تغییرات جشنواره تئاتر فجر در راه است؟
اسدی با اشاره به اینکه بررسیها و مطالعاتی بر روی اقدامات انجام شده در دورههای گذشته جشنواره در حال انجام است، گفت: باید کیفیتگرایی را بر کمیتگرایی که در جشنواره تئاتر فجر حاکم بود، غالب کنیم. در این راستا باید با برنامه حرکت کنیم که امیدوارم امسال آییننامه مشخصی برای جشنواره تئاتر تدوین کنیم تا دستخوش تصمیمهای مقطعی نشود.
وی اضافه کرد: آنچه اتفاق خواهد افتاد این است که انباشتگی در جشنواره فجر را کنترل کنیم و هرچقدر تلاش در راستای کیفیت باشد، بهتر از پرحجمی آن است.
اسدی تاکید کرد: این موضوع چشمانداز جشنواره تئاتر فجر امسال خواهد بود که در فراخوانی که به زودی منتشر میشود قابل درک و مشاهده است.
دبیر جشنواره تئاتر فجر در پاسخ به اینکه با توجه به برخی از انتقادات مطرح شده، آیا امسال همچون سالهای گذشته از متقاضیان شرکت در جشنواره درخواست ارسال خلاصهای از نمایشنامه و داستان میشود یا خیر؟گفت: بخشی از این قضیه به نظام تولید ما مربوط میشود، چون معمولا به این شکل باید باشد که آثاری در فستیوالها اجرا شوند که با هدف اجرا تولید شدهاند و پس از برپایی تور، در فستیوالهای مختلف هم شرکت میکنند بنابراین نقصی که پیشتر وجود داشت به نظام تولید و ارائه ما مربوط میشود.
او ادامه داد: امسال به آن معنا، روی خلاصه آثار تصمیم نخواهیم گرفت، اما آنچه در فراخوان میآید براین اساس است که رویه از حالت فعلی خارج شود. البته راهکارهایی برای این موضوع ارائه شده که در حال بررسی آن هستیم و مثلا یکی از اقدامات میتواند این باشد که به جای بررسی نام و مشخصات اثر پیشنهاد شده، کار گروه بررسی شود.
وی اضافه کرد: به این ترتیب این پیشنهاد وجود دارد که کارهایی که در مسیر تولید قرار میگیرند را به جشنواره دعوت کنیم نه اینکه جشنواره را در مسیری بگذاریم که برای آن کار تولید شود و زمانی برای اجرا هم پیدا نشود.
اسدی درباره اینکه بخش بینالملل جشنواره امسال چطور پیش خواهد رفت، مخصوصا با وضعیتی که این بخش در جشنواره سال گذشته داشت؟ گفت: یکی از اولویتهای ما در جشنواره تئاتر فجر سال 94 بخش بینالملل است و گروهی برای رصد کردن آثاری که میتواند در جشنواره حضور داشته باشند مشغول به کار هستند.
او با اشاره به اینکه در سالهای گذشته بیشترین نقدها به بخش بینالملل وارد شده است، اظهارکرد:بنا داریم تا بخش بینالملل جشنواره تئاتر فجر فقط برای اجرای نمایش نباشد و شاید از ابتدای پاییز بخش بینالملل را آغاز کنیم که آن هم با برپایی سمینار و ورکشاپ شروع میشود تا بعد به اجرا برسد.
اسدی در پایان با اشاره به اینکه قرار است شرایطی فراهم شود تا ارتباط بیشتری بین هنرمندان تئاتر ایران با هنرمندان خارجی در جشنواره فراهم شود به ایسنا گفت: قصد داریم بخش بینالملل به گونهای باشد تا ما را هم با تئاتر روز آشنا کند و هم یک حوزه فرهنگی مثل یک دیدگاه منطقهای یا تئاتر و توسعه را دربر بگیرد.
بچههای «در اعماق» کار را زمین نگذاشتند/ اجرا از ۲۷ اردیبهشت
نمایش «در اعماق» که توسط مصطفی عبدالهی با نگاهی آزاد بر اثری از ماکسیم گورکی نوشته شده و در بخش ویژه سی و سومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفت. قرار است این اثر نمایشی در مجموعه تئاتر شهر اجرای عمومی داشته باشد.
«در اعماق» از ۲۷ اردیبهشتماه در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه میرود. شهین علیزاده، زندیش حمیدی، صنم صالحی، صنم صالحی، فرناز جهانسود، مژده ارجمندی، محمد پورحسن، عباس توفیقی، عیل زرینی، فرشید صمدیپور، محسن بهرامی، سیامک علمی مهدی لهراسبی از جمله بازیگران این اثر نمایشی هستند.
به دلیل اینکه مصطفی عبدالهی کارگردان نمایش «در اعماق» در حال حاضر به دلیل شرایط نامطلوب جسمی و طی کردن روند درمانی در بیمارستان بستری است، تمرینات این اثر نمایشی زیر نظر میکائیل شهرستانی انجام میشود.
عبدالهی سال ۹۲ نمایش «مرگ تصادفی یک آنارشیست» را در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برد.
نقش بستن سند ۳۲۰۰ ساله تئاتر ایران بر مدالیوم «شب بازیگر»
نشست
رسانهای «شب بازیگر» صبح امروز سهشنبه ۱۵ اردیبهشت ماه با حضور بهزاد
فراهانی رئیس هیات مدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر و دبیر جشن، کاظم هژیر
آزاد از اعضای هیاتمدیره و حمیدرضا نعیمی کارگردان این جشن برگزار شد.
در
ابتدای این نشست بهزاد فراهانی با اشاره به تغییر نام «شب بازیگر» گفت:
پیش از این «شب بازیگر»، «جشن بازیگر» نام داشت اما به دلیل مسائل مدیریتی
نام آن تغییر کرد. تلاش کردیم در طول ۱۲ سال گذشته با وجودی که دستمان خالی
بوده، حرمت، تقدس، ارجمند و وجاهت این جشن را در حد و حدود اهالی تئاتر
حفظ کنیم. کوشش ما این است که حرف تازه و مسائل عمیقتری را در این جشن
مطرح کنیم.
تاثیر کار فرهنگی در دراز مدت مشخص می شود
در
ادامه هژیر آزاد درباره برپایی این مراسم عنوان کرد: این جشن دوازدهمین
جشن بازیگر است و همه اطلاع دارید که در طول این چند سال تجارب زیادی
آموختیم اما هنوز کاستیهای زیادی وجود دارد تا بتوانیم به یک حرکت جامع و
همهگیر دست یابیم. انجمن بازیگران از ابتدای شروع فعالیتش معتقد بوده که
باید کار متفاوتی انجام دهند و همانطور که همه میدانید کار فرهنگی کاری
است که حاصلش در کوتاهمدت مشخص نیست و تاثیرش را در درازمدت میگذارد اما
ما معتقدیم که هر کار کوچکی میتواند تاثیر خودش را در جامعه داشته باشد.
وی
افزود: امسال امیدوارم با وجود یاران جدیدی همچون حمیدرضا نعیمی که جزو
منتقدان ما بودند و الان یاریگر ما هستند بتوانیم جشنی درخور برگزار کرده و
با شرایط موجود این ساختمان را بنا کنیم.
در
ادامه حمیدرضا نعیمی یادآور شد: در این مملکت هنری همچون تئاتر هیچ
پشتیبان و یاریگری ندارد به جز اهالی رسانه که بدون هیچ چشمداشتی باعث
میشوند که مردم از نمایشهای روی صحنه اطلاع پیدا کنند.
وی
در ادامه با اشاره به اینکه در دوران جوانی از شاگردان بهزاد فراهانی بوده
است از حضور در کنار وی ابراز خرسندی کرد و گفت: افتخار میکنم که در کنار
اهالی تئاتر و همصنفهای خودم هستم پس اگر قرار است کاری انجام دهم منتی
نیست و برای خانوادهام کار میکنم این لطف خانواده بوده که من را پذیرفته
است.
فراهانی در توضیح صحبتهای
نعیمی بیان کرد: در سال گذشته موقع انتخابات انجمن بازیگران اتفاقی افتاد
که برای خود ما هم دردناک بود به این ترتیب که برخی دوستان به دلیل رخ دادن
برخی اشتباهات نتوانستند نامزد حضور در هیاتمدیره شوند که آقای نعیمی نیز
از جمله آنها بود. من فکر میکردم نعیمی مکدر شده و دیگر علاقهمند نیست
که با خانه تئاتر همکاری کند اما برعکس بعد از انتخابات او فعالیت صنفیاش
را گسترش داد و حفظ خانواده برایش مهمتر شد.
معرفی ۷ برگزیده نهایی در «شب بازیگر»
وی
درباره نحوه انتخاب بازیگران برگزیده این جشن توضیح داد: هر نمایشی که در
طول سال روی صحنه میآید توسط ۱۵ داور رویت میشود و اگر بازی قابل قبولی
در آن وجود داشته باشد آن نمایش به ۵ داور نهایی ارجاع داده میشود و آن ۵
داور بازیگران برتر را در هر فصل معرفی میکند که در نهایت از این میان این
۵ داور به ۷ انتخاب که ۳ بازیگر زن، ۳ بازیگر مرد و یک بازیگر برگزیده
هستند، میرسند. البته قرار است جایزهای نیز برای بهترین استعداد جوان نیز
درنظر گرفته شود.
این بازیگر و
کارگردان تئاتر ادامه داد: از ۱۵ داور اولیه ۲ نفر میتوانند از اعضای
هیاتمدیره باشند همچنین تلاش میکنیم ۵ داور نهایی از هنرمندان حرفهای و
شناخته شده تئاتر در مقاطع سنی مختلف انتخاب شوند ما در آییننامهای که
داریم همه اصول را رعایت کردیم و اگر بعضی مواقع انتقاداتی در مورد انتخاب
بهترین بازیگر مطرح میشود به سلیقه و استتیک متفاوت داوران باز میگردد
چون طبعا این نتیجه رایزنی ۵ داور ما است که از دل انتخابهای ۱۵ داور دیگر
بیرون آمده است.
وی با اشاره به
اینکه اعضای هیاتمدیره هیچ دخالتی در انتخاب بازیگران برگزیده ندارند
درباره انتخاب نامزدها گفت: به دلیل برخی مشکلاتی که پیش آمده نمیتوانیم
نامزدها را در این جلسه معرفی کنیم چون هنوز برخی از داوران ما نتوانستند
تمام کارها را ببینند و از آنجایی که نمیخواهیم تنها به دلیل فیلم آثار
اکتفا کنیم از دیگران داورانی که در میان ۱۵ نفر ابتدایی بوده و همه کارها
را دیدهاند استفاده خواهیم کرد. همچنین هر ساله ۲ مرد و ۲ زن پیشکسوت و
فرزانه از تهران و شهرستان مورد نکوداشت قرار خواهند گرفت که البته امسال
این تعداد به ۵ نفر میرسد چون ما آرتیستی یافتیم که ۱۰۱ سال سن دارد و
خوشبختانه همچنان سرحال و قبراق است.
فراهانی
درباره اهدای مدالیوم «شب بازیگر» بیان کرد: امسال هیاتمدیره پیشنهاد کرد
مدالیومی که اهدا میشود ارزشمندتر از گذشته باشد بنابراین ابتدا تصمیم
گرفتیم مدالیوم اولین بازیگری که در تاریخ تئاتر ایران روی صحنه رفته را
درست کنیم به همین منظور از بهرام بیضایی کمک گرفتیم اما بیضایی پیشنهاد
داد چون ما از ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در ایران تئاتر داشتیم از این سند
برای طراحی روی مدالیوم بهره بگیریم اما از آنجا که این سند در دست ما
نیست و در موضعی در آمریکا قرار دارد مجبور شدیم از عکس این سند که در کتاب
«هزار افسان کجاست» بیضایی به چاپ رسیده بهره ببریم.
ثبت اولین سند تاریخی تئاتر ایران بر مدالیوم «شب بازیگر»
وی
تصریح کرد: بر این اساس در این عکس ۳ لحظه تاریخی ثبت شده است. در بالای
این تصویر ما ضحاک را میبینیم که ماسک در چهره دارد و در حال پوشیدن
تجهیزات جنگی بوده و خدمتکاران او نیز در اطرافش قرار دارند. در پایین این
تصویر فریدون حضور دارد و در چپ و راست آن نیز رقصندگانی مشاهده میشود.
این مدالیوم توسط مهندس نبیزاده قلمزنی شد و به وسیله ایرج محمدی که
بزرگترین مجسمهساز ایرانزمین است طراحی و در حال آمادهسازی است.
این
مدرس تئاتر متذکر شد: تلاش شده که پوستر و دعوتنامهها نیز به این مدالیوم
مزین شود همچنین من از استاد بیضایی خواهش کردم که درباره این مدالیوم و
قدمت ۷۰۰ سالهاش صحبت کرده و در نهایت پیام روز جهانی تئاتر را هم از زبان
او شنیده شود که امیدوارم بپذیرد.
حمیدرضا
نعیمی نیز در این باره بیان کرد: ارزش معنوی این مدالیوم بسیار بالا است
چون متعلق به خود ما است. من برای کارگردانی روز جشن ایدههایی دارم که
البته نمیتوانم زیاد دربارهشان توضیح دهم اما تلاشم این است که شب شادی
را برای اهالی تئاتر رقم بزنم.
کارگردان
نمایش «سقراط» درباره جزئیات برگزاری مراسم «شب بازیگر» ابراز کرد: ما از
غمگینترین مردم جهان هستیم اما خنداندمان کار راحتی است و میتوانیم این
نکته را در پیامکها و جوکهایی که در مناسبتهای مختلف میسازیم، ببینیم.
ملتی که گریه میکند ملت ناامیدی است بنابراین هدفم این است که همه دوستان
در این شب شاد شوند و بتوانیم خوش بگذرانیم. در این شب ما مجری نخواهیم
داشت چون حوصله مجری نداریم و به جایش قرار است نمایش اجرا کنیم، آواز
بخوانیم و ساز بزنیم. هر کس هم میتواند خودش بیاید روی صحنه و جایزهاش را
بردارد.
در بخش دیگری از این
نشست رسانهای بهزاد فراهانی با اشاره به اینکه قرار است یک نوازنده کمانچه
نیز در این برنامه حضور داشته باشد گفت: نوازندهای با نام محسنپور که
همچون آقای شکارچی نوازنده بزرگ کمانچه است و موسیقی مازندران را بازسازی
کرده با وجود اینکه نابینا است و از بیماری لاعلاجی رنج میبرد قول داده که
حتما آرشهاش را در جشن ما بنوازد.
برپایی جشن در ۲۸ اردیبهشت ماه
وی
درباره حامیان مالی این جشن گفت: مسئول این بخش فرهاد تجویدی است که البته
ما هنوز نمیدانیم قرار است چه چیزهایی را به چنگ بیاورد اما موسسهای به
ما قول داده که به ما کمک کند. همچنین معاون وزیر مسکن هم قولهای مساعدی
داده که در ساخت مدالیوم به کمک ما بیاید. همچنین مدیرکل هنرهای نمایشی نیز
مثل همیشه قول داده که به ما کمک میکند همچنین منتظر حمایت سازمان فرهنگی
هنری شهرداری تهران نیز هستیم. البته قرار است یکی از جوایز برگزیدگان نیز
استفاده از تسهیلات خرید چرم باشد.
حمیدرضا
نعیمی نیز درباره زمان برگزاری جشن متذکر شد: قرار بود این مراسم شنبه ۲۶
اردیبهشتماه برگزار شود اما به دلیل ترافیک کاری و برنامههای تالار وحدت
به این نتیجه رسیدیم که در یک روز خلوتتر کار کنیم تا بهتر بتوانیم از
امکانات تالار وحدت بهره بگیریم به همین منظور تاریخ برگزاری جشن به ۲۸
اردیبهشتماه تغییر پیدا کرد. مراسم قرار است ساعت ۱۷:۳۰ آغاز و ۱۲۰ دقیقه
ادامه داشته باشد.
فراهانی نیز
با اشاره به اینکه حمیدرضا نعیمی به دلیل برگزاری این جشن اجرای نمایش
«سقراط» را کنسل کرده است، گفت: متاسفانه تالارهای نمایشی ما را تبدیل به
بنگاههای تجاری کردهاند و همه سالنها را به هنرمندان اجاره میدهند. در
۵۰ سال گذشته تا این اندازه شاهد چپاول جامعه هنری نبودهایم. چرا باید یک
گروه نمایشی ۲۰ درصد از هزینه اجرایش را به تالارها پرداخت کند در صورتی که
در همهجای دنیا به تئاتر سوبسید میدهند. امیدوارم در آینده جامعه تئاتری
بتواند به این چپاول رخ نشان دهد.
هژیر
آزاد در پایان این نشست رسانهای عنوان کرد: امسال قرار است به جای نفر
اول تا سوم همه نفرات را به عنوان نفر اول انتخاب و بدون اولویت معرفی
کنیم.
نمایش و بازیگری همیشه یکی از رشتهها و فعالیت های جذاب، چه برای کسانی که میخواهند این رشته ها را برای تحصیل در دانشگاه ها و مقاطع عالی آموزش دنبال کنند و چه برای افراد عادی جامعه که با انگیزه شهرت و دیده شدن و چه بسا علاقه شخصی، جذب آموزشگاه های تئاتر و سینما می شوند تا کانالی برای ورود به دنیای جذاب و پرزرق و برق سینما و تئاتر پیدا کنند، شده است. ولی این تازه فقط اول راه است و دانشجویان و علاقه مندان این راه بعد از ورود به دانشگاه یا آموزشگاه های بازیگری، تازه متوجه رقابت سنگین و لابی های بوجود آمده در این کارزار می شوند و اغلب بعد از چهار سال ممارست در دانشگاه ها و پیدا نکردن شغلی مناسب و مرتبط با رشته تحصیلی، چهار کنج صحنه تئاتر را بوسیده و به دنبال شغلی جهت درآمد و گذران زندگی می گردند. رشته نمایش در مقطع کارشناسی دارای 5 گرایش ادبیات نمایشی، کارگردانی، بازیگری، صحنهآرایی و نمایش عروسکی است. ولی با بیشتر بچه های نمایش که صحبت می کردم، می گفتند که به خاطر جذابیتی که بازیگری دارد، بیشتر بچه ها در گرایش های دیگر نمایش، جذب این رشته می شوند و به دلیل رقابت بالا و مسائل دیگر، نمی توانند موفق شوند و خروجی مناسبی از دانشگاه ها به دلیل ساختار غیر مناسب دیده نمی شود. به بهانه این موضوع با مجید سرسنگی که لیسانس و فوق لیسانس تئاتر دارد و دکترای تئاترش را از انگلستان گرفته و هم اکنون مدیرعامل خانه هنرمندان و رئیس مجموعه تئاتر ایرانشهر است، مصاحبه ای تفصیلی درباره این مشکلات دانشجویان رشته نمایش و آینده مبهم آنها انجام دادیم؛ در ادامه این گفتگو را از نظر می گذرانید.
* آموزش هنر در ایران به شدت دچار نقص است
همانطور که میدانید رشته نمایش الآن در مقطع کارشناسی دارای پنج گرایش است: ادبیات نمایشی، کارگردانی، بازیگری و طراحی صحنه و عروسکی. و اینکه از یک طرف من ظرفیت ورودی دانشگاهها را در سه یا چهار سال اخیر بررسی کردم. دانشگاههای دولتی پذیرنده این رشته شامل دانشگاه تهران، هنر و دامغان حدود 70 نفر به صورت رسمی دانشجو میگیرند ولی خیلی از بچههای رشته نمایش صحبت میکردند و میگفتند که عملاً این ظرفیت حتی به دو یا سه برابر میرسد و تازه این به جز دانشگاه آزاد است که نزدیک 700 نفر هر سال دانشجو میپذیرد و بچههای دولتی نزدیک به 200 نفر میشوند. واقعاً پذیرش این تعداد دانشجوی تئاتر و نمایش نیازسنجی شده است؟
سرسنگی: من در یک کلام خلاصه بگویم کلاً آموزش هنر در ایران به شدت دچار نقص است حالا این آموزش هنر که بخشی از آن آموزش تئاتر است، چند نقص کلی دارد که این نواقص را بیان میکنم: نکته اول این است کنکوری که ما برای بچههای هنر برگزار میکنیم مثل کنکوری است که برای همه رشتهها برگزار میکنیم. هر رشته دانشگاهی ماهیت خاص خودش را دارد یعنی شما وقتی دارید دانشجوی هنر میگیرید یک ماهیت دارد و وقتی دانشجوی پزشکی میگیرید، ماهیت دیگری دارد. بنابراین نمیشود همه اینها در قالب یک کنکور پذیرش شوند. کنکوری که برای دانشجوی هنر گذاشتند بیشتر تکیه بر محفوظات است یعنی شما هر چه حافظهات بهتر باشد و خوب تست بزنی امکانت برای ورود به دانشگاه بیشتر است در صورتی که کنکور هنر به نظر من باید بیشتر تکیه بر معلومات و معرفت باشد.
* آموزش و پرورش ما باید با آموزش عالی یک رابطه تنگاتنگ داشته باشد
فردا آینده این دانشجو چیست، وقتی فارغ التحصیل شود و جامعه را به لحاظ روحی و روانی بسازد یعنی روی روح جامعه میخواهد کار کند. اگر خود این آدم این گنجایش روحی را نداشته باشد و تو این را درست انتخاب نکنی خوب طبیعی است که خروجیاش هم خروجی درستی نیست یعنی طرف میآید کارشناس نمایش یا کارشناس ارشد نمایش میشود ولی فقط یک سری محفوظات به آن اضافه میشود چیزی به عنوان معلومات و معرفت به آن اضافه نمیشود. نکته دوم این است که متأسفانه ما سیستمهای آموزشی قبل از دانشگاهمان پیوسته نیست یعنی در واقع آموزش و پرورش ما باید با آموزش عالی یک رابطه تنگاتنگ داشته باشد یعنی آن بچههایی که میخواهند تئاتر بخوانند نباید وقتی وارد دانشگاه شدند از صفر با تئاتر آشنا شوند. ما باید بچه را از سنی که میخواهد وارد دبیرستان شود شناسایی کنیم و این آدم برود در آن دبیرستان یا هنرستان تئاتر درس بخواند و در واقع کسانی بیایند در رشته تئاتر قبول شوند که از آن هنرستان فارغ التحصیل شدند. و بعد آموزشی که ما به بچهها میدهیم فقط صرفاً نباید تکنیکال باشد چون گفتم این بچهها قرار است فردا روی روح مردم کار کنند، روی معنویت مردم کار کنند.
*دانشجو علاوه بر تکنیک تئاتر باید همزمان اخلاق هم یاد بگیرد
ما الآن در ایرانشهر در حال تاسیس یک مدرسه تئاتری هستیم. این را در نظر داریم که این بچهها از سن نوجوانی که ما پذیرش می کنیم، نه فقط باید تئاتر یاد بگیرند بلکه باید علم اخلاق هم یاد بگیرند باید معرفتشناسی هم یاد بگیرند و بفهمند که در حوزه هنر چکار میخواهند انجام دهند، از آن طرف باید زبان انگلیسی یا یک زبان زنده دنیا را هم یاد بگیرند باید حتماً کامپیوتر یاد بگیرند یعنی چیزهایی که اینها را مجهز کند و فردا در دانشگاه موفق شوند. دانشجو میآید وارد دانشگاه میشود و یک کلمه انگلیسی نمی تواند صحبت کند. به دو منبع خارجی نمیتواند دسترسی پیدا کند. یا به او میگوییم برو یک مقاله کار کن، این مقاله را نمیتواند خودش تایپ کند و تنظیم کند و با دنیای مجازی نمیتواند ارتباط برقرار کند. ببینید شما وقتی یک بچه را میخواهید بیاورید دانشگاه، در واقع حد عالی آموزش میگوییم آموزش عالی است، این قبلاً باید آموزش مقدماتیاش را دیده باشد و بعد وارد آموزش عالی شود بنابراین از آن طرف هم ما میبینیم پیوستگی بین آموزش و پرورش و آموزش عالی وجود ندارد برای همین است که شما از هر رشتهای میتوانید بیایید در رشته هنر و شروع به درس خواندن کنید.
کسی که رشتهاش ریاضی، تجربی و یا انسانی باشد میتواند در کنکور هنر شرکت کند و یک مرحله بعد و وقتی که قبول می شود، از طرف نهادهای دیگر، به این آمار افرادی دیگری نیز سفارش و اضافه میشوند.
سرسنگی: من یک آمار بدهم من الآن در دانشگاه هم در مقطع لیسانس، هم فوق لیسانس و دکترا در حال تدریسام. 70 نفر دانشجوی لیسانس دارم از این 70 نفر حدود 65 نفرشان هیچ تجربه تئاتری نداشتند، قبلاً یک نمایشنامه نخواندهاند. بعد میآییم کارشناسی ارشد میبینیم از صد در صد بچههایی که در کلاس هستند حدود 95 درصدشان از رشتههای دیگر آمدهاند، یعنی طرف رفته لیسانس مهندسی کشاورزی گرفته و بعد آمده فوق لیسانس تئاتر میخواند. لیسانس مامائی گرفته و فوق لیسانس تئاتر میخواند و آنوقت آن بچههایی که تئاتر خواندهاند و استعداد دارند فقط به خاطر اینکه کنکور ما روی محفوظات است نمیتواند وارد مقاطع بالاتر شوند. یعنی سهم دانشکده در انتخاب دانشجو بسیار اندک است.
*ساختار آموزش تئاتر حتی یک بار در این سال ها بازنگری نشده است
من این را یک جای دیگر گفتم که با معاون آموزشی وزارتخانه صحبت میکردم و به ایشان گفتم ما به عوض اینکه دانشکدهها کنکور خودشان را برگزار کنند، یعنی مثلاً هزار نفر میآیند دانشکده تئاتر کنکور میدهند و دانشکده اول انتخاب خودش را انجام دهد و بعد بگوید این صد نفر انتخاب من است، حالا شما کنکور خودت را برگزار میکنی و از بین صد نفر، هفتاد نفر را به دانشکده تحویل میدهی. الآن دقیقاً بر عکس است یعنی کنکور در سنجش یک تعداد را انتخاب میکند بعد میگوید از دل اینها یک تعدادی را به من معرفی کن. معلوم است آدمهایی که معرفی شدند یعنی انتخاب بین بد و بدتر نه خوب و خوبتر و این مشکل کنکور ما است. از آن طرف سیستم آموزشی تئاتر ما اصلاً سیستم ناکارآمدی است به خاطر اینکه ما شاهد بودیم چندی پیش، دانشگاه هنر پنجاهمین سالگرد تأسیس خودش را جشن گرفت. میدانید که اولین دانشکدهای که در تئاتر تأسیس شده در دانشگاه هنرهای دراماتیک بوده یعنی حداقل این است که ما پنجاه سال است، دانشجوی تئاتر تربیت میکنیم. شما یک بار به من بگویید که این ساختار آموزش تئاتر در این سال ها به طور جدی بازنگری شده باشد، که نشده است. همان واحدهایی که از قبل بوده ، به اسم بازنگری یک بررسی کوتاه میشود ولی این واحدها جوابگوی این بچهها نیست به خاطر اینکه ما الگویی که مثلاً از کشور فرانسه یا انگلیس گرفتهایم، خود آنها این الگو را کنار گذاشتند و ما هنوز این الگو را در سیستم آموزشی خودمان پیاده میکنیم و طبیعی است که جواب نمیدهد.
* آموزش هنر یک آموزش شاگرد معلمی است
شما ببینید سهم واحدهایی که درباره تئاتر ایران، شرق و دین و درباره تئاتر معنوی هست، نگاه کنید با واحدهای دمودهای که ما هنوز درباره تئاتر یونان میگذرانیم. من نمیگویم آنها بد است، بلکه نسبت درستی نیست و اصلاً آموزش هنر یک آموزش شاگرد- معلمی است. یعنی یک آموزشی نیست که یک عده بنشینند در آمفی تئاتر و یکی بگوید مثلاً آ به علاوه 2 میشود آ2 ، سیستم آموزش هنر ما وقتی این بچهها میآیند، سیستمی قدیمی، کهنه و به روز نشده ای است. لذا بچهها همیشه از مسائل روز دنیا عقبند. الآن تا دلت بخواهد ما درباره دوران یونان و قرون وسطی، واحد درسی داریم. شما به بچهها بگو الآن در تئاتر انگلیس، آلمان و ژاپن چه میگذرد؟ هیچی نمیداند. ما هنوز ژاپن را با کابوکی و بنروکو میشناسیم. هنوز هند را با کاتاکالی میشناسیم ولی از جریانات بهروزشان خبر نداریم. برای اینکه ساختار به ما اجاز نمیدهد.
* تکلیف ما روشن نیست که میخواهیم هنرمند تربیت کنیم یا کارشناس
مشکل بعدی در واقع این است که تکلیف دانشگاههای ما روشن نیست که قرار است هنرمند تربیت کنند یا کارشناس هنری! در دنیا تکلیف خودشان را روشن کردهاند و گفتند هر کسی که میخواهد نظریه پرداز، منتقد، کارشناس هنری یا معلم شود، دانشگاه برود و هر کسی که میخواهد هنرمند شود باید در مدارس هنری کار کند. یعنی آن کسی که میخواهد بازیگر شود باید برود در مدرسه بازیگری صبح تا شب تمرین بازیگری کند اگر درس نظری هم دارد در رابطه با رشته نظری اش است. ما اینجا بچهها را میآوریم و همه چیز را میخواهیم به آنها یاد بدهیم. از این طرف ما واحدهایی میگذاریم که ناظر بر هنرمند شدن است، مثل کارگاه پیشرفته نمایشنامه نویسی و از یک طرف بنیاد نمایش در شرق و غرب میگذاریم که یک واحد کاملاً نظری است. پس تکلیف ما روشن نیست که ما میخواهیم هنرمند تربیت کنیم یا کارشناس. دانشگاهها در دنیا کارشان تربیت هنرمند نیست. تربیت هنرمند در جای دیگری باید اتفاق بیفتد. هنرمند باید خودش یک چیزی در وجودش داشته باشد. اگر کسی زمینهاش را نداشته باشد، شما نمیتوانید با چهار و شش سال، هنرمندش کنید. بنابراین باید تکلیف دانشگاههای ما با مدارسی که هنرمند تربیت میکنند مشخص باشد.
من با بچههای نمایش که صحبت میکردم، حتی چند سال گذشته به این صورت بوده که طرف دانشگاه قبول میشده و بعد از دو سال طبق یک سنجش، آنوقت تعیین گرایش میشده، ولی الآن از همان اول از طرف یک آزمون گرفته میشود و تعیین گرایش میشود. شما این را قبول دارید؟
سرسنگی: من قبول دارم که از سال اولی که شخص میآید، بداند که میخواهد چکار کند. من به یاد دارم در دهه 60 که درس میخواندیم، شخص سال چهارم را هم رد کرده بود و هنوز نمیدانست که کدام گرایش را میخواهد بخواند. اصل ماجرا درست است، اینکه طرف با هدف وارد دانشگاه شود. ولی من میخواهم عرض کنم دانشجو درست انتخاب نشده و دانشگاه کارش این نیست که نمایشنامه نویس تربیت کند. دانشگاه یک سری فنون یاد میدهد. تاریخ نمایشنامه نویسی، دراماتورژی، تحلیل نمایشنامه را یاد میدهد. نمایشنامه نویس در جای دیگری باید تربیت شود یعنی باید این ذوق و سلیقه را داشته باشد و در جای دیگر تربیت شود. دانشگاه کارش یک چیز دیگری است.
* هیئت علمی که ما جذب میکنیم، چند تایشان جایگاه معلمی دارند؟
آن طرف قضیه بر میگردیم به نوع آموزش دادن بچهها، ما روی مسئله هیئت علمیمان اصلاً کار نمیکنیم یک زمانی مثلاً در دهه 60 آمدند یک دانشگاهی به اسم تربیت مدرس تاسیس کردند که کسانی که میخواهند مدرس شوند به این دانشگاه بروند. بعد از یک مدت آن هم از بین رفت به خاطر اینکه الآن دیگر دانشگاه تربیت مدرس یک دانشگاهی مثل همه دانشگاه هاست. آن زمان هر کسی که تربیت مدرس میرفت، مشخص بود که قرار بود بیاید و مدرس دانشگاه بشود. یک سری دروس میگذراندیم که اصلاً چطور تدریس کنیم. بعضی از هیئت علمیهای ما فقط مدرس هستند. درس میدهند و معلم نیستند، معلم یک جایگاه بالاتری دارد. معلم یعنی اینکه بچه را تربیت میکند غیر از اینکه تعلیم به آن میدهد یعنی با این دانشجو همراه است، نیازهای روحیاش را باید برآورده کند مثل همان استاد و شاگردی قدیمی که داشتیم. همان مرید و مرادی قدیمی که داشتیم. الآن هیئت علمی میآید و هیچ رابطهای با دانشجو ندارد. فقط می آید سر کلاس یک چیزی میگوید و خداحافظ و آخر ترم هم همینطور، نمیداند این بچه الآن مشکلات خانوادگیاش چیست و مشکلات روحیاش چیست؟ چطور باید با آن کار کرد و بعد وقتی تعداد دانشجو را زیاد میکنید، دیگر نمیتوانید این کارها را که گفتم، انجام دهید. 70 دانشجو سر کلاس هستند شما چطور میتوانید تک به تک با آنها کار کنید. در آموزش هنر باید با بچهها تک به تک کار کنید و گفتم فقط تعلیم نیست، تربیت هم هست. الآن شما ببینید هیئت علمی که ما جذب میکنیم، چند تایشان جایگاه معلمی دارند یعنی اینها باید الگو باشند. شما ببینید چندتا از اینها الگوهای درستی برای دانشجو هستند؟ متأسفانه تعداد خیلی کمی وجود دارد.
* الآن هر جایی در کشور میآیند یک رشته تئاتر میزنند
آن طرف قضیه، بحثی است که شما میگویید ما اصلاً بر اساس چه نقشهای این همه دانشجو میگیریم بالاخره باید یک نیازی در جامعه باشد و بگوییم که من در جامعه خودم مثلاً به تعداد هر یک میلیون نفر، صد نمایشنانه نویس داشته باشم، 200 کارگردان، 500 بازیگر داشته باشم. در رابطه با رشتههای هنر، ما یک اطلس جامع نداریم الآن هر جایی در کشور میآیند یک رشته تئاتر میزنند. چون من الآن خودم رئیس کمیته تخصصی هنر آموزش عالی هم هستم دقیقاً درک میکنم همینطور هر دانشگاهی میخواهد امتیاز خودش را بالا ببرد، چه رشتههایی آسانتر است؟ همین رشتههای هنر، بلا فاصله لیسانس تئاتر، فوق لیسانس پژوهش هنر، لیسانس طراحی و... ما در کشورمان یک اطلس جامع نداریم که چقدر نیاز به هنرمند داریم و کدام دانشگاه ما برای تربیت اینها توانایی دارد. یک دانشگاهی میآید برای رشته تئاتر تقاضا میکند که نه کارگاه دارد نه کتابخانه خوب، نه هیئت علمی دارد. ما دانشگاه داریم در همین کشور 250 دانشجوی دکترای هنر گرفته در صورتی که یک استاد در این دانشگاه نیست، یک دانشیار دارد و یک سری استادیار تازه استادیار شده و بقیه همه مربی هستند و بعدمجبورند هر ترم 70 معلم را از دانشگاه مختلف کشور پروازی بیاورند خوب معلم پروازی هم میدانید که به چه نحوی است هر دو هفته یا سه هفته یک بار میآید و درسش منقطع میشود ودانشجو با آن ارتباط ندارد. من میگویم چه کسی این مجوزها را میدهد که یک دانشگاه آنقدر باید دانشجو بگیرد در صورتی که این دانشگاه نه هیئت علمی به اندازه دارد، نه کتابخانه درستی، نه فضاهای آموزشی درستی دارد. ما همین شکل رشتهها را زیاد میکنیم و آنطرف دانشجو فارغ التحصیل میشود و کار توی جامعه نیست برای اینکه در دانشگاه ما هنرمند تربیت نمیکنیم یعنی لزوماً این نیست که هر کسی مدرک تئاتر گرفت، بگویند بیا یک سالن بگیر و اجرا کن. مدیر سالن میگوید من کسی را انتخاب میکنم که اهل تئاتر باشد و بتواند تماشاگر بیاورد، تئاتر خوب اجرا کند حالا شما لیسانس، فوق لیسانس و دکترای تئاتر دارید به من ربطی ندارد یعنی با مدرک تئاتر در جامعه به شما کار نمیدهند. الآن ما یک پایان نامهای را کار کردیم اگر خواستید نتایجش را دراختیار شما میگذارم درباره وضعیت فارغ التحصیلان تئاتر است. شما ببینید چند درصد از این فارغ التحصیلان به طور واقعی جذب مشاغلی میشوند که مرتبط با رشته خودشان هستند و چند درصد میآیند فوق لیسانس تئاتر میگیرند و بعد میرود توی اداره امور دارایی و اقتصادی یا بانک فلان استخدام میشود یعنی ما داریم روی بچهها سرمایهگذاری میکنیم از دوره ابتدایی تا دوره مثلاً فوق لیسانس یا دکترا بعد طرف اصلاً رشته خودش را نمیرود کار کند.
من میخواهم یک مقدمه چینی کنم برای بحث دوم خودم، یک بحثی درباره ساختار نادرست دانشگاهها شد و از یک طرف رقابت شدیدی که بین خود بچههای تئاتر و نمایش وجود دارد و بالاخره آنها بیکار نمینشیند. چون در بیشتر رشته های هنری، بیشتر از اینکه استادمحور باشند، دانشجو محوراند یعنی هرچقدر دانشجو اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد و بتواند کار کند احتمالاً موفق تر شود. از یک طرف تبلیغات و بحث شهرت این هنرهای نمایشی که به نحوی طرف را راغب میکند که حالا بروم تئاتر و بازیگری بخوانم، بعد وارد دانشگاه میشود و بعد از یکی دو سال که همه این ساختارهای نادرست را میبیند، دلزده میشود که من اصلاً آدم این کار نبودم.
سرسنگی: الآن خیلی از بچهها انگیزه درس خواندن ندارند برای اینکه آن چیزی که فکر میکرده را نمیبیند و بعد میبیند معادلات ستاره شدن در ایران اینجوری نیست که شما بروید فوق لیسانس بازیگری بگیری، التماست کنند و نقش اول به تو بدهند. خیلی از این فیلمهای سینمایی که ساخته میشوند طرف پول میدهد که نقش بگیرد و وقتی که این چیزها را میبینند دلزده و بی انگیزه میشوند.
نسیم: اینجا بحث آموزشگاههای خصوصی را میخواهم مطرح کنم که با تبلیغات بسیار خوب میگویند ما در یک دوره 9 ماهه به شما مدرک میدهیم و یک سری اساتید مطرح که اکثراً بازیگر و کارکرده این راه هستند، اینجا آدم میبیند که از این طرف من بیایم و چهار سال با این وضعیت و هزینه درس بخوانم و از آن طرف یک سری آموزشگاه هست با یک سری دورههای نه ماهه و ترمهای کوتاه مدت و فشرده که همه این آموزشها را به صورت عملی ممکن است به ما بدهند. اینها جذب این آموزشگاهها میشوند و وقتی من خروجی گرفتم و با بچههای دانشگاه صحبت کردم که خروجی شما بعد از چهار سال، به چه نحوی است؟ میگفتند اولاً هر کسی که میآید ادبیات نمایشی میخواند یا عروسکی، یک جورایی آنقدر بازیگری جذبهاش بیشتر است که جذب بازیگری میشود تا دیده شود از آن طرف یک جورایی بحث درآمد زایی آموزشگاهها مطرح میشود و اینکه به شکلی با یک سری از کارگردانها در ارتباطاند و آنها اسپانسر کار میشوند و آن آموزشگاه متعهد میشود که نیروی انسانیات با من و خوب یک جورایی جذب این آموزشگاهها میشوند.
* هیچ نظارتی بر آموزشگاههای تئاترمان وجود ندارد
سرسنگی: آموزشگاهها به عقیده من خوب است اگر ما در واقع آموزشگاه خوبی داشته باشیم به نظرم همان کاری را که دانشگاه نمیتواند انجام بدهد، میتواند انجام دهد یعنی یک هنرمند حرفهای تربیت کنند اما مشکل این است که هیچ نظارتی بر آموزشگاههایمان وجود ندارد. یعنی آموزشگاه فقط محلی شده برای پول درآوردن آن کسی که آموزشگاه را میزند. بعضی از آموزشگاهها آدمهای خوب و استادهای خوبی هستند ولی کار در اغلب آموزشگاه به این صورت است که مثلاً من، بازیگر مطرح سینما هستم، میآیم یک آموزشگاه میزنم بعد میگویم هر کسی که آموزشگاه من بیاید، مثلاً یک نقش سیاهی لشکر هم میدهیم بازی کند یعنی بیشتر بچهها لطفی که آموزشگاه برایشان دارد چیست؟ که بتوانند یک ارتباطی برای ورود به دنیای حرفهای پیدا کنند. اینجوری نیست که فکر کنید بیاید آموزشگاه درس بخواند که خودش تبدیل به یک آدم حرفهای شود.
در فرانسه من تجربهای دارم. ما یک بار بچههای تئاتر تهران را به پاریس بردیم که هم اجرا کنند و هم ده روزی در یک مدرسه بازیگری آموزش ببینند. روز اول من از مدیر آموزشگاه سئوال میکردم که مثلا شما دورههایتان چقدر طول میکشد و مدرک چه میدهید و... گفت اصلاً اینجا ما مدرک و دوره و... نداریم. اینجا فردی که میخواهد بازیگر شود، میآید ثبت نام میکند و ما استادانمان فقط بازیگری درس میدهند و این را بازیگر میکنند مثلاً روی بدن، حرکت، صدا و... کار میکنند. آخر هر سال ما با حضور همین بچهها یک نمایش اجرا میکنیم و مدیران تئاترهای پاریس یا فرانسه را صدا میکنیم و اینها میآیند و بر اساس بازیها، افراد را برای نقشهای نمایشهایشان انتخاب میکنند. یعنی طرف با استفاده از توانایی خودش در یک کمپانی تئاتر استخدام میشود . الآن تمام امید کسانی که میروند آموزشگاه این است که رئیس آموزشگاه یا معلمانی که در آموزشگاه هستند خودشان بازیگرند یا کارگردانند و اینها را وارد محیط حرفهای کنند و بعد هیچ نظارتی به لحاظ کیفی بر کار این آموزشگاهها نیست. شاید از بین این صد نفری که آموزشگاه میروند، یکی دو نفر مثلاً یک نقش درجه پنجم هم در یک سریالی بازی کنند. یعنی متأسفانه چون دغدغه بچهها رسیدن به دنیای حرفهای است آموزشگاه فقط محلی شده که یک کانالی برقرار کند بین آنها و محیط حرفهای نه اینکه خود فرد آنقدر توانا باشد که محیط حرفهای به دنبال او بیاید.
* دانشگاههای ما نمیتوانند هنرمندپرور باشند
الآن آموزشگاه زدن خیلی ساده است مثلاً من میروم میگویم مدرک دکترای تئاتر دارم و میخواهم آموزشگاه بزنم و میگویند برو آموزشگاه بزن بعد چه کسی بازرسی میکند و نظارت که من دارم چکار میکنم و چند ساعت با این بچهها کار میکنم و معلمانم چه کسانی هستند و... لذا میخواهم بگویم داشتن آموزشگاههای تئاتر خیلی خوب است به خاطر اینکه دانشگاههای ما نمیتوانند هنرمندپرور باشند دانشگاه های ما فقط بچهها را میتواند یک سری معلومات تئاتری به آنها بدهند هنرمند باید در جای دیگری تربیت شود جایش کجاست؟ همین چیزی که من تحت عنوان مدرسه عالی میگویم و شما میگویید آموزشگاه. من میگویم باید در کشور مدارس عالی هنر داشته باشیم مثلاً مدرسه عالی نقاشی، مدرسه عالی تئاتر، موسیقی و حتی میتواند زیر نظر آموزش و پرورش باشد ولی برای بچههایی که آن هنرستان را تمام کنند، بخش خصوصی می تواند این کار را انجام دهد ولی به شرطی که یک نظارت و حساب و کتابی باشد.
در آن ساختار نامناسب که عرض کردید، بحث دیگری وجود دارد و آن این است که یک سری درسهای غیرکاربردی در این چهار سال دانشجویان موظفاند بخوانند که منابع به روزی هم نیستند و اینکه شما فقط بر روی مکاتب غربی و هند و ژاپنی، آن هم نه مطالب و نکات امروزشان، بلکه نکات و مسائلی که سالهاست کهنه شده است، دانشجو میخواند و از این طرف با مسائل و دغدغههای روز جامعه خود فاصله می گیرد و هنگامی که میخواهد، اثری برای عموم به اجرا گذارد، سراغ همان معلومات دانشگاه می رود که نتیجه اش این می شود که مخاطب عام هیچ ارتباطی با آنها برقرار نمی کند.
*ما مخاطب شناسی درستی در تئاتر نداریم
سرسنگی: وقتی که اساس انتخاب دانشجو و آموزش ما غلط باشد، نتیجهاش این میشود که دانشجوها چیزهایی میآموزند که هیچ ارتباطی با جامعه و فرهنگشان ندارد. الآن شما یک جشنواره تئاتر دانشگاهی را نگاه کنید و ببینید چه تعداد از دانشجویان میروند متنهایی را بر میدارند که این متنها اصلاً غیر خودی است. من نمیگویم متن شکسپیر، مولیر نباید کار شود. اینها خوب است بچهها باید اینها را تجربه کننن، اتفاقاً جای آن هم در دانشگاه است ولی باید به نحوی آموزش ببینند که تئاتر خودشان را هم بشناسند یکی از مشکلات ما این است که مخاطب شناسی ما در تئاتر درست نیست. یعنی هر طور که دلمان بخواهد یک متن خارجی را ترجمه و کار میکنیم، بعد میبینیم که آن متن اصلاً فلسفه و جهان بینیاش یک چیز دیگری است.
* بالای 90 درصد جامعه اصلاً با تئاتر بیگانه است و این تئاتر به درد آن نمیخورد
مشکل ما این است که ما این همه سال کار کردیم ولی ببینید درصد کارهایی که اجرا میشود که با مردم ارتباط برقرار کند، به قول شما نه فقط با چهارتا هنرمند دیگر چقدر است. من میروم کار رفقیم را میبینم و برای آن دست میزنم و آن میآید کار من را میبیند و برای من دست میزند. ولی بالای 90 درصد جامعه اصلاً با تئاتر بیگانه است و این تئاتر به درد آن نمیخورد. چیزی در آن تئاتر نمیتواند پیدا کند که با فرهنگ و ریشه خودش ارتباط داشته باشد.
شما نگاهی به وضعیت کتابهای تئاتر کنید، کاملاً برای شما مشخص میشود. ببینید در طول سال چند کتاب تئاتر منتشر میشود؟ البته نسبت به دهه 60 خیلی زیاد است، نسبت به دهه 60 که ما تعداد کتابهای مرجع تئاترمان کم بود، الآن خیلی کتاب دارد ترجمه میشود ما درباره همه چیز تئاتر غرب از میخ روی دیوار تا کفپوش فلان سالن، آئین نامه و کتاب داریم و... شما چهار کتاب خوب در رابطه با تئاتر ایران که نوشته شده باشد، نمی توانید بگوئید. هنوز ما داریم به کتابهایی که در دهه 30 و 40 شمسی درباره تئاتر ایران نوشته شده، استفاده میکنیم. هنوز تئاتر ایران را نشناختیم. هنوز هدف جامعه و فرهنگ خودمان را نشناختیم. یعنی هنرمند شروع میکند به نوشتن یک فیلمنامه و نمایشنامه و نمیداند که این را قرار است برای کی اجرا کند. شما الآن سوبسیدهای دولتی را از سینما و تئاتر قطع کنید و ببینید که چه اتفاقی میافتد. شک ندارم که ما تئاترمان یک دفعه میخوابد ولی بنده یک متنی به ارشاد میبرم و یک قرارداد 150 یا 200 میلیون تومان می بندم، هرچقدر که رانت داشته باشم و برای من هم مهم نیست که تماشاگر ببیند یا نبید یا خوشش بیاید یا نیاید. در کجای دنیا این کار را میکنند؟ در آنجا روال بدین گونه است که شما در فلان کمپانی تئاتر کارت رو تولید می کنی و آنها نیز به شما کمک می کنند ولی بخش عمده کار برعهده خودت است.
* اصلاً سالنهای تئاتر ما مخاطب ندارد
در دنیا مشخص است، به عنوان مثال در انگلیس وقتی در اسراکفورد میروی، فقط کارهای شکسپیر اجرا میشود در برادوی که میروی فقط یک نوع تئاتر خاص اجرا میشود، تماشاگر خودش را پیدا میکند. آدم انتخاب میکند که کدام سالن برود و چه اجرایی را قرار است ببیند. اما در سالن ما میروی مثلاً میبینید که امشب یک سیاه بازی اجرا میشود و فردا یک کار از ایلیاد و پس فردا هملت اجرا میشود، یعنی اصلاً سالنهای تئاتر ما مخاطب ندارد مشکل ما این است که در تئاتر مخاطب شناسی نداریم و نمیدانیم که مخاطب ما به دنبال چه چیزی است و ما باید چه چیزی تهیه کنیم که به درد آن بخورد. ما فکر میکنیم اگر یک تئاتری تهیه کنیم که عوام بپسندند این کار خوبی نیست و باید حتماً یک کاری کنیم که یک عده روشنفکر بنشینند و تعریف کنند. من نمیگویم کار سطح پایین، میگویم کاری که در عین حفظ فرهیختگی، تعالی و کیفیت، به مخاطب ایرانیاش هم فکر کند. برای همین است که تئاتر در کشور ما توسعه پیدا نمیکند چون فرهنگ توسعه تئاتر وجود ندارد مردم نیازی به تئاتر ندارند یعنی همین فردا بگویند تئاتر، اصلاً تعطیل است. به نظرتان چند درصد جامعه ناراحت میشوند؟ چند درصد جامعه برایشان تئاتر مسئله است؟ خوب ببینید اینها تجربیاتی است که در جهان انجام شده است.
شما میروید ژاپن و میبینید آنها آمدهاند سنت تئاترهای قدیمی خود را نگه داشته ولی کاری انجام میدهند که برای جامعهاش قابل فهم است. مثلاً اگر کابوکی ژاپن بخواهد اجرای کامل داشته باشد، نصف روز طول میکشد و دیگر الآن چه کسی وقت دارد نصف روز تئاتر ببیند. او آمده اصول خود را حفظ کرده ولی برای مخاطب امروز خودش برنامه دارد و متناسب با نیازهای جامعه دارد کار تئاتر انجام میدهد. برای همین است که در کشوری مثل ژاپن یا کره، بلیط تئاتر و جای خالی صندلی پیدا نمیکنید. از یک ماه قبل باید رزرو کنید. دو ماه و حتی بعضی اوقات فصلی باید رزرو کنید تا یک نمایش ببینید. بعد میبینید یک نمایش یک سال اجرا میشود. در انگلیس یک نمایش دیدم که 13 سال در اروپا اجرا میشد و در برنامه ای منظم این فصل در لندن و فصل بعد در آمستردام برنامه داشتند و فصل بعد پاریس و این نمایش به همین شکل به مدت 13سال اجرا شده بود و هنوز مخاطب خود را داشت. در همان انگلیسی که من درس خواندم، سالنهایی بود که یک نمایش آن بیش از دو سال داشت اجرا میشد و نه فقط مردم لندن بلکه از سراسر دنیا میآمدند آن تئاتر را ببینند. حالا ما میتوانیم یک چنین کاری بکنیم؟ برای اینکه ما کارهای انتزاعی انجام می دهیم که به درد 10 یا 30 شب میخورد که همین جماعت تئاتر بیایند و مثلاً دو یا سه هزار نفر کار را ببینند. دو سه هزار نفر در قیاس مثلاً 17 یا 18 میلیون آدم که در تهران تردد میکنند یا در مقابل 80 میلیون آدمی که در کشور هستند، اصلاً رقمی نیست. چون نیازی برای مردم ایجاد نکردیم ما متأسفانه در حوزه تئاتر مخاطبشناسی نکردیم.
شما الآن بروید کتابهای منتشر شده یا پایاننامههای دانشجویان را ببینید، در سال این همه پایان نامه تولید میشود، چقدر این پایان نامه ها توانسته مشکل تئاتر ما را حل کند این همه ما مشکل اساسی در تئاتر داریم شما چهارتا پایان نامه به من نشان دهید که چهار تا مشکل اساسی را رفته تحقیق کرده و حل کرده و راه حل بدهد. ما پایان نامه در دانشگاه خودمان داریم برگزار میکنیم که این پایان نامه نسبتی با تئاتر ندارد یا اگر دارد هیچ ربطی به تئاتر خودمان ندارد. بالاخره یک نسبتی باید باشد بگوییم ما صد تا پایان نامه در سال داریم 20 تا را میگذاریم پایان نامه مربوط به غرب و... و 80 تا درباره مشکلات تئاتری خودمان باید باشد.
دانشکدههای تئاتر دنیا اولویت پژوهشی برای خودشان دارند، بنده رفته بودم انگلیس درس بخوانم و پروپوزال بردم و گفتند ما سوابقت را بررسی کردیم، شما سوابقت خوب است ولی ببخشید ما تا 10 سال دیگر اولویت پژوهشیمان فقط مثلاً تئاتر فمنیستی است و شما اگر میخواهید دکترایت را در رابطه با تئاتر فمینیستی بدهی بفرمایید. ما اصلا اولویت پژوهشی برای خودمان نداریم و نمیدانیم اصلاً به دنبال چه چیزی میگردیم.
* مجموعه شهر ما با فرهنگ ما متناسب نیست
به نظر میرسد که اصلاً ما مشکل فرهنگی پیدا کردیم. من یک مقالهای اخیراً مینویسم برای سمیناری در اردن، و بحثم این است که ما در ایران و در گذشته، شهرهای ما در واقع خودشان صحنه نمایش بودند. یعنی میدانگاههای ما، تکیههای ما و قهوهخانههای ما اینها همه قابلیت این را داشتند که نمایش در آنها اجرا شود. الآن در این فرهنگ حال حاضر، کسی که قهوه خانه میرود، شما اولین چیزی که به ذهنت میرسد این است که این شخص یک آدم علافی است که میرود قلیون میکشد یعنی ذهنیتی که در مورد فرد پیدا میکنید یک ذهنیت بد است در صورتی که در قدیم قهوه خانه محلی بوده و آدمها میرفتند و مینشستند و شاه نامه خوانی، مثنوی خوانی و نقالی میشده و... خب ما الآن مشکلی که داریم این است که مجموعه شهر ما با فرهنگ ما متناسب نیست. ما یک زمانی به قول شما تعزیه داشتیم و مردم میپسندیدند نه فقط تعزیه مثلاً پردهخوانی و آئین های نمایشی داشتیم ولی الآن دیگر متأسفانه به خاطر این شرایط مدرنیسمی که به وجود آمده در کشور ما از یک طرف ما جایگاه فرهنگی شهر را از دست دادیم یعنی شهر فقط یک چیز کاربردی شده برای اینکه من بیایم سر کارم و کار کنم و بروم خانه بخوابم و... حالا یک پارکی هم برای تفریح گذاشتند. شهر ما کاربرد فرهنگی و هنری خودش را از دست داده است. از آن طرف، آن کاربرد شهر از دست رفته، یعنی اگر الآن شما بروید قهوه خانه میگویند این آدم فاسد است چون در قهوه خانه دیگر آن فرهیختگی وجود ندارد آدمهای با سواد میرفتند آنجا که مثنوی خوانی کنند.
* نتوانستیم در دوران معاصر از دل این دین، هنری را بیرون بکشیم
متأسفانه اولویتهای فرهنگیمان به هم ریخته است یعنی ما یک سنت قدیمی و ملی مذهبی داریم و نمایشهای آئیینی مان، ولی الآن دیگر به تو میخندند وکسی دنبالش نمیرود. دانشجوی ما افتخارش این است که فلان نمایشنامهای که نمیدانم فلانی توی غرب نوشته آن را اجرا کند که بگوید من خیلی روشنفکرم ولی افتخارش این نیست که برود پرده خوانی را به عنوان یک هنر مردمی احیا کند یا تعزیه را احیا کند و بعد هم متأسفانه به نظرم به خاطر وارونگی فرهنگی که در کشور انجام شده بعضی از ارزشها ضد ارزش شده و بعضی از ضد ارزشها ارزش شده است . جامعه ما جامعه دینی بوده ما موحد بودیم ما جزء کسانی بودیم که دین برایمان اولویت زندگی بوده اما نتوانستیم در دوران معاصر از دل این دین، هنری را بیرون بکشیم که از یک طرف با دین قرابت داشته باشد و از یک طرف با مردم معاصر، برای همین هست که الآن شما کار دینی که میگذارید، بلا فاصله میگویند کار مناسبتی و... یعنی برایشان کار دینی یک کار سطح پایین است.
*باید جشنوارهای برگزار کنیم که برند ما و هویت فرهنگی ما را داشته باشد
همین جشنواره فجر را که برگزار میکنیم این جشنواره اصلاً برای چیست؟ چه چیزی به ما در دنیا اضافه میکند . ما برای خودمان داد میزنیم که جشنواره فجر یکی از معتبرترین جشنوارههای بین المللی است به خدا اینطور نیست یعنی در سطح منطقه هم اینطور نیست. همین هند و مصر و کشورهای حاشیه عرب خیلی از ما بهتر جشنواره برگزار میکنند، چرا؟ چون ما نتوانستیم برند خودمان را ایجاد کنیم. من بارها گفتهام که ما اگر میخواهیم جشنواره بگذاریم باید یک جشنوارهای باشد که برند خود ما باشد و هویت فرهنگی ما را داشته باشد.
*جشنواره فجر نه ربطی به نظام دارد و نه انقلاب
به طور مثال گفتم که ایران بیاید جشنواره بین المللی نمایشهای آئینی و مذهبی را برگزار کند چون پایه فرهنگ ما دین است آن وقت از همه دنیا میآیند اینجا هر کسی سالانه میآید ببیند که در حوزه نمایشهای دینی و مذهبی چه کارهای جدیدی انجام شده است. شما جشنواره فجر را ببینید نه ربطی به انقلاب دارد نه نظام، نه کارهایی تولید میشود که بگوییم کارهای خیلی شاخصی هستند و نه کارهایی که از خارج میآوریم دارای کیفیت بالایی است. در جشنواره فجر گذشته، ما به هیچ کدام از گروههای خارجی نتوانستیم جایزه بدهیم چون اصلاً نسبت به کارهای ایرانی در رده چهارم و پنجم هم به حساب نمیآمدند. جشنواره بین المللی من همیشه گفتهام جشنوارهای نیست که چهارتا نمایش از قرقیزستان و قزاقستان و افغانستان و عمان و کویت و... بیاورد و بگوییم ما جشنواره بین المللی برگزار کردیم. جشنواره بین المللی جشنوارهای است که مخاطب بین المللی داشته باشد الآن در برلین یک جشنواره برگزار میشود به نام جشنواره تئاتر برلین که یک کار هم از خارج از آلمان به جشنواره نمیآید و همه کارها آلمانی است ولی یک جشنواره بین المللی است چون مخاطبانشان از دیگر کشورها میآیند تا این جشنواره را ببینند یعنی بنده در تقویم خودم یادداشت میکنم که 10 تا 20 خرداد جشنواره تئاتر برلین است و اگر بتوانم حتماً بروم یا مثلاً 10 تا 20 آذر جشنواره اوینیون فرانسه است... یعنی جشنواره بین المللی جشنوارهای است که هویت بین المللی داشته باشد مردم از سراسر دنیا بیایند و تماشا کنند. ما یک جشنواره فجر برگزار میکنیم و بیش از سه میلیارد از پول اندک تئاتر مملکت فقط خرج این جشنواره میشود. که ببینید سه میلیاد در فضایی که ما داریم چقدر میتواند به تئاتر کمک میکند. بعد نتیجهاش چیست؟ ما چه نتیجهای از این جشنواره گرفتیم؟ بگوییم که خروجی این شده است که مثلاً ما کارهایی تولید کنیم که قابلیت رفتن به خارج از کشور را داشته باشد. که نبوده، اغلب بچههایی که خارج از کشور میروند با روابط شخصی خودشان است و فلان کارگردان با فلان آقای رئیس کمپانی ارتباط دارد و کارش را میبرد.
حالا با همه این تفاصیل شما اگر بخواهید راهکار بدهید، بالاخره شما علاوه بر اینکه فارغ التحصیل مقطع دکترای تئاتر هستید، کار مدیریتی هم انجام دادید و یک جورایی با مشکلات تئاتر دست و پنجه نرم کردید یعنی از آن مدیرانی هستید که تحصیلات مرتبط دارد که خیلی کم پیدا میشود. اگر بخواهید راهکار اشتغال زایی بدهید برای این بچههای تئاتر با توجه به این تجربهای که دارید چه پیشنهاد می دهید؟
*ما باید اول فرهنگ دیدن تئاتر را ایجاد کنیم
سرسنگی: من پیشنهادم این است که اول تکلیف تئاتر در مملکت باید روشن شود. الآن به نظر میرسد سیاستگذاران و مدیران ما اساساً رغبتی به توسعه تئاتر ندارند و یک بخشی هم تقصیر خود تئاتریهاست یعنی به یک شخصی میگویید برو اجرا کن، شب بازبینی یک جور اجرا میکند، دو شب بعد یک جور دیگری اجرا میکند و الفاظی به کار میبرد که واقعاً الفاظ زشتی است و آن وقت فکر نمیکند که با این کار، تئاتر هراسی را دامن میزند. در بین مسئولین اول باید تکلیف تئاتر روشن شود که ما این تئاتر را میخواهیم یا نمیخواهیم و اگر بخواهیم، باید برای آن برنامهریزی کنیم. اول ما باید تماشاگر تربیت کنیم یعنی فرهنگ دیدن تئاتر را ایجاد کنیم. ما نمیتوانیم صد سالن تئاتر بزنیم ولی تماشاگر نداشته باشیم ما اول باید فرهنگ دیدن تئاتر را جا بیاندازیم. از کودکی بچهها باید دیدن تئاتر را یاد بگیرند و از سنین پایین روی آموزش آنها کار کنیم. ساختار آموزشی دانشگاههایمان باید عوض شود و مدارس عالی هنر و یا مدرسه عالی تئاتر به وجود بیاوریم که بچهها را واقعاً هنرمند تئاتر بار بیاورد و بعد از انجام همه این کارها برویم به سمت بحثهای زیر ساختی. الآن یکی از مشکلاتمان این است که دسترسی به سالن تئاتر خیلی سخت است مثلاً طرف میخواهد از فلان نقطه شهر تهران بیاید اینجا تئاتر ببیند، معلوم است به خاطر این مسافت خیلی ها وقت نمی کنند بیایند و تئاتر ببینند. ما هر محلهمان باید تئاتر داشته باشد و تئاترمان باید هویت داشته باشد و بدانیم که این سالنی که داریم میرویم چه نوع تئاتری را دارد برگزار میکند و دسترسی مردم را به تئاتر آسان کنیم و مردم بدانند اگر بچهشان برود تئاتر ببیند، چقدر روی فرهنگش تأثیر میگذارد.
خب ما مدیر میآوریم که اصلاً هیچ ربطی به تئاتر ندارد و تحصیلات تئاتری که ندارد هیچ، اصلاً آشنایی با این مقوله ندارد و فلان هنرمندی که 30 یا 40 سال در این مملکت دارد تئاتر کار میکند و به اتاقش میرود، به او میگوید یک رزومه به من بده تا تو را بشناسم یا میگوید تازه من یک سال باید بنشینم اینجا تا حوزهام را بشناسم اصلاً خندهدار است و در هیچ جای دنیا نمیگویند تو یک مدیری برو یک سال فعلاً آزمون خطا کن تا بشناسی، تا بعد تازه راه بیفتی. بلکه به طرف میگویند برنامهات را بده و بر اساس برنامه، مدیر را انتخاب میکنند نه بر اساس مناسبات سیاسی، فلانی چون در جناح من است، چون در دسته من است و چون رفیق من است او باید در آن پست قرار بگیرد. خب شما از این مدیر چه چیزی میخواهی در بیاورید و این مدیر چگونه میخواهد شما را به آن توسعه فرهنگی که مد نظر شما است برساند.