کد خبر: ۲۲۳۹۸۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
نقدی بر مطلب "سیاست های بازدارندگی آمریکا موثر بوده است" در نشریه صدا

سیاست های آمریکا به جای بازدارندگی، باعث گسترش بحران در جهان شد

با وجود کشتن بن لادن و محدود کردن القاعده در خاک آمریکا و کنترل حملاتی مانند 11 سپتامبر، امروز تعداد بیشتری از گروه های افراطی نظیر داعش در عراق و سوریه فعال هستند. با تدابیر امنیتی حمله به نیویورک قطع شداما فلسطین، عراق، افغانستان، سوریه، اکراین، مصر و... در بحران گرفتار آمدند و آمریکا به موقع در صحنه کاهش بحران های ملت ها و دولت ها حاضر نمی شود
گروه سیاسی - نشریه صدا در شماه 5 خود به تاریخ 22 شهریور 93، در گفت وگو با علی فراستی عضو هیات علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، باعنوان "سیاست های بازدارندگی آمریکا موثر بوده است" به تفاوت سیاست های آمریکا در دوره بوش و اوباما در قبال ایران، نقش لابی اسرائیل و عربستان در ترویج ایران هراسی، عملکرد کشورهای منطقه و روسیه در رابطه با گروه های تروریستی و همچنین مواضع ضد ایرانی در غرب و آمریکا و منطقه پرداخته است.



سیاست های آمریکا به جای بازدارندگی، باعث گسترش بحران در جهان شد




به گزارش بولتن نیوز، در این گفت وگو، شواهد و مواردی برای اثبات این موضوع مطرح شده که سیاست های بازدارندگی آمریکا در چند سال گذشته موثر بوده است. اما این پرسش وجود دارد که اگر این سیاست ها بازدارنده بوده چرا احساسات ضد آمریکایی در خاورمیانه و غرب آسیا، به جای این که تنها شامل ایران شود، به سایر کشور از جمله فلسطین، عراق، سوریه، لبنان، کشورهای عربی، و حتی در ترکیه و پاکستان، چین و...  نیز سرایت کرده است؟!
همچنین چرا با وجود کشتن بن لادن و محدود کردن القاعده در خاک آمریکا و کنترل حملاتی مانند 11 سپتامبر و بمب گذاری در نایروبی و دارالسلام و... امروز تعداد بیشتری از گروه های افراطی نظیر داعش در عراق و سوریه فعال هستند و درگیری و کشتار و سربریدن اتباع غربی بیشتر شده است. چرا با وجود حمله به عراق و افغانستان، آتش جنگ و مداخله و بحران کنترل نشد. همچنین آمریکا سیاست های متناقضی در رابطه با گروه های افراطی در پیش گرفته و به موقع از ملت ها و دولت ها حمایت نمی کند تا سرنوشت منطقه و بحران تغییر کند. چرا به موقع در مقابله با داعش در سوریه عمل نکرد و وقتی داعش به عراق رسید و نفوذ بیشتری پیدا کرد تازه به فکر مقابله افتاده است. چرا کشورهای منطقه مانند ترکیه، هماهنگ با آمریکا در مقابل داعش عمل نمی کنند.
اگر آمریکا مخالف تروریست است چرا سیاست های متناقض دارد و چرا باعث بی اعتمادی مردم منطقه شده و ملت های منطقه هیچ حسابی روی آمریکا برای کاهش بحران ها نمی کنند؟
به نظر می رسد که منفعت گرایی آمریکا و بی توجهی به ریشه های اصلی بحران جهان، و احساسات ضد آمریکایی و دخالت آمریکا در منطقه، عامل تشدید بحران در منطقه بوده است و تازمانی که مشکل از ریشه درست نشود، بحران ها تشدید خواهد شد و خسارت های بزرگتری برای مردم منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی را به همراه خواهد داشت.


سیاست های آمریکا به جای بازدارندگی، باعث گسترش بحران در جهان شد


دولت آمریکا قادر به حل مشکلات داخلی این کشور نیست


همان طور که آقای فراستی در این گفت وگو اعلام کرده، بخشی از اختلافات و نابرابری ها، نژاد پرستی و مسائل دیگر باعث ایجاد خشونت و اعتراض و انتقاد است و از جنبش وال استریت گرفته تا اعتراض به نابرابری اجتماعی و نژاد پرستی و... نشان می دهد که بسیاری از مردم زیر بار فشار زندگی و نژاد پرستی و فشارهای مالیاتی، و رفتارهای تبعیض آمیز دولت های محلی و فدرال و... با مشکلاتی مواجه هستند.
اما دولت آمریکا سعی دارد که مشکلات خود را به خارج مرزها و خاورمیانه و ایران و برنامه هسته ای و بسیاری از مسائل دیگر ربط دهد و اعلام می کند که احساسات ضد آمریکایی در خاورمیانه متمرکز است.
در حالی که رفتار آمریکا در دهه های گذشته و از جنگ دوم جهانی به این سو، چه در رابطه با اقتصاد و تجارت جهانی و حاکمیت دلار و تضعیف اقتصاد برخی کشورهای جهان، تحولات بین المللی و ایجادنهادهای بین المللی حامی منافع غرب، جنگ های منطقه ای، کودتا و دخالت در امور کشورهایی مانند ایران در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت، دفاع از اسرائیل، دخالت در بازار نفت، و... باعث احساسات ضد آمریکایی شده است و در داخل خاک آمریکا نیز دفاع از سرمایه داری و مصرف گرایی، تبعیض و نژاد پرستی، و... باعث افزایش فشار بر بسیاری از مردم شده است.

بر این اساس، با ایران هراسی و مسائل خاورمیانه و برخی برنامه ها در داخل آمریکا قادر به کاهش احساسات ضد آمریکایی نیست و مشکل آمریکا ریشه ای تر و گسترده تر از آن است که بخواهد با چند سیاست مقطعی و محدود، این بحران را حل کند.
آنچه اساس و ریشه بحران کنونی برای آمریکاست، نگرش، تفکر، منفعت طلبی و حاکمیت سرمایه داری و ظلم و قلدری در دنیاست که هم مردم واقلیت های داخلی آمریکا را دچار مشکل کرده و هم جهان و ملت های جهان را به شکل های مختلف دچار بحران کرده است. در نتیجه از اعتراض بلوک کمونیست و جنگ سرد گرفته، تا انقلاب ایران و گروگانگیری، تا حملات گروه های القاعده و عرب سنی و... همگی به شکل های مختلف نسبت به رفتار آمریکا اعتراض دارند.
آمریکا حتی در سرکوب رفتارها و گروه های افراطی نیز به موقع عمل نکرده و بر اساس منافع خود و همپیمانان خود عمل می کند. به عنوان مثال، می توانست در مقابل دخالت های عربستان موضع گیری کند و از گسترش گروه های افراطی عرب سنی جلوگیری نماید. در سوریه می توانست از تخریب و آوارگی این کشور جلوگیری کند اما باهدف سقوط بشار اسد سیاست سکوت و رفتاری برعکس نظر مردم منطقه را پیش گرفت. در اسرائیل و فلسطین، از منافع و موجودیت این دولت دفاع کرد. در حالیکه به موقع می توانست مقابل رفتار عربستان و اسرائیل و برخی دیگر از گروه ها ودولت های افراطی بایستد و از ملت های منطقه دفاع کند.
آمریکا تنها شعار دموکراسی و حاکمیت رای مردم را می دهد اما در عمل، منافع و سیاسست خود را پیش می برد و مردم عراق، افغانستان، سوریه، فلسطین و... عملا با مشکلات و بحران های مختلف مواجه هستند.
در داخل خاک آمریکا نیز مردم این کشور و اقلیت ها با مشکلات بسیاری مواجه هستند و در نتیجه مخالفت ها و اعتراضات مسالمت آمیز و خشن همواره وجودداشته است و تشدید تدابیر امنیتی نیز تاحدودی می تواند مانع تنش و خشونت در داخل آمریکا شود.
فراستی در این زمینه گفته است: دولت و مردم آمریکا سعی دارند تا ریشه های نابرابری را کم کنند و مثلادسترسی بهتر به شغل و امکانات اقتصادی و اجتماعی و... را میسر کنند تا تنش بین اکثریت سفید پوست و اقلیت های آمریکا را کاهش دهند و رفتار منجر به خشونت محرومین جامعه آمریکا را کنترل کنند.
مشکل کنونی آمریکا درک ریشه های ضد آمریکایی در خارج آمریکا و در خاورمیانه است زیرا از آتش زدن پرچم آمریکا تا حمله به پایگاه آمریکا، یک رویکرد ایدئولوژیک و سیاسی است که باید ریشه های آن را شناخت.


سیاست های آمریکا به جای بازدارندگی، باعث گسترش بحران در جهان شد


تفاوت بوش و اوباما


فراستی با اشاره به تفاوت بوش و اوباما می گوید: اوباماو کاخ سفید متوجه این موضوع شده که ریشه مشکلات آمریکا انقلاب ایران و گروگانگیری نیست و گروه های افراطی در خاورمیانه مشکل اصلی هستند اما کنگره آمریکا تحت تاثیر دو لابی قدرتمند اسرائیل و عربستان، همچنان ایران هراسی را دنبال می کنند.
جرج بوش، ریشه های آن را مخالفت گرایش های افراطی با ارزش های دموکراتیک و مردم سالارانه آمریکا قلمداد می کرد که البته این نظر در آمریکا در اقلیت است. واکنش دولت بوش با 10 نفر از حامیان و همکاران بوش معروف به نئوکان ها مشکل را بغرنج تر کرد و مجله ای به نام کامنتری، فکر امپراتوری آمریکا به شکل امپراتوری بریتانیا را مطرح کرد و حمله به عراق، یکی از جلوه های شوم این نظریه بود.
در گذشته و در دوران جنگ سرد، احساسات ضد آمریکایی از تقابل سرمایه داری وکمونیست و در دوره جنگ ویتنام نشات گرفته بود. اما پس از جنگ سرد، احساسات ضد آمریکایی در خاورمیانه نمود داشت. برخی ریشه این احساسات، را انقلاب ایران و گروگانگیری سفارت آمریکا می دانند و برخی دیگر، حمایت های بی قید و شرط‌آمریکا از سیاست های تجاوزگرانه اسرائیل را عامل احساسات ضد آمریکایی در خاورمیانه ارزیابی می کنند.
این که اکثر حملات ضد آمریکایی از سوی گروه های عرب و سنی مذهب عراقی، افغانی، پاکستانی و سایر کشورهای عربی است، نشان دهنده این است که فرضیه اول یعنی نقش ایران و گروگانگیری ایران، عامل اصلی احساسات ضد آمریکایی در خاورمیانه نیست. اگرچه کاخ سفید این موضوع را درک کرده و اوباما معتقد است که ایران برای کشورهای عربی خطری نیست و خطر از جانب افراط گرایی اسلامی است. اما هنوز کنگره و نمایندگان آمریکا دچار سردرگمی در ریشه بحران کنونی هستند و دو لابی قدرتمند اسرائیل و عربستان سعودی، که لابی عربستان هزینه و پول زیادی برای منافع خود خرج می کنند، باعث شده که ایران ستیزی و پر رنگ کردن نقش ایران در افراط گرایی ترویج شود.

سیاست های آمریکا به جای بازدارندگی، باعث گسترش بحران در جهان شد


مخالفت اصولی گروه های سیاسی داخل ایران ربطی به خشونت و تروریسم ندارد

فراستی می گوید: برخی گروه های افراطی در ایران با شعارهای توخالی خود بهانه خوبی برای تبلیغات منفی لابی اسرائیل و لابی عربستان علیه ایران در داخل آمریکا ایجاد کرده اند. این گروه های افراطی باید توجه داشته باشند که نشان دادن چهره ای خشن و ضد آمریکایی از ایران و اسلام به ضرر منافع ملی کشور است و ایرانیان مقیم آمریکا نیز از آن متضرر می شوند. نظریات افراط گرایانه از اسلام در عربستان ساخته و پرداخته شده و با دلارهای نفتی درکشورهای مسلمان و بین مهاجران کشورهای دیگر ترویج می شوند. اگرچه محافل امنیتی آمریکا با این موضوع آشنا هستند اما قدرت بیان علنی آن را ندارند و این تفاوت اصولی بین بوش و اوباما در مقابله با تروریسم است.
به گزارش بولتن نیوز، در این زمینه نیز باید توجه داشت که سکوت در مقابل اقدامات آمریکا و سیاست منفعل داشتن برای بهانه ندادن به دست کشورهای غربی، نه تنها مشکل را حل نمی کند، بلکه این بحران ها را تشدید خواهد کرد و منافع ملت ایران نیز مورد توجه نخواهد بود.

گسترده شدن احساسات ضد آمریکایی که امروز علاوه بر بخشی از نیروهای سیاسی تندروی ایران، بخش بزرگی از مردم کشورهای منطقه را نیز در برگرفته است، شاهد این مدعاست که انتقاد نکردن به آمریکا، باعث افزایش مشکلات می شود.
بسیاری از گروه های سیاسی در ایران بارها هشدار داده بودند که حضور نظامی آمریکا، دخالت آمریکادر امور ایران، پرونده هسته ای، مسائل عراق و سوریه، فلسطین و لبنان، و حتی انفعال در برابر مسائل مصر و اسرائیل، ترکیه و عربستان و... نه تنها کمکی به کاهش خشونت و بحران نمی کند، بلکه ضمن خسارت های سنگین برای آمریکا و اقتصاد جهان و ایران و عراق و سوریه و فلسطین و افغانستان و... باعث ایجاد گروه های افراطی بیشتر، درگیری، آدم کشی و... خواهد شد و امروز آمریکا و کشورهای جهان را با بحران های بیشتر و تازه تری مواجه کرده است.
خود آمریکا نیز دریافته است که انتقاد برخی گروه های سیاسی در ایران، مشکل اصلی آنها نیست و منتقد جدی و منطقی و با فکر داشتن، به مراتب بهتر از بحران داعش و سوریه و عراق و... است.

لذا انتقاد گروه های سیاسی در ایران، نه تنها باعث افزایش مشکلات نخواهد شد بلکه می تواند در مدیریت بهتر منطقه و جهان موثر باشد و با طرح سیاست های راهگشا، اشکالات و اشتباه های آمریکا و کشورها و دولت های منطقه را هشدار بدهد. امروز کشورهای جهان متوجه اشتباه های آمریکا و اسرائیل و انگلیس و متحدان آنها شده اند و دریافته اند که ایران از موضع اصولی، به نقد عملکرد آمریکا پرداخته است و امروز نتیجه آن اشتباه ها را مشاهده می کنیم.
لذا برای جلوگیری از تکرار اشتباه ها و با هدف کاهش خسارت های عملکرد آمریکا و برخی گروه ها و دولت های منطقه، باید این انتقادها مطرح شود و این نکات و موضع اصولی را نباید به عنوان رفتار افراطی تلقی کنیم بلکه لازم است که جهت جلوگیری از رشد بحران در منطقه، هشدارهای جدی داده شود.
بسیاری از متفکران آمریکایی دریافته اند که اگر به انتقادهای گروه های سیاسی ایران توجه می کردند، امروز با بحران های بزرگتری در منطقه مواجه نمی شدند. زیرا ایران بهتر از آمریکا با ماهیت کشورها ودولت های منطقه از جمله عربستان و عراق و ترکیه و سوریه و لبنان و فلسطین و اسرائیل و... آشناست و بهتر می تواند مسائل مردم این منطقه را مدیریت و درک کند.
لذا انتقادهای داخل ایران بایدبا سمت و سوی سیاست های راهگشا، برای مدیریت بهتر منطقه مطرح شود تا کشورهای جهان، سرانجام، راهکاری برای کاهش بحران ها بیابند. اشتباه سیاستمداران آمریکا در درک مسائل جهان، بهانه جویی از ایران، تبلیغ برای دفاع از سیاست های غلط آمریکا در گذشته، نباید باعث شود که ما از مواضع اصولی و راهگشا برای کاهش بحران ها دست بکشیم.


سیاست های آمریکا به جای بازدارندگی، باعث گسترش بحران در جهان شد

آمریکا از فروش سلاح و بحران خارج از خاک آمریکا استقبال کرده است


آقای فراستی استقبال از فروش سلاح و تداوم خشونت و تنش را توهم توطئه می داند و معتقد است که سرمایه داری برای تولید و فروش نیازمند آرامش و ثبات است.
اگرچه ظاهرا این موضوع منطقی به نظر می رسد اما آمریکا در دهه های اخیر دریافته که نمی تواند احساسات ضد آمریکایی و انتقاد از عملکرد دولت این کشور را مهار کند و در نتیجه بعد از حوادث 11 سپتامبر به دنبال ایجاد بحران در خارج از خاک آمریکا بوده تا گروه القاعده و سایر گروه های منتقد آمریکا را به جای نیویورک و واشنگتن در عراق وسوریه و افغانستان و... به تنش و خشونت و مبارزه مشغول کند و در نتیجه اگرچه این سیاست با موضوع ثبات و آرامش لازم برای سرمایه داری مغایر است اما از سوی دیگر، مشکلات آمریکا را به خارج خاک آمریکا منتقل کرده است. ضمن این که با بالانگه داشتن قیمت نفت متاثر از تنش های منطقه، با پدیده چین و سایر رقبا تاحدودی مقابله کرده است. سلاح های پیشرفته خود را نیز به برخی کشورها فروخته است و در مجموع ثبات وامنیت نسبی در خاک آمریکا و کشورهای همپیمان خود ایجاد کرده که در نهایت به نفع منافع سرمایه داری بوده است.
درنهایت نه تنها سیاست های آمریکا بازدارنده نبوده و تنش و خشونت و درگیری و مخالفت و احساسات ضد آمریکایی کمتر نشده بلکه علاوه بر اقدامات گروه های نژادپرست یا معترض به نابرابری و اقدامات القاعده و... درخاک آمریکا، امروز از افغانستان  و پاکستان و چین گرفته تا سوریه، عراق، لبنان، فلسطین، عربستان و... موج گسترده ای از انتقادها واعتراض ها واقدامات خشونت آمیز و مسالمت آمیز را علیه عملکرد آمریکا شاهد است.

آمریکا در دوران بوش تصور می کرد که با معرفی ایران، کره شمالی و عراق به عنوان محور شرارت، قادر است که بحران خود را به خارج خاک آمریکا انتقال دهد و ائتلاف جهانی علیه این کشورها ایجاد کند. اما تکرار اشتباه ها و نپذیرفتن خطای آمریکا در دخالت در امور کشورهای جهان، و حضور نظامی در عراق و افغانستان و حمایت از اسرائیل و برخی گروه های افراطی و دفاع از عملکرد عربستان و... باعث شده که امروز طیف گسترده ای از کشورهای جهان، با آتش خشونت و گروه های افراطی و احساسات ضد آمریکایی مواجه شوند و علاوه بر آمریکا، همپیمانان و بسیاری از کشورهای جهان، گرفتار بحران  و مشکلات شوند.
سیاست های 13 سال گذشته آمریکا از 11 سپتامبر 2001 تاکنون و دخالت در امور کشورها نه تنها موفق به بازدارندگی نبوده بلکه عملا آتش اختلاف و خشونت و بحران درآمریکا، کشورهای منطقه غرب آسیا و خاورمیانه  گسترده تر شده و بحران محدود به نیویورک و واشنگتن نیست بلکه در سراسر منطقه گسترده شده است و به جای القاعده و بن لادن، امروز گروه های بسیاری به اقدام علیه آمریکا و دولت ها و ملت های منطقه مشغول هستند.
لذا آمریکا باید رفتار و عملکرد و دیدگاه خود را تغییر دهد و از تحقیر و تبعیض و دخالت و منفعت طلبی و انتقال بحران های آمریکا به سایر نقاط جهان پرهیز کند تا مشکلات جهان بهتر مدیریت شود.

فراستی در مخالفت با این دیدگاه که آمریکا برای فروش سلاح های خود نیازمند رشد تروریسم است و به دنبال ریشه کردن کردن و محدود شدن تروریسم نیست می گوید: اینها ریشه در توهم توطئه دارد و یک نظریه مستدل علمی نیست. زیرا در آمریکا اسنودن می تواند تمام اطلاعات محرمانه را بیرون کشیده و منتشر کند و دو روزنامه نگار می توانند نیکسون را از ریاست جمهوری پایین بکشند، نمی توان پذیرفت که سیاستی پنهان برای ترویج و بقای تروریسم وجود دارد.
باید توجه داشت که سرمایه داری به آرامش و ثبات نیاز دارد نه تنش و خشونت، و مثلا اگر در چین ناآرامی زمان مائو وجود داشت بانک ها حاضربه سرمایه گذاری نمی شدند. لذا آمریکا از خشونت و تنش استقبال نمی کند.

همچنین اگرچه 44 درصد تجارت تسلیحات نظامی دنیا در اختیار آمریکاست اما دلیل اصلی این تقاضا و رشد تجارت نظامی آمریکا، سلاح های پیشرفته و با فناوری امروزی است و روسیه که در مکان دوم با 17 درصد تجارت نظامی است به دلیل عقب مانده بودن فناوری سلاح ها، تنها مشتریان سنتی خود را حفظ کرده است.

گروه های تروریستی نیز اغلب با همان سلاح های سنتی روسیه مانند کلاشینکف، آرپی جی، و... عملیات خشونت آمیز می کنند و به سلاح های آمریکایی یا دسترسی ندارند یا قادر به استفاده از آنها نیستند.
دوجنگ آمریکا از سال 2002 تاکنون هزینه زیادی روی دست اقتصاد آمریکا گذاشته و بحران مالی و اقتصادی سال 2008 ریشه در این جنگ ها دارد.
اوباما سعی کرده که از بودجه و هزینه پنتاگون کم کرده و ارتش آمریکا را کوچک کند و همین موضوع باعث انتقاد بسیاری شده که چرا اوباما قصد تضعیف ارتش آمریکا را دارد.

درحال حاضرتنها نقش تنش آفرین روسیه در شرق اروپا و اکراین و... باعث رشد هزینه های نظامی آمریکا خواهد بود.

از نژادپرستی در آمریکا، تا داعش در سوریه و عراق



ناتوانی آمریکا در کنترل بحران ها و نابرابری در جهان، موجب شده که مشکلات این کشور که روزگاری در نژاد پرستی سفید پوستان علیه اقلیت ها و سرخپوستان و سیاه پوستان خلاصه می شد، امروز علاوه بر خاک آمریکا و جنبش وال استریت و اعتراض به نابرابری ها و مصرف گرایی و فاصله طبقاتی شدید بین مردم عادی و منافع سرمایه داران بسیار ثروتمند، به سایر نقاط جهان نیز سرایت کند وموج احساسات ضد آمریکایی در کشورهای عربی، مسلمان، خاورمیانه و غرب آسیا نیز به شدت گسترش یابد.
 
بنابراین ریشه این خشونت و اعتراض، محدود کردن راه انتقاد و اصلاح جهان سرمایه داری و تجارت جهانی و تبلیغات از طریق غول های رسانه ای جهان است. آمریکا و همپیمان های این کشور، دائم به دنبال تولید و مصرف و سود و منافع سرمایه داری هستند و به ایجاد نابرابری، فقر و مشکلات دیگر بی توجه هستند و با تبلیغ غول های رسانه ای، اجازه حضور و بروز دیدگاه های مردم جهان و بسیاری از کشورها را نمی دهند و منابع و امکانات کشورهای عربی و اسلامی نیز در خدمت منافع سرمایه داری است و مردم این کشورها، دسترسی اندکی به عواید تولید و تجارت جهانی دارند و در فقر مالی، اقتصادی، اجتماعی به سر می برند واحساس مسخ شدن و گرفتار شدن در نظام مصرف گرایی و وابستگی تجارت جهانی را دارند و احساس می کنند که حق تغییر و انتخاب سرنوشت خود را ندارند و دنبال رو اهداف آمریکا و سرمایه داری جهان هستند. لذا راهی جز خشونت و اعتراض به این روش ها را نمی بینند.
براین اساس، اگر آمریکا به دنبال سیاست های بازدارنده است باید اصلاحات را از نحوه عملکرد، سیاست گذاری، رفتار ودیدگاه های خود شروع کند آمریکا را دچار تغییر اساسی کند و به جای دخالت در امور ملت ها و کشورها، گفت وگوی جهانی و درک مسائل و مشکلات و حذف نابرابری ها را پیگیری نماید و به ایمان و اعتقادات و روش زندگی مردم جهان احترام بگذارد و به جای موج رقابت برای کسب سود و تولیدو تجارت و حفظ جایگاه در تجارت جهان تک قطبی، باید روش های مناسبی جهت تحلیل و نقد سرمایه داری جهان و ایجاد فرصت و کاهش نابرابری ها در جهان را ارائه نماید.
 
سیاست های آمریکا به جای بازدارندگی، باعث گسترش بحران در جهان شد


 فراستی با اشاره به سوابق گروه های تروریستی در آمریکا و تفاوت آن در قبل و بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 می گوید: در آمریکا 300 اقلیت قومی و مذهبی و نژادی زندگی می کنند که یک تا دو نسل طول می کشد تا این مهاجرین به آمریکا،  قوانین و الزامات تعهد به قانون و کنار گذاشتن تسویه حساب های خود در کشورشان را کنار بگذارندو فضای قانونی آمریکا را به طور کامل بپذیرند.
در نتیجه در طول تاریخ، مسیحیان و یهودیان و مسلمانان افراطی، آنارشیست ها، نژاد پرستان، فاشیست ها، مخالفان سرخپوستان و سیاه پوستان و برده داری، و... اعمال خشونت آمیز داشته و در موارد متعددی اقدام به خشونت، آدم کشی، ترور، بمب گذاری و... کرده اند.
پیش از 11 سپتامبر در دسامبر 1941 و جنگ دوم جهانی، ژاپن به پایگاه آمریکا در جزایر هاوایی حمله کرد و بیش از 3 هزار کشته و زخمی داشت
در خارج خاک آمریکا نیز حملاتی به پایگاه های نظامی و مراکز دیپلماتیک آمریکا در کشورهای مختلف انجام شده است و در یک نمونه در ایران دهه 50 چند مستشار آمریکایی توسط گروه های چریک ایرانی به قتل رسیدند که سرنخ آن به کاگ ب شوروی مرتبط بود.


تغییر عملکرد تروریسم بعد از 11 سپتامبر

اما در 11 سپتامبر، 19 نفر غیر نظامی از خارج آمریکا وارد این کشور شدند و حدود 2977 نفر کشته و بیش از 1178 نفر زخمی و در مجموع بیش از 4 هزار نفر صدمه مستقیم دیدند و خسارات بسیاری به این کشور وارد شد وابعاد مختلفی در آمریکا و خارج آمریکا ایجاد کرد.
بزرگترین حمله گروه سنی عرب به رهبری بن لادن  نیز به سفارتخانه های آمریکا در نایروبی و دارالسلام باعث کشته شدن 225 و مجروح شدن 4 هزار نفر شد.
پس از این حوادث، القاعده بزرگترین دشمن دارای برنامه و سازماندهی علیه آمریکا بود و لذا آمریکا نیز تمام توان و منابع سیاسی و نظامی و اطلاعاتی و تبلیغاتی را برای نابودی شبکه جهانی القاعده به کار گرفت.
علاوه بر اقدامات نظامی علیه القاعده و سایر گروه های تروریستی مخالف آمریکا، حتی شبکه های مالی و پشتیبانی آنها را نیز هدف گرفته است. این اقدامات بازدارنده مفید و موثر بوده و مانع تداوم حملات وسیع شده و القاعده توان حملات گسترده و خشونت آمیز را ندارد.
البته بازهم موارد کوچک تری از عملیات تروریستی را شاهد هستیم به عنوان دو برادر چچنی در یک ماراتن شهری بمب های دست ساز کار گذاشتند
تعدادی از حملات انتحاری به هواپیماها و بمب گذاری در مراکز شلوغ و پر تردد خنثی شده اند.
سال گذشته نیز یک نژاد پرست با بمب گذاری در معبد سیک های هندی، تعدادی از عبادت کاران را به قتل رساند. یک افسر مسلمان نیز در یک پادگان نظامی تکزاس به تلافی حمله آمریکا به عراق و افغانستان، 13 نفر نظامی را به قتل رساند و یک لاتین تبار نیز در همین پادگان 3 نفر را به قتل رساند.
به نظر می رسد که تدابیر امنیتی شدید در پذیرش مهاجرین و اعطای ویزا و کمک افکار عمومی در گزارش دادن موارد مشکوک، باعث شده که از وقایع مشابه 11 سپتامبر جلوگیری شود. مسلمانان مقیم آمریکا فضای سنگین امنیتی را حس می کنند اما به خاطر  حفظ سلامت شهروندان  این اقدامات احتیاطی و امنیتی قابل درک و فهم است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
0
0
من اون وسطی شون رو دوست دارم. حداقل اینقدر مرد بود که یک تنه هزینه جنگ با تروریستها رو در عراق و افغانستان به جان خرید و رو به تروریست جماعت نمیداد و با وجود بدنام شدن خودش و حزبش درس خوبی به صدامیان و بن لادنیان داد.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین