کد خبر: ۱۵۳۸۳۹
تعداد نظرات: ۹ نظر
تاریخ انتشار:

اصفر آقا، آکتور سینما

سید علیرضا کیانپور*
حالا دیگر همه از اصغرفرهادی حرف می زنند. فرهادی ای که درسه سال گذشته ره سی ساله را طی کرده، پس ازعبور از مرزهای نیویورک و هالیوود، و برلین و کن، حالا با "گذشته" به سینماهای کشور بازگشته است اما دیگر آن بچه-درسخوان و کاریِ هنرها (دانشکدۀ هنرهای زیبا دانشگاه تهران) نیست؛ با این که مطمئناً همان وقت هم اگر خوب به عمق چشمانش خیره می شدیم، می فهمیدیم که توی کلۀ این بچه فکرهای بزرگی چرخ می زنند. در چنین شرایطی است که نوشتن می ارزد و کاری می شود مهم؛ چرا که نوشته ات می رود در کنار انبوه نوشته های نویسندگان و منتقدان بزرگ سینمای جهان آرشیو می شود و نامت کنار نام آن ها می ایستد.

نوشتن دربارۀ کیفیات سینمایی فرهادی، گفتمان اصلی و مرکزی انبوه این نوشته ها را تشکیل می دهد و پرداختن به مسائلی گوناگون(از بررسی اخلاقیات و مباحث فلسفی قصه های فرهادی تا نکات حاشیه ای و سیاسی که فرهادی را به عنوان نمادی از سینمای ایران در چندسال اخیر برمی شناسند) در اطراف و زیرشاخۀ موضوعیِ این آرشیو قطور قرار می گیرند. با این تفاسیر در این یادداشت کوتاه می خواهم فارغ از فرهادیِ فیلنامه نویس، فرهادیِ کارگردان و فرهادی های بی شمار دیگری که این روزها بر سر زبان هاست، از فرهادیِ سوپراستار آن هم نه از نوع داخلی و با مصرف کوتاه مدت و داخلی؛ بلکه در اشل جهانی اش صرفاً طرح مبحث کنم.

اصغرفرهادی متولد 1351درخمینی شهر اصفهان، فارغ التحصیل تئاتر در مقطع کارشناسی ارشد، نویسندۀ سریال های تلوزیونی دهۀ هفتاد شبکۀ 5 سیما، کارگردان 5فیلم سینمایی به غیر از "جدایی نادر از سیمین" است و جالب آن که شاید همین جداییِ میمونِ نادر از سیمین بود که اصغرخان ما را تبدیل به ستاره ای جهانی کرد. با دقت در عناوین جوایزی که فرهادی با این فیلم گرفته می بینیم که "جدایی نادر از سیمین" که در سینمای جهان با عنوانی خلاصه تر معروف شد، بیش از هر چیز(فیلمنامه، بازیگری، کارگردانی و ...) جایزۀ "بهترین فیلم خارجی" را از جشنواره ها و محافل سینمایی را به دست آورد. فیلمی که اگرچه برای مخاطب ایرانی اش، فیلمی داخلی است و ایرانی های زیادی در سرتاسر جهان به ایرانی بودن فیلم و کارگردان(و نویسنده) اش می بالند. مسئلۀ ساده ایست؛ یک فرانسوی، یک امریکایی برای ما خارجی است و بلعکس یک ایرانی هم برای آن فرانسوی و امریکایی، کماکان خارجی! اما خارجی بودن فرهادی بیش از این ها برای امریکایی ها و فرانسوی ها معنادار است و این نکته ایست که مسئله را کمی غامض می کند. فرهادی بیش از آن که برای امریکایی ها و فرانسویان خارجی باشد، یک خارجی معمولی، ایرانی است اما نه فقط یک ایرانی. یک ایرانی هنرمند و نه تنها فقط. یک ایرانی هنرمند و سینماگر و باز نه تنها فقط این. یک ایرانی هنرمند و سینماگر که فیلم هایی با مضامین اجتماعی و خانوادگی می سازد. درست همان چیزی که شاید پس از انرژی هسته ای، مهمترین مسئله برای آن امریکایی ها و فرانسویان و دیگر خارجیان باشد؛ خانوادۀ ایرانی!

اصغر فرهادی به همان شیوه ای که ادعا می کند فیلمنامه می نویسد برای خودش زندگی نامه نوشته است. او ادعا می کند شخصیتش را در موقعیتی قرار داده و قدم به قدم با او پیش می رود. ادعایی که البته به نظر نگارنده به هیچ وجه صادق نیست. فیلمنامه های فرهادی برخلاف ادعای او تشکیل شده اند، از داستانی خطی که در طول داستان و در هر قدم(بخوانید هر ده دقیقه)، رازی جدید برملا شده و تمام برداشت های مخاطب را با خود همسو می کند و در قدم بعدی راز بعدی و در قدم های بعدتر، رازهای بعد تر برملا می شوند تا این که بلاخره یک جایی فرهادی خسته شده و تصمیم بگیرد، فیلمنامه اش را تمام، یا باز به نظر نگارنده به امان خدا رها کند. این است ساختار سادۀ فیلمنامه های استاد. با این حال اگر چه این شیوۀ بی شرمانه در نوشتن راه به جایی نمی برد، برای کسب شهرت و تبدیل شدن به یک سوپراستار یکی از راه های کم خطر و با ضریب خطای اندکی است که کاملاً امحتانش را پس داده و این فرمول درمسیر شهرت بسیاری ازستاره های دنیای پاپ از بریتنی اسپیرز و لیدی گاگا(دو خوانندۀ زن موسیقی پاپ) گرفته تا جاستین بیبر و جاستین تیمبرلیک(دو خوانندۀ مرد موسیقی پاپ) قابل ردیابی است.

فرمول سادۀ کسب شهرت برای این ستاره از این قرار است که حاشیه بساز، در متن حاشیه قرار بگیر و برنده شو! برای ساده تر شدن این بازی بگذارید چند اقدام فرهادی را به طور یک به یک با برینتی جین اسپیرز معروف مقایسه کنیم. بریتنی ابتدا آهنگ هایی نامتعارف را در قالب اولین آلبومش(آلبوم"عزیزم یک بار دیگر" 1999) منتشرکرد. فرهادی نیز در"چهارشنبه سوری"(1384) دست بر روی موضوعی نامتعارف در سینمای ایران گذاشت. بریتنی همیشه در آلبوم های بعدی اش در خودش تکرار شد و حرف جدیدی به حرف های مبتذل قبلی اش اضافه نکرد. فرهادی نیز هنوز که هنوز است ازهمان موضوعی که با آن وارد عرصۀ شهرت شد، دست نکشیده و اینطور که پیداست دست هم نخواهدکشید. بریتنی به محض این که از مرکز توجهات خارج شد، دست به حاشیه سازی زد. از تراشیدن موهای سرش گرفته تا برقراری روابط نامتعارف عاشقانه با مردان و زنان سوپراستار. فرهادی هم به نوبۀ خودش خوب حاشیه می سازد. از اظهارنظرهای سیاسی گرفته تا دلسوزی برای وضع اقتصادی مردم، از هیچ چیز دریغ نکرد. بماند که ساختن فیلم به زبان فرانسه، در فرانسه و برای فرانسه هم کم حاشیه سازی و حاشیه پردازی نیست!

اما این پایان ماجرای اصغرآقای ما نیست. حالا که درهای دنیا به روی این پسربچۀ کاری و درسخوان گشوده شده، دیگر نمی شود گفت بالای چشمشان ابروست. همین که بگوییم این چنین است، اینبار به نقطۀ دیگری از ینگ دنیا قهر می کند و با فیلمی بی مزه تر و پرسر و صدا تر باز می گردد. بگذارید بحث مان را با مثال هایی از فیلم اخیر اصغرخان پیش ببریم. "گذشته" به هیچ وجه فیلم بدی نیست. اما به هیچ وجه هم فیلم خوبی نیست. فارغ از این که کپی ناقص و ضعیفی است از فیلم قبلی استاد،"جدایی نادر از سیمین" چندین و چند نکتۀ حاشیه ای(اما مهم در بحث ما) آن را به موضوعی قابل تامل تبدیل کرده است. فرهادی بعد از موفقیت"جدایی نادر از سیمین" فیلمنامۀ جدیدی را از روی همان فیلمنامۀ "جدایی نادر ازسیمین" می نویسد. اما این بار بلافاصله پس از نگارش و پیش از ساخت، آن را به زبان فرانسوی ترجمه می کند. زبان فرانسوی ای که از دیرباز وسیله ای برای فخرفروشی روشنفکران سطحی و فضل فروشی بوده و اینبار مستمسک دست اصغرخان نیز گردیده. بعد نوبت به انتخاب بازیگران می رسد. فرهادی از این همۀ بانوی بازیگر، عدل دست می گذارد بر روی"برنیس بژو" که درست یک سال پیش با فیلم سیاه و سفید "آرتیست" کاندیدای ناموفق اسکار بهترین بازیگر زن بوده و نوبتی هم باشد، امسال نوبت اوست که جایزه ها را درو کند. کما این که با وجود بازی معمولی اش در"گذشته"جایزۀ بهترین بازیگر جشنوارۀ فرانسوی کن را از آن خود کرد. برنیس بژویی که به سختی خود را از زیر سایۀ علی مصفای ایرانی و طاهر رحیم مراکشی بیرون می کشد و در اختتامیۀ فستیوال فیلم کن با هیجان زیاد، جایزۀ اش را می بوسد. برنیس بژویی که سال پیش مجری مراسم اختتامیه همین فستیوال کن نیز بوده است.

با این حال مشکل به هیچ وجه معروفیت یک هنرمند، موفقیت تجاری او یا تبدیل شدنش به یک سوپراستار جهانی نیست. مسئله سوء تفاهم جامعۀ هنری ماست که فرهادی را به عنوان هنرمندی آوانگارد و احیاناً صاحب سبک با دیدگاهی شخصی برشناخته و در محافل روشنفکری اش از آن نشان آورده و موضوع بحثش کرده و به آن می بالد. گاه او را سنگ محک و معیار سرۀ خود از ناسره(دانا از نادان) قرار می دهد و گاه پا پیش تر نهاده و این سنگ سنگین شده از باد ابتذال و ملات لوکس اندیشی را بر سر مخالفان سرپاتقصیر می کوبد. بحران تا حدی است که اگر خدایی ناکرده کسی(از فراستی تندخو گرفته تا معلّم جتلمن) بگوید بالای چشم اصغرخان ابروست یا میان سرشان خالی از مو، با سیخ و نیزه و خنجر از پشت و جلو و جناحین به این کسان حمله هایی کشنده می شود. حمایتی که این روزها از فرهادی می شود شبیه است به حمایتی که چنددهۀ پیش در استادیوم فوتبال از علی پروین و ناصر حجازی می شد با یک تفاوت بسیار کوچک و بسیار مهم! پروین، آلترناتیوی همچون حجازی و حجازی هم همیشه آلترناتیوی همچون پروین را داشت. این دو دونفر بودند. دو محبوب قلب ها که دوستدارانشان را به دوگروه رودر روی همِ سرخ و آبی قسمت می کردند و ناخواسته فضای عاقلانه تری را بر گفتمان دوست داشتن و عشق ورزیدن عوامانه حاکم می کردند. فضا طوری بود که عقل مستقل می توانست ازخلال دشمنیِ دوستدارانِ حجازی به نقد برخی رفتار پروین بنشیند و همزمان در های و هوی آشوبگریِ دوستدارانِ پروین به نقد حجازی. اما اصغرخان تک است. یگانه محبوب قلب ها و آشوبگر دوران!

حال که تاحدودی حق مطلب ادا شده و البته بسیاری نکات ریز و درشت ناگفته مانده، همین جا و تنها با اشاره ای مختصر به نکتۀ دیگر بحث را به پایان می برم که نوشتۀ خطرناکی چون این را لااقل درازتر نکنم و خاطر عُشاق اصغرخان را بیش از این جریحه دار و آن نکته هیچ نیست، جز نوعی محافظه کاریِ خاصِّ سوپراستارهای همچون فرهادی و اسپیرز. این افراد همان طور که در بسیاری از رفتارها و انتخاب های شان(رفتارها و انتخاب هایی که سطح و ظاهر امور را برمی سازد) رادیکال و آشتی ناپذیر عمل می کنند، در بسیاری از رفتارها وانتخاب های عمیق شان می باید لزوماً رفتاری توام با محافظه کاری اتخاذ کنند و می کنند. برای نمونه همان طور که فرهادی در انتخاب موضوع اولین فیلمش بسیار رادیکال عمل کرده، با تکرار این موضوع در فیلم های بعدی اش، رفتاری محافظه کارانه هم چون دیگر سوپراستارها، اتخاذ نموده است. انتظار ما از سوپراستار این است که همیشه باشند و تا حد امکان هم همان که دیروز بودند، بمانند. آن ها معمولاً با مواضعی تند و تیز و پیشرو وارد می شوند و بعد با تکرار خودشان، دل دوستداران را صرفاً از این تجدیدمیعاد شاد می سازنند. البته کار به این آسودگی هم نیست. شما(البته به عنوان سوپراستاری در سطح بین الملل) باید درعین حال که خودِ دیروزتان می مانید به رنگ امروز و فردا نیز درآیید. چنان که فرهادی امروز(گذشته) همان فرهادی دیروز(جدایی نادر از سیمین) است که به زبان فرانسوی تکلم می کند و خوشگل تر نیز شده است. این یعنی دقیقاً همۀ انتظاری که ما از او به عنوان یک سوپراستار داشتیم را برآورده کرده است. هم عوض نشده و همان فرهادی ایست که در ذهن مان داشتیم و هم تغییر کرده. نو شده و آرایش ظاهرش را به روز کرده و ضمن پیروی از مُد حال حتی می تواند، مُدسازی هم بکند.

در ابتدای این یادداشت، از اسم درکردن و کسب معروفیت شخصی به پشتوانۀ این نوشته حرف زدم. گفتم جانمی جان! با این نوشته، نامم می رود کنار جف اندرو، کیث میوئر، پرویزجاهد، پیتر بردشاو و جاستین چانگ. حال در پایان می خواهم بگویم که صحبت های این چنینی تنها برای ورود به بحث شهرت و معروفیت در ابتدای این نوشته به خط شده بود و من خجالتی تر از آنم که بخواهم یا بتوانم به چنین شهرتی دست یابم یا علاقمند به آن باشم.


*گروه فرهنگی و هنر بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۷
شفا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۰
123
71
خدا شفات بده، مگه دست وپات رابستن؟ شهره جهان شدن هنر میخواد،نه بهانه! این گوی واین میدان!!
محی الدین
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
214
172
درود بر فرهادی عزیز که ایرانیان را در سراسر جهان سرافراز کرد.یا علی.
پاسخ ها
مرغ حق
| UNITED STATES |
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
فرهادی ایرانیان را در سراسر جهان سرافزاز نکرده جناب . احمدی روشن / سردار طهرانی / وزارت دفاع / همه سرداران دفاع مقدس / همه دانشمندان در رشته های مختلف / تیم ملی والیبال ایران / تیم ملی وزنه برداری ایران / تیم ملی کشتی ازاد و فرنگی ایران و....................اینها ما را در جهان سر افراز کرده اند نه فیلم....
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۳:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۳
62
227
مطمئن باشید شهره ی جهان شدن به این راحتی ها نیست با این نفرتی که آمریکا و اسرائیل از ایران دارند بنابراین بدونید این آقای فرهادی یک کاری کرده مطابق میل اون ها که شهره ی جهان کردنش تو مایه های شیرین خانم و این حرفا.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۴
143
263
موضوع اینه که آقای فرهادی از ایران و ایرانی تصویری به نمایش میگذاره که غربیها دوست دارند یا حداقل از اون بدشون نمیاد.
ارژنگ فرّخ پیکر
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۴
98
4
آسیّد علیرضا خان ! چه طوماری ردیف کردی برای این " اصغرآقا " البته استطاعتِ عقلی ایشان را نمی دانم ولی در استطاعتِ مالی ایشان براثرِ شواهد و قرائن موجود تردیدی نیست و اُمید واثق می شود داشت که بزودی راهی حج تمتّع خواهند شد . ضمناً یکی از اولین " اسپانسر " های اوّلیه ی این " حاج اصغر آقا " حضرتِ اجلّ " اصغرآقای توسّلی " است که آستین های گشادی داشت و در معرفیِ هنرمندان هم یَدِ طولائی داشت که متأسّفانه بازنشست شده اند انگار !! باقی بماند برای شاید وقتی دیگر !!
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
44
90
مسئله خجالتی بودنتون به کنار، سوادتون برای رسیدن به شهـرت تو محله تون هـم کافی نیست استاد چه برسه به دنیا. مقایسه فرهـادی با بریتنی اسپیرز هـم جوک خوبی بود. انصافأ اگه بنا به خجالتی بودنه باید از این نقد پیش پاافتاده خجالت بکشید نه چیز دیگه. 
ناشناس
|
NETHERLANDS
|
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۷
111
29
تنها هنر شما تاختن بر سرمایه های هنری کشور است
شناسا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۳۱
0
0
این بنده خدا چی گفته مگه که همه متهمش کردید به بی سوادی و ... کجای حرفاش غلطه ... نظرات تندی که براش گذاشتی، ادعاشو اثبات کرده که فرهادی شده محبوب و قلب ها و نمیشود گفت بالای چشمش ابروست
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین