پایگاه اینترنتی تایم در تحلیلی، 5 حقیقتی که روابط اعراب و آمریکا را تیره می کند، تشریح کرد. یکی از این موارد ایران است که با رشد خود قدرت بلامنازع منطقه خواهدشد و کشورهای عربی از این مقوله وحشت دارند.
گروه بین الملل، «ایان برمر» در تحلیلی برای پایگاه اینترنتی
تایم نوشت: نشست کمپ دیوید حاکی از اختلاف روز افزون آمریکا و متحدان عرب آن است که این وضعیت به دلیل تغییر سیاست های نفتی و پیرشدن سن رهبران به وجود آمده است.
به گزارش
بولتن نیوز، باراک
اوباما رئیس جمهور آمریکا به تازگی نشست دو روزه با متحدان عرب آمریکا را
به پایان برده است. این نشست یک هفته پرتنش را پشت سر گذاشت. این تنش ها
زمانی آغاز شد که ملک سلمان، پادشاه عربستان علناً اعلام کرد که در این نشست
شرکت نخواهد کرد و پسر و برادر زاده اش را به جای خود فرستاد.
در اینجا پنج علت که موجب تیره شدن روابط بین آمریکا و متحدان عرب حاشیه خلیج فارس آن شده است و چالش هایی که این ائتلاف ها با آن مواجه هستند را می آوریم.
اولین مسئله نفت است
بحرین، کویت، عمان، قطر، امارات و عربستان سعودی، یک گروه از کشورهای پادشاهی در حاشیه خلیج (فارس)هستند که در اتحادیه ای موسوم به شورای همکاری خلیج (فارس)گردهم آمده اند. آنها همگی از تولیدکنندگان اصلی نفت محسوب می شوند.
این شورا، حدود بیست و چهار درصد نفت خام جهان را تولید می کنند ولی چند دهه بعد از وابستگی عمیق آنها به تولید نفت، آمریکا به لطف ذخایر عظیم نقتی خود از عربستان سعودی و روسیه در تولید نفت پیشی گرفته است.
شورای همکاری خلیج (فارس) این مسئله را به خوبی احساس کرده است به عنوان مثال صادرات نفت عربستان به آمریکا از سال 2008 تا 2014 به میزان بیست و سه ممیز هفتاد و چهاردهم درصد کاهش یافته است.
مسئله دوم تضادهای فراوان است
در حالی که سعودی ها تولید نفت خود را برای حفظ بازارشان افزایش می دهند، این مسئله در کوتاه مدت، مخاطرات قابل ملاحظه ای بر عربستان تحمیل خواهد کرد. قیمت نفت، چندین ماه است که در سرازیری است و این کاهش نفت، مستقیما بر اقتصاد کشورهایی که به شدت به قیمت نفت وابسته هستند، تاثیر می گذارد.

چهل و پنج درصد تولید ناخالص داخلی عربستان سعودی، مستقیما از نفت و گاز تامین می شود. این رقم برای امارات، چهل درصد و پنجاه تا شصت درصد برای قطر، کویت و عمان است. اما عربستان با تولید بالایی که دارد، باعث می شود که قیمت نفت، همچنان پایین بماند. این وضع باعث به هم خوردن توازن اقتصادی می شود.
در یک اقتصاد سالم و متوازن بخش خصوصی باید کار تحقیق، توسعه و کارآفرینی را مدیریت کنند. ولی تنها بیست درصد از اتباع بحرین در بخش خصوصی کار می کنند. وضع در بقیه کشورهای حاشیه خلیج فارس از این هم بدتر است به عنوان مثال کمتر از پنج دهم درصد اتباع امارات در بخش خصوصی فعال هستند.
این کشورهای حاشیه خلیج فارس که به شدت به درآمد نفتی متکی هستند نمی توانند در دوره جهانی شدن با دیگر کشورها رقابت کنند. قدرت های بزرگ نیز از این حقیقت آگاه هستند.
موضوع سوم بهار عربی است که هنوز در حال شکوفا شدن است
کشورهای حاشیه خلیج (فارس) در مقابل بهار عربی بسیار آسیب پذیر هستند. بهار عربی از سال 2011 با تظاهرات گسترده و اعتراضات مردمی در سراسر جهان عرب آغاز شد و حتی به بحرین و کویت نیز سرایت کرد. یکی از اصلی ترین عوامل بروز این جنبش، بیکاری گسترده بود که بر شورای همکاری خلیج (فارس) نیز ضرباتی را وارد کرد.
موسسه ارنست اند یانگ (Ernst ampersand Young) ارزیابی می کند که بیکاری جوانان بیست تا بیست و چهار در کشورهای عضو همکاری خلیج (فارس) حدود چهل درصد ارزیابی می شود. تعداد آنها برای به ثمر رساندن انقلاب کافی به نظر می رسد.
هیچ چیز ترسناکتر از بروز انقلاب در کشورهای حاشیه خلیج فارس نیست، چرا که آمریکا مجبور می شود به این مسئله واکنش نشان دهد. برای سال ها این درک وجود داشت که تا وقتی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، بازارهای جهانی را از نفت پر می کنند، آمریکا از آنها محافظت خواهد کرد. به نوعی می توان گفت که روابط مصر با آمریکا بر همین مبنا بود. اما از نظر اعضای شورای همکاری خلیج (فارس)اوباما در سال 2011 به راحتی وقت را در حمایت از حسنی مبارک تلف کرد. اگر مصر در مسیر دموکراسی قربانی می شود، چرا در آینده این اتفاق برای عربستان سعودی نیفتد؟
به گزارش
بولتن نیوز به نقل از گروه مانیتورنیگ خبرگزاری صداوسیما،
تهدید ایران، چهارمین مورد است. در نشست شورای همکاری خلیج فارس، مسئله از سرگیری مجدد روابط آمریکا و ایران برجسته شد. بزرگترین اهرم واشنگتن علیه تهران احتمال برداشته شدن تحریم ها در مقابل یک توافق هسته ای است. کارشناسان ارزیابی می کنند که اقتصاد ایران در اولین سال بعد از برداشت تحریم ها احتمالا بین دو تا پنج درصد رشد می کند و در هجده ماه بعد از آن رشد اقتصاد ایران به هفت تا هشت درصد می رسد.
این رشد شاخص اقتصادی تقریبا شبیه رشد اقتصادی ببرهای آسیایی در دهه نود است. تنها رشد اقتصادی نیست که کشورهای حاشیه خلیج فارس را نگران کرده است، بلکه رقابت با نفوذ ایران در منطقه نیز هست و عربستان سعودی در یک دهه گذشته در مقابله با نفوذ ایران در لبنان، سوریه، عراق، یمن و حتی بحرین، هزینه بسیار زیادی پرداخته است.
با پایان یافتن تحریم ها دست تهران برای تامین مالی حامیان خود در منطقه بازتر خواهد شد. ناآرامی بیشتر در منطقه تهدیدات جدی هستند که توسط گروه هایی نظیر دولت اسلامی بر منطقه اعمال می شود.
به همین دلیل است که کشورهای حاشیه خلیج فارس به دنبال یک ائتلاف امنیتی رسمی به سبک ژاپن با رهبران آمریکایی هستند که البته در واشنگتن مشخص شد که نمی توانند به چنین توافقی دست یابند.
یک معاهده نیازمند تصویب در کنگره است و به همین دلیل احتمال آن کم است که این مسئله مطرح شود ولی دست کم آنها می خواهند مطمئن شوند که حمایت نظامی و فروش تسلیحات آمریکا به آنها اهمیت دارد.
مسئله آخر، موضوع مسن بودن رهبران کشورهای عربی است.
غیبت ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی و دیگر همتایانش از امارات، بحرین و عمان این پیام را داشت که حفظ وضع موجود در خاورمیانه نمی تواند ادامه یابد. جواب سربالالی آنها به اوباما با هدف ارائه تصویری قدرتمندانه از خودشان در منطقه است ولی واقعیت این است که کشورهای حاشیه خلیج فارس معضلات ساختاری جدی دارند که حل و فصل آن چند نسل طول خواهد کشید.
به جای تعامل با چهار حاکم با یک میانگین سنی هفتاد و پنج ساله ، اوباما در میان نمایندگان با میانگین سنی پنجاه و شش سال نشست.
این نسل جوان تا چند دهه آینده رهبری کشورشان را به عهده خواهند گرفت. هفتاد سال بعد از تعاملات فشرده با کشورهای عرب، کاملاً مشخص است که کشورهای عضو شورای همکاری خلیج (فارس) بیش از همیشه به آمریکا نیاز دارند اما این سئوال مطرح است که آمریکا تا حد به این کشورها نیاز دارد.
انتهای پیام/