گروه ورزشی، سرمقاله روزنامه های مختلف ورزشی را میتوانید در این قسمت بخوانید.
به گزارش بولتن نیوز، روزنامه ایران ورزشی مطلبی را با عنوان«مربیان بدون تیم منتقد کروش » به قلم سعید زاهدیان در ستون سرمقاله خود به چاپ رسانده که در زیر می خوانید:
کانون مربیان این روزها به کانون توجه در فوتبال ایران تبدیل شده است؛
البته نه بابت مساعدت به مربیان فوتبال یا تلاش گسترده به منظور ارتقای سطح
کمی و کیفی مربیان فوتبال که در اساسنامهاش میخوانیم بلکه آنچه باعث شده
تا کانون مربیان به مرکز توجه تبدیل شود، بیانیههایی است که دیروز برای
دومین بار منتشر شد.
کانون مربیان ایران صفبندی جدیدی را در فوتبال بدعتگذاری کرده، مربی
داخلی یا خارجی؛ مساله آنها این است چیزی که در هیچ جای دنیای حرفهای محلی
از اعراب ندارد و مسالهای قابل بحث و جدل نیست
.
در تمام دنیا، از مربیان خارجی بهره میگیرند و هیچگاه این موضوع به
مسالهای حاد و قابل بحث تبدیل نمیشود. چند سال پیش وقتی انگلیسیها کاپلو
را بهعنوان سرمربی تیم ملی خود انتخاب کردند، هرگز مربیان انگلیسی چالش
بزرگی برای اتحادیه فوتبال انگلیس نساختند که مگر در انگلیس مربی قابلی
وجود ندارد که هدایت تیم ملی انگلیس به یک خارجی سپرده میشود. در دنیا
نمونههایی از این دست بسیار است و در همین جام، کاپلو را در روسیهای
میبینیم که به لحاظ کیفیت و سطح مربیان، در جایگاهی به مراتب بالاتر از ما
قرار دارد یا کلمبیا از پکرمن بهره میگیرد در حالی که هستند مربیانی در
کلمبیا که میتوانند هدایت تیم ملی این کشور را برعهده بگیرند اما در آنجا
نه بحثی هست با این محور و نه جدلی شکل میگیرد که مربی داخلی آری و مربی
خارجی هرگز...!
کانون مربیان در اساس خود چالش برانگیز است؛ وقتی به اساسنامه این کانون مراجعه میکنیم، چند نکته قابل تامل به نظر میرسد.
1- جلوگیری از تضییع حقوق «مشروع» مربیان و تلاش گسترده به منظور ارتقای سطح کمی و کیفی آنان
2- کمک به اعضا در انعقاد قراردادهای استخدامی مناسب
3- استیفای حقوق «مشروع» و قانونی اعضا
در اساسنامه این کانون به حقوق مشروع مربیان اشاره شده اما فارغ از این
بحث که کانون مربیان تا امروز طبق اساسنامهاش کدامیک از کارهای لازم و
ضروری را انجام داده که خودش بحث مفصلی را میطلبد، چند پرسش مطرح میشود.
نخست اینکه کانون مربیان با پیش کشیدن بحث مربی داخلی و خارجی، بازاری
انحصاری را برای مربیان داخلی میخواهد که این در تضاد با موضوع «حق مشروع»
است. کانون مربیان حق مشروع مربیان ایرانی را چگونه تعریف میکند؟ اینکه
در تمام سالهای گذشته مربیان داخلی تیم ملی در قیاس با مربیان خارجی به
لحاظ عملکرد ناکام و شکستخورده هستند اما باز هم کانون تلاش میکند تا
نیمکت تیم ملی در اختیار مربی داخلی قرار گیرد، حق مشروع مربیان داخلی است؟
کانون مربیان طبق اساسنامهاش وظایفی را برای خود تعریف کرده اما تمام این
روزها نمیبینیم که این کانون به واسطه کاری که برای مربیان ایرانی انجام
داده به کانون توجه تبدیل شود و این خود بیانگر عملکرد کانون است که به
قضاوت گذاشته میشود.
کانون مربیان با ورود به بحث انتخاب مربی تیم ملی چالشی تازه را ایجاد
کرده تا بحثهای مفصلی درباره آنها شکل بگیرد. این کانون ما را وادار
میکند تا درباره اعضایش کنکاش کنیم و آنچه به دست میآوریم، گویای همه چیز
است.
رییس کانون مربیان مجید جلالی، چهرهای شناخته شده در فوتبال ایران است.
او سالها برای فوتبال ایران زحمت کشیده و تلاش کرده اما پرسش اینجاست که
عملکرد او در سالهای اخیر به عنوان یک مربی، افکار عمومی را قانع میکند
که هدایت تیم ملی به او سپرده شود.
در جمع اعضای هیاتمدیره کانون، جلال چراغپور نایبرییس اول است و محمد
مایلیکهن نایب رییس دوم؛ در مورد عملکرد و کارنامه آنها، افکار عمومی
چگونه قضاوت میکنند؟!
منصور ابراهیمزاده، بیژن ذوالفقارنسب، بهمن فروتن، ناصر ابراهیمی، حسین
فرکی، رسول کربکندی، علی ایرانمنش و حمید درخشان دیگر اعضای هیاتمدیره این
کانون هستند. با احترام به زحمات آنها در فوتبال ایران و با توجه به
تلاشها و کوششهایی که تکتک آنها در راه اعتلای فوتبال ایران داشتهاند
باید به یک واقعیت اشاره کرد که اعضای هیاتمدیره کانون را مربیانی تشکیل
میدهند که امروز نهتنها صاحب هیچ تیمی در فوتبال باشگاهی ایران نیستند که
هیچ باشگاهی در شرایط فعلی حاضر نیست هدایت تیم خود را به یکی از افراد
فوق واگذار کند. اگر ژورنالیستی به مساله نگاه کنیم میتوانیم از واژه
کانون مربیان بیکار در وصف این گروه استفاده کنیم، اگرچه فرکی در این میان
استثنایی است که میتواند صاحب تیم باشد یا ابراهیمزاده که سرمربی پیکان
است ولی افکار عمومی کدامیک از این اعضا را واجد شرایط برای هدایت تیم ملی
میداند؟
کانون مربیان ایران باید در کانون توجهات باشد اما در راستای اهدافی که در
اساسنامهاش تبیین کرده؛ این کانون که خود را تخصصیترین بخش فوتبال کشور
میداند، به جای آنکه به دنبال انحصارطلبی و تمامیتخواهی در فوتبال باشد،
باید با برنامههای آموزشی و طرحهایی که برای مربیان درمیاندازد خود را
به کانون توجهات تبدیل کند نه اینکه لجبازانه با پیش کشیدن بحثهایی که هیچ
منفعتی برای فوتبال ایران ندارد هر روز به تیتر اول رسانهها تبدیل شود.
تا امروز از کانون مربیان - که تخصصیترین بخش فوتبال کشور است، هیچ بحث
فنی و کارشناسانهای ندیدهایم، نه تحلیلی از بازیهای جام جهانی ارائه شده
و نه دلیل موجهی بر این ادعا که کارلوس کروش عملکرد مثبتی در تیم ملی
نداشته. این کانون با این اعضا اگر تخصصیترین نهاد فوتبالی کشور است، باید
این واقعیت را بپذیرد که افکار عمومی به کارنامههایشان نگاه میکند، فکر
میکند و بعد در جایگاه قضاوت قرار میگیرد که آیا باید تحلیلهای این
گروه فعلا بیکار را پذیرفت و آیا آنها با این کارنامه نسبتا مردود صلاحیت
نقد فنی کارلوس کروش را دارند که بر نیمکت تیم ملی پرتغال نشسته، سرمربی
رئال مادرید بوده، سالها کنار فرگوسن در یونایتد کار کرده و او را معمار
نوین منچستریونایتد میدانند و تیم ملی ایران را هم به جام جهانی رسانده
است.
این نوشته هرگز نمیکوشد تا از عملکرد کروش دفاع کند چرا که ایران ورزشی
نقدهای جدی به عملکرد کروش از پیش از جام جهانی داشته و دارد اما تمام
بحثها در این نوشته، نقد منتقدان سرمربی تیم ملی است که در سالهای اخیر
هیچ اثر ماندگاری از خود به جای نگذاشتهاند و کارنامه آنها پیش از کروش
باید به نقد گذاشته شود.