کد خبر: ۲۹۲۷۲۱
تعداد نظرات: ۹۵ نظر
تاریخ انتشار:
هادی غفاری در گفت‌وگویی مطرح کرد

معین‌فر را نزدم، هویدا را نکشتم، اعدام نکردم

هادی غفاری می‌گوید برخی رفتارهایش در اوایل انقلاب باید در ظرف زمان خود مورد تحلیل قرار بگیرد اما به هر حال می‌توانسته نرم‌تر و آرام‌تر برخورد کند. او همچنین تاکید می‌کند که معین‌فر را در مجلس کتک نزده، هویدا رو او نکشته و زمانی که حاکم شرع دادگاه‌های شمال کشور بوده، یک حکم اعدام هم صادر نکرده است.
به گزارش بولتن نیوز ، روزنامه شرق با انتشار گفت‌وگوی مفصلی با هادی غفاری، آورده است:

معین‌فر را نزدم، هویدا را نکشتم، اعدام نکردم

وارد مؤسسه می‌شوم. از پله‌ها بالا می‌روم و در راهروی نسبتا طولانی، اتاق‌ها را دنبال می‌کنم و مقابل یکی از آنها متوقف می‌شوم. درِ اتاق باز است. پشت میز به دیوار تکیه داده و در گوشی موبایل خود غرق شده است. اتاقی نسبتا بزرگ که همه‌چیزش بوی گذشته و کهنگی می‌دهد.بعد از سلام و مکثی کوتاه، گفت‌وگوی طولانی خود را با هادی غفاری آغاز می‌کنم؛ روحانی مبارز انقلابی که به واسطه عکس‌هایش با اسلحه در روز قیام خیابانی ٣٠ تیر سال ٦٠، بیشتر شهره است. نماینده سه‌دوره مجلس و رئیس مؤسسه الهادی. بعد از فوت امام(ره) تقریبا خبری از غفاری نیست. او در این سال‌ها فقط به عنوان رئیس مؤسسه الهادی شناخته می‌شد. گفت‌وگو در همین مؤسسه انجام می‌شود. او برای اطمینان گوشی خود را هم در حالت ضبط قرار می‌دهد. به نظر می‌رسد پس زمینه گوشی تصویر خودش است. هر‌از‌گاهی رهگذری در آستانه در متوقف می‌شود و سری به نشانه سلام تکان می‌دهد. یک روحانی هم در میانه مصاحبه می‌آید. نامه‌ای می‌دهد. غفاری دست به جیب می‌برد. چند تراول را لای نامه به او برمی‌گرداند. می‌گوید برای جهیزیه دخترش کمک می‌خواهد. با او درباره وقایع روزهای سی‌ام و سی‌و‌یکم خرداد ٦٠، حضورش در دادگاه هویدا، نظراتش درباره قضاوت‌های مرحوم خلخالی، مدیریتش در شرکت جوراب‌بافی استارلایت و پس‌دادن آن، به گفت‌وگو نشستم. ماحصل آن را در پی می‌خوانید.

برخی نام شما را در عرصه سیاسی مترادف با تندروی می‌دانند، این عنوان را قبول دارید؟

من با یک مثال به پرسش شما پاسخ می‌دهم. زمانی است که شما از این در خارج می‌شوید و چادرتان لای در ‌گیر می‌کند به من می‌گویید حاج‌آقا، چادر من لای در‌گیر کرده، لطفا در را باز کنید. اما موقعی شما سوار تاکسی می‌شوید، راننده تاکسی در را طوری می‌بندد که انگشت شما لای در می‌ماند، خب عکس‌العمل شما چه خواهد بود؟ با آرامش می‌گویید جناب آقای راننده، با عرض سلام و توفیق و سلامتی لطفا بایستید دستم دارد قطع می‌شود؟ یا با صدای بلند داد می‌زنید و با تحکم می‌گویید آقای راننده دستم قطع شد. شرایط کشور در سال‌های ٥٣ و ٥٤ تا ٥٧ به‌مثابه دست لای در است. ساده‌ترین شکنجه‌ها این بود که وقتی تخم‌مرغ داغ برای بازجو می‌آوردند که بخورد، آن را زیر بغل شما می‌گذاشت و فریادتان به آسمان می‌رفت. با این رژیم چگونه برخورد خواهید کرد؟ این تندروی نبوده، واقع‌بینی بوده است. ببینید! سال ٦٠، منافقین با چاقو شکم پاره می‌کردند و دروغ می‌گفتند که می‌خواهند در اداره کشور سهیم شوند. شهیدبهشتی به رجوی پیشنهاد دادند که بیایید شما را شهردار تهران بکنیم. شهرداری تهران به جوان ٣٢ ساله نیاز دارد. اما او واکنش نشان می‌دهد که نخیر، ما فقط رئیس‌جمهور می‌شویم. اگر مجال می‌یافتند، می‌خواستند رهبر شوند. وقتی هم که نشدند، شروع کردند به زبان کارد و چنگال صحبت‌کردن، گازگرفتن و بمب‌گذاشتن و... با ادبیاتی از این دست.

سال ٦٠ با این وضعیت شما چه‌کار می‌کنید؟ سال‌های بعد هم دورانی است که جنگ شده است. من راحت می‌توانستم در خانه بنشینم و از تریبون مجلس چهار تا شعار آرام بدهم. چهارتا مرگ بر این و مرگ بر آن بدهم و به زن و زندگی و بچه و تشریفات و شغل بیندیشم. اما آن زمان یک سر من در فلان کشور «اسکات - بی» معامله می‌کند، هنوز به تهران نرسیده سر از جبهه‌های جنوب در می‌آورم، هنوز از جنوب به تهران نرسیده به کردستان می‌روم، هنوز از کردستان نرسیده به سوسنگرد می‌روم، تمام اینهایی که می‌گویم عکس‌هایش موجود است. بعد وقتی مجلس یک طرح مهمی دارد من با سرعت به مجلس بیایم، حتی به خانه هم نروم، با لباس جبهه آمدم مجلس، شب پای تابلو می‌خوابیدم که صبح به عنوان اولین مخالف صحبت کنم. به یاد دارم عده‌ای از نمایندگان یک طرحی را به مجلس آورده بودند که کسی که نماینده شد مادام‌العمر بالاترین حقوق را دریافت کند. من ایران نبودم، وقتی از رادیو اعلام وصول را شنیدم بلافاصله سفرم را نیمه‌تمام گذاشتم و بازگشتم که خوشبختانه طرح آن سال رد شد.

کسی به فعالیت‌ها و سبقه انقلابی شما ایراد وارد نمی‌کند. بحث در نوع رفتارهای شماست. شما جایی گفته بودید اگر شرایط امروز را داشتید، آن زمان این‌گونه رفتار نمی‌کردید. می‌خواهم حول این بحث کنیم که اوایل انقلاب آن شدت از تندروی آیا واقعا جایز بود یا می‌شد عقاید انقلابی را داشت، اما برخورد بهتری انجام داد؟

بدون شک انسان در طول زمان تکامل پیدا می‌کند و متناسب با زمان و مکان جامعه تصمیم می‌گیرد. باید انسان را در ظرف زمان ببینید. ما متناسب با زمان برخورد کردیم، منتها شدت و حدت آن متفاوت است. آن زمان کج‌اندیشان زلف دختران را به نام انقلابی‌گری و حزب‌اللهی‌بودن قیچی می‌کردند که کار درستی نبود. اما اینکه آیا من می‌توانستم نرم‌تر و آرام‌تر برخورد کنم، بله، می‌شد. به قول امروزی‌ها می‌شد کمی منطقی‌تر و دموکرات‌تر برخورد کرد. ولی شرایط زمان فرق می‌کند. من سال ٥٧ از داخل شکنجه‌گاه بازگشته بودم. از حوزه علمیه قم که فضای آرام داشت، نیامده بودم. روحیه زخم‌خورده از شکنجه‌های متعدد داشتم. خواهرم محکوم به اعدام شده و فرار کرده بود. مادر ٧٠ ساله‌ام موقع نقل‌وانتقال از زندان به زندان دیگر در سال ٥٧ گریخته بود. پدرم زیر شکنجه شهید شده بود. جلوی چشم من بچه٤٠ روزه من را شکنجه می‌دادند که من اعتراف کنم. چنین روحیه زخم‌خورده‌ای در مقایسه با کسی که راحت بوده و فوقش با اعلامیه‌ای مواجه شده است، فرق دارد.

یعنی حس انتقام داشتید؟

موضوع انتقام نیست، روح من زخم‌خورده، متلاشی و متلاطم بود.

زمانی که شما با این روحیه وارد عرصه عمل می‌شوید برخوردهای این‌چنینی غیرممکن نیست...

من برخورد تند نکرده‌ام. سال ٥٧ برخوردهای تندی با نهضت آزادی شد که البته من از مهندس بازرگان حلالیت طلبیدم و علنی هم گفتم. حتی چند وقت پیش که با آقای صباغیان بودم، به خودش گفتم آقای صباغیان من در یک سخنرانی از شما حلالیت طلبیده‌ام، که گفتند بله من شنیده‌ام و از مواضع به‌حق شما تشکر می‌کنم. سال ٥٧، سال ٣٢ نبوده است. دوستان نهضت آزادی اشتباه بزرگشان این بود که سال ٣٢ را با سال ٥٧ اشتباه گرفته بودند. البته مهندس بازرگان آن زمان ٧٠ سالش بود و من ٣٠ ساله بودم. بیش از دو برابر من سن داشتند، تجربه فراوان و آینده‌نگری‌اش بیش از یک جوان ٣٠ ساله بوده، طبیعی است که من اشتباهاتی در آن سال‌ها داشته باشم. این حرف، حرف بدی است که از قول ملانصرالدین می‌گویند که حرف مرد یک کلام است. نه حرف مرد یک‌کلام نیست. هرلحظه‌ای که انسان بفهمد که راه را می‌توانست درست‌تر برود، باید اصلاح کند. همان‌طور که برخورد ما این سال‌ها بسیار آزادمنشانه‌تر شده است. اخیرا بحثی کرده‌ام درباره اینکه برای همه - حتی دشمن خود - حقوق شهروندی قایل هستم.

چندتا تصویر از شما وجود دارد؛ عکس‌هایی از شما در ٣٠ خرداد ١٣٦٠ و اسلحه‌ای که روی مینی‌بوسی به دست گرفته‌اید. درباره آن روز صحبت کنید. شما مسئولیتی به جز نمایندگی مجلس در آن سال‌ها نداشتید. به چه عنوان آن روز در خیابان بودید؟

٣٠ خرداد، ٦٠ گروه‌ معاند نظام اسلامی، در یک حرکت، به براندازی سریع اقدام کرده بودند، من کسی هستم که روحیه طلبکاری ندارم و همیشه خودم را بدهکار به انقلاب می‌دانم. من کسی هستم که می‌دانم چه کرده‌ام. یک‌ بار کسی با من شوخی‌ کرد که انقلاب فرزندان خود را می‌خورد که من گفتم بله، درست است. ولی من فرزند انقلاب نیستم. من مادر انقلاب هستم. مادر لقمه بزرگی است که به‌راحتی نمی‌توان آن را خورد. کسی که می‌خواهد من را بخورد، خودش خفه می‌شود. امام واقعا در ٣٠ خرداد احساس خطر جدی کردند، براندازهایی که بعدا به صدام پناه بردند. از یک ‌سو جنگ بود، از طرف دیگر در گنبد و ترکمن صحرا عده‌ای سر به شورش گذاشتند، یک عده در جنوب کشور به نام خلق عرب، یک عده، در آذربایجان به نام خلق مسلمان تحرکاتی را آغاز کرده بودند. خلاصه جای‌جای کشور به تحریک خارجی‌ها برآشفته بود. باید چه کار می‌کردیم؟ طبیعی بود که باید با اسلحه از نظام دفاع می‌کردیم و این کار را کردیم.

آن روز چه کاری در خیابان انجام می‌دادید؟

من به‌عنوان یکی از کسانی که صاحب این انقلابم، می‌دیدم که انقلاب را دارند تجزیه می‌کنند.

یعنی تشکیلاتی داشتید و هدایت می‌کردید؟

نه. یکی از مشکلات من در زندگی این بود که عنصر تشکیلاتی نبودم، خودم را بزرگ‌تر از تشکیلات می‌دانستم. حالا هم همین‌طور.

یعنی آن روز کسی نبود که شما بخواهید هدایتش کنید و خط بدهید و بگویید اینجا برود یا این کار را بکند؟

نه. همان‌طور که می‌دانید در تاریخ همه کشورها، عده‌ای هستند که ذاتاً پیشگامند. در دبیرستان این را امتحان کردم. در ساعت ورزش چه پسر و چه دختر، یکی، دو نفر پیش‌قدم می‌شوند و بقیه را به والیبال یا هر ورزش دیگری دعوت می‌کنند. جلو می‌افتند و یار می‌گیرند. یک عده هم گوشه‌ای می‌ایستند و می‌پرسند من یار کی‌ شدم؟ من از همان اوایل جز آنهایی نبودم که بپرسم من یار کی شدم؟ همیشه این‌طور بوده که چه کسی یار من شده؟ این ذات من است. واقعیت وجودی من این است.

آن روز از اسلحه‌تان هم استفاده کردید؟

خیر، سمبلیک بود. اسلحه‌ای بود که من قبل از انقلاب با چه جان‌کندنی از هزار کیلومتر آن‌ورتر آورده بودم. فکرش را بکنید که یک اسلحه را هفت قسمت و این هفت قسمت را هم در پالان یک الاغ قایم کنید. از چند کشور رد کنید. بعد به کردستان بروید. در کردستان ترکیه الاغ اجاره کنید و ناشناس بفرستید. جان‌کندن بود. بعد آن را وارد کشور کنید. این سیر طولانی را با چهره‌های مبدل سپری کردم. من سال ٥٧ در کشور با چادر زندگی کردم. چادر سر می‌کردم. چون از اعدام فرار کرده بودم. من دو بار از اعدام گریخته‌ام. دو بار تبعید شده‌ام که هر دو بار من را پیدا نکرده‌اند.

همین الان، هنوز پرونده من وجود دارد. یکی از دوستان بنیاد شهیدی می‌گفت در پرونده‌های ایثارگران و آزادگان هیچ پرونده‌ای به شلوغی پرونده شخص شما نیست. حتی یک‌بار هم در جلسه‌ای که با مسئولان داشتم، درباره مسائل ٨٨، می‌گفتند شما هفت چیز دارید بقیه ندارند. یکی عقبه تاریخی شماست. همه می‌دانند که هفت پشت من شهید است. پدرم، پدرش و ... چهار نفر از اجداد من در آذرشهر یکجا دفن شده‌اند - در مسجد شهدا - آنجا قبلا مسجد نبود. اینها را دفن کردند و بعد از آن مسجد ساخته‌اند. با این وجود من از اسلحه نفرت دارم. با وجود این، شب‌های انقلاب با اسلحه‌ام حرف می‌زدم. برای اینکه تنها راه گرفتن حقوق یک ملت مظلوم بود. ما در گذشته برای آنکه یک نظام انسانی اخلاقی، اسلامی و کاملا دموکرات براساس آرای مردم به‌وجود بیاید، تلاش کردیم. نمی‌خواستیم مبارزه مسلحانه کنیم. جایی بود که در تنگنا‌ گیر کرده بودیم. در میدان امام‌حسین گروهی مسلحانه ایستاده بودند، باید می‌گفتیم ما را بکشید؟ چه‌کار کنیم؟ طبیعی بود...

می‌گویید با اسلحه‌تان حرف می‌زنید؟ آیا این استعاره‌ است؟

نه. من با اسلحه‌ام حرف می‌زنم، نجوا می‌کنم. یک معشوق با عاشقش چگونه حرف می‌زند؟! یک خاطره‌ای بگویم؛ ما دبیرستان که می‌رفتیم سال آخر دبیرستان، چهار دانش‌آموز بودیم که با هم همکلاس بودیم. هم‌محل بودیم. یکی از این چهار نفر عاشق دخترخانمی شد. خانه او با خانه ما صد قدم فاصله داشت. یک‌بار داشتم برمی‌گشتم که او من را ندید. دیدم او داشت با آجر خانه معشوق حرف می‌زد. من پشت تیربرق قایم شدم. سه‌، چهار دقیقه با آجر صحبت کرد، بعد آجر را بوسید. من نتوانستم خود را کنترل کنم و پرسیدم داشتی با آجر حرف می‌زدی؟ مگر آجر هم شعور دارد؟ گفت برای تو نه. گفتم مگر آجر احساس دارد؟ گفت برای تو نه. این خانه معشوق من است. بعدها هم با آن دختر ازدواج کردند.

اسلحه برای شما این حکم را داشت؟

بله، برای من این ابزار دفاع از هویت ملی یک ملت بود. نه خودم، من خودم مهم نبودم. اگر من مهم بودم دنبال کار و زندگی‌ام می‌رفتم.

قبل از انقلاب از اسلحه‌تان استفاده کردید؟

ابداً.

پس برای چه اسلحه به‌همراه داشتید؟

برای دفاع. یکی، دو مورد پیش آمد که اسلحه بکشم و کاری کنم که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.

آن یکی، دو مورد چه بودند؟

در اهواز. سخنرانی من در اهواز در ١٣ فروردین ٥٧ مشهور است. من سال ٥٤ ازدواج کردم و از آن زمان هرجا که مبارزه کرده‌ام، در تمام لحظات همسرم با من بوده و یک گام بدون او مبارزه نکرده‌ام. در اهواز سخنرانی تمام شد. داشتند برق‌ها را خاموش می‌کردند تا من فرار کنم. پلیس کنتور و همه سیم‌های برق را طوری دستکاری کرده بود که امکان خاموش‌شدن نداشته باشد. بالاخره خانمم به من کمک کرد و من با چادر فرار کردم.

احتمالا چادر خانمتان را گرفتید؟

خیر، چادر اضافه همراهمان بود. در همه سال‌ها همسرم همیشه یک چادر اضافه همراهش بوده است. در طول این سال‌ها همیشه خانم من دوچادره بود. گاهی دو تا چادر سر می‌کرد. وقتی از منبر پایین آمدم. چادر را سر کردم. آن زمان مردم در حال شعاردادن بودند و می‌گفتند مرگ بر این حکومت فاشیستی. پلیس هم شروع کرده بود به زدن جمعیت که شهید کتان‌باف همان‌جا افتاد و شهید شد. خودم جنازه‌اش را روی دست پدرش دیدم. داشتیم از معرکه خارج می‌شدیم. در خیابان تختی اهواز یک شورلت آجری‌رنگ سرعتش را کم کرد که چهار نفر ساواکی داخل آن بودند. پیاده شدند و جلو آمدند. یک نفر از ماشین پیاده شد. خانم من و مرا هم برانداز کرد.

شما آن‌موقع چادر سرتان بود؟

بله، رویم را هم گرفته بودم. که خیلی سخت بود با قیافه مردانه با ریش و سبیل همه را قایم کنید. بعد یک لحظه تصمیم گرفتم چادرم را بندازم و درگیر شوم. بالاخره یا کشته می‌شوم یا از صحنه فرار می‌کنم. هیچ‌وقت قصد من کشتن نبود. بلکه هدف من دفاع بود.

آنجا اسلحه را کشیدید؟

خیر نکشیدم، به‌درستی به‌خاطر دارم، انگار همین لحظه است. شاید به اندازه پنج ثانیه در ذهنم گذشت که چادر را بیندازم و شروع کنم. چون دفاع بدنی را قبلا آموخته بودم. در فلسطین دوره دیده بودم. آن آقا مدتی براندازمان کرد و گفت برویم. هر دو خانم هستند. باور کرد ما هر دو خانم هستیم. این‌طور طبیعی رفتار کردیم. من نفس راحتی کشیدم. کار به اینجا هم کشید اما بحمدالله از اسلحه استفاده نکردم. حتی یک‌بار هم از اسلحه استفاده نکردم. بعد از انقلاب هم مسلح بودم. تا زمانی که آقای خامنه‌ای فرمانی صادر کردند کسانی که اسلحه دارند، آن را تحویل دهند. من با کمال میل، همه اسلحه‌های شخصی خودم را تحویل دادم. حتی یک فشنگ هم نگه نداشتم.

چه اسلحه‌ای داشتید؟

من یک کلت خیلی زیبا داشتم که آمریکایی بود. یک اسلحه داشتم که از دست یک سرهنگ اسرائیلی گرفته بودم... .

زمانی که در فلسطین آموزش می‌دیدید؟

بله، در مرز فلسطین، وقتی افسر زمین خورد، من اسلحه را برداشتم. او فکر کرد حالا به او شلیک می‌کنم. خود را عقب کشید. نزدیک منطقه‌های جنوب لبنان بودیم. مسلسل M١٠ بود. یک خودکار هم داشتم که یاسر عرفات به من داده بود. شکل خودکار بود ولی اسلحه بود. فشنگ ریز می‌خورد. از یکی، دو متری که شلیک می‌کردی، می‌کشت. از خودکار معمولی کمر کلفت‌تر بود. نوک خودکار چیزی نمی‌نوشت. فقط برای شلیک بود. همیشه این خودکار در جیبم بود. اما در طول این سال‌ها یک‌بار هم از آن استفاده نکردم. ولی اگر به حادثه می‌خوردم این همراهم بود. یک‌بار کنار یک رودخانه دستگیر شدم. آن خودکار همراهم بود. آن خودکار را به آب انداختم. هرچه من را زدند که چه بود انداختی، من چیزی نگفتم.

