کد خبر: ۳۰۰۶۷۳
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 26 مهر 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکندچه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفتدر این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودندتا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازنداما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اندبه عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده استاما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیمبه عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشورتا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شودالبته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***

آفتاب یزد/گفتگوی جنجالی اکبر عبدی با رضا رشید پور:

هیچ وقت به هیچ‌کس برای ریاست جمهوری رای ندادم!

اکبر عبدی بازیگر با سابقه سینما و تلویزیون با حضور در برنامه دید در شب که با اجرای رضا رشید پور به صورت اینترنتی پخش می شود به سوالات حاشیه این مجری در حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جواب های روشن و شفافی داد. رضا رشیدپور در ابتدای برنامه با استفاده از لقب عالیجناب برای اکبر عبدی از وی به عنوان یک هنرمند فرهیخته و مردم دار و بی نظیرترین بازیگر سینمای ایران به دلیل ایفای نقش های متعدد یاد کرد و به تمجید و ستایش او پرداخت اما گفت چون ذات برنامه دید در شب انتقادی و گفتگوی سخت است باید این ویژگی را برای خاص بودن برنامه حفظ کرد. به گزارش شفاف، اکبر عبدی که با تیپ متفاوت و کراوات در این برنامه حضور پیدا کرده در ابتدای صحبت هایش گفت: من از بچگی به کراوات علاقه مند بودم و حدود پنج سال است که به طور مرتب در برخی از محل هایی که حضور پیدا می کنم کراوات می زنم چون موجب می شود منظم، دقیق و مرتب تر باشم. وی در پاسخ به سوال رشید پور که گفت آیا این کار موجب انتقاد تند به شما نمی شود گفت: نه ، فقط زمانی که برای حضور در برنامه های تلویزیونی حاضر می شوم از من می خواهند که برای ضبط برنامه کراواتم را در بیاورم و من می پذیرم.

http://tabnakbato.ir/files/fa/news/1394/7/26/24636_707.jpg

ادامه این گفتگو را در ادامه می خوانید.

* رشید پور: آیا این کراوات زدن با نقش هایی نظیر نقش روحانی که شما ایفا کرده اید در تضاد نیست؟

من روحانی نسیتم و فقط نقش روحانی را بازی می کنم ، این کراوات برای بنده نظم ایجاد می کند و به گونه ای مرا مرتب و منظم نشان می دهد و کمک می کند که مرتب تر دیده شوم .

* رشید پور: این اواخر شما با خاطره ای که در تلویزیون تعریف کردید هیاهوی زیادی به پا کردید آیا از این اتفاق پشیمان هستید؟

به هیچ وجه، اولا من نمی دانستم که برنامه مستقیم است، و دلیلم برای این حرف همان جمله ای است که گفتم الان شبکه سه سوت می زند ، به مناسبت عید غدیر به عنوان مهمان یک برنامه دعوت شدیم و در آن برنامه حضور پیدا کردیم و آن اتفاقات افتاد، بنده

قصد توهین به هیچ عربی حتی عرب های سعودی را نداشتم زیرا در عربستان هم شیعه وجود دارد و آن ها برای ما مقدس هستند. من قصدم پاسخگویی به آن پدر و پسری بود که به من گفتند تنها دخترت را به ما بده هم قدش به تو طلا می دهیم.

* رشیدپور: شما در زمانی این حرف را زدید که با توجه به حادثه منا یک جوی به وجود آمده بود و طبیعی بود این قضیه تعمیم داده شود؟

قطعا به خاطره حادثه منا این خاطره را تعریف کردم و اگر توهینی کردم فقط منظورم آن دو نفر بوده، ائمه ما عرب هستند من نمی توانم به اعراب توهین کنم بهترین دوستان من از مردم جنوب کشور هستند من هیچ وقت به نژاد و اصلیت آنها توهین نمی کنم ، شاید بهتر بود آن حرف را با توضیح بیشتری مطرح می کردم.

* رشیدپور: آیا دامن زدن به این اتفاقات و اختلاف اندازی بین شیعه و سنی درست است؟

پررنگ شدن این قضیه قطعا به خاطر آن گروهی بود که از اختلاف موجود بین شیعه و سنی سود می برند و اگر نه مردم جنوب کشور ضمن دوست داشتن کارهای بنده وقتی من در آنجا حضور پیدا

می کنم از من به گرمی استقبال می کنند.

* رشید پور: آیا آن گروهی که در اینستاگرام به صحبت های شما واکنش نشان داد شما را ناراحت کرد؟

حقیقت چون من بلد نیستم با اینستاگرام کار کنم صحبت های این عزیزان را ندیدم و یکی از دوستان نزدیک بنده وظیفه مدیریت صفحه من را در شبکه های اجتماعی دارد.

* رشید پور: نظر شما در مورد واکنش افراد مشهور مثل آقای ضرغامی رئیس سابق صدا و سیما ، حجت الاسلام زائری از سخنرانان و واعظان مشهور به این داستان چیست؟

این عزیزان به بنده توهینی نکردند ، فقط نظرشان این بود که درست نیست در یک برنامه زنده یک هنرمند و بازیگر با این سابقه از این ادبیات استفاده کند.

* رشیدپور: پس می توان گفت این ادبیات در وجود اکبر عبدی وجود دارد؟

شاید به جای آن کلمه چیز دیگر بگویم ، ولی دوست داشتم که در خاطره را بدون دروغ تعریف کنم و از طرفی واقعا نمی دانستم برنامه زنده پخش می شود و معمولا در دیدارهای حضوری مردم دوست دارند هنرمندشان را بدون سانسور و بدون واسطه ببینند.

* رشیدپور: پس می توان گفت این ادبیات در وجود اکبر عبدی وجود دارد؟

بله من هم تافته جدا بافته نیستم من در میدان شوش بزرگ شدم و کفتر بازی کردم و دوستان خلاف کار و چاقو کش دارم و این گونه نیست که در نروژ به دنیا آمده باشم و در سوئد به مدرسه رفته باشم یک ادم معمولی جنوب شهری هستم مثل خیلی از انسان های دیگر بازهم از کسانی که از شنیدن حرف‌های من ناراحت شدند به ویژه مردم عرب کشور عذر خواهی می کنم.

http://hw9.asset.aparat.com/avt/3230473-3379-b.jpg?117139453

* رشیدپور: آیا به خاطر بازی در اخراجی و رسوایی راضی هستید یا ناراحت؟

من اگر خاطره بدی از این فیلم ها تعریف کردم یا انتقادی کردم به خاطر مسائل مالی بود.

* رشیدپور: بعضی ها می گویند اکبر عبدی پولکی است؟

خیر واقعا اینگونه نیست، بسیار پیش آمده که پولمان را به راحتی خورده اند ، من در برنامه تلویزیونی هفت از کلمه کلاهبردار استفاده کردم که به ازای هر بار تکرار این کلمه خطاب به تهیه کننده محترم شصت هزار تومان جریمه شدم.

* رشید پور: آقای عبدی به خاطر بازی در هر فیلم چقدر پول می گیرید؟

این مبلغ به عوامل مختلف بستگی دارد من در اخراجی های یک بیست میلیون گرفتم، در اخراجی های دو چهل میلیون قرار داد بستم که با صحبت های شریفی نیا ده میلیون تخفیف دادم که بعد ها متوجه شدم آقای شریفی نیا خودش در آن کار شریک بوده و از ده نمکی خواسته بود به ازای تخفیفی که از بازیگران می گیرد درصدی به دستمزدش اضافه شود البته این را اگر به خودش بگویید می گوید نه اما دورغ می گوید، همچنین در اخراجی سه 110 میلیون، معراجی ها 100میلیون، رسوایی 1 صد و ده میلیون و رسوایی دو دویست میلیون قرار داد بستم.

* رشید پور: واکنش کارگردان فیلم به این اتفاقات چه بود؟

ایشان وقتی متوجه می شدند قضیه را پیگیری می کردند و دستور رسیدگی می دادند اما سایر دوستان به ویژه همکاران بخش تولید کم کار می کردند .

* رشید پور: شنیده می شود اکبر عبدی آدم بد قولی است ؟

اگر این اخلاق من از ابتدای ورودم به سینما در من وجود داشت

نمی توانستم با بزرگانی مثل آقای میرباقری سه کار ، مرحوم حاتمی دوکار، مهرجویی، تقوایی و سایر بزرگان کار کنم، آدم بدقول نمی تواند اکبر عبدی بشود و پر رنگ شود و من این حرف را قبول ندارم.

* رشید پور: شما که سابقه کار با علی حاتمی و تقوایی و سایر بزرگان را دارید چگونه می شود که در فیلم های سوپرمارکتی هم حضور پیدا می کنید و با کارگردانان جوان هم کار می کنید؟

به هر حال من هم باید از لحاظ مادی زندگی خود را پیش ببرم من نمی توانم منتظر بمانم که آقای تقوایی فیلم بسازد الان حدود بیست و اندی سال است که آقای تقوایی فیلم نساخته و خانه نشین است ، دولت باید بودجه و یارانه اختصاص بده مانند بقیه کارگردانان تا ایشان هم بتواند فیلم بسازد .

* رشید پور: اکبرعبدی خط فکری ده نمکی را دنبال می کند یا حامی ناصر تقوایی است؟

من طرفدار کار درست و صحیح هستم حال این کار توسط هر فردی با هر شکل اخلاق و هر سبکی می تواند عرضه شود،به من ایراد می گرفتند که چرا با آقای ده نمکی کار کردید آیا می دانید ایشان چه کارهایی می‌کردند زمانی که می پرسیدیم آیا شما این کارها را از ایشان دیدید می گفتند که نه ما هم از زبان فرد دیگر شنیده ایم.

http://shafaf.ir/files/fa/news/1394/7/25/151506_957.jpg

* رشیدپور: در مورد اقامت در ترکیه و خرید منزل در آنتالیا تا قصه پناهندگی‌تان توضیح دهید؟

من دوستی در آنتالیا ترکیه داشتم که در آنجا هم آژانس مسافرتی داشت و هم آژانس مسکن، روزی ما را برای نشان دادن شکل ساخت و ساز و متریال استفاده شده در ساختمان هایش به آنجا برد و ما دیدیم

می توانیم با هفتصد میلیون آپارتمان دوبلکس با تمام امکانات که همه وسایل آن زیمنس آلمان است در آنجا داشته باشیم که با این پول در نازی آباد هم نمی شود آپارتمان دوبلکس خرید، از طرفی بنده زمانی که در ایران بودم هر سه روز نیاز به دیالیز داشتم و اگر این زمان به تاخیر می افتاد حال من بسیار بد می شد اما در آنجا آب و هوا به من ساخته بود به نوعی که من هر ده روز دیالیز می کردم در حال حاضر هم برای استراحت مدتی در سال به آنجا می رویم، ولی صحبت هایی که در مورد اقامت یا پناهندگی بنده شده بود صحت ندارد.

* رشید پور: سریال های ترکیه ای که از ماهوارها پخش

می شود را می پسندید؟

نه موافقم نه مخالف، به این دلیل که در مدت ده ماه ششصد میلیون دلار به کشورهای مختلف فروختند نمی توانیم بگوییم آن ها موفق نبوده اند موفقیت معنوی هم با میزان مخاطب آن ها مشخص می شود

* رشید پور: آقای عبدی شما خیلی کمیت محور هستید میزان فروش میزان مخاطب ...

ما قرار نیست خیلی با کیفیت صحبت کنیم ما باید بدانیم کجا قرار گرفته ایم سینمای ما در برابر هند و آمریکا ضعیف تر است آنها تولید زیادی دارند سینمای ما در مقابل سینمای آمریکا شوخی است فیلم تولیدی در ایران حداکثر در چهل سینما نمایش داده می شود. اما در سینماهای آمریکا به طور همزمان در سه هزار سینما نشان داده می شود فیلم محمد رسول الله یک سر و گردن از فیلم های آمریکایی بالاتر است .

* رشید پور: شما طرفدار رئیس جمهور سابق کشور بودید؟

من نه موافقم نه مخالف رئیس جمهور هیچ کشوری از جمله کشور خودم نیستم چون اصلا سیاسی نیستم .

* رشید پور: پس چه طور می شود جایی روی صحنه از ایشان حمایت می کنید؟

من باید مطیع باشم و به رای مردم احترام بگذارم ، ایشان برگزیده مردم هستند و باید مورد حمایت قرار گیرند و جایی که من بودم جای دعوا و انتقاد نبود .

* رشید پور : شما به احمدی نژاد رای داده بودید؟

من هیچ وقت به هیچ کس رای ندادم ،فقط یکبار با مادرم در انتخابات مجلس و قبل‌تر در رای گیری جمهوری اسلامی رای دادم .

* رشید پور: شما در برنامه خندوانه به رئیس جمهور فعلی انتقاد کردید؟

آن بیشتر یک شوخی بود که باید از دهان من در می‌آمد چون من کمدین جامعه هستم من می توانم از طریق خندیدن حرفم را به مسئولین بدهم خدا می گوید بزرگی را به تو می دهم که از این بزرگی در جهت خودت و بندگانت استفاده کنی.

http://setare.com/files/fa/news/1394/7/26/16515_182.jpg

* رشید پور: اکبر عبدی تحت عنوان کمدین، نقش روحانی بازی می کند در برنامه ای با یاد از برادر شهیدش اشک می ریزد، مقابل رئیس جمهور عصا به دست رل کمدین بازی می کند در آنتالیا می رود و خانه می خرد، دوست دارد در ترکیه فیلم بازی کند، این مسئله را چطور توضیح می دهید؟

اکبر عبدی که از این شکل سوال کمی عصبانی شده پاسخ می دهد من هم آدم هستم و حق زندگی دارم باید آن جور که دوست دارم زندگی کنم .

* رشید پور: نظر شما در مورد استاد شجریان چیست؟

عاشق پسر استاد شجریان هستم، آهنگ های استاد را باید دوره کند گوش کنیم تا متوجه شویم چه می گوید.

آفتاب یزد/محرم پرشور خانه هنرمندان ایران با افتتاح سه نمایشگاه و ادامه دو نمایشگاه دیگر، رقم خورد

از نقاشی‌های عاشورایی تا مروری بر 20 سال پوستر

آفتاب یزد – گروه فرهنگی: خانه هنرمندان ایران همزمان با فرا رسیدن ماه محرم، جمعه 24 مهر، شاهد یکی دیگر از روزهای شلوغ هنرهای تجسمی بود. . در این روز نمایشگاه نقاشی‌های عاشورایی عبدالحمید قدیریان با عنوان «آسمان حسین»، از نقاشان به نام انقلاب و دفاع مقدس و مدیرهنری فیلم «محمد رسول الله(ص)» در نگارخانه «زمستان» افتتاح شد. در این نمایشگاه 14 اثر رنگ روغن با موضوعات عاشورایی، ارائه شده‌اند. در حاشیه افتتاح این نمایشگاه، عبدالحمید قدیریان درباره شکل‌گیری آن، گفت: در واقع کار من سینما است و طراح صحنه در سینما هستم. اخیرا دو اتفاق افتاده است، یک اتفاق خوب و یک اتفاق ناخوشایند؛ اتفاق خوب این بود که من درگیر فیلم «ثارالله» شدم و در خدمت آقای مجتبی فرآورده، کارگردان فیلم، شروع کردیم روی فیلمی درباره امام حسین (ع) کار کردن که حال و هوای بسیار لطیف و آسمانی داشت و من بسیار تحت تاثیر آن قرار گرفتم. اتفاق ناخوشایندی که افتاد نیز این است که اخیرا تصاویری در عرصه‌های هنری، از امام حسین (ع) منتشر شده است که به نظر من امام حسین (ع) را خیلی زمینی و دنیایی و به نوعی نازل کرده بودند که البته این موضوع درباره تمام اهل بیت کم و بیش رخ داده است. وی در ادامه افزود: در این آثار کمتر به بعد آسمانی و روحانی اهل بیت توجه می‌شود. این دو عامل برای من انگیزه‌ای شد که ظرف 4 ماه به صورت شبانه ‌روز کار کردم و این تابلوها را کشیدم. دلیل انتخاب تکنیکی که برای آثار این نمایشگاه دارم، در حالی که تکنیک اصلی خودم کمی انتزاعی‌تر است ، این بود که می‌خواستم بگویم اگر اهل بیت دنیایی هستند، که هستند، بعد آسمانی دارند و این موضوع نباید فراموش شود. در نتیجه ترکیبی از رئال و سوررئال را برای آثار این نمایشگاه انتخاب کردم. قدیریان دلیل استقبال مردم از نمایشگاه‌های ایام محرم و همچنین فیلم «محمد‌رسول‌الله(ص)» را، حب متقابل ایرانی‌ها به خدا و خدواند به ملت ایران دانست و اظهار داشت: این رابطه عاشقانه بین ملت ایران و خداوند باعث شده است که ما نور الهی را خوب ببینیم؛ به همین دلیل است که همه به رسول الله (ص) و اهل بیت (ع) ارادت داریم. همه هنرمندان نیز دوست دارند در این زمینه کار کنند. هر جا نور صادقانه‌ای باشد و مردم آیه‌ای از آیات خداوند را ببینند، جذب آن می‌شوند. عبدالحمید قدیریان متولد سال 1339 در تهران، کارشناس رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبا و کارشناس ارشد نقاشی از دانشگاه هنر است. وی از سال 1360 شروع به فعالیت حرفه‌ای در زمینه نقاشی کرده و از سال 1365 در سینما مشغول به فعالیت شده است. این هنرمند با سابقه، شرکت در بیش از 45 نمایشگاه گروهی و برگزاری دو نمایشگاه انفرادی نقاشی و مجسمه‌ را در کارنامه فعالیت‌های تجسمی خود دارد.

http://turkeyneshin.com/wp-content/uploads/2015/10/%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF.jpg

افتتاح نمایشگاه «پوستر از صفر»

عصر جمعه 24 مهر همچنین، نمایشگاه دیگری از مجموعه‌ای از پوسترهای حجت مجرد با عنوان «پوستر از صفر»، در نگارخانه استاد «میرمیران» افتتاح شد. این نمایشگاه مروری دارد بر پوسترهای حجت مجرد، طراح ارشد و عضو انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران؛ مجرد در حاشیه افتتاح نمایشگاه «پوستر از صفر»، هدف از برگزاری آن را جمع‌ بندی کلی‌ از 20 سال فعالیت حرفه‌ای در زمینه پوسترسازی دانست و عنوان کرد: یکی از اهداف من از برگزاری این نمایشگاه این بود که مخاطبین و دانشجویان بتوانند مجموعه‌ای از آثار من را در کنار هم ببینند و هدف دیگرم نیز این بود که در پی دیده ‌شدن این مجموعه، شخصا به جمع ‌بندی بازخوردها از 20 سال فعالیت در زمینه پوسترسازی برسم.

این هنرمند در ادامه افزود: تک ‌تک این آثار پیش از این به عناوین مختلف دیده شده بودند اما وقتی یک مجموعه اثر از یک هنرمند به نمایش درمی‌آید، مخاطب روش هنرمند را بیشتر درک می‌کند و به توانایی‌ها و یا ضعف‌های هنرمند بهتر اشراف پیدا می‌کند. من نیز به عنوان هنرمند می‌توانم ببینم که در مجموع ایده‌هایم و یا نحوه برخوردم و نگاه مینی‌مالم به کارها چه تاثیری روی مخاطبم می‌گذارد. من همیشه سعی کرده‌ام با کمترین عناصر بیشترین پیام را برسانم و فکر می‌کنم در این مرور بر آثارم می‌توانم ببینم که در این زمینه موفق بوده یا نبوده‌ام. در این نمایشگاه 35 پوستر با رویکردی به موضوعات فرهنگی، هنری و اجتماعی با نگاه (مینی‌مالیستی) مانند کمبود آب، اطلاع‌‌رسانی جریان‌های هنری، تئاتر، جنگ و صلح، آزادگان، گرافیک ایرانی، بزرگداشت بزرگان هنر و ورزش، تایپوگرافی اسماء‌الحسنی و محرم، ارائه شده‌اند. حجت مجرد متولد سال 1352، طراح ارشد گرافیک، مدرس دانشگاه، رئیس انجمن هنرهای تجسمی اردبیل و عضو رسمی انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران است که پیش از این هم جوایز و رتبه های متعددی از جشنواره‌های ملی و بین‌المللی کسب کرده است. گفتنی است، افتتاح نمایشگاه نقاشی‌های عاشورایی حسن روح‌الامین با عنوان «جام بلا» در نگارخانه «پاییز»، یکی دیگر از برنامه‌های 24 مهر در خانه هنرمندان ایران بود.

http://www.khedmatgozaraan.com/images/docs/000013/n00013376-b.jpg

ادامه نمایشگاه‌های دیگر خانه هنرمندان ایران

در این روز همچنین دو نمایشگاه دیگر، به کار خود ادامه دادند و با استقبال خوبی نیز از سوی مخاطبین مواجه بودند. نمایشگاه عکس‌های روانبخش صادقی با عنوان «هیاهوی سکوت» که 22 مهر در نگارخانه استاد «ممیز» افتتاح شده بود، در روز سوم برگزاری همچنان شاهد استقبال گسترده هنرمندان و علاقه‌مندان به هنر بود. همچنین اولین نمایشگاه دوسالانه آثار طراحان بسته‌بندی کشور که از 17 مهر در دو نگارخانه «بهار» و «تابستان» در حال برگزاری است، شاهد بازدید هنرمندان و فعالان حوزه صنعت و تولیدکنندگان محصولات مختلف بود. این نمایشگاه تا 27 مهر ادامه خواهد داشت. سایر نمایشگاه‌های اشاره شده تا 29 مهر ادامه خواهند داشت .

آفتاب یزد/تعزیه‌ای به بزرگی یک ارکستر

اپرای عاشورا به صحنه رفت

اولین شب اجرای اپرای عاشورا جمعه 24 مهرماه در تالار وحدت برگزار شد. اپرای عاشورا اولین اپرای ملی ایران است که متن آن در سال ۱۳۸۷ توسط بهروز غریب‌پور نوشته شد و موسیقی آن را بهزاد عبدی ساخت. این اپرا که قبلا به شکل عروسکی در تالار فردوسی و به کارگردانی بهروز غریب‌پور به روی صحنه رفته بود، برای اولین بار به صورت زنده برای تماشاگران اجرا شد. به گزارش هنر آنلاین، این کنسرت با رهبری نصیر حیدریان که پس از سال‌ها در ایران حضور پیدا کرده است اجرا شد، در حالی که مازیار ظهیرالدینی به عنوان کنسرت مایستر بر صحنه حضور داشت، گروه کر هم به همراه 13 تک خوان در کنار نوازندگان قرار گرفتند. ترکیب خوانندگان در این اجرا دارای تفاوت‌های زیادی با اجرای ضبط شده قبلی بود. به عنوان مثال خواندن نقش حر که در اجرای قبلی به عهده محمد معتمدی بود، این بار توسط علیرضا مهدی‌زاده انجام شد. اپرای عاشورا در ۱۰ پرده و بر اساس واقعه عاشورا اجرا شد تا با موسیقی و اشعار خود یادآور واقعه کربلا باشد. پرده اول که با شعر آشنای "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" آغاز شد، نمایانگر لحظات یادآوری واقعه عاشورا توسط محتشم کاشانی است و پس از آن در پرده‌های بعدی، حوادث روزهای اول ماه محرم مطرح می‌شود. در پرده دوم، بارگاه یزید و تصمیم‌گیری برای جنگ با امام حسین (ع) نمایانده شد. در طول اجرا، شخصیت‌های مختلف مانند شمر، همسر شمر، حر، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، سکینه، رقیه، عمر، زیاد، و یزید توسط نقش خوانان نمایانده شدند و هر کدام با خواندن اشعاری با وزن‌های مختلف به بیان واقعه کربلا پرداختند. با توجه به سابقه دیرینه نمایش موسیقایی تعزیه در ایران، این اپرا تاثیر بسیاری از این شیوه گرفته تا جایی که می‌توان اپرای عاشورا را تعزیه نامید. رجزخوانی‌های سپاه شمر از یک سو و پهلوان‌ خوانی خاندان امام حسین (ع) از سوی دیگر، فضای آشنای تعزیه را برای حاضران در سالن یادآوری می‌کرد.

http://rooykard.ir/images/docs/000046/n00046268-r-s-000.jpg

موسیقی اپرا در لحظاتی به سمت موسیقی کلاسیک غربی می‌رفت و در جایی دیگر به موسیقی ایرانی نزدیک می‌شد. نقش آفرینان یزید و سپاه شمر اشعار خود را به شیوه آواز کلاسیک غربی می‌خواندند، در حالی که اشعار یاران امام حسین (ع) به شیوه آواز ایرانی اجرا می‌شد. اپرا یک نمایش موسیقایی است و خوانندگان آن همزمان به اجرای نقش هم می‌پردازند. در این اجرا با وجود اینکه خوانندگان پشت میکروفن قرار گرفته بودند، تعدادی از آنها با حرکات دست و بدن به ایفای نقش می‌پرداختند و حتی با میمیک صورت خود حس قطعه را منتقل می‌کردند. با رسیدن به نیمه اپرا، شاهد تصمیم‌گیری حر برای پیوستن به سپاه امام حسین (ع) بودیم و پس از کشته شدن او، موسیقی جشن و سرور در میان سپاه شمر شنیده می‌شود. با آغاز جنگ و اوج گرفتن موسیقی رزم، سازهای بادی و کوبه‌ای فضایی پر هیجان به وجود می‌آورند تا بعد از آن محتشم با آواز سوزناک خود صحنه شهادت حضرت ابوالفضل (ع) را تشریح کند و پس از آن نوای آشنای نوحه‌های روز تاسوعا «ای اهل حرم پیر و علمدار نیامد» به گوش می‌رسد. با اوج گرفتن موسیقی و اجرای پر شور ارکستر، اپرای عاشورا به پایان خود رسید. حاضران در سالن که از رهبری پر شور نصیر حیدریان به وجد آمده بودند، به تشویق گروه پرداختند و او در سخنانی کوتاه گفت: از مسئولین خواهش می‌کنم قدرعلی رهبری را بدانند، چون این کاری که شما امشب شاهد بودید نتیجه شش ماه فعالیت او برای آماده سازی ارکستر سمفونیک است. سپس نصیریان از علی رهبری دعوت کرد تا بر صحنه حاضر شود و او هم در سخنان خود گفت: نشستن در سالن و دیدن این اجرا مانند این بود که دوباره به دنیا آمدم. در دوره کودکی این ملودی‌ها را شنیده بودم و حالا می‌بینم که این اثر در هر جای دنیا اجرا شود تشویق می‌شود. کاری که اعضای گروه در عرض یک هفته انجام دادند بی‌نظیر است. رهبری افزود: نصیر حیدریان 40 سال پیش در ارکستر سمفونیک تهران نوازنده ترومبون بود و آن زمان هم کار خود را به خوبی انجام می‌داد. اما در این سال‌ها به او توجهی نشد و حالا بعد از 18 سال به ایران آمده است.

اعتماد/گفت‌وگو با دكتر علي رفيعي، كارگردان تئاتر و سينما

من شخصيت اميركبير را به چالش مي‌كشم

پيام رضايي/ دكتر علي رفيعي را در تئاتر شايد هيچ چيز به اندازه «به ياد ماندني» توصيف نكند. بزرگمرد تئاتر ايران- چنان كه مهدي سلطاني مي‌گويد- همواره با آثار نمايشي‌اش دركي تازه و والا از مفهوم و ماهيت هنر تئاتر را به مخاطبانش هديه داده است. هر كدام از آثار او از به‌يادماندني‌ترين نمايش‌هايي است كه مخاطبان بر صحنه تئاتر ديده‌اند: «يرما»، «شكار روباه»، «عروسي»، «در مصر برف نمي‌بارد» و... كه اين ماندگاري البته برآمده از نگاه اين نويسنده و كارگردان به تئاتر است.

http://www.cinemakhabar.ir/Picture/20130517120940_9000000000.gif

وقتي از تئاترهاي رفيعي حرف مي‌زنيم بي‌آنكه بخواهيم، پيش از همه صحنه‌هاي جاودان آثار او به ياد مي‌آيد؛ صحنه‌هايي سرشار از نور و رنگ كه بي‌آنكه قصه را ببلعند، در خدمت نمايش قرار مي‌گيرند و تو را با روياها و كابوس‌ها تنها مي‌گذارند؛ ويژگي‌اي كه در دو فيلم او هم مشهود است. رفيعي زماني گفته بود: «من دو فيلم بيشتر نساختم. اما اگر در جهنم هم فيلم بسازم، آن را رنگ‌آميزي مي‌كنم. رنگ گناهي نكرده كه بايد از برخي لباس‌ها منها شود. من تا جايي كه ممكن است شخصيت‌ها را رنگ آميزي مي‌كنم هرچند كه نمي‌توانم خودشان را رنگ كنم. فيلم سوم من سمفوني رنگ خواهد بود.»

حالا رفيعي سمفوني را به صحنه خواهد برد كه ٣٦ سال پيش از آنكه نوايش تمام شود به فرجامي تلخ دچار شد. همان زمان كه فرح ديبا اين نمايش را ديد و فرداي آن روز نمايش تعطيل شد. علي رفيعي متولد ١٣١٧، كارگردان، بازيگر، طراح صحنه و لباس تئاتر و سينماست. او داراي مدرك كارشناسي و كارشناسي ارشد جامعه‌شناسي، كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتراي تئاتر از دانشگاه سوربن پاريس، ديپلم عالي كارگرداني از دانشگاه بين‌المللي تئاتر فرانسه و ديپلم بازيگري از مدرسه شارل دولن فرانسه‌ است.

حالا دوباره قرار است «خاطرات و كابوس‌هاي يك جامه‌دار» با گروه تازه‌اي از بازيگران به صحنه بيايد. با وجود مشغله و فشار كاري بسيار اما او با گشاده‌رويي و صبوري با ما به گفت‌وگويي درباره اين اثر و البته خود تئاتر نشست.

چه شد كه تصميم گرفتيد «خاطرات و كابوس‌هاي يك جامه‌دار» را بعد از ٤٢ سال دوباره به صحنه ببريد؟

برخي نمايشنامه‌هايم هست كه همواره آرزومند اجراي مجددشان بوده‌ام. اين را هم در پرانتز بگويم كه فقط در ايران است كه يك نمايش به صحنه مي‌آيد، انرژي، هزينه و وقت صرف آن مي‌شود، يك‌بار به صحنه مي‌آيد و بعد مي‌ميرد. اساسا يك نمايش وقتي به صحنه مي‌آيد، مي‌تواند چند سال عمر كند و اين چيزي است كه در اروپا به‌شدت رواج دارد. حتي يك نمايش مي‌تواند ١٠ يا ١٥ سال روي صحنه باشد حالا يا با همان بازيگران يا با بازيگران جانشين. در ايران رسم نيست. حالا من نمي‌خواستم رسمي را بشكنم. فقط مي‌خواستم نمايشنامه‌هايي كه در شرايط نامناسبي به صحنه آمدند يا در شرايط غافلگير‌كننده‌اي به پايان رسيدند، حق‌شان را ادا كنم. تاريخچه آمدن اين نمايش به صحنه، تاريخچه دردناكي براي من بود و به متوقف شدن كار و به استعفاي اجباري من از رياست تئاتر شهر و كنار‌گيري من در سال ٥٦ منجر شد.

پس خاطرات و كابوس‌هاي شما هم هست؟

بله! اين بود كه اين نمايش به پايان رسيد و زمان گذشت ولي سه يا چهار سال پس از شروع انقلاب مي‌توانم بگويم بيش از ٣٠ پيشنهاد يا بيشتر به من شد كه اين كار را بسازم. اكثرا هم از تلويزيون اما من مي‌دانستم كه اين خواسته دعوت‌كنندگان صرفا به خاطر يك دليل بود؛ آنها نه به فكر خلاقيت صحنه‌اي من بودند، نه به فكر نمايش من يا آرزوهاي من چون در اين نمايش شاه مورد تمسخر قرار مي‌گرفت و مي‌گيرد، آنها صرفا به اين دليل مي‌خواستند من اين كار را به صحنه ببرم.

ولي دوست داشتيد آن را اجرا كنيد!

بله! خيلي دوست داشتم به صحنه بيايد. پنج سال پيش تصميم گرفتم بالاخره اين كار را اجرا كنم و مفصل روي متن مجدد كار كردم؛ خيلي زياد. چرمشير در اين كار همكاري ارزشمندي با من كرد. تيمي تشكيل شد با ٢٨ بازيگر و در همين سالن تمرين آغاز به كار كرديم ولي در بيست‌و‌هشتمين روز تمرين من جانم به لبم رسيد و كار را متوقف كردم.

چرا؟

به خاطر بازيگرها. هيچ بازيگري كه از نظر من بازيگر خوبي باشد وجود نداشت كه دو يا سه جاي ديگر تعهد نداشته باشد. من مي‌ديدم كه دايم بايد برنامه‌هاي تمرينم را با اين و آن تنظيم كنم. هيچ كس نبود وقت كامل خودش را در اختيار كار قرار بدهد. يا سريال بود يا نمايش يا فيلم و هيچ‌وقت هم اين مشغله‌هاي دوم و سوم و چهارم براي بازيگر تمام‌شدني نبود. جدا از اين چندتا از بازيگران نقش‌هاي اصلي كار به دليل عادت زيادشان در كارهاي تلويزيوني و استفاده از ميكروفن در اجراهاي تلويزيوني صداهاي خودشان را از دست داده بودند. بدن‌هاي خودشان را از دست داده بودند. تبديل شده بودند به يك حجم گوشت و يك وزن زياد با يك صداي بسيار ضعيف و مي‌ديدم كه حتي اگر من بخواهم با تعدد كارهاي ديگري كه اينها دارند كنار بيايم با اين همه ضعف در صدا و بدن بازيگران- كه بازيگرهاي خوبي هم بودند چون در گذشته با آنها كار كرده بودم- نمي‌توانم كنار بيايم.

http://images.persianblog.ir/525956_TTbGoGTg.jpg

پس چه كرديد؟

رفتم خدمت آقاي پارسايي كه هزينه اجراي كار را به بهترين وجه تامين كرده بود و من با ايشان قرارداد امضا كرده بودم و به همين دليل تمرينات شروع شده بود و گفتم آقا من نمي‌توانم اين كار را به صحنه بياورم. گفتند چرا؟! همين دلايل را گفتم. گفت خب مي‌خواهيد چه كار كنيد؟ گفتم مي‌خواهم يك ورك‌شاپ تشكيل بدهم و يك تيم جديد بازيگر تربيت كنم. شايد با آنها بتوانم چندتا كار كنم بدون آن دغدغه‌ها. گفت ولي ما براي اين كار بودجه‌اي نداريم. گفتم من از شما بودجه نمي‌خواهم فقط سالن تمرين مي‌خواهم. آزموني گذاشته شد و از بين تعداد زيادي كه آمده بودند من ٤٠ نفر را انتخاب كردم و شروع به كار كرديم. دو سال تمام. هفته‌اي شش روز. هر روز شش ساعت. بدون كمترين درآمد، دستمزد، يا كمترين حمايت.

چه دوره فشرده و سنگيني !

دقيقا! دو سال، هفته‌اي شش روز و هر روز شش ساعت. اما حاصل آن كاري شد كه من تمام عمرم به آن افتخار مي‌كنم. آن يرمايي كه به صحنه آمد و بازيگران كه مي‌توانم بگويم همه صفر كيلومتر بودند و درخشان بودند. كما اينكه پنج يا شش نفرشان در اين كارند و خيلي هم عالي هستند و افسوس مي‌خورم كه براي بقيه جا ندارم. اما پس از پايان يرما چندسال طول كشيد تا من تصميم گرفتم خاطرات و كابوس‌ها را به صحنه بياورم.

بعد از يرما تك‌تك از‌دست رفتند. در مورد آنها هم شروع شد كه بروند جذب سريال‌هاي تلويزيوني و غيره شوند. معهذا آن تعدادي كه من بخواهم با آنها كار كنم هستند. اينها روي هم رفته دلايل اصلي و مهم اين تصميم من شدند.

خود متن دليل نبود؟! به هر حال شما متن‌هاي خارجي را هم روي صحنه برده‌ايد.

بله. دلم مي‌خواست جدا از اين دلايل يك متن ايراني براي كارگرداني، طراحي صحنه و بازيگري كه به من ميدان بدهد، داشته باشم. طرح‌هاي متعددي دارم ولي آنها به اندازه اين نمايش آماده نبودند و هنوز كار داشتند و اگر هم مي‌خواستم به سراغ متون خارجي بروم بازيگرهاي آن متون را پيدا نمي‌كردم. من از بابت بازيگر در كشورمان شخصا خيلي رنج مي‌برم و تصورم اين است كه تعداد بسيار اندكي هستند كه از نظر من حايز شرايط درست براي ايفاي نقش هستند.

شما خيلي دغدغه بازيگري را داريد. من سر تمرين‌‌هاي شما هم اين تاكيد را ديده‌ام. اين نقد شما به بازيگري در تئاتر از كجا ناشي مي‌شود؟

از آنجا كه به بازيگر آموزش داده نمي‌شود. نه در دانشكده‌ها، نه در اين مدرسه‌هاي خصوصي كه همه‌شان دكان‌هايي بيش نيستند. حتي دانشكده‌هاي‌مان دكان‌هايي بيش نيستند. آموزش بازيگر نه در دانشكده، نه مدرسه و نه در اين گونه آموزشگاه‌ها شكل نمي‌گيرد. آموزش بازيگر در كارگاه، با يك تيم منسجم با يك مربي حرفه‌اي و كمك مربي‌هاي ديگر شكل مي‌گيرد. تربيت بازيگر در كارگاه است و خلاقيتش روي صحنه است. بازيگري تنها حرفه‌اي است كه ابزار حرفه، خود بازيگر است. صدا و بدنش. در حالي كه كساني كه بازيگر مي‌شوند يا داعيه و آرزوي بازيگري دارند به صرف اينكه راه مي‌روند، مي‌خندند، گريه مي‌كنند و مي‌شنوند، روي صحنه هم همين كارها را بايد كرد. براي‌شان سهل‌الوصول است. شب مي‌خوابند و صبح تصميم مي‌گيرند بازيگر يا حتي كارگردان شوند. جدي گرفته نمي‌شود و اين جدي نگرفتن فقط از طرف آنها نيست، مديران، متصديان و مسوولان مملكتي هم همين طور برخورد مي‌كنند. گو اينكه تئاتر اصلا جدي گرفته نمي‌شود. گويي قرار نيست به اين حرفه و به اين هنر آن طور كه شايد و بايد پرداخته شود.

غير از بازيگري، دغدغه بزرگ ديگرتان چه بود كه براي شما دشواري ايجاد كرد؟

خاطرات و كابوس‌هاي يك جامه‌دار نمايش بسيار دشواري است.

من بارها ديدم كه شما به بازيگران مي‌گوييد با نقش شوخي نكنيد و خب شخصيت‌هاي نمايش شما عمدتا خاكستري هستند حتي شايد بشود گفت ميرزاآقاخان نوري و يك‌بار از شما شنيدم كه به بازيگرتان مي‌گفتيد نقش را دست‌كم نگير، اگرچه ميرزاآقاخان خيانت‌پيشه است اما ديپلمات سطح اول مملكت است.

براي اينكه بازيگران ما خيلي آسان‌طلب هستند و به آساني به نقش نزديك مي‌شوند. فقط يك ساحت از نقش را نگاه مي‌كنند. يا تبديلش مي‌كنند به يك لمپن يا تبديلش مي‌كنند به يك آدم بد!

خيلي تيپيكال!

خيلي! خيلي!

اما شخصيت‌هاي نمايش شما پيچيده هستند.

زيبايي‌ آن هم در همين است. صحنه‌هاي عجيب و غريبي در اين نمايش هست. به‌شدت عجيب و غريب. صرف اينكه يك نمايش روي صحنه بياورم مرا ارضا نمي‌كند. اين نمايش چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ شكل بايد با مدرنيته هرچه تمام‌تر و با زبان حال امروز تماشاگر سروكار داشته باشد.

http://images.persianblog.ir/616482_Mobsu0Rz.jpg

اين مدرن بودن را چگونه در نمايش پياده كرديد؟

اين مدرنيته در برخورد كلي با متن، برخورد كلي با فضاي نمايش و با احتراز از روزمرّگي‌ها و رفتارها و كردارهايي كه معتاد به انجام، شنيدن و عمل‌‌كردن به آنها هستيم، شكل مي‌گيرد. دايم به بازيگر گوشزد مي‌كنم كه هر كاري روي صحنه انجام مي‌دهي بايد شگفت‌انگيز باشد، ويژه باشد. انگار كه تماشاچي براي نخستين بار دارد اين اتفاق را مي‌بيند. تئاتر داستان زندگي است. حتي داستان روزمرّگي‌هاست اما اگر روزمره را عين روزمره نشان بدهيم تماشاگر ساده از كنار آن مي‌گذرد. من از برشت اين جمله را به عاريت مي‌گيرم كه «چه كنيم كه روزمرّگي‌ها ما را به تعجب وادارد». انگار كه بار اول است داريم آن را مي‌بينيم. خوشبختانه جنبش‌ها و جريانات هنري ديگر كه همه همواره مدد و يار تئاتر بودند، وجود دارند. مثل نقاشي و مجموعه هنرهاي تجسمي كه آن جريان‌ها به ما ياد مي‌دهد چگونه مي‌توانيم به اشكال مختلف با يك صحنه مواجه شويم تا اين روزمرّگي را از آن بزداييم و تبديلش كنيم به يك اتفاق ويژه.

اين تعهد به مخاطب چيزي است كه تئاتر ما الان به‌شدت نيازمند آن است.

مگر مي‌شود كه اين تعهد نباشد. تماشاگري كه من بايد از چهارگوشه شهر تهران با اين مشقت ترافيك، وقت و هزينه و غيره به تئاتر بكشم نمي‌توانم يك مشت روزمرّگي به او تحويل بدهم و به خانه برش گردانم. اين روزمرّگي را به راحتي در تلويزيون مي‌بينيد. در خانه‌اش به مبل تكيه مي‌دهد، دكمه را فشار مي‌دهد، كانال عوض مي‌كند و هرچه دلش بخواهد از آن روزمرّگي‌ها مي‌بيند. وقتي تماشاگر مي‌آيد من نبايد به او كم‌فروشي كنم. وظيفه‌اي كه براي خودم به عنوان يك هنرمند متصور هستم به من مي‌گويد كاري كنم كه وقتي بيرون مي‌رود پرسش‌هاي خودش را آغاز كند.

پس شما دنبال پرسش هستيد؟

هميشه پرسش است. من براي هيچ‌چيز پاسخي ندارم. به هيچ‌وجه. تئاتر قرار نيست دنيا را عوض كند اما قرار است نشان دهد كه دنيا عوض شدني است. چيزي نيست كه من بخواهم كشف كنم و كشف نشده باشد. حرف گفته‌ نشده‌اي نيست. مهم چگونه گفتن است و من همواره در جست‌وجوي اين چگونه گفتن هستم.

و ظاهرا بيشتر با تاريخ...

بله! هر موقع تاريخ دستم برسد. جدا از علاقه بسيار مفرطي كه هميشه به تاريخ داشتم، خودم قصه‌هايي دارم كه متكي به تاريخ هستند، من دو رمان دارم كه متكي به تاريخ هستند و هيچ كدام هم چاپ نشده‌اند. در حالي كه يكي از رمان‌هايم به ١١٥٠ صفحه رسيده و ديگري به ٩٠٠ صفحه...

چه رمان‌هاي قطوري!

نمي‌خواهم حجيم بنويسم يا پرگويي كنم ولي موضوع و مضمون مرا با خودش مي‌برد. هر دو هم متكي به تاريخ هستند.

خب اين ويژگي تاريخ، خصلت خطرناكي هم به آن مي‌بخشد...

آنچه در تاريخ براي من مهم است اين است كه تاريخ متاسفانه هميشه ساخته و پرداخته مورخان رسمي بوده است. ما كشورمان كشور بدون حافظه است. بدون تاريخ است. تاريخ، آدم‌ها را هرطور كه خواسته بزرگ كرده، كبير كرده، به عظمت رسانده با به مذلت و حقارت كشانده و هيچ‌وقت نتوانسته لايه‌هاي پنهان تاريخ را به ما عرضه كند. من با انتخاب اين موضوع همين طور با انتخاب «شكار روباه» خواستم با پرسوناژهاي تك‌ساحتي كه به ما عرضه شدند مثل ميرزاتقي‌خان «اميركبير» مواجهه واقع‌بينانه‌تري داشته باشم.

http://www.honaronline.ir/Image/News/2015/9/62165_635791356619001260_l.jpg

اما در نمايش شما كسي اين لقب را به كار نمي‌برد...

دقيقا! يك‌بار هم شما در طول نمايش اين لقب را نمي‌شنويد.

در نمايش شما ساختار اهميت دارد. در واقع به نظر مي‌رسد از نظر شما همه اين شخصيت‌هاي تاريخي محصول يك ساختار هستند و لاجرم نگاه شما تا حد زيادي بي‌قضاوت مي‌ماند...

هميشه اين دغدغه من بوده. جز اين دغدغه ديگري ندارم. دلم مي‌خواهد آن تاريخي را يك‌بار ديگر بخوانم يا به خوانش ديگران بگذارم كه انگار تا حالا خوانده نشده است، ديده نشده و به‌گوش نرسيده. من فكر مي‌كنم هيچ‌كس جرات نمي‌كند به راحتي- البته ظاهرا به راحتي- كه من با شخصيت ميرزاتقي‌خان روبه‌رو شدم با كسي روبه‌رو شود. من شخصيت ميرزا تقي‌خان را به چالش مي‌كشم. به نقد مي‌كشم. مي‌گذارمش بيخ ديوار.

نقد شما به ميرزاتقي‌خان چيست؟

نقدم به ميرزاتقي‌خان روياهاي واهي و آرزوهاي همراه با ناكامي است. آن چيزي كه اگر بخواهم خلاصه‌اش كنم از زبان جامه‌دار تعريف مي‌كنم. جامه‌دار در يكي از صحنه‌هاي نمايش كه اميركبير در خيال او به قتل مي‌رسد، مي‌گويد: ميرزاتقي‌خان مي‌خوام برات يه قصه بگم! ميرزا مي‌گويد باز هم يك قصه ديگه؟! و جامه‌دار پاسخ مي‌دهد نه اين سرگذشت خود توئه. داستان تو و اين دستگاه قجر، داستان يك كرم است و سيب. مي‌گويد چطور مگر؟! و پاسخ مي‌دهد: يك كرم وقتي در سيب جان مي‌گيرد دو راه بيشتر ندارد. يا بايد خودش سالم بماند كه در اين صورت بايد سيب را بخورد يا بايد سيب سالم بماند كه خودش بايد نابود شود. نمي‌شود كه هم كرم سالم بماند، هم سيب. تو هم همان كرمي هستي كه وارد اين سيب شده‌اي. يكي از شما مجبور به فنا شدن است. اين ملت تو را نمي‌خواهد. تو اشتباهي آمدي. همان كاري كه با قائم‌مقام كردند با تو هم خواهند كرد. اين آدم‌ها همان ميرزا آغاسي را مي‌خواهند. تو اشتباهي آمدي. حتي از اصلاح‌طلبي او هم انتقاد مي‌شود. «تو مي‌خواهي به خيال خودت اصلاح كني. چه چيز را مي‌خواهي اصلاح كني وقتي همه‌چيز از بنياد فاسد است؟ از بنياد مضمحل است». اين دستگاه موريانه‌خورده قجري اصلاح‌پذير نيست. در همين حد اگر من بتوانم اين حرف را درست به تماشاچي بزنم خيلي موفق شدم.

پس شما داريد ميرزا تقي‌خان را به واقع‌بين نبودن محكوم مي‌كنيد و اين آفتي است كه شما در سياست‌ورزي ميرزاتقي‌خان ديده‌ايد.

دقيقا! يك مطالعه آسيب‌شناختي است از شخصيت‌هاي مطرح اين مملكت.

در طول اين سال‌ها يعني از ٥٦ تا الان، نگاه شما به تاريخ تغيير نكرد؟ به ويژه نگاه شما به ميرزا تقي‌خان؟

چرا! من وقتي خاطرات و كابوس‌هاي يك جامه‌دار را به صحنه آوردم فقط يك دوره تاريخي را در ١٤ سالگي زندگي كرده بودم كه خيلي برايم ارزشمند بود. آن هم ٢٨ مرداد و ٣٠ تير.

در خيابان بوديد؟

بله! در كوچه و خيابان‌هاي اصفهان. بدو بدو به اين طرف و آن طرف. بدون كمترين شعور سياسي. ولي به‌شدت كنجكاو، علاقه‌مند و شيفته. بين مصلحين جامعه فقط يك مصدق يادم بودم.

فكر مي‌كنيد مصدق و ميرزا تقي يك نفرند؟

نخير! مصدق هم مشكلات خودش را داشت!

به نظر مي‌رسد در نمايش شما ميرزاتقي‌خان‌ها هستند كه مورد نقد واقع مي‌شوند كه مصدق هم يكي از همان‌هاست...

بعد از آن دوران، دوران پس از انقلاب تا امروز است كه خيلي براي من مهم بوده است. شخصيت‌هايي كه يكي پس از ديگري به عنوان رييس‌جمهور آمدند و رفتند.

فكر مي‌كنيد از دل اين مواجهه با ميرزا تقي‌خان براي مخاطب چه چيزي مي‌ماند؟ اميد يا نااميدي؟ يا اصلا براي خود شما؟

من در زندگي شخصيت بسيار اميدواري دارم. من خيلي آدم اميدواري هستم. به‌شدت. به‌شدت هم با اميدها و آرزوهايم زندگي مي‌كنم. اما تا اندازه‌اي كه نسبت به واقعيت‌ها كور نباشم. بايد ببينم ولي منكوب و مقهور آن واقعيت‌هاي تلخ و سياه نشوم و فكر مي‌كنم من با يك تماشاگرِ- نمي‌گويم روشنفكر- بلكه روشندل مواجه هستم. يعني او براي من تماشاگر است. اكثر تماشاگران ما تماشاگران تئاتر نيستند.

وقتي مي‌گوييد «تماشاگر تئاتر نيستند» منظورتان چيست؟

http://namayeshgar.com/wp-content/uploads/2012/08/IMAGE634250006124218750.jpg

شما به هر سالن تئاتري برويد، هر نوع نمايشي به شما تحويل داده شود، بدون استثنا تماشاگران كف مي‌زنند و حتي سر پا مي‌ايستند و باز كف مي‌زنند و سالن را ترك مي‌كنند. هيچ كس دهن به اعتراض باز نمي‌كند. هيچ كس جرات نمي‌كند به بغل‌دستي‌اش بگويد اين چي بود كه تحويل من دادند. اين چي بود كه به واسطه آن من اين همه وقت و زمان و انرژي گذاشتم تا بيايم و ببينم. براي چي؟

و اين يك اشكال است؟

دقيقا! من هميشه تئاتر را با فوتبال مقايسه مي‌كنم. در فوتبال هر كشور تشكل تيم‌هاست كه آن را جلو مي‌برد. همين طور كه تئاترشان در تشكل گروه‌هاي‌شان است. ما اين گروه‌ها را نداريم. بنابراين در اروپايي كه تشكل گروهي و تيمي داريم، تماشاگران تيم ايكس در صورتي كه تيم‌شان خوب بازي كند تشويق مي‌كنند، اعانه به صندوق تيم مي‌ريزند، حمايتش مي‌كنند و در غير اين صورت مواخذه‌اش مي‌كنند، هو مي‌كنند و روزگارش را سياه مي‌كنند. هيچ باخت غيرموجهي را نمي‌پذيرند. ولي ما به راحتي هر تئاتري را مي‌پذيريم. براي اينكه تيم نيستيم. براي اينكه گروه نيستيم. اگر گروه بوديم تماشاگران نمي‌رفتند فقط تئاتر ببينند. مي‌رفتند تئاتر فلان گروه را ببينند. همان طور كه مي‌روند فوتبال فلان تيم را ببينند. اين خيلي خيلي مهم است.

ولي ما به ندرت گروه‌هاي تئاتري داريم... گروه‌هايي كه شيوه‌هاي اجرايي و نگاه خودشان را دارند...

جهان‌بيني خودشان را دارند، صاحب يك تقدير مشترك هستند. حالا برخي هم يك اسم انتخاب و خودشان را پشت اسم جمع كرده‌اند. ولي اگر هم چند نفر يك تشكل پيدا كرده باشند- بر فرض محال- اما يك جاي ثابت ندارند كه نمايش تمرين كنند، پژوهش كنند، كشف كنند، سبك و شيوه پيدا كنند براي خودشان و از اين طريق هويت براي خودشان بسازند. صاحب امضاي كار خودشان باشند.

اما اين يك چرخه معيوب است. به نظر مي‌رسد نسل جديد آن طور كه شايد و بايد تئاتر درخشان روي صحنه نديده است. به ويژه در چند سال گذشته. براي همين براي مثال جرياني آشفته به نام «تئاتر تجربي» مدام تكرار مي‌شود. انگار خيلي از جوان‌هاي نسل جديد تئاتر سالم نديده‌اند. مي‌خواهم بگويم اين شايد يك چرخه معيوب است كه اساس آن مساله دارد...

مسلما! براي اينكه ما هميشه سرنا را از دهنه گشاد آن مي‌زنيم! جواني كه دهنش بوي شير مي‌دهد، كمترين تجربه تئاتري و دانش ندارد، مي‌رود تئاتر تجربي كار كند. در جهان غرب آنجايي كه تئاتر تجربي رشد پيدا مي‌كند، آدم‌ها پس از گذراندن دوران‌ حرفه‌اي بسيار غني و پربار در ٦٧ سالگي‌ تاسيس مي‌كند.٧٠، ٧٥ سالگي شروع مي‌كنند تئاتر تجربي كار كردن نه از آغاز نوجواني. پيتر بروك نخستين گروه تئاتر تجربي‌اش را در اما در كشور ما به عكس اين رواج دارد!

خب اشتباه است! تجربه حاصل تمام آن چيزي است كه آن جوان در طول سال‌ها كار كرده، خوانده و انجام داده، حالا به يك جهان‌بيني و رشدي رسيده كه مي‌خواهد آفاق نويني را درنوردد. در سنت آسياي شرق دور- چين و ژاپن- يك جوان بايد ١٧ سال آموزش واقعي تئاتر ببيند. نه برود به دانشكده‌ها و آموزشگاه‌ها و اين موسسات خصوصي كاذب. ١٧ سال بايد آموزش حرفه‌اي ببيند تا بتواند قدم به صحنه بگذارد. ما خيلي همه‌چيز را آسان مي‌گيريم. خيلي!

چطور مي‌توان اين نقص را مرتفع كرد؟ به غير از اصلاح شيوه آموزش بازيگري...

تماشاچي! تماشاچي به معناي واقعي متوقع! تماشاچي كه سختگير است. تماشاچي كه حاضر نيست بهش كم‌فروشي شود. تماشاچي كه صاحب فرهنگ و درايت است. اين تماشاچي را ما نياز داريم و تعدادشان خيلي كم است. يا تشكل ندارند. ما نياز به تشكل تماشاگران‌مان داريم. همان طور كه به تشكل گروه‌ها نياز داريم. ما نياز داريم تماشاگرمان با ما ارتباط داشته باشد. جاهاي زيادي بوده اما آخرين جايي كه من كارآموزي كردم در پيكولو تئاتر ميلان بود. زماني كه آقاي جورجيو اشتريلر، كارگردان فقيد، بزرگ و بي‌همتاي آن زمان در راس قرار داشت من آنجا زندگي مي‌كردم. هر روز من در تمرين سه نمايش حضور داشتم و هر روز سالن پر از تماشاگر بود براي ديدن تمرينات. بعد فهميدم يك سازماندهي وجود دارد. يك مسوول و مسوولان زيردست و تشكيلات و دفتر و دستك براي سامان دادن تماشاگرانش دارد و اين تماشاگران در عين حال كه مي‌آيند و تمرينات را مي‌بينند، تربيت مي‌شوند، صاحب بينش مي‌شوند، فرهنگ و معرفت تئاتري پيدا مي‌كنند. چنين چيزي را شما مي‌توانيد در ايران تصور كنيد؟ نه!

امروز بخشي از جامعه تئاتر خيلي چيزها را ذيل مفهوم

«مــريد و مـرادي» رد مي‌كند.خيلي‌ها معتقــدند كه دوره «پادويي» گذشته است و...

من نمي‌توانم اين نسل‌ها را قضاوت كنم. مي‌دانم كه در اين نسل جوان جوان‌هاي به‌شدت درخشان و بااستعداد داريم. بالقوه. و مي‌دانم هم كه مدعين بيش از آن مستعدين هستند و مي‌دانم كه اساسا ديگر رابطه و ارزش‌هاي موجود بين استاد و شاگرد از بين رفته. اين مريد و مرادي را هم قبول ندارم. مريد و مرادي يا شاگردي معني‌اش پادويي نيست. باز مثال تئاتر شرق دور را مي‌زنم. همان جوان‌هايي كه ١٧ سال بايد آموزش ببينند موظف هستند چند سالي از استاد خودشان تقليد كنند و رفته‌رفته مسيري را كه استاد رفته بروند تا اينكه آرام‌آرام راه‌شان را جدا كنند و صاحب استقلال و هويت شوند. اين نيست كه جواني كه هنوز هيچ مرحله‌اي را پشت سر نگذاشته بگويد من فلاني را قبول ندارم به هر دليلي، خب اين خيلي راحت گفته مي‌شود و انجام مي‌گيرد اما حاصلش اين است كه چيزي عايد او نمي‌شود.

http://mosa.ir/Weblog/wp-content/uploads/MoussaHashemzadeh-dralirafiei3.jpg

ولي الان بيشتر «نپذيرفتن» رايج است. خيلي وقت‌ها يكجور ارزش محسوب مي‌شود.

با قبول نكردن، كسي صاحب سبك و انديشه تئاتري نخواهد شد. قبول نكنند! اصلا علي رفيعي‌ها را بگذارند كنار! مردود! اصلا آنها از حالا مردند! شما با چه اندوخته‌اي، با چه توشه‌و‌باري مي‌خواهيد جلو برويد؟! آيا پادويي‌هايي كه ما كرديم شما كرديد؟! مهم پادويي نيست! مهم چيز يادگرفتن است كه حاصل آن پادويي باشد. با اين حال خودم هر بار كه بخواهم كاري را شروع كنم به نسل جوان رو مي‌آورم. من‌باب مثال نخواستم براي پوسترم به گرافيست‌هاي حرفه‌اي آنچنان مراجعه كنم. ما از جوان‌ها خواستيم كه بياييد يك تيم ١٠ نفره بشويد، مثل يك مسابقه كوچك پوستر را انتخاب مي‌كنيم و دستمزدش را مي‌دهيم. جايزه اول و دوم و سوم را مي‌دهيم و بقيه را هم چاپ مي‌كنيم و در طول اجراي نمايش در تالار وحدت همه را به ديوار مي‌زنيم. اما كسي نيامد. يعني چند نفر آمدند و كار يكي‌شان را ديدم و ضعيف بود.

فكر مي‌كنيد حكايت شما و تئاترتان هم حكايت همان كرم و سيب بشود؟

بله! حتما هست!

شما داريد از سيب مي‌خوريد يا سيب را حفظ مي‌كنيد؟!

نه! سعي مي‌كنم زنده باشم، ضمن اينكه مي‌دانم نمي‌خواهم سيب را هم بخورم ولي مي‌دانم كه نمي‌توانم دوام بياورم. من اصلا خوشبين نيستم. زندگي من پر از غبطه است. زندگي من پر از آرزوهايي است كه جامه عمل نپوشيده‌اند. در زندگي من، آرزوهاي شكست خورده به غايت فراوان‌تر از آرزوهاي شكل گرفته است. اين را هم بگويم و راستش يك اعتراف كنم. هيچ‌وقت، هيچ‌وقت به اندازه اين‌بار از به صحنه بردن يك نمايش ترس نداشتم.

چرا؟

نمي‌دانم!

از خوب نشدن؟

نمي‌دانم! نه از خوب نشدن، از خيلي خوب نشدن. من نسبت به كار خودم آدم هميشه ناراضي‌اي هستم.

برش-١

من براي هيچ چيز پاسخي ندارم. به هيچ‌وجه. تئاتر قرار نيست دنيا را عوض كند اما قرار است نشان دهد كه دنيا عوض شدني است. چيزي نيست كه من بخواهم كشف كنم و كشف نشده باشد. حرف گفته‌ نشده‌اي نيست. مهم چگونه گفتن است و من همواره در جست‌وجوي اين چگونه گفتن هستم.

ما كشورمان كشور بدون حافظه است. بدون تاريخ است. تاريخ، آدم‌ها را هرطور كه خواسته بزرگ كرده، كبير كرده، به عظمت رسانده يا به مذلت و حقارت كشانده و هيچ‌وقت نتوانسته لايه‌هاي پنهان تاريخ را به ما عرضه كند. من با انتخاب اين موضوع خواستم با پرسوناژهاي تك‌ساحتي كه به ما عرضه شدند مثل ميرزاتقي‌خان «اميركبير» مواجهه واقع‌بينانه‌تري داشته باشم.

برش-٢

با قبول نكردن، كسي صاحب سبك و انديشه تئاتري نخواهد شد. قبول نكنند! اصلا علي رفيعي‌ها را بگذارند كنار! مردود! اصلا آنها از حالا مردند! شما با چه اندوخته‌اي، با چه توشه و باري مي‌خواهيد جلو برويد؟! آيا پادويي‌هايي كه ما كرديم شما كرديد؟! مهم پادويي نيست! مهم چيز يادگرفتن است كه حاصل آن پادويي باشد.

تئاتر داستان زندگي است. حتي داستان روزمرّگي‌هاست اما اگر روزمره را عين روزمره نشان بدهيم تماشاگر ساده از كنار آن مي‌گذرد. من از برشت اين جمله را به عاريت مي‌گيرم كه «چه كنيم كه روزمرّگي‌ها ما را به تعجب وادارد». انگار كه بار اول است داريم آن را مي‌بينيم.

ایران/مدیر گروه فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو عنوان کرد

تلاش ایران برای کسب عنوان پایتخت جهانی کتاب

http://media.mehrnews.com/d/2014/11/17/3/703134.jpg?ts=1445064985401

مدیر گروه فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو گفت: انتخاب پایتخت کتاب ایران تلاشی است برای کسب عنوان پایتخت جهانی کتاب؛ گرچه برای رسیدن به استانداردهای لازم راه زیادی پیش رو داریم.

عبدالمهدی مستکین مدیر گروه فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو در ایران درباره چگونگی رسیدن به استانداردهای لازم برای معرفی شهری از ایران به عنوان پایتخت جهانی کتاب گفت: فاصله زیاد است و ما با برگزاری دومین دوره طرح انتخاب پایتخت کتاب ایران، هنوز در ابتدای راه هستیم و معتقدیم باید تلاش بیشتری کنیم. این عضو شورای برنامه‌ریزی دومین دوره طرح انتخاب پایتخت کتاب ایران با اشاره به برگزاری جشنواره انتخاب پایتخت کتاب ایران گفت: از سال گذشته و با پیشنهادی که از طرف دفتر فرهنگی یونسکو در ایران و با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گرفت، تصمیم بر آن شد تا پایتخت کتاب ایران انتخاب شود. هدف از این برنامه هم افزایش فعالیت‌های فراگیر در زمینه کتاب و کتابخوانی بود به نحوی که مقوله کتابخوانی به عنوان یکی از اولویت‌های تمامی شهروندان ایرانی در نظر گرفته شود.

وی با اشاره به انتخاب شهر اهواز در سال گذشته به عنوان پایتخت کتاب ایران گفت: انتخاب شهر اهواز در سال گذشته از میان شهرهای شرکت‌کننده که همگی با دست پر آمده بودند کار بسیار سختی بود. شهرهای گنبد کاووس و یزد و نیشابور و چند شهر دیگر در رقابت نزدیک با اهواز حضور داشتند. شهر اهواز با امضای قراردادها و تفاهمنامه‌های فرهنگی که در جهت رشد زیرساخت‌های فرهنگی شهر انجام داده است توانست به عنوان پایتخت کتاب ایران انتخاب شود و امیدواریم امسال و با همت تمامی شهرها و فرهنگ‌های ایرانی شاهد برگزاری جشنواره‌ای باشکوه‌تر از سال قبل باشیم.

مستکین در پایان با اشاره به الگوسازی کشورهای توسعه یافته در امر کتاب و ضرورت مشارکت تشکل‌های مردمی و بخش خصوصی در کنار نهادهای دولتی یادآور شد: تلاش برای توسعه فرهنگی کشورمان یکی از نیازهایی است که نباید از آن غفلت کرد که این نیز همدلی و همراهی همه نهادها را می‌طلبد. جشنواره «انتخاب پایتخت کتاب ایران» می‌تواند سرآغاز مسیری جدی و خوش یمن در عرصه کتاب و کتابخوانی باشد و جا دارد تمامی نهادهای دولتی و تشکل‌های مردمی و خصوصی در این مسیر با یکدیگر همراه و همدل باشند. به قول حکیم ابوالقاسم فردوسی: در دانش و انگهی راستی/ گرین دو نیابی روان کاستی.

جام جم/بازیگر نقش ابوسفیان فیلم «محمدرسول‌الله»:

رسانه‌های خارجی دنبال نفاق هستند

برخی در سینمای ما انگار شانس دارند حتی اگر ذاتی باشد؛ شانسی که خوب هم از آن استفاده می‌‎کنند. آنها تبحر دارند؛ چه زمانی که کارگردان باشند و چه وقتی بازیگری می‌کنند، از هر فرصتی نمی‌گذرند.

http://up.98ia.com/images/e5vqquj9m8ghy5klzn.jpg

به گزارش جام جم سیما ، «محمد رسول‌الله» فیلمی بود که توانست نبوغ برخی‌ها را بیشتر به رخ بکشد مثل داریوش فرهنگ. همکلام شدن با این بازیگر جذاب است.

لحن گیرایی دارد و تعصب به کارش را می‌توان حتی در یک ساعت گفت و گو با او درک کرد.

داریوش فرهنگ با جام‌جم کوتاه، اما مفید درباره فیلم مجید مجیدی و البته نقش‌اش، ابوسفیان به گفت و گو نشست.

می‌خواهم مستقیم به ابوسفیانِ فیلم محمد رسول‌الله بپردازم؛ این‌که می‌شود روی ماندگاری‌اش در سینما حساب کرد حتی اگر نقش چرک باشد. این‌قدر باکیفیت شده که فکر نمی‌کنم بازیگری جرأت کند سراغش برود!

احساس من نیز همین را می‌گوید که ابوسفیانِ فیلم محمد رسول‌الله در سینما می‌ماند.

با این که نسبت به زمان طولانی فیلم خیلی فرصتی برای خودنمایی هم نداشت.

حتی اگر با ابوسفیان فیلم‌الرساله ساخته مصطفی عقاد هم قیاس شود، حجم خیلی کمتری از این شخصیت را در فیلم خودمان داشتیم و این کار را برای بازیگر سخت‌تر می‌کند.

واقعا از اول قرار بود یک ابوسفیان باشناسنامه شکل گیرد یا من زیادی اغراق می‌کنم؟

شخصا به عنوان یک بازیگر این نیت و تصمیم را داشتم. می‌خواستم سهیم باشم در بال و پردادن و ارتقای سلیقه عمومی نسبت به نقش‌آفرینی اینجور اشخاص.

ولی ما اطلاع چندانی در مورد این نوع شخصیت‌ها نداریم.

البته. شما ببینید کسی اگر بخواهد دست روی شخصیت معاصر بگذارد مثلا بخواهد دکتر مصدق را بازی کند همه چیزش هست از اسناد، عکس و... . اما در مورد ابوسفیان مگر جز روایت و حدیث چیزی داریم؟ آن هم هرکسی از نگاه خودش آن را تفسیر کرده است. پس صرف این احادیث، ملاک اساسی برای من نمی‌توانست باشد.

پس لابد بخشی ورای اطلاعاتی که به‌شکل سند در قالب روایت تاریخی ـ مذهبی ارائه شده وجود دارد؟

من برای نقش، سعی کردم خودم را هم درگیر کنم. درواقع مجبور بودم ترکیبی ایجاد کنم از تجربیات خودم و همچنین ابوسفیانی که در تاریخ هست تا به یک نتیجه سوم که همین نقش فعلی باشد، برسم پس در نهایت شد ابوسفیان فیلم محمدرسول‌الله.

http://www.8pic.ir/images/71592348163656882475.jpg

حالا چرا این‌قدر با ابهت، تعصبی و حتی حق به جانب؟

نقش‌هایی که رگه‌های منفی دارند خیلی تک بعدی و سیاه هستند. من وقتی با مجید مجیدی صحبت کردم به این هماهنگی رسیدیم که با تعصب امروز به دیروز نگاه نکنیم. بازیگر نباید اسیر رگه منفی نقش باشد، پس باید حق به جانب بازی کند تا از سیاهی مطلق درآید به‌خصوص ابوسفیان که در صدراسلام فرد مقتدری بوده و حاکم بر مکه.

تصور من این است نقش با یک کیفیت خوب درآمده است. نظرات بقیه را شنیده‌اید؟

من با هرکس برخورد کردم پاسخ مثبت شنیدم. نمی‌خواستم از ابوسفیان فیلم مصطفی عقاد با این که آن نقش بیشتر و پررنگ‌تر بود، چیزی کم بگذارم و واقعا هم نگذاشتم.

شما یک قیاس بین یک نقش از دو فیلم مشابه کردید. به نظرم وقتی یک نقش، فیلم، موسیقی و هر چیزی قبلا تجربه شده به‌ویژه به شکل خوبش، رفتن دوباره به سمت همان مصداق ریسک می‌خواهد و حتی گاه از پیش‌باخته‌ای.

خیلی کار سختی است؛ مثلا در مورد نقش من، حتی اندازه و زمان آن خیلی نبود. فرض کنید اگر داستان محمد رسول‌الله راجع به بعثت پیامبر اکرم بود طبعا نقش ابوسفیان پررنگ‌تر و قوی‌تر می‌شد. ما در فیلم حتی نمی‌بینیم ابوسفیان زن دارد؛ زنی به اسم هند جگرخوار. اصلا زنان حرمسرا کجایند؟ فقط تک و تنها او را می‌بینیم. خب این کار را سخت می‌کند. تنها یک خط ملودی بازی برای بازیگر هست که نه‌تنها باید خودش را نجات بدهد بلکه باید مهر محکمی بر نقش‌اش نیز بزند.

شده نظر کارگردان یا عوامل را بی‌تعارف در این‌باره سوال کرده باشید؟

خود آقای مجیدی می‌گفت تو ابوسفیان را ثبت کردی. خوشحالم چنین حرکتی را انجام دادم. برای یک بازیگر ایفای چنین نقش‌هایی بسیارجذاب است. اگر قسمت‌های بعدی انشاءالله ساخته شود حتما ابوسفیان پررنگ‌تر می‌شود و با زیر و بم شخصیتی او بیشتر آشنا می‌شویم.

البته وقتی یک فیلم پر از کاراکتر متناقض است، هرچه نقش منفی بهتر کار شود نقش مثبت نیز بهتر به چشم می‌آید. پس اثر مثبت دارد.

خود من هم این اعتقاد را دارم. علت دارد؛ مثلا نقش‌های مثبت آثار معمول امروز ما چه سینما باشد چه سریال، خیلی بی‌خاصیت و خنثی هستند. هیچ کاری نمی‌کنند جز این که پند و اندرز بدهند. هیچ عملی انجام نمی‌دهند و حرکتی برای شکل‌گیری یک درام نمی‌کنند. ما فکر می‌کنیم تماشاگر نقش منفی را دوست ندارد، اما وقتی کار باکیفیت باشد نتیجه برعکس است. اتفاقا تماشاگر بیشتر می‌پسندد، چون از زاویه دیگری بدی و خوبی را می‌بیند.

من به جنبه دیگر محمد رسول‌الله به‌عنوان یک فیلم تاریخی اشاره کنم. صدای بازیگر در کار تاریخی خیلی مهم است و موثر. به‌خصوص این که رسا باشد؛ اما همه این قابلیت ذاتی را ندارند و گاه فیلمساز اعمال سلیقه می‌کند و می‌شود دوبله!

من در هیچ کاری اجازه دوبله نقشم را نمی‌دهم.

مگرقرار بود چنین اتفاقی بیفتد؟

نه، خوشبختانه چون در این فیلم مجیدی و مدیران دوبلاژ مصر بودند کسی بهتر از خودم نمی‌تواند جای من حرف بزند تحکم و استواری آن با نقش یکی بود. از اول قرار نبود کسی به جایم حرف بزند و اگر حتی بود من نمی‌پذیرفتم.

برگردم به فیلم و این‌بار بپردازیم به تعامل میان عوامل ایرانی و خارجی این پروژه. اسمش را می‌گذارم رقابت با برترین‌های دنیا شاید! این که ایرانی‌های محمد رسول‌الله می‌خواستند خودی نشان دهند.

به نکته قشنگی اشاره کردی! کل ایرانی‌ها چه پشت و چه جلوی دوربین مسأله برایشان حیثیتی بود. چون دستمزد برای ما ایرانی‌ها اصلا اهمیتی نداشت. مبلغ چه برای من و چه بقیه آن‌قدر ناچیز بود که اصلا قابل بحث نیست. در یک جمع غریبه، تردید نکنید تجربه به داد آدم می‌رسد. در عین این‌که سینما یک زبان بین‌المللی است. باورتان نمی‌شود من در نیم ساعت با یکی از بزرگ ترین فیلمبردارهای دنیا ـ ویتوریو استورارو ـ هماهنگ شدم، چون سینما زبانش بین‌المللی است. در نتیجه وقتی آن را بشناسی دیگر کار کردن با داخلی و خارجی فرقی ندارد.

http://www.salamcinama.ir/public/images/usrUploader/movImg/mohammadrasool6.jpg

بالاخره مگر می‌شود تفاوتی نباشد؟ تفاوت حتی در اسم و رسم مشخص است.

کار شق‌القمری انجام نمی‌شد که فکر کنیم ما بلد نیستم یا ناتوانیم. همین بساطی بود که ما در فیلم‌هایمان دنبال می‌کنیم. فقط به لحاظ امکانات، تجهیزات آنان کمی گسترده‌تر از ما بود. شخصا وقتی جلوی دوربین استورارو بازی می‌کردم خیلی تفاوتی نمی‌دیدم که حالا جلوی دوربین او باشم یا فیلمبردار مملکت خودمان.

واقعا این شکلی بود؟

واقعا این طور بود، حداقل برای من یکی. اگر هم فرض کنید چند بازیگر خارجی درجه یک می‌آمدند، برای من نکته ویژه‌ای نبود. نکته خاص این بود که آدم دلش می‌خواست در فیلم محمد رسول‌الله و در این غرور سهیم باشد، حالا هرکس به سهم خودش. من نقشم ابوسفیان بود و خیلی هم آن را دوست داشتم. درست است با یک فیلم شاخص در سینمای ایران روبه رو هستیم، ولی بازهم می‌شود آن را نقد کرد. شما فقط بازیگر نیستید و مسلما می‌توانید اظهارنظر کارشناسانه داشته باشید. نقطه نظرات بسیاری درباره بخش‌های مختلف فیلم دارم، اما به وقتش!

چرا به وقتش، کی مثلا؟

چون الان در حال نمایش است و تماشاگر استقبال کرده است. گرچه با وجود بودجه کلان و تبلیغ فراوان، در قیاس استقبال کم است، اما اصلا دلم نمی‌خواهد کنجکاوی و اشتیاق مردم برای دیدنش را خراب کنیم. امیدوارم منتقدان هم حواسشان باشد. برخی همکاران ما و حتی منتقدان صرفا به بودجه کلان فیلم و دستاورد این بودجه اشاره می‌کنند.

و در مورد جوی که برخی کشورهای تندرو علیه این فیلم به وجود آورده‌اند. بالاخره این هم نقدی است!

در کشورهای دیگر، تولید محمد رسول‌الله را سیاسی می‌بینند و دنبال تنش بین شیعه و سنی هستند. جالب این که من با اهل تسنن خیلی نشست و برخاست دارم. کافی است یک قدم از تهران بیرون برویم، مثلا به سمت سیستان. ببینید اهل تسنن کشور ما چقدر آدم‌های بامرام، بامعرفت و نیک کرداری هستند. برعکس برخی رسانه‌ها به‌ویژه خارجی‌ها که دنبال نفاق هستند، اصلا برای اهل تسنن کشور ما این چیزها مسأله نیست.

کلیدش فکر می‌کنم توسط الازهر زده شد.

الازهری‌ها خودشان را وارث پیامبر(ص) می‌دانند. با این‌که حتی فیلم را ندیده‌اند از همان ابتدا فقط جوسازی کردند. درباره مسائل مذهبی این فیلم درحد من نیست که واردش بشوم، اما مطمئنا یک فیلم را باید از طریق خود فیلم سنجید. بالاخره بودجه، زمان و تبلیغ زیادی صرف این فیلم شده و باید همه بنشینیم و آن را قضاوت کنیم. اما نباید هنگام نمایش فیلم موضع بگیریم و این همه شور وحال و کنجکاوی مردم را از بین ببریم. اگر نظری بود باید گذاشت بعد از پایان اکران فیلم، چه فیلم محمد رسول‌الله باشد و چه فیلم‌های دیگر. معنی این همه پیشداوری را نمی‌فهمم. پس ندیده مانع تماشای مخاطب نشویم.

http://www.salamcinama.ir/public/images/usrUploader/movImg/mohammadrasoolmovie8.jpg

و سوال آخرم را به اسکار اختصاص می‌دهم. کاری به این که محمد رسول‌الله درباره کیست و از کیست ندارم. شما نیز خودتان را بازیگر فیلم فرض نکنید. چقدر موافق انتخاب فیلم برای اسکار بودید؟

من فیلم‌های دیگری را که نامزد ارسال به اسکار بودند، دیده‌ام و معتقدم قد وقواره فیلم مجید مجیدی یک سر و گردن از بقیه بالاتر است. البته فیلم محمدرسول‌الله یک بهت و شگفتی برای اسکار نیست، بالاخره آنها از این تیپ فیلم‌ها داشته و دارند. اما با فهرست فیلم‌های ایرانی که دیدم، به نظرم محمد رسول‌الله لایق‌تر است.

جوان/به دليل تلاقي كودك‌كشي يزيدي با كودك‌كشي صهيونيستي

روز جهاني برائت از كودك‌كشان تاريخ به حافظه جهان افزوده شد

هرچند پارلمان انگليس در تلاش براي حذف مراسم و اجتماع مجمع شيرخوارگان و سوگواري عاطفي براي شهادت طفل شيرخواره حضرت امام حسين(ع) است اما حالا در اقدام پيش‌دستانه ايران قرار است روز هفتم محرم، منتسب به حضرت علي‌اصغر(ع)، به عنوان «روز جهاني برائت از كودك‌كشان تاريخ» نامگذاري شود...

نویسنده : الناز خمامي‌زاده

هرچند پارلمان انگليس در تلاش براي حذف مراسم و اجتماع مجمع شيرخوارگان و سوگواري عاطفي براي شهادت طفل شيرخواره حضرت امام حسين(ع) است اما حالا در اقدام پيش‌دستانه ايران قرار است روز هفتم محرم، منتسب به حضرت علي‌اصغر(ع)، به عنوان «روز جهاني برائت از كودك‌كشان تاريخ» نامگذاري شود و صداي ضجه كودكان فلسطيني كه زير آتش گلوله‌هاي اسرائيلي جان باختند يا زنده‌زنده در خانه خود سوختند، به گوش همگان برسد.

وقتي آخرين جمعه از ماه مبارك رمضان به عنوان روز «‌قدس» نام گرفت، نقطه شروع و آغاز يك حركت جهاني براي هميشه در تاريخ ثبت و ماندگار شد. حالا باز هم با پيشقراولي ايران و جمعي از تشكل‌هاي مردمي و دانشجويي قرار است يك روز نمادين ديگر به تقويم جهاني كشورهاي اسلامي و غيراسلامي افزوده شود. روزي كه مي‌تواند همچون روز قدس يه يك موج جهاني متداوم در تاريخ تبديل شود. در روزهايي كه بسياري آن را شروع انتفاضه سوم مردم فلسطين مي‌دانند قرار است روز هفتم ماه محرم به عنوان « روز جهاني برائت از كودك كشان تاريخ» نامگذاري شود. روز هفتم ماه محرم منتسب به حضرت علي‌اصغر(ع) است. طفل شيرخواره امام حسين(ع) در چنين روزي از تقويم تاريخ به شهادت رسيده است. هر سال و در ايام محرم از ايران و عراق گرفته تا تركيه و انگليس و امريكا و لبنان مردم بسياري از كشورهاي دنيا مراسم عاطفي «تجمع شيرخوارگان» را به ياد اين مظلوميت برگزار مي‌كنند و در سوگ طفل كوچك سالار شهيدان مي‌نشينند. پارلمان انگليس اما سعي دارد با تصويب لايحه‌اي مانع برگزاري اين مراسم عاطفي در اين كشور شود.

http://javanonline.ir/files/adv//193_337.jpg

با اين حال حتي قبل از اينكه اين لايحه بتواند به تصويب برسد يك عنوان نمادين ديگر به روز هفتم محرم و واقعه شهادت حضرت علي‌اصغر(ع) افزوده مي‌شود. در حركت خودجوش مردمي، كمپين «‌برائت از كودك‌كشان صهيونيستي» از مردم سرتاسر دنيا مي‌خواهد كه در روز هفتم محرم با ارسال طرح يا پوستر و پيوستن به اين كمپين اعتراض خود را به كودك‌كشي صهيونيست‌ها اعلام كنند.

روز هفتم محرم امسال و سالگرد شهات حضرت علي‌اصغر(ع) در شرايطي فرا خواهد رسيد كه مجامع جهاني روسياهي سكوت در برابر كشتار مظلومانه كودكان فلسطيني به دست صهيونيست‌ها را دارند و حالا برگزاركنندگان كمپين «برائت از كودك‌كشان صهيونيستي» معتقد هستند كه مي‌توان از ظرفيت‌هاي جهاني روز هفتم محرم براي جلب توجه جهاني به وقايع تلخ و عيني اين روزهاي تاريخ استفاده كرد. به اعتقاد مبتكران برگزاري اين كمپين جهاني، حضرت علي‌اصغر(ع) به عنوان كوچك‌ترين شهيد كربلا، اوج مظلوميت و نمادي انساني است كه بيشترين ظرفيت جهاني شدن و همدلي تمامي گروه‌ها و جريانات و شخصيت‌ها را دارد و با توجه به درگيري‌هاي جاري در منطقه، به خصوص در سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين لازم است هيئات عزاداري ميان واقعه عاشورا با جنايات شمرها و كودك‌كشان امروز نيز پيوند برقرار كرده و از آنها اعلام برائت كنند. از قضا به طور خاص گروه دعوت اسلامي دانشگاه امام صادق(ع) و تعدادي از هيئات دانشجويي و مردمي تهران و برخي شهرستان‌ها در اين حركت مشاركت و همكاري داشته‌اند. به گفته فاطمه خطيب، عضو اتحاديه بين‌المللي امت واحده قرار است در وضعيت جاري منطقه و سكوت مجامع بين‌المللي و بسياري از رسانه‌هاي جريان اصلي، صداي ضجه كودكان فلسطيني كه زير آتش گلوله‌هاي اسرائيلي جان باختند يا زنده‌زنده در خانه خود سوختند، به گوش همگان برسد.

وي گفته است: «بر همه ما فرض است كه در كنار عزاداري بر سيدالشهدا و به خصوص شهيد شيرخوار كربلا، ياد كودكان و شيرخوارگان شهيد زمان خودمان را كه مظلومانه به خاك و خون كشيده مي‌شوند نيز گرامي بداريم و در حد توان به ياري آنها برخيزيم.» حالا براساس اين حركت و كمپين خودجوش مردمي كه از ايران آغاز شده و به سرتاسر جهان نيز تسري پيدا خواهد كرد، روز هفتم محرم، روز جهاني برائت از كودك‌كشان صهيونيستي و روز جهاني مرگ بر اسرائيل نامگذاري شده و عموم مسلمانان جهان و نيز ملت ايران و به خصوص عزاداران حسيني در اين روز مظلوميت ملت فلسطين و خصوصاً كودكان فلسطيني را به گوش جهانيان خواهند رساند. در واقع هيئت‌هاي عزاداري و ساير علاقه‌منداني كه مايل به پيوستن به اين كمپين هستند مي‌توانند با انتشار پوسترهاي طراحي شده و نيز پخش نماهنگ‌هاي ساخته شده در هيئات و ايستگاه‌هاي صلواتي، مظلوميت مردم فلسطين و جنايات رژيم شمرصفت و كودك‌كش صهيونيستي را به نمايش بگذارند. در كنار اين فراخوان، ‌گردانندگان كمپين «روز جهاني برائت از كودكان‌كشان صهيونيستي» از عموم هيئات، مداحان و سخنرانان مراسمات عزاداري درخواست كرده‌اند علاوه بر ذكر مصيبت اهل بيت امام حسين(ع)، به مظلوميت فلسطينيان و كودك‌كشي و جنايات رژيم صهيونيستي نيز بپردازند.

جوان/درپي حكم دادگاه براي موسوي و اختصاري

همكاران خواننده مرتد درخواست تجديدنظر دادند

درپي صدور حكم محكوميت مهدي موسوي و فاطمه اختصاري در دادگاه انقلاب، وكيل مدافع اين دو شاعر از تقاضاي تجديدنظر در حكم خبر داد.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/7/25/181991_327.jpg

نویسنده : هادي عسگري

با صدور حكم رئيس شعبه 28 دادگاه انقلاب، مهدي موسوي و فاطمه اختصاري به تحمل حبس و ضربه شلاق محكوم شدند. امير رئيسيان، وكيل‌مدافع اين دو شاعر موارد اتهامي موكلانش را توهين به مقدسات، تبليغ عليه نظام و انتشار مطالب و تصاوير غيرمجاز در فضاي مجازي عنوان كرد. رئيسيان در گفت‌و‌گو با خبرگزاري «آنا» با اعلام خبر درخواست تجديدنظر، گفت: «اساساً موضوع اعتراض ما نسبت به محكوميت اين دو شاعر، تحت‌الشعاع موضعي است كه در مقابل يك خواننده در خارج از كشور وجود دارد كه با تقاضاي دادگاه تجديدنظر آن را دنبال مي‌كنيم.» وي محكوميت موكلان خود را اغراق‌آميز خواند و افزود: «ماجرا از اين قرار است كه چند شعر از مهدي موسوي و فاطمه اختصاري كه مطابق با قوانين جمهوري اسلامي به‌طور رسمي و با مجوز وزارت ارشاد در كتاب‌هايشان منتشر شده، چند سال قبل توسط خواننده‌اي خارج از كشور خوانده شده است. اين اتفاق، قبل از خواندن آهنگ‌هاي موهن اين خواننده و توهين به مقدساتش بوده و بعد از اين واقعه، ديگر موكلين من با ايشان هيچ همكاري نداشته‌اند.» اين وكيل دادگستري ضمن تأكيد بر اين مطلب كه در متن ترانه‌ها و شعرهايي كه از اين دو شاعر توسط خواننده مذكور خوانده شده، هيچ توهيني به مقدسات وجود ندارد، گفت: «حتي اين آهنگ‌ها، در آلبومي كه در آن آهنگ‌هاي موهن آن خواننده قرار دارد هم نيست، اما متأسفانه از نظر دادگاه، اين فاصله‌هاي زماني ناديده گرفته شده و اين اتفاقات يك‌جا ديده شده است.» رئيسيان همچنين درباره مواد قانوني محكوميت موكلانش توضيح داد: «قاضي به استناد ماده 134 قانون جديد مجازات اسلامي، محكوميت آنان را تشديد كرده است.» لازم به ذكر است، مهدي موسوي و فاطمه اختصاري كه خود را از بانيان «غزل پست مدرن» عنوان مي‌كنند، در بسياري از آثار خود شئون اخلاقي را رعايت نكرده و به همين دليل كتاب شعر اين افراد از نمايشگاه كتاب تهران جمع‌آوري شده است. موسوي و اختصاري پيش از اين نيز به دليل همكاري با شاهين نجفي خواننده مرتد بازداشت شده بودند.

حمایت/«حمایت» گزارش می‌دهد

هشدار صاحبنظران درباره خطر انحراف در مداحی‌ها

برگزاری مراسم عزاداری یکی از بهترین روش‌های زنده نگه داشتن دین اسلام و مکتب عاشوراست که در هر برهه زمانی می‌تواند به عنوان نمادی برای مبارزه با ظلم و ایستادگی در برابر بدی‌ها مطرح باشد اما آنچه در این میان از اهمیت بالایی برخوردار است مبحث مسیر انحرافاتی است که باید مبلغان و مداحان نسبت به آن آگاهی لازم را داشته باشند تا از اصل موضوع منحرف نشوند. این موضوع آنقدر حائز اهمیت است که حتی مقام معظم رهبری هم بارها در بیانات خود به موقعیت حساس مداحان به دلیل انتساب آنها به اهل بیت(ع) اشاره کرده و خطاهای احتمالی آنها را که موجب آسیب میشود را یادآور شده‌اند.

حضرت آیت‌الله خامنه‏ای با بیان اینکه « مداح‏ها بدانند چه می‌خوانند و چه می‌گویند. صداى خوش، آهنگ قشنگ، موقعیت ممتاز، تریبون خوب، اقبال فراوان؛ امروز هم که جوان ها بحمداللَّه جامعه و کشور ما را با صفاى دلِ خودشان مصفا کرده‏اند- این همه جوان در این کشور وجود دارد - همه متوجه شماست.»حتی به آهنگ و ریتم برخی مداحی‌ها نیز انتقاد داشته‌اند و در جایی اظهار کردهاند: «من شنیده‌‏ام در مواردى از آهنگ‏هاى نامناسب استفاده مى‏شود. مثلاً فلان خواننده‏ طاغوتى یا غیرطاغوتى شعر عشقىِ بی‌محتوایی را با آهنگى خوانده؛ حالا ما بیاییم در مجلس امام حسین(ع) و براى عشاق وی، آیات والاى معرفت را در این آهنگ بریزیم و بنا کنیم آن را خواندن؛ این خیلى بد است.»

http://media.hemayatonline.ir/Original/1394/07/25/IMG21133826.jpg

مدیحه‌ها و نواها به روز شود

در این باره «عباس عنقا» یکی از نغمه‌سرایان مذهبی پایتخت در گفت و گو با «حمایت» با تاکید براین که یکی از عوامل جذب جوانان تلفیق نواهای جدید و قدیم است اظهارکرد: این درست که نوحه‌های قدیم جوابگوی نیاز جوانان امروز ما نیست و باید مداحان ما تلفیقی از سنت و صنعت را برای جوانان امروز در نظر بگیرند اما این بدان معنا نیست که از اشعار و یا سوگواره‏های نامناسب استفاده شود.

وی ادامه داد: به نظر من ساختار مداحی باید سنتی ولی ظاهر آن صنعتی باشد زیرا نغمه‌ها به این واسطه جذاب تر میشود. ما برای جذب جوانان مجبور به تلفیق مداحی سنتی و جدید هستیم به عبارتی « روز نو آمد حرف نو بزن.»

تغییر لازمه مدیحه سرایی است

این شاعر آیینی همچنین یادآور شد : باید تغییرات بر روی نوحه‌ها توسط شخص متخصص انجام شده تا ماندگار شود؛ یعنی هر تغییر و هر نوایی را نمی‌توان نوای مطلوب نامید.

وی با بیان اینکه ما با نوآوری موافق هستیم تصریح کرد: برای ایجاد مداحی‌های ماندگار باید از ساختار سنتی با رویه و ظاهر جدید استفاده کرد.

این مداح اهل‌بیت (ع) در ادامه سخنانش در پاسخ به پرسشی مبنی بر دلایل عدم ماندگاری برخی نوحهها و مداحی‏ها هم خاطرنشان کرد: نوحههای ماندگار بر اساس «مقتل» ذکر می‌شود و در تفاوت روایت‌های مختلف از یک حادثه، روایت معروف و مصطلح باید بیان شود.

عنقا با بیان اینکه «ایام محرم بازتاب جهانی دارد و ایرانیها با مرثیههایی برای امام حسین (ع) شناخته شدهاند» هم اضافه کرد: زیرا این نوحهها نغمه و ملودی دارند و تاثیرگذار هستند. شعار ، نوحه و مداحی هرکدام اثرمنحصر به فرد خود را دارند و واقع باید بگویم که برگ برنده ای بسیارکارساز هستند؛ مثل شعار دادن در روزهای انقلاب که منجر به پیروزی شد.

وی ادامه داد: «نوحه» آهنگین است و جذاب؛ پس به دل می‌نشیند و اثر گذار و همه‌گیر است. حال اگر این نوحه منطبق بر روایت و اسناد باشد اثر گذاری صحیحی به دنبال خواهد داشت.

ضرورت استفاده از مطالب مستدل برای تهیه متون روضه

http://media.mehrnews.com/d/2015/05/08/3/1683862.jpg?ts=1445064985401

حجتالاسلام «محمد باقری بناب» عضو فراکسیون روحانیت مجلس نیز در گفت و گو با «خانه ملت» در خصوص نحوه مداحی و روضه خوانی از سوی مداحان در ایام عزاداری امام حسین(ع) گفت: مهم‌ترین نکته در این خصوص استفاده از مطالب مستدل و موثق برای تهیه متون روضه و مداحی است که شائبه ای را در خصوص ائمه اطهار(ع) از سوی مداح یا روضه خوان رقم نزند.

نماینده مردم بناب در مجلس به چگونگی ریتم و صوت مداحان نیز اشاره و تصریح کرد: مداحان باید به ریتم هایی که برای بیان مصائب ائمه(ع) انتخاب می‌کنند توجه داشته باشند و بدانند که عزاداری امام حسین(ع) با برگزاری مراسم موسیقی و شادی متفاوت است؛ چنانچه متأسفانه گاهی مداحان حتی از موسیقی‌های غربی برای تعیین ریتم عزاداری تقلید می کنند که این امر در امر عزاداری مذموم است.

شور حسینی منجر به انحراف مسیر عزاداریها نشود

حجتالاسلام «سید محمد سادات ابراهیمی» عضو دیگر فراکسیون روحانیت نیز در گفت و گو با این خبرگزاری عزاداری برای امام حسین(ع) و یاران ایشان را از برترین عبادات دانست و گفت: هرچه از تاریخ وقوع واقعه کربلا میگذرد شور عزاداریها نیز بیشتر می شود اما باید توجه داشت این شور منجر به انحراف مسیر عزاداریها نشود.

نماینده مردم شوشتر و گتوند تصریح کرد: از این رو مداحان باید توجه داشته باشند سبک‌هایی که در عزاداری ها به کار می برند همراه با موسیقی نباشد و مطالبی که عنوان می‌شود از تحریف به دور بوده و مستند تاریخی داشته باشد.

وی با تأکید بر اینکه برگزاری مراسم عزاداری باعث زنده نگه داشتن دین می‌شود، یادآور شد: خلوص نیت در منبرهای سخنرانی و مداحی از نکات مهمی است که باید مد نظر سخنرانان و مداحان قرار گیرد.

وی خاطرنشان کرد: اگر سخنرانی در روی منبر یا مداحی در مراسم عزاداری از مسیر خود منحرف شود در واقع اعتقادات مردم را منحرف می کند که از این رو باید روحانیون و متدینین دقت کنند.

روزان/افتتاح نمایشی در تجلیل از شهدای غواص با حضور جمشید مشایخی

روزان نیوز- نمایش «یک از ۱۷۵» با موضوع شهدای غواص با حضور جمشید مشایخی روی صحنه رفت.

نمایش «یک از ۱۷۵» با موضوع شهدای غواص با حضور هنرمندانی چون جمشید مشایخی، داود فتحعلی بیگی و... در تالار محراب به روی صحنه رفت.

http://static1.ilna.ir/thumbnail/VOy7k1mWVCuX/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA0zOV2brdrNdfKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdgRBp56gpRC388ZB_gYzlXER0AlR2tO6tGk4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyB7SBcNWAn1Ml3xeVOpt9jw,/33.jpg

نمایش «یک از ۱۷۵» به نویسندگی و کارگردانی حامد هوشیاری از ۲۳ مهرماه در تالار محراب روی صحنه رفت.

نمایش «یک از ۱۷۵» بر اساس داستان زندگی یکی از ۱۷۵ غواص شهید است که به نویسندگی و کارگردانی حامد هوشیاری به اجرا درآمده است. حامد هوشیاری در این اثر نمایشی با رویکردی متفاوت از منظر معنایی به شهیدان مظلوم غوّاص کربلای۴ پرداخته است.

در این نمایش که با بازی فرحناز منافی ظاهر و عزت الله رمضانی‌فر به صحنه می‌رود، رضا رویگری، شهره لرستانی و نسیم ادبی نیز به عنوان صداپیشگان گروه اجرایی نمایش «یک از ۱۷۵» را همراهی می‌کنند.

در اولین شب اجرای این نمایش هنرمندانی همچون جمشید مشایخی، داود فتحعلی بیگی، بهزاد رحیم خانی، مهدی می‌امی، محمدرضا خاکی، آرش معیریان، کیانوش گرامی به همراه نمایندگان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرهای سمنان، دامغان، گرمسار و شاهرود، نمایندگان بنیاد شاهد، وزارت نفت و آموزش و پروورش استان تهران از این نمایش دیدن کردند.

نمایش «یک از ۱۷۵» با موضوع شهدای غواص تا ۸ آبان ماه از ساعت ۱۸ در سالن کوچک تالار محراب، واقع در تقاطع خیابان ولیعصر (عج) وخیابان امام خمینی به صحنه می‌رود.

روزان/الهام چرخنده: میتوانستم جای گوگوش باشم!

روزان نیوز- الهام چرخنده این روزها چهره خبرساز سینمای ایران است.

چرخنده اخیرا در دانشگاه آزاد تبریز ادعا کرده که یک شبکه فارسی زبان ماهواره ای به او پیشنهادی ۶ میلیاردی برای بازی در نقش یک مانکن را داده و او نپذیرفته است.

الهام چرخنده در اغلب گفتگوهای اخیرش ماجراها و اتفاقاتی را طرح می کند. وی اخیرا در دانشگاه آزاد تبریز ادعا کرده که یک شبکه فارسی زبان ماهواره ای به او پیشنهادی ۶ میلیاردی برای بازی در نقش یک مانکن را داده و او نپذیرفته است.

http://rouzegar.com/wp-content/uploads/2015/01/elham_charkhandeh_Rouzegar.com_11.jpg

مجموعه تلویزیونی "آوای باران” از جمله سریال های سالیان اخیر تلویزیون بوده است که اقبال مخاطبان را موجب شده است. یکی از خبرسازترین بازیگران این سریال الهام چرخنده بازیگر کاراکتر "زیور” بوده است.

چرخنده در اغلب گفتگوهای اخیرش ماجراها و اتفاقاتی را طرح می کند. وی اخیرا در دانشگاه آزاد تبریز ادعا کرده که یک شبکه فارسی زبان ماهواره ای به او پیشنهادی ۶ میلیاردی برای بازی در نقش یک مانکن را داده و او نپذیرفته است.

این خانم (گلشیفته) آن قدر کوچک است که اسمش یادم نیست.

الهام چرخنده درباره پیشنهادات خارجی اش به هنگام زندگی در خارج از ایران گفت: سینمای بالیوود در آن مقطع سراغ من آمد اصولا هم بانوی سینماگر ایرانی این چیزی که این خانمی که از بس کوچک است؛ اسمش هم یادم نیست و جدیدا در اروپا لباس های نامرئی می پوشد و عکسش روی جلد مجلات می رود و در فیلم افغانی هم لخت شده است؛ نیست.

پیشنهاد شش میلیاردی شبکه های ماهواره ای

وی ادامه داد: پنج شش سال پیش شبکه های ماهواره ای فارسی زبان مختلفی هم سراغ من آمدند و پیشنهاد حضور به عنوان نقش اول سریالی که مضمونش مربوط به یک خانم مانکن و چند نفر مرد عاشق و شیفته او بود را دادند و گفتند ۵-۶ میلیارد به تو می دهیم و بدون شک هر بازیگر دیگری بود؛ قبول می کرد.

می توانستم جای گوگوش را بگیرم

چرخنده افزود: موقعیتی که من داشتم و می توانستم در بهترین سالن های خارج از کشور کنسرت بگذارم و بروم جای کسانی چون گوگوش بنشینم را نپذیرفتم.

این بازیگر خاطرنشان ساخت: موقعیتی بود که خیلی راحت وطن، شرف، باور و همه چیز خود را می توانستم بفروشم اما من به محض اینکه گفته می شد می توانم در ایران کار کنم دست دو فرزندم را گرفتم و برگشتم و همین برگشتن مایه اختلاف در زندگی مشترک من شد.

شرق/اولین دوره جایزه معماری آسیا برگزار شد

٦ جایزه از ٧ جایزه به ایرانی‌ها رسید

شرق: معماران ایرانی از ترکیه دست پر برگشتند؛ شش جايزه از هفت گروه رقابتی اولین دوره جایزه معماری از آن ایرانیان شد.

جایزه معماری آسیا جمعه، ٢٤ مهر (١٦ اکتبر) در دانشکده معماری دانشگاه ITU در استانبول با حضور صدها شرکت‌کننده که از کشورهای مختلف آمده بودند، برگزار شد. در این مراسم داورانی همچون رومی خوسلا از هند، سونگ سانگ از کره‌جنوبی، بهرام شیردل از ایران، یاووز سلیم‌سپین و سینان مرت از ترکیه و احمد زهادی برگزار‌کننده و صاحب مجله بین‌المللی A٢ در هفت شاخه ساختمانی مسکونی، تجاری، عمومی، بازسازی، شهری، معماری داخلی و پروژه‌های آینده جوایزی را به معماران آسیایی دادند که شش جایزه به معماران ایرانی تعلق گرفت. در هر گروه مدال‌های طلا، نقره و برنز همراه با تندیس جایزه و نشان افتخار به برندگان تقدیم شد.

http://www.7sarzamin.ir/wp-content/uploads/2015/09/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A2%D8%B3%DB%8C%D8%A7-800x415.jpg

احمد زهادی، تنها داور ایرانی شرکت‌کننده و از برگزارکنندگان این جایزه که سردبیری مجله معماری و ساختمان را در کارنامه خود دارد، درباره تفاوت این جایزه با دیگر جایزه‌هایی که تاکنون در حوزه معماری در آسیا برگزار شده است، توضیح داد: «جنس این جایزه تفاوت دارد. خود معماری از ما درخواست می‌کند وقتی پروژه‌ای تولید می‌شود، به شرایط فرهنگی، بومی و اقتصادی جایی که قرار است استقرار پیدا کند، توجه کنیم. یک موقعی پارامترها برای این شرایط در نظر گرفته نمی‌شوند و صرفا فرمی زیبا تولید می‌کنند که حتی ممکن است این زیبایی متناسب با فرهنگ ما و کانسپتی که در آن قرار می‌گیرند، نباشد. ما در جایزه معماری آسیا نمی‌خواهیم به خانه بروجردی‌ها و خانه‌های قدیمی برگردیم، اما ایده‌ها باید متناسب با فرهنگ ما باشد».

او درباره وجه تمایز این جایزه و اهمیت برگزاری آن گفت: «سال‌هاست که ما به‌دلیل تحریم‌های سیاسی و دلایل دیگر، از روابط بین‌الملل محروم بوده‌ایم. در کشور ما استعدادهای زیادی وجود دارد که به سختی توانستند در صحنه‌های بین‌المللی حضور داشته باشند. این جایزه می‌تواند فرصت مناسبی باشد تا ایران نیز در کنار سایر کشورهای آسیا در سطح بین‌الملل زمینه‌های فکری خود را نشان دهد. ما الان تعداد زیادی پروژه از کشورهای چین، ژاپن، سنگاپور، ترکیه و ایران دریافت کرده‌ایم و تازه در ابتدای دریافت پروژه‌ها هستیم. بسیاری از کشورهای آسیایی در این جایزه حضور دارند و این فرصت خوبی است برای معماران ایران تا نوآوری‌ها و خلاقیت‌های هنری خود را در این عرصه در کنار معماران سرشناس دیگر کشورها نمایش دهند».

زهادی، همچنین در مراسم اهدای جوایز، دیدگاه‌های جایزه معماری آسیا را معماری و مردم، اهمیت محیط و اصالت با درنظرگرفتن ایده‌های نوین عنوان کرد.

جایزه معماری آسیا برای اولین‌ دوره است که برگزار می‌شود و شرکت‌کنندگانی از ١٩ کشور آسیایی در آن حضور داشتند. در کل ٢١ مدال در این مراسم به برندگان تقدیم شد که شش مدال شامل دو طلا، دو نقره و دو برنز همراه با تقدیر از شش پروژه به معماران ایرانی تعلق گرفت.

اما ایران به‌غیر از برندگانش، نماینده دیگری نیز در این مراسم داشت. بهرام شیردل، معمار شناخته‌شده ایرانی نیز در بخشی از برنامه سخنرانی کرد. او از اهمیت قاره آسیا، اصالت آن و نقش معماری سخن گفت و این جریان را بسیار تأثیر‌گذار تلقی کرد. شیردل گفت سال آینده نیز در کنار برگزارکننده و در جریان جایزه قرار خواهد گرفت. پس از او، رومی خوسلا، از اعضای هیأت داوران و معمار هندی هم از روند داوری سخن گفت و مراحل داوری را توضیح داد.

در ادامه حدود ٥٠٠ پروژه از پروژه‌های این مسابقه در یک ویدئو برای حاضران نمایش داده شد. ضمن اینکه فیلم کوتاهی از مراسم داوری به نمایش درآمد. سپس هدایا به برندگان و تقدیر‌شدگان داده شد.

محسن مرتضایی‌فر، سرکنسول‌گری ایران در استانبول نیز از حاضران این مراسم بود که برگزار‌کننده مسابقه از او نیز برای حضور و اهدای جوایز به ایرانیان دعوت کرد.

در گروه طرح‌های اجرانشده، رتبه اول به‌صورت مشترک به بهمن مهربانی، محسن تاج‌الدین و پگاه الهیان رسید. در گروه معماری داخلی رتبه نخست را هومن بالازاده دریافت کرد. بالازاده پیش از این برای طراحی داخلی کافه «اسپریس» مسابقه معماری (A+ (architizer awards را از آن خود کرده بود. او در طول سال‌های فعالیتش، حدود ٣٨ پروژه در ایران و سایر کشورها طراحی و اجرا کرده و مدرس دانشگاه آزاد دوبی نیز بوده است. بالازاده رتبه دوم جایزه معمار برای پروژه کارخانه ریسندگی و بافندگی احسان‌پود در سال ١٣٨٦، لوح تقدیر جایزه معمار برای پروژه اداری- تجاری شاه‌کرم در سال ١٣٨٦، رتبه اول مسابقه معماری داخلی مجله معماری برای طراحی نما در سال ١٣٨٨، رتبه سوم مسابقه معماری داخلی مجله معماری و ساختمان برای طراحی نمایشگاه آلتون‌کورت در سال ١٣٨٨، رتبه اول مسابقه معماری داخلی و طرح منتخب در مسابقه بین‌المللی داخلی WAF در بارسلون و برای طراحی داخلی کافی‌شاپ ولنجک در سال ١٣٨٩ و رتبه دوم مسابقه معماری مجله معمار برای طراحی ساختمان کارخانه پرشین را در سال ١٣٩١ در کارنامه‌اش دارد.

در گروه بازسازی، علی سوداگران و نازنین کازرونیان رتبه دوم و در گروه معماری داخلی آرش حیدریان و فهیمه منتصری هم رتبه دوم این جایزه را از آن خود کردند. در گروه معماری داخلی و بازسازی ایمان شفیعی و بهزاد منش‌گر رتبه سوم را کسب کردند.

http://uia.ir/Files/News/9329.jpg

همچنین تقدیر‌شدگان ایرانی مسابقه معماری آسیا، لیلا عراقیان، رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونف، رضا نجفیان، حمید میرمیران، شیوا آقابابایی، مهدی کامپوزیا و هلنا قنبری بودند.

جایزه سالانه معماری آسیا با همکاری بدنه‌های دانشگاهی، فرهنگی و حرفه‌ای معتبر آسیایی به بازشناسی و معرفی دستاوردهای قاره‌ آسیا در حوزه‌ نظری و عملی معماری و شهرسازی پرداخته است.

نخستین دوره‌ جایزه AAA٢، با همکاری دانشگاه فنی استامبول، ITU و پشتیبانی فرهنگی نهادهای معتبری مانند کمیسیون ملی یونسکو، سازمان میراث فرهنگی، صنایع ‌دستی و گردشگری ایران، دانشگاه Bilgi استامبول و Total Design Gallery, Dubai برگزار شده است.

این دوره بر چگونگی پاسخ‌گویی معماران، شهرسازان، طراحان منظر و... به چالش‌های معاصر در حوزه معماری و شهرسازی در آسیا تمرکز داشته و موضوع آن «ظهور معماری معاصر در آسیا» تعریف شده است.

بنا به گفته برگزارکننده این جایزه، از گذشته تاکنون شرایط جغرافیایی، باورها و درک اجتماعی، تاریخ و گروه‌های نژادی، بخش حائزاهمیت در تقسیم‌بندی هویت فرهنگی بوده و هست. در معماری هر مملکتی تصویری از هویت فرهنگی آن ملت مستتر است یا به عبارت دیگر، همواره و در طول قرن‌ها، معماری یکی از عناصر مهم و تعریف‌کننده تمدن ملت‌ها بوده. در کنار همه ارزش‌های ملی، معمارانی نیز در این شهر زندگی می‌کنند که اگر کارفرمایان به ایشان مراجعه کنند و برای مثال درخواست کنند رشته‌کوه‌های البرز را تبدیل به پارکینگ‌های طبقاتی کنند، دور از ذهن نیست این طراحی انجام و اجرائی شود. ایران یکی از کشورهای مهم آسیایی با تاریخ بیش از سه ‌هزار سال معماری مدون در دنیا شناخته شده است و امروز بیش از ١٧ اثر و بنای هنری ثبت‌شده از طرف سازمان جهانی یونسکو دارد. طیفی از معماران همیشه سعی بر این داشته‌اند با الهام از شرایط گذشته، معماری امروز را ارتقا دهند و به یک موفقیت اگرچه ناچیز دست پیدا کنند و طیف دیگر تحت‌تأثیر غرب، دچار دوگانگی و از جریان اصلی خارج شده‌اند و بدون درنظرگرفتن شرایط بومی، اقلیمی و اجتماعی کار می‌کنند و حتی از حمایت دولت هم برخوردارند. این شرایط بر بسیاری از کشورهای دیگر آسیایی نیز حاکم شده است و آنها نیز دچار این دوگانگی هستند. جایزه معماری آسیا سعی دارد نگاه ویژه‌ای به طیف نخست داشته باشد و جریان معماری معاصر آسیا را با ریشه‌های فرهنگی و اقلیمی پیوند بزند.

فرهیختگان/گفت‌وگو با «آنیما احتیاط» نمایشگاه‌گردان لایه اول پروژه «هنر، ضد داعش»

کوشش بیهوده به از خفتگی

لایه اول پروژه «هنر، ضد داعش» از 10 تا 19 مهر در نگارخانه آرته برگزار شد. آنیما احتیاط، هنرمندی چند‌رسانه‌ای است که نمایشگاه‌گردانی لایه اول این پروژه را برعهده داشت. به این بهانه با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

***

در ابتدا کمی درباره بازبودن پروژه «هنر، ضد‌داعش» توضیح دهید. اساسا چه لزومی وجود دارد که یک پروژه به اصطلاح بازتعریف شود؟

باز بودن به معنای این است که پروژه یک کیوریتور یا یک مالک ندارد. هر فردی در هر نقطه از دنیا می‌تواند با عنوان «هنر، ضد‌داعش» لایه‌ای تعریف کند و فعالیتی هنری انجام دهد و برای این کار لازم نیست از کسی اجازه بگیرد. من ایده‌های «هنر، ضد‌داعش»، «هنر، ضد‌تروریست» و «جهان هنر در موصل» را در فضای هنری گروه «رای نیک» و به‌عنوان یکی از اعضای این گروه طرح کردم، ولی نه من و نه گروه رای نیک، سردمدار یا لیدر این پروژه‌ها نیستیم. اما ضرورت باز بودن این پروژه‌ها، از طرفی به وضعیتی در هنر بازمی‌گردد که آن را «مدولیشن آرت» نام‌گذاری کرده‌ام. به خاطر همین هم ما از عنوان «بخش» یا «قسمت» استفاده نمی‌کنیم و به جای آن «لایه» می‌گوییم. «بخش» متعلق به ساختار است؛ اما «لایه» در ساحت «سیال» ظهور می‌یابد. از طرف دیگر، پشمینه‌پوشان تندخوی داعش، آنقدر حریصانه خشونت و ویرانی را مصرف می‌کنند که باید حتی کوچک‌ترین حرکت هنری ضد‌داعش را غنیمت شمرد.

http://www.honaronline.ir/Image/News/2015/9/62065_635789706699915335_m.JPG

آیا این خطر وجود ندارد که لایه‌های بعد هنرمندانی فعالیت‌هایی را انجام دهند که از نظر نگرش یا نوع فعالیت به اعتبار و زحمات افرادی که تاکنون به این پروژه یاری رسانده‌اند، لطمه‌ای وارد کند؟

احتمال هر خطری در هر لحظه وجود دارد. فقط مردگانند که از خطرهای احتمالی ‌دورند؛ اما اعتبار کسی صدمه‌ای نخواهد دید، چون هر کس که پذیرفته است در این پروژه مشارکت داشته باشد اولا باز بودن پروژه را هم پذیرفته است و ثانیا حمایت و اعتبار خود را صرف لایه‌ای کرده است، با هنرمندان و نمایشگاه‌گردان آن لایه. پس هیچ‌اعتباری در اثر فعالیت دیگران با هر نوع نگرش و بیان، صدمه نخواهد دید، چون مسئولیت هر لایه با نمایشگاه‌گردان و هنرمندان آن لایه است.

اما این مساله پروژه را پیچیده می‌کند.

این‌گونه در نظر بگیرید که پروژه اساسا در ذات خود تک‌صدا نیست؛ چراکه هرگونه تک‌صدایی منجر به حذف و خشونت می‌شود. پس نمی‌توان بر اساس ضد‌خشونت پروژه‌ای را طرح کرد که خود خشونت‌گرا است.

این ایده از چه زمانی مطرح شد و چگونه شکل گرفت؟

این ایده نخست اسفند سال ۱۳۹۳ شکل گرفت. ایده را با گروه هنری رای نیک در میان گذاشتم. این پروژه در گروه رای نیک، از اردیبهشت ۹۴ به‌صورت عملی شروع شد. اولین کاری که صورت گرفت این بود که بیانیه‌ای نوشتیم که در آن به ماهیت پیچیده داعش اشاره شده بود و اینکه داعش با «انسان» مخالف است.

بعد‌ها البته بیانیه دیگری نوشته شد که محورهای پنج‌گانه در آن مشخص شد. در ابتدا به اجراهای خیابانی فکر می‌کردیم. در این ارتباط یک گرافیتی از امین شاه‌مرادی در تهران و مسکو شکل گرفت. باقی اجراها بنا به دلایلی هرکدام به تعویق افتاد. اما از شهریور ۹۴، روال اجراهای لایه اول به‌صورت مشخص‌تر برنامه‌ریزی شد.

قبلا با رویکرد ضد‌داعش توسط گروه‌ها یا هنرمندان دیگر فعالیتی انجام نشده است؟

قطعا انجام شده است. مثلا هوشیار انصاری‌فر مقاله‌ای با عنوان «ما نمی‌خواستیم اما هست: درباره داعش و چند دشمن دیگر» در شماره دوم مجله «تصویرنامه» منتشر کرده، یا تئاتری را شعله محمدی در ضدیت با داعش اجرا کرده است. حتما وقایع دیگری هم اتفاق افتاده که متاسفانه ممکن است ما از آن بی‌اطلاع باشیم. این معضل بی‌اطلاعی از فعالیت دیگران یک مشکل بنیادین است. ایده ایجاد تقویم برای رویداد‌ها را رضا طالب‌زاده طرح و در کمترین زمان ممکن آن را اجرایی کرد که این حرکت را به‌عنوان زیربنایی موثر علیه فراموشی نباید از نظر دور داشت. سایتی هم با عنوان www. artagainstdaesh. com راه‌اندازی شده است که د‌ر آن تمامی رویداد‌ها در ارتباط با هنر، ضد‌داعش» ثبت می‌شود. این امر با مشارکت هنرمندان میسر خواهد شد.

حتی به نظرم این پیشنهاد می‌تواند الگویی موثر در ارتباط با دیگر رویدادها و ایجاد تقویمی برای رویداد‌های مشابه هنری نیز باشد. اما در مورد «هنر، ضد‌داعش» توجه داشته باشید که گروه رای‌نیک مسئولیت هیچ اجرایی را که خود در آن دخیل نباشد، برعهده ندارد. فقط ثبت وقایع را به‌منظور ایجاد زمینه‌ای نسبی برای خودآگاهی تاریخی در ارتباط با این رویداد‌ها داوطلبانه پذیرفته است. این سایت به‌منظور مقابله با فراموشی و ایجاد بستری تاریخی، حداقل برای خود هنرمندان ایجاد شده است.

تاکنون بزرگ‌ترین مانع بر سر راه این پروژه چه بوده است؟

فقدان سرمایه‌گذار و ترس. این پروژه تا امروز هیچ حامی مالی‌ای نداشته است.

و ترس؟

تعدادی از هنرمندان نام‌آور از مشارکت در این پروژه سر باز زدند، چون از داعش می‌ترسیدند.

واکنش جامعه روشنفکری در قبال این پروژه چگونه بوده است؟

http://www.honaronline.ir/Media/Image/Gallery/2720/635495698255480604.jpg

شما از جامعه‌ای حرف می‌زنید که از نظر من به‌صورت زنده وجود ندارد؛ داعش خشونت را مصرف می‌کند، جامعه روشنفکری تئوری را. در این سال‌ها، به اصطلاح «روشنفکران ایرانی» معرف چه تئوری یا فکر جدیدی به جهان بوده‌اند؟ جز این است که فقط نام بودریار و دریدا و لاکان و ژیژک را مثل یک معتاد مصرف کرده و نه بانی نسبتی انضمامی، بلکه مروج نسبتی سرشار از روابط پراکنده انتزاعی و سلبی درباره مسائل پیرامون خود بوده‌اند؟ چنین جامعه‌ای واقعا از نظر شما به‌صورت حیات‌مند وجود دارد؟ البته برای جلوگیری از سوءتفاهم باید بگویم مراد من از روشنفکران، هنرمندان نیستند، بلکه افرادی را روشنفکر می‌نامم که لزوما باید «فکر و نظریه» تولید کنند. بدون تولید فکر، هیچ‌زمینه انتقادی‌ای نیز وجود نخواهد داشت یا اگر وجود داشته باشد، وصله‌پینه‌ای بیش نیست.

آیا برای بین‌المللی کردن این پروژه تلاش کرده‌اید؟

بله. آقای مهدی نادری در این زمینه در حال فعالیت هستند. ایشان از طرفی حامی معنوی پروژه بوده‌اند و از طرف دیگر حوزه خشونت و جنگ و تلاش برای نزدیک‌کردن مردمان خاورمیانه و ایجاد صلح یکی از دغدغه‌های بنیادین ایشان است. فیلم «در میان دیوار‌های شهر» ایشان که در گالری آرته برای اولین بار نمایش داده شد، حامل همین نکته بود.

از روند پروژه و چگونگی اجراها و نوع استقبال مخاطبان بگویید.

اجراهای لایه اول با استقبال خوب مخاطبان رو‌به‌رو شد؛ البته نه به این معنی که در تمام اجراها جمعیت زیادی از مخاطبان مشارکت داشتند. در برخی از اجراها ظرفیت تکمیل می‌شد و در برخی دیگر مشارکت به حداقل می‌رسید. مثلا در اجرای فاطیما طاهری که خواسته بود مخاطبان با کودکان خود به گالری بیایند، فقط یک کودک با خانواده‌اش آمده بود. آشنایی‌زدایی از حضور مخاطب شاید یکی از دلایل مشارکت کم در این پرفورمنس آرت بود. پرفورمنس آرتی که بسیار موفق و تاثیرگذار طراحی شده بود، اما حضور مخاطبان در کمترین حد ممکن بود.

شما به‌عنوان نمایشگاه‌گردان تا چه میزان در روند شکل‌گیری ایده دخالت داشته‌اید؟

ایده‌ها همه برای خود هنرمندان بود و هر کجا لازم بود در یک تعامل، ایده‌ها را به اجرا تبدیل می‌کردیم.

چه برای گفتن به مخاطبانی که ایده و پروژه شما را شعاری می‌دانند و بیهوده تلقی می‌کنند، دارید؟

«شعار بیهوده» حرف خیلی کلی‌ای است. ما با هنر سروکار داریم نه با شعار. اصلا به فرض هم که هدف ما شعار دادن باشد؛ کوشش بیهوده به از خفتگی. داعش در حال کشتار و تهدید و تخریب است.

بنابراین حداقل کاری که انجام شده این است که در فضای هنری، کمی توجه‌ها به این مساله معطوف شده است که عده‌ای در موضع‌گیری نسبت به داعش، کار هنری یا کار شعاری(!) انجام می‌دهند.

فرهیختگان/گفت و گو با بهزاد عبدی آهنگساز اپرای عاشورا

اپرای ملی با کنسرت بازیگرانش

بعد از سال‌ها شاهد اجرای موسیقی وزینی با مناسبت عاشورا در ایام ماه محرم هستیم؛ اتفاقی که پارسال علی‏رغم تمرین موزیسین‏ها امکان برگزاری نیافت. امسال اولین سالی است که اپرای عاشورا با آهنگسازی بهزاد عبدی، به‌واسطه رهبر ارکستر با درایتی چون علی رهبری ممکن می‏شود. وقتی با بهزاد عبدی تماس می‏گیرم در دفتر مسعود کیمیایی، کارگردان سینما است و قرارمان می‏افتد به روز بعد که به علت وقت شناسی‌ای که از این آهنگساز سراغ دارم حتم دارم مصاحبه صورت می‏گیرد و البته گرفت. با آهنگساز اپرای عاشورا که این روزها اپرایش در تالار وحدت با ارکستر سمفونیک تهران و گروه کر درحال اجراست روایت ساخته شدن این اپرا را در برخوردی موسیقایی جویا شده‏ایم.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/11/19/13911119025555309_PhotoL.jpg

***

پارتیتوری که برای اجرای امثال دارید، همان پارتیتوری است که پارسال می‌خواستید اجرا کنید یا تغییراتی در آن داده‌اید؟

پارتیتور همان است که می‌خواستیم پارسال اجرا کنیم. مانند اینکه پارتیتوری از قطعه بتهوون را هر وقت ارکستری بخواهد اجرا کند همان است و چیزی در قطعه تغییر نمی‌کند و تنظیم و نت‌ها که عوض نمی‌شود.

گاهی برخی آهنگسازان اعلام می‌کنند که در تنظیم قطعه تغییراتی داده‌اند و اثر را مجددا برای ارکستر بزرگ تنظیم کرده‌اند.

منظور از تنظیم چیست؟

به این معنی که در سازبندی و آرایش سازهای ارکستر و خط نت‌های نوشته شده برای گروه سازها و تکنوازها تغییراتی بر اساس امکانات موجود ایجاد شود یا ارنجمان آنها تغییر کند.

ارنجمان سازهای من در پارتیتور آمده است و تغییری برای این اجرا نداشته و در هیچ‌کجای دنیا رهبر ارکستر نیز در ارنجمان سازها دست نمی‌برد و قطعه نوشته شده را با همان ترکیب سازها اجرا می‌کند و چنین حقی ندارد که در ارکستراسیون اثر تغییری بدهد. ممکن است در شرایطی که یک اثر به صورت ملودی موجود باشد و پارتیتوری نداشته باشد یا پارتیتور ناقص و ارنجمنت درستی از آن موجود نباشد، رهبر ارکستر خود اقدام به نوشتن پارتیتور براى ملودی و ارکستراسیون آن را اصلاح کند. اما در اینجا ما با یک اپرا طرف هستیم که مانند یک سمفونی با هارمونی و ارکستراسیون خودش تعریف می‌شود و تغییر در پارتیتور آن نشدنی است.

نوشتن اپرای عاشورا چقدر با نوشتن اپرای کلاسیک و اجرای آن متفاوت است؟

این اپرا قرار است به صورت کنسرتانت اجرا شود؛ یعنی بازیگران تنها نقش‌هایشان را کنسرت می‌دهند و می‌خوانند و آن را بازی نمی‌کنند. اما اگر سوال‌تان این است که این اپرا چقدر با اپراى کلاسیک تفاوت دارد، باید بگویم که این اپرای ملی ایران است.

منظورم از تفاوت با اپرای کلاسیک در نحوه نوشتن اپراست. این اپرای عاشورا همان اپرایی است که به صورت عروسکی اجرا شده است. در اپرای کلاسیک می‌دانیم آهنگساز است که تمام آوازها را با نت می‌نویسد تا خوانندگان آن را بخوانند. اما در اینجا آقای غریب‌پور کارگردان و نویسنده لیبرتوی اپرا برای بخش آواز خوانندگان دخیل بوده‌اند.

در تمام دنیا آواز خوانندگان اپرا توسط آهنگساز به نت نوشته می‌شود و مشخص می‌کند که چه نوع صدایی باید این نقش را بخواند. در اپرا همیشه این‌گونه است و کلاسیک و غیرکلاسیک ندارد. در اپرای عاشورا هم این‌گونه بود و تمام آواز خوانندگان را من آهنگساز نوشته‌ام و آقای غریب‌پور تنها نویسنده لیبرتو یا متن نمایش اپرا بوده‌اند. در تمام دنیا این گونه است که اغلب لیبرتو را کسی می‌نویسد و آهنگساز روی آن اپرایی می‌سازد. مثلا اپرای فاوست را گونو و لیبرتوی آن را فرد دیگری نوشته است. لیبرتو مانند نمایشنامه است و دستی در موسیقی نمی‌برد. در همه دنیا این‌گونه است که کسی لیبرتو را می‌نویسد و به آهنگساز مراجعه می‌کند تا برای آن اپرا بنویسد. البته گاهی شاید آهنگساز خودش هم لیبرتو بنویسد مثل واگنر.

همین را می‌خواهم بپرسم که چطور است در دنیا می‌گویند اپرای واگنر اما در ایران می‌گویند اپرای عروسکی آقای غریب‌پور و به نام آهنگساز، اثر را نمی‌شناسند.

مباحث با هم اشتباه و خلط نشود. اپرای کلاسیک، اپرایی است که ممکن است به شیوه بلکانتو یا شیوه واگنری یا شیوه روسی یا شیوه‌های مختلف دیگر اجرا شود. این مساله ربطی به این قضیه ندارد که چه کسی آن را می‌نویسد. لیبرتو ممکن است اثر شیللر باشد یا ووتسک اثر متن برای کسی دیگر باشد یا کسی مثل واگنر که خودش شاعر بود متن و لیبرتو کارش را خودش می‌نوشت. متن چیز خاصی را تعیین نمی‌کند و اینکه بگوییم اپرای کلاسیک چنین تعریفی دارد، اصلا نداریم.

http://cinemapress.ir/old/larg_pic/19-9-1390/IMAGE634591161684008750.jpg?ts=

با توجه به آهنگسازی، آیا شما به خواننده گفتید که در کدام دستگاه بداهه بخواند؟

بله، البته این به‌آن معنی نیست که همه بخش‌ها بداهه باشد، چراکه حتی در بداهه نیز گفته‌ام که به‌طور مثال در این شعر اینجا بروید در بیات راجع به آواز بخوانید یعنی این‌گونه نبود که هر چه خودشان می‌خواهند بخوانند. اینها همه موجود است.

آقای غریب‌پور یک لیبرتوی درخشان نوشته‌اند و بقیه کار آهنگسازی است که خواننده و نویسنده متن دیگر وظیفه‌ای در آن ندارند که تعیین کنند چه باشد یا چه نباشد. نت آوازهای این اپرا موجود است و نشان می‌دهد که از قبل آنها را نوشته‌ام.

به علت اینکه در اینجا اشتباهاتی یا تصوراتی غلط شیوع پیدا کرده است، می‌خواستم این مساله را دقیق بفرمایید.

بله، این اشتباهی است که بسیار رایج شده و حتی بر برخی بزرگان ما امر مشتبه شده است. این آهنگساز است که متن را با موسیقی دراماتورژى می‌کند.

یعنی آقای غریب‌پور که آن لیبرتوی درخشان را نوشته‌اند تا روز ضبط در استودیو نمی‌دانستند آوازها و موسیقی این اپرا چگونه است. حتی از من مدام می‌پرسیدند که آیا موسیقی خوب شده یا نه؟ که من اطمینان می‌دادم بله خیال‌تان راحت باشد. یعنی اصلا تا قبل ضبط از موسیقی اطلاعی نداشتند و در جریان نبودند.

یعنی شما برای جای صدای خواننده‌ای چون مهدی امامی یا محمد معتمدی و همایون شجریان که در چه گوشه‌ای بخواند، نت نوشته‌اید.

پارتیتور اثر اگر صدسال دیگر هم بخواهد اجرا شود هر خواننده‌ای هم بیاید همین‌گونه می‌خواند؛ حالا با دو تحریر کم و زیادتر که چون موسیقی ایرانی است. اما اگر به شیوه کلاسیک اجرا شود که همان اپرای دون ژوئن، فلوت سحرآمیز و جانی اسکیکی و... الان دویست سال است که به یک شکل اجرا می‌شود.

یعنی خواننده‌ها نیز از روی نت آوازها را خوانده‌اند.

طبیعتا باید از روی نت بخوانند. نتی که من برایشان خواندم اجرا کردند، چراکه نت نمى‌دانستند و من الگو خواندم و آنها همان را الگو‌برداری و اجرا کرده‌اند و در جای صدای من خواندند.

یعنی اگر به استودیوی پاپ که محل ضبط اپراها بود تشریف ببرید تمام اپرا از ابتدا تا انتها با صدای من موجود است که ضبط کرده‌ایم و خواننده‌ها عین همان را خواندند، تنها یک قسمت نوا بود که دوست داشتم -که همانند ساز و آواز بود ـ خودشان بخوانند ولی مایه و دستگاه را مشخص کرده بودم.

شما با کدام عنصر موجود در لیبرتو در ابتدا ارتباط برقرار کردید تا موسیقی را بسازید؟ با متن و اشعار یا صحنه‌هایی که در آن نمایش اتفاق می‌افتاد یا چیزهایی دیگر؟

مشخصا در ابتدا متن، چراکه متن خیلی قوی است و چون قرار بود آقای غریب‌پور کار را کارگردانی کنند اتفاقات صحنه‌ای را هم نوشته بودند. اما ممکن است گاهی کارگردانی تماما این اتفاقات صحنه‌ای را به هم بریزد؛ مثلا هملتی کار کند که در کارخانه دارد اتفاق می‌افتد و به شیوه‌های کارگردانی مربوط می‌شود. این صحنه به من ایده می‌دهد اما برای آن صحنه نمی‌نویسم، چراکه شاید تغییر کند. به هر حال صحنه نوشته شده تنها به من ایده می‌دهد و در درک متن و حال‌وهوایی که کارگردان می‌خواهد، کمک می‌کند. در اینجا آقای غریب‌پور کارگردان بودند و به درک صحنه کمک کردند، اما اگر آهنگساز متن را از اشعار و نوشته‌های قدیمی انتخاب کند دیگر صحنه‌ها را آهنگساز خودش بر اساس متن می‌سازد و بهتر بگویم دراماتورژى می‌کند. یعنی متن به ما نمی‌گوید که اینجا تیمپانی بزن آنجا طبل بزن و... بلکه این آهنگساز است که صحنه را موسیقایی می‌سازد که در لیبرتو چنین چیزهایی نداریم.

برای اولین بار که به شما پیشنهاد شد این اپرا را بسازید، چقدر روی آن وقت گذاشتید؟

من بیشتر زمانم صرف تحقیق روی تعزیه گذشت و بعد از تحقیق دیگر تکلیفم مشخص بود و آهنگسازی هم به سلیقه آهنگساز بر می‌گردد که برایم چیزی در حدود چهار،پنج ماه زمان برد.

اپرای عاشورا اولین اپرای شما بود که نوشتید.و برخی آن را در مقایسه با اپرای مولوی بیشتر نمایشی می‌دانند.

خاصیت اپرای دراماتیک همین است که نمایش محورتر است اما اپرای عاشورا بهتر از سایر اپراهاست، چراکه موسیقی آن بیشتر از اپرای مولوی است و موسیقی قوی‌تری از اپراهای دیگر دارد. مولوی حالش خوب است.

چطور؟

موسیقی و ارکستراسیون قوی‌تری دارد. اپرای حافظ از مولوی هم قوی‌تر است. آقای غریب‌پور بزرگ‌ترین خدمت را کردند که خواستند اپرای ایرانی را به اجرا در بیاورند و حضورشان مغتنم بود. اکنون همکاری اعضای ارکستر سمفونیک تهران بسیار خوب است و آقای حیدریان رهبر فوق‌العاده‌ای هستند. امیدوارم اجرای خوبی به مردم تقدیم کنیم، چراکه به علت وجود آقای رهبری نظم ارکستر بسیار خوب و صدادهی ارکستر فوق‌العاده است.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1394/05/17/13940517012959929_PhotoL.jpg

شما از کسانی هستید که پای ایرانیان را به ضبط‌های خارج از کشور گشودید و در این سال‌ها ارکستر ناسیونال اوکراین، شهری که شما در آن ساکنید، بیشترین ضبط آثار موزیسین‌های ایرانی را دیده است. آیا تصمیم دارید دیگر با ارکستر سمفونیک فعلی تهران به مدیریت آقای رهبری، ضبط‌های خود را در ایران انجام دهید؟

چراکه نه، البته هر کسی هر جایی دلش بخواهد کارش را ضبط می‏کند؛ مثلا خود من شیوه ضبط آنجا را می‌پسندم و بسیار مایلم که در ارکستری با لحن و زبان خودم اثری را اجرا و ضبط کنم. اما مساله دستگاه‌های ضبط است و علاقه دارم ضبط‏هایم خیلی حرفه‏ای‏تر و بدون نقص(پرفکت) باشد؛ بنابراین در آنجا ضبط می‏کنم، چراکه مثلا سیستم 1و5 در ایران برای ضبط نداریم. اما کارهای کلاسیک در ایران می‌تواند ضبط کند و آقای رهبری دارند ضبط می‌کنند.

شما چه اثری را به ارکستر سمفونیک تهران برای ضبط خواهید داد؟

من هنوز اثری ننوشته‌ام و باید کار جدیدی بنویسم و در صورت تایید پارتیتور آن توسط آقای رهبری، قطعه اجرا و ضبط خواهد شد. فعلا در نوبت هستم تا زمان اجرای قطعه‌ای از من با ارکستر سمفونیک تهران برسد.

آیا در حال کار روی پروژه‌ای با آقای کیمیایی هستید؟

بله، «قاتل اهلی» اسم فیلم جدید ایشان است که امیدوارم به جشنواره فیلم فجر امسال برسد.

آواز اپرا نیزنوشته‌شده آهنگساز است

اینکه در ایران از نام کارگردان به نام سازنده اپرا یاد می‌شود که مهم نیست و بحث ما نیست. این اپرا، اپرای عاشوراست و آقای غریب‌پور با دقت و درایت و همت زیاد متن بسیار خوبی را برای اپرای عاشورا نوشته‌اند، متن نوشته‌اند آهنگسازی که نکرده‌اند. از اولین نت اپرای عاشورا را آهنگساز نوشته است تا نت آخر. آواز‌ها را نیز طراحی کردم و نوشتم که چطور بخوانند. اصلا این‌گونه نیست که خواننده بیاید چیزی را از خودش بخواند، بلکه همه‌چیز از قبل تعریف شده است. حتی فیلمی از ضبط این اپرا موجود است که دارم به خوانندگان می‌گویم چطور بخوانند. در اپرای مولوی تنها یک بخش وجود دارد که بر عهده خوانندگان گذاشتیم تا به صورت بداهه آواز بخوانند؛ یعنی در آنجا خودم تصمیم گرفتم که بداهه آواز بخوانند که این بداهه‌خوانی نیز البته با هدایت آهنگساز بوده است.

قدس/سریالی که روی کاکل ستاره‌هایش می‌‍‌چرخد ؛

کیمیا؛ ورق زدن تفننی تاریخ معاصر

گروه هنر / باران باستانی - چند سالی است که تلویزیون سریالهایی با موضوع تاریخ معاصر تولید و پخش می‌کند. برخی از این سریالها از دوره مشروطه و دوره قاجار شروع به بازگوکردن تاریخ می‌کنند، ...

http://media.qudsonline.ir/larg/1394/07/25/IMG22253186.jpg

برخی از آنها از دوره رضاشاه و سلسله پهلوی به تاریخ ایران معاصر می‌پردازند و چندتایی هم تولید شده‌اند که از پیروزی انقلاب به بعد، داستان اثر خود را به تصویر می‌کشند.

از سریال‌سازانی که آثار تاریخی تلویزیون را ساخته‌اند، می‌توان به سیدضیاء الدین دُری( کیف انگلیسی – کلاه پهلوی)، بهروز افخمی( کوچک جنگلی)، سعید نیک‌ پور( امیر کبیر)، مسعود جعفری جوزانی( در چشم باد)محمدرضا ورزی( سال‌های مشروطه – عمارت فرنگی – تبریز در مه – معمای شاه)، جلیل سامان(ارمغان تاریکی – پروانه) و... اشاره کرد.

چند و چون تاریخی سازی در تلویزیون

در این میان بیشترین اثر را محمدرضا ورزی به نام خود ثبت کرده است. او که این روزها مشغول ساخت سریال «معمای شاه» است، علاقه زیادی به روایت تاریخ معاصر، بخصوص دوره پهلوی اول و دوم دارد و تاکنون چندین سریال درباره این خاندان ساخته و سه سالی است که مشغول ساخت زندگی پهلوی دوم است که به نام سریال «معمای شاه» از شبکه یک پخش خواهد شد. تا قبل از سریال «معمای شاه»، شنیده‌‌ها حکایت از این داشت که به اصطلاح دست‌‌‎ورزی در سریال سازی تند است و او با بودجه محدودی می‌تواند اثری به اصطلاح تاریخی در 13 و یا 26 قسمت بسازد و به آنتن تلویزیون برساند، اما ورزی در این سالها متهم به تحریف تاریخ شد و همین نقدها موجب شد او در سریال «معمای شاه»، حواسش به زمان باشد و سریالش را خیلی زود به آنتن نرساند.

دری اما در سریال سازی کمی حساستر عمل می‌کند.هنوز هم بعد از گذشت سالها سریال «کیف انگلیسی» او را می‌توان یکی از کارهای خوب تلویزیون به شمار آورد.

مسعود جعفری جوزانی هم با کارگردانی سریال «در چشم باد» یکی از آثار متفاوت تاریخ معاصر را به ثبت رساند. جوزانی هم اگر تعداد قسمتهای سریال را کم می‌کرد و از توجه به حاشیه‌‌های بی‌مورد چشم‌پوشی می‌کرد، «در چشم باد» به اثری کم‌غلط تبدیل می‌شد.

بهروز افخمی و سعید نیک ‌پور هم هر کدام با ساخت یک سریال درباره تاریخ معاصر نام خود را به عنوان کارگردانان خوب و کاربلد در این زمینه ثبت کردند و البته دیگر به سراغ ساخت سریالهایی با این موضوع نرفتند، به همین دلیل نمی‌توان کارهای آنها، در این زمینه مقایسه کرد.

جلیل سامان هم که تاریخ روزهایی که به پیروزی انقلاب منجر شد، برایش جذاب است، با ساخت سریال «ارمغان تاریکی»، اثری دیدنی در این زمینه را به مخاطبان ارایه کرد، اما «پروانه» نتوانست موفقیت «ارمغان تاریکی» را تکرار کند، اما نشان داد که دغدغه سامان بیشتر چه حوزه‌ای است.

نگاه غیرهنری به تاریخ

پخش سریال «کیمیا» مدتی است که از شبکه دو آغاز شده است، سریالی که گویا بیش از صد قسمت دارد و این رکورد جدیدی در تاریخ سریال‌سازی تلویزیون کشورمان است. اما کارگردان این سریال یعنی جواد افشار، کارگردانی است که تاکنون چند سریال خانوادگی برای تلویزیون ساخته است که موفقترین آنها سریال «مادرانه» بود که دو سال قبل از شبکه سه به نمایش درآمد داستان سریال «کیمیا» از قبل انقلاب آغاز شد، در ادامه به روزهایی که مردم در تب و تاب انقلاب بودند، پرداخت و جنگ و سالهای بعد از دفاع مقدس هم در ادامه داستان«کیمیا» روایت خواهد شد.

http://faro.ir/wp-content/uploads/2015/09/IMG09482353.jpg

تا اینجای سریال، نویسنده وکارگردان نگاهی گذرا به تاریخ داشته‌اند.انگار مقدمه‌ای بنویسند برای کتاب و بیننده را برای قسمتهای اصلی سریال که به سالهای دفاع مقدس می‌پردازد، آماده کنند.اما واقعیت این است که در این قسمتها کارگردان نتوانسته داستان را آن‌گونه روایت کند که بیننده با آن درگیر شود. شخصیت اصلی داستان دختری به نام کیمیا (مهراوه شریفی‌نیا) است که تاکنون نتوانسته بازی قابل قبولی از خود ارایه کند تا بیننده با او همراه شود. آزیتا حاجیان، مادر مهراوه در این سریال نقش مادر کیمیا را بازی می‌کند.

حاجیان اَکتهایی در بازیگری دارد که هر بیننده‌ای را با خود همراه می‌کند. او در این سریال مادری دلسوز و پرهیجان است، درست مثل مادری که او را در سریال تا ثریا دیدیم. حسن‌پورشیرازی هم نقش پدر کیمیا را به عهده‌دارد که او هم با تجربه‌ طولانی در زمینه بازیگری توانسته موفق عمل کند، اما بقیه بازیگران سریال انگار در سطح بازی می‌کنند و بدون هیچ تحلیلی مقابل دوربین آمده‌اند. انگار آنها هم منتظر هستند، داستان سریال به قسمتهای اصلی برسد. انگار از ماجراها عبور می‌کنند، اما نمی‌دانند که اگر نتوانند در همین قسمتهای اولیه سریال بیننده را با خود همراه کنند، برای بقیه قسمتها هم او را از دست داده‌اند.

کیمیا، فضاسازی ندارد. قصه از جنوب کشور و خرمشهر آغاز شده است، اما از فضای جنوب هیچ خبری در این سریال نیست. خرمشهر یکی از بهترین و دیدنی‌ترین شهرهای ایران در قبل از انقلاب بوده، اما گویا در آوردن آن فضا برای سازندگان سریال به دلیل هزینه زیاد امکان نداشته و یا آنها اصلاً به فضاسازی و لوکیشنهای سریال توجه نداشته‌اند.

بازیگران معروف زیادی در کیمیا بازی کرده‌اند که از میان آنها می‌توان به نیکی کریمی، حامد بهداد و ... اشاره کرد، اما تهیه‌کننده و کارگردان می‌توانستند به جای دادن دستمز‌د‌های بسیار بالا به این ستاره‌ها، هزینه را صرف لوکیشن و بازسازی فضاهای بکنند. بیننده سریالهای تلویزیون به دنبال قصه است. تجربه نشان داده است که بازیگر هر چقدر هم ستاره و معروف باشد، وقتی کارگردانی و قصه لَنگ بزند،‌نمی‌تواند کار زیادی در جذب مخاطب و همراهی او با سریال انجام دهد.

قدس/سابقه مرثیه‌سرایی برای امام حسین (ع)

یک پژوهشگر ادبی می‌گوید: ادبیات عاشورایی از دوره صفویه اوج گرفت و کماکان این اوج را حفظ کرده، البته باید گفت که عاشورا برای همه شاعران و برای همیشه بستر است.

اسماعیل آذر در گفت‌وگو با (ایسنا)، درباره‌ تاثیر واقعه عاشورا بر ادبیات اظهار کرد: اولین شخصیتی که برای ائمه (ع) مدح و شعر گفت شاعر شیعی قرن چهارم هجری قمری کسایی مروزی بود که از او این چهار بیت به جا مانده است:

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/03/21/13920321204848453_PhotoL.jpg

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر / بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد؟ / جز شیر خداوند جهان، حیدر کرّار

این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان / پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار

علم همه عالم به علی داد پیمبر / چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار

او ادامه داد: بعد از کسایی، فردوسی شخصیتی است که درباره پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) سخن گفته است.

اگر چشم داری به دیگر سرای / به نزد نبی و ولی گیر جای

گرت زین بد آید گناه من است / چنین است و این دین و راه من است

بر این زادم و هم بر این بگذرم / چنان دان که خاک پای حیدرم

بعد از فردوسی، شاعران قرن شش، هفت و هشت آغازین مرثیه‌ها را برای سیدالشهدا (ع) می‌سرایند. آنان عبارتند از سنایی غزنوی، قوامی و رازی. سیف فرقانی نیز شعر بلندی درباره امام حسین (ع) دارد که به مقتل‌ها می‌ماند.

ای قوم درین عزا بگریید / بر کشته‌ کربلا بگریید

فرزند رسول را بکشتند / از بهر خدای بگریید

در گریه سخن نکو نیاید / من می‌گویم شما بگریید

این مدرس دانشگاه در ادامه اظهار کرد: جسته و گریخته مرثیه‌هایی وجود دارد. مرثیه‌گویی از سال 352 هجری قمری آغاز ‌شده و این سال با حکومت آل بویه همزمان است. آل بویه شیعی‌مذهب بودند و در زمان آنها شیعه دین رسمی کشور بود.

http://media.qudsonline.ir/Original/archive%5C23-4-1392%5CIMAGE635095064666201320.jpg

او افزود: در حوزه این حکومت در سال 352 احمد بویه اولین شخصیتی بود که دستور داد در ماه محرم مردم دکان‌هایشان را تعطیل کنند، لباس سیاه بپوشند و عزاداری کنند. این اولین نشانه از عزاداری رسمی در کشور ماست. در واقع آنچه در قرن شش، هفت و هشت شکل می‌گیرد، تحت تأثیر همان تفکر آل‌ بویه است.

آذر همچنین درباره اوج مرثیه‌گویی بیان کرد: نقطه اوج مرثیه به روزگار صفویه بازمی‌گردد. اولین‌ بار محتشم کاشانی، شاه ‌طهماسب و شاهزاده پری‌خاتون را مدح گفت و آن را از کاشان برای شاه فرستاد. زمانی که شاه طهماسب مدح را خواند گفت لازم نیست زبان به مدح من بگشایید، ابتدا مدح خاندان عصمت و اولیای دین را بگویید و صله از آنها انتظار داشته باشید.

او افزود: با چنین ادبیاتی شاعران دوره صفویه مدح، قصیده‌سرایی و گفت‌وگو درباره شاهان را کنار گذاشتند و سراغ مرثیه‌سرایی برای پیامبر (ص) و خاندان ایشان رفتند. در نتیجه ترکیب‌بند محتشم توانست در تمام این دوران یکی از تأثیرگذارترین مرثیه‌ها باشد.

باز این چه شورش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین / بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو / کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

او در تشریح ترکیب‌بند محتشم گفت: می‌بینیم که محتشم در این مرثیه دوازده‌بندی زمین و آسمان را سوگوار این حادثه و نهضت بزرگ می‌داند. بعد از محتشم، افرادی چون سروش اصفهانی، وصال، وقار (پسر وصال)، صباحی بیدگلی، محمودخان ملک‌الشعرا (صبا)، نیر تبریزی و ... به اقتفای مرثیه محتشم کاشانی رفتند. با اینکه مرثیه‌های آنان بسیار حکیمانه، خوب و دوست‌داشتنی است اما باید گفت «آفاق را گردیده‌ام مهر بتان ورزیده‌ام / بسیار خوبان دیده‌ام اما تو چیز دیگری» و در واقع مرثیه محشتم چیز دیگری است.

آذر درباره سایر مرثیه‌های برجسته نیز اظهار کرد: یکی دیگر از مرثیه‌های خوب مرثیه مرحوم ایرج میرزاست که شامل 9 بیت می‌شود. این مرثیه اگر به درستی تفسیر شود یکی از بهترین مرثیه‌های دوره ناصری است.

رسم است هر که داغ جوان دید دوستان / رأفت برند حالت آن داغ‌دیده را

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا / وان‌ یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند / تا تقویت شود دل محنت‌کشیده را

یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند / تا برکنندش از دل، خار خلیده را

آیا که داد تسلیت خاطر حسین؟ / چون دید نعش اکبر در خون تپیده را

این پژوهشگر سپس از حسین مسرور نام برد و اظهار کرد: بعد از آن یک مرثیه یازده‌بیتی بسیار باشکوه از مرحوم حسین مسرور داریم. در واقع حسین مسرور غروب عاشورا را به یک بزم الهی تشبیه کرده است. این مرثیه به حدی جذابیت دارد که حد و حصری ندارد.

http://media.snn.ir/medium/archive/24-12-1392/IMAGE635304877060689699.jpg

نکوتر بتاب امشب ای روی ماه / که روشن کنی روی این بزمگاه

بسا شمع رخشنده‏ تابناک / ز باد حوادث فرو مرده پاک

حریفان به یکدیگر آمیخته / صراحی شکسته، قدح ریخته

آذر درباره شعر معاصر با موضوعیت عاشورا نیز بیان کرد: در روزگار معاصر می‌توان از چند تن صحبت به میان آورد. بهترین مرثیه‌سرایان معاصر مرحوم حسن حسینی، مرحوم قیصر امین‌پور و موسوی گرمارودی هستند. از میان دیگر شاعران معاصر نیز می‌توان شاعران خوبی را نام برد که جدا شاهکارهایی در این حوزه دارند که نامشان را به خاطر ندارم اما آثارشان را خوانده‌ام و آنها را قابل تجلیل می‌دانم.

او در ادامه افزود: مدح امامان و شخصیت‌های قدسی از قرن چهارم شروع شد و در روزگار صفویه به اوج رسید و در روزگار جمهوری اسلامی نیز این اوج حفظ شد. به علاوه یک نوع ادبی به ادبیات اضافه شد که آن هم ادبیات پایداری است که تا حدی شبیه همین ادبیات عاشورایی است.

این مدرس دانشگاه درباره تاثیر عاشورا بر ادبیات گفت: تأثیر عاشورا در واژه نمی‌گنجد. عاشورا برای همه شاعران و برای همیشه بستر بوده است. برای این حرف دلایل زیادی دارم که یک مصاحبه کوتاه مجال آن نیست. این نهضت آنقدر بزرگ است که میخ‌های خیمه‌های امام حسین (ع) هم یزیدیان را می‌ترساند. این نشانه حق است که چگونه باطل از حق وحشت دارد زیرا خود را در فنا و نیستی می‌بیند.

اسماعیل آذر بهترین مقاتل را مربوط به اهل بیت امام حسین (ع) دانست و اظهار کرد: گویاترین مقاتل در روزگار خود امام حسین (ع) بوده است که شاهدان عینی گفته‌اند. پس بهترین مقاتل را سیدالساجدین حضرت زین العابدین (ع)، ‌حضرت زینب (س) و حضرت سکینه (س) که خود شاعر و اهل شعر و خوش‌قریحه بوده است، گفته‌اند. اینها در مجالس، تخت نظام یزید را با مقاتل خود به لرزه درآوردند.

او با بیان اینکه شاعران عرب نیز مقاتل خوبی دارند، اظهار کرد: در شاعران عرب کمیت اسدی و دعبل خزاعی از شخصیت‌هایی بودند که تمام جور و جفای زمان خود را تحمل کردند اما از خاندان امام حسین (ع) دست برنداشتند. اما این مقاتل نخست که شاهدان عینی گفته‌اند بن‌مایه‌ای برای مقاتل بعدی می‌شود.

مجری برنامه «مشاعره» درباره بهترین مقتل‌ها بیان کرد: به «الذریعه الی تصانیف الشیعه» شیخ آقا بزرگ تهرانی که رجوع کنیم 65 تن از خلاقان مقتل‌نگار را آورده است؛ از جمله شیخ صدوق، خوارزمی، و ... . اما به نظر من یکی از بهترین مقتل‌ها، مقتل لهوف ابن طاووس است زیرا ابن طاووس شخصیت دانشمند شیعی است که کتاب تفسیر قرآن سعدالسعود را نوشته است و تسلط خوبی بر مسائل دینی دارد.

آذر در پایان به علاقه‌مندان به این حوزه گفت: من به کسی که می‌خواهد مقتل مطالعه کند، لهوف ابن طاووس ترجمه عقیقی بخشایش را پیشنهاد می‌کنم. سایر مقاتل هم خوب هستند اما در این میان لهوف ارزش ادبی و مفهومی زیادی دارد زیرا ابن طاووس پشتوانه علمی خوبی در این حوزه دارد.

مردم سالاری/نگاهي به «هفت» با طعم افخمي

ممنوع‌التصويري معتمدآريا چند ثانيه شکسته شد

در سومين قسمت برنامه «هفت» بهروز افخمي به سراغ نرگس آبيار، شهرام مکري و اميرحسين علم‌الهدي رفت و با آن‌ها به گفت‌وگو نشست. بهروز افخمي در ابتدا گفتگويي با مسعود فراستي انجام داد که در آن به موضوعات و مشکلات سينما ايران پرداخته شد. مهم‌ترين بخش اين گفت‌وگو مربوط به سينماي اجتماعي ايران بود که در آن فراستي به همراه افخمي به اين نکته اشاره کرده‌اند که برخي کارگردانان وقتي نمي‌تواند فيلم خوبي را بسازند، آز آن فيلم به عنوان نقد اجتماعي جامعه ايران ياد مي‌کنند. فراستي در خلال بحث درمورد اين موضوع گفت: «امروز برخي مي‌گويند ما خيلي فيلم نگاه مي‌کنيم، در خانه، در ماشين و حتي در تاکسي فيلم مي‌بينيم. اما اين افراد زندگي کردن را ياد نمي‌گيرند درحالي‌که سينما بخشي از زندگي است.» در ادامه افخمي ضمن تأييد صحبت‌هاي فراستي گفت: «اين گفته را مي‌توان اين‌گونه معني کرد که اگر فيلمي هم از سوي اين شخص ساخته شود کپي‌برداري از روي آثار ديگران است و سينمايش شبيه خودش نيست».

http://7sobh.com/wp-content/uploads/2015/10/672516_684.jpg

به گزارش هنر و تجربه قسمت اوليه صحبت‌هاي فراستي را مي‌توان طعنه‌اي به شهرام مکري کارگردان «ماهي و گربه» دانست. شهرام مکري آبان ماه سال گذشته در گفتگوي تفصيلي خود با ماهنامه «24» عنوان کرده بود که حتي در تاکسي هم فيلم مي‌بيند. او يکي از عوامل موفقيت خود در سينما را زياد فيلم ديدن دانسته بود. در خلال اين برنامه که تا 2 بامداد ادامه داشت تيزر فيلم «شيار 143» در حالي پخش شد که اين بار نرگس آبيار کارگردان اين فيلم روبه‌روي بهروز افخمي قرار گرفت تا در مورد اين فيلم به بحث و گفت‌وگو بنشينند. افخمي در ابتداي صحبت‌هاي خود از «شيار 143» به عنوان يک فيلم ترسناک ياد کرد. او در تأييد حرف‌هاي خود به شيوه مستندوار اين فيلم و اين که شخصي با عالم ارواح در ارتباط است اشاره کرد. افخمي با نقل قولي از آلفرد هيچکاک که «براي ساخت يک فيلم ترسناک هيچ وقت ترساندن يک زن را از ياد نبريد»، «شيار 143» را يک فيلم ترسناک ناميد. اين گفته تعجب آبيار را به همراه آورد. آبيار معتقد بود که اين فيلم بيشتر از ترساندن عذاب يک مادر داغ‌ديده را نشان مي‌دهد.

بعد از حرف‌هاي آبيار بهروز افخمي دوباره مقابل مسعود فراستي قرار گرفت. در ادامه فراستي با طعنه‌هايي نظير اين‌که «چون من با دوربين ديجيتال يک پلان 140 دقيقه‌اي گرفتم، پس کارگردان هستم» بحث را به پيش راند و دوباره آن را به سمت فيلم «ماهي و گربه» سوق داد. اما اين بار بهروز افخمي از در مخالفت با اين منتقد در آمد و فيلم «ماهي و گربه» مکري را يک حرکت روبه‌جلو در سينماي ايران ناميد و از پيشنهاد کمپاني «پارامونت» به شهرام مکري براي بازسازي «ماهي و گربه» در ژانر ترسناک خبر داد. بعدازاين مکالمه بهروز افخمي به سراغ شهرام مکري کارگردان فيلم‌هاي «ماهي و گربه» و «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان ديگر» رفت. افخمي سينماي مکري را وام گرفته از نقاشي‌هاي «اشر» ناميد که در آنها به مقوله زمان به شکل يک پازل (ماز) ديده مي‌شود. در ادامه همين موضوع مکري از پيشنهاد ساخت فيلمي درباره «اشر» خبر داد که از سوي موزه نگهداري آثار اين نقاش به او داده‌شده است. شهرام مکري در ادامه به ساخت فيلم جديدش اشاره کرد و گفت «فيلم جديدي که مي‌خواهم آن را در ايران بسازم، حتماً نسبت به «ماهي و گربه» صحنه‌هاي ترسناک بيشتري دارد و در اساساً ژانر آن ترسناک خواهد بود». در برنامه «هفت» جمعه شب، بهروز افخمي بعد از گفت و گوهايش به سراغ گروه هنر و تجربه رفت و پيش‌از مصاحبه با اميرحسين علم الهدي، تيزري براي معرفي فيلم‌هاي اين گروه سينمايي نمايش داده شد. در اين تيزر چند ثانيه از هر فيلم به همراه عنوان آن پخش شد و نکته اينجاست که براي فيلم «يحيي سکوت نکرد»، اين چند ثانيه به نماي نزديکي از فاطمه معتمدآريا و ماهان نصيري بازيگران اصلي اين فيلم اختصاص داشت. به گزارش آي سينما با اين اتفاق، به نظر مي رسد «هفت» بالاخره توانسته ممنوع التصويري بازيگر محبوب و قديمي سينما و تلويزيون را در رسانه ملي بشکند. پيش‌از اين معتمدآريا که تصوير او در تبليغ فيلم‌ها نمايش داده نمي شد گفته بود در تلويزيون ممنوع‌التصوير است و حتي از صدا و نام او نمي توانند در تيزرهاي تلويزيوني استفاده کنند. حتي آخرين تيزرهاي فيلم «يحيي سکوت نکرد» اولين ساخته کاوه ابراهيم‌پور نيز بدون نام و نشاني از اين بازيگر پخش شده بود. بازيگر «روسري آبي» در آخرين گفت‌و‌گوهايش به اين موضوع اشاره داشته که به همين دليل نتوانسته در مجموعه «کلاه قرمزي» هم حاضر شود. آخرين مهمان اين قسمت از برنامه «هفت» اميرحسين علم الهدي مدير گروه سينمايي «هنر و تجربه» بود. امير حسين علم‌الهدي با دفاع از عملکرد گروه «هنر و تجربه» در طول يک سال گذشته گفت: «برخي از دوستان نگران بودجه سينماي ايران هستند و مي‌گويند «هنر و تجربه» اين بودجه را ضايع مي‌کند، درحالي‌که تنها 2 درصد از بودجه کل سينماي ايران به «هنر و تجربه» مي‌رسد. او در ادامه با اشاره به اينکه از ميان 300 فيلم متقاضي اين گروه تنها با 30 درصد آنها براي اکران در «هنر و تجربه» موافقت شده است، از سيستم نمايش تک سانسي فيلم‌هاي اين گروه در سينما دفاع کرد».

مردم سالاری/مهدي پاکدل:

دولت بايد به تئاتري‌ها کمک کند

تماشاخانه تازه تاسيس مسعوديه به تازگي کار خود را با اجراي نمايش «جنايت و مکافات» برگرفته از رمان معروف داستايوفسکي به کارگرداني ايمان افشاريان آغاز کرده است. اين نمايش حدود 15 بازيگر دارد که مهدي پاکدل و مجيد آقاکريمي بازيگران نقش اصلي آن هستند.

مهدي پاکدل از بازيگران شناخته شده و با سابقه تئاتر که تجربه همکاري با کارگردان‌هاي مختلفي از جمله حسين کياني، محمد يعقوبي، حميد امجد و حسين پاکدل را درکارنامه خود دارد در خصوص حضور خود در نمايش «جنايت و مکافات» به هنرآنلاين گفت: من در نمايش «جنايت و مکافات» نقش راسکولنيکف که در رمان داستايوفسکي دست به قتل يک پيرزن رباخوار مي‌زند را ايفا مي‌کنم. راسکولنيکف دانشجويي است که سعي مي‌کند عدالت را آن گونه که خود فکر مي‌کند به اجرا درآورد.

http://bayanbox.ir/view/7587910097380945224/20155281815127a.jpg

او ادامه داد: همان گونه که مي‌دانيد اين نمايش بر‌اساس يکي از رمان‌هاي بزرگ داستايوفسکي است و من فکر مي‌کنم در اين دوره اگرچه ممکن است خواندن هزار صفحه رمان براي بسياري دشوار باشد اما ديدن يک نمايش 90 دقيقه‌اي بر همين مبنا قطعا برايشان جذاب خواهد بود . قطعا نوع نگاه ايمان افشاريان کارگردان «جنايت و مکافات» روي نمايش تاثيرگذار است چرا که تبديل رمان به نمايشنامه، فرايندي است که آقاي افشاريان چيزي در حدود چهار ماه درگير آن بودند تا يک نگاه تازه‌اي به اين نمايش داشته باشند چرا که قرار نيست آن شکل از ادبيات که در مديوم رمان تعريف مي‌شود روي صحنه هم اجرا شود اما به هر حال «جنايت و مکافات» براي همه يک داستان آشنا است و همه مي‌دانند که نمايش در خصوص پيرزن رباخواري است که به دست يک دانشجو کشته مي‌شود و اين دانشجو درگير وجدان خود مي‌شود و اتفاقات ديگر اما در اين نمايش با اين داستان از يک نگرش تازه و زاويه کاملا جديد برخورد شده است، ضمن اينکه به لحاظ نوع روايت نيز اين نمايش يک شکل موزيکال دارد که بر اين اساس حدود ده قطعه از قطعه‌هاي معروف روسي با شعرهاي ايراني ترکيب شده و در صحنه به اجرا در مي‌آيد.

در ادامه اين گفت‌وگو مهدي پاکدل در اظهار‌نظري جداگانه در خصوص رويکرد متفاوت هنرمندان مطرح تئاتر به سالن‌هاي خصوصي نسبت به گذشته و اقبال روز افزون آنها به سالن‌هاي خصوصي تئاتر، اظهار کرد: اينکه ما در هر خيابان و کوچه يک فضاي تئاتر داشته باشيم عالي است، آن هم با اين همه حجم هنرمندان علاقمند به تئاتر و افزايش جمعيت تئاتر بين کشور چنين اتفاقي ضروري است، اما اشتباهي که رخ داده اين است که دولت فکر مي‌کند وقتي تئاتر خصوصي شد بايد خودش توانمندي بازگردادن منابع ماليش را داشته باشد در حالي که اين گونه نيست. من فکر مي‌کنم دولت بايد به بچه‌هاي تئاتر کمک کند کما اينکه در سالن‌هاي خصوصي نمايش اجرا کنند.

پاکدل ادامه داد: در همه جاي دنيا تئاتر خصوصي مورد حمايت مالي قرار مي‌گيرد چرا که به فرهنگ مردم کمک مي‌کند. سوال اين است که مگر يک تئاتر در طول سال چقدر مي‌تواند در آمد زايي کند پس قطعا بايد دولت کمک کند. اما الان مي‌بينيم به لحاظ سخت افزاري سالن‌هاي مختلف شکل مي‌گيرد و خيلي از آنها هم غير استاندارد هستند و کارگردان هم مجبور است دست به هر کاري بزند که تماشاچي را به سالن بکشاند. اين درحالي است که پيش‌تر اگر کسي قصد ديدن تئاتر مي‌کرد براي اين بود که ذهنش را درگير يک تفکر جديد کند و از روزمرگي بيرون بيايد. اما الان مخاطب مي‌گويد آن چه که من مي‌خواهم را به من ارائه بده ببينم مي‌تواني مرا سرگرم کني و اين‌گونه است که ديگر انديشيدن معنا ندارد. اگر کمي به مخاطب براي انديشيدن به يک کار فشار بيايد مي‌گويد که تئاتر چرت و پرتي بود، درحالي که مخاطب اهل تفکر و تعميق بوده اما حالا با اين تربيت نادرست رو به ديدن کارهاي سطح پايين آورده است. اين هنرمند در خصوص ميزان اهميت تبديل شدن هنرمند تئاتر به زبان گوياي جامعه، تاکيد کرد: ما در يک دوران گذار به سر مي‌بريم و نمي‌توان با دقت به اين سوال پاسخ داد. هنرمند ممکن است نيازهاي جامعه را به گونه‌اي ببيند در حالي که جامعه با آن ارتباطي برقرار نمي‌کند. در حال حاضر مخاطب است که تصميم مي‌گيرد که چه چيزي به او نشان داده شود و اصلاً حوصله فکر کردن را ندارد؛ مثلاً ديگر نمي‌شنويم که بگويند؛ کار استاد بيضايي روي پرده سينما است و بروم کار اين استاد برجسته را ببينم که به انديشه‌ام تعالي بدهم. عده کمي در همين حوزه هنر به اين موضوع اهميت مي‌دهند و درصد محدودي از جامعه هستند و اينها مخاطبان خاص هستند. مخاطبي واقعي کسي است که از دل جامعه باشد و اين مخاطب ديگر به تعالي انديشه اهميت نمي‌دهد. بايد توجه داشت که اگر يک کاري پر فروش مي‌شود نمي‌تواند يک الگو باشد. و نمي‌تواند نشان دهنده نگرش يک دوره در يک جامعه باشد. خيلي آثار بوده‌اند که در زمان خودش خيلي فروش نداشته و بعدها فهميده‌اند که چه تاثيري در روند فکري مثلاً تئاتر داشته است. به عنوان مثال فيلم «روز واقعه» در زمان اکرانش هيچ محبوبيتي نداشت و مردم از اين فيلم استقبالي نکردند. ولي الان مي‌بينيم به يکي از شاخص‌ترين فيلم‌هاي تاريخ ايران بدل شده است. در تئاتر هم همين طور است و شايد آثار فاخر بسياري توليد شوند و مخاطب حوصله مواجه شدن با آن را نداشته باشد ولي بعدا با گذشت زمان اينها ماندگاري خودشان را به دست خواهند آورد.

وطن امروز/اولیور استون:

داعش حاصل حمله آمریکا به عراق است

http://media.isna.ir/oldcontent?n=pics/1387/7/Art/599.jpg&th=0

«اولیور استون»، فیلمساز جنجال‌برانگیز آمریکایی در مصاحبه جدید خود با روزنامه اسپانیایی «ال‌موندو» گفت: خیلی خوب است «ولادیمیر پوتین»، رئیس‌جمهور روسیه دست به عملیات در سوریه زده است و خیلی به آینده این حملات امیدوارم. به‌گزارش فارس،«استون» افزود: امیدوارم روسیه در سوریه برنده شود و بتواند به بازسازی ارتش سوریه که مدت‌هاست در حال مبارزه با نیروهای تروریستی داعش است، کمک کند. وی تأکید کرد: داعش در واقع حاصل حمله آمریکا به عراق است. ما (آمریکایی‌ها) خاورمیانه را به آشوب کشیده‌ایم، با همین آشوب‌ها منطقه را بی‌ثبات کرده و به هرج و مرج کشیده‌ایم ولی به‌خاطر این بی‌ثباتی داعش را سرزنش می‌کنیم، در حالی که ما باید برای این بی‌ثباتی سرزنش شویم. ما در حال حاضر امپراتور آشوب و هرج و مرجیم. وی در ادامه اذعان داشت: روسیه با عملیات نظامی در سوریه در واقع از همپیمان قدیمی خود در منطقه دفاع می‌کند، در حالی‌ که واشنگتن همواره به تغییر رژیم در سوریه اصرار می‌ورزد و از بشار اسد در حال ساختن هیتلری جدید است. استون گفت: «اسد» انسان محکمی است. خوب می‌دانم او را به‌خاطر برخی اقدامات سرزنش می‌کنند ولی او مانند مستبدان عربستان سعودی یا صدام نیست.

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین