به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/كابلي: امروز دوباره متولد شدهام
آيين
رونمايي كتاب آثار شكسته نستعليق يدا... كابلي خوانساري با عنوان سماع در سماع با
حضور علي مرادخاني معاون امور هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، يدا... كابلي
خوشنويس پيشكسوت، غلامحسين اميرخاني پيشكسوت خوشنويسي، شهداد فاضلي خوانساري، صادق
خرازي، جواد بختياري و جمعي از هنرمندان و علاقهمندان عصر دوشنبه ۲۰ مهرماه،
همزمان با روز بزرگداشت حافظ در فرهنگسراي نياوران برگزار شد.
معاون امور هنري وزير ارشاد، در اين مراسم با بيان اينكه شاعراني چون حافظ با خط هنرمنداني مثل يدا... كابلي در جامعه زندگي ميكنند درباره هنر خوشنويسي گفت: ما هنرمندان بزرگي در زمنيههاي مختلف هنري داريم، بهخصوص در زمينه كتابت و خوشنويسي بزرگان بسياري داريم. آنها با توفيقي كه خداوند عطا كرده ميتوانند چنين فضايي را ايجاد كنند. به گزارش هنرآنلاین، علي مرادخاني درباره تجربيات خود از آموختن خوشنويسي نيز اظهار كرد: سالها پيش كه ميخواستم خوشنويسي بياموزم، كلاسهاي استاد كابلي بسيار شلوغ بود و همين شلوغي او را دستنيافتني كرده بود. در سالهاي اخير كه مسئوليتي داشتم، با بسياري از استادان حوزههاي مختلف در ارتباط بودم. بعضي از آدمها هستند كه به نوعي زندگي ميبخشند و من اعتراف ميكنم كه يدا... كابلي آني دارد كه اگر در ارتباط با او باشيد، گرفتارش ميشويد. معاون هنري وزير ارشاد همچنين افزود: آنچه بيش از هرچيز در استاد كابلي ديده ميشود صفاي باطن و دورن پاك و زلال او است. هر لحظه كه از او يادي ميشود، همه احساس شعف و خوشحالي ميكنند. اميدوارم كماكان اين بزرگي و صفا با طول عمر او ادامه داشته باشد. كابلي خوانساري نيز در اين مراسم با اشاره به اينكه جز اداي احترام و سپاس بيكران نميتوانم چيز ديگري بگويم. گفت: من همچنان خدمتگزار كساني هستم كه با شوق خود را به كانون عشق و مهر و معرفت و دنياي خوشنويسي پيوند دادهاند. به خودم ميبالم و وقتي به اين كتاب نگاه ميكنم احساس ميكنم امروز دوباره متولد شدهام. وي ادامه داد: با حضور در اين فضا به ياد روزگاري افتادم كه با دغدغه نوشتن خط نزد استاد سيدحسن ميرخاني ميرفتم و او برايم شعر گويند سنگ لعل شود در مقام صبر / آري شود، ليك به خون جگر شود... را مشق ميكرد و من تا مدتها معنايش را نميدانستم. روزي كه براي نخستينبار به عنوان معلم پشت ميز نشستم ياد روزهايي افتادم كه در شكسته هيچ معلمينداشتم و با چند فتوكپي كار ميكردم. اين خوشنويس پيشكسوت همچنين اظهار كرد: هنر خوشنويسي با همت و كوشش استاداني آبياري شده است و من نيز در اين سالها توفيق همياري با آنها را داشتهام. اكنون به عزت اين تلاش و كوشش و به نام بلند ايران و ريشهها و هويتم قسم ميخورم كه در اين مسير و هدف ارزشمندی كه انتخاب كردهام، خدمتگزار باشم. از برادران ميرباقري و خانه فرهنگ و هنر گويا سپاسگزارم كه زمنيه چاپ اين كتاب را فراهم كردند.
كابلي به خط شكسته سايه دوام بخشيد
غلامحسين
اميرخاني خوشنويس پيشكسوت نيز در اين مراسم گفت: اينكه پيوند و معجزه عجيب هنر
كيميايي است كه همه مردم دنيا را به هم پيوند داده است. اگر نيك بنگريم، شرق و غرب
عالم در ارادت به عالم فرهنگ و هنر مشترك هستند. كساني كه در زمينه دانش هنر و شناخت
عالم آن ورود نكردهاند، گاهي عشق و ارادت و علاقهشان به اين حوزه ارزشمندتر است،
چون با خلوص عشق ميورزند و با تمام وجود و بدون نگاه كارشناسي در هنر غرق ميشوند.
او با اشاره به اينكه براي سخن گفتن از هنرمنداني چون يدا... كابلي بايد بيش از يك
جلسه وقت گذاشت، افزود: او از كساني بود كه همكاري موثري با جمعيت ياوري خراسان
براي ساخت مدرسه در نقاط مختلف داشت. در بيان واقعيتها چند چيز عامل ارزشمندي و
ماندگاري است؛ اول اينكه فضل تقدم چه جايگاهي دارد. اينكه چيزي وجود نداشته باشد و
يك نفر آن را به وجود بياورد يك قيمت ديگري دارد. سال ۱۳۵۰ از خط شكسته سايه و
خاطرهاي بيش باقي نمانده بود. انجمن خوشنويسان با مديريت ارزشمند خسرو زعيميبه
اين نتيجه رسيده بود كه نبايد بگذارد اين خط به بوته فراموشي سپرده شود، بنابراين
زمينهسازيهايي براي برگزاري كلاس و تعليم اين خط انجام شد. اين هنرمند ادامه داد:
كابلي به اين جريان دوام بخشيد. اين دوام نيازمند اراده محكم و برنامهريزي بود. جامعه
بشري بر ستون تعليم و تعلم استوار است و ارزش اين امر با چيز ديگري برابري نميكند.
همه خيرات و بركات از رابطه معلم و شاگردي است. كابلي يكي از موفقترين معلمان خط
شكسته است. او در طول اين ۴۰ سال اين دوام و حركت را با عشق و علاقه ادامه داده
است. اميرخاني به برگزاري نمايشگاههاي متعدد توسط اين هنرمند اشاره كرد و گفت: دست
و ذهن كابلي در اين سالها خسته نشده است. او فعال و در حركت بوده است. پروردگار
بزرگ انسان را با اين هدف آفريده كه طبيعت را بشناسد و معرفت حاصل از اين شناخت
موجب شود او در اين عرصه درست حركت كند. آنچه كه امروز به فراموشي سپرده ميشود
همين موضوع است. مثل اين است كه قدر مادر خود را ندانيم. اين خوشنويس در پايان
سخنانش به لزوم توجه به آدابداني اشاره كرد و گفت: در چند سال گذشته آدابداني و
برخورد درست فراموش شده است. پيش از اين حق بزرگتر و كوچكتري و حق سلام و عليك
ارزش داشت و روابط طوري بود كه باعث ايجاد محبت و مودت ميشد، اما حق استاد و
شاگردي بهويژه در دانشگاهها رعايت نميشود و در غياب و حضور هم، يكديگر را ميخراشيم.
اخلاق و رفتار و مهرباني يدا... كابلي الگويي است كه ميتوان با نگاه به آن از
درشتخويي پرهيز و آن را به جرقه مهر و محبت تبديل كرد.
مديون هنرمنداني چون كابلي هستيم
شهداد فاضلي خوانساري ديگر سخنران اين مراسم بود كه اظهار كرد: متاسفانه در دنيايي زندگي ميكنيم كه پر از خبرهاي تلخ و ناگوار است و كساني كه اداره دنيا در دستشان است، مسبب رنجها و فقر مردم هستند. كساني هم در دنيا هستند كه زيبايي خلق ميكنند. كابلي از هنرمنداني است كه همه عمر دست به خلق زيبايي زد، اما هرگز توقعي از جامعه نداشت. ما مديون هنرمنداني چون او هستيم. وي با بيان اينكه شهر خوانسار آدمهاي برجسته زيادي دارد، افزود: با اين حال ما هنرمنداني كه در حد يدا... كابلي باشند كم داريم. شهرت او در جوامع بينالمللي نيز پيچيده و اين شهرت نه تنها به خاطر هنر او، بلكه مربوط به شخصيت عارفانهاش نيز ميشود. در اينجا لازم است از همسر او هم تشكر كنيم؛ چرا كه هنرمندان بسياري موفقيتهاي خود را مديون همسرانشان هستند. صادق خرازي نيز از حاضران در اين مراسم بود كه با اشاره به سه دهه شناختش از كابلي، گفت: خوانسار، اين شهر پر از مهر و صفا و فرهنگ زادگاه كتابت تاريخ هشت قرن ايران است. از دوره تيموريان به بعد در بين همه كاتبان بزرگ قرآن يك كاتب قدرتمند خوانساري را ميتوان ديد. وي با اشاره به اينكه انسانيت، شخصيت، مردانگي، همنوعدوستي و اخلاق خوب مولفههايي است كه كابلي را، كابلي كرده است افزود: هنرمند شدن كار آساني است، اما هنرمند ماندن دشوار و سخت است. اميدوارم قدر هنرمندان را بدانيم. آنها سفيران پرافتخاري هستند كه به كجا وارد شوند آبرو براي ما ميخرند. نه اهل شعارند و نه تمناي چند روزه دنيوي. كابلي در مسير كتابت نستعليق ميراثدار كتابت خط ايران است. اميدوارم عمري به بلنداي آفتاب داشته باشد. خرازي در پايان اظهار كرد: هنر را با قدرت و سياست نميشود آلوده كرد. قدرت و سياست رفتني هستند و آنچه ميماند هنر و اخلاق است كه سلطان تاريخي قلبهاي ملت ايران هستند.
كابلي من را شاعر گمنام كرد
هوشنگ اردلان معمار، نيز در اين مراسم گفت: سال ۱۳۴۷ شاهد يك جمع بينظير در دانشكده هنرهاي زيبا بودم. در نخستين ديدار، يدا... كابلي را در هيات يك جوان باصفا ديدم و با ديدن تابلوي كوچكي متبرك به نام علي (ع)، شيفتهاش شدم. ۴۷ سال است كه در محضر او هستم. مادرم نيز شيفته او بود و به من ميگفت كابلي جاي برادر نداشتهات است. من خوشنويس نشدم، اما الماسهاي وجود او از من يك شاعر گمنام ساخت.
نامگذاري ميداني به نام اين خوشنويس
همسر يدا... كابلي نيز پشت تريبون قرار گرفت و متني را در ستايش ويژگيهاي شخصيتي و هنري همسرش براي حاضران خواند. در پايان اين مراسم جواد بختياري رئيس انجمن خوشنويسان، گفت: جاودانگي رمز و رازش را به راحتي براي كسي فاش نميكند، اما براي كابلي اين كار را كرده است. از شهردار خوانسار ميخواهم يكي از ميدانهاي اصلي شهر را به اسم اين استاد آراسته كند و ساخت تنديسي فاخر از او را به هنرمندان مجسمهساز سفارش بدهد تا در جاي مناسبي از شهر نصب شود. ناصر ميرباقري، داريوش اسدزاده، اسرافيل شيرچي، حسين محجوبي، محمد اصفهاني، ساعد باقري، علياكبر صادقي و... از چهرههاي حاضر در اين مراسم بودند. رونمايي از كتاب گلچيني از آثار شكسته نستعليق يدا... كابلي خوانساري با عنوان سماع در سماع كه به همت انتشارات گويا منتشر شده است، آخرين بخش اين مراسم بود. همچنين نمايشگاهي نيز از آثار يدا... كابلي در نگارخانه فرهنگسراي نياوران برپا شده است كه در اين مراسم افتتاح شد.
آرمان/واكنش رسول صدرعاملي به يك نوع سينما
رسول صدرعاملي معتقد است: ذهن ساختارشكن و مطرح كردن حرفهاي كمتر گفته شده را در قالب فرمي كه كمتر ديده شده است را ميتوان سينماي «هنر و تجربه» ناميد. اين كارگردان سينماي ايران كه با ايسنا گفتوگو ميكرد، تاكيد كرد كه با اين ديدگاه بايد يك بار ديگر نشست و اين سينما (هنر و تجربه) را به درستي تعريف كرد و در عين حال نقاط قوت آن را تقويت كرد. او مهمترين اتفاق يك سال اخير را پاگرفتن و رشد سينماي «هنر و تجربه» دانست و در عين حال گفت: اين جريان در شرايطي ميتواند تاثير گذار باشد و رشد كند كه نمايش و انتخاب فيلمها در اين بخش با تامل بيشتري صورت بگيرد. صدرعاملي با اشاره به نمونه موفق اكران فيلمي چون «روغن مار» در گروه هنر و تجربه گفت: هر كسي كه سينما را دوست دارد و علاقهمند است كه در ذهن فيلمسازي سرك بكشد كه همه جور سينما را تجربه كرده است، به خصوص سينماي قصه گو را؛ حتما بايد فيلمي مثل «روغن مار» را ببيند. او ادامه داد: اين فيلم نشان ميدهد كه ذهن فيلمساز با طراوت باقي مانده است. بايد به اين طراوت تبريك گفت كه اين ذهن، اسير فرم و قالب نبوده است و همچنان در حال تجربه كردن است. كارگردان «شب» با اشاره به نحوه ساخت فيلم «روغن مار» كه توسط موبايل انجام شده است، خاطرنشان كرد: با وجود اين شيوه كار كه به نظر ميآيد ابزار و تكنولوژي راحتي است شايد خيليها تصور كنند، اين نوع فيلمسازي را هر كسي ميتواند تجربه كند اما صراحتا بايد گفت كه اين تكنولوژي در دسترس همه هست اما همچنان انديشه و خلاقيت براي ثبت ماندگار يك فيلم، حرف اول را ميزند. وي ادامه داد: آنچه روي پرده مي افتد با وجود اينكه تكنولوژي سادهاي دارد، آنقدر به دل مينشيند و هنرمندانه است كه ما را به عنوان تماشاگر وادار به تحسين ميكند و اين اسمش سينماست. او تاكيد كرد: اين نوع سينما قابل تامل است و به همين دليل ميگويم كه هر كسي كه سينما را دوست دارد، بايد اين فيلم را ببيند. صدرعاملي با اشاره به موضوع فيلم «روغن مار» به ايسنا گفت: اين فيلم عين زندگي است و مثل سرك كشيدن در زندگي خودمان است. داودنژاد بخشهايي از زندگي را كه خيلي به تصوير كشيده نشده است كاملا هنرمندانه و نظريهپردازانه به تصوير ميكشد و مخاطب از ديدن آن لذت ميبرد. او ادامه داد: تماشاي فيلمهايي از جنس «روغن مار» نشان ميدهد كه قرار نيست اگر فيلمي در ساختارش نتوانسته موفق باشد، تصور كنيم كه يك نوع فيلم تجربي است در حالي كه در همه جاي دنيا، جدي ترين سينما، سينماي «هنر و تجربه» است و يك سينماي ساختارشكن است كه نخستين تماشاگران اين نوع فيلمها، فيلمسازان بدنه و كاملا حرفهاي آن سينما هستند كه از اين فيلمها ايده ميگيرند و از همان ايدهها در فيلمهايي كه براي تماشاگر عام ساخته ميشود به خوبي استفاده ميكنند.
آرمان/فریدون آسرایی:
شبکوک شبیهسازی هیچ برنامهای نیست
فریدون آسرایی، خواننده و یکی از داوران «شب کوک» گفت: این برنامه به هیچ وجه شبیهسازی از برنامههای ماهوارهای فارسیزبان نیست.به گزارش ایسنا، آسرایی با بیان اینکه استفاده از واژه تقلید در این موضوع درست نیست، اظهار کرد: برنامههایی از این دست که از شبکههای ماهوارهای فارسیزبان پخش میشوند، خودشان از برنامههای شبکههای ماهوارهای خارجی الهام می گیرند.«شب کوک» که از ابتدای پاییز هر شب در جدول پخش شبکه «نسیم» قرار گرفته است، عنوان یک مسابقه خوانندگی است که با اجرا و کارگردانی باربد بابایی، تهیهکنندگی هادی دمیرچی و گروه داورانی متشکل از فریدون آسرایی، مهدی یغمایی و پوریا حیدری روی آنتن میرود.آسرایی برنامه «شب کوک» را یک فرصت طلایی برای افرادی که علاقهمند به خوانندگی هستند دانست و ادامه داد: این برنامه فرصتی مناسب را برای افرادی فراهم می کند که دوست دارند وارد حیطه خوانندگی شوند ولی تاکنون دیده نشدهاند.داور برنامه «شب کوک» ادامه داد: برخی از مردم برای شرکت در مسابقههای اینچنینی مجبور بودند به کشورهای همجوار سفر کنند ولی اکنون این برنامه توانسته است فرصتی مناسب برای این افراد فراهم کند تا در کشور خودشان در این دست مسابقهها شرکت کنند. اگر در این برنامه انتخابها خوب باشد و خوانندهها نیز در آن شرکت کنند میتواند همهگیر و با استقبال بالای مخاطبان مواجه شود.آسرایی درباره محدودیت های موجود در ساخت و پخش این برنامه توضیح داد: طبیعتا یک سری محدویتها وجود داشته است؛ برای مثال میتوان به آهنگهایی که شرکت کنندگان باید در برنامه بخوانند، اشاره کرد.داور برنامه «شب کوک» با بیان اینکه آهنگهایی که سازمان صداوسیما برای خواندن در این برنامه به آنها مجوز داده، بیشتر از ترانههای تیتراژ بوده است، بیان کرد: خیلی از افرادی که در این برنامه شرکت میکنند ممکن است تاکنون بعضی از این آهنگها را نشنیده باشند.آسرایی همچنین خاطرنشان کرد: واضح است که برای شروع هر کاری مشکلاتی وجود دارد و ما هم در این برنامه با مشکلاتی مواجه بودیم که امید است با توجه به استقبال مخاطبان از این برنامه، مشکلات و مسائل موجود هم حل شوند.او با اشاره با تلاش طولانی مدت برای ساخت مسابقه و برنامههایی از این قبیل، بیان کرد: ساخت این برنامه مربوط به الان نیست و مربوط به زمان های طولانی می شود که تلاش شده بود تا این برنامه ساخته شود ودر نهایت برنامه «شب کوک »موفق به انجام این کار شد.آسرایی در پایان درباره نحوه برگزاری مسابقه در برنامه «شب کوک» توضیح داد: این مجموعه شامل 100 قسمت است و در مجموعه اول 30 قسمت به نمایش گذاشته خواهد شد که در آن از بین بیش از 200 نفر شرکتکننده، 100 نفر انتخاب میشوند.
آفتاب یزد/درخواست پرویز پرستویی از مردم در فاجعه «منا»
در مرگ هموطنانمان ساکت ننشینیم
پرویز
پرستویی با انتشار متنی از مردم خواست تا به کمپین امضاء نامه به دبیر کل سازمان
ملل در پی فاجعه «منا» بپیوندند. به گزارش ایسکانیوز، این بازیگر سینما و تئاتر در
متنی که در اختیار ایسنا قرار گرفته آورده است:
«به نام آنکه اراده کرد
و
هستی پدید آمد
هموطنان عزیزتر از جانم،سلام
همانگونه که در جریان هستید، امسال عده زیادی از عزیزانمان به مانند دیگر مسلمانان جهان به زیارت خانه خدا رفتند ولی متاسفانه نه بر اثر زلزله، نه در شعلههای آتش، نه با گلوله و نه در قعر دریای بیکران بلکه در کنار خانه امن الهی و در حال انجام مراحل آیینی منا و تنها بر اثر سهلانگاری و بیتوجهی خونسردانه میزبانان به شکل فجیعی بیش از چهارهزار نفر از این انسانهای پاکباخته ، غریبانه جان به جان آفرین تسلیم نمودند.
وسعت عمق فاجعه به گونهای است که هنوز جنازه پاک تعدادی از این قربانیان به آغوش بازماندگان نرسیده و در وضعیت نامعلومی قرار دارند و دیگر حجاجی که با درد و اندوه و در حالت شوک به وطن خود باز گشتهاند، از این رخداد ، داستانهای
اسف انگیزی دارند که شنیدنشان ، تحمل و استواری کوه میخواهد و بس.
حال پرسش آن است که اکنون تکلیف ما به عنوان یک انسان در مقابل این حادثه چیست؟ آیا باید سکوت کرد و یا به یک اظهار تاسف صرف بسنده کرد؟ خیر همه میدانیم که وجدان انسانی در اینگونه موارد حکم و ایجاب میکند که ناله اندوهگین و در کام مانده بازماندگان را به فریاد تبدیل کرده و با غیرت ایرانی به گوش همه جهانیان و نیز سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل برسانیم،چرا که جهان باید بداند که چه ظلمی در حق این عزیزان خداپرست ، به ناحق روا شده است.
چه ایرانی و چه غیر ایرانی و با هرگونه عرق ملی و مذهبی ، انسانیت ایجاب میکند که به این کمپین بپیوندیم تا کمترین حداقل را برای اظهار همدردی با خانوادههای داغدارمان و نیز ارسال یک سند جاودان مردمی برای تظلم خواهی و کمک به افشا حقایق این قضیه از سازمان ملل انجام داده باشیم.
همگی هم اکنون از دوستان و آشنایانمان خود بخواهیم تا در سایت موزه صلح جانبازان شیمیایی تهران،در کمتر از یک دقیقه، امضاء خود را به سادگی ثبت نمایند، برای رسیدن به مرز یک میلیون امضا لازم، تنها یکصد و پنجاه هزار امضا باقیمانده است. پس بشتابیم تا همچون همیشه نشان دهیم ایرانی در مرگ هموطنانش ساکت نخواهد نشست.
یقین دارم که در آینده تاریخ، این سند میلیونی امضا شده،نشان جاودان دیگری از غیرت همیشگی ما ایرانیان با شرف در جهان خواهد بود.»
آفتاب یزد/علی زند وکیلی:
موسیقی به شرایط ایدهآل نزدیکتر شده است
علی زند وکیلی معتقد است: وضعیت موسیقی در کشور نسبت به گذشته بسیار بهتر شده است و به وضع ایدهآل نزدیکتر میشود. این خواننده در گفتگو با ایسنا اظهار کرد: امروز تلفیق موسیقی پاپ و سنتی برای مردم بسیار جذاب است، البته موسیقی پاپی که در گروه زند همراه با من اجرا میشود، غربی نیست، اما مدتهاست مردم چنین موسیقی تلفیقی را درک کرده و از آن استقبال میکنند. او ادامه داد: من در اجراهایم کارهایی را بازخوانی میکنم که برای مردم و در ذهنشان پررنگ و پر از خاطره باشد و بتواند تمام نسلها را درگیر کند، البته میخواهیم به شکلهای دیگر نیز قطعات را اجرا کنیم تا موسیقی پایداری داشته باشیم. این خواننده بیان کرد: موسیقی سنتی، یک اصالت و آبرو برای ایران بهشمار میرود. به همین دلیل است که باید به موسیقی، نگاه عمیق داشته باشیم و نگذاریم راحت از بین برود. زند وکیلی اظهار کرد: خوشبختانه وضعیت موسیقی و کنسرت نسبت به گذشته بسیار بهتر شده است و به وضع ایدهآل نزدیکتر میشود، چون هنرمند هیچ توقعی ندارد و سادهزیست و سادهنگر است. امیدوارم مردم از دستاندرکاران، موزیسینها و موسیقی حمایت بیشتری کنند. وی از انتشار آلبوم بعدیاش در اوایل سال 1395 خبر داد و گفت: در آلبوم جدید، تمام آثار و قطعات مربوط به خودم با تنظیم گروه زند آمده و تلاش شده است، همین سبک تلفیقی سنتی و پاپ باشد.
آفتاب یزد/خندوانه! طنز یا کوک ناساز زمانه!
[حمید رضا تقوا – تحلیلگر فرهنگی و اجتماعی]
این روزها وشب ها! شاهد نمایش طنز گونه ای از نوع ساختار تولید برنامه نمایشی با ساختار طبقه« ج » از شبکه نسیم صداوسیما به کارگردانی ومجری گری وشبه بازیگری آقای رامبد جوان هستیم. عده ای پای جعبه جادویی می نشینند تا هر شب مثل سریال اوشین(یا سالهای دور از خانه) آن را ببینند یا مثل سریال مراد برقی سال های اولیه دهه 50 مردمان را پای تلویزیون می کشاند البته نه بدان شدت وحدت که آگاهی و روایی و صد البته رغبت مردم به تماشای برنامه های تلویزیونی کم شده است چراکه هر جا سیاست نیم بند وسیاست زدگی به محفلی، برنامه ای ویامجلس دوستانه ای پا می گذارد آنجا را به ویرانه ای تبدیل می کند از ترکیب فرهنگ وسیاست نه فرهنگی می ماند و نه سیاستی. به نظر نگارنده این مجموعه وپیوند نامبارک به همه شاخه ها وجوانب ورشته های علمی در پیوند وارتباط با سیاست تسری دارد. این برنامه که تقریبا مدتش طولانی است وسعی دارد در این مدت مرم را شاد نماید. اما وقتی تمام می شود همان خوش خیالی وخوش پردازی از دید مخاطب ومردم رخت بر می بندد ودو باره باید به مشکلات هزار توی زندگی بیندیشند « بابا بادام ونان ندارد که به من بدهد» چون هم نان گران شده است وهم یارانه ها قطع!! بابا دوشیفته یا سه شیفته کار می کند رمق بوسیدن بچه هایش را ندارد .ترافیک تهران وکلانشهرها نیز او را کلافه کرده است . شاید بتواند برنامه خندوانه را برای مدتی ببیند اما برکف اتاق یا کاناپه خوابش می برد وبدین گونه هست که مهر و محبت به واسطه جامعه دیگر گون واقتصاد پیچیده و بعضا واژگون ازخانواده ها رخت بر می بندد. اما شاید این هموطن لحظه ای بخندد اما گفته آقای رامبد جوان است که می گوید: با این بر نامه می خواهم شادی وخنده را به خانواده های ایرانی برگردانم! پس قبلا بوده وحالیه رخت بر بسته است! و می دانیم امسال هندوانه بر دست تولید کنندگان باد کرده و ارزان شده ومردم دلی سیر هندوانه می خورند اما نمی دانیم جایگاه خندوانه با یک ونیم ساعت در صدا وسیما کجاست؟!! یادم می آید در سالهای 1356-1357 نمایش کمدین معروف هارولید را می داد 90 نقش ها فقط برای او بود وکاراکتر اصلی این کمدی او محسوب می شد اما طراوت وظرافت زیبایی داشت که نگو رامبد جوان شکل کمدین وعینک هاورلید را به خود گرفته اما نقش ورسمش را هرگز! اما همه اش تقصیر ایشان نیست البته آن زمان مردم کمتر سیاسی بودند و دغدغه معاش کمتری داشتند! از طرف دیکر بدهکار میلیاردر یورویی نفتی که از خوان یغمای ملت خورده وبرده است می گوید: نه کار غیر قانونی انجام داده ام ونه پول کسی و دولت را خورده ام و رئیس جمهور با جسارت مورد عتاب قرار می دهد و می نویسد: معاون شما حق ندارد که مرا به گردن کلفتی متهم کند. در حالیکه نماینده دادستان در کیفرخواست قرائت شده برای ایشان عنوان مفسد فی الارض به کار می برد. اینجاست که به سخنان امیر المومنین پی می بریم که فرموده اند: هیچ محرومی گرسنه نمی ماند مگرآنکه نصیب او به خوشگذرانی سرمایه داری رسیده باشد وهیچ کاخی بنا نمی گردد مگرآنکه در کنار آن کوخی ویران شده باشد. خندوانه می تواند در قالب طنز بگوید چرا همه چیزمان باهم رشد نکرده است؟ اخلاق سیاسی به بد اخلاقی سیاسی تبدیل شده ، میزان مرگ ومیر بالا، رشد منفی جمعیت ، 95 جوانان در سن ازدواج، میران بالای طلاق در کشور از جمله در استان هایی که از نظر فرهنگی خود را بالا می دانند وبرخی اوقات هزینه جشن طلاقشان از هزینه ازدواج وعروسی بالاتر می زند!! وخندوانه از آن طرف لبه بام می افتد. با وجود فعالیت 36 ساله نهضت سواد آموزی هنوز 9 میلیون نفر بیسواد هستند.در این دوره تحصیلی اقلا می توانستیم دو دوره لیسانس تحویل جامعه بدهیم! پس به کجا چنین شتابان می رویم؟به چه چیزی شاد باشیم وبخندم؟ شتابان می رویم نه خرا مان می رویم!! متاسفانه غالب مردم ناامیدند نا امیدند.نا امید! و امید که از جامعه ای رخت بربندد به شرط مانا وپایداری، آن جامعه خدشه وارد می شود هیبت وحمیت وخلاقیت از آن رخت برمی بندد.گفتم خنده باید ذاتی باشد تا همه وجود تورا طراوت بخشد وطراوت تو نسیم وخنکای آن به جامعه سرایت بکند. خندوانه چه ارادی وچه غیر ارادی از این توان تهی است.سرگرمی یک تا یک ونیم ساعته هست بدون ماندگاری ودر خور شایسته مردم. وبعد از آن هست که کثیری از مردم با همان قرص های خواب آور وضد افسردگی همیشگی خویش باید بخوابند.البته بخش اعظم این کاستی ها به حاشیه های جامعه برمی گردد که ربطی به رامبد جوان ندارد بعد از برنامه خندوانه ومشابه آن که تقریبا یک ساعتی برخی از جوانان را مشغول خود می کند، تلویزیون برنامه کذایی تبلیغاتی خویش را با تبلیغاتی آتچنانی ومخصوص مرفهین بی درد می آغازد و وچون نفس انسان در جهت رفاه وتکیه بر تنعمات زندگی است یقینا بدان سو گرایش دارد وچون بدان دست نمی یازد دست به رقابتهای آنچنانی می زند واینگونه جامعه گرفتار درد ورنج وحرمان بی پایانی می شود که راه گریزی از آن نیست واینجاست که می گویند : صد اوسیما باید دانشگاه عمومی جامعه باشد که همه به اندازه توان خود از آن بهره مند شوند. خندوانه سعی می کند ما را بخنداند چه اگر مصنوعی باشد ورامبد خیلی جوان می گوید مغز نمی تواند خنده از روی اجبار واکراه ویا مصنوعی را ازهم تشخیص دهد بنابراین سعی بکنید بیشتر بخندید و تمامی عضلات بدن وصورت در خندوانه به حرکت در می آیند وشما احساس نشاط بیشتر می کنید. حرفی که از نظر علمی ثابت نشده ومصداق : حرفی از آن هزاران کاندر عبارت آمد !! می باشد. اما من نمی توانم بخندم در صورتیکه صدها جوان تحصیلکرده در سر چهار راهها تفرجگاهها کباب باد می زنند ودکترای تحصیلکرده خارج از کشور با هزاران امید به کشور برگشته که برای دیگران پایان نامه ومقاله علمی بنویسد ودر آمدی کسب کند واین دور باطل همچنان ادامه می یابد.بعضی از این تحصیلکرده های بالا اشخاص بسیار بانفوذی در ارکان دولت ودستگاهها دارند اما این جوان تحصیلکرده را با مادر بیوه وسه فرزند وا نهاده است واز سر شانه از تکلیف خالی کردن می گوید: من تمایزی بین مردم وایشان نمی بینم به عبارتی بدبختی وشور بختی ایشان با سایر جوانان برایم یکی است. اما به هنگام رای دادن به سراغشان می روند می گویند ما خدمتگزار شماییم واما شما فعلا این را بگیر« آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا وپست!» مردم اینها را می فهمند وخوب درک می کنند وشما سعی نکنیم از هنرمندان جوان و محبوبمان اینگونه استفاده ابزاری کنید وهنرمندان مخصوصا جوان جعبه جادویی نیز بدانند شب دراز است وقلندر بیدار!! توفیق خنداندن مردم به این است که بگشاییم دری ، شاد کنیم قلبی، پرکنیم دستی وقدحی، راه بیندازیم در راه مانده ای، نان بگذاریم در سفره ای و.......آنگاه شما شادی مردم را ازته دل لمس می کنید ولودگی وحرکات نمایشی نمی تواند شادی بیافریند.
آفتاب یزد/تعطیلی غرفه ایران در نمایشگاه فرانکفورت
کتاب های ارسال شده برگردانده می شود
به گفته سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برخی از ناشران و یا افرادی که خارج از سیستم رسمی و دولتی کتابی در نمایشگاه فرانکفورت عرضه می کنند، مسئول آنها نیستم و نماینده ما نیستند. سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: با توجه به حضور سلمان رشدی در نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت و حضور نیافتن ایران در این نمایشگاه ، کتاب های ارسال شده، برگردانده می شود. حسین نوش آبادی در گفتگو با ایرنا افزود: از قبل برنامه ریزی های منسجم و هماهنگی برای حضور ناشران ایرانی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت شده بود تا حضور قدرتمند و جدی در این نمایشگاه داشته باشیم. وی اظهار داشت: اما بعد از جریان حضور سلمان رشدی در نشست خبری نمایشگاه کتاب فرانکفورت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران اعلام کرد به خاطر این رفتار غیرفرهنگی در این نمایشگاه حضور نمی یابد. نوش آبادی ادامه داد: اما با توجه به اینکه ایران غرفه ای در این نمایشگاه نخواهد داشت، کتاب ها از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز عرضه نمی شود و غرفه تعطیل است . وی با بیان اینکه کتاب های ارسال شده از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به فرانکفورت برگردانده می شود، تصریح کرد: مسئولیتی در قبال شرکت بخش خصوصی در این نمایشگاه نداریم و از آنها حمایتی نکردیم ، بیانیه ای از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارایه شده که حضور این وزارتخانه در نمایشگاه منتفی است . به گفته سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برخی از ناشران و یا افرادی که خارج از سیستم رسمی و دولتی کتابی در نمایشگاه فرانکفورت عرضه می کنند، مسئول آنها نیستم و نماینده ما نیستند. نوش آبادی در پاسخ به این سوال که شرکت نکردن ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت امسال باعث حذف ما در نمایشگاه آتی خواهد شد؟ افزود: چنین فرمولی وجود ندارد و اگر کشوری در دوره ای از نمایشگاه شرکت نکرد ، باعث محرومیت در دوره بعدی نمیشود. وی اظهار داشت : با توجه به برنامه ریزی غلط مسئولان نمایشگاه کتاب فرانکفورت و رفتار غیر فرهنگی آنان در رابطه با حضور سلمان رشدی ، در نمایشگاه امسال شرکت نکردیم و شرایط در آینده متفاوت خواهد بود. نوش آبادی خاطرنشان کرد: اهمیت دیپلماسی فرهنگی و ضرورت حضور ایران در مجامع جهانی مهم است و مدیران نمایشگاه کتاب فرانکفورت باید پاسخگوی رفتار خود در خصوص عدم حضور یک کشور در نمایشگاه، باشند. به گفته وی، در حال حاضر از طرف معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نمایندگانی برای ابلاغ این اعتراض به فرانکفورت رفته اند، و غرفه ایران خالی از کتاب در نمایشگاه خواهد بود.شصت و هفتمین دوره نمایشگاه کتاب فرانکفورت از روز 14 اکتبر (22 مهرماه ) به مدت پنج روز، در فرانکفورت آلمان برگزار می شود و جمهوری اسلامی ایران نیز همه ساله حضوری پررنگ داشته است. مهرماه 1367 کتابی تحت عنوان «آیات شیطانی» به قلم سلمان رشدی در قالب رمان، آکنده از اهانتها و افترائات زشت و ننگین به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) و خانواده و اصحاب شریف ایشان در لندن توسط انتشارات وایکینگ وابسته به موسسه پنگوئن انتشار یافت.
آفتاب یزد/گفتگو با کامبیز دیرباز بازیگر فیلم «خاکستر و برف»
دیالوگ ابزار بازیگر است
زهرا قزیلی: «کامبیز دیرباز» بازیگر توانمند و گزیده کار در عرصه سینما و تلویزیون به شمار می آید و اگر نگاهی به کارنامه بازیگری او بیندازیم شاهد تنوع زیادی خواهیم بود. او با عشق، به هنرش توجه دارد و عاشقانه در هر کاری که حضور دارد تلاش می کند تا آنچه برای ایفای نقش نیاز است را به منصه ظهور برساند. کامبیز دیرباز از چهره های شاخص در عرصه بازیگری است. فیلم سینمایی «خاکستر و برف» ساخته روح اله سهرابی با بازی قابل تحسین کامبیز دیرباز بر پرده سینماها است. او در این فیلم با استفاده از سکوت ها و سکون های مناسب نقش «احسان» رزمنده ای را بازی می کند که مورد ظلم واقع شده است. فارس گفتگویی درباره چگونه یافتن «احسان» توسط این هنرمند و نحوه ارائه آن همچنین انتخاب درست اندازه و جنس بازیاش با وی ترتیب داده که از نظرتان می گذرد. البته این نکته حایز اهمیت است که کامبیز دیرباز هم اینک مشغول بازی در نقش اصلی سریال «پشت بام تهران» ساخته بهرنگ توفیقی و نوشته سعید نعمت الله است و فرصت کوتاهی در اختیار داشتیم تا بتوانم تعداد محدودی از سوالات را با ایشان درمیان بگذاریم اما این هنرمند با اخلاق با سعه صدر به سوالات پاسخگو بود.
* در فیلم «خاکستر و برف» شاهد یک رزمنده هستیم که از جامعه بریده و در روزمرگی هضم شده، یک رویداد غیرمنتظره آن را به گذشته پیوند می زند و شرایط آن را متفاوت می کند این نوع قصه تکراری است . در «آژانس شیشهای» هم همین فضا را با رنگ و شکل خاص خودش مخاطب دنبال می کند. رنگ احسان دراین قصه متفاوت است درباره تفاوت هایی که باعث تمایز می شود صحبت بفرمایید.
به عقیده من این مقایسه ای که شما «احسان» را با «حاج کاظم» کردید نظر شما است من اصلا به این مورد فکر هم نکرده بودم . وقتی راجع به هشت سال دفاع مقدس فیلم می سازیم به تعداد تک تک رزمندگانی که هشت سال در جبهه ها حضور داشتند و جنگیدند می توان کاراکترهای مختلفی داشت. شاید اگر مثالی بزنم بیشتر این مهم قابل لمس باشد. اگر فیلمی درباره پزشکان ساخته شود به تعداد پزشک های موجود در جامعه پزشکی ما کاراکترهای متعددی وجود دارد همه روپوش سفید دارند و عضو جامعه پزشکی هستند اما تفاوت هایی دارند. جملهای که گفتید احسان رزمنده ای است که پس از پایان جنگ از جامعه بریده این یک کلیتی را به همراه دارد، شاید اکثر افرادی که در جنگ حضور داشتند دچار سرخوردگی شده باشند که این سرخوردگی دستمایه فیلمسازان دفاع مقدس ما قرار گرفته و می گیرد اما کاراکتر احسان و حاج کاظم و کاراکترهای مختلف که سردارهای بازمانده ازجنگ هستند، با هم متفاوت هستند حتی در فیلمنامه. به لحاظ فیلمنامه که احسان با حاج کاظم که مثال زدید متفاوت است و من دراجرا، سعی کردم حال و هوای فیلمنامه را در کارم لحاظ کنم و وفادار باشم ودقیقا حال و هوای احسان را تلاش کردم از فیلمنامه پیدا کنم و حاصلش شد همان چیزی که روی پرده است. درمقام مقایسه این دو شخصیت اشکالی وجود ندارد، ازبین هزار پزشک شاید 5 پزشک هم ممکن است شباهت های بسیاری با هم داشته باشند. به عنوان یک ایراد به این مقایسه نگاه نمی کنم.
* گفتید هیچ رابطه ای بین این دو شخصیت (احسان و حاج کاظم) نیست حال که این قیاس در ذهن مخاطبین شکل گرفته است و هر دو از جامعه بریدند چقدر این دو را به هم نزدیک می دانید؟
که در عشق خورده است. او علاقمند به خواهر هم رزمش بود که با ابراهیم ازدواج می کند. احسان تنها به خاطر تراژدی که در پرونده عشقی اش ایجاد شده از این فضا و جغرافیا دور می شود . او به عمد از این جغرافیا دور می شود که نباشد و نبیند و عذاب کمتر بکشد. بعد از 25 سال که باز گشته سرکوفت ها و تهمت هایی که از طرف ابراهیم یا کسانی که ابراهیم نماینده تفکر آنهاست به او زده می شود، در حال حاضر دچار ضجر و عذاب می کشد و به یاد تمام سختیها، رشادت ها و از خود گذشتگی هایش می افتد و برایش عذاب آور است که الان اندیشه نابش را زیر سوال می برند. این آدم ها و خانواده هایشان در شرایطی که احسان وهم رزمانش در جبهه ها دفاع می کردند به راحتی زندگی کرده و تحصیلکرده اند. احسان امروز عذاب می کشد با این تحلیل ها و نوع سرکوفت و تمهت هایی که به او زده می شود تا اینکه بگوییم از جامعه اش بریده و رفته است. یکی از تفاوت های عمده احسان و حاج کاظم در این است که حاج کاظم بعد از جنگ در تهران بوده، با این مردم همراه بوده و مشکلات را دیده، آرام آرام دلزدگی در وجودش ایجاد شده اما احسان این قصه به طور کامل از ایران به خاطر مسئله علاقه و عشقش رفته است. 25 سال پیش این کنتراست های تفکری و عقیده ای که بین نسل امروز و نسل از جنگ باقی مانده پیش آمده، در آن شرایط این اختلاف نظر وجود نداشت که از جامعه اش کنده به خاطر پرونده عشقی کنده و رفته است.
* نکته حایز اهمیت در بازی شما جدای از اینکه وزن اضافه کردید و شرایط جسمانی را مهیا کرده بودید برای ارائه احسان، اندازه نگاه و حتی جنس و رفتار بازی شما با کارهای دیگر متفاوت بود. احسان به خوبی قابل درک برای مخاطب است با این وجود که به لحاظ قصه میانه داستان به خوبی نمی تواند موفق عمل کند اما بازی شما متفاوت است و یک سکون وسکوت هایی طراحی شده بود بفرمایید خودتان به این سکوت ها توجه داشتید و چقدر با همراهی کارگردان به این شرایط رسیدید که این گونه ارائه کنید.
بخش هایی که از کار من تعریف کردید، لطف شما است . در زمان تحصیلم در دوران دانشگاه وقتی بازیگری می خواندم ،کلاسی دو واحدی اختیاری داشتم که عنوان آن "موسیقی دراماتیک" بود که استادش سعید ذهنی از رفقای من بود ، آن را انتخاب کردم. اوایل فکر می کردم مطالب مطرح شده در کلاس خیلی به درد من نمی خورد و من دو واحد را بیهوده پاس می کنم اما کلاس بسیار خوب بود و مباحث مطرح شده در آن بسیار مفید بود. یکی از آن مواردی که یاد گرفتم و هنوز هم به آن رجوع می کنم همین مسئله است که شما به آن اشاره داشتید «ارزش سکوت» و ارزش «نت سکوت» بود. سعید ذهنی به خوبی به ما یاد داد همان اندازه که هارمونی موسیقی اهمیت دارد، به همان اندازه نت سکوت اهمیت دارد چه بسا اگر سکوت در جای خودش استفاده شود ارزشش شاید بیشتر از نت موسیقی هم باشد. مواردی که در کلاس مطرح شده بعدها در بازی من بسیار تاثیرگذار بود. در فیلم سینمایی «عیار 14 » پرویز شهبازی با یک کاراکتری مواجه شدم که یکی از ابزارهای مهم شخصیت پردازی یعنی دیالوگ را نداشت و از آن محروم بود. در آن فیلم از من این ابزار گرفته شد و احساس کردم چقدر برایم اجرای نقش سخت است . ما بازیگرها وابسته به دیالوگ گویی وحرف زدن و حرف زدن هستیم و در آن کار باید سکوت اختیار می کردم .
را با سکوت اجرا کردم. از آنجا بود که فهمیدم سکوت بسیار با ارزش است، به تناسب تجربه 15 ساله ای که قبل از بازی «احسان» داشتم سعی کردم سکوت ها را در سر جای خودش استفاده کنم اما قطعا با تعامل با کارگردان و کمک نویسنده صورت گرفت زیرا نویسنده هم در انزلی حضور داشت و با هم این مثلث را تا روز آخر داشتیم و از همراهی این عزیزان هم استفاده کردیم.
* احسان رزمنده ای است که مورد ظلم واقع شده و حالا در مقابل یک معلم روشنفکر نما قرار گرفته که دین را تا حدی قبول دارد که به منافعش آسیب نزند چقدر این نوع شخصیت ها در جامعه وجود دارند و چقدر نیاز است این نوع کارها ساخته شود.