همین چیزهایی بود که قبلا گرفته بودید؟

بله، همه اسلحه‌های قدیمی بودند که در گاو‌صندوق محافظت می‌کردم. همراه پسرم، که آن زمان دبستانی بود، به بخش لجستیک ارتش رفتیم و آن را تحویل دادیم.

در ٣٠ یا ٣١ خرداد، دو، سه نفری را بازداشت کرده‌اید که یکی از آنها همسر آقای بنی‌صدر بود. آنها را چگونه دستگیر کردید؟ چه اتفاقی برای آنها افتاد؟

سخنان خانم بنی‌صدر را از تلویزیون بیگانه شنیده‌ام. صددرصد دروغ است. خانم بنی‌صدر به‌همراه آقایی به نام علی حسینی که یکی از اقوامش بود، عوامل خیابانی را هدایت می‌کردند. ما اینها را دستگیر کردیم.

چگونه آنها را شناسایی کردید؟

من خانم بنی‌صدر را می‌شناختم.

یعنی در خیابان آشکارا بودند؟

بله، داخل بنز نشسته و مرکز فرماندهی عملیات بودند.

چطور از داخل ماشین فرماندهی می‌کرد؟

بسیاری که اینها را دقیق نمی‌شناختند، دنبالشان راه افتاده بودند.

بعد شما بنز را دیدید و شناسایی کردید و...

بله، آنها را پیاده کردم. بنز را به پاسدارها دادیم که آنها تحویل سپاه بدهند. خانم بنی‌صدر را سوار ماشین دیگری کردیم و به دادستانی انقلاب بردیم. آقای بهشتی شبانه به من زنگ زد که خانم را آزاد کنید که شبانه برود که من هم این کار را کردم. من نزد آقای بهشتی رفتم و ماجرا را تعریف کردم که ایشان هم قبول کردند؛ اما گفتند اگر او را آزاد نکنیم، ممکن است برای ما حرف درست کنند که یک زن را دستگیر کرده‌اند.

آن روز کس دیگری را هم دستگیر کردید؟

نه هیچ‌کس دیگری را نگرفتیم. عده‌ کمی آنجا بودند که مردم علیه آنها شعار دادند: «سوسولا کوشن، تو سوراخ موشن» و آنها فرار کردند. فقط از ٣١ خرداد، در میدان ولیعصر، قیام مسلحانه کردند.

شما هر دو روز در خیابان بودید؟

بله، هر دو روز در خیابان بودم.

به‌غیر از مجلس، به چه جایی گزارش می‌دادید؟

فقط به امام و احمدآقا. آن زمان آقای مهدوی‌کنی وزیر کشور بود. به من گفت شهر را شلوغ کردی. من با عتاب گفتم: کشور دارد از دست می‌رود. در میدان ولیعصر چهار هزار نفر مسلح بود. من یک نفر را آن زمان می‌شناختم به نام برادر بهرام که بعد فرماندار ابوموسی شد. یک فیات آبی‌رنگ قراضه قدیمی داشتیم و خواستیم به خیابان ولیعصر برویم. بچه‌های سپاه مانع ورود ما به میدان ولیعصر می‌شدند. من از پیاده‌رو رفتم و به ظهیری هم گفتم از پیاده‌رو برود. بهرام هم بود که بعد از انقلاب دیگر او را ندیده‌ام. آقای ظهیری از توی پیاده‌رو رفت. من که وارد خیابان ولیعصر شدم، مردم دنبال من آمدند و سد را شکستند. چون من با سرعت با فیات وارد خیابان شدم، با سرعت تمام به وسط جمعیت زدم. همه گریختند. چهار هزار نفر مسلح از ما چهار نفر فرار کردند. بالاتر از میدان ولیعصر یک خوابگاه بود که بسیاری از افراد مسلح به آنجا گریختند. ما در را بستیم. به بچه‌های دادستانی اوین زنگ زدیم. آمدند و تمام.

نقش شما در جمع‌کردن اوضاع چقدر است؟

همه نقش را من ایفا کردم. در قامت یک فرمانده، من نقش را ایفا کردم. اما نه تیری شلیک کردم، نه کاری کردم. بلکه نیروها را رهبری کردم.

پس چرا آقای مهدوی‌کنی به شما گفته بود، تند می‌روید؟

برای اینکه رهبری می‌کردم. اتفاقا آقای مهدوی‌کنی بسیار دموکرات بود. به حقوق شهروندی احترام می‌گذاشت. او اتفاقا انقلابی بود و برای انقلاب بسیار کتک خورده بود و اتفاقا رادیکال بود. خودش هم تند بود.

ولی شما از آن تندتر بودید.

برای اینکه من می‌دانستم چه خبر است. ایشان در اتاق نشسته بودند و من در خیابان و شاهد همه‌چیز بودم.

ایشان از این حرف شما خطاب به خودشان به‌عنوان وزیر کشور، ناراحت نشده بود؟

نه. چه ناراحتی‌ای! کشور که متعلق به ایشان نبود.

به چه شیوه‌ای گزارش می‌دادید؟

تلفنی. ما ٢٤ساعته با حاج‌احمدآقا تلفنی حرف می‌زدیم. بی‌سیم داشتم. بلافاصله خبر می‌دادم. حتی یکی، دو مورد بود که مثلا می‌گفتم چه‌کار کنم که می‌گفتند تصمیم بگیر. آقای مهدوی‌کنی علیه من نبود، آن روز همه می‌دانند که هادی غفاری تهران را اداره کرد. البته در این اوضاع نهضت آزادی هیچ دخالتی نداشت. یعنی به آنها تهمتی نزنیم. درست است که آقای صباغیان و بازرگان و ... به ما انتقاد می‌کردند. اما آدم‌های محترمی بودند. اینها در خط دشمن نبودند. مردان باوقار و باشخصیتی بودند. مشکل این بود که روش همدیگر را قبول نداشتیم.

یکی، دو تا صحنه معروف از مجلس وجود دارد که در آن به نقش شما اشاره می‌شود، اما شما گفته‌اید که تشابه اسمی بوده و شما نبودید. ماجرای درگیری آقای صباغیان و قره‌باغی که بعد یک‌سری دیگر از نمایندگان وارد درگیری می‌شوند و آقای معین‌فر وارد صحنه می‌شود. شما می‌گویید، معین‌فر را کتک نزده‌اید. اما معین‌فر می‌گوید دقیقا آقای غفاری من را کتک زد.

دروغ می‌گوید، دروغ.

اما می‌گوید کسی که من را می‌زد، یادم هست.

شب اول قبر به هم خواهیم رسید. آقای معین‌فر را زده بودند، آن لحظه‌ای که من معین‌فر را دیدم، - بینی و بین‌الله اگر اغراق کنم - آقای معین‌فر را زده بودند، بد هم زده بودند. اگر گفته من زده‌ام، دروغ گفته است.

هم او گفته، هم آقای سحابی.

آقای عزت سحابی ایستاده بود بالای سر معین‌فر، ‌رو به من کرد و گفت، آقای معین‌فر را کشتید. من گفتم، من این کار را نکردم. بعد به او گفتم همین را می‌خواستید.

معین‌فر می‌گوید، نه عمامه افتاد و نه عبای قره‌باغ پاره شد.

دروغ می‌گوید. عکس‌های آن روزها در آرشیو مجلس وجود دارد. اتفاقا این داستان را من یک ‌بار دیگر هم گفته‌ام. حالا هم می‌گویم. شب قبل از این اتفاق، آقای رفسنجانی ما را صدا زد و گفت اینها قرار است شلوغ کنند. شما دوستان، آرامشتان را حفظ کنید و دخالت نکنید. ما با آقای هاشمی بیعت کردیم. آقای صباغیان آمد. صحبت کرد. هرچی از دهانش آمد، به جناح ما گفت. ١٠ دقیقه‌اش، ٢٠ دقیقه شد و ادامه داد. آقای هاشمی چند بار زنگ را زد که آقای صباغیان این‌ کار را نکنید. بگذارید مجلس به‌آرامی اداره شود. اما آقای صباغیان تمام نکرد و نیم‌ساعت بعد هم صحبت کرد. بعد از آن، آقای قره‌باغ که ٦٨ سالش بود، از عقب مجلس بلند شد و داد زد که آقای هاشمی اگر شما عرضه اداره مجلس را ندارید، ما بلدیم. آمد آقای صباغیان را از پشت تریبون پایین کشید. آقای صباغیان زمانی که می‌خواست از خودش دفاع کند، عمامه آقای قره‌باغ افتاد. نمی‌دانم قصدش از این کار عمدی بود یا نه. وقتی عمامه پایین افتاد خون حزب‌اللهی خط‌امامی مجلس به جوش آمد؛ بعد، آقای بشارتی بلند شد و درگیری پیش آمد.

شما کی‌ رفتید؟

من اصلا آن سمت نرفتم. من به سرسرای مجلس رفتم. در راهروی مجلس، آنجا دیدم که آقای معین‌فر افتاده، شکمش بالا و پایین می‌رود. کاملا یادم است. آقای مهندس سحابی ایستاده بود. بعد گفت آقای غفاری کشتیدش. من به آقای معین‌فر این را گفتم که «آقای معین‌فر این را می‌خواستید».

در این ماجرا همه دارند به هم پاس می‌دهند. آقای غفاری بالاخره این میان چه کسی راست می‌گوید؟!

شب اول قبر!

یعنی تا آن موقع باید صبر کرد؟!

هرکسی از ظن خود شد یار من؛ در آن شرایط، چه کسی یادش است که چه کسی بر سرش زده؟

می‌گوید کسی که توی سر من زده را به‌خاطر دارم.

نمی‌خواهم تهمت بزنم، قطعا اشتباه می‌کند؛ چون مرد محترمی است.

خود معین‌فر می‌گوید قبل از اینکه وارد مجلس شوم، در پارکینگ شعارها علیه ما شروع می‌شد تا داخل مجلس. شما در آن گروه‌ها بودید؟

اصلا. اگر یک جا عکس یا یک نوار از من پیدا کردید!

خیلی چیزها ثبت و ضبط نشده است.

چرا. تمام شرح مذاکرات، حتی گوشه و کنار را نوشته‌اند. اگر چیزی از من پیدا کردید. من حرفم را پس می‌گیرم؛ ولی من چون به‌عنوان یک نیرو و جریان اصلی بودم هجمه علیه ما خیلی زیاد بود.

در بحث دادگاه‌های انقلاب، بحث اعدام هویدا قبل از صدور رأی را بارها تکذیب کرده‌اید. در زمان دادگاه هویدا، شما به چه عنوانی حضور داشتید؟

به‌عنوان تماشاچی می‌رفتم؛ از آنجا که به من نمی‌گویند به چه عنوان من انقلاب کردم؛ کشور مال من است. مثل کسی می‌ماند که یک زمین در بیابان را ساخته، پولی نداده اما جان کنده و آن را ساخته است. حالا به او می‌گویید اینجا چه‌کار دارید؟ کشور مال ما بود. در اختیار ما و در قبضه قدرت ما بود. لازم نبود کسی به ما بگوید برو یا بیا. ما همه رفتارهایمان را با امام هماهنگ می‌کردیم.

حتی حضور در دادگاه‌ها را؟

بله. اصلا ما اداره می‌کردیم، در زندان قصر بدون اجازه، تماشاگر حق ورود نداشت. من حتی کارت ورود به دادگاه را طراحی کردم و دادم آن را چاپ کنند. جرم من در محاکمه هویدا این بود که ایشان را می‌شناختم. امروز می‌خواهند هویدا را تطهیر ‌کنند.

چه اتفاقی افتاد؟ همه روایت‌هایی که گفته می‌شود او قبل از اعدام کشته شده، همه را تکذیب کرده‌اید. هم شما و هم آقای خلخالی.

دروغ مطلق است. وقتی دادگاه تمام شد ما بیرون آمدیم. حکم به هویدا اعلام شد و او را بردند؛ نفهمیدم کجا رفتند. هرکس غیر از این می‌گوید، مطلع نیست.

برای اجرای حکم، هویدا را بردند؟

نمی‌دانم؛ اطلاع ندارم.

فقط در دادگاه هویدا بودید؟ چرا؟

محاکمه نخست‌وزیر برایم مهم بود.

بقیه را دیگر نرفتید؟

نه، کار داشتم. من حاکم شرع دادگاه‌های شمال کشور بودم. اما یک حکم اعدام ندادم، یک حکم زندانی ندادم.

چطور ممکن است؟!

این‌قدر قشنگ عمل می‌کردم! 10 نفر آخوند را خلع‌لباس کردم. یکی از آنها قاچاقچی تریاک بود. در زیر عمامه قاچاق هروئین می‌کرده است.

حتی یک حکم اعدام هم ندادید؟

نه. من ندادم.

چطور ممکن است؟! آن هم سال‌های اول انقلاب؟

پرونده‌های من وجود دارد. حکم مصادره زمین داشتم. پسر آقای جعفر بای که پسر رهبر چریک‌های فدایی خلق بود پنج هزار هکتار زمین داشت که این را تقسیم کردیم بین مردم. عرف آن زمان سه هکتار بود در گنبد.

عرف را شما تعیین می‌کردید؟

شورای انقلاب بر اساس اینکه یک نفر به چه مقدار زمین نیاز دارد، عرف را تعیین می‌کرد. یک آقای دیگری به نام امیری بود که اموالش را مصادره کردم. من از او پس گرفته و به بیت‌المال برگرداندم.

نظرتان درباره آقای خلخالی چیست؟

بسیار مرد پاکدامنی بود. یک ریال هم از کسی نگرفت. انسان عاطفی و اخلاقی بود.

قضاوتش را قبول داشتید؟

چون من رشته‌ام فقه است، این یک بحث فقهی است، من نظر خودم را به شما بگویم. ما در بحث فقه چیزی داریم به نام قطع قطاع. یعنی چیزی که زود به قطع می‌رسد، بعضی‌ها احتیاط کار هستند و با وسواس آرام‌ آرام، ... روی یک مسأله‌ای اگر بخواهند به قطع برسند، شاید یک ماه طول بکشد. اما بعضی‌ها نه، زود به قطع می‌سرند. در فقه یک بحث داریم که آیا قطع قطاع حجت است یا نه؟ خیلی از فقهای ما قطع قطاع را حجت نمی‌دانند. می‌گویند چون زود به قطع می‌رسد، قطعا اشتباه می‌کند. آقای خلخالی ذاتا آدم قطع قطاعی بود. زود به قطع می‌رسید و ادله‌ای برای خود داشت. یقینا از خیلی از ماها دیندارتر بود. از روز اول مبارزه امام از سال ٣٩ با امام بود. آخوند مجتهدی بود و درس‌خوانده بود، به‌لحاظ فقهی، اما مشکلش این بود که زود به نتیجه می‌رسید و برای خودش حجت شرعی داشت.

راجع‌به حکم‌های که صادر می‌کردند به او چیزی می‌گفتید؟

بله. ایشان انسان صریحی بود و می‌گفت حکم صحیح بوده است. مثلا راجع‌ به القاییان. ایشان گفت من حجت شرعی دارم. راجع‌به خانم فرخ‌رو پارسا (وزیر آموزش‌ و پروش پهلوی) صحبت کردم. ایشان معتقد بود که او تمام مدارس دخترانه‌ای ما را به فساد کشانیده است، استدلال داشت. من اصلا در هیچ پرونده‌ای که دادگاه و آقای خلخالی تشکیل دادند شرکت نکردم.

می‌شد آقای خلخالی بهتر قضاوت کند؟

سال ٥٨ بود؛ بروید در سال ٥٨ زندگی کنید، نه سال ٩٤. بیخ گوش شما جنایت‌هایی است. در ١٧ شهریور مردم را چه کسی کشت. این آقایی که فرمان کشتار داده است، من نمی‌گویم که زیاد کشتند. ١٠ تا ٢٧ تایی را کشتند و ١٧ خانواده را عزادار کردند. افرادی که مسلح نبودند و حق شهروندی داشتند.

خب بحث را عوض کنیم. شایعاتی درباره شما و کارخانه استارلایت وجود دارد.

اینها را ول کنید دیگر. یک ریال آن مال من نبود. امام دادند که من آن را اداره کنم.

نخست‌وزیر به شما دادند؟

امام دادند. من به میرحسین گفتم، میرحسین هم به احمدآقا نوشتند. امام زیر نامه نوشتند یک چیزی بدهید، اداره کند. من هم بعد تحویل دادم. استارلایت یک مجموعه زیان‌دِه به‌هم‌ریخته، بدهکار و مرده بود که به من دادند، که به شوخی گفتم امام سر ما کلاه گذاشته است. یک جریان بی‌مصرف را به ما دادند. ما دوسال‌ونیم، سه سال آن را اداره کردیم.

استارلایت متعلق به بنیاد مستضعفان بود؟

بله. ٥٠ درصدش. ما مدیر گذاشتیم که آنجا را اداره کردند. یک ریال هم از پول آنجا به خانه من نیامد. هرکس این حرف را گفته قطعا او را نمی‌بخشم و واگذار می‌کنم به قیامت.

این‌طور که می‌گویید، زیان کردید.

بله، ما آن را به سود رساندیم. سود فراوان، همان سال‌ها یادم است چند هزار دلار ضایعات صادر کردیم به انگلستان. شرکت هزار و ٣٠٠ کارمند داشت. یک مجموعه‌اش را تحویل ما دادند. بعد از سه سال ما با درآمد خودمان سهم خودمان را خریدیم. ٥٠‌ درصد سهم بنیاد بود. ما درآمد را بالا بردیم و سهم ٥٠ درصد را خریدیم. یک بخش بود که ١٠، ١٥ سال خوابیده بود.

اما ظاهرا زمان شاه، شرکت خوبی بود؟

بله، بعد از انقلاب به‌شدت فشل می‌شود. بنیاد مستضعفان نمی‌توانسته آن را اداره کند. من کاری کردم که اگر بخواهم بگویم ... مدیریت‌های خوبی کردم. مجموعه‌ای که ١٢ سال مرده بود. جلو یک‌ قران دزدی و تقلب را گرفتیم. کارخانه با آمدن ما مثل ساعت کار کرد. من یک مهندس آوردم و گفتم چقدر در ماه حقوق می‌گیری. آن‌ موقع گفت صد هزار تومان. گفتم بیا اینجا را ١٠ روزه راه بینداز. من ٣٠٠ هزار تومان به تو می‌دهم. گفت چشم و آنجا را راه انداخت.

شما که خودتان برای مؤسسه نیاز به کمک مالی داشتید. چطور توانستید استارلایت را زنده کنید؟

از مردم گدایی کردم. پیش این و آن رفتم. پیش دوستان پدرم رفتم. هر روز کاسه گدایی در دستم بود. از مردم پول گرفتم برای استارلایت. یک ریال از دولت اینجا نیامد. پنج هزار تومان هم آستان قدس رضوی به ما کمک کرد. وقتی به سود رساندیم، در مجلس سوم این برای من مثل چماق شده بود. تا من می‌آمدم در مجلس بگویم که شکم‌بارگان، قلدران، زمین‌خواران. آقای احمد توکلی بلافاصله می‌گفتند استارلایت چه شد؟! این شده بود افسار بنده. بلانسبت خودم، تا من حرف می‌زدم این را وسط می‌کشیدند. تا در مجلس می‌آمدم از حقوق مستضعفان، گرسنگان و پابرهنگان دفاع کنم و در برابر شکم‌بارگان و کسانی که با صادرات و واردات به جایی رسیده بودند، از طریق رانت این را علم می‌کردند. من یک ناهار در کارخانه نخوردم.

وقتی این همه حرف و حدیث بود، چرا همان موقع استارلایت را پس ندادید؟

سال ٧٠ پس دادم. قبل از آن حرف و حدیث به این شدت نبود. سال ٧٠ اینها چماق شد.

یعنی در مؤسسه هم هیچ استفاده‌ای نکردید؟

هیچ.

سود آن کجا می‌رفت؟

اصلا سود نمی‌داد. وقتی تحویل دادم به بنیاد مستضعفان، ٢٤٠ میلیون تومان سرمایه آنجا بود.

در طول این سال‌ها درآمد مؤسسه را چطور تأمین کردید؟

از دست مردم گدایی کردیم. مردم کمک می‌کردند. من مورد اعتماد مردم هستم. مردم به من پول می‌دهند. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید هادی غفاری یک ریال از بیت‌المال استفاده کرده؛ حتی یک ریال.

پس استناد آقای توکلی به چه بود؟

خلاف، چیزهایی مطرح کرد. می‌گفت جوراب نازک می‌دهید، خانم‌ها بی‌حجاب می‌شوند. حرف‌های عوام‌پسند می‌زد. در حالی که چنین خبری نبود و کارخانه قدرت تولید جوراب نازک نداشت. قبل از ما خود بنیاد مستضعفان خط تولید را تغییر داده بود. مدیریت آنها بسیار متفاوت بوده است. آن زمان سوزن‌های کارخانه هر روز می‌شکست. قیمت هر سوزن هم هفت دلار بود. فقط باید سوزن را از آلمان می‌خریدیم یا از انگلیس. من آمدم اعلام کردم، هر کارگری سوزن را نشکست، معادل آن در ماه به او ریال می‌دهیم. دلار آن‌موقع ٢٠ ریال بود. یکدفعه حقوق کارگران یک‌ونیم برابر شد.

سرانجامِ استارلایت چه شد؟

بعد از سه، چهار سال این کارخانه ورشکست شد و از بین رفت. الان هیچی از آن باقی نمانده، جز زمینش - بین اتوبان و جاده مخصوص کرج - رفت و تمام شد.

معلوم نیست زمین آن به چه کسی رسید؟

زمین هنوز هست؛ هنوز ‌دست بنیاد مستضعفان است.


منبع: ایسنا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۹۵
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۹
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
5
4
فقط منطق و عدل است که نتیجه عملی رو ابدی نگه میداره.
اون موقع نبودم ولی تاریخ رو خوندم ..
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
با سلام ،
صحبت های ایشان برخی از بخش های ناگفته و یا کمتر گفته شده تاریخ کشور است که باید از طرف تاریخ "خوانان" بدقت و فارغ از احساسات معمول مورد تدقیق قرار گیرند.
بی تقصیر
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
روی ماشین نوشته بود ساواک یا پلاک قرمز داشت؟ از سرتا پای این مصاحبه .. میاد چون از بازداشتگاه آمده بودم پس من مادر انقلابم ......اونوقت بقیه ......بودند شما از چادر استفاده می کردید اشکالی نداشت ولی مثلا در مورد اون مطرود بنی صدر اشکال داشت یاللعجب..........
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
با سلام ،
ناشناس عزیز 19:48 !
خواندن تاریخ و تفحص در گذشته برای عبرت آموزی جهت اصحاب خرد صریحا توصیه و بصورت های مکرر تذکر و یاد آوری شده است بترتیبی که مطمئنا اگر پرداختن به این مهم بروش های صحیح صورت پذیرد نتایج بسیار پر باری را نتیجه خواهد داد...
پیشنهاد می شود ضمن تداوم تدبرات و تفحصات خود در تاریخ بویژه تاریخ معاصر کشور و ضمن مراجعه به شاهدان عینی آن دوران که خوشبختانه در اطراف خود بفور داریم (منظور شاهدانی که خاطرات نقل شده شان قابل استناد و اعتماد باشد و غبار فراموشی و یا بهگزینی مصلحت اندیشانه آنها را آلوده کرده نباشد) به اسنادی هم که این اواخر از سوی وزارت خارجه های کشورهای مدعی تمدن در مورد وقایع سال 32 و بویژه کودتای 28 مرداد منتشر شده مراجعه و نگاهی بیاندازید .
ناشناس
|
United States
|
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
8
15
هویدا را ایشون نکشت بلکه خلاص کرد تاریخ نویسان موضوع رو کامل نوشتن ایشون حالا که باد ازجهت دیگری میوزد سعی در تهطیر خود نموده است..
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
هویدا وتمام شریک جرمهای محمد رضای خائن بایدکشته میشدند وگرنه مدعیان دروغین حقوق بشر متجاوزین به حقوق ملت رامجددا وبه شکل دیگری برمردم مسلط میکردندهمان کاری که درمصر کردند وانقلاب مردم مصررا خنثی کردند.
ناشناس
| United States |
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
هویدا بایستی دردادگاه علنی با وکیل مطابق اصول اسلامی محاکمه و چنانچه مستحق اعدام بود با تشریفات قانونی اقدام میشد واین موضوع هیچ ربطی به محمد رضا و سایرین نداشت دیگه نمیشه با سواستفاده از احساسات مردم هرکاری دلمون خواست بکنیم وبنام اسلام وانقلاب بزاریم
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
ناشناس 1612 حیف شد شما اونزمان نیودی به داد ساواکیها برسی ! کسی هم به فکرش نرسید این جیزا رو که شما بهش اشاره کردید !
ناشناس
| United States |
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
ناشناس 00:43 بنظر من ساواکیها نسبت به شما بدلیل افکار ورفتار داعشیتون بهترن
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
با سلام ،
ناشناس 19:58 !
باد های موسمی را بی خیال .
در دریای پرآشوب لازم است که حواس به قطب نما باشد تا قبله گم نگردد !
محمود
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
12
15
منزل ما 55 سال سر خیابان قاسم آباد تهران نو و نزدیک بنیاد الهادی است.
این آدم در دوران جنگ 4 ستون بلندگو دار رو پشت بام بنیادش نصب کرده بود . روی هر ستون بدون اغراق ده - پانزده بلندگوی بسیار قوی وجود داشت.
موقع پخش اذان و مواقع دیگر این بلنگوها را روشن می کرد و صدای گوشخراش و وحشتناک مانند زلزله در منازل اطراف تا میدان سبلان ایجاد میکرد. چقدر مردم ناسزا گفتند.
پاسخ ها
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام،
اگر منظورتان را در مورد "مواقع دیگر ..." صریح تر می نوشتید بالطبع موضو ع کامنت و فرمایش روشن تر می بود.
در ضمن ایشان بایستی از شما هم عذر خواهی و حلیت طلبی کنند که زمان جنگ و در مواقع تک و یا پاتک رزمندگان و مدافعان مرز های عزت و شرف با صدای بلندگو ها آسایش و راحتی خواب اهالی سر خیابان قاسم آباد تهران نو و نزدیک بنیاد الهادی بهم زده اند.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام،
جناب محمود !
ببخشین که صدای مارش بلندگو ها موجب سلب آسایش در شما و همسایگان شده بود بالاخره باید تحمل می شد چون در غیر اینصورت باید نام شهر ها بلکه خیابان ها و کوچه پس کوچه ها تغییر می کرد و یا اینکه حداقلش با معرفه "ال" و یا علامت تانیث "ه" موخره تلفظ می شد !
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
استارلایت متعلق به خاندان سادات تهرانی بود. عده ای قبل از انقلاب جدأ برای صنعت کشور زحمت کشیدند و کاری به سیاست نداشتند، آیا درست است که دیگران بکارند و عده ای فقط و فقط بخورند؟!
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام،
جناب ناشناس 18:25 !
چینش کلمات "خاندان" ، "سادات" ، "تهرانی" در کنار هم توفیری ندارند ...
به این بخش مصاحبه دقت فرمائید : " ...مجموعه‌ای که ١٢ سال مرده بود. جلو یک‌ قران دزدی و تقلب را گرفتیم. کارخانه با آمدن ما مثل ساعت کار کرد".
"... شرکت هزار و ٣٠٠ کارمند داشت."
ساده ترین برداشت از این جملات این است که آن حضرات موصوف جنابعالی برای کارشکنی ها و ایجاد معضلات عدیده کارخانه را ول کرده بودند.
لازم بوده است که کارخانه مجددا کار گذاری شود و اینکه :
"... ما آن را به سود رساندیم. سود فراوان"
"...جلو یک‌ قران دزدی و تقلب را گرفتیم."
"...کارخانه با آمدن ما مثل ساعت کار کرد"
"...ک ریال هم از پول آنجا به خانه من نیامد. هرکس این حرف را گفته قطعا او را نمی‌بخشم و واگذار می‌کنم به قیامت".
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام،
جناب ناشناس 18:25 !
مثل موصوف شما در این بحث بهیچوجه صادق و وارد نیست .
جهت مزید اطلاع عرض می شود که در مقطع انقلاب ، بزرگترین بدهکاران به سیستم بانکی کشور را همین باصطلاح کسانی تشکیل می دادند که علی الظاهر در مسند های کذایی و به عاریت گرفته شده باصطلاح " صاحبان صنایع !؟" و یا "تجار و بازرگانان !؟" قرار داشتند . این اقشار سرمایه های در گردش موسسات تابعه خود را از بانک ها وام گرفته بودند مضافا بر اینکه بخش اعظم سرمایه های ثابت را هم با دریافت وام های سنگین در گرو بانک ها داشتند.
افراد و اقشار یاد شده در جریان خیزش توفنده مردم به پا خواسته از فرصت سوء استفاده نمودند و نقدینگی های دم دست موصوف را به ارزهای خارجی تبدیل و از کشور خارج کردند.
یکی از دلایل اصلی تشکیل بنیاد مستضعفان سرو سامان دادن به همین کارخانجات و بنگاه های اقتصادی بحران زده بود که در دریای بدهی ها و بحران های مدیریتی و کارگری در حال دست و پا زدن و غرق شدن بودند و در آن مقطع بدلیل خوف زمین گیر کردن بنیه اقتصادی و تولیدی کشور برای دستآوردهای انقلاب تهدیدی جدی بشمار می رفتند.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
شما حتما صدای ملیح شاهنشاه عاری ازمهر راکه میگفت همه باید درحزب رستاخیز!!عضوشوند ودرغیراینصورت ازاین مملکت بیرون بروند به صدای کسانی که آن مردک مغروررابیرون انداختند ترجیح می دادید.
als
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام ،
حضور مبارک جناب محمود !
در مهر ماه سال 59 وقتی به گیلانغرب رسیدیم دیگر لبه جلویی منطقه نبرد توسط رزمندگان مردمی اعزامی از شهرها و روستا های اطراف شکل گرفته بود. تانک ها و سایر زره پوش های دشمن و نفرات پشتیبانی کننده پیاده که کوتاه ترین مسیر و راه تهران را از اهالی بومی جویا شده بودند، در گل و لای دشت وسیع روبرو که از شکستن سد فرعی رودخانه کنار شهر شکل گرفته بود فرو رفته بودند بهمراه ابواب جمعی و نفرات مستاصل وحشت زده که از ترس تک تیراندازان دلاور مرد نه جرات جلو آمدن را داشتند و نه راه گریز و برگشت ...
همون زمان فهمیدیم که به آنها (سربازان بعثی و افراد عشایر موسوم به جیش الشعب) وعده رسیدن به تهران در کمتر از یک هفته داده شده بود و خیال گشت و گذار در خیابان ها ، محلات و پارک های زیبای این شهر را داشتند ...
شما به بزرگواری خودتان ببخشین از صدای بلندگو ها که آسایش و راحتی خواب اهالی سر خیابان قاسم آباد تهران نو و نزدیک بنیاد الهادی را بهم زده بود !
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
ایشان مصداق ضرب المثل دنیا رااگه سیل ببره فلانی راخواب می بره است.هادی جان خواب ایشان راکه 55ساله بوده درقاسم آباد تهران لالائی کرده بودپرانده ای!!!!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
یادتون باشه همان زمان جنگ کار صدار بلنگو ها به جایی رسید که خود حضرت امام دستور داد صدای آنها را ساکت کنند.
غفاری حاجی گرینف جنگ بود اخوی
مدیر پایگاه كجا حضرت امام چنين سخني گفته است ؟
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
18
20
آخر و عاقبت خلخالی را دیدیم که با چه زجری مرد. آقای غفاری سعی در تطهیر کامل خود دارند که به هیچوجه قابل قبول نیست. خدا را شکر که اکثر قریب به اتفاق مردم کشور بسیار فهیم و هشیارند.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
خلخالی چون چهار تا مثل تو رو کشت با زجر مرد؟؟؟ هنوز طرفداري شاه و دار و دسته فاسدش تو خونتونه؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
نه عزیز داعشی خلخالی باید افرادی با افکار ترا می کشت که سرک به خونه مردم می کشی و علم غیب داری و فساد در افکار پوچ طالبانی تو بیداد می کنه !
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام ،
" ... سال ٥٨ بود؛ بروید در سال ٥٨ زندگی کنید، نه سال ٩٤. بیخ گوش شما جنایت‌هایی است. در ١٧ شهریور مردم را چه کسی کشت. این آقایی که فرمان کشتار داده است، من نمی‌گویم که زیاد کشتند. ١٠ تا ٢٧ تایی را کشتند و ١٧ خانواده را عزادار کردند. افرادی که مسلح نبودند و حق شهروندی داشتند..."
خواهشا مصاحبه را بدقت بخوانید و به سال های پایانی رژیم طاغوت و ماه های اولیه استقرار نظام مقدس مراجعه فرمائید . اگر خود شاهد زنده جریانات دوران خیزش مسالمت آمیز مردم در دوران ستم شاهی نبودید از دیگران که برگفته های آنها وثوق قلبی دارید مراجعه و پرس و جو کنید ...
ترانه سرود زیر توصیف گوشه ای از واقعیات آن دوران است که شاهدان عینی اش هنوز زنده اند م شاید در کنار آنها در شهر و حتی زیر یک سقف کار و یا زندگی می کنیم.
ژاله بر سنگ افتاد چون شد؟
ژاله خون شد خون چه شد؟
خون چه شد، خون جنون شد
ژاله خون کن، خون جنون کن
سلطنت زين جنون واژگون کن
ژاله بر گل نشان، گل پران کن
بر شهيدان زمين گلستان کن
نام گمنام‌ها جاودان کن
مدیر پایگاه البته شهدای 17 شهریور خیلی بیشتر از تعدادی است که این کاربر محترم گفته است .
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
نه یهودی جان!! خلخالی همون امثال تو رو میکشت دمش گرم! تو خونتون یعنی توی خون جاری در بدن نه توی خونه!! یهود مسلک عزیز!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
سلطنت طلبهاپوسیده تاریخ ومنفور عالم هستند لااقل خاطرات عمال پهلوی ازفرح ومادرش وفردوستو....رامطالعه کن تاعمق فجایع وفساد وخیانت پهلوی رادرک کنی.
ناشناس
| Russian Federation |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
هر کسی مخالف خلخالی بود نمیشه گفت سلطنت طلبه و مسلمان نیست و هر کسی مخالف سلطنت بود رو نمیشه گفت مسلمانه بودند روحانیون و علمای زیادی که مخالف خلخالی بودند و بودند کمونیستها و توده و رجویها که با سلطنت مخالف بودند و نمیشه بهشون لقب مسلمان و حتی انسان داد
اسلام یک دین کامل و میانه رو هست و همیشه افراط و تفریط رو مذمت کرده
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
حرفات شبیه حرفای بچه ساواکیهاست !!
ناشناس
| United States |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
اینکه هی ساواکی ساواکی میکنه بنظرم خودش ساواکی بوده یا سایربستگانش که اینقدر هراس ازساواک رو تبلیغ میکنه
ناشناس
| Russian Federation |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
جناب ناشناس تو حرفهای بچه ساواکیها رو کجا شنیدی ؟ نکنه عضوشون بودی؟
جناب ناشناس ..
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
نیازی نیست باهاشون باشی ، بجه ساواکی که پدرش کلی ابهت داشت و همه ازش میترسیدن اما یهو بعد از انقلاب مثه سوسک شدن خیلیشون به سزای اعمالشون رسیدن رفتن بدرک دنبال اربابشون آریامهر خیلیهاشون هم فراری ، میشه حال بچه هاشونو درک کرد و نظرشان را در مورد انقلاب و شخصیتهای انقلابی درک کرد در واقع همون دانستن اینکه کجاشون میسوزه ! شماها هم که خیلی از لفظ ساواک ناراخت هستید و مثلا از اعدام جرثومه فساد مثل هویدا دلخور هستید معلوم کجاتون ناراحته فقط کسانی میتونن از امثال هویدا حمایت کنند و از مرگ خلخالی خوشحال باشند که یا بچه ساواکیهای یتیم باشند و یا قاچاقچی مواد مخدر که خلخالی با هر دو شون سرو کار داشت !!
ناشناس
| Russian Federation |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
اولا بنده در مورد هیچ شخصیتی اظهار نظر نکردم دوما امثال شماها همیشه با تندروی هاتون و زدن تهمتها به این و ان باعث فرافکنی میشید میشه ازت سوال کنم موقع جنگ کجا بودی؟
میشه ازت سوال ببرسم ایا تخریب تخت جمشید و تخریب اثار باستانی تدمر سوریه چه تفاوتی داره یعنی چه شباهتی داره؟
ناشناس
| Russian Federation |
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
افکار طالبانی و جهالت در دین بدتر از کفر هست
حتی فردی قاچاقچی باشد هم باید طبق موازین انسانی و اسلامی محاکمه شود نه سرخود
معلومه از چه خوانواده ای هستی بهتره با این اخلاقت عضو گروه داعش بشی
اگه کسی این قوانین رو رعایت نکنه فرقی با ساواک داره؟
الانم که الانه از هر گردشگر خارجی بابت دیدار از تخت جمشید 15000 تومان بول میگیرن اگه تخریب شده بود چی؟
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
15
13
با سلام،
قبل از انقلاب بار ها در مجالس ایشان شرکت کرده بودم ایشان را یک فرد روحانی مبارز صریح الهجه می شناختیم .
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام،
اون روزها حتی برای قصد شرکت در آن سخنرانی ها باید هزینه پرداخت می کردی تا رسد به تشکیل و یا وعظ ... که حساب و کتاب ات با غل و زنجیر بود و شلاق .
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
آره ،زیادی صریح اللهجه !
ناشناس
| United States |
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
براه همینه که گمراه شدی علی آقا
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام،
ناشناس محترم با پرچم آمریکا !
وقتی که پرچم کشورم را در بین پرچم دیگر کشورها در اهتزار می بینم مطمئن تر می شوم که راه درست را رفته ام .
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
قاطعیت ایشان تفاله های گندیده همایونی را بدون ملاحظه به درک واصل کرد واگر بازرگان اهمال نمیکرد بختیار رابه موقع به سزای خیانتهایش میرساند.
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام !
ناشناس محترم 18:28 !
آری اخوی ! صریح " اللهجه صحیح" تره ، ببخشید که کهولت سن است و کم سوئی چشم و لرزش دست ها که به همه اینها اضافه می شود کیبوردی که هی گیر میدهد و مونیتور مونو کروم کارکرده کناری گذاشته شده از طرف بچه ها ...
این را هم باید به عرایض قبلی اضافه شود که در آن مواقع ، ما در مواعظ و گفتار های روشن ایشان که غالبا هم از همان پله های اول و دوم منبر ایراد می شد (چون تصور همگی مان بر این بود که جایگاه صدر منبر در شان تبعید شدگان دور از دسترس و یا زندانیان در بند است) ته لهجه آذری هم احساس می کردیم که برایمان تداعی شخصیت های بزرگوار دوران مشروطیت چون شهدا ثقه الاسلام و شیح محمد خیابانی را داشت که اول بار ترور شخصیت و بعد به تیر مستبدان گرفتار و ناجوانمردانه به دار کشیده شدند...
و جا دارد اشاره شود که در همه وقت و بعد از اختتام سخنرانی ها و سپس بعد از فراری دادن خطیب از تیر رس دام افکنان و مشخصا به همان صورتی که ایشان در همین مصاحبه شخص ایشان تصریح داشتند چند تظاهرات "موضع"ی در خیابان های اطراف شکل می گرفت که در اندک زمانی به راهپیمایی های چند صد نفره منتهی می شد و موج و تموج بی پایان جمعیت ...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
5
5
عجب!!!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۸:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام،
صرف مرور همین عبارات تعجب شما را رفع می کند که :
"...در مجلس سوم این برای من مثل چماق شده بود. تا من می‌آمدم در مجلس بگویم که شکم‌بارگان، قلدران، زمین‌خواران...بلافاصله می‌گفتند استارلایت چه شد؟! این شده بود افسار بنده. بلانسبت خودم، تا من حرف می‌زدم این را وسط می‌کشیدند. تا در مجلس می‌آمدم از حقوق مستضعفان، گرسنگان و پابرهنگان دفاع کنم و در برابر شکم‌بارگان و کسانی که با صادرات و واردات به جایی رسیده بودند، از طریق رانت این را علم می‌کردند. من یک ناهار در کارخانه نخوردم."
پایتخت
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
25
17
غیر ممکنه آدم دستش به خون انسانها آلوده بشه ولی بعدش پشیمونی یا آه و نفرین پشت سرش نباشه.
ای کاش حتی بکار بردن کلماتی همچون کشتن، اعدام و ... جرم تلقی میگشت.
آخه به چه حقی یکی میاد جان انسانها رو میگیره واقعاً به چه حقی؟؟؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
درود به افکار زیبایت پایتخت عزیز.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام،
پایتخت !
باز هم چشم اون رفیق آلمانی را دور دیدی ها !
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
با سلام ،
جناب پایتخت !
خون انسان ها حرمت دارد بترتیبی که بطور مصرح می فرماید :
«بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون حق و یا بی آنکه فساد و فتنه ای در زمین کرده ، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته ، و هر کس نفسی را حیات بخشد ( از مرگ نجات دهد ) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. و هر آینه رسولان ما به سوی آنان با معجزات روشن آمدند سپس بسیاری از مردم بعد از آمدن رسولان باز روی زمین بنای فساد و سرکشی را گذاشتند». سوره مبارکه مائده 32 ترجمه استاد الهی قمشه‌ای
ملاحظه می فرمائید که آنچیزی که بعد از گذشت قرن ها امروزه جنایت علیه بشریت اطلاق می شود ، در این کتاب مبین چقدر زیبا و جامع وصف شده است...
ناشناس
| Germany |
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
کاربر پایتخت .... ای کاش حتی بکار بردن کلماتی همچون کشتن، اعدام و ... جرم تلقی میگشت....
البته در سرزمین موعود و مدینه فاضله کاربر پایتخت یعنی اروپا و مردمانش که برعکس ایرانییها اصلا دروغ بلد نیستند!!! چه برسد استفاده کنند!! و بسیار فه میده و الگوئی و نازند و تو دل برو ......این لغات کشتن، اعدام و ... جرم تلقی میشود وهزاران نفر اکنون نفسشان در کالبد محبوس و و نفسشان به کار بد محسوس گشته و این اروپائیان النگوئی منظور الگوئی تا کنون نه جنگ کرده اند ونه اسلحه فروخته اند و نه در دنیا فتنه و قتل و خونریزی کرده اند... وای که چه نازند فدا ...فدا...
فقط شبانه روز در حال لذت بردن از زجر دیگران منظور از تردد اجر به دیگران هستند. ای الگوهای گوگوری مگوری ما را هم دریابید....ببخشید حواسم پرت شد موضوع چه بود؟؟ مسجد الحادی بود و جواد استاد لایت و الهادی غفاری ...پاک این پری رویان نغز مغز مارا به راه راست منحرف نموده و مواضع ما را به موضوع و موضع نامتواضعی مبدل ساختند.
عجب در و دکانیست واقعا دیگران زرنگ!! بودند از خود مدرک نگذاشتند و اکنون به خارج دررفتند و دارند آنجا جرس میزنند و بعضی ها تند رفتند و اگر خارج بروند همانجا سریعا داخل میشوند! ای بسوزی شانس بد تا کنون روی اره ننشسته بودم.فکر کردم خاک اره است!
ناشناس
| United States |
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
ساواکی جوابشو بده چرا معطلی
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
ببین مثیکه خوب زدم تو خال ، مصداق بچه ساواکی رو خوب اومدم درکت میکنم ! ببین حالا تا دلت میخواد به خلخالی و امثال اون ناسزا بگو کاملا درکت میکنم !!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۰
9
12
پا به سن می گذارند و همه چی (کتمان حقایق) یادشان میره !
امیر
|
United States
|
۰۸:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
22
9
من برای آقای غفاری احترام قایلم و بنظرم مرد بزرگی هستن.
پاسخ ها
ناشناس
| United States |
۰۸:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
اما من برعکس شما فرقی بین ایشون وخلخالی نمیبینم
نمیدونم با این اعمالی که مرتکب شده چگونه میخواد اون دنیا جواب خداوند رو بده
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۸:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
امیر عزیز لطفا "مرد بزرگ" بودن رو تعریف کنید؟!!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۸:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۱
کسیکه بااسلحه اش بجای شلیک به سمت دشمنان کشور هموطنش رابکشدباید اعدام می شد.گروهکهائی که خودرا ضدآمریکائی قلمداد وافرادی مثل هادی غفاری وخلخالی وشهیدبهشتی ومسئولین نظام راآمریکائی می دانستند وشهیدشان میکردندباید اعدام می شدند همانهائی که امروز بااینکه آمریکا رسواتر ازقبل شده درمزدوری ومداحی ازسناتورهای جنایتکار وجنگ افروز آمریکاگوی سبقت راازمزدوران دیگرگرفته اند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
11
12
ای بابا اگر خلخالی زنده بود او هم همین را می گفت، عجبا ، شما کشتید، خلخالی هم که ماشاءالله رکورد زد !
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
مگه بی گناه کشت؟؟ رئیس ساواک قاتل و .... کشت مردمی که تو خیابون راه میرفتند رو نکشت که! یه نمه شرف داشته باشید
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
مقابله با کسانی که دست به قیام میزنند حق هر دولت و نظامی است !!حکومت شاهنشاهی هم از این قاعده مستثنا نیستند!
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
بی گناه کشت.
ناشناس
| United States |
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
بدون محاکمه و بی گناه کشت که معروف بشه
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
بچه جون تو اصلا چند سالته که از وقایع 37 سال پیش ایرادمیگیری ! سنت قد میده که این حرفا رو میزنی ! اگه مصداق اون چیزا که گفتم نیستی برو تحقیق کن و از یک فرد عاقل و بالغ که اون زمان حضور داشته بپرس ببین اینها چگونه بسزای اعمال کثیف و جنایاتی که مرتکب شده بودن رسیدن بعد بیا نظر بده ! در ضمن ارتباط حرفات با بچه ساواکیها رو فراموش نکن مشکوک میزیی !!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
8
11
امثال ایشان با وجود اینکه روحانی هستند ولی استنباط های عجبی از اسلام دارند ودر نظر ایشان "همه" به غیر از طیف خاصی کافر هستند!!
هر چند که اکنون از نظر فکری کمی اصلاح شده اند.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
درمیدان نبرد وبهبوهه انقلاب خلخالی ها وهادی غفاری ها اگرنبودند خسرودادها بختیارها چون مارهای زخم خورده زهرشان رابه انقلاب می ریختند.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
دوست عزیز ناشناس 21:50 هیچ چیز و هیچ عاملی باعث این نمی شود که شما "حق" را نادیده بگیرید.
در هیچ جا اشاره به اجتهاد آقای خلخالی نشده است و با فرض اینکه ایشان دارای درجه اجتهاد باشند و به تمامی قوانین فقهی و مدنی آشنا باشند، قضاوت در مورد کسانی که سالها بر علیه آنها مبارزه کرده است به خودی خود به کجراه می رود یعنی تعصب و نفرت در مقابل عدالت قرار میگیرد.
دلیل این مدعا هم محاکمه های چند ساعته ایشان می باشند ، چگونه با چند ساعت محاکمه می توان یک نفر را مفسد فی الارض دانست و حکم تیرباران او را صادر کرد.
خواهشا دلیل کشتار تظاهرات کنندگان انقلابی را وسط نکشید که در اعدامی های ایشان رئیس سازمان تربیت بدنی ، شهردار تهران ، رئیس بانک ملی و.... وجود داشته اند.
در ضمن در همه جا با مخالفان با نظام برخورد می شود.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
6
6
ايشون وديگران بايد بدانند تاريخ جزييات رادر خود فارغ از هرگونه قضاؤه ثبت وظبط ميكند. هر چند كشتن افرادي همانند هويدا در ان برهه امري لازم بود چون نامبرده إستاد اعظم فراماسونري در ايران بود.
پاسخ ها
ناشناس
| United States |
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
ازکی تاحالا درمکتب ما کشتن لازم میشه بدلیل ...
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
به به از کی تا حالا ..... مکتب شناس هم شده !
امیر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۴
7
9
اونایی که ور میزنند و ایراد میگیرند خودشان چه گلی زده اند به سر مملکتشان اینطور که حضرات سوسول نوشته اند در کامنتها پس شهدا هم زیر سوالند مگر قرار است با جانی و متجاوز جانم قربانم ایکاش میشد یروز تو همون غرب افسونگرتان رها میشدید حس میکردید نا امنی و غربت و ظلم و جنایت رو ... درود بروان تمام شکنجه شدگان خون . جان و مال دادگان انقلاب که حالا یه مشت مدعی نوکیسه تازه دم دراورده اند درود بر غفاری و خلخالی و امام شهیدان آمریکا و اذناب داخلی اش مرگتان باد و زبون و خوار گردید انشاالله اون که از بلندگوهای الهادی ناراحت بود منهم 40 سال در همون محله بودم اقتدار و قدرت پایگاه الهادی مایه اعتبار بود اراذل جرات دم تکانی نداشتن معلومه امثال تو خود سوسول که به .. ناراحت بودید و هستید
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۴
ور تو می زنی بی ادب، اول آداب ادب را بیاموز سپس اظهار فضل کن.
ناشناس
| United States |
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۴
آفرین
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۴
بله آفرین ! پدرمان اون دوره ابهتی داشت ... !
ناشناس
|
United States
|
۰۶:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
6
5
آداب ادب را ازخائنان به ظاهراطوکشیده بی فرهنگ که لباس وزبانشان را هم ازناتوی فرهنگی بیگانگان ودشمنان وتازه به دوران رسیده های تاریخ الهام میگیرند نمی توان یادگرفت چون ادب وفرهنگ منحط وارداتی مقبول مردم وماندگار نخواهدبود.
ناشناس
|
United States
|
۰۶:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
8
5
هادی غفاری باشجاعت تمام قبل وبعدازانقلاب به مثابه یک مبارز مسلمان تمام عیاربارژیم فاسد وتادندان مسلح شاه وپس مانده های رژیم طاغوت وبازرنگی تمام جنگید ودراوایل انقلاب نقش ارزنده ای درخنثی کردن توطئه دشمنان قسم خورده وخطرناک کشور وانقلاب ایفاکرد.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۶:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
در مورد سابقه مبارزاتی قبل از انقلاب ایشان مطلبی وجود ندارد!
اگر ایشان آنچنان است که شما می گوید چرا در انتخابات مجلس چهارم و پنجم و هفتم رد صلاحیت شدند!
یعنی شورای نگهبان به نیروهای اینچنین "انقلابی" اعتقادی ندارد؟!!!
ناشناس
|
United States
|
۰۶:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
3
7
وقتی شهید بهشتی به رجوی پیشنهاد همکاری میداد رجوی ومنافقین بهشتی را آمریکائی معرفی میکردندوخودرا ضد آمریکا وضد امپریالیسم جازده بودند اکنون دم خروس بیرون زده ومنافقین حرفهای افراطی ترین وابستگان امپریالیسم وآمریکاوآل سعود رانشخوار وتحویل اندک هواداران اسیر فکری خود میدهند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
2
8
چیه نزدیک انتخابات تبلیغ می کنید. بابا رای نمیاره.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
11
4
درود برهادی غفاری وهمرزمانش که ساواکی های شاه رامستاصل ودشمنان انقلاب وایران را به درک واصل کردوحسرت ترور خودش را بردل تروریستهای ضد انقلاب گذاشت.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۵
عجب!!!
ناشناس
|
Germany
|
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۶
3
10
سرانجامِ استارلایت چه شد؟

بعد از سه، چهار سال این کارخانه ورشکست شد و از بین رفت. الان هیچی از آن باقی نمانده، جز زمینش - بین اتوبان و جاده مخصوص کرج - رفت و تمام شد. ....

طبق قانون لاوازیه هیچ چیز بوجود نمی آید و هیچ چیز هم از بین نمیرود بلکه ( خصوصا انرژیها !) به یکدیگر تبدیل میشوند.
حال بایستی تحقیق کرد که آیا این قانون لاوازیه جهانشمول است و یا فقط در بعضی موارد صادق است.
اینهمه دستگاه و ماشین آل لات و وسایل یک کارخانه احتمالا آتش گرفته و به انرژی گرمائی و تابشی تبدیل شده و حداقل تعدادی را دل گرم کرده و تعدادی را سرگرم!
پاسخ ها
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۶
با سلام ،
اخوی 13:05 !
حالا که اینهمه علاقمند به مباحث فیزیکوشیمیایی و "ترمودینامیک" ی می باشید ضرورت دارد که اصل آنتروپی را هم که از قضا در مباحث مدیریت سیستم ها هم از کاربردهای بالایی برخوردار است را از نظر دور ندارید.
آنتروپی بیانگر بی نظمی در یک سیستم است بترتیبی که هرگاه "سیستم"ی فاقد مکانیزم فیدبک برای اصلاح میزان ورودی ها و خروجی ها باشد و یا حتی بترتیبی کارائی های مکانیزم فیدبک سیستم آسیب و یا صدمه بیبند سیستم به صورت خودبخود یعنی بدون صرف انرژی میل دارد تا به سمت بی نظمی های بیشتر یا همان آنتروپی بیشتر میل نماید. ثابت شده است که غلبه آنتروپی نهایتا به نابودی سیستم می انجامد.
مثال ساده آن در عالم واقع ، خیل موسسات، شرکت ها و یا کارخانجاتی است که در یک محدوده های زمانی کوتاه از اوج فعالیت سرزنده به ورطه ورشکستگی و نابودی کشیده شده اند.
شایان ذکر است که از آنتروپی به تعبیر دیگر با عنوان "انرژی مرده" هم نام برده شده است.
ناشناس
| Germany |
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۶
علی| | ۲۳:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۶ با سلام ،
اخوی 13:05 !

باسلام جناب علی آقا , واقعا حظ بردم بسیار بسیار جالب بود دست مریضاد ما را به یاد خاطرات ترمودینامیک سالها قبل انداختید.
آنروزها چند صباحی طول کشید تا بالاحره یکی از همکلاسی هایمان متوجه شد که چرا در قوانین بنیادی ترمومکانیک!!؟؟ قانون صفرم ! وجود دارد .( قانون صفرم، اول، دوم و سوم ) .آدم یاد فیلم مارمولک می افته که مامور شهربانی زنگ در خانه را میزند و خانمی مسن ترتیب و نام خیابانها را بازگو میکند.
علاوه بر توضیح جالب شما ابتکار قشنگی هم بکار بردید. ممنون
علی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۶
باسلام ،
اخوی 13:10 ،
اعتبار قوانین موصوف ، بر مبنای تجربه است و اثبات شان بطریق ریاضی نا ممکن . به عبارت دیگر این قوانین بنیادی ترمومکانیک !؟ را نمی توان از طریق ریاضی اثبات نمود. ولی با این توصیف ، تخصیص بیان ریاضی به این استدراکات تجربی به شبکه ای از معادلات و مجادلات ! نسبتا پیچیده منتهی می گردد که نتایج عملی و مباحثات استنتاج شده از آن حوزه های وسیعی اعم از تکنیکی ، اقتصادی و ... را بخود اختصاص می دهد.
حال دور از چشم و بقول "پایتخت" خودمان ، عرض می شود که اروپایی جماعت که اصلا تصوری از دروغ گفتن ندارند و حتی اصل کلمه "دروغ" هم برای آنها نامانوس است تا همین قرون اخیر ، تصوری از صفر نداشتند و بر این اساس هم اجازه استفاده از آن برایشان ممکن نبود. صفر برای آنها یک جایبان موهومی بود که غیبت یک عدد را نشان می داد. بدیهی است تا زمانی که چنین تصوری از صفر برای آنها فراهم نبود هندسه تحلیلی هم برای آنها محلی از اعراب نداشت تا چه رسد به "قانون صفرم" موصوف در بین قوانین بنیادی ترمومکانیک!!؟؟ کذایی .
شایان ذکر است که همین صفر را هم این جماعت پیشرفته که باز تاکید می شود اصلا تصوری از دروغ گفتن ندارند و کلمه دروغ برای آنها نامانوس است را بعد ها از شرقی جماعت یاد گرفتند ولی حالا کارشان بجایی رسیده که برای ما چماق کشی می کنند.
ناشناس
| Germany |
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۶
۲۳:۰۶ جناب علی
آقا باسلام
دوستی خاطره ای از کلاس درس ریاضی در آلمان توسط پروفسور آلمانی تعریف میکرد که پرفسور روی تخته (سبز) با سرعت مشغول اثبات قضیه ای ریاضی از طریق ترسیم بود که حروف الفباء لاتین را مینوشت و نقطه مقابل و درحقیقت تصویر آنرا با همان حرف ولی با پریم نشان میداد و تصویر تصویر آنرا با همان حرف و اعداد کوچک .وخلاصه میگفت برای مثال .نقطه ایکس و ایکس پریم و...در مقابل ایکس /عربی یک . ایکس /عربی دو ..واعدادمعمول لاتین را مینوشت که با اعتراض چند نفر دانشجوی مترقی!!؟؟ سبیل دررفته به ذلف وررفته و از جا دررفته ایرانی مواجه شد که اعتراض میکردند اعراب ملخ خور را چکار به ریاضی وچرا اعداد لاتین را شما میگوئید اعداد عربی. و پروفسور آلمانی که بسیار ناراحت شده بود کچ را روی لبه تخته ( سبز ) گذاشته بود و شروع کرده بود به تفضیل و با عصبانیت از عقب مانده بودن غرب و پیشرفته بودن شرق و اینکه اعداد لاتین صفر ندارند و دقیقا فرمایشات حضرتعالی را گوشزد نموده بود که بدون صفر تقریبا ریاضیات پیچیده و خصوصا حل معادلات و....همه و همه مختل خواهند گشت و کلا دنیای غرب مدیون علوم شرق است. و دانشمندان غرب هم به ایران و افتخارات فرهنگی و علمی آن هم بسیار احترام میگذارند.
وجالب اینجاستکه آقای پرفسور از این سبیلها پرسیده بوده که آیا ریشه لغت orientierung را میدانند؟ orientierung که دائم نوشته و گفته میشود به معنای الگو گرفتن جهت دادن نظم دادن و همسوشدن و موقعیت خود را تثبیت کردن ...ودهها معنی دیگر ریشه آن orient یعنی شرق است و اینقدر شرق پیشرفته بوده که شرق زدگی در غرب افتخار بوده است و الگو ( رجوع به بزرگترین و معروفترین لغتنامه آلمانی /آلمانی واریگ یا به قول عامیانه واریش ) . و متاسفانه افرادی کم دان خود را در مقابل غربی باخته اند که هنوز تا عمق وجود به منابع علمی ونخبگان و جوانان ...دیگر منابع شرق وابسته است و روزانه هزاران نفر از جوانان نخبه شرق را میبلعد و از وجود آنان استفاده میکند ولی به نام غرب .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۶
1
7
اقای غفاری وقتی نامزد انتخابات مجلس از تبریز شد مي گفت هویدا رامن کشتم واضافه میکرد رفتم پیش امام امام فرمود مبادا به جنازه هویدا توحین شود وقتی مصاحبه را خوندم بسیار تعجب کردم. یکی از طلاب اذرشهر
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۶
طلبه عزیز، دمت به راستی گرم.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۶
با سلام ،
جناب طلبه معزز !
جامع المقدمات پانزده جزء است و آخرین جزء آن الصمدیه محسوب می گردد که برخوردار است از درها و گهرهای گرانبها و هیچکس بر این درها و گوهر ها اطلاع پیدا نکرد مگر صاحبان تلاش فراوان.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
0
7
چرا در مورد اتفاقات و مواضع ایشان در جریان فتنه سال 88 صحبت نشده ! ضمنا یادم میاد همان موقع یک اسلجه خانه متعلق به ایشان کشف و ضبط شد در حالی که ایشان میگویند سلاحشان را تحویل داده بودند !!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
3
3
درود و رحمت خدا بر روح آیت الله خاخالی که در زمان او هیچ قاچاقچی و معتادی جرات نداشت اینجوری در جامعه جولان بده. تمام ایران را قاچاقچیان مواد مخدر پر کرده . خلخالی با عمل قاطعانه و جاعانه نه تنخا طبق حکم و شرع جنایتکاران و آدمکشان و هویدای اسرائیلی و فراماسون و نوکر خانه زاد آمریکارا به درک ولصل کرد که دست قاچاقچیان مواد مخدر را که خون جوانان مملکت در می مکند به درک واصل کرد . درود و سلام و رحمت بر روح پر فتوحش
اگر الان هم چند تا خلخالی مداشتیم که با قاطعیت عمل می کرد این وضعیت اسف بار جامعه و جوانان ایرانی نبود
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
2
6
من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود، جناب غفاری دست بردارید و کمی .........!
هموطن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
3
3
خلخالی کسی مثل مرحوم سید جواد را اعدام کرد . مداح اهل بیت و موذن خوش صدا و هنرمند ی که چند دهبه در رادیوی ایران آرشیو عظیمی از کارهای مذهبی اش موجود بود . که البته بدستور خلخالی کل آرشیو مربوط به ایشان به آتش کشیده شد . چرا چون بعضی مواقع هنگامی که مشغول مداحی به مناسبتهای مذهبی در مسجد سپهسالار بوده است ، شاه وارد آن مجلس می شده و شرکت می کرده .
مدیر پایگاه استناد شما در اين مورد چيست ؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
منظورت ذبیحی شیخ مدیحه سرای شاهنشاه است ! هنرمند !! بعضیها اصلا فازشون هنوز سلطنتیست !! توقع داشتی بعد از انقلاب صدای اون شیخ را که با هر دعایی که میخواندبرای شاه بی دین و دشمن دین و شهبانو فرحش دعا میکرد از رادیو تلویزیون پخش کنند !! حرف مفت هم که خرج نداره ، شا بقول بولتن طبق کدام سند چنین دروغهای شاخداری را به خلخالی نسبت میدی نکنه از چه ساواکیا شنیدی !!؟
ali
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
0
6
از کلت های مسجد قبا در سال 88 چه خبر جناب غفاری ؟؟؟
از بیرون کردن بسیج از مسجد قبا چه خبر؟؟؟
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
3
5
خلخالی باید اون دنیا جواب این همه بیگناه بده با اعدام ارتشی ها که حافظ ایران بودند کمک زیادی به صدام کرد!
ا
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
باشه جوابشو میده شما برای چی ناراحتی !
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
1
5
بابا این بابا مثل اینه که کلا قاتی کرده اخه خال یند اعظم درکدوم دوره تاریخ دلار 20ریال بوده تا ما تمبون به پامون بوده یادمونه زمان شاه هم دلار 70ریال بود
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۳:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۷
با سلام،
جناب ایشان از ذهن و قدرت انتقال ذهن بسیار قوی برخوردار هستند؛ موردی را که اشاره فرمودید کاملا صحیح است و مطمئنا اشتباه لفظی و یا نوشتاری در انتقال مصاحبه است.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین