کد خبر: ۲۲۲۲۹۵
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:

تعرض هدفمند به ساحت دین در شبکه‌های اجتماعی

شاید برخی فکر کنند که تقسیم‌بندی زندگی انسان‌ها به حقیقی-مجازی، محصول ظهور رایانه، شبکه‌ی جهانی اطلاعات و شبکه‌های اجتماعی‌‌ست. اما به نظر می‌رسد انسان همواره در حال حیات بین زندگی حقیقی و مجازی بوده و هست
تعرض هدفمند به ساحت دین در شبکه‌های اجتماعیگروه سیاسی،سیدمجتبی نعیمی:شاید برخی فکر کنند که تقسیم‌بندی زندگی انسان‌ها به حقیقی-مجازی، محصول ظهور رایانه، شبکه‌ی جهانی اطلاعات و شبکه‌های اجتماعی‌‌ست. اما به نظر می‌رسد انسان همواره در حال حیات بین زندگی حقیقی و مجازی بوده و هست. به نظر فلاسفه، وجود عنصر خیال در انسان، وی را به سمت زندگی مجازی رهنمون کرده و فضاهایی مثل شبکه‌های اجتماعی در عصر جدید، تنها نمودی نو از زندگی مجازی انسان هستند:

به گزارش بولتن نیوز، «خیال وَجهی از روح و روان انسان است که می‌تواند همچون پلی به سوی عوالم مختلف باشد و همچنین می‌تواند مطابق نوع معانی‌ای که از آن عوالم می‌گیرد، صورت‌سازی نماید؛ حال چه نفس انسان آن معانی را با نظر به عالم مادون در خیال خود ایجاد کند و مطلوب خود را عالم مادون قرار دهد و با صورت‌هایی زندگی کند که اشاره به عالم مادون دارد و چه آن معانی را با نظر به عوالم قدسی در خیال خود به صورت درآورد و با آن صورت‌های صاحب جمال، متحد گردد و زندگی نماید -در هر دو حال- انسان با خیال خود  -ولی با دو رویکرد- زندگی کرده‌است. بدین لحاظ مولوی می‌گوید: آدمی را فربهی هست از خیال/ گر خیالاتش بُوَد صاحب ‌جمال// گر خیالاتش نماید ناخوشی/ می‌گدازد همچو موم از آتشی» (مجله‌ی سوره، شماره‌ی (70-71)سیزدهم، مقاله‌ی خیال صادقانه)

اما باید به این نکته توجه داشت که نسبت زندگی حقیقی به زندگی مجازی طبق اصول علم منطق، نسبت عموم و خصوص من وجه است نه تباین. زیرا برخی، این دو ساحت حیات بشری را از یکدیگر تفکیک شده فرض می‌کنند در حالی که زندگی حقیقی اعم بر زندگی مجازی بوده و به عبارت دیگر، زندگی مجازی بخشی از زندگی حقیقی‌ست، نه شعبه‌ای منفک از آن یا در برابر آن. مهمترین دلیل برای اثبات این قضیه، وابسته بودن حیات مجازی به حیات حقیقی‌ست. چه اینکه انسان‌ها بدون حیات مجازی می‌توانند حیات حقیقی داشته باشند، اما برعکس آن ممکن نیست.تعرض هدفمند به ساحت دین در شبکه‌های اجتماعی

با این حال، باید دقت کرد که انسان چه در عالم حقیقی و چه در عالم مجازی قابلیت ساخت و بروز شخصیت خویش را دارد. به عبارت دیگر، اینگونه نیست که فرض کنیم انسان‌ها تنها در یکی از این عوالم صاحب شخصیت شده و یا تنها در یکی از آنها امکان بروز خصوصیات روحی و روانی خود را دارد. اما نکته‌ای ظریف در اینجا وجود دارد و آن اینکه بنابر نظر بسیاری از کارشناسان، در فضای مجازی فرصت برای بروز شخصیت حقیقی انسان‌ها مهیاتر است. هرچند این شخصیت، لزوما عین شخصیت رسمی افراد نیست:

«در فضای سایبر بیش از آن که هویت ظاهری فرد مطرح گردد، درون مایه های افراد بروز می کند. هرکس درصدد بیان اندیشه ها و علاقه مندی های خویش است. از این روست که ساختار و چینش پایگاه های شخصی (Web Loge) به گفته میلر (Miler) نشان از شخصیت آن کاربر است. مطرح نشدن هویت شخصی و مشخصات فردی در اینترنت موجب تقویت شخصیت های چندگانه و رشد و استحکام آن می گردد.» (پگاه حوزه، شخصیت و هویت در فضای مجازی، زهرا صادقی، مهر 1389، شماره 288)

در این شرایط، سوال مهمی به ذهن می‌رسد و آن، نسبت دین با این دو عرصه‌ی حیات بشری‌ست؟ به عبارت دیگر، باید پرسید آیا می‌توان عرصه‌ای از حیات بشری را یافت که بتوان در آن مستقلا عمل کرد و برای زیست در آن، نیازی به دین نباشد؟ و اینکه آیا کیفیت نسبت ما با دین در یکی از این عرصه‌ها، بر کیفیت دین‌ورزی ما در عرصه‌ی دیگر موثر است یا خیر؟ یعنی اگر ما در فضای مجازی چندان مومنانه زندگی نکنیم، این بی‌توجهی می‌تواند بر دین‌داری ما در حیات حقیقی‌مان موثر باشد یا خیر؟

تعرض هدفمند به ساحت دین در شبکه‌های اجتماعیدر جواب باید گفت: مسلما نوع مواجهه‌ی ما با دین در هر یک از این دو عرصه، بر دیگری موثر است. هرچند دلایل مختلفی را می‌توان برای اثبات این قضیه به میان آورد اما دلیلی که مناسب این بحث باشد آن است که چون زندگی مجازی، جزئی از زندگی حقیقی‌ست (گفتیم رابطه‌ی منطقی این دو عرصه، عموم و خصوص من وجه است، نه شکل دیگری که طی آن، زندگی مجازی صاحب حتی بخشی مستقل باشد) و چون دین برای همه‌ی زندگی‌ ماست، نه بخشی از آن، پس دین برای زندگی مجازی نیز هست.

اما عده‌ای مانند لیبرال‌ها و شبه‌روشن‌فکران، حوزه‌ی عملکرد دین را بسیار محدود کرده و همچنین بین عرصه‌های مختلف زندگی رابطه تأثیرگذاری نمی‌بینند. به عبارت دیگر، از یکسو این افراد دین را یک مقوله‌ی فردی می‌دانند و از سوی دیگر، معتقدند که لزوما دین حاضر در زندگی حقیقی صلاحیت حضور در زندگی مجازی را ندارد و قرار نیست حیات مجازی بر حیات حقیقی موثر باشد. (برای مطالعه‌ی بیشتر رجوع شود به مقاله‌ی تقویت سواد رسانه‌ای منتشر شده در پایگاه اینترنتی مرکز ملی فضای مجازی)

 

دقیقا مثال دیدگاه جریانات لایک که در نسبت‌شنجی بین زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی افراد اعتقاد دارند "در زندگی شخصی‌ات هر کاری که می‌خواهی انجام بده، اما این رفتار ربطی به عرصه‌ی اجتماعی ندارد." به همین طریق، دنیای غرب معتقد است هر کاری که در فضای مجازی دوست‌داری انجام بده اما این ربطی به عرصه‌های عمومی زندگی حقیقی ندارد. در حالی که همان‌طور که دریافتی‌های عرصه‌ی حقیقی بر عرصه‌ی مجازی موثر است، بالعکس آن نیز صادق هست و متأسفانه از این واقعیت، دشمنان دین برای آسیب زدن به آن استفاده می‌کنند. یعنی دشمنان ادیان الهی و اسلام خصوصا، با درک این واقعیت که می‌توانند از راه تأثیرگذاری بر افراد در فضای مجازی، دین‌داری آنها در حیات حقیقی را متزلزل کنند، دست به اقداماتی در این رابطه زده‌اند. با این توضیحات، سه سوال اساسی به ذهن می‌رسد:

سوال اول: چه جریان‌هایی برای آسیب زدن به دین در فضای مجازی وجود دارند؟ یعنی اگر بخواهیم کاربران فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی را گونه‌شناسی کنیم، به کدام مشی فکری فعال در این زمینه می‌رسیم؟

در جواب باید گفت که حداقل دو خط فکری البته مرتبط با یکدیگر را می‌توان در این رابطه شناسایی کرد. جریان اصلی تخریب دین در فضای مجازی، شامل همه‌ی آنهایی می‌شود که از الگو شدن دین در زندگی حقیقی افراد آسیب می‌بینند. همان‌طور که مستحضرید، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی، استکبار جهانی بارها و به بهانه‌های گوناگون علیه این حرکت مردمی دینی اقدام کرده‌اند. اگر بخواهیم علت اصلی این دشمنی را شناسایی کنیم باید بگوییم که: «زورگویان جهانی، با روشهای مختلف از جمله بزرگ‌نمایی ضعف‌ها و دروغ پردازی‌های مستقیم و غیرمستقیم، تلاش می‌كنند الگوی جمهوری اسلامی را در چشم ملت‌ها تضعیف و تخریب كنند.» بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان 19/12/1389

مسلم است آنچیزی که توانسته دشمنی استکبار جهانی را علیه جمهوری اسلامی برانگیزد، احاطه‌ی گفتمان دینی بر آن است. یعنی ایشان از بازگشت دین به متن زندگی عمومی مردم ناراحت‌تند. بدیهی‌ست در این شرایط، آنهایی که تاب تحمل حضور دین در نظام سیاسی یک کشور را ندارند چون می‌ترسند که این الگو فراگیر شود، در فاز کوچک‌تر چشم دیدن فعالیت‌های مومنان در شبکه‌های اجتماعی را ندارند. زیرا اگر کاربر اینترنتی مقید به شرع زیاد شود، منافع سیاسی و اقتصادی آنها محدود می‌شود.

اما گونه‌ی دیگری که در این فضا قابل شناسایی‌ست، دشمنان جمهوری اسلامی هستند. یعنی آنهایی که لزوما با دین (البته دین به مثابه اسلام امریکایی) مشکلی ندارند. اما با جمهوری اسلامی تقابل داشته و چون دین، از نمادهای این نظام سیاسی محسوب می‌شود سعی می‌کنند طی تعارض با دین، تقابل خود با جمهوری اسلامی را نشان دهند.تعرض هدفمند به ساحت دین در شبکه‌های اجتماعی

سوال دوم: هدف این جریانات از تخریب دین در فضای مجازی چیست؟

به نظر می‌رسد حداقل سه هدف در دستور کار تخریب‌ کنندگان دین در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی وجود دارد. این اهداف عبارتند از:

1. بیهوده و خرافی نشان دادن دین؛  نشان دادن جلوه‌ی خرافی از دین یکی از نمودهای این شیوه جهت تغییر الگوی فرهنگی جامعه است که در این الگو افراد ضمن حفظ وابستگی‌های دینی و اعتقادی، با دین و فرهنگ اصیل فاصله گرفته و بیگانه می‌شوند.

2. استبدادی نشان دادن دین؛ در راستای این هدف سعی می‌شود تا به تقابل ساختگی اسلام و مردم‌سالاری پرداخته شده و نشان داده شود که در ایران، به علت محتوای دینی نظام سیاسی خبری از حضور فعال و موثر مردم در تصمیم‌گیری‌های سیاسی نیست و علمای اسلامی بدون در نظر گرفتن خواست عمومی، تصمیماتی در جهت منافع خود می‌گیرند.

3. ضدپیشرفت نشان دادن دین؛ از اهداف قدیمی دشمنان دین است که در روزگار جدید و در فضاهای نو، رنگ تازه‌ای به خود گرفته است. در این روند سعی می‌شود تا اولا سطح دین‌داری مردم به فقه و آنهم برخی احکام محدود تقلیل داده شود و ثانیا وانمود داده شود که این احکام محدود و خشک، هیچ چیزی جدیدی را برنمی‌تابند. ساخت و حمایت جریانات سلفی که این رفتار، از پی‌رنگ‌های اساسی آنهاست خود موید این مطلب است.

اما جریانات ضد دین در شبکه‌های اجتماعی برای نیل به اهداف‌شان روش‌های مخصوص به خود را دارند. در نتیجه سومین سوالی که به ذهن می‌رسد این است که روش‌های آنها برای تعارض با دین کدام است؟ در این روش شناسی حداقل پنج روش را می‌توان از هم تفکیک کرد:

1. تمسخر؛ از قدیمی‌ترین روش‌ها مقابله با عناصر دینی بوده و هست. از زمان پیامبر(ص) این حربه مورد استفاده بوده و متأسفانه در شبکه‌های اجتماعی نیز دیده می‌شود که در راستای تقابل اسلام با عقل و مردم‌سالاری و پیشرفت، محتواهایی تمسخرآمیز ساخته می‌شود. شاید بتوان تلاش‌های شاهین نجفی، خوانند‌ه‌ی ملعون و هتاک را در این دسته‌بندی قرار داد. انعکاس فعالیت‌های این خبیث در شبکه‌های اجتماعی در جهت تمسخر اسلام و جمهوری اسلامی به کرات دیده شده است.

2. تحریف؛ یعنی برای ساختن تصویری دلخواه از اسلام و به چالش کشیدن آن، سعی در تحریف اسلام می‌شود. نسبت دادن مسائلی که هیچ ربطی به دین ندارد و یا جا زدن رفتار افراد بجای اصول و ضوابط دینی از جمله تحریفاتی‌ست که همیشه علیه اسلام بکار رفته و امروزه نیز در شبکه‌های اجتماعی رایج است. به طور مثال، بارها دیده شده که دیدگاه‌های حضرت علی(ع) در مورد نقش و جایگاه زن در جنگ را به عنوان دیدگاه اصلی اسلام در خصوص زن جا می‌زنند که این اتفاق، عین تحریف اسلام است.

3. فتنه‌انگیزی؛ که به نوعی شکل دیگری از تحریف دین محسوب می‌شود. در آن سعی می‌شود تا حجم اندکی از واقعیت با دورغ‌های بسیار ادغام شده تا نتیجه‌ی دلخواه معارضان با دین استخراج شود. یعنی در این روش، با سوءاستفاده از برخی اشتباهات ناخواسته‌ی مومنان و ترکیب آن با کوله باری از ادعاهای غیرواقعی، سعی می‌شود تا پروژه‌ی تخریب دین جلو برود. به عنوان مثال، اتخاذ برخی موضع‌گیری‌ها روحانیون در خصوص برخی زوایای نظام و پر و بال دادن به آن، از جمله ابزارهای همیشگی مقابله با اسلام بوده است. از همین نکته باید استفاده کرد و این هشدار را داد که لازم است جریان مومن جامعه، بیش از پیش مراقب رفتارهای خود باشد تا خدای نکرده بهانه دست دشمنان اسلام ندهد.

4. توهین؛ که از نظر روان‌شناسی نشان از آخرین توان‌های طرف مقابل دارد نیز بسیار مرسوم است.

5. جا زدن اصل دین با برداشت‌های افراطی از آن؛ «یکی دیگر از خدمات متقابل شبکه‌های مجازی و اشتراکی به سازمان‌های جاسوسی، مدیریت افکار عمومی و ایجاد عملیات روانی منفی و یا مثبت علیه کاربران آن است. عملیات روانی که در فاز ایجاد ترس و دلهره می‌تواند صفوف مستحکم بسیاری را نابود سازد و هجمه‌ی شدیدی علیه یک جریان دفاعی ایجاد نماید.

رفتاری که در چند ماه اخیر به صورت مشخص توسط گروهک تروریستی داعش عملیاتی گردیده است تا به وسیله‌ی آن ضمن ایجاد دلهره در میان مدافعان و مردم منطقه، شکست‌های پی‌درپی خود در میدان واقعی جنگ را از تیررس پوشش رسانه‌ای خارج کنند. بر همین اساس رسانه‌ها اجتماعی تریبونی موفق و بسیار حائز اهمیت در این زمینه محسوب می‌شوند و می‌توانند به وسیله‌ی آن، قبل از هر حمله‌ی نظامی علیه دژهای مستحکم میدان نبرد، دژ افکار عمومی را فتح نمود.» (خبرگزاری تسنیم، شبکه‌های اجتماعی چگونه به اسلام خیانت می‌کنند، http://www.tasnimnews.com/Home/Single/475103)

اما به نظر می‌رسد همه‌ی این روش‌ها وقتی موثر می‌افتد که حضور دین در شبکه‌های اجتماعی به واسطه‌ی حضور اندک مومنان، کم باشد. به عبارت دیگر، گرچه دشمنان اسلام همواره سعی کرده‌اند تا با سوءاستفاده از ویژگی‌های اختراعات بشری مثل شبکه‌های اجتماعی دست به تخریب دین بزنند اما موفقیت ظاهری آنها در نیل به اهداف‌شان وقتی اتفاق می‌افتد که بستر مناسب این عملکرد مهیا باشد و این بستر چیزی نیست جز فقدان حضور مومنان و محتوای دینی در شبکه‌های اجتماعی.

زیرا همان‌طور که در عالم حقیقی با فروپاشی بنیادهای اخلاقی و دینی در قرن نوزدهم و غفلت انسان از روح ملکوتی خویش و رویکرد غربی‌ها به مکاتب اصالت شهوت و تقلید غربی‌ها از شرقی‌ها، زمینه‌ی ظهور فرقه‌های انحرافی به خصوص شیطان پرستی مهیا شد، (برای مطالعه‌ی بیشتر به مقاله‌ی "دوبیران، بزرگترین حکیم الهی فرانسه در قرن نوزدهم" نوشته‌ی مصطفی عزیزیان در روزنامه‌ی رسالت به تاریخ 14/7/1390 رجوع شود) در دوران معاصر نیز غفلت از حضور دین در عرصه‌های جدید می‌تواند زمینه‌ساز ظهور رویکردهای ضد دین جدید شود.

اما در زمینه‌ی روش‌های برخورد با تعرض به دین در شبکه‌های اجتماعی حداقل پنج روش به نظر می‌رسد که در ادامه به توضیح هر یک می‌پردازیم:

1. اقدامات امنیتی-اطلاعاتی: این منطق درست است که در برخورد با پدیده‌ها و ناهنجاری‌های فرهنگی باید از زبان فرهنگ استفاده کرد، اما باید مدنظر داشت که لزوما در گسترش یک اتفاق فرهنگی، عواملی از این جنس تأثیرگذار نبوده و متأسفانه بارها دیده شده است که دست‌های پشت پرده‌ی سیاسی و جاسوسی در پر و بال دادن به بزهکاری‌های فرهنگی فعال هستند. در نتیجه شاید ظاهر قضیه شکل فرهنگی بیابد، اما همان‌طور که در بالا گفتیم، چون حامیان اصلی تخریب دین در شبکه‌های اجتماعی استکبار جهانی هستند در نتیجه طبیعی به نظر می‌رسد که در برخورد با فعالیت‌های به ظاهر فرهنگی آنها، از روش‌های امینی-اطلاعاتی بهره برد. البته این روش نباید منافی روش‌های فرهنگی شده و نباید تصور کرد همه‌ی آنهایی که در دام تخریب‌گری دین افتاده‌اند، جاسوس هستند یا عامل نیروهای اطلاعاتی دشمن می‌باشند.تعرض هدفمند به ساحت دین در شبکه‌های اجتماعی

2. حضور مومنان در عرصه‌ی مجازی: همان‌طور که پیش از این گفتیم، تا وقتی خلاء حضور مومنان در جایی وجود نداشته باشد، انجام اقدامات موثر از سوی دشمنان دین مثمر ثمر نخواهد بود. در نتیجه، با توجه به اقتصائات نوین جوامع بشری، لازم است تا مومنان نسبت به حضور در شبکه‌های اجتماعی نگاه جدی‌تر داشته و این خطر درک کنند که از "نبود" آنها، وجود دشمن به "بود" تبدیل می‌شود. مثال کاملا روشنی که در این رابطه می‌توان زد، به دوران حضور رهبر انقلاب در بیمارستان برمی‌گردد. در این مدت، فضای شبکه‌های اجتماعی به علت حضور فراوان نیروهای مذهبی بسیار متفاوت از آن چیزی شده بود که به طور معمول وجود دارد.

3. آموزش و تربیت آنهایی که قرار است با این فضا درگیر شوند؛ همان‌طور که سقراط گفته "زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد". این قاعده بر آنهایی که قرار است به تازگی وارد فضای مجازی شبکه‌های اجتماعی شوند کاملا صدق می‌کند. طبق تحقیقات به عمل آمده، بیشترین آسیب‌پذیری در شبکه‌های اجتماعی شامل کسانی می‌شود که نسبت به زوایای این پدیده آگاهی لازم را ندارند. در موضوع تخریب چهره‌ی دین در فضای مجازی نیز، آنهایی تحت تأثیر قرار گرفته و یا حتی به آن دامن می‌زنند که پرورش نیافته درگیر آن می‌شوند.

4. ایجاد شبکه‌های اجتماعی بومی؛ نیز از دیگر راه‌کارهای پیشنهادی برای مقابله با این معضل است. زیرا وقتی کاربر خودی، فضایی مناسب برای حضور در شبکه‌های اجتماعی داشته باشد دیگر وارد فضاهایی نمی‌شود که در اصل، زمین بازی طراحی شده توسط دشمنان است و عملا، مخاطب تخریب دین برای عاملان ایجاد و گسترش آن از بین می‌رود.

5. آخرین روشی که در این رابطه به ذهن می‌رسد، تحت فشار اجتماعی قرار دادن کسانی‌ست که از نظر فکری-فرهنگی به عامل تخریب‌گر دین در فضای مجازی تبدیل شده‌اند. به عبارت دیگر، همان طور که یکی از مهمترین روش‌های کنترل و برخورد با افرادی که در زندگی حقیقی مرتکب بزهکاری می‌شود، اعمال فشار اجتماعی به آنهاست، در شبکه‌های اجتماعی موجود در فضای مجازی نیز اقداماتی از این دست (مثل: آن‌ فالو کردن و عدم لایک و کامنت گذاری در ذیل پست‌های منتشر شده) می‌تواند فرد خطاکار را متوجه اشتباه خویش کرده و تغییر رویه در وی بوجود آورد.


منبع: سایت تحلیلی-تبیینی اندیشه‌ سرا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
یک معلم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۵
9
2
این همه دستگاه های عریض و طویل که از بودجه بیت المال ارتزاق می کنند و وظیفه آنها هدایت دینی خلق الناس است از جمله صدا و سیما، وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، آموزش و پرورش، حوزه علمیه، ائمه جمعه و جماعات و.... دها بلکه صد ها سازمان و نهاد و انجمن و....اگر برسنگ می باریدند تبدیل به حجرالسود می شد!پس چه شد؟!! یک جای کار ایراد دارد! با خود و خدای خود خلوت کنیم وبدون تعصب وجدان خود را به قضاوت بنشانیم که چرا؟اگر به این سوال جواب دادیم (که پاسخش نباید خیلی سخت باشد) مشکل به راحتی قابل حل است وگرنه بگیر وببندو فیلترو سیخ و سنبه وتشکیل سازمان های جدیدو نصیحت و تهدیدهیچ فایده ندارد که ندارد.
پاسخ ها
طاها
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۵
تجربه ثابت کرده که هر دو راه لازم و ضروری است . اما اینکه درصد کدام یک باید بیشتر باشد به وضعیت جامعه بستگی دارد.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین