کد خبر: ۲۹۰۳۰۸
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ / 19 شهریور 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکندچه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفتدر این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودندتا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازنداما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اندبه عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده استاما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما دربولتن نیوزسعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیمبه عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشورتا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شودالبته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

*****

آرمان/سينما دچار سياست‌زدگي و تجارت‌زدگي است

جشن بزرگداشت‌هاي خانه سينما به عنوان يكي از جشن‌هاي پنج‌گانه اين نهاد صنفي شامگاه 17 شهريور ماه در حالي برگزار شد كه تقدير از سعيد پورصميمي، فرهاد ورهرام، احمدرضا درويش‌ و اهداي جايزه سيف‌ا... داد به عليرضا داودنژاد با يك ساعت تاخير آغاز شد و تا پاسي از نيمه شب ادامه داشت. در اين جشن برخي از سينماگراني كه روي سن براي اهداي تنديس يا دريافت آن حاضر مي‌شدند به توقف اكران فيلم «رستاخيز» احمدرضا درويش اشاره مي‌كردند كه همين موضوع باعث شد، فضاي مراسم تا حدودي از حال و هواي جشن خارج شود. صحبت‌هايي كه درباره درويش و فيلمش مطرح شد، بيشتر انتقاد به اتفاق رخ داده براي «رستاخيز» و توقع از مسئولان براي حمايت از فيلمي بود كه با مجوزهاي قانوني ساخته و اكران شده بود. به گزارش ايسنا، اين صحبت‌ها زماني كه در بخش پاياني مراسم حجت‌ا... ايوبي (رئيس سازمان سينمايي) براي اهداي جايزه عليرضا داودنژاد روي سن آمد‌، با پاسخ او روبرو شد كه گفت: ته دلم با خودم مي‌گفتم كه هنوز از فضاي آقاي درويش خارج نشده‌ايم، اي كاش به او عشق نمي‌ورزيدم، ‌اي كاش مخالف فيلمش بودم و طرفدار اين نبودم كه فيلمش نمايش داده شود تا آن وقت برخي از فرمايشاتي كه در اينجا مطرح شد، به من مي‌چسبيد. او ادامه داد: كاش مي‌توانستم لااقل حرف بزنم اما از آن هم محروم هستم و ناچاريم صبر كنيم تا اين مشكل هم در سينما حل شود.

فرهنگ در رسانه

در جشن بزرگداشت‌هاي خانه سينما كه در ايوان شمس برگزار مي‌شد، جمع زيادي از سينماگران و مديران فرهنگي چون سيد محمد بهشتي، احمد مسجد جامعي، محمد مهدي حيدريان، عليرضا رضاداد، حسين مسافرآستانه و... حضور داشتند كه بخش ابتدايي آن با پخش تصاويري كمتر ديده شده از واقعه 17 شهريور به شهداي اين روز تقديم شد. پس از آن سيدرضا ميركريمي‌ (مديرعامل خانه سينما‌) كه براي تقدير از يك دولتمرد روي سن حاضر شده بود در سخناني گفت: سال‌ها بود كه مجبور نبودم بيايم روي سن و صحبت كنم و اين كمي سخت است. هرچه فكر كردم چه بگويم ديدم از خودم خجالت مي‌كشم كه مجموعه‌اي از خواسته‌هاي حداقلي را در ادوار مختلف پشت تريبون‌ها بگوييم اما گوش شنوايي نبوده است. وي افزود: تعجب مي‌كنم كه دولت‌ها با سلايق مختلف در حوزه سياست و اقتصاد مي‌آيند، اما انگار در يك حوزه اشتراك نظر دارند و آن هم كم اعتنايي به حوزه هنر است در حالي كه براي ما سخت است كه بگوييم ما را جدي بگيريد. به خدا ما به درد مي‌خوريم. ميركريمي همچنين ادامه داد: اميدوارم جناب آقاي روحاني در كنفرانس مطبوعاتي خود وقتي با اين سوال مواجه مي‌شود كه براي حوزه فرهنگ و هنر چه كرده است؟ براي سومين بار مجبور نشود بگويد كه در خانه سينما را باز كرده است. او سپس با تشبيه كردن كساني كه در اين مراسم قرار بود مورد تقدير قرار گيرند، به قنديل‌هاي تاريخي و چند ميليون ساله‌اي كه در غارها شكل مي‌گيرد‌، گفت: كساني كه مي‌خواهيم از آنها تقدير كنيم، حكم گنجينه سينماي ايران را دارند اما قبل‌تر از آن از يك شهروند تقدير مي‌كنيم كه از جنوب شهر شروع كرده و مثل ما در انقلاب بوده و با دردهاي انقلاب پيش آمده است. وي با اشاره به اينكه از فرد مورد نظر خود به عنوان شهروند ياد مي‌كند، چرا كه خيلي‌ها از سر تكليف به سينمايي‌ها محبت مي‌كنند افزود: شاهد بوده‌ايم كه او در تمام دوسال گذشته همدلي دوست داشتني و صادق با اهالي سينما بوده و پاي درد ودل‌هايمان نشسته است.

اظهارات دبير جشن خانه سينما

در بخش ديگري از اين مراسم تقدير از سينماگراني كه پيش از اين اعلام شده بود آغاز شد و ابتدا همايون اسعديان دبير جشن هفدهم خانه سينما، سخنان كوتاهي را در توصيف هر كدام از سينماگراني كه قرار بود تقدير شوند بيان كرد. او به تقدير از فرهاد ورهرام به عنوان يك مستندساز ارزشمند اشاره كرد. اسعديان درباره احمدرضا درويش هم گفت: هميشه كمي با احتياط با درويش صحبت مي‌كنم، شايد به اين خاطر باشد كه مي‌ترسم آن هم به خاطرجسارت و برخورد چكشي كه دارد. البته ساخت فيلم‌هايي مثل «كيميا»، «دوئل»و«رستاخيز» واقعا شهامت هم مي‌خواهد و بابت اين شهامت و سال‌هاي حضورش در جبهه و تاثيرات مثبت در سينما از او قدرداني مي‌كنيم. دبير جشن با بيان اينكه سعيد پورصميمي از افتخارات بازيگري سينماي ايران است بيان كرد: كساني كه تئاتر «ريچارد سوم» را ديدند‌، حتما بازي او را فراموش نكردند و شايد سال‌ها بايد بگذرد تا كسي بتواند نقش «ملول» ناخدا خورشيد را خلق كند و من بابت همين يك نقش سپاسگزار او هستم. او ادامه داد: به عليرضا داودنژاد غبطه مي‌خورم كه پس از گذشت 40 سال فيلم‌سازي در حال تجربه كردن است و اين جسارت را دارد كه دنبال نوآوري و خلق موقعيت‌هاي جديد باشد. اگر جايزه سيف‌ا... داد را شايسته او دانستيم، فقط به خاطر فيلمسازي‌اش نبود بلكه به خاطر نگاه نقادانه به سينماي ملي و حضورش در كنار اصناف سينمايي نيز بوده است. او همچنين اظهار كرد: تصورم بر اين است كه براي بسياري از بزرگان سينما دعوتنامه جهت حضور در جشن فرستاده شده است و قطعا فراموش نكرده‌ايم كه براي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز دعوت‌نامه بفرستيم. من به شخصه خجالت مي‌كشم كه ايشان امشب اينجا حضور ندارند و حتي نمي‌دانم اين موضوع را چطور مطرح كنم.

تقدير از سعيد پورصميمي

سپس امين تارخ (رئيس انجمن بازيگران خانه سينما) به همراه فاطمه معتمدآريا و آتيلا پسياني براي تقدير از سعيد پورصميمي روي سن آمدند. آتيلا پسياني هم درباره سعيد پورصميمي با اشاره به سال 1346 و زمان 10 سالگي‌اش يادآور شد: در آن زمان افتخار داشتم كه در كنار سعيد پورصميمي روي صحنه تئاتر بروم و نخستين بازي‌ام را داشته باشم، از همان موقع چيزهاي زيادي از او ياد گرفتم و اين هنرمند يكي از بزرگ‌ترين معلم‌هاي من در طول زندگي بوده است. وي گفت: اگر سعيد پورصميمي نبود، انجمن صنفي بازيگران شكل نمي‌گرفت و او در شكل‌گيري كل خانه سينما هم نقش داشته است. امين تارخ سپس با قرائت متني براي بزرگداشت سعيد پورصميمي در سخناني گفت: در باب سعيد پورصميمي سخن گفتن آسان نيست و اگر اين تكليف بر شانه‌هاي كم توان من گذاشته شده و پذيرفتم، آن عزيز، كوچكي مرا به بزرگي خود مي‌بخشد.

فرهنگ در رسانه

نخستين‌باري كه با سعيد پورصميمي روبه‌رو شدم، برمي‌گردد به سال‌هاي 51-52كه قرار بود نمايشنامه «لورنزا چيو» اثر «آلفرددوموسه» به صحنه رود. او در ادامه يادآور شد: طرح اجراي اين نمايش با نام پورصميمي جان گرفت، چرا كه اين اثر را ترجمه كرد و از همان دوران جواني با شخصيتي روبه‌رو شدم كه هم مترجم قابلي بود و هم بازيگر پرتوان و بدين‌ترتيب افتخار همكاري و همبازي شدن با او نصيبم شد و نيز آموختن از يك هنرمند بازيگر. از او بسيار‌ آموختم، خصوصا در صحنه‌هايي كه مقابل هم بوديم و چه زيبا ترجمه‌اي بود، تو گويي «دوموسه» اين نمايش را به فارسي نگاشته بود. تارخ با اشاره به همكاري‌اش با سعيد پورصميمي در سينما گفت: در سينما نيز اين همكاري تكرار شد و باعث افتخار در «دلشدگان».

اما نكته بيشتر دلنشين آنكه چه مي‌توان گفت درباره شخصيتي هنرمند كه پنج سيمرغ بلورين، حرفه‌اي‌ترين جايزه سينما را از آن خود كرده و چه مي‌توان گفت درباره يكي از درخشان‌ترين بازي‌هاي ماندگار او در «ناخدا خورشيد» كه غريو كم مثالي سر مي‌داد از حضور بازيگري كه حرفه‌اي بودن را معنا كرده و به درستي تنها مي‌گفت، خسته نباشي بزرگوار. اما آنان كه با سعيد عزيز همكاري كرده‌اند مي‌دانند كه برخي مي‌گويند او سخت است، اصولا واژه سخت چه در حضور چه در خفا‌، گاهي درباره سعيد پورصميمي مطرح مي‌شود. اما او سخت نيست، اصيل است و اهل اصول‌، باج نمي‌دهد. كوتاه نمي‌آيد، سازش نمي‌كند، با غلط‌هاي رايج و به‌عكس اين گفته‌هاي بي‌مورد، ‌حرفه بازيگري را كه حرفه سختي است به سختي و درستي مي‌شناسد و سختي بازيگري را با بازي روانش ساده مي‌كند.

فاطمه معتمدآريا نيز در سخناني همراه با شوخي و كنايه گفت: ممنونم كه من را به آقايي قبول كرديد و دعوت كرديد كه اينجا بيايم، چون از اول برنامه صحبت‌ها خيلي مردانه بوده است و از آقايان دعوت شده است. اين بازيگر سينما در سخناني گفت: فكر نمي‌كنم هيچ شادي و خوشبختي بهتر از اين باشد كه آدم در جمع صنف خود باشد و با مهر عشق از دوستي، محبت و خاطر‌ه‌هاي ذهني بگويد. آقاي پورصميمي به من الفبا را ياد داد و وقتي 12‌، 13 ساله بودم با خواهر ايشان همكلاس بودم، آن هم در زماني كه او بزرگ‌ترين بازيگر تئاتر آن سال‌ها بود و افتخار مي‌كردم كه از جلوي در اتاق ايشان رد مي‌شوم. وي ادامه داد: سعيد پورصميمي در حرفه خود اصول كاري كه انجام مي‌دهد، بهتر از هر كسي بلد است و نيز مي‌تواند آن را آموزش دهد. مفتخرم كه اينجا مقابل ايشان ايستاده‌ام و به زودي هم قرار است در يك فيلم كنارشان بازي كنم.

نگراني پورصميمي از ناتماشاگرها

سعيد پورصميمي هم پس از دريافت هديه خود با تشكر از برگزار‌كنندگان اين مجلس و همكاران خود‌، بيان كرد: جشن بزرگداشت به نظرم دو بُِِعد دارد، نخست اينكه آدم تشويق مي‌شود و سر شوق مي‌آيد كه كار بهتري انجام دهد اما روي ديگر آن اين مي‌شود كه ديگر بس است كارت را انجام داده‌اي. اين بازيگر با اشاره به سخنان ميركريمي كه بزرگداشت‌ها را به تقدير از قنديل‌هاي تاريخي سينما تشبيه كرده بود، گفت: آقاي ميركريمي هم كه ما را به غارهاي پيش تاريخ بردند و عتيقه‌مان كردند!اين بازيگر قديمي سينما، تئاتر ادامه داد: اعتقاد دارم بازيگري در سينما و تئاتر ايران در سال‌هاي اخير بسيار ترقي كرده است، وقتي با دوران خودمان مقايسه مي‌كنم مي‌بينم نسبت به آن زمان بچه‌ها باسواد هستند و خوب كار مي‌كنند ولي با وجود اين همه دانشگاه، دانشكده و استعداد، اين جوانان « عاطل و باطل» مي‌گردند. او ادامه داد: آن طرف ماجرا صنف نابازيگراني هستند كه در حال روي كار آمدن است و نمي‌دانم سينما به كجا مي‌رود، من كه آردم را ريخته‌ام البته هنوز الك‌هايم را آويزان نكردم. وضع مالي‌ام هم خوب است و از اينكه كار نكنم دچار افسردگي نمي‌شوم، چون كارهاي انجام نشده و كتاب‌هاي نخوانده زيادي دارم. پس اينها را براي خودم نمي‌گويم اما نمي‌دانم چرا اين همه سراغ نابازيگر مي‌رويم كه پشت‌بند آن هم ناكارگردان و نافيلمبردار و... بيايند. پورصميمي ادامه داد: مواظب باشيد كه خيل ناتماشاگر هم دارد به سينما مي‌آيد، يك زماني براي تماشاگر، سينما و فيلم مهم بود و حتي كارش را تعطيل مي‌كرد تا به سينما برود اما چرا الان اينطور نيست؟!وي با تاكيد بر اينكه«ما بايد قدر اين حرفه و قدر تماشاگرمان را بدانيم و همچنين استعدادهاي بي‌نظير را دريابيم» در واكنش به دريافت هديه سفر پنج روزه به آفريقاي جنوبي با لحن خاص خود گفت: نمي‌دانم مادام‌العمر به آنجا بروم يا نه، چون گويا بليطش يك‌طرفه است.

بزرگداشت فرهاد ورهرام

فرهاد ورهرام هنرمند ديگري بود كه پس از پخش كليپي با عنوان «تمام فصول براي يك مرد» و با حضور فرهاد توحيدي و ابراهيم مختاري از اين مستندساز تقدير شد. توحيدي در ابتداي سخنانش با اشاره به جشن‌هاي امسال خانه سينما گفت: جشن‌هاي امسال به طرز مشكوكي بي‌سروصدا است، شايد هم آقاي ايوبي اهل "انا لله " نوشتن نيست اما يك جشن بيشتر نمانده و بايد شروع كنند!رئيس سابق هيات‌مديره خانه سينما با ياد كردن از محمدرضا مقدسيان، مستندسازي كه مدتي قبل درگذشت و نيز با بيان اينكه مي‌گويند مستندساز خوب، مستندساز مرده است‌، گفت: به دوستي 40ساله با فرهاد ورهرام افتخار مي‌كنم. او جزو نادر كساني كه ايران را وجب به وجب گشته و ايران دوستي و ايران‌شناسي به ويژه علاقه به خردفرهنگ‌هاي ايراني از صفات ويژه اين هنرمند است.

فرهاد ورهرام هم پس از دريافت تنديس ويژه خانه سينما اظهار كرد: تاثير نسل جديد روي سينما بيشتر از نسل ما بوده و ممكن است نسل ما كمي محافظه‌كاري و پيچیده صحبت كردن داشته باشد. او همچنين جايزه خود را به فيلمسازان نسل جديد، به خاطر جسارت و نوآوري‌هايشان، تقديم كرد. بخش ديگر اين مراسم به تقدير از احمدرضا درويش اختصاص داشت كه اتفاقات پيش آمده براي فيلم «رستاخيز» او و توقف اكران آن تمام مراسم را تحت تاثير قرار داده بود. براي تقدير از اين فيلمساز، كليپي با مرور فيلم‌هاي درويش پخش شد كه پرويز پرستويي گويندگي آن را برعهده داشت. براي تقدير از احمدرضا درويش؛ كيومرث پوراحمد‌، محمد مهدي عسگرپور و سهيل محمودي روي سن آمدند كه پوراحمد‌ ابتدا‌ با اشاره‌اي همراه با شوخي به تاخير يك ساعته در شروع مراسم كه دليل آن حاضر نبودن عكس عليرضا داودنژاد بوده است! گفت:

با دكتر ربيعي درد ودل‌هايي داشتم كه اگر بگويم با اين تقدير انجام شده در تناقض قرار مي‌گيرد، به همين دليل آن را خصوصي مطرح خواهم كرد. او همچنين گفت: در دوره پاك‌ترين دولت تاريخ، جشن سينما را بر سر مزار سيف‌ا... داد برگزار كرديم كه جالب و غم‌انگيز بود اما باز خوب است كه امشب در يك سالن جمع شديم. كيومرث پوراحمد با يادآوري خاطره‌اي از تماشاي فيلم «آخرين پرواز» در سال‌هاي دور كه فيلمساز جوان آن اثر خوبي را ساخته بود، گفت: آن فيلمساز احمدرضا درويش بود كه بعد از آن هم، فيلم‌هايش هر كدام براي من دنيايي بود مثل «كيميا» كه هر وقت مي‌بينم يك دل سير گريه مي‌كنم. اين فيلمساز سپس به يادداشتي كه در زمان ساخت فيلم «دوئل» به كارگرداني احمدرضا درويش نوشته بود، اشاره كرد و گفت: اين فيلم حاصل يكي، دوسال نوشتن و بازنويسي و پيش توليد بوده است كه مديريت كم سابقه و 300 ساعت شبانه‌روز كار كمرشكن براي آن صرف شد و حيرت‌انگيز است كه سخت‌كوشي و سخت‌گيري درويش در نخستين جلسه كار با سيصدمين جلسه يكسان بوده است. وي با بيان اينكه سماجت عاشقانه درويش به سينما ستودني است، ادامه داد: حال با فيلمي طرف هستيم كه يازده سال صرف نوشتن و توليد آن شده است. پوراحمد يادآور شد: درويش يازده سال براي ساخت فيلمي همچون «رستاخيز» تلاش كرد تا يك روز اكران شود و پايين بيايد! اين خيلي غم‌انگيز است. وي در ادامه با اشاره به اينكه سينماگران ما دو دسته هستند، گفت: آقاي درويش از ابتدا روي يك خط بوده و هيچ تمايلي به ديده شدن و منم منم كردن نداشته است. پوراحمد در پايان صحبت‌هاي خود اظهار كرد: در پاك‌ترين دولت تاريخ، آدم‌هايي تقدير مي‌شدند كه از حقارت چيزي كم نداشتند اما الان چهار آدم بزرگ در اينجا هستند كه هر كدام ردپايي در سينماي ايران دارند.

اظهارات صريح احمدرضا درويش

احمدرضا درويش با تاكيد بر اينكه فيلم «رستاخيز» با مجوزهاي قانوني و اتكا به فتاواي مراجع ساخته شده است، بيان كرد: « آنچه بر اثر تصميم مديران دولتي مبني بر پايين كشيدن اين فيلم از پرده اكران و توقف و تعليق نمايش آن به بهانه جلوگيري از تضعيف جشن هسته‌اي صورت گرفته، حكايتي عبرت‌آميز است كه مسئولان سياست‌ورز، لاجرم مي‌بايست پاسخگوي آن باشند.» به گزارش خبرنگار سينمايي ايسنا، كارگردان فيلم «رستاخيز» با سخنان تعدادي از همكاران خود روبه‌رو شد كه حال و هواي جشن بزرگداشت‌ها را تحت‌ تاثير وضعيت فيلم «رستاخيز» قرار دادند و نسبت به توقف اكران آن انتقاد داشتند. او پس از دريافت تنديس ويژه خانه سينما گفت:

فرهنگ در رسانه

اساسا چنين مجالسي و نيز همه هويت ما و فرهنگ و هنر و اساس بعثت پيامبر (ص) مبتني بر اخلاق است. يك فيلم يا حتي كل سينما در برابر شرافت و منافع ملي و هويت ملت ايران چيزي نيست. او ادامه داد: اما آنجايي بايد متاسف شد كه به پيكره اخلاق صدمه وارد مي‌شود. هويت اخلاقي در طول يك سرمايه‌گذاري چندين ساله شكل مي‌گيرد كه اعتماد نام دارد؛ اعتماد ميان ملت و دولت‌ و جريان قدرت. كارگردان فيلم «رستاخيز» اظهار كرد: آن چه امروز در خطر قرار دارد اخلاق است. ما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه تا زانو در خون به سر برده و هزينه زيادي براي آن پرداخت شده است، اما در اين بين آنچه مي‌توان گفت اين است كه تكليف راستگويي چه مي‌شود؟

درويش با اشاره به اينكه عرصه سياست ليز و خطرناك است، ادامه داد: ما در حوزه هنر با سياست قرابت داريم. آنجا صحنه سياست‌ورزي است و اينجا عرصه انديشه‌ورزي. متاسفم براي خودم و اين جمعيت و معلمان و اساتيد سينماي ايران كه وقت‌مان را سرچيزي مي‌گذاريم كه مي‌تواند براي چيزهاي ديگر صرف شود و نمي‌دانم چرا اين جشن اينقدر غمگين است. مگر جشن نيست؟وي با اشاره به اينكه مي‌گويند پدر يا مرد خانواده بهتر است دردش را به خانه نبرد‌، بيان كرد: خيلي فكر كردم كه در اين مجلس چه بايد بگويم‌، آن هم وقتي كه مدت‌هاست سكوت كرده‌ام، اما بعد ديدم چه خوب است اسم تشكيلات صنفي ما خانه است و اينجا اتفاقا جايي است كه مي‌توان درد‌ و دل كرد، چون اگر اسم خانه را از آن بگيريم مي‌شود باشگاه. اين فيلمساز سپس متني را كه تنظيم كرده بود قرائت كرد. بخش پاياني اين مراسم، اهداي جايزه سيف‌ا... داد به عليرضا داودنژاد بود كه منوچهر شاهسواري‌، ‌محمد بزرگ‌نيا و رضا ميركريمي و همچنين حجت‌ا... ايوبي‌ براي اين تقدير دعوت شدند.

داودنژاد به روز است

حجت‌ا... ايوبي هم با اشاره به اينكه همچنان در حال و هواي مربوط به تقدير احمدرضا درويش است‌، گفت: وقتي سنم كمتر بود با عليرضا داودنژاد همسايه بوديم و پنجره‌ خانه‌هايمان در نزديكي كلارآباد به سمت دريا باز مي‌شد. او البته جز آنكه استاد من بود‌، حق ديگري هم به گردنم داشت آن هم به خاطر مادر ايشان بود كه براي من مثل مادر بود. رئيس سازمان سينمايي اظهار كرد: وقتي مادرم را در سن كودكي از دست دادم، مادر ايشان براي من و خواهرانم مادري كرد و به همين دليل حق مادري به گردنمان دارد. او درباره داودنژاد نيز گفت: اين فيلمساز واقعا به روز است و در جلساتي كه داشتيم هم اين ويژگي ايشان بارز است. اميدوارم پاينده و پايدار باشد و من هم بتوانم به شما خدمت كنم. عليرضا داود‌نژاد هنگام دريافت جايزه سيف‌ا... داد در سخناني گفت: يادي از سيف‌ا... داد مي‌كنم كه چقدر دلسوز سينما بود و يك موضوعي را هم خوب فهميده بود‌؛ اينكه براي رونق پيدا كردن سينما بايد چند مساله را درنظر گرفت، مسائلي همچون دانايي سينمايي و نيز تماشاچي كه سيف‌ا... داد آنها را سرمايه اصلي سينما مي‌دانست.

او افزود: سیف‌ا... داد با اين تلقي كاملا مخالف بود كه به سمت مطالبات تماشاچي برويم چون معتقد بود پاسخ دادن به اين خواسته فقط در شرايطي كه سانسور و فيلم خارجي مسلط باشد ممكن مي‌شود. براي همين جرياني با نام سينماي مصلحانه را تعريف كرد؛ سينمايي كه تجارت زده و سياست‌زده نيست. سينمايي كه فيلمسازي را صرفا ابزار تبليغات سياسي فرض نمي‌كند كه اين گرايش معمولا چشمش به جيب دولت‌هاست. اين فيلمساز با اشاره به اينكه در حال حاضر سينما دچار سياست‌زدگي و تجارت زدگي شده است، گفت: متاسفم كه الان در چنين وضعيتي هستيم و اميدوارم آقاي ايوبي بتواند در اين وضعيت مقاومت كند و كار را به سرانجام برساند. به گزارش ايسنا‌، اين مراسم كه در آن هنرمنداني همچون كمال تبريزي‌، فرشته طائرپور، حسن برزيده‌، سيروس الوند‌، گوهر خيرانديش‌، غلامرضا موسوي‌، رسول صدرعاملي‌، شادمهر راستين‌، امير اسفندياري‌، حسين مسافر آستانه‌، رضا داود نژاد‌، علي دهكردي‌، علي قائم مقامي‌ و... در آن حضور داشتند با خواندن سرود «‌اي ايران» به پايان رسيد.


آفتاب یزد/این هم نوعی درآمدزایی است

کاخ نیاوران را هم اجاره می‌دهند؟!

با برگزاری آئین رونمایی از آلبوم موسیقی یک گروه فرهنگی در کاخ نیاوران که سه شب قبل برگزار شد، صحبت‌ها و عکس‌های زیادی از هرج و مرج‌های پیش‌آمده در این فضای تاریخی فرهنگی منتشر شد. اتفاقی که نخستین مدیران سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دولت تدبیر و امید یعنی محمدعلی نجفی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی و مهدی حجت، معاون میراث فرهنگی و قائم مقام سازمان میراث فرهنگی با آن مخالفت کردند. اما محمدرضا کارگر، مدیر اداره‌کل موزه‌ها و اموال منقول تاریخی، نظر دیگری در این زمینه دارد. او این اقدام را تغییری مثبت در مجموعه‌های تاریخی می‌داند، تغییری که برای موزه‌ها اهمیت دارد حتی در شرایطی که موزه‌ها بُعد تجاری بگیرند.

فرهنگ در رسانه

نیاوران در مقابل زلزله 9 ریشتری مقاوم است

محمدرضا کارگر در این زمینه به ایسنا اظهار کرد: کاخ نیاوران بنایی با مصالح بتن آرمه و قدمتی به اندازه نیمی‌از عمر شهر تهران با حدود 50 سال

است و حتی در مقابل زلزله 9 درجه ریشتر مقاوم است، در حالی

که درباره‌ عالی‌قاپو و کاخ گلستان نسبت به زلزله هیچ گاه صحبت نشده و جنس‌شان از خشت و آجر است. به همین دلیل اگر بخواهیم این بناها را با یک نگاه ببینیم، اشتباه است. پس نمی‌توان گفت همان ضوابط و شرایط برای کاخ گلستان یا نیاوران باید استفاده شود. او با اشاره به برنامه‌هایی که در محوطه‌های تاریخی مانند آکروپلیس یا کلوزیوم در رم انجام می‌شود، افزود:

همان طور که آن‌ها استانداردهایی را برای برگزاری چنین برنامه‌هایی دارند، قطعا در نیاوران هم استانداردهای مورد نیاز تامین شده‌اند. اگر در برنامه

سه شب گذشته نیاوران یک شاخه درخت شکسته یا چمنی لگد شده است‌،

می‌توان گفت که اتفاق بدی رخ داده اما آن رخ نداده است. وی در ادامه خبرنگاران را جزو اقشاری دانست که با حضور مردم در مجموعه‌های تاریخی مخالفند و گفت: حضور مردم وقتی مدیریت شود، هیچ اشکالی ندارد. این در حالی است که همه‌ مباحث مطرح شده درباره‌ اتفاقات رخ داده بیشتر از دید خبرنگاران موسیقی یعنی افرادی مانند مردم عادی که چندان درباره‌ آثار تاریخی و مواردی که به آثار تاریخی آسیب نمی‌زند یا ضوابط و شرایط حضور مردم در بناها اطلاعات ندارند، مطرح شد. کارگر در ادامه وضعیت فضای سبز کاخ نیاوران را با استادیوم آزادی که بازیکنان روی آن 90 دقیقه می‌دوند،‌ مقایسه کرد و ادامه داد: وقتی که می‌دانید اگر از یک روز قبل به چمن آب ندهید، تا مدت زمان خاصی هیچ مشکلی برای چمن پیش نمی‌آید و کاملا شرایط حفاظت رعایت می‌شود، هیچ مشکلی برای فضای سبز کاخ نیاوران نیز به وجود نمی‌آید و در واقع شرایط حفاظتی برای چنین برنامه‌ای تدارک دیده می‌شود، بنابراین چمن صبح امروز با چمن دو روز گذشته در کاخ نیاوران هیچ تفاوتی ندارد. مدیر سابق موزه ملی ایران با تاکید بر اینکه باید

میراث فرهنگی به درد مردم بخورد، گفت: در ایام عید روزانه حدود سه هزار نفر

از کاخ نیاوران بازدید می‌کردند و دو برابر آن روزانه در کاخ گلستان حضور

داشتند، بنابراین حضورِ مردم را داریم. وقتی مردم قوانین را می‌دانند، وقتی که سیستم‌ها کنترل می‌کند و برای حضور این جمعیت برنامه‌ریزی‌ می‌شود، هیچ مسئله‌ای به وجود نمی‌آید. فقط یک نگاه دیگر داریم و این است که هزار نفر برای یک اتفاق فرهنگی در یک مجموعه تاریخی جمع می‌شوند که اتفاق خوبی است. «کارگر» با بیان این‌که اگر امکان بدهیم که هر نوع آسیبی به این بنای تاریخی وارد می‌شود، در برنامه‌ی بعدی تجدید نظر می‌کنیم، تاکید کرد: با این وجود تاکنون هیچ گزارشی مبنی بر آسیب از مجموعه کاخ نیاوران نداشته‌ایم. او با بیان اینکه باید فضا را برای حضور مردم باز کنیم، گفت: باید فضای این مجموعه‌ها به گونه‌ای آماده شوند تا مردم از شش تا 9 صبح فقط باغ سعدآباد را ببیند. این اتفاق چیز خاصی نیست،‌ مردم باید یاد بگیرند که چگونه از فضای کاخ‌ها استفاده کنند.

فرهنگ در رسانه

مسئولان میراث فرهنگی درست سر جای خود نشسته‌اند

او با بیان اینکه ما در کشورمان با هر نوع تغییری مقابله می‌کنیم، ادامه داد: چرا زمانی که مطمئن هستیم مدیران کنونی میراث فرهنگی به مراتب آگاه‌تر از هر فردی نسبت به میراث فرهنگی هستند و همه مسائل را می‌شناسند‌ و در جای خود دقیقا نشسته‌اند، برابر تغییرات گارد می‌گیریم؟ اگر برای انجام یکسری تغییرات تصمیماتی گرفته می‌شود حتما به تمام مسائل فکر شده است. میراث فرهنگی بخشی از زندگی مردم است، مردم باید با آن تعامل ایجاد کنند. او با تاکید بر اینکه حفاظت از یک محوطه تاریخی به معنای راه ندادن مردم نیست‌، گفت: اگر بتوانیم حفاظت را برقرار کنیم و مردم را نیز راه دهیم، هنر کرده‌ایم. با ایجاد امنیت باید زندگی مردم نیز ادامه داشته باشد. به عنوان مثال اگر زمانی رئیس جمهور یک کشور بخواهد به ایران بیاید‌، این هنر ما نیست که همه مردم را خانه‌نشین کنیم تا آن رئیس جمهور سالم تردد کند، بلکه کار هنرمندانه این است که مردم کار خود را انجام دهند و آن رئیس جمهور هم یک هفته در کشور به کارهایش رسیدگی کند. این امنیت محصول یک کار مدیریتی شده است. وی اضافه کرد: ما باید مدعی باشیم که حدود 2 هزار نفر از کاخ گلستان دیدن کرده‌اند و هیچ آسیبی به این مجموعه وارد نشده است. ما می‌توانیم برنامه‌های متنوع را در مجموعه برقرار کنیم. او مجموعه نیاوران را یک مجموعه مدرن در تهران دانست و گفت: این مجموعه مانند کاخ بیستون نیست که نتوانیم چنین اقداماتی را در آن انجام دهیم. با این وجود همه ما در کنار هم می‌توانیم یک تغییر مثبت ایجاد کنیم. به این موضوع باید بیش از منافع حرفه‌ای خود توجه کنیم.

جمع‌آوری دکه‌های فروش لباس و صنایع‌دستی

مدیر اداره کل موزه‌ها و اموال منقول تاریخی ادامه داد: در حال حاضر همه موزه‌ها به سیستم‌های پیشرفته مداربسته مجهز شده‌اند، در حالی که در طول 10 سال گذشته چنین اتفاقاتی نبود، اما ما آن را ایجاد کردیم، امروز فضاهای سبز را نجات دادیم. امروز در مجموعه سعدآباد آن همه دکه فروش لباس‌، پارچه و صنایع دستی را جمع کرده‌ایم، همه ساختمان‌ها در حال تبدیل به موزه هستند، این تلاش‌های اصلی ماست که انجام می‌دهیم، حال اگر برنامه‌ای هم بود که حضور مردم را به دنبال داشت،‌ این باعث افتخار ماست که توانستیم مردم را پذیرا باشیم، یک اتفاق فرهنگی ایجاد شود. کارگر در ادامه به بحث درآمدزایی برای موزه‌ها اشاره کرد و گفت: اگر ما در جهت چارچوب حرکت کنیم، چه اشکالی دارد که بخواهیم برای موزه‌ها درآمدزایی داشته باشیم؟ امروز اقتصادی شدن فرهنگ و هنر در موزه‌هایی مانند موزه‌های لوور، متروپولیتن و بریتانیا‌ وجود دارد. این یک هنر است که بتوانیم درآمد مشروع علمی‌برای مجموعه‌های خود ایجاد کنیم و این درآمد چه بهتر که با حضور مردم ایجاد شود.

نیاوران را که به آجیل‌فروشان اجاره ندادیم

او تاکید کرد: ما کاخ نیاوران را سه شب شب گذشته به یکسری آجیل‌فروش یا لباس فروش که اجاره ندادیم تا درآمد داشته باشیم. ایجاد یک اتفاق فرهنگی، ایجاد یک درآمد را به دنبال داشت، اشکالی ندارد. وی همچنین با بیان اینکه در حدود یک سال گذشته هر دو هفته یک موزه در کشور ایجاد می‌شود گفت: باید این آمار را به هر هفته دو موزه تبدیل کنیم و در کنار آن به این قضیه نیز باید توجه کنیم که این موزه‌ها نمی‌توانند آویزان بودجه دولت باشند، بلکه باید راهکاری داشته باشند تا روی پای خود بایستند. مدیر اداره کل موزه‌ها و اموال منقول تاریخی، ما زمانی موفق هستیم که در همه این موزه‌ها 10 هزار نفر رفت و آمد داشته باشند و بتوانیم مردم را مدیریت کنیم. مردم هم دارای شعور هستند. وقتی به مردم احترام می‌گذاریم مردم هم به قانون احترام می‌گذارند. اگر در جریان یک تغییر یک ناهنجاری کوچک هم دیدیم، سعی می‌کنیم آن را حل کنیم،‌ اما تا امروز آن را ندیده‌ایم. کارگر تاکید کرد: من شخصا این مسئولیت را می‌پذیرم، این تغییر نگاه محصول نگاه من در حوزه‌های کشور است و هیچ‌کس دیگر هم در آن دخالت ندارد. اگر در موزه‌ها کشور چنین نگاهی وجود دارد، سیاست من است. اگر در کاخ نیاوران چنین اتفاقی رخ داده، با نظر من و ناشی از سیاست‌های من است و مدیر آن مجموعه هم هیچ تقصیری ندارد و از این مسئله دفاع می‌کنم و شخصا مسئولیت آن را برعهده می‌گیرم.

برگزاری این اتفاقات فرهنگی را ادامه می‌دهم

وی با تاکید بر این‌که در برنامه‌های آینده‌اش این اقدام یعنی برگزاری چنین برنامه‌های فرهنگی در مجموعه‌های میراث فرهنگی را ادامه می‌دهد، افزود: نباید از بحث اجاره دادن محوطه استفاده کرد بلکه یک مجموعه فرهنگی برای انجام اتفاقی فرهنگی در یک بنای فرهنگی حاضر است به میراث فرهنگی پول بدهد، قطعا چنین کارهایی رایگان نیست. نباید گفت که محوطه را اجاره داده‌ایم. کارگر تاکید کرد:این پول در حساب درآمدهای دولت ریخته می‌شود و معادلش را دولت به سازمان میراث فرهنگی پرداخت می‌کند و سازمان نیز معادل آن را در موزه‌ها هزینه می‌کند و حتی اگر نیاوران به پولی نیاز داشته باشد درحد نیاز نیاوران به این بنای تاریخی اعتبار می‌دهیم و حتی بخشی

به موزه‌های محروم داده می‌شود. او تاکید کرد: هیچ اطلاع و حضورذهنی درباره میزان پولی که برای برگزاری مراسم رونمایی از آلبوم چارتار پرداخت شده، ندارم.


ابتکار/گفت و گو با "نعمت مرادی" شاعر، منتقد و نویسنده؛

نوشتن برای من یک ضرورت است

علی زارعی

نعمت مرادی شاعر، منتقد، و نویسنده، متولد 1360در کاکاوند خرم آباد است. دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در شهرستان هرسین از توابع استان کرمانشاه سپری کرد.و بعد از اخذ کاردانی در رشته صنایع چوب در استان گیلان به تهران سفر کرد وهم اکنون ساکن شهریار است. ادبیات حر فه‌ای را با منتشر کردن داستان صدا‌ی جیر جیر کی یک زن با ماهنامه کارنامه آغاز کرد. و بعد با نشریه‌هایی مثل گلستانه ونافه شروع به کار کرد و هم اکنون با روزنامه‌هایی مثل آرمان، اطلاعات، شهروند، اعتماد، و ابتکار، همکاری می‌کند. مجموعه شعر پدر اولین مجموعه شعر ایشان است که تو سط انتشارات آسا در بهار 94 منتشر گردید.از ایشان همچنان مجموعه شعر هرسین و مجموعه داستان گل خنان و همچنان مجموعه شعر مادر در دست انتشار است. همین مجموعه شعر پدر بهانه‌ای شد تا گفتگویی را با ایشان انجام دهیم.

•در مجموعه شعر پدر، معمو لا بیشتر شعرها ساختار کوتاهی دارند. طبق گفته‌ی بعضی از منتقدان مثل آقای عالی پور، شعر‌های کوتاه شما نمونه‌ی موفقی از شعر کوتاه در ایران محسوب می‌شود. می‌توانید در این مورد تو ضیحاتی ارائه بدهید؟

فرهنگ در رسانهبه نظر من شعر کوتاه، در سراسر دنیا به یکی از پر مخاطب ترین گونه‌های شعری تبدیل شده است. هم بخاطر قدمت شعر کوتاه در ادبیات جهان و ایران، که سر منشا آن با خسروانی‌های دوره سا سانی آغاز شد. و هم، بخاطر حضور شاعر بزرگی مثل خیام در ادبیات ایران و جهان، که چطور شا عری بعد از گذشت نز دیک به 9 قرن، هنوز یکی از پر مخاطب ترین شاعر‌های دنیا محسوب می‌شود که شاعران و نویسند گان بزرگی از او تاثیر می‌گیرند. شبیه تی اس الیوت و سوزان سونتاگ، تفکر شاملو هم در ترویج وترجمه‌ی شعر هایکو در چند دهه‌ی اخیر بی تاثیر نبوده است. اما سر منشاء اصلی قضیه چیز دیگری می‌تواند باشد، اینکه شاعر به اقتضای زمانه‌ای که در آن زند گی می‌کند به سمت شعر کوتاه می‌رود و مخاطب را در نظر می‌گیر د که شاید مخاطب فر صت کمتری برای مطالعه پیدا کند.

و دوم اینکه من به عنوان یک شاعر پتانسیل سوژه و مضمون یا تاویلی که در شعر گنجانده می‌شود را در نظر می‌گیرم. چون حس می‌کنم هر شعر یک ظرف ویک ظرفیتی در خود می‌تواند داشته باشد. گاهی در حین نوشتن، شعر در سه یا چهار بند تمام می‌شود. چون شاعر اصراری نمی‌بیند که حتما آنرا به یک شعر بلند تبدیل کند. گاهی شعر خود تعین کننده‌ی کوتاهی وبلندی خود می‌باشد. من در شعر‌های کوتاهم سعی کردم با زبانی نسبتا ساده، دست به پرداخت مضمون‌های پیچیده، وگاه به سمت وسوی تاویل بروم. و این اتفاق به نسبت در مجموعه اول نمود بیشتری داشته است. اما در مجموعه دوم وسوم روند شعر‌ها تغییر کرده است. و زبان ساده جای خود را به زبان نسبتا پیچیده‌ای داده است. اما دوباره در مجموعه چهارم که در حال ویراستاری آن هستم دوباره زبان ومضمون‌ها به حالت ساده‌تری برگشت می‌کنند. معمولا شعرهای کوتاه من بستگی به فضا، پرداخت، و خلق موقعیتی که در آن قرار گرفته‌ام دارد. گاهی احساس و اندیشه شاعر در یک شعر می‌تواند یکی از مولفه‌هایی باشد که شعر را به سمت کوتاهی یا بلندی سوق دهد. به این اطمینان تا حدود زیادی رسیده‌ام که شعر کوتاه من تا حدودی بر خواسته از تجربیات زیستی من در محیط واجتماع بوده است. شعر من بر خواسته از زندگی من است. از دردهایی که یک به یک تجربه کردم.

•شما اسم مجموعه شعر دومتان را هرسین گذاشته‌اید. شهری که تا حدودی محل و به نوعی زادگاه شما محسوب می‌شود. سوال اینجاست که نقش زادگاهتان را در تجربیات زیستی شاعرانه، و به کل جایگاه ادبیات بومی و استفاده وکارکرد از اسم‌های بومی را در شعرتان چطور ارزیابی می‌کنید؟

به طور معمول شاعر، یا به کل هنرمند، در شهر یا روستایی که در آن زندگی کرده است، خاطره‌ای از آن را در ذهن دارد. این خاطره به خودی خود می‌تواند خیلی دردناک باشد، یا نه خیلی شادی آور، اما حتما حاوی اتفاقی بوده است که در ذهن شاعر یا نویسنده جا خوش کرده است. معمولا شاعران خوب شبیه منوچهر آتشی یا نویسندگانی همچون محمود دولت آبادی و علی اشرف درویشیان از این خاطره‌ها در فضا‌های زیستی وبومی خودشان تاثیر گرفته‌اند. و دست به خلق آثار هنری همچون کلیدر وسال‌های ابری و نمونه مجموعه شعر‌های که جایگاه زیستی شاعر را در دشتستان به تصویر کشیده است زده‌اند. وبه مراتب تاثیر خود را بر مخاطب، ودر سطح وسیعتری در اجتماع گذاشته اند.

من هم چه در مجموعه شعر پدر، وچه در مجموعه شعر هرسین تا حدودی از این فضای زیستی وبومی بهره برده ام وخودم را و شهرم را که بیشتر موجب ایجاد درد ورنج بوده است را به تصویر کشیده ام. اما اینکه بعد از منتشر شدن این مجموعه‌های دوم وسوم، چه قدر به روند شعر ایران کمک کرده باشم، وچه قدر تو انسته باشم تاثیر گذار بوده باشم را بر عهده‌ی همین مخاطبان عزیز و همچنین منتقدان گرامی می‌گذارم. مگر می‌شود درد و رنج یک شهر را دید و از آن ننوشت. مگر می‌شود زیبایی یک شهر را دید و ساده از کنار آن گذشت. مگر می‌شود از کنار خاطرات زجرآور، کنار پدرت بگذری، نه نمی‌شود گذشت و حا صلش می‌شود مجموعه شعر پدر که بازتاب خوبی از دیدگاه مردم، و منتقدین در خبر گزاری‌ها، روزنامه‌ها وسایت‌ها داشته است. دلیل محکمش هم این بود که من بیشتر فضای زیستی و بومی خودم را نوشتم. من خودم را می‌نویسم و زندگیم را، همانطور که نیما خودش را نوشت. واز گستره‌ی تخیل برای خلق معانی جدید، در دامنه کوه و وسعت دریا وجنگل بهره برد. من هم از این رو به پتانسیل واژه‌های لکی در شعرم ایمان دارم .

• در مجموعه داستان گل خنان که چند داستان از آن را در یکی دو نشریه وچند داستان دیگر از آن را در سایت بلوط خواندم، باز شما از فضای بومی، و روستایی که در آن متولد شده‌اید بهره برده‌اید و این مهم را دستمایه داستان‌های کوتاه قرار داده‌اید. اما تفاوت آن با مجموعه شعر پدر در شعر‌های بومی این است، که شعرها کاملا فضایی واقع‌گرا دارد، اما در داستان کوتاه‌های این مجموعه، شما بیشتر به سمت فضا‌های سورآلیستی، و سوژه‌های در باب قصه‌های از جنس جن و پری رفته‌اید. می‌شود تو ضیحاتی در این باره ارائه دهید؟

به طور کل، معمولا شعر‌های بومی این مجموعه نوستا لژیکی نسبی از دوران کودکی من محسوب می‌شود. برای شاعری همچون من، خاطرات و رویا‌های کودکی جایگاه متفاوت و ویژه‌ای دارد. خاطرات ورویا‌های خاص، برای هر هنرمندی یک روز به شکل هنری ناب ومتفاوت خود را نشان، وارائه می‌دهد. این خاطرات این قدر توی مغزم سرک کشیدند تا نوشته شدند. مسئله فقط نوشتن آنها نبود. بیشترین چیزی که برای من در این شعر‌ها مهم بود، جنبه‌های روانشناختی و جامعه شناختی آنها بود. که منتقدینی همچمن عابدین پاپی ومحسن حامد، در نقد‌های مجزایی که روی مجموعه داشتند، به جنبه‌های روانشناختی و جامعه شناختی شعرها اشاره کرده بودند. وجالب اینجا بود که تیتر نقد آقای حامد، بند اول یکی از شعرهای بومی این مجموعه بود « نام پدرم درویشعلی» که طبق گفته‌ی منتقدین نمونه‌ی موفقی از شعر کوتاه بومی محسوب می‌شود.

یک شعر گاهی می‌تواند، جنبه‌های روان نژندی و روان رنجوری یک شاعر را در همه اشکال تخیل به تصویر بکشد. این شکل‌های خاطره، رویا، و آرزو، در من باعث همان آفرینندگی‌های شاعرانه شد. اما در داستان‌های کوتاه مجموعه‌ی گل خنان، من بیشتر به دنبال افسانه‌های لکی وقومی بودم. افسانه‌های که قبل‌ترها از دهان مادربزرگ پدریم شنیده بودم. قصه‌های عامیانه‌ای که جزو اتفاقاتی بود که مردم آن روستا، آنها را جزو پنداره‌های واقعی که برایشان اتفاق افتاده بود می‌پنداشتند. همین قصه‌های عامیانه مادربزرگ، با تخیل من در حوزه نیمه خود آگاهی، که نمی‌دانستم چه اتفاقی برای شخصیت‌ها می‌افتد، با افسانه‌ها و سوژه‌های در باب جن وپری تلفیق شد، وتا حدودی آن فضای سورآلیستی، و در بعضی از داستان‌ها آن فضای رئالیستی، اتفاق افتاد. من در این مجموعه داستان، همانند کودکی بودم که رویاهایش را در بازی‌هایی که می‌آفریند، تحقق دادم. ودست به ساخت شخصیت‌هایی زدم که شاید نمونه‌های بیرونی وعینی کمتری داشته باشند. شبیه شخصیت باجی که نسبت به شخصیت‌های دیگر، تا حدودی نقش پررنگ‌تری دارد.

این شخصیت، زائیده همان نا خودآگاه، و تخیل من است. اما این داده‌های به دست آمده، باز می‌تواند ریشه و بستری از واقعیت همان روستا یا جامعه‌ای که به اصل خود باوری در مورد خرافات، واین جور باور‌ها رسیده‌اند، باشد. الان تنها جمله‌ای که می‌توانم بگویم این است «نوشتن برای من یک ضرورت است».


جام جم/ گفت‌وگو با خسرو احتشامی، شاعر

عرفان با پشتوانه قرآن ادبیات ما را جهانی کرد

خسرو احتشامی هونه‌گانی متولد سال 1325 در سمیرم است. ا و دهه 40 با خواندن اشعار خود در انجمن‌های ادبی اصفهان آرام‌آرام وارد فضای حرفه‌ای ادبیات شد. سال 1346 نخستین سروده او در مجله روشنفکر تهران به چاپ رسید.

فرهنگ در رسانه

در جوانی به هند رفت تا زمانی که هنوز خبری از بالیوود نبود، کارگردانی سینما بخواند. پس از چند ماه کارگردانی را کنار می گذارد و رشته تاریخ را امتحان می کند. سه سال بعد به ایران برمی گردد و در دانشکده علوم معقول و منقول رشته قرآن و عرفان را پی می گیرد. پس از چندماهی می بیند از پس این رشته هم برنمی آید و راهی اصفهان می شود تا دوباره تاریخ بخواند. سال های اول انقلاب سیدحسن حسینی دعوتش می کند تا به حوزه هنری اصفهان برود و به تربیت نسل جوان شاعران متعهد بپردازد. احتشامی همچنین بیش از 15 سال است در دانشگاه شیخ بهایی به تدریس ادبیات فارسی مشغول است. احتشامی این روزها از بیماری سرطان رنج می برد و مشغول مبارزه ای دشوار است، بیماری ای که البته درباره آن با خنده مصرعی از صائب تبریزی را می خواند: «استاده است شمع و همان گرم رفتن است» درباره آثار جدید و غزل امروز با این شاعر پیشکسوت به گفت وگو نشستیم.

***

آقای احتشامی، درباره آخرین اثری که از شما منتشر شده توضیح می دهید؟

آخرین اثر من مجموعه شعر «مهتاب در قلمرو شب» بود که سال گذشته توسط حوزه هنری تهران منتشر شد. البته این مجموعه غزل ها حدود پنج سال پیش آماده شده بود، ولی در انتشار آن تأخیر به وجود آمد که با آمدن چهره های جدید به حوزه هنری، منتشر شد. این مجموعه شامل 70 غزل عارفانه، عاشقانه و اجتماعی است و فکر می کنم نسبت به آثار دیگرم فضای جالب تری دارد.

این روزها به چه کاری مشغولید؟ آیا اثری آماده انتشار دارید؟

مجموعه ای دارم که نزدیک به هفت سال است روی آن کار کردم و قرار است طی ماه های آینده در اصفهان منتشر شود. نام این مجموعه «بارون و بارفَتن» است و غزل هایی به لهجه اصفهانی را در بر می گیرد که سال ها روی آن کار شده و چند مقدمه بر آن نوشته شده است و بزرگانی چون ابوالحسن نجفی، جلیل دوستخواه، ایران کلباسی و چند زبان شناس درباره آن صحبت کردند.

چه جالب. شما پیشتر هم مجموعه ای درباره مشاهیر اصفهان منتشر کرده بودید. انگیزه شما برای گفتن غزل به لهجه شیرین اصفهانی چه بود؟

ما با دوستان انتشارات مانا خیلی روی این مجموعه کار کردیم. قصد داشتیم لهجه اصفهانی را از مرداب و گرداب هزل و هجو و فکاهی که گریبان گیر این لهجه بوده و سال ها بویژه از اواخر قاجار در اشعار مانند صادق ملارجب، خاکشیر اصفهانی، میرزا قشمشم گسترش پیدا کرد، به نوعی نجات دهیم. همیشه از خودم می پرسیدم چرا کارهای زیبایی به لهجه اصفهانی سروده نشده، مانند آنچه ملک الشعرای بهار و محمد قهرمان به لهجه مشهدی یا دیگران و... انجام داده اند، امیدوارم با انتشار این مجموعه قدم های نخستین برای گسترش چنین راهی برداشته شود. ما یک فرهنگ اصطلاحات اصفهانی با هزار مدخل نیز به انتهای این کتاب افزودیم تا مردم با اصطلاحاتی که در این اشعار آمده آشنا شوند.

اتفاقا همین هفته، نام و شهر اصفهان در شورای جهانی صنایع دستی به ثبت رسید. با وجود این، یکی از انتقاداتی که کارشناسان مطرح می کنند تمرکز رویدادهای هنری و فرهنگی کشور در پایتخت است و معتقدند باید در فعالیت های فرهنگی تمرکززدایی صورت بگیرد تا شهرستان ها نیز از فعالیت های فرهنگی و هنری دور نباشند.

من با این که تهران پایتخت فرهنگی و هنری کشور باشد مخالف نیستم. به نظرم باید هم اینچنین باشد. به هر صورت آنچه در عرصه فرهنگ و هنر روی می دهد اگر در پایتخت تائید شود در شهرهای دیگر هم مخاطب خواهد داشت. با این همه، بد نیست دوستان گاهی به شهرستانی ها هم التفات کنند.

شما در سرودن غزل تبحر دارید و بیشتر آثارتان در قالب غزل است. چرا غزل؟ آن هم قالبی که همواره در طول تاریخ ادبیات به حیات خود ادامه داده و هیچ گاه از اوج فرود نیامده است.

بحث تحول و تطور غزل بسیار طولانی است. غزل در سیر تاریخی خود بارها پوست اندازی کرده است. از اواخر قرن چهارم این تحول شروع شده و توسط شاعرانی چون صناعی که عرفان را وارد ادبیات فارسی کردند، صورت گرفت. عرفان با پشتوانه قرآنی ادبیات فارسی را از مردابی شدن نجات داد و جهانی کرد. پس از آن، در قرن ششم غزل دوباره پوست اندازی کرد و کسانی مانند انوری و کمال الدین عبدالرزاق در آن نقش داشتند. بعد در قرن نهم نیز با آمدن مکتب وقوع، پوست اندازی دیگری در غزل رخ داد. بزرگانی مانند محتشم کاشی، فغانی شیرازی، مانی، وحشی بافقی و... غزل را به صورت آزادتر و زیباتر و رئال تر می سرودند.

در دوره صفوی نیز سبک اصفهانی، غزل را تغییر داد. به نظرم غزل سبک اصفهانی به نوعی مدرن است و دیدش به جهان نو، صنعت و الوهیت اشیاء و اطرافش متفاوت از گذشته است. چیزی که نیما سال ها بعد به ما یاد داد، در اشعار دوره صفوی به چشم می خورد. شاعران سعی می کردند به بیان محیط جغرافیایی و تاریخی خود بپردازند. در دوره مشروطه دیدگاه کاملا امروزین حاکم می شود، بویژه با استفاده از واژگان غربی و نو. برای مثال لاهوتی در شعری می گوید: «شورای دولت عشق فاتح اگر نمی شد / جمهوری دلم را غم تار و مار می کرد» البته بحث است که آیا استفاده از این واژگان شعر را نو کرد یا خیر؟!

یعنی از نظر فرم کار خاصی صورت نگرفت؟

بله، بیشتر به صورت محتوا شکنی بود. البته فرم غزل نمی تواند عوض شود، چون اگر تغییر کند دیگر غزل نیست. مانند مینیاتور که اگر ویژگی های آن تغییر کند دیگر مینیاتور نیست و اسم دیگری باید برای آن گذاشت. می توان وزن غزل را تغییر داد.

نظرتان درباره غزل های شاعران جوان چیست؟

کلیاتی در جهان ماست که ابدی است. برای مثال، دوست داشتن، عشق، مرگ و تفکر نسبت به خداوند، به زیبایی هایی که آفریده، چیستی انسان آمدن و رفتنش... و اگر شاعران ما بتوانند با کلیات هستی درگیر شوند، جاودانه خواهند شد. از گوته نقل می کنند چرا شاعران امروز مانند گذشته شعر نمی گویند و او پاسخ داده برای این که شاعران امروز با جزئیات سر و کار دارند. شاعران قدیم با کلیات هستی برخورد داشتند. آنها غم را می شناختند ولی ما تبعات غم را می شناسیم. آنها زیبایی را در نظر داشتند ولی ما تبعات زیبایی را.

شاعران جوان تجربه های مختلفی می کنند که گاهی موفق است و گاهی ناموفق و ساقط. از دل این تجربه ها کارهای زیبا و جریان سازی بیرون خواهد آمد. تشویق جوانان در این مسیر بسیار مؤثر بوده و هست. من فکر می کنم دوران خوبی را در پیش داریم. این سیل جوانانی که به سوی غزل و ادبیات کشیده شدند نتیجه پشتیبانی رهبر معظم انقلاب از شعر است که با برگزاری جلسات شعر از ادبیات حمایت کرده اند.

آثار احتشامی

از آثار منتشر شده خسرو احتشامی می توان به «از مضراب تا محراب»، «امشب صدای تیشه»، «باغ های چوبی»، «در کوچه باغ زلف» و... اشاره کرد.

همچنین کتاب «عاشقانه های کهنسالی» هم توسط نشر فصل پنجم یکی دیگر از آثار خوب اوست.

جام جم/من می‌گم قانون‌ تو می‌گی قرآن

برخی کارگردانان در سینما شروعی توفانی دارند و با اولین کارشان، مخاطبان و منتقدان را توامان غافلگیر می‌کنند. تعداد این کارگردانان در سینمای ایران چندان شماره نمی‌گیرد؛ مسعود جعفری جوزانی بی‌شک یکی از این معدود فیلمسازان است. باز تعداد اندکی از همین معدود فیلمسازان می‌توانند این رویه مطلوب را در فیلم‌های بعدی‌شان حفظ کنند تا اثر اولشان تعبیر به اتفاق نشود و انگ شانس نخورد و باز جوزانی در زمره این انگشت‌شمار کارگردانان قرار می‌گیرد.

این کارگردان زاده شهر ملایر با فیلم جاده‌های سرد‌ شروعی توفانی داشت و نوید ظهور و ورود یک فیلمساز خلاق و جوان را به چرخه ساخت و تولید فیلم در ایران می‌داد. شیر سنگی، فیلم بعدی او غافلگیری دیگری بود که کارگردانش در پله‌ای بالاتر می‌ایستاد. در مسیر تندباد، سه‌گانه اولیه جوزانی را با سیمرغی کامل کرد که برایش از جشنواره هفتم فیلم فجر آورد؛ سیمرغ بهترین فیلم. دهه 60، روزگاری که سینما به سیطره آثار اجتماعی کم‌مخاطب ـ که فقط از خیانت و جدایی و دادگاه و جنایت دم می‌زنند ـ درنیامده بود، فیلم‌های خوبی هم ساخته می‌شد؛ فیلم‌هایی که داستانش در بستر مناسبات قومی ایرانی و فرهنگ سنتی و فولکلوریک یک زیست بوم روایت می‌شد.

آن سال‌ها هنوز همه چیز به یک آپارتمان کوچک و روابط عجیب و غریب انسان‌ها خلاصه نمی‌شد. در چنین فضایی، جعفری جوزانی به سراغ ایل بختیاری رفت و قصه‌ای را در میان مردمانش روایت کرد که همه چیز را به اندازه و بجا در خود داشت. شیر سنگی قرار بود یک فیلم وسترن باشد، اما در چارچوب فرهنگ و آداب و رسوم یک قوم ایرانی. در عین حال، جوزانی با پیش‌بینی و چیدمان چند گره دراماتیک در بطن قصه فیلمش، رنگ و لعاب جذابیت به آن زده بود. اتهام قتل به کوهیار در پس پرده حضور انگلیسی‌ها در کوه‌های زاگرس به بهانه استخراج نفت با دوستی دیرینه علی یار و نامدار گره می‌خورد و با عشق اسفندیار و ماه تی‌تی درهم می‌آمیزد تا داستانی جذاب به تصویر کشیده شود. جوزانی یک داستان جذاب را در بستر تاریخ روایت می‌کند، اما راوی خود تاریخ نیست و لزوما وفادار به آن نمی‌ماند. شمایلی که او از سران ایل بختیاری نشان می‌دهد لزوما با واقعیات تاریخی تطبیق ندارد.

جعفری جوزانی در شیر سنگی، بازتاب‌دهنده جدال قدیمی سنت و تجدد است؛ تجددی که البته وارداتی است و هزینه‌زا و علی یار و نامدار، نماینده این دو تفکر. هر دو رئیس یک ایل و طایفه؛ اولی چادرنشین و وفادار به سنت‌ها و دیگری قلعه‌نشین و دلداده به تجدد. صحنه حضور این دو شخصیت با بازی درخشان علی نصیریان و عزت‌الله انتظامی در بالای کوه و دیالوگ‌هایی که میانشان رد و بدل می‌شود، هنوز از درخشان‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین سکانس‌های تاریخ سینمای ایران است، جایی که دو غول بازیگری در مقابل هم می‌ایستند و هنرشان را به رخ هم می‌کشند.

دیالوگ‌های این سکانس تا سال‌ها در ذهن و خاطر تماشاگر می‌ماند، بخصوص آنجا که نامدار خطاب به علی یار می‌توپد که «من می‌گم قانون، تو می‌گی قرآن؟!» یا «آدمی مجبور است گاهی سر خم کند.» انتظامی و نصیریان، یکی از بهترین بازی‌های تمام عمر بازیگری‌شان را در شیر سنگی به نمایش گذاشته‌اند. جوزانی با انتخاب هوشمندانه بازیگرانش شخصیت‌های فیلمنامه را هر چه بیشتر و بهتر باورپذیر و ملموس درآورده است. این کارگردان حتی از حمید جبلی که دهه 60 عموما در نقش‌های کمدی و طنز ظاهر می‌شد، در قالب شخصیت خانزاده ایلیاتی که در حال تحصیل در خارج کشور است و امید وصال به عشق قدیمی او را به زادگاهش بازگردانده، بازی جدی و متفاوتی گرفته است. ‌ شخصیت‌های فیلم شیر سنگی خاکستری هستند و حتی زمانی که علی یار و نامدار بالای کوه به مجادله می‌پردازند، بیننده نمی‌تواند حق را به طور مطلق و صددرصدی به یکی از آنها بدهد، هر چند لحن فیلم گهگاه و در پاره‌ای مواقع جانبدارانه می‌شود و به حکم صادر کردن پهلو می‌زند.


جام جم/ امین زندگانی، بازیگر سینما و تلویزیون در گفت‌و گو با جام‌جم

سرزده وارد نشوید ...

انتشار عکس‌های خصوصی در فضاهای مجازی با واکنش‌های متفاوتی همراه است. برخی از این واکنش‌ها ناشی از انتشار عکس‌هایی است که حریم‌های جامعه را رعایت نمی‌کند. برخی دیگر هم برآمده از شگفتی‌های زندگی خصوصی هنرمندان و شخصیت‌های مشهور است. انتشار عکس‌های خصوصی در فضای مجازی از یک سو نزدیکی و صمیمیت را افزایش می‌دهد و از سوی دیگر اگر با مراقبت و دقت همراه نباشد موجب سوءاستفاده افراد سودجو می‌شود. با این اوصاف ضمن بهره‌مندی از مواهب فضای مجازی باید مراقب خطرات آن بود. آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگو با امین زندگانی بازیگر سینما و تلویزیون درباره آداب استفاده از فضای مجازی است.

فرهنگ در رسانه

انتشار عکس های شخصی و بعضا خصوصی برخی هنرمندان و چهره های هنری در فضاهای مجازی با واکنش هایی مواجه شده و برخی از این اظهار نظرها هم وارد مرز خصوصی و زندگی شخصی شده است. به نظر شما برای پرهیز از چنین واکنش هایی چه باید کرد؟

به نظر من هدف از ایجاد شبکه های مجازی برقراری ارتباط بی واسطه، بدون فیلتر و مستقیم انسان ها با همدیگر است همان طور که انسان ها در فضای اجتماعی جامعه ارتباط شفاهی، سینه به سینه و گویشی را با همدیگر برقرار می کنند. این یک گستره و نظام خاص خود را می طلبد.

حالا در کشوری مثل ایران که قواعد خاصی هم دارد و بویژه این که آدم هایی که در هر زمینه علمی، ورزشی، هنری و ... به عنوان یک چهره مطرح می شوند، معمولا زندگی حقیقی و خصوصی شان اندکی فرق می کند.

معمولا مخاطبانی که در دسته مخاطبان آزاد قرار می گیرند و امکان دسترسی به صفحات اجتماعی دارند، نگاه مختلفی به صفحات این چهره ها دارند. مثلا بازیگری در تلویزیون که با حجاب چادر در فیلمی نقش آفرینی می کند، ممکن است عکسی را با حجاب کمتری در فضاهای مجازی بگذارد که این عکس در اختیار بسیاری از مخاطبان قرار می گیردو ممکن است با واکنش های منفی مواجه شود.

برای این که مخاطبان با شخصیت های حقوقی در جامعه سروکار دارند. بنابراین صفحات ما باید با شخصیت های حقوقی ما مرتبط باشد و باید در چارچوب همان شخصیت حقوقی حرکت کنیم. تصور می کنم برخی از دوستان که عکس های خیلی خصوصی خود را درچنین فضاهایی منتشر می کنند، حریم و امنیت شخصی خود را به خطر می اندازند.

ممکن است من در حریم خصوصی لباس راحتی بپوشم اما طبیعی است پوشش من زمانی که برای انجام کار یا خرید کالایی به بیرون منزل می روم متفاوت است. بنابراین وقتی دوست ندارم در محیط های اجتماعی مردم مرا با لباس های راحتی منزل ببینند، ترجیح می دهم عکس های خصوصی با پوشش راحت را در فضای مجازی انتشار ندهم.

البته بعضی وقتها برخی شیطنت ها وجود دارد که در یک مهمانی خصوصی و در فضای دوستانه ممکن است عکس گرفته و در فضای مجازی انتشار داده شود که البته داستان آن جداست اما وقتی من با لباس راحتی به فضای عمومی وارد نمی شوم، طبعا این حریم را برای خودم در فضای مجازی قائل هستم که از انتشار چنین عکس هایی خودداری کنم. مخاطبان ما آدم های محترمی هستند و من دوست دارم همان گونه که ما را در قاب شیشه ای تلویزیون می بینند ما هم همان مرز را رعایت کنیم.

گاهی وقت ها با همسرم به یک نقطه دیدنی سفر می کنیم و یک عکس خصوصی می گیریم که احساس قشنگی در آن هست و دوست داریم با مخاطبان خود به اشتراک بگذاریم. انتشار چنین عکس هایی با رعایت جوانب آن شاید اشکالی نداشته باشد اما از آن طرف مخاطبان ما هم باید برخی حریم ها را رعایت کنند.

من در کمپین حفاظت از محیط زیست مجازی عضویت دارم. آنجا چندبار عرض کردم که باید پذیرفت آدم ها تفکرات و سلیقه های مختلف دارند.

درس اول دموکراسی چه در مذهب وچه در جامعه این است که به عقاید و سلایق هم احترام بگذاریم. اگر پوشش من مورد علاقه کسی نیست می تواند بگوید این لباس را من دوست ندارم اما برای بیان این موضوع نمی تواند از الفاظ توهین آمیز استفاده کند.

فرهنگ در رسانه

معتقد نیستم همه باید همدیگر را تائید کنیم. گاهی اتفاق افتاده شخصی به من پیام داده آقای زندگانی این پوشش یا مدل لباس چهره شما را خراب کرده است.

من هم خیلی از این پیام تشکر کردم و شاید 20 کامنت بوده که از آن نوع پوشش تعریف کردند اما پاسخی به آنها ندادم اما چون آن فرد با ادبیاتی محترمانه نظر مخالف خود را اعلام کرده من از او تشکر کردم.

برخی واکنش ها نسبت به انتشار عکس ها، ادبیاتی توهین آمیز و رکیک دارد. شما هم با چنین برخوردی مواجه بوده اید؟

متاسفانه الفاظ به کار رفته در فرهنگ کلامی و شفاهی برخی افراد جامعه مرزهای ادب را نادیده گرفته است. چراکه جسارت کلامی دارند. این جسارت کلامی در بیان برخی چهره های سیاسی و فرهنگی ما هم بروز پیدا کرده و این مساله باعث شده است خطوطی شکسته شود.

نسل جوان ما هم نگاهشان به رسانه،مجله و مطبوعات است و وقتی چنین کلامی را در ادبیات برخی از این رسانه ها از زبان این چهره ها می شنوند قبح استفاده از کلمات غیرمحترمانه از بین می رود و ممکن است به خود اجازه دهند در فضاهای مجازی هم از چنین کلماتی استفاده کنند.

آیا ورود برخی افراد با هویت های مجازی و دنبال کردن صفحات هنرمندان با این هویت کاذب باعث تشدید فضای توهین نمی شود؟

بله. چنین افرادی با این هویت های کاذب به خود اجازه می دهند پشت یک نقاب هر نظری را با هر ادبیاتی انتقال دهند. این مساله البته برای نسل های امروزی که فردا قرار است به عنوان پدر و مادر در اجتماع نقش آفرینی کند، بحران ایجاد می کند.

این افراد از لحاظ روانی به خود اجازه می دهند هر جایی دیده نشوند و هویت آنها مجهول بماند و دست به هر نوع تخلف و قانون شکنی بزنند.

شما هم با چنین مشکلی با توجه به سوءاستفاده هایی که از این فضا می شود مواجه بوده اید؟

من عکس های متنوعی را در صفحه مجازی خود می گذارم. من عکسی را که در کنار حرم حضرت عباس(ع) گرفتم به اشتراک گذاشتم که متاسفانه با واکنش منفی برخی مخاطبان مواجه شدم و در کنار آن عکسی هم در شمال از خودم گرفتم و آن را هم به اشتراک گذاشتم که آنجا هم مخاطبانی بودند که پیام های منفی برایم می فرستادند. متاسفانه برخی افراد سلاح هایی به سوی دیگران می کشند که الان زخم های آن دیده نمی شود.

یکی از مخاطبان که کارش پیگیری و دنبال کردن صفحات هنرمندان بود و بعد از فالو، در پیام های خود حرف بیمارگونه جنسی می زد و اتهاماتی را متوجه آقایان و خانم های هنرمند می کرد. به محض این که ما عکس او را در فضای حفاظت از محیط زیست مجازی گذاشتیم شروع به شکایت کرد که چرا بدون اجازه عکس های مردم را در فضاهای مجازی می گذارید.

من در پاسخ گفتم شما در ده ها صفحه زشت ترین حرف ها را در مورد هنرمندان زدید و اگر ادامه بدهید ما از شما شکایت می کنیم. افرادی با هویت مجازی وقتی ابزار قانون بالای سرشان قرار می گیرد هویت واقعی خودرا نشان می دهند. معقتدم اگر حریم خصوصی در فضاهای مجازی محترم شمرده نشود مثل اتومبیل پر از بمبی است که در یک خیابان شلوغ و بدون توجه به قانون در حال حرکت است و اگر جلوی آن گرفته نشود ممکن است به فاجعه ای تبدیل شود.


جام جم/ مفتی سعودی فیلم محمد (ص) را در کدام سینما دیده است؟!

نویسنده و روزنامه نگار عرب با اشاره به انتقاد اخیر مفتی عربستان سعودی از فیلم "محمد رسول الله (ص)" ساخته مجید مجیدی، این سؤال را مطرح کرد که آیا وی قبل از صدور فتوا این فیلم را دیده است، آن هم درحالیکه حتی یک سینما در عربستان وجود ندارد؟!

فرهنگ در رسانه

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، "خالد الجیوسی" در سایت خبری "رأی الیوم" نوشت:"عبدالعزیز آل الشیخ" مفتی کل عربستان سعودی و رئیس هیئت علمای ارشد اخیرا با صدور فتوایی اعلام کرد فیلم "محمد رسول الله" (ص) ساخته کارگردان ایرانی "مجید مجیدی" که اکنون در سینماهای ایران در حال اکران است، به تمسخر گرفتن رسول خدا و کاستن از ارزش و مقام ایشان است و هدف این فیلم تحریف اسلام می باشد. وی این فیلم را "مجوسی" و مخالف شرع و ضد اسلام دانست، و هشدار داد که نباید این فیلم را منتشر کرد زیرا شرع اجازه به تصویر کشیدن پیامبران را نمی دهد!

در مدارس عربستان و به صورت مشخص در بخش علوم عربی و شرعی آموختم که برای درستی یک فتوا دو شرط لازم است. نخست اینکه صاحب فتوا آگاه به علوم دینی باشد که این امر ظاهرا بر شیخ ما منطبق است. البته فقط خداوند از مسائل پشت پرده و پنهان آگاهی دارد. دوم اینکه صاحب فتوا باید درباره موضوعی که فتوا می دهد کاملا آگاهی داشته باشد. دراینجا به نظر می آید که شرط دوم در فتوای مفتی عربستان محقق نشده است، زیرا خودش این فیلم را کامل ندیده است. در عربستان هیچ سینمایی وجود ندارد به همین دلیل اطلاع از جزئیاتی که باید فتوا را بر اساس آن صادر کرده باشد در عربستان موجود نیست، درنتیجه بهانه او در خصوص حرام بودن به تصویر کشیدن پیامبران ساقط می شود. اگر شیخ در این فیلم "مجوسی" صورت پیامبر را دیده به ما بگوید، زیرا اصلا چنین اتفاقی دراین فیلم نیفتاده است!

دوباره در تله طایفه گری افتادیم، و افسار را به دست کینه توزی و اختلافات تاریخی خود سپردیم؛ بار دیگر فتواها و احکام خود را بر اساس مواضع سیاسی صادر کردیم، دوباره عبای سنی بر دوش خود انداختیم تا با عمامه شیعه مبارزه کنیم.

توصیف "مجوسی" در کجای این فیلم وجود دارد؟! فیلمی که دوران کودکی پیامبر اسلام (ص) را روایت می کند.

آیا امکان دارد ایران که نظام و قوانین آن بر پایه اسلام است، با اسلام دشمنی کند؟ هیچگاه از طریق به تصویر کشیدن پیامبر اسلام (ص) به ایشان توهین نمی شود، بلکه به نظر من، تمسخر دین اسلام و عقاید و بزرگنمایی در آن، باعث توهین به پیامبر است. پیامبری که برای تکمیل مکارم اخلاق آمد. ما باید به ماهیت واقعی دین اسلام باز گردیم، ولی قبل از آن باید کسانی را که مسؤول تخریب وجهه اسلام شده اند بازخواست کنیم.


جوان/زندگي شهيد «چمران» در نمايش «تكه‌هاي سنگين سرب» ايوب آقاخاني

«چمران» روي صحنه تئاتر

«تكه‌هاي سنگين سرب» به كارگرداني ايوب آقاخاني با محوريت زندگي شهيد چمران در كنار دو نمايش «مضحكه شبيه قتل» و «قلعه انسانات» هفته گذشته اجراي خود را به ترتيب در سالن چهارسو، اصلي و سايه تئاترشهر آغاز كردند.

فرهنگ در رسانه

نویسنده : سپيده آماده

«تكه‌هاي سنگين سرب» به كارگرداني ايوب آقاخاني با محوريت زندگي شهيد چمران در كنار دو نمايش «مضحكه شبيه قتل» و «قلعه انسانات» هفته گذشته اجراي خود را به ترتيب در سالن چهارسو، اصلي و سايه تئاترشهر آغاز كردند.

به گزارش «جوان»، هفته پيش زمان آغاز نمايش‌هاي جديد تئاترشهر بود و به اين ترتيب «ايوب آقاخاني» آخرين ساخته خود را با محوريت زندگي شهيد چمران روي صحنه برد. ايوب آقاخاني در «تكه‌هاي سنگين سرب» لايه‌هاي مختلف شخصيت چمران را به مخاطب ارائه مي‌كند تا حتي نوجوانان و جواناني كه درك كاملي از فضاي جنگ ندارند، بتوانند با اين اسطوره آشنا شوند.

يكي از مؤلفه‌هاي «تكه‌هاي سنگين سرب» آقاخاني، پرداختن به بعد خانوادگي و عاشقانه چمران در نمايش است كه سبب مي‌شود جوانان هم به اين نمايش اقبال نشان بدهند و به اين نمايش تنها به عنوان نمايشي در خصوص جنگ نگاه نكنند. ديگر نمايش اين روزهاي تئاترشهر، «مضحكه شبيه قتل» حسين كياني است. در «مضحكه‌ شبيه قتل» داستان كاراكتري را روايت مي‌كند كه مجبور مي‌شود خواست‌هاي متضاد دو بيوه ناصرالدين شاه را كه يكي برگزاري مراسم سوگ يا شبيه‌خواني براي شاه و ديگري برگزاري مضحكه‌اي براي اوست، با برپا كردن مجلسي به نام مضحكه‌اي شبيه قتل ناصرالدين شاه، عملي كند.

اجراي مجدد «مضحكه‌ شبيه قتل» هر شب ساعت 19:30 به سالن اصلي تئاترشهر مي‌رود. سالن سايه تئاترشهر كه از آغاز تعميرات تئاترشهر در سال گذشته تا هفته اخير تعطيل بود، با نمايش «قلعه انسانات» كار خود را بار ديگر آغاز كرد. نمايش «قلعه انسانات» به نويسندگي و كارگرداني علي شمس(محصول مشترك ايران و ايتاليا) هر روز حتي شنبه‌ها ساعت 18 و 20 به مدت زمان 50 دقيقه در تالار سايه اجرا مي‌شود. پيرو كاردانو، كلوديو كوتونيو و پريسا نظري بازيگران اين اثر نمايشي هستند. در هر حال اين روزها سالن‌هاي تئاترشهر با سه اجراي جديد ميزبان اهالي تئاتر هستند در حالي كه هنوز هم خبري از تكليف نهايي تعميرات تئاترشهر نيست.


جوان/افراطي‌هاي هندي عليه آهنگساز «محمد رسول الله(ص)»

در كمال تعجب يك گروه افراطي مذهبي از دل هند در صدد اقدام قضايي عليه «‌اي آر رحمان» آهنگساز هندي فيلم «محمد رسول‌الله(ص)» مجيد مجيدي برآمده است...


در كمال تعجب يك گروه افراطي مذهبي از دل هند در صدد اقدام قضايي عليه «‌اي آر رحمان» آهنگساز هندي فيلم «محمد رسول‌الله(ص)» مجيد مجيدي برآمده است و براي ممنوعيت پخش اين فيلم مي‌خواهد با رجنات سينگ وزير داخله هند و كنسولگري ايران در اين كشور رايزني كند.

به گزارش «جوان»‌، تاكنون گروه‌هاي افراطي سني از علماي الازهر مصر گرفته تا مفتي‌هاي سعودي عليه فيلم «محمد رسول‌الله(ص)» مجيد مجيدي سخن رانده‌ و خواستار آن شده‌اند كه اين اثر تحسين شده با ممنوعيت جهاني مواجه شود. حالا يك نهاد مذهبي به نام آكادمي «‌رضا»‌ در هند نيز به جمع اين تندروها پيوسته و حتي اعلام كرده كه در صدد انجام اقدامي قضايي عليه «‌اي آر رحمان»، آهنگساز مشهور هندي اين فيلم است. اين نهاد هندي «‌اي آر رحمان» را به جريحه‌دار كردن احساسات مسلمانان و نيز فيلم مجيدي را به استفاده از نام پيامبر در عنوان فيلم متهم كرده است. واكنش‌ها به اين افراط‌گري‌ها از سوي رسانه‌هاي هندي در بسياري از موارد منفي بوده است؛ چنانچه سايت هندي «اسكوپ ووپ»‌ در خصوص اين واكنش نوشته است:

«فرهنگ و هنر در هند با مشكل مواجه شده است آن هم به دليل بروز مخالفت‌هايي از سوي گروه‌هاي مذهبي كه البته اين موضوع چيز جديدي نيست. متأسفانه در بسياري از مواقع صبر و تحمل كم در ميان گروه‌هاي مذهبي برنده ميدان مي‌شود و اساس و بناي هنر و فرهنگ را با مشكل مواجه و آنها را مطيع خود مي‌كند و سدي در برابر هنر مي‌گذارد.» اين رسانه هندي از فيلم «محمد رسول‌الله(ص)» به عنوان آخرين فيلم مجيدي ياد كرده و نوشته است: «اين فيلم شاهكار كارگردان بزرگ ايراني و نامزد دريافت جايزه اسكار است كه با عنوان «محمد: پيامبر خدا» زندگي حضرت محمد(ص)‌ را به تصوير مي‌كشد.» در عين حال سايت خبري كچ نيوز هند نيز در گزارشي كه منتشر كرده به نامه تند و تيز اين گروه افراطي عليه فيلم مجيدي اشاره كرده است. آكادمي «رضا» اين نامه را براي رجنات سينگ و نيز وزير ايالت ماهاراشترا هند ارسال كرده است. به نوشته اين سايت، محمدسعيد نوري، دبير بنيانگذار اين سازمان افراطي در يادداشت تند و تيزش به مواردي از دلايل مخالفت نهاد متبوعش عليه فيلم مجيدي اشاره كرده و نوشته است:

«نخست اينكه نام پيامبر نبايد در عنوان فيلم استفاده شود. مردم راحت و آزادانه از عنوان فيلم استفاده مي‌كنند، بنابراين وقتي كسي حرف‌هاي منفي درباره اين فيلم بزند، انگار كه به خود حضرت محمد(ص)‌ توهين كرده است. در ثاني عكاسي در اسلام مجاز نيست. ما با اين موضوع مشكل داريم كه بازيگران مختلف نقش حضرت محمد(ص) ‌را در اين فيلم ايفا مي‌كنند.»


حمایت/کارشناسان در گفت‏وگو با «حمایت» مطرح کردند

جذابیت محتوایی و فنی لازمه توفیق سینمای دینی

برخی اهالی فرهنگ و سینما بر این باورند که دوره فیلمهای تاریخی و دینی طی شده و ژانر دینی در گیشه با اقبال مواجه نخواهد شد؛ باوری که با نگاهی به ارقام فروش این روزهای «محمد رسول‏الله (ص)» فیلم جدید «مجید مجیدی» وبازتاب‏های بسیار آن در رسانهها، فضای مجازی و حتی بین مردم کمی تأمل برانگیز شده است. به هرحال در آستانه «21شهریور، روز ملی سینما» و همچنین به بهانه استقبال مخاطب از ساخته جدید مجید مجیدی با برخی صاحبنظران حوزه سینمای دینی به گفت و گو نشستیم.

فرهنگ در رسانه

از سینمای دینی نباید غافل شویم

سید «محمدحسین هاشمی» تهیه کننده و مستندساز با تاکید بر اهمیت پرداختن به موضوعات دینی و معنوی در قالب هنر هفتم اظهارکرد: با توجه به این که هم سینما و هم تلویزیون مخاطبان بسیاری دارد و حوزه تاثیرگذاری آن نیز بسیار قابل توجه است، لذا متدینین و افراد دلسوز جامعه نمی‌توانند و نباید نسبت به این مساله کم توجه ویا حتی بی توجه باشند. وی با بیان این که ما هنوز در زمینه بومی سازی هنر- صنعت سینما با نقاط ضعف جدی روبرو هستیم که باید در جهت رفع آنها بکوشیم، تصریح کرد: یکی از ضرورت‌های امروزی، بحث تقويت و فعال سازي ظرفيت‌هاي مغفول هنري در راستاي اهداف انقلاب اسلامي است که در این خصوص ما باید بیش از پیش ،هم به جنبههای محتوایی سینما و هم به مقولات بصری و فنی آن توجه داشته باشیم و با ارتقا در هر دو مورد، سینمای ایران را بهتر و شایسته تر به دنیا نشان دهیم.

هاشمی، همچنین ضمن ابراز خرسندی از برخی تحولات در زمینه پیوند روحانیت با هنر سینما در سال های اخیر بیان کرد: خوشبختانه به همت برخی نهادها و ارگان ها از جمله مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، مرکز مدیریت حوزه علمیه و برخی نهادهای دیگر، آموزش‌های خوبی برای طلاب و فضلای جوان صورت گرفته که البته باید برای رفع کامل خلأها این گونه برنامه ها تداوم یابد.

با سینمای ایده آل فاصله زیادی داریم

حجتالاسلام والمسلمین«سجاد کریمان مجد» قائم مقام دبیر جشنواره ملی «روحانی و سینما» نیز در این باره اظهارکرد: متاسفانه و علیرغم سپری شدن 36 سال از عمر انقلاب اسلامی ما هنوز نتوانسته‌ایم به یک سینمای فاخر و انقلابی دست پیدا کنیم و در این خصوص همه باید دست به دست هم دهیم تا سینمای ایران به جایگاه مناسب خود برسد . البته باید توجه داشت که یکی از مهم ترین راهکارها توجه جدی به مولفه‌های دینی و انقلابی در این هنر است.

وی همچنین با بیان اینکه حقیقتاً اگر میخواهیم که قطار سینما و همچنین تولیدات هنری و تلویزیونی در مسیر ریل ارزشها و آرمان‌های انقلاب و اسلام قرار گیرد و به حرکت رو به جلو خود ادامه دهد باید دغدغه مندان انقلابی و کسانی که علاقه به هنر متعهد انقلابی و ایرانی دارند وارد گود شده و به نقش آفرینی بپردازند، تصریح کرد: بدون تعارف باید عرض کنم که یکی از دلایل اصلی عدم توفیق در ارایه و تقویت سینمای فاخر در تراز انقلاب اسلامی، عدم تربیت نیروی انسانی در عرصه هنر و به ویژه در بحث سینماست که باید در این رابطه کم کاری‌ها و عقب اُفتادگی ها را جبران کنیم. وی ادامه داد: نکته حایز اهمیت دیگر این که جدا بودن هنرمندان و صاحب نظران سینمایی از مفاهیم اسلامی و مبانی انقلابی از جمله آفات و مشکلاتی است که منجر به این شده که سینمای ما در وضع کنونی تا حدود زیادی با مبانی دینی وانقلابی بیگانه باشد که در این خصوص نیز باز نقش و کارکرد حوزه‌های علمیه یک نقش بسیار مثبت و اثربخش خواهد بود.

نگاه اُمیدوارانه و بلندمدت؛ لازمه توفیق سینمای دینی

حجتالاسلام و المسلمین «سید علی آتش زر» منتقد و تحلیلگر سینما و تلویزیون نیز در این گفت و گو با تاکید بر لزوم توجه جدی به مطالبات و فرمایشات مقام معظم رهبری در حوزه سینما اظهار کرد: چند ماه پیش مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان و دست اندرکاران جشنواره فیلم عمار فرمودند که نگاه به هنر اسلامي و سينماي ديني بايد نگاهي بلند مدت و همراه با برنامه ريزي دقيق و اُميد به آينده و همچنین بهره گيري مناسب از ابزار هنر براي تأثيرگذاري حداكثري باشد.

وی همچنین خواستار جدی گرفته شدن دغدغه‌های علما و روحانیت از سوی فیلمسازان و سینماگران شد و افزود: باید به نظرات و دیدگاه‌های علما و مراجع تقلید توجه ویژه ای شود چرا که این بزرگان ، در جامعه جایگاه بسیار ویژه و مهمی دارند و مردم سخن آن ها را می پذیرند.

این پژوهشگر عرصه هنر و سینما خاطرنشان کرد: ما باید به سمتی برویم که سینمایی در شأن و تراز یک نظام فرهنگی متفاوت و نظام اسلامی داشته باشیم؛ سینمایی که حقیقتاً داعیه فرهنگی بر اساس آموزه های ناب دینی را داشته باشد.

لزوم آشناسازی نخبگان دینی با مبانی هنری

حجت الاسلام والمسلمین اسفندیاری ، منتقد و پژوهشگر سینما و رسانه نیز در گفت وگویی با «حمایت» تصریح کرد: در شرایط کنونی یکی از نواقصی که در کشور احساس می‌ شود، عدم ورود نخبگان دینی به عرصه های هنری و رسانه‌‌ای به ویژه سینما است، به طوری که بسیاری از مباحث هنری و رسانه‌ای از منظر دین تئوریزه نشده است.

وی همچنین به نقش بی‏بدیل هنر در تبلیغ دین اشاره کرد و افزود: تجربه تاریخی و واقعیت‌ها به ما نشان داده که حوزه‌های علمیه و اندیشمندان حوزوی در عرصه مسایل فرهنگی به ویژه تبیین و حراست از آن چه که به عنوان «فرهنگ دینی» از آن یاد می‌شود، از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار هستند به خصوص در عرصه نظریه پردازی و فرهنگ سازی که نقش منحصر به فردی دارند. آتش زر با تاکید بر لزوم ترغیب مردم و نسل جوان برای تماشای آثار مربوط به سینمای دینی گفت: بی شک اگر فیلم های دینی ما که محتوای ارزشمندی نیز دارند بتوانند در قالب‌های جذاب و به روز برای مخاطبان عرضه شوند و البته در ساخت آن ها خدای ناکرده حرمت شکنی و یا حاشیه سازی وجود نداشته باشد، بسیاری از مردم مشتاق دیدن فیلمها خواهند بود.


شرق/تارخ: معضل اصلی خود سینماست

امین تارخ، رئیس شورای مرکزی انجمن بازیگران سینمای ایران، معتقد است پس از گذشت دو سال از بازگشایی خانه سینما، اتفاق خاصی در سینما رخ نداده بااین‌حال می‌گوید نمی‌توان انتظار زیادی از دولتی داشت که دچار مشکلات زیادی است و در حد توانش برای سینما قدم‌های مثبتی برداشته است. به بهانه نزدیک‌شدن به روز ملی سینما، با تارخ درباره عملکرد دولت در قبال اهالی سینما صحبت کردیم:

‌آقای تارخ دوسالی از بازگشایی خانه سینما در دولت جدید می‌گذرد؛ اتفاقی که بسیاری از اهالی سینما منتظر آن بودند و حرکتی مثبت و ماندگار در دولت جدید محسوب شد. با اینکه اوایل بسیاری از اهالی سینما راهکارهایی برای حل برخی از مشکلات سینما به مدیران فرهنگی ارائه دادند، اما این‌روزها انتقادهای بسیاری از سوی سینماگران به دولت و مدیران فرهنگی مطرح می‌شود که نمونه آن را در جشن بزرگداشت‌های جشن خانه سینما دیدیم. نگاه شما نسبت به مطالبات مطرح‌شده توسط اهالی سینما و جایگاه تصمیم‌گیری مدیران فرهنگی چیست؟

فرهنگ در رسانه

احساس می‌کنم اگر این وضعیت ادامه‌دار شود، به بن‌بست بدی خواهیم رسید. قصد دفاع بی‌مورد از آقای ایوبی را ندارم. بسیاری از حرکت‌هایی که در این مدت انجام دادند درجهت هرچه حرفه‌ای‌ترشدن سینماست. موضوع صندوق بیمه بی‌کاری، امنیت شغلی سینماگران، به‌روزشدن سالن‌های سینما، به‌روز‌رسانی تجهیزات سینمایی و تزریق سرمایه و پول به سینمای ایران حرکت‌های مثبتی بود که در این مدت انجام شد. همه اینها نیز نکاتی نیستند که در ید قدرت تنها یک نهاد به‌عنوان سازمان سینمایی باشد. طبعا سازمان سینمایی مطالباتش را از دولت خواهد خواست که دولت هم دچار مشکلات زیادی است. از طرف دیگر فکر می‌کنم یکی از حرکات شایسته دولت همان‌طور که اشاره کردید، بازگشایی خانه سینما بود. اما بعد از آن، آنچنان که باید، اتفاقات عجیب‌وغریبی در سینما رخ نداد که از آن به‌عنوان یک دستاورد فوق‌العاده یاد کنیم و ما با یک‌سری از مشکلات عقیدتی در این حوزه روبه‌رو هستیم که احساس می‌کنم حل این مشکلات در ید قدرت آقای ایوبی یا نهادهایی در سطح سازمان سینمایی نیست.

‌مثل چه مشکلاتی؟

مثل پایین‌کشیدن فیلم رستاخیز از اکران که نمی‌توان تنها سازمان سینمایی را مقصر این اتفاق دانست. معجزه که نمی‌توانست رخ دهد. یک فیلم باید از سازمان سینمایی پروانه نمایش می‌گرفت که رستاخیز این پروانه را داشت. من به‌هیچ‌وجه به درستی و نادرستی اکران‌نکردن فیلم کاری ندارم اما به نظر می‌رسد بسیاری از مسائل در حد سازمان سینمایی غیرقابل حل است یا زمان زیادی لازم دارد که سازمان سینمایی به جایگاهی برسد که این مشکلات را حل کند و همه‌چیز را نمی‌شود به گردن یک نهاد یا شخصیت انداخت.

از مشکلات حوزه مدیریتی صحبت کردیم اما از طرف دیگر بسیاری از اهالی خانه سینما نیز معتقدند که انتظار بیشتری از جایی که باید به مطالبات صنفی‌شان پاسخ بدهد دارند. شما عملکرد خانه سینما را در این مدت چطور ارزیابی می‌کنید؟

خانه سینما یک نهاد صنفی است و اهدافی دارد که به‌لحاظ صنفی قابل‌اعتناست اما باور کنید که رسیدن به همه این اهداف در خانه سینما نیازمند امکانات، سرمایه و پول است مثل صندوق بیمه بی‌کاری یا بیمه تکمیلی یا بیمه‌های دیگر صنوف. حرکت‌های مثبتی در این زمینه تابه‌حال انجام شده است اما متأسفانه همیشه صنوف روی خطی متزلزل حرکت کرده‌اند و هرچیزی که به‌دست آورده‌اند به معنی ماندگاری نیست.

درحال‌حاضر از وسعت خانه سینما و اختصاص زمینی به آن صحبت می‌شود. فکر می‌کنید این حرکت اقدام مثبتی در سروسامان‌دادن به صنوف باشد؟

بله. خانه سینما جای درستی ندارد و صنوف حداقل امکانات یعنی اتاق مخصوص‌به‌خود را ندارند و شکل فیزیکی خانه سینما شکل شایسته‌ای ندارد که فکر می‌کنم اتفاقی که از آن صحبت شد، حرکت بسیار خوبی است. اما تنها دو سال از بازشدن خانه سینما بعد از تعطیلی اجباری خانه می‌گذرد. در این دوسال هم اتفاقات خوبی رقم خورده است. باز هم می‌گویم که قصد دفاع بیجا ندارم. اما حرکت‌های خوبی انجام شده است. معضل اصلی خود سینماست. مثل اینکه قانونی وجود ندارد فیلمی که دارای پروانه نمایش است، بدون هیچ مشکلی اکران شود یا فیلمی مثل خانه پدری را به‌زور از اکران پایین نکشند. ما فیلم‌های بلاتکلیف زیاد داریم که مشکلشان حل نشده است. اما تمامی این مشکلات نیازمند گفت‌وگو است و به نظرم همه‌چیز را باید براساس اعتماد و گفت‌وگو حل‌وفصل کرد.


فرهیختگان/عباس صفاری در گفت‌وگو با فرهیختگان از شعر و الزاماتش می‌گوید

بنجل‌نویسی مد شده

گفت‌وگو با عباس صفاری یکی از خواست‌هایی بود که طی چند سال اخیر همواره با من بود. با سوالات و اما و اگرهای فراوان منتظر فرصتی بودم که بتوانم در یکی از سفرهایی که به ایران دارد بنشینیم و فارغ‌البال درباره شعر امروز ایران با او گفت‌وگو کنم. صفاری شاعر آرامی است. چه در لهجه و چه در شعر و رفتارش کاملاهم شرقی و هم غربی است و سعی می‌کند با دقت به سوال‌ها گوش کند و از این شاخه به آن شاخه رفتن پرهیز می‌کند و همین است که گفت‌وگوکننده می‌تواند بعد از شنیدن جواب یک پرسش مشخص، به سوالات بعدی اش برسد. شاعر مجموعه‌های «دوربین قدیمی»، «کبریت خیس»، «تاریکروشنا» و «مثل جوهر در آب» در این گفت‌وگو از شعر و جریان‌های شعری و نقش و تحلیل خود از این جریان‌های شعری معاصر سخن گفته است.

فرهنگ در رسانه

***

کمی از داستان مطرح‌شدن عباس صفاری و شعرهایش می‌گویید؟

«دوربین قدیمی» سومین مجموعه من بود و قبل از آن دو مجموعه در غرب منتشر کرده بودم که مجموعه اول به صورت غیرمنتظره‌ای با استقبال روبه‌رو شد. دوستان دست‌اندرکار هم در ایران، هم اروپا و هم در دیگر کشورها دورادور خبردار شده بودند. در این فاصله من با «شمس‌ لنگرودی» در سفرهایی که به کالیفرنیا داشت، آشنا شدم و از او خواستم راهی بیابد برای اینکه بتوانیم با ایران ارتباط داشته باشیم و از کارهای جوان‌های شاعر ایرانی در غرب استفاده کنیم. خود من همراه با دوستم در آمریکا نشریه‌ای به اسم «سنگ» منتشر می‌کردیم که تقریبا اولین نشریه ادبی آوانگارد خارج از کشور بود که 12 شماره‌اش هم منتشر شد. شمس، من را با «حافظ موسوی» آشنا کرد و نامه‌نگاری‌هایم با حافظ شروع شد. او خیلی از این موضوع استقبال کرد و برای هر شماره یک شاعر معرفی می‌کرد. درنهایت با همکاری حافظ 10، 12 شعر به همراه بیوگرافی کاملی از آنها در این نشریه منتشر کردیم. بیشتر شاعران دهه 70 بودند. کسانی مثل رضا چایچی، کسری عنقایی و خود حافظ در آخرین شماره و البته به توصیه من. دیگرانی هم بودند؛ طیفی که نسبت به دیگر شاعران آن جریان شعری کمتر رادیکال بودند. درنهایت این آغاز یک همکاری بود و چندی بعد از آن هم حافظ پیشنهاد داد کتاب‌هایم را در ایران چاپ کنم و از طریق او هم کتاب بعدی‌ام به نشر ثالث سپرده شد و باقی داستان...

استقبالی که از «دوربین قدیمی» و مخصوصا «کبریت خیس» شد واقعا امیدوارکننده بود و بسیاری را به استقبال و علاقه مردم از شعر امروز ایران امیدوار کرد. خودتان پیش‌بینی می‌کردید این وضعیت را؟

من تجربه‌ای شگفت‌انگیز درباره کتاب اولم داشتم که برایم از همه شگفت‌آورتر بود و بعد از آن کمتر تا این اندازه بهت زده شدم. من بیشتر به خاطر خودم دنبال شعر رفته بودم و ‌انگیزه‌ای برای به شهرت رسیدن و این چیزها نداشتم. نمونه این بی‌انگیزگی نسبت به شهرت را هم در من می‌توانید در دوره‌ای جست‌وجو کنید که من ترانه می‌نوشتم و به هر صورت می‌توانستم در آن دوره به شهرت برسم، اما در کل رهایش کردم. خیلی شهرت برایم مهم نبود و نیست و همیشه کاری را انجام می‌دهم که خودم دوست داشته باشم. کتاب اول من، کتابی فتوکپی بود در 200 نسخه که قرار بود در آمریکا چاپ شود. من هم فکر می‌کردم همین 200 نسخه کافی است و آن را امضا می‌کنم و به دوستانم می‌رسانم. کتاب که دستم رسید به این نتیجه رسیدم که هر چه امضا می‌کنم باز هم این 200 نسخه تمام نمی‌شود. کتاب‌های باقی مانده را به یکی دو کتابفروشی سپردم و همین چند نسخه باعث شد این کتاب در سوئد جایزه بگیرد و از طرفی دانشنامه بریتانیکا که مدت‌ها بود درباره ایران ننوشته بود در کتاب سالش از این کتاب به‌عنوان حادثه ادبی سال حرف بزند و خب این مساله برایم بسیار شگفت‌آور بود که این کتاب به چنین سرنوشت و سرانجامی رسیده است. واقعا فکرش را هم نمی‌کردم. بعد از آن خیلی درباره کتاب‌های دیگرم شگفت‌زده نشدم. جایزه یا موفقیت کبریت خیس و احتمالا دیگر کتاب‌هایم را می‌گذارم به حساب خصوصیات و ویژگی‌هایی که این شعرها دارد و باعث شده نسلی که شاید حتی من آنها را به خوبی نمی‌شناسم از آن استقبال کند و بی‌تردید این مساله برایم بسیار دلگرم‌کننده است.

به شخصه شعر شما را شعر مستقلی می‌دانم و منتسب کردن آن به جریانی خاص، از نظر من کم‌لطفی است در حق شعر شما. اصولا آنچه مهم است متن است، نه عناوین شعر. به عقیده شما این عنوان‌گذاری‌ها مبنی‌بر شعر ساده، پیچیده یا... چقدر می‌تواند معرف یک شعر یا نماینده واقعیت یک طیف شعری باشد؟

به عقیده من این اتفاقات و جریان شعری مثل شعر ساده باید پیش می‌آمد و هیچ راه دیگری غیر از این هم وجود نداشت. تمام نت‌هایی که می‌شد روی سیم‌های قدیمی شعر فاخر دهه 50-40 آزمود، نواخته شده بود و مثل غزل گفتن بعد از حافظ، کار کردن خیلی دشوار شده بود و از طرفی اتفاقاتی در سطح ایران و جهان افتاده بود که آن لحن و زبان قدیمی دیگر قادر به بیان آنها نبود. آن لحن و زبان متعلق به دنیایی بود که آرمان هنوز در آن دنیا جا و جایگاه داشت. منظورم از آرمان به‌طور کلی است و خیلی‌ها از اینکه آن آرمان‌ها از بین رفته خوشحال هستند، اما من نه. به این دلیل که یک حس نوستالژیک به آرمان دارم و فکر می‌کنم آرمان می‌تواند دنیا را عوض کند. به هر حال آن شعر مربوط به همان دوره بود و قالب‌ها و تکنیک‌هایش فقط به درد همان حس و حال‌ می‌خورد. من فکر نمی‌کنم هیچ شاعر امروزی‌ای بیاید مانیفست بنویسد که بیاید و بگوید مثلا شعر ساده بنویسیم. این عناوین هستند که خودشان را به شاعران تحمیل می‌کنند و می‌گویند اگر می‌خواهید از این به بعد حرفی بزنید که حرف باشد باید از این لحن استفاده کنید. اسمش را هر چه بگذاریم شاعر مقدم است. این فرقی است که بین شعری مثل ساده‌گرا با شعر حجم وجود دارد. اما اینکه خود این اسم از کجا پیدا و به چه جریانی وصل شده است را نمی‌دانم. خیلی‌ها هم وقتی می‌خواهند این‌گونه شعرها را کم‌ارزش جلوه دهند، از این عنوان استفاده می‌کنند. به نظر من اصلا این شعرها ساده نیستند بلکه امکاناتی به شاعران می‌دهند که حتی بتوانند افکار عمیق فلسفی، که قبلا نمی‌شد به این شکل در شعر نو بیان کرد را در بستر شعر نو پیاده کنند و باعث می‌شوند این مفاهیم وارد شعر شوند.

فکر نمی‌کنید این عناوین و از طرفی شعرهای ساده و افراطی که ریشه یا بهتر بگویم بهانه از این جریان شعری گرفته‌اند و در محیط‌های مجازی می‌توان فراوان نمونه‌هایشان را دید، از بدفهمی این جریان ساده‌نویسی شکل گرفته است؟

من فکر نمی‌کنم این اتفاقاتی که امروز شاهدش هستیم ناشی از شعر ساده یا رواج آن باشد. این یک سوءتفاهم از شعر ساده است که خیلی‌ها ممکن است بگویند این‌طور شعرها را من هم می‌توانم بنویسم. ما زمانی که شعر نو هنوز جا نیفتاده بود، شاعرانی مثل آل احمد داشتیم که تلاش می‌کردند شعر نو را جا بیندازند و خیلی‌ها هم که مخالف شعر نو بودند به تمسخر می‌گفتند «ما هم می‌توانیم از این جور شعرها بگوییم» و ادای شعر نو گفتن را درمی‌آوردند و یک چیزی مثل فروغ یا اخوان می‌گفتند. اما حالا می‌فهمیم به این سادگی‌ها هم نیست و بعضی‌ها فقط ادایش را درمی‌آورند. از نظر سادگی مثالی که می‌توان در این باره زد شعر خیام است. مگر ما 200، 300 کلمه بیشتر داریم که خیام این همه شعر خارق‌العاده با این چند کلمه می‌سازد.

اما در شعر خیام ما تلاش خلاقانه‌ای می‌بینم که حاصلش هنری است به نام شعر. البته شاعران بی‌ادعایی هم داریم که در عین سادگی در زبان و ساختار، شعرشان واقعا قابل‌تامل و احترام است اما آنچه امروز می‌بینیم و شاید حتی بتوانم به صراحت بگویم روی بسیاری از شاعران خوب ساده‌نویس ما هم تاثیر گذاشته، شعرهایی است که نمونه‌های بسیارش حتی باعث مضحکه و تمسخر همین مردم شده... بحث من ریشه این شعرهاست.

فکر می‌کنم در کل خود ما خیلی مطرح نیستیم و آنچه مطرح است بازار است و کالا. این شعرهایی که شما می‌گویید هم به‌عنوان کالا وارد بازار شده‌اند و این استقبالی که از آن می‌شود هم می‌تواند واقعا نگران‌کننده باشد. ولی همان‌طور که می‌دانید وقتی یک کالای بنجل وارد ایران می‌شود و مردم به سمتش هجوم می‌آورند و چشم‌شان اشکالات آن را نمی‌بیند، نشان‌دهنده این است که چشم‌ها پرورش نیافته‌اند و چیزی از این بهتر ندیده‌اند و فکر می‌کنند نهایت زیبایی و مرغوبیت، در آن کالای بنجل است. در خیلی از مسائل مردم این نوع نگاه را دارند که باید سطح توقع‌شان را از طریق آموزش دیدن یا... بالا ببرند. در حوزه ادبیات نیز باید از طریق آموزش این سطح را بالا برد که متاسفانه در حوزه شعر فکر می‌کنم در این زمینه کمبود آموزش داریم. در مدارس کم‌کاری می‌شود و خود مردم هم تنبل شده‌اند و وقت ندارند. این وقت نداشتن اصلا قابل انکار نیست.

افت و خیز در تولید اثر هنری

تقریبا در همه جای دنیا وقتی هنرمندی اثر موفقی ارائه می‌دهد، باید منتظر بود کار بعدی‌اش کار ناموفق و بدی باشد. در تمام حوزه‌ها تقریبا همین‌طور است، شعر، سینما، داستان و... این افت و خیز در کار هنرمندان به یک نقطه جغرافیایی مربوط نمی شود یعنی در آمریکا و اروپا هم کارهنرمندان با افت و خیزهای زیادی روبه‌رو است. یک دلیلش سطح توقع خوانندگان است که با یک اثر خوب به‌شدت بالا می‌رود. برای مثال وقتی کسی یک کار درجه یک از همینگوی می‌خواند، توقع دارد همینگوی را در همان سطح دنبال کند و غیر از آن برایش ناامید‌کننده است. از طرف دیگر هم این واقعیت وجود دارد که نویسنده در همان حد می‌ماند و دنباله‌رو مخاطبش می‌شود که این مساله بسیار خطرناکی است. نویسنده نباید دنباله‌رو خواننده‌اش شود؛ هنرمند باید همیشه یک قدم جلوتر از مردم حرکت کند و این موضوع بسیار دشواری است که شاید حرف زدن درباره‌اش آسان به نظر برسد. جرات می‌خواهد که ریسک از دست دادن خواننده را از دست بدهی تا آن کتاب یا فیلم حد آخر استعداد نویسنده‌اش نباشد.


کاروکارگر/مدیرعامل خانه سینما مطرح کرد:

امیدوارم بازگشایی خانه سینما تنها دستاورد روحانی در فرهنگ نماند

مدیرعامل خانه سینما تاکید کرد بی‌اعتنایی به هنر موضوع مشترک همه دولت‌ها است و امید می‌رود حسن روحانی برای سومین بار از بازگشایی خانه سینما به عنوان تنها دستاورد دولت یازدهم یاد نکند.

فرهنگ در رسانه

به گزارش مهر، رضا میرکریمی مدیرعامل خانه سینما در مراسم تجلیل از سعید پورصمیمی، فرهاد ورهرام، احمدرضا درویش و علیرضا داودنژاد در هفدهمین جشن سینمای ایران که ۱۷ شهریورماه در تالار ایوان شمس برگزار شد، گفت: از خودم خجالت می کشم که مجبور هستیم در دولت‌های مختلف همچنان خواسته های حداقلی هنرمندان را به دفعات بیان کنیم.

وی ادامه داد: خجالت از طرح خواسته های حداقلی زمانی بیشتر می شود که مجبوریم آنها را از تریبون های مختلف به انحای مختلف بگوییم ولی متاسفانه گوش شنوایی وجود ندارد.

میرکریمی تصریح کرد: تعجب من از این است که دولت ها خوب یا بد یکی پس از دیگری می آیند و می روند اما همه آنها در یک موضوع آن هم بی اعتنایی به مقوله هنر اشتراک نظر دارند و من امیدوارم حسن روحانی به عنوان رییس دولت یازدهم مجبور نباشد در نشست رسانه ای پیش رو، برای سومین بار و در مقابل این سوال که برای مقوله فرهنگ و هنر چه کرده‌اید از بازگشایی خانه سینما به عنوان دستاورد دولتش یاد کند. این فیلمساز سینمای ایران با اشاره به برگزاری بزرگداشت در هفدهمین جشن سینمای ایران گفت: چهارمین شب از برگزاری جشن های سینمای ایران به تجلیل از سعید پورصمیمی، فرهاد ورهرام، احمدرضا درویش و علیرضا داودنژاد اختصاص دارد و نکته مهم در این مراسم ها این است که به یاد آوریم تقدیر از بزرگان و سینماگران مطرح سینمای ایران تنها یک تجلیل ساده نیست بلکه تجلیل از تاریخ سینما است. تاریخی که عزیزان با سختی آن را ساخته و حاصل یک عمر تلاش در این عرصه است.

میرکریمی ادامه داد: سینماگرانی که در هفدهمین جشن سینمای ایران مورد تقدیر قرار می گیرند گنجینه های سینمای ایران هستند و اگر بخواهم مثالی بزنم می‌توان آنها را به قندیل‌هایی شبیه دانست که گاه میلیون‌ها سال طول کشیده است که در غارهای قدیمی شکل گرفته‌اند و گاه افرادی که قد کوتاهی دارند برای اینکه سرشان به آنها نخورد ناگزیر می‌شوند با تیشه به آنها بزنند و بشکنندشان و میراث یک عمر را از بین ببرند.

مدیرعامل خانه سینما در پایان صحبت های خود گفت: از همایون اسعدیان دبیر هفدهمین جشن خانه سینما و مازیار میری مدیر اجرایی این رویداد سینمایی تشکر می کنم که این جشن را به بهترین شکل ممکن برگزار کردند. همچنین بر خود واجب می دانم که از دوست هنردوست خود حجت الله ایوبی رییس سازمان سینمایی که همواره یار و همراه سینماگران بوده اند تشکر کنم.

هفدهمین جشن سینمای ایران با حضور اهالی سینما و برخی از چهره های سیاسی و فرهنگی چون علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، حجت الله ایوبی رییس سازمان سینمایی، احمد مسجد جامعی، سید محمد بهشتی، محمدمهدی حیدریان، عیلرضا رضاداد و... برگزار شد.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین