گروه فرهنگی - امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/ ملوديهاي دهه ۵۰ را براي «كيميا» مرور كردم
آهنگساز سريال «كيميا» با اشاره به قطعاتي كه براي اين اثر ساخته است بيان كرد: در بخشي از موسيقي متن كار كه سال ۵۷ را روايت ميكند بيشتر ملودي ها و موسيقي هاي همان زمان بهكار رفته است. آرمان موسي پور آهنگساز «كيميا» در گفتوگو با مهر با اشاره به ساخت موسيقي اين سريال كه اين شب ها از شبكه دو سيما روي آنتن ميرود، گفت: من به عنوان آهنگساز وقتي پروژه اي را شروع ميكنم ايده هاي مختلفي به ذهنم ميآيد و موسيقي فراز و نشيب هاي مختلفي را طي ميكند تا در يك خروجي نهايي به گوش مخاطب برسد. وي ادامه داد: نخستين چيزي كه در روز اول من را براي ساخت موسيقي اين سريال جذب كرد و باعث شد به سمت حال و هواي اين كار بروم، اين بود كه از نظر اقليميو محيطي بيشترين اتفاقات در اين سريال در جنوب كشور ميگذرد و شروع اين داستان همانطور كه ديديد در جنوب كشور است. بعد از آن ماجراها در تهران دنبال ميشود و سپس بعد از مدت زماني دوباره هنگام جنگ به جنوب بازميگردد. موسي پور با اشاره به موسيقي اين سريال عنوان كرد: در اين كار دوست داشتم تا حدي از موسيقي كليشه اي كه معمولا براي سريالها ساخته ميشود، فاصله بگيرم. اين آهنگساز موسيقي فيلم و سريال درباره ملودي ها و تم هايي كه در ساخت موسيقي آثار به كار ميروند، بيان كرد: در استانداردهاي سريالسازي در دنيا ممكن است ۱۰ تا ۲۰ تم ساخته شود و دائم همانها در سريال ها تكرار شوند اما سريالهاي ايراني چنين ظرفيتي ندارند. من بارها خواستهام با چند قطعه كارم را شروع كنم و بعد كار را با همان تم ها ادامه دهم، اما زماني شما ترجيح ميدهيد كه تنها حس تصوير را در كارتان دربياوريد و موسيقي به نوعي روايت داستاني را دنبال كند. آهنگساز سريال «كيميا» با اشاره به تنوعي كه در ساخت موسيقي اين اثر درنظر گرفته است، يادآور شد: ملودي هاي قطعاتي كه من براي هر قسمت ميسازم، تفاوت هايي با يكديگر دارند و قرار است پلان به پلان داستان را توصيف كند. من در سريال «دلنوازان» هم كه نخستين كار روتين و شبانه من بود به همين شيوه پيش رفتم. در آنجا شب به شب موسيقي ها را ميساختم، سينك ميكردم و تحويل ميدادم. آهنگساز سريال «هوش سياه» با اشاره به مشكلاتي كه در تلويزيون براي پخش فني موسيقي وجود دارد، گفت: من به آثارم به شكل گذري نگاه نميكنم هر چند ممكن است آنطور كه ميخواهم اين ملودي ها شنيده نشوند چراكه سيستم صداي تلويزيون ما اشكالات زيادي دارد و تلويزيون از كيفيت پخش صداي خوبي برخوردار نيست. وي درباره چگونگي ساخت موسيقي سريال «كيميا» و پيوستنش به اين پروژه توضيح داد: من سال گذشته با آقاي شفيعي تهيهكننده اين سريال صحبت كردم كه پيش از اين سريال «شيدايي» و «فاصله ها» را نيز با او كار كرده بودم. او يك داستان كلي از مجموعه «كيميا» براي من تعريف كرد و من آن زمان حدود ۳۰ قسمت از اين سريال را تماشا كردم و در جريان حال و هواي آن قرار گرفتم. موسي پور درباره تيتراژ سريال «كيميا» با خوانندگي عليرضا قرباني توضيح داد: قرباني در هنگام ساخت اين تيتراژ در كنار من بود و ما با هم ملودي اين كار را درآورديم و در حدود يك هفته ساخت و ضبط اين كار انجام شد. البته از آنجايي كه اين سريال در سه فاز توليد ميشود، ممكن است براي هر فاز تيتراژ مجزايي بسازيم. به هرحال اين سريال بيشتر از سه ماه روي آنتن خواهد بود و ميتواند از موسيقي متنوعي برخوردار شود. همچنين از آنجايي كه ميخواهيم موسيقي اين سريال را در قالب يك آلبوم منتشر كنيم، هر چقدر آلبوم ترانههاي متنوع تر و جذاب تري داشته باشد، شنونده نسبت به آن علاقه بيشتري پيدا ميكند. آهنگساز سريال «فاصله ها» درباره جزئیات آهنگسازي در سريال «كيميا» عنوان كرد: اكثر موسيقي هاي اين سريال به صورت آكوستيك ضبط شده و از توليد به شيوه الكترونيك كمتر استفاده شده است، مخصوصا تلاش من اين بود كه در ساخت موسيقي متن سريال كه در برههاي اتفاقات سال ۵۷ را روايت ميكند، بيشتر ملودي ها و موسيقي هاي همان زمان بهكار رود. براي اين منظور هم به سراغ صداهايي رفتم كه از كودكي در گوش من مانده است و سعي كردم به نوعي آن صداها و آواها را بازسازي كنم و در ادامه موسيقي اين سريال هر چه به سمت زمان حاضر پيش ميرود، مدرن تر ميشود. آهنگساز سريال «شيدايي» درباره تركيب سازهايي كه در ساخت موسيقي سريال «كيميا» استفاده كرده است، گفت: ساختار موسيقي سريال «كيميا» بيشتر بر دوش اركستر زهي است كه به همراه سازهايي چون عود، قيچك، فلوت، كمانچه، تار و چند ساز ديگر اجرا ميشود. همچنين در كار از آواهاي جنوبي هم استفاده كردهايم كه در اين آواها از حسين كشتكار بوشهري كمك گرفتهايم. بخشي از اين آواها هنوز شنيده نشدهاند زيرا همانطور كه گفتم موسيقي اين اثر قرار است داستان كيميا را به عنوان شخصيت اصلي قصه روايت كند و همزمان با شكل گيري شخصيت كيميا و گذر زمان، موسيقي نيز ابعاد گسترده تري پيدا ميكند. وي با بيان اينكه موسيقي سريال «كيميا» هويت مستقلي براي خود دارد، عنوان كرد: ملودي هاي اين سريال تنها آمبيانس و پس زمينه كار نيست، سر و شكل دارد و اگر شما موسيقي را از تصوير جدا كنيد، موسيقي به تنهايي قابل شنيدن است و اين كار بسيار مشكلي بود؛ چراكه ساخت هر يك از اين قطعات زمان زيادي برد. من حدود چند ماه است كه به صورت شبانه روزي مشغول ساخت اين قطعات هستم و فكر ميكنم تا انتهاي سريال نيز همچنان درگير كار باشم.
آرمان/دولت
به امور راهبردي موسيقي بپردازد نه اجرايي
رئیس هياتمديره خانه موسيقي با اشاره به دستور العمل اخير دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامياز ضرورت هاي كاهش بروكراسي و موانع اداري در روند صدور مجوز كنسرت ها و آلبوم هاي موسيقايي سخن گفت. محمد سرير در گفتوگو با مهر درباره دستور العمل اخير دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميبراي تسريع در صدور مجوز اجراي صحنهاي آثار موسيقايي بيان كرد: اجراهاي رسميصحنه اي و زنده آثار موسيقايي طي اين سالها رونق بيشتري پيدا كرده است، اما رشد گروه هاي مختلف موسيقايي طي دهههاي گذشته باعث شده تا جريان اجراهاي زنده آثار موسيقايي در حوزه هاي تفنني و تخصصي نيز شكل فزاينده اي به خود بگيرد. وي ادامه داد: اجراي زنده آثار موسيقايي تفنني در كشورهاي ديگر سابقه بيشتري دارد و ما با توجه به قدمت كمتر تجربه مان در اين زمينه نميتوانيم مقايسه اي را با آنها انجام دهيم اما بطور حتم چنين جرياني در موسيقي كشورمان با توجه به حضور جوانان و علاقه مندي كه به موسيقي تفنني دارند موضوعي است كه بايد بيشتر از اينها به آن توجه كرد. البته نكته حائز اهميت اين است كه اجراي زنده موسيقي تفنني در همه كشورهاي دنيا وجود دارد، منتها در كشورهاي ديگر «موسيقي راهبر» نيز از بدنه بسيار محكمي برخوردار است و در مقايسه با موسيقي تفريحي و سرگرمكننده داراي قدمت بيشتري است. رئیس هياتمديره خانه موسيقي درباره روند صدور مجوز كنسرتها در دفتر موسيقي وزارت ارشاد طي سالهاي گذشته گفت: روال اجراي زنده آلبوم هاي موسيقي در سال هاي گذشته به اين شكل بود كه گروههايي كه خواهان برگزاري كنسرت از آلبومشان را داشتند بايد دوباره نمونه كارهاي خود را به شوراي مركزي موسيقي ميدادند تا مجوز كنسرت هم بگيرند اما به نظر ميآيد زمان آن فرا رسيده تا بسياري از موانع اداري را از جلوي پاي موسيقي برداريم و به اعتقاد من همين ماجراي دستور العمل رسميدفتر موسيقي كه در آن براي صدور مجوز اجراهاي صحنهاي آلبومهايي كه قبلا منتشر شدهاند ديگر نيازي به بررسي و تاييد شوراي موسيقي اين نهاد نيست ميتواند مبنايي براي برداشتن موانع اداري اضافه باشد. اين آهنگساز بيان كرد: براي برداشتن موانع اداري كه موجب سخت تر شدن مرحله صدور مجوز البته در چارچوب قانون ميشود، بايد به موضوع هم نگاه كرد و البته در اين بين نگاه متعادل مديران و تعامل بيشتر بين آنها و هنرمنداني كه قصدشان ارائه يك موسيقي خوب و البته در برخي جهات سرگرمكننده به مخاطب است يكي از الزاماتي است كه بايد در هر دستورالعمل يا ابلاغيه دولتي به آن توجه كرد. سرپرست خانه هنرمندان ايران در بخش پاياني صحبت هاي خود توضيح داد: به نظر من اين اقدام دفتر موسيقي وزارت ارشاد اقدام خوبي است كه ميتواند دريچه هايي را براي ناشران آثار موسيقايي باز كند تا خودشان مسئوليت كاري را كه دارند در چارچوب قوانين موجود برعهده بگيرند. دولت بايد از انجام كارهاي اجرايي بيرون بيايد و كار را به فعالان موسيقي بسپارد. ضمن اينكه اصولا وظيفه نهادهاي دولتي ارائه سياستگذاري هاي بلندمدت و استراتژيك است و بايد وقت خود را صرف اين موضوع كند. دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميچندي پيش با انتشار اعلاميهاي از ايجاد يك تغيير مهم در صدور مجوز اجراهاي صحنه اي كنسرت ها در تهران و شهرستان ها خبر داده بود. در اعلاميه دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميآمده بود: «دفتر موسيقي وزارت ارشاد در رويكردي جديد براي متقاضيان دريافت مجوز اجراي صحنه اي كه با دريافت مجوز آلبوم صوتي درخواست اجراي آن را براي مخاطبان روي صحنه دارند، تسهيلاتي را ارائه داده است. بر اساس شيوهنامه قبلي، براي صدور مجوز اجراهاي صحنهاي نياز به بررسي و تأييد شوراي موسيقي اين دفتر بوده كه اين رويه زمان زيادي را به خود اختصاص ميداد ولي در دستور العمل جديد دفتر موسيقي تماميهنرمندان اين عرصه كه مجوز آلبوم صوتي خود را ازاين دفتر دريافت كردهاند و متقاضي اجرا صحنه اي آلبوم خود براي مخاطبان هستند، با حذف «بررسي شوراي موسيقي»، زمان دريافت مجوز اجراي صحنهاي آنها به نصف خواهد رسيد.»
آفتاب یزد/با تبعات آثار هنری جعلی چه کنیم؟
مطرح
شدن ادعای فروش اثری تقلبی از «بهمن محصص» در حراجی کریستیز این سوال را مطرح میکند
که چنین اتفاقاتی چه خسارتهایی را متوجه هنر ایران میکند و کارشناسی آثار هنری
در ایران چه جایگاهی دارد؟ به گزارش ایسنا، پس از برگزاری حراج نیمفصل کریستیز در
شهر دبی امارات، یکی از کارشناسان هنری با ارائه مطلبی ادعا کرد، اثری که از بهمن
محصص در این حراجی فروخته شده، تقلبی بوده است. اسفندیار کیکاووسی در مطلب خود با
ارائه تصاویری از اثر چاپشده در کتاب محصص و اثری که در کریستیز فروخته شده،
دلایلی را برای ادعایش مطرح کرد. البته این نخستینبار نیست که درباره اصالت آثار
هنری ارائهشده از هنرمندان ایرانی در حراجیهای بینالمللی شائبههایی بهوجود میآید.
یکی از تبعات چنین رخدادهایی، کنار گذاشته شدن آثار بعدی هنرمندانی است که یکبار
درباره اثر آنها ادعایی مبنی بر جعلی بودن مطرح شده است. این موضوع از نگاه برخی
کارشناسان، حضور آثار هنرمندان ایرانی را در رویدادهای بینالمللی تهدید میکند. بنابراین
اگر ادعای مطرحشده نادرست باشد، مشکلات و
خسارتهای جبرانناپذیری برای هنرمند درپی
خواهد داشت. از سوی دیگر، در صورتی که کارشناسان اثری حراجشده را جعلی بدانند و
این موضوع را علنی نکنند، زمینه برای تولید آثار هنری جعلی بیشتر فراهم میشود. در
این میان نیز این پرسش پیش میآید که وجود یک تیم کارشناسی برای تایید اصالت آثار
هنری در کشور چقدر میتواند از بروز چنین اتفاقاتی جلوگیری کند؟
* بیتوجهی به قانون کپیرایت به ما ضربه زده است
آرمان استپانیان، هنرمندی که سابقه حضور در حراجی کریستیز را دارد، گفت: به طور کلی، من کار حراجی کریستیز را میپسندم، اما تاثیر چندانی روی هنر ناب ایران ندارد. هنر ناب ایران خیلی گردنکلفتتر از این حرفهاست که با کنار گذاشته شدن یک هنرمند و یک اثر از چنین حراجیهایی آسیب ببیند. با این حال، این موضوع باید از طریق قضایی پیگیری شود که کسی که کار را به کریستیز ارائه کرده، از چه طریقی آن را به حراجی وارد کرده است. او ادامه داد: متاسفانه جعل کردن آثار هنری در ایران زیاد شده و این موضوع غیرقابل انکار است. البته حذف یک هنرمند از حراجیها بهخاطر ادعایی که هنوز اثبات نشده، کار چندان درستی نیست. هرچند این اتفاقات در همه جای دنیا میافتد و فقط مخصوص آثار هنری ایرانی نیست. در کل، چنین مسائلی پیچیده هستند چون ممکن است پشت آنها حتی حرکتهای سیاسی هم باشد. این هنرمند همچنین بیان کرد: نبودن قانون کپیرایت در ایران و بیتوجهی به آن، یکی از مهمترین مسائلی است که باعث بهوجود آمدن چنین مشکلاتی میشود. من دو پسر دانشجو دارم و وقتی میبینم که قیمت پایاننامه دانشگاه روی در و دیوار زده میشود، فکر میکنم که آثار هنری هم نمیتواند در این فضا، مستثنی باشد و رخ دادن چنین اتفاقاتی در این حوزه نیز اجتنابناپذیر میشود. استپانیان گفت: آثار من تاکنون دوبار در حراجی کریستیز ارائه شدهاند. یادم هست یکبار که یک اثر از محمد احصایی در کریستیز حضور داشت، خود هنرمند ادعا کرده بود که این اثر جعلی است؛ اما متخصصان و کارشناسان حراج اعلام کردند که همهچیز اثر تایید شده، یعنی اگر حتی هنرمند هم بگوید اثرش جعلی است باز هم کارشناسان باید نظر خود را بدهند. کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند، سواد این کار را دارند. او درباره اینکه چقدر نیاز است که در ایران، گروهی کارشناسی برای تایید اصالت آثار وجود داشته باشد؟ اظهار کرد: کارشناس آثار هنری که سواد کافی برای این کار داشته باشد و بتواند مدیریت فرهنگی روی این موضوع اعمال کند، در ایران نیست. سیما کوبان و آقای آریانپور اگر بودند، میشد تیمی را جمع کرد که تحصیلات این کار را داشته باشد؛ اما حالا کسی را در حد آنها نداریم. البته نمیخواهم کار کارشناسانی را که اکنون در راس کارها هستند بیارزش جلوه دهم؛ اما به نظرم فقط هنرمندانی که در قید حیات هستند میتوانند درباره اصالت آثارشان نظر بدهند. این هنرمند اضافه کرد: آثار هنرمندان درگذشته مثل سهراب سپهری که من سالها با او رفاقت داشتم، در معرض این ادعاها هستند و کسانی پیدا میشوند که درباره آثار آنها اظهار نظر میکنند.
* درس اخلاق را در جامعه هنری جا بیندازیم
علی فرامرزی - هنرمند نقاش - نیز با بیان اینکه چنین اتفاقاتی جزو مسائل قضایی و حقوقی است و تا زمانی که ثابت نشدهاند نمیتوان درباره آنها اظهار نظر کرد، گفت: متاسفانه در ایران از این اتفاقات کم نمیافتد و هربار شاهد اتهام زدنها و اظهار نظرهایی هستیم که مشکلاتی را برای دیگران بهوجود میآورند. او ادامه داد: باید این درس اخلاق را در جامعه هنری جا بیندازیم که اگر کسی در جایگاه مقام مسئول و در ارگانی نیست که بتواند چنین ادعاهایی را اثبات کند، نباید در اینباره اظهار نظری کند که در نتیجه آن، به دیگران لطمه بزند. فرامرزی همچنین اظهار کرد: حراجی کریستیز، یک دولت نیست، بلکه یک تشکیلات تخصصی است که توسط افراد خصوصی اداره میشود. اهمیت دادن بیش از حد به این رویدادها به نفع ما نیست. حراجیهای بسیاری در دنیا برگزار میشوند که ما فقط با چند مورد آنها ارتباط داریم. وی همچنین معتقد است: اینکه یک گروه کارشناسی داشته باشیم که اصالت آثار را برای حراجیها تایید کند، موضوع را بزرگ میکند.
آفتاب یزد/علیرضا رئیسیان فمینیست را قبول ندارد
علیرضا رئیسیان گفت: بسیاری از قتل های ناموسی که در ایران اتفاق می افتد نتیجه عدم آگاهی مردم به مسائل حقوقی است. علیرضا رئیسیان در گفتگو با ایسکانیوز، به مهجور ماندن شخصیت وکیل در سینمای ایران اشاره کرد و گفـت: در همان ابتدا که طرح دوران عاشقی به من ارائه شد شخصیت زن فیلم با بازی لیلا حاتمی را به وکیلی که فعال حقوق زنان است تبدیل کردم. چون احساس کردم وکالت از مشاغلی است که کمتر در سینمای ایران به آن پرداخته شده است و به نظرم آمد که جذاب است که مردم کمی با این حرفه آشنا شوند . رئیسیان با اشاره به علاقه اش به شغل وکالت ادامه داد: اساسا به حرفه وکالت علاقمند هستم و متفاوت کار کردن در سینما را بسیار دوست دارم . اصولا در سینما و تلویزیون ایران می بینیم که گاها شخصیت اصلی فیلم ها شغل ندارد یا مخاطب متوجه شغل کاراکتر فیلم نمی شود دلیلش هم این است که فیلمساز نگران این است که به بعضی مشاغل برنخورد ولی من فکر می کنم که نشان دادن شغل شخصیت اصلی یکی از مشخصات اصلی کاراکتر است و باعث می شود که زوایای مختلفی از شخصیت برای مخاطب آشکار شود. کارگردان «دوران عاشقی» در بخش دیگری از سخنانش ادامه داد: در «دوران عاشقی» قوانین حقوقی از طریق فیلم بیان می شوند که نتیجه اصلی آن نفی خشونت و دموکراسی در رفتار است. او درمورد عکس العمل وکلای دادگستری بعد از دیدن این فیلم گفت: تا جایی که اطلاع دارم و با صحبتی که با یکی از دوستانم داشتم که وکیل پایه یک دادگستری است نظر مساعدی به فیلم داشتند. علیرضا رئیسیان در پایان گفت: مسئله ای که در «دوران عاشقی» برای من مهم بود دفاع از حقوق زنان است و حرف هایی که درباره وجود مسائل فمینیستی در این فیلم اظهار می شود را قبول ندارم .
آفتاب یزد/تداوم واکنشها به کشف حجاب دو بازیگر
نامه بازیگر زن: در مقابل چشمان ناپاک می ایستیم و می جنگیم
یوسف خاکیان: موضوع هنرمندان وزندگی خصوصی شان از دیرباز یکی از مهمترین و پرحاشیه ترین مسائلی بوده و هست که فرهنگ و هنر این مرز و بوم را مورد توجه موشکافانه مردم و بخصوص اهالی رسانه قرار داده است و ازاین رهگذر بارها شاهد بوده ایم که سینمای ایران مرکز ثقل این ماجرا لقب گرفته است چه آنکه دنیای تصویر فراتر از دنیای هنرهای دیگر است و چون بیشترین تقابل را با رخ و صورت دارد برخی هنرمندان فعال در این رشته بیشترین حاشیه را برای خود و حوزه فرهنگ و هنر ایجاد کرده اند. واضح و مبرهن است که بیشترین موضوعی که درباره هنر سینما و تلویزیون و کلا تصویر درباره هنرمندان مختلف وجود دارد، زن و موجودیت وی است. هیچ کس منکرحضورموثر زنان در سینما وتلویزیون نیست اما گاها رفتارهایی از همین قشر دیده می شود که بیشترین حاشیهها را ایجاد کرده و موجودیت زن و سینما را به چالش می کشاند.
کشف حجاب
گلشیفته فراهانی
سریال کشف حجاب زنان سینمای ایران نیز یکی از مهمترین موضوعاتی است که از سالها قبل (سال 87) استارتش زده شد وشروع کننده این بازی دخترکوچک بهزاد فراهانی بازیگر کهنه کارتئاتروسینمابود که به عنوان اولین بازیگر کشف حجاب کرده در خارج از ایران مطرح شد و واکنشهای بسیاری را در مورد این اقدام خودش ایجاد کرد. او در ابتدای سال ۸۷ برای همیشه از ایران خارج شد و دو سال بعد برای نخستین باردر برابر دوربین ژان موندینو، عکاس سرشناس فرانس
مینا لاکانی
وی دومین بازیگر کشف حجاب کرده سینمای ایران لقب گرفت که در مهرماه ۱۳۹۰ در یکی از برنامههای شبکههای ماهواره ای بدون حجاب حاضر شد و همگان را در حیرت کشف حجاب خود فرو برد.
صدف طاهریان
پس از آن موضوع کشف حجاب بازیگران زن سینمای ایران برای چند سال مسکوت ماند اما در چند روز اخیر دوباره این موضوع سر و صدایی به پا کرد و کسی که شروع کننده این بازی دوباره بود صدف طاهریان، بازیگر دیگر سینما و تلویزیون ایران بود. وی در حالی از کشورخارج شد وعکسهای بدون حجاب خود را در اینستاگرامش منتشر کرد که درسینمای ایران نه جایزهای کسب کرده ونه فیلم مهمی درکارنامه اش دارد، یک شبه به یکی ازمهمترین موضوعات شبکههای اجتماعی بدل گشت. دهه اول محرم بود که عکسهای کشف حجاب شده صدف طاهریان سراسر شبکههای اجتماعی را فرا گرفت. او نه تنها به این موضوع اکتفا نکرد بلکه با ارسال یک گفتگوی پیامکی برای یکی ازدوستانش سینمای ایران را سینمایی کثیف خوانده وتهدید کرد که به زودی به افشاگری ازپشت پرده سینمای ایران خواهد پرداخت.
چکامه چمن ماه
بلافاصله چند روزپس ازانتشارخبرخروج طاهریان از ایران و کشف حجابش چکامه چمن ماه، بازیگر سینما و تلویزیون عکسهای بدون حجاب خود را در اینستاگرام منتشر کرد. اما کشف حجاب اخیردو بازیگر زن سینمای ایران ازواکنشهای مختلف بی نصیب نماند تا جایی که وزارت ارشاد به عنوان مهمترین مسئول فرهنگی کشور نیز به این موضوع واکنش نشان داد.
واکنش سخنگوی ارشاد
حسین نوش آبادی سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خصوص کشف حجاب برخی از بازیگران زن ایرانی گفت: این گونه رفتارها که نشانه خلا شخصیت و کمبود عاطفی است. در واقع انتشار عکسهای بدون حجاب در فضای مجازی برای مردم کار ضد فرهنگی و اخلاقی است و غیرقابل توجیه است. ما انتظار نداریم هنرمندانی که از کنار از همین مردم معروف شدند و جایگاهی پیدا می کنند حالا بخواهند به باورها و اعتقادات همین مردم بی توجه باشند. وی ادامه داد: این رفتارها نشان کمبودها و خلا روحی،عاطفی است و به نظر می رسد اگر این رفتار عامدانه و آگاهانه باشد طبق ضوابط و مقررات که ما اعلام کردیم این افراد دیگر نمی توانند به طور رسمی فعالیت کنند ما دیگر آنها را به عنوان هنرمند تلقی نمی کنیم. وی افزود: این کار باید توسط این افراد توجیه شود و بلافاصله عکسها را بردارند و کارشان را جبران کنند و طبق مقررات با آنها برخورد می کنیم. البته این رفتارها در شان یک هنرمند نیست. هنرمندی که این کار را انجام می دهد اول به خودش ضرر می رساند. ما به هنرمندان پیشنهاد می کنیم عکسهای شخصی خودشان را در فضای مجازی منتشر نکنند. نوش آبادی تصریح کرد: اگر عمدی در این کار باشد طبق ضوابطی که قبلا به آنها اعلام شده با آنها برخورد می کنیم. برخی از هنرمندان مدیر برنامههایشان صفحههای مجازی را هدایت می کنند. اگرمحرز شود که خودش این کار را کرده با او برخورد می کنیم اما اگر مدیر برنامههایش این عکس را گذاشته باشد سریع ترباید جلوی کار را بگیرد. به هرحال برای برنامههای بعدی این بازیگر محدویت ایجاد می کنیم و دیگر نمی توانند کارهای هنریشان را به راحتی عرضه کنند. وی در پایان گفت: به هنرمندان کشورمان که اکثر آنها انسانهای معتقدی هستند پیشنهاد می کنم اجازه ندهند دراثر یک رفتار نامتعارف، اعتبار آنها به این سرعت لکه دار شود و زیر سوال رود.
نامه
بازیگر مشهور زن
اما دامنه واکنشها نسبت به موضوع کشف حجاب تنها به وزارت ارشاد محدود نشد و فقیهه سلطانی بازیگر با اخلاق و مشهور سینما و تلویزیون به این موضوع واکنش نشان داد. وی با تایید بخشی از سخنان صدف طاهریان- که به تازگی کشف حجاب کرده، نوشت:
خانم صدف طاهریان ..حرفهای شما در مورد عده زیادی از دست اندرکاران سینمای ما متاسفانه، متاسفانه و متاسفانه، کاملا درست و مورد تایید هست! ...اما ای کاش با گذاشتن عکسهای بدون پوشش ات چشم و دل این افراد ناپاک رو که روزبه روز بر تعدادشان در سینما و حتی پروژههای تلویزیونی افزوده میشه، سیر نمی کردی و باعث خدشه دار شدن تصویر خودت در ذهن مردم عزیزمان نمی شدی ...در اینصورت اکثر هنرمندانی مثل من که سالیان سال دراین حرفه بودنمان را شرافتمندانه حفظ کرده ایم و حتی یک لبخند باج به کسی نداده ایم،کاملا از تو حمایت می کردیم ..اما شک نکن، که ما بانوان سینمای ایران شرافتمندانه در مقابل این عده ناپاک می ایستیم، می جنگیم.. تا روزی که پشت صحنه سینمای ما نیز به معنای واقعی کلمه اسلامی،شریف، پاک و پاکیزه گردد.
فیلم «اسپکتر» مملو از صحنهها و جزئیات نمادین مجموعه سینمایی «جیمز باند» است، از نوشیدنیهای مورد علاقه «جیمز باند» گرفته تا انفجارهای بزرگ. اما آیا وقت آن فرا نرسیده که "007" مدتی مرخصی بگیرد؟ تازه ترین فیلم از مجموعه «جیمز باند» با این زیرنویس به پایان می رسد: «جیمز باند باز خواهد گشت» ولی در حقیقت منظورش این بود که «جیمز باند بازگشته است». به گزارش سینمانگار، پس از سالها دسته و پنجه نرم کردن با هویت «جیمز باند» بالاخره خالقان آن رقابت با مجموعه فیلمهای جاسوسی «بورن» که شخصیت و فضای آن خشن است را کنار گذاشته و به سراغ طنز و زرق و برقی رفتند که طرفداران پر و پا قرص مجموعه «جیمز باند» همیشه به آن علاقه داشتند. در فیلم «اسکای فال» از مجموعه جیمز باند محصول 2012 و به کارگردانی سام مندس، دو شخصیت فیلمهای قبلی این مجموعه یعنی «Q» با بازی بن ویشاو و خانم «مانی پنی» با بازی نائومی هریس گنجانده شدند. شخصیت دیگر فیلم به نام «M» با بازی ریف فاینس را از مخفیگاه مجهز به فناوریهای بسیار پیشرفته به سالنهای ادارات قدیمی دولتی در مرکز شهر لندن بازگرداند. خود شخصیت «باند» با بازی دانیل کریگ درگذشت نامزدش به نام «وسپر لیند» را پشت سرگذاشت و برای نجات جهان از شخصیتهای تبهکار و مجنون آماده شد. این تغییرات در نحوه پرداخت شخصیتها و فضای فیلم دقیقا همان چیزی بود که ما علاقمندان منتظر آن بودیم: تکبری شیک و خاطره انگیز با چاشنی مدرن." 007«جیمز باند» بودند، مشکل فیلم «اسپکتر» این است که در این کار افراط کرده است. این " دوباره شماره یک شد. اما «اسپکتر» دنباله این مجموعه که مدتها همه منتظر بودند را باید با احتیاط تماشا کرد. با وجودی که بسیاری از علاقمندان منتظر دیدن فیلمی مملو از ویژگیهای همیشگی مجموعه فیلم مثل پالوده ای از صحنههای مشابه در فیلمهای قبلی مجموعه «جیمز باند» است که برای شبکه یوتیوب ساخته شده باشد، تا حد کشنده ای رجعت به گذشته است. صحنه ویراژ دادن پیرس برازنان با یک قایق تندرو روی رودخانه تیمز در فیلم «دنیا کافی نیست» 1999 را به خاطر دارید؟ دانیل کریگ در فیلم «اسپکتر» دقیقا همان کار را می کند. صحنه ای از فیلم «در خدمت سرویس مخفی ملکه» 1969 «از روسیه همراه با عشق» محصول را که جورج لازنبی بازیگر نقش «جیمز باند» به یک درمانگاه شبه فضایی در منطقه آلپ می رود به خاطر دارید؟ دانیل کریگ نیز در فیلم «اسپکتر» دقیقا به یک چنین کلینیکی می رود و صحنههای کتک کاری شدید شون کانری و راجر مور در یک قطار لوکس در فیلمهای 1963، «زندگی کن و بگذار بمیرد» محصول 1973 و «جاسوسی که مرا دوست داشت» محصول 1977 را به خاطر می آورید؟ این صحنهها را به جزئیات تکراری فیلم «اسپکتر» بیفزایید. در فیلم «اسپکتر» چند صحنه جدید و بسیار جذاب وجود دارد. این فیلم که کارگردان آن بازهم "سام مندس" است، با یک نمای طولانی در شهر مکزیکوسیتی شروع می شود. در یک فیلمبرداری بدون انقطاع دوربین تماشاچی را از صحنههای شلوغ خیابانها در روز کارناوال به درون هتل، درون یک آسانسور به سمت طبقات بالا، داخل یک اتاق و از پنجره اتاق به سمت فضای بیرون می برد. در قسمت دیگری تمام شخصیتهای پلید فیلم در یک جلسه مدیریت شرکت دارند که آن را می توان در زمره ساکت ترین ولی در عین حال مخوف ترین صحنهها در تمامی فیلمهای مجموعه «جیمز باند» قرار دارد. ولی گذشته از این، بخش زیادی از فیلم «اسپکتر» مثل گذری به خاطرات گذشته است. «جیمز باند» درگیر یک ماموریت عاجل مرگ و زندگی نیست. او عازم یک سفر عاطفی است که بیشتر شبیه به یک راهپیمایی آرام و تقدیر آمیز است تا یک مسابقه سریع. وقتی که با شخصیتهای پلید می جنگد، همه را اغوا کرده و یا مثل همه فیلمهای این مجموعه به راحتی از این کشور به آن کشور می رود، هیچگاه به نظر نمی رسد که گویا سرنوشت بشریت به او بستگی دارد. به نظر می رسد که او همه این کارها را به پاس خاطرات و تعهدات گذشته انجام می دهد. شروع هر یک از صحنههای بزرگ و مهیجی که سام مندس در این فیلم ساخته است ستودنی است، دیالوگ شخصیتهای داستان بسیار خنده آور و فشرده تر از فیلمهای قبلی است. ولی واقعا نمی توان باور کرد که هیچ یک از این عناصر و نقطه قوتهای فیلم مهم اند. البته هیچ یک از اینها تقصیر دانیل کریگ نیست. او به نسبت سایر فیلمها در ایفای نقش اصلی این فیلم راحت تر به نظر می رسد و نحوه منحصر به فرد خود از ارائه شخصیت «جیمز باند» را کامل کرده است. جیمز باندی که او ارائه می دهد به شکل گیرایی فروتن و کاملا مثل یک فرد عادی است که به ستایشهای اغراق آمیز مقامات ارشد و یا دشمنانش می خندد. هیچ چیزی او را اغوا و مرعوب نمی کند و یا آشفته نمی کند و اگر بین او و آنچه که می خواهد دیواری وجود داشته باشد با دست خالی دیوار را خراب می کند. دانیل کریگ بالاخره در این فیلم توانسته با شخصیت زن اصلی با بازی لی سیدو یک رابطه باورکردنی برقرار کند. مونیکا بلوچی در نقش کوتاه خود نقش یک شخصیت درمانده را بازی می کند ولی "مادلین سوان" با بازی "لی سیدو" درست به اندازه خود «جیمز باند» مستقل و سرکش است و مهمتر از همه اینکه به نظر می رسد که او واقعا از «جیمز باند» خوشش می آید. وقتی این دوشخصیت با هم هستند به این خاطر است که هر دو این کار را دوست دارند و نه اینکه سنت ایجاب می کند.
جایی برای رفتن باقی نمانده؟
تنها نقطه ضعف بزرگ فیلم «اسپکتر» شخصیتهای منفی آن است. آقای «هینکس» با بازی "دیو بائوتیستا" نقش کمی دارد و بسیار خشک و بی جان به نظر می رسد. «فرانتس اوبرهاوزر» با بازی "کریستف والتس "را در 90 دقیقه اول فیلم به ندرت می بینیم و وقتی که بالاخره ظاهر می شود کریستف والتس همان بازی سادیسمی و تر و تمیزش در فیلم «حرام زادههای بیشرف» را ارائه می دهد که هیچ یک از کیفیتهای جنون آمیز و آزار دهنده بازی خاویر باردم در فیلم «اسکای فال» را ندارد. روی کاغذ «اوبرهاوزر» شخصیت پلید و بسیار نیرومندی است که بر همه دست نشاندههای خود ریاست دارد ولی در عمل حقیقت این است که بسیار ضعیف به نظر می آید. تشکیلات بزرگ او برای شنود و کنترل جهان حتی نصف آنچه که حکومتهای دمکراتیک سالهاست در حال اجرای آن بوده اند، شیطانی به نظر نمی رسد. مشکل اصلی شخصیت" اوبرهاوزر "این است که بسیار شناخته شده است. اگر فیلم «اسکای فال» برای" 007" آینده مهیجی را وعده می داد، فیلم «اسپکتر» تماما در مورد گذشته و نگاه به گذشته است. داستان فیلم مثل تمامی فیلمهای «جیمز باند» سطحی و مسخره است ولی فضای آن سرشار از عناصر بصری آرزومندانه و نوستالژی مثل اتاقهای نیمه تاریک و پرتو نور پاییزی قهوه ای رنگ است. یک فضای تودیعی و خداحافظی در آن وجود دارد. سام مندس و همکارانش که این فیلم را تا جایی که توانسته اند با عناصر نمادین مجموعه «جیمز باند» پر کرده اند، ظاهرا به این نتیجه گیری رسیده اند که این مجموعه سینمایی دیگر جایی برای رفتن ندارد. شاید حق با آنها باشد. «اسپکتر» بیست و چهارمین فیلم از مجموعه «جیمز باند» است و شاید وقت آن فرارسیده که" 007" به مرخصی برود. البته «جیمز باند» بازخواهد گشت، او همیشه بازمی گردد ولی اگر «اسکای فال» به بیننده اشتیاق زیادی برای دیدن قسمت بعدی این مجموعه منتقل می کرد «اسپکتر» به بیننده این احساس را القا می کند که برای یک یا دو دهه آینده خبری از «جیمز باند» نخواهد بود و این لزوما چیز بدی نخواهد بود.
ابتکار/رامبد جوان با ˝نگار˝ میآید؛
چند قدم به جشنواره فیلم فجر
چند فیلم پروانه ساخت گرفتند که فیلمهای ˝نگار˝ به کارگردانی رامبد جوان، ˝مینا˝ به کارگردانی حمید نعمت الله، ˝صاف کننده˝ به کارگردانی مصطفی کیایی و ... از جمله فیلمهایی هستند که به زودی مقابل دوربین فیلمبرداری خواهند رفت. یکی از خبرسازترین اتفاقاتی که هفته گذشته در عرصه سینما به گوش رسید، خبر پروانه ساخت چند فیلم بود. فیلمهایی که به نوعی با آثار قبلی کارگردانهای آن در سینما آشنا هستیم.
"نگار” بعد از سه فیلم به سینما می آید
اولین فیلمی که توجه دوستداران سینما را به خود جلب کرد، طرح و نوشته فیلم "نگار” بود که طی هفتههای اخیر، خبرهای زیادی درباره کارگردان آن رامبد جوان شنیدهایم. به هرحال جوان را بیشتر از کارهای قبلی، در این چند ماه با مجموعه "خندوانه" به خاطر داریم. مجموعهای که خیلی زود مورد توجه مردم قرار گرفت و به یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیون تبدیل شد. اما در روزهای پایانی برنامه "خندوانه" بود که صحبتهای زیادی از گوشه و کنار درباره ساخت فیلم دیگری از این کارگردان در سینما به گوشمان رسید. از همان ابتدا هم قرار بود نام فیلمنامه "نگار" باشد. به گزارش هنر آنلاین ، حالا که سری دوم برنامه "خندوانه" هم به پایان رسیده، پروانه ساخت فیلم "نگار" به کارگردانی جوان هم صادر شده است. این فیلم را احسان گودرزی نوشته که طبق برنامهریزیهای انجام شده و به محض انتخاب بازیگران، فیلمبرداری آن هم آغاز خواهد شد. جوان اولین تجربه کارگردانی در سینما را با فیلم"اسپاگتی در هشت دقیقه " آغاز کرد و بعد از آن نیز فیلمهای، "پسر آدم، دختر حوا" و نیز فیلم " ورود آقایان ممنوع" را ساخت.
"صاف کننده"روایتی دیگر از مصطفی کیایی
اما مصطفی کیایی که حالا بیشتر او را با فیلمهای قبلیاش میشناسیم، هم برای ساخت فیلم "صاف کننده" پروانه ساخت دریافت کرده است. این فیلم را همانند آثار قبلی کارگردان، کیایی نوشته است که مهیار شاهرخی او را همراهی کرده است. کیایی سال گذشته فیلم " عصر یخبندان" را ساخت که یک فیلمی اجتماعی بود. اولین فیلم کیایی فیلم "بعد ازظهر سگی" بود که آنچنان که باید در عرصه سینما دیده نشد اما فیلم " ضد گلوله" که فیلمی در عرصه سینمای جنگ و دفاع مقدس بود در جشنواره نامزد سیمرغ بلورین شد. فیلم "خط ویژه" به کارگردانی او، به بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنواره فیلم فجر تبدیل شد و بعد از آن هم فیلم "عصر یخبندان" ساخته شد که بازیگران چهرهای در این فیلم حضور داشتند. طبق گفتههای خود کیایی، اگر شرایط مهیا باشد، فیلم "صاف کننده" برای نمایش در جشنواره فیلم فجر آماده خواهد شد. اما باید این موضوع را هم در نظر داشت که کیایی کارگردان خوش ذوقی است که با ژانر فیلمهای اجتماعی و به روز در سینما آشنا است. پس آنچه می سازد اغلب مورد توجه مردم قرار می گیرد.
بعد از "بوتیک"، "بی پولی" و "آرایش غلیظ"، "مینا" می آید
حمید نعمت الله به زودی فیلم "مینا" را کلید میزند. کارگردانی که پیش از این فیلمهای "بوتیک"، "بی پولی" و " آرایش غلیظ" را ساخته و با دریافت پروانه ساخت فیلم " مینا" را جلوی دوربین فیلمبرداری خواهد برد. نعمت الله که با آثار خوبی در سینما حضور پیدا کرده، آخرین اثرش که فیلم "آرایش غلیظ" بود، با نگاهی دیگر به فیلمسازی در سینما پرداخت. این کارگردان سینما اولین تجربه کارگردانی اش را با فیلم "بوتیک" شروع کرد. فیلمی که روایتگر زندگی جوانی بود که بحث رفتن از ایران را در سر می پروراند. "بویتک" با دقت و انتخاب بازیگران خوبی ساخته شد که نگاه مخاطب را به دومین فیلم خود یعنی "بی پولی" هم ارجاع داد. اکثر آثار نعمت الله با جزئیات ساخته می شود به همین دلیل تصور ما از این کارگردان بر این است که دیگر آثاری هم که ساخته خواهد شد، سرشار از جزئیاتی است که در زندگی با آن مواجه هستیم. حتما مجموعه "وضعیت سفید" که در تلویزیون هم روی آنتن رفت را به خاطر دارید. مجموعهای که به چند دهه قبل از زندگی و نوستالژیهای عدهای از مردم بر می گشت. به هر حال "مینا" هم به نظر می رسد روایتی اجتماعی از اتفاقات روز جامعه را دربرخواهد گرفت. اگر مراحل تولید این فیلم به پایان برسد، قطعا این فیلم را هم در جشنواره فجر خواهیم دید. علاوه بر این فیلمها که پروانه ساخت گرفتهاند، فیلمهای"نرگس مست" به نویسندگی و کارگردانی سیدجلال الدین دری و تهیهکنندگی عبدالله اسفندیاری، "زاپاس" به نویسندگی و کارگردانی برزو نیکنژاد و تهیهکنندگی سیدامیر پروین حسینی و "دعوتنامه" به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی مهرداد فرید هم هستند که این فیلمها هم با انتخاب بازیگران به زودی مقابل دوربین فیلمبرداری خواهند رفت.
ابتکار/جوانگرایی در سینما به چه قیمت؟
صلح جو: دلیل صدور پروانه ساخت برای دهها فیلمساز جوان چیست؟
طهماسب صلح جو منتقد سینمای ایران با اشاره به صدور بی رویه پروانه ساخت برای برخی فیلمسازان جوان طی دو سال اخیر به ویژه در شش ماهه گذشته گفت: در حالیکه تنها ۵۰ فیلم در طول سال امکان نمایش عمومی در سینماها دارند، اجازه ساخت فیلم از سوی سازمان سینمایی به دهها جوان علاقمند به چه دلیل مشخص و منطقی صورت گرفته است؟
رئیس پیشین انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در گفتگو با سینماپرس بیان داشت: کسی مخالف جوانگرایی نیست ولی ورود بی پشتوانه فیلمسازان جوان به عرصه سینما، لطمات اقتصادی جبران ناپذیری را به سینما وارد می سازد.
وی افزود: سینمای ایران مانند فوتبال ثروتمند نیست که ریسک پذیری در آن مجاز باشد؛ از این رو باید با سیاستگذاری مناسب شرایط ورود علاقمندان به حوزه فیلمسازی را به سینما فراهم ساخت؛ فیلمسازی حرفهای در سینمای امروز ایران به دلیل شرایط بسیار بد اقتصادی ریسک بزرگی است و حتی تهیه کنندگان نامی هم راضی به تولید فیلم با این وضعیت نمی شوند.
وی با تاکید بر اینکه سینمای ایران سالها است که از مشکلات عدیدهای همچون اکران فیلم ها، نحوه پخش آثار سینمایی، نداشتن سالن کافی و... رنج می برد اظهار داشت: بسیاری از فیلمهای حرفهای سینمای کشور به دلیل همین کمبودها و کاستیها مرتباً شکست می خورند؛ ما همیشه پیش از برگزاری جشنواره فیلم فجر و در اواخر سال شاهد اکران بی رویه و بدون برنامه ریزی فیلمهای سینمایی هستیم که طی چندین سال پشت در اکران مانده اند؛ همین باعث فیلم سوزی در سینمای کشور می شود لذا نباید بدون برنامه ریزی و ایجاد زیر ساختهای لازم افراد جدیدی را با این شتاب وارد سینما کرد.
این منتقد سینمای ایران در بخش دیگری از این گفتگو با اشاره به اینکه ورود فیلمسازان جوان به سینمای کشور عمل بسیار خوبی است گفت: بارها گفته ام که من مخالف حضور جوانان در سینما نیستم و اتفاقاً از حضور جوانان استقبال می کنم؛ اینکه جوانان بتوانند وارد سینمای حرفهای شوند بسیار عمل نیک و پسندیدهای است به نحوی که در دهههای قبل هم این چنین بود و هر کسی که حتی یک فیلم ۸ میلیمتری می ساخت به راحتی می توانست وارد سینمای حرفهای شود اما ما باید ببینیم چه مقدار استعداد درخشان در سینمای کشور حضور دارند تا بتوانیم با شناسایی آنها یک حمایت ویژه به عمل آوریم تا دیگر به نقاط کور و تاریک برنخوریم.
وی در همین رابطه افزود: ما نباید این نکته را فراموش کنیم که همیشه فیلمسازان جوان بودهاند که باعث رونق و رشد سینما شده اند؛ به عنوان مثال در تاریخ سینمای کشور ما این فیلمسازان جوان بودند که در دهه ۵۰ جریان موج نو را راه اندازی کردند و با ساخت آثار شاخص و درخشان بر ضد فیلمهای سردستی و مبتذل قد علم کردند؛ پس ورود و حمایت از فیلمسازان جوان امر نیک و پسندیدهای است چرا که آنها می توانند با دیدگاههای نوی خود اتفاقات تازهای را در سینمای کشور رقم بزنند اما وقتی ما در این راستا به نحوه مدیریت مدیران سینمایی برخورد می کنیم خود را با سیلی از مشکلات روبرو می بینیم.
صلح
جو تاکید کرد: این مدیران هستند که باید با توجه به شرایط روز جامعه و همچنین
سینمای کشور تصمیم بگیرند آیا ورود بی رویه فیلمسازان جوان می تواند در حال حاضر
اثرات مطلوبی را برای هنر هفتم به همراه داشته باشد یا نه؟ چرا که ما این آزمون و
خطاها را طی تمامی این سالها انجام داده ایم و دیگر باید به نتیجه درستی دست پیدا
تا اینقدرکرده باشیم مسیرهای تکراری را طی نکنیم.
این منتقد پیشکسوت سینما سپس با بیان اینکه بسیاری از جوانان عاشق سینما برای ورود به عرصه فیلمسازی مجبور هستند تا رقم قابل توجهی را هزینه کنند اظهار داشت: بسیاری از این جوانان زندگی خود را می فروشند تا بتوانند با مجاب کردن تهیه کنندگان اولین فیلمشان را بسازند غافل از آنکه اگر حمایت خاص دولتی نداشته باشند نمی توانند حتی فیلمشان را به اکران برسانند و همین باعث می شود که آنها بعد از ساخت یک فیلم ضمن درگیر شدن با مساله ورشکستگی مالی در دام افسردگی بیفتند.
وی افزود: از سوی دیگر جوانانی نیز هستند که با استفاده از رانتهای دولتی بدون داشتن دانش و سواد و مهارت کافی وارد سینما می شوند و هزینههای بسیار سنگینی را به گردن سینما می اندازند و سپس فیلم هایشان به دلیل داشتن ساختار ضعیف با استقبال مواجه شده و توجهی به آنها نمی شود؛ این گونه افراد شخصاً ضرری نمی کنند اما آسیب بزرگی به اقتصاد رو به زوال سینما که بودجه اندکی در اختیار دارد وارد می کنند که قطعاً تا سالیان دراز نمی توان این آسیب را جبران کرد.
صلح جو در خاتمه این گفتگو خاطرنشان کرد: مدیران سینمایی بایستی نحوه ورود سرمایهها به سینما را به شدت کنترل کنند؛ شاید سرمایهای که برای یک فیلم صرف می شود بتواند در جای دیگری مفیدتر و موثرتر واقع شود؛ پس از این رو ما نیاز به تدوین قوانینی با نظر صاحب نظران، کارشناسان و اندیشمندان سینمایی داریم تا بتوانیم نحوه ورود سرمایه و نیروهای انسانی جوان به سیما را تحت کنترل درآوریم تا از این رهگذر به هنر این مرز و بوم کمکی کرده باشیم.
اعتماد/سهيل سمي و كارهاي تازهاش سهيل سمي و كارهاي تازهاش
از مدار راس السرطان تا اتاق جيكوب
زينب كاظمخواه/ سهيل سمي يكي از مترجماني است كه علاقه دارد آثار نويسندگاني كه كمتر در ايران ترجمه شدهاند را به فارسي برگرداند. در ليست كارهايي كه او ترجمه كرده نويسندگاني چون ويليام گولدينگ، جان پارت، مايكل وي آزكان، جان دان به چشم ميخورد. او از جمله مترجماني است كه كارهاي جان آپديك را براي اولين بار در ايران ترجمه كرد. اما تنوع ترجمههاي او به همينجا ختم نميشود، او از نويسندگاني چون كازئو ايشي گورو، سال بلو، مارگارت اتوود، ساموئل بكت و فيليپ راث آثاري را به فارسي برگردانده است. از اين مترجم به تازگي كتاب «مدار راس السرطان» هنري ميلر از سوي نشر ققنوس منتشر شده است.
ميلر در اين كتاب ماجراي زندگي خود در سالهاي ابتداي دهه ۳۰، گذشته و تلاشش براي نويسنده شدن را شرح ميدهد. او در اين كتاب داستان و زندگينامه خودنوشت را به هم آميخته است. برخي از فصلهاي اين كتاب حكايت زندگي خود نويسنده است، برخي ديگر ماجرايي از دوستان واقعي، همكاران و محل كارش است و بخشهايي از آن هم روايتي داستان گونه و خيالي دارد.
مجله «تايم» نام اين كتاب را در ميان ۱۰۰ اثر برتر انگليسي زبان از سال ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ ميلادي قرار داده است. به گفته سمي اين اثر در واقع اتوبيوگرافي خود نويسنده است. كتاب بازگو كننده دو سالِ نخستين اقامت هنري ميلر در پاريس است. شايد بتوان گفت كه اين اولين رماني است كه پيشرفت خلاق را براي نويسنده طبقه كارگر دوباره تعريف ميكند.
سمي به «اعتماد» ميگويد كه در اين رمان شخصيتهايي كه در زندگي واقعي ميلر حضور داشتهاند، ديده ميشوند و تاكيد دارد كه همه كتابهاي اين نويسنده تقريبا همين طور هستند.
اين مترجم پيش از اين «نكسوس» هنري ميلر را به فارسي ترجمه كرده بود. اين اثر از ١٢ سال پيش ديگر تجديد چاپ نشده بود كه همزمان با انتشار «مدار راس السرطان» اين كتاب نيز از سوي نشر ققنوس دوباره چاپ شده است. به گفته سمي كتاب نكسوس آخرين سري از زندگينامه ميلر است كه بعد از بازگشت او از فرانسه به امريكا نوشته شده است.
او كتاب«مدار راس الجدي» اين نويسنده را نيز به فارسي ترجمه كرده بود، كه اين اثر مجوز انتشار دريافت نكرد. در واقع اين سه اثر هر كدام برهههايي از زندگي ميلر هستند و اتوبيوگرافي اين نويسندهاند.
از سوي ديگر سمي «مورفي» ساموئل بكت را ترجمه كرده است كه قرار است از سوي نشر ققنوس منتشر شود. «مورفي» اولين رمان بكت است كه در ١٩٨٣ چاپ شد. در اين رمان بكت براي اولين بار شخصيت اصلي آثار خود را خلق كرد. اين شخصيت مردي است كه هم از نظر مالي و هم از نظر روحي از پا در آمده و آرزوي بزرگش اين است كه با تاب خوردن و تعمق كردن در صندلي راحتي خودش كه تنها مايملك اوست به يك حالت خلسه و صفاي روحي برسد.
اين مترجم اما كتاب ديگري از ويرجينيا وولف را هم به فارسي ترجمه كرده است، كتابي كه او ميگويد كه جريان سيال ذهن وولف با اين رمان شروع ميشود و گرچه وولف دو كتاب از اين اثر نوشته بود، ولي آنها، آثاري كلاسيكتر بودند و وولفي كه ما ميشناسيم نويسندهاي است كه از اين اثر شروع ميشود.
«اتاق جيكوب» در سال ١٩٢٢، توسط انتشارات هوگارت منتشر شد. اين اثر، شهرت زيادي براي او به همراه داشت. ويرجينيا، در پي آن، بر آن شد تا رمان «خانم دالووي» را بنويسد.
سهيل سمي كه قبلا رمان «اپراي شناور» جان بارت را به فارسي ترجمه كرده بود، به تازگي اثر ديگري از اين نويسنده را براي ترجمه در دست گرفته است؛ رمان «پايان راه» نام اين رمان است كه سمي آن را اخيرا به پايان برده است و به زودي به ناشر خواهد داد.
اين مترجم درباره انتخاب آثار براي ترجمه ميگويد: «وقتي از كاري خوشم بيايد آن را ترجمه ميكنم. من آدم زرنگي نبودهام كه راحت زندگي كنم، فقط علاقه مرا به كاري وا ميدارد. از هر كاري خوشم بيايد بدون اينكه توجه كنم كه نويسندهاش مرده يا زنده يا معروف است آن را ترجمه ميكنم؛ بدون اينكه ببينم چه بازخوردي ممكن است داشته باشد، ترجمهاش ميكنم.»
ایران/گفتوگو با امیر موسوی رایزن فرهنگی ایران در الجزایر
تلاش ما درعرصه فرهنگی نشان دادن چهره ایران واقعی است
سید کامران علمدهی
کار در حوزه فرهنگی و زیرشاخههای آن همواره با مشکلات و معضلات زیادی همراه است ، اگر پرداختن به این امور در داخل کشور باشد اشخاص میتوانند از ظرفیتها و امکانات داخلی در جهت پربارتر کردن حوزه مورد نظر بهرهبرداری کنند اما وقتی کار در خارج از مرزهای داخلی صورت میگیرد معضلات، مضاعف و دوچندان خواهد شد چراکه از طرفی اشخاص بانی باید ارزشها و بنیان های فرهنگ و هنر ایران زمین را به کشور میزبان معرفی کنند و از طرف دیگر هم باید با کار و تلاش فرهنگی توطئه دشمنان و مخالفان کشور را خنثی کنند. امیر موسوی رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در الجزایر از بهمن ماه سال 93 از جمله رایزنانی است که برای نشان دادن واقعیات و فرهنگ اصیل ایرانی به مردم شمال آفریقا تلاش می کند. او که پیش از الجزایر در سودان رایزن بوده، تاکنون سمتهای متعددی هم در حوزه بینالملل داشته است که نمونه آن رئیس مرکز مطالعات استراتژیک و روابط بینالملل بوده است. در سفری که به الجزایر داشتیم ، او را در کارش مصمم یافتیم که در جهت نشان دادن چهره واقعی ایران در عرصه بینالملل از هیچ تلاشی فروگذاری نمی کند . در یکی از شبهای مهرماه در شهر قسنطینه با او گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
با توجه به حضورتان در بسیاری از کشورهای عربی درجایگاه یک دیپلمات،آیا از ابتدای کارتان به عنوان سفیر، رابط و رایزن فرهنگی یک برنامه از قبل معین شده داشتید یا در هر کشور برنامههای درخور شرایط و زمان آن کشور را طراحی و اعمال میکردید؟
ما پیش از ورود به هرکشور و حضور جبهه فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آن کشور برنامههای مرتبط با آن کشور را به فراخور زمان، شرایط و مکان آن کشور مورد کارشناسی قرار میدهیم تا بتوانیم از حضورمان بیشترین بهرهمندی و تأثیرگذاری را داشته باشیم.
در خصوص کشور الجزایر هم همین روند رعایت شد؟ به هرحال حضور در این کشور به دلایل مختلف از جمله جنگ داخلی، استعمار و درگیری جناحهای مختلف کار آسانی نبود.
بله دقیقاً همینطور است. اما من به دلیل آنکه پیش از حضورم به عنوان رایزن فرهنگی، بارها به این کشور سفر کرده بودم با اینکه زمان حضورم کوتاه بود اما تا حد زیادی با شرایط و موقعیت الجزایر آشنا بودم و آن را میشناختم. این حضور هم فقط به سالهای اخیر ختم نمیشود. من، هم در سالهای پیش از قطع روابط به این کشور آمدم و هم پس از ارتباط مجدد دو کشور.
در طول این سالها، مردم الجزایر و فرهنگ این کشور را چگونه دیدید؟
الجزایر کشور بزرگی است با مردمان خونگرم و انقلابی که علاقه زیادی هم به فرهنگ انقلاب اسلامی ایران و هم اهل بیت دارند. به نظرم ظرفیتهای پیدا و پنهان فرهنگی و هنری بسیاری در میان ملت و جامعه الجزایر وجود دارد که میتوان از آنها استفاده کرد.
به تازگی هفته فرهنگی ایران در الجزایر برگزار شد. برگزاری این برنامه و برنامهریزی برای آن به نظرتان ارتباطی در خصوص ظرفیتهای کشور و ملت الجزایر دارد؟ آیا در سایر کشورهایی که حضور داشتید هم برنامههای هفته فرهنگی برگزار کردید یا خیر؟
هفته فرهنگی در کشورها زمانی برگزار میشود که روابط میان دو کشور خوب و حسنه باشد. چراکه هفته فرهنگی نشاندهنده بازوی فرهنگی و هنری یک ملت برای یک کشور دیگر است و از سوی دیگر باید علاقهمندی و رغبت هم وجود داشته باشد که این علاقهمندی را هم در ملت الجزایری دیدیم. حتی از سوی دولت این کشور آنقدر تمایل وجود داشت که میزبانی حضور هیأت فرهنگی را هم به عهده گرفت و از گروه اعزامی ایرانی به نحو مطلوبی پذیرایی کرد. ما یک قرارداد فرهنگی با الجزایر داریم و این قرارداد هم ادامه خواهد داشت و قطعاً مستحکمتر هم خواهد شد. ما هم بر اساس این پیمان دو جانبه فرهنگی میان ایران و الجزایر در حرکت هستیم. البته زمانی که در کشور سودان هم بودم به دلیل روابط خوب ایران و سودان چند هفته فرهنگی در آن کشور هم برگزار کردیم.
برای برگزاری هفتههای فرهنگی در الجزایر کدامیک از دو کشور ایران و الجزایر پیشقدم شدند؟
با توجه به اینکه شهر قسنطینه در کشور الجزایر به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب شده و این پایتخت ویژه جامعه و کشورهای عرب است اما دولت الجزایر به خاطر روابط بسیار خوب و پیوند عمیق با کشورمان از ما به عنوان میهمان دعوت به عمل آورد و نشان داد که ظرفیتهای فرهنگی و هنری ایران را میشناسند و تمایل به ارتباط و تعامل بیشتر میان دو کشور دارند. حتی دو سال پیش ما را به «تلمسان» دیگر شهر الجزایر و زادگاه جناب بوتفلیقه رئیس جمهوری محترم دعوت کردند و هفته فرهنگی خوبی هم برگزار کردیم و در جشنواره عربها هم ما از سوی این کشور دعوت شدیم و اینها همه نشانههایی از علاقه ملت و دولت الجزایر به ملت و دولت ایران است.
البته ناگفته نماند که در دیپلماسی فرهنگی کشورمان این انتظار میرفت که بتوانیم هفته فرهنگی در کشور الجزایر برگزار کنیم. از اینرو برای برگزاری هرچه باشکوهتر و پربارتر برنامه هفته فرهنگی در این کشور در رایزنی فرهنگی ایران طراحی و برنامهریزی کرده بودیم.
آیا دولت یازدهم و حضور دکتر روحانی در توسعه روابط میان ایران و الجزایر تأثیر مضاعفی داشته است؟ و آیا حضور دکتر ظریف به عنوان وزیر امور خارجه و سیاست خارجی این دولت توانسته روابط دو کشور را تقویت کند؟
برای ملت و دولت الجزایر گفتوگو با قدرتهای بزرگ دنیا قابل تمجید و تحسین است و بعد از مذاکرات اغلب مردم این کشور از چگونگی مذاکرات و سیاست خارجی دولت یازدهم استقبال کردند. حتی در شب اختتامیه هم شاهد بودید که استاندار و والی قسنطینه و وزیر فرهنگ الجزایر و حتی هنرمندان الجزایری از نوع گفتمان جمهوری اسلامی با کشورهای غربی تجلیل کردند. قطعاً این اتفاق تأثیر بسیار مثبتی در بسیاری از کشورها و روابط و تعامل دوسویه خواهد داشت. کشورهای دنیا وقتی میبینند که ایران گفتمانی بر اساس تمدن، فرهنگ و سیاست تعاملی انجام داده است و از ابزار زور و نظامی استفاده نکرده برای ملتها و دولتها قابل احترام است. این کشور هم از این قاعده مستثنی نیست و سیاست خارجی دولت یازدهم تأثیر بسزایی در تقویت پیوند دو کشور داشته است.
چندی پیش دکتر ظریف به این کشور سفر کردند که ظاهراً مورد استقبال زیادی هم قرار گرفتند؟
بله. استقبال از ایشان در حد حضور یک وزیر نبود و دولت و ملت الجزایر بیش از یک وزیر از دکتر ظریف استقبال کردند. حتی در ضیافت شامی که برایشان ترتیب دادند 10 وزیر کشور الجزایر حضور پیدا کردند. در همان شب وزیر امور خارجه الجزایر جناب «لامامرا» نکته جالبی را گفتند که اگر وقت بود و شرایط به ما اجازه میداد کل کابینه دولت در این ضیافت شام در کنارتان بودند. این نتیجه منطق، صبر و اخلاق ایران است که ما را در سایر کشورها سربلند کرده است.
برخی از کشورهای منطقه و حتی رژیم صهیونیستی، از مدتها پیش درصدد تخریب چهره ایران در جامعه جهانی هستند. این سوءنیتها در الجزایر و ملت آن هم محسوس بوده است؟
بهطورقطع وقتی ما برنامههای بلندمدت و جامعی برای توسعه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... با کشورها داریم، برخی از کشورهای تنگنظر هم برنامههایی برای تخریب چهره جمهوری اسلامی ایران دارند. بنابراین کار ما بسیار دشوارتر است چراکه هم باید برنامهای برای توسعه و تقویت روابط تبیین کنیم و هم در مقابل ترفندهای کشورهای تنگنظر مقاومت کنیم تا بتوانیم چهره واقعی ملت و دولت ایران را که همانا دوستی و تعامل با کشورهاست در ابعاد گوناگون نشان دهیم.
بحث ایران هراسی از جمله مباحثی است که برخی از رسانههای مرتبط با اسرائیل آن را دامن میزنند. شما به عنوان رایزن در کشوری مثل الجزایر در مقابل هجمههای تبلیغی دشمنان ایران چه کردهاید و چه برنامههایی دارید؟
ما چند برنامه را در این راستا دنبال کردهایم. اول اینکه چون غالباً کشورهای مخالف جمهوری اسلامی از ابزار رسانهای استفاده میکنند ما هم حضورمان را در رسانهها داخلی و خارجی بیشتر کردیم. من به شخصه در دنیای عرب و کشورهای منطقه به عنوان فردی رسانهای شناخته شده هستم. از اینرو در هر زمانی که شرایط هموار باشد با رسانهها و شبکههای مختلف تلویزیونی ـ رادیویی گفتوگو میکنیم و واقعیت را در مورد ایران بازگو میکنیم تا هم مردم و هم دولتها آگاهیشان از کشور جمهوری اسلامی ایران بیشتر باشد. یکی دیگر از کارهایی که انجام میدهیم و فکر میکنم باید بیشتر و جدیتر به آن نگاه کرد، حضور در مساجد در همه کشورهاست. چراکه بسیاری از مردم عام که شما هم به آنها اشاره کردید در مساجد و نمازهای جمعه و جماعات حضور دارند و حضور ما میتواند ذهنیتهای منفی برخی اشخاص را تغییر دهد. البته در همین الجزایر هم به دلیل آزادی مطبوعات، رسانههای مخالف ایران هم وجود دارد و برخی مواقع انتقاداتی هم به کشور ما میکنند که حالا ممکن است از سوی برخی سفارتخانهها در این کشور مورد حمایت قرار بگیرند یا برنامهای دیگر داشته باشند اما متأسفانه این رسانهها هم در جهت همان ایرانهراسی که شما به آن اشاره کردید قدم برمیدارند که تلاش کردیم با ارتباط بیشتر با این رسانهها و مصاحبههای متعدد نگاه و نظر بسیاری از گزارشگران و مسئولان این روزنامهها را تغییر دهیم. اما از آنسو هم مقالهها و گزارشهای بسیار خوب و مفیدی هم در دفاع از عملکرد ایران مینویسند. همین روزها در مطرحترین روزنامه و تلویزیون الجزایر (الشروق) توسط یکی از استادان برجسته الجزایر - صالح ابد - مقالهای یک صفحهای در دفاع از برنامههای ایران در موضوعات حج، عربستان، یمن و سوریه منتشر شد که بازتابهای بسیار مثبتی هم در رسانههای عربزبان داشت.
ایران/گفتوگو با یدالله صمدی کارگردان فیلم سینمایی «پدر آن دیگری»
روایت تبعیض ناخواسته بین فرزندان
احمد محمداسماعیلی
یدالله صمدی از نسلی از فیلمسازان است که سینمای نوین ایران را بعد از انقلاب پایهریزی کرد و فیلمهایش درهر دوره ارتباط خوبی با مخاطبان برقرار میکردند، شاید به این دلیل باشد که درکارنامه فیلمسازی او ژانرهای گوناگونی دیده میشود.
فیلمساز کهنهکار سینمای ایران با ساخت نخستین فیلمش «مردی که زیاد میدانست» سیمرغ بهترین کارگردانی را به دست آورد. در ادامه صمدی فیلمهایی ساخت که توجه به فرهنگ بومی آذری و استفاده از داستانهای اصیل این سرزمین در آن محوریت داشت. فیلمهای «اتوبوس» (۱۳۶۴)، «ساوالان» (۱۳۶۸)، «دمرل» (۱۳۷۲) و «سارای» (۱۳۷۶) از جمله این آثار هستند. صمدی در عین حال نشان داد تواناییهایش صرفاً در ساخت ملودرامهای اجتماعی و فیلمهای بومی نیست و فیلمهای شخصیتر با تکیه بر تم روانشناختی هم میتواند بسازد، مثل فیلم «ایستگاه» با یک بازی درخشان و تحسین شده از پرویز پورحسینی. «آپارتمان شماره ۱۳» (۱۳70)، «دو نفر و نصفی» (۱۳۷۰) و «معجزه خنده» (۱۳۷۵) فیلمهای دیگر صمدی در دهه 70 هستند که در عین حال جزو بهترین کارهای صمدی و مربوط به دوران بلوغ کارییاش محسوب میشوند. فیلم «آپارتمان شماره ۱۳»، جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم و فیلمنامه را در سال ۶۹ از جشنواره فجر کسب کرد. صمدی در دهه ۸۰ نیز آثاری چون «بانوی من» (۱۳۸۱) و «شهرآشوب» (۱۳۸۴) را کارگردانی کرد که نتوانست موفقیت فیلمهای قبلیاش را تکرار کند. سریال «شوق پرواز» درباره زندگی شهید عباس بابایی اولین تجربه سریالسازی صمدی محسوب میشود. صمدی در حوزه مدیریت هم حضور مؤثری داشته است. او به مدت سه سال (1380-1377) مدیرعامل خانه سینما بود و علاوه بر آن ریاست کانون کارگردانان سینمای ایران را نیز برعهده داشت. او در هفدهمین دوره و همچنین در سیامین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر، داوری بخش مسابقه سینمای ایران را عهدهدار بوده است. داستان فیلم «پدر آن دیگری» که اقتباس از رمانی با همین نام و نوشته پرینوش صنیعی است و تازهترین فیلم اوست، درباره جوانی به نام شهاب است که در بیستمین سالروز تولدش با دیدن عکسهایی از دوران کودکی، خاطرات آن روزها را از نظر میگذراند. او در دوران کودکی برای مقابله با بیتوجهی خانواده و سرکوفتهای پدرش مبنی بر اینکه خنگ است، تصمیم میگیرد صحبت نکند. از همین روز تا سن مدرسه همگان گمان میبردند که شهاب خنگ و عقبافتاده است و قادر به تکلم نیست تا اینکه روزی مادربزرگ پی به راز شهاب میبرد. با یدالله صمدی درباره فیلم «پدر آن دیگری» گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید
اکران «پدر آن دیگری» در این شرایط و اکران همزمانش با تعداد زیادی فیلم دیگر را چطور ارزیابی میکنید؟
برای تصمیم شورای صنفی نمایش احترام قائل شدم و فیلم را اکران کردم. به هر حال این شرایط برای خیلی از فیلمها وجود دارد.
بخشی ازهزینههای تولید فیلم توسط بخش خصوصی تأمین شده است. چقدر بازگشت سرمایه برایتان مهم است؟
برای هر فیلمسازی فروش و بازگشت سرمایه مهم است. باید منتظر ماند که مخاطبان چه استقبالی از نمایش فیلم انجام میدهند و دید مردم چگونه با فیلم برخورد میکنند و تصمیم میگیرند بروند سینما و فیلم را ببینند یا نه.
در چهار دهه فعالیت فیلمسازیتان در اغلب ژانرهای سینمایی فیلم ساختهاید. آیا ساخت فیلمی درباره کودکان جزو دغدغههایتان بود؟ با توجه به اینکه در دهه 70 هم فیلم «دو نفر و نصفی» را در این ژانر ساخته بودید.
من فیلم «دو نفر و نصفی» و «پدر آن دیگری» را فیلم خانوادگی میدانم.
اما در این دو فیلم حضور کودک مرکز ثقل ایجاد درام است.
برایم در فیلمسازی این مهم است که قصه جذبم کند و به من انگیزه بدهد تا به سراغ ساخت فیلم بروم. کودک یا خانواده یا درام اجتماعی و غیره تفاوتی ندارد و ژانر فیلم اولویت بعدیام است.
اقتباس شما برای ساخت فیلم «پدر آن دیگری» از یک رمان جذاب و خواندنی چقدر باعث موفقیت فیلم شد؟
تعامل سینما با ادبیات بسیار مؤثر است و میتواند منجر به ساخت فیلمهای خوب و ماندگار شود و همه ما باید تنبلی را کنار بگذاریم و به سمت استفاده از ادبیات و رمانهای خوب ایرانی برای فیلمسازی برویم. معتقدم ادبیات قوی و خوبی داریم و باید با دقت آن را مطالعه کنیم تا به داستان خوبی برسیم. فیلم «پدر آن دیگری» یک اثر اقتباسی است و باید در ساخت فیلم به اصل رمان وفادار باقی میماندم. درحدود 8 سال پیش این رمان را از نویسندهاش خریدم که به علت درگیری با تولید سریال «شوق پرواز» ساختش چند سالی به تعویق افتاد و بخش خصوصی برای تولید فیلم حمایتی انجام نداد و متأسفانه زمانه، زمانه ساخت فیلمهای دختر و پسر و عشقهای مثلثی است و بسیاری از دوستان محترم تهیهکننده بخش خصوصی خیلی محترمانه از تولید فیلم عذرخواهی کردند.
در سال 93 بنیاد فارابی در نیمی از تولید فیلم شریک شد و قرار بود الباقی فیلم را سازمان بهزیستی مشارکت داشته باشد که متأسفانه این دوستان به قول خودشان پایبند نماندند و از تعهدشان سر باز زدند. آنهم درباره فیلمی که در زمان برگزاری جشنواره با استقبال خوب مردم روبهرو شد و خیلی از مادران و پدران به من مراجعه کردند و گفتند در خانوادهشان چنین مشکلی دارند.
آیا فیلمبرداری فیلمی که زمانش دو دهه قبل است، کار دشواری بود؟
کار سختی بود. داستان فیلم در سال 1375 میگذشت و بافت شهر نسبت به دو دهه قبل خیلی تفاوت پیدا کرده است. حضور ماشینهای جدید، تغییر در فرم لباس پوشیدن و نوع آرایش موی مردان هم دستخوش تغییرات زیادی شده بود. بنابراین بعد از مدتها بررسی، محلهای را در حول و حوش دهکده المپیک پیدا کردیم و تقریباً آنجا را برای فیلمبرداری قطعی کردیم تا بتوانیم فضای دهه 70 را در فیلم «پدر آن دیگری» قابل باور نشان بدهیم. یکی دیگر از لوکیشنها در حوالی امیرآباد بود و بقالیای را در زیر پل چمران پیدا کردیم. در واقع مدتها زمان صرف شد تا این چند لوکیشن را پیدا کنیم. برای باورپذیر بودن فضای فیلم، در حدود 200 هنرور انتخاب کردیم و شرایط ظاهری و پوشاکشان را با آن زمان تطبیق دادیم و این امر هزینههای تولید را افزایش داد.
برای انتخاب بازیگر کودک نقش شهاب چگونه عمل کردید؟
برای انتخاب کودکان که نقش شهاب و برادر بزرگترش آرش را بازی میکنند فراخوان دادیم و در حدود چهار کودک آمدند و تست دادند و در نهایت با دقت زیاد بازیگران این نقشها انتخاب شدند.
به لحاظ زیبایی چهره، هر دو کودک زیبا و خوش چهره بودند؟
ملاکم فقط زیبایی صرف چهره نبود و توجه داشتم بازیگری انتخاب کنم که با هوش و دارای اعتماد به نفس بالا باشد. از طرف دیگر بازی کردن بدون دیالوگ حتی برای بازیگران حرفهای سخت است چه برسد به یک کودک تازه کار در بازیگری. مهیار عزیزی خوشبختانه بخوبی از پس ایفای این نقش دشوار برآمد. من از همان تست اولیهای که از مهیار گرفتم، مطمئن شدم که او میتواند این نقش را به شایستگی بازی کند.
آیا نشان دادن دو نیمه خیر و شر درون این کودک در جهت ارائه مسائل تربیتی بود یا مسائل روانشناسانه؟
هر دو جنبهای که اشاره کردید، مهم بود. در زمان نگارش فیلمنامه و فیلمبرداری فیلم، از یک مشاور روانشناسی استفاده کردم و با اصمینان میتوانم بگویم هیچ روانشناسی نمیتواند با دیدن فیلم یک ایراد روانشناسی از آن بگیرد. به هر حال خداوند در نهاد این کودک هم خیر و هم شر را قرار داده است. اما شری که از این کودک میبینیم، در واقع متأثر از رفتار دیگران است و بابت رفتار نادرست اطرافیان انتقامجویی میکند. موقعی که اطرافیان با او رفتار مهربانه و درست دارند، او هم متقابلاً رفتارهای خوبی بروز میدهد. در بخشی از فیلم که دختر عمویش فرشته او را به پارک میبرد تا دوستش را بدون اطلاع پدر و مادرش ببیند، شهاب متوجه میشود که از او سوء استفاده میشود؛ اما نیمه خیرش به او نهیب میزند و در موقعی که دختر عمو ناپدید شده با دادن آدرس درست باعث پیدا شدن دختر میشود.
به تعبیری کودکان مثل آیینه میمانند و رفتارهای دیگران را بازتاب میدهند.
بله، این مسأله وجود دارد و این وظیفه والدین است که رفتار بچهها را بدرستی هدایت و آن را کانالیزه کنند و مراقب باشند که اگر کودک مسیر درستی رفت، او را تشویق کنند و تا میتوانند از تنبیه خودداری کنند. متأسفانه در خیلی از خانوادهها میبینیم که در تربیت کودک فقط از زبان تنبیه استفاده میشود. معتقدم در مواجهه با کودکان باید نیمه پر لیوان را دید و مثل والدین شهاب نباید با گرفتن نمره 15 توسط او و به صرف اینکه برادر بزرگتر 20 گرفته او را مؤاخذه کرد. شهاب تلاشش را انجام داده و اگر این گونه نبود، نمره پایینتری میگرفت.
به چه دلیل زمان فیلم مربوط به دهه 70 است؟
دلیل چنین انتخابی اقتضای داستان بود. به طور مثال این سالها دیگر بازداشت دختر و پسرهای جوان در پارکها وجود ندارد و این قضیه مربوط به دهه 70 بود و این سکانس را در فیلم نیاز داشتم تا نشان بدهم با بروز چنین شرایطی از دخترعمو سوء استفاده میشود. بحث دیگر مسأله موبایل است و در خیلی از موارد وجود موبایل مانعی جدی در راه روایت این قصه محسوب میشود. موبایل وسیله خبررسانی است و اگر دختر عموی شهاب موبایل داشت، گمشدنش و جستوجو برای پیدا کردنش در فیلم بی معنی میشد.
در شرایط فعلی اغلب کارگردانها فیلمشان را در یک آپارتمان و با دو سه تا شخصیت میسازند.
بله، فیلم آپارتمانی ساختن ضمن شرایط آسانتری که دارد، در وقت و هزینه هم باعث صرفهجویی میشود و نمیشود بابت این قضیه به فیلمسازی که فیلم آپارتمانی میسازد خرده و ایرادی گرفت.
به چه دلیل کودک به عنوان اول شخص راوی داستان فیلم است؟
فیلم یک اثر تربیتی- خانوادگی است و محور اصلی فیلم یک کودک است و در خانواده این کودک، تبعیض ناخواستهای بین فرزندان روی میدهد که منشأ آن، کم توجهی والدین است. در خانوادهای که فرزندان زیادی وجود دارد باید محبت والدین به طور مساوی بین همه بچهها تقسیم بشود. این رویه و انجام درستش در زندگی و آینده بچهها اثرگذار است. این بچهها باید درست و شایسته تربیت بشوند تا عقدهای نشوند.
منشأ بروز خیلی از بزهکاریهای آدمها مربوط به گذشتهشان است و اغلبشان دوران کودکی خوبی نداشتهاند و به همین دلیل شخصیت این بچهها بی ثبات شده است. تمام بحث من در ساخت این فیلم طرح چنین موضوعی بود.
این ریشه تبعیض بین فرزندان و بخصوص در نسلهای قبلتر، بین فرزندان دختر و پسر خانوادههای ایرانی ریشه در چه مسائلی دارد؟
مهمترین دلیل بروز چنین رفتارهای اشتباهی سواد و معلومات کم والدین است. بخش دیگرش هم به مشکلات و گرفتاریهای والدین که درگیر تأمین معاش خانواده هستند و مجال و فرصتی برای تربیت و نظارت روی فرزندان ندارند برمیگردد.
به چه دلیل خاستگاه خانواده پسری که در فیلم قصهاش روایت میشود متعلق به طبقه متوسط اجتماعی است و پدر خانواده کارمند است؟
من نخواستم در موقعیت پیش آمده برای کودک طبقه خاصی از جامعه را مقصر نشان بدهم. انتخاب طبقه متوسط این ویژگی را دارد که طبقه پایین و بالای جامعه استنباط خودش را از شرایط انجام میدهد. به هر حال این خانواده به لحاظ بنیه مالی ضعیف نبود.
برای فیلمبرداری در سطح شهر با دشواریهایی روبه رو نشدید؟
در این سالها با تأسیس و فعالیت مؤسسه ناجی هنر که مختص ارتباط نیروی انتظامی با اهالی هنر است، مشکلی بابت گرفتن مجوزها و شرایط فیلمبرداری در سطح شهر نداشتهایم. حتی ماشین پلیس مدل دهه 70 نیاز داشتیم و ناجی هنر با ما همکاری کرد و توانستیم آن را تهیه کنیم و کارشناسی را برای مشاوره دادن برای ما فرستادند که مشاورههای خوبی درباره نوع چارت سازمانی آن دوران و لباس فرم نیرو به ما ارائه کرد.
یکی از ویژگیهای مهم فیلم پدر آن دیگری بررسی مسائل و دغدغههای آدمها در سن و سال متفاوت است. چقدر این مسأله برایتان مهم بود؟
این خانواده از سه نسل مختلف به لحاظ سنی تشکیل شده است. در فیلم هم زندگی دو برادر و خانوادههایشان روایت میشود و رفتار هر کدام متفاوت از دیگری است. عمو، شهاب را دوست دارد اما حرکتی برای تغییر شرایط او نمیکند. مادربزرگ پدری هم موضع منفعلانه ای در برابر شهاب دارد؛ پسرعمو هم در پی آزار او است. زن عمو هم مرتب نیش و کنایه میزند و مادر شهاب را در ارتباط با تربیت فرزندش مورد نقد قرار میدهد. پدر شهاب برای تأمین معاش خانواده مشکلات بسیاری دارد و در این زمینه و حل مشکل پسرش کاری انجام نمیدهد و تمام توجهش معطوف به پسر بزرگترش است. مادر عاشق شهاب است اما عشق به تنهایی کافی نیست.
آیا انتخاب اکبر عبدی، حسین یاری و هنگامه قاضیانی برای پیدا کردن شرایط بهتر اکران فیلم بود یا نقشها به چنین بازیگرانی احتیاج داشتند؟
نقشها به حضور چنین بازیگران با تجربه و حرفهای نیاز داشتند. اکبر عبدی و شیوه بازیگریاش را دوست دارم. در شوق پرواز هم با او همکاری کردم و نقش یک درجهدار نیروی هوایی را با شایستگی بازی کرد. همیشه علاقه داشتم اکبر در فیلمهایم بازی کند.
در فیلم دو نفر و نصفی هم برای انتخاب نقش پسرعموی بزرگتر که بعداً فرامرز قریبیان بازیاش کرد، ابتدا به سراغ اکبر عبدی رفتم که به علت درگیری او در فیلم سیرک بزرگ زندهیاد اکبر خواجوی نتوانست در فیلم بازی کند و فرامرز قریبیان با خواندن فیلمنامه ابراز تمایل کرد تا برای اولین بار در یک فیلم طنز بازی کند. رفاقت من و اکبر هم سابقه زیادی دارد و برایش احترام زیادی قائلم. دلم میخواست امضای اکبر در فیلم پدر آن دیگری وجود داشته باشد. خوشبختانه این حضور میسر شد و اکبر عبدی در فیلمم در نقش عمو بازی کرد.
بخشی از داستان فیلم پدر آن دیگری در سطح شهر اتفاق میافتد. از منظر شما یک فیلم شهری چه تعاریفی دارد؟
در سینمای ما فیلم اجتماعی شهری به نشان دادن اختلاف بین زن و مرد و جدایی منحصر شده است که این موضوع به هیچ روی حق مطلب را ادا نمی کند. فیلم خانوادگی با رویکرد اجتماعی ساختن تعاریف مفصلی دارد. به طور مثال فیلم آپارتمان شماره 13 که در دهه هفتاد آن را ساختم یک فیلم تمام عیار اجتماعی محسوب میشود.
محور اصلی در این فیلم نشان دادن فرهنگ آپارتماننشینی در کلانشهرها است که خیلی از اهالی آپارتمانها از آن بی اطلاع یا نسبت به آن بی تفاوت هستند و هنوز هم بعد از چهار دهه آپارتماننشینی، آشنایی چندانی با این فرهنگ ندارند. در فیلم آپارتمان شماره 13 نشان دادیم که در یک آپارتمان مسکونی یکی سبزی فروشی میکند، دیگری تزریقات راه انداخته و شخص دیگری آپارتمانش را تبدیل به سالن آرایشی کرده که این مسائل ناهنجاریهای زیادی را به وجود آورده است. الان در آپارتمانی که زندگی میکنم، همسایه طبقه بالایی ته سیگارهایش را در تراس ما میاندازد. به هر ترتیب در سینما است که میتوان این مشکلات شهرنشینی مثل آپارتماننشینی و رانندگی را نشان داد.
در انتهای فیلم پدر آن دیگری، حضور مادربزرگ مادری شهاب باعث بروز رفتار درست از جانب او میشود.
بله، در این فیلم به مسئولیت دادن به کودکان تأکید میشود. کاری که مادربزرگ انجام میدهد و نتیجه هم میدهد، اما پدر و مادر ازآن غفلت کرده بودند..
ایران/سیدعباس صالحی در آیین گشایش هفدهمین نمایشگاه کتاب ناشران ایران در مشهد خبر داد
بسته پیشنهادی ارشاد برای خروج نشر از رکود
معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه صنعت نشر کشور گرفتار مسائل متعدد و گوناگون است، گفت: در حوزه صنعت نشر رکود مضاعف دیده میشود و اگر صنایع کشور دچار رکود هستند صنعت نشر از جوانب مختلف، با مشکلات ویژهتری روبهرو است.
سیدعباس صالحی در آیین گشایش هفدهمین نمایشگاه کتاب ناشران ایران که پنجشنبه شب در نمایشگاه بینالمللی مشهد برگزار شد، ضمن بیان این مطلب اظهار کرد: پایین آمدن شمارگان کتابها زنگ هشداری برای کسانی است که به این فرهنگ تعلق دارند، چرا که کتاب در تمدنسازی و شاخص تمدنهای اجتماعی همواره نقش پررنگی دارد.
وی ادامه داد: در 6 ماه اول امسال، نسبت به سال گذشته 12درصد کاهش شمارگان در کشور تجربه شد و این روند، روندی است که در سالهای اخیر بویژه هفت تا هشت سال گذشته تلنگری بزرگ میتواند باشد. صالحی خاطرنشان کرد: اما میتوان به این نکته اشاره کرد که سرانه کتاب در 20 سال گذشته برای هر 10 هزار نفر در حدود 1/8 عنوان کتاب بوده که در حال حاضر به 9/3 عنوان رسیده که این موضوع جای امیدواری دارد.
وی گفت: شاخص دیگری که نشاندهنده این نکته بوده، کتابهایی است که چاپ مجدد شده و میتوان گفت که تا دهه 80 کتابهای چاپ مجدد بیشتر از کتابهای چاپ اول بود اما در حال حاضر با سیر متفاوتی روبهرو هستیم که کتابهای چاپ اول در سال 91، 54درصد بود که در سال گذشته به 59درصد رسید و به این معناست که کتابهایی با همان شمارگان پایین تولید شده اما به چاپ جدید نمیرسد. همانطور که برای خروج از رکود در صنعتهای غیرفرهنگی تلاشهایی صورت میگیرد، برای حوزه صنعت نشر، اقدامی مضاعف لازم است.
صالحی گفت: خراسان قطب فرهنگی کشور در طول تاریخ ایران زمین بوده و به همین دلیل این استان در تولید علم و وجود مفاخر تاریخی در گذشته و در حال حاضر و نیز در نشر، چاپ، عرضه و توزیع، سابقه دیرینهای در حوزه فرهنگ داشته و بیش از هر استان دیگری بسته خروج از رکود صنعت نشر هم در نگاه ملی و هم منطقهای حایز اهمیت است. معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: پایتخت فرهنگی جهان اسلام فرصتی است که بسته منطقهای خروج از رکود در فضای خراسانرضوی جدی گرفته شود که این امر به اهتمام مسئولان فرهنگی استان و مطالبات آنها در سطح کشور میتواند کمک کند که این استان که پایگاه جدی فرهنگ و نشر است، همچنان درخشان بماند.
صالحی همچنین در حاشیه افتتاح هفدهمین نمایشگاه کتاب مشهد در محل این نمایشگاه در جمع خبرنگاران با اشاره به رکود صنعت نشر در کشور از آمادهسازی بستهای پیشنهادی برای خروج صنعت نشر از رکود توسط وزارتخانه ارشاد خبر داد.
وی ادامه داد: پس از انقلاب تاکنون یک میلیون نسخه کتاب در کشور منتشر شده است. ما سالانه 70 هزار چاپ اول داریم. این در حالی است که ما در حوزه ویترین کتاب ضعف جدی داریم. این فضاهای استانی میتواند برای دیده شدن این کتابها مؤثر باشد. صالحی با بیان اینکه صنعت چاپ کشور با ضعف مواجه است گفت: این رکود در حوزههای فرهنگی که شاید تمایل کمتری برای فعالیت در آن وجود دارد، بیشتر است. معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تأکید کرد: باید در دوران پساتحریم در حوزه فرهنگی کار بیشتری کنیم و بستر خروج از این رکود در حوزه فرهنگ به طور عام و در حوزه نشر به طور خاص فراهم شود و برای این منظور ما بستهای در وزارتخانه آماده کردهایم تا این صنعت از رکود خارج شود.
صالحیامیری: کتاب، روح فرهنگ ملی ایران است
رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی گفت: ایران با سردمداری جهان اسلام از نظر تعداد عنوانهای کتاب، پرچمدار منطقه است.
سیدرضا صالحی امیری نیز در آیین گشایش هفدهمین نمایشگاه کتاب ناشران ایران، ضمن بیان این مطلب اظهار کرد: از آن زمان که انسان نوشتن را آموخت و توانست اندیشههای خود را در قالب کتاب به دیگران عرضه کند، کتابهای ایرانیان سفیران فرهنگ و تمدن بوده و اندیشمندان بزرگ نخبگانی بودند که چهره فرهنگی ایرانی اسلامی را با کتابهای خود شکل دادند.
وی ادامه داد: میتوان به صراحت اعلام کرد جایگاه کنونی کتاب در ایران آنچنان ممتاز است که میتوان کتاب را روح فرهنگ ملی ایران دانست.
صالحیامیری خاطرنشان کرد: اهالی کتاب از نویسندهای که چکیده دانش، تجربه و مهارت خود را در قالب کتاب اولیه ارائه میدهد و یا به عنوان مثال کتابداری که به مخاطب خود کمک میکند تا بهینهترین انتخاب را برای کتابخوانی داشته باشد و یا ناشری که با چاپ کتابهای خود در راه هدایت جامعه گام برمیدارد، همگی اصحاب فرهنگ این کشور هستند و در عرصه توسعه و تکامل فرهنگی جامعه ایران نقش بیبدیلی را بر عهده دارند.
وی با بیان اینکه کتاب مهمترین خوراک ذهن انسانها را تشکیل میدهد و تداوم حیات جامعه را تضمین میکند، گفت: کتاب برآیند خرد جمعی یک ملت و مهمترین سند سازنده آینده جامعه است که در عین حال، رسالت ارتقای دانش و آگاهی و علم را در بطن خود به همراه دارد.
صالحیامیری افزود: کتابهای هر نسل، تصویر جامعه امروز برای نسلهای دیگر است که بدانند گذشتگان، جهان را چگونه دیدند، چه آرمانشهری را برای خود تصویر کردند و برای پیمودن این راه چه تدبیری را به کار بستهاند.
جام جم/ گفتوگو با بلقیس سلیمانی، نویسنده کتابخانهها به قبرستان کتاب تبدیل شدهاند
بلقیس سلیمانی، پژوهشگر، داستاننویس و منتقد ادبی، سال ۱۳۴۲ در کرمان متولد شده است. از این دانشآموخته فلسفه، کتابهای «بازی آخر بانو»، «بازی عروس و داماد» و «خالهبازی» روانه بازار شده که هر کدام بیش از پنج بار بازنشر شدهاند.
رمان های «بازی آخر بانو» و «خاله بازی» در زمینه های عشق و روایت و قدرت هستند که داستان آنها در زمان رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی دهه ۱۳۶۰ ایران قرار دارد و نقش اصلی و محوری آنها با زنان است. با او درباره آخرین اثرش که قرار است به زودی راهی بازار شود و همچنین وضعیت کتابخوانی در جامعه گفت وگو کردیم.
ظاهرا قرار است کتاب جدیدی از شما منتشر شود. درباره این کتاب توضیح می دهید؟
بله، احتمالا هفته آینده رمان «شب طاهره» از سوی انتشارات ققنوس روانه کتابفروشی ها شود. طبیعی است نمی خواهم داستان را لو بدهم، اما شخصیت اصلی این رمان یک زن است و حوادث آن بین امروز و دهه 60 می گذرد و ماهیت تراژیک انسانی را روایت می کند.
در حال حاضر، آیا نوشتن کتاب جدیدی را آغاز کرده اید؟
الان در حال نگارش یک رمان هستم که حدود 50 صفحه از آن را نیز نوشته ام. امیدوارم تا پایان سال به سرانجام برسد. موضوع این رمان نیز سیاسی ـ اجتماعی است و هنوز نامی برای این رمان انتخاب نکردم.
روز گذشته روز نوجوان بود. بسیاری از ضرورت تشویق این قشر به کتابخوانی می گویند. به نظر شما یک راهکار عملی برای تشویق و ایجاد انگیزه در نوجوانان برای کتابخوانی چیست؟
این موضوع بسیار پیچیده است و متخصصان در حوزه کودک و نوجوان باید به آن پاسخ بدهند. با وجود این، خانواده و فضای عمومی کشور نقش اساسی در تشویق نوجوانان به کتاب و کتابخوانی دارد. فضای کنونی کشور در جهت نفی کتاب و کتابخوانی است. فضای مجازی عرصه را بر کتاب تنگ کرده است و نوجوانی که در این فضا رشد می کند، تمایلی به کتاب خواندن ندارد. البته غلبه فضای مجازی مختص به جامعه ما نیست و اکثر جوامع با چنین وضعیتی روبه رو هستند. با این همه، می توان از خانواده ها شروع کرد و با تشویق خانواده ها و تجهیز آنها به کتاب، خودبه خود فرزندان آنها نیز به طرف کتاب می روند.
به نظر شما تجهیز کتابخانه مدارس موثر نیست؟
در حال حاضر کتابخانه های ما به قبرستان کتاب ها تبدیل شده اند. کسی به کتابخانه های مدارس، مساجد و کتابخانه های عمومی مراجعه نمی کند. تا جایی که اطلاع دارم بیشتر مراجعان کتابخانه ها برای درس خواندن و کنکور روانه کتابخانه ها می شوند و نه برای استفاده از کتاب های آن. بنابراین تجهیز کتابخانه ها دردی از جامعه ما دوا نمی کند.
به اقبال مردم به فضای مجازی اشاره کردید. آیا با استفاده از همین فضا نمی توان مردم را به کتابخوانی تشویق کرد؟ برای مثال با کوتاه نویسی یا ترویج کتاب های الکترونیکی؟
حقیقت این است که ما در بازار کتاب همه نوع نوشته ای داریم و مخاطبان مامی توانند خوراک فکری شان را پیدا کنند. مساله این است که به هیچ نوع نوشته ای توجه نمی شود. این طور نیست که بگوییم نویسندگان ما سخت یا عجیب یا تکنیکی می نویسند و به همین دلیل مخاطب را از دست داده اند، بلکه اتفاقا الان یک نوع ساده نویسی در بازار رواج دارد ولی با این همه مخاطب وجود ندارد.
یعنی ماهیت کتاب نیز در جذب مخاطب اثر ندارد؟ یعنی ترویج کتاب های الکترونیکی موثر نخواهد بود؟
به نظرم خیر. الان اکثرا کتابخانه مجازی پر و پیمانی دارند و پزش را می دهند ولی به ندرت به آن مراجعه می کنند. به نظرم کتاب نخواندن مردم ما دلایل متعدد و پیچیده ای دارد که بحث درباره آن در این مقال نمی گنجد.
جوان/گزارش «جوان» از دلايل كاهش 12 درصدي تيراژ كتاب در 6 ماه نخست سال
ركود اقتصادي، خريد كتاب را هم كم کرد
در هفته گذشته معاون فرهنگي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ضمن اشاره به ركود در بازار نشر از كاهش 12 درصدي تيراژ كتاب در شش ماهه نخست سال جاري خبر داد.
نویسنده : سپيده آماده
به گزارش «جوان»، سالهاست كه ماجراي كمبود سرانه مطالعه در كشور ما به نسبت ساير معادلهاي جهاني توجه دوستداران مطالعه و فرهنگ را به خود جلب كرده است، اما در نهايت هر سال كه ميگذرد به جاي افزايش تعداد كتابها و مطالعه سرانه مردم، با آمارهاي تأسفبار كاهش تيراژ كتاب روبهرو هستيم و در آخرين آمار منتشر شده در اين حوزه هم سيدعباس صالحي از درصد تكاندهنده كاهش تيراژ كتابها در سال جاري گفت.
جاي خالي تبليغات كتاب در رسانه ملي
حسن علايي، مدير انتشارات روايت فتح در گفتوگو با «جوان» در خصوص عوامل كاهش تيراژ كتاب در كشور ميگويد: اين اتفاق دلايل متفاوتي دارد، از جمله هزينههاي بالاي نشر كتاب، متأسفانه ناشران وضعيت مناسبي براي توليد كتابهاي جديد ندارند و از طرف ديگر مردم نميتوانند از پس هزينههاي خريد كتاب بربيايند. وي ميافزايد: استقبال بينظير مردم در سالهاي گذشته از شبكههاي اجتماعي هم از ديگر عوامل كاهش تيراژ كتابها است چون خيلي از افراد ساعتهاي متمادي از روز را صرف حضور در اين شبكهها ميكنند و ديگر زماني براي مطالعه كتاب ندارند. در كنار اينها ناشران هم با كمبود هزينه و منابع مالي روبهرو هستند و حمايتهاي لازم از صنعت نشر كشور از سوي وزارت ارشاد و ساير نهادهاي مسئول اتفاق نميافتد و در مجموع اين روزها صنعت نشر كشور وضعيت خوبي ندارد.
علايي با اشاره به نبود نهادي براي آسيبشناسي مشكلات عرضه نشر تأكيد ميكند: مشكلات عرصه نشر كشور هنوز به طور جدي آسيبشناسي نشده است و مشخص نيست عواملي مانند نبود سهم تبليغات، بيعلاقگي مخاطب و نويسندگان و ناشران و نهادهاي حمايتي در اين آمارها چقدر است و تا زماني كه ما ارزيابي مشخص در خصوص نقش عوامل كاهش نشر نداشته باشيم، نميتوانيم راهكار مناسبي را براي بهبود اين وضعيت ارائه كنيم. وي بيان ميكند: به نظر من نهادهاي ذيربط به خصوص ارشاد اگر از ناشران حمايت خوبي داشته باشد و نهادهايي مثل رسانه ملي به تبليغات كتاب و رواج فرهنگ كتابخواني در كشور بپردازند، ميتوان انتظار بهبود در وضعيت نشر كشور داشت.
در روزگار ركود اقتصادي، خريد كتاب هم كم ميشود
هدايتالله بهبودي، نويسنده هم در گفتوگو با «جوان» در خصوص دلايل ركود بازار نشر ميگويد: موضوع كتاب، كتابخواني، خريد كتاب و علاقهمندي به مطالعه يك امر انتزاعي نيست كه بدون در نظر گرفتن ارتباطش با ساير مؤلفههاي اجتماعي مورد ارزيابي قرار بگيرد، شما نميتوانيد توقع داشته باشيد كه تورم 30 درصدي در جامعه وجود داشته باشد اما هنوز علاقهمندي به كتاب سر جاي خودش باشد. عوامل اقتصادي و اجتماعي به هم وابسته هستند و با عقب ماندن يكي، ديگران هم عقب ميمانند. زماني كه اقتصاد لنگ ميزند، صنعت نشر هم دچار مشكل ميشود. وي ادامه ميدهد: زماني كه شبكههاي اجتماعي اينگونه مردم را به خود جذب ميكند، سرانه مطالعه هم با كاهش روز افزون روبهرو ميشود. ما در شش ماهه اول از لحاظ اقتصادي مشكلاتي داشتيم و وضعيت امسال نشر هم در امتداد همان مشكلات اقتصادي است و زماني كه مشكلات اقتصادي عمومي كشور مرتفع شود، گرايش به سمت خريد كتاب هم بيشتر ميشود.
نبود فرهنگ كتابخواني در خانوادهها
رضا غريبي، مدير انتشارات مؤسسه تاريخ معاصر در گفتوگو با «جوان» با اشاره به تاثير عوامل اقتصادي اجتماعي و فرهنگي در كاهش تيراژ كتاب ميگويد: ناتواني مردم در خريد كتاب از مهمترين عوامل كاهش فروش كتاب است؛ زماني كه مشكلات اقتصادي در جامعه وجود دارد، حضور كتاب در سبد كالاي خانوار كمرنگ و كمرنگتر ميشود، گراني كتاب ديگر عامل مشكلات اخير بازار نشر است.
وي با اشاره به نبود فرهنگ كتابخواني در خانوادهها ادامه ميدهد: يكي ديگر از مشكلات اين است كه كتابهاي خوب در رسانه تبليغ نميشود و متأسفانه مسئله تبليغات كتاب در رسانه ملي هيچ جايگاهي ندارد. در شرايطي كه تلويزيون ما برنامهاي در حوزه كتاب كه با معرفي تازههاي نشر به رواج فرهنگ كتابخواني ميپردازد، در كنداكتور خود ندارد، مشخص است كه فرهنگ لزوم كتابخواني در خانوادهها ايجاد نميشود.
غريبي تأكيد ميكند: وجود شبكههاي اجتماعي عاملي است كه باعث ميشود نياز به مطالعه در ميان مردم كاهش پيدا كند چون بسياري از مردم نياز خود به مطالعه را از فضاي مجازي تأمين ميكنند. از سوي ديگر بخشي از عدم استقبال به اين دليل است كه برخي از اهالي قلم نياز مخاطبان را در كتابهايشان در نظر نميگيرند و آثاري متناسب با سليقه مخاطب توليد نميشود، به عنوان مثال ما در حوزه كتاب تاريخي و كودك و رمان با كمبود نويسندههاي مخاطبپسند روبهرو هستيم. وي خاطرنشان ميكند: دسترسي محدود مردم به كتابفروشيها هم از ديگر عوامل كسادي بازار نشر است و شهرداريها و شوراي شهر بايد با تأسيس كتابفروشيهاي جديد گرايش به كتاب را افزايش دهند.
اينطور كه از نظر مديران انتشارات و كارشناسان عرصه كتاب بر ميآيد مشكلات اقتصادي، عدم حمايت لازم از ناشران، نبود برنامههاي تخصصي حوزه كتاب در رسانه ملي و افزايش شبكههاي اجتماعي از جمله عواملي است كه باعث ركورد اين روزهاي بازار نشر است.
جوان/تطهيرسازي اسرائيلي با ميانبر افغاني
تلاش يك نويسنده اسرائيلي براي انتشار كتابش در ايران
يك نويسنده اسرائيلي در تلاش است به هر نحوي كه شده كتابي تحت عنوان «آن هفت سال خوب» را وارد فضاي نشر و كتاب ايران كند، آن هم از طريق خاك افغانستان كه در سالهاي گذشته حياط خلوت انتشار كتابهاي ممنوعه نويسندگان ايراني بوده است.
نویسنده : الناز خماميزاده
يك نويسنده اسرائيلي در تلاش است به هر نحوي كه شده كتابي تحت عنوان «آن هفت سال خوب» را وارد فضاي نشر و كتاب ايران كند، آن هم از طريق خاك افغانستان كه در سالهاي گذشته حياط خلوت انتشار كتابهاي ممنوعه نويسندگان ايراني بوده است.
به گزارش «جوان»، مدتهاست كه كشور افغانستان به حياط خلوتي براي برخي نويسندگان ايراني تبديل شده است؛ مفري براي شماري از نويسندگان، شاعران و حتي مترجمان ايراني كه قائل به قانون مميزي پيش از نشر كتاب نيستند. آنها اين با اين تفكر كه با وجود مميزي، شرايط نشر در كشورمان نامناسب است به دور زدن سانسور و انتشار كتابهايشان از طريق راههاي فرعي ميانديشند. يكي از اين راههاي فرعي به كشور دوست و همسايه ختم ميشود؛ افغانستان. ظاهراً فرآيند نشر كتابهاي غيرقانوني در افغانستان و سپس سر در آوردن آنها از بازار نشر ايران آنقدر ساده است كه حالا يك نويسنده اسرائيلي هم به فكر استفاده از اين ترفند افتاده و ميخواهد كتابش را از اين طريق به ايران بفرستد. «اتگار كرت» يكي از نويسندگان شناخته شده اسرائيلي است. او به تازگي در اظهارنظري گفته است: «يك حقيقت زيبا وجود دارد و آن اين است كه اگرچه خودم نميتوانم به تهران بروم اما داستانهايم ميتوانند بروند.»
كرت نويسنده كتابي تحت عنوان «آن هفت سال خوب است» است. اين كتاب ظاهراً نقش يك تطهيركننده را براي مردم اسرائيل و يهوديان ايفا ميكند تا جايي كه كرت اظهار اميدواري كرده اين كتاب بتواند نظر مردم ايران را درباره اسرائيليها عوض كند و ايرانيها به اسرائيليها به چشم بشر و مردماني سركوب شده، بنگرند تا دشمناني فاني. او در درجه اول كتابش را به يك مترجم افغاني سپرده است تا آن را به زبان پارسي ترجمه كند. نام اين نويسنده و روزنامهنگار افغاني «عزيز حكيمي» است. وي به تازگي در گفتوگو با روزنامه «گاردين» انگليس ترجمه كتاب يك نويسنده اسرائيلي را به زبان پارسي اتفاقي بيسابقه عنوان كرده است. ظاهراً قرار است نسخه پارسي اين كتاب در لندن منتشر و اين نسخهها راهي افغانستان شود. جايي كه كتابها از طريق آن به راحتي به بازار نشر ايران راه پيدا ميكنند. اين كتاب قرار است در قالب ديجيتال نيز به فروش برسد و در عين حال برنامههايي براي انتشار آن در كابل در نظر گرفته شده است. در مرحله اول صحبت از انتشار حدود 4 هزار نسخه از اين كتاب اسرائيلي و فروش آنها در قالبهاي آنلاين، چاپي و نسخه ديجيتال است. در عين حال هزار نسخه ديگر هم از طريق ناشر كابلي فروخته خواهد شد.
جوان/سومين كنفرانس افق نو به كار خود پايان داد
ايران و سياهپوستان امريكا در خط مشترك مقاومت
مرضيه هاشمي، فعال سياهپوست و از دستاندركاران برگزاري كنفرانس افق نو معتقد است ايران و سياهپوستان امريكا در يك خط حركت ميكنند و آن خط مقاومت مستضعفين جهان است.
نویسنده
: محمدصادق عابديني
كنفرانس بينالمللي افق نو كه به منظور بررسي خشونت عليه سياهپوستان در تهران آغاز به كار كرده بود، روز پنجشنبه به كار خود پايان داد. اين كنفرانس با حضور بيش از 30 چهره فعال حقوق بشر و مدافعان حقوق سياهپوستان در امريكا تشكيل شده بود و روز پنجشنبه اختتاميه آن برگزار شد. طي روزهاي آتي مهمانان اين كنفرانس در 20 دانشگاه ايران به سخنراني خواهند پرداخت و از تبعيضهايي كه دولت امريكا عليه رنگينپوستان و به خصوص سياهان آفريقاييتبار اعمال ميكند، سخن خواهند گفت. نادر طالبزاده، رئيس كنفرانس افق نو به «جوان» ميگويد: سياهپوستان به طور طبيعي جمهوري اسلامي را دوست دارند و حضورشان در ايران با تأخير 30 ساله انجام شده است. طالبزاده با اشاره به اينكه فعالان سياهپوست براي اولين بار با اين حجم در ايران حضور يافتهاند، ميگويد: اين حضور بسيار مهم است، زيرا وهابيها و سلفيها به سياهپوستان امريكا فشار ميآورند و تلاش ميكنند عقايد مسلمانان آنها را تغيير دهند. وي با بيان اينكه وهابيها به صورت گسترده در حال ايجاد مسجد و نمازخانه در امريكا هستند، گفت به طور مثال تنها در هيوستون ايالت تگزاس 100 نمازخانه توسط وهابيها ايجاد شده، آنها مسلمانان سياهپوست را از نظر عقيدتي تحت فشار قرار ميدهند، ميگويند لباسهاي كوتاه و ريش بلند بگذارند يا اينكه بايد غذاي اسلامي بخورند، وقتي هم سؤال ميكنند كه غذاي اسلامي چيست؟ غذاهاي پاكستاني را به آنها معرفي ميكنند. طالبزاده تأكيد كرد: حضور سياهپوستان به شناخت آنها از جمهوري اسلامي كمك زيادي خواهد كرد. مرضيه هاشمي، فعال سياهپوست و مجري شبكه پرستيوي كه در برگزاري كنفرانس افق نو نقش فعالي داشته است، به «جوان» ميگويد: انقلاب ايران متعلق به همه مستضعفان است و اكنون غير از ايران هيچ دولتي در جهان پشتيبان مستضعفان جهان نيست. با توجه به سخناني كه امام خميني(ره) در ابتداي انقلاب درباره سياهپوستان داشتند، بايد اين كنفرانس همان زمان انجام ميشد اما مسائلي مانند جنگ هشت ساله و بعد مشكلاتي كه براي ايران به وجود آوردند، متأسفانه امكان انجام اين كار را نداد. هاشمي تأكيد ميكند: ما بايد از ابتداي انقلاب خط ارتباطي ميان سياهپوستان امريكا و ايران را تشكيل ميداديم زيرا هر دو در يك خط هستيم و آن خط مقاومت مستضعفين جهان است.
جوان/حسن عباسي، دبير «نخستين جشنواره مردمي بازیهاي رايانهاي عمار»:
بازي فقط يك پديده هنري رسانهاي و سرگرمي نيست
حسن عباسي، دبير «اولين جشنواره مردمي بازيهاي رايانهاي عمار» در اولين نشست خبري اين جشنواره ضمن تأكيد بر اهميت بسيار بالا و استراتژيك حوزه بازيهاي رايانهاي، مهمترين جهتگيري اين جشنواره را ايجاد حساسيت جامعه و نگاه جدي به مقوله بازي و همچنين پذيرفتن بازي به عنوان يك پديده نوظهور از سوي مسئولان و حمايتهاي جدي آنها اعلام كرد.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
حسن عباسي، دبير «اولين جشنواره مردمي بازيهاي رايانهاي عمار» در اولين نشست خبري اين جشنواره ضمن تأكيد بر اهميت بسيار بالا و استراتژيك حوزه بازيهاي رايانهاي، مهمترين جهتگيري اين جشنواره را ايجاد حساسيت جامعه و نگاه جدي به مقوله بازي و همچنين پذيرفتن بازي به عنوان يك پديده نوظهور از سوي مسئولان و حمايتهاي جدي آنها اعلام كرد.
به گزارش «جوان» اولين نشست خبري اولين دوره جشنواره بازيهاي رايانهاي با حضور دكتر حسن عباسي دبير اين جشنواره و وحيد جليلي مسئول شوراي سياستگذاري جشنواره فيلم عمار در حسينيه هنر برگزار شد. دكتر حسن عباسي به عنوان دبير اين جشنواره با اشاره به اينكه موضوع بازيهاي رايانهاي عصارهاي از هفت هنر است، خاطرنشان كرد: كمتر از 10 سال آينده تحولات ساختاري، نظامسازي جوامع را بهوجود ميآورد. براساس مطالعات مختلفي كه مراكز تحقيقات استراتژيك در اروپا اعلام كردهاند تلويزيون، راديو و سينما با ريزش شديد مخاطب روبهرو ميشوند و چنين مسئلهاي را در سينماي ايران هم شاهد هستيم. يكي از دلايل چنين امري اين است كه آثار سينمايي و تلويزيوني يك سويه هستند و امكان تعامل وجود ندارد. صنعت ملي رسانه با بحران عدم تعادل روبهروست.
دبير اولين جشنواره مردمي بازيهاي رايانهاي عمار در ادامه افزود: بازيهاي رايانهاي سه ويژگي دارند كه در ساير رسانهها نيست؛ اول اينكه نقش اول بازي را مخاطب آن بازي خواهد داشت. دومين ويژگي اين است كه در اثر سينمايي و فيلمنامه نميتوان هيچ دخل و تصرفي داشت ولي در بازي كامپيوتري اين امكان براي كاربر هست كه سناريوهاي مختلف را اعمال كند. مسئله سوم اينكه كارگرداني كار در بازيهاي رايانهاي به دست مخاطب است و خودش صحنه را كارگرداني ميكند.
كنشگري و آزادي شخص بازيكننده در بازيهاي رايانهاي سبب شده كه رسانههاي دوره قبل مثل سينما، راديو و تلويزيون مخاطبانشان را از دست دهند، چون نسل جديد درگير قابليت كنشگري و تعامل شده است.
وي با تأكيد بر اينكه جهتگيري جشنواره بازيهاي رايانهاي عمار به خاطر امنيت نظامسازي اين رسانه است، گفت: براساس تحقيقاتي كه مؤسسه «ترند وان» انجام داده است، دگرديسي در جامعه به پنج مرحله تقسيم شده است: جامعه صنعتي، جامعه اطلاعاتي، جامعه دانشپايه كه از جمله ويكيها و تعامل اشتراك بين دانشها در آن ديده ميشود و جامعه چهارم جامعه مجازي است كه بر مبناي اصالت و كاراكتري است كه مخاطب خلق ميكند. براي اولين بار است كه اين اتفاق در تاريخ مدرن تحقق يافته است و فرد در قالب آواتار اسطوره خودش را ميسازد و اين كنشگري در طول تاريخ بشر سابقه نداشته است.
دكتر عباسي به پنجمين مرحله دگرديسي جامعه از منظر مؤسسه تحقيقاتي «ترند وان» اشاره كرد و گفت: جامعه الحاقي در كمتر از 10 سال آينده فراگير خواهد شد و ثقل آن در بازي است. بازي فقط يك پديده هنري، رسانهاي و سرگرمي نيست. اهميت بازي در سياستگذاري فرهنگي به عنوان ثقل اقدامات فرهنگي محسوب ميشود.
وي با اشاره به هدفهاي جشنواره بازيهاي رايانهاي عمار گفت: مهمترين جهتگيري اين است كه جامعه نگاه جدي به مقوله بازي پيدا كند و اينكه مسئولان بازي را به عنوان پديده نوظهور و گران بپذيرند و حمايتهاي جدي كنند.
در ادامه نشست وحيد جليلي، مسئول شوراي سياستگذاري جشنواره فيلم عمار گفت: در مواجهه با جهان غرب سه رويكرد متفاوت وجود دارد؛ عدهاي از ابزارها فرار ميكنند و براي مصونيت رويكرد فرار را انتخاب ميكنند، گروهي ديگر هم هستند كه فقط نقد ميكنند، اما رويكرد سوم بنا به تعبير شهيد آويني اين است كه حجاب تكنيك را در اختيار ميگيرند و ابزارها را به نفع آرمانهاي ملكوتي مصادره ميكنند.
وي با اشاره به موضوع ساخت بازيهاي رايانهاي گفت: بچههاي انقلاب در اين عرصه هم فرصتهاي خوبي به دست آوردهاند ضمن اينكه فضاي بازي ابعاد فلسفي و منطقي دارد و جامعه ايراني با همان عقبه فرهنگي و فلسفي خود ميتواند قابليتهاي چشمگيري را فراهم كند. در زمينه بازيهاي رايانهاي گنجينه بسيار بزرگي در اختيار داريم چون اسطورهها و ماجراهاي بسياري در كشور داريم كه ميتوان از آنها بازي ساخت. جشنواره بازيهاي رايانهاي ميتواند اين بستر را فراهم كند كه بازيسازان و مهندسان جوان كشور نظريهپردازان و هنرمندان به هم نزديك شوند. تا به امروز آثار نسبتا خوبي توليد شده است و اميدواريم اين جشنواره فرصتهاي ديگري را فراهم كند.
حمایت/« محمدعلی مجاهدی» در گفت وگو با «حمایت» مطرح کرد
تقویت شور و شعور ولایی؛ لازمه تعالی شعر آیینی
دو روز پیش و در ششمین محفل «مهر و ماه» پدر شعر آیینی کشور با برشمردن شاخصههای شعر عاشورایی گفت: شعر عاشورایی باید بر نگریستن تاکید کند. استاد محمد علی مجاهدی، شعری که حاصل آن نگرستین باشد را «بالاتر» از شعری که صرفا به گریستن توجه دارد، دانست. این محفل بهانهای شد تا با رییس انجمن شعر آیینی کشور گفت و گویی داشته باشیم.
در زمینه غنای محتوایی شعر پس از انقلاب توفیقات خوبی داشتهایم
استاد «محمدعلی مجاهدی» متخلص به پروانه در گفت وگو با «حمایت» درباره اعتبار اشعار آیینی اظهارکرد: بی شک برخی اشعار و مداحیهای خرافه آلود و موهن نه تنها ، حرکت در مسیر دشمنان اهل بیت(ع) است بلکه به اعتبار و هویت شعر آیینی ضربه و خدشه جدی وارد می کند. وی با اشاره به رشد و تحول چشمگیر شعر آیینی در سالهای پس از انقلاب اسلامی و به ویژه سالهای اخیر بیان کرد: ضمن به لطف الهی و به برکت عنایات ائمه اطهار(ع) ما در زمینه غنای محتوایی شعر پس از انقلاب توفیقات خوبی داشتهایم؛ به خصوص شاهد پربارتر شدن نخل برومند شعر دینی و آیینی در کشور بودهایم که این مساله به خاطر توجه متفکران بزرگمان همچون استاد شهید «مرتضی مطهری» و به خصوص امروز هدایتگریهای مقام معظم رهبری است. وی افزود: به هر حال شاعرانی که بعد از انقلاب در قلمرو شعر آیینی تجربه و طبع آزمایی کردند، این توفیق را یافتهاند تا ابعادی در شعر آیینی ، ولایی و عاشورایی که در پیشینه مکتوب شعر ما ناگفته مانده بود را رصد کرده و برخی از ناگفتهها را در نهایت هنرمندی به تصویر بکشند.
دچار ریزشها و رویشها بودهایم
این شاعر آیینی پیشکسوت در عین حال تصریح کرد: اما در کنار این بالندگیها متاسفانه شاهد آفتها و ریزشهایی بودهایم که صدالبته رویشها بسیار جالب و امیدوارکننده و ریزشها مایه تأسف و تاثر بوده است. مجاهدی افزود: این آسیبها بیشتر از آن جهت نشأت میگیرد که معمولاً ذاکران آل الله و شاعران جوان به خاطر آن شور بارزی که در آن است و نیز فرصت کمی که بعضاً برای مطالعه منابع و متون درجه یک دارند ، به متون کمتر معتبر و بلکه دست چندم رجوع میکنند و از این حیث شاهد به وجود آمدن تحریفها ، مبالغهها و مطالب گزافه و خرافه در برخی اشعار بوده ایم.
پدر شعر آیینی کشور همچنین با بیان این که امروز ما در گوشه ای از قلمرو شعر ولایی معاصر هستیم که مقطع حساس تاریخی در زندگی ما را تشکیل میدهد ، ادامه داد: متاسفانه ما گاه به این خاطر بهانههایی به دست دشمنان قسم خورده فرهنگ شیعی مثل «وهابیت و داعش» داده ایم که اینها معمولاً دنبال کشف حقیقت نبودهاند و در طول تاریخ به دنبال بهانه جوییهایی بوده و با استناد به همین اشعار ضعیف و غیرمستند، پر آسیب و آفت زده - که متاسفانه در 10 سال اخیر مجوز چاپ و نشر از وزارت ارشاد گرفته اند - اینها را دست مایه تاخت و تاز وهابیت به فرهنگ بالنده شیعی کرده اند.
وی اضافه کرد: در زمان حکومت بنیامیه و به خصوص اواخر دوران معاویه و اوایل دوران یزید، بدعتها و سنتهای تازه و خلاف شرعی بنیان گذاشته شد که سیدالشهدا(ع) خود را موظف به ایستادن در برابر این جریان کفر، شرک و نفاق دید و خون مطهر خود و یارانش را در مسیر حراست از اساس اسلام، تقدیم پروردگار کرد.
وی با بیان اینککه در دوران معاصر ما و در جریان نهضت امام خمینی (ره) نیز جوانان برومند ما در این مسیر گام برداشته و خون های بسیاری پای نخل اسلام و ولایت ریخته شد تا این انقلاب اسلامی به ثمر بنشیند تصریح کرد: با این حال آیا سزاوار است که برخی شعرا و مداحان با اشعار و نوحههای ناپخته و مطالب موهن و مساله دار، کیان و اعتبار شعر آیینی را زیر سوال ببرند؟
مجاهدی تاکید کرد: به هر حال نباید از یاد ببریم که همه افتخار ائمه اطهار(ع) به این بود که در مسیر بندگی حق تعالی هستند و بر اثر همین بندگی به چنان مقامی نائل آمده اند که کسی از ما توان دست یابی به آن و حتی فهم جایگاه آن را ندارد.
بهانه به دست دشمنان اهل بیت(ع) ندهیم
وی در ادامه این گفت و گو با بیان اینکه بی شک به تصویر کشیدن مطالب خرافه آلوده و گزاف و البته غلو و مطالب موهن و اهانت آمیز به جای خدمت به فرهنگ اهل بیت (ع) خیانت است تصریح کرد: با این عمل در واقع به اصل و اساس ضربه می زنیم و دشمن نیز قطعاً از این وضعیت سوءاستفاده کرده و به عملی کردن نقشه هایش برای ضربه زدن به مکتب تشیع امیدوارتر می شود.
مجاهدی با تاکید بر این که بیان برخی از اشعار و مطالب موهن باعث فراهم آمدن خوراک مناسب برای فعالیت بیشتر وهابیت علیه شیعه خواهد شد، خاطرنشان کرد: آنها به دنبال چنین فرصتهایی هستند که با بهره گیری از میلیاردها تومان پول نفت و تبلیغات رسانه ای، به شیعه و اعتقادات آن ضربه بزنند و این ما هستیم که باید با هوشیاری و مراقبت بیشتر ، جلوی این توطئه و خواسته شوم آنها را بگیریم نه این که خدای ناکرده خودمان آب به آسیاب دشمن بریزیم.
وی در ادامه با اشاره به تاثیرات شگرفی که امروز انقلاب اسلامی ایران در منطقه و دنیا پدید آمده است هم گفت: امروز موجی که مستضعفان و مظلومان عالم به برکت انقلاب اسلامی در دنیا ایجاد کردهاند نیازمند ارایه خوراک معنوی و فرهنگی است بنابراین باید ابعاد ارزشی ، حماسی ، معرفتی ، اخلاقی و اجتماعی مکتب اهل بیت(ع) به خصوص فرهنگ حسینی را به تصویر بکشیم که متاسفانه در این زمینه کم کاری هایی را در گذشته شاهد بوده ایم.
وی اضافه کرد: هر چند تعدادی از شعرای معاصر ما به خوبی در انجام این رسالت ظاهر شده اند اما جمعی نیز فقط به قرائت ماتمی صرف و ذلت آمیز از فرهنگ عاشورا بسنده می کنند که واقعاً این گونه نیست.
مکتب حسینی عاری از هر نوع ذلت و خواری است
دبیر انجمن شعر آیینی کشور تصریح کرد: نگاهی به خطبه های سیدالشهدا(ع) از زمان بیرون آمدن از مدینه تا رسیدن به کربلا در منازل مختلف نشان میدهد که در هیچ جا نقاط ضعف و عجز و لابه بر دشمن را شاهد نیستیم و برعکس همه اش خروش صاعقهوار بر سر دشمن را نظاره گر هستیم که این عزت و شکوه به خصوص در جمله معروف حضرت زینت (س) نمود دارد که فرمود: " ما رایت الا جمیلاً". وی گفت: باید ببینیم که این بزرگواران از چه منظری به حادثه خونبار عاشورا نگاه میکنند و ما نیز با الگوگیری از این نگاه آن را در وادی شعر و ادبیات دنبال کنیم.
وی افزود: به راستی این «مرگ» کدامین مرگ است که در نظر حضرت قاسم(ع) شیرین تر از عسل است؛ واقعاً چرا دنبال این مسایل نیستیم و خود را قانع به تکرار مکررات میکنیم .در این میان نیز متاسفانه از برخی مقتلنویسان تاثیر می پذیریم که با مطالب غیرمستند در مقاتل باعث بروز آسیب ها و انحرافاتی شده اند و حال آن که اثر گرانسنگی چون حماسه حسینی استاد مطهری فراروی ماست.
روزان/«محمد رسولالله(ص)» همچنان پیشتاز فروش
روزان نیوز- فیلم «محمد رسولالله(ص)» بیش از ۷۰ میلیون تومان فروخت.
از روز سهشنبه فیلمهای سینمایی جدید اکران شد و ۵ فیلم با موضوع اجتماعی بر پرده سینماها آمد اما همچنان فیلم «محمد رسولالله(ص)» مورد اقبال مخاطب است و شب گذشته بیش از ۷۰ میلیون تومان فروخت.
رنگ اکران از روزسه شنبه 5 آبان پس ازایام سوگواری تغییر کرد و فیلم ها با مضامین مختلف بر پرده سینماها نشست. اما همچنان فیلم سینمایی «محمدرسول الله» مورد اقبال مخاطب است . این فیلم تنها در شب گذشته (7 آبان) بیش از 70 میلیون تومان در تهران فروش داشت.
محمدرضا صابری مدیر پخش نورتابان گفت: فروش فیلم شب گذشته بیش از 70 میلیون تومان بوده است و تا شب گذشته فروش کل فیلم 11 میلیارد و 700 میلیون تومان خواهد بود.
دو فیلم سینمایی «ارغوان» و «ماهی سیاه کوچولو» توسط دفتر پخش نیمروز اکران شده است . صباغ زاده مدیر پخش دفتر نیمروز درباره اکران دو فیلم توضیح داد: شهرستان های بزرگ مانند رشت و مشهد اکران دو فیلم را آغاز کردند و در تهران «ارغوان» 21 سالن و «ماهی سیاه کوچولو» 16 سالن در اختیار دارد که ظرف سه روز گذشته فیلم ارغوان به فروش 68 میلیون تومان و «ماهی سیاه کوچولو» به فروش 48 میلیون تومان دست یافته است.
امیر قطبی مدیر پخش دفتر فیلمیران درباره فروش فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» توضیح داد: این فیلم در تهران 15 سالن در اختیار دارد و به فروش 51 میلیون و 500 هزار تومان رسیده است . شب گذشته (7 آبان) فروش فیلم 32 میلیون تومان بوده است.
علی شعبانی مدیر پخش دفتر رسانه فیلمسازان درباره فروش فیلم های «360 درجه» و «پدر آن دیگری» توضیح داد»: فیلم سینمایی 360 درجه به فروش 370 میلیون تومان رسید که در تهران 20 سالن و در شهرستان 15 سالن در اختیار دارد و فیلم سینمایی «پدر آن دیگری» از روز چهارشنبه به نمایش درآمد و تاکنون 25 میلیون تومان فروش داشته است.
تا زمانی که گزارش فروش فیلم ها آماده می شد آمار فروش فیلم «عاشق ها ایستاده می میرند» به دستمان نرسید.
سیاست روز/«آمین» هم نمونه تکراری سریالهای پلیسی تلویزیون بود
شلیک به مغز مخاطب!
در
کشور ما معمول است هنگامی که یک سریال یا فیلم به یک زمینه میپردازد، وابستگی
صنفیِ شخصیتهای منفی فیلمها دستاویزی باشد برای برپاساختن، یک پویش اعتراضی،
گردهمایی و هیاهو. صنف مربوطه بیانیه میدهد، نیروهایش را بسیج میکند و فریاد سر
میدهد که این فیلم به همهی ما توهین نموده؛ یا باور مردم را دربارهی ما از میان
میبرد. پزشک بد، خردهگیری پزشکان را درپی دارد و آموزگار بد، پرخاش فرهنگیان را
و به همین شیوه.
اگرچه گاهی سوژههای منفی علیه یک صنف آنقدر فراوان میشود که دیگر آنها سروصدا راه نمیاندازند؛ مانند سوژهی وکیل بدجنس، معاملات ملکی کلاهبردار و سمسار آزمند! گاهی هم زور یک صنف آنقدر بسیار است که بهراحتی میتواند جلوی پخش یک سریال را بگیرد. مانند صنف گرامی پزشکان (بهخصوص باتجربهی تعطیل کردن یک سریال طنز)، صنف مدیران دولتی و صنف پلیس. بیایید نگاهی به سریالها و فیلمهایمان بیندازیم.
کموبیش نمیتوانیم در خاطرهی تاریخی خودمان فیلمی را پیدا کنیم که در آن پلیس بد حضورداشته باشد. شاید اشارههای کوتاهی بودند، مانند فیلم «قلادههای طلا» که هم پلیس بد داشتیم و هم اطلاعاتی خائن. ولی همیشه یک نکته در یاد فیلمسازان ما بوده است و آن اینکه در فیلمها هرگز نباید هیچ پلیس بدی حضورداشته باشد، چرایی آنهم یکچیز است: مردم نباید در برابر پلیس بیاعتماد شوند. سریال آمین هم مانند سریالهای پیشازاین، آکنده از سوژهی پلیس خوب است. پلیس بدی که داستان را پیچیدهتر کند و پیوند او با قاچاقچیها گره آفرین و فاجعه ساز باشد حضور ندارد. شاید بهتر باشد یک روز فیلمسازهای ما بفهمند که بودن داستانِ پلیس بد در سریالها و فیلمها، به همان اندازهی پلیس خوب ناگزیر است. این هرگز دستآویزی نمیشود که باور مردم از پلیس سلب گردد، بالاتر از آن میتواند بسیار خوب نشان دهد که پلیس یک پردهی سفید و زلال است و یک لکهی سیاه و چرک آلود روی آن زود خودنمایی میکند.
کفه متوازن بازیگران خوب
شاید بهتر باشد از گزینش بازیگران سریال آغاز کنیم. باید بگوییم که گزینش بازیگر سریال آمین به گونهی خوبی صورت گرفته است. یک گروه پلیسی گیرا دربرگیرندهی تجربههای پیشین، در کنار بازیگران جذابی که نخستین تجربههای نقش پلیسی را داشتند و بهعلاوهی یک بازیگر تازه که بیننده بسیار دوست داشت شیوهی بازی او را ببیند. این ترفند بسیار خوب بود که «منوچهر هادی» کارگردان سریال به کار بسته بود. داریوش فرهنگ در نقش «سرهنگ سعید سلیم»، آشا محرابی در نقش «سروان سارا سلیم»، امین حیایی در نقش «حامد» که در ابتدای سریال پنداشته میشود یک تبهکار است و سرانجام آشکار میگردد از نیروهای نفوذی نیروی انتظامی است و صدالبته حضور هیجانانگیز هادی ساعی در نقش «سرگرد آریا» توانستند یک گروه خوب در سمت آدم خوبهای داستان باشند. وانگهی گروه تبهکار داستان هم آمیختگی بجایی داشت. کاظم بلوچی که خیلی وقت بود او را ندیده بودیم، با بازی خوبش در نقش «همایون تمدن»، شاهرخ استخری در نقش «یاشار تمدن»، سودابه بیضایی در نقش «نیروانا»، مجید واشقانی در نقش «دیهگو» و نیما رئیسی در نقش «الکس» یک گزینش خوب، با بازیهای جالب بودند. بهراستی یکجورهایی میتوان گفت کفهی دوروی معادله از نظر بازیگران و نوع بازی پایاپای و برابر بود.
داستانی که شتاب میکرد
یکی از نکتههای درخور نگرش در سریال آمین شتاب شگفتانگیز رخدادها و داستانها بود. درواقع گذشته از نخ بنیادین داستان، رویدادهای پیرامونی بسیار تند میآمدند و میرفتند؛ همین زمینه یکجورهایی ریتم داستان را تند کرده بود و بیننده، در جمعبندی پایانی رخدادها دچار سردرگمی میشد. برای نمونه فراری دادن همایون تمدن از زندان، به گروگان گرفته شدن سارا سلیم، کوشش حامد برای رخنه کردن از راه فراری دادن همایون، لو رفتن حامد، پیدا شدن جایگاه گروگانها، کار قهرمانانهی حامد، کشته شدن آدمکش و تکتیرانداز هالیوودی داستان یعنی دیهگو و گام نهادن سریال به بخش فرجامین خودش تنها در درازای دو یا سه قسمت رخ داد؛ و آنقدر پیشامدها در کنار هم رخ دادند که دستاندرکاران سریال برآن شدند تا به بهانهی پخش نشدن فیلم در تعطیلات ایام محرم، چکیدهی پنج قسمت سریال را پخش کنند تا تلاشی کرده باشند که هم بیننده با بازدید دوباره، داستان را دریافت کند و هم کمی ریتم تند سریال گرفته شود. گرچه دیگر برای این کارها دیر شده بود. در پایان هم در چند قسمت طومار سریال درهمپیچیده میشود.
همایون تمدن خیلی کشک! و بیمزه از روند داستان حذف میشود. درواقع آشکار شدن راز نهان او نزد یاشار و کشته شدنش بدون درگیری، در نیمهی یک قسمت سریال رخ داد. قسمت پسین سریال در سررسید مقرر پخش نشد و سرانجام بدون آگاهی پیشین سریال در یکشب آدینهی آرام که انتظار پخش فیلم سینمایی بجای سریال از آنتن شبکهی یک (بر پایهی روش همیشگی این شبکه) میرفت به پایان رسید. یا در قسمت پایانی داستان بمبگذاری در سهنقطهی شهر، بخشی از داستان را اشغال میکند، ولی بسیار زود در دقایق پایانی و در درازای یکی دو دقیقه برنامهی بمبگذاری هک میشود و هر سه بمب خنثی میگردد! شتاب داستانی که بیننده را به شک میاندازد.
ریزهکاریهایی که به آنها توجهی نمیشود
ریزهکاریهایی
هست که در فیلم و سریالهای ایرانی خیلی به آن توجهی نمیشود. و فکر هم میکنم که
این از برای آن است که فیلمسازهای ایرانی کوشش میکنند در چهره و ساختار از
هالیوود نسخهبرداری کنند و در داستان از بالیوود. این ماجرا موشکافی در نکتههای
ریز ولی شکننده را کم میکند. شما نگاه کنید در شبکهی خطوط تلفن همراه هرگز با
قطع کردن گوشی بهوسیلهی طرف مکالمه، بوق اشغال پخش نمیشود، بهجای آن تلفن
همراه بهصورت خودکار تماس را قطع میکند. ولی همواره هم در سریال آمین و هم در
بسیاری فیلم و سریالهای دیگر صداگذاران بزرگوار دلبستگی فراوانی به پخش بوق اشغال
دارند. یاشار به حامد مشکوک میشود و در بازرسی بدنی او کیف جیبی او را دور میاندازد،
به همین سادگی ردیاب پلیس از دور خارج میشود؛ جاسازی ردیاب در کیف جیبی و اکتفا
به آن، ساده انگارانهترین روش پلیسی برای ردیابی یک سوژه است. بخصوص که یک سئوال
اساسی هم وجود دارد، چرا در سریال برای ردیابی و حتی تعقیب سوژهها پلیس از
پهپادها استفاده نمیکند؟ هنگامیکه میان حامد و دیهگو درگیری رخ میدهد حامد
زخمی میشود، ولی در عین زخمی بودن بسیار خوب مانور میدهد و خود را به اسلحه میرساند.
حالا تا اینجای داستان را میتوان پذیرفت، ولی در نهایت ناباوری میبینم که او دیهگو را در حالی که تلاش داشت خود را به اسلحه برساند از پشت هدف قرار میدهد، دیهگو هم با اینکه از پشت تیرخورده خونسرد سر جایش میماند و بسیار آسوده بدون کمترین دشواری خاطرات کودکیاش را برای حامد بازگو میکند. نه حامد از زخمی که برداشته دردسری میبیند و نه زخم دیهگو دستوپاگیر خاطرهگویی او و سرپا ایستادنش میگردد. پسازآن، گوشی دیهگو جایی پیدا میشود و زنگ میخورد و حامد فریاد میزند که رد این خط را بگیرید. پیدا هم نیست میان یک باشگاه متروکه، با یک تلفن همراه ناشناس چگونه قرار است ردگیری صورت بگیرد؟ ازایندست سستیها در توجه به جزئیات بیگمان پیوند بیننده با داستان سریال را کمی سرد و دور میکند.
بازهم پایان یکهویی
دیگر برای همه پیدا بود تولید و تدوین سریال این اواخر دچار دشواریهایی شده است. پخش چکیدهی پنج قسمت سریال پس از تعطیلات، یکجورهایی درخور توجیه بود. ولی سریال در قسمتهای پایانی خودش بود که ناگهان در زمان پخش آن در تاریخ چهارشنبه ششم آبان، شبکهی یک زیرنویس کرد که به دلیل آماده نبودن، این سریال امشب پخش نمیشود. روز پسازاین گزارشهایی بر پایهی پخش قسمتهای پایانی، طی پنجشنبه و جمعه منتشر شد. بهویژه صبح روز پنجشنبه «رحمان سیفی آزاد» مدیر گروه فیلم و سریال شبکهی یک سیما در گفتگو با فارس گفته بود که قسمتهای پایانی این سریال امشب و فردا شب پخش خواهد شد.
ولی آنچه بهصورت ناگهانی رخ داد، پخش قسمت پایانی سریال با فشردگی هرچهتمامتر در جمعکردن داستان در شب پنجشنبه هفتم آبان ماه بود. یک پایان باعجله همانند آنچه در سریال «تعبیر وارونهی یک رؤیا» رخداده بود. و گویی این دست پایان یافتنهای شگرف و ناآشنا دارد در صداوسیمای روزگار سرافراز به یک سنت مبدل میشود. سنتی که با این اوصاف بعید نیست در ارتباط با سریالهای پرمخاطبی همانند کیمیا و سپس سریال معمای شاه هم رخ بدهد.
آمین بسان همه
سریال آمین درواقع تجربهی نو یا دگرگونی نبود. به غیر ازآنچه دربارهی جذابیت در نوع گزینش بازیگران سریال به آن اشاره کردیم، آمین تفاوت ویژه دیگری با سریالهای همانند پلیسی و تجربههای پیشین نداشت. نه داستان آن گیراتر و دلرباتر بود و نه جلوههای ویژهی آن چیز بیشتری داشت. تا جایی که باید گفت در سریالهایی مانند میکائیل نقشهای سریال به دنیای واقعی نزدیکتر و همسانتر هستند. شخصیت میکائیل (با بازی کامبیز دیرباز) بهعنوان یک پلیس، باورپذیرتر از شخصیت سرهنگ سعید سلیم (با بازی داریوش فرهنگ) است.
آمین نمونه خوبی است که نشان می دهد امروز زمان آن رسیده که در ساخت مجموعههای پلیسی کمی ساختارشکنی صورت بگیرد. به موضوع لکهی سیاه در یک پردهی سفید توجه شود. داستانهای گیراتری نوشته شوند و از سوژههای روز هم الگو گیری شود. هرچه بود آمین هم بهعنوان یک تجربهی دیگر سریال پلیسی به تاریخ پیوست.
شرق/گفتوگو با مانی حقیقی
لابیرنت پیچیده دولت، بین فیلمساز و مخاطب
عسل عباسیان
مصوبه تازهای در وزارت ارشاد حکایت از آن دارد که تهیهکنندگان سینما، نمیتوانند بیش از دو فیلم را بهصورت همزمان تهیه و تولید کنند، همچنین تهیهکنندگان تازهکار برای تهیه دومین فیلمشان، به شرطی میتوانند پروانه ساخت بگیرند که فیلم اولشان پروانه نمایش گرفته باشد و البته کارگردانهایی میتوانند فیلم خودشان را تهیه کنند که پیش از آن سه فیلم دارای پروانه ساخت و نمایش در کارنامه کارگردانیشان داشته باشند. از سوی دیگر طی روزهای گذشته، فیلمنامه «پاییز» مهدی کرمپور، پروانه ساخت نگرفته که این اتفاق واکنش این فیلمساز را در پی داشته؛ کرمپور طی نامهای خطاب به رئیس سازمان سینمایی، به وضعیت سینما در دولت یازدهم انتقاد کرده و نوشته: «ما میدانیم و میدانستیم که اولویت دولت یازدهم فرهنگ و هنر نیست که کارهای مهمتری دارد در عرصه سیاست خارجی و اقتصاد و پذیرفتیم که لب بگزیم تا نوبتمان شود و حالا در پساتحریم نوبت ماست. چیز زیادی هم نمیخواهیم، که دولت مزاحم بخش خصوصی و جریان واقعی عرضه و تقاضای میان هنرمندان و مردم نشود، که کمپانیهای تولیدی شکل بگیرند، که تهیهکنندگان مسئولیت فیلمهایشان را برعهده بگیرند، که رانتهای پنهان و آشکار به حمایت عادلانه و تساوی توزیع شوند، که مافیای تولید و توزیع و نمایش سروسامان داده شود، که قوانین حمایتی و نظارتی شفاف شوند، که آزادی بیان توأم با مسئولیت برای تولیدکنندگان حاصل شود، که دولت و همه بدانند که فیلمسازی حق است نه امتیازی که هنرمندان تحت هر عنوانی چون پروانه ساخت یا هر مجوز سلیقهای دیگر به خواهش یا سرکجکردن بخواهند دریافت کنند». با مانی حقیقی که این روزها مشغول کارگردانی ششمین فیلم داستانی خود، «پنجاه کیلو آلبالو» است، درباره این اتفاقات گپوگفتی کوتاه داشتیم.
مصوبه تازه سازمان سینمایی برای صدور پروانه ساخت، واکنشهای متفاوتی را در پی داشته. موضع شما در برابر این اتفاق چیست؟
اساسا دخالت دولت در فرایند ساخت فیلمها بهطورکلی اشتباه است. فرقی هم نمیکند که قوانین تصویبشده، قوانینی آزاد باشند یا قوانینی محدودکننده. بهطورکلی اینکه من بهعنوان کارگردان میتوانم فیلم خودم را تهیه کنم یا نه، یا اینکه تهیهکنندهای حق دارد چند فیلم همزمان تهیه کند یا نه، به دولت مربوط نیست و تدوین مصوبهای در اینباره، دخالتی بیجاست. حرفی که میزنم، ربطی به این ندارد که مصوبات تازه، محدودکننده هستند، چون اگر مصوبهای برعکس این هم تصویب میشد، باز من همچنان نظرم همین بود که تصمیمگیری این موارد نباید با دولت باشد.
بخشی از این مصوبه تأکید خاصی بر صدور پروانه نمایش فیلمهای قبلی تهیهکننده، برای صدور پروانه ساخت فیلم جدیدش دارد. چنین تأکیدی به این معنا نیست که از این پس صدور پروانه نمایش سختتر خواهد بود؟
حتما هست. چون پروانه نمایش را هم همان کسانی صادر میکنند، که پروانه ساخت را صادر کردهاند. به نظر میرسد این حربهای است برای اینکه فرایند تولید فیلم بیش از پیش تحتنظر دولت باشد و من درک نمیکنم که ساختهشدن یک فیلم جدید چه ربطی به سرنوشت فیلم قبلی تهیهکننده آن دارد. صدور پروانه نمایش در همه دولتها با بیبرنامگی عجیبی مواجه بوده و حالا با این مصوبات تازه، پیچیدگی قضیه، بیشازپیش میشود.
اخیرا فیلمنامههایی رد شدهاند و پروانه ساخت نگرفتهاند و پروسه صدور این پروانه، طولانیتر از همیشه بوده و اعتراض برخی سینماگران را به دلیل بلاتکلیفیشان در پی داشته. از طرفی ایلبیگی، معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، درباره روشنبودن وضعیت فیلمنامهها اظهارنظر کرده و منکر این بلاتکلیفی شده. این اتفاق را چطور تحلیل میکنید؟
این فصل، فصلی است که فیلمسازانی که هدفشان جشنواره فجر است شروع به کار میکنند و این موجب ایجاد ترافیکی در پروسه صدور پروانه ساخت میشود. این یک نکته آماری است. طبیعی است که در این دوران ترافیک درخواستها برای صدور پروانه ساخت بیشتر میشود ولی مسئولان مثل همه ما از این نکته آگاهند و اینکه آماده حل این مسئله نیستند، حاکی از بیتوجهی آنهاست، نه چیزی دیگر.
بخشی از این مصوبه که تهیهکنندگان را محدود به تولید دو فیلم همزمان میکند، موافقان و مخالفانی داشته. موافقان معتقدند که مصوبات پیشین، احتیاج به بهروزرسانی و تغییر دارند و مخالفان هم میگویند این مصوبه باید با توجه به کارنامه تهیهکننده، استثنائاتی قائل شود. شما چه فکر میکنید؟
اصلا نمیفهمم چرا باید برای یک تهیهکننده خطونشان کشید که نمیتواند همزمان بیش از دو فیلم تولید کند؟ این موضوع کاملا به سازوکار و کیفیت کار آن تهیهکننده مرتبط است. تهیهکنندههایی هستند که سیستم گسترده و کارآمدی دارند و میتوانند در آنِ واحد چهار فیلم با کیفیت خوب بسازند. چرا باید به این تهیهکننده گفته شود اجازه چنین کاری ندارد؟ درعینحال تهیهکنندههایی هم هستند که حتی از بهسرانجامرساندن یک فیلم در سال عاجزند. دلیلی ندارد بگوییم یک تهیهکننده نمیتواند همزمان بیش از دو فیلم تهیه کند. شاید تصویب این قانون بنا بر این بوده که بعضی تهیهکنندهها درخواستهای زیادی برای صدور پروانه ساخت دادهاند و همه آنها را نساختهاند. اما چنین چیزی میتواند جریمه دیگری داشته باشد، که مختص همان افراد باشد، نهاینکه شامل حال تمامی تهیهکنندگان شود!
بااینحال، که چنین مصوباتی مسیر ساخت فیلم را دشوارتر از قبل میکند، همچنان سالنهای سینما خالیاند و با بحران تماشاگر مواجهیم. تاجاییکه حتی به نظر میرسد فیلمسازی در چنین شرایطی ریسک است. راه جلب مخاطب در شرایط کنونی چیست؟
راه جلب مخاطب همیشه، آزادی است. وقتی فیلمساز آزادی بیان ندارد و نمیتواند آنچه میخواهد را با مخاطبش در میان بگذارد و دولت لابیرنت پیچیدهای را بین او و مخاطب میگذارد، نتیجه همین خالیبودن سالنهاست. اگر من بتوانم با شفافیت با مخاطبم ارتباط برقرار کنم، آنوقت میتوانم بگویم وظیفه تماموکمال جلب مخاطب برعهده من است و منِ کارگردان مسئول صددرصد خالیبودن سالنهای سینما هستم. اما وقتی دولت قوانین محدودکنندهای وضع میکند، چنین وضعیتی هیچ عجیب نیست.
نامه کرمپور به حجتالله ایوبی را چطور ارزیابی میکنید؟
نامه کرمپور معقول بود ولی به من ثابت شده که این حرفها بیفایده است و از مسئولان هیچ دولتی نمیتوانم انتظار همکاری داشته باشم. وظیفه من این است که خودم را از این وضعیت نجات دهم. بنابراین هرگز فکر نکردهام که با نامهنگاری یا دیالوگ بشود کاری کرد. حرفهای مهدی کرمپور را میپذیرم و او را بابت نوشتن این نامه ستایش میکنم ولی در نهایت گمان میکنم کار عبثی است.
شهروند/آغاز تدوین «تاریخ شفاهی جمهوری اسلامی ایران» به گفته مدیر دفتر تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، تنظیم وقت مصاحبه با سه رئیسجمهوری سابق قطعی شده است
یاسر نوروزی | قریب به یک دهه است که «تاریخ شفاهی» از کاربرد تحقیقی آن فراتر رفته است و توانسته قشر گستردهای از اصحاب فرهنگ و هنر را نیز با خود همراه کند. هرچند که سازمان اسناد و کتابخانه ملی در تدوین کتابهای مختلف تاریخ شفاهی باسابقهتر است اما ماجرای اقبال مردمی آن برمیگردد به انتشار کتابهای سوره مهر؛ کتابهایی مثل «دا»، «تاریخ عزتشاهی»، «خاطرات مرضیه حدیدچی دباغ»، «احمد احمد» و.... حالا اما سازمان اسناد و کتابخانه ملی خبر از اجرایی شدن پروژهای داده که هم کاربردی تحقیقاتی دارد و هم در صورت انتشار آن برای عموم، میتواند جنجالهایی را در پی داشته باشد.
بنا به گفته حسین دهباشی، مدیر دفتر تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، تنظیم وقت مصاحبه با سه رئیسجمهوری سابق قطعی شده است. همچنین گفتوگو با روسای قوای پیشین، ازجمله قوه قضائیه (آیتالله محمدییزدی)، درحال انجام است. بنا به اهداف تعریفشده قرار است گفتوگوها با افرادی انجام شود که ریاستشان در هر یک از قوا به پایان رسیده باشد و مصاحبه با روسای فعلی قوای سهگانه یا رئیسجمهوری فعلی، در دستورکار نیست چراکه کارنامه ایشان در حوزه فعالیتشان همچنان باز است. اجرایی شدن این طرح از آن جهت اهمیت دارد که در کتابهای تاریخ شفاهی، «تاریخ» دیگر به مثابه یک راوی سومشخص محتوم عمل نمیکند. «تاریخ» در «تاریخ شفاهی» کمکم خودش را مورد سوال و بازبینی قرار میدهد تا جایی که با خواندن روایتهای مختلف از یک جریان یا اتفاق ممکن است به این نتیجه برسیم شاید اصلا از اول هم تاریخی در کار نبوده باشد و سر و کارمان با «تاریخ»ها باشد. همان چیزی که بارها درباره واقعیت گفتهاند و رسیدهاند به «واقعیت»ها. البته ممکن است دفتر یا نهاد مربوطه در این حوزه هدفی دیگر را دنبال کند اما برای تدوین چنین پروژهای بیش از هر چیزی جامعیت آن لازم باشد؛ نگاهی که بعید است با تنگنظری یا دخالت جریانهای خاص راه به جایی ببرد.
او در گفتوگو با مهر عنوان کرده: «مراحل مقدماتی این گفتوگوها و مطالعات پیشینی مربوط به آنها انجام شده است. منظور از تحقیقات و مطالعات پیشینی، این است که هر آنچه که در مطبوعات، سخنرانیها، کتابهایی که خود این آقایان منتشر کردهاند، یادنامهها، گزارشهای دولتی، مطبوعات خارجی و هر آنچه برای این گفتوگوها موجود باشد، مطالعه میکنیم تا سوالاتمان از آنها جامعتر باشد. غیر از این کار، ما از همکاران و منتقدان درجه اول آن افراد در دوره مسئولیتشان هم اطلاعات میگیریم و از آنها میپرسیم که اگر شما به جای ما بهعنوان پرسشگر این پروژه بودید، چه سوالی از این افراد میپرسیدید؟»
به گفته دهباشی، در این پروژه و برای تکمیل این بخش از مطالعات پیشینی قبل از گفتوگو با هر یک از روسای قوا، بهطور متوسط با حدود ۲۰ تا ۳۰ نفر گفتوگوهای ۲ تا ۳ ساعته انجام خواهد شد که خروجی آن، مکمل مطالعات اسنادی و کتابخانهای طرح تدوین «تاریخ شفاهی جمهوری اسلامی ایران» خواهد بود که این مصاحبهها درحال حاضر رو به اتمام است. اما یکی از سوالات اصلی همچنان مصاحبه با افرادی است که زمانی مسئولیتهای مهمی در نظام جمهوری اسلامی داشتهاند اما به دلایل مختلف یا خلع شدهاند یا از مسیر قدرت کنار رفتهاند. بنابراین طی تماسی از حسین دهباشی پرسیدم تدوین تاریخ شفاهی بدون گفتوگو با افرادی که خلع شدهاند یا از مسیر قدرت به دلایل مختلف کنار رفتهاند، ابتر و ناقص است، مثل اولین رئیسجمهوری ایران، نخستوزیر و رئیس قوه مقننهای که بعدها در جریان ٨٨ قرار گرفتند، رئیسجمهوری دوره اصلاحات و امثال ایشان. حتی افرادی هستند که پیرامون این شخصیتها بودهاند و شاید گفتوگو با آنها از جهاتی بسیار مهمتر باشد.
قرار بر این بود که او بعد از ساعتی، پاسخگوی تمام سوالات باشد اما متاسفانه در ساعت مقرر، با موبایل خاموشش مواجه شدم. در هر حال شاید مدیر این دفتر ترجیح میدهد سوالاتی از این دست را پاسخ ندهد اما در پاسخی محافظهکارانهتر به مهر گفته که: «ما درحال حاضر برنامهای برای مصاحبه با آقای ابوالحسن بنیصدر نداریم اما در چشمانداز کلی پروژه البته در فازهای بعدی، حتی مصاحبه با اولین رئیسجمهوری وقت جمهوری اسلامی را که برکنار هم شد، در دستورکار خودمان داریم.» در کنار این پرسش برایم مهم بود بدانم آیا در جریان این پروژه صحبتی از مقام معظم رهبری هم به میان میآید. چون در هر حال ایشان غیر از مقام رهبری، ریاستجمهوری ایران را نیز عهدهدار بودند و گفتوگو با ایشان در تدوین «تاریخ شفاهی جمهوری اسلامی ایران» ضروری به نظر میرسد.
حسین دهباشی دراینباره هم به مهر گفته: «خیر، با وجود اینکه این باعث نهایت افتخار برای ما بود که با ایشان گفتوگو کنیم اما از آنجا که ایشان بهطور جداگانه از طریق دفتر حفظ و نشر آثارشان، این کار را انجام میدهند، ما وارد گفتوگو با ایشان نشدهایم. البته اگر زمانی زمینه این کار فراهم شود، ما خیلی علاقهمند هستیم که بهعنوان یک پروژه مکمل در کنار سایر آثاری که دفتر ایشان منتشر کرده یا در دست انتشار دارد، اقدام کنیم.» دهباشی که پیش از این پروژه تدوین تاریخ شفاهی عصر پهلوی دوم را نیز در همین دفتر سرپرستی کرده بود، ضمن تاکید بر مستقل بودن هر یک از این دو پروژه، گفته: «بیشترین تاکید در پروژههای تاریخ شفاهی، اصرار بر ثبت خاطرات است چراکه همواره این نگرانی وجود دارد که شرایط دسترسی به منابع و سوژههای اصلی از بین برود و لذا در این قبیل پروژهها تعجیلی برای انتشار خاطرات وجود ندارد. در مورد آن پروژه هم ما بنایی برای انجام گفتوگویی علاوه بر آن ۶۰ گفتوگو نداشتیم که خوشبختانه انجام شد و درواقع تاریخ آن دوره تدوین شد و تاکنون هم چهار مجلد از آن به صورت کتاب منتشر شده است.»
قانون/گفت وگوي« قانون» با مسعود نظري، گرافيست سنتي
«لوگوها » بي روح شدهاند
نيما نوربخش/ گروه فرهنگ و / عكس: گلآرا سجاديان
گرافیک به معنای آنچه است که مربوط میشود به طرح زدن و طراحی . تعریف دیگر از گرافیک هر کار یا شیوه مربوط به کشیدن تصویر از روی یک چیز و یا از انگاره آن؛ بنابر این همه پدیدههایی را در بر میگیرد که ایجاد شدهاند: به شکل یک نشانه، علامت، نقشه، طراحی، کشیدن از روی یک چیز و به ویژه طراحی خطی یک پدیده. هنرهای گرافیک شامل کشیدن، طراحی کلیشه وگراور برای چاپ و طراحی گرافیکی است. صنایع گرافیک شامل همه تکنیکها و فعالیتهایی است که در تولید یک کار چاپی نقشی ایفا میکنند. طراحی گرافیک پیشه یا هنر ارتباط بصری است که از آمیزش تصویرها، واژهها و ایدهها ترکیب شده تا اطلاعاتی را به تماشاگر برساند و به ویژه در او تاثیر مشخصی بنهد.
گرافیک در دو مفهوم قدیم (سنتی) و جدید(نوین) متمایز میگردد که در مرز بین این دو پدیده چاپ قرار دارد.منظور از چاپ انواع و اقسام چاپ است. گرافیک (قدیم) یا همان سنتی شامل خطاطی، نقاشی دو بعدی، کنده کاری است که بیشترین شکل آن در آرایش کتابهاست که محصول کار نقاش، خوشنویس، تذهیب کار و جلدسازاست. ولی گرافیک (نوین) یا مدرن علاوه بر کتاب آرایی در قسمت تبلیغات تجارتی، اعلانات دیواری و مطبوعاتی و نشان ها (لوگوها) وغیره است و حتی در سینما و تلویزیون هم کاربرد دارد. مثل عنوانبندی فلم و تصاویر متحرک طراحی شده.
حالا بياييد نگاهی به دور و برتان بیندازید و ببینید چه کالاها یا خدماتی مورد استفاده شما در زندگی روزمرهتان است.آیا اهل ورزش هستید و در هیاهوی رویدادهای ورزشی،لوگوی باشگاه مورد علاقه تان را به یاد دارید ؟ آیا اصلا تا بحال به لوگو(نشان واره) محصولات یا نهادهایی که در اطراف تان قرار دارند دقت کرده اید؟ برای همه ما در زندگی پیش آمده که وقتی درباره کالا یا خدماتی می خواهیم صحبت کنیم نخست چیزی که به ذهن مان خطور میکند نام و طرح گرافیکی مورد استفاده برای نام آن است.چنان که هنوز هم وقتی درباره محصولات کمپانی نایک،آدیداس و یا سامسونگ و سونی در سراسر جهان صحبت میشود به سرعت لوگوی آنها را خواسته یا ناخواسته به یاد میآوریم و طرح شان را تا همیشه به ذهن میسپاریم.بله،این لوگوهای به یاد ماندنی حاصل چیزی جز تلفیق هنر و صنعت نیستند و اینجاست که اهمیت خلاقیت و نبوغ افرادی که به این نشانه ها جانی ابدی می بخشند بیش از پیش نمود پیدا می کند.در ایران هم کم نیستند هنرمندانی که به ویژه طی یک قرن اخیر در این مسیر کوشیده اند و به کالاها و خدمات تجاری و غیرتجاری روح هنری دمیده اند و با طرح هایشان، هویت جدیدی به آنها بخشیده اند. هنرمندانی چون مرتضی ممیز،قباد شیوا،ابراهيم حقيقي و ... از جمله بزرگان ایرانی این عرصه اند که طرحهایشان بدون شک روی نام بسیاری از اجناس و سازمان هایی که در اطراف مان وجود دارند دیده میشود. در این مسیر یک فرد را نیز نباید از خاطر برد.هنرمندی که همین حالا هم چند کارخانه بزرگ صنعتی،با لوگوی طراحی شده توسط او شناخته میشوند و حتی تیم های ورزشی شان را با همان لوگوها به میادین می فرستند.نام هایی چون تراکتورسازی تبریز،فولاد مبارکه سپاهان،فولاد خوزستان،ماشینسازی تبریز و ... از جمله این نام ها هستند. وي نشانوارههای بسیاری را برای سازمانها، شرکتها، و موسسات طراحی کرد که هر یک از آنها از معروفترین و شناختهشدهترین لوگوها در ایران به شمار میروند.هنر طراحی و اجرای او را می توانیم روی لوگوی برندهای معروف خاطره ساز دیگر هم ببینیم. کفش بلا،کفش وین،کفش ایران شو،حلواشکری و چای عقاب و یا حتی فدراسیون نجات غریق.اینها تنها گوشه ای از کارهای فردی و مشترکی است که مسعود نظری گرافیست سنتی و پیشکسوت در رزومه اش دارد و به آنها می بالد.او که متولد سال 1327 است و بیش از 50 سال از عمرش را در کنار دیگر اساتید این رشته به فعالیت مشغول بوده حالا کمتر دعوت به همکاری می شود و از این منظر آزرده خاطر است.خودش درباره چگونگی ورودش به این عرصه میگوید:«من از بچگی با مینیاتوریست های معروف آن زمان کار کردم.پدرم کارمند وزارت فرهنگ وقت بود و با بسیاری از هنرمندان رفت و آمد داشتیم.برادرم هم یکی از پیکره سازان بنام بود و به خاطر همین روح هنر همیشه در منزل ما جاری بود.به صورت حرفه ای از سال 1342 کارم را با استاد شیرازی شروع کردم و بعد هم خدمت استاد عرب زاده شاگردی کردم.سال 44 آمدم در خیابان سپهسالار پیش آقای شمس انصاري که از شاگردان استاد میرخانی بودند و کارهای مربوط به کارتن سازی ایران را انجام می دادیم.همین طرح کفش وین و بلا را آنجا کار کردم.»نظری در حالی که مدام فکر می کند تا بتواند همکاری اش با دیگر بزرگان این صنعت هنری را به خاطر بیاورد،اضافه می کند:«با خیلی ها در این سال ها همکاری داشتم.خدای من چرا یادم رفته. با مرتضی و عباس کاتوزیان در موسسه آوانگارد که یک شرکت تبلیغاتی معروف بود همکاری داشتم.بعد آن هم به سازمان تبلیغاتی کاسپین در خیابان عباس آباد رفتم.» از او می پرسم چرا این همه فعالیت با شرکتهای مختلف داشته که می گوید:«آن سال ها طراح زیاد بود اما اجرا کننده بسیار کم بود و من چون اجرای خوبی داشتم از جاهای مختلف دعوت به کار می شدم.آن زمان کامپیوتر نبود و همه کارها باید دستی انجام میشد و به خاطر همین ظرافت و خلاقیت خاصی نیاز بود و هرکسی نمی توانست اسم خودش را با کار روی نرمافزارهای کامپیوتری،گرافیست بگذارد.» او به کارهای مشترکش هم اشاره می کند و می گوید:«طراحی اولیه برخی لوگوها با همفکری گروهی بود.مثلا طرح را یک نفر میداد و ساخته و پرداخته کردنش برای اجرا در نشریات یا روی کالاها و ... را دیگران انجام می دادند.به عنوان نمونه،اجرای آرم هواپیمایی هما را مشترکا انجام داده بودیم یا حتی آقای ممیز برخی طرح هایش را برای اجرا به من می سپرد.» نظری که سابقه طراحی و اجرای خط های دکوراتیو،هندسی و فانتزی را دارد درباره دیگر فعالیت هایش می افزاید:«سال های اول انقلاب با کاظم چلیپا و حمید صادقی و دیگران در مجله پیام انقلاب همکاری داشتیم.بعدتر هم برای مجله پیام دریا با سازمان کشتیرانی جمهوری اسلامی همکاری کردم.هرچند لوگوی طراحی شده توسط من را که زمان زیادی برای طراحی و اجرایش گذاشته بودم روی جلد مجله کار نکردند و هنوز هم در پس این سال ها از این مسئله ناراحتم.جدا از این موارد باید بگویم با جهاد سازندگی هم همکاری داشتم و سال63،62 که حجت الاسلام زم و آقای میرشکاک و دوستان دیگر در سازمان تبلیغات اسلامی بودند یک طرح به صورت شبکه ای از چهره امام خمینی(س) کشیدم که خیلی معروف شده بود.»
وي در پاسخ به اینکه طراحی یک لوگو را چطور شروع می کند و از چه شاخصه هایی در کارش بهره می برد،می گوید:«برای طراحی هر آرم یا لوگویی اول از همه درباره آن کار سوال می پرسم و اطلاعات جمع می کنم.اینکه از چه وسایلی استفاده می شود،چه خدماتی قرار است ارائه کند،چه هدفی را دنبال می کند و ده ها پرسش دیگر.بعد روی پاسخ هایی که گرفتم خوب فکر می کنم و بر اساس آنالیز آنها چند طرح دستی اولیه می کشم.این طرح ها باید این ویژگی را داشته باشند که هم در کمترین زمان با مخاطب ارتباط برقرار کنند و هم مضمون سوژه را به خوبی برسانند و هم مختصر و مفید باشند.به طور نمونه به آرم مجتمع فولاد مبارکه که طراحی کردم نگاه کنید.هم از سه حرف اول نام این کارخانه استفاده کردهام و هم به گونه ای طراحی کردم که نشان دهنده حالت رول های فولاد باشد و این محصول را در ذهن بیننده تداعی کند.» وقتی بحث را به سمت گلایه هایش از وضعیت امروز این هنر میبرم با ناراحتی و کلافگی میگوید:«الانسلیقه سفارش دهندگان نسبت به گذشته خیلی افت کرده.کارفرماها به هر طرح ضعیف و بی بنیهای قانع هستند و حتی سواد هنری پایینی دارند.الان بیشتر به طرح های کامپیوتری بی روح دل بسته اند و هزینه بسیار کمی برایش پرداخت می کنند.در حالی که تمام هویت و بن مایه یک محصول یا شرکت یا هر چیز دیگری، در نام و طرح لوگوی آن خفته و این لوگوها همین الان در سراسر جهان به قیمت های سرسام آوری خرید وفروش میشوند.چراکه با خود ارزشی را برای مخاطب حمل میکنند.این مشکلات را در سال های دورتر نداشتیم و سفارش دهندگان همیشه در پی این بودند که بهترین باشند.»نظری حرف هایش را ادامه می دهد:« به من می گویند الان بنشینید با کامپیوتر برای مان 20 تا طرح بزنید.من وقتی این حرف ها را می شنوم از تعجب و عصبانیت نمی دانم چه جوابی بدهم.آن هم وقتی این حرف را از زبان برخی افرادی که خودشان مسئولیتی هم در اين عرصه دارند می شنوم بیشتر ناراحت می شوم.آخر یعنی چی 10 تا 20 تا طرح بزنم؟ مگر نانوایی یا بقالی ست؟ هنرمند باید اثری را خلق کند که ارزش افزوده ای تولید شود نه اینکه هرچه به دستمان رسید طراحی کنیم و پولش را هم بگیریم و اهمیتی به کار ندهیم.از آن طرف اثری را هم تحویل بدهیم که اعتبار و ارزشی برای آن سازمان یا فرد نیافریند.وجدان کاری و اصالت هنری این نیست.متاسفانه امروزه برخی به کارهای هنری نگاه کاسب کارانه دارند و مسیر درست را گم کرده اند.»اين گرافيست با سابقه مي افزايد:«من خودم را يك استاد نمي دانم و هنوز هم يك شاگردم اما آيا نبايد از تجربيات ما استفاده شود تا اينگونه منزوي و درگير مشكلات مالي نشويم؟ مطمئن باشيد هنر راه خودش را مي رود و هيچ چيز هم نمي تواند جلويش را بگيرد.در اين سال ها اگرچه پيشرفت هاي خوبي در تمام عرصه هاي هنري و فرهنگي و صنعتي داشتيم منتها بسياري از آنان كه صاحب نظر و تجربه هستند را فراموش كرديم».صحبت هاي ما تمام مي شود.از در که بیرون می رود با خودم فکر می کنم حرف های پیشکسوتی چون مسعود نظری را باید از زبان چند هنرمند دیگر شنید؟ اصلا آن نسل طلایی دهه 40 و 50 حالا کجا هستند؟ آیا توانسته ایم از هنر و تجارب شان در تربیت نسل جوان این عرصه استفاده کنیم؟ یا منتظریم آنها را هم از دست بدهیم و بعد حسرت بخوریم.
قدس/مدیر گروه معارف شبکه یک:
برنامه زنده جای طرح مباحث چالشبرانگیز دینی نیست
حجت الاسلام رضا جعفری مدیر گروه معارف شبکه یک سیما تاکید کرد جای طرح مسایل چالشی دینی در برنامه زنده نیست که هم امکان مدیریت بحثها کم است هم زمان کافی برای به نتیجه رسیدن وجود ندارد.
چندین سال است که رسانه ملی به سمت ساخت سریال های نمایشی بسیاری در حوزه مسایل و معارف دینی و مذهبی رفته است؛ سریال هایی که جرقه اصلی ساخت آنها در ماه رمضان زده شد و کارگردانان در این ماه گاه موضوعات و مسایل مختلفی از دین را به نمایش می کشیدند. روندی که شاید با همه نقاط قوت و ضعف آن در یکی دو سال گذشته به صورت منسجم ادامه پیدا نکرد. همچنین نمونه های ضعیف تر آن در بعضی از آثار دنبال شد که فاقد محتوای لازم و همچنین خالی از عناصر دراماتیکی جذاب بود.
یکی از دغدغه هایی که سازندگان این سریال ها بیان می کنند این است که به راحتی نمی توانند درباره موضوع دلخواهشان حرف بزنند و گاهی خط قرمزها باعث می شود قید ساخت یک اثر نمایشی را به دلیل محدودیت ها و رفت و آمدهای بسیار برای تصویب متن، بزنند.
خبرگزاری مهر با حجت الاسلام و المسلمین رضا جعفری مدیر گروه معارف شبکه یک سیما گفتگویی را ترتیب داد تا ابتدا رویکرد این شبکه را به عنوان یکی از اصلی ترین شبکه های تلویزیونی نسبت به برنامه های معارفی جویا شود و همچنین عناصر مورد نظر در ساخت آثار نمایشی با موضوعات معارفی را در نظر وی بداند.
حجت الاسلام جعفری در قسمت پیشین این گفتگو به برنامه های ایام محرم در این شبکه اشاره کرد و از خط قرمزهای برنامه های معارفی گفت؛ خط قرمزهایی که بیشتر آنها توسط خود تهیه کنندگان تصور می شوند و آیین نامه مشخصی و مدونی درباره آنها وجود ندارد.
وی در قسمت دوم این گفتگو نیز از جسارت ساخت برنامه های معارفی به صورت چالشی سخن گفت و اینکه تهیه کنندگانی که در این حوزه روی خط قرمزها قدم برمی دارند نباید انتظار داشته باشند که برنامه هایشان را به صورت زنده روی آنتن ببرند و اتفاقا تولیدی بودن برنامه کمک می کند که تهیه کننده، برنامه ساز و یا مجری بدون ترس دغدغه خود را مطرح کند.
مدیر گروه معارف همچنین با اشاره به ساخت سریال های نمایشی که به مفاهیم، امور و یا پدیده های دینی و مذهبی پرداخته اند، بیان کرد که تهیه کنندگان و کارگردانان موفق سریال های طنز و سرگرمی نباید فکر کنند که لزوما می توانند در حوزه آثار مذهبی هم ورود کنند.
با ما در قسمت دوم و پایانی این گفتگو همراه میشوید:
* گرچه شما اشاره کردید برخی خط قرمزها به صورت فرضی توسط تهیهکنندگان و برنامه سازان در حوزه ساخت آثار معارفی ترسیم میشوند ولی از سوی دیگر آنها هم میگویند وقتی چنین مواردی رعایت نشده برنامه هایشان ممیزی شده یا اصلا متوقف شده است.
- چون خط قرمزها بر اساس سلیقه پایه گذاری شده است. فکر می کنم این یکی از مسایلی است که سازمان صدا و سیما باید حتما به تعریف و مشخص کردن حدود آن بپردازد. باید کمیته ای در سازمان شکل بگیرد و آیین نامه ای مصوب در این زمینه تدوین شود. ما گاهی وقت ها با مسایل و موضوعاتی مواجه می شویم که در یک برنامه استانی ممنوع است، اما همان آیتم یا موضوع می تواند از یک شبکه سراسری پخش شود. متاسفانه ما در این حوزه معیار مشخصی نداریم که یک تهیه کننده بتواند به طور مثال کتابی را باز کند و از روی آن متوجه شود که می تواند به چه موضوعاتی و با چه کیفیتی بپردازد.
با این حال ما تهیهکنندگانی داشته ایم که از جسارت لازم برخوردار بودند و در حوزه برنامه های معارفی وارد خط قرمزها شده اند. این را هم باید بپذیریم کسی که می خواهد برنامه ای چالشی بسازد نباید انتظار داشته باشد آن را به صورت زنده روی آنتن ببرد تا اگر گفتگو یا سخنی از دست او خارج شد، راهی برای بازگشت وجود داشته باشد. اگر شما سخن اشتباهی را روی آنتن زنده بیان کنید، فرصتی برای جبران آن ندارید و نگرانی از ارتکاب اشتباه نیز جرأت را از تهیه کنندگان می گیرد، تولیدی بودن برنامه در اینجا کمک می کند که برنامه ساز دغدغه خود را به راحتی مطرح کند. در چنین شرایطی ممکن است شما درباره موضوعی که خط قرمز محض باشد، سخن بگویید اما بعد چند کارشناس با دیدن و بررسی برنامه بیان کنند که طرح موضوع مورد نظر مشکلی ندارد و سوژه از رسانه ملی پخش شود.
*من فکر می کنم مساله فراتر از جرأت تهیه کنندگان است زیرا بسیاری از آنها بارها بیان کرده اند که اگر فضای آزادانه تری داشته باشند با حفظ خط قرمزها به مسایل مختلفی در حوزه معارف می پردازند. به طور مثال بعضی از تهیه کنندگان و کارگردانان آثار نمایشی و سریال های تلویزیونی از اینکه نمی توانند سوژه های مختلفی را وارد قصه های خود کنند و به تصویر بکشند، گلایه دارند.
- مشکل بعضی از تهیه کنندگان و کارگردانان سریال های نمایشی این است که فکر می کنند چون در حوزه های گوناگون سریال ساخته اند، می توانند در حوزه مسایل دینی و مذهبی هم سریال بسازند و صرفا تنها کاری که انجام می دهند این است که در پایان نگارش فیلمنامه از یک کارشناس مذهبی هم مشاوره می گیرند.
در واقع کارگردان یا تهیه کننده قصه مورد علاقه خود را پرورش داده، به نگارش درمیآورد و آن را تصویب می کند و بعد از اینکه فیلمنامه با همه جزئیات آن مشخص شد به سراغ یک روحانی و یا کارشناس مذهبی می رود و درباره جزئیات فیلمنامه خود پرس و جو می کند. درصورتیکه گفتگو با کارشناس باید از همان ابتدای شکل گیری قصه اتفاق بیفتد تا مشخص شود خط سیری که کارگردان یا نویسنده در بررسی یک مفهوم یا یک پدیده دینی مثل روح، جن و... طی می کند، درست پیش می رود یا خیر.
*کارشناسان و پژوهشگران مذهبی هم نباید در پایان طراحی و نگارش فیلمنامه بپدیرند که به عنوان مشاور در کار حضور داشته باشند. در مواردی پیش آمده است که در تیتراژ یک سریال ما نام کارشناسان مذهبی را می بینیم اما از طرف دیگر اثر نمایشی با اشکالاتی هم مواجه بوده است.
- این یکی از همان دلایلی است که گفته می شود هر کارگردان و نویسنده ای نباید در عرصه ساخت آثار مرتبط با یک مفهوم دینی ورود پیدا کند.
تابستانی که گذشت سری چهارم «پایتخت» روی آنتن رفت. حسن وارسته نویسنده فیلمنامه این سریال در ۲ مورد با من تماس گرفت و من در زمینه مسایل شرعی و دینی مشورت هایی به او ارایه کردم. یک مورد درباره خواندن خطبه عقد در مسجد بود که اتفاقا این سکانس بازخوردهای خوبی هم در بین مردم داشت. من به شخصه در حوزه مسایل دراماتیک مطالعاتی نداشته ام، از طرفی «پایتخت» هم سریالی اجتماعی و خانوادگی بود، اما کسی که می خواهد یک سریال صرفا مذهبی بسازد حتما خودش هم باید یک کارشناس مذهبی باشد تا بتواند تفکرش را براساس عناصر دراماتیک وارد کار کند.
ما از یک فیلمساز حوزه اجتماعی نمی توانیم انتظار ساخت یک اثر دینی را داشته باشیم چراکه اثر مذهبی را کسی باید بسازد که خودش هم با این حوزه آشنا بوده و اطلاعات زیادی داشته باشد، بنابراین اگر ما در حوزه های اجتماعی، طنز و یا سرگرمی آثار خوبی داریم و در حوزه معارف به این موفقیت ها دست پیدا نکرده ایم یک دلیلش این است که همان کارگردانان سریال های طنز و اجتماعی وارد حوزه مذهبی می شوند پس نتیجه ای هم حاصل نمی شود.
*شاید کمی ایده آل باشد که انتظار داشته باشیم همه کارگردانان ما در حوزه مسایل مذهبی کارشناس باشند اما می توانیم اتاق فکری متشکل از کارشناسان و پژوهشگران مذهبی داشته باشیم که هنگام تصویب یک طرح دینی با کارگردانان همفکری داشته باشند؛ پژوهشگرانی که خودشان هم به مسایل دراماتیک، فیلمنامه و ادبیات واقف باشند.
- تشکیل یک اتاق فکر که شامل کارگردانان، تهیه کنندگان، کارشناسان و مشاوران مذهبی باشد، یک کار حداقلی برای اهداف مورد نظر است که همین مشورت ها هم باید از ابتدای شکل گیری یک ایده و یا داستان انجام بگیرد. باید در نظر بگیرید که اگر سریالهایی مثل «اغما» موفق می شوند به این دلیل است که در کنار کارگردان فردی همچون علیرضا برازش مدیر وقت شبکه یک سیما که خودش در حوزه مسایل دینی صاحب نظر است، قرار دارد. «اغما» با حضور یک تیم قوی توانست بخش زیادی از مفاهیم مورد نظر خود را به مخاطب منتقل کند. همچنین اگر به تیتراژ سریالی مثل «امام علی(ع)» نیز نگاه کنید، می بینید که از کارشناسان و پژوهشگران قدر و مسلطی بهره گرفته است.
*چرا در حوزه برنامه های گفتگومحور با کارشناس مذهبی و یا متخصصی که به جذابیت و ساختار حرفه ای برنامه کمک کند، مشورت نمی شود؟
- باید دید انتظارات از برنامه گفتگومحور چیست و چه تعریفی از چنین برنامه ای داریم. به طور مثال ما در شبکه یک، برنامه ای به نام «آفتاب شرقی» داریم که گفتگومحور است و رویکردی شبیه به برنامه «سمت خدا» در شبکه سه دارد. کارشناسان در این برنامه با یکدیگر گفتگو می کنند و مباحث به گونه ای است که اندیشه های کارشناسان به صورت موازی با یکدیگر پیش می رود. انتظار ما از کارشناسان این است که در هماهنگی و همپوشانی با یکدیگر مباحث را مطرح کنند و حتی تفاهم شده است که مدل پاسخگویی به سوالات نیز براساس یک وحدت رویه انجام شود.
برنامه «آفتاب شرقی» برنامه ریزی دارد تا به صورت منسجم درباره موضوعات مختلفی صحبت کند، چنین برنامه ای با گفتگوهای پراکنده که هر روز یک کارشناس به برنامه دعوت می شود تفاوت دارد. مخاطب با دیدن گفتگوهای پراکنده جذب یک برنامه نمی شود. به طور مثال یکی از دلایل موفقیت برنامه ای مثل «آیینه خانه» در شبکه ۲ این است که که حجت الاسلام شهاب مرادی خودش مباحث را پیش می برد و موضوعی را به نتیجه می رساند و چنین برنامه ای مخاطب خود را جذب می کند.
همچنین باید توجه کرد نوعی وحدت رویه در میان کلیت برنامه ها وجود داشته باشد. به طور مثال کارشناسان مذهبی در یک برنامه از محبت و فداکاری در روابط زناشویی سخن می گویند و درست بعد از آن برنامه ای پخش می شود که این مباحث را نقض می کند. حفظ این وحدت رویه کار سختی است که باید بتوان بین برنامه های معارفی سازمان صدا و سیما با دیگر برنامه ها ایجاد کرد. هم اکنون شبکه یک شعار «هیهات من الذله» را به عنوان محور برنامه های خود قرار داده است که این مبنا در همه بخش ها و حتی برنامه های غیر معارفی وجود دارد و از این رویکرد می تواند به یک نتیجه مشخص برسد. گاهی دیده شده است که ما در یک برنامه معارفی درباره سازگاری میان خانواده ها صحبت کرده ایم و بعد در یک سریال یا مستندی که بعد از آن برنامه معارفی پخش شده است دعوای میان خانواده ها را نشان داده ایم و یا یک زوج را در یک دادگاه به تصویر کشیده ایم که باعث شده تاثیر سخنی که گفته شده است از میان برود.
*بله پیش از این هم کارشناسان دیگری از نبود این وحدت رویه در برنامه های صدا و سیما سخن گفته اند. به طور مثال ما در برنامه ای از اقتصاد مقاومتی سخن می گوییم و درست بعد از آن یک آگهی بازرگانی نشان داده می شود که قرعه کشی و بخت و اقبال را تاکید می کند و این میان مخاطب گیج می شود که کدامیک را باید بپذیرد.
- چندی پیش برنامه «ثریا» در شبکه یک به بحث تولید ملی می پرداخت که برنامه بسیار خوبی هم بود و درست بعد از تیتراژ پایانی این برنامه تبلیغ یک برند خارجی پخش شد. به هر حال سازمان از مشکلات مالی برخوردار است و ما باید این کمبودهای مالی را هم در نظر بگیریم اما باید این برنامه ها را به گونه ای تنظیم کرد که این وحدت رویه حفظ شود.
*در پایان فکر می کنید چگونه می توان این وحدت و انسجام را در برنامه های معارفی سیما بوجود آورد؟ هرچند که مسلما این کار به زمانی طولانی نیاز دارد.
- خوشبختانه به زودی قرار است ۱۰ شورای تخصصی در سازمان صداوسیما تشکیل شود که تشکیل این شوراها کمک زیادی به تعریف رویکردها در برنامه سازی ها خواهد داشت. از میان این شوراها ۷ شورا در معاونت سیما تشکیل خواهد شد که حوزه هایی مثل معارف، ورزش، سلامت و... را دربرمی گیرد. این شوراها برای کل سازمان صدا و سیما تصمیم گیری خواهند کرد. این اتفاق خوب و حرکت جدیدی است چراکه اگر این شورا آیین نامه ای را تصویب کند در همه بخش های سازمان صدا و سیما از آن تبعیت می شود و رویه واحدی بر سازمان حاکم می شود. ما پیش از این تنها شورای معارف سیما را داشتیم که تنها در حوزه سیما تصمیم می گرفت و بعد در در رده بالاتر به شورای معارف سیما و رسانه تبدیل شد و به طور مثال توانست برای رادیو هم تصمیم گیری کند.
این ۱۰ شورایی که قرار است تشکیل شود شامل افراد حقیقی و حقوقی خواهد بود که استادان دانشگاه، متخصصان و پژوهشگران حوزه های دینی را دربرمی گیرد. با این حال نباید انتظار داشته باشیم که این شوراها در کمترین زمان تحولاتی اساسی در سازمان ایجاد کنند بلکه حدود یک سال ممکن است طول بکشد تا ما تاثیر این شوراها را در برنامه سازی ها ببینیم. شورای معارف جدید تحت نظر معاونت سیما فعالیت می کند و رییس این شورا توسط معاون سیما یا نماینده او انتخاب می شود. بنابراین سخن دبیر یا رییس چنین شورایی گسترش و برش بیشتری دارد. فکر می کنم با شکل گیری این شورا بعد از مدتی می توانیم به نوعی قوام در حوزه برنامه های معارفی سیما برسیم.
کاروکارگر/چهارمین جشنواره شکوفا در 5 محور در سراسر پایتخت کلید خورد
با برگزاری نخستین جلسه راهبردی به ریاست معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، چهارمین دوره جشنواره شکوفا در 5 محور در سراسر پایتخت آغاز به کار کرد.
به گزارش کاروکارگر به نقل ازروابط عمومی معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، این نشست با حضور معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، مدیرکل برنامه ریزی و توسعه شهری، مدیران عامل سازمان های فناوری اطلاعات و ارتباطات و ورزش، دبیرجشنواره شکوفا و دبیران علمی کانونهای 5 گانه، معاونین ونمایندگان مناطق هادی (مناطق 19،6،5،1) و مشاورین با محوریت اداره کل برنامه ریزی و توسعه شهری در سالن کنفرانس ساختمان معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران برگزار شد.
حجت الاسلام والمسلمین امرودی معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران ضمن قدردانی از دست اندرکاران مجموعه جشنواره شکوفا توجه به تامین امنیت اجتماعی و اخلاقی بویژه در فضاهای مجازی را ضروری دانست و افزود: این مهم در جشنواره شکوفا باید لحاظ شود. وی بر لزوم ایجاد شهر مجازی تاکید کرد و گفت: هدف ما از اجرای جشنواره شکوفا باید پربارسازی اوقات فراغت نوجوانان و جوانان باشد و در این مسیر باید برای ایجاد فضای کسب و کار،شغل پایدار و تولید ثروت نیز گام برداشت.
امرودی با تاکید بر مدنظر قراردادن عنصر خلاقیت در برنامه ها گفت: در عصر امروز که فضای مجازی در بین اقشار مختلف رواج یافته و در فضایی هستیم که در آن خلاقیت موج میزند؛ باید طرح های خلاقانه ای را برای جذب اکثریت مردم بویژه قشر خاص نوجوان و جوان پیاده کنیم.
معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران با اشاره به عصر مجازی کنونی و تغییرات حاصل از آن در کشور تصریح کرد: در جامعه امروز سرعت تغییرات شدت زیادی پیدا کرده است و در درون خانواده ها نیز متاثر از این تغییرات هستیم. بنابراین باید جلوتر از تغییر حرکت کنیم و در غیر این صورت در برابر تغییرات منفعل خواهیم بود.
مردم سالاری/ با حضور صدرعاملي:
هتليها به ايرانشهر آمدند
گروه فرهنگي– علي ودايع: نمايش هتليها شامگاه چهارشنبه با حضور جمعي از هنرمندان در تماشاخانه ايرانشهر افتتاح واجراشد. در آيين آغازين اين نمايش ابتدا «حميدرضا آذرنگ» کارگردان نمايش هتليها به انتقاد از وضعيت تئاتر کشور پرداخت و گفت: شرايط اجراي تئاتر به دليل وضعيت حاکم به هيچ عنوان مطلوب نيست. ترس و نگرانيها از نمايش خواستهها و آرزوهايمان سالهاي سال است که همراه ما شده است.
وي در ادامه گفت: هيچ منجي وجود ندارد که تئاتر را به جايگاه واقعي آن برساند. ما کار کوتاهي به لحاظ اندازه داريم به دليل دکور اين نمايش و برخورد با تعطيليها با مشکلاتي مواجه شديم.
در آيين آغازين نمايش هتليها در ايرانشهر، «لوريس چکناواريان » نيز حضور داشت که نگاه حاضرين را به خود جلب کرده بود.
«رسول صدرعالمي» کارگردان برجسته سينما و تلويزيون به عنوان ميهمان ويژه پشت تريبون قرار گرفت و گفت: تئاتر و هنر موضوعي نيست که نياز به منجي داشته باشد و ما خودمان بايد آن را به جايگاه حقيقي خود برسانيم. مسئولان و مقاماتي که در گروه تئاتر داشته اند کارهايي انجام داده اند و از افراد ديگر و خارج از خانواده تئاتر نميتوان انتظاري داشت.
نمايشنامه «هتليها» که برخلاف ديگر کارهاي آذرنگ نوشته خودِ او نيست و توسط ساناز بيان به نگارش درآمده است همچون کارهاي قبلي او مثل «دو ليتر در دو ليتر صلح»، «خداحافظي نکردي با نغمه، سورچي»، «روزي روزگاري آبادان» و «خيال روي خطوط موازي» برگرفته از دغدغههاي اجتماعي و انساني است. نمايش هتليها، روايت جهان امروز سرگردانيها است، روايتي از ويراني ديروزها و حيراني امروزها که در آن «حميدرضا آذرنگ»، «نسيم ادبي»، «سام کبودوند»، «بهاره کيانافشار»، «آيه کيانپور»، «ستايش محمودي» و «آناهيتا همتي» به ايفاي نقش ميپردازند. مخاطب در نگاه اول و زماني که وارد سالن استاد سمندريان تماشاخانه ايرانشهر جهت تماشاي نمايش هتليها ميشود با دکور فاخر آن که در دو طبقه طراحي شده، مواجه ميشود. روند کند آغاز نمايش و بازي نسبتا ضعيف در ابتدا مخاطب را کسل ميکند. در ادامه کار تلاش آذرنگ براي هماهنگي نور و صدا و يا تذکرات وي به بازيگران اتفاقي بود که در چارچوب کار اين کارگردان نميگنجيد. در چند صحنه که احتمالا به دليل تمرين کم گروه بود، بازيگران در بيان ديالوگهاي خود دچار نقص شدند و در قسمتهايي احساس ميشد که ارتباط صحنهها با يکديگر قيچي شده است. نمايش هتليها تئاتري است که اگر مقداري اعضاي گروه تمرين بيشتري انجام ميدادند، مخاطبان با رضايت بيشتري در نخستين اجرا از سالن خارج ميشدند. در ادامه با افزايش همکاري اعضاي گروه و با توجه به دکور متفاوت که مخاطب را ميان امروز و خاطرات نوستالژيک ميکشاند، نمايش هتليها ميتواند مخاطب خوبي را کسب نمايد. در ميان ديالوگهاي احساسي که کارگردان را با خود درگير آن کرده است و با نويسنده پيوند داده است، برخي تماشاگران از نبود پياميواضح گلايه داشتند. نمايش هتليها از فقدان يک جمع بندي خوب رنج ميبرد و اندکي بازبيني در انتهاي آن لازم به نظر ميرسيد.
وطن امروز/نگاهی به فیلم «ارغوان» ساخته امید بنکدار و کیوان علیمحمدی
رنگ رخ باخته
«فیلم
«ارغوان» که از روز چهارشنبه هفته پیش اکران سراسری خود را آغاز کرد، سومین ساخته
بلند سینمایی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی است که براساس داستان کوتاه «ممکن است
خیلیها برای مردنش گریه کرده باشند» از مجموعه داستان «بوی قیر داغ» نوشته علیاکبر
حیدری حاصل و در جشنواره سی و سوم فیلم فجر در سال گذشته برای نخستین بار رونمایی
شد. اهالی سینما، بنکدار و علیمحمدی را بهعنوان فیلمسازانی وابسته به فرم و فضایی
شاعرانه میشناسند که ساختههای مشترکشان طی سالهایی طولانی و با فیلمهای کوتاه
و مستند تا آثار بلند با نامهای «شبانه» و «شبانه روز» همگی از این حیث قابل
بررسی هستند. در همین نقطه سوالی اساسی ایجاد میشود که آیا تنها به ادعای نور و
رنگ و فضا میتوان سینمایی را شاعرانه دانست و با وجود اینکه این فرم روایی به
واقع هیچگونه ایرادی نداشته و تنها یک سلیقه بصری قلمداد میشود اما میتوان هر
نوع سینمای اینچنینی را متفاوت و موفق دانست؟ پرواضح است که تجربیات و حتی گرتهبرداریهای
فیلمسازان ایرانی از هر رویه و روش که پیش از این هم در آثار فیلمسازان معتبر
جهانی دیده شده است، میتواند به نتایج موفقیتآمیز یا عکس آن منجر شود. پس با این
مقدمه، دیگر سینمای این دوستان فیلمساز را به هیچ وجه با عناوین خاص و شکوهآمیزی
مورد ستایش قرار نمیدهیم و شاعرانه بودن یا نبودن را نه فضیلت به حساب میآوریم و
نه رذیلت! در فیلم «ارغوان» هم به مانند آثار گذشته این فیلمسازان مانند «عشق
تنهاست...»، «چه شگفت است عشق که هم زخم است و هم مرهم»، «چشماندازهای سیاوشآباد»، MDMAZ» و
«آسمان سیاه شب» شاهد تجربهگرایی و استفاده از خلاقیتهای کارگردانی و پردازش رنگها
و فضاسازیها و قاببندیهای خوشنواز و طراحی ارزندهای هستیم که از حساسیت
کارگردانی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی میآید و حتی این فیلمسازان در برخوردی
نوستالژیک و همگام با بخشی از ساختار فیلم که رجوع به گذشته است از فیلمبرداری به
شکل نگاتیو بهره بردهاند و در بازیهای مربوط به دهه 50
شمسی هم شاهد بازیهای اغراق شده و کشآمدهای هستیم که به شکلی
کاملا تصنعی رها شده است.
همچنین در فیلمنامه نیز حفرههایی میان زمانهای روایی وجود دارد. به گزارش سوره سینما، فیلم «ارغوان» روایتی از 3 مقطع تاریخی زندگی شخصیتی به همین نام است. در این فیلم بنکدار و علیمحمدی با نگاهی کلاسیک و داستانگویانهتر از 2 ساخته پیشین خود سعی کردهاند بیشتر به مخاطب فکر کنند و در این میان با پرهیز از روایت مستقیم و خطی و پایبندی به یک وحدت تماتیک در روایتها و فضاهای گوناگون شخصیتهای آرام و درونی که با کلیت حاکم بر اثر همخوانی دارند، به سوی نورپردازی و طراحیهای ریزبینانه پیش رفتند و از این حیث، فیلم «ارغوان» در اجرا موفق بوده است اما گنگی شخصیتها و نبود طراحی مناسب از وضعیت آنها ساختهای ناقصالخلقه را به بار آورده است که تنها در ظاهر چشمنواز است اما در باطن فاقد هرگونه پرداخت شخصیت بوده و از این رو به همزادپنداری نزد بیننده نمیرسد. از طرفی فیلمسازان تم عشق و موسیقی را برای فیلم خود عنوان کرده و حتی ادعا داشتهاند کسانی که موسیقی نمیفهمند قادر به درک آن نیستند! فیلم «ارغوان» فاقد هرگونه باورپذیری و قصهای سرراست بوده و تنها میتوان دلخوش به یکسری قابهای نقاشی بود که کلیتی یکپارچه ندارند و چنان بازیها اغراقآمیز است که تداعیگر برخی نمایشهای اغراقشده روی صحنه است که دلیل این مساله از سوی سازندگان کاملا بیراه است. فیلم «ارغوان» در 3 مقطع تاریخی سالهای 54، 86 و 92 روایت میشود و داستان یک زن و مرد است که در شب مرگ یک موزیسین معروف، برخورد اتفاقیشان روی گذشته و آینده هر دوی آنها تاثیر میگذارد. شاید ما با تلاش فیلمسازان درباره صحنهپردازی باورپذیر منطبق با دورههای تاریخی مختلف که داستان فیلم در دلشان رخ داده موافق باشیم اما با اینکه قصه کوتاه فیلم در روند تبدیل شدنش به یک فیلم بلند سینمایی توانسته جذابیت دراماتیک خود را حفظ کند، کاملا در تردید هستیم. از طرفی بار دراماتیک قصه عاشقانه «ارغوان» به اندازه دراماتیکهای پرشور دهههای گذشته نیست. پدر ارغوان در پی بردن و آوردنهای دخترش به کلاس موسیقی یک زن ارمنی، عاشق دختر او «لیلی» که او هم مدرس موسیقی است، میشود. ارغوان به این رابطه پی میبرد و به خاطر مادرش که در خانه مریض و بستری است از پدرش دلشکسته شده تا آن حد که بعد مرگ مادرش نیز پدر را نبخشیده و با خالهاش برای زندگی روانه شیراز و سپس وین میشود. حتی دلیل قهر ارغوان از پدرش هم با این شدت و حدت غیرواقعی به نظر میآید تا آنجا که مخاطب در پی سکانسهای مربوط به سالهای بعدتر، متعجبانه از خود میپرسد ارغوان آن زمان بچه بوده اما چرا وقتی بزرگتر میشود باز هم سراغی از پدرش نمیگیرد؟ به طور کلی باید به این حقیقت اشاره داشت که الزاما هر داستان کوتاهی قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم بلند سینمایی را ندارد بویژه اینکه ناچارا باید به داستان کوتاه چندین قصه دیگر را سنجاق کرد و این قبیل روشهای ناکارآمد برای مخاطب امروز که در پی «آنی» متفاوت است جواب نخواهد داد. گاه برخی دیالوگها چنان مضحک بوده که تا مرز خنداندن مخاطب به پیش میرود. چنانکه در قصه مربوط به سال 86 مردی با زنی در یک شب بارانی در یک کتابفروشی که سیدی موزیکهای کلاسیک هم میفروشد به طور اتفاقی آشنا میشود. به طور اتفاقی زن پایش به خانه آن مرد میرسد. آنقدر برخوردهای تصادفی در فیلم زیاد است که آدم یاد آثار تصادفی از نوع سینمای گذشته ایران میافتد! به هر جهت پیام فیلم نیز در این اثنای تصادفیبودن گم میشود. شاید وقتی سالن را ترک میکنیم و مخاطبی به تندی میگوید: «فیلم توهمات ذهن کارگردانانش بوده»، برای اینکه به هر جهت تلاشهایی صورت گرفته و در مقام احترام به این تلاشها بگوییم: پیام فیلم این بود که در عشق راسخ باشیم و حقیقت دوستت دارم را بموقع فاش کنیم اما در واقع این همه صحنهها چه به دنبال خواهد داشت و چه حس همراهیبخشی برای یک مخاطب خواهد گذاشت؟! باید در نظر داشت فیلم «ارغوان» برخلاف آثار قبلی این دو فیلمساز که آثار پیچیدهتری هستند، همانقدر که سرراستتر به نظر میرسد ناموفقتر هم جلوه میکند و پاشنه آشیل فیلم هم سهم کم و بیپیرنگی در فیلم بوده که وجوه دیگر آن را نیز تحتالشعاع خود قرار داده است.
وطن امروز/نگاهی به مهمترین رقبای فیلم «محمد رسولالله(ص)» در اسکار ۲۰۱۶
جامجهانی سینما
امسال ۸۱ کشور خواهان شرکت در اسکار هشتادوهشتم هستند. در ادامه نگاهی داریم به مهمترین فیلمهای امسال که رقیب نماینده ارزنده سینمای ایران، فیلم «محمد رسولالله(ص)» هستند.
«باشگاه» محصول شیلی
کشور شیلی فقط یک بار با فیلم «نه» ساخته پابلو لاراین (کارگردان همین فیلم) در سال ۲۰۱۲ توانسته نامزد اسکار شود که در آن دوره «عشق» میشاییل هانکه برنده مطلق بود. حالا برای دومینبار این کشور اثری از لاراین را راهی اسکار میکند تا شاید باز هم نامزد بخش اصلی شود. «باشگاه» امسال در جشنواره بینالمللی فیلم برلین شرکت کرد و توانست خرس نقرهای جایزه بزرگ هیات ژوری را دریافت کند. جایزهای که در دوره قبل به فیلم «هتل بزرگ بوداپست» رسیده بود. باید دید با توجه به استقبال جشنوارههای اروپایی از «باشگاه» این فیلم میتواند نظر اعضای آکادمی را هم به خود جلب کند یا خیر.
«موستانگ» محصول فرانسه
این اثر عملاً یک فیلم ترکیهای است اما از آنجا که تهیهکننده فرانسوی هم دارد میتواند به عنوان نامزد این کشور راهی اسکار شود. شاید فرانسه تنها کشوری باشد که بتواند در برابر افتخارات ایتالیا در اروپا قدعلم کند. آنها که خود را صاحبان سینما میدانند ۳۶ بار نامزد اسکار شدهاند و 9 بار جایزه را بردهاند. به نظر نمیرسد موستانگ راه فیلمهای بزرگ فرانسوی را طی کند مگر اینکه اتفاقات دیگری رخ دهد.
«هزارتوی دروغها» محصول آلمان
این فیلم هم با بهرهگیری از داستانی با موضوع آشوویتس قصد دارد نامی برای خود دست و پا کند. آثار سینمای آلمان در سالهای اخیر بیشترین موفقیتشان حضور در لیست اولیه نامزدهای اسکار بوده است. آخرین باری که فیلمی از سینمای آلمان نامزد اسکار شده به سال ۲۰۰۹ بازمیگردد که با فیلم «روبان سفید» میشاییل هانکه به این مهم رسیدند. (فیلم عشق محصول مشترک اتریش، فرانسه و آلمان بود.) آخرین باری هم که این کشور موفق شده جایزه اسکار را به خانه ببرد سال ۲۰۰۶ با فیلم «زندگی دیگران» ساخته فلورین هنکل فون دونرسمارک بوده. فون دونرسمارک البته بعدها با فیلم نهچندان موفق «توریست» هر چه اعتبار برای خود در هالیوود دست و پا کرده بود، به باد داد.
«بد نباش» محصول ایتالیا
این فیلم در جشنواره بینالمللی فیلم ونیز بسیار خوش درخشید. اگرچه در بخش مسابقه اصلی نبود اما توانست از بخشهای جنبی ۸ جایزه را به خود اختصاص دهد. اولین فیلم خارجی زبانی که اسکار گرفت، در سال ۵۶ فیلم «لا استرادا»ی فدریکو فلینی بود. این فیلمساز سرشناس ایتالیایی سال بعدش هم با «شبهای کابیریا» موفقیتش را تکرار کرد تا ایتالیا به اولین کشوری تبدیل شود که 2 اسکار پشت هم را به خودش اختصاص داده است. از آن سالها تاکنون ایتالیاییها ۲۸ بار نامزد اسکار شدهاند که در این بین ۱۱ مجسمه را به خودشان اختصاص دادهاند. آنها آخرین بار هم در سال ۲۰۱۳ با «زیبایی بزرگ» ساخته پائولو سورنتینو توانستند نامزد و برنده این جایزه شوند.
«۶۰۰ مایل» محصول مکزیک
سینمای مکزیک در چند سال اخیر قطعا یکی از بزرگترین سینماهای جهان و با اختلاف بزرگترین سینمای آمریکای لاتین بوده است. کارگردانان بزرگ این کشور که در همه دنیا شناخته شدهاند انقلابی در سینمای یکی از خطرناکترین کشورهای جنوب قاره آمریکا به وجود آوردهاند. 2 سالی هست که مکزیکیها در اسکار هم خیلی موفقند. اول از همه «جاذبه» ساخته آلفونسو کوارون 2 سال پیش ۷ جایزه اسکار را درو کرد و سال گذشته هم آلخاندرو گونسالس اینیاریتو و «مرد پرندهای» برنده اسکار بهترین فیلم سال شدند. مکزیک تاکنون هیچگاه چنین اعتباری در سینمای دنیا کسب نکرده بود. اگرچه همکاری سینماگران مکزیکی با استودیوهای آمریکایی بشدت جواب داده اما استعدادهای این کشور با محصولات مستقل فقط تا نامزدی اسکار پیش آمدهاند.
«آفتابسوختگی» محصول روسیه
سینمای روسیه دوره گذشته دوباره پس از ۷ سال نامزد اسکار شد. ۸ سال پیش میخالکوف با «۱۲» برای پنجمینبار سینمای روسیه را در میان نامزدهای نهایی اسکار بهترین فیلم خارجی زبان صاحب نماینده کرد. در مجموع از 6 باری که روسها نامزد اسکار شدهاند 3 بار میخالکوف نامزد بوده و تنها اسکار روسیه را هم همین کارگردان کهنهکار با «به وسیله آفتاب سوخته» کسب کرده است. نکته جالب توجه دیگر این است که از بین تمام دفعاتی که فیلمی از میخالکوف برای آکادمی ارسال شده، روسیه فقط یک بار نامزد اسکار نشده است. اگر این رکورد پا بر جا باقی بماند به این معناست که روسیه قطعا در دوره هشتاد و هشتم هم نامزد اسکار خواهد بود. گفتنی است این فیلم براساس یکی از آثار ایوان بانین ساخته شده؛ نویسنده روس که برنده جایزه نوبل هم هست.
«کبوتری برای تأمل در باب هستی روی شاخه نشست» محصول سوئد
اگر برنده شیر طلای جشنواره بینالمللی فیلم ونیز را یکی از اصلیترین گزینههای نامزدی اسکار ندانیم، باید چه فیلمی را جزو گزینهها بدانیم؟ خوب یا بد، قوی یا ضعیف این فیلم شیر طلای ونیز را برده است. جایزهای که در طول تاریخ سینما ثابت شده راه بسیاری از کارگردانان را برای رسیدن به قلههای بعدی افتخار هموار کرده است. هرچند قریب به اتفاق جشنوارههای فیلم دنیا با جهتگیری خاص خودشان برندهها را انتخاب میکنند اما اینقدر نقد مثبت توسط فرنگیها درباره این فیلم نوشته شده که بتوانیم احتمال یک فیلم قوی را در آن جستوجو کنیم. سینمای سوئد سال گذشته با «توریست» در اسکار شرکت کرد که حتی به لیست اولیه هم راه یافت اما نتوانست در میان نامزدهای نهایی جایی برای خود دست و پا کند. آخرین باری که سوئد نامزد اسکار شده به سال ۲۰۰۴ بازمیگردد.
«ادیسه عراقی» محصول سوییس
وقتی سوییس یک مستند عراقی را به عنوان نمایندهاش در اسکار انتخاب میکند، میتوان انتظار هر چیزی را کشید. این اثر تقریبا ناشناخته از یک کارگردان نه چندان شناخته شده در سطح دنیا، جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم ابوظبی و مقام سوم بهترین مستند جشنواره برلین را به خودش اختصاص داده است. اگر بخواهیم درباره سینمای سوییس هم کمی به آمار و ارقام اشاره کنیم باید به 5 نامزدیشان در اسکار اشاره کرد که نتیجهاش 2 مجسمه بوده است. کشور ساعت، شکلات و راجر فدرر آخرین بار با «سفر آرزو» در سال ۱۹۹۰ نامزدی و کسب جایزه را تجربه کردهاست. در این سالها اما چیزی که بشدت نمود داشته حضور سینماگران خارجی و خصوصا فرانسوی در میان سوییسیهاست.
«سیواس» محصول ترکیه
سینمای ترکیه چند سالی هست که با ظهور کارگردانان صاحب سبکش بشدت در اروپا پیشرفت کرده است. آنها توانستهاند هم برای مخاطب عام و هم برای مخاطب خاص محصولاتی تولید کنند و همردیفان خودشان را به چالش بکشند. سال گذشته نوری بیلگه جیلان، کارگردان جوان ترک توانست بالاخره نخل طلا را کسب کند. با این وجود هنوز سینمای آمریکا روی خوشی به ترکها نشان نداده است. در چند سال اخیر آثار بیلگه جیلان، ایلماز اردوغان و سمیح کاپلانوغلو حتی در میان لیست اولیه هم قرار نگرفته است. اولین و آخرین باری که سینمای ترکیه در این زمینه یک موفقیت نصف و نیمه را کسب کرد به سال ۲۰۰۸ بازمیگردد که «سه میمون» نوری بیلگه جیلان در لیست اولیه نامزدها قرار گرفت اما حتی آن فیلم هم نتوانست به جمع 5 فیلم نهایی راه پیدا کند. با این وجود شاید اوضاع برای «سیواس» کمی فرق کند. این فیلم اولین اثر سینمایی کارگردانش است که موفق شده جایزه بزرگ هیات ژوری را در جشنواره بینالمللی فیلم ونیز به خودش اختصاص دهد. باید دید آیا آمریکاییها بالاخره فیلمهای سینمای در حال توسعه ترکیه را میبینند یا خیر؟!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com