کد خبر: ۱۳۵۵۲۰
تعداد نظرات: ۹ نظر
تاریخ انتشار:
نقدی بر رسواییِ و جهان هنری مسعود ده نمکی/

افسانۀ رسوایی

خود افسانه هم معلوم نیست که کیست و چرا شبیه هیچکس حرف نمی‌زند. اما به هرحال شبیه به هیچکس حرف نمی‌زند به جز افسانه. اسمش که در فیلم به اختصار "افی" صدا می‌شود، می‌تواند مخففی برای افریته باشد. اما از افریتگی بیشتر تخیلی و غیرواقعی بودن را درخود دارد تا پلیدی و بدخلقیِ انسانی.
علیرضا کیانپور: می‌گویند در نقاشی کمال الدین بهزاد و اساساً نگارگری ایرانی، جهان مادّی تصویر نمی‌شود؛ بلکه آن چه در این آثار ظریف و تخت و ملوَّن می‌بینیم، ساحتی دیگر و جهانی ماورایی است. اصلاً چرا این همه از اکران نوروزی92 سینما دور شویم؟!! و چرا به مثالی بیرون ازسینما ارجاع دهیم؟!! می‌گویند جهانِ سینمای زنده‌یاد حاتمی با همۀ گل و بتّه و حوض و معماری و تمامی آدم ها و حرف‌هایی که به هم و به ما می‌زنند