به گزارش بولتن نیوز، سروش دباغ که یکی از تحصیل کرده های مکتب دانشگاه نیمه گمنام وارویک انگلستان است به خوبی میداند که در عصر استعمار، ارتش های استعمارگر از سویی به بومیان و صاحبان اصلی سرزمین ها هجوم می بردند و از سوی دیگر مبلغان مذهبی با تبلیغ مسیحیت تحریف شده و شیره مالیدن بر سر مردم، خود را منجی و خیرخواه نشان می دادند. و در دنیای امروز، استعمارگران این نقش را به عناصر سست عقیده ی بومی چون او منتقل کرده اند. امثال سروش دباغ و دیگران همان کاری را می کنند که مسیونرها و مبلغان مسیحی انجام می دادند.
این نوع تهاجم فرهنگی از خطرناک ترین انواع تهاجم ها است. زیرا فرد مهاجم با انتخاب و قبول بخش هایی از فرهنگ خود، بخش های دیگر را متناسب با نظر مهاجمان فرهنگی خارجی رد می کند.
سروش
دباغ در مقاله خود تحت عنوان "حجاب در ترازوی اخلاق" با استناد به نظریات
افرادی مانند: محسن کدیور، احمد قابل، عبدالکریم سروش، عبدالعلی بازرگان امیرحسین ترکاشوند
که در کارنامه آنها پروژه "دین ستیزی" بسیار برجسته و پررنگ است و با استناد
به نظرات "راس" از متفکران غربی منکر حجاب اسلامی شده است. نظراتی که با
نظرات پدرشان تفاوت چندانی ندارد.
پدر وی در اوایل سال 1391 شمسی در جلسه پرسش و پاسخی با دانشجویان دانشگاه "تورنتو" در سخنانی سخیف و اهانتبار "زنای با محارم را یک حق دانسته، نه یک کار غیراخلاقی" و در این باره اظهار داشته بود: «درگذشته ارتباط جنسی با محارم اخلاقا ممنوع بوده ولی امروزه به عنوان یک حق شناخته میشود و چنانچه رضایت طرفین باشد، مشکلی ندارد.» لذا این شعر و ضرب المثل فارسی به ذهن متبادر میشود که "پسرکو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر!"
سروش دباغ یا می داند چه می کند و دنبال چیست و یا نمی داند و کورکورانه حرف های دیگران را تقلید می کند. در هر صورت گفتار و نوشتار او و مخالفتش با اصول مسلم اسلامی از جمله حجاب، امری است ضد دین و مذهب. افکار و عقاید سروش دباغ وجه اشتراک زیادی با افکار گروه های مارکسیستی- اسلامی دارد. یعنی عقاید همه ی این ها "التقاطی" است. پیش از انقلاب افکار چپی و اسلامی را تلفیق می کردند و پس از انقلاب افکار لیبرالیستی- اسلامی را. و دباغ از گروه دوم است .
یقینا افرادی چون سروش دباغ به خوبی به قوت دین مبین اسلام واقفند و برنامه ریزی های هدف داری را در دستور کار خود دارند که البته با وعده خداوند که دینش را حفظ می کند به نتیجه ای نخواهند رسید.
البته به نظر ميرسد،اظهارات سراسر هجو و بيپايه پسر سروش بيدين، تاييدي ديگربر اخبار مختلفي مبني بر ازدواج تشکيلاتي "عبدالکريم سروش" با "فريبا مهاجر داودي" است.
به هر حال برای اطلاع بیشتر این فیلسوف نما که مقاله هم می نویسد اشاره به آیات کلام الله می کنیم که نه جای پس داشته باشد و نه راه پیش و نتواند بگوید اینها نظراتی است که بر اساس برداشت اشخاص احراز شده و قابل رد و تردید است:
خداوند درآیه ذیل مىفرمایند:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛
اى پیامبربه زنان مؤمن بگو دیدگان خود فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته، دامن خود را از نگاه بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز براى شوهران و سایر محارم آشکار نکنند، مگر آنچه پیدا است؛ و روسرىهاى خویش را به گریبانها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوشها پوشیده باشد و پاهاشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان مىکنند، معلوم شود. اى بندگان مؤمن، همه به سوى خدا توبه کنید تا رستگار شوید».
