کد خبر: ۱۳۸۶۵۶
تاریخ انتشار:

معجونی به نام انجمن دانشگاه تهران؛ از حمایت از موسوی تا حمایت از جلیلی

بسم الله الرّحمن الرّحیم

1- این حق مسلم هر گروه و جریانی است که در انتخابات شرکت و نامزد مطلوب خود را حمایت کند.

2- حمایت انجمن دانشگاه تهران از خاتمی امری مسبوق به سابقه و کاملاً منطقی و قابل پیش بینی بوده و هست.

3- شباهت های انجمن دانشگاه تهران به موجب ارادات خاصه ی آن ها به سید محمد خاتمی، باعث شده تا در گفتمان و نیز عملکرد و موضع گیری ها، به مثابه سربازان و مشاوران یک فرمانده عمل کنند

4- شباهت هایی که مصداقاً مد نظر ماست، مسائلی است هم چون موضع گیری های این جریان پیرامون فتنه و تقلب در انتخابات سال 88. همان طور که خاتمی مطالبه گر ابطال انتخابات بود و تمام قد از موسوی دفاع کرده و می کند، انجمن دانشگاه تهران نیز در سال 88 و 89 فضای دانشگاه را ملتهب و تنش زا نمود و هیچ ابراز پشیمانی هم نداشته و ندارد.

5- فعالیت هایی هم چون تجمعات مکرر در فضای دانشگاه و درج مطلب موهن به جایگاه روحانیت و عصمت در نشریه ی انجمن دانشکده ی علوم اجتماعی و درج بیانیه ای ملایم و دوپهلو از جانب این تشکل و حضور احتمالی در بسیاری از فعالیت های خطا آلود مانند بستر آفرینی برای تعطیلی کلاس درس استاد ناهی از منکر و آمر به معروف در دانشکده مدیریت، مواردی از موضع گیری ها و فعالیت های این تشکل است.

6- با در نظر گرفتن موارد 4 و 5، هیچ عجیب نیست که نه خاتمی بابت مواضع 88 خود عذرخواهی کند و نه انجمن. اگرچه از طرفی خاتمی در سال 88 خواستار ابطال انتخابات بود و در سال 90 برای مشارکت در نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی، پیش شرط تعیین می کرد، ولی همان سال 90 در شهر دماوند، رأی خود را به صندوق انداخت. انجمن هم علی رغم پایبندی اش به ظاهر و باطن جنبش سبز و موج سواری بر نظرات و احساسات دانشجویان، هنوز هم معتقد به تقلب است، ولی از سال 91 پیرو جلسات مختلف با خاتمی، درخواستش از حضور رهبر اصلاحات را به وی اعلام کرده است

7- خواسته یا ناخواسته -که ما به آن ورود نمی کنیم چون ریشه در نیات افراد دارد- انجمن دانشگاه تهران و نیر خاتمی، در سال 88 با نقش آفرینی در مشارکت دانشجویان، فضای دانشگاه را فعال و حتی بیش فعال کرد که موجب افزایش شور انتخاباتی شد؛ اگرچه این کمک به پرشور شدن انتخابات بعد از اعلام نامزد پیروز، به سرکوب کردن مشروعیت نظام و زیر سؤال بردن مقبولیت رئیس جمهور قانونی کشور کرد.

این نقش شور آفرینی در سال 92 نیز احتمالاً تکرار خواهد شد و این ستودنی است؛ ولی امید است که نقش مشروعیت زدایی و فتنه گری این بار مجدداً تکرار نشود.

8- تحسین برانگیز است که انجمن اسلامی دانشگاه تهران که مفتخرانه ثابت کرده -چه در نظر و چه در عمل، چه در پخش کلیپ های مراسم 16 آذر و بزرگداشتش و چه در مطالب منتسب به نشریات خود- سنخیتی با گفتمان رهبری ندارد ولی تؤاماً خود را پرچمدار گفتمان خط امام می داند، این گونه تصمیم گرفته تا حماسه ی سیاسی رقم بزند و در چارچوب فضای مطلوب نظام و چارچوب قانونی، مجدداً مطالباتش را پیگری کند و ثبت نام در وزارت کشور را به اردوکشی خیابان یا تجمعات دانشگاهی ترجیح دهد. حال می خواهد این پیگیری قانونی مطالبات از طریق خاتمی باشد، خواه با حسن روحانی یا محمد علی نجفی؛ گزینه ی مطلوب هر جریان به صلاحدید خود آن هاست و البته تشخیص احراز صلاحیت آن نامزدها، قانوناً به عهده ی شورای نگهبان.


ایمان ملکا به عنوان دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه تهران و قائم مقام ستاد دانشویی میرحسین موسوی در حال مناظره با سجاد صفار هرندی به عنوان رئیس بسیج دانشگاه تهران، سال 88


ایمان ملکا بعد از سخنرانی در مقابل احمدی نژاد، تابستان 91



صدور حکم ملکا به عنوان معاون سردبیری روزنامه ی احمدی نژاد


9- آن چه با مفهوم تکثر و تنوع عنوان می شود و انجمن اسلامی با غرور آن را داعیه داری می کند، گاهی از تنوع فراتر رفته و به تقابل، تضاد و نفاق نزدیک تر می شود. در شماره ی قبل ماجرای ایمان ملکا مرور شد و این که چطور ممکن است شخصی سال 88 معاون ستاد دانشجویی موسوی باشد و سال 91 معاون سردبیر روزنامه ی ایران، اما آن چه تأمل برانگیز است، اسامی افراد مختلف در نامه ی سرگشاده 50 نفره ای است که در 24 فروردین امسال در خبرگزاری ایلنا منتشر شد. الحمدلله نام ایمان ملکا در بین این افراد دیده نمی شود و از این جا ما متوجه می شویم که با وجود چرخش 180 درجه ای او از سال 88 تا 91، در همین حد که وقتی می گوید تمایل دارد در ستاد سعید جلیلی باشد و نامه ی دعوت از خاتمی را-علی رغم سبقه ی طولانی اش در انجمن دانشگاه تهران- امضا نمی کند، نشان از انطباق حرف و عملش دارد؛ علاقه مند به تجسس در نیت او و هیچ شخص دیگری نیستیم که چگونه و چرا در ما فی الضمیر برادر ایمان چه گذشته که از موسوی به سعید جلیلی رسیده است.

ولی برخی نام ها به نظر غیر قابل توجیه بود؛ یکی از آن موارد نام غلامحسین محمدی است که دبیر اسبق انجمن دانشگاه تهران (در سال 87) و از کسانی است که به گفته ی اعضای انجمن دانشگاه تهران (راست و دروغش بر ذمه ی خود آنان)، از سال گذشته در ستاد محمدباقر قالیباف مشغول به کار بوده است؛ مجدداً این که در ذهن و دل دبیر انجمن دانشگاه تهران چه گذشته که از سال 88 تا 90 طرفدار پر و پا قرص موسوی و خاتمی بود و در سال 90 در مناظره ای تلویزیونی در برنامه ی دیروز، امروز، فردا صریحاً از تفکرات و مواضع این جریان حمایت کرد، چطور در سال 91 به قالیباف معتقد می شود. این ها مسائلی شخصی و درونی است و به کسی جز خود آن شخص ارتباطی ندارد؛ ولی این که وقتی فردی در ستاد قالیباف است و نامه ی دعوت از خاتمی را امضا می کند دو معنا دارد؛ یکی این که بر اساس شنیده ها، اسم وی را با بی اخلاقی و بدون اجازه در آن نامه ثبت کرده اند و یا این که با اذن و اراده ی خود او این امر محقق شده است. در حالت اول نتیجه ای جز بی اخلاقی انجمن دانشگاه تهران حاصل نمی شود ولی در مورد دوم این موضوع مؤید اعتقاد این دبیر اسبق دانشگاه تهران به تقلب و عدم مرزبندی با خاتمی و حمایت غیر مستقیم از جنبش سبز دارد. در این صورت، ذکر این نکته لازم است که قالیباف چه در مصاحبه ی سال 89 خود و چه در سخنرانی 9 دی و چه در سخنرانی مشهد در فروردین امسال، موسوی و کروبی را فاقد شعور سیاسی و نیز دینداری عملی دانسته و با خاتمی و جریان مجاهدین و مشارکت و این دو گروه حامی خاتمی، مرزبندی عقیدتی و مشخص دارد که بارها آن را در جلسات عمومی و خصوصی اعلام کرده است.

با لحاظ کردن نکته ی فوق، بدیهی به نظر می رسد که چنین اعتقاداتی در قاموس گفتمان قالیباف و امثال او نمی گنجد.

از آن جا که هر 5 دبیر اخیر انجمن، این نامه را امضا کرده اند، شاید حسب حدس و گمان -که بعید به نظر می رسد ولی ما همان احتمال ضعیف را هم لحاظ می کنیم- انجمن خطا کرده و بدون هماهنگی نام وی را در نامه گنجانده؛ چون اصلاً بر کسی پوشیده نیست که اگرچه فعالیت در ستاد موسوی نه خطاست و نه جرم، ولی اعتقاد به تقلب و سبز بودن با قالیباف (علی رغم گفتمان منتقدانه ی وی به شرایط موجود) قابل جمع نیست.

طرح این نکته هم خالی از لطف نیست که جمعی از اعضای ارشد و مطرح انجمن دانشگاه تهران در زمستان 91 طی جلسه ای از علی مطهری دعوت به حضور در انتخابات به عنوان نامزد ریاست جمهوری کرده اند.

آن چه مورد سؤال است نه طرفدارای از جلیلی است، نه فعالیت در ستاد قالیباف، نه فعالیت در ستاد حسن روحانی، نه امضا کردن نامه ی دعوت از خاتمی و نه دعوت از علی مطهری؛ بلکه جمع کردن میر حسین موسوی، سعید جلیلی، محمدباقر قالیباف، علی مطهری و حسن روحانی حول یک محور است! آیا افرادی ایدئولوژیک ممکن است بتوانند چنین معجونی را هضم و با همگی این افراد  بیعت کنند؟! با در نظر گرفتن معایب و خطاهای بسیج دانشجویی، نمی توان از توجه به این نکته غافل شد که، اگرچه بنده نه تفکر بسیج را تماماً می پسندم و نه انجمن را، ولی هرگز از این تشکل چنین سوژه ها و مواضع ضد و نقیضی سر نزده است؛ تفاوت تفکر موجود در این تشکل، در انتخابات مجلس در حد تفاوت بین جبهه متحد یا مختلط یا پایداری بوده و در انتخابات ریاست جمهوری نهایتاً در حد فاصله ی بین لنکرانی و جلیلی تا ولایتی و حداد.

10- همه ی دانشجویان و مسئولین باید قدردان انجمن دانشگاه تهران را به عنوان تشکلی منتقد -که در قبال انتقاداتش بعضاً فداکارانه هزینه هایی را متحمل شده و البته با گردن کشی و قانون گریزی هزینه هایی را نیز به نظام و اعضای خود تحمیل کرده- باشند ولی به نظر می رسد بررسی برخی رفتارها و موضع گیری ها کاملاً ضد و نقیض توسط این تشکل و نیز اعضای ارشد و دبیران سابق و اسبقش، نیاز به مداقه و تأملی ژرف توسط فعالان سیاسی و فعالان دانشجویی و نیز جامعه شناسان و روانشناسان دارد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین