از زماني که موسيقي پاپ بعداز انقلاب اسلامي دوباره درجريان افتاد، بالاي بيست سال گذشته است و اگر احياي آن را از سال 72 درنظربگيريم، 22 سال است که کشور ايران داراي گونهاي از موسيقي شده است که از آن تحت عنوان موسيقي پاپ ياد ميکنند.
به گزارش بولتن نیوز، طي مدت 22 سال، اين عرصه از موسيقي دستخوش اتفاقات بسياري شده است که اين اتفاقات موجب شده موسيقي پاپ تغييروتحولات اساسي را درخود تجربه کند. اين تغييرات دررابطه با توليدات خوانندگان به صورت تک قطعهاي پيش رفت. تاجايي که امروز هر کس بتواند ترانهاي بنويسد و بر روي آن يک ملودي دم دستي بگذارد و آن را درفضا مجازي منتشر کند، يک شبه ره صدساله را طي ميکند و شهرت خوبي کسب ميکند. اين روزها چنين چيزي در دست گسترش است و روزبه روز هم بر تعداد خوانندگان تکقطعهاي که اغلب نيز خوانندگيشان به همان يک قطعه ختم ميشود، افزوده ميشود.
دنياي امروزه موسيقي به لطف ابزار ساده و ارزاني که دراختيار دارد، ميتواند روند خوانندهسازي را سرعت بخشد، اما آيا اين خوانندگان، ميراثدار موسيقي ايراني دهههاي مختلف هستند يا فقط آمدهاند شهرت يک شبهاي را باخود يدک بکشند و بعد از صحنه روزگارمحو شوند؟ کارشناسان عرصه موسيقي از انتشار تک آهنگ به عنوان پديده يادکرده اند. اين پديده نه در ايران که در همه جاي دنيا مرسوم است و خوانندگان بزرگ دنيا در ادامه چنين روندي قبل از انتشار آلبوم خود بامخاطبانشان ارتباط برقرار ميکنند. اما در ايران از اين پديده استفادههاي ديگري ميشود که برجستهترين آنها شهرتيابي و نه محبوبيت است.
با يک حساب سرانگشتي هزينهاي که براي يک ترانه، همراه با ملودي که معمولا تنظيم درست و اصولي هم ندارند، گاه براي يک خواننده صفرکيلومتر که چيزي از خواندن نميداند و حتي آموزشي در اين زمينه نداشته است، تقريبا برابر با صفر است. چرا که اين روزها هر کس دستي برقلم دارد، با افزودن قافيه در انتهاي صحبتهاي خود راه را براي ترانه نويسي خود هموار ميکند و بدون داشتن علم و تجربه کافي ملودي دست و پاشکسته اي بر روي آن ميگذارد، ميخواند و منتشرش ميکند. اغلب اين خوانندهها به کمترين اصول خوانندگي آشنايي ندارند و رويکرد آنها به چنين پديده جريانسازي، بيشاز هرچيزي براي جامعه موسيقي مخرب و مضر است. البته در اين ميان خوانندگان حرفهاي و همين طور خوانندگاني که به صورت مجاز کار ميکنند نيز دستي در نشر اين پديده دارند و قطعات خود را به صورت تک قطعه منتشر ميکنند و دراختيار علاقه مندان قرار ميدهند.
تورج شعبانخاني دراين باره ميگويد: متاسفانه اين فضا باعث ميشود موسيقي به انزوا برود. کساني که سررشتهاي از خوانندگي ندارند، وارد اين گود شده اند و اين عرصه را براي ديگران تنگ کردهاند. خيلي از اينهايي که با همين تک آهنگها ره صدساله را يک شبه طي کردهاند، اصلا خواننده نيستند و از آنها تحت عنوان ناخواننده ميتوان يادکرد.
شعبانخاني با اعتقاد به اينکه مانند گذشته، خوانندهها به فيلتر احتياج دارند، تاکيد کرد: کساني هستند که سالها زحمت کشيده اند تا بتوانند در زمينه خوانندگي کار کنند. عده اي که از گرد راه ميرسند، بازار و مخاطبان اين عده را کساد ميکنند بي آنکه به موسيقي بپردازند. من براي جامعه موسيقي و خوانندگان خوش صدانگرانم.
صحت صحبتهاي تورج شعبانخاني وقتي مشخص ميشود که به گذشته بازميگرديم. در اوايل دهه 70 که سرودها کمکم جاي خود را به ترانههاي پاپ ميدادند، خوانندگاني که ميخواستند به عرصه موسيقي پاپ وارد شوند، ميبايست دروزارت ارشاد تاييد ميشدند. در اين دوره روال به اين صورت بود که خوانندهاي که ميخواست آلبوم منتشر کند، درخواست خود را به وزارت ارشاد ارائه ميداد و سپس براي انجام تست خوانندگي به اين وزارتخانه ميرفت و تست صدا ميداد. اين دسته از خوانندگان ميبايست از اصول پايهاي خوانندگي يعني تئوري موسيقي و سلفژ، آگاهي داشته و در اين زمينه آموزش ديده باشند.
روال خوانندگي به همين شکل بود تا خرداد سال 82، قانون تست خواننده از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميحذف شد. از آنجا بود که کساني که عشق خوانندگي داشتند، فضا را براي خود باز ديدند و به راحتي وارد اين عرصه شدند. با اين همه تک آهنگ هنوز مد نشده بود و بازهم شرايط براي مطرح شدن سخت تر از امروز بود. درخبري که حذف تست خوانندگي را اعلام ميکرد آمده بود:از اين پس آنهايي که ميخواهند وارد عرصه خوانندگي شوند به تست صدا و دريافت مجوز خوانندگي از سوي کارشناسان واحد موسيقي ارشاد نياز ندارنداين تصميم در حقيقت احترام به سليقه 70 ميليون ايراني بود و از اين پس نظر منفي تعدادي از کارشناسان که ترديدي نيست همه از اساتيد و دلسوزان موسيقي هستند، روي صداي خوانندهها نميتواند مانع از حضور جوانهايي شود که شايد صداي آنها با استقبال عموميروبرو شود. آن زمان گفته ميشد که آنهايي که به اشتباه خوانندگي را به عنوان حرفه انتخاب کرده اند در يک فضاي آزاد به راحتي از سوي مردم پس زده خواهند شد و موسيقي پاپ ايران بيشتر از هميشه مردميخواهد شد. واقعيت اين است که مردميشد، اما ديگر موسيقي نمانده بود ! اين مردم بودند که تصميم ميگرفتند چه کسي را به عنوان خواننده ميخواهند.
درست است که دردهه 80 بسياري از مسوولان در تلاش بودند تا مانع از پخش کارهاي نامناسب شوند، اما موفق نشدند و سردرگميدربين خوانندگان در اين دهه مشهود بود و به گفته اين استاد موسيقي، موسيقي کلاف سردرگميشده بود که اصلا قابل کنترل نبود.
اسفنديار قره باغي درخصوص خوانندههاي يک شبه اظهارداشت: بزرگترين خيانت را تلويزيون و بعداز آن برخي از به ظاهر مسوولان در دورههاي مختلف به موسيقي کردند. من به مافياي خوانندگي ايران تبريک ميگويم که هر ناخوانندهاي را به جاي خواننده جا زد و پولهاي کلاني به جيب زدند. خودشان ميدانند که منظورم با کيست؟ من ترسي ندارم از اينکه اين موضوعات را مطرح کنم ولي واقعا گفتن آنها دردي را دوا نميکند و زورمان به آنها نميرسد. چون از ريشه خراب است و نميتوان مقابل چيزي که از ريشه خراب است، ايستاد