بی تردید حیا و عفاف دو حالت روحی است که بخشی از رفتار بیرونی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و با استمرار رفتار مناسب، به ثبات و استواری بیشتر میانجامد. برای اطلاع بیشتر سروش دباغ به نظر می رسد که به جز مطالعه کلام الله بد نیست مطالعه ای هم در نظریات اندیشمندان غیر مسلمان داشته باشد شاید با استفاده از آن کمی به اسلام نزدیک شود:
"جان استوارت" میل میگوید:« طبیعت این دو مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند، قابل شناخت نیست. اگر مردان در جامعه بدون زن، و زنان در جامعه بدون مرد، به سر برده بودند و یا اگر جامعه ای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آنگاه می توانستیم درباره تفاوت ذهنی و اخلاقی زن و مرد سخن بگوییم که احتمالاً ازطبیعت آنان سرچشمه می گیرند. آنچه را امروز طبیعت زنان می نامند چیزی یکسره تصنعی است، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق در جهات دیگر است، (میل،/۳۲) ولی دیدگاه دیگر، بر طبیعی بودن حیا و عفت زن تأکید دارد و آن را باور مشترک تمام ملتهای جهان می شناسد. منتسکیو بر اساس این دیدگاه به قانونگذار، اجازه می دهد که در صورت تأثیر منفی محیط طبیعی و مشاهده بی بند و باری زنان، با تشریع قانون مناسب، به حراست از طبیعت و قانون طبیعی همت گمارد:« تمام ملل جهان دراین عقیده مشترک هستند که زنها باید حجب و حیا داشته باشند تا بتوانند خود داری کنند، علتش این است که قوانین طبیعت این طوری حکم کرده و لازم دانسته زنها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمایند.طبیعت مرد را طوری آفریده که تهورش زیادتر می باشد ولی زن را طوری آفریده که خود داری و تحملش زیادتر است.
بنابراین هرگز نباید تصور کرد افسار گسیختگی زنها برطبق قوانین طبیعی است بلکه افسار گسیختگی بر خلاف قوانین طبیعت می باشد و برعکس، حجب و حیا و خود داری مطابق قوانین طبیعت است، زیرا طبیعت ما را طوری آفریده که به نقص خود پی ببریم و به همین جهت است دارای حجب و حیا هستیم. زیرا حجب و حیا همانا خجلتی است که شخص از نقص و عدم کمال خود دارد.
حال اگر تأثیر آب و هوای محلی، به قدری زیاد باشد که این قانون طبیعی یعنی حجب و حیا را نقض نماید، قانون گذاران، بایستی به وسیله وضع قوانین مخصوصی، این نقصان را رفع کنند تا قوانین طبیعی به قوت خود باقی بماند» (منتسکیو،/۴۴۲)
روسو نیز اعتقاد داشت که مرد و زن تمایلات جنسی نامحدود دارند. خداوند برای فروکش کردن نیروی شهوت مرد، به او عقل ارزانی داشته و به زن، حجب و حیا بخشیده است. (آکین،/۱۶۷)
در این رابطه اظهارات خانم سیمون دو بوار (دانشمند و حقوقدان فرانسوی) که از یک جامعة سکولار گزارش می دهد خواندنی است وی میگوید:« دختران جوان دوست دارند، مردان، خود آنها را بخواهند نه بر قراری رابطه جنسی با آنان را، از این رو نگاه های مردان در عین این که آنها را می ستاید آزار هم میدهد، هوس مرد، به همان اندازه که تحسین است توهین هم هست. دختران طبیعتاً اگر احساس کنند مردان به بدن آن ها نظر جنسی دارند، سعی میکنند خود را بپوشانند، شرم و حیا از همین جا معلوم می شود.» (سیمون دو بووار،/۵۶)
(نور / ۳۱)« پای بر زمین نکوبند به گونه ای که زینت پنهان داشته شان را به اطلاع دیگران برسانند!- و مردان غریبه را به خود جلب نظر نمایند.»
« حجب و حیا برای دختران همچون وسیله دفاعی است که به او اجازه می دهد تا از میان خواستگاران خود، شایسته ترین آنان را برگزیند یا خواستگارش را ناچار سازد که پیش از دست یافتن بروی، به تهذیب خود بپردازد. موانعی که حجب و عفت زنان، در برابر شهوت مردان ایجاد کرده، خود عاملی است که عاطفه و عشق شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است» (ویل دورانت، قصة الحضاره،۱/۸۴)
استاد شهید مطهری بر این باور است که عفت و حجاب، برای زن هم وسیله تصاحب دل مرد است و هم حایل و مانع در برابر گرفتاران به جنون جنسی و انگیزه تجاوز:
« حیا و عفاف و ستر پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام، برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد، به کار برده است… زن همان گونه که متوسل به زیور، خود آرایی و تجمل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق وطلب اورا تیز تر کند ومقام خود را بالا ببرد… به طور کلی رابطه ای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف وعشق و سوز وگرانبهایی از طرف دیگر یعنی عشق در زمینه فراقها ودست نارسی ها می شکفتند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
امام علی (ع) در فرازي از سخنانش، به مردم خطاب كرد و فرمود:
"... شگفتا! اجتماع ايشان (طرفداران معاويه) بر باطل خود و تفرقه شما بر حق خويش، دل را مي ميراند و باعث غم و اندوه مي شود. تا آنجا كه آماج تير آنان قرار گرفتيد ... ولي اقدام به تيراندازي نمي كنيد! بر شما هجوم مي برند، ولي شما هجوم نمي بريد! معصيت خدا را مي كنند و شما جلوگيري نمي كنيد و راضي هستيد! وقتي كه در ايام زمستان، به شما امر كردم به جنگ ايشان برويد، گفتيد: "اين روزها، هوا سرد
است." و اگر به شما گفتم در روزهاي تابستان با آنان پيكار كنيد، گفتيد: "اين روزها، هوا گرم است. مهلت بده شدت گرما شكسته شود"! ... آيا ستمكاران و فريب خوردگان مردم شام براي كمك و ياري ضلالت، صبورتر و در اجتماع خود بر محور باطل از شما در راه هدايت و حق خويش سخت تر هستند؟!"
http://cybery-awakening.blogfa.com
انشاا...خدا حیا وعفت ازدست رفته زنان ودختران جامعه مارو بهشون برگردونه اونوقت مسئله حجاب خود به خود درست میشه.انشاا...
والا.....................................
فقط خواستم بگم دوست عزیزی که مطلب بالارو نوشته لازمه نقد یک دیدگاه رد ونقد گزارها یا احکامی که فرد مدعی به وسیله اونها به یه چنیین استنباطی رسیده در حالی که اگه دوستای محترم یه بار این مقالاتو خونده باشن پی میبرن که شما تو مطلب بالا به جای این که به رد مطالب مقاله ها برسید بحثو به یه ایه از قران که سروش تو مقالش با کلی جزئیات کلامات رو مورد تجزیه وتحلیل قرار داده و یه سری گفته دانشمندان که گفته سروشو در باب عفت تایید مکنن و به نوعی در کل شما دارید فرار از مبحث می کنید
انصاف در نظر یکی از مسائلی است از منظر اسلام بسیار مورد اهمیت واقع شده است.
یا علی
خوشبختانه و یا متأسفانه سالها (و الیته بیشتر. چیزی است که عمر من به همین مقدار قد میدهد) آموزهها و تفاسیر گوشخراش و نازیبا از اسلام آنچنان روح و روان خیلی عظیمی از دوستداران اسلام را آشفته کرده است که حاضر شدهاند عطای بهشت نادیده را به لقایش ببخشند تا لااقل روح و روانشان در آرامش باشد...سپاس بر هر که میاندیشد و بر این گفتة منقول به بزرگمهر حکیم ارج مینهد: «در آیین خرد هر کار را اندیشهای باید...»
نام اصلي وي حسین حاج فرج الله دبّاغ متولد ۱۳۲۴ تهران است
در دهه 40 از دانشگاه تهران لیسانس داروسازى گرفت و مدتی در " آزمایشگاه مواد غذائی , آرایشی و بهداشتی" مشغول بکار شد.در دهه 50 هجری شمسی با هزینه همسرش زهرا شیخ عازم انگلیس شد و فوق لیسانس رشته شیمی تجزیه گرفت بعد برای دکتری در رشته " فلسفه علم " ثبت نام نمود , وي در حال گذراندن دوره بود که مواجه با انقلاب اسلامی شد و بدون اخذ مدرک دکتری، تحصیل را رها کرد و به ایران آمد و هیچگاه مدرک دکتری دریافت نکرد. او مدتی نماینده شهید بهشتی در مرکز شیعه لندن بود. در همين زمان نام خود را به عبدالكريم سروش تغيير داد . تغییر نام وی بخاطر ترس وی از ساواک بود وهم مقدمه ای برای رسیدن به رویای شهرت !!!.
وی مقید به دستورات اسلام بود و کتابهای تضاد دیالکتیکی , و ایدئولوژی شیطانی و نهاد ناآرام جهان را قبل از انقلاب نوشت که موجب محبوبیتش در بین انقلابیون شد. در اوائل انقلاب در مصاحبه های تلویزیونی با احسان طبری و سران کمونیست و توده در کنارشهید بهشتی و مصباح یزدی از اسلام دفاع نمود. او عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی شد.کتابهای "اوصاف پارسايان " ،"حكمت و معيشت" ، "قصه ارباب معرفت " را که نوشته های جالبی در تفسیر نهج البلاغه و عرفان بودند قلم زد.
دگردیسی وی در کتابهای "قبض و بسط تئوریک شریعت" , "مدارا و مدریت" , "صراطهای مستقیم ", "پلورالیسم دینی"=کثرت گرائی ,"رازدانی و روشنفکری و دینداری" , "فربه تر از ایدئولوژی" و....را که مبانی اندیشه های وی هم بودند عیان شد .
در دهه با منشی خود که یک دختر دانشجوی جوان بنام ... بانکی بود ازدواج کرد و همسر اول خود , که موفقیت هایش را مدیون وی بود با داشتن سه فرزند بزرگ طلاق داد.
او درعین حال که بيان ادبي قوي داشت مبهم و دوپهلو و غیرصریح نظرات عاریه گرفته اش را بیان میکرد وی از عمق وغناي معارف اسلامي بهره اي نداشت .
سروش با کلام ادبی و ظاهرا" فيلسوفانه با زیرکی نظرات " گادامر,جان هیک ، مونتگومری وات , پوپر " را ترجمه و تکرار کرده , بنام خود نشر داد. در واقع او هیچ سخن تازه و نظریه جدیدی ارائه نداد بلکه کاملا" نسخه برداری نموده و نظرات دیگران را بیان نمود.
مرجع تقلید ! وی در مورد جامعه باز و لیبرالیسم "کارل پوپر" بود وهمچنین نظریه آزادی "آیزایا برلین" زمینه ساز اندیشه تناقض نمای اسلام و دمکراسی و نسخه پیچی سکولاریسم یا همان جدائی دین از سیاست و تقلید از "علی عبدالرزاق " شد .درحالیکه جدائی اسلام و سیاست ناممکن و بمعنی تعطیلی احکام و سپردن سرنوشت جامعه به غیرمسلمین است. پوپر لقب " شوالیه " را از ملکه انگلیس دریافت نمود.موسس بنیاد جامعه باز "جورج سوروس" سرمایه دار سیاسی نیز مقتدایش پوپر بود.
کثرت گرائی دینی وی کپی برداری و ترجمه لغوی نظریه پلورالیزم دینی "جان هیک" بود.درحالیکه با توجه به تحریفهای سایر ادیان فقط اسلام دین نجات بخش بشریت خواهد بود."ان الدین عندالله الاسلام " ," هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله "
تئوری قبض وبسط وی كه بظاهر کپی برداری کمتری بخرج داده , سخن جدیدی نیست و در واقع نوعي نسبي پنداشتن درك و فهم ديني است این تئوری بازنویسی "هرمنوتيك گادامر" است. برای اولین بار کشیک آلمانی "شلایرماخر" برای توجیه تناقضات کتاب مقدس هرمونوتیک و کلام جدید را مطرح کرد . بعد از وی هایدگر و گادامر این راه را رفتند. بیان این تئوری راجع اسلام دروازه شکاکیت و سستی در اعتقادات جزمی و نصوص دینی است.
اما آخرین و جنجالی ترین کار وی در"بسط تجربه نبوي " و "رویای رسولانه " تئوري كلام محمدي را كه کپی برداری و نیم خورده" نصرحامد ابوزيد " مصري بود بازگو كرد.عنوان باطل " کلام محمدی " ساخته " مونت گومری وات " خاورشناس مسیحی است. تجربه دینی را نیز اولین بار شلایرماخر برای توجیه ابهامات انجیل مطرح ساخت و "ویلیام جیمز " آنرا گسترش داد که تنزل وحی تا سطح تجربه انسانی است.
برطبق ادعای "ویلیام مونتگومری وات " که بر اساس الهیات مسیحی راجع قرآن استنباط و قیاس مع الفارق نموده است : پيامبر در تولید قرآن نقش داشته است القای معنی از خداوند و ایجاد لفظ از پیغمبر بوده است. همچنین خطاپذیری وحی – تاثیر شخصیت و محیط پیغمبر بر وحی – تخیل خلاق شعرگونه و الهام ....همگی ترشحات و توصیفات "مونتگمری وات " راجع وحی است و "نصرحامد ابوزید" تمامی سخنان خود را از وی رونویسی کرد و دکتر سروش نیز از "نصرحامد ابوزید" حرف به حرف و خط به خط کپی برداری و با دست پاچگی بنام خود انتشار داد. این طوطی دگراندیش جسورانه پیغمبر را توصیف به "راوی رویا" و تشبیه به "زنبورعسل" نمود!
کلمه "رویا " را اولین بار " شاه ولی الله دهلوی " راجع وحی بکار برد بعد وی شاگردش "سرسیداحمدخان هندی انگلیسی" نظرات تجربه بودن وحی – عدم وجود جبرئیل و انکار معجزات الهی ...را مطرح کرد , به وی لقب " شوالیه " از طرف انگلستان داده شد.
کتاب " آیات شیطانی " نیز بر اساس یک "رویا " و خیال تلفیق با واقعیت بصورت رمان بوده و همانطور که از نامش پیداست نوشته " شیطان " بقلم " سلمان رشدی " است . تشکیک در وحی – جبرئیل – وهن پیغمبر , فحاشی و دشنام محتوای کتاب است . سلمان رشدی که خود یک مریض جنسی روانی است لقب "شوالیه = سر " را از ملکه دریافت نمود .
سروش نیز که از دهه 80 در غرب مشغول دریوزگی لقب " شوالیه " است , در "راوی رویای رسولانه " موزیانه و مرموزانه کلمه ومفهوم "رویا " را همانند "شاه ولی الله دهلوی" و "سلمان رشدی هندی انگلیسی" بکاربرد و با ابلیس هم صدا شد تا شاید ملکه انگلیس او را هم "سر" خطاب کند!
طبق اعتقاد میسیحیان خود "عیسی" وحی و کلام الله است و انجیل کلام خدا نیست كتابي دست نوشته لوقا- یوحنا – مرقس – متی ...متناقض و با تحریفهای اساسی پلوس ...كه سرگذشت زندگي عيسي و سخنان اوست .برخلاف انجیل کنونی قرآن بسيار متفاوت و معجزه و سخن خداوند است وعينا" به زبان عربي توسط جبرئيل وحي شده است :
"تنزيل الكتاب لا ريب فيه من رب العالمين" ,"تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم","انا انزلناه قرانا" عربيا" لعلكم تعقلون","هذا لسان عربی مبین" , "کتاب فصلت ایاته قرانا" عربیا" لقوم یعلمون","کذلک اوحینا الیک قرانا" عربیا", "هذا کتاب مصدق لسانا" عربیا","بلسان عربی مبین,”ان هو الا وحی یوحی علمه شدید القوی" "لاتحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرانه فاتبع قرانه, "و اتلُ ما اوحیَ الیکَ مِن کتابِ ربِّکَ لا مبدِّلَ کلماتِه", "قل ما یکونُ لی اَن اُبدِّله مِن تلقاءِ نفسی اِن اتّبعُ الاّ ما یوحی الیَّ"
تکرار سخن دیگران و انطباق ناشیانه آن سخنان نامرتبط با قرآن و اسلام , جز سخن شاذ و نادر گفتن و دست آویزی برای مورد قبول غرب واقع شدن چیز دیگری نیست.اعوجاج فکری , عجب و خودعقل کل بینی کاذب او موجب سقوط و تبدیل شدن وی به یک روشنفکرنمای سوخته مثل " احمد کسروی" شد.
سلاح او ادبیات بظاهرقوی و فریبنده با باطنی سخیف و خفیف بود , بدفهمی وتاویل به رای اشعارمولوی جانمایه افکارش بود.شمشیر وی تحقیر و تمسخر و فحاشی ادیبانه علیه مخالفان فکریش بود .سروش در چاه ادبیات مغلق گوئی کم محتوی , شبه فلسفه و تقلید و عدم شفافیت و مرزبندی بین اسلام و مسیحیت و حمایت وسیطره فرهنگی غرب در " لوتر" سازی ! فروافتاد .نمونه آن دادن جایزه آراسموس به وی همانند استادش پوپر بود.
عشق وی به آوردن پارادایم جدید و نظریه پردازی موجب تنزل او شد. با تبلیغات رسانه های غربی حتی خود و پیروانش باورشان شده بود که وی " لوتر اسلام " است!!!!
بدین ترتیب نظریه کلام محمدی وی بطور كامل خط بطلان بر اندیشه روشنفکری دینی و التقاط و تذبذب كشيد و براي هميشه چراغ خيالي آنرا خاموش نمود و خود به گورستان تکرارکنندگان شبهات دینی عصرجاهلیت پیوست. “قالوا اضغاث الاحلام بل افتراه بل هو شاعر..."
اکنون غرب به پوچی خود واقف گشته و تشنه معارف اسلام است ولی کماکان افراد کوچک بزرگنما شده ای مانند "حاج فرج الله دباغ !" دنباله رو غرب اند. تطبیق اندیشه های ورشکسته متکلمین مسیحی بعنوان کلام جدید با اسلام گرچه خطای فاحشیست اما با پاسخ سنجیده موجب فروریختن بسیاری از جریانات و شخصیتهای ساختگی و تحرک اندیشمندان دینی و آشکارشدن غنای فلسفه و کلام اسلامی خواهد شد.زمان تغییر قبله دانشمندان علوم انسانی ازغرب به اسلام فرارسیده است.
سجاد هادیان 13 تیر 1396 شمسی
چون اقای سروش گفته ازاد باشید پس اسلام درستو اون داره میگه چرا به نظریاتش درباره غیر الهی بودن قران و به نوعی تکذیب ایات قران وامین بودن پیامبر توجه نمیکنید
ما اگه نمیتونیم برای دینمون کاری به سادگی رعایت حجابو انجام بدیم دیگه چرا انقدر دنبال بهانه ایم حداقل تو خلوت گناهامونو بکنیم و اینقدر گناه وتبلیغ نکنیم تا خودمونو موجه نشون بدیم
یا حق
ما اگر نمیتونیم به خاطر دینمون کاری به اسونی رعایت حجابو انجام بدیم ومدام دنبال بهونه برای
او به راحتی دین مداران را حیوانی تکلیف گرا خطاب می کند که اجازه هیچ انتخابی ندارد و مجبور به تکلیفی است که دین برای آنها قائل می شود و هیچ حقی برای انسان ها قائل نیست. تاکید سروش بر حقوق به جای تکلیف نشان از نگاه مغرضانه او به فریضه ای است به نام دین.