه هستند و مردم آنها را زیادتر از هر کس دیگری میبینند.همین امر سبب تمرکز توجهات بر روی آنها شده و زمینه تولید شایعات فراهم میشود.در این بین یک سری مطبوعات و مجلات زرد و سطح پایین هم برای بالا بردن تیراژبه چنین اخبار نادرستی دامن میزنند تا بلکه فروش خود را بالا ببرند.اینها سرمنشا بیشتر این شایعات هستند و عموماً عکس هنرمند مورد نظر را هم برای جلب هر چه بیشتر توجه مخاطب روی جلد میاندازند. این آسیب شناس علوم اجتماعی معتقد است وقتی مردم کمتر به حقایق دسترسی داشته باشند آنوقت شایعات جانشین واقعیت ها میشوند بنابراین فقط وظیفه رسانه تصویری مثل صدا و سیما نیست که با شایعات مقابله کند بلکه همه رسانهها و مردم باید در مقابله با شایعه حرکت کنند. جای شگفتی نیست که اینگونه شایعات اغلب مشتریان پروپاقرصی دارد که مشتاقانه آنها را میخوانند، باور میکنند و به اشتراک میگذارند. هیچ کس از محتوای تکراری و کسالت بار خوشش نمیآید. برای همین است که اخباری از این دست که به نظر هیجان انگیز و جذاب میآیند بازار داغی دارند. مشکل از آنجا آغاز میشود که این همه اشتیاق برای باور یک شایعه و بازنشر آن معمولا میتواند هر تلاشی برای اثبات واقعیت را خنثی کند.”
اعتماد/پاي صحبت ر. اعتمادي
اسير تنگنظري برخي در جامعه ادبي شديم
برخي او را از تاثيرگذارترين چهرههاي رمان عامهپسند در چهار دهه اخير ميدانند. از جمله كتابهاي مشهورش كه به چاپهاي فراواني رسيدند ميتوان به «آبي عشق» و «شب ايراني» اشاره كرد. ر. اعتمادي كار خود در زمينه فعاليتهاي مكتوب را با خبرنويسي در روزنامه اطلاعات آغاز كرد و پس از چند سال رمانهايش پاي ثابت پاورقيهاي همان روزنامه شدند. پاورقيهاي او با استقبال فراواني از سوي خوانندگان مواجه ميشد. در ادامه مجله «جوانان» را زيرنظر موسسه اطلاعات سردبيري كرد كه به ركورد جالب ٤٠٠ هزار نسخه رسيد. (اين ركورد پس از سالها هنوز هم در ايران دستنخورده باقي مانده است.) به نظر او: «روزنامهنويسي امروز ايران با وجود تلويزيون، ماهواره و راديو و شبكههاي مجازي مطلقا محلي از اعراب ندارد!» با رجبعلي اعتمادي كه مخاطبان رمان در ايران او را با نام «ر. اعتمادي» به خاطر ميآورند، گفتوگو كرديم.
شما در سالهاي قبل از انقلاب يك روزنامهنگار با سابقه به حساب ميآمديد كه بعدا به نوشتن رمان روي آورد. آيا به جز حرفه نويسندگي به كار ديگري مشغوليد يا همچنان سرگرم نوشتن هستيد؟
به نظرمن نويسندهها دو دستهاند: يكي نويسندگاني كه اصلا حرفه ديگري دارند اما در كنار كار اصليشان رمان هم مينويسند و ديگر نويسندگان كه هميشه كارشان نويسندگي است. شخصا جزو نخستين نويسندگان ايراني بودم كه هم در روزنامهنگاري و هم در داستاننويسي حرفهاي شدم و امروز هم تنها كاري كه انجام ميدهم نويسندگي است.
ميخواهم نظر شما را در مورد مفهوم واژه عامهپسند بدانم. تا به حال شده از به كار بردن اين واژه در مورد كتابهايتان احساس بدي به شما دست دهد؟
راستش بله. يكي از مشكلات ما در جامعه ادبي اين است كه با توجه به مخاطبان فراوان بخشي از رمانهاي موجود (چه قبل و چه بعد از انقلاب)، امثال من اسير تنگنظريهاي برخي افراد همين جامعه ادبي شديم. تا آنجا كه هر كسي بدون خواندن حتي يكي از كتابهاي ما به خود اجازه اظهارنظر در مورد كارمان را ميدهد.
درسال ٧٠ وزارت ارشاد وقت، به تمامي رمانهايي كه همه را قبل از انقلاب نوشته بودم مجوز چاپ داد. با وجود آنكه عدهاي ميگفتند اين كتابها فاسدكننده و مخرب است، حتي يك سطر از آنها هم كم و زياد نشد!
شما آثار خودتان را در كدام يك از ژانرهاي ادبيات قرار ميدهيد؟
من عاشقانه نويسم. از سال ٤٥ اين حس در من گسترش پيدا كرد كه رمان عاشقانه بنويسم چرا كه عشق مفهومي ابدي است. چه در اروپا، چه در امريكا و چه در ايران خودمان رماني بنويسيد كه در آن ردپايي از عشق نباشد آن رمان فراموش خواهد شد.
آيا كتابي از شما به زبانهاي ديگر هم ترجمه شده؟
من قراردادي با يك ناشر آلماني در رابطه با ترجمه كتاب «ساكن محله غم» امضا كردم. اين كتاب مربوط به دهه ٤٠ است. ناشر اين كتاب را به آلماني ترجمه كرد. اين خانم هم ناشر بود و هم چاپخانه داشت. در آن سالها گروهي با عنوان «بادرماين هوف» در آلمان اقدامات تروريستي انجام ميداد و با اين خانم مشكل داشت. دريك روز تعطيل كه اين خانم سر كار رفته بود، گروه مذكور در دفتر نشر بمب كار گذاشت و خانم ناشر و كارگرانش را كشت. امروز هم ديگر اين امكان مالي را ندارم كه مثلا١٠ميليون براي ترجمه انگليسي كتاب بپردازم تا به زبانهاي ديگر ترجمه شود. البته خانمي در امريكا با من صحبت كرده كه بتواند اين كتاب را ترجمه كند. بايد ببينيم در آينده چه ميشود...
الان هم مشغول نوشتن كتابي هستيد؟
بله. در حال حاضر مشغول نوشتن يك رمان نو هستم كه در آن مراحل مختلف عرفان ايراني را آوردهام. آنچنان مسحور اين رمانم كه گاهي غذا خوردن را فرموش ميكنم. اين كتاب «سفر عشق» نام دارد.
اعتماد/اتوبوس اكرانهاي بدون برنامه تمام ميشود؟
چقدر اكران شدن مساله است
شراره داودي/ عدم تناسب توليد و پخش در سينماي ايران از مشكلات قديمي اين حوزه به حساب ميآيد، ما در طول سال فيلمهاي زيادي را توليد ميكنيم كه از اين ميان در بهترين حالت دستكم نيمي فرصت اكران پيدا ميكنند. هرچند طي يك سال گذشته با اضافه شدن بخش هنر و تجربه به چرخه اكران سينما، برخي فيلمهايي كه شايد اكران شدنشان محال به نظر ميرسيد و سالها در كمد كارگردان و تهيهكنندگانشان مانده بودند، روي پرده نقرهاي آمدند و فرصت ديده شدن را پيدا كردند.
معمولا آثار سينمايي در زمان اكران به سرگروهي سينماها به نمايش در ميآيند و توزيعكنندههاي آثار سينمايي براي نمايش فيلمها با يكي از پنج سينماي سرگروه قرارداد ميبندند و توليدات خود را از اين طريق به مرحله اكران ميرسانند. سينماهاي سرگروه اكران فيلمها، ازجمله مهمترين سالنهاي سينماي كشور هستند.
در آييننامه شوراي صنفي نمايش در سال ۹۴ قرار بر اين بوده كه در هر دوره پنج فيلم با سرگروه و يك فيلم به صورت آزاد اكران شود؛ اتفاقي كه عملا در اين روزها نميافتد و شايد دليل آن را بتوان در ظرفيت اكران سينماي ايران جستوجو كرد.
در اين ميان براي اينكه آثار مختلف به اكران برسند، برنامههايي چون اكرانهاي خارج از نوبت و بدون سرگروه رونق گرفتهاند، اما برخي از اين شرايط ابراز نارضايتي دارند و اين روند را فيلمسوزي آثار مختلف ميدانند.
«پدر آن ديگري» ميماند
در حالي كه تنها ۲۰ روز از اكران عمومي فيلم «پدر آن ديگري» به كارگرداني يدالله صمدي ميگذرد، اما خبرهايي مبني بر پايان اكران اين اثر و شروع فيلم «در مدت معلوم» به كارگرداني وحيد اميرخاني به گوش ميرسيد تا غلامرضا فرجي در اين زمينه توضيحاتي دهد: «بر اساس قراردادي كه اين فيلم با شوراي صنفي نمايش به ثبت رسانده است ميزان كف فروش تعيينكننده است و طبق آيين نامه اين شورا نميتوان تاريخ اكران فيلم بعدي را اعلام كرد. ميزان كف فروش فيلمها روزهاي دوشنبه هر هفته در شورا مورد بررسي قرار ميگيرد و تصميمگيري ميشود و تا زمانيكه «پدر آن ديگري» به كف فروش نرسد، اكران آن در گروه سينمايي استقلال ادامه خواهد داشت.»
«شاهزاده روم» نيمميلياردي شد
شاهزاده روم، انيميشن بلندي است كه به خوبي نشان داد ظرفيت سينماي كودك به قدري است كه با پرداختن به آن ميتوان انتظار فروش بالا داشت و با توليد فيلمهايي در اين زمينه كه تاكنون به آنها بيتوجهي شده است، ميتواند خانوادهها را با سينما آشتي دهد. اين اثر سينمايي در هفته دوم اكران خود از «چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت» با يك هفته اكران بيشتر، پيشي گرفته و پس از فيلم «محمد رسولالله» در رتبه دوم فروش هفتگي فيلمهاي سينماي ايران قرار گرفت. نكته جالب در فروش اين فيلم، ميزان فروش هفتگي آن است. «شاهزاده روم» توانسته در هفته دوم اكران خود ۲۲۰ ميليون تومان بفروشد و در اكران كمتر از دو هفتهاي خود، نيمميليارد تومان فروش داشته باشد تا بدون شك آن را پديده فروش سه ماهه سوم سال بدانيم. اما در اين ميان اخباري به گوش ميرسد كه برخي پخشكنندهها از فروش بالاي اين فيلم نگران شدهاند و شروع به اعمال فشار به شوراي صنفي نمايش براي كم كردن سالنهاي فيلم كردهاند. در اين صورت و در زمانيكه گيشه چندان روزهاي خوبي ندارد و تعدد فيلمها هم بسيار بالاست، شايد بهتر باشد اين فيلم علاوه بر اينكه روي اكران باقي ميماند، تعداد سينماهاي بيشتري را هم داشته باشد و به شهرهاي ديگر كشور نيز سفر كند.
«حكايت عاشقي» اكران نشد كه فيلمسوزي نشود
غلامرضا موسوي كه اين روزها فيلم «چهارشنبه خون به پا ميشود» را در گروه آزاد بر روي اكران دارد، از اين وضعيت ابراز نارضايتي كرده بود و در گفتوگو با ايسنا اين روند را فيلمسوزي آثار دانسته بود. او تاكيد كرده بود كه با اين شرايط هر فيلم تنها در دو يا سه سانس امكان نمايش پيدا ميكند و از همين رو با مخاطب نيز نميتواند ارتباط خوبي برقرار كند و وقتي اثري فروش نداشته باشد، سرمايهگذاران آن كه معمولا نيز خصوصي هستند، زيان مستقيم ميبينند. او همچنين از شوراي صنفي نمايش خواسته بود كه جلوي اين كار را بگيرد و ديگر اجازه ندهد كه فيلمي در گروه آزاد اكران شود.
شايد بعد از گفتن اينحرفها بود كه شوراي صنفي نمايش جلوي اكران فيلم «حكايت عاشقي» به كارگرداني احمد رمضانزاده آنهم دو روز مانده به اكران را بگيرد و غلامرضا فرجي در صحبتهايي بگويد: «تعدد فيلم در پرديسها زياد بود و شورا تصميم گرفت «حكايت عاشقي» را فعلا اكران نكند تا هفته آينده در اين باره تصميمگيري شود.»
فيلمسوزي نداريم
غلامرضا فرجي ميگويد: «در گروه آزاد و در ۶ ماه اول سال هيچ فيلمي اكران نميشود و در ۶ ماه دوم سال بر اساس آيين نامه و با درخواست توزيعكننده و تاييد كارگردان و تهيهكننده فيلم متقاضي، شاهد نمايش آثار در گروه آزاد هستيم. با اينحال در نيمه دوم امسال آثاري از جمله انيميشن «شاهزاده روم» و «چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت» در گروه آزاد اكران شدند كه اتفاقا اين آثار معادلات و نگاه مرسوم درباره گروه آزاد را مبني بر اينكه فيلمهاي نمايش داده شده در اين گروه مخاطب ندارد برهم زد و استقبال از اين دو فيلم قابل توجه است.»
سخنگوي شوراي صنفي نمايش، فيلمسوزي در اكران آثار سينمايي را قبول ندارد و ميگويد اين شورا بر اساس آييننامه تصميم گرفته و عمل ميكند.
سه فيلم تازه
هفته گذشته سه فيلم سينمايي «ناهيد»، «شيفت شب» و «اين سيب هم براي تو» اكران شدند. فيلم «ناهيد» ساخته آيدا پناهنده در گروه «كورش»، فيلم «اين سيب هم براي تو» به كارگرداني سيروس الوند در گروه اريكه ايرانيان و «شيفت شب» كار نيكي كريمي در گروه سينما آزادي اكران شدند؛ سه فيلمي كه به گفته غلامرضا فرجي اكرانشان ربطي به گروه آزاد ندارد و ادامه اكران آنها به ميزان كف فروش بستگي دارد.
البته جايگزين شدن فيلم «ناهيد» به جاي «ارغوان» نيز بدون حاشيه نبود، كيوان عليمحمدي و اميد بنكدار از همان ابتداي اكران تمركز اصليشان را روي پرديس كورش و جذب مخاطب در سرگروهشان گذاشتند و با استفاده از بازيگران فيلم و ديگر چهرههاي هنري سعي در تبليغ فيلم داشتند و حتي در سينما به بليتفروشي نيز مسغول شدند. از همين رو فروش فيلم در سينما كورش بالا بود و با كف قرارداد هفته سوم هم اكران اين فيلم بايد ادامه پيدا ميكرد. اما در صورت مرتكب شدن يك تخلف شوراي صنفي نمايش راي به پايان اكران اين فيلم در سينماي سرگروهش بدهد. طبق قانون شوراي صنفي بليت فروشي و تبليغات فيلمها در سينماي سرگروه در هفتههايي كه كف فروش محاسبه ميشود، ممنوع است و سازندگان «ارغوان» در هفتههاي ابتدايي از چهرههايي چون آزاده صمدي و مهتاب كرامتي براي حضور در پرديس كورش دعوت كردند تا نتيجه آن شود كه ارغوان زودتر از زمان ممكن از سينماي سرگروه كنار گذاشته شود.
ترافيك آثار سينمايي
«محمد رسولالله»، «شاهزاده روم»، «چهارشنبه ١٩ ارديبهشت»، «پدر آن ديگري»، «ماهي سياه كوچولو»، «جامهدران»، «ارغوان»، «چهارشنبه خون به پا ميشود»، «بازگشت لوك خوششانس»، «شيفت شب»، «ناهيد»، «اين سيب هم براي تو» فيلمهايي هستند كه اين روزها در سينماهاي كشور و تهران اكران شدهاند، در كنار اين تعداد، فيلمهاي اكران شده در گروه هنر و تجربه هم هستند و با انبوهي از آثار اكران شده در سينما روبهرو ميشويم كه برخي در جشنواره سال قبل مورد تحسين قرار گرفتهاند و برخي جزو آثار چند سال قبل سازندگانشان هستند. البته در ميانشان اثري كه پروانه نمايش ويديويي دارد و حالا در سينما اكران شده نيز ديده ميشود. «بازگشت لوك خوششانس» در قالب تلهفيلم و با مشاركت بخش خصوصي حاضر ميشده، اما پس از مدتي مجوز پروژه سينمايي ميشود و از آنها ميخواهند كار را زودتر تمام كنند تا به اكران برسد. شايد دليل اين امر را بتوان در اين نكته پيدا كرد كه آثار اكران شده در سينما در شبكه نمايش خانگي اقبال بيشتري نسبت به آثار صرفا ويديويي دارند.
با در نظر گرفتن اين شرايط كه ماههاي منتهي به روزهاي جشنواره كه برخي از فيلمسازان در حال آمادهسازي آثار خود براي اين رويداد سينمايي هستند، برخي ديگر براي اكران فيلمهايشان كه در بهترين حالت سال گذشته در كشور توليد شده هستند، در ليست انتظار قرار دارند. با نگاهي به فيلمهاي سال قبل جشنواره فيلم فجر، دستكم ۱۵ فيلم را ميتوان نام برد كه هنوز شرايط اكران را به دست نياوردهاند و تعدادي از آنها حتي اميدي براي اكران هم ندارند، با اين حال نام برخي آثار مدتي است كه بر زبانها افتاده و كمپينهاي تبليغاتي كارشان را شروع كردهاند. از اين جمله ميتوان به «من سالوادور نيستم» منوچهر هادي اشاره كرد كه با وجود اعلام اكران از هفته پاياني آبان، شرايط مبهمي دارد و به گفته كارگردان با اينكه زمانشان از دست ميرود، اما سكوت ميكنند و منتظر ميمانند.
اطلاعات/برگزیدگان هشتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد معرفی شدند
سرویس فرهنگی ، هنری : برگزیدگان و شایستگان تقدیر هشتمین دوره جایزه ادبی «جلال آلاحمد» معرفی شدند.
در مراسم پایانی این جایزه که ۳۰ آبان در تالار وحدت تهران برگزار شد، سرانجام در بخش رمان، «پاییز فصل آخر سال است» نوشته نسیم مرعشی و «دختر لوتی» اثر شهریار عباسی به صورت مشترک برگزیده شدند.
در بخش مجموعه داستان که برگزیده نداشت، «آیا بچههای خزانه رستگار میشوند» نوشته مهدی اسدزاده و «نگهبان تاریکی» نوشته مجید قیصری تقدیر شدند.
همچنین در بخش نقد ادبی، دو کتاب «روایتشناسی کاربردی» تالیف علی عباسی و «کلک خیالانگیز» اثر ابوالفضل حری مورد تقدیر قرار گرفتند. این بخش هم برگزیده نداشت.
اما در بخش مستندنگاری «آب هرگز نمیمیرد» نوشته حمید حسام برگزیده و «تو در قاهره خواهی مرد» نوشته حمیدرضا صدر شایسته تقدیر شد. در مراسم هشتمین دوره جایزه جلال آل احمد، علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، نیز ضمن حضور در این مراسم در سخنانی با اشاره به این نکته که "جایزه ادبی جلال آل احمد مهم ترین رویداد فرهنگی است” گفت: "با توجه به اینکه این جایزه با حاشیه هایی همراه بوده، اما ساختار اجرایی آن به جایگاه اعتبار جلال رسیده است”.
به گفته علی جنتی "یکی از اهداف مهم این جایزه، رویداد متفاوت و غیر کلیشه ای آن است و در واقع اعتبار جایزه ادبی جلال حسن اعتماد و مشارکت اهل قلم و منتقدان را نشان می دهد”. طبق وعده ای که پیش از این داده شده بود، جایزه «جلال آل احمد» که با اهدای ۱۱۰ سکه به برگزیدگانش گرانترین جایزه ادبی کشور شناخته می شد، با کاهش حدود ۷۰ درصد از این مبلغ، در این دوره ۳۰ سکه به برگزیدگانش که پر شمار هم نبودند اهدا شد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به این نکته که "وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای قدرشناسی از همراهی برای برگزاری این رویداد فرهنگی اعلام میکند ره آوردهای ارزشمند این حرکت باید برای گسترش اندیشهها پر بارتر شود” اظهار داشت: "جایزه ادبی جلال آل احمد ظرفیت تبدیل به جایزه بین المللی را دارد”.
علی جنتی در این مراسم از دست اندرکاران این جایزه بزرگ ادبی و ملی خواست که این جایزه بزرگ ادبی را به دیگر کشورهای فارسی زبان تسری دهند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر این باور است که "بین المللی شدن جایزه جلال در میان فارسی زبانان جهان می تواند به رونق ادبیات فارسی و ادبیات داستانی بیفزاید”.علی جنتی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه "جلال درد انسانیت داشت” گفت: "ادبیات جلال جذاب و متفاوت و توان فکری اش فراتر از زمانه بود. جلال با ادبیات خاص خود توانست نویسندگان را به میان مردم دعوت کند”.
جنتی با اشاره به اینکه "جایزه ادبی جلال باید مانند شخصیت جلال با سعه صدر برگزار شود” اظهار داشت: "فضای فرهنگی کشور درگیر تک صدایی نیست و به ذائقه ها هم توجه دارد و این جزء سیاست های فرهنگی دولت تدبیر و امید است”.
جنتی در پایان سخنانش تاکید کرد: "کتاب های بزرگ دینی و تاریخی که سرآمد آنها قرآن کریم است برخوردار از روایات و داستان بوده و در واقع ادبیات داستانی تاثیرگذارترین آثار بر روی مخاطب است”.
لازم به ذکر است در مراسم اختتامیه هشتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد، مهدی قزلی، دبیر اجرایی هشتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد، نیز طی سخنانی ضمن اعلام این خبر که از سال آینده جایزه ادبی جلال آل احمد در میان کشورهای فارسی زبان به شکل بین المللی برگزار خواهد شد گفت : "ظرفیت فرهنگی گسترده ای در میان کشورهای فارسی زبان با ما وجود دارد، به همین دلیل بنیاد شعر ادبیات داستانی تلاش می کند تا با برگزار کردن این جایزه به صورت بین المللی نام جلال را در آسمان فارسی زبانان طنین انداز کند”.
دبیر اجرایی هشتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: "اجرای جایزه ادبی جلال با اعتماد وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراهی معاونت فرهنگی این وزارتخانه همراه بوده و برگزاری آن در امتداد صراحت، صمیمیت و شفافیت است”.
وی با اشاره به این که جلال آل احمد یک نام بزرگ با یک هویت تاریخی روشن است، تصریح کرد: "بصیرت و روشنفکری برای همه ما واژه های آشنایی است و ما با این واژه ها انقلاب کردیم و با اعتقاد به این واژه ها از نظام اسلامی و قانون اساسی آن پاسداری کردیم”.
جایزه جلال آل احمد به عنوان بزرگترین جایزه ملی و ادبی در تیرماه سال ۱۳۸۴ و در آخرین سال دولت هشتم به تصویبِ شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید. بر اساس آئیننامه تاریخ دوم آذر ماه هر سال – به یادِ سالروز تولد جلال آل احمد- برای تاریخ اختتامیه این جایزه انتخاب شد. سرانجام اولین دورهٔ جایزه در سال ۱۳۸۷ برگزار شد. تاکنون هفت دوره از این جایزه برگزار شده و دوره پیش رو هشتمین دوره این جایزه بود که در روز شنبه در تالار وحدت برگزار شد.
برخی از چهره های داوران جایزه جلال آل احمد عبارتند از: محمدرضا بایرامی، عباس پژمان، حسین فتاحی، کورش علیانی، گلعلی بابایی، مسعود کوثری، دکتر مریم حسینی، دکتر محمدرضا سنگری، دکتر محمدسرور مولایی، فیروز زنوزی جلالی، داوود غفارزادگان، محمدجواد جزینی.
اطلاعات/جنتی: هنر ایران را بیش از گذشته به جهان معرفی می کنیم
پیش نمایش آثار فریده لاشایی در نمایشگاهی با عنوان "در جست و جوی گمشده” با حضورعلی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جمعی از هنرمندان،علی مرادخانی معاون وزیر در امور هنری، مدیران گالری ها و میهمانان خارجی عصر جمعه ۲۹ آبان در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی موزه هنرهای معاصر تهران، در این نمایشگاه مجموعه ای از آثار دوره های گوناگون فعالیت هنری فریده لاشایی در کنار آثار هنرمندان ایرانی و خارجی گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش گذاشته شده است و افتتاحیه عمومی نمایشگاه نیز شنبه ۳۰ آبان ، ساعت ۱۸ در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد.
علی جنتی؛ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دیدار از این نمایشگاه با اشاره به اهمیت نمایشگاه "در جست وجوی گمشده” گفت: فریده لاشایی از هنرمندان تاثیرگذار در رده بسیاری از هنرمندان مطرح جهانی است و این نمایشگاه با توجه به اینکه آثار این هنرمند را از مراکز و مجموعه های گوناگون گردآوری کرده حایز اهمیت است.
جنتی همچنین با اشاره به تاثیر برجام گفت: بی تردید برجام در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و از جمله در حوزه فرهنگ و هنر تاثیرگذار است و می تواند زمینه هایی را برای توسعه فرهنگ و هنر و تعامل بین المللی فرهنگ و هنر فراهم کند و ما امیدواریم بتوانیم هنر ایران را بیش از گذشته در جهان معرفی و مطرح کنیم.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به تفاهم نامه موزه هنرهای معاصر تهران با بنیاد فرهنگی پروس آلمان اشاره کرد و گفت: این تفاهم نامه بیانگر آن است که فرصتهایی برای تعامل هنری فراهم است و کشورهای دیگری از جمله ایتالیا نیز خواستار آثاری از موزه هنرهای معاصر و تعامل و ارتباط فرهنگی هستند. مجید ملانوروزی؛ سرپرست موزه هنرهای معاصر تهران در مراسم پیش نمایش آثار فریده لاشایی گفت: موزه هنرهای معاصر تهران در راستای برنامههای هنری معاصر گام بر می دارد و امروز نقش یکی از مهمترین هنرمندان ایران را گرامی داشته است. ملانوروزی در ادامه افزود: یکی از ویژگی های این نمایشگاه استفاده از نمایشگاهگردان مهم اروپایی؛ «جرمانو چلانت» است و فریار جواهریان نمایشگاه گردان دیگر نمایشگاه است که قبلا تجربه نمایشگاه باغ ایرانی را در موزه هنرهای معاصر تهران داشته است. امیدوارم چیدمان نمایشگاه هنرمندان و علاقهمندان را با یک نگاه تازه در کیوریتوری آشنا کند و مقدمه ای باشد تا موزه هنرهای معاصر تهران کار خود را با نمایشگاه گردانهای جهانی ادامه دهد. مدیرکل هنرهای تجسمی با قدردانی از گروه برگزار کننده نمایشگاه "در جست و جوی گمشده” و بانک گردشگری به عنوان حامی مالی نمایشگاه گفت: حضور بانک ها و بنگاههای اقتصادی در حوزه هنر میتواند به رونق اقتصادی هنر و توسعه هنرهای تجسمی کمک کند. جرمانو چلانت؛ مدیر بنیاد پرادا و نمایشگاه گردان نمایشگاه "در جست و جوی گمشده” نیز در این مراسم با قدردانی از موزه هنرهای معاصر تهران گفت: وجود هنرمند؛ فریده لاشایی باعث وجود این نمایشگاه است و در کنار آن آثار هنرمندان ایرانی به نمایش گذاشته شده است.
چلانت افزود: امیدواریم راه برای من و دیگران برای همکاری با موزه هنرهای معاصر تهران باز شود. هر نمایشگاهی که گردآوری و برگزار کردم چیزی به من آموخته است و این نمایشگاه نیز مستثنی نیست و نمایشگاه "در جست و جوی گمشده” نیز چیزهایی به من یاد داده است. فریار جواهریان؛ نمایشگاه گردان این مجموعه نیز در این مراسم گفت: این برای من رویایی بود که چنین نمایشگاهی را با یک نمایشگاه گردان جهانی در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار کنیم و امروز این رویا به واقعیت رسیده است. جواهریان با قدردانی از مجید ملانوروزی و احسان آقایی؛ سرپرست ومشاور هنری موزه هنرهای معاصر تهران گفت: امیدوارم این روش ادامه پیدا کند و نمایشگاه گردان های جوان نمایشگاه یک هنرمند را در کنار آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران برگزار کنند و نمایشگاه هایی از آثار هنرمندانی مانند ناصر عصار، محسن وزیری مقدم و منیر شاهرودی فرمانفرمایان برگزار شود.
جواهریان افزود: گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران سرمایه مهمی است که همه ما به آن افتخار می کنیم. در کشورهای دیگر موزه ها کمتر از یک چهارم بودجه خود را از دولت می گیرند و بقیه بودجه های آنها را بانیان و حامیان هنر تامین می کنند و امیدوارم بانیان و حامیان هنر به موزه هنرهای معاصر تهران کمک کنند تا ساختمانی در شأن گنجینه موزه داشته باشیم. در پیش نمایش آثار فریده لاشایی هنرمندانی از جمله بهمن فرمان آرا، پری صابری، قباد شیوا، فرح اصولی،گیزلا وارگا سینایی،داود حیدری،ابراهیم حقیقی،حافظ میر آفتابی، علی شیرازی، محمد حسین عماد، مدیران گالریها و میهمانان خارجی حضور داشتند. در نمایشگاه "در جستوجوی گمشده” ۱۳۰ اثر از زنده یاد فریده لاشایی در زمینه نقاشی، شیشه، طراحی، ویدئوآرت و … در کنار ۴۰ اثر از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درآمده است. در همین راستا نشست یک روزهای با حضور هنرمندان، منتقدان و صاحب نظران ایرانی و خارجی ، یکشنبه اول آذر از ساعت ۱۴ تا ۲۰ در سالن اجتماعات موزه برگزار میشود. در این همایش خانم کاترین دزگر رئیس موزه گنت بلژیک با عنوان”زیبایی شناسی ظریف،اخلاق محکم”وخانم ونیشیا پورتررئیس بخش هنرمعاصر کشورهای اسلامی موزه بریتیش میوزیوم در باره آخرین اثر فریده لاشایی بر اساس "فجایع جنگ” اثر فرانسیسکو گویا سخنرانی خواهند کرد. همچنین خانم ها مدیا فرزین منتقد هنری از نیویورک و مرجان تاجدینی مورخ هنر وهمچنین خانم فریار جواهریان دبیر نمایشگاه و جرمانو چلانت مدیر هنری بنیاد پرادا و دبیر نمایشگاه در گفت وگو با همدیگر در مورد آثار به نمایش در آمده بحث و گفتگو خواهند کرد. نمایشگاه "در جستوجوی گمشده” از ۳۰ آبان به صورت رسمی افتتاح شد و تا ۷ اسفند امسال میزبان علاقه مندان به هنر است.
ایران/گفتوگو با مجید اسماعیلی کارگردان فیلم سینمایی ماهی سیاه کوچولو
با دغدغه های اجتماعی تاریخ مصرف دار میانه ای ندارم
احمد محمد اسماعیلی
مجید اسماعیلی پیش از ساخت آثار بلند سینمایی، ساخت فیلمهای تلویزیونی و مستند را در کارنامه کاریاش دارد. «ماهی سیاه کوچولو» که در بخش نگاه نو سی و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، تجربه جدیدی برای این کارگردان جوان به حساب می آید زیرا این فیلم، فیلم کم شخصیتی است و به کارگردان این فرصت را میدهد که روی شخصیتها مکث و تمرکز بهتری داشته باشد. حضور در جنگل برای روایت داستان این فیلم، آن را از اغلب فیلمهای این سالها که دو سه تا شخصیت در یک آپارتمان کم مساحت مدام با هم حرف میزنند متمایز میکند. حضور مریلا زارعی بعد از نقش تحسین شدهاش در فیلم شیار 143 در قالب یک نقش خاکستری چالش بزرگی به نظر میرسد. شعار تبلیغاتی فیلم به این مضمون «خشم شما را در مرداب نفرت غرق میکند، راه پیروز شدن احترام است.» شاید کلیدواژه ورود به جهان این فیلم سینمایی باشد. با مجید اسماعیلی درباره حس و حال و فضای فیلمش گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
٭٭٭
ë آیا به ساخت فیلم در محیطهای طبیعی علاقه دارید؟
به موضوع و سوژه فیلم بستگی دارد. اگر سوژهای مربوط به مسائل شهری باشد طبیعی است فیلم شهری میسازم. هیچ وقت این طور عمل نکردم که در شروع کار، طبیعت را انتخاب کنم و بعد بروم براساس آن فیلمنامه بنویسم، البته تا به حال هشت فیلم ساختهام که لوکیشن شش تایش در دل طبیعت بوده است.
ë اغلب فیلمهای ورنر هرتزوک هم در دل طبیعت ساخته شده. چقدر به سبک کاری این نوع فیلمسازان طبیعتگرا علاقه دارید؟
فقط بعضی از فیلمهای طبیعت محور ایرانی و خارجی را دوست دارم.
ë روند حضورتان در طرح «ماهی سیاه کوچولو» چگونه شکل گرفت؟
طرح و سوژه ساخت چنین فیلمی از سوی محمدرضا شفیعی و علی طالب آبادی به من پیشنهاد شد. سوژهای که فضایی متفاوت و تأکید بیشتری روی واقعه تاریخی آمل در سال 1360 داشت. بعد از اینکه این پیشنهاد به من ارائه شد چون سابقه همکاری با علی طالب آبادی را داشتم، شرط هایم را برای حضور در این طرح به عنوان کارگردان و انجام تغییراتی در ساختار اصلی داستان ارائه کردم. نظرات اصلاحیام در داستان اصلی مورد موافقت قرار گرفت. بر همین اساس علی طالب آبادی نگارش فیلمنامه را شروع کرد.
ë آیا مطرح شدن استفاده از جنگل به عنوان مکان اصلی رخ دادن داستان فیلم به پیشنهاد شما بود؟
علی طالب آبادی از نوع نگاهم به سینما اطلاع داشت و میدانست اگر فضای فیلم در طبیعت باشد میتواند نظر مساعد من را جلب کند. صحبتهای زیادی با طالب آبادی داشتم. در این صحبتها من گفتم که اصلاً داستان به سمت شهری شدن نرود و تمام حوادث در دل همین طبیعت رخ بدهد. فیلمنامه هم براساس خلوت انسانها در طبیعت نوشته شد.
ë ایهام یا راز آلودگی که میتوان از طبیعت در پیرنگ داستانی فیلم ایجاد کرد چقدر برایتان دارای جذابیت بود؟
به مرموز بودن طبیعت اعتقادی ندارم. در بخشهایی از ماهی سیاه کوچولو رازآلودگی و ایهام مورد استفاده قرار گرفته است، طبیعت در اصل بسیار رو و صادق است. فیلم دیگرم «نزدیکتر بیا» را در سال 88 به قلم نادر طالب آبادی ساخته بودم که کلیتش در جنگل میگذشت و فضایی عاشقانه داشت. در این فیلم طبیعت و جنگل را به گونهای متفاوتتر از جنگل و طبیعت ارائه شده در ماهی سیاه کوچولو نشان دادم.
ë در فیلمی مثل «نجات یافتگان» بیرحمی انسان بخوبی در دل جنگل استتار و مخفی میشود. بنابراین از جنگل در سینما میتوان معانی کاربردی زیادی متصور بود؟
فیلم «نجات یافتگان» را ندیدهام. در فیلمی مثل «نجات سرباز رایان» هم، سازنده ارجاع جذابی به طبیعت در پس زمینه جنگ و خونریزی دارد. دراین فیلم در بحبوحه خونریزی، قتل و خشونت یک واقعه انسانی دنبال میشود. این تضاد این دو محیط برایم فوقالعاده جذاب بود. شاعرانگی فیلم «بهار، تابستان و پاییز» کیم کی دوک فیلمساز کرهای را خیلی دوست دارم. اما هیچ وقت در ذهنم این خواسته را نداشتم که ای کاش من این فیلم را میساختم. بیشتر فیلمهایی که در فضای شهری و روابط میان انسانها رخ میدهد برای من جذابیت دارند. در تله فیلمهایی هم که تا به حال ساختهام بیشتر به سمت سوژه و علاقهمندیهای دوم ذهنم رفتهام. شاید دلیلش نوع مناسبات حاکم در تلویزیون بوده است. آزادی عملی که در سینما وجود دارد در تلویزیون وجود ندارد؛ به طور حتم در فیلمهای بعدیام فضای شهری به عنوان محور اصلی قابل رؤیت است.
ë برای شما روایت داستان و طرح روابط انسانی در طبیعت چه ویژگیهای قابل اشارهای دارد؟
شاید در فیلمی داستان با دوشخصیت روایت شود و مخاطب متوجه لایههای درونی شخصیت این دو کاراکتر بشود. طرح صرف روایت مسائل اجتماعی برای من هیچ گاه دغدغه اصلی نبوده است؛ زیرا مناسبات و روابط اجتماعی هر روز درحال تغییر است. شاید آلان فیلمی ساخته شود که ساختارش مناسب شرایط زمانه باشد اما دو سال بعد تاریخ مصرفش تمام شود و شاید هم دیالوگها و فضای فیلم برای مخاطب امروزی خنده دار هم به نظر برسد، چراکه این فیلمها درهمان زمان ساختشان محلی از اعراب و کارکرد داشتهاند، علاقهای ندارم دغدغههای اجتماعی تاریخ مصرف دار را در فیلم هایم مطرح کنم.
ë چقدر به ارائه و ساختاری مستندگونه در ساختار فیلم نظر داشتید؟
لزوماً به این ساختار به مفهوم کلاسیک و رایج آن نگاه نکردم. شاید محتوای فضای ماهی سیاه کوچولو این نیاز را به وجود بیاورد که من در فضاسازی و کارگردانی از دو فضای کلاسیک و مدرن استفاده کنم. شروع فیلم با فضای نرم و لطیف با دکوپاژ کلاسیک است و در ادامه این فضا تغییر پیدا میکند و با تنش و درگیریهای دوربین روی دست مورد استفاده قرار میگیرد تا این التهاب و کشمکش به مخاطب منتقل شود و به فضای مدرن نزدیک میشویم.
ë در مورد طراحی دکوپاژ و میزانسنها آیا از قبل با طرح کلی و استوری بورد کار کردید یا شیوه دیگری را مورد استفاده قرار دادید؟
همیشه در کارگردانی با یک فضای ذهنی که از کلیت کار دارم، کار را شروع میکنم. البته تعداد کمی پلان و سکانس هم وجود دارد که با خواندن فیلمنامه طراحیشان میکنم. موقعی که قرار است براساس فیلمنامه شخص دیگری فیلم بسازم، بعد از خواندن فیلمنامه طراحی و معماری پلان در ذهنم به وجود میآید. در فیلم ماهی سیاه کوچولو دو سه پلان از قبل طراحی شده داشتم...
ë این دو سه پلان مربوط به کدام از بخشهای فیلم است؟
برای این پلانها و فیلمبرداریش نیاز به <کرین> بود و کرین گزینهای نبود که هر روز در اختیارم باشد، بنابراین این صحنهها را از قبل دکوپاژ کرده بودم. تا به حال در هیچ کدام از فیلم هایم از استوری بورد استفاده نکردهام. تنها در فیلم اولم با دکوپاژ، سر صحنه میرفتم. در سایر کارهایم حتی شب قبل از فیلمبرداری هم دکوپاژ را طراحی نمیکنم. موقع شروع فیلمبرداری روزانه که عوامل مشغول چیدمان صحنه و نورپردازی و غیره هستند، چند لحظهای در گوشهای خلوت میکنم و در ابتدا طرح میزانسن را عملیاتی میکنم و براساس میزانسن جای دوربین و دکوپاژ را طراحی میکنم.
ë آیا این شیوه موقعی که بازیگری در فیلم بازی کند که قائل به این مسأله باشد که باید همه چیز از قبل آماده باشد یا بازیگری با این شیوه بخواهد در کاری طراحی دکوپاژ ورودی داشته باشد، چالشی ایجاد نمیکند؟
هیچ گاه برای آماده کردن دکوپاژ روزانهام گروه را معطل نمیکنم و خیلی سریع به محض آماده شدن ملزومات صحنه برای شروع فیلمبرداری، دکوپاژ من هم آمده است. معمولاً میزانسهایی که طراحی کردهام مطابق نظر بازیگر بوده یا آنها مشکلی نداشتهاند. بازیگر موقعی که درفیلمنامه توضیح صحنه را میخواند متوجه کلیت میشود؛ به طور مثال فضا پرسکون است اما با میزانسن و حرکت دوربین، جابه جاها و بازی با اکساسورها و بازی با بازیگر مقابل، میزانسنهایی طراحی میشود و بازیگران از چنین شرایطی استقبال کرده و میکنند.
ë آیا در هنگام دکوپاژ روزانه از نظرهای بازیگران هم استفاده میکنید؟
اگر بازیگر بتواند و پیشنهادی ارائه کند که بهتر ازخواسته من باشد از آن استقبال میکنم. برای من میزانسن خیلی مهم است و تقطیع پلانها را سریع بر اساس محتوا انجام میدهم. کارگردانهایی که از قبل دکوپاژ را انجام میدهند اگر سر صحنه اتفاق جدیدی درباره میزانسنها رخ بدهد آن را قبول نمیکنند، زیرا در تقطیع و دکوپاژ دچار مشکل میشوند. زمانی که این کارها انجام شد، تمرین و دورخوانی شروع سکانس را انجام میدهیم، سپس فیلمبرداری شروع میشود.
ë آیا این شیوه کاری که تحقق آن نیازمند تمرینات بیشتری است زمان مدت فیلمبرداری را افزایش نمیدهد؟
نه، تا امروز در کارهایم چنین شرایطی نداشتم. کل طراحی میزانسن و دکوپاژ هر سکانس بیشتر از 10 دقیقه طول نمیکشد و در حین تمرین هم جای استقرار دوربین را به فیلمبردار میگوییم و منشی صحنه و بازیگران هم با اشراف کامل کارشان را انجام میدهند. توضیح من به فیلمبردار آن قدر دقیق و کامل است که فیلمبردار از راکورد نوریاش هم اطلاع پیدا میکند و در هنگام رج زدن پلانها میدانم به طور مثال از این زاویه و نما میتوانیم سه پلان پشت سر هم فیلمبرداری کنیم و در عین حال راکورد نوریاش هم حفظ میشود.
ë آیا طراحی نوری فیلمی مثل ماهی سیاه کوچولو که تمام سکانسهایش در شرایط نوری ناپایدار محیط بیرونی انجام میشود نسبت به کارهایی که در لوکیشن داخلی انجام میشود کار سخت تری است؟
در لوکیشنهای داخلی چون نور در اختیار است و کارگردان و طراح نور میتواند به دلخواه آن را تنظیم کند کار راحتتر است. در لوکیشنهای بیرونی هم چون وضعیت هوا متغیر است وهوای ابری تبدیل به هوای آفتابی میشود کار از دست کارگردان و طراح نور خارج میشود و اگر پلانها بسته باشد میشود سایه کرد یا تمهیدات دیگری به کار برد. شرایط فیلمبرداری سکانسهای خارجی به هر حال این مشکلات را دارد.
ë فضای بارانی و گل آلود جنگل چقدر در فضاسازی به شما کمک کرد؟
علاقه داشتم فیلم در پاییز ساخته شود، حسهایی که درباره فضای فیلم در ذهن داشتم به مخاطب منتقل شود. فضای مه آلود و ابری نشان دهنده کلیت فیلم است. چند رنگ بودن برگ درختان هم در زیباشناسی صحنه به من کمک زیادی کرد. رنگ در کل تأثیر مستقیمی با حس دارد، وقتی رنگ جنگل کلاً سبز و آفتابی باشد حتی در صداگذاری هم اثرگذار است و حس و حال دیگری را نسبت به سایر موقعیتها ایجاد میکند.
ë به نظر شما پرداختن بیشتر به رابطه میان شهرزاد و گماشته پدرش در فیلم باعث جذابیت بیشتر برای مخاطب نمیشد؟
گسترش هر رابطهای باید به گونهای باشد که به ایجاد درام کمک بیشتری کند. فضاهایی شبیه به این را که در فیلم نشان دادیم به خاطر نقششان در درام بود تا روابط و شخصیت آدمها را نشان بدهیم. اگر این گونه رابطهها پررنگتر از این ارائه میشد داستان فیلم چیز دیگری میشد.
ë باورعشق مازیار به دختری که فقط از دوربین فیلمبرداری آن را دیده است کمی مشکل به نظر میرسد.
عشق یک طرفه برای من جذابیت زیادی دارد. ساختار متداول در زمینه نشان دادن عشق در کارها معمولاً به این شکل است که دو نفرهمدیگر را میبینند و ارتباطی شکل میگیرد و در نهایت عشق یا شکل میگیرد یا دچار گسست میشود. نکته مهم درباره این موضوع این است که از نگاه دوربین یک نفر کسی را دیده و حس و علاقه نسبت به او پیدا کرده است و وارد دنیایش میشود که این فرد اصلاً او را نمیشناسد و او را ندیده است.
ë آیا ماهی سیاه کوچولو را میتوانیم یک درام روان شناسانه بدانیم؟
درام روان شناسانه هم میتواند باشد. باید این راه هم درنظر گرفت که فیلم در خودش یک سری ویژگیهای ملودرام دارد و نمیشود به درام فیلم عنوان کلی خاصی را الحاق کرد.
ë آیا انتخاب بازیگران فیلم با رضایت کامل شما انجام شد یا گزینههای دیگری هم داشتید؟
از مرحله شکلگیری طرح به مریلا زارعی فکر کرده بودیم.
ë چه ویژگی بازیگری مریلا زارعی باعث شد او را مناسب ایفای نقش شهرزاد بدانید؟
شخصیت شهرزاد به گونهای بود که باید چهرهاش دارای چند ویژگی باشد و هم زنانگی درآن وجود داشته باشد وهم بتواند از فرم جذبه و قدرتش استفاده کند. کاراکتری که با پوشش مردانهای در داستان فیلم حضور دارد و مخاطب باید میتوانست او را در هیبت یک زن بپذیرد. از لحاظ بازی هم به بازیگری نیاز داشتیم که بتواند شخصیت متفاوتی را خلق کند. صورت سنگی مریلا زارعی باعث ارائه بازی زیر پوستی از سوی او شده است. البته ایشان قابلیت ایفای نقشهای بیرونی را هم دارند.
ایران/عذرخواهی «ایلنا» به خاطر انتشار یک خبر نادرست
چند ماه پس از جنجال شایعه ضرب و شتم عکاس خبرگزاری ایلنا، این خبرگزاری رسماً اعلام کرده است که گزارش عکاس در مورد ضرب و شتم عکاسان در مراسم بازگشایی ارکستر ملی صحت نداشته است. خبرگزاری کار ایران در توضیحی که در این باره منتشر کرده آورده است: به دنبال انتشار خبری در این خبرگزاری با عنوان «بازگشایی ارکستر ملی با ضرب و شتم» با کد خبری 283135 جهت اطلاع مخاطبان عزیز و تنویر افکار عمومی اعلام میگردد: ادعاهای عکاس این خبرگزاری درخصوص برخورد فیزیکی فرد همراه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اساساً صحت نداشته و با اغراق و مبالغه همراه بوده است. همچنین خاطرنشان میشود: «متأسفانه تحریریه ایلنا در یک فضای احساسی و بدون هیچگونه تحقیق و بررسی و سؤال از مرکز روابط عمومی وزارت فرهنگ و دستاندرکاران جشنواره نسبت به انتشار خبری با تیتر جنجالی و عکس فرد همراه وزیر محترم اقدام کرده است.
این خبرگزاری از اینکه در انتشار خبر مراسم یاد شده از موازین اخلاق حرفهای عدول کرده و ناخواسته پیامدهایی را به جامعه فرهنگی، مسئولان و دستاندرکاران برنامه بویژه فرد همراه جناب وزیر که از کارکنان وزارتخانه هستند تحمیل ساخته متأسف بوده و به خاطر برخورد غیرحرفهای در بازتاب این رویداد مهم فرهنگی و به حاشیه راندن آن از همه دست اندرکاران عذرخواهی کرده است.
جوان/نويسنده «پايي كه جا ماند» پوستر جشنواره تئاتر مقاومت را رونمايي كرد
آغاز بخش مسابقهاي جشنواره تئاتر مقاومت از امروز
پوستر پانزدهمين جشنواره سراسري تئاتر مقاومت روز گذشته در دومين نشست اين جشنواره رونمايي شد/دومين نشست جشنواره سراسري تئاتر مقاومت پيش از آغاز اجراهاي عمومي نمايشهاي منتخب كه از اول آذرماه در سالنهاي شهر آغاز ميشود
نویسنده : سپيده آماده
پوستر پانزدهمين جشنواره سراسري تئاتر مقاومت روز گذشته در دومين نشست اين جشنواره رونمايي شد.
به گزارش «جوان»، دومين نشست جشنواره سراسري تئاتر مقاومت پيش از آغاز اجراهاي عمومي نمايشهاي منتخب كه از اول آذرماه در سالنهاي شهر آغاز ميشود، روز گذشته با حضور حسين پارسايي دبير اين جشنواره و دكتر حسينپور نويسنده كتاب «پايي كه جا ماند» در سالن كنفرانس تئاترشهر برگزار شد.
در ابتداي اين نشست نويسنده كتاب «پايي كه جا ماند» كه از 16 سالگي توسط نيروهاي بعثي به اسارت درآمده بود، گفت: ميتوان اسير بود اما ديدهبان باقي ماند، من از زماني كه در سن 16 سالگي به اسارت درآمدم، تصميم گرفتم كه يك ديدهبان باشم و الان هم پس از گذشت اين همه سال باز هم چنين ايدهاي دارم. وي با اشاره به اينكه رهبري معظم انقلاب كتاب «پايي كه جا ماند» را هر روز پنج ساعت مطالعه ميكردند تا كتاب به پايان برسد، ادامه داد: در تفريظي كه مقام معظم رهبري در خصوص كتاب نوشتند اينطور آمده است، تاكنون هيچ كتابي نخوانده و هيچ سخني نشنيدهام كه صحنههاي اسارت مردان ما را در چنگال نامردمان بعثي عراق، آنچنان كه در اين كتاب است به تصوير كشيده باشد.
وي ادامه داد: اين يك روايت استثنايي از حوادث تكاندهندهاي است كه از سويي صبر و پايداري و عظمت روحي جوانمردان ما را و از سويي ديگر پستي و خباثت و قساوت نظاميان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و كلمه به كلمه در برابر چشم و دل خواننده ميگذارد و او را مبهوت ميكند. احساس خواننده از يكسو شگفتي و تحسين و احساس عزت است و از سويي ديگر غم و خشم و نفرت.
در ادامه پارسايي دبير پانزدهمين جشنواره سراسري تئاتر مقاومت با اشاره به تجديد چاپ شصت باره كتاب «پايي كه جا ماند» گفت: اقبال عمومي به رمانهاي حوزه دفاع مقدس مانند «پايي كه جا ماند» و «دا» نشاندهنده تأثير بسزاي فرهنگ مقاومت در حوزه ادبيات است. وي پس از معرفي دبيران و مديران مختلف بخشهاي جشنواره بيان داشت: 14 تالار نمايشي در هفته پاياني جشنواره در نظر گرفته شدند كه در بخش خياباني محوطه تئاترشهر، خانه هنرمندان و نيز روزهاي پنجشنبه و جمعه بهشت زهرا(س) شاهد اجراي آثار اين بخش خواهند بود. وي با اشاره به دريافت 700 اثر براي اين جشنواره اظهار داشت: 400 اثر در بخش صحنهاي، 187 اثر در بخش خياباني و 120 اثر در بخشهاي عروسكي، كودك و نوجوان و نمايشنامهنويسي متقاضي حضور در جشنواره هستند كه توسط هيئتهاي منتخب بازخواني ميشوند. وي اعلام كرد: از بين اين 700 اثر، 100 اثر نمايشي منتخب ميشوند كه پيشبيني ميشود، در مجموع بيش از هزار اجراي عمومي داشته باشد.
پارسايي با اشاره به اضافه شدن بخش پوستر و عكس به پانزدهمين دوره از جشنواره تئاتر مقاومت تاكيد كرد: 30 اثر به نمايشگاهي كه بخشي از آن در زيرگذر چهارراه وليعصر و بخشي در خانه هنرمندان برگزار ميشود راه يافتند و در بخش كودك و نوجوان هم 40 اثر به بخش نهايي ميرسند. اين كارگردان تئاتر در خصوص جلسات نمايشنامهخواني اين دوره اذعان داشت: روز چهارشنبه همين هفته دو نمايشنامهخواني توسط ناصر حبيبيان و چيستا يثربي به عنوان يكي از بخشهاي جشنواره برگزار ميشود و ميزگردهاي آن نيز از سوم آذرماه با دبيري حسين مسافرآستانه برپا خواهد شد. پارسايي ادامه داد: در بخش مسابقه نمايشنامهنويسي نيز 109 اثر شركت ميكنند كه 11 اثر نامزد و سه اثر برگزيده خواهند شد. همچنين در بخش راديو تئاتر، هفت اثر به بخش رقابتي راه خواهند يافت. دبير پانزدهمين جشنواره سراسري تئاتر مقاومت همچنين اعلام كرد: بخش صحنهاي و خياباني اين جشنواره رقابتي برگزار ميشود و بخشهاي كودك و راديو تئاتر قضاوت مردمي دارند. دبير جشنواره همچنين اعلام كرد: بخش ويژهاي براي جانباختگان منا در جشنواره تئاتر مقاومت در نظر گرفته شده است كه پس از بررسي 19 اثر يك نمايش به كارگرداني ميلاد اكبرنژاد در تالار انديشه اجرا خواهد شد. گفتني است اختتاميه پانزدهمين جشنواره سراسري تئاتر مقاومت هفتم آذرماه از ساعت 18 تا 20 در تالار وحدت برگزار ميشود.
جوان/خاطرات همسر شهيد چيتسازيان تا پايان امسال در دست مخاطبان
كتاب تازه نويسنده «دختر شينا» در دست چاپ
نويسنده كتاب «دختر شينا» از انتشار دومين كتابش با نام «گلستان يازدهم» تا پايان امسال خبر داد.
نویسنده : احمد محمدتبريزي
نويسنده كتاب «دختر شينا» از انتشار دومين كتابش با نام «گلستان يازدهم» تا پايان امسال خبر داد.
بهناز ضرابيزاده در گفتوگو با «جوان» با اشاره به اينكه كتاب تازهاش قصهاي زنانه دارد و زير چاپ است، گفت: «گلستان يازدهم» خاطرات زهرا پناهيروا، همسر سردار شهيد علي چيتسازيان را روايت ميكند. خانم پناهيروا يك سال و هشت ماه با همسرش زندگي كرد اما گرفتن خاطرات از ايشان خيلي زمان برد. به اين دليل كه حدود 13 ساعت مصاحبه با همسر شهيد چيتسازيان گرفته شده بود كه برايم فرستادند و من پس از شنيدن مصاحبهها احساس كردم بايد بيشتر با اين خانم صحبت كنم. به همين دليل جلسات ديگري در همدان و تهران گذاشتيم كه يك سال زمان برد.
ضرابيزاده در ادامه به نكته جالب توجهي در رابطه با نگارش خاطرات همسر شهيد چيتسازيان اشاره كرد و افزود: خانم پناهيروا از سالهاي 65 و 66 دو تقويم داشت. ايشان در اين دو تقويم اتفاقات و حوادث اين دو سال را با جزئيات به شكل رمزي نوشته بود كه با نگاه كردن به تقويم خاطراتش را بازگو ميكرد. همين نوشته شدن رمزگونه خاطرات خيلي به ما كمك كرد.
نويسنده كتاب «دختر شينا» در ادامه خاطرنشان كرد: شايد براي هر كس ديگري غيرقابل باور باشد كه وقتي خاطرات يك زندگي در مدت زمان كوتاهي را ثبت كنيم، حدود 300 صفحه كتاب شود. خانم پناهيروا هم باورش نميشد از خاطرات يك سال و هشت ماه زندگيشان كه خيلي وقتها شهيد چيتساز هم در كنارش نبود 300 صفحه كتاب در بيايد. اين به دليل جلسات متعددي بود كه با هم داشتيم. يك سال من بين تهران و همدان رفت و آمد ميكردم و در حين نوشتن باز هم مصاحبهها انجام ميشد.
ضرابيزاده در پايان با ابراز رضايت از نتيجه نهايي كار گفت: برخي دوستان ميگويند اين كتاب مثل كتاب دختر شينا شده است يا خير؟ قطعاً هيچ زندگي و هيچ خاطرهای شبيه به هم نميشود ولي اين كتاب ميتواند فرهنگ دوران دفاع مقدس و سبك زندگي زنان و مردان در دهه 60 را به خوبي معرفي كند. دعا ميكنم «گلستان يازدهم» مخاطبش را پيدا كند و من به خوبي از تمام توان و تلاشم براي نوشتن كتاب استفاده كرده باشم.
جوان/«دختر شينا» در طبقۀ پنجم سينما آزادي
سرهنگي: زور گلوله به عشق نميرسد
آيين رونمايي از تيزر سينمايي كتاب دختر شينا روز گذشته با حضور چهرههاي فرهنگي و هنري در پرديس سينمايي آزادي برگزار شد.
نویسنده : ايزد مهرآفرين
طبقه پنجم پرديس سينما آزادي در آخرين روز آبانماه سال 94 تجربهاي جديد را از سر گذراند، رونمايي از يك تيزر سينمايي يك كتاب. يك گوشه سالن طبقه پنجم سينما آزادي بازار عكس و فيلم داغ است. امين زندگاني پشت به بنر رونمايي تيرز ايستاده و هر خبرنگار و فيلمبردار و عكاسي كه از راه ميرسد قبل از رفتن به طرف ميز پذيرايي مستقيم به طرف او كه ميان خبرنگارها و نور فلش عكاسها و لنز دوربين فيلمبردارها ايستاده، ميرود. بعد از زندگاني، نوبت محمدباقر مفيدي كيا كارگردان تيزر است كه رو به خبرنگاران بايستد و نور فلاشها و لنز دوربينها چند دقيقهاي او را هم هدف بگيرند. احمد ذوعلم، مدير مركز رسانهاي شيرازه و تهيهكننده تيزر اولين سخنراني بود كه مجري براي صحبت دعوت كرد و ذوعلم چند دقيقهاي از چگونگي شكلگيري ايده ساخت تيزر و مشكلات كار گفت و از همه عوامل پيدا و پنهانكار تشكر كرد. سخنران بعدي مراسم حمزهزاده بود. حمزهزاده همزمان مدير سازمان توسعه سينمايي حوزه هنري و انتشارات سوره مهر را برعهده دارد، ادبيات را خواهر بزرگتر و خاستگاه سينما عنوان و بر لزوم به كارگيري سينماي تازه نفس و جوان براي ياري ادبيات تأكيد كرد.
در ادامه مرتضي سرهنگي كه از پايهگذاران پيادهسازي خاطرات شفاهي در ايران است چند خاطره گفته نشده از جنگ براي حاضران گفت و از انتشار كتاب خاطرات همسر سرلشكر خلبان حسين لشكري، خبر داد. سرهنگي در اين مراسم حرف جالبي زد و گفت: هيچوقت زور گلوله به عشق به زندگي نميرسد، كساني كه ميخواستند روزگاري زندگي را از ما بگيرند، فهميدند كه نميتوانند و اين ناشي از قدرت زنان ما در دوران جنگ است. خاموش شدن برقها و پخش تيزر دختر شينا قسمت بعدي برنامه بود و پس از آن سخنران بعدي به پشت تريبون آمد. امين زندگاني بازيگر تيزر دختر شينا، سخنران بعدي اين رونمايي بود كه ابتدا از ميزان استقبال از مراسم ابراز مسرت كرد و با خطاب كردن مفيديكيا كارگردان تيزر از او به خاطر زيبايي و قدرت اثر تشكر كرد. سخنران بعدي مراسم يكي از فرزندان خانم محمدي راوي كتاب بود. دختر خانم محمدي هم براي حضار از خوشحالي خانوادهاش به خاطر تپيدن قلب پدر و مادرش با كتاب دختر شينا گفت و از نويسندگان و فعالان فرهنگي خواست ديگر قهرمانان گمنام دفاع مقدس را پيدا و خاطراتشان را پياده كنند.
جوان/برخي بازيگران گمنام، سينماي ايران را به مقصد نامعلومي ترك ميكنند
سراب كار و شهرت در آنسوي آب
مهاجرت پديده ناشناختهاي در كشورما نيست، اما حضور ناگهاني يك بازيگر شناخته شده يا كم نام و نشان سينماي ايران در آن سوي مرزها به اميد اقامت و فعاليت، معمولاً خبرساز ميشود.
نویسنده : محمدصادق عابديني
مهاجرت پديده ناشناختهاي در كشورما نيست، اما حضور ناگهاني يك بازيگر شناخته شده يا كم نام و نشان سينماي ايران در آن سوي مرزها به اميد اقامت و فعاليت، معمولاً خبرساز ميشود. با گستردهتر شدن خبر مهاجرت بازيگران ايراني از سينماي ايران، ماني كسراييان نيز ايران را به مقصد تركيه ترك كرد. چند روز پيش خبر مسافرت اين بازيگر از ايران منتشر شد و در شبكههاي اجتماعي بازتاب پيدا كرد. گفته ميشود وي قرار است با حضور در تركيه در يك سريال بازي كند.
باشگاه
خبرنگاران جوان با انتشار گزارشي در اين باره نوشت: گفته ميشود ماني كسراييان
بازيگر فيلمهاي سينمايي «بانوي ارديبهشت» و «ساكن طبقه وسط» مدتها پيش مذاكرات
خود را با اين شبكه آغاز كرده بود و اكنون در يك سريال تركيهاي بازي ميكند. كسراييان فعاليت هنري را با بازيگري تئاتر آغاز
كرد و در نمايشهايي چون «كبودان» و «اسفنديار و سياوش به روايت من» ايفاي نقش
نمود و بازيگري سينما را با فيلم «روزي كه هوا ايستاد» آغاز كرد و با بازي در «بانوي
ارديبهشت» به كارگرداني رخشان بنياعتماد به سينما معرفي شد.
كسراييان بعد از صدف طاهريان و چكامه چمن ماه سومين بازيگري است كه طي مدت كوتاهي مهاجرت وي خبرساز شده است. البته اين بار به دليل مذكر بودن بازيگر خبر مهاجرت وي تحت تأثير كشف حجاب و مسائل حاشيهاي نشد. اما چرا ميزان مهاجرت بازيگران امسال بيشتر به چشم آمده است؟!
مهاجرت بازيگران سينماي ايران به خارج از كشور و ادامه فعاليت هنري در آن سوي مرزها سابقهاي بسيار طولاني در سينماي ايران دارد.
ايلوش خوشابه، بازيگر عاشوري سينماي ايران ابتدا ورزشكار پرورش اندام بود و موفق به كسب عنوان قهرماني كشور نيز شده بود. اين قهرمان پرورش اندام به سرعت مورد توجه تهيهكنندگان سينما قرار گرفت و اولين حضور سينمايي خود را در سال 33 تجربه كرد. خوشابه حدود هفت سال در سينماي ايران فعاليت كرد و سپس به ايتاليا مهاجرت كرد. ايلوش در اروپا نام مستعار «ريچارد لويد» را براي خود برگزيد و با استفاده از اندام ورزيدهاي كه داشت توانست در فيلمهاي تاريخي و افسانهاي مانند «هركول» و «سامسون و الويس» حضور پيدا كند. ايلوش خوشابه دو دهه در سينماي ايتاليا فعاليت حرفهاي كرد و بعد از آن بازيگري را كنار گذاشت و به ايران بازگشت. وي در اوايل سال 91 به دليل بيماري در تهران درگذشت تا اولين بازيگر پركار سينماي ايران در اروپا براي هميشه در تاريخ سينما جاي بگيرد.
با پيروزي انقلاب و مهاجرت برخي از چهرههاي سينماي فيلمفارسي از ايران ابتدا اين تصور به وجود آمد كه توليد فيلمهاي فارسي زبان در اروپا يا امريكا با همان قوتي كه در ايران رواج داشت ادامه پيدا خواهد كرد اما نه تهيهكنندگان ايراني توانستند در امريكا فعاليت چشمگيري داشته باشند و نه كارگردانان ايراني توانستند در مدت حضور خود در امريكا يا اروپا موفقيتهاي ايران خود را دنبال كنند. اما با اين وجود وضعيت كارگردانها بسيار بهتر از بازيگران ايراني بود كه ايران را ترك كرده بودند. بسياري از آنها حتي تا مدتها توانايي صحبت به يك زبان خارجي را نداشتند و چهره شرقي آنها چنگي به دل كمپانيهاي هاليوودي نميزد. در اين بين تنها چند بازيگر معدود مانند شهره آغداشلو توانستند نقشهاي فرعي در سينماي امريكا پيدا كنند يا اينكه در فيلمهايي بازي كنند كه به چهرهاي شرقي يا ايراني نياز داشت. اما نسل دوم ايرانيان مقيم امريكا يعني امريكاييهاي ايراني تبار توانستند موقعيت بهتري در هاليوود پيدا كنند. هم اكنون بازيگران متعددي با اصالت ايراني در هاليوود فعاليت دارند كه اكثراً در سريالها و سينماي تجاري نقشهاي غير اصلي را برعهده ميگيرند. در اين بين مهاجرت گلشيفته فراهاني در اواسط دهه 80، خبرساز شد در صورتي كه پيش از آن ميترا حجار نيز مدتي به امريكا رفته بود و در يك سريال امريكايي نيز ايفاي نقش داشت اما فراهاني زمان مهاجرت از ايران شهرت بالايي در سينماي ايران داشت و توانست در اولين حضور خود در يك فيلم خارجي نيز با بازيگران مشهوري مانند « لئوناردو ديكاپريو» و «راسل كرو» همبازي شود. اما برخلاف انتظار اين بازيگر نيز به جاي پيشرفت در خارج از كشور در مسيري پاي نهاد كه به نقش آفريني در فيلمهاي كارگردانهاي كمتر شناخته شده يا نقشهاي كوتاه در فيلمهاي بزرگ اكتفا كند. تنها بازيگر ايراني كه توانسته است در كنار شهرت داخلي خود اعتبار بينالمللي نيز داشته باشد « همايون ارشادي» است كه بعد از حضور در فيلم «طعم گيلاس» عباس كيارستمي به چهرهاي بينالمللي تبديل شد و هر از چندگاهي علاوه بر ايفاي نقش در سينماي ايران در فيلمهاي خارجي نيز بازي ميكند.
در كل اين وضعيت نشان ميدهد حضور بازيگران ايراني در آن سوي مرزها كمك چنداني به پيشرفت سينماي ايران يا ايجاد درآمدهاي ملي مناسب براي هنرمندان ايراني نميكند. بازيگران ايراني كه در سينماي ايران فعاليت ميكنند از نظر كسب اعتبار بينالمللي و دريافت جوايز سينمايي بسيار موفقتر از هم صنفان خود هستند كه از ايران مهاجرت كردهاند. همانطور كه اكثر موفقيت كارگردانان ايراني نيز زماني ميسر شده كه در داخل مرزهاي ايران فعاليت كردند.
هم اكنون گفته ميشود كه قرار است اين سه بازيگر تازه مهاجرت كرده از ايران در سريالهاي شبكه فارسي زبان «جم» و شبكههاي تركيهاي بازي كنند. «جم» كه مدتها با دوبله فارسي سريالهاي تركي تلاش كرده تا بينندگاني از داخل ايران را جذب كند در تدارك ساخت سريالي با همكاري يك كارگردان ايراني و حضور بازيگراني از ايران است. اين اقدام گرچه در ابتداي كار خود است اما خبر جذب بازيگران تازه مهاجرت كرده آن را پر رنگتر از حد معمول نشان ميدهد. تجربه بازيگران شاخصي كه از ايران مهاجرت كرده و از حضور در فيلمهاي اصلي سينماي تجاري جهان بازماندهاند نشان ميدهد كه اين بازيگران كم ناشناخته خيلي زودتر از آنچه تصور ميشود در سينماي حرفهاي دنيا گم ميشوند و احتمالاً بعد از مدتي هيچ فعاليتي از آنها در سينما گزارش نميشود. قاعده بيرحم سينماي تجاري همانطور كه در سينماي ايران بسياري از بازيگران را محو و از گردونه خارج ميكند در سينماي جهان نيز باعث ميشود نام بازيگراني كه نتوانند خود را همراه با سينماي تجاري پيش ببرند، از فهرست هنرمندان فعال حذف شود.
جوان/جابهجاييها در سازمان سينمايي ادامه دارد
تغيير عجولانه در تركيب شوراي پروانه ساخت
با شروع تغييرات در ساختار سازمان سينمايي، علاوه بر چند مدير اينبار نوبت تغيير به شوراي پروانه ساخت رسيده است. شوراي پروانه ساخت براي دومين بار در نيمه دوم سال با تغييراتي مواجه خواهد شد و اگر رئيس سازمان سينمايي بر تصميم خود استوار باشد اين شورا به سمت صنفي شدن پيش خواهد رفت.
نویسنده : هادي عسگري
با شروع تغييرات در ساختار سازمان سينمايي، علاوه بر چند مدير اينبار نوبت تغيير به شوراي پروانه ساخت رسيده است. شوراي پروانه ساخت براي دومين بار در نيمه دوم سال با تغييراتي مواجه خواهد شد و اگر رئيس سازمان سينمايي بر تصميم خود استوار باشد اين شورا به سمت صنفي شدن پيش خواهد رفت.
با
جدي شدن تغييرات در شوراي پروانه ساخت، رسانهها اقدام به گمانهزني در اين باره
كردهاند. فارس طي گزارشي درباره تغييرات احتمالي نوشت: شوراي پروانه ساخت سينمايي
يكي از شوراهاي مهم در وزارت ارشاد به شمار ميآيد و دقت نظر خاصي در آن بايد وجود
داشته باشد. با تصميمات اعضاي اين شوراست كه آثار سينمايي مجوز ساخت دريافت ميكنند
و وارد چرخه توليد ميشوند. از ابتداي سال 94
اين شورا با تغييري روبهرو شد و «همايون اسعديان» با روي كار آمدن
هيئت مديره خانه سينما استعفاي خود را اعلام كرد و در صحبتهايش گفت شورا وقتگير
است و قصد دارد فيلم جديدش را بسازد و بدين دليل از حضور در شوراي پروانه ساخت
استعفاء داد. ابتداي سال حجتالله ايوبي در اولين جلسه شورا حضور يافت و با حكمي
مازيار ميري را به عنوان يكي از اعضاي شوراي پروانه ساخت منصوب كرد.
تغيير در شوراي پروانه ساخت در ابتداي سال با حضور مازيار ميري به جاي همايون اسعديان همچنان ادامه دارد و حجتالله ايوبي قصد دارد تغييراتي در اين شورا بدهد كه به نظر ميرسد كاري عجولانه باشد. در ميان اسامي كه قرار است با تصميم رئيس سازمان سينمايي اين جمع هفت نفره را ترك كنند جمال شورجه، مجيد رضا بالا و اكبر نبوي به چشم ميخورد. بسياري جمال شورجه را يكي از فيلمسازان آرام، بيحاشيه و آرمانگراي سينماي ايران ميدانند كه گويا با تصميم اخير رئيس سازمان سينمايي قرار است در شوراي پروانه ساخت حضور نداشته باشد. مجيد رضابالا تنها فردي است كه هم در شوراي پروانه ساخت و هم در شوراي پروانه نمايش حاضر است و به خوبي ميتواند تصميمات شوراي پروانه ساخت در ارائه مجوز به فيلمها را لحاظ كند. مجيد رضابالا از جمله اعضاي شوراست كه با اين حوزه آشنا بوده، چراكه او علاوه بر مسئوليتهاي مختلفش، در معاونتهاي سينمايي قبلي در شوراهاي پروانه ساخت و نمايش عضو بوده است.
اين روزها يكي از دلايلي كه براي تغيير در شوراي پروانه ساخت مطرح است اين است كه اين شورا بايد بيشتر به سمت صنفي شدن گام بردارد و نام رسول صدرعاملي و محمد مهدي عسگرپور براي حضور در اين شورا مطرح است اما نكته قابل تأمل اين است كه ممكن است با حضور اعضاي صنف، سيل درخواستها بهسويشان روان شود و كار براي تصميمگيري بسيار سخت باشد.
به نظر ميرسد با تغيير در مديريت خانه سينما و توجه رئيس سازمان سينمايي به حلقه مشاوران شاهد تغيير در اعضاي شوراي پروانه ساخت خواهيم بود كه اگر اين اتفاق رخ دهد شاهد بسياري از نابسامانيها در توليد و ارائه پروانه نمايش خواهيم بود. براساس اين گزارش هم اينك، جمال شورجه، مجيد رضابالا، حسين كرمي، اكبر نبوي، محمدباقر قهرماني، مازيار ميري و منوچهر شاهسواري هفت عضو شوراي پروانه ساخت هستند كه فيلمنامههاي سينمايي را مورد بررسي قرار ميدهند كه در ميان اين اعضا مازيار ميري و منوچهر شاهسواري به عنوان نمايندگان خانه سينما در اين جمع حضور دارند.
حمایت/طرح نذر و صدقه کتاب اجرا شد
اولین نشست خبری طرح نذر و صدقه کتاب، همچنین تجلیل از بانیان نمونه این طرح، دیروز در خبرگزاری فارس برگزار شد.
امیرحسین رستمی مدیرعامل بنیاد خیریه وفاق سبز علوی، در ابتدای این نشست با بیان اینکه «در 19 اردیبهشت 1374، رهبر انقلاب پیرامون ترویج کتاب بسیار تأکید داشتند و فرمودند: میتوانید در بحث کتاب، کتاب صدقه بدهید» اظهارکرد: از این رو پس از 20 سال این بنیاد تصمیم گرفت، طرح نذر و صدقه کتاب را اجرایی کند. وی با ارائه آماری از چند و چون تحویل و میزان مشارکت مردم، گفت: 15 هزار و 844 کتاب از سوی بانیان به ما تحویل شده که 700 کتاب در موضوع کودک و نوجوان، هزار و 700 کتاب در حوزه عمومی، تاریخی، اقتصادی و فرهنگی، 4 هزار و 781 کتاب در حوزه آموزشی و دانشگاهی، همچنین 3 هزار و 22 اثر مذهبی و 595 کتاب رمان و داستان و در کنار اینها 46 کتاب نفیس اهدا شده است، البته در کنار این کتابها حدود 5 هزار کتابچه و مجلات دانشآموزی نیز دیده میشود.
مدیرعامل بنیاد خیریه وفاق سبز علوی اضافه کرد: استقبال مردم طی این 6 ماه خوب بوده است.
رسالت/در جلسه نقد فيلم مستند رمز و راز ملکه مطرح شد؛
مسئولين سياسي به درد سينما نمي خورند
شصت
و دومين برنامه «سينما روايت» در حالي به نقد و بررسي فيلم مستند «رمز و راز ملکه»
با حضور ناصر هاشم زاده و رسول شادماني به عنوان مجري اين برنامه پرداخت که «مهدي
نقويان» کارگردان اين فيلم به دليل ساخت فيلمي در خارج از کشور، در اين نشست حضور
نداشت. به گزارش خبرنگار ما، رسول شادماني دراين برنامه با بيان اينکه اين فيلم به
بهانه شصتمين سال تاجگذاري اليزابت دوم ملکه انگلستان توليد شده است به نقل قولي
از کارگردان اشاره کرد و گفت: کارگردان اين فيلم اعلام کرده است من بعد از ديدن
برخي از مستندهايي که تلاش داشتند ولايت فقيه را در ايران وارونه جلوه بدهند و به
نوعي انگ ديکتاتوري به کشور بزنند، تصميم به توليد اين مستند گرفتم.
ناصرهاشم زاده نيز در اين نشست يادآورشد: اين فيلم يک فيلم مستند ديدني است که آدم از ديدن اين فيلم خسته نمي شود. چرا که کارگردان، هم موضوع جالبي را انتخاب کرده وهم اينکه فيلم از ساختارخوبي برخوردار است که خوشبختانه متن خيلي خوبي هم دارد و صداي زيباي آقاي ناصر طهماسب، شنيدن آن را لذت بخش کرده است. وي تصريح کرد: به لحاظ ساختار مي توان گفت که متن فيلم با تصاوير، هماهنگي دارد يعني جايي را براي نفس کشيدن تماشاگر نمي گذارد و ما تصاوير مستندي را در سکوت نريشن يا نمي بينيم يا خيلي کم مي بينيم و مطالب بيشتر در خدمت تصوير است. اين فيلمنامه نويس با بيان اينکه اين مستند، مستندي نيست که تصاويرش تهيه شده باشد بلکه از تصاوير آرشيوي کمک گرفته شده است، گفت: دراين نوع مستندها به اندازه اي که دست مستند ساز، پُر باشد مي تواند فيلم را جم و جور کند لذا خيلي جاها مجبوراست به حاشيه بپردازد چون تصاويري که در اختيار دارد به حاشيه ها توجه داشته است. اين کارشناس سينما عنوان کرد: در خاطرات دختر رضا شاه آمده است که روزي پدرم در کاخ سعد آباد با عصبانيت قدم مي زد و راديو لندن هم روشن بود و ناگهان راديو اعلام کرد؛ « رضا شاه استعفا داد.» آنگاه پدرم با ناراحتي لگدي به راديو زد و فرياد کشيد: «دروغگوها، من که استعفا ندادم.» اما بعد از چند لحظه، در کاخ باز شد و محمد علي فروغي در حالي که متن استعفاي پدرم در دستانش بود وارد شد! اين خاطره نشان مي دهد که انگليس در لندن براي نوکرانش تصميم مي گيرد. وي با بيان اينکه هنوز هم ما را عادت داده اند که ببينيم بي بي سي چه مي گويد؟ اظهار داشت: اخبار بي بي سي به نوعي نمادي از يک نهاد قدرت است که نقل مي شود و اين نهاد قدرت، نهاد سرمايه و تصميم گيري نيز مي باشد. لذا آنچه ما در اين فيلم ديديم که بر سر ديانا آمد که البته خيلي بيشتراز فيلم در واقعيت وجود دارد يا آن چيزي که ما در مورد جزيره مالويناس آرژانتين در فيلم شاهد بوديم و انگليس اين جزيره را پس نداد و يک ملت را تحقير کرد يا اتفاقات ديگر، همه نشانگر اين است که يک قدرت ديگري به غير از دولت انگليس وجود دارد که توانسته دولت هاي زيادي در جهان را تابع قدرت خود کند که آن قدرت، قدرت سرمايه است که در جهان امروز به نام سرمايه داري جهاني معروف است و همان قدرت است که تصميم مي گيرد. بنابر اين اگر با اين نگاه به فيلم بنگريم، نگاه فيلم قابل باور است.
ناصر هاشم زاده با اشاره به بخش هايي از فيلم ادامه داد: اگر به گونه اي به دموکراسي نگاه کنيم و مسائلي مثل انتخابات، اعتراض ها، تظاهرات و اعتصابات در انگلستان را ملاک قرار دهيم، شايد به اين تحليل برسيم که در اين کشور، دموکراسي جاري است! و حتي ممکن است اين احساس به دست بيايد که ملکه در اين کشور کاره اي نيست و تنها يک شخصيت تشريفاتي است. اما هنگامي که به اختيارات پشت پرده ملکه پي مي بريم که در فيلم هم به آن اشاره مي شود و در قانون اين کشورهم به صراحت قيد شده، مي فهميم که تصميم گير فقط شخص ملکه نيست بلکه مهم کساني هستند که پيرامون ملکه تصميم مي گيرند. هنگامي که ملکه، کودتاي نظامي عليه مصدق در ايران را تأييد مي کند و به ديدن شاه مي آيد تا پادشاهي او را تصديق کند که در فيلم هم ديده مي شود، متوجه مي شويم که پادشاهي در انگلستان با پادشاهي ايران، از زمين تا آسمان تفاوت دارد.
هاشم زاده ادامه داد: با وجودي که ناسازگاري هاي انگليس حتي در اتحاديه اروپا نيز ثابت شده است به گونه اي که سعي مي کند ساحت جداگانه اي براي خودش تعريف کند و حتي نپيوستن او به بسياري از مسائل اتحاديه اروپا نشان مي دهد اين کشور تابع تصميمات خاصي است، اما درعوض سعي مي کند همچنان پز دموکراسي خود را هم در جهان حفظ کند. اين کارشناس با بيان اينکه معتقدم بايد فيلم هاي مستند داراي فيلمنامه يا يک طرح از پيش تعيين شده باشند و باري به هرجهت نباشند، اضافه کرد: فيلم هاي مستند اگر فاقد فيلمنامه يا طرح باشند مطمئن باشيد که تماشاگر هم از ديدن آن آشفته خواهد شد. اما اين فيلم آشفتگي کمتري دارد و نريشن به خوبي آن را پوشش داده است. از سوي ديگر، با وجودي که ما کلمه «ملکه» را در کمتر جمله اي است که نمي شنويم اما براي ما خسته کننده نيست چرا که فيلم ؛ پيرامون موضوعي که انتخاب کرده به جلو مي رود.
ناصر هاشم زاده در پاسخ به اين سئوال که چرا با وجودي که در کشور ما موضوعات مهمي مثل کودتاي 28 مرداد يا
شکل گيري حکومت پهلوي وجود دارد، اما اين سوژه ها مورد اقبال مستندسازان قرار نمي گيرند؟ گفت: متاسفانه فيلمسازان و مسئولين ما درهر دوره اي به دليل تمايلات سياسي وارد حيطه خاصي مي شوند که به هيچ عنوان اين تغيير رفتار مناسب نيست. اي کاش هنر، ادبيات و سينما خارج از حيطه اقتدار مسئولين کم بضاعت و گاه بي بضاعت برخي از دولتها باشد. برخورد برخي از مسئولين سينمايي با موضوعي مثل سينما همچون پيام هاي وايبري است که از مردم مي خواهند مثلا صبح را با شادي شروع کنند. اين مسئولين هم تصور مي کنند با اين نوع پيام ها
مي توانند فرهنگ و ادبيات اين کشور را اداره کنند!
وي تاکيد کرد: برخي ها قبلا مسئول سياسي بودند اما الان مسئوليت سينمايي را برعهده گرفته اند و به دليل ناآشنايي با سمت خود دچارمشکل شده اند و با وجودي که آدم خوبي هستند اما چون اهليت اين کار را ندارند، به درد اين کار نمي خورند.
روزان/دعوت امین زندگانی به تماشای مستندی درباره داعش
امین زندگانی با انتشار تصویر پوستر مستندی دربارهی داعش از مردم خواست که این مستند را ببینند.
امین زندگانی تصویری از مراسم رونمایی مستند «A157» را در صفحهاش منتشر کرد. این مستند که به کارگردانی بهروز نورانیپور ساخته شده است، داستان سه خواهر کرد سوری را روایت میکند که پدر و مادر خود را از دست دادهاند و در جریان حملهی نیروهای داعش مورد تجاوز مردی از سربازان داعش قرار گرفته و هر سه باردارند. «A157» شمارهی چادر این سه خواهر در اردوگاه است.
مراسم رونمایی از این مستند سهشنبه سوم آذر در تالار سوره برگزار خواهد شد. زندگانی با به اشتراک گذاشتن پوستر این مراسم در بارهی این مستند نوشت: «امروز این فیلم رو دیدم سرنوشت سه دختر بچه یازده سیزده و پانزده ساله کرد زبان سوری: سولاف،هیلن و روکن. نمونه ای از هزاران دختری که سیاهپوشان داعش برایشان آیندهای تلخ رقم زدند،آنها نه فقط به خاکشان و جسمشان که به آینده و آرزوهایشان تجاوز کردند و حالا آنها و تنهایی و فرزندی در راه. میدانم خواهید گفت مگر در ایران در جنگ خودمان و ... نداشتیم یا میگویید مگر در لیبی و افغانستان و یمن و یا در تمامی زندانهای جهان مگر از این حوادث اتفاق نمیافتد؟ میافتد ولی اینبار کسانی توانستهاند آن را به تصویر بکشند، تا سمبولی باشند برای مبارزه با فاجعه جنگ و تجاوز و تعصب کورکورانه.
جنگ تمام میشود، ولی چیزی که پایان نمیپذیرد فجایع و یادآوری لحظات تلخ جنایاتی این چنین است. سه دختری که شیرینترین لحظهی زنانهی وجودشان، مادر شدن را، به تلخترین شکل ممکن تجربه کردند و حالا آینده و بچه هایی از پدری نفرت انگیز، واقعا تکلیفشان چیست؟
اگه میخواهید شاکر امنیتی که هست باشین حتما به دیدن این فیلم برید انشالله که طاقت دیدنشو هم داشته باشین.»
سیاست روز/حسن فتحي:
امیدوارم آثار تاریخی تاريخ را تحریف نكنند
در روزها و شبهايي كه سريالهاي تاريخي تلويزيون نه تنها دل نميبرد كه حتي برخي موارد و با ضعفهاي ريز و درشت، آشكارا دل را ميرنجاند، ناگهان دلمان هواي كارگرداني را ميكند كه سريالهاي تلويزيونياش اغلب تاريخي بودهاند و دوست داشتني. مجموعههايي كه ديدن چندبارهاش هم حال آدم را خوب ميكند. حسن فتحی کارگردانی است که تا به حال بیش از نیمی از آثار وی مربوط به حوزه تاریخ است و یا اگر این اتفاق در داستانهایش نیفتد، به نوعی تاریخ را در دل داستانها میگنجاند. یادآوری سریالهایی چون: شب دهم، میوه ممنوعه، مدار صفر درجه، پهلوانان نمیمیرند، همگی گواه این مطلب است که فتحی علاقه خاصی به حضور در این ژانر دارد. او اين روزها هم سريال شهرزاد را براي شبكه نمايش خانگي آماده ميكند كه تماشاي آن ميتواند استانداردهاي رعايت نشده در مجموعههاي تاريخي تلويزيون را به چالش بكشد. خبرگزاري فارس با وی درباره ساخت آثار تاریخی و لزوم نمایش آن برای مردم امروز به گفتوگو نشسته كه در ادامه ميخوانيد:
علاقه شما به آثار تاریخی از کجا نشات گرفته است؟
علاقه من به تاریخ از دغدغههایی نشأت میگیرد که به مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی این سالهای جامعهام مرتبط میشود. تصورم بر این است که مردم ما برای اینکه در یک سربزنگاههایی چیزهایی را تکرار نکنند، لازم است تاریخ گذشته را مطالعه کنند. تاریخ گذشته ما بخصوص تاریخ یکصد ساله اخیر امکان بسیار مناسبی برای این است که درک عمیق تاریخی برای مردم اتفاق بیفتد تا در آینده و امروزشان براساس خرد جمعی و عقلانیت بیشتری عمل کنند.
مطالعه کتابهای تاریخی و سرگذشت افراد مختلف تاریخ،تا چه میزان برایتان اولویت دارد؟
هر
بار که به تاریخی هر کدام از شاهان ایرانی در دورههای مختلف صفویه، قاجار،
یکصد ساله اخیر، چهار صد سال گذشته و... رجوع میکنم، آنقدر نکات عجیب و غریب و
درسآموزی میبینم که گاه فکر میکنم اگر روح جمعی جامعه ما این برهههای تاریخی
که از ۵۰۰ سال پیش شروع شده را به خوبی مطالعه کنند، شاید ما در ادامه زندگیمان
دچار اشتباهات و بحرانهای کمتری شویم و به درک و تفاهم عمیقتری نسبت به نوعیت
انسانی، هویت ملی و فرهنگیمان برسیم و در همین راستا گرفتار خیلی از مسائل عجوز
و لایجوز سیاسی و روزمره که متاسفانه خیلی از افراد گرفتارشان بودند، نشویم و سعی
کنیم تا درک روشنی از گذشته خود داشته باشیم تا به تعبیری چراغی برای حرکت درستمان
در آینده باشد.
فکر میکنید آشنایی مردم ما با تاریخ کشورشان چقدر ضرورت دارد؟
ضرورت آشنایی کلیت جامعه با خویشتن تاریخی خود به حدی اهمیتی دارد که اگر صدها فیلم سینمایی تاریخی و دهها سریال تاریخی هم ساخته شود باز هم کم است، اما در این میان امیدوارم آثاری که ساخته میشود تاریخ را تحریف نکند و بر مبنای آنچه در واقعیت تاریخ و گذشته ما روی داده است، بدون خوشامد و بدآمد آن گروه و این دسته و جناحهای مختلف ساخته شوند و طوری باشند که آنچه در واقعیت اتفاق افتاده است را پیش روی مردم و مخاطبان قرار دهیم. این موضوع در مورد نسل جوان ما که خیلی نیازمند آشنایی با تاریخ گذشته و خویشتن تاریخی خود هستند، مصداق بارز دارد.
خیلیها
دوست دارند تا بدانند چرا در اغلب آثار تلویزیونی شما تاریخ نقش پررنگی دارد؟
در وجود هر کدام از ما ایرانیها یک منِ تاریخی وجود دارد که گاه خودمان از وجود این منِ تاریخی در کالبد خود بیخبریم و گاه این منِ تاریخی در یک سربزنگاههای وجودی، روحی و روانی ما رفتارهایی را باعث میشود که شاید بعد از انجام آنها بسیار تعجب کنیم. ما ایرانیها معمولا موجودات بیقراری هستیم و دل آشوبه داریم و برای مثال اگر چهار اتفاق خوب برایمان بیفتد مدام نگران این هستیم که نکند بعد از اینها یک اتفاق بد برایمان بیفتد. فکر میکنید اینها از کجا میآید؟ اگر به طور دقیق در این زمینه جستوجو کنیم متوجه میشویم که همه اینها از همان خویشتن تاریخی ما میآیند و خویشتن تاریخی ما در حقیقت مجموعه ژنهای فرهنگی نیاکان ما است که در وجود هر کدام از ما نهادینه شده است.در خویشتنِ تاریخی ما به طور ناخودآگاه تمام تجربههای تلخ و شیرین نیاکان ما انباشته شده است. تمام آرزو، ترس، اضطراب، لحظات و تجربههای تلخی که در طول تاریخ داشتند و همچنین لحظات شیرین و کوتاه اندک و کوتاه. تمام اینها ذخیره خویشتنِ تاریخی ما هستند که جمع شده است و فکر میکنم برای غلبه بر بحرانهایی که جامعه امروز ما به آنها دچار است از جمله بحرانهای سیاسی،فرهنگی، هویتی توجه هر فرد به خویشتن تاریخی خود به غلبه بر این موضوع میتواند کمک دوچندانی داشته باشد تا به یک قرار آرامش و به نوعی فرهیختگی جمعی و اجتماعی در جامعه برسیم.
شما مدتی است که با سریال «شهرزاد» پا به عرصه نمایش خانگی گذاشتید. فاصله از تلویزیون باعث تمایل شما به سمت شبکه نمایش خانگی شده است؟
هنوز هم از سمت تلویزیون پیشنهاد ساخت سریال دارم،اما به این دلیل که خودم بعد از سالها دوست داشتم تا در شبکه نمایش خانگی سریالی را کارگردانی کنم، به این سمت آمدم و در این رسانه سریالی را کارگردانی کردم.
در ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی کدام عنصر برایتان اولویت داشت؟
همیشه دغدغه این را داشتم که اگر میخواهم سریالی را در بخش خصوصی بسازم، قصه آن جذابیت لازم را دارد یا خیر؟ چراکه همیشه معتقدم در رسانهای مثل شبکه نمایش خانگی عنصری به نام داستان، مهمتر از سایر عناصر است و بیشتر میتواند مردم را جذب خود کند. در مورد سریال «شهرزاد» هم باید بگویم زمانیکه دیدم قصه خوبی پیش رویم هست، اقدام به ساخت آن کردم.
حرفهایی درباره ادامه دار بودن سریال «شهرزاد» در سه فصل وجود دارد، در اینباره بفرمائید.
از همان ابتدا که این سریال را کلید زدیم، به ادامهدار شدن «شهرزاد» فکر کردیم، اما همه چیز بستگی به استقبال مخاطب دارد. ضمن اینکه برای هر فصل از این سریال تعداد ۲۶ تا ۳۰ قسمت را در نظر گرفتیم.
در سریال «شهرزاد» شما اشاره مستقیمی به موضوع کودتای ۲۸ مرداد داشتید،چرا؟
بله اما در این سریال به مسائل سیاسی کودتا ورود زیادی نداشتیم و بیشتر داستان عشق چند جوان را در آن فضای ملتهب سیاسی نشان دادیم و درباره تاثیر مخربی که اوضاع سیاسی بر سر عشقهای آن دوران آورده صحبت کرده و نشان دادیم چگونه در یک فضای سیاسی غبار گرفته ممکن است عشقها به نفرت تبدیل شود. قصه اصلی داستان «شهرزاد» بر اساس قربانی شدن خیلی از موارد در هر فاجعهای سیاسی است و یکی از مظلومترین قربانیها عشق است.
اگر سریال «شهرزاد» از تلویزیون پخش میشد، ممکن بود در میزان مخاطب تاثیر داشته باشد؟
از همان ابتدا که تصمیم گرفتم تا سریال «شهرزاد» را در شبکه نمایش خانگی تولید کنم و حتی الان دیگر به این موضوع فکر نمیکنم، چراکه راهی که بر آن استوار بودم را رفتهام و معتقدم فردی که حین مسیر سرش را بیموقع بچرخاند، روح وی با او همراهی نخواهد کرد. من هم در همین مسیری که انتخاب کردم سعی میکنم به راهم ادامه داده و به نحو احسن کار خود را به سرانجام رسانم.
در شبکه نمایش خانگی چه محدودیتهایی پیش پایتان بود؟
محدودیت در همه جای دنیا و برای هر کاری وجود دارد، اما در هر مکانی با توجه به شرایط آنجا متفاوت است. ما هم برای ساختن سریال «شهرزاد» محدودیت داشتیم،چراکه سلایق و ادعاهای تاریخی متفاوت است.
شرق/شهرزاد و معمای شاه هردو جانسوزند اما...
کیوان کثیریان
١. سریال «شهرزاد» بعد از چهار قسمت که در شبکه نمایش خانگی توزیع شده، نشان داده که یک پروژه حسابشده و باکیفیت است. این مهم نیست که شما در مدیوم سینما کار کنید یا تلویزیون یا نمایش خانگی. مهم این است که بلد باشید قصه بگویید، زبان تصویر را خوب بشناسید و به فهم تماشاگرانتان احترام بگذارید.
حسن فتحی در ٢٠ سال گذشته چهار فیلم ساخته و بیش از ١٠ سریال تلویزیونی در کارنامه دارد که غالب آنها کیفیتی قابلتوجه دارند. فعالیت فتحی در عرصه سریالسازی نشان میدهد او خود نیز این حوزه را به سینما ترجیح میدهد و مخاطبان این مدیوم را خوب میشناسد. اما این نخستین تجربه فتحی در حوزه نمایش خانگی است. بازار نمایش خانگی البته از سویی آزادیهای بیشتری نسبت به تلویزیون دارد و از سوی دیگر مستقیما متکی به پولی است که مردم بابت خرید دیویدیهای آن میدهند. بنابراین «کیفیت» در چنین بازاری میتواند تعیینکننده میزان موفقیت اثر باشد.
«شهرزاد» با بازیهای خوب، صحنهآرایی و کارگردانی سنجیده و قصه پرانرژیاش تا اینجای کار یکی از بهترین آثار حسن فتحی و از بهترینهای شبکه نمایش خانگی است. فتحی که به تاریخ معاصر، علاقه وافری دارد تلاش کرده است در کنار قصه عاشقانهای که روایت میکند، بخشهایی از تاریخ یکصدسال گذشته را نیز نمایش دهد.
بازیگران همگی بازیهای درخشانی ارائه دادهاند، اما علی نصیریان چیز دیگری است. او آنقدر درست و دقیق بازی میکند و آنقدر نگاه و حضور تأثیرگذاری دارد که روزهای اوج خود او را به یاد میآورد.
یکی از برکات این سریال، بازسازی خیابان لالهزار شهرک سینمایی، یادگار مرحوم حاتمی، است و این به امتیازات متعدد «شهرزاد» میافزاید.
شهرزاد تا اینجا، پروژهای حرفهای و استاندارد به نظر میرسد و این نکته را یادآوری میکند که اگر گروه تهیه و تولید بتواند بستر و زمینه مناسبی را برای کارگردان و تیم جلو دوربین فراهم کند، بیشک نتیجه کار، قابلقبول و استاندارد خواهد بود.
٢. محمدرضا ورزی، کارگردانی است که با ساخت سریالهای تلویزیونی با موضوع تاریخ ایران در دوران پهلوی اول و دوم شناخته میشود. در کارنامه او سه نکته برجستهتر مینماید؛ نخست آنکه تاریخ را آنچنان که دوست دارد مینویسد و شخصیتها را آنچنان که خودش دلش میخواهد میسازد، دوم اینکه بسیار بد مینویسد و ضعیف میسازد و سوم اینکه بهشدت از او و آثارش حمایت میشود.
در یکی، دو قسمتی که از سر اتفاق ناچار به تماشای «معمای شاه» شدم، از این میزان ضعف در دیالوگنویسی، پرداخت مبتدیانه و سطحی شخصیتهای شناختهشده تاریخی و کارگردانی آماتوری به شگفت آمدم. انگار که گریمکردن بازیگران و شبیهکردن آنها به شخصیتهای واقعی تاریخ، برای ساختن یک سریال تاریخی کفایت میکند و به مهر و هنرت دیگری نیاز نیست! دریغ از یک بازی خوب، دریغ از یک سکانس جذاب، دریغ از یک دیالوگ درستودرمان و افسوس بابت هزینهای که پای چنین آثار بیکیفیت و کمارزشی تلف میشود.
شهروند/حرف های دو گالریدار سرشناس پیرامون صحبتهای وزیر ارشاد درباره داشتن یک حراج بینالمللی حراج بینالمللی؟ خیلی زود است!
عیسی علوی| جمعهشب علی جنتی، وزیر ارشاد در حاشیه بازدید از نمایشگاه آثار فریده لاشایی در موزه هنرهای معاصر تهران در گفتوگو با مهر به یک مسأله مهم و اساسی در زمینه حراج اشاره کرده و آن لزوم داشتن یک حراج بینالمللی در ایران است. وزیر ارشاد در این خصوص گفته: «حراجی مثل کریستی، محصول ۲۰۰سال سابقه است و ما باید خودمان یک حراج بینالمللی ابداع کنیم. تاکنون هرچه انجام شده داخلی بوده و مجموعهداران و هنرمندان ایرانی خریدار آثار هنری بودهاند. اما اکنون باید ترتیبی داده شود که خریداران خارجی هم بتوانند وارد ایران شوند. در این زمینه حراج تهران اگرچه خوب بوده اما باید بتواند به صورت بینالمللی برگزار شود.» شاید این صحبت وزیر به واسطه موفقیت چند سال اخیر برگزاری حراج تهران باشد. خصوصا که در این حراج آخری که خردادماه امسال برگزار شد آثار ایرانی عرضه شده بیش از ٢١میلیارد تومان چکش خوردند که یک اتفاق بسیار مهم برای هنرهای تجسمی ایران محسوب میشد، اما مسأله اساسی اینجاست که آیا با همه مختصات خاص جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران امکان برگزاری یک حراج بینالمللی در سطح بالا و استاندارد وجود دارد؟ آیا میشود در ایران حراجهایی مثل «کریستی» یا «بونامز» برگزار کنیم؟ این سوالی بود که برای یافتن پاسخ آن به سراغ لیلی گلستان مدیر «گالری گلستان» و علی فرامرزی مدیر «گالری فرامرزی» بهعنوان دو تن از باتجربهترین چهرههای فعال در عرصه هنرهای تجسمی رفتیم و نظر آنها را جویا شدیم.
خیلی زود است
گلستان همان ابتدا خیلی صریح آب پاکی را روی دستمان میریزد و میگوید: «به نظرم خیلی زود این حرف را زدهاند و حالا حالاها کار داریم تا به بینالمللی بودن برسیم. حتی اگر مقصود ایشان حراج تهران باشد باز هم خیلی زود است، برای برگزاری یک حراج بینالمللی شرایط و مسائل مختلفی باید مورد توجه قرار بگیرد. اولا مسأله ویزا گرفتن مجموعهداران است، مسأله دیگر این است که از خارج کشور چه کسانی میتوانند آثارشان را بیاورند و در حراجهای تهران بفروشند به همین دلیل بنده هیچ امیدی به این پیشنهاد ندارم و خیلی زود است که بخواهیم به بینالمللی شدن در این زمینه فکر کنیم.» اما آیا امکان رخ دادن چنین اتفاقی کلا منتفی است؟ پاسخ گلستان منفی است: «همه چیز امکانپذیر است اما موفقیت آن مهم است. شما ممکن است یک سری مجموعهدار دعوت کنید و همه هزینههای آنها را هم بپردازید تا بیایند و اینجا آثارشان را عرضه کنند، خب چه کسی قرار است آنها را بخرد؟ ایرانیها که نمیآیند به دلار و آن قیمتهای بالا و وحشتناک کار کلکسیونرهای فرنگی را بخرند. به نظرم حرف آقای وزیر و در شرایط فعلی اصلا امکانپذیر نیست، اندازه ما درحال حاضر همان حراج تهران است که باز هم لقمه بزرگی است.» اما حراج تهران که با استقبال خوبی مواجه شده است پس چرا گلستان آن را لقمهای بزرگ میداند؟ نبود مجموعهدار دلیل اصلی صحبت اوست: «لقمه بزرگی است به این علت که مگر ما چند مجموعهدار در ایران داریم؟ بسیار کم هستند. ما الان تازه درحال ساختن مجموعهدار هستیم که کار بسیار سختی هم هست ولی با گذشت چند سال هنوز تعداد مجموعهدارها افزایش چندانی پیدا نکرده است. همه ما گالریدارها سعی خودمان را میکنیم که تعداد آنها بیشتر شود ولی اول از همه باید بدانند که اثر هنری یک پسانداز است. اینکه این موضوع برای آنها تفهیم شود زمان میبرد. حراج تهران خیلی سعی خودش را میکند و تا الان هم موفق بوده ولی ما احتیاج به مجموعهدار و خریدار بیشتری داریم. حالا با این وضع که خودمان خریدار به کفایت نداریم، حالا بیاییم خریداران فرنگی را هم به اینجا بکشانیم؟ به همین دلیل است که من فکر میکنم زود است.»
حراجی یک فعالیت اقتصادی است
اما علی فرامرزی از ابعاد مختلفی مسأله را نگاه میکند: «این موضوعی که جناب وزیر مطرح کردند ابعاد مختلفی دارد. اگر منظور این است که خودمان برگزارکننده باشیم و یک تیم کاملا ایرانی برگزارکننده حراج باشند یک مسأله است. اینکه از تیم برگزاری حراجهایی مثل کریستی، بونامز یا دیگران که تجربههای موفق بینالمللی دارند دعوت کنیم مثل کاری که در دوبی یا ترکیه انجام میشود این هم یک مسأله است.» به گفته فرامرزی دلیلی ندارد که فکر کنیم، نمیتوانیم یک حراج بینالمللی برگزار کنیم: «همه آنهایی که حراجی دارند بالاخره از یک نقطهای شروع کردهاند. مضاف بر اینکه ما الان چند سالی است تجربه برگزاری حراج تهران را داریم و کسانی را هم داریم که کمابیش حراجیهای خارج از ایران را بشناسند و حتی با آنها ارتباط داشته باشند یا همکاری کنند. به همین دلیل نفس برگزاری یک حراجی از نظر فیزیکی کار عجیب و پیچیدهای نیست. من بسیاری از این حراجیها را دیدهام، سطح برگزاری آنها تفاوتی با حراج تهران ندارد. اما شرایطی که باعث میشود ما بتوانیم یک حراج بینالمللی درست برگزار کنیم، مسأله اصلی است. آیا ما میتوانیم هر مدل اثر هنری را در اینجا به نمایش بگذاریم؟ طبیعتا به دلیل شرایط فرهنگی حاکم ما در این زمینه محدودیتهای مشخصی داریم. دعوت از میهمانها و آمدن آنها به ایران خودش نیاز به باز بودن کامل و نبودن اشکالاتی درخصوص رفت و آمد آنها دارد. هرکدام از این مسائل روی کیفیت برگزاری یک حراج تأثیر دارد.» به گفته مدیر «گالری فرامرزی» وزیر ارشاد باید به یک مسأله بسیار مهم دقت کند: «برگزاری حراج یک کار اقتصادی است. کار سیاسی نیست که مثلا یک هیأت سیاسی را دعوت کنیم و اگر هم اتفاقی رخ داد، با گفتوگو کردن حل شود. حراج گذاشتن یک کار اقتصادی است به این مفهوم که هر شوکی که به آن وارد شود به آن خرید یا فروش صدمه وارد میکند. حراج گذاشتن مسأله بسیار حساسی است، چراکه یک نفر پول خود را که ممکن است کلان هم باشد در جیب خودش گذاشته و آمده کالایی را بخرد و تا زمانی که شرایط درستی برای او فراهم نشود حاضر به حضور نخواهد بود. همانطور که در هر فعالیت اقتصادی دیگر سرمایهدار نیازمند تأمین امنیت از لحاظ مختلف است والا به آن عرصه وارد نمیشود.»
منظورمان از بینالمللی بودن چیست؟
البته فرامرزی از صحبتهای وزیر برداشت دیگری هم دارد: «البته شاید وزیر منظورشان از بینالمللی بودن این است که خریداران خارجی به ایران بیایند و آثار هنرمندان ایرانی را خریداری کنند. این اتفاق هم شدنی است اما اول از همه هنرمندان ایرانی باید آنقدر وجهه هنری بینالمللی داشته باشند که خرید آثارشان برای خریدار خارجی جذابیت داشته باشد. چه تعداد از هنرمندان ما وقتی حتی خارج از ایران آثارشان را به نمایش میگذارند خریداران غیرایرانی دارند؟ اگر ما خریدار غیرایرانی داریم چه تعداد هستند؟ این مسأله بسیار مهی است و ما اول از همه باید آمار دقیقی از این مسأله داشته باشیم. اگر این تعداد بالا نباشد تنها در صورت یک برنامهریزی بلندمدت برای جذب خریداران خارجی به سمت آثار ایرانی میتوانیم امید داشته باشیم که در زمینه حراجگذاری یک اتفاق مهم را صورت دهیم. البته من معتقدم وضع ما در منطقه هم به لحاظ کیفیت آثار و هم به لحاظ تعدد وضع بسیار خوبی است و این قابلیت را داریم که آثار هنرمندان ایرانی را به شکل بینالمللی عرضه کنیم.» با این حال فرامرزی هم همچون گلستان رخ دادن چنین اتفاقی در کوتاهمدت را بعید میداند: «خیلی بعید میدانم در کوتاهمدت چنین اتفاقی قابل رخ دادن باشد. البته باز هم بحث آماری این وسط مهم است. یک وقت هست ما دو تا خریدار خارجی به هر نحوی که هست میآوریم و میگوییم حراج بینالمللی برگزار کردیم. اما یک وقت هست ما واقعا چندین خریدار خارجی بزرگ داریم که میآیند اینجا و قیمتها را مدام بالا میبرند و اصلا مشتاق این هستند که آثار هنرمندان ایرانی را خریداری کنند. این دو موقعیت خیلی با هم متفاوت است و به نظرم برای رسیدن به نقطه دوم من فکر میکنم هنوز خیلی جای کار داریم. مهم این است که منظور ما از بینالمللی بودن چه باشد. درنهایت اینکه چنین افق ذهنی برای آقای وزیر و سیاستهای وزارت ارشاد ایجاد شده به نظر من جای خوشحالی بسیاری دارد. بههرحال اینکه دارند به یک چیز بلندمدتتر، گستردهتر و جهانیتر فکر میکنند حتی برای هنرمندان ما هم جای خیلی خوشحالی دارد.»
کاروکارگر/چهاردهمین جشنواره بین المللی امام رضا(ع) فراخوان داد
فراخوان چهاردهمین جشنواره بین المللی امام رضا(ع) در ایران و 77 کشور جهان منتشر شد.
به گزارش کاروکارگر به نقل از بنیاد بینالمللی امام رضا(ع)، مدیرعامل بنیاد بین المللی امام رضا(ع)، با اعلام خبر انتشار فراخوان چهاردهمین جشنواره امام رضا(ع)، گفت: با توجه به سنت هر ساله که فاصله بین آیین اختتامیه جشنواره بین المللی امام رضا(ع) تا زمان اعلام فراخوان دوره بعدی این جشنواره حداکثر دوماه است، این فراخوان منتشر شد تا علاقمندان فرصت کافی برای خلق آثار در ساحت مقدس فرهنگ رضوی را داشته باشند.
سید جواد جعفری افزود: پس از طی فرآیند چهار مرحله ای نشست های؛ آسیب شناسی،مشورتی،منطقه ای و کمیته برنامه ریزی که در این نشست ها نقاط ضعف و قوت دوره گذشته جشنواره مورد بررسی قرار گرفت، متناسب با نیازهای روز و ظرفیت های هر استان و با لحاظ نوآوری های لازم، در یک جهاد فرهنگی و کوششی بی وقفه و با مشارکت همه جانبه صاحب نظران و دست اندرکاران، فراخوان چهاردهمین جشنواره بین المللی امام رضا(ع) تدوین و منتشر شد.
وی افزود: فراخوان چهاردهمین دوره این جشنواره با توجه ویژه به « سبک زندگی اسلامی با رویکرد اقتصاد مقاومتی، با الهام از آموزه های رضوی» در سه بخش استانی، ملی و بینالمللی منتشر شده است. جعفری اظهار کرد: جشنواره بین المللی امام رضا(ع)، به مناسبت سالروز میلاد فرخنده امام علیبن موسیالرضا(ع) و کریمه اهل بیت،حضرت معصومه (س) و بزرگداشت حضرت شاهچراغ(ع)، از یکم تا یازدهم ذیالقعده، در «دهه کرامت» برگزار می شود.
مدیرعامل بنیاد بین المللی امام رضا(ع) گفت: جشنواره امام رضا(ع) تاکنون 13 دوره را پشت سر گذاشته است و دبیرخانههای موضوعی این جشنواره در تمام استانهای کشور دایر بوده اما گستره برپایی جشنواره در سطح ملی و بین المللی است. بدین معنا که هموطنان از هر نقطه کشور میتوانند در برنامه های این جشنواره منطبق با علاقه مندی خود شرکت کنند.
دبیر جشنواره بین المللی امام رضا(ع)،به بخش های 10 گانه چهاردهمین دوره این جشنواره اشاره کرد و افزود: برای جشنوارههای سراسری10 بخش کلی در نظر گرفته شده که عبارتند از: فرهنگی، هنری، پژوهشی، سینمایی، مطبوعاتی،رسانه های دیجیتال، کودک و نوجوان، دانشگاهیان، بین الملل و ویژه برنامه ها.
وی ادامه داد: فراخوان هر یک از برنامههای موضوعی جشنواره امام رضا(ع) از سوی دستگاههای مرتبط منتشر می شود. علاقهمندان برای ثبتنام و آگاهی از نحوه شرکت در هر یک از برنامهها میتوانند به پایگاه اطلاع رسانی سه زبانه «شمس توس» به نشانی http://www.shamstoos.ir مراجعه کنند. همچنین سامانه پیام کوتاه: 30007888 و شماره تلفن: 05132283044به عنوان پل ارتباطی میان جشنواره و مخاطبان معرفی شده است. یادآوری می شود؛جشنواره بین المللی فرهنگی و هنری امام رضا(ع) همه ساله در ایام دهه کرامت به مناسبت سالروز ولادت باسعادت حضرت معصومه (س) و حضرت امام رضا(ع) و بزرگداشت حضرت شاهچراغ (ع) در عرصه ملی و بین المللی برگزار می شود. افتتاحیه این جشنواره در اولین روز ماه ذی القعده در قم و اختتامیه آن در 11 ذی القعده در شب میلاد مسعود حضرت امام رضا(ع) در مشهد مقدس برگزار می شود.
کیهان/کتاب و کتابخوانی از دیدگاه امام خامنهای
بزرگترین ثروتهای بشر؛ دانش و تحقیق
گردآوری: کامران پورعباس
اهمیت کتاب و کتابخوانی
رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها در مورد اهمیت کتاب و کتابخوانی رهنمود داشتهاند.
در یکی از پیامهای ایشان آمده است:
«حقیقت آن است که کتاب یکی از ارزشمندترین فرآوردههای بشری و گنجینه بزرگترین ثروتهای بشر یعنی دانش و تحقیق است. دین و دنیای بشر و جسم و جان انسان، به برکت کتاب تأمین و تغذیه میشود و فرآیند کمال بشری بوسیله کتاب تحقق مییابد. کتاب، مادر تمدنها و نیز عصاره آنهاست، و بشر با پدیدآوردن کتاب، درسهای بیشماری را که در کتاب تکوین بدو آموخته شده، گرد میآورد و در محیط بشری، منتشر میسازد و بدینگونه روز به روز گنجینه ثروت بشری، غنای بیشتر مییابد.»(1)
ایشان معتقدند: کتابخوانی جزو کارهای اصلی زندگی است و اگر به این باور برسیم هیچ کاری، مانع کتابخوانی نخواهد شد.(2)
همچنین رهبر انقلاب بعد از دو ساعت و نیم بازدید از نمایشگاه کتاب در سال 1390 به سالنی در گوشه نمایشگاه رفته و ناشران هم پشت سر ایشان وارد شدند تا فارغ از گزارش و درددل، چند دقیقهای هم حرف رهبر را بشنوند. رهبر فرمودند: «وقتی امروز را با 10-15 سال پیش مقایسه میکنم، کیفیت خیلی بالا رفته، علاوه بر کمیت. در گذشته خیلی عقب بودیم، زمان انقلاب وضعیت بهتر شد. در سالهای اخیر هم که این پیشرفت کاملا محسوس شده. هم موضوعات متنوعتر شده و دایره دید نویسندگان متنوعتر شده، هم محتواها قویتر شده. کیفیت چاپ و صفحهآرایی و جلد و... هم پیشرفت کرده و چشمنواز شده.» و بعد هم بشنوند از فلسفه توجه جدی رهبر به کتاب: «کتاب جایگزین ندارد. با این که لوازم رسانهای متعددی اضافه شده، هیچکدام جای کتاب را نمیگیرد.» اذان ظهر بود و قطعا پایان بازدید رهبر. بازدیدی که با توصیهای به ناشران پایان یافت: «هرچه ممکن است به مقوله کتاب اهمیت بدهید. هم وزارت ارشاد و جاهای دولتی، هم شما ناشران. پیشرفت کشور بدون پیشرفت کتاب امکانپذیر نیست. ما هنوز خیلی عقبیم.»(3)
انس با کتاب
رهبر انقلاب هم خود با کتاب انس و الفتی عظیم دارند و هم دیگران را به ارتباط و آشنایی با کتاب دعوت مینمایند:
«من این را میخواهم عرض کنم که در منزل خودِ من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد. خود من هم همینطورم. نه اینکه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه میکنم؛ تا خوابم میآید، کتاب را میگذارم و میخوابم. همه افراد خانه ما، وقتی میخواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر میکنم که همه خانوادههای ایرانی باید اینگونه باشند. توقّع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچهها را از اوّل با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتّی بچههای کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند. باید خریدِ کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزییناتی و تجمّلاتی - مثل این لوسترها، میزهای گوناگون، مبلهای مختلف و پرده و... - به کتاب اهمیّت بدهند. اوّل کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند؛ بعد که این تأمین شد به زواید بپردازند. خلاصه، باید با کتاب اُنس پیدا کنند. در غیر این صورت، جامعه ایرانی به هدف و آرزویی که دارد - که حقّ او هم هست - نخواهد رسید.»(4)
و: «من امروز میخواهم دو مطلب را به مردم و مسئولین عرض کنم: یک مطلب، همان است که من همیشه تکرار میکنم. پارسال و سالهای قبل و در مناسبتهای گوناگون هم گفتم که ارتباط مردم با کتاب، باید بیش از این باشد. من میبینم که متأسفانه کتاب در جامعه ما، آن مقدار که شأن این جامعه اقتضا میکند، رواج ندارد. اگر ما یک جامعه بیفرهنگ و تاریخ بودیم؛ جامعهای بودیم که گذشته و کسان فرهنگىِ با معرفت و برجستهای ندارد؛ انسانهای بااستعداد و فهیم و دارای بینش و طرز فکر بالا ندارد(مثل بعضی از جوامع گوناگونی که در گوشه و کنار دنیا هستند) بیرغبتی به کتاب قابل توجیه بود؛ امّا در جامعه ما با این همه انسانهای فرهنگی، برجسته، والا، اساتید، مؤلّفین، آشنایان با کتاب، شعرا، نویسندگان، علمای بزرگ، دانشگاهیان برجسته و عناصر فرهنگی و عالِم، چرا باید اُنس با کتاب اینطور باشد؟! سابقه فرهنگی و تاریخی ما خیلی زیاد است. جامعه ما اساساً جامعهای پخته و بالغ شده است؛ یک جامعه ابتدایی و بدوی نیست. مردم ما باید بیش از این با کتاب آشنا باشند.»(5)
حضور فعال در نمایشگاه بینالمللی کتاب
رهبر معظم انقلاب اسلامی در اکثر سالها از نمایشگاه بینالمللی کتاب که همه ساله در تهران برگزار میشود بازدید داشتهاند.
ایشان معمولاً در هر بازدید چند ساعت در غرفههای متعدد کتاب حضور یافته و در هر غرفه با سوالاتی از وضعیت نشر و آخرین کتابهای منتشر شده مطلع میشوند. همچنین ایشان پس از هر بار بازدید برای مسئولان، نویسندگان، ناشران و دستاندرکاران نشر سخنرانی و توصیههای مهمی را خاطرنشان نمودهاند.
توصیهها به مسئولان
برخی توصیههای رهبر انقلاب به مسئولان در مورد کتاب که در نمایشگاهها و موقعیتهای دیگر فرمودهاند عبارتند از:
- تلاش برای دسترسی به نسخههای قدیمی 21/6/1374
- نگهداری نسخههای رو به نابودی و تکثیر نسخههای یگانه 21/6/1374
- جلوگیری از ربوده شدن گنجینههای کمیاب و نگاشتههای ارزشمند از کتابخانه کشورهای اسلامی و جلوگیری از بیرون بردن آنها از دسترس صاحبان آن 21/6/1374
- پیوند میان کتابخانههای کشور و کشورهای اسلامی و همکاری در همه زمینهها21/6/1374 - همگانی کردن کتاب از راه گسترش زنجیره کتابخانههای عمومی در هر گوشه و کنار کشور 21/6/1374
- فراهمسازی زمینه لازم برای همگانی کردن کتابخوانی21/6/1374
- معرفی کتابهای خوب و پدید آوردن نوشتههای فراوان در همه موضوعهای مورد نیاز و مورد علاقه 21/6/1374
- برنامهریزی برای توسعه و تعمیق فضای کتابخوانی در کشور17/2/1391
- ارزیابی محتوایی هر ساله نمایشگاه کتاب به وسیله افرادی کارشناس و صاحب صلاحیت 17/2/1391
- برطرف کردن برخی موانع تولید و نشر کتاب بهویژه موضوع گرانی کاغذ 17/2/1391
- زمینهسازی برای ترجمه تولیدات خوب کتاب در کشور به زبانهای مختلف 17/2/1391
- مهم بودنِ ویراستاری و صحیح بودن متون کتابها از لحاظ دستور زبان فارسی و کتابآرایی و شکل ظاهری کتابها 17/2/1391
- ساماندهی توزیع و ایجاد فروشگاههای زنجیرهای کتاب 17/2/1391
یک هشدار مهم
رهبر انقلاب در در دیدار رئیسجمهور و اعضاى هیئت دولت در سال 1394 هشداری بسیار مهم فرمودند:
«دو کار اساسی و اصلی است که باید انجام بگیرد؛ یکی تولیدات فرهنگی سالم در زمینههای مختلف، و یکی جلوگیری از تولیدهای مضر و بهاصطلاح متاع و کالای مضرّ فرهنگی؛ به نظر من این جزو کارهای اساسی است. در همه دنیا مراقبت از محصولات فرهنگی و کتاب و مانند اینها وجود دارد؛ کجای دنیا است که وجود نداشته باشد؟ یکجا را به من نشان بدهید. این خانم ابتکار اینجا حاضر است؛ خود ایشان به من گفت کتابی که ایشان نوشته بود، در آمریکا امکان چاپ پیدا نکرد؛ هیچ ناشری حاضر نشد -نه اینکه آن ناشر آنقدر تعصّب داشته باشد؛ نه، اگر کتاب پرفروشی باشد، هر ناشری میآید این کار را انجام بدهد؛ [بلکه] از ترس و از مراقبت- تا بالاخره در کانادا مثلاً فرض کنید یک ناشری را پیدا میکند و آن ناشر، آن هم به نظرم با ترسولرز [چاپ کرد یا نکرد]؛ چون تفاصیلش را چند سال پیش ایشان میگفت، شاید جزئیّاتش یادم نمانده. اینها را بگویید تا این آقایان بدانند و بفهمند که اینجور نیست که اگر ما جلوی کتاب را گرفتیم، فقط آقای جنّتی است که این کار را میکند؛ نخیر، در آمریکا هم همین کار میشود، در اروپا هم همین کار میشود. راجع به هولوکاست کسی جرأت ندارد حرف بزند؛ خب هولوکاست که یک مسئله اعتقادی نیست. بله، وقتی نوبت به کاریکاتورهای اهانتآمیز به مقدّسات دینی اسلام میرسد، آنجا آقایان میشوند آزادیخواه و طرفدار آزادی بیان! امّا راجع به هولوکاست که پیش میآید، نه؛ آزادی بیان وجود ندارد. مسئله حجاب همینجور است، مسائل دیگر همینجور است؛ بله، هر کشوری یک اصولی دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاههای حاکمیّتی باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستی ندارد. اگرچنانچه میبینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریّه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید. حالا چگونه برخورد بکنید، آن یک بحث دیگر است، آن مربوط به دستگاهها است و نگاه کنید ببینید مقرّراتتان چه میگوید؛ لکن رودربایستی نکنید و این را صریح بگویید. پس بنابراین خوراک فرهنگی سالم و جلوگیری از خوراک فرهنگی ناسالم و مضر، اساس کار است.
رهاسازی فرهنگ اصلاً جایز نیست. مدیریّت فرهنگ یک کار بسیار لازم است؛ و مدیریّت هم باید بر مبنای شعارهای انقلاب و مبانی انقلاب باشد؛ یعنی مراقبت بشود آنچه اصل است، این است که مبانی انقلاب و مبانی استقلال کشور، امام و مانند اینها باید محفوظ باشد. این هم مطلب دوّم که جزو اولویّتهایی است که به نظر من در این برهه است.»(6)
اهمیت نشر و توصیه به ناشران
رهبر انقلاب در دیدار جمعی از ناشران در سال 1378 در مورد اهمیت کار ناشران فرمودند:
«به نظر من، طبقه ناشر در هر بخشی از نشر و طبع، جزو مجموعههای ارزشمند جامعه محسوب میشود؛ چون تولیدکنندگان کتاب و ناشران آن، مهمترین وسیله انتقال فرهنگ را در اختیار مردممان میگذارند.»(7)
ایشان خطاب به ناشران فرمودند:
«من در ذهن خودم، کار فرهنگی منفی را - یعنی آن چیزی که از نظر ما و با معیار ما بد است - به سه نوع تقسیم میکنم: یک نوع، آن نوشته یا کتابی است که یک منطق یا سخنی را ارائه میدهد که از نظر ما آن سخن غلط است. یک فکر است، یک پیشنهاد است، یک نظر است، در هر زمینهای ممکن است؛ لیکن فقط آن صاحبِ نظر مخالف، در فکر این است که نظر مخالف خودش را مطرح کند و هیچ انگیزهای دنبال آن نیست. طرح چنین فکر مخالف و غلطی - از نظر ما - در جامعه، مفید است؛ بودنش از نبودنش بهتر است؛ زیرا اگر اندیشه غلط طرح نشود، اندیشه درست نمیجوشد. این منطقی است و ما مایلیم آن چیزی که از نظر صاحبش البته درست است، اما از نظر ما غلط است، منتشر شود؛ در حوزههای مختلف هم منتشر شود. ... نوع دوم کار که غلط است، این است که انگیزه آن صرفاً ارائه یک سخن علمی یا یک نظر فلسفی یا اجتماعی یا سیاسی نیست؛ بلکه جزئی از چارچوب یک طرح براندازی است. نشر این هم مضرّ است. ... نوع سوم، آن کار فرهنگیای است که اثرش آنی است و قابل پاسخگویی نیست. مثل اینکه در جامعهای بیایند عکسهای مستهجن جنسی را به شکل وسیعی در میان جوانان پخش کنند! شما چطور میخواهید این را جواب دهید!؟ اصلاً قابل جواب دادن است!؟ این اصلاً قابل جواب دادن نیست. وقتی که یک اثر هنری و یک نوشته و یک عکس، یک تأثیر ویرانگر اخلاقی دارد، این قابل پاسخگویی نیست. جلو این کار فرهنگی را باید گرفت.»(8)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
1- پیام به گردهمایی کتاب و کتابخانه، 21/6/1374.
2- بازدید حضرت آیتالله خامنهای از بیست و سومین نمایشگاه کتاب تهران، 22/2/1389.
3- گزارشی از حضور رهبر انقلاب در بیست و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در مصلای امام خمینی(ره)، 23/02/1390.
4 و 5- مصاحبه در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب، 26/2/1374.
6- بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضاى هیئت دولت، 4/6/1394.
7 و 8- بیانات در دیدار جمعی از ناشران، 28/02/1378.
مردم سالاری/ رييس انجمن گويندگان و سرپرستان گفتار فيلم:
فيلم خوب نخريم تلويزيون و
دوبله لطمه ميخورد
حميدرضا آشتيانيپور درباره وضعيت حال حاضر دوبله و خريد فيلمهاي جديد پس از انجام توافقات و لغو تحريمها، توضيحاتي را ارائه داد. اين گوينده باسابقه دوبله در گفتوگو با ايسنا، درباره اينکه آيا پس از لغو تحريمها امکان خريد فيلمهاي خوب و باکيفيت براي دوبله به وجود آمده است؟ خاطرنشان کرد: هنوز در اين زمينه اتفاقي که اخبارش به ما برسد، نيفتاده است؛ ضمن اينکه تحريمها هم هنوز به صورت کامل لغو نشوده است؛ بنابراين نميدانم چقدر بتوان در مورد اين حرفها و صحبت اينکه اين اتفاق بيفتد، حساب کرد؛ چراکه در اين زمينه بايد تجديدنظر ساختاري انجام شود که اگر اين اتفاق هم نيفتد، به نظرم تلويزيون و دوبله لطمه جدي ميخورد. وي همچنين تصريح کرد: اگر اين اتفاق در دوبله نيفتد، تلويزيون مخاطبان زيادي را از دست ميدهد؛ به ويژه با توجه به اينکه رقابتهاي ميان شبکههاي ماهوارهاي اين روزها زياد است و متاسفانه به نظر ميرسد خود دوستان هم بدشان نميآيد که مخاطبان، رسانههاي خارجي را تماشا کنند و ظاهرا از اين اتفاق هم حمايت ميکنند؛ چراکه هيچ نشانهاي از عدم حمايت اين جريان ديده نميشود و انگار همه چيز دست به دست هم داده تا اين مسير موفق شود. وقتي چنين اتفاقي ميافتد و شبکههاي ماهوارهاي بيشاز شبکههاي داخلي خودمان تماشاچي پيدا ميکنند، ما به لحاظ اقتصادي هم لطمه ميخوريم و فرصتهاي کاريمان را از دست ميدهيم و متاسفانه کسي هم پاسخگو نيست. آشتيانيپور در ادامه همين بحث اظهار کرد: اميدوارم دوستان مسوول در اين جهت با تأمل بيشتري عمل کنند، مگر اينکه ديگر کاري به تلويزيون نداشته باشند و مخاطب تلويزيون هم برايشان اهميتي نداشته باشد. در اين صورت است که ميتوانند راهي که پيش گرفتهاند را ادامه بدهند.
وي درباره وضعيت اين روزهاي دوبله توضيح داد: اين روزها بچهها با چنگ و دندان دوبله را حفظ ميکنند. ما در مديريت صنفي جديد تلاش ميکنيم که به ساختار کيفي کارها بها بدهيم اما نميدانم چقدر در اين راه موفق ميشويم؛ چراکه قطعا بايد حمايت شويم و اگر حمايت نشويم تلاشمان بيفايده است و تا زماني که مسؤولان برايشان اهميت نداشته باشد، ما نميتوانيم موفق باشيم. ما در کارمان احساس دين و مسؤوليت ميکنيم اما اين احساس دين و مسووليت نياز به حمايت دارد و اميدواريم اين اتفاق بيفتد.
رييس انجمن گويندگان و سرپرستان گفتار فيلم در بخشي ديگر از صحبتهايش درباره جديدترين کارهايش در حوزه دوبله اعلام کرد: در حال حاضر خيلي کار گويندگي نميکنم و بيشتر در انجمن گويندگان در بخش کيفي کارها مشغول هستم؛ چراکه تمايل و رغبتي براي دوبله ندارم. وقتي ذوقي به وجود نيايد قطعا کار گويندگي هم نميکنم. وي در ادامه همين مطلب خطاب به مردم گفت: از قول من به همه مخاطبان بگوييد که ما در حال تلاش هستيم تا يکسري مسائل را حفظ کنيم، چيزهايي که جنبه هنري دارند؛ چراکه متاسفانه فعاليتهايي در حاشيه کار ما قرار ميگيرد و مسلما با اين کار ادبيات، گويش و فرهنگ ما در حال صدمه ديدن است و ناديده گرفته ميشود. به مخاطبان ما بگوييد که ما اين حس را احياء ميکنيم اما متاسفانه مسوولان اهميت نميدهند ولي اميدواريم مردم با تقاضاهايي که دارند ما را کمک کنند. آشتيانيپور در پايان خاطرنشان کرد: قصد داريم فعاليتهاي فرهنگي آموزشيمان را در انجمن گويندگان توسعه دهيم ولي هنوز اين امر به مرحله نهايي نرسيده و بايد کمي جلوتر برويم.
وطن امروز/نگاهی به رمان «دختران آفتاب»
به حرمت زنان ایرانی
فهمیه اسماعیلی: «جماعت بیکاری که همیشه دنبال چنین موضوعهایی بودند و کنار پیادهرو جمع شده بودند، مرا مطمئن کردند که درست آمدهام. نزدیکتر آمدم و به سختی از میان جمعیت رد شدم. همه ساکت ایستاده بودند و فقط تماشا میکردند. همه چشمها به مادر بود که گوشه پیادهرو ایستاده بود و رو به «بابایی» فریاد میزد: این یه قدم رو دیگه کوتاه نمیآم. به هیچ قیمتی حاضر به از هم پاشیده شدن زندگیم نیستم. نه اینکه فکر کنی عاشق این زندگی نکبتی و مزخرفم، یا عاشق چشم و ابروی توأم، نه! فقط به خاطر شکوفهاس که نمیذارم زندگیمون رو از هم بپاشونی. نمیخوام اون به پای اشتباهها و ندونمکاریهای ما بسوزه.» این پاراگراف ابتدایی رمان «دختران آفتاب» است که بهتازگی از تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب رونمایی شده است. با نگاهی به همین ورودیه میتوان پی برد با اثری روبهرو هستیم که قرار است حرفهایی برای گفتن داشته باشد. به عبارتی ضربه اولی که کتاب هنگام مواجهه اول خواننده با متن به او میزند ضربه محکم و غافلگیرکنندهای است که خواننده را به داخل داستان پرتاب میکند و مخاطب تا سر از کار قصه در نیاورد کتاب را زمین نخواهد گذاشت. این کتاب که به سبک «داستان مقاله» توسط ۳ نویسنده نگاشته شده میخواهد در بطن یک داستان که فراز و فرودهای داستانی دارد و عناصر داستانی در آن لحاظ شده حرفش را به خواننده بزند. در حقیقت این بار نویسندگان کتاب با استفاده از زبان هنر در نظر دارند مفاهیم ارزشمند را به خواننده و مخاطب خود منتقل کنند.کتاب «دختران آفتاب» میخواهد زن، منزلت، شخصیت و هویت او را بشناساند؛ به خودش، به مَردَش، به جامعهاش و به تاریخ گذشته و سرنوشت آیندهاش؛ همان گونه که هست و همان گونه که باید باشد و همین گونه است که او را از طفیلی مرد بودن میرهاند و نشان میدهد در عین زن بودن هیچ از مراتب و کمالات انسانی کم ندارد. در این کتاب قصه در دل یک اردوی چند روزه دانشجویی روایت میشود و تمام حرفها و پیامها در برخوردهای شخصیتهای داستان که در همان فصلهای ابتدایی معرفی شدهاند قرار گرفته و خواننده در طول این سفر و اردوی زیارتی متوجه موضوع اصلی خواهد شد. شخصیت اصلی «دختران آفتاب» که در حقیت راوی داستان نیز هست و قصه از زاویه دید او برای خواننده روایت میشود، «مریم عطوفت» است. او دختر جوانی است که در این اردو بر حسب تقدیر در آخرین لحظات با گروه همراه میشود. او در خانوادهای زندگی میکند که پدر و مادر هرکدام سرشان به کار خود گرم است و توجهی به کانون خانواده ندارند و این دختر جوان از این بیتوجهیها ناراحت است و در سفر قرار است مباحث مرتبط به زن و خانواده از زبان همسفران اردو مطرح و خواننده غیرمستقیم با آنها مواجه شود. این کتاب که برای اولین بار در سال ۸۲ منتشر شده و چندی پیش از تقریظ رهبر انقلاب بر آن رونمایی شد تا پیش از انتشار این تقریظ و بدون تبلیغ گسترده رسانهها، بیش از ۱۰ نوبت چاپ شده و به فروش رفته بود. نکته جالب توجه در تقریظ رهبری این است که این کتاب از سوی ایشان در سال ۸۷ خوانده شده بوده و نشان از توجه رهبری به مساله کتاب دارد. محوریت بحث زن و خانواده در این کتاب نکته اصلی است که باید به آن توجه شود. رهبر انقلاب با نوشتن تقریظ بر این کتاب میخواهند این پیغام را به جامعه و اهالی قلم ارسال کنند که توجه به مسائلی از این دست باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، زیرا با آثار هنری میتوان پیامهای ارزشمند و غنی را به مخاطب منتقل کرد. نکته جالب توجه اینکه این کتاب توسط ۳ نفر نوشته شده است. این کتاب توسط امیرحسین بانکیپورفرد، بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند نوشته شده است. به گونهای که دو نفر اول و سوم بیشتر کارهای پژوهشی و تحقیقی کتاب را آماده کردهاند و بهزاد دانشگر نوشتن متن را برعهده داشته است. از همین رو میتوان بدون تردید گفت «دختران آفتاب» دارای یک محتوای محکم، مستند و مستدل است که خواننده را میتواند به مقصد برساند و پاسخ بسیاری از شبهات مطرحشده در کتاب را میدهد. مخاطب در جایجای رمان پاسخ شبهات و پرسشهای خود را در مسائلی چون کنوانسیون زنان، زن در غرب، فمینیسم و جنبش زنان، زن در اسلام، قضاوت و حکومت زن، ارث، شهادت و دیه، نقصان عقل، تعدد زوجات، تنبیه زنان، کار در منزل، طلاق، اشتغال، همسران نمونه، تفاوتهای زن و مرد، حجاب، حیا، ارتباط دختر و پسر، عرف برخورد، اقسام ارتباط و نمونههای راستین زنان مییابد بدون آنکه از اصل داستان و قصه دور شود و به آهنگ داستان آسیبی برسد.در مجموع «دختران آفتاب» اثری است که خواننده میتواند آن را در چند نوبت بخواند و با آن علاوه بر اینکه در یک سفر زیارتی همراه میشود پاسخ پرسشهای خود را پیدا کند و در کنار و قبل از اینها لذت مطالعه یک اثر ادبی را نیز به دست بیاورد. این رمان در ۴۷۸ صفحه از سوی انتشارات سروش منتشر شده و چاپ دوازدهم آن با تقریظ رهبر انقلاب در دسترس مخاطبان است.
وطن امروز/توصیههای جدید رهبری به نویسندگان دفاعمقدس
گلعلی بابایی با اشاره به دیدار اخیر خود با رهبر معظم انقلاب، درباره تأکیدات ایشان درباره ادبیات دفاعمقدس و ترجمه این آثار گفت: در این جلسه کتابهای مختلفی از دفاعمقدس مانند «مهتاب خین» خاطرات سردار شهید همدانی، «گردان نهم» گزارشی از فعالیتهای گردان حبیب بنمظاهر از سال 60 تا فروردین 62 در
12 فصل، «حبیب تولدی دیگر» کارنامه عملیاتی گردان حبیب بنمظاهر از بهار 1362 تا بهار 1365، زندگینامه شهید همت با نام «ماه همراه بچههاست»، زندگینامه سردار جاویدالاثر احمد متوسلیان با نام «در هالهای از غبار»، «ضربت متقابل» و... به نمایش گذاشته شده بود. البته زندگینامه شهید همت و احمد متوسلیان با ترجمه عربیشان هم گذاشته شده بود. معظمله در این دیدار فرمودند: این کتابها، کتابهای خوبی است و من هم با علاقه آنها را مطالعه میکنم. از برخی از این کتابها میتوان رمان نوشت. سپس ایشان به کتاب «ضربت متقابل» اشاره کردند و گفتند: از این کتاب میتوان 20 رمان نوشت. همچنین تاکید ایشان بر نگارش کتاب درباره شخصیتها بود. ایشان در ادامه مثال زدند و فرمودند اخیراً کتابی درباره شهید ابراهیم هادی خواندهاند، با وجود اینکه مطالعه آن را به اتمام رساندهاند اما هنوز کتاب را کنار نگذاشتهاند. کتاب مدنظرشان «سلام بر ابراهیم» نام دارد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com