این نوع کاراکترها را اصولا دوست دارم ، سلیقه شخصی من است. مسئله این آدم ها مسئله من هم هست. آدم هایی که اینقدر بزرگ هستند که با حرف از خودشان دفاع نمی کنند و واگذار به آینده می کنند. آدم هایی که بعد از گذشت زمان افراد متوجه اهمیت وجود آنها می شوند. این نوع افراد همواره جلوی سیبل افرادی هستند که به اندیشه شان حمله می شود. اما اینقدر اندیشه شان بزرگ است که در آرامش و سکوت به زمان می سپارند. اگر توجه داشته باشید ابراهیم به سمت احسان حمله می برد و با او درگیر می شد اما احسان در حد دفاع کردن از خودش عکس العمل نشان می داد و سعی می کرد با احسان درگیر نشود. این نوع نگاه به تفکر این افراد که هشت سال در مقابل دشمن ایستادند باز می گردد. ما می گوییم دفاع مقدس نه جنگ مقدس ، ما اعتقاد داریم جنگ نکردیم و افراد جنگ طلبی نیستیم و ما همیشه آماده هستیم که اگر به ما حمله شد دفاع کنیم همین اتفاق را در هشت سال تجربه کردیم. احسان یکی از سرداران جنگ است تفکرش دفاع است سال های جوانی اش در جبهه ها بوده و با این تفکر بزرگ شده که نباید جنگ طلب باشد و تنها باید دفاع کند. با این پیش فرض اگر به سراغ احسان برویم خواهیم دید این غربت احسان و مظلوم بودنش بعد از رفتنش مشخص می شود و تماشاچی دانای کل است می تواند قضاوت کند که چقدر حق با احسان بوده و چقدر حق با ابراهیم بوده است.
* سختی کار شما این بود که مظلومیت و حق به جانب بودن احسان به درستی و بدون گل درشت شدن در بازی ارائه شود.
هدفم این نبود که مظلومیت احسان را به رخ بکشم . احسان هدفش این بود که بیاید و قولی که به صمیمی ترین دوستش (داوود) که جانش را برای زنده بودن احسان از دست داده به انجام برساند. احسان نیامده بود که مظلومیتش را به اثبات برساند یا رخ نمایی کند. درشت نشدن این مظلومیت جزیی از شخصیت پردازی احسان بود . وقتی هجمه ای از انتقادات و تهمت ها رامی شنید اما سرش را پایین می انداخت و نوع کاراکترش این طراحی راداشت ،من هم سعی کردم به درستی رفتارهای او را بشناسم تا بتوانم ارائه دهم.
* چقدر فیلمنامه خاکستر و برف شما را ترغیب به قبول کردن این نقش کرد.
فیلمنامه حرف اول را می زند . فیلمنامه خوب بسیار کم است. وقتی فیلمنامه را خواندم احساس کردم بن مایه خوبی برای تبدیل شدن به فیلم خوب را دارد. الان هم اصلا از انتخابم ناراضی نیستم.
ابتکار/«ابتکار» از فقدان یک قانون گزارش میدهد؛
اقتصاد کار فرهنگی قربانی حق کپی رایت
حق نشر، حقّ تکثیر یا کپی رایت (به انگلیسی: Copyright)، مجموعهای از حقوق انحصاری است که به ناشر یا پدیدآورنده یک اثر اصل و منحصربه فرد تعلق میگیرد و حقوقی از قبیل نشر، تکثیر و الگوبرداری از اثر را شامل میشود. در بیشتر حوزههای قضایی، حق نشر از آغاز پدیدآمدن یک اثر به آن تعلق میگیرد و نیازی به ثبت اثر نیست. قانون کپیرایت در کشورهای مختلف یک تاریخ انقضا هم دارد که در بیشتر کشورها حدود ۵۰ تا ۷۰ سال است و بعد از آن آثار از حمایت قانون کپیرایت خارج میشود و وارد مالکیت عمومی میشود.
قانون کپیرایت در ایران
خوشبختانه ایران از سال ۲۰۰۱ به سازمان جهانی مالکیت فکری پیوسته و خیلی از پیماننامههای مربوط به مالکیت فکری را پذیرفته است. قبل از آن هم (از ۱۳۴۸) قوانین مختلفی در ایران تصویب شدند که از حقوق پدیدآورندگان آثار مختلف حمایت میکنند. قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان، قانون ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی، قانون حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرم افزارهای رایانهای و قانون تجارت الکترونیکی از جمله قوانینی که طی سالهای مختلف برای حمایت از پدیدآورندگان تصویب شدهاند. بر اساس همین قوانین، اگر کسی قانون کپیرایت را در مورد آثار دیگران رعایت نکند، صاحب اثر میتواند آن شخص را مورد پیگرد قانونی قرار بدهد.
فرهنگ رعایت قانون کپیرایت
چند سال پیش که مهران مدیری از مردم خواست «قهوه تلخ» را کپی نکنند، سالهای پیش که نرمافزارهای ایرانی قفلدار وارد بازار شدند، کاستها و سیدیهای موسیقی به صورت اصلی وارد بازار شدند و از مردم خواسته شد که کپی خریداری نکنند، خیلیها تعجب کردند که وقتی میشود کپی کرد چرا باید هزینه پرداخت کنیم. نرمافزار و فیلم و سریال چیزهایی هستند که قابل رویت هستند. موضوع وقتی بدتر میشود که افراد به مالکیت ایدهها هیچ احترامی نمیگذارند. فکر و ایده چیزهایی نیستند که به سادگی بتوان مالکیت آن را اثبات کرد، و در دادگاه ثابت کردن اینکه این ایده از اول مال چه کسی بوده شاید خیلی سخت باشد. تمام موضوع برمیگردد به فرهنگ غالب در جامعه و این که افراد چقدر برای خود و جامعه احترام قائلند؟البته این موضوع همیشه ارادی نیست. اگر نگاهی به وبسایتهای ایرانی بیندازید، تقریبا تماماً دارای زیرنویسی با این مضمون هستند: «تمام حقوق برای...محفوظ میباشد.» و اگر خود وبسایت را ببینید، حداقل ۱۰ مورد از نقض قانون کپیرایت را مشاهده میکنید. از خندهدارترین موارد میتوان به وبسایتهای دانلود موسیقی و فیلم و نرمافزار اشاره کرد که تقریبا تمام قوانین کپیرایت دنیا را زیر پا میگذارند، ولی بازهم اصرار دارند که «تمام حقوق برای ما محفوظ است»! این نشان میدهد که جامعه هنوز به درک درستی از مالکیت فکری، معنوی و تکثیر نرسیده است. محمدرضا شعبانعلی، در مطلب خود در مورد مالکیت فکری، اینطور نوشته:من کسانی را که مالکیت معنوی را رعایت نمیکنند، دزد نمیدانم. بلکه اکثر آنها را کسانی میدانم که اساساً نگرش آنها از مالکیت، هنوز توسعه پیدا نکرده و از «مالکیت گاو و گوسفند و شتر» به مالکیت «فکر و ایده و هنر» نرسیده اند. بارها شده که در کلاسها وقتی در مورد کتابهایم حرف میشود، میپرسند: «استاد! پی دی اف اینها را ندارید؟». توضیح میدهم که من «نویسندهی کتاب» هستم و «مالک کتاب»، ناشری است که آن را از من خریداری کرده. پس من نمیتوانم پی دی اف کتاب را مورد استفاده قرار دهم. بسیاری با تعجب نگاه میکنند و میگویند: «خوب به هر حال کتاب شماست. به ناشر چه ربطی دارد؟!»
احترام به کپیرایت
اصلاح جامعه و افکار موجود از توان ما خارج است. موضوع پیگیری قانونی هم در کشوری مثل ایران که هر روز میلیونها مورد نقض کپیرایت در ان اتفاق میافتد کار خیلی خستهکننده و گاه بیهودهای است. من چند بار میتوانم از کسانی که طرحم را کپی کردهاند شکایت کنم؟ چقدر میتوانم وقت و انرژی و هزینه برای این موضوع صرف کنم و در آخر هم هیچچیز تغییر نکند؟هر صاحب اثری انتظار دارد که زندگی خود را از لحاظ مادی و معنوی تامین کند. نقض قانون کپیرایت نه تنها از لحاظ مادی ضرر خیلی زیادی به صاحبان آثار میرساند، بلکه از لحاظ روحی و معنوی باعث میشود شخص آسیب ببیندو از تلاش مجدد خلق و ارائه آثار جدید ناامید گردد.چه بسا این ضرر از ضررهای مادی بزرگ تر است. فرقی نمیکند که صاحب اثر ایرانی است یا خارجی، پولدار است یا بیپول، ما وظیفه داریم قانون کپیرایت را رعایت کنیم چرا که بقای جامعه بسته به میزان فرهنگ و احترام ما به همدیگر است. این وظیفه ما نیست که میزان پولدار بودن یا بیپول بودن کسی را تخمین بزنیم و قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم که آیا به حقوق او احترام بگذاریم یا نه.
چگونه باید جامعه را از ضررهای حاصل از کپی رایت آگاه کرد و نسبت به این منع، قانع نمود؟
مجتبی
ویسی،مترجم و شاعر در این زمینه میگوید : رعایت این مسئله،یک امر کاملا اخلاقی
است و باید مردم را از هزینههایی که نویسنده، ناشر، فیلمساز و ... صرف میکنند
آگاه کرد و آنها را متقاعد نمود که برای زحمات آنها ارزش قائل شوند.مطالعه نیز
در این زمینه نقش بسزایی دارد.باید فرهنگ کتاب خوانی را میان مردم جا انداخت و نیز
آنها را از حق و حقوق ناشرین و ... در سایر کشورها آگاه نمود.به نظر من عدم رعایت
این نکته از سوی مردم به دو دلیل اصلی است.یکی این که آنها میخواهند از آسان
ترین راه ممکن به محصول مورد نظر دست یابند و دیگری مشکلات اقتصادی مردم است و عطش
مطالعه سبب میشود دست به این کار غیر اخلاقی بزنند.با گسترش تکنولوژی و شبکههای
مجازی در میان مردم،توجهها نسبت به موضوع کتابخوانی کم شده و متاسفانه تلاشی هم
در این زمینه صورت نمیگیرد.
دولت آبادی:مسئول جلوگیری از این اتفاق، دولت است
محمود دولت آبادی نیز در پاسخ به این سوال گفت:مسئول جلوگیری از این اتفاق ،دولت است چرا که عهده دار امور فرهنگی کشور است و باید مسئولیت این مهم را نیز به عهده بگیرد.کار دولت که فقط منع کردن نیست.باید با وضع قوانین مرتبط،جلوی این امر را بگیرد. عبد الصمد خرمشاهی وکیل دادگستری در این باره این گونه پاسخ داد:قانون شکنی صرفا مختص یک بخش از حقوق مردم نیست.کسی که در صدد نقض قوانین اجتماعی است در هر زمینهای این کار را انجام خواهد داد. در این رابطه صرفا یک فرمول نداریم.بایدببینیم دلیل قانون گریزی مردم چیست و چگونه میتوان آنها را با قوانین آشتی داد.باید زمینه سازی فرهنگی کرد و این تنها در مورد قانون کپی رایت نیست که بتوان نسخهی خاصی داد. این فرهنگ سازی نیاز به تلاش مستمر دارد که به عهدهی متولیانی است که در قانون مشخص شده .باید با کارشناسی و مسائل روانشناختی چرایی نقض قانون در همهی زمینهها مشخص شود.برای مثال،در ژاپن قوانین وضع شده برای مردم آن قدر اهمیت دارد که مقدس شمرده میشود و هرگز به آن پشت پا نمیزنند.آنها درک کردهاند که قوانین برای بهبود زندگی و روابط و تعامل مردم با یکدیگر و نیز با دولت است و این را باور دارند.این باید برای مردم ما هم جا بیفتد تا به حقوق هم تجاوز نکنند.
اعتماد/گفتوگو با مهدي سلطاني
تئاتر ما پتانسيل بالايي دارد
پيام رضايي / مهدي سلطاني سالهاست كه در حوزه بازيگري فعال است، اما در كنار بازيگرياش در دانشگاه هم تدريس ميكند. او اين روزها در تازهترين تئاتر علي رفيعي حضور دارد. كاري كه او نقش اميركبير را در آن بازي ميكند. با او درباره اين نمايش و نقشاش و همچنين تئاتر آكادميك صحبت كرديم.
هيچوقت فكر ميكرديد نقش اميركبير را ايفا كنيد؟ آن هم در نمايش دكتر علي رفيعي؟
نه اينكه بگويم ذهنم از اينجور نقشها دور بود و اين حرفها! نه! من خيلي دور از ذهن نميديدم كه بخواهم نقشي مثل اميركبير را بازي كنم. نقشهاي تاريخي ١٠٠ يا ٢٠٠ سال پيش خودمان را بازي كردهام. حتي نقش شاهان اسطورهاي را دوره دانشجويي بازي كردم. در نمايش «حضرت والا»، نقش تيمور تاش را داشتم. حقيقتا خيلي برايم دور از دسترس نبود. چه به لحاظ فيزيك، چه از نظر تن صدا نقشهايي مثل اميركبير نقشهايي است كه راحتتر از نقشهاي ديگر ميتواند به من پيشنهاد شود.
به عنوان يك مدرس دانشگاه و تحصيلكرده اروپا، از نظر شما تئاتر امروز ما چه وضعيتي دارد؟
شايد اينطور تصور شود كه مثلا ما يك كشور جهان سومي هستيم و تئاترمان خيلي با كشورهاي توسعهيافته فاصلهدارد ولي اگر شما در جشنوارههاي معتبر تئاتر حضور داشته باشيد، متوجه ميشويد شايد ٩٠ درصد تئاترهايي كه از كشورهاي مختلف در اين جشنوارهها اجرا ميشود، يا در سطح تئاتر ما هستند يا پايينتر. پايينتر كه ميگويم يعني گاهي كارهايي پيدا ميشود كه از سطح كارهاي كلاسي دانشجويان ما پايينتر است. هيچ تعصبي هم ندارم. هيچ از غرب هم بدم نميآيد كه بخواهم بيايم براي خودمان تبليغ كنم. خيلي صادقانه ميگويم. آنها كه رفتهاند و در اين جشنوارهها تئاتر ديدهاند اين را تاييد خواهند كرد. من خودم چهار سال آوينيون بودم و ميتوانم مقايسه كنم. اما چون تعداد اجراهاي تئاتر در غرب شايد ١٠٠ يا شايد گاهي ١٠٠٠ برابر تئاترهايي باشد كه در ايران اجرا ميشود، اگر ٩٠ درصد آنها هم خوب نباشد، باز ميتوانيم ميتوانيم ١٠٠ تئاتر خوب ببينيم. يا اگر يك درصدشان عالي باشند ما ميتوانيم ١٠ تئاتر عالي ببينيم. به همين دليل از آنجا كه تئاتر نياز به تكنولوژي پيچيدهاي ندارد، چنان كه سينما مثلا، به ويژه تئاتر امروز كه دارد به سمت تئاتر بيچيز ميرود، از اين جهت تئاتر ما پر از پتانسيل است. پر از توانايي است. اما بايد فضايي ايجاد شود كه اين تواناييها شكوفا شود.
پس تئاتر ما ميتواند جهاني باشد؟
توانسته است! با تمام محدوديتهايي كه وجود دارد. با تمام ظلمهايي كه به تئاتر ميشود. با همه چوب لاي چرخ گذاشتنها، تئاتر ما الان در بسياري از جشنوارههاي تئاتر مقام ميگيرد و مورد توجه قرار ميگيرد. به اعتقاد من پتانسيل بالايي دارد. همانطور كه سينماي ماه هم پتانسيل بالايي دارد. اگر از سينما بيشتر نباشد كمتر هم نيست.
فكر ميكنيد تئاتر خصوصي چقدر ميتواند به اين اتفاق كمك كند؟
به شرطي كه تئاتر خصوصي هدفش هدف فرهنگي باشد نه تجاري. گاهي تئاتر خصوصي مديراني دارد كه اين مديران اهل فرهنگ هستند. برايشان گيشه گران، يا تماشاگرِ به هر جهت زياد، مهم نيست. چون مهم نيست از پارامترهاي غير هنري استفاده نميكنند تا به تماشاگران خودشان اضافه كنند. گاهي بعضي از سوژهها مردم عام را بيشتر به سالن ميكشانند. اما از وجهه هنري كمتري برخوردار هستند. نميگويم همه كارهاي كمدي اما برخي كارها هستند كه به لودگي كشيده ميشود. يا گاهي نابازيگر اما چهره، وارد تئاتر ميكنند براي اينكه تماشاگر را به تئاتر بكشانند.
شما با حضور چهرهها در تئاتر مخالف هستيد؟
نه! اصلا من مخالف اين كار نيستم. به شرطي كه آن چهره توانايي ايفاي نقش و كاراكتر را داشته باشد. حضورش فقط حضور فيزيكي و براي درآمد بيشتر گيشه نباشد. واقعا توانايي بازيگري داشته باشد. تئاتر خصوصي ما اگر به اين سمت برود كه كمپانيهاي خصوصي شكل بگيرند، تئاترها را تهيه كنند، با حضور آدمهاي متخصص و از فروش آن بتواند هم خودش را سرپا نگه دارد و هم گروههاي تئاتري را، اين نوع تئاتر ميتواند خوب باشد. اما وقتي نظارت بيش از حد و سختگيرانه دولت روي آن باشد تئاتر خصوصي با شكست مواجه ميشود. هم به لحاظ فرهنگي هم به لحاظ گيشه. كمكم به سمت نوعي تئاتر ميرويم كه به نوعي پرفورمنسهاي سيركمانند، شبيه ميشوند و ماهيت تئاتري را به معناي واقعي كلمه از دست ميدهند.
اطلاعات/رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «دختران آفتاب»
هنری: آیین رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب داستان دختران آفتاب و تجلیل از نویسندگان آن عصر دیروز در دبیرستان دخترانه شهدای هفتم تیر برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ما در این مراسم غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: به ۳ دلیل حضور در این مراسم را پذیرفته، نخست به دلیل اهمیت موضوع، دیگری انتساب برنامه به مقام معظم رهبری و دلیل سوم، وجود نام آقای میرحسین بانکی در میان نویسندگان بود چرا که ایشان را از زمان تحصیل در کلاسهای فلسفه دانشگاه تهران میشناسم.
حدادعادل سپس به اهمیت موضوع زن در انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: مسأله زن از بزرگترین چالشها در نظام ماست و موضوع زن و خانواده اهمیتش کمتر از اهمیت مسائل سیاسی و اقتصادی نیست و چه بسا بر آنها هم تأثیر دارد. اگر به تاریخ صد ساله خود مراجعه و دوره تجدد را بررسی کنیم و بخواهیم یک فهرست ارائه دهیم از مسائلی که در دوره تجدد پیش چشم مصلحان، متفکران و مدیران جامعه بوده، یکی از عناوین مسأله زن بوده است. و این مسأله بعد از پیروزی انقلاب اهمیتش بیشتر شده است چون ما مدعی اداره جامعه براساس اسلام بودهایم و میبایست برای این موضوع پاسخی جامع عرضه کنیم. وی افزود: متفکران و عالمان و رهبران ما به اهمیت این موضوع وقوف داشتهاند مثل شهید مطهری که بخشی از آثار و مطالعات خود را به زنان اختصاص داده بود یا امام راحل که به اهمیت مسأله زن در انقلاب به خوبی وقوف داشتهاند.
مقام معظم رهبری هم از آغاز یک حساب ویژه برای موضوع زن باز کردهاند و تقریظ ایشان بر کتاب دختران آفتاب به دلیل توجه ایشان به این مسأله است.
حدادعادل ادامه داد: ما باید در جمهوری اسلامی که میخواهیم در آن مثل تمدن اسلامی حرکت کنیم یک نظام همهجانبه برای مسائل مربوط به زنان ترسیم کنیم. اینکه آیا زن، همسر، مادر، مدیر خانواده و تربیتکننده فرزندان هست یا خیر؟
و اینکه آیا باید در خارج از خانه کار کند و در پیشرفتهای اسلامی و مسائل سیاسی نقش داشته باشد یا خیر؟
ما باید نظارت جامع برپایه اعتقادات و احکام اسلامی برای این شبهات داشته باشیم و دچار افراط و تفریط نشویم و باید به زنان جامعه این واقعیت را اعلام کنیم که هدف ما از تعریف زن بازگشت به گذشته نیست و ما آن گذشته را منطبق به الگوی اسلامی نسبت به زن نمیدانیم و ما میخواهیم از الگوی غربی زن و خانواده تبعیت کنیم و نه این و نه آن را اسلامی نمیدانیم.
حدادعادل به سخنی از شهید مطهری اشاره کرد و گفت: براساس سخنان این شهید بزرگوار ما باید فکرهایمان را از عواملی که تضاد بین زن و مرد ایجاد میکند رها کنیم و باید بگوئیم زن و مرد از لحاظ حقوق هر دو انسان هستند و حقوق مساوی دارند اما این به معنای حقوق مشابه نیست.
او در پایان گفت: آقای بانکی و دوستان در تعریف این کتاب سعی کردهاند شیوهای دلنشین بیان و به صورت غیرمستقیم ارائه کنند. این شیوه تبلیغ هنر بزرگی است و بسیار تأثیرگذارتر از شیوه بیان مستقیم است و بیتردید همین ویژگی باعث تقریظ کتاب توسط مقام معظم رهبری شده است تا علاوه بر تشویق نویسندگان این کتاب به جامعه نیز اهمیت مربوط به زنان را تأمین دهند.
در این مراسم، امیر خوراکیان، معاون پژوهشی مؤسسه انقلاب اسلامی، دکتر کبری خزئلی رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان و علیرضا مختارپور رئیس نهاد کتابخانههای عمومی کشور و مدیر نشر انقلاب اسلامی سخن گفتند.
در پایان ضمن تجلیل از نویسندگان کتاب؛ امیرحسین بانکی، بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند، از تقریظ مقام معظم رهبری به صورت تصویری رونمایی شد.
متن این تقریظ به شرح زیر است:
«پس از نزدیک سه سال توانستم در این روزها ـ ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ـ این کتاب را بخوانم در میان کتابهای داستانی که هدفش طرح مسائل فکری است این بهترین کتاب از نویسندهای ایرانی است، طرح کلی داستان و درونمایههای داستانی آن خوب و شیرین است.
حرفها هم قوی و منطقی است. اتفاقاً پیش از این، کتاب … را خواندهام، آن قویتر است. ولی با توجه به برخی ملاحظات(عمده بهرهبرداری نکردن از عامل جنسی در کتاب حاضر) در این کتاب هنر بیشتری به کار رفته است باید ترویج شود تنها نقطه ضعف آن ذکر مشخصات استادِ فاطمه است در فصل آخر کتاب.»
اطلاعات/توضیح فرزند مرحوم مهندس سیف الله معظمی درباره همراهی پدرشان با دکتر مصدق
«بسم الله الرحمن الرحیم»
سردبیر محترم روزنامه اطلاعات
احتراماً، با عرض سلام و احترام به استحضار میرساند که در ویژهنامه نودمین سال انتشار روزنامه وزین اطلاعات مورخ ۲۳ شهریور ماه ۱۳۹۴ در صفحه ۷۰، نام پدر اینجانب مرحوم مهندس سیفالله معظمی به عنوان وزیر دولت ملی دکتر مصدق و در صفحه ۷۱ آن به عنوان وزیر دولت کودتای سرلشگر زاهدی عنوان شده است که اولی صحیح و دومی نادرست است.
لازم به توضیح است که پدرم پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ به همراه دکتر مصدق و یارانش دستگیر و به جرم اقدام علیه سلطنت محاکمه و زندانی شد و به هنگام تشکیل دولت کودتا نه تنها وزیر کابینه نبود بلکه در زندان انفرادی به سر میبرد ( توضیحاً تیمسار عباس فرزانگان ابتدا به عنوان کفیل و سپس به عنوان وزیر پست، تلگراف و تلفن کابینه کودتا منصوب شد)
مروری کوتاه بر کتب تاریخی و جراید آن زمان گواهی صحت این مدعا است.
لذا با توجه به لزوم حفظ حرمت اشخاص و پاسداری از نام شخصیتهائی که در یکی از بحرانیترین مقاطع تاریخ ایران برای اعتلای نام ایران، اعاده حقوق از دست رفته ملت ایران، پاسداری از آزادی و حقوق مردم، راه مبارزه با دربار فاسد پهلوی و دولت غاصب انگلستان را برگزیدند و در این راه متحمل رنج زندان و تبعات ناشی از آن شدند و هرگز دولت کودتا را به رسمیت نشناختند، لازم است طبق قانون مطبوعات این اشتباه را به هر نحو که صلاح میدانید اصلاح فرمایید.
اینجانب با آگاهی از حسن نیت، عدالت، آزادهگی، و آگاهی تاریخی مدیران وهمکاران، یقین دارم این امر در اسرع وقت تحقق مییابد.
با تقدیم احترام
محمد معظمی
روزنامه اطلاعات با انتشار توضیح ایشان ضمن پوزش، مطلب منتشر شده در ویژه نامه نودمین سال را تصحیح میکند
ایران/بزرگداشت روز ملی حافظ، با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در شیراز برگزار شد
حافظ، آبروی ادبیات ایران است
بیستمین ورق از تقویم پاییز به نامی مزین است که دیوان اشعارش عضو جدایی ناپذیر لحظههای ایرانیهاست؛ لسان الغیب آگاه به اسراری که هویت ملی ما بیوجود و حضور او بیمعناست. با این حال تمثیل چهرهاش در انتظار جوشش ذوق هنرمندان است تا با هوشمندی و ژرفنگری از این چهره رمزآلود پرده برگیرند.
«با وجود رمزآلودی شعر و شخصیت حافظ تاکنون هیچ هنرمندی اعم از مجسمهساز، نقاش یا پیکرهتراشی نتوانسته است تمثالی از این شاعر بزرگ بسازد» این جملات بخشی از صحبتهای علی جنتی است در باغ آرامگه خواجه اهل راز؛ حافظ شیراز. در دوشنبه شبی که حافظ پژوهان مطرح کشور، سفیران و رایزنان کشورهای اروپایی و آسیایی به همراه مسئولان استانی و استاندار گرد هم آمدند تا در آیینی ویژه یادروز حافظ را گرامی بدارند، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای بازگشایی این گره سخت هنری و دستمایه قرار گرفتن چهرهای از حافظ توسط خلاقان آثار هنری ابراز امیدواری کرد. او همچنین از مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هم یک درخواست ویژه داشت: «برگزاری جشنواره سالانه یا دوسالانه بینالمللی شعر و ادب در شیراز.»
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه صحبتهایش از حافظ به عنوان آبرو و اعتبار تاریخ ادبیات ایران یاد کرد و شخصیت پر رمز و راز حافظ را حاوی هزاران نکته و گشودن رمز و راز آن را در توان ادیبان عنوان کرد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به وجوه و رموز ماندگاری و جاودانگی غزل حافظ اشاره کرد و افزود: «دیوان او تنها گنجینهای ادبی نیست، بلکه دریایی مشحون از اخلاق و سیر و سلوک عارفانه در قالب لفافهای کنایی به شکلی زیبا و ساده است».
عضو کابینه دولت تدبیر و امید آثار حافظ را سرشار از روحیه اصلاح طلبی عنوان کرد. به گفته جنتی حافظ با بهرهمندی از این ویژگی شیوهای تازه در نمایانسازی بداخلاقیها و بدفهمیهای زمانه خود برگزیده است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شرحطلبی شعر حافظ را بیشباهت با آیههای قرآن ندانست. او در این باره گفت: «شعر حافظ شعری برگرفته از قرآن و طالب تفسیر است، از ویژگیهای آن انتظار و طلب ظهور موعود است. از این رو، آرمان مهدویت در سراسر شعر حافظ نهفته است.»
جنتی شعر حافظ را به دلیل خطوط افقی و عمودی غزل به منزله یک سمفونی خواند و در ادامه افزود: «اگر کسی از مباحث دینی و تفاسیر قرآنی بهره برده باشد دریافت میکند که شعر حافظ در بهره یابی از آیات قرآن استادی چیرهدست است.»
وی به اقتباس از قرآن به صورت مستقیم در اشعار حافظ هم اشاراتی داشت و با ستایش مهارت حافظ در بهکارگیری شاهد کلام گفت: «بسیاری از ابیات حافظ نزد اهل فضل و ادب آیههای قرآنی را تداعی کرده است. او با بهرهمندی از داستانها و قصص قرآنی انسان مسلمان را به تفکر و تأمل وا می دارد.»
جنتی با اشاره به اینکه شعر حافظ تأویلپذیر و تفسیرشدنی است تصریح کرد که آثار او به رویدادهایی اشاره دارد که ارادت به اولیاء الله را تعبیر میکند. او در این خصوص توضیح داد: « وقتی از دیدن سرهای بریده بی گناه سخن به میان میآورد اشاره به سرهای بریده شهدای کربلا دارد یا آنجا که از شاه شمشادقدان میسراید نیز به قمر بنی هاشم(ع) اشاره کرده است.»
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صحبتهایش را با اشاره به ظرایف مضمونی و تراوش زلالی و فرزانگی از خلال اشعار حافظ به پایان برد. او خاطرنشان کرد: «ظرایف مضمونی شعر حافظ ذوق زیباشناختی ما را ارضا میکند و به جرأت میتوان گفت جهان حافظ ذیربط با واقعیت و آکنده از تجربه روانشناختی است.»
آیینه تمام نمای فرهنگ ایران
سید محمد علی افشانی، استاندار فارس نیز در این آئین، شعر حافظ را آیینه تمامنمای فرهنگ ایران زمین عنوان کرد و گفت: «اندیشه حافظ آمیزهای از آموزههای قرآن، مبانی عرفان، فرهنگ ایرانی و نگاه انسانی است و به همین دلیل او نماد فرهنگ این سرزمین است.»
وی دلیل اصلی ماندگاری حافظ در فرهنگ ایرانی و اسلامی را هنر او در آمیزش دو فرهنگ پرمایه ایرانی و اسلامی دانست. افشانی همچنین با اشاره به مؤانست بزرگان ادب و اندیشه جهان با اشعار حافظ، او را شاعر همه اعصار، زمانها و مکانها عنوان کرد.
بازتاب وجوه معنوی و اجتماعی در اشعار حافظ از دیگر بخشهای مهم صحبتهای استاندار فارس در این مراسم بود. او در پایان این مراسم ابراز امیدواری کرد با احیای طرح ملی توسعه آرامگاه حافظ، این مکان به بزرگترین مجموعه فرهنگی، ادبی و گردشگری در کشور تبدیل شود تا افتخاری برای دولت و زینتی برای شهر شیراز و ایران اسلامی باشد.
افتتاح بزرگترین موزه کشور در جوار آرامگاه حافظ
«افتتاح بزرگترین موزه کشور در جوار مزار حافظ در سال آینده» اتفاق مبارکی است که معاون صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور در مراسم یادروز حافظ خبر داد. بهمن نامور مطلق در این مراسم به موضوع طرح گسترش مجموعه حافظیه اشاره کرد و گفت: مژده می دهم بزودی بزرگترین موزه کشور در کنار آرامگاه خواجه شیراز به بهره برداری رسیده و فاز اول آن سال آینده افتتاح میشود.
اجرای موسیقی با حضور حسین علیزاده و محمد معتمدی به همراه گروه هم آوایان از دیگر بخشهای آیین یاد روز حافظ بود.
شکستن محافظ شیشهای مزار حافظ هم از اتفاقهای حاشیهای این مراسم بود. این اتفاق زمانی رخ داد که درهای آرامگاه به روی مردمی که پشت در مانده بودند باز شد. شلوغی بیش ازحد و هجوم مردمی که سعی داشتند خود را به مزار حافظ برسانند باعث شکسته شدن محافظ مزار شد.
ایران/درچهارمین نشست از سلسله جلسات گفتمان ضرب اصول مطرح شد
انتقاد از رویکرد رسانه ملی در برخورد با موسیقی ایرانی
چهارمین نشست از سلسله جلسات گفتمان ضرب اصول که روز دوشنبه 20 مهر با موضوع «بررسی وضعیت موسیقی در صدا و سیما» با حضور میلاد کیایی و علی قمصری برگزار شد. رضا مهدوی در ابتدای این برنامه اظهار داشت: چطور در یک برنامه شبکه مستند به طور کامل ساز را نشان میدهند یا چطور در برنامه دیگری در شبکه جام جم این اتفاق تکرار میشود؟ امروز جامعه به خاطر اینکه موسیقی بیهویت رواج پیدا کرده، در معرض خطر فرهنگی جدی قرار گرفته است. بخش عمدهای از این موضوع هم به عملکرد کسانی مربوط میشود که فقط به فکر میزشان هستند.
کیایی: هنرمندان همواره میزبان تاریخ بودهاند
میلاد کیانی نوازنده سنتور با اشاره به حضور در رسانه ملی گفت: حدود سه سال پیش بود که یکی از تهیه کنندگان صدا و سیما از من خواست در برنامهای که آسیب شناسی موسیقی و تأثیر آن روی جوانان را بررسی میکرد، حضور پیدا کنم. او از من خواست تا سازم را هم به این برنامه ببرم. من هم خواستم این دعوت به صورت کتبی انجام شود. این اتفاق افتاد و من به همراه سازم در این برنامه زنده حضور پیدا کردم. در ابتدا سازم را روی میز گذاشتم و بعد دیدم یک نفر یک گلدان و یک تنگ جلوی ساز من گذاشت و آن را پوشاند. خیلی از این اتفاق برفروخته و ناراحت شدم و از عصبانیت داشتم منفجر میشدم. وی گفت: این موضوع شرمآوری است که اسمی از نوازنده و آهنگساز و سایر عواملی که در خلق یک اثر نقش داشتهاند، به میان نمیآید.
قمصری: صدایمان را به گوش مسئولان برسانیم
علی قمصری آهنگساز و نوازنده اظهار کرد: ما اول باید بدانیم پشت پرده چیست؟ چرا صدا و سیما موسیقی را به رسمیت نمیشناسد. کار اغلب موزیسینها بدون اجازه پخش میشود. نگاه صدا و سیما به نحوه پخش و نوع موسیقی که شنیده میشود، نامشخص است و ما اساساً معیار پخش موسیقی را از این رسانه نمیدانیم.
ایران/در نشست نقد و بررسی فیلم «حق سکوت» عنوان شد
تعریف افخمی و فراستی از نقد، ربطی به نقد ندارد
در یکصد و بیست و نهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران که دوشنبه 20 مهر در تالار استاد ناصری برگزار شد فیلم «حق سکوت» ساخته هادی نائیجی به نمایش درآمد. در ابتدای این نشست کیوان کثیریان به فیلمهایی اشاره کرد که در سالهای اخیر ساخته شدهاند و با پرداختن به مشکلات قشر روحانیت تلاش دارند مسائل آنها را بهشکلی ملموس به تصویر بکشند. در ادامه نائیجی به انگیزه ساخت این فیلم پرداخت و گفت: قشر روحانیت نیز همچون دیگر موضوعات برای فیلمنامهنویس یک سوژه محسوب میشود، اما نزدیک شدن به آن حساسیتهای خاص خود را دارد. علاوه بر فیلمنامه که باید به تأیید شورای حوزه علمیه قم برسد، بازیگر نقش روحانی نیز باید مورد تأیید این شورا باشد. سناریوی این فیلم نیز حرفی برای گفتن داشت که ظرفیت بیان آن در فضای سینمای ایران وجود ندارد. معناهایی وجود دارند که در موقعیت سکوت شکل میگیرند.
در این نشست اکبر نبوی ضمن اشاره به موضوع نقد در سینما، به انتقاد از برنامه «هفت» صدا و سیما پرداخت و گفت: طی یکی دو هفته اخیر مباحثی در خصوص نقد سینمایی در برنامه «هفت» مطرح شده است. به نظر من تعریفی که افخمی و فراستی از نقد ارائه میدهند، هیچ ربطی به نقد ندارد. چنین تعریف ابتر و نادرستی، جفا به نقد و همینطور مخاطبان صدا و سیما است. آنها نقد را مساوی ایرادگیری میدانند، در حالی که چنین چیزی مطلقاً اشتباه است؛ در واقع فیلمساز جهان اثر را خلق میکند و منتقد بهعنوان کاشف، نقاط قوت و ضعف اثر را کشف میکند. فردی که توان تحلیل داشته باشد علاوه بر بیان نقاط قوت و ضعف اثر، به تحلیل آن نیز میپردازد و مقام دیگری نسبت به منتقد دارد. بهعلاوه، بر همین مبناهای نادرست به داوری و قضاوت آثار نیز میپردازند. در وهله نخست خود ما اهالی سینما و رسانهها و از جمله برنامه «هفت» هستیم که باید حرمت حوزه نقد را نگه داریم، چرا که در غیر اینصورت بیشترین آسیب به سینما وارد میشود.
جام جم/مدیریت تغییر در سایه تعهد و تخصص
از آنجا که سکاندار انقلاب اسلامی ایران، عنصر «فرهنگ» را حتی مهمتر از اقتصاد دانستهاند و آن را به «هوایی که تنفس میکنیم» تعبیر کردهاند، میتوان به نقش، اهمیت و اثرگذاری رسانه در روزگار امروز پی برد. اما فرهنگسازی عمیق و موثر با ابزاری چون تلویزیون نیازمند شناخت علمی، به روز و همهجانبه از آن است.
دیدگاههای تاریخ مصرف گذشته، کوتهنگرانه، غیرکارشناسانه و شعاری در این عرصه، نه تنها موجب رشد فرهنگی و ذهنی جامعه نمیشود، بلکه به مدد دستیابی مردم به انواع وسایل ارتباط جمعی و آگاهی روزافزون آنها از اتفاقات پیرامون، تنها موجب بیاعتمادی و در مرحله بعدی ضدیت مستقیم آنها با تلویزیون خواهد شد.
همانطور که رهبر معظم انقلاب هم در دیدار با مدیران سازمان صداوسیما با هوشیاری کامل، با اشاره به «سیاهنماییهای بیگانگان و تلاش آنها در جهت تحقق اهداف جنگ نرم»، «بسیج تمام مدیران را برای ایجاد اتاقهای فکر جهت دستیابی به اهداف فرهنگی» را خواستار شدند و با درایت کامل و با نهی از «شتابزدگی»، مدیران سازمان را به «سرعتبخشی در امور» تشویق کردند و مشخصا اشاره فرمودند که «ما وقتی برای از دست دادن نداریم».
در سیستم مدیریتی جدید رسانه ملی «مسئولیت» از پارامترهای جدی «مدیریت» خواهد بود و مدیران صرفا برای گذران امور به صورت خنثی و روتین در سازمان فعالیت نخواهند کرد.
اصلاح ساختار اداری و آییننامهها و مقررات سازمان که در بسیاری از موارد ایجادکننده «زمان» و «هزینه» اضافی است، یکی از این گامهاست.
ساختارهای قدیمی و منبعث از تئوری مدیریت کلاسیک، امروز نه برای مردم و نه برای رسانه ملی منفعتی ایجاد نمیکند.
وجود معاونتها، بخشها و نهادهای واسطهای متعدد که فرآیند تولید در سازمان را به تاخیر میاندازد بایستی در خدمت بخشهای تولیدی و شبکهها که «عامل تولید» محسوب میشوند قرار گیرند و با واگذاری وظیفه تصمیمسازی به آنها، بهعنوان واحدهایی ستادی در خدمت آنها قرار گیرند، تا علاوه بر سرعت یافتن و چابکسازی در کار از «اسراف در تولید» که از نگرانیهای رهبری در دیدار اخیر بود، حذر شود.
طبق ملزومات و قواعد دنیای رسانهای مدرن، هر پیام و اقدامی جهت فرهنگسازی از پس «سرگرمی» برای مردم حاصل خواهد شد.
همانطور که رهبری هم اشاره داشتند، «باید اهداف مورد نظر را بدون تظاهر و درشتنمایی، در حد ظرفیت همه برنامههای صداوسیما بهصورت هنرمندانه ترویج کرد تا مخاطبان اقناع شوند و بپذیرند». چراکه اساسا درک واقعیات خود نیازمند یک چارچوب علمی و فلسفی و کاریست بس هنرمندانه.
بهکارگیری نیروهای مستعد و علاقهمند به حوزه رسانه از میان اقشار مختلف مردم برای پرداختن به تمام سلیقههای ملی از دیگر دستورالعملهای سازمان است.
چراکه اساسا یکی از تعاریف مدیریت نوین انجام کار بهوسیله تودههاست و سیستمی که ادعای مردمی بودن دارد، جز از اینکه از دل خود مردم دریافت نیرو و ایده داشته باشد، راهی برای اثبات ادعای خود ندارد.
در این صورت است که پرداختن به مفاهیمی چون اقتصاد مقاومتی و سبک زندگی ایرانی اسلامی و رشد علمی، مورد عنایت مردم قرار خواهد گرفت و دیگر چون واژههایی کلیشهای و غیرکاربردی مرتبا در گوش مردم بازگو نمیشود بلکه تمام اینها در قالب فیلم و سریال، مستند، کارتون، نمایش، تحلیل و ... از پس سرگرمی که رسالت اول رسانههای امروز است، به مردم خواهد رسید.
باید توجه داشت که برای «موثر بودن» باید «قدرت» داشت و پارامتر «قدرت» جز اتصال به توده مردم و پشتیبانی شدن توسط آنها بهدست نمیآید.
صداوسیما برای کسب این ارتباط مستمر و محکم حتی به کار در شبکههای سازمان اکتفا نخواهد کرد و دغدغه رهبری راجع به فضای مجازی را هم به حول و قوه الهی با برنامهریزی برای تقویت حضور در محیط مجازی وب و شبکههای اجتماعی پیگیری خواهد کرد.
جوان/توهين كارشناس صداوسيما به سردار شهيد همداني تلنگري براي رسانه ملي است
خطر آنارشيسم اعتقادي برخي آنتنسواران
توهين يك كارشناس آشپزي در صداوسيما به سردار شهيد حسين همداني كه با اخراج او از برنامه «به خانه برميگرديم» شبكه پنجم سيما همراه شد، جدا از خبرساز شدنش نمك بر زخم كهنهاي ريخته است.
نویسنده : الناز خماميزاده
توهين يك كارشناس آشپزي در صداوسيما به سردار شهيد حسين همداني كه با اخراج او از برنامه «به خانه برميگرديم» شبكه پنجم سيما همراه شد، جدا از خبرساز شدنش نمك بر زخم كهنهاي ريخته است. اينكه چرا صداوسيما به عنوان تلويزيون دولتي كشور محل نفوذ چهرههايي شده كه ظاهر و باطنشان با هم يكي نيست؛ افرادي كه بعضاً به داشتن شخصيتي متفاوت از شخصيت واقعيشان تظاهر ميكنند اما وقتي لباس صداوسيما را از تن خارج كردند چهرهشان عوض ميشود.
صداوسيما در سالهاي گذشته تجارب عجيبي را از سر گذرانده است. در مواردي چند، برخي مجريان و چهرههاي معروف يا كمتر شناخته شده آن كه حتي به جامعه پيامهاي اخلاقي ميدادند آن چنان مرتكب تناقضات رفتاري شدند كه بسياري از مخاطبان و بينندگان رسانه ملي را در بهت و حيرت فرو بردند. حالا يك اتفاق عجيب ديگر رخ داده است. مائده حجاري، كارشناس آشپزي برنامه «به خانه برميگرديم» شبكه پنجم سيما كه با ظاهري آراسته و مطابق با منشور پوششي صداوسيما در اين برنامه ظاهر ميشد به سردار شهيد همداني توهين كرده است.
داستان از جايي كه آغاز ميشود كه محمد تاجيك، عكاس مشهور و حرفهاي كشور در صفحه اينستاگرام خود پستي را به سردار همداني اختصاص ميدهد تا حمايتش از اين شهيد والامقام را منعكس كرده باشد. پست او و تصويري كه وي از حضور مردمي در مراسم تشييع پيكر سردار همداني منتشر كرده با استقبال بسياري از مردم مواجه ميشود. «سردار رشادت»، «فدا شده»، «چقدر خوب ميروند و چقدر بد ماندهايم» از جمله نظرات مردمي است كه پيش از ارسال نظر مائده حجاري درباره اين پست ارسال شده است. بعد از آن كارشناس اسبق آشپزي برنامه «به خانه برميگرديم» نظر توهينآميز خود را درباره شهيد همداني ارسال كرده كه البته اين نظر با انتقاد تند ساير كاربران مواجه شده است. صفحه اينستاگرام تاجيك در دو روز گذشته حسابي شلوغ و پررفت و آمد شد. كارشناس هتاك نيز از قضا هم عكس پروفايل اينستاگرام خود را حذف كرد و هم نظر توهينآميزش را. با اين حال در صفحه مربوط به پست «سردار همداني» محمد تاجيك، مردم همچنان نظرات و انتقادات آتشين و تند خود را نثار حجاري ميكنند چراكه اگر شهيد همداني و امثال او نبودند ايران همچون عراق، افغانستان و سوريه به ويرانه تبديل شده بود.
بعد
از اين اتفاق تهيهكننده برنامه «به خانه برميگرديم» بلافاصله از اخراج حجاري
خبر داد. سعيد لطفي گفت كه اين كارشناس در دوره پيش از او به اين برنامه دعوت شده
و با توجه به مطلب توهينآميزش ديگر به هيچ عنوان از او دعوت نخواهد شد. اين تهيهكننده
خاطرنشان كرده است: «امكان نخواهد داشت ما از مجرياني كه چنين توهينهايي را انجام
ميدهند، در برنامهمان دعوت كنيم و او براي هميشه اخراج شده است.»
اگرچه توهين كارشناس آشپزي صداوسيما به مقام يك شهيد در نگاه اول تعجبآور به نظر ميرسد اما حقيقت اين است كه بينندگان رسانه ملي در سالهاي گذشته نه در سطح كارشناس برنامه بلكه گاه در سطح مجري، هنرمند و حتي تهيهكننده شاهد بروز تناقضاتي در ظاهر و باطن برخي افراد بودهاند. در مورد حجاري نيز كمتر كسي فكرش را ميكند كه اين كارشناس آشپزي، صاحب تصاويركم و بيش متفاوت از ظاهري باشد كه در قاب تلويزيون از او نمايش داده ميشود. اينكه صداوسيما با آن ضوابط سختگيرانه و دژي كه براي ورود و خروجش بايد از هزار مانع گذشت اجازه ورود او و نظاير او را به اين نهاد دولتي داده باشد، سؤالهاي تكراري را به ذهن مردم ميآورد. چگونه رسانه ملي محل نفوذ و ظهور اين چهرهها شده است. افرادي كه بعضاً حتي در قامت چهرههاي متدين هم ظاهر شده و كدها و پيامهاي اخلاقي را به جامعه صادر و منتقل ميكنند اما ناگهان با افشاي يك حقيقت درباره چهره واقعي آنها جامعه در شوك فرو ميرود. هتاكي يك مجري تنها تلنگري براي توجه به ابعاد بزرگتر ماجرايي است كه در پشت ديوارهاي صداوسيما در حال وقوع است؛ فاجعه دورويي.
به نظر ميرسد كه مشكل اين روزهاي صداوسيما «سلامت اعتقادي آنتنسواران» باشد؛ شايد شاهكليد حل اين معما و پاسخ اين سؤال را بتوان در عملكرد مثبت برنامههايي چون «90» و «خندوانه» و شكست اكثر برنامههاي صداوسيما جست. در صداوسيماي اين روزها سخت بتوان مجريان و حتي برنامهسازاني را پيدا كرد كه خود واقعيشان باشند و نقشي به غير از شخصيت واقعيشان را بازي نكنند. حتي بسياري از بازيگران رسانه ملي هم در تلويزيون ظاهري 180 درجه متفاوت از خود واقعيشان دارند و اعتقاداتشان با گفتارشان يكي نيست. خلوص رفتار، ايمان به كار و داشتن استراتژي مقولههاي فراموش شدهاي هستند كه بدون آنها ورود افراد بيگانه به جام جم خيلي آسانتر است.
جوان/طرح دريافت غرامت امريكا جرقه تولد يك مستند شد
«عدالت امريكايي» از ناو وينسنس تا برجام
طرح چند سناتور امريكايي براي دريافت غرامت از ايران كه آن را پيش شرطي براي تصويب برجام اعلام كردهاند، باعث شد تا مستند كوتاه «عدالت امريكايي» ساخته شود.
نویسنده : هادي عسگري
طرح
چند سناتور امريكايي براي دريافت غرامت از ايران كه آن را پيش شرطي براي تصويب
برجام اعلام كردهاند، باعث شد تا مستند كوتاه «عدالت امريكايي» ساخته شود. اين
مستند كوتاه روايتي از دو داستان تاريخي جالب است؛ داستان اول، انفجار مقر نظاميان
امريكا در بيروت و داستان دوم، انهدام هواپيماي مسافربري ايران توسط امريكاست. «عدالت
امريكايي» در مدت زمان هفت دقيقه با مقايسه اين دو داستان تاريخي به بيان مفهوم
عدالت از ديدگاه امريكاييها در حادثه تاريخي نهچندان دور ميپردازد.
علي شيرزاديان، كارگردان «عدالت امريكايي» به «جوان» ميگويد: فكر ميكنم قبل از اين كه طبق روال هميشگي به سراغ مراحل ساخت و... برويم، لازم است به اصل موضوع اشاره كنم. متأسفانه در حال حاضر «برجام» تبديل شده است به كانال رسمي نفوذ در لايههاي مختلف فرهنگي، اجتماعي و سياسي ما. به نظر من خطرناكترين اتفاق ممكن در اين بحث اين است كه مردم تحت تأثير عاديسازي روابط با ايالات متحده، فراموش كنند كه امريكا كيست؟ وي ميافزايد: فكر ميكنم از مهمترين اولويتهاي رسانههاي مختلف انقلاب اسلامي اين است كه نگذارند چهره امريكا در اذهان مردم بزك شود. اسناد نشان ميدهند كه انگشت ويليام راجرز، فرمانده ناو وينسنس اتفاقي دكمه پرتاب موشك به سمت پرواز مسافري 655 را نفشرده است كه ما بخواهيم اتفاقي به سمت استكبار دست دراز كنيم. شيرزاديان خاطرنشان ميكند: بايد سخن كوتاه كنم و بگويم كه امروز رسانههاي انقلاب در محضر امتحاني تاريخي هستند، چراكه اگر چهره امريكا در ذهن مردم ما تطهير شود، نبايد كسي را جز خودمان سرزنش كنيم. وي در خصوص اين مستند ميگويد: به نظرم هيچ چيز به اندازه يك ايده خلاقانه، يك فيلمساز را ترغيب نميكند به سمت اينكه يك فيلم يا مستند كوتاه بسازد، برود و به نظر من اتفاقي كه در اين اثر كوتاه افتاد از اين جنس بود. شيرزاديان با اشاره به ايده اصلي «عدالت امريكايي» توضيح ميدهد: اين اثر با روايت دو داستان تاريخي به مقايسه عدالت در منطق طرف امريكايي ميكند. اين قياس توسط خود مردم در مستند ما انجام ميشود و اين شد كه «عدالت امريكايي» در 10 روز متولد شد.
اين كارگردان در نهايت خاطرنشان ميكند: به نظر من اين قالب مستند يعني مستندهاي كوتاه ميتواند حرفهاي خوبي را در خود بگنجاند و البته انشاءالله موضوعات جذاب و مهم ديگري در صف داريم تا در همين قالب آنها را بيان خواهيم كرد.
حمایت/«علیاکبر اشعری» در گفتوگو با «حمایت»:
تغییر نمایشگاه کتاب به سال 95 نمیرسد
سخنگوی شورای سیاستگذاری بیست و نهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران گفت: از آنجایی که مصلی تهران در حال تکمیل شدن است ولی چون مردم با این مکان اُنس گرفتهاند، به نظر نمیرسد که صلاح باشد مکان فعلی آن تغییر کند.
«علیاکبر اشعری» در گفتوگو با «حمایت» افزود: البته تعیین مکان نمایشگاه تا دو هفته دیگر قطعی میشود. آخرین مقایسه ها در حال انجام است تا با شرایط موجود بهترین مکان انتخاب شود. وی ادامهداد: البته معتقدم که بهتر است نمایشگاه در مصلی برگزار شود و تا زمانیکه محل دائمی نمایشگاه کتاب مشخص نشده مکان برگزاری نمایشگاه را جابجا نکنیم زیرا مردم به این محل عادت کردهاند و با تغییر نمایشگاه به جای دیگر در صورت قطعی شدن محل دائمی سردرگمی ایجاد خواهد شد. اشعری همچنین تصریح کرد: تاکنون بررسیهایی روی سه مکان پیشنهادی مصلی تهران، باغ کتاب و شهر آفتاب انجام شده است و در حال بررسیهای نهایی برای تصمیمگیری هستیم. مکان پیشنهادی شهردار تهران برای نمایشگاه کتاب تهران نیز بهلحاظ احداث زمانبر است، اگر هم بخواهد اجرا شود برای سال 95 آماده نمیشود، به نظر میرسد باید تا زمانی که محل دائمی قطعی نشده همان مصلی بمانیم.اشعری اضافه کرد: طبق شنیدهها در اردیبهشت 95 رواقهای شرقی و غربی مصلی تکمیل خواهد شد و بهصورت کامل میتوان از آن بهره گرفت، اگر چنین باشد ما دیگر نیازی به چادرهای بیرون نخواهیم داشت و امکانات بهتری در اختیارمان قرار میگیرد، بنابراین احتمالاً برای سال 95 همان مصلی باشیم.
گامهای دیگر بهسمت استاندارد شدن
وی زمان احتمالی برگزاری نمایشگاه بیستو نهم را از 15 تا 25 اردیبهشت سال 95 خواند و در خصوص فراخوان این نمایشگاه اظهارکرد: یک کمیته ای برپا شده که بر روی جزئیات، آییننامهها و زمان بندی آن در حال بررسی استتا به مرور این مطالب به شورای سیاستگذاری آورده و بعد از تصویب اعلام شود. اشعری به تغییراتی که برای این دوره نمایشگاه مدنظر شورای سیاستگذاری نمایشگاه است، هم اشاره کرد و افزود: تلاش بر این است که در این دوره بعد نمایشگاهی را تقویت کنیم تا نمایشگاه از حالت صرفاً نمایشگاهی که سالهای گذشته داشته خارج شود، همچنین تقویت رویکردهای علمی و اطلاعرسانی نمایشگاه از دیگر برنامههاست.سخنگوی شورای سیاستگذاری بیست و نهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب با بیان این مطلب که در بیست و نهمین دوره فرصت بیشتری برای طرح مسائل نشر ایجاد خواهد شد، هم گفت: کمیتههای مختلف نمایشگاه اندک اندک در حال شکلگیری است، همچنین در نظر داریم تا از حضور مردم در نمایشگاه سوای خریدی که از ناشران انجام میدهند، از جنبههای دیگر هم بهره بگیریم. مجموع اینها کمک میکند به اینکه نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران یک گام دیگر بهسمت استاندارد شدن حرکت کند.
مهمانان دعوت شده
وی درباره مهمانان دعوت شده به نمایشگاه بیست و نهم هم خاطرنشان کرد : مهمانان بر اساس4موضوع به نمایشگاه دعوت میشوند؛ موضوع نخست کشور مهمان که « روسیه» اعلام شده و دیگری شهر مهمان که شهر «دوشنبه» مطرح است.
اشعری ادامه داد: همچنین در داخل کشور وزارت ارشاد هر سال بر اساس مجموعه فعالیتهایی که در بحث کتاب و کتابخوانی در شهرستانهای مختلف کشور صورت میگیرد امتیازاتی به این شهرها میدهد که بر اساس آن یک شهر به عنوان«پایتخت کتاب» معرفی خواهدشد و در نمایشگاه سال بعد حضور پررنگ تری خواهد داشت. همچنین 12 روستای دوستدار کتاب هم از سایر مهمانان نمایشگاه خواهند بود.
روزهای پایانی برای پروژه باغ کتاب
مدیر پروژه باغ کتاب همچنین در پاسخ به این پرسش که «تأسیس مجموعه تفریحی ـ فرهنگی باغ کتاب در چه مرحلهای است؟» گفت: این مجموعه روزهای پایانی تکمیل شدن را سپری میکند؛ محوطهسازی آن تقریباً تمام شده و اندکی از امور مربوط به تأسیسات و سالن همایش باقی مانده است. بهتدریج مبلمان این مجموعه نیز چیده خواهد شد. وی درباره زمان افتتاح باغ کتاب هم بیان کرد: در این مورد نمیشود به صورت دقیق اظهارنظر کرد چرا که به تأمین منابع مالی بهویژه از سوی شهرداری بستگی دارد؛ در صورتی که این منابع تأمین شوند پیشبینی میکنم حتماً ظرف یکی ـ دو ماه آینده آماده افتتاح باشد.
خراسان/پاسخ افخمي به منتقدان «هفت»
بهروز افخمي که به تازگي به عنوان سردبير و مجري برنامه «هفت» به تلويزيون بازگشته است اظهار کرد: اگر برنامه تلويزيوني موفقي ساخته شود و تعداد بينندگان به اندازهاي برسد که درمورد برنامههاي تلويزيوني، قابل توجه و پرتماشاچي به حساب بيايد به معناي آن است که تماشاچي بالقوه که سينماي ايران را از طريق برنامه «هفت» رصد ميکند، هر هفته اوضاع و احوال را ميسنجد و اگر فکر کند فيلمي ديدني روي پرده آمده، ميرود و آن را ميبيند. به گزارش ايسکا نيوز وي افزود:براي من که ميخواهم يک رويکرد حساب شده را دنبال کنم و فيلم سازان را به بحثي بکشانم که براي بازگرداندن سينماي ايران به دوران رونق لازم است، زنده اجراکردن برنامه به هيچ دردي نميخورد. ما روي حرفهاي اتفاقي يا از روي عصبانيت يا حرفهاي جنجالي حساب نميکنيم و دوست داريم يک بحث جدي راه بيندازيم که به نتايج جدي هم برسد. وي درباره اين که دورهاي که جيراني «هفت» را شروع کرد، برنامه، مخاطبان خوبي داشت و مورد استقبال قرار گرفت ولي به تدريج از طرف مسئولان صداوسيما مورد بازخواست قرار گرفت که در نهايت به رفتن جيراني از «هفت» منجرشد و اگر از او بخواهيد تيغ بُران داشته و تأثيرگذار باشد، بعيد است که اجازه ادامه اجراي برنامه هفت را به او دهند،تصريح کرد:اگر پنبه ما را بزنند که زده اند و کاري نميشود کرد و ما ميرويم دنبال کار فيلم سازي خودمان. ولي ديگر اظهارات کمي خيالاتي به نظر ميرسد.من به وسيله آقاي پورمحمدي دعوت شدم و برخورد ايشان طوري بود که انگار اختيار و مسئوليت کامل را به من واگذار ميکنند.
ايشان از من خواست در پيشاني برنامه بنويسيم، «کاري از بهروز افخمي »و فکر ميکنم معناي اين حرف روشن است. اما اگر احساس کنم برنامه از اختيار من خارج شده يا سانسور ميشود، طبعا علاقه ام را به ادامه کار از دست ميدهم.
رسالت/يادداشت محمد تقي فهيم در باره فيلم خاکستر و برف
ترکيبي موجز، سينمايي و پر مفهوم
محمد تقي فهيم طي يادداشتي درباره فيلم سينمايي «خاکستر وبرف» نوشت؛ سهرابي در اين فيلم نشان مي دهد بر سينما وقوف دارد و به عبارت روشن، او «تثبيت» مي شود.
جنگ تحميلي هشت ساله، کماکان يک گنج از ايده، موضوع و مضمون است؛ گنجي که هنوز کنجي از آن به سينما ريخته شده و صدالبته در قدوقواره اين گنج - به ويژه هم سنگ ارزش هاي آن - سينمايي پديد نيامده است. هرچند بسياري از سينماگران رنج لازم را کشيده اند ولي از آنجا که دراين پيشروي، خلاقيت اندک نفوذ داشته است، کمتر هم پاسخگوي انتظارات قاطبه مردم و به خصوص خانواده جبهه اي ها بوده است. زمان طولاني هشت ساله جنگ، مشارکت ميليوني مردم در جبهه ها، شهادت و مجروحيت صدها هزار نفر و... همه و همه مي تواند دستمايه هاي پرغنايي را در اختيار فيلمسازان قرار دهد که درصورت ريخته شدن به ظرفي جذاب، خيل خانواده ها را به سوي سالن هاي نمايش بکشاند. بي ترديد فيلم هاي دفاع مقدس از همه نظر ظرفيت جذب مخاطبان انبوه را دارد. حتي درصورت رويکرد فيلمساز به فرم و ساختار خاص تر، بازهم چنانکه همانند هر کالايي به اندازه و به درستي در معرض معرفي قرار گيرد، با اقبال بيشتري روبه رو خواهد شد.
فيلم «خاکستر و برف»، نوشته و ساخته روح الله سهرابي، از جمله آثاري است که حکايت از اشتياق فيلمساز به ارائه اثري متفاوت در گونه دفاع مقدس دارد. فيلمساز تلاش کرده است تا مخلوقش امروزي باشد. نسل کنوني با آن ارتباط برقرار کند. خانواده ها آن را بپسندند و هم ذات پنداري گروه هاي مختلف سني را درپي داشته باشد. از همين روي به قصه اي اهتمام ورزيده که هرگز مايه اش کهنه نمي شود و به رغم تکرار مکررات، چنانکه متفاوت روايت مي شد و پرداختي سنجيده تر مي داشت، با طراوت تر هم ظاهر مي شد. گرچه تا همينجا هم اثري قابل تأمل است و ديدنش نه تنها تماشاگر را متضرر نمي کند، بلکه داشته اي بر داشته هايش مي افزايد و کمي تا اندکي حظ سينمايي به او دست خواهد داد.
داستان، حکايت مردي شقيقه سفيد کرده است (کامبيز ديرباز) که با گذران چندين سال، اکنون بازگشته تا خبررسان يافته شدن جسد ياورش درجنگ، به مادر چشم انتظار او باشد و... از تحرير همين چند جمله پيداست که چه کشمکشي در راه است. يک رويارويي دربست با خود، اهل محل، آشنايان ديروز و امروز، فراموش کنندگان ادوار حماسه و سلحشوري و... سختي و دشواري بازگويي اتفاق تکان دهنده به مادر، اصلي ترين عطف را رقم مي زند، تا آنجا که در پرداخت شخصيت اصلي، او بارها از آمدنش به ميان اين جماعت دچار ترديد مي شود و در درون از خود مي پرسد: آمدنت براي چيست؟ مطابق گفته هاي سازنده فيلم و روايات شفاهي و مکتوب، تنه اصلي قصه، واقعي است؛ کما اينکه مادر شهيد داوود منصوري، خود، مقابل دوربين حاضر شده تا بر رويکرد رئاليستي فيلم مهر تأييد بزند. اگرچه واقعي بودن داستان يک فيلم فضيلت نيست و نيز نمي تواند امتيازي در کارنامه کارگردان ثبت کند، بلکه آنچه اثر را بالا مي کشد و در يادها و تاريخ سينما ماندگار مي کند، قوت هاي دراماتيک آن است. اما حداقل يک امتياز ناشي از پشتوانه پژوهشي به اثر الصاق مي کند. بنابراين نبايد بر جنبه هاي واقعيت پذيري کار مکث کرد.
سهرابي در اين فيلم نشان مي دهد بر سينما وقوف دارد و به عبارت روشن؛ او «تثبيت» مي شود. او همه داستانش را در ظرف زماني کمتر از دو روز روايت مي کند که همين رويکرد، وسواس هاي جدي تري در زمينه منطق اتفاقات و باور تماشاگر مي طلبد. کادرهاي بي اشکالي دارد و از پس ريتم مناسب داستان سرايي اش برآمده است؛ همچنانکه به موسيقي اهميت داده و بهزاد عبدي را درکنار خود داشته است. و گريم نقش بسزايي در ارائه شخصيت ها ايفا کرده ولذا سعيد ملکان اين مهم را به خوبي مديريت کرده است. حتي ويترين خوبي دارد و مبلغانش، تيمي از هنرپيشه هاي کاربلد و موفق در آثارشان هستند و... منتها، به نظر مي رسد که سهرابي در گام مهم کارنامه کاري اش، داستاني با کشش اندک را دستمايه قرار داده است و چه خوب که در فيلم هاي نخست، داستاني انتخاب کنند که حداقل بيست صفحه اضافه داشته باشد که بتوانند به دلخواه و مناسب، قيچي بزنند؛ درحالي که سناريوي کم صفحه، دست سازنده را مي بندد.
با اين حال وقتي کار از منظرهاي مختلف نگريسته مي شود و تحليل صورت مي گيرد، حاصلش نشان دهنده اين است که پشت آن، توانايي هايي وجود داشته و خلاقيت هايي به کار گرفته شده است. مثلا عنوان فيلم به تنهايي، فکرشدگي پررنگي را به رخ مي کشد؛ نامي مناسب و درخور، به تنهايي بخش زيادي از جذابيت و کشش را ايجاد مي کند و وقتي تماشاگر در سالن با موضوع و مضموني روبه رو مي شود که به درستي و دقت، نام فيلم از آن کنده و استخراج شده است، بيش از پيش، به درک و قدرت نشانه شناسي فيلمساز احترام مي گذارد. «خاکستر و برف» جذاب و پرمعنا است. کلمه خاکستر در ادبيات نمادشناسي و وادي سمبل گرايي، درعين اينکه جنبه اي ماورائي دارد، به دانستن و حکمت پهلو مي زند و در جاي لازم، حکايت از تواضع و ندامت دارد و... حالا به ياد بياوريد شخصيت رزمنده اي را که «ديرباز» به آن جان بخشيده است. اين همه در کنش هاي او تبلور دارد و او در اوج پختگي و کمال، در مرز نادمي - از بابت پيام رساني اش - رنج مضاعفي را با خود حمل مي کند. «برف» نيز علاوه بر اينکه نمادي از روشني و ميمنت است اما کاربرد پوششي هم دارد و گفته و نوشته شده است که: «پهلوانان افسانه اي و آييني ايران هرگاه که از خوان هاي دشوار و صعب عبور مي کنند تا به فرجام دست يابند، بارش برف آغاز مي شود» و کار قهرمان در فيلم «سهرابي» دست کمي از پهلواني که مي بايد از خواني پرماجرا و استرس زا بگذرد، ندارد و... از همين رو «خاکستر و برف» ضمن اينکه به سياق عنوان هاي پرکشش سينمايي حک شده در يادها، ترکيبي موجز و سينمايي است، بار مهم معنايي فيلم را هم بر دوش دارد. و بالاخره مطابق معمول بايد افسوس خورد که چرا فيلمساز به همين سان، بر اجراي ديگر فيلمش کوشش به خرج نداده و سعي نکرده است تا خود را در فهرست فيلمسازان دارنده تماشاگر دائمي، ثبت کند.
رسالت/دکتر مهرداد راياني مخصوص، مدير بين الملل مرکز هنرهاي نمايشي:
آفت هاي تئاتر را کنترل کنيم تا با مسائل مخرب مواجه نشويم
اشاره:
سياستها و اقدامهاي اداره کل هنرهاي نمايشي در سطحِ بينالملل، اهداف و چشماندازهاي پيش روي تئاتر ايران در تعامل با عرصه خارجي در گفتگو با مدير امور بينالملل تئاتر ايران تشريح شد. با تشکر از روابط عمومي اداره کل هنرهاي نمايشي، ماحصل اين گفتگو تقديم حضورتان مي شود؛
دکتر مهرداد راياني مخصوص، مدير امور بينالملل مرکز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در تبيينِ سياستها و اقدامهاي اداره کل هنرهاي نمايشي در سطحِ بينالملل، دو رويکرد کلي، مبني بر فراهم آوردنِ زيرساختهاي لازم براي حضورِ آثار بينالمللي و اجراي عمومي و نيز تقويت بخش خصوصي در فعاليتهاي بينالمللي را جزء اهداف اصليِ دور جديد فعاليتهاي اين دفتر عنوان کرد. او که مدت سه ماه است در اين سمت مشغول به کار شده، گفت: تشويق و تقويتِ حضورِ گروههاي بينالمللي براي اجرا در تالارهاي کشورمان، جزء اهداف بلند مدت ماست. راياني اضافه کرد که بينِ سالهاي 1384 تا 1386 بحثِ تئاتر خصوصي در دفترِ پژوهش و انتشارات مرکز هنرهاي نمايشي مطرح شد؛ زيرا نيازِ آن را احساس کرديم و ميلي هم از سوي هنرمندانِ تئاتر وجود داشت و همچنين ارزيابيها نشان ميداد که راه برون رفت از مشکلات با توجه به تعدادِ متقاضيان ارائه تئاتر، حرکت به سمتِ تئاتر خصوصي است و نتيجه اين شد تا با آگاهي به سمتِ تئاتر خصوصي برويم و به همين منظور سمينار تئاتر خصوصي در سال 1387 شکل گرفت. متاسفانه آن اطلاعات، مطالعات و مراقبت به درستي پيش نرفت و... الان هم اين ارزيابي در سمت ديگري وجود دارد و تئاتر ايران با حضورِ گروههاي بينالمللي و اجراهاي متعدد پيش خواهد رفت؛ يعني اين ميل ديده ميشود و ارزيابي ما هم بر اين است که اين حضور ميتواند به تقويت فضاهاي فرهنگي، اقتصادي و حرفهاي تئاتر کشورمان کمک کند؛ بنابراين حضورِ ذکر شده و حمايت از آن، جزءِ اهداف مدت ماست؛ البته به زمان و بستر سازي نيازمنديم و قطعا بايد با مطالعه و مراقبت پيش رفت تا نقصانها کم باشد.
عضو هيئت علمي و استاديار دانشگاه، الويتهاي دومِ حوزه بينالملل مرکز هنرهاي نمايشي را معطوف به افرادي دانست که در بخشِ خصوصي و بينالمللِ تئاتر فعاليت ميکنند. دکتر راياني مخصوص افزود: سعي داريم تا با فعال کردنِ بخشِ خصوصي به نيازهاي داخلي تئاترمان نيز پاسخ دهيم. برخي از همکاران، ارتباطات خوبي را در عرصه بينالملل ايجاد کردهاند و حفظ، ارتقا، تحکيم و گسترشِ ارتباط و همکاري با اين افراد و نيز افزايشِ لينکهاي ارتباطي را به فال نيک ميگيريم. رفتهرفته مرکز هنرهاي نمايشي بحث تصديگري را رها خواهد کرد و همه چيز به دست متوليانِ بخشِ خصوصي و متخصصانِ آن خواهد افتاد و متوليانِ دولتي نيز به آنها مراجعه خواهند کرد. شواهد نشان ميدهد که الگوي تعيين و تکليف کردن يک مرکز و نهاد براي تمامِ تئاتر کشور، ديگر الگوي مقبول و شدني نيست. علاقه ما اين است تا متخصصان و کاربلدان در عرصه بينالمللي ورود پيدا کنند و نسل جديد هم در کنار آنها رشد نمايند. البته بايد با آگاهي از شرايط و مقتضيات، آفتها و مشکلات را کنترل کرد تا با مسائل مخرب مواجه نشويم.
اين نويسنده و کارگردان تئاتر درباره علاقه و نيازِ هنرمندان تئاترِ کشورمان و تمايلشان براي گپ و گفت با افراد صاحبنام و کار آزموده تئاتر و ارتقاي کيفيِ آثارشان، رخ دادنِ چند اتفاقِ خوشايند را پيش رو خواند. او افزود: "ريچارد چخنر" از برجستگانِ تئاترِ معاصر به عنوان رئيس هيئت داوران جشنواره تئاتر فجر امسال به تهران خواهد آمد. ديگر داوران هم جزء بنامان اين عرصه خواهند بود و در وقت مناسب معرفي خواهند شد. حضور کمپاني "شابونه" با نمايش "هملت" به کارگرداني "توماس استوماير" از کشور آلمان که همتراز با گروه "برلين آنسامبل" است، قطعي شده و بيترديد خاطره خوشِ اجراي "ننه دلاور" از کشور آلمان، بار ديگر در تالار وحدت با گروهي ديگر زنده خواهد شد. به کمک دوستان توانستيم تاکنون حضور شش گروه نمايشي را در بخشِ بينالملل جشنواره تئاتر فجر قطعي کنيم و اين اتفاق، بسيار خوشايند است و در تاريخ جشنواره تئاتر فجر بي سابقه. دو جشنواره تئاتر کودک و نوجوان و جشنواره تئاتر خياباني مريوان با آثار خوبي همراه شدهاند و بيشتر هم مديون همکاري دبيران محترم و ستاد برگزاري جشنوارهها هستيم؛ اما قول ميدهم که در جشنواره تئاتر فجر با همراهي دبير جشنواره و رئيس مرکز هنرهاي نمايشي اين سطح به بسيار خوب ارتقا يابد.
مدير امور بينالملل مرکز هنرهاي نمايشي شروع مجدد فعاليتهاي بينالمللي در اين سه ماه را معطوف به ملاقاتها و جلسات متعدد با نمايندگانِ سفارتهاي اسپانيا، ايتاليا، فرانسه، آلمان، لهستان، گرجستان، سوئد و... دانست که به دور از هياهوي رسانهاي و به شکلي آهسته و پيوسته دنبال شده است. دکتر راياني مخصوص، اين جلسات را براي بهبودي شرايط و رسيدن به شرايط خوب، ضروري دانسته و ميافزايد: حقيقت اين است که وضعيت خوبي درباره ارتباطات بينالمللي نداشتيم و بسياري از سرمايهها و ارتباطات از دست رفتهاند. اين مدرس دانشگاه، احياي اين وضعيت را در گروِ تلاشِ مضاعف هنرمندان و همکارانش خواند و اضافه کرد: هدف، معرفي بضاعتهاي تئاتر ايران و حضور در چرخه بينالمللي و بازار بينالمللي است. چهرههاي بسيار خوبي از کشورمان در عرصه بينالمللي فعاليت دارند؛ اما بايد شمار آنها را افزايش داد. ترديد ندارم که هنرمندان تئاتر ايران، جايگاه بهتري خواهند يافت اگر قول و قرارها و حمايتهايي که با آقاي شفيعي به دنبال آن هستيم، تامين شود. حقيقت اين است که برنامهريزي و اقدام در عرصه بينالمللي، هم به حمايت مادي نياز دارد و هم به برنامهريزي درازمدت. بسياري از هنرمندان و چهرههاي شناخته شده، برنامه يک و دو سال آتي خود را بستهاند و از الان بايد به فکر سال آتي يا دو سال آينده بود.
اين عضو هيئت علمي و استاديار دانشگاه، حضورِ هنرمندان و کارشناسان در محافل بينالمللي را در دورِ جديد فعاليتهاي بينالمللي مرکز هنرهاي نمايشي به منظورِ احيا و توجه جدي به ارتباطات کارشناسي شده و دراز مدت و ثبت چهره حقيقي تئاتر کشورمان از اهدافِ ديگر مرکز هنرهاي نمايشي برشمرد. دکتر راياني مخصوص افزود: حضور سه تن از مديران و کارشناسانِ ارشد تئاتر در جشنواره تئاتر ادينبورگ (بزرگترين جشنواره تئاتر دنيا) آغاز اين راه بود که با پيگيري بحثهاي بلند مدت و نه مقطعيِ، اين حضور و اجرايي کردنشان، آينده درخشاني براي تئاتر ايران در عرصه بينالمللي رقم زده خواهد شد. وي رصد دقيقِ فعاليتهاي ITI و شعبات و زير مجموعههاي وابستهاش به منظورِ فراهم آوردن ارتباط موثر و رو به جلو و نيز استفاده از فرصتهاي متعدد بينالمللي را از جمله رويکردهاي تبييني و اصلي مرکز هنرهاي نمايشي خواند و اعزامِ دو تن از نمايندگان تئاتر دانشگاهي به چهارمين جشنواره بينالمللي اتحاديه جهاني مدارس تئاتر و نيز کنفرانس عمومي اين اتحاديه را سر آغازي از اين توجه دانست. همچنين مدير امور بينالملل مرکز هنرهاي نمايشي، هماهنگي براي اعزامِ نمايندگان اين مرکز براي دريافت جايزه "گلدن مرميدز" ايتاليا را که به جشنواره بينالمللي تئاتر عروسکي تهران - مبارک اهدا شد، يکي از مواردي دانست که بر تقويت هويت تئاتر ايران موثر است. وي استمرارِ اين قبيل حضورها را که موجبِ پُر آوازه شدنِ تئاتر ايران است، مورد تاکيد قرار داد و افزود: اين قبيل حضورها و نام برده شدنها يکي از اهداف ماست. به شخصه دنبال اين هستم تا روزي پيامِ روز جهاني تئاتر را يکي از هنرمندانِ تئاتر ايران ارائه دهد و بايد چنين شود. نبايد سهم و توانمندي تئاترپيشگانِ ايران را فراموش کنند.
مدير امور بينالملل مرکز هنرهاي نمايشي راهاندازي شوراي اعزام و تعيينِ الويتهاي حمايتي مطابق با توانمنديهاي مالي موجود، راهاندازي بازار بهاره تئاتر ايران با حضورِ نمايندگانِ شماري از کمپانيهاي بينالمللي در تهران، انتشار کتاب سال تئاتر و ارائه تصويرِ واقعي از وضعيت و رشد تئاتر ايران، برپايي دو سميناريا سلسله نشستهاي کاربردي درباره الگوها، بنگاهها و مديريت تئاتر خصوصي و نيز توليدات مشترک، فراهم آوردنِ تبادلات دانشگاهي و آموزشي و... را از ديگر اقدامات انجام شده در مديريت جديد مرکز هنرهاي نمايشي و اين دفتر خواند که نشاندهنده خبرهاي خوشي براي آينده تئاتر در سطح بينالمللي است.
رسالت/محمد رضا عباسيان:
جشنواره پيامبر صلح ،يکي ازرويدادهاي جريانساز خواهد شد
محمد رضا عباسيان مستندساز کشورمان گفت: جشنواره فيلم کوتاه «محمد (ص) پيامبر صلح» يک نياز براي سينماي ايران و سينماي جهان اسلام است و با حمايت و برنامه ريزي هدفمند و بلند مدت قطعا به يکي از جشنوارههاي معتبر و جريان ساز در کشور و منطقه تبديل ميشود.به گزارش خبرگزاري سينماي ايران، محمد رضا عباسيان دبير سي و يکمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر با بيان اين مطلب که نشان دادن بخشي از رحمانيت حضرت رسول اکرم (ص) از اهداف اصلي اين جشنواره است، افزود: متاسفانه در دنياي امروز به شأن آن حضرت در عرصه بينالملل و حتي داخل کشور ظلمها روا داشتهاند و ما بايد با برگزاري جشنوارهاي با موضوع پيامبر اکرم (ص)، حق مطلب را نسبت به آن حضرت ادا کنيم. وي اظهار داشت: بر پايه اين اصل مهم است که صهيونيستها تمام تمرکز خود را بر روي رسانههاي غرب گذاشته و آنها را تحت سيطره خود قرار دادهاند. همچنين در جهان عرب شاهديم که وهابيون بر خلاف اعتقادشان مبني بر مخالفت با تصوير، فيلم و سينما، سرمايه گذاريهاي هنگفتي در حوزه سينما و تلويزيون دارند و شبکههاي بزرگ و معروف عربي را تحت نظارت خود قرار دادهاند.وي تصريح کرد: با توجه به اهميت و نقش تاثيرگذار سينما در افکار عمومي، برگزاري جشنوارهاي با اين موضوع بسيار با اهميت است؛ به خصوص در حوزه بين الملل بايد به جهان و جوامع اسلامي فهماند که در ايران براي به تصوير کشيدن شأن و منزلت رسول اکرم (ص) حرکتي در حال انجام است.شايان ذکر است نخستين جشنواره بينالمللي فيلم محمد (ص) پيامبر صلح به همت معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و به دبيري مهدي حقيقي، دي ماه سال جاري در تهران برگزار ميشود.
روزان/اکران خصوصی فیلم ارغوان با یاد بازیگر فقید سینمای ایران
روزان نیوز- مراسم اکران افتتاحیه فیلم سینمایی ارغوان باادای احترام به هما روستا برگزار شد.
مراسم اکران افتتاحیه فیلم سینمایی ارغوان دوشنبه 20 مهر ماه باادای احترام به هما روستا بازیگر فقید سینمای ایران برگزار شد.
پیش از اغاز نمایش فیلم و در ابتدای این مراسم مریم بوبانی که اجرای برنامه را بر عهده داشت، از حاضرین درخواست کرد که به احترام «هما روستا» یک دقیقه ایستاده و سکوت کنند.
در ادامه برنامه دکتر حسین خطیبی، روانپزشک درباره اهمیت فیلم ارغوان و همکاری دو هنرمند و نتایج همکاری در تولید آثار هنری سخن گفت .
سپس فیلم کوتاهی از مهتاب کرامتی پخش شد که در آن از اینکه نتوانسته در جمع حضور داشته باشد اظهار تاسف کرد و گفت که در فیلمبرداری فیلمی در بوشهر به سر میبرد.
همچنین با حضور امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، فیلم کوتاه دیگری به نمایش درآمد که در آن حدود 15 نفر از ستارههای سینما و تئاتر از جمله مهناز افشار، فاطمه معتمدآریا، هانیه توسلی، پانتهآ بهرام، علی مصفا، محمدرضااصلانی و ... به صحبت درباره این دو کارگردان میپرداختند.
فیلم ارغوان داستان یک زن و مرد را روایت می کند که برای شنیدن آخرین قطعه ساخته شده یک موزیسین مشهور جهانی در شب مرگ او، رو در روی یکدیگر قرار میگیرند. این رویارویی مسیر زندگی هر دوی آنها را تغییر میدهد.
مهتاب کرامتی، مهدی احمدی، شقایق فراهانی، آزاده صمدی، الهام کردا، یاسمین پازوکی، نسیم ادبی، رابعه مدنی، مریم بوبانی، مرتضی اسماعیل کاشی و نیکی نصیریان در فیلم «ارغوان» به ایفای نقش میپردازند.
عوامل تولید دیگر این فیلم عبارتند از نویسندگان: علی حیدری، امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، مدیر فیلمبرداری؛ مرتضی صمدی، طراح چهرهپردازی؛ سودابه خسروی، طراح صحنه؛ امیرحسین قدسی، طراح لباس؛ شیده محمودزاده، صدابردار؛ مهدی صالح کرمانی، عکاس؛ جلال حمیدی، مشاور رسانهای؛ بیتا موسوی، مجری طرح ناهیددلآگاه و تهیهکنندگان امید بنکدار و کیوان علیمحمدی.
قانون/مصطفي کيايي در گفت وگو با «قانون» :
سينماي روشنفكري و خاص پسند را دوست ندارم
مينا مهري/ عكس: گلآرا سجاديان
مصطفي کيايي يکي از کارگردانان جوان و خوشآتيه سينماي ايران است كه برخلاف بعضي از کارگردانان و با وجود تعداد بالاي شخصيتهاي داستانهايش، فيلمهايش هزار لايه نيست. كيايي معتقد است كه فيلمها بايد قصه گو باشند وجذاب .او درعين حال كه به استانداردهاي فيلمسازي خيلي مقيد است تعريفش از سينما، صنعتي است كه بايد چرخ مالي اش هم بچرخد.او با فيلم «بعد از ظهر سگي سگي» راهش را به سينما باز و با فيلم «ضد گلوله» علاقه خود را به سينماي حرفه اي و قصه گو نشان داد. «خط ويژه» اگر چه در جشنواره نتوانست توجه داوران را در بخش هاي مختلف به خود جلب کند اما مورد توجه تماشاگران قرار گرفت و سيمرغ بهترين فيلم از نگاه مردم را دريافت کرد. آخرين فيلم كيايي به نام «عصر يخبندان» هم اين روزها روي پرده سينماست. فيلمي كه استانداردهاي سينمايي كيايي در آن رعايت شده و علاوه بر آن مورد استقبال مخاطبان هم قرار گرفته است به نحوي كه با وجود مدت زمان اكران طولاني همچنان در ليست فيلمهاي پرفروش قرار دارد. با كيايي در مورد سينمايش، نوع نگاهش به جامعه و شرايط ساخت و اكران فيلمهايش گفتوگو كردهايم.
آقاي كيايي، اين روزها اوضاع و احوال سينماي ايران چطور است؟
در كل دنيا ، سينما موجود پيچيدهاي شده و نگاهها و دست اندازيها نسبت به آن زياد است و همين باعث ميشود كه حال و اوضاعش مدام دچار تغيير باشد اما اگر بهطور كلي بخواهيم به سينماي ايران به عنوان يك صنعت نگاه كنيم متوجه ميشويم كه حال و اوضاع خوبي ندارد چرا كه پرفروشترين فيلمهايمان هم به نسبت جمعيت كشور، فروش چنداني نداشته است كه البته مقدار فروش هم به شرايط مختلفي از جمله خود فيلم،حال اجتماعي مردم، هزينههاي ساخت و عوامل بيشمار ديگري بستگي دارد و همه اينها در ايران دست به دست هم داده و باعث ريزش مخاطب شده است.
شما هم فيلمنامه مينويسيد و هم كارگردان هستيد.كدامش برايتان جذابتر است؟
اين دو مقوله هردو برايم جذاب هستند اما نويسندگي برايم از كارگرداني سختتر است چون اصولا كار نوشتن كار خيلي سختتري است و براي اينكه بتواني فيلمنامه مطلوبي بنويسي بايد زمان زيادي را صرف نوشتن كني و براي همين هم معتقدم كه نوشتن ، كار به مراتب سخت تري است.
هردو را به يك اندازه دوست داريد؟
نه؛نوشتن را به علت همان سختيهايي كه دارد خيلي دوست ندارم و ضمن اينكه نوشتن نياز به تنهايي دارد و تمام اينها باعث ميشود كه خيلي فيلمنامه نويسي را دوست نداشته باشم.
پس چه چيزي باعث ميشود كه فيلمنامه بنويسيد؟
واقعيت اين است كه من هميشه براي ساخت فيلم خيلي منتظر اين ميمانم كه فيلمنامه خوبي به دستم برسد ولي خب متاسفانه اين اتفاق خيلي نميافتد و بنابراين مجبور به فيلمنامهنويسي ميشوم چون به نظرم مهمترين و اساسيترين مرحله از ساخت يك فيلم، فيلمنامه خوب است و زمان گذاشتن براي يك فيلمنامه و صرف وقت زياد براي نگارش آن باعث ميشود كه فيلم بهتري داشته باشيم.
در يكي از مصاحبههايتان گفته بوديد كه به سينماي آمريكا خيلي علاقهمند هستيد، آيا اين علاقه روي فيلمسازيتان اثر دارد؟
بله ؛قطعا تاثير دارد.من سينماي آمريكا را به اين علت دوست دارم كه قصه دارد و تعريف اصلي سينما همين است اين كه تو وارد يك فضاي تاريك و بعد از آن درگير قصهاي شوي يعني بايد در طول يك فيلم عاشق شوي، ناراحت شوي و حتي بخندي و سينماي آمريكا تمام اين ويژگيها را دارد و مسلما روي من تاثير ميگذارد و باعث ميشود كه سينماي من هم سينماي قصهگويي باشد كه ريتم دارد دركل من به سينماي قصهگو علاقهمندم.
سينماي شما يك سينماي اجتماعي است.آيا موضوعاتي كه در فيلمهايتان عنوان ميكنيد دغدغههاي خودتان نيز هست؟
من كلا آدمي هستم كه واكنشم نسبت به تمام مسائل «جوگيرانه» است يعني اتفاقات اجتماعي، تاثير عميقي روي من ميگذارد و طبيعتا هر كدام از فيلمنامههايي كه نوشتهام يك ما به ازاي بيروني داشته است و اين اتفاق به خصوص در مورد دو فيلم آخرم يعني «خط ويژه» و «عصريخبندان» به طور ويژهتري افتاده است و اين دو فيلم خيلي تحت تاثير فضاي بهوجود آمده در جامعه نوشته شده است.يك تحول اجتماعي به راحتي ميتواند من را به سمت فيلمنامهنويسي در مورد آن موضوع ببرد و براي همين است كه نمي توانم فيلم بعديام را پيش بيني كنم.من الان فيلمنامهاي را براي گرفتن پروانه ساخت،ارائه دادهام كه هنوز تاييد نشده است اما آن را نوشتم چون حس ميكنم كه نياز امروز جامعه و يك دغدغه اجتماعي است ولي هنور مجوز ساختش را ندادهاند و منتظرم كه به من جواب بدهند.
موضوع آن چيست كه به آن مجوز ندادهاند؟
موضوع فيلمنامه همانطور كه گفتم يك دغدغه اجتماعي است كه همه ما هرروز و هر ساعت با آن درگير هستيم اما تا حالا فيلمي براي آن ساخته نشده است. پارازيتها موضوع اين فيلمنامه است،موضوعي كه هرروز در مورد آن در اخبار صحبت ميشود، روزنامهها گزارش مينويسند و پزشكان ومتخصصان هشدار ميدهند اما براي سينما هنوز «تابو» است و براي همين است كه معتقدم خيلي وقتها حساسيتها روي سينما سياسي ميشود زيرا كه به اهميت و نقش آن پي بردهاند. هر فيلمنامه اجتماعياي را كه مينويسي اين را ميداني كه يا با سانسور يا با مميزي روبهرو خواهد شد اما بههرحال ما كار خودمان را ميكنيم واميدوار به مجوز گرفتن آن مي مانيم چون اگر اينطور نباشد تمام آثار به سمت و سوي يك شكل خواهند رفت و شبيه به يكديگر خواهند شد.
فيلمهاي شما فيلمهاي پركاراكتري است،چرا؟
اين نكته كه فيلمهاي من فيلمهاي پركاراكتري است را قبول دارم كه البته بخش بزرگي از آن به علت نياز ژانر «درام» است كه به كاراكترهاي زيادي براي قصهگويي نيازمند است اما در كنار اين قضيه، علاقه شخصي خودم هم دخيل است.من دوست دارم در فيلمهايم تعدد شخصيت و حتي تعدد كاراكتر داشته باشم و حس ميكنم توسط اين قضيه روح زندگي در فيلمهايم جاري ميشود.دوست ندارم كه فيلمم با لوكيشن ثابت يك آپارتمان اتفاق بيفتد،فيلم شهري بايد لوكيشن بالايي داشته باشد.
«بعد از ظهر سگي سگي » اولين تجربه شما در ساخت فيلم بلند بود، از تجربه آن راضي هستيد؟
معتقدم فيلم اول براي هر فيلمسازي خيلي مهم است از اين نظر كه سنگ بناي جذب سرمايه براي فيلمهاي بعدي او محسوب ميشود. من معتقدم در ساخت يك فيلم بايد اين نكته كه سينما صنعت است، رعايت شود .رعايت به آن معني كه تو فيلم خوبي بسازي و اين فيلم خوب در گيشه بفروشد و بنابراين هم مردم فيلم خوبي ديده باشند و هم سرمايه ساخت فيلم بعديات تامين شود و با اين ديد دوست داشتم فيلمي بسازم كه سرمايه گذار شخصي داشته باشد و بتواند بفروشد.«بعداز ظهر سگي سگي» دغدغههاي خودش را عنوان مي كند و در عين حال هم خوب فروخت.من بعد از «بعد از ظهر سگي سگي» هيچوقت براي جذب سرمايه گذار به مشكل نخوردم.
موضوع «خط ويژه» را چطور انتخاب كرديد؟
من هيچوقت فكر نمي كردم كه «خط ويژه» تا اين حد فيلم محبوبي براي مردم شود. البته ميدانستم موضوعي كه به سراغ آن رفتهام موضوع جذاب و دغدغه خيلي از آدمهاست و به علت فضاي حاكم برآن استقبال خوبي از طرف جوانان ميشود اما انتظار چنين استقبال گستردهاي از آن را نداشتم.خط ويژه علاوه بر آن خندههايي كه از مخاطب ميگيرد در پس خود تلخيهايي هم دارد كه اين تلخيها همين دغدغه مدنظر من است.مدل فيلمسازي من مثل اين است كه شربت تلخي را كه همان دغدغههاي اجتماعي است را با آب يا نوشيدني شيرينتري مخلوط كني و كمي از تلخي آن را كم كني و به خورد مخاطب بدهي.
فيلمهاي شما مورد اقبال به اصطلاح قشري كه به آنها مخاطب عام ميگويند قرار ميگيرد از اين نميترسيد كه به سينماي شما سينماي عامه پسند گفته شود؟
هر چهار فيلم من طوري بوده است كه هم مخاطبان و هم قشر خاصتر سينما آن را دوست داشتند ، حالا اختلاف نظرهايي وجود دارد ولي خب تقريبا نمره قبولي را از هر دو قشر گرفته است. اما واقعيت اين است كه من سينماي روشنفكري و خاص پسند را خيلي دوست ندارم و از عامهپسند بودن فيلمهايم هم نميترسم. روزي كه شروع به فيلمسازي كردم با خودم قرار گذاشتم كه فيلمي بسازم كه جريان اصلي باشد و درثاني وفادار به صنعت سينما باشد يعني خوب بفروشد و البته اينكه استاندارد باشد. خيلي از فيلمهاي پرفروش هستند كه استاندارد نيستند اما منظورم اين بوده كه فيلم استاندارد ولي پرفروش بسازم.براي من هرچه فيلم پرفروشتر باشد و اقبال عمومي به همراه داشته باشد بهتر است. الان سينماي ايران به فيلمي احتياج دارد كه علاوه بر رعايت صحيح اصولها خوب هم بفروشد.خيلي از فيلمهاي به اصطلاح خاص ساخته و اكران ميشود و آب هم از آب تكان نمِيخورد. به نظر من سينماي ايران «ژانر» كم دارد و تمام فيلمها به سمت حالوهواي مشخصي ميروند. يك فيلم پر كشش اكشن نداريم،فيلم كمدي خوب زياد نداريم و جاي خيلي از ژانرها در سينماي ايران خالي است و شايد يكي از علتهايي كه مخاطب با سينماي من ارتباط برقرار ميكند همين است، اينكه فيلمهايم براي خودم است.
با توجه به تعدد كاراكترهايتان ، نحوه بازي گرفتن از بازيگرانتان چگونه است؟ به آن ها عقايد خودتان را ديكته ميكنيد يا به اصطلاح دستشان را در بازي باز ميگذاريد؟
فرمول به ظاهر ساده اما درعين حال پيچيدهاي در مورد بازيهاي فيلمهاي من وجود دارد. هر چهار فيلمي كه ساختهام فيلمهايي بودهاند كه بازيهاي آنها ديده شده ، ديده شدن به آن معني كه بازيهاي اين فيلمها كانديداي جايزه شدهاند.من وسواس زيادي روي بازيها دارم چونكه معتقدم بازي، ويترين تمام زحماتي است كه براي يك فيلم كشيده شده است.براي اين قضيه هم فرمول سادهاي دارم و با بازيگرانم صحبت ميكنم. من براي كارهايم بازيگراني انتخاب ميكنم كه پتانسيل پذيرفتن اين قضيه را داشته باشند و آنقدر با هوش باشند كه بدانند هربازيگري اگر قرار باشد در تمام فيلمها از خودش بازي ارائه دهد بعد از مدتي به تكرار خواهد افتاد. به نظر من فهميدن ومتوجه شدن اين قضيه براي بازيگر نياز به هوش دارد و براي همين ميگويم با بازيگران باهوش كار ميكنم و خوشبختانه هميشه از اين قضيه شانس آوردهام به نظر من «نقش» مانند ليواني است كه بازيگر و كارگردان با كمك هم بايد آن را پر كنند و اگر بازيگري با ليوان پر به فيلم بيايد به درد فيلم من نميخورد.بازي هم مانند تدوين، موسيقي وغيره بايد با تمام اجزاي فيلم هماهنگ باشد و به نظر من بازيها بايد با فيلم يكي باشد و به اصطلاح از آن بيرون نزند و اين اتفاقي است كه با همنظري ميافتد.
چه دغدغه اي شما را تشويق به نوشتن «عصر يخبندان» كرد؟
موضوع عصر يخبندان و رابطه بين آن زن و شوهر اتفاقي است كه براي يكي از آشناهاي من افتاده.نقش من در آن ماجرا مثل«ستاره» فيلم كه با «بابك» همراه است بود و من اينگونه وارد آن بازي شده بودم.اين اتفاق فضاي وهم آلود و تلخي داشت كه خيلي ترسناك بود و به نظرم وقت آن شده بود درباره اين موضوع صحبت شود و البته هيچ چشماندازي بابت مجوز گرفتن آن نداشتم كه خوشبختانه با سياست درست مديران وقت ارشاد عصر يخبندان مجوز گرفت.
از ميزان فروش آن راضي بوديد؟
فروشاش خوب بود ولي آن قدر كه ميخواستيم نفروخت. در مورد عصر يخبندان به ما گفته شد كه فيلم پرفروشي خواهد شد بنابراين آن را در ماه رمضان اكران كنيد كه موجب رونق گرفتن سينماها شود ولي تعداد سينماهايي كه براي اكران به ما دادهاند خيلي كم بود. اكران ماه رمضان در شهرستانها كه بي معني است چون عملا فقط در تهران ماه رمضان سينماها فروش دارد از طرفي شوراي صنفي هم به قول خود مبني بر اين كه اكران ماه رمضان جزو سانسهاي اكران محسوب نميشود عمل نكرد يعني رسما ما با تعداد كمي سينما در حد 2 ميليارد و 700 ميليون تومان فروختيم.عصر يخبندان فيلمي است كه كمدي نيست و مضمون اجتماعي تلخ دارد و در عين حال هم خوب ميفروشد كه من فكر ميكنم اين اتفاق خوبي براي سينماي ايران است.فيلم هزينههاي خودش را درآورده و حتي سوددهي هم داشته است اما اگر شرايط اكران بهتري وجود داشت به گفته كارشناسان پرفروشترين فيلم امسال ميشد. شرايط اكران در ايران شرايط عادلانهاي نيست، علاوه بر تمام اينها، فيلم ما با اكران فيلم محمد(ص) همزمان شد كه خيلي از سانسهاي ما براي اين فيلم گرفته و از فروش ما هم طبعا كاسته شد.
وقتي فيلم شما از كف فروش نيفتاده بود چطور اين اتفاق افتاد؟
اين اتفاقي بود كه خيلي راحت در مورد فيلم ما و فيلمهاي ديگر افتاد. وقتي ما فروش خيلي خوب با هفت سانس در سينما آزادي اكران داشتيم و فردا صبح از خواب بيدار شديم و ديديم سانسهاي اكران ما به يك سانس تقليل يافته است و فيلم ديگري اكران ميشود اين مصداق رعايت نكردن عدالت است به نظر من حمايت ويژهاي از فيلم محمد(ص) ميشود و هيچ ربطي به كف يا سقف فروش ندارد.70 تا 80 درصد سينماهاي ما بعد از اكران فيلم محمد(ص) كم شد و ما از اين موضوع بيخبر بوديم.
نسبت به اين موضوع اعتراض نكرديد؟
از طرف كارگردانهاي مختلف و به شيوههاي گوناگون نسبت به كم شدن سانس فيلمها براي اكران هرچه بيشتر فيلم محمد(ص) اعتراض شد اما هيچكدام جواب نداد چون كه اعتراض كردن جايي جواب ميدهد كه گوش شنوايي باشد. به عقيده من ميشد اين قضيه را به نحو بهتري مديريت كرد يعني امكان اين وجود داشت كه فيلمي اكران شود و به فيلمهاي ديگر لطمهاي وارد نشود اما شوراي صنفي در اين مورد بي سياستي كرد و عملكردش در مديريت اين قضيه خوب نبود.
«عصر يخبندان» مي توانست دستاورد خوبي براي سينماي ايران داشته باشد و حتي مرز سه و نيم ميليارد تومان فروش را رد كند اما با مديريت نا صحيح شوراي صنفي اين اتفاق نيفتاد.
با اكران فيلم مجيدي چند سينما از شما كم شد؟
فكر ميكنم نزديك 14 سينما در تهران و در شهرستان ها هم نزديك 27 يا 28 سالن از ما كم شد.بعضي از سالنها را خبردارم كه با فروش بالا اين اتفاق افتاد.
ميگويند تصميم كم كردن سالنها بعد از مدت معمول اكران، عهده خود سينمادار است؟
اين يك شعار است و به هيچعنوان آن را قبول ندارم. وقتي سينما داري به من زنگ ميزند و ميگويد كه فيلمت فروش خوبي دارد و در تمام سانسها سالن پر ميشود اما به من گفتهاند كه فيلم ديگري را جايگزين كنم ، كجاي اين ميشود تصميم خود سينمادار! سينمادار تصميم ميگيرد اما جايي كه قرار باشد تصميمي به آن تحميل شود قدرتي براي مخالفت ندارد.
به نظر ميرسد «آقازاده بودن » به نوعي نخ تسبيح فيلمهاي شما شده و در تمام فيلمهايتان اين موضوع وجود دارد. آيا اين موضوع دغدغهاي از شماست كه قرار است در تمام فيلمهايتان تكرار شود؟
حقيقت اين است كه من چند سال پيش فيلمنامهاي به نام «آقازادهها» نوشتم كه پروانه ساخت نگرفت و من بعد از آن سراغ خط ويژه رفتم و كاراكترهاي «آقازادهها» را آوردم در خط ويژه و آن ها قصه فيلم را روايت كردند اما بعد از اتمام «خط ويژه» حس كردم تمام آنچه را ميخواستم نگفتهام براي همين اين موضوع را در «عصر يخبندان» هم بازي دادم. البته بحث من فقط آقازاده بودن نيست بلكه حرف من شرايط بد اقتصادي است كه محصول آن آدمهايي ميشود كه در اين شرايط قارچ گونه رشد و با رابطههاي خاصي بزرگ ميشوند و اين تحول سريع برايشان باعث ميشود كه تبديل به ناهنجاري شوند و اين طبيعي است كه تو به عنوان فيلمساز وظيفه خودت ميداني از اين آدمها بگويي، آدمهايي كه با پول نفت، پول بيتالمال و با زد و بند همه چيز را سهم خودشان مي دانند و حتي به خانوادههاي آدمهاي ديگر هم كار دارند! اين قضيه براي من در خط ويژه تمام نشده بود و براي همين در عصر يخبندان هم آن را ادامه دادم . من با ثروتمند شدن مشكلي ندارم اما اين كه اين ثروت از چه راه و طريقي به دست ميآيد مهم است اما قول ميدهم فيلم بعديام اين قصه را نداشته باشد.
قدس/گزارشی از نمایشگاه گنجینه تابلوهای بنیاد مستضعفان با آثاری از آدولف هیتلر؛
دیکتاتور نازی در خیابان میرداماد
گروه هنر / مجید مردانیان - سر نقاشیهای آدولف هیتلر، بله نقاشیهای آدولف هیتلر شلوغ شلوغ است! دو تابلو بیست در سی سانتی متری از قاتلترین نقاش قرن بیستم، نمایشگاه «رنگ، بوم، معماری» را متفاوتترین نمایشگاه پاییز تهران کرده است...
مؤسسه فرهنگی موزههای بنیاد مستضعفان، همت کرده و برگزیدهای از آثار نقاشی خزانه رنگ و نقش با رویکرد معماری را که سالها خاک بیتوجهی خوردهاند، برای علاقهمندان به نمایش گذاشته است.
از خیابان ولیعصر(عج) که وارد میرداماد میشوید، صد متر جلوتر، یک ساختمان با فرم خاص توجهتان را جلب میکند؛ پنجرههای بیضی رنگ، این ساختمان را از تمام ساختمانهای خیابان میرداماد متمایز کرده است. برای دیدن آثار نقاشیهای آدولف هیتلر و نقاشان غربی و ایرانی باید وارد این ساختمان شوید.
هنوز تکلیفم با خودم روشن نیست که چه جور گزارشی از این نمایشگاه تهیه کنم. راه پلههای مارپیچ با موکتهای سورمهای رنگ، شما را به طبقه دوم هدایت میکند. با خودم میگویم هرچه بادا، باد! بالاخره باید حرفهایی نوشت که مشتری پسند باشد. نه اینکه ما برای مخاطب مینویسیم، پس باید ذایقه آنها را در نظر بگیریم و برای خوشامد آنها بنویسیم.
یک نمایشگاه اروپایی
وسط روز است و تعداد بازدید کنندگان کم است. چشمهایم را تا میچرخانم، فضای معماری قرن نوزده و اوایل بیست به ذهنم نفوذ میکند. انگار وارد یک گالری خاص در کشوری دیگر شدهاید. دنبال شروع نمایشگاه میگردم.
همان سمت چپ، تابلوی«معماری خانهای از دوره رنسانس» اثر«بارتولومیوس ون باوسن» بلژیکی، به چشمان شما خوشامد میگوید. اثری با تاریخ 1624، یعنی این تابلو حدود 400 سال پیش خلق شده است. یک مهمانی خصوصی در سالنی بزرگ و شکیل، با سقف قهوهای رنگ، ستونهای سنگی و یک میز وسط سالن، به علاوه یک پرسپکتیو از نمای چشم نقاش، تابلویی را خلق کرده است که همان اول کار مجبورتان میکند، دقت بیشتری برای تماشا داشته باشید؛ یعنی نمیشود سطحی نگاه کرد. نه اینکه فنی و حرفهای به تابلو پرداخت، بلکه حتی به عنوان یک بیننده غیر حرفهای هم دقت نیاز دارد.
دورنمای شهر کویری یزد، اثر«میچالیس ماکرو لاکیس» اولین اثری از یک نقاش اروپایی از ایران است که توجه شما را جلب خواهد کرد 1977(1355 خورشیدی). لاکیس روستای دورافتادهای را برای خلق اثر انتخاب کرده است.
هیچ انسانی آنجا زندگی نمیکند. شاید اگر بادگیرهای معروف یزد در نقاشی نبود، به مخیله کسی نمیرسید، این تصویر از ایران باشد. سبک معماری در نظر گرفته شده، اگر برای تحقیق هم بوده، کمیعجیب به نظر میرسد، چرا که یزد و بافت شهری آن میتوانست خیلی بهتر به کمک نقاش بیاید. اینکه چرا این مکان دور افتاده را در نظر گرفته است، مبهم است. شهر یزد 39 سال پیش و روستاهای آن نمیتواند تغییر آنچنانی کرده باشند که «میچالیس» مجبور بوده تا از نمای روستا به عنوان نماد معماری یزد تصویر داشته باشد.
تاکنون نقاشان بسیاری ایدههای معماری خود را در قالب نقاشیهای هنرمندانه خلق کرده و آثار بسیار با ارزشی را در تاریخ هنر از خود به جای گذاشتهاند. نمونه این آثار با هنرمندی «اوژن فلاندن» فرانسوی در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده است. در نقاشی کاروانسرای شاه در قزوین که قرن 19و به دستور دولت فرانسه به همراه دویست اثر دیگر تهیه شده، تلفیق هنرمندانه نقاشی و معماری را در نقطه اوج آن میبینیم. گنبد نیلوفری مسجد، آسمان آبی و رنگهای پخته پیش زمینه، سایههای اغوا کننده، به همراه کاروانیان با لباسهای قرن نوزدهمی مردم ایران، دست به دست هم دادهاند تا شاهد به بلوغ رسیدن یک اثر با ارزش و نامیرا باشیم. پیشنهاد میکنم دیدن این اثر را از دست ندهید.
آدولف در تهران
عجله میکنم تا به دو تابلوی آدولف هیتلر برسم. تابلوهای هیتلر طرفداران زیادی دارد. از نظر بنیاد مستضعفان این دو اثر هنری تشخیص داده شده و در این مجموعه قرار گرفته است. هیتلر در شهر«وین» این دو اثر را خلق کرده است. گویا در جوانی برای درآمد زایی این کار را کرده است.
یک سردر کلیسا و تئاتر شهر و دیگری شاید ساختمانی از یک دانشگاه تمام این دو اثر هستند. خانم اسکندری از طرفداران پروپا قرص اغلب نمایشگاههای هنری در تهران است. تمام آثار را با دقت نگاه میکند. فرصت میشود تا با او به عنوان یک علاقهمند صحبت کنم:«اغلب نمایشگاههای هنری را میروم، اما این نمایشگاه چیز دیگری است. وقتی شنیدم با شتاب آمدم. این جور کارها خیلی با ارزش است. احساس غرور میکنم که ایرانی هستم.
گنجینههایی که در ایران داریم در دنیا بینظیر است. لطفاً مطبوعات هم به این موضوع بپردازند. به این گنجینهها بها بدهند. مردم را به آمدن به این نمایشگاهها تشویق کنند. این نمایشگاهها یک نوع فرهنگ را رواج میدهند؛ به همین دلیل رسانهها باید به عنوان یک مقوله فرهنگی به آن نگاه کنند».
آثار کمال الدین بهزاد، میرزا آقا امامی، اسماعیل آشتیانی، مهدی تائب و ... از نقاشان ایرانی هستند که تلفیق و تمایز هنر ایرانی و اروپایی را به ما یادآوری میکند. گلناز گل صباحی، مسؤول نمایشگاه اغلب به پرسشهای مردم پاسخ میدهد. با او همکلام میشوم.
گل صباحی میگوید:نمایشگاه «رنگ، بوم، معماری» از نقاشیهای خزانه مؤسسه فرهنگی موزههای بنیاد مستضعفان با رویکرد معماری است که به نمایش در آمده است. 25 اثری که در معرض دید عموم قرار گرفته، طی یک زمان طولانی انتخاب شدهاند. قرار بود آثار بیشتری انتخاب و ارایه شود، اما ترجیح مسؤولان این شد که بهترینها اینجا باشند. همانطور که میبینید بیشتر آثار این نمایشگاه رویکردی معمارانه دارند. معماری جزو جدایی ناپذیر زندگی بشر از گذشته تا امروز بوده است. در حال حاضر در زندگی شتابنده ما ممکن است به نظر نیاید، اما اگر در اطرافمان و در زندگی اجتماعی میبینیم، حاصل حس و ادراک و هنرمندی معماران است.
سلفی با هیتلر
سر و صدای خیابان میرداماد کمی ملال آور است. نورتابیده شده پنجرهها به داخل، تا حدودی اذیت کننده به نظر میآید. احساس میکنم نورپردازی روی تابلوها بدرستی اجرا نشده است، به همین خاطر اگر تابلو را از روبهرو و کنارهها ببینید، متفاوت به نظر میرسند.
در واقع نورپردازی، به خوب دیده شدن کمک نکرده است. قابها یکسان نیستند که مشکل بزرگی نیست. به دلیل هنری بودن نمایشگاه، بشدت به راهنما نیاز دارید که میتوانید براحتی پرسشهای خود را از راهنمای نمایشگاه بکنید.
بازار عکسهای سلفی و یادگاری با تابلوها داغ داغ است. هر کسی که میخواهد عکس بگیرد، قبل از آن با تذکر روبهرو میشوید که: لطفاً با فلاش عکس نگیرید.
مردم سالاری/خانه عاشيقلار ايران افتتاح شد
موسيقي نقشه راه عرفان
محبينيا: زيبايي موسيقي وعرفان خاستگاه به قدرت رساندن انسانهاي بزرگي بوده است
گروه فرهنگي- علامه عزيزي: آيين افتتاح خانه عاشيقلار ايران با حضور هنرمندان و علاقه مندان موسيقي فولکلور آذري و همچنين معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مسؤولان سفارت جمهوري آذربايجان قائم مقام معاونت نظارت مجلس در فرهنگسراي نياوران برگزار شد. به گزارش مردمسالاري جهانبخش محبينيا قائم مقام معاونت نظارت مجلس شوراي اسلامي در آيين افتتاح خانه عاشيقلار ايران که در فرهنگسراي نياوران برگزار شد، گفت: بسيار خوشحالم درهمچين رويداد و واقعه فرهنگي درحضور شما هستم و از اشاعه فضل وسعادت تراني برادر عزيزمان آقاي مرادخاني سپاسگزارم. محبي نيا در تشريح اينکه چرا اسم اين اتفاق را رويداد ميگذارم،افزود: به خاطر اينکه اين کار اهميت بسياري دارد. اولين معنايي که ميتوانيم از نقطه نظر مفهوميبه عاشيق بدهيم اين است که عاشيق يک عارف است وبه نوعي يک نغمه خوانيست که جاي ثابتي ندارد و در اين جمله عارف بودن ونغمه خوان بودن و نداشتن جاي ثابت خود بحثهاي مفصلي دارد. قبل از اينکه اين واژه را در يک مقطع زماني که اشاره خواهم کرد عاشقان تصاحب کنند عاشقان را بنام اوزان ميشناختند به نوعي که موسيقي دانان وسازنوازاني که همراه فرماندهان به جنگها ميرفتند و با تزريق حماسه و غيرت در لشکريان آنها رابه مقابله با تجاوزگران ميکشاندند ويکي ديگر ازمعاني عاشيق قبل از آن «دده» بوده است «دده» يعني روحاني. حال ببينيد عاشيقها چه جايگاهي در آن زمان داشتند. اين عاشيقها که يک مقطع به آنها «دده» ميگفتند . اين استاد دانشگاه در ادامه گفت:بنده امروزبه ياد آن غزل زيباي حضرت مولانا افتادم که ميگويد: « درشبي مهتابي مجلسي را از دور وازنور مست ديدم طفل مست و پير مست و ومطرب و تنگور مست» خداوند تبارک وتعالي فراخور شايستگي هرکس يک مجلسي آراسته بود همانند مجلس امروز ما. محبي نيا با اشاره به گستردگي جغرافيايي مهمانان مراسم گفت: مهماناني که از قيدار آمدند در ذهن بنده شيخ الاشراق زنده شد. مهماناني که ازباکو آمدند فزوني و نسيميو بزرگاني که در آن ديار بودند را در ذهنها متبلور ميکند و به همين روال ساير شهرهاي ما از قبيل تهران عزيز، تبريز عزيز، اروميه عزيز و... . وي ادامه داد:خواهيم شنيد که در آن مجلس عدهاي هم شاهان بودند با نيمچه شرابي نيز مست بودند و در يک گوشهاي صوفيان به مقام بيخودي رسيده بودند جبه مست و خرقه مست وشبلي مست ودر يک جاي ديگر يک مجلسي به قدري آراستگي و در هم آميختگي وهارموني وزيبايي ومست در مستي داشت که جبرييل ساقي آنها بود همه آنها مجلسي تشکيل داده بودند مثل مجلس امروز ما. قائم مقام معاونت نظارت مجلس در ادامه گفت: امروز اگر جمهوري اسلاميايران ودولت محترم و آقاي مراد خاني عزيز اين خانه عاشيقلار ايران را که با مجاهدت مردي بزرگ بنام آقاي شهبازي در جهت استقرار اين موسيقي درايران و رسميت بخشيدن به آن بنا کردهاند و اين امر بمثابه تلاشهاي مرحوم رسول قربانيان عاشقي است که با پارچه فروشي اين صنعت را احيا کرد. محبي نيا با اشاره به اينکه اين مقوله به عنوان صنعت فرهنگي است،خاطر نشان کرد:اگر امروز اين موضوع را صنعت فرهنگ بناميم گزافه نگفتهايم چرا؟ چون تعداد زيادي از عرفا همانند خسته قاسم را داريم که موسيقي را نقشه راه عرفان تشخيص دادند و آنها را باهم به مسيرالله کشاندند. واما اين موسيقي و اين سازها اگر الان نيز با همان سبک باشد چه شود! محبي نيا در ادامه با اشاره به سازهاي موسيقي گفت: سازها را معمولا ازدرخت توت ميساختند و اين حکمتي دارد که چرا از درخت توت؟ قائم مقام معاونت نظارت مجلس با اشاره به بيمهريها نسبت به موسيقي گفت: زخمهاي کاري بسياري دربدن اين صنعت هست. کمونيستها به نوعي زدند، در زمان شاهنشاهي به نوعي زدند، بعد از انقلاب هم کم لطفيهايي صورت گرفت اما بعد ازجنگ تحميلي موسيقي و ساز رونقي پيدا کرد.
محبينيا با پيوندي زيبا بين سياست و هنر گفت: بنده در انديشههاي سياسي ميگويم شکست شوروي سابق و نظام پهلوي واتمام جنگ نعمتي بود براي تمامي اهالي عشق و هنر و بعبارتي تماميعاشقهاي ايراني. اين استاد دانشگاه در ادامه گفت: بعضي ازمواقع نيز زيبايي اين موسيقي وعرفان خاستگاه به قدرت رساندن انسانهاي بزرگي بوده است. شاه اسماعيل صفوي اولين عاشقي هست که قبل از عرفان به قدرت رسيد و ديواني در شان علي ابن ابي طالب عليه السلام سرود وتخلص خودش را «خطايي» گذاشت بعد از شاه اسماعيل اين مکتب رونقهاي زيادي گرفت که دراين اواخر قبل از انقلاب در تبريز همراهي بالابان وآواز را با آن داشتيم در اروميه تکساز بود، درزنجان صورتي ديگر در باکو سيرتي ديگر و به هر حال اما امروز اين خانه به يمن نفس خوب دولت وجمهوري اسلاميرسميت پيدا ميکند. وي در ادامه گفت: اميدوارم عاشقهاي ايران عزيز، آذربايجان زيبا و عاشقهايي که در گستره تمدن اين نوع از عرفان وعشق هستند بتوانند با فربه کردن انديشههاي عرفاني زندگي رابراي جهانيان شاد و دلشاد کنند وآن عرفان اصيل و نابي که از آن طراوت و عشق بيرون ميآيد را عرضه کند. وي در پايان گفت: حضور يکايک شماها را براي رسيدن به فرهنگ ناب خودمان وبراي رسيدن به معراج انسانيمان فرصت ميدانم. علي مرادخاني معاون امور هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامينيز در اين مراسم با بيان اينکه سالهاست بهدنبال ايجاد چنين مکاني براي عاشيقها بوده است، اظهار کرد: خوشحالم که بالاخره اتفاق مبارکي در اين حوزه رخ داده و شرايطي فراهم شده تا از فرهنگ غني آذري آنطور که شايسته است استفاده کنيم. عاشيقها پلهاي ارتباطي و سفيران انتقال زبان، فرهنگ، عاشقانهها و حماسهها هستند. کاري که اين سفيران فرهنگي و هنري انجام ميدهند، جزو موارد بيبديل است و ما نميتوانيم مانند آن را جايي بيابيم. عاشيقها مانند ديگر خنياگران اين سرزمين در فرهنگ عموميجامعه حرکت ميکنند و همه اتفاقاتي که در طول تاريخ يک ملت روي داده را براي نسل حال و آينده روايت ميکنند. او وجود عاشيقها در مراسم مختلف را با ايجاد اخلاق و معرفت مرتبط دانست و گفت: عاشيقها با حضور در مراسم سنتي مانند عروسي، عزا و... به مردم درس زندگي ميدهند و سختيها، مشکلات و چگونگي مقابله با آنها را بازگو ميکنند. فقدان چنين چيزهاي موجب بيهويتي در يک جامعه ميشود. از اين رو و با يک جمعبندي درست و رجوع به چنين سنتهايي بايد شرايط را بهگونهاي آماده کنيم که براي ترويج اخلاق در جامعه به ريسماني وصل شويم که آن ريسمان، همان فرهنگ با هويت خودمان است.مرادخاني با بيان خاطرهاي از عاشيق بخشي و تنظيم يک شعر ژاپني توسط او در ژاپن که مورد استقبال مقامات و مردم ژاپن قرار گرفت، از عاشيق رسول قرباني نيز ياد کرد و افزود: قرباني يکي از عاشيقهاي توانا بود. کسي به پاي اين هنرمند نميرسيد. فردي بود که به اخلاق خوب مجهز بود و اطرافيان او بهجز خوبي چيزي از او نديدند. جاي خوشحالي دارد اگر اين خانه بتواند اخلاق و معرفت را به نسل کنوني و آينده منتقل کند. موسيقي عاشيقها پتانسيل بسياري دارد. هرقدر هنرمندان همچون عاشيقها وارد حوزههاي مختلف فرهنگي، اجتماعي و... شوند، ديپلماسي تقويت ميشود. در واقع محبوبيتي را که از حرکت يک هنرمند ايجاد ميشود نميتوان به هيچ عنوان در حوزه سياسي بهوجود آورد. معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميايجاد مرکز آکادميک براي اين حوزه در تبريز را بسيار لازم دانست و گفت: بايد تلاش کنيم تا در تبريز يک آکادميبهمنظور فعاليتها و گسترش فرهنگ عاشيق ايجاد شود تا در شرايط بهتري، آثاري در اين حوزه ارائه شود. او افزود: در هيات دولت براي چنين مواردي، امکاناتي را تمهيد کردهايم تا اين اصناف در جاي جاي ايران تشکيل شود. در واقع تشکيل چنين مکانهاي ضمن تقويت فرهنگ بومي، موجب ميشود در جشنوارههاي داخلي و خارجي شاهد حضور و سازماندهي بهتر گروههاي موسيقي آييني و محلي باشيم. گفتني است در اين مراسم آقاي مهرعليزاده معاون دولت اصلاحات و آقاي عبدالعلي زاده وزير مسکن دولت اصلاحات و مهماناني از جمهوري آذربايجان، ترکيه و ترکمنستان نيز حضور داشتند.
مردم سالاری/نصير حيدريان:
اپراي عاشورا به فرهنگ ما مربوط ميشود
گروه فرهنگي: نصير حيدريان گفت: واقعه عاشورا مهم ترين اتفاق فرهنگي، مذهبي و ملي ما است که ما ميتوانيم از طريق هنر آن را به کشورهاي ديگر نشان دهيم. «نصير حيدريان» اولين رهبر مهمان ارکستر سمفونيک تهران در گفتگو با روابط عموميوامور بينالملل بنياد رودکي، درباره حضورش در ايران پس از 18 سال گفت: آرزوي هر هنرمندي است که در کشور و خانه خودش به روي صحنه برود. يک ايراني هميشه ايراني است و اين حس ايراني هيچ وقت از بين نميرود و فرهنگي است که در وجود همه ما نهادينه شده است و با هيچ چيز نميتوان آن را عوض کرد. وي ادامه داد: زماني که استاد رهبري با من تماس گرفتند و از من خواستند که اپراي عاشورا را رهبري کنم با کمال ميل پذيرفتم زيرا اين اثر کاري است که به فرهنگ ما مربوط ميشود. عاشورا يک فرهنگ 1400 ساله است، فرهنگي که در وجود ما ايرانيها نهادينه شده است و اين فرهنگ متاسفانه از کشور ما خارج نشده است. حيدريان عنوان کرد: با اجراي 9 بتهوون، استاد رهبري جريان و داستاني 400 ساله، که در آلمان اتفاق افتاده است را به ايرانيها نشان ميدهد، چرا ما اين کار نکنيم؟ و جريان 1400 ساله خودمان را که مربوط به ايرانيها ميشود را با موسيقي تبليغ نکنيم؟ وقتي فيلم اين اثر در شبکههاي اجتماعي پخش شود و يک اروپايي آن فيلم را ببيند با واقعه عاشورا آشنا خواهد شد. وي در ادامه افزود: واقعه عاشورا مهم ترين اتفاق فرهنگي، مذهبي و ملي ما است که ما ميتوانيم از طريق هنر آن را به کشورهاي ديگر نشان دهيم. وقتي يک اثر هنري اجرا شود آن اثر ابدي ميشود، اپراي عاشورا وقتي اجرا شود ابدي ميشود به همين خاطر راهي ميشود تا موسيقي ملي ما هم در خارج از کشور اجرا شود. چرا نه؟ چرا اپراي عاشورا در اروپا اجرا نشود. وقتي قطعه «فلوت سحرآميز» در ايران اجرا ميشود مخاطب با اتفاقي که 300 سال پيش در اروپا رخ داده است آشنا ميشوند ما با اجراي اپراي عاشورا ميتوانيم مخاطب را با واقعه عاشورا و فرهنگ عزاداري ايراني آشنا کنيم. 90 درصد اروپاييها با واقعه عاشورا آشنا نيستند که با اين اثر، جرقه آشنايي در ذهنشان زده ميشود. حيدريان حسش را در مواجه با نوازندههاي ارکستر سمفونيک تهران اينگونه ابراز کرد: اولين چيزي که باعث تعجب من بود نظم نوازندههاي ارکستر بود که اين اتفاق در ارکستر 18 سال پيش نبود و هيچکس هم نميتوانست اعتراض کند. الان نظم به شکلي است که شما طبق زمان بندي که چيده شده به راحتي تمرين ميکنيد. وي افزود: سازهاي زهي در ارکستر سمفونيک تهران عالي ميزنند.
البته که ارکستر هنوز مشکلاتي دارد. بعضي سازها از قبل مشکل داشته اند به طور مثال سازهاي بادي، اما با همين نوازندههاي ساز بادي «پرنده آتشين» زدن کار هرکسي نيست. اجراي آخر ارکستر سمفونيک تهران براي من باورنکردني بود و فکرش را هم نميکردم. حيدريان در ادامه عنوان کرد: بعضي از واقعيتها بايد گفته شود. اگر سازهايي که نوازندههاي اروپايي دارند و هرکدام قيمتشان 50 تا 100 يورو است را بدهيم دست نوازندههاي ايراني کيفيت نوازندگي آنها با اروپاييها در يک سطح ميشود. در حال حاضر ارکستر سمفونيک تهران مشکل سازي دارد. وقتي ترومبون يکي از نوازندهها را ميزدم ميديدم که ساز ايراد دارد. ساز بسيار مهم است. اگر نوازندههاي ارکستر سمفونيک تهران سازهايي که در ارکستر وين است را در اختيار داشته باشند ميتوانند صد برابر بهتر از آنها بزنند و قطعه «پرندههاي آتشين» را ميتوانستيم همان موقع ضبط کنيم و براي ناکسوس ارسال کنيم. قابليت و ظرفيت نوازندههاي ارکستر در جايگاه بالايي است. وي در انتها خاطر نشان کرد: تنها کسي که ميتواند فرهنگ موسيقايي ايران را نجات دهد علي رهبري است. در تمام کتابهاي الهيات کلمهاي به نام ايمان است اما در قرآن ما بعد از ايمان از کار نيک صحبت شده است. از نظر من کار نيکي جز اينکه فرزندان اين سرزمين را براي ايران تربيت کنيم وجود ندارد.
وطن امروز/نگاهی به نمایش «تاریخ یک مادر» به کارگردانی افشین قاسمی
در آغوش وطن
«تاریخ یک مادر» عنوان نمایشی است نوشته و اجرای افشین قاسمی که هر شب در تالار محراب روی صحنه میرود. این اثر نمایشی که اجرایش از 6 مهرماه آغاز شده روایتی از مقاومت 34 روزه خرمشهر و 22 زنی است که در شهر ماندند، جنگیدند و مقاومت را مشق روزهایی ملتهب ساختند. بهاره سرافرازی، حسین کرمی و افشین قاسمی در این اثر نقشآفرینی میکنند. «تاریخ یک مادر» نمایشی رئال است که توانسته با رعایت ابتداییترین اصول خود را به یک اثر خوب تبدیل کند و کارگردان اثر با درک درستی از متن، از بازیگرانش بازی خوبی گرفته و با شخصیتپردازی صحیح با مخاطب اثرش ارتباط برقرار کرده است. کارگردانی خوب و بازیهای به اندازه بازیگران از نقاط قوت خلق این اثر بود ولی این نمایش نیز مانند اکثر کارهایی که این روزها به روی صحنه میرود بینقص نیست و با ضعفهایی همراه است که عدم برخورداری از طراحی صحنه کارآمد و نبود کشمکش داستانی و فضاسازی نامناسب به آن ساختار چندان محکمی نداده است اما پتانسیل داستان و شرایط و بستر مناسبی که برای روایتپردازی دارد، موجب ارتباط اثر با بیننده تئاتری میشود. نمایشی از مقاومت و ایستادگی مردمان صبور و دلاوری که زندگیشان را برای حفظ ناموس و خاک وطن به خطر انداختند و بدون واهمه در برابر دشمن تا دندان مسلح ایستادند و چقدر زیباست که این شجاعتها در اشکال مختلف هنری نمایان شود تا نسلهای آینده هم بتوانند با حوادث رخ داده در مسیر ایستادگی و سرافرازی این سرزمین آگاه شوند. باورپذیری نمایشنامه توانسته است قصهای روان و ساده را برای مخاطبش فراهم کند و او را تحت تاثیر قرار دهد. نمایش «تاریخ یک مادر» منعکسکننده تلاش مادرانی است که همدوش مردان در برابر دشمن بعثی جنگیدند تا خاک این سرزمین حفظ شود. مادر تعبیری از سرزمین نیز است و حفظ و پایداری آن به معنای اقتدار کشور محسوب میشود. به گزارش فارس، افشین قاسمی به دنبال انعکاس مقاومت زنانی است که با همه توان در راه کشور جانشان را نثار کردند و در این میان بانوان مبارز خرمشهری در دوران دفاعمقدس به عنوان نمونهای از زنان ایرانی به عنوان شخصیتهای محوری نمایش انتخاب شدند تا نشان دهند چگونه مردانه در مقابل هجوم دشمنان ایستادند و کارهای سختی را انجام دادند. نمایش «تاریخ یک مادر» برای جشنواره تئاتر مقاومت تولید شده و در اجراهای این شبهای خود در تالار محراب توانستهاست میزبان مادران ایرانی از نسلهای مختلف باشد. این نمایش بدون توسل به فرمهای پیچیده سعی کرده سادگی زندگی زنان خرمشهری را در طراحی صحنه و اجرای نمایش لحاظ کند و تا حد ممکن با تماشاگر خود ارتباط مستقیمی برقرار کند. اگر چه لهجه عربی بازیگران همخوانی با فضای منطقه دارد اما به دلیل اینکه بسیاری از افراد درگیر با جنگ تحمیلی از افراد مهاجر بودند، از زبانهای دیگر هم در این نمایش استفاده شده است. نمایش «تاریخ یک مادر» سعی کرده روایت عینی از دوران دفاعمقدس ارائه دهد و از فضای ضدجنگ دوری کند و اگر چه حمایتهای صورت گرفته از این اثر بسیار ناچیز بوده است و به گفته کارگردان این نمایش، تهیه بسیاری از وسایل و اجزای دکور برای اجرا با مشکلات زیادی همراه بوده اما نتیجه آن مناسب بوده است و توانسته پیام نمایش را منتقل کند. نمایش «تاریخ یک مادر» به دنبال تصویری حقیقی از دورانی سخت و طاقتفرساست که مفهوم مقاومت در میان آتش و خون و خمپاره معنا پیدا میکرد و در این میدان شهامت و شجاعت، تاریخ ایران شاهد این بوده که زنان در کنار مردان با همه وجود برای حفظ خاک میهن مردانه ایستادند و گذشت زمان از اوج فداکاری آنها نخواهد کاست و همچنان جبهه مقاومت و ایثار زنده و جاودانه خواهد بود. کارگردان در نمایش «تاریخ یک مادر» به دنبال این است که در محدودهای از فشردگی متن نمایشنامه، شرایط تنگ و دشوار آن دوران را نشان دهد و با مشکلاتی که وجود داشته، توانسته است از پس اجرایی مناسب برآید.
وطن امروز/علیاصغر پورمحمدی، معاون سیما:
سخنان رهبری بار مسؤولیتمان را سنگینتر کرد
معاون سیما گفت: مسؤولیت سیما از همه واحدهای سازمان بیشتر است، چراکه بیشترین محتواهای مورد توجه مخاطبان، محتوای برنامههای تلویزیونی است و این موضوع بار مسؤولیت ما را بیشتر میکند. علیاصغر پورمحمدی، معاون سیما افزود: فرصتی شد تا در دیداری صمیمانه در جریان نقطهنظرات مقام معظم رهبری و انتظارات ایشان از رسانه ملی قرار بگیریم و از این جهت شاکر خداوند و سپاسگزار معظمله هستیم. وی افزود: بیانات مقام معظم رهبری را میتوان از زوایای مختلف تحلیل و بررسی کرد. حقیقتا ایشان در حوزه رسانه صاحبنظرند. نگاه ایشان به رسانه، تولید محتوای رسانهای و مهمتر از همه رسالت امروز رسانه با توجه به اشرافی که بر موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی دارند، بسیار عمیق و اثرگذار است. پورمحمدی تصریح کرد: تعریف معظمله از جنگ نرم، اهداف اصلی این جنگ و وظیفه رسانه در مقابله با آن حاوی نکات بسیار مهمی است. معاون سیما تأکید کرد: هشدار ایشان درباره موضوع ترویج دین حداقلی که به شکل پنهان و آشکار در رسانههای بیگانه دنبال میشود و تلاش آنان برای تغییر باورهای مردم، از نکات مهمی است که برنامهسازان و مدیران رسانه ملی باید به آن توجه داشته باشند. یکی دیگر از سخنان رهبری توصیه ایشان به هوشیاری و تحلیل شرایط امروز کشور در عرصه داخلی و لزوم دستیابی به تحلیلی مبنایی، صحیح و واقعبینانه از شرایط داخلی، منطقهای و جهانی است. نکتهای که میتواند زمینه انسجام بیشتر در فعالیت و پایه اصلی تصمیمگیریهای سازمان صدا و سیما باشد.
وطن امروز/یادداشت رئیس سازمان اوج برای «بادیگارد» حاتمیکیا
فیلمسازی در مسیر مجاهدت
احسان محمدحسنی، رئیس سازمان هنری - رسانهای اوج یادداشتی را برای اثر جدید ابراهیم حاتمیکیا در صفحه اینستاگرام خود با عنوان «هوای تازه» نوشت که در آن آمده است:
«اگر خدا بخواهد...
این روزها مراحل پس از تولید فیلم سینمایی «بادیگارد» به سرعت در حال طی شدن است؛ پروژهای بسیار سخت، طاقتفرسا و پیچیده! که شروعش با شبهای ماه مبارک رمضان و پایانش با عید سعید قربان مصادف شد... فارغ از آنکه این اثر به جشنواره فیلم فجر ارائه بشود یا نشود یا اینکه کیفیت و ضرباهنگ و قصه پرفراز و فرود و ملتهب آن مطابق پیشبینیها از آب دربیاید یا نیاید، مهم این است که برادر و استاد بزرگوارم ابراهیم حاتمیکیای عزیز و دستاندرکاران و یاران صبور، سختکوش و باصفای او چیزی کم نگذاشتهاند. من شاهد بودم که آقا ابراهیم و همکاران عزیزش در برافراشتن خیمه خوش سر و شکل این اثر ارزشمند، از همه وجودشان مایه گذاشتند و بضاعت فعلی و امکانپذیر موجود در داخل کشور را به میدان آوردند. باقیاش با خداست و لطف و محبت همیشگی پروردگار... در غیر این صورت در زیر چتر شریفه «لا یکلف الله نفساً الا وسعها» پناه خواهیم گرفت. بله، ابراهیم سینمای ایران، این ققنوس منزل گرفته بر دهانه آتشفشان، بار دیگر پر و بال میجُنباند و برای بلند شدن و ارتفاع گرفتن، مهیا میشود. میدانم که حال و هوای این روزهای آقا ابراهیم ما بارانی است و خداوند هم انشاءالله بر او خواهد بارید.... و اما آهای جماعت اهل جبهه! آهای جاماندههای از قافله شهیدان! آهای مدافعان حریم حَرَم! آهای پدران و مادران چشم انتظار فرزندان مفقودالاثر این دیار الهی! شهادت میدهم ابراهیم حاتمیکیا در ادامه مسیر مجاهدان راه حق و احمد کاظمیها، همدانیها، قاسم سلیمانیها و عزیز جعفریها، در عرصه خطیر و به حال خود رها شده فرهنگ و هنر مظلوم این سرزمین، از آرمان مقدسش کوتاه نخواهد آمد و برای ملحق شدن به یاران و دوستان شهیدش بیتاب است و لحظه شماری میکند. امیدوارم خدا وجود ارزشمند امثال آقاابراهیمها را برای فرزندان نجیب این آب و خاک و توفانهای در پیش روی آخرالزمانی، حفظ و عاقبت به خیر کند...
عاقبت این عشق هلاکم کند
در گذر کوی تو خاکم کند، یا حسین
لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
دلتنگتان هستم... حلالم کنید».
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com