کد خبر: ۲۴۵۴۷۲
تاریخ انتشار:

گسست بی‌سابقه در کشورهای عربی

گروه بین الملل، گسست بی‌سابقه در کشورهای عربی براساس رویکردهای غربی صهیونیستی در حالی دنبال می‌شود که هیچ زنگ خطری در این کشورها برای توقف روند کنونی و توجه به آرمان‌های امت اسلام به صدا در نمی‌آید.

به گزارش بولتن نیوز، فهمی هویدی تحلیلگر مسائل کشورهای عربی در مقاله‌ای در روزنامه السفیر لبنان نوشت: «در حالی که گسست بی‌ سابقه  موجود در منطقه کشورهای عربی ادامه دارد، اما ما در قبال این حوادث تماشاگر هستیم.»  این بخشی از سخنان بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد در شورای امنیت در 12 فوریه جاریبود که در مورد اوضاع یمن مطرح شد. وی در این سخنان سعی کرد مخاطبان خود را که نمایندگان کشورهای عضو شورای امنیت هستند ، را تحریک کند، وی در همین راستا گفت: نمی‌توانیم ببینیم که یمن در برابر چشمان ما فرو بپاشد. این عبارت را برخی روزنامه‌های عربی زبان نیز برجسته کرده و آن را نشان از اهمیت دادن کی مون به اتفاقاتی دانستند که اتحادیه عرب به آن توجهی نمی‌کند و آن را مشکل داخلی کشورهای حاشیه خلیج فارس می‌داند. البته این اقدام تبلیغاتی با واکنشی از سوی جهان عرب مواجه نشد.

چند روز پیش از آن یعنی در هفتم فوریه جاری روزنامه الحیات لندن از طریق غسان شربل سردبیر این روزنامه گفتگویی با مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق انجام داد.

بارزانی در این گفتگو تصریح کرد که مرزهای به ارث گذاشته شده از توافق‌نامه سایکس- پیکو در سال 1916 ساختگی بود و مرزهای جدید الان در عراق و سوریه و یمن با خون ترسیم می‌شود. 

همچنین خبرهای زیادی در روزهای اخیر در این رابطه منتشر می‌شود، برخی خبرگزاری‌ها از نشستی اطلاع دادند که اخیراً در شهر القامشلی بین جریان‌های دموکراتیک سوریه و شورای ملی کردها و اتحاد دمکراتیک کردی برای هماهنگی این گروه برگزار شده است و نماینده اتحادیه دمکراتیک کردهای سوریه در این نشست نقشه جدید موسوم به کردستان سوریه را ارائه کرده که شامل تقسیم بندی کردها در یک واحد جغرافیایی مرتبط با هم بوده است. این نقشه جدید می‌تواند مقدمه مطالبات تجزیه طلبانه برای تبدیل سوریه به دولت فدرالی به شمار ‌رود، دولتی که کردها در آن حالت تقریباً مستقل داشته باشند درست مانند اتفاقاتی که در عراق افتاده است.

خبرهای منتشر شده نشان‌ دهنده سیگنال‌هایی از گسست عربی و چالش‌های شکستی است که در اوج عقب‌نشینی از دیدگاه‌های امت و آماده‌سازی برای بازگشت به مرحله قبیله ‌گرایی مذهبی و فرقه‌ای و سیاسی قرار دارد. این موضوع باعث شده ما بگوییم که وحدتی که روزگاری در نیمه دوم قرن گذشته میلادی و مرحله مبارزه با  استعمار یکی از  آرزوی کشورهای عربی بوده، ارکان خود را یکی پس از دیگری از دست می‌دهد و در سایه وجود برخی رژیم‌های عربی که قدرت و ثروت را تحت انحصار خود می‌دانند دیگر مقدمات ضروری برای آن‌ها وجود ندارد. این روند، بازدارندگی جهان عرب را از بین برده و آن را در گردابی از تجزیه و گسست قرار داده است.

در مرحله استعمار، صف بندی در برابر دشمن خارجی ویژگی مورد توافق همه جوامع عربی بود، اما در دوران استقلال این روند متفاوت شد. چرا که با وجود اینکه نقش کشورهای خارجی کاملاً از بین نرفته و همچنان به نسبت‌های متفاوت تأثیرگذاری دارد، اما درگیری بین برادران به ویژگی برجسته مرحله " دولت‌های ملی " تبدیل ‌شده است. از همین منظر وقتی به نقاط مختلف جهان عرب سری بزنی متوجه می‌شوی که درگیری‌ های داخلی در سطوح مختلف در آن‌ها در جریان است و مبالغه نیست اگر بگوییم که انواع درگیری‌ها در حال حاضر در جهان عرب وجود دارد. عراق و سوریه و یمن تنها نمونه‌هایی از این درگیری‌ها هستند که گاهی بین سنی و شیعه و یا سنی و علوی و یا زیدی و شافعی و بین عرب و کرد و یا داعیه داران خلافت (داعش) و جریان‌های اسلام گرا و ملی ‌گرای دیگر و بین سلفی ها و جهادی ها یا بین جنوب و شمال در جریان است. لیبی مملو از حجم گسترده ای از درگیری‌ها بین قبایل یا درگیری‌های گروه‌های سیاسی انقلابی و یا رقبا است، برخی از این درگیری‌ها بین ریشه عربی و آفریقایی یا بین حامیان سلفیت جهادی یا سلفیت تبلیغی دنبال می‌شود. 

در مصر درگیری‌های سیاسی از یک طرف و درگیری بر ضد گروه‌های تروریستی در سینا از طرف دیگر و همچنین درگیری‌های فرهنگی بین اسلام گراها و لائیک ها دنبال می‌شود. چالش‌های مخوفی موجود بین مسلمانان و قبطی‌ها نیز در این میان نقش خود را دارد. سودان نیز سهم خود از درگیری در جهان عرب را دارد که این روند منجر به تجزیه جنوب این کشور شد، اتفاقی که پیامدهای آن در دارفور و مناطق دیگر سودان نیز به چشم می‌خورد. در لبنان درگیری‌های سیاسی و مذهبی متوقف نشده و تبدیل به مبارزه‌های مسلحانه گاه ‌و بیگاه بین مسلمانان و مسیحیان یا شیعه و سنی یا افراط گرایان سنی و جریان های معتدل شده است. کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز از این روند مستثنی  نیستند و این درگیری‌ها گاه در ابعاد مذهبی و گاه در رویکردهای سیاسی بین مقامات حاکم این کشورها و فعالان اصلاح‌طلب دنبال می‌شود. نمونه این تحولات در بحرین و کویت و عربستان سعودی و امارات  قابل مشاهده است. همچنین درگیری‌های موجود بین کشورهای حاشیه خلیج فارس که در زمینه مناسبات محیطی یا مواضع این کشورها نسبت به انقلاب‌های موسوم به بهار عربی باعث شده که قطر در یک طرف قرار گیرد و عربستان و امارات و بحرین در طرف مقابل باشند.  

خلاصه این که جهان عرب به یک عرصه بزرگ درگیری تبدیل شده که گاه رژیم‌های حاکم وارد آن می‌شوند و گاهی نیز ساختارهای داخلی در آن گرفتار می‌شوند. در این فضا دو حقیقت مهم وجود دارد: اول اینکه هیچ رهبری تأثیرگذاری برای مهار طرف‌های درگیر وجود ندارد و دوم اینکه در سایه فقدان رهبری، تأثیر و نفوذ قدرت‌های خارج از منطقه بیشتر از نفوذ هر کدام از دولت‌های موجود در جهان عرب بوده است و به این ترتیب دولت‌های بزرگ به ویژه آمریکا و روسیه  به بازیگر مهم عرصه عربی تبدیل شده اند و دولت‌های دیگر مانند ایران و ترکیه نیز نقش مهمی در دایره نفوذ و تأثیرگذاری عربی دارند. البته در این میان نادیده گرفتن نقش اسرائیل نیز غیرممکن است، گرچه این نقش در بیشتر موارد در پشت پرده دنبال می‌شود.

در 28 آگوست 2013 روزنامه نیویورک تایمز گزارشی همراه با نقشه از "رابن رایت" تحلیلگر آمریکایی منتشر کرد که در آن یکی  ازسناریوهای تجزیه کشورهای عربی بررسی شده بود، همان‌طور که ذکر کردم شکاف‌ها و درگیری‌های موجود در 5 کشور عربی بر اساس این نقشه ممکن است به 15 کشور تجزیه شود. دولت‌های مورد نظر عبارتند از: سوریه و عراق و عربستان سعودی و یمن و لیبی. گزارش مذکور در آن زمان با توجه و حمله بسیاری از گروه‌ها مواجه شد. محور اساسی این حمله این بود که تجزیه جهان عرب توطئه و آرمانی کاملاً اسرائیلی است. این اطلاعات درست است و توجیهاتی نیز دارد، چرا که تلاش‌های رژیم اسرائیل برای تجزیه جهان عرب از طریق برافروختن دشمنی‌ها در این منطقه و مشغول کردن آن‌ها به مشکلات داخلی‌شان بر کسی پوشیده نبود. علاوه بر این‌ها اطلاعات و اسناد موجود از حمایت اسرائیل برای تجزیه جنوب سودان و هم‌گرایی با کردها در عراق و مارونی‌ها در لبنان خبر می‌دهد که صراحتاً از تلاش‌های عملی رژیم اسرائیل در این راستا به شمار می‌رود.

پیشتر خلاصه بررسی انجام شده از سوی موشی فرجی سرتیپ بازنشسته در سال 2003 برای مرکز مطالعات خاورمیانه و آفریقای "دیان" منتشر شده است. در این پژوهش یک بخش ویژه ائتلافی با اقلیت‌های نژادی و طایفه‌ای در جهان عرب وجود دارد و گزارش مذکور این اقلیت‌ها را هم ‌پیمان طبیعی اسرائیل خوانده است. دیدگاه اساسی پژوهش مذکور این است که منطقه عربی بر خلاف اظهارات عرب ها یک پروژه واحد فرهنگی و تمدنی به شمار نمی‌رود، بلکه آمیختگی متنوع از فرهنگ‌ها و تعدد لغات و ادیان و ساختارهای مردم‌ شناسی است، ازاین ‌رو وجود اسرائیل در پشت این شبکه‌ها امری طبیعی است، چرا که منطقه مجموعه ای از اقلیت‌ها است و تاریخ واقعی آن نیز متشکل از  تاریخ جداگانه اقلیت ها به صورت جداگانه به شمار می‌رود. موشی فرجی با ذکر این مسائل به دو نتیجه رسیده است، اول اینکه مفهوم قومیت عربی و دعوت به وحدت عربی را رد کرده و دوم اینکه مشروعیت حضور اسرائیل در منطقه را توجیه کرده است.

این پژوهشگر صهیونیست تأکید دارد که این سیاستی است که اسرائیل از اواخر دهه 50 قرن گذشته میلادی در پیش گرفته و دیوید بن گوریون اولین نخست ‌وزیر رژیم صهیونیستی بود که دستور آغاز این سیاست را صادر کرد، جالب اینجاست که تمام اتفاقاتی که اسرائیل از آن زمان به دنبال آن بود، امروز بعد از نیم قرن با تلاش و اقدامات داخلی خود عرب‌ها برای اسرائیل در آستانه تحقق این قرار دارد.

در اواسط ژانویه گذشته آکادمی هرتصلیا که با تخصص‌های متعدد در تل آویو فعالیت می‌کند، نیز مناقشه‌ای را در زمینه مخاطرات امنیتی فراروی اسرائیل در سال جدید (2015) برگزار کرد. نتیجه به ‌دست ‌آمده از این مناقشات این بود که اوضاع کنونی جهان عرب برای امنیت اسرائیل ایده‌آل است، چرا که این رژیم دیگر از ناحیه ارتش‌های عربی در معرض تهدید و چالش قرار ندارد و بسیاری از این ارتش ها در زوایای متعدد بی‌فایده شده است، چرا که وارد درگیری‌های داخلی و مشکلات امنیتی داخلی خود شدند. به این ترتیب اسرائیل بعد از اینکه سال‌ها به دنبال تعامل و تقابل با ارتش‌های نظامی گسترده با تانک‌ها و توپخانه ها و جنگنده ها و صدها هزار نظامی بود، به دنیای دیگری وارد شده است. اسرائیلی‌ها در حال حاضر با تهدیداتی متفاوت مواجه شده اند که شامل سازمان‌هایی است که ایدئولوژی‌های اسلامی دارند. با وجود اینکه نکته روشن تاریکی‌های منطقه برای اسرائیل فروپاشی دولت‌های عربی و تجزیه آن‌ها به شمار می‌رود، اما وجود داعش برای علاوه همچنان منبع نگرانی است، چرا که اسرائیل از این می‌ترسد که اوضاع منطقه برای داعش آرام شود و این موضوع داعش را به آغاز فعالیت‌ها بر ضد اسرائیل بکشاند.

کارشناسان صهیونیست که در این جلسه حضور داشتند، همچنین تأکید کردند که بزرگ‌ترین تهدید برای اسرائیل در اوضاع کنونی امکان موفقیت ایران در رسیدن به توافق با آمریکا و دولت‌های غربی است که به این کشور اجازه پیشروی در زمینه توانمندی‌های هسته‌ایش را می‌ دهد. از دیدگاه این کارشناسان این اتفاق احتمالاً تا پایان سال جاری صورت نمی‌گیرد، اما صِرف توافق با دولت‌های غربی باب پیشروی ایران در این زمینه را فراهم می‌کند.

من هیچ هشداری در مورد توجه دادن در زمینه کشیده شدن کشورهای عربی در روند گسست و تجزیه نمی‌شنوم، این در حالی است که اتفاق مذکور می‌تواند آرمان‌های امت و وحدت آن را از بین ببرد و حفظ کشورها و تثبیت ارکان قدرت را هدف نهایی دولت‌ها قرار دهد. ازآنجا که فرو رفتن در لاک خود به محور اصلی رویکرد کشورهای عربی تبدیل شده، ما در روند فقدان رویکرد در قبال دشمن راهبردی خود یعنی اسرائیل قرار گرفته‌ایم که در ورای مرزها در کمین است. من حتی تردید دارم که متغیرات سیاسی و شکست‌های اخیر تغییر اساسی در دیدگاه‌های نظامی ارتش‌های عربی ایجاد کرده باشد و آن‌ها دیگر به درستی ندانند که دشمن استراتژیک آن‌ها چه کسی است. من همچنین تردید دارم که نسل‌های جدید ما بدانند که آرمان محوری ما چه چیزی است، البته امیدوارم که اینها یک کابوس بیشتر نباشد.
منبع: خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین