کد خبر: ۲۹۲۳۴۵
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ / 26 شهریور 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما دربولتن نیوزسعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

*****

آرمان/نوشتم تا زنده بمانم

نشست تخصصي كتاب «شما كه غريبه نيستيد» با بررسي آثار و نوشته‌هاي هوشنگ مرادي كرماني، سه‌شنبه 24 شهريورماه در فرهنگسراي سرو برگزار شد. بر اساس گزارش رسيده، در ابتداي نشست ابوالفضل درخشنده نويسنده و منتقد ادبي با بيان اينكه بايد از هوشنگ مرادي كرماني تشكر كنم كه با «قصه‌هاي مجيد» تفاوت نگارش قصه و داستان را به من ياد داد، اظهار كرد: شخصيت‌هاي «قصه‌هاي مجيد» شخصيت‌هايي ايستا هستند و حوادث مستقل‌اند و بر روي هم تاثير نمي‌گذارند و شخصيت مجيد همان‌گونه كه وارد قصه شده، به همان شكل هم از قصه خارج مي‌شود؛ اما معنا و مفهوم قصه را من با هنرنمايي قلم نويسنده تشخيص دادم.

به گزارش ايسنا، وي ادامه داد: ويژگيهاي فكر اوليه و مقدمه خوب داستاني را در تك تك نوشته‌هاي ايشان مشاهده كردم، جايي كه عدم تعادل و قابليت گسترش و احساس برانگيزي جزو ويژگي‌هاي فكر اوليه است. وقتي داستاني را مي‌توانيم احساس برانگيز بدانيم كه تصوير ذهني داشته باشد و اين تصوير ذهني با توصيف‌ها شكل مي‌گيرد كه ابزار پرداخت داستان است. توصيف‌هايي كه مرادي كرماني ايجاد مي‌كند بدون ايجاد وقفه در روند داستان، تصوير ذهني هم به ما مي‌دهد. درخشنده همچنين گفت: نويسنده‌اي كه فرهنگ لغات غني و عاميانه و متناسب با شخصيت‌پردازي را دارد؛ از كلماتي استفاده مي‌كند كه من خواننده علاوه بر تصويرسازي ذهني بتوانم لحن بيان كلمه توسط شخصيت داستاني را درك كنم. قلم ايشان نيز بسيار ساده و در عين حال همراه با درون‌مايه است. هر كلمه‌اي كه ايشان در آثارش آورده است، درون‌مايه‌اي دارد. نويسنده نسبت به كارش شناخت و اشراف داشته است.

داستان‌هاي «مرادي كرماني» سينمايي‌اند

احمد طالبي نژاد نويسنده و منتقد سينما نيز در ادامه با اشاره به اينكه آثار مرادي كرماني داراي جنبه‌هاي مختلف ادبي است، عنوان كرد: ترجيح دادم بيشتر بر جنبه‌هاي سينمايي و بصري آثار مرادي كرماني متمركز شوم. وقتي آثار ايشان را بررسي مي‌كنم، حسادت تمام وجودم را مي‌گيرد. حسادت به اينكه چرا اين داستان يا قصه را من ننوشته‌ام و چرا فيلمسازي اين داستان را نمي‌سازد. وي افزود: معمولا هم كساني به سراغ ساخت داستان‌هاي مرادي كرماني مي‌آيند كه برخي از آنها اهليت اين آثار را ندارند. البته آثار مرادي كرماني نمونه‌هاي موفق بسياري دارند. از داستان‌هاي مجيد گرفته تا ‌ميهمان مامان، چكمه و آثار نيمه بلند. اما چند اثر ناموفق هم از داستان‌هاي ايشان ساخته شد. از جمله فيلم«گوشواره» كه مي‌توانست شاهكار سينمايي باشد، اما اينگونه نشد.

طالبي نژاد اظهار كرد: مرادي كرماني از نوجواني عاشق سينما بود و در سينماي كرمان به عنوان تبليغاتچي كار مي‌كرد و همچنان هم اين نويسنده پيوند خود را با سينما حفظ كرده است. مرادي داستان‌هايش را به گونه‌اي خلق مي‌كند كه همه تصوير روشني نسبت به شخصيت‌ها و آثارشان در ذهن دارند. داستان‌هاي او بسيار سينمايي است و اين ويژگي در «ميهمان مامان» خيلي شديد است و كتاب «ته خيار» نيز تقريبا اينگونه است و براي اينگونه آثار نياز به فيلمنامه‌نويسي وجود ندارد و دكوپاژ شده يا آماده دكوپاژ است. اين منتقد سينمايي با طرح اين پرسش كه چه چيزي در آثار مرادي وجود دارد كه هم نخبگان و هم مردم عادي را جذب مي‌كند، گفت: ممكن است نويسندگان بهتري از ايشان هم باشند، من خبر ندارم. ولي محبوبيت و جايگاه مرادي را در بين مخاطبان عام ندارند.

زبان ادبي ايشان من را ياد جريان نئورئاليسم در سينماي ايتاليا مي‌اندازد. در واقع داستان‌هاي ايشان نوعي نئورئاليسم در ادبيات ما هستند. آثار مرادي از جهاتي نزديك به واقع گرايي در آثار محمود دولت‌آبادي و احمد محمود است. اما رويكرد آنها علاوه بر اينكه واقع گرا هستند به سمت ناتوراليسم مي‌رود. اما آثار مرادي كرماني در عين تلخ و تكان‌دهنده بودنشان، هم ساده‌اند و هم بيانيه سياسي نيستند. وي با بيان اينكه مرادي كرماني در امروز زندگي مي‌كند و متوقف نشده است، عنوان كرد: نويسندگاني پيش يا بعد از مرادي كرماني بوده‌اند كه در دوراني منجمد شده‌اند. بيشتر اين افراد گرايش‌هاي سياسي هم داشته‌اند.

وي همچنين گفت: سه نفر در عرصه سينما و ادبيات ما ويژگي يكساني دارند، يكي آقاي مرادي كرماني است در داستان‌هايش، يكي خانم مرضيه برومند است و ديگري كيومرث پور احمد و مانند اين افراد بودن آسان به دست نمي‌آيد. فروغ الزمان جمالي عضو شوراي كتاب كودك و مترجم ادبيات كودك نيز در سخناني با اشاره به اينكه شوراي كتاب كودك 53 سال عاشقانه فعاليت كرد و هنوز هم عاشقانه كار مي‌كند؛ اظهار كرد: يكي از كارهاي مهم اين شورا، كشف هوشنگ مرادي كرماني بوده است.

وي ادامه داد: شوراي كتاب كودك دو بار مرادي كرماني را به «دفتر جهاني كتاب كودك و نوجوان» معرفي كرد و ايشان هم هر دوبار براي ما افتخار آفرين شدند. در دومين بار، در سال 91 كه آثارشان را ارسال كرديم، فكر كرديم ممكن است آخرين بار باشد كه فرصت داشته باشيم ايشان را معرفي كنيم. چرا كه وقتي داستان «آب انبار» را از مرادي كرماني ديديم، متوجه شديم كه ديگر آثارشان سمت و سوي بزرگسالان را مي‌گيرد و البته از خوبي آثار ايشان است كه هم بزرگسالان و هم كودكان را جذب مي‌كند. جمالي با تاكيد بر اينكه هوشنگ مرادي كرماني تنها سهمي پايدار در تاريخ ادبيات كودك نداشته است؛ عنوان كرد: ايشان تاريخ ادبيات كودك را رسمي كردند. درست است كه صمد بهرنگي و علي اشرف درويشيان نيز در تاريخ ادبيات كودك كشورمان فعاليت‌هاي ماندگاري داشته‌اند، اما مرادي كرماني يكي از نخستين افرادي هستند كه نويسنده حرفه‌اي ادبيات كودك بودند. ادبيات كودك را در آن زمان كسي قبول نداشت و هنوز هم خيلي‌ها قبول ندارند. مرادي كرماني نوجوان‌نويسي است كه ويژگي‌هاي تمام نوجوانان جهان را مي‌داند و به همين دليل هم آثارش ترجمه مي‌شود. وي تصريح كرد: شخصيت درست كردن در ادبيات كودك خيلي مهم است و ايشان مجيد را خلق كرده است. طنز در كار كودكان نيز خيلي سخت است و مرادي كرماني طنز مداوم در كار كودكان دارد.

من همان كودكي هستم كه در كوير گم شدم

در ادامه مراسم، هوشنگ مرادي كرماني درباره اينگونه نشست‌ها گفت: هر بار كه مي‌بينم دوستان مي‌آيند و راجع به من تعريف مي‌كنند، ياد كوه‌هايي مي‌افتم كه از دور بزرگ و سر به فلك كشيده هستند، اما وقتي واردشان مي‌شويم، مي‌بينم چيز ويژه‌اي نبوده‌اند. سال‌هاست كوه مي‌روم و هميشه اين نكته را مي‌بينم. شاملو مي‌گويد: «كوه با نخستين سنگ آغاز مي‌شود و انسان با نخستين درد». در حقيقت به هيچ عنوان نمي‌توانم بگويم كه چرا و چگونه چنين آثاري خلق كردم. خداوند به من كمك كرد و من آنچه را در طول زندگي به درون كشيده بودم، به قلم آوردم. وي افزود: من به دنيا نيامده‌ام كه ساختمان بسازم يا وكيل و پزشك بشوم. به دنيا آمده‌ام كه نويسنده شوم. حكايت من حكايت كودكي است كه به كوير مي‌رود و گم مي‌شود. من همان كودكي هستم كه وارد كوير زندگي شدم و مشكلات بسياري داشتم. بي‌كسي، تنهايي و سختي و بسياري از چيزهايي كه شايد در داستان‌هاي من آمده است.

با وجود همه اين وقايع، چه كرده‌ام. آيا من به جامعه خدمت كرده‌ام. همه كارهايي كه كرده‌ام براي چه كرده‌ام. مي‌خواستم چه كار كنم؟ مي‌خواستم تنهايي‌ام را پر كنم؟ مي‌خواستم از زندگي فرار كنم، مي‌خواستم مثل پدرم كه بيمار رواني بود، نشوم يا روزي در چنين جايي بنشينم و برايم كف بزنند و تشويقم كنند. من براي هيچ كدام از اينها اين آثار را ننوشته‌ام، تنها مي‌خواستم زنده بمانم. هنوز هم در سخت‌ترين موقعيت‌ها قلم به دست مي‌گيرم و مي‌نويسم و آنجاست كه در قصه گم مي‌شوم و داستان خودم را مي‌نويسم. مرادي كرماني با تاكيد بر اينكه در آثارش بيش از هر نويسنده‌اي به زندگي خود پرداخته است، اظهار كرد: از همه‌چيز زندگي‌ام براي روايت داستان‌ها و قصه هايم بهره گرفته‌ام. در آثارم دروغ نگفته‌ام، حتي چيزهايي كه با تخيلم ساخته‌ام، آنقدر باور كرده‌ام كه به اين تبديل شده كه براي خواننده باورپذير باشد. براي خودم بسيار سخت است كه بگويم چگونه نوشته‌ام.

بدترين شغلي كه گاهي به من مي‌دهند اين است كه معلم باشم و بگويم كه چگونه مي‌نويسم. وي گفت: من قبل از اينكه كتابم نوشته شود، تپش قلب داشتم و هر وقت افسرده مي‌شدم اين تپش قلب به سراغم مي‌آمد و اذيتم مي‌كرد. به بيمارستان مي‌رفتم. ماهي يك دفعه اتفاق مي‌افتاد. قبلش خيلي آزارم مي‌داد. راستش مي‌ترسيدم. خانواده من هواي من را دارند و خانواده خوبي دارم. نويسنده «قصه‌هاي مجيد» همچنين گفت: استعداد نويسندگي چيزي نيست جز تخيل خيلي بالا و حافظه خيلي قوي و حس بيشتر از حد معمول آدم‌ها و اينها را كسي نمي‌تواند ياد بدهد. ممكن است ريزه كاري‌ها را بشود ياد داد اما معتقدم نويسنده‌ها بيشتر شبيه سوسك هستند. سوسك‌ها با شاخك‌هايشان همه‌چيز را و خطر را احساس مي‌كنند. نويسنده‌ها هم شاخك‌هاي حسي قوي دارند.

*****

آرمان/عليرضا شجاع نوري: براي ايفاي نقش «عبدالمطلب» آن را زندگي كردم

فيلم «محمد رسول‌ا... (صبا محاصره بني هاشم در شعب ابي‌طالب آغاز مي‌شود. فصل درخشاني از زندگي حضرت رسول (ص) است ماجرايي كه اهميت آن در زندگي پيامبر بسيار زياد است. فيلم به كودكي پيامبر توجه دارد و يكي از افرادي كه در كودكي اين شخصيت برجسته تاثيرگذار است، پدربزرگ ايشان «عبدالمطلب» است. پيرمردي فرزانه كه به درستي از پيامبر مراقبت مي‌كرد. ايفاي اين نقش بعد از حضور درخشان عليرضا شجاع نوري در فيلم «روز واقعه» به او سپرده شد. شجاع نوري از هنرمندان برجسته سينماي كشور است كه علاوه بر حضور فعال در عرصه فرهنگ و هنر در برخي از آثار با سختگيري خاص خود حاضر مي‌شود. در فيلم سينمايي «محمد رسول‌ا... (ص) » ساخته مجيد مجيدي كه اينك برروي پرده سينماها است، او زير دستان «جنتو دروسي» گريمور با سابقه سينما گريم شد و در قالب شخصيت عبدالمطلب ظاهر شد. با توجه به گرفتاري‌هاي عليرضا شجاع نوري در به انجام رساندن جشنواره كودك و نوجوان كه به صورت مستقل و مجزا برگزار خواهد شد، با گشاده‌رويي به تعدادي از سوالات ما درباره نقش «عبدالمطلب» و حضورش در اين پروژه بين‌المللي پاسخ گفت. متن گفت‌وگوي فارس در ذيل مي‌آيد:

جداي از فعاليت مديريتي كه سال‌هاست در عرصه فرهنگ پيگير هستيد مخاطبين شما را به نقش «عبدا... نصراني» در فيلم «روز واقعه»مي شناسند و اين‌بار در فيلم محمد (ص) حضور شما را با نقش «عبدالمطلب » تجربه مي‌كنند.

حتماً اين جمله معروف حضرت زينب (س) را شنيديد «ما رأيت الا جميلا». من به شخصه هيچ سختي و مشقتي را در پروژه «محمد رسول‌ا... (صنديدم. آن‌قدر براي من لحظه به لحظه‌اش لذت‌بخش بود كه سختي‌هايش را شايد نمي‌بينم. هر قدر فكر مي‌كنم ببينم خاطره خسته‌كننده يا دردآور به ذهن بياورم اصلاً به ذهنم خطور نمي‌كند. چند روز گذشته به يكي از دوستانم گفتم اگر در همين لحظه به من بگويند پروژه «محمد رسول‌ا... (صقرار است فيلمبرداري شود و بايد سر صحنه حاضر شوي. من اصلاً نخواهم پرسيد چند روز است چه اتفاقاتي قرار است رخ دهد؟ كي يا كجا بايد حاضر شوم و سوالاتي از اين دست... آن‌قدر فضا روان بود كه هيچ ناراحتي وجود نداشت. اي‌كاش برخي از افرادي كه به راحتي اجازه نمي‌دهند حس‌هاي معنوي در وجودشان نفوذ كند، فرصت پيدا كرده بودند و سر فيلم حاضر مي‌شدند و اين فضا را تجربه مي‌كردند و از نزديك مي‌ديدند چقدر انرژي خوبي سر پروژه جاري و ساري است.

چقدر حال و هوا، حال و هواي خوبي است. تنش‌هاي كاري وجود داشت، اين تنش‌ها براي هر كاري در حوزه تصوير طبيعي است، اما چيزي ناراحت‌كننده نبود. فضا بدون هيچ مشكل يا فشاري بود. من به شخصه چهار ساعت هر روز صبح گريم مي‌شدم و دو ساعت طول می‌کشید تا گريمم پاك مي‌شد. صبح‌ها نخستين فردي كه وارد اكيپ - در آن بيابان برهوت – مي‌شد من بودم و آخرين فردي بودم كه لوكيشن را ترك مي‌كردم. براي هر فردي اين ميزان فعاليت در روز را توضيح دهيم بلافاصله احساس سختي كار و دلسوزي در چهره‌اش هويدا مي‌شود اما براي من بسيار روزهاي جذابي بود. آن‌قدر لذت بردم كه حد و حسابي برايش قائل نيستم. البته اين انرژي از سوي عوامل ديگر هم وجود داشت. همه خوب بودند.

چه زماني سر صحنه حاضر مي‌شديد؟

ساعت سه صبح ماشين براي حضورم سر صحنه حاضر بود، حدود پنج صبح گريم من آغاز مي‌شد. آقاي جنتو دروسي گريمور ايتاليايي با بيش از پنجاه سال تجربه كار در فيلم‌هاي بزرگ جهاني كه در آن سال (زمان فيلمبرداري فيلم) كه من را گريم مي‌كردند 72 ساله بودند، با توجه به سن و سالشان مرتب و خوش بو ايستاده بودند و به من با لذت هرچه تمام‌تر صبح بخير مي‌گفتند، درست مثل اينكه به استقبال فردي آمده كه مدت‌ها از ديدنش محروم بوده است. من را با شوق مي‌نشاند و مي‌پرسيد چاي مي‌خوري يا قهوه؟ او در حيطه كار خودش استاد است اما اين همه حسن رفتار و تواضع انرژي بسيار خوبي بود كه منتقل مي‌شد.

عبدالمطلب تا 8 سالگي پيامبر حضور دارد و شما به دليل بازي در اين نقش بيش از بازيگران ديگر سر صحنه حاضر بوديد، چقدر تجربه همكاري هنرمندان ايراني و خارجي مفيد است و آيا بايد تكرار شود؟

قطعا بايد تكرار شود. تا امروز اين تجربه كم اتفاق افتاده است. حضور در پروژه محمد (ص) براي خودم يك دوره فوق تخصصي در همه ابعاد بود كه گذراندم. كار كردن با آقاي مجيدي بسيار دلنشين و لذت‌بخش بود. آقاي مجيدي يكي از دوستان قديمي‌ام است. مجموعه بازيگران فوق‌العاده بودند، همكاري با آنها فرصت كمي نبود. جلوي دوربين «استرارو» قرار گرفتن افتخاري بود و توسط «دروسي» گريم شدن و در لوكيشني كه آقاي «كركا كلژاكويچ» ساخته بود، بازي كردن برايم بسيار جذاب بود. وقتي همه‌چيز در جاي خود قرار دارد، جز آموزش و لذت چيز ديگري براي من نبود. در طول كار لذت مي‌بردم و مي‌آموختم.

از عبدالمطلب چقدر شناخت داشتيد؟

واقعيت اين است كه از حضرت عبدالمطلب، اطلاعات آنچناني و زيادي در تاريخ وجود ندارد كه بتوان تمام جزئيات و ريزه كاري‌ها را در ميان كتب تاريخي دريافت و مرور كرد. بسياري از موارد استنباطي از شرايطي است كه در آن دوران وجود داشته است. ايشان پدربزرگ پيغمبر است و كسي كه پدربزرگ چنين شخصيت برجسته‌اي است خودش كم شخصيتي نخواهد بود. آنچه كه راجع به اين شخصيت برجسته به دستم مي‌رسيد يا به دست مي‌آوردم يا مي‌شنيدم به كار مي‌بستم و سعي مي‌كردم آنچه كه قرار بود بازي كنم را به گونه‌اي «زندگي» كنم. چهار ساعت گريم فرصت خوبي براي تمركز روي نقش بود. براي ملموس بودن، بهتر است اينگونه بازگو كنم آنچه كه اتفاق افتاد را مي‌توانم اينگونه توضيح دهم من «ني»اي بودم كه در من دميده می‌شد. اگر صوت خوشي برون مي‌آيد از هنر و هنرمندي ديگري است. به عقيده خودم هنر را در جاي ديگري بايد جست‌وجو كرد و به عقيده من هنر در آن دمي است كه دميده شده است و باز هم خدا را شاكرم كه قابل بودم براي حضورم در اين نقش و قابل بودم كه آن دم در من دميده شد.

*****

آفتاب یزد/محمد رحمانیان: برای «روز واقعه» قوی‌ترین تیم‌ بازیگری را انتخاب کردم

محمدرحمانیان قصد دارد فیلمنامه «روز واقعه» نوشته بهرام بیضایی را در روز سه روز اول ماه محرم با یک گروه از بازیگران حرفه‌ای تئاتر و سینما نمایشنامه‌خوانی کند. این کارگردان در گفتگو با هنرآنلاین گفت: حدود 12 سال پیش من با اجازه آقای بیضایی این فیلمنامه را برای اجرای تئاتر بازنویسی و تنظیم کردم. اما در آن نسخه بنا به دلایلی بخشی از قسمت‌ها حذف شده است. او در خصوص اجرای کامل این اثر تاکید کرد: من علاقه داشتم که مجموعه دیالوگ‌های آقای بیضایی در این فیلمنامه که بخش عمده‌ای از آن در فیلم "روز واقعه" که براساس آن فیلمنامه ساخته شده است، شنیده نمی‌شود و حذف شده است را به گوش مخاطب برسانم، بنابراین حتی نمایشنامه‌ای که خودم از آن فیلمنامه برداشت کرده‌ام را هم فعلا کنار گذاشته‌ام تا بتوانم «روز واقعه» را به صورت کامل اجرا کنم.

این هنرمند در خصوص همکاری مجموعه تئاترشهر با اجرای این نمایشنامه‌خوانی گفت: هماهنگی‌ها و همکاری‌های لازم صورت پذیرفته است. در مورد این پروژه فکر نمی‌کنم کسی باشد که با تولید آن مشکلی داشته باشد. ضمن اینکه من در روزهایی اجرا خواهم داشت که در سالن اصلی اجرایی نیست و هماهنگی بین گروه‌های پیش و پس آن ایام باید صورت پذیرد. نویسنده و کارگردان نمایش «آهنگ‌های قدیمی» اجرای این فیلمنامه را در قالب تئاتر جزء برنامه‌های گذشته‌اش خواند و گفت: سالهاست که من در فکر اجرای صحنه‌ای این اثر هستم. یکبار هم حوالی سال 80 یا 81 من برای اجرای آن اقدام کردم و با اجازه آقای بیضایی نمایشنامه‌ای هم از روی فیلمنامه برداشت و تنظیم کردم اما بنا به دلایلی متاسفانه از اجرای آن بازماندم. وی در این‌باره افزود: ما در آن زمان مشکلات سالن داشتیم و علیرغم اینکه چند روزی هم گروه سر تمرین حاضر شد نتوانستیم این نمایش را اجرا کنیم تا همچنان اجرای آن برای من هدف باقی بماند.

فکر می‌کنم در سال‌های آینده بتوانیم اجرایی از این فیلمنامه داشته باشیم که با نظر خود آقای بیضایی هم همخوانی داشته باشد. رحمانیان در پاسخ به این سوال که پس با این توضیح این نمایشنامه خوانی پیش درآمدی برای اجرای عمومی آن نیست گفت: معلوم نیست هیچ کس فکرش را هم نمی‌کرد وقتی فیلم «رستاخیز» تولید می‌شد، اینگونه اکران آن متوقف شود. چیزهایی در اجرا وجود دارد که دست خود آدم و گروه اجرایی‌اش نیست. من همیشه انگیزه به اجرا درآوردن این اثر به صورت کامل در صحنه را داشته‌ام و همچنان هم این انگیزه به قوت خود باقی است. باید ببینیم شرایط چگونه پیش خواهد رفت. رحمانیان در ادامه به اهمیت نوشته‌های آقای بیضایی پرداخت و در مورد علاقه خود به اجرای آثار وی عنوان کرد: من فکر می‌کنم بخشی از نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌های استاد بیضایی، کارهایی هستند که ما با آنها زندگی کرده‌ایم. "مرگ یزدگرد" نمونه بارز آن در تئاتر است و بین فیلمنامه‌های ایشان همین "روز واقعه" و فیلمنامه "آیینه‌های روبرو" علاقه عجیب غریبی در من نسبت به اجرای آنها به وجود می‌آورد. نویسنده نمایشنامه "اسب‌ها" تاکید کرد:

من همیشه آرزو می‌کنم که خود آقای بیضایی این فیلمنامه‌ها را در قالب فیلم تولید کنند تا ما یک بار دیگر شاهد یک شاهکار بزرگ بر پرده سینما باشیم. ولی در شرایط موجود که امکان تولید این آثار توسط خود استاد وجود ندارد، من همیشه سعی کرده‌ام و علاقمندم که صدای این آثار به گوش مخاطب برسد. وی افزود: من در سال گذشته دو نمایشنامه "مجلس ضربت زنی" و "خاطرات هنرپیشه نقش دوم" از نمایشنامه‌های این استاد گرامی را نمایشنامه‌خوانی کردم و امسال اگر خدا کمک کند فیلمنامه "روز واقعه" را بازخوانی خواهیم کرد. محمد رحمانیان در خصوص گروه اجرایی توضیح داد: من برای این کار یکی از قوی‌ترین تیم‌های بازیگری را انتخاب کرده‌ام، حتی برای نقش‌هایی که شاید خیلی بزرگ نباشند بازیگران بزرگی انتخاب شده است و تمام تلاش من و گروهم رسیدن به ناب‌ترین شکل اجرایی این اثر بزرگ است. دورنما و پیش بینی من در این نمایشنامه‌خوانی، اجرایی بسیار خوب و درخور این فیلم نامه خواهد بود.

*****

آفتاب یزد/علیرضا داودنژاد: وقتش رسیده که سینما را به زندگی نزدیک کنیم

گروه هنر و تجربه فقط جایی برای نمایش فیلم‌های اول و دوم فیلمسازان جوان نیست. می‌تواند محل نمایش نوزدهمین فیلم یک فیلمساز باتجربه اما همچنان جوان باشد. «روغن مار» نوزدهمین فیلم علیرضا داودنژاد است. از اولین فیلم داودنژاد در سینمای ایران به نام «نازنین» تا امروز دقیقا چهار دهه می‌گذرد. در این چهار دهه داودنژاد انواع مختلفی از فیلمسازی را تجربه کرده‌است. از درام سیاسی «خانه عنکبوت» تا داستان از خودگذشتگی دو نوجوان در «نیاز» و درام تاریخی «خلع سلاح» و ملودرام «عاشقانه» و… با «مصائب شیرین» اما داودنژاد راهی یکسره متفاوت در پیش گرفت. حضور اعضای خانواده و داستان ملموس مصائب شیرین برای سینمای ایران نامعمول بود. داودنژاد در طول سال‌های بعد هم فیلم‌هایی در ادامه این مسیر ساخته است و هم فیلم‌هایی خارج از این مسیر. تجربه‎هایش گاهی مثل «بهشت از آن تو» و «ملاقات با طوطی» مورد توجه قرار نگرفته و گاهی مثل «مرهم» و «کلاس هنرپیشگی» با استقبال مردم و منتقدان روبه‌رو شده است. «روغن مار» اگرچه در ادامه مسیری است که با مصائب شیرین در ۱۳۷۷ آغاز کرد، اما آن مسیر را آوانگاردتر و تجربی‌تر ادامه داده است. فیلمی که از یک معرکه‌گیری و تلاش مارگیر برای فروختن کالایش آغاز می‌شود، با پرسه‌زنی دوربین در یک بازار قدیمی ادامه پیدا می‌کند و به رابطه بین یک مادر و پسر می‌رسد و از طریق تکنولوژی با اعضای دیگر این خانواده در خارج از کشور مربوط می‌شود. روغن مار بدون پیشرفت‌های تکنولوژیک این سال‌ها، امکان ساخت نداشت. فیلمی که با دوربین موبایل ساخته شده‌است. هنر و تجربه با این کارگردان به گفتگو نشسته که در ادامه می‌خوانید.

چرا هنر و تجربه را برای اکران «روغن مار» انتخاب کردید؟

چون فیلم هم هنری است و هم تجربی. گروه هنر و تجربه هم برای این نوع فیلم طراحی شده‎است و این نوع فیلم‌ها اگر در گروه‌های حرفه‌ای بخواهد اکران شود، با توقعاتی که تماشاچی این گروه‌ها دارند سازگار نیست. بعد هم این‌که اکران حرفه‌ای، عرضی و کوتاه‌مدت است، اما اکران این‌جا طولی و بلندمدت. سانس‌ها از پیش تعریف‌شده است و انضباطی قابل پیگیری دارد و در طولانی مدت فیلم می‌تواند مخاطبان خودش را پیدا کند.

اگر به عقب برمی‌گشتید و هنر و تجربه‌ای هم فرض کنیم وجود می‌داشت، «کلاس هنرپیشگی» را هم در این گروه اکران می‌کردید؟

بله به نظرم برای «کلاس هنرپیشگی» هم مناسب بود.

«روغن مار» به خصوص در قسمت سوم، هدفش نزدیک کردن زندگی و سینما به همدیگر است. تجربه‌ای که سعی می‌کند سینما را به زندگی نزدیک کند تا چه حد باید به تجربیات شخصی خود کارگردان برگردد؟

دو قسمت اول هم همین است. فیلم در قسمت اول و دوم به صورت مستند و نیمه مستند اتفاق می‌افتد و در قسمت سوم بیشتر به صورت داستانی. ولی نکته این‌جاست که قسمت سوم به لحاظ لحن و ضرباهنگ تفاوتی با قسمت اول و دوم ندارد و این‌که از دل جریان مستند و نیمه‌مستند، داستان بیرون می‌آید. وقتی می‌خواهم سینما را به زندگی نزدیک کنم منظورم از سینما همان چیزی است که دارم به صورت روزمره تجربه می‌کنم. چیزی که بر من می‌گذرد یا من بر او می‌گذرم، هر واقعه‌ای که به عنوان زندگی تجربه می‌کنم، همان را می‌خواهم به سینما نزدیک کنم یا سینما را به آن نزدیک کنم. این مدل سینما از زیست شخصی مولف سرچشمه می‌گیرد.

در قسمت سوم، آیا میزانسنی چیده شده یا اینکه شما اتفاق‌های جلوی دوربین را ثبت کرده‌اید؟ چیزی که ما روی پرده می‌بینیم، تا چه حد دارد اتفاق می‌افتد و تا چه حد از قبل چیده شده؟

همه آن‌ها چیده شده. این‌که چطور چیده بشود تا از زندگی جدا نیفتد، مساله است. این‌که ریتم و ضرباهنگ زندگی حفظ بشود. صحنه را جوری بچینی که از شاخه زندگی چیده نشود.

پس این نقطه تفاوت فیلم شما با مستند است؟

فرق سینمای داستانی با مستند این است که در سینمای داستانی فیلمساز واقعیت را دستکاری می‌کند، روایت را وارد می‌کند اما این‌که چه نوعی از دستکاری و با چه کیفیتی، این مسئله است.

شما از زمان «مصائب شیرین» تا حالا در هرکدام از فیلم‌هایی که با این سبک ساخته‌اید سعی کرده‌اید فاصله بین روایت سینمایی و زندگی را کم‌تر کنید. اول با کار کردن با خانواده، با داستان‌های شخصی و برداشتن مرز بین زندگی خصوصی و نقش. در کلاس هنرپیشگی این سعی شما بیشتر شد و حالا در این فیلم به نهایت خودش رسیده است.

به نظر من اصل قضیه این است که بعد از اختراع سینما و پاگرفتن سینمای داستانی، براى نسل‌های بعد از اختراع سینما، سینما نقش مستقیمی در تصور آن‌ها از زندگی دارد. هم سینما و هم سایر رسانه‌های تصویری، نقشی که داشته‌اند دور کردن سینما از زندگی بوده. سایه پیچیدگی ابزار و سایه سفارشاتی که پشت این روایت‌ها هست، روی سینما افتاده و در نهایت این سایه روی تاثیری افتاده که سینما بر زندگی می‌گذارد. ما دیگر انگار از زندگی جدا شده‌ایم و می‌خواهیم زندگی را شکل سینما کنیم. حالا که هم از پیچیدگی ابزار داریم خلاص می‌شویم و هم امکان این‎را داریم که کمتر تحت تاثیر آن سفارشات باشیم، وقتش رسیده که سینما را برگردانیم به زندگی.

و در ایم میان تکنولوژی چه کمکی کرده است؟

ابزار ساده شده است. یک موقعی برای ضبط صدا و تصویر باید دوربین عظیم‌الجثه، لنزهای گنده، سه‌پایه بزرگ، وسایل حرکتی، نورهای فراوان، پلاتو، دستگاه عظیم ضبط صدا و بعد پشتش مواد خام، نگاتیو، لابراتوار و در کل این مجموعه عظیم از ابزار و تجهیزات باید در دست تو می‌بود و مجموعه پیچیده‌ای از متخصصین با تو همکاری می‌کردند تا بتوانی تصویر و صدا را ضبط کنی و بعد مراحل مونتاژ و صدا و اصلاح رنگ از راه می‌رسید تا کار را برسانی به آن جایی که امروز به راحتی موبایلت را برمی‌داری و از رفیقت فیلم می‌گیری..

در آن سیستم در پشت صحنه همین فیلم شما شاید باید چند ده نفر حضور پیدا می‌کردند.

ابزار خیلی فرق کرده. این یعنی از سنگینی ابزار و سفارشاتی که به علت گرانی ابزار به همراه آن می‌آید داری خلاص می‌شوی. خب از این فرصت چه استفاده‌ای می‌شود کرد؟ آن مسیری که سینما از زندگی دورافتاده را می‌توانیم برگردیم.

به نظر شما چه تعداد سالن برای هنر و تجربه مناسب است؟ یک سالن نمایش به صورت شبیه به سینماتک یا یک سینمای چندسالنه یا همین تعداد چهارسالن در تهران و دوتا در شهرستان یا این‌که اعتقاد دارید این تعداد سالن کم است؟

فراهم کردن امکان دسترسی برای مخاطبینی که در تهران یا در شهرستان‌ها هستند باید اتفاق بیفتد. وقتی بازار سیاه محصولات وارداتی اعم از بازار سیاه دی‌وی‌دی‌ها، اینترنت و ماهواره تا دورافتاده‌ترین روستاها دارند نفوذ می‌کنند، اگر بخواهیم از تولید داخلی حمایت کنیم و ابتکار عمل را در فضای دیداری و شنیداری در دست بگیریم، از نیروهای دست‌اندرکار تولید – به خصوص کار تجربی و دور از کلیشه‌ها- باید در همه نقاطی که دسته اول حضور دارند حمایت بشود.

در حالی که هنر و تجربه فقط در دو شهرستان سالن ثابت دارد

این‌ها همه اشکال است. باید در تمام استان‌ها و شهرستان‌ها امکان دسترسی مخاطبی که زیر بمباران بازار سیاه فیلم خارجی است فراهم باشد. هرجا که این‌ها نفوذ کرده‌اند باید سینما یک پایگاه داشته باشد. چه به صورت حرفه‌ای و چه به صورت هنری و تجربی. چه بهتر که نمایش این فیلم‌ها را توسعه بدهیم تا جوان‌ها را با یک طعم تازه و جدید آشنا کنیم و ذهن آن‌ها را از زیر بمباران این کلیشه‌ها بیرون بیاوریم، استعدادها را آزاد کنیم و حرکت بدهیم به سمت افق‌های تازه. چطور این کار اتفاق می‌افتد؟ در همه جاهایی که ماهواره و بازار سیاه فیلم نفوذ کرده و همه نسل‌های مختلف دارند بمباران می‌شوند، امکان تماس با سینما را به‌خصوص برای نسل جوان و به‌خصوص برای علاقه‌مندان مستعد سینما فراهم کنیم. جوانی که این کارها را روی پرده می‌بیند، احساس کند این کارها دیده می‌شود و ارزش دارد و علاقه‎مند شود که خودش را از این بمباران بیاورد بیرون و متناسب با وضعیت زندگی خودش و اقلیم خودش کار سینمایی کند.

در این یک سالی که از کار هنر و تجربه می‌گذرد به نظر شما محاسن و به خصوص معایب و آفت‌های هنر و تجربه چه بوده است؟

من جزو کسانی بوده‌ام که در تنظیم آیین‌نامه شورای صنفی برای تشکیل گروه هنر و تجربه حضور داشتم و خیلی اصرار کردم برای به وجود آمدن این گروه. چون فکر می‌کردم یک صف طولانی از فیلم‌های اکران نشده داریم که ورودش به اکران سینمای حرفه‌ای نه به حال خودش مفید است و نه فعلا به حال سینمای حرفه‌ای. فکر می‌کردم ما باید یک ظرفیت نمایشی برای این نوع فیلم‎ها درست کنیم که در این ظرفیت محدود نمایشی بتوانند بازار خودشان را داشته باشند. الان از ۱۴۰ هزار صندلی تقریبا ۷۰۰ صندلی در اختیار این گروه است. یک بازار خیلی جمع و جور کوچک منشعب شده از آن بازار خیلی بزرگ.این بازار کوچک، هم یک کمک به اکران سینمای حرفه‌ای است و هم یک فضای امن امیدوارکننده برای جریان سینمای تجربی. این که چه اشکالاتی وجود داشته من هیچ‌وقت دنبال نکرده‌ام ببینم چه اشکالاتی بوده. حالا شاید بعد از این فیلم بتوانم ارزیابی کنم.به هرحال در این گروه فقط فیلم‌ها تجربی نیست، بلکه توزیع و نمایشش هم تجربی است و به مرور تجربه کسب می‌کند و در مسیر کار خودش را تصحیح می‌کند. نکته اصلی این است که چقدر این سینما به مخاطبش شناسانده شود. این‌که چقدر نزدیک شدیم به این هدف یا نه، می‌شود موفقیت یا عدم موفقیت هنر و تجربه.

اگر برگردیم به روغن مار، اولین بار از کجا موضوع این سه قسمت و ارتباط این سه قسمت با هم به ذهن شما رسید؟ ارتباط بین ایده مارگیری تا رابطه بین آن مادر و پسر چه بود؟ چرا این موضوع را برای فیلم ساختن انتخاب کردید؟

این‌که من بخواهم این ارتباط را تفسیر و تحلیل کنم و به تماشاگر تحمیلش کنم، کار خوبی نیست. تماشاگر خودش باید برود ببیند و نتیجه بگیرد. اما چیزی که بخواهم بگویم این است که اول به نظر می‌آید که یک فیلم مستند می‌بینید. در قسمت میانی یک فیلم نیمه مستند و در قسمت سوم یک فیلم داستانی است. اما این‌ها از لحاظ لحن و ضرباهنگ هیچ فرقی با هم ندارند. چیزی که من عقیده دارم و بارها راجع بهش حرف زده‌ام این است که برای به وجود آمدن یک سینمای بومی، ملی و محلی ما باید از سینمای مستند شروع کنیم و بعد به سینمای داستانی برسیم که وقتی به سینمای داستانی رسیدیم آن سینما از دل زندگی متولد شده باشد. می‌بینید که در قسمت سوم همان‌قدر باورپذیر است که قسمت اول و دوم در حالی که این قسمت کاملا داستانی است.

قسمت اول کات هم ندارد؟

نه. یک کات دارد در آخرش که دیگر از فضای معرکه‌گیری جدا می‌شویم.

حس تداومی که در قسمت اول وجود دارد، در قسمت سوم با وجود کات و رفت و برگشت بین هردو شخصیت و تصاویر مکالمه اینترنتی با خارج از کشور، هم‌چنان حس می‌شود. یعنی ارتباط فرمی است.

از لحاظ لحن و ضرباهنگ، تفاوتی بین این قسمت‌ها نیست. یک جور ارتباط فرمی و ساختاری با هم دارند از لحاظ مضمونی هم می‌شود بیشتر کاوید و به چیزهایی رسید ولی این کاری نیست که من باید انجام بدهم. همین‌قدر که شما می‌بینید آن‌جا یک بازار سنتی است یا سعی می‌شود یک کالای سنتی درمانی به فروش برسد و در آخر یکی جلوی دوربین می‌آید و می‌گوید اگر این جوری است و همه چیز با روغن مار درمان می‌شود پس دکترها چه کاره هستند. یک کشمکش و رفت و آمدی بین قدیم و جدید وجود دارد. در قسمت دوم در کنار آن بازاری که می‌تواند بازار هزارسال پیش هم باشد، دوتا ساختمان بزرگ از این مجموعه‌های تجاری جدید قرار گرفته که کاملاً غیرمنتظره است. درست در همسایگی بازاری که به فرم بازارهای هزارسال پیش است.

*****

آفتاب یزد/نادر سلیمانی: سینمای ایران مجال مطالعه به بازیگران نمی‌دهد

نادر سلیمانی بازیگر طنز سریال‌های «ساعت خوش» و «باغ مظفر» است. بازی‌های خاطره انگیز او در سریال «ساعت خوش» به کارگردانی مهران مدیری در دهه 70 در یاد جوانان آن روز هنوز زنده است؛ سریالی که در آن همه بازیگران طنز با نام حقیقی خود بازی می‌کردند. در کارنامه هنری این بازیگر ایفای نقش در مجموعه‌های سینمای خانگی چون «قهوه تلخ»، «ویلای من»، «شوخی کردم» و «دندون طلا» به چشم می‌خورد. گفتگوی ایبنا با وی درباره پیوند ادبیات‌داستانی با سینما و تلویزیون است.

* چرا در ایران هنرپیشه‌ها و سینماگران کمتر مطالعه می‌کنند؟

شما چه‌طور به این نتیجه رسیدید؟

* این کشف دشواری نیست. در گفتگو با شماری از آنها دریافته‌ام که اغلب با مطالعه و به ویژه با ادبیات داستانی بیگانه‌اند! در مقابل بدیهی است که شاعران و نویسندگان و مترجمان به فراخور شغل و کارشان عمیقاً و پیوسته مطالعه می‌کنند.

این موضوع دلیل دارد. بازیگرها زمان کاری مشخص و محدودی دارند که بیشتر وقت آنها را می‌گیرد. هر انسانی زمانی را برای کارش می‌گذارد و بخشی از وقتش را هم به زندگی شخصی و خانواده‌اش اختصاص می‌دهد. زندگی کاری ما با شکلی که اکنون داریم جلوی مطالعه مفید را می‌گیرد. علت اصلی این موضوع همین است، یعنی حرفه هنرپیشگی.

* هنرپیشه‌هایی هم داشته‌ایم و داریم که مطالعه می‌کردند و می‌کنند و جزو طبقه روشنفکر جامعه‌مان محسوب می‌شوند.

به بازیگر می‌گویند فلان نقش را بازی کن، بازیگر باید حول فیلم سینمایی مورد نظر تحقیق کند تا شخصیتی را که قرار است نقش او را بازی کند از هر حیث بشناسد. هنرپیشه قبل از فیلمبرداری باید بداند شخصیتی مورد اشاره به فرض زاده ایران است یا خارج از کشور به سر می‌برد. زاده یک رمان است یا فیلمنامه‌نویس آن را خلق کرده است. در حال حاضر تا چند روز پیش از فیلمبرداری، بازیگر وقتی برای این کار ندارد. او باید شخصیت فیلم را پیدا کند. باید بداند که شخصیت مورد نظرش متعلق به چه زمان و مکانی است. تحقیق بازیگر برای شناخت آن شخصیت زمان می‌خواهد که حدوداً سه تا چهار ماه طول می‌کشد.

* مگر در خارج از ایران بازیگر این همه وقت دارد؟

بله. مدت‌ها پیش قرار بود در خارج از کشور در یک فیلم بازی کنم. کارگردان، آن شخصیت را به من معرفی کرد و من از آن استقبال کردم. وقتی خواستند نقش را به من بدهند، گفتند شمشیربازی بلدی؟ سوارکاری کرده‌ای؟ گفتم نه. این موضوع برای آنها تعجب آور بود که یک بازیگر شمشیربازی و اسب ‌سواری بلد نیست. با زبانی طنزآمیز به آنها گفتم که اصلاً تعجب نکنید چون در ایران اصلاً چنین بحث‌هایی مطرح نیست. آنها که می‌خواستند با من قرارداد ببندند گفتند تو باید چهار ماه آموزش ببینی تا اسب‌سواری و شمشیربازی را یاد بگیری. این موضوع برایم جالب شد چون در سینما و تلویزیون ما چنین چیزی معنا ندارد. بازیگر در بهترین حالت یک ماه وقت دارد که کارش را انجام دهد و در همان مقطع باید با شخصیت مورد علاقه‌اش در رمان‌ها و داستان‌ها آشنا شود و درباره او مطالعه کند. روزی که فیلمنامه را به دست او می‌دهند کار کلید می‌خورد و روزی که فیلمنامه را از او می‌گیرند کار فیلم به پایان رسیده است.

* این معضل اصلی زندگی کاری یک بازیگر است. به رغم این‌که باید عمیقاً مطالعه کند، وقتی برای کتاب خواندن ندارد.

بارها یک سکانس از فیلمنامه را به من داده‌اند تا بخوانم. همیشه گفته‌اند فیلمنامه‌نویس مشغول بازنویسی است. بعضی درواقع هنوز فیلمنامه نوشته نشده می‌خواهند کار را شروع کنند. وقتی به این شکل کار می‌کنیم انتظار دارید که بازیگر چقدر آرامش داشته باشد و در حوزه ادبیات دنبال کارش برود و رمان و داستان بخواند؟ مثلاً من قرار است نقش یک افسر روسی را بازی کنم. طبعاً باید کشور روسیه را کاملاً بشناسم. کلمات، شوخی‌ها و خلق و خو و آداب و روحیه روس‌ها و شیوه زندگی‌شان را بدانم. این مشکل ماست. اگر به بازیگر بگویند وقت دارد که چهار ماه درباره شخصیت فیلم تحقیق کند. آن وقت اوضاع تغییر خواهد کرد و هر هنرپیشه‌ای به دنبال خواندن رمان و داستان خواهد رفت.

* می‌توانم بپرسم که چگونه مطالعه می‌کنید؟ عادت خاصی برای کتاب‌خواندن دارید؟

هر کسی به شیوه‌ای مطالعه می‌کند. مثلاً برخی در کتابخانه کتاب می‌خوانند. آنجا حکومت سکوت است و حتی ورق زدن باید با آرامش باشد. اما یک بازیگر نباید در قلب خودش کتاب بخواند. او باید کتاب را بلند بلند بخواند و این جزو یکی از درس‌های سینماست. بازیگر باید با آنها تصویرسازی کند و به قدرت بیان و خلاقیتش اضافه کند. حالا من کجا می‌توانم بلند بلند کتاب بخوانم؟

* مردم در کشورهای اروپایی در بلوار و مترو هم کتاب می‌خوانند. در حالی که شما اینجا بازیگر را به نوعی تبرئه می‌کنید.

اینکه می‌گویند مطالعه در ایران کم است، درست است، در خارج توی مترو هم کتاب می‌خوانند. اما شما دو دقیقه در مترو بایستید. اگر توانستید جایی برای درست ایستادن گیر بیاورید به شما جایزه می‌دهم؛ نشستن و مطالعه کردن پیشکشتان! اگر توانستید سرپا، بدون اینکه هلتان بدهند یا با آرنج به پهلویتان بکوبند، بایستید آن موقع صحبت از مطالعه در مترو بکنید. در مترو ما فقط دنبال خطی هستیم که باید آنجا سوار و پیاده شویم. باید چهار چشمی دور و برت را بپایی تا بفهمی کجا هستی چون صدای پیک مترو به گوشت نمی‌رسد. حالا در این شرایط نمی‌توان از مردم توقع مطالعه داشت. باید زمینه فراهم شود تا عادت زیبای کتاب‌خوانی جا بیفتد.

* نویسنده محبوب شما کیست؟

نویسنده محبوب من "نیکلای گوگول" است و کتاب «لالایی» او را خیلی دوست دارم. آثار داستایوسکی و چخوف را خوانده‌ام. دلیل این موضوع را باید از درون من پیدا کنید. میان نویسندگان ایرانی محمود دولت‌آبادی و میان شاعران، فروغ فرخزاد و زنده‌ یاد احمد شاملو را دوست دارم. همین جا باید اعتراف کنم که هیچ ادعای روشنفکری ندارم. گاهی مطالبی برای خودم می‌نویسم. با وجود اینکه حافظ و سعدی را خوانده‌ام ،شعر نو را هم خیلی دوست دارم و خیلی زیاد مطالعه می‌کنم. منظورم شعر نویی است که بتواند با من سخن بگوید.

*****

ابتکار/واکنش آهنگساز فیلم «محمد (صبه یک فتوا

آهنگساز برنده اسکار فیلم «محمد (صنسبت به صدور فتوا علیه عوامل این فیلم توسط یک گروه تندروی اسلامی در هند واکنش نشان داد.

«ای.آر رحمان»، آهنگساز سرشناس هندی که در سال 1989 به دین اسلام گروید، در مطلبی که در صفحه فیسبوک خود منتشر کرد، نوشت: موسیقی فیلم «محمد (صرا با "ایمان کامل" ساخته‌ام. «رحمان» در مطلب خود آورده است: اگر در روز قیامت سعادت ملاقات با خداوند را داشتم، در پاسخ به این پرسش پروردگار که «با ایمان‌، استعداد‌، پول‌، شهرت و سلامتی که به تو دادم چرا برای فیلمی درباره پیامبرم محمد(ص) آهنگ نساختی چه باید بگویم؟ فیلمی که نیتش ایجاد اتحاد میان بشریت‌، رفع تصورات غلط و گسترش این پیام است که زندگی یعنی مهربانی‌، دستگیری از ناتوان و در خدمت بشریت بودن و نه کشتن بی‌گناهان. چندی پیش یک گروه تندرو اسلامی در بمبئی هند‌، به بهانه این که استفاده از نام پیامبر اکرم(ص) در عنوان فیلم ممکن است به اشتباه انتقادات نسبت به فیلم را متوجه پیامبر کند و همچنین به تصویر کشیدن چهره پیامبر اسلام، علیه «رحمان»، آهنگساز فیلم و مجید مجیدی کارگردان ایرانی فتوا صادر کرد.این گروه اسلامی با نامه‌نگاری با دولت هند، خواستار لغو اکران این فیلم در کشور هند نیز شده است. به گزارش بی‌بی‌سی‌،در حالی که در فیلم مجید مجیدی، چهره پیامبر اسلام به تصویر کشیده نشده و فقط نماهایی از پشت سر و زاویه‌دار از ایشان را در فیلم می‌بینیم، اما گروه‌های تندرو واکنش‌های شدیدی را در چند وقت اخیر نسبت به فیلم «محمد (صنشان داده‌اند.

*****

اعتماد/گفت‌وگو با علي‌اصغر شعردوست، باني ثبت روز ملي شعر و ادب: شهريار بنيانگذار مكتبي نو در شعر آذري

هر وقت كه درباره خصوصيت ايراني‌ها حرف زده مي‌شود، از شعر و روحيه شاعرانه هم سخن به ميان مي‌آيد. اين مساله هم به روحيه شاعرانه ما برمي‌گردد و هم تعداد زياد شاعران شناخته‌شده و ناشناس ما؛ شاعراني كه ميراث مكتوب گرانسنگي را از قرن‌ها پيش براي ما به يادگار گذاشته‌اند.

اين وجه فرهنگ ايران باعث شده تا شعر به عنوان هنر ملي اين سرزمين پايش به تقويم رسمي كشور باز و صاحب روز شود. خبر ساده و كوتاه بود. روز ٢٧ شهريور همزمان با سالروز درگذشت استاد شهريار به عنوان روز شعر و ادب فارسي و روز بزرگداشت استاد شهريار تصويب شد. باني اين اقدام «علي‌اصغر شعردوست» نماينده آن روز مردم تبريز در مجلس شوراي اسلامي و مخبر كميسيون فرهنگي بود. اين مصوبه با آنكه از نظر ساز و كار ارتباطي با مجلس شوراي اسلامي نداشت، اما چون طراح و به تصويب‌رساننده آن نماينده مجلس بود با واكنش‌هايي از سوي برخي نمايندگان شهرهاي ديگر همراه بود. در فرداي روز اعلام اين مصوبه، نماينده آن روز مردم شيراز در مجلس شوراي اسلامي طي نطق پيش از دستور به نامگذاري اين روز اعتراض كرد و نام‌هاي بزرگاني همچون سعدي و حافظ را براي روز بزرگداشت شعر و ادب فارسي مناسب‌تر دانست؛ موضوعي كه طي ١٥ سال گذشته همواره كم و بيش مطرح بوده است و در آستانه ٢٧ شهريور هر بار كه از روز ملي شعر و ادب سخن به ميان مي‌آيد، يك پاي ماجرا هم دليل انتخاب سالروز درگذشت شهريار براي اين روز است.

با گذشت ١٥ سال از آن روز به سراغ علي‌اصغر شعردوست مي‌رويم تا يك بار ديگر اين مناسبت را با او مرور كنيم. او پس از گذراندن سال‌هاي زيادي در عرصه مديريت فرهنگي، انتشاراتي و مطبوعاتي در موسساتي چون انتشارات بين‌المللي الهدي، انتشارات سروش، موسسه نشرآوران اين روزها در انتشارات شهرياران مشغول به كار است.

ايرانيان به ملتي شعردوست شهره هستند، اما سال‌ها ما در تقويم‌مان روز ملي شعر و ادب نداشتيم، چه شد كه اين همه تاخير در اين موضوع اتفاق افتاد؟

موضوع نامگذاري روزي براي بزرگداشت شعر گويا ازبس بديهي و ضروري بود كه مورد تغافل قرار گرفته بود. ملت ما در جهان با شعر و شاعران خود مشهور است. اساسا حافظه تاريخي ما بيشتر به زبان شعر بيان شده است. البته در تقويم ما براي بزرگداشت شاعران بزرگي چون فردوسي، سعدي، مولوي روزهايي وجود داشته‌اند اما به شعر معاصر كمتر توجه شده بود. اين نقيصه‌اي بود كه نظر بنده را به خود جلب كرد كه بايد روزي را داشته باشيم كه به شعر و ادب معاصر اختصاص داشته باشد. ما براي بزرگداشت ساير وجوه فرهنگ و هنر كشور، در طول سال مناسبت‌هايي در نظر گرفته‌ايم، براي بزرگداشت هنر عالي سينما در سال چند جشنواره نظير جشنواره فجر را در سال‌هاي بعد از انقلاب داشته‌ايم، در مورد كتاب نيز هفته كتاب و كتابخواني، نمايشگاه بين‌المللي كتاب و مراسم كتاب سال جهت توجه به كتاب و كتابت و دست‌اندركاران آن از مولف و مترجم تا عواملي كه در حوزه سخت‌افزار در امر توليد كتاب دست‌اندركارند، وجود داشت. براي بزرگداشت موسيقي نيز علاوه بر جشنواره فجر چندين جشنواره هم در طول سال برگزار مي‌شود. همچنين درخصوص هنرهاي تجسمي و ساير وجوه فرهنگ و هنر به همين نحو است، اما در تقويم سالانه ما براي بزرگداشت شعر و ادب روزي ديده نشده بود؛ روزي كه در آن به شعر معاصر كشور و شاعران جوان توجه شود، شعر نمونه انتخاب شود و مورد تشويق قرار گيرد و به مناسبت آن روز، فرصت و امكان چاپ آثار شاعران معاصر، شاعران جوان و نوپرداز، فراهم شود و اصولا به مناسبت آن روز با طرح مقوله شعر معاصر چنين فرصت‌هايي به وجود آيد.

براي اين كار به نظرتان جشنواره شعر فجر مناسب نيست؟ جشنواره‌اي كه چند دوره از برگزاري‌اش مي‌گذرد و هدفش تجليل از شعر است؟

اگر جشنواره شعر فجر در زماني كه من اين پيشنهاد را مطرح كردم وجود مي‌داشت شايد نوع طراحي‌اش فرق مي‌كرد، اما عمر جشنواره شعر فجر چندان طولاني نيست. جشنواره شعر فجر در آخرين ماه‌هاي سال ١٣٨٥ نخستين دوره‌اش برگزار شد. در حالي كه سال‌ها پيش از آن همايش‌هاي بين‌المللي نودمين سال و يكصدمين سال تولد استاد شهريار در سال‌هاي ١٣٧٥ و ١٣٨٥ در ايران و برخي كشورهاي منطقه برگزار شده بود. جشنواره شعر فجر مدت زيادي نيست كه جشنواره‌اي جدي و اثرگذار شده است و پيش از قوام يافتن اين جشنواره، روز ملي شعر و ادب فارسي و بزرگداشت استاد شهريار به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيده و در تقويم‌هاي رسمي كشور ثبت شده بود.

در آن زمان بحث‌هاي بسياري در‌گرفت كه چرا از ميان شاعران بزرگي كه ما داريم شهريار انتخاب شده است. به نظر شما شهريار چه ويژگي‌هايي داشت كه برتري‌هايي را براي روز ملي شعر و ادب درمقابل شاعران ديگر دارا بود؟

پس از پي بردن به لزوم اختصاص يافتن روزي در تقويم كشور براي بزرگداشت شعر و ادب، آنچه مورد بحث واقع شد زمان اين روز و همگام بودن آن با يكي از رويدادهاي فرهنگي و هنري مناسب و موافق با شعر معاصر ايران بود و طبيعي بود كه ‌بايد به سراغ شاعران مي‌رفتيم. اگر از ميان شاعران متقدم كه هركدام مانند ستون‌هاي استوار، كاخ رفيع ادب و شعر فارسي را همچنان بلند و پا‌برجا نگه داشته‌اند، انتخاب مي‌كرديم، باعث بحث و گفت‌وگوي فراوان مي‌شد. عده‌اي بر آن بودند كه بايد فردوسي را برگزينيم چراكه حماسه‌سراي بزرگ ايران‌زمين است و هزار سال پيش، شاهنامه را سروده؛ كتابي گرانسنگ كه همچنان در تاريخ ادب پارسي و در تاريخ ادبيات دنيا به عنوان يك شاهكار ادبي به‌شمار مي‌آيد. عده‌اي معتقد بودند كه ما بايد حافظ را انتخاب كنيم كه زبان تغزل ايران است و زيباترين آثار دل‌انگيز زبان فارسي از آن اين شاعر است. عده ديگر معتقد بودند كه بايد سعدي را انتخاب كرد. اشعار حكمت‌آميز و ماندگار زبان فارسي از زبان اين شيخ اجل جاري شده است. اما هر كدام از اين بزرگان را كه انتخاب مي‌كرديم، باز جاي بحث باقي مي‌ماند كه چرا آن ديگري نه؟

اما ما در انتخاب روز بزرگداشت شعر و ادبيات ايران به دنبال شاعران متاخر بوديم؛ شاعران امروزين، شاعراني كه مردمان ما با آنان زيسته باشند، آنها را ديده باشند و آنها نيز در دوران ما نفس كشيده باشند، با مردمان ما در زندگي شريك بوده باشند، در غم‌هاي مردم غمخوار و در روزهاي شادي آنها شاد بوده باشند. با اين نگاه در ميان شعراي معاصر من به عنوان كسي كه با شعر معاصر ايران آشنايي علمي و عملي داشته و دامنه آن را حتي فراتر از مرزهاي كشورمان دنبال كرده است و در مقايسه با شاعران بزرگ معاصر تفوق استاد شهريار را نسبت به شاعران بزرگ معاصر به وضوح مشاهده كرده است شهريار را پيشنهاد كردم.

اين پيشنهاد ربطي به مجلس داشت؟

خير، ساز و كار تصويب و نامگذاري روزها در تقويم سالانه كشور مربوط به شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. من به عنوان شخص حقيقي طي نامه‌اي، سالروز وفات استاد شهريار را به عنوان روز بزرگداشت شعر و ادب فارسي به رييس‌جمهور محترم وقت پيشنهاد كردم و ايشان موضوع را جهت بررسي به شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي ارجاع كرد. پس از بررسي كارشناسانه شوراي انقلاب فرهنگي و ارجاع نامه به شوراي فرهنگي عمومي كشور و پس از چندين جلسه بحث و بررسي، اين پيشنهاد به عنوان مصوبه از سوي شوراي فرهنگي عمومي تصويب و به شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي بازگردانده شد و از سوي اين شورا تنفيذ شد و از آن سال به بعد همه ساله، روز ٢٧ شهريور به عنوان روز بزرگداشت شعر و ادب فارسي و روز بزرگداشت استاد شهريار در تقويم‌ها درج وگرامي داشته مي‌شود.

بعد از آن سال چه برنامه‌هايي براي روز بزرگداشت شهريار برگزار شد. تا جايي كه مي‌دانيم قرار بود هر سال در اين روز برنامه‌هايي براي بزرگداشت شعر و ادب برگزار شود ولي جز چند برنامه محدود برنامه ديگري برگزار نشده است. چرا در اين روز بزرگداشت در خوري براي شهريار و روز ملي شعر و ادب برگزار نشده است؟

اين موضوع از دو زاويه قابل بررسي است؛ يكي مخالفاني كه از ابتدا همراهي نكوداشت استاد شهريار را با برگزاري و تجليل از مقوله‌اي به نام شعر به دليل آذري زبان بودن استاد يا دلايل ديگر كه بارها به آن پاسخ داده‌ام برنمي‌تافتند و از همان روزهاي اولي كه اين موضوع رسانه‌اي شد به گونه‌اي منتقد اين همراهي بودند و از زاويه‌اي ديگر متولي جدي‌اي كه فارغ از نگاه‌هاي سليقه‌اي يا شخصي به مقوله بزرگداشت شاعران معاصر بپردازد وجود نداشت. در اينكه شهريار شاعري ملي است شكي وجود ندارد، ليكن اينكه متولي چنين مراسمي بخش كوچكي از دولت باشد و بدتر از آن، اينكه تنها يك بخش دولتي از يك استان اينچنين بزرگداشت‌هايي را برگزار كند قابل تامل است. به نظرم در موضوعات ملي بايد نگاهي ملي و حتي بين‌المللي داشت، همان‌طور كه دامنه نفوذ اشعار استاد شهريار از مرزهاي كشورمان فراتر رفته و در بسياري از كشورهاي منطقه به ويژه كشورهاي ترك زبان شناخته شده است، براي مثال تنها براي سروده «حيدر بابايه سلام» استاد شهريار صدها نظيره در خارج از كشور سروده شده است. يا برخي موسيقيدانان تاجيكستان، تركيه و افغانستان روي اشعار استاد شهريار آهنگ‌سازي كرده‌اند يا متون نمايشي با الهام از آثار استاد شهريار نگارش يافته است. به اختصار بايد بگويم موضوع تجليل از اين استاد و روز شعر و ادب آن‌گونه كه بايد هنوز ملي نشده است.

قرار بود كه براي استاد شهريار در كشورهاي ديگر هم بزرگداشت‌هايي برگزار شود در اين زمينه آيا اقدامي صورت گرفته است؟ براي معرفي اين شاعر در كشورهاي ديگر چه كارهايي شده است؟

من به عنوان شخص طراح و به تصويب رساننده اين مناسبت بوده‌ام. طبعا متوليان فرهنگ كشور براي اين مناسبت بايد برنامه‌هاي درخوري طراحي و اجرا كنند. البته در سال‌هايي كه من دبيرهمايش‌هاي بين‌المللي بزرگداشت استاد شهريار بوده‌ام، به ويژه در مراسم مهم بزرگداشت نودمين سال و يكصدمين سال تولد استاد شهريار به اين موضوع توجه جدي شده است. مشهورترين شاعران و نويسندگان كشورهايي كه آثار شهريار در آن كشورها به چاپ رسيده بود، ميهمانان همايش بودند. همان‌طور كه مي‌دانيد افراد شاخص فرهنگي و هنري خارجي يا افرادي كه آثارشان با اقبال عمومي مواجه است براي شركت در اين‌گونه مراسم‌ها به شخص دعوت‌كننده يا ارگان برگزاركننده دقت مي‌كنند. علاوه بر اين، تعدادي از سفراي كشورهاي خارجي نيز كه علاقه‌مند حضور در مراسم آغازين يا اختتاميه بوده‌اند و در همايش‌ها شركت كرده‌اند. از سوي ديگر ساعت‌ها به عنوان دست‌اندركاران همايش و به همراه شاعران و مسوولان فرهنگي كشورهاي ديگر در روزهاي همايش خدمت مقام معظم رهبري رسيديم و جلسه‌اي طولاني با ايشان داشتيم و ايشان بارها مدت زمان جلسه را تمديد كردند، به نظرم اين موضوع اتفاق مباركي است. در آن سال‌ها علاوه بر تهران و تبريز به عنوان محور اصلي همايش‌ها، همايش‌هايي درسطح كشورهاي منطقه و حتي فراتر از آن برگزار شد. به عنوان مثال در تالار بزرگ فرهنگ آنكارا همايش بزرگداشت استاد شهريار با حضور روساي مجلس دو كشور برگزار شد. همچنين در باكو، مسكو، دوشنبه و حتي بعضي پايتخت‌هاي اروپايي، كنگره‌ها و همايش‌هايي برگزار شد.

در سال‌هاي اخير چه؟

همايش بين‌المللي لوازمي دارد. بايد به تصويب هيات دولت برسد. دستگاه متولي از همراهي ساير دستگاه‌ها بهره‌مند باشد. مثلا در مراسم نودمين و يكصدمين سال كه به ترتيب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و سازمان ميراث فرهنگي متوليان اصلي آن بودند، وزارت امور خارجه، وزارت علوم تحقيقات و فناوري، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، فرهنگستان‌هاي زبان و ادب فارسي و هنر و بسياري از دستگاه‌هاي مرتبط به عنوان همكاران دستگاه اصلي متولي در برگزاري همايش حضور و مشاركت داشته‌اند اما وقتي همايشي در سطح استاني برگزار مي‌شود طبعا اين مقدمات و لوازم در آن لحاظ نمي‌شود. در چند سال اخير هم ظاهرا به همين نحو بوده است. البته سپاسگزارم كه به عنوان ميهمان به اين همايش‌ها دعوت شده‌ام ولي از آنجايي كه سمتي در برگزاري و سياستگذاري بزرگداشت‌ها نداشته‌ام نمي‌توانم به اين سوال پاسخ دقيقي بدهم و بهتر است از مسوولان برگزار‌كننده پرسيد.

شما قبلا گفته‌ايد كه شهريار احياگر غزل فارسي و نيز پدر غزل نو است در مورد اين موضوع بايد گفت كه شهريار به شاعران گذشته خود نظر داشته و از سوي ديگر شيفتگي زيادي به حافظ داشت و تحت تاثير او بود به خاطر اين شيفتگي هم بود كه او در زمينه غزل دستيابي‌هاي بسياري داشت. به نظر مي‌رسد كه تاثيرپذيري شهريار از شاعران پيشين در شعرش نمود زيادي دارد. آيا به نظرتان اين‌گونه نيست؟

يكي از بزرگ‌ترين خدمات شهريار، ايجاد تحول در عرصه غزل فارسي است. جريان پويايي كه امروزه با عنوان «غزل نو» به موازات شعر نو به حيات خود ادامه مي‏دهد، در واقع با غزل‌هاي نوآيين استاد آغاز شده است. از همين روي، شهريار را مي‏توان پس از دوره بازگشت و دوره مشروطيت كه به اعتقاد بنده بايد از ادوار ركورد و فتور تاريخ غزل شمرد، احياگر غزل فارسي و نيز پدر غزل نو دانست. رويكرد ويژه شهريار به غزل باعث شد غزل دگرباره به عنوان پوياترين گونه شعر فارسي جايگاه خود را در اذهان و انظار باز يابد. اگر من در اينجا بخواهم به عناوين غزل‌هاي نوي شهريار اشاره كنم، فهرستي بلند بالا خواهد شد.

بي شك توانايي شگرف استاد شهريار در انواع قالب‌هاي شعري، خود مقوله‌اي بزرگ است. تبحر وي در اين زمينه تا آنجاست كه او را آخرين وارث خدايان غزل و به عنوان شاعري كه غزل نو را آفريده مي‌شناسند چراكه عده‌اي معتقد بودند بعد از دوران مشروطيت، ديگر دوران غزل به سرآمده و غزل سرايي ديگر به اوج خود رسيده است اما شهريار با نگاهي ديگر و با آفرينش غزليات نوآيين، علاوه بر اينكه سنت‌هاي ادب پارسي را پاس داشت و به شعراي متقدم خود توجه كرده، به موازات آن يك تحول جدي در عرصه غزل فارسي به وجود آورده است؛ جرياني كه امروزه با نام غزل نو به موازات شعر نو به حيات خود ادامه مي‌دهد. از همين رو شهريار را مي‌توان پس از دوره بازگشت و مشروطيت، احياگر غزل فارسي و نيز پدر غزل نو دانست. بي‌شك رويكرد ويژه شهريار به غزل موجب شد كه غزل دگرباره به عنوان پوياترين گونه شعر فارسي در اذهان راه پيدا كند.

از سوي ديگر غير از قالب غزل، ما در وجود استاد شهريار با شاعري ديگر مواجه هستيم كه با آفريدن برخي منظومه‌ها و قطعات نو، از يك سو آثار ارجمندي به گنجينه شعر ايراني افزوده و از سوي ديگر به جريان طبيعي و سالم شعر نو و تثبيت جايگاه آن كمك كرده است. درواقع مكتب شهريار كه در مجموعه ديوان‌هاي استاد با همين عنوان چاپ شده نيز با همين اشعار شكل گرفته است. به گونه‌اي كه هم خود شاعر و هم منتقدان اين بخش از آثار شهريار را از درخشان‌ترين سروده‌هاي استاد دانسته‌اند.

شهريار هم در زندگي شخصي و انساني خود به عنوان يك انسان مومن و معتقد و متدين بوده و هم در عقايد و نظرات خود از آغاز به مذهب توجه خاص داشته و خود از اركان شعر مذهبي است و در اين زمينه آثار بسيار دارد. نظيره‌ها و نوحه‌هاي مهمي به زبان تركي و فارسي كه در زبان مردم جاري است.

من در برخي نوشته‌هايم شهريار را به مانند يكي از اركان شعر تشيع ياد كرده‌ام. اكنون هم مي‌گويم كه كدام‌يك از شاعران هم‌عصر ما شعري به بلندي و لطافت مناجات سروده كه همگان با هر ميزان اعتقاد، ابياتي از آن را در ياد نداشته باشد؟!

علي ‌اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

كه به ماسوي فكندي همه سايه هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

به علي شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علي گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر‌ اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوي را

برو‌ اي گداي مسكين در خانه علي زن

كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را...

شهريار اشعار تركي بسياري دارد كه مي‌تواند در كشورهاي ترك زبان همسايه گسترش پيدا كند اما به اين وجه او خيلي پرداخته نشده است.

در عرصه شعر تركي شهريار استاد بلندپايه‌اي است كه كسي را ياراي همانندي با وي نيست. در تاريخ ادبيات كمتر مي‌توان شاعري را يافت كه بر دو زبان احاطه داشته و توانسته باشد به هر دو زبان شاهكاري بي‌نظير بيافريند. شهريار در كنار اينكه در عرصه غزل شاعر بس بزرگ است، با سرودن «حيدر بابايه سلام» و «سهنديه» و اشعاري از اين دست در حقيقت در زبان تركي كه زبان مادري او است، اشعاري مي‌آفريند كه در زمره اشعار ناب به‌شمار مي‌آيند. به بيان ديگر استاد شهريار همچنان كه در زبان فارسي به عنوان شاعري بزرگ و بلندآوازه است، در زبان تركي نيز به عنوان ركني مهم به شمار مي‌رود و اين براي شاعري دو‌زبانه جاي مباهات بسيار دارد كه در هر دو زبان شعر شاهكار بسرايد و از حد طبع آزمايي در يك زبان فراتر رود.

استاد شهريار در روزگاري به شعر تركي توجه كرد كه در شعر فارسي غوغايي افكنده بود و به تعبيري ديگر آن هنگام كه استاد سرودن اشعار آذري را آغاز كرد، به اعتبار آثار فارسي خود در عرصه فرهنگ و ادبيات معاصر چهرهاي محبوب و شناخته شده بود و نخستين ديواني كه از شهريار منتشر شد، بزرگان ادب فارسي بر آن مقدمه نوشتند كه اگر شهريار اين‌گونه شناخته شده نبود، با وجود محدوديت‌هاي سياسي و امنيتي نظام ستمشاهي نمي‌توانست شعر تركي آذري را به اين شكل رواج دهد. وي در اين زمان در شعر تركي مسير ويژه‌اي را پيمود و به تعبير خود استاد، خنجر را به خرما تبديل كرد. در همان سال‌ها منظومه «حيدر بابايه سلام» كه فراز قله آثار تركي شهريار است را سرود كه نه تنها بر آثار شاعران تركي گوي ايران بلكه در شعر شاعران جمهوري آذربايجان، جمهوري‌هاي آسياي ميانه و تركيه اثر فراوان گذاشت.

از سوي ديگر رويكرد شهريار به شعر تركي در شرايطي صورت گرفت كه به گفته خود استاد در آن دوره اشعاري كه به زبان تركي در ايران چاپ مي‌شدند، نه از نظر كيفيت و نه از نظر كميت نمود چنداني نداشتند. ظهور شهريار در اين مقطع حساس به نجات شعر آذري منجر شد. پس از مدت طولاني كه شعر تركي در ايران با ايستايي مواجه بود تنها شاعر بزرگ چيره‌دستي مانند استاد شهريار مي‌توانست به شعر تركي آذري اينچنين رواج بخشد و طرحي نو دراندازد.

مطلب مهم ديگري كه باز در اين مورد قابل توجه است اين است كه با توجه به شرايط سياسي آن سال‌ها و گرايش برخي از نيروهاي فرهنگي به برخي ديدگاه‌هاي خاص، قصد سوءاستفاده از زبان آذري را داشتند. اينكه شهريار به عنوان يك شيفته مفاهيم ديني و خادم صادق زبان و ادبيات فارسي و همچنين چهره‌اي ميهن‌پرست از همه بازي‌هاي سياسي روزگار دور به ياري شعر تركي آذري شتافت خود يك قدم بسيار مهم و اثرگذار محسوب مي‌شود.

شهريار توانست به‌دور از هدف‌هاي سياسي، مكتبي نو در شعر تركي آذري بنيانگذاري و توجه شاعران آذري را به ارزش‌ها و معاني زيباشناختي شعر جلب كند و از سوي ديگر كساني كه شعر تركي آذري را به عنوان يك حربه سياسي به نفع بيگانگان استفاده مي‌كردند، خلع

سلاح سازد. اين كوشش شهريار حتي كرملين‌نشين‌ها را به صرافت تطميع شاعر انداخت تا آنجا كه براي شهريار پيشنهاد جايزه ادبي لنين را در آن روزگار مطرح كردند كه با هوشياري شهريار، به شكست انجاميد. البته بيان دلايلي از اين دست، خود ثابت مي‌كند كه در آن روزگار جز شهريار كسي ياراي ياري شعر تركي آذري را نداشت. هرچند كه شاعر حدود ٢٠ درصد از سروده‌هايش را تنها به زبان مادري سروده اما با همين ديوان كوچك توانسته است جايگاه بسيار والا و شايسته را در شعر تركي آذربايجاني كسب كند. بر اساس اشعار تركي شهريار آثار بسياري در كشورهاي ديگر سروده شده و نيز پژوهش‌هايي كه درباره زندگي و شعر وي انجام يافته نشانگر آن است كه هنر شهريار چگونه از مرزها فراتر رفته است.

در باب اينكه در كشورهايي كه زبان، زبان تركي است و تمام آفرينش‌هاي ادبي به زبان تركي است و همه مطالعات به زبان تركي صورت مي‌گيرد، اما شعرها اين‌گونه مرزها را در مي‌نوردد و اين‌گونه در زبان عموم جاري مي‌شود، آنچه به ذهن من رسيده اين است كه علت نفوذ شعر تركي آذري شهريار از تركيه، قفقاز تا آسياي ميانه و تا فراتر از آن اين است كه شعر شهريار ريشه در ژرفاي اسلامي ايراني دارد و آثار او به اعماق سنت‌هاي مشترك مشرق زمين اشارت دارد. شعر شهريار چون مستحضر به فرهنگ اسلامي بود، چون مستحضر به فرهنگ ديرپاي اسلامي ايران بود اين‌گونه توانست همه مرزها را درنوردد و مي‌بينيم كه براي حيدر بابايه سلام ده‌ها نظيره در جمهوري آذربايجان، تركيه، آسياي مركزي و عراق و ديگر جاها سروده مي‌شود.

*****

اطلاعات/تجلیل از شجاعی طباطبایی در برنامه عصر هنر انقلاب

آیین تجلیل از سید مسعود شجاعی طباطبایی به عنوان کاریکاتوریست انقلابی کشورمان عصر سه شنبه در برنامه پنجمین عصر هنر انقلاب در موسسه هنری رسانه‌ای اوج با حضور پرویز سروری، کامبیز درم‌بخش، محمدحسین نیرومند،‌ علیرضا ذاکری، مازیار بیژنی، محمد حبیبی مدیر دفتر هنری تجسمی بنیاد فرهنگی روایت، سید محمود دعایی، یوسف علی میرشکاک، حسین قرایی، برادر شهید علم الهدی و خانواده شهید محمدی برگزار شد.

علیرضا ذاکری در این مراسم اظهار داشت: تعریف کردن از سیدمسعود سخت است؛ فعالیت‌های وی در زمینه هنر انقلاب اسلامی طی سال‌های گذشته سبب شد تا کاریکاتور انقلاب شکل فاخر به خود بگیرد. در واقع شجاعی‌، پرچم کاریکاتور انقلاب را بالا نگه داشته است.

وی ادامه داد: سید مسعود در ۸ سال دفاع مقدس با دوربین به جبهه رفت و اکنون در جبهه جنگ نرم فعالیت می‌کند. او در این فعالیت‌ها گاهی از سوی برخی افراد که در کنار سیدمسعود رشد کردند، نقد مخرب و غیرمنصفانه می‌شود اما با این حال به کارش ادامه می‌دهد.

حسین قرایی در ادامه بیان داشت: حضور هنرمندانی مثل استاد شجاعی طباطبایی تراز هنر انقلاب اسلامی را بالا می‌برد و فرهنگ انقلاب را ارتقا می دهد اما متاسفانه به جناح مومن فرهنگی کم توجهی می‌شود.

مازیار بیژنی کاریکاتوریست شناخته شده کشورمان در ادامه این پاسداشت بیان داشت: من از شاگردان سید مسعود هستم که بعد از مدتها وارد کاریکاتور شدم که به تشویق وی بوده است.

پرویز سروری خاطرنشان کرد: من سال ۵۹ خاطرات زیبایی از سید مسعود دارم؛ این خیلی مهم است که انسان بتواند مدارک و مسئولیت‌ها را طی کند اما تغییر نکند؛ روحیات‌، انگیزه ، اخلاص و تواضع وی با سال ۵۷ هیچ تغییر ی نکرده و همین موضوع مرا شیفته آقا مسعود کرده است.

وی خاطرنشان کرد: در طول جنگ بعضی از دوستان برای کشیدن تصاویر شهدا گاهی تا صبح بیدار بوده‌اند یادم نیست که یک بار سید مسعود به خاطر بی خوابی و خستگی شکایت کند در واقع روحیه بدهکاری به انقلاب را همیشه در او دیده‌ام.

محمدحسین نیرومند از کارشناسان فرهنگی و هنری و دوستان نزدیک سیدمسعود شجاعی‌طباطبایی در ادامه این پاسداشت، گفت:

سیدمسعود از اولین کسانی است که جریان مهم کاریکاتور بعد از انقلاب را پیش برد و بدون وی بی‌شک چراغ خانه کاریکاتور ایران خاموش می‌شد و از این جهت تاریخ کاریکاتور انقلاب مدیون مسعود بوده است.

در ادامه مراسم سید مسعود شجاعی طباطبایی از حضور مهمانان قدردانی کرد و گفت: پرویز سروری به عنوان استاد اخلاق و کار من از سال ۵۹ بود و در مسیری که ما قرار گرفتیم، هدایت‌مان کرد.

وی ادامه داد: من با آقای نیرومند۳۳ سال رابطه دوستانه داریم و خیلی از رویدادها را باهم پایه‌گذاری کردیم.

مدیر خانه کاریکاتور ایران یادآور شد: من از مازیار بیژنی تشکر می‌کنم؛ او در حوزه کاریکاتور مطبوعاتی از چهره‌های شاخص است و جزو معدود کسانی است که کارتون را خوب می‌شناسد.وی در ادامه از علیرضا ذاکر، حسین قرایی، رضا برجی، قدمی، حسن‌وند، سید محمود دعایی و دیگر دست‌اندرکاران برگزاری این برنامه تشکر کرد.

*****

ایران/رویکرد بیانیه انجمن تهیه‌کنندگان مستقل در گفت‌وگو با «منیژه حکمت»: ماجرا را سیاسی نمی‌بینیم، دغدغه ما یک مسأله صنفی است

قصه شورای عالی سینما هم به جمع سریال‌های خبری پیوسته و هر هفته خبرهایی درباره عملکرد این شورا، ضمانت اجرایی مصوبات آن، تشکیل نشدن جلسه رسمی پس از روی کار آمدن دولت یازدهم و علت حضور نداشتن ریاست جمهوری - حسن روحانی - در این جلسات روی خط خبری رسانه‌ها قرار می‌گیرد. شورایی که یکی از بدعت‌های دولت دهم بود و قرار بود به عنوان بالاترین مرجع سینمایی کشور به سبب ارتباط بی‌واسطه سینماگران با ریاست جمهوری و دولت، گام بزرگی برای حل مشکلات سینما باشد اما تا به اینجای کار تنها ماحصل فعالیت این شورا در دولت گذشته تشکیل سازمان سینمایی بود و مصوباتی که همچنان عملی شدن آن در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و خروجی آن در دولت جدید هم تشکیل کارگروه‌هایی است که طرح‌های آن در انتظار تشکیل جلسه‌ای رسمی با حضور ریاست جمهوری است.

ترکیب اعضای این شورا در دولت پیشین که به اعتقاد تحلیلگران سینمایی نشانی از نمایندگی اصناف و سینماگرانی از افکار و عقاید مختلف نداشت حالا در دوره جدید هم همچنان سبب ساز انتقادها و دلخوری اهالی سینماست. داوود میرباقری، مسعود جعفری جوزانی، احمد نجفی، جمال شورجه، مسعود ده نمکی و محسن علی اکبری اعضای پیشین شورای عالی سینما بودند که با روی کار آمدن دولت جدید و با حکم علی جنتی در خردادماه 93 با حفظ مسعود جعفری جوزانی جای خود را به خسرو سینایی، پرویز پرستویی، منوچهر محمدی، احمدرضا درویش، سیدرضا میرکریمی و فرهاد توحیدی دادند. مهم‌ترین محور بیانیه انجمن تهیه‌کنندگان خطاب به وزیر ارشاد این بود که اعضای شورای عالی سینما همه سلایق و گرایش‌های سینما را نمایندگی نمی‌کند و به همین دلیل از روحانی خواسته است تا به این شورا نرود. «ماجرا را سیاسی نمی‌بینیم بلکه دغدغه ما یک مسأله صنفی است» این جمله بخشی از صحبت‌های منیژه حکمت از اعضای انجمن تهیه‌کنندگان مستقل است که در گفت‌وگو با «ایران» از رویکرد و سمت‌وسوی صدور این بیانیه می‌گوید.

منیژه حکمت با بیان اینکه رویکرد این نامه کاملاً سینمایی و صنفی است می‌گوید: «ما به عنوان حامیان دولت دغدغه اصلی‌مان مشارکت آحاد مردم در سرنوشت‌شان است. پیرو این تفکر طی دو سال گذشته این مباحث را به صورت خصوصی مطرح کردیم اما وقتی شاهد هستیم که اکثریتی، از رفتارهای مدیران سینمایی ناامید شده‌اند امیدواریم به اینکه با تدبیر بتوانیم امید‌آفرینی کنیم. بر این اساس به هیچ عنوان مسأله را سیاسی نمی‌بینیم، بلکه آن را یک مسأله صنفی می‌دانیم

این فیلمساز در ادامه صحبت‌های خود با استناد به نامه ١٦ اردیبهشت سال گذشته شورای عالی تهیه‌کنندگان سینمای ایران می‌گوید: «در همان زمان از وزیر محترم ارشاد خواهش کردیم در شوراها و مراکز تصمیم‌گیری سلیقه‌ها و تفکرات مختلف سینمایی لحاظ شود ولی متأسفانه شاهد هستیم یک عده اقلیت تمامیت‌خواه که به تعداد انگشتان دست هستند در تمام مراکز و هر کدام با چندین سمت - که بزودی شفاف و روشن آنها را اعلام می‌کنیم - مشغول هستند و بالطبع امکانات ویژه‌ای هم دارنداین عضو اصلی شورای مرکزی انجمن تهیه‌کنندگان مستقل با اشاره به حضور برخی از این اعضا در شوراهای مختلف تصمیم‌گیرنده می‌افزاید: «این دوستان دانای کل اگر دغدغه‌مند و نگران سینمای کشور هستند باید قائل به خرد جمعی و مشارکت همه آحاد باشند و خودشان برای حضور همه سلایق پیشقدم می‌شدند اما متأسفانه طی دو سال گذشته این اتفاق نیفتاد

فارغ از کمیت و کیفیت اعضا، بی‌عملی این شورا و مثمر ثمر واقع نشدن تشکیل آن به دلیل نداشتن وجاهت قانونی ایراد اصلی است که اغلب کارشناسان سینمایی بر آن تأکید دارند؛ اینکه در شورای عالی سینما برای برنامه‌های کلان سینما سیاستگذاری شود خوب است اما مسأله مهم‌تر اجرایی شدن آن است. برای توضیح بهتر این موضوع به پاسخ این پرسش بیندیشیم که شورای عالی سینما هر تصمیمی هم بگیرد وقتی قرار نیست اجرایی شود چه فایده‌ای دارد! شاید با این سؤال دلیل چنین بیانیه‌هایی و لزوم مشارکت تمام سلیقه‌ها زیر سؤال برود! با وجود این به گفته منیژه حکمت، شورای مرکزی انجمن تهیه‌کنندگان مستقل بر این باور است که هر چند شاهد خروجی خاصی از تشکیل شورای عالی سینما نبوده‌ایم ولی نمی‌توان تأثیرگذاری عضویت در این شورا را هم انکار کرد. او در توضیح بیشتر می‌افزاید: «اینکه شورای عالی سینما خروجی خاصی نداشته است خود علامت سؤال است اما من قائل نیستم به اینکه تأثیرگذاری هم نداشته است. وقتی اعلام می‌کنند ما شور‌ای هستیم که از دلش رانت بیرون می‌آید، از دل آن امکانات ویژه بیرون می‌آید. رصد کنید و ببینید که چه کسانی در شورای عالی سینما هستند، برگزارکنندگان جشنواره‌ها چه کسانی هستند و چه کسانی در دیگر شوراهای تصمیم‌گیرنده حضور دارنداین عضو اصلی شورای مرکزی انجمن تهیه‌کنندگان مستقل در پایان صحبت‌هایش تأکید کرد: مشارکت آحاد صنوف در سرنوشت‌شان و نگاه‌های متکثر زیرساخت‌ها را اصلاح می‌کند.

*****

ایران/ناطق نوری در آغاز کنگره بین‌المللی بزرگداشت استاد شهریار؛ شهریار تنها بر حسب عرق ملی و دینی قدم برداشت

تبریز از روز گذشته 25 شهریور تا امروز میزبان کنگره بین‌المللی بزرگداشت استاد شهریار با محوریت علمی «فرهنگ دینی و انقلابی» با حضور مقامات کشوری و استانی و همچنین جمعی از شهریارپژوهان و اصحاب فرهنگ و ادب است. روز اول این همایش با سخنرانی حجت‌الاسلام علی اکبر ناطق نوری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام آغاز شد. وی با اشاره‌ای به جایگاه این استاد بزرگ شعر و ادب گفت: در مقطعی که انقلاب به پیروزی رسید شهریار یکی از شاعرانی بود که به انقلاب پایبند ماند و در این میان بسیاری از شعرا انتظار نداشتند که این شاعر بزرگ همچنان در مسیر دینی، انقلابی و اسلامی باقی مانده و حرکت کند.

وی با بیان اینکه شهریار دارای ارتباطی ویژه معنوی، ادبی و هنری با حافظ است، گفت: این را می‌توان در برخی از اشعار این شاعر بزرگ دریافت.

ناطق نوری اظهار داشت: در میان شعرای بزرگ معاصر که تعدادشان کم هم نیست، شعرای زیادی اشعار لطیف و مضامین محکمی دارند اما صرفاً شعر زیبا و مستحکم، شاعر را ماندگار نمی‌کند بلکه این روح حاکم بر شعر است که سبب ماندگاری آن می‌شود. رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی ادامه داد: در بین شعرا گروه‌هایی داشتیم که بسیاری از آنها دچار افراط و تفریط‌هایی بوده و همچنان دچار تملق و چاپلوسی شده و برای گذراندن زندگی به مدیحه سرایی افراطی پرداخته بودند.

ناطق نوری با اشاره به حرکت برخی از شاعران این دوره در مسیر دینی و مذهبی گفت: در مقابل این شعرا، شاعرانی نیز بودند که نه دچار افراط و نه تفریط شده‌اند و تنها بر حسب عرق ملی و دینی خود قدم برداشته‌اند که شهریار یکی از این استادان است. وی در خصوص عشق معنوی این استاد نیز گفت: استاد شهریار در عشق ملکوتی و آسمانی سابقه طولانی داشته و عشق او به اهل بیت و امامان را می‌توان به آسانی از اشعار این شاعر دید. ناطق نوری ادامه داد: این شاعر بزرگ ضمن عشق الهی و محبت به اهل بیت الفت ویژه‌ای نیز با مردم و عواطف بشری و احساسات انسانی داشت و حتی اشعار بسیاری درباره مقام پدر و مادر سروده است.

*****

جام جم/ شاعرانه‌ ترین روز تقویم

تقویم را که ورق بزنیم، به اواخر شهریور‌ماه و عدد 27 این ماه شاعرانه که می‌رسیم، حال و هوای دیگری دارد، معجونی از پاییز. فصل عاشقی با رنگین‌کمان گرم تابستانی درهم می‌آمیزد و می‌شود روز شعر و ادب فارسی که ما به استقبالش رفته‌ایم و امروز در گفت‌وگو با سه چهره شاخص ادبیات و زبان فارسی هم‌روزگارمان به پاسداشت هنری پرداخته‌ایم که به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب «ثروت ملی» است.

به گزارش جام جم، تاریخ ادبیات سرشار است از عاشقانه ها و حماسه ها و عارفانه ها و همواره شعر و ادب فارسی در قرون مختلف به عنوان مهم ترین رسانه و ابزار در دست اهلش کارکردهایی مختلف و متنوع در زندگی مردم داشته است.


کارکردهای اجتماعی

یکی از جنبه های شعر و ادب فارسی، کارکردهای اجتماعی آن است. علیرضا قزوه، شاعر و رئیس مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری درباره کارکردهای اجتماعی شعر و مسئولیت شاعران به جام جم گفت: اگر به تاریخ ادبیات فارسی رجوع کنیم، تمام شاعران بزرگ زبان فارسی شاعرانی بودند که مسئولیت اجتماعی داشتند و در قبال اجتماع این مسئولیت را از آنها می بینیم.

او ادامه داد: در تاریخ ادبیات فارسی، بی تفاوت سرایان هرگز شاعران بزرگی نبوده اند. تمام شاعران ادوار مختلف شعر فارسی که نامی از آنان مانده، در قبال مسائل اجتماعی زمان خود موضع داشته اند.

این شاعر بیان کرد: شعر هنر اول ما ایرانیان است و شعر برای هنرهای دیگر نقش مادر را دارد. از این جهت شعر در برابر مسائل اجتماعی موضع می گیرد.

قزوه با بیان این که انقلاب اسلامی هم انقلابی ادبی و هنری بوده است، عنوان کرد: دو رهبر بزرگوار انقلاب ما هر دو شاعر و هنرمند بوده و شعر آنها آراسته به موضع بوده است.

کارکردهای تعلیمی

از دیگر جنبه های شعر و ادب فارسی، کارکرد تعلیمی و آموزشی آن است. حسن ذوالفقاری، مدیر گروه آموزشی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و استاد زبان و ادبیات فارسی در این باره به خبرنگار ما گفت: یکی از کارکردهای شعر فارسی، جنبه تعلیمی و آموزشی آن است که همواره مورد توجه شاعران، نویسندگان، معلمان، آموزش دهندگان و آموزش گیرندگان بوده است.

او افزود: در گذشته بنای مکتب خانه ها به متون ادبی بوده است. از گلستان و بوستان سعدی گرفته تا مثنوی مولوی و آثار عطار، متون تعلیمی مکتب خانه ها بوده است. پس همواره گذشتگان ما ادبیات را در خدمت تذهیب اخلاق قرار می دادند. درصد زیادی از ادبیات ما، چه ادبیات حماسی، چه تعلیمی، چه غنایی و چه نمایشی بر مبنای اخلاق و تعلیم بوده است.

ذوالفقاری با ذکر مثالی توضیح داد: یکی از مشکلات و ناهنجاری هایی که جامعه امروز ما با آن روبه روست، خشونت رفتاری است. این خشونت در اثر هر چیزی که به وجود آمده با خواندن شعر تلطیف می شود. به همین دلیل است می بینیم افرادی که اهل مطالعه و شعر و ادبیات هستند، افراد مودب تری هستند، یا در جامعه می بینیم کسانی که بیشتر اهل ادبیات و مطالعه هستند، مهارت زبانی بیشتری دارند و بهتر می توانند حرف خود را بیان و مشکلاتشان را رفع کنند.

کارکردهای عاطفی

کارکردهای عاطفی و تغزلی از دیگر جلوه های شعر و ادب فارسی بوده است. با محمدعلی بهمنی، شاعر و غزلسرای شناخته شده کشورمان درباره کارکردهای عاشقانه شعر فارسی صحبت کردیم.

همنی میان کارکردهایی که شعر فارسی در این زمینه می تواند داشته باشد، با کارکردهایی که داشته تمییز قائل شد و گفت: تغزل، بخشی از جوهره شعر گذشته ما بوده است. اگر شکل غزل را در نظر بگیریم، در ذاتش تغزل را می بینیم و اگر از تغزلش دور شود، از ذاتش دور می شود.


این شاعر و غزلسرا بیان کرد: در شعر گذشته و کلاسیک ما مسلما نگاه حاکم بر شعر نگاه تغزلی است و این همان نگاه عاشقانه است، اما در این روزگار شرایطی که بر ما می گذرد، تغییر کرده و همان طور که گفتم باید یا این تغییر رویکرد در نگاه تغزلی شعر فارسی را یا تحول بنامیم یا فاصله گرفتن تغزل از ذات خودش.

*****

جام جم/گفت‌وگو با امیرحسین الهیاری، مترجم حیدربابا؛ شهریار، نماینده رمانتیسم در ادبیات فارسی

چندی پیش دهمین ترجمه «حیدربابا» اثر استاد شهریار به زبان فارسی منتشر شد. امیرحسین الهیاری ـ که خود شاعر است ـ این اثر را به فارسی برگردانده و معتقد است حیدربابا موفق‌ترین شعر شهریار و مهم‌ترین شعری است که ترک‌زبانان جهان در صد سال اخیر با هم به اشتراک گذاشته‌اند. در آستانه روز بزرگداشت شهریار با الهیاری به گفت‌وگو نشستیم. او شهریار را نماینده مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی می‌داند. مشروح گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

شما به تازگی ترجمه فارسی حیدربابای شهریار را ارائه کردید که دهمین برگردان این مجموعه به فارسی است. درباره تفاوت های ترجمه خود با نمونه های قبلی صحبت کنید.

این اثر، کامل ترین ترجمه از جاودانه حیدربابای استاد شهریار است که به همت نشر قطره چاپ و اکنون به چاپ دوم رسیده است. در مقدمه این کار به تشریح ویژگی های منحصربه فرد حیدربابا پرداخته شده و راز جاودانگی این شعر در ریشه های فولکلور آذربایجان، بایاتی ها و ادبیات عاشیقی جست وجو شده است. برای این کار بیش از صد کلید واژه از حیدربابای یک و دو، در بیش از 15 هزار بایاتی جستجو و از هر کدام نمونه هایی ذکر شده است. در تعلیقات این اثر، بندبند ترجمه مذکور با 9 ترجمه موجود پیش از این، مقایسه و نکات لازم تذکر داده شده اند. البته آمدن نام کوچک من در کنار نام بزرگ شهریار جسارتی است و داغ شرمش تا ابد بر پیشانی من باقی می ماند.

در آستانه روز شعر و ادب فارسی هستیم که با روز بزرگداشت شهریار مصادف شده است. برخی انتقاد می کنند چرا روز شعر و ادب فارسی باید مصادف با روز بزرگداشت یک شاعر آذری زبان باشد. نظر شما در این زمینه و شعر و جایگاه شهریار چیست؟

شهریار، این شاعر تمام وقت مستقل، یکی از بزرگ ترین شاعران رمانتیک زبان فارسی است. شهریار اصلا یک شاعر ذاتا رمانتیک بود! او برای رمانتیک بودن به خواندن بیانیه های مکتب رمانتیسم نیازی نداشت. شهریار، پاسدار استقلال احساسی خود بود و تا بود حال و هوای خود را داشت و استناد به چند اثر که گاه و بیگاه به تمجید و تحسین این و آن و کمتر به بهای نان و بیشتر به خاطر نوسان احساسات و اعتقادات سروده است، نمی تواند ردکننده ادعای استقلال احساسی و شعری او باشد. شهریار یک اسطوره عاشقانه است و تمام آنچه در او یا مرتبط با او بود این پتانسیل اسطورگی را به او می بخشید. رها کردن رشته تحصیلی اش، عاشق شدنش، زندان رفتنش، غزل هایش، دیدارهایش، شاعران و منتقدانی که او را ستوده اند، رویکرد اهالی موسیقی به او و آثارش، سه تارش، آوازش، خطش، ربطش و همه اینها زیر لوای عشق، به خاطر عشق و به نام عشق. شهریار، ناگزیر شعر فارسی است؛ یعنی نمی توان دیوان او را از ادبیات فارسی حذف کرد و بعد به جایش دیوان یکی از همنسلان او را گذاشت و گفت این به جای آن! کاری که با بسیاری از معاصران او چون رهی و امیری فیروزکوهی می توان کرد. اگر روزی بنا باشد برای مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی یک نماینده تمام عیار و کامل انتخاب کنند شاید شاعری شایسته تر از شهریار برای آن نتوان یافت.

از حیدربابا و راز جاودانگی اش بگویید. شما ریشه این جاودانگی را در پیوند شعر با فولکلور آذربایجان دانسته اید؟

فولکلور، پناهگاه توده هاست، جستنگاه حقایق گذشته آنهاست و زبان حالشان در برابر آن هجمه ناراستی های متون تاریخی. متونی که حکام پیروز نوشته اند. در این میان آذربایجان که بزرگ ترین شریک جنبش مشروطه و گاه پرچمدار آن و نیز زادگاه ستارخان ها و باقرخان ها بود، نمی توانست از این جریان بزرگ تغییرات تاثیر نپذیرد؛ اگرچه آذربایجان همواره در حدودی که تاثیر پذیرفته، تاثیرگذار هم بوده است. دو بیتی های بومی آذربایجان که در اکناف این دیار با نام بایاتی شناخته می شوند، رایج ترین نوع منظوم ادبیات عامیانه این سرزمین هستند. حیدربابا، جاودانه شهریار است. موفق ترین شعر اوست و مهم ترین شعری است که ترک زبانان جهان در صد سال اخیر با هم به اشتراک گذاشته اند. توفیق حیدربابا در ساحت ذهنی و زبانی به خاطر پیوندی است که با بایاتی ها دارد.

مشکلات ترجمه های قبلی چه بوده است؟

ببینید حیدربابا را نه یک عاشیق که یک شاعر حرفه ای با شناخت تمام و کمالی که از ادبیات عاشیقی داشته سروده است. بی توجهی به همین نکته مهم باعث شد بسیاری از مترجمان حیدربابا، در ترجمه خود دچار چنان لغزش و خطایی شوند که ترجمه آنها تا حدود یک روایت شفاهی و دلنوشته یک فرد معمولی، از خاطرات دوران کودکی اش نزول کند، به طوری که با خواندن بسیاری از این ترجمه ها، مخاطب فارسی زبان گمان می کند با یک اثر کمیک مواجه شده است! اشتباه دیگر در ترجمه حیدربابا، سعی در حفظ همان ساختار سیلابیک با همان آهنگ و ترتیب است.

شما چه وزنی را برای ترجمه حیدربابا برگزیدید و چرا؟

وزنی را که شهریار برای شعر «هذیان دل» خود برگزیده است. بی شک اگر شهریار می خواست ترجمه ای بر حیدربابای خود بسراید به همین وزن و سبک و سیاق هذیان دل می سرود. اصلا شهریار این کار را کرده است! شعر هذیان دل به واقع حیدربابای فارسی است.

شاهدیم برخی خوانندگان پاپ از غزلیات شهریار به عنوان ترانه استفاده کرده اند. نمونه شاخص آن استفاده محسن چاووشی از شعر شهریار در آهنگ «ستمگر» است. به نظر شما اشعار شهریار چقدر قابلیت موسیقایی دارد و می توان از آن به عنوان ترانه بهره برد؟

بنده هرگز مخاطب و مشتاق موسیقی پاپ این دو دهه اخیر نبوده ام. منتقدش هم نیستم. البته اگر لب به نقد بگشایم احتمالا دوستان زیادی را می رنجانم و از دست می دهم و من این را نمی خواهم چون موسیقی دغدغه من نیست. دغدغه من شعر است. ولی به هر حال در این آشفته بازار، وقتی کار ما سبک و فرم ندارد، آهنگسازی و ارکستراسیون مان ارزش ندارد. باید به شامورتی گری پناه ببریم ـ که می بریم! ـ اینجا دیگر شعر مولانا و حافظ و شهریار چندان فرقی با هم ندارند. می روند برمی دارند می خوانند و می گویند ما متفاوت هستیم و به مدد چهار تا هوادار کم سواد هتاک صدای هر چه منتقد را در نطفه خفه می کنند. این اداها در هنر جهان جایی ندارد. به هر حال دوستان همه موفق باشند!

چند بند از ترجمه حیدربابا با ترجمه امیرحسین الهیاری

آن گه که در آسمان بشارت، حیرت زده آذرخش بی تاب

از قله تو حماسه خوانان جاری شده سوی دره سیلاب

صف بسته به صحبت و تماشا آن دخترکان گیس عنّاب

از شاعرتان که دور مانده است بر شوکت و ایلتان سلاما

خوش باد به نغمه گاه گاهی از شاعرتان بَرید ناما

حیدربابا! کبک کوهی آنَک از سینه کش تو می گریزد

خرگوش گریزپا هراسان از پایک بوته ای بخیزد

باغ تو سبد سبد شکوفه در دامن کوچه ات بریزد

از خاطره غریب ما هم یادی کن اگر به یاد داری

شاید گره از غمی گشایی شاید دل خسته شاد داری

تا باد بهار می دمد باز برما نفَس کپَرشکن را

نوروزگل و گل یخ آنَک بشکوفد و سر زند چمن را

وان ابر سپید می چلانَد بردامن دشت پیرهن را

جانش به سلامت آن که ما را از خاطر سالیان کند یاد

بگذار که دردهای ما نیز کوهی شود استوار و آزاد

حیدربابا! رخت روسپیدی تاریخ به قامتت بپوشد

حیدربابا! چشمه های جوشان از چار طرف تو را بجوشد

وان باده سرسلامتی را دنیا به سلامتت بنوشد

دنیای مقدّری که آخر با غربت و مرگ سر به سر شد

تا بود پسر که بی پدر زاد، تا بود پدر که بی پسر شد

*****

جوان/كنداكتور پخش برنامه‌هاي تلويزيون در هفته دفاع مقدس بر مدار «مستند» مي‌چرخد؛ «خاله بتول» و «لالايي در جنگ» در هفته دفاع مقدس تلويزيون

در هفته دفاع مقدس، علاوه بر نمايش سريال، فيلم و اختصاص بخش‌هايي از برنامه‌هاي روزانه تلويزيون به هشت سال جنگ تحميلي، ويژه‌برنامه‌ها و آثار مستندي نيز براي پخش از شبكه‌هاي مختلف تلويزيون تدارك ديده شده است.

در هفته دفاع مقدس، علاوه بر نمايش سريال، فيلم و اختصاص بخش‌هايي از برنامه‌هاي روزانه تلويزيون به هشت سال جنگ تحميلي، ويژه‌برنامه‌ها و آثار مستندي نيز براي پخش از شبكه‌هاي مختلف تلويزيون تدارك ديده شده است.

هشت سال جنگ تحميلي عليه كشورمان با ابعاد مختلف و تبعات بسيارش همواره مورد توجه برنامه‌سازان تلويزيون بوده و علاوه بر توليد برنامه‌ها و سريال‌هايي در اين باره در طول سال، در هفته دفاع مقدس نيز ويژه‌برنامه‌هايي براي مخاطبان تلويزيون آماده مي‌شود. از جمله ويژه‌برنامه‌هاي تلويزيون در هفته دفاع مقدس مي‌توان به مستندها اشاره كرد كه در هر كدام از آنها براساس شبكه‌ نمايش دهنده، از زاويه خاصي به هشت سال دفاع مقدس توجه مي‌شود.

«لالايي در جنگ» در شبكه مستند

شبكه مستند در ايام بزرگداشت هفته دفاع مقدس با پخش مستندهاي پخش نشده يا كمتر ديده شده به استقبال تكريم مفاهيمي همچون مقاومت، ايثار، شجاعت و شهادت مي‌رود. از جمله برنامه‌هاي مفصل اين شبكه تلويزيوني در ايام هفته دفاع مقدس مي‌توان به پخش مستند «حصر آبادان» كه در قالب مجموعه «سيمرغ» متشكل از تصاويري مستند و كمتر ديده شده از حصر آبادان، مستند «578 روز» به كارگرداني بابك بهداد توليد شده در سال 1384 كه در ارتباط با حماسه آزادسازي «خرمشهر» پس از 578 روز است، پخش هفت قسمت از مجموعه مستند «روايت فتح» ويژه هفته دفاع مقدس كه از سه‌شنبه 31 شهريور تا يك‌شنبه پنجم مهر‌ماه هر روز ساعت 20 ادامه دارد و جزو مستندهاي ترميم شده آرشيو مركزي سازمان صداوسيما محسوب مي‌گردد، مستند «شبكه اسماعيل به روايت مهاجر» كه در واقع حكايت ثريا قاسمي‌ از زنان مقاوم خرمشهر است و ساعت 17 روز سه‌شنبه 31 شهريور مقارن با اولين روز از هفته دفاع مقدس، يك اثر مستند دفاع مقدسي چهار قسمتي كه از جمعه سوم مهر به تهيه‌كنندگي و كارگرداني كاظم مولايي، مستند «نبرد تامكت» با محوريت و موضوع عمليات‌هاي برون‌مرزي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي كه در هفت قسمت 25 دقيقه‌اي و از روز سه‌شنبه 31 شهريور و در نهايت مستند «لالايي در جنگ» و مستند «جنايت در سكوت» با محوريت موضوع بمباران شيميايي مناطق مسكوني كردنشين اشاره كرد.

«خط مقدم» در شبكه يك

محمد احساني، مدير شبكه اول سيما نيز درباره برنامه‌هاي هفته دفاع مقدس اين شبكه با تأكيد بر اينكه در دوره جديد تأكيد معاون سيما اين است كه كيفيت آثار در ژانرها افزايش پيدا كند و علاوه بر آن در پردازش قصه‌ها تنوع ايجاد شود، مي‌افزايد: امسال اگر همه پيش‌بيني‌ها محقق شود، براي هفته مقدس برنامه‌هايي از جمله برگزاري مسابقه داريم و هم برنامه‌هاي روتين شبكه يك سيما هم آميخته با اين مضامين مي‌شود. چندكار مستند با مؤسسه «روايت فتح» با محوريت اقتصاد مقاومتي و با عنوان «قيامِ ‌لله» داريم كه براي اين هفته آماده مي‌شود كه در آن تصاويري براي اولين بار پخش مي‌شود. احساني خاطرنشان مي‌كند: همچنين برنامه مستند «خط مقدم» در شش قسمت 30 دقيقه‌اي در هفته دفاع مقدس با موضوع دستاوردهاي موشكي كشور از شبكه اول سيما پخش مي‌شود. در اين مستند به معرفي فعاليت‌هاي شهيد تهراني‌مقدم پرداخته مي‌شود. اين مستند كه با همكاري نيروي هوافضاي سپاه پاسداران و همراهي فرماندهان و رزمندگان فرماندهي موشكي سپاه پاسداران تهيه و توليد شده، فعاليت‌هاي اين شهيد بزرگوار را به تصوير خواهد كشيد و در قسمت‌هاي مختلف آن فرماندهاني همچون سردار سرتيپ امير حاجي‌زاده(فرمانده نيروي هوافضاي سپاه)، دكتر محسن رضايي(فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در دوران دفاع مقدس) و تني چند از فرماندهان و همرزمان شهيد تهراني مقدم به بيان خصوصيات شخصيتي اين شهيد بزرگوار مي‌پردازند.

افق و «خاله بتول» و «جام در آفسايد»

شبكه افق به عنوان شبكه تازه‌تأسيس و نوپايي كه بعد از آمدن تيم دكتر سرافراز به صداوسيما دچار تحول ماهوي گرديده است نيز در ايام هفته دفاع مقدس با تدارك برنامه‌ها و مستندهاي ويژه‌اي سعي كرده‌اند با رويكردي متفاوت‌تر از ديگر شبكه‌ها به هفته دفاع مقدس ورود كند. در بازه ايام هفته دفاع مقدس برنامه‌هاي متنوعي در كنداكتور پخش قرار دارند كه از مهم‌ترين آنها مي‌توان به پخش مستندي با نام «جام در آفسايد» به كارگرداني فرهاد درودگر كه درباره اولين حضور تيم ملي فوتبال كشورمان در مسابقات آسيايي بعد از پيروزي انقلاب كه در كشور كويت برپا بوده، مي‌پردازد. نكته جالب در رابطه با اين مستند اينكه اين بازي‌ها با روزهاي آغازين و ابتدايي شروع جنگ تحميلي هشت ساله عليه كشورمان همزمان بوده و اتفاقات و حواشي پيراموني اين مسابقات دستمايه ساخت اين مستند گرديده است. مستند «مرزبانان» به كارگرداني محمد ساسان يكي ديگر از برنامه‌هاي شبكه افق در هفته دفاع مقدس است كه در مورد درگيري‌هاي سال‌هاي 90 و 91 نيروهاي مرزبان كشورمان با گروهك پژاك و پاكسازي آن مناطق است. مستند «خاله بتول» نيز روايتگر يك زن ايراني است كه شوهري عراقي دارد و در دوران هشت ساله دفاع مقدس پسرانش براي شركت نكردن در جنگ عليه ايران مجبور به فرار از دست نيروهاي بعثي مي‌گردند كه ماجراي اين زن و فرزندانش در مواجهه با دفاع مقدس دستمايه ساخت اين مستند گرديده است.

*****

جوان/گفت‌وگوي «جوان» با ايوب آقاخاني كارگردان نمايش «تكه‌هاي سنگين سرب»؛ رسالتم را به جنگ روي صحنه بردم

نمايش «تكه‌هاي سنگين سرب» با محوريت زندگي شهيد چمران از 12 شهريور ماه اجراي خود را در سالن چهارسوي تئاتر شهر آغاز كرده است. به همين بهانه گفت‌وگويي با «ايوب آقاخاني» كارگردان اين نمايش داشته‌ايم تا از اين نمايش و حال و هواي اجراي تئاتر در چنين حوزه‌اي بپرسيم.

نمايش «تكه‌هاي سنگين سرب» با محوريت زندگي شهيد چمران از 12 شهريور ماه اجراي خود را در سالن چهارسوي تئاتر شهر آغاز كرده است. به همين بهانه گفت‌وگويي با «ايوب آقاخاني» كارگردان اين نمايش داشته‌ايم تا از اين نمايش و حال و هواي اجراي تئاتر در چنين حوزه‌اي بپرسيم.

آقاي آقاخاني! چه شد كه زندگي شهيد چمران را براي اجرا در نظر گرفتيد؟

من پيش از اين در سال 86 فصل خون را در ژانر جنگ روي صحنه بردم. «امپراطور آنجلو» هم ديگر نمايشي بود كه من در اين حوزه روي صحنه برده بودم؛ نمايشي كه به مفهوم كلي جنگ مي‌پرداخت. در اسفند سال 93، حلقه اول از سه‌گانه آثار مبتني بر مستندات جنگ را به كارگرداني علي كشوري فرزند شهيد كشور روي صحنه بردم، متني كه من نوشته بودم به نام «كابوس شب نيمه آذر» و اين نمايش دومين حلقه از اين تريلوژي محسوب مي‌شود كه مبتني بر شخصيت و البته زواياي فردي زندگي دكتر مصطفي چمران است. اميدوارم به زودي سومين حلقه از اين تريلوژي را كه پايان‌دهنده سه‌گانه است، بر اساس 175 غواص شهيد بنويسم.

سومين حلقه از اين تريلوژي را كه بر اساس 175 غواص است هم خودتان كارگرداني مي‌كنيد؟

نه اين حلقه هم مانند حلقه اول اين تريلوژي تنها به قلم من است و كارگرداني‌اش قرار است بر عهده كوروش زارعي باشد. سعي من اين است كه اين متن مانند دو متن پيشين نگاهي متفاوت و غيركليشه‌اي به اين مقوله داشته باشد. اينكه برخي‌ها از ما ميپرسند چرا موضوعات مقاومتي را براي اجرا انتخاب كرده‌ايم براي من سؤال تعجب‌برانگيزي است. به نظر من چرا نبايد ما به اين حوزه بپردازيم. زماني كه جواني ما در دوران جنگ تباه شد چطور ممكن است ذهن ما درگير جنگ نباشد؟ من نمي‌توانيم از جنگ خلاص شويم چون زماني شكل‌گيري شخصيتم در كشور جنگ بود و من بهار و تابستان سال‌هاي كودكي‌ام را با چسب‌هاي ضربدري كه مادرم روي شيشه‌ها مي‌چسباند به خاطر مي‌آورم، چطور ممكن است جنگ را فراموش كنم، مني كه در دهه 50 متولد شده‌ام و نوجواني‌ام را در روزهاي جنگ گذرانده‌ام بديهي است كه تصوير اين جنگ هيچ وقت از ذهن من پاك نمي‌شود. با اطلاعيه‌هايي كه از تلويزيون پخش مي‌شد، پناهگاه‌ها و آژير قرمز و پناهگاه‌هايي كه وسط كلاس درس با شنيدن صداي آژير با اضطراب به داخل آنها پناه مي‌برديم، چطور مي‌شود جنگ را از ذهن من دور ريخت. اينكه چرا تصميم گرفتم به سوژه جنگ بپردازم مسئله‌اي است كه به رسالت هنرمندانه يك فرد باز مي‌گردد، خدا را شكر كه شرايط فراهم بود براي اينكه اين كار را انجام بدهم و با لطف خدا با توفيق خوبي هم روبه‌رو شده است.

چمران شما با چمراني كه ما در ديگر آثار مي‌بينيم كاملاً متفاوت است. چرا اين نگاه خاص را به شهيد چمران داشته‌‌ايد؟

مكث ما بر شخصيت شهيد چمران يك مكث روانشناسانه است، ما بر بعدي از زندگي چمران مكث كرده‌ايم كه عاشقانه است و فراز و فصل عاشقانه‌اي را به تصوير مي‌كشد. فيلم «چ» حاتمي‌كيا هم فيلم خوش‌ساختي بود اما هيچ مكث شخصيت‌پردازانه‌اي بر كاراكتر شهيد چمران نداشت.

به جز سكانس پاياني كه در فلاش بكي به خاطرات گذشته شهيد چمران، همسر امريكايي و فرزندانش ديده مي‌شوند؟

بله، اما آيا جز كساني كه داستان زندگي شهيد چمران را به دقت مي‌دانستند، كسي متوجه مي‌شود كه آن خانم و كودكان چه كساني هستند؟ در حالي كه من در نمايش خودم كل ماجرا را باز كرده‌ام و شناختي كه از چمران به مخاطب مي‌دهم حتي از نظر آماري جلوتر از فيلم «چ» است اما طبيعتاً پروداكشن كار ما شبيه به فيلم «چ» نيست چون به طور كلي وظايف اين دو ژانر با هم متفاوت است. سينما با قدرت سخت‌افزاري كه دارد به راحتي مي‌تواند صحنه‌هاي خوبي را به درستي بسازد و شايد هم اشتباه هم نيست كه فيلم «چ» به دنبال صحنه‌هاي جنگي و پرداخت به آنها رفته است. اما ‌اي كاش در آن فيلم هم كه مخاطبان بيشتري از يك تئاتر دارد، اطلاعاتي از شخصيت و زندگي شخصي شهيد چمران ارائه مي‌شد. هرچه هست تفاوت‌هاي نمايش ما بيشتر در مكث ويژه‌تر روي خلوت شخصيت شكل گرفته است.

يكي از مشكلاتي كه اكثر كارگردانان صاحب‌نامي كه در سال‌هاي اخير در حوزه تئاتر مقاومت فعال بودند با آن روبه‌رو شده‌اند، اعمال محدوديت‌هاي سليقه‌اي مديران در اين حوزه است، محدوديت‌هايي كه در نهايت باعث شده است كه اين كارگردانان پس از مدتي ژانر مقاومت را گاه براي هميشه ترك بگويند. شما با اين محدوديت‌هاي سليقه‌اي چه مي‌كنيد؟

سعي مي‌كنيم مهندسي و مديريتش كنيم. محدوديت‌هاي بيش از حد و سليقه‌اي اين ژانر را از توان انداخته‌اند.

چرا بايد در اين ژانر كه دغدغه ما هم هست آنقدر با محدوديت‌هاي سليقه‌اي روبه‌رو باشيم؟

شما نگاه كنيد مثلاً من الان رفتم سراغ شخصيت شهيد چمران، مي‌دانيد اين شخصيت چقدر متولي و مدعي دارد؟ خب معلوم است فردي كه صبر و تحملش از من كمتر است اصلاً سراغ چنين سوژه‌اي نمي‌رود. خدارا صد هزار بار شكر كه ما در روند توليد اين كار مشكلي نداشتيم اما دليل اصلي مشكل نداشتن ما پيش توليد متن بود. آنقدر تحقيق و پژوهش داشتيم كه بدانيم چطور بايد روي لبه تيغ راه برويم كه بهره‌برداري جناحي از كار نشود و اين كار در عين حال سلامت كار از نظر پژوهش آماري و قضاوت تاريخي مخدوش نشود و در عين حال جاي امضاي من هم در اثر گم نشود. من در اين كار طبيعتاً به دنبال امضاي خودم هستم، من بايد به مخاطب اين اطمينان را بدهم كه براي تماشاي نمايشي از ايوب آقاخاني آمده است نه يك نمايش تاريخي مستند. اين روند چون دو سال طول كشيده است سر صبر و حوصله به جايي رسيد كه به سلامت از لبه تيغ عبور كرديم و نتيجه‌اي كه مي‌گيريم نتيجه اميد‌بخش و رضايت‌بخشي است هم براي منتقدان و هم مخاطبان و هم براي خودمان. خيلي‌ها هم به سمت اين نوع كارها نمي‌آيند و عطايش را به لقايش مي‌بخشند و سعي مي‌كنند در فضاهاي بي‌خطرتر كار كنند، من كمي سرم درد مي‌كرد و اين كار را انجام دادم.

نمايشنامه شما چقدر بر زندگينامه خود دكتر چمران مستند بود؟

صددرصد. صد درصد آنچه در صحنه گفته مي‌شود بر اساس اطلاعات تاريخي مستند بود اما نوع نگاه من، نوع پرداخت و شخصيت‌پردازي من صد‌در‌صد متعلق به خودم است. به عبارتي اطلاعات آماري و تاريخي كه مي‌شنويد كاملاً پژوهش شده مستند و مستدل است اما شيوه برگزاري‌اش متعلق به من است.

انتخاب بازيگر‌‌ها را بر چه اساسي انجام داديد؟

از زمان نگارش نمايشنامه به پيام دهكردي براي ايفاي نقش شهيد چمران فكر مي‌كردم.

چرا؟

هم به اين دليل كه توان بازيگري‌اش را مي‌شناختم و دو بار پيش از اين به عنوان كارگردان با او كار كرده بودم و هم اينكه چهره‌اش با كمي چهره‌پردازي به شهيد چمران نزديك يا حتي منطبق مي‌شد، بنابراين من از ابتدا به پايم فكر كردم چون هم قلق‌هايش را مي‌شناختم و هم ذاتش به شهيد چمران نزديك بود. براي بازي نقش غاده جابر كه همسر دوم شهيد چمران بود هم به دنبال يك چهره گمنام‌تر بودم يك چهره شرقي كه سابقه‌اي از او در ذهن مخاطب نباشد تا به عارفه لك رسيدم كه پيش از اين تنها يك تجربه در عرصه تئاتر حرفه‌اي داشت. در نهايت پيام دهكردي و عارفه لك تركيب بازيگران نمايش جنگي من شدند و اين خودش يكي از وجوه تمايز كار من با ساير آثار مشابه است، اينكه آدم‌هاي زياد و سنگر و تير و تفنگ براي اجراي يك نمايش جنگي استفاده نكردم. ما دو نفر بازيگر داريم و صحنه‌اي كاملاً كاربردي و ميني‌ماليستي كه بسيار خوب توسط خانم كنعاني طراحي شده است و طراح گريم خانم صالحي و نورپردازي آقاي معتمدي و همه اينها عضو ثابت تئاتر پوشه هستند و همه كنار هم جمع شديم كه يك كار دلي را براي مخاطبان اجرا برويم.

يكي از اتهاماتي كه به اثري كه با محوريت جنگ تحميلي ساخته شده وارد مي‌شود، سفارشي بودن اين آثار است، مؤلفه‌هاي كه در اين اثر ديده نمي‌شود. به نظر شما اين نمايش چگونه توانست فاصله خود را با ورطه سفارشي كاري حفظ كند؟

خوشحالم كه اين حس را نسبت به كار من داريد. اصلي‌ترين دليلش اين است كه من اين متن را براي دلم نوشتم و دنبال هيچ نهاد و ارگاني براي حمايت نرفتم متأسفانه نهادها و ارگان‌ها زماني كه مي‌خواهند در توليد كاري شريك شوند اولين خواسته‌شان اين است كه كار با سياست‌هاي آنها همخوان باشد. من به اين دليل اساساً ميلي به هيچ نوع انعطافي در برابر سياست‌هاي اداري و ارگاني ندارم، سعي كردم خودم، كارم را بدون حضور اينها جلو ببريم تا اين درسي باشد براي اينكه چطور مي‌شود در چنين فضاهايي كار سالم و جذاب و اثر گذار توليد كرد، بدون اينكه تنها روي يكسري سياست نه چندان صحيح پافشاري كني كه مخاطب دوست ندارد. انگار كه آن نهاد و ارگان كاري توليد كرده است كه تنها كارمندان خودش ببينند در حالي كه كارمندان آن نهاد به ذات چنين دغدغه‌هايي دارند و ما بايد كساني كه دغدغه چنين فضاهايي را ندارند درگير اين ماجراها كنيم. آيا اندكي جاذبه براي جذب اين مخاطبان لازم نيست؟ با سياست‌هاي ارگاني و نهادي نمي‌شود مردم را پاي تماشاي يك اثر نشاند.

از چه منابعي براي نگارش متن بهره برديد؟

همه منابع چاپ شده و چاپ نشده در خصوص زندگي شهيد چمران استفاده شد، همه منابعي كه در اين حوزه وجود داشته است. از طرف ديگر با كساني كه با شهيد چمران معاشرت داشتند هم گپ زدم و همه تلاشم را كردم تا از منابع تأييد شده‌‌اي كه هيچ زاويه‌اي با اطلاعات موجود در كار من نداشته باشد استفاده كنم تا مقابل كساني كه به دنبال نكات مستند به تماشاي اين اجرا مي‌نشينند، سربلند باشم. كل نمايش صد‌در‌صد تأييد شده است و شب قبل از آغاز اجرا و همچنين روز ابتدايي اجرا، آقاي مهدي چمران برادر شهيد چمران كار را ديدند و خدارا شكر هيچ نكته‌اي از نمايش توسط ايشان رد نشد. فكر مي‌كنم همين كافي است كه ما با سربلندي از نمايش حرف بزنيم. به نظر من همين كه با هيچ گروهي اختلاف نظر پيدا نكرده‌ايم يعني به درستي بر لبه تيغ حركت كرده‌ايم.

بازخوردهاي مخاطبان به چه صورت بوده است؟

خداراشكر همه مخاطبان تا به امروز رضايت بسياري داشته‌اند و اين را از طريق فضاهاي مجازي و گپ‌هاي شفاهي به ما منتقل كرده‌اند، گرچه داريم سعي مي‌كنيم به آنها بباورانيم كه نمايش جنگي ما نمايش جنگي متداولي نيست و خداراشكر مخاطبان با رضايت سالن را ترك مي‌كنند و رفته رفته هم استقبال بيشتر مي‌شود. از طرف ديگر بازخورد منتقدان هم نسبت به اين نمايش مثبت بوده است.

برنامه بعدي‌تان در عالم تئاتر چيست؟

من فعلاً روي نمايشنامه 175 غواص شهيد كار مي‌كنم كه اميدوارم كه به زودي تمام شود. پس از اينكه تريلوژي جنگ خودم را كه كامل كردم به فضاهاي پيشين خودم باز مي‌گردم البته در نظر دارم كه نمايشنامه كسوف را كه يكي از موفق‌ترين نمايشنامه‌ها و اجراهايم بود كه سال 89 با بازي حميدرضا آذرنگ و نسيم ادبي روي صحنه برديم پيش از جشنواره تئاتر فجر و در يكي از سالن‌هاي خصوصي دوباره اجرا برويم.

در پايان؟

آرزو مي‌كنم تلاش‌هاي ما در ايجاد تغيير و دگرديسي در ذهن مخاطب براي پيش‌داوري نكردن در خصوص اثر بر اساس ژانر، تأثير بگذارد و به آنها اين اميد را بدهد كه همه ژانرها آثار خوب و بد دارند و با ديدن چند اثر بد يك ژانر را به صورت كامل از پرونده ذهنشان كنار نگذارند.

*****

حمایت/کارشناس رسانه و فضای مجازی در گفت‎وگو با حمایت تاکید کرد؛ فرصت نشر فرهنگ دینی در فضای مجازی

عضو هیئت علمی گروه فرهنگ و ارتباطات اسلامی دانشکده صدا و سیمای قم با تاکید بر لزوم تلاش به منظور هدایتگری درست فرهنگی از طریق فضای مجازی ، مشارکت فعال و هدفمند را لازمه تبلیغ و نشر فرهنگ دینی در این فضا عنوان کرد.

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر «عبدالله متقی‌زاده» در گفت‎وگو با «حمایت» با اشاره به اهمیت و جایگاه امروز فضای مجازی در تحولات خُرد و کلان فرهنگی کشور اظهار کرد: ما در عصر ارتباطات به سر می‌بریم که شاخصه اصلی آن همین تاثیرگذاری فوق العاده رسانه بر مخاطبان است.

وی افزود: البته باید توجه داشت که ویژگی عصر ارتباطات در زمانه ما این است که دیگر ارسال پیام یکسویه نیست بلکه شاهد چند سویه شدن فرآیند پیام رسانی هستیم.

توجه به نیاز مخاطبان در تبلیغ و پیام رسانی دینی

این کارشناس رسانه و ارتباطات همچنین با بیان این که امروز توجه به خواست و نیاز مخاطب یک اصل مهم در فعالیت های مربوط به رسانه و پیام رسانی است، خاطرنشان کرد: در واقع ما در دوره ای به سر می‌بریم که پاسخ به نیازها و رضایت مردم اساس ارتباطات است به گونه ای که حتی در مباحث دینی برای ابلاغ پیام به مخاطب به نیازهای او توجه می شود؛ به عنوان مثال ما نیازمند به سعادتمندی هستیم و این که مردم راه درست را از راه نادرست تشخیص دهند و برای تبلیغ دین و معارف دینی باید به این نیاز مخاطب توجه جدی کرد.وی اضافه کرد: طبعاً وقتی از راه نیازها ورود پیدا کنیم ، مخاطب تعامل و ارتباط بهتری با ما برقرار می کند و مهتر می توان بر او تاثیرگذاری لازم را داشت.

دنیای متحول امروز در سایه فضای مجازی

متقی زاده در ادامه سخنانش با اشاره به سخنان چندی پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی فضای مجازی کشور بیان کرد: شکی نیست که امروزه رسانه‌های جمعی و به طور کلی فضای مجازی تحول جدیدی را در دنیا رقم زده اند به طوری که هم اکنون تنها با در اختیار داشتن یک دستگاه تلفن همراه هوشمند می‌توان با کل جهان ارتباط داشت و کم یا زیاد با انتشار متن ، عکس و یا دیگر محصولات رسانه ای، تاثیرگذار بود که نمونه بارزش انتشار عکس‌های مربوط به جان باختن کودک سوری و آرام گرفتن او در کنار ساحل بود . دیدیم این عکس‏ها چه تاثیر شگرفی در شبکه های اجتماعی و رسانه های کل دنیا داشت و چه تحولاتی را رقم زد.

پیام دین را با ابزار نوین منتشر کنیم

وی همچنین با بیان این که باید با ابزارهای نوین، پیام اصیل دینی را به جهانیان برسانیم، تصریح کرد: همین چندی پیش کلیپی درباره حضرت حجت(عج) ساخته و در فضای مجازی منتشر شد که بیش از 2 میلیارد نفر در دنیا آن را مشاهده کردند و این مساله خود نشان دهنده اهمیت و حوزه تاثیرگذاری رسانه‌های نوین است.

فرصت سازی در فضای مجازی

عضو هیئت علمی دانشکده صدا و سیما قم ادامه داد: همان طور که مقام معظم رهبری نیز فرمودند ما باید با اهمیت دادن به فضای مجازی فعالانه وارد شده و آن را به خوبی مدیریت کنیم و گرنه همین فضای مجازی از یک فرصت بالقوه به تهدیدی بالفعل تبدیل می شود.وی با ابراز خرسندی از دستور العمل جدید رهبری در شکل گیری ساختار جدید شورای عالی و مرکز ملی فضای مجازی کشور نیز تصریح کرد: آنچه ضرورت دارد این که ما اولاً هوشمندانه و ثانیاً با شتاب لازم وارد عرصه فضای مجازی شده و از رکود و انفعال در این باره خارج شویم تا بتوانیم با سرعت بالا و نیز تاثیرگذاری لازم به ایفای نقش در این باره بپردازیم ؛ وگرنه چه در حیطه تولید پیام و محتوا و چه عرصه های فنی کار، عقب می‎مانیم.

تحول فرهنگی در بستر تقویت فضای مجازی

متقی زاده همچنین در بخش دیگری از این گفت ‎و گو با بیان این که فضای مجازی امروز فرصت خوبی را برای ایجاد تحول و شکوفایی فرهنگی برای ما فراهم کرده است، گفت: باید پیام‌های متناسب با فطرت بشری و بر اساس آموزه‌های دینی تولید کرده و به زبان روز آنها را به جهان عرضه کنیم و به خصوص این را بدانیم که اگر ما تولیدی در این باره نداشته باشیم، دیگران بر اساس اهداف و برنامه‌های خود برای ما تولید پیام و محتوا خواهند داشت.

تهاجم فرهنگی و عقیدتی دشمن را دست کم نگیریم

وی با اشاره به این که دشمن در این عرصه بسیار زودتر از ما دست به کار شده و برنامه‌های خود را دنبال می‌کند، افزود: همین الآن دشمن در قالب تهاجم فرهنگی و بمباران اعتقادی در شبکه‌های اجتماعی، سایت‌های اینترنتی و نیز شبکه های ماهواره ای به طرح شبهه های جدی و خطرناک می پردازد که عدم پاسخگویی درست به آن‌ها می تواند ایمان و اعتقاد مردم به خصوص نسل جوان را خدشه دار سازد.

مهندسی و مدیریت پیام فرهنگی و دینی؛ ضرورتی انکارناپذیر

این کارشناس رسانه و فضای مجازی همچنین با بیان این که مدیریت پیام و چگونگی تولید محتوا نیز در این عرصه از اهمیت بسیاری برخوردار است ، خاطرنشان کرد: باید مهندسی و مدیریت پیام را نیز مدنظر قرار داد تا افکار عمومی از طریق فضای مجازی به جای دچار شدن به ضلالت و گمراهی به معنویات و به سوی خدا هدایت شوند و امروز وظیفه ماست که ندای توحیدی را در دنیای امروز پژواک کنیم.

از آسیب‌های فضای مجازی غافل نشویم

وی بیان کرد: بی‌تردید فضای مجازی تهدیدات و آسیب‌های مختص خود را دارد مثلاً مدل‌های گفتاری و رفتاری در جامعه را گاه چنان تحت تاثیر قرار داده و شکل می‌دهد که با فرهنگ صحیح اسلامی ما سازگاری ندارد ، لذا اگر ما درست عمل کردیم و همچنین مردم را در فرآیند فرهنگ سازی مشارکت دادیم، موفق خواهیم بود.

وی تصریح کرد: هنر ما باید این باشد که فضای مجازی را بر اساس اهداف و چارچوب های فرهنگ دینی به یک فرصت خوب برای جبهه حق تبدیل کنیم و به خصوص فرهنگ عمومی جامعه را به سمت آرمان های جامعه مهدوی سوق دهیم. متقی زاده یادآورشد: خلاصه آن که همه در این باره وظیفه داریم و نمی توانیم غافل و بی تفاوت باشیم و ان شاءالله که با هوشمندی و احساس تکلیف وارد عمل شده و بدین سان مقدمه سازان حکومت حضرت ولیعصر(عج) از طریق همین فضای مجازی باشیم.

*****

فرهیختگان/جلال ستاری در گفت‌وگو با فرهیختگان از ابوالحسن نجفی می‌گوید؛ احترام یک امانتدار به مردم

«ابوالحسن نجفی» کتاب‌های بسیاری از زبان فرانسه به زبان فارسی ترجمه کرده است و امروز شاید آثار او در حوزه تالیف و ترجمه نزدیک به 30 کتاب باشد که به نوعی باید گفت حاصل عمر او و جزء بزرگی از دستاوردهای مترجمان ما به‌خصوص از زبان فرانسه است. کتاب‌هایی از آندره مالرو، روژه مارتن دوگار، ژان پل سارتر، اگزوپری و... از این دست کتاب‌ها هستند. از طرف دیگر کتاب‌های مهم و حتی شاید مرجعی مانند «مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، «وظیفه ادبیات»، «غلط ننویسیم» (فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی) و «فرهنگ فارسی عامیانه» را باید به‌عنوان درسنامه‌های نجفی به حساب آورد؛ درسنامه‌هایی که می‌توانند به علاقه‌مندان، مخاطبان و مترجمان حوزه ادبیات چگونه درست خواندن و درست نوشتن را بیاموزند. «جلال ستاری» یکی دیگر از این نام‌های معتبر در ترجمه از زبان فرانسه است که در حوزه اسطوره‌شناسی یکی از سرآمدان فرهنگ، هنر و اندیشه معاصر و نامی است بسیار معتبر. با او درباره «ابوالحسن نجفی» به گفت‌وگو نشستم تا نظر او را هم درباره ویژگی‌های کاری و زندگی نجفی بپرسم.

***

چه ویژگی‌ای در کــار و زندگـــی ابوالحسن نجفی وجود دارد که او را به یکی از چهره‌های ممتاز ادبیات ما تبدیل می‌کند؟

به عقیده من نجفی یکی از بهترین مترجمان ماست که شنیده‌ام این روزها در بیمارستان و در بستر بیماری به سر می‌برند. او همیشه و از همان ابتدا کارش را به بهترین و بی‌نقص‌ترین شکل ممکن و با وسواسی مثال‌زدنی انجام می‌داد و نکته‌ای که بسیار در مورد ایشان حائز اهمیت به نظر می‌رسد این است که نه‌تنها زبان فارسی را به خوبی می‌شناسد و بلد است؛ بلکه شاید به همان پایه، زبان فرانسه را هم خوب می‌داند. در این مورد تردید ندارم که یکی از بهترین مترجمانی است که من می‌شناسم.

به دست آمدن این امتیازات برای کسی مثل ابوالحسن نجفی از کجا ریشه می‌گیرند؟

موضوع اینجاست که کسی مثل او ادبیات و ترجمه و درنهایت کار را یک شوخی نمی‌داند و به جد آن را دنبال می‌کند. کار کردن این آدم‌ها و به‌خصوص آقای نجفی که موضوع بحث و حرف ماست، هیچ وقت دنبال کسب پول و شهرت و این چیزها نبود و فقط می‌خواست رسالت و تعهدی را که نسبت به مردم و مخاطبان‌شان به دوش خود حس می‌کرد به خوبی به انجام رساند. اگر از من بپرسید که اصلی‌ترین هدف‌شان چه بود من جواب خواهم داد که آنها کارشان را به جد می‌گرفتند؛ اما شاید دیگران کار برایشان آنقدر جدی نیست؛ حداقل به اندازه کسی مثل نجفی کار را جدی نمی‌گیرند؛ مگر تعدادی انگشت‌شمار. همین است که شما می‌بینید کسانی از آن نسل به‌عنوان ماندگارترین چهره‌های ادبیات ما برای همیشه در تاریخ ادبیات این کشور ثبت می‌شوند و همین تاریخ نیز به بزرگی و نیکی همیشه از آنها یاد خواهد کرد.

چه کارهایی از ابوالحسن نجفی برای شما در حوزه ترجمه حائز اهمیت است؟

من نمی‌توانم از میان انبوه کارهای درخشان این انسان شریف کاری را به‌عنوان نمونه اسم بیاورم. فقط می‌توانم بگویم همه کارهای این بزرگوار قابل‌تحسین و احترام است؛ چراکه کوهی از تلاش، کوشش و دقت پشت سر آنهاست. مقالاتی را هم که درباره ادبیات و ترجمه در مجله‌ها چاپ می‌کرد، بسیار مهم بود که به‌شخصه بسیار از آنها آموختم و بی‌هیچ اغراقی می‌توانم بگویم برای هرکسی که در حوزه ترجمه کار می‌کرد، یا می‌خواست کار کند، این مقالات بسیار راهگشا و آموزنده بود. به هر روی اینها حاصل عمر و تجربیات یک آدم است. این آدم‌ها در عصر و روزگار خودشان شاخص بوده‌اند و امروز هم شاخص هستند. یعنی شما اگر بخواهید در زبان فرانسه و ترجمه این زبان در قالب کتاب نام کسی را بیاورید، بی‌شک یکی از آن نام‌ها و البته حتی شاید اصلی‌ترین‌شان «ابوالحسن نجفی» خواهد بود که حضورشان مغتنم است و من برایش آرزوی سلامتی می‌کنم و امیدوارم هر چه زودتر سلامت خود را به دست آورد.

شکل نگارش و نوشتار ابوالحسن نجفی را در ترجمه‌هایش چطور ارزیابی می‌کنید؟

بسیار عالی و دقیق و موشکافانه. سختگیری نجفی در درست نوشتن برای من بسیار ارزشمند و محترم است. یعنی چه که امروز یا دیروز کسانی بودند که هر طور دل‌شان می‌خواست با متن اصلی برخورد می‌کردند و از خودشان اصطلاح درمی‌آوردند یا به خاطر سواد اندک‌شان هر چیزی را که بلد بودند برای لاپوشانی کم‌دانشی‌شان به کتاب تزریق می‌کردند؛ گواینکه اصلا نویسنده اصلی کتاب این حرف را زده باشد یا نه. نجفی فارسی را درخشان و به درست‌ترین شکل ممکنش می‌نوشت و همین نکته به اندازه تمام کتاب‌هایی که او ترجمه کرد، برای بقیه آموزنده است. من موافق سختگیری هستم. باید برای نوشتن زبان فارسی به خود سخت گرفت و خوب و درست آن را بلد بود و این کار سختی است که از توان ادبی و سواد هر کسی ساخته نیست. همه اینها، همان‌طور که شما گفتید، از ابوالحسن نجفی چهره‌ای ممتاز و متمایز می‌سازد که ترجمه‌های دقیق و درستش در واقع احترام یک امانتدار خوب به مردم و مخاطبان خودش است. کسی بی‌خود و بی‌جهت و طولانی مدت نمی‌تواند در تاریخ ادبیات یک کشور ماندگار شود بنابراین نجفی هم به خاطر سال‌های تلاش و کوشش و قلمفرسایی به اینجا رسیده که هر جا صحبت از ادبیات فرانسه و ترجمه کتاب‌های این کشور به فارسی می‌شود همه با احترام و با عنوان واقعی استاد از او یاد می‌کنند.

*****

قدس/کارشناس و محقق مهدوی در گفت‌وگو با قدس: « منتظر» به حج برویم

به تصریح روایات، روح و باطن حج چیزی فراتر از مناسک و اعمال ظاهری است که حج گزار آنها را به جای می‌آورد و این روح در کالبد حج دمیده نمی‌شود، ...

مگر در پرتوی ارتباطی عمیق و حقیقی با امام عصر (عج) که حقیقت حج هستند. از این رو، با 
حجت الاسلام والمسلمین رحیم کارگر، کارشناس و محقق مهدوی و مؤلف کتابهایی همچون «حج عارفان» و مجموعه دوجلدی «مهدویت پیش و پس از ظهور» درباره ارتباط حضرت بقیه ا... با حج به گفت و گو پرداخته‌ایم که مشروح آن را می‌خوانید:

چه ارتباطی میان حج به عنوان فریضه‌ای عبادی- سیاسی با مهدویت برقرار است که از آن به عنوان روح و باطن و شرط پذیرش حج یاد می‌شود؟

- بین اعمال و عبادات و اعتقادات پیوند عمیقی وجود دارد، از این رو بین ولایت به معنای عام و نیز معنای خاص یعنی مهدویت با حج پیوندی عمیق برقرار است تا جایی که روح حج و قبول حج به پذیرفتن ولایت امام معصوم(ع) است.

اگر به حج و سرزمین وحی بنگریم، سه بُعد اساسی این پیوند را می‌توان دریافت، نخست آنکه حج سرزمین تجلی نور وجودیِ امامت است، یعنی نور امامت را در همه جای حج و اعمال آن می‌توان مشاهده کرد و به این نتیجه رسید که باطن حج تمسک به امام زمان (عج) برای رسیدن به توحید و عبودیت است.

دوم، آنکه حج موسم زمانی و مکانی برای تجلی همراهی و همدلی با امام زمان (عج) و جای جای حج و مناسک آن هر یک بُعدی از ابعاد عمیق و ژرف امامت و ولایت است، سوم آنکه حج، سرزمین و وادی ظهور است و امام عصر (عج) بانگ توحیدی خود را از سرزمین وحی و کنار خانه خدا به دنیا عرضه می‌کنند و جهانیان ندای دعوت ایشان را از کنار خانه خدا می‌شنوند.

با این نگاه، حاجی باید از بدو ورود به سرزمین وحی این همراهی و همگامی با امام عصر(عج) را ایجاد کند؛ این همراهی در مراحل و مناسک مختلف چگونه رخ می‌دهد و چه ارمغانی برای حج گزار دارد؟

- مدینه کانون حرکت انسانی و ولایی برای رسیدن به خدا و توحید تحت راهنمایی امام(ع) است، سپس حج گزار مناسک حج را از میقات و مسجد شجره و با احرام آغاز می‌کند و خود را جزو ضیوف الرحمن قرار می‌دهد و تلاش می‌کند در اعمال و رفتار نیز این همراهی را نشان دهد، از این رو، واجبات اِحرام یعنی ترک مُحرمات تمرینی است برای زندگی همراه با امام معصوم(ع).

سپس حاجی وارد مسجدالحرام به عنوان محل قیام امام زمان(عج) می‌شود و آنجا مهمترین بحث، آغاز انقلاب جهانی ولی عصر(عج) است، او با ورود به این حریم درصدد طواف بر می‌آید و با طواف می‌فهمد که شرط قبولی طواف و دیگر اعمال ولایت است وگر نه مناسک حج روح و باطن و برکاتی ندارد؛ یعنی حج گزار بظاهر گرد خانه خدا می‌گردد و در باطن به امام زمان(عج) اقتدا می‌کند خواندن نماز طواف پشت مقام ابراهیم(ع) نیز به وضوح این اقتدا را نشان می‌دهد، زیرا حضرت ابراهیم(ع) پس از نبوت به مقام امامت رسید.

این سیر ولایی در کل حج تجلی دارد، حتی لحظه‌ای که حاجی تقصیر می‌کند به تعبیر امام معصوم(ع) حتی در خروج از اِحرام با تقصیر یعنی با پذیرش ولایت از گناهان خارج می‌شود.

با توجه به وجود اعمال مختلف در مناسک حج و منزلگاه های مختلفی که حج گزاران تجربه می‌کنند، در کدام وادی زمینه بیشترین ارتباط با امام عصر (عج) فراهم می‌شود و چگونه می‌توان این ارتباط و برکات آن را حفظ کرد؟

- عرفات تنها جایی است که همه حجاج همراه امام عصر(عج) هستند که این همراهی در پذیرش دعا اثر دارد و عنایت خاص خداوند را بیشتر متوجه اهل عرفات می‌کند.

جالب آنکه حج گزارِ ولایی این تأثیر را با همه وجود لمس کرده و متوجه حضور فیزیکی و معنوی حضرت ولیعصر(عج) می‌شود. حاجی در وادی توحید و ولایت وارد شده و در می‌یابد بدون ولایت نمی‌توان به توحید حقیقی رسید، حتی اگر به ظاهر شیطان را سنگ بزند، اما خود اعمال شیطانی انجام می‌دهد.

ینابراین وظیفه اصلی ما این است که بکوشیم در حج و پس از آن رضایت امام معصوم(ع) را با توحید، توبه، تقوای واقعی و ورع جلب کنیم که این رضایت، رضای الهی را در پی دارد؛ همچنین، اهتمام به زیارت آل یس، دعای ندبه، دعای عهد و ... در سرزمین وحی راهگشاست.

حج گزاران با حُسن خُلق، کمک و تعاون و تواضع به یکدیگر در حین اعمال می‌توانند، موجبات رضایت امام عصر(عج) را فراهم کنند. اگر بتوان عمیق تر نگریست فلسفه و حکمت اصلی حج نیز همین تجدید عهد و بیعت و ولایت با امام معصوم(ع) و تقویت بعد اعتقادی نسبت به امام معصوم است، یعنی حج علاوه بر اینکه دانشگاه توحید است باید دانشگاه ولایت باشد.

بنابر تصریح روایات، حج دارای برکاتی خاص و ویژه همچون پاک شدن انسان از گناهان است، برخورداری از این برکات و تحقق حج عارفانه چقدر در گرو ارتباط با امام عصر(عج) به عنوان روح و باطن حج است؟

- تمامیت حج به لقای امام و اظهار ولایت ایشان آن هم در باطن است، یعنی مردم مأمور شده اند که به حج بروند و اعمال عبادی خود را انجام دهند و اظهار ولایت کنند که این تعظیم شعایر الهی است. اما درباره چگونگی این پیوند و انجام حج ولایی و عبادت رحمانی باید به سه مسیر توجه داشت؛ نخست داشتن شعور مهدوی، یعنی اینکه در اعتقاد و باور به امام معصوم(ع) راسخ بوده و سستی، تردید و حیرت را در خود راه ندهد. بدترین کار یک معتقد، تحیر و تردید در وجود مقدس امام عصر(عج)، ولایت و امامت ایشان است.

دوم اینکه، حج گزار باید در حج شور مهدوی داشته باشد و گریه و زاری، عبادت و استغفارش رنگ و بوی امامی داشته باشد و اظهار دلشکستگی و تواضع او موقت نباشد.

نکته سوم و مهم، عمل مهدوی است یعنی حج گزار باید شور و شعور مهدوی را به عمل صالح تبدیل کند؛ حاجی واقعی کسی است که عملش را صالح کند و به دور از گناه باشد که این منتهای سرّ و روح حج است که تنها در پیوند با معصوم(ع) ممکن می‌شود.

حج زمانی اثرگذار است که عمل حاجی مهدوی باشد، یعنی همپا و همگام امام در عمل، تقوا، توحید، ورع و نهایت پاکی و طهارت باشد و بتواند با لطف الهی همچون روز ولادت از گناهان پاک شود و با عمل صالح این نورانیت را حفظ کند.

با توجه به حضور امام زمان (عج) در مناسک حج و جایگاه خاص آن حضرت نزد خداوند متعال، حج گزاران چگونه می‌توانند از دعای خیر ایشان هم خود و هم دیگرانی را که به آنها التماس دعا گفته‌اند، بهره مند کنند؟

- بهره مندی از دعای امام عصر(عج) مقدماتی دارد که حج گزار باید قبل از حج این آمادگی‌ها و شایستگی‌ها را در خود فراهم کند، همچون وضوی صحیح و دقیق که به حضور قلب در نماز کمک می‌کند.

از این رو، قدم نخست برای دریافت دعای امام زمان(عج)، طهارت است که از چند طریق حاصل می‌شود، همچون ادای دیون مردم، زیرا دین به مردم و جلب رضایت خدا و خلق؛ همچنین حاجی به آمادگی فکری نیاز دارد؛ بزرگترین نقص جامعه منتظر شناخت ناصحیح نسبت به امام زمان(عج) است، پس باید از طرق مختلف معرفت افزایی کنیم.

همچنین، آمادگی فکری و معنوی لازم است آن هم از طریق ابزار عشق و محبت به امام زمان(عج) یعنی باید در تک تک سلول هایمان عشق به ایشان را متبلور کنیم؛ کسی که در وادی انتظار گام می‌گذارد، باید این عشق را نمایش دهد و از درون بجوشد و مهمترین محبوب ما امام عصر(عج) باشد.

اگر با چنین آمادگی هایی به حج مشرف شویم و کنار سفره انتظار بنشینیم، بیشتر از دیگران رضایت و دعای امام زمان(عج) را نصیب خود می‌کنیم.

*****

وطن امروز/نگاهی به عرفان شاعری در غزلیات شهریار؛ همدرد دل مسکین

شعر، ارتباطی بی‌واسطه با نور است. بیست‌وهفتمین روز شهریورماه مصادف با درگذشت شهریار را روز شعر و ادب فارسی نام نهادند و این بهانه‌ای است برای دل نهادن به محضر غریب واژه‌هایی به رنگ شعر. عـشق‌های عارفانه شهریار را می‌توان در خلال غزلیاتی در راستای انتظار و عشق و هجران دوره کرد. تجربیاتی که با ناکامی‌های شهـریار در کاروان زندگی، رنگی غبارزده یافت و غربت دل را به پریشانی هزارپاره کشاند. رازی که صور خیال را در نوردید و در اندرونی دل جای گرفت تا هـذیان دل سراغ حیدربابایی باشد و به دنبال زادگاهی گمشده بگردد. منظومه حیدربابا تجلی شور و خروش جوشیده از عشق شهریار به مردم است. این منظومه از جمله بهترین آثار ادبی در زبان ترکی آذری است و در اکثر دانشگاه‌های جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده‌ آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی موسیقیدانان همانند هاژاک، آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی بر آن ساخته‌اند.

خواب‌های نشسته در مهتاب و بغض‌های مانده در گلو، شهریار جوان را به خاستگاه مناظری رنگارنگ هدایت کرد و قافیه‌ها از پی هجرت، ردپای وصال جست و حقیقت آسمان از جویبار عشق روان شد تا شیرازه‌های عاشقانه غزل به پیکر عرفانی دلنشین درآید و خواب دیروز شبانگاهی به سپیده‌ای طربناک از دانایی پیوندی خجسته یابد. عارفان شاعر تنها شعر را به سبب ادیبانگی نمی‌سرایند بلکه خود را از خویشتن خویش می‌پیرایند و ناگاه همه وجودشان، آینه‌گون مظهر و مجلای جمال الهی می‌شود و نای وجود، شایستگی قرار گرفتن بر لب معشوق را می‌یابد تا نوای حضرت دوست بر لبان هویدا شود. با کمی نازک اندیشی در آثار شهریارِ غزل می‌توان به آینه‌ای زلال یافته از نگاه شاعر رسید که در جست‌وجوی خـداشـناسی و معـرفـت به حق، مناجاتی ابدی یافته و راز و نـیاز و شب به قصیده‌ای مخلصانه از نجوا رسیده تا همای رحمت را در نام علی بجوید.

شعر هم حجاب است و هم کشف‌المحجوب و همانا اندیشه شهریار در اوج عرفان و معنویت است، چرا که مقتدای شهریار، مولایی است که سرور عارفان است و پیشوای پاکبازان. شهریار در مثنوی عارفانه «شب و علی» به‌راستی گوی سبقت را در توصیف مهر عالیقدر پیام‌آور نور از برخی شاعران می‌رباید و چه زیبا می‌سراید از هم آگاهی شب ز اسرار علی. همچنین شعر «علی ‌‌ای ‌همای ‌رحمت» به زیبایی تجلی‌گر پاکبازی به مولای عشق است. شعری که خلوص دل شاعر و اعتبار این شعر را روشن می‌سازد، چنانکه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی در این باب اشاره داشتند: «شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته‌ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین(ع) با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند. فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!

و شهریار خواند:

علی ‌ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه‌ هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم به خدا قسم خدا را

شهریار میراث‌دار زبانی است که زنجیره راز و نیاز و دلسپاری را به هم می‌رساند و در این زمینه می‌توان به ردپای شاعران پارسی عارف‌مسلکی چون حضرت مولانا و حافظ رسید و اینگونه است که عارفی مانند شهریار می‌تواند با ولای علی(ع) به همدل‌ترین مسیر سخن براند. و به‌راستی در میان نامداران ادب معاصر، درخششی جاودانه در وارستگی و عرفان شهریار رخ می‌نماید که آثار ارزشمند و عارفانه این شاعر شگرف را برای همیشه خواندنی و مانا خواهد کرد. از سویی ارادت استاد شهریار به امام خمینی یا به تعبیر او «رهبر کبیر» و «خمینی بت‌شکن» در غزلی زیبا آشکار می‌شود:

«حسنت به اتفاق ملاحت، جهان گرفت

آری به اتفاق، جهان می‌توان گرفت»

همچنین استاد شهریار با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هم الفتی دیرینه داشت که چه زیبا در وصف قنوت نماز وی نوشت:

در رکوع و سجودِ خامنه‌ای

من هم از دور سرنگون دلم

هادی بهجت‌تبریزی، فرزند استاد شهریار درباره نحوه ارتباط مقام معظم رهبری با شاعر مطرح ایران‌زمین می‌گوید: «در یکی از سفرهای آیت‌الله خامنه‌ای به تبریز، آن حضرت در محل استانداری تبریز دیداری با شهریار و شعرا داشتند. معظم‌له احترام خاصی به استاد شهریار داشتند. آیت‌الله خامنه‌ای در زمان ریاست‌جمهوری که استاد شهریار در بستر بیماری بود دستور بستری شدن استاد در بیمارستان مهر تهران را صادر کرد و پس از آن با بزرگانی از وزارت علوم و بهداشت به دیدار استاد شتافتند و از وی دلجویی کردند».

شعر حتی در معانی لغوی خود و سایر مشتقات همین مصدر، دارای خصوصیاتی چون آگاهی، شناخت و معرفت است. گاهی زبان عرفانی زبان شاعرانه می‌شود و می‌توان این ادعا را هم با دلایلی اثبات کرد. حال صوفی عارف هنگام بر زبان آوردن شعر شبیه همان حالی است که بعضی شعرای سمبولیست و سوررئالیست با اغراق از آن سخن گفته‌اند. به راستی که میان زبان عرفانی و زبان شعر تشابهات فراوانی موجود است و آنجاست که رستاخیز کلمات با سیر آگاهی به بلوغ رسیدن می‌رسد و آهنگ سرایش در سرای زیستن جوانه می‌زند و شهریار از جنس همین مسیر بود، چرا که از پروانه، رمز عاشقی را آموخته بود.

انتشار نامه‌‌های سر به مهر شهریار

جمشید علی‌زاده از انتشار نامه‌ها، اخوانیات و تعدادی از سروده‌های منتشر نشده فارسی و ترکی شهریار در یک مجموعه خبر داد. به گزارش تسنیم، جمشید علی‌زاده، شاعر، محقق و شهریارپژوه در این‌باره گفت: این کار شامل فصلی از آثار منتشر نشده از استاد است. این اثر به‌عنوان 2 جلد از مجموعه‌ 10جلدی که درباره شهریار نوشته و گردآوری شده، به چاپ خواهد رسید. قرار است این مجموعه در روز برگزاری کنگره شهریار در تبریز همزمان با روز شعر و ادب فارسی رونمایی شود. وی با اشاره به جزئیات بیشتر توضیح داد: یکی از مجلدات شامل 5 سروده ترکی از استاد است و مجلد بعدی که با عنوان «دوری‌ها و دیری‌ها» به چاپ رسیده، بیش از 30 سروده پارسی از استاد را در خود جای داده است. البته این همه آثار چاپ نشده استاد نیست، تعدادی از منظومه‌های عاشقانه استاد هم هست که بعدها قرار است به چاپ برسد. علی‌زاده با بیان اینکه اشعار مندرج در کتاب «دوری‌ها و دیری‌ها» در بازه زمانی 1331 تا 1365 به نظم درآمده‌اند، ادامه داد: در این سروده‌ها اخوانیه‌ای به امیری فیروزکوهی، شعری برای سنگ مزار مادر شاعر، استقبالی از غزل معروف مرحوم صفای اصفهانی، غزلی‌ برگرفته از یکی از احادیث امام علی(ع) و قصیده‌ای بلند با موضوع انتظار، انتقاد از شرایط پیش از انقلاب و نوید به وقوع یک انقلاب به چشم می‌خورد. وی یادآور شد: عمده این سروده‌ها مربوط به دوره پهلوی دوم است؛ به همین دلیل رویکردهای اعتقادی و مذهبی استاد را نشان می‌دهد. در این سروده‌ها دیدگاه‌های شهریار درباره اوضاع جامعه پهلوی، حزب شیطان و... دیده می‌شود. هسته مرکزی سروده‌های این بخش، شعر انتظار است. شهریار در دهه پایانی حکومت پهلوی اعتقاد داشت و پیش‌بینی می‌کرد انقلابی رخ خواهد داد؛ به همین دلیل در سروده‌های مهدوی او هم اعتراض را می‌توان دید و هم نوید را. علی‌زاده به بخش سوم این کتاب اشاره کرد و گفت: بخش سوم سروده‌ها به پاره‌ای از اشعار شهریار در سال‌های پس از انقلاب اختصاص دارد. در این بخش اشعاری با مضمون دفاع‌مقدس، انقلاب و گاه سروده‌هایی تقدیم شده به برخی شخصیت‌ها مانند علامه طباطبایی دیده می‌شود و این هم به سابقه آشنایی این 2 بزرگوار بازمی‌گردد؛ همان‌طور که می‌دانید شهریار با علامه طباطبایی در دوران جوانی، در حوزه هم‌حجره بودند. دومین کنگره شعر شهریار با محوریت «کنگره بین‌المللی شعر دینی و انقلابی شهریار» با حضور جمعی از اساتید و شاعران کشور همزمان با روز شعر و ادب فارسی در تبریز برگزار می‌شود. قرار است از نامه‌ها، اخوانیه‌ها و سروده‌های تاکنون منتشر نشده شهریار، در این مراسم رونمایی شود.

2 شعر آیینی منتشر نشده از شهریار

تعدادی از اشعار استاد شهریار تاکنون به زیور طبع آراسته نشده که یکی از آنها غزلی است در وصف امام علی(ع) و قصیده‌ای انقلابی با بن‌مایه‌های انتظار. به گزارش تسنیم، محمدحسین بهجت‌تبریزی، متخلص به شهریار در سال 1285 در تبریز به دنیا آمد. پدرش «حاج میرآقا بهجت‌تبریزی» نام داشت که در تبریز وکیل بود. شهریار پس از پایان دوره راهنمایی در تبریز، در سال 1300 برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال 1303 و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. هرچند شهریار هرگز پزشک نشد اما در شاعری سرآمد روزگار خود شد. شهریار منظومه «حیدر بابایه سلام» را در سال 1330 منتشر کرد و با این اثر در ادبیات آذری ماندگار شد. هرچند تمام اشعار شهریار در دیوانی به چاپ رسیده اما هنوز تعدادی از اشعار وی در دست خانواده یا دوستانش هست که به زیور طبع آراسته نشده است. از جمله این سروده‌ها، غزلی‌ است در وصف حضرت امیرالمؤمنین، علی(ع). این سروده برگرفته از یکی از احادیث حضرت است که در کشاف زمخشری نقل شده است. شهریار در واقع در این غزل اقدام به نظم این حدیث کرده است:

«قول علی(ع

به چاهی قطره‌ای از می‌چکیده

درش پی ریزی و سازی مناری؟

علی گوید فراز آن مناره

اذان من ندارد اعتباری

وگر آن قطره در دریا بریزد

پس آن دریا بخشکد روزگاری؟

به صحرایی شود تبدیل و آنگاه

در آن صحرا بروید مرغزاری

علی فرمود اگر من ساربانم

شتر در پی چراندن خود چه کاری؟

جوانا درس و مشق دین و اخلاق

بیاموز از چنین آموزگاری

بزرگان با قوانین الهی

چنین پاس ادب دارند، آری

همچنین از سروده‌های تاکنون منتشر نشده از شهریار زبان فارسی می‌توان به قصیده‌ای مطول با عنوان «صیحه افلاک» اشاره کرد. شاعر در این سروده که در سال‌های پیش از انقلاب گفته شده، به فرهنگ انتظار اشاره کرده و در میانه قصیده، نوید رسیدن یک انقلاب را می‌دهد:

نزدیک شد آن دم که سرافیل زند صور

شاه‌ آید و بالای سرش رایت منصور

ظلمات ظلالت درَد از برق عدالت

خورشید دل‌افروز دمد از شب دیجور

در طلعت روحانی او آیت والشمس

در سینه سینایی او سوره والطور

در گردن مینایی او حلقه‌ای از مُشک

در عارض گلناری او هاله‌ای از نور

آن قبله صاحب‌نظران مشرق انظار

و آن پادشه منتظران شاهد منظور...


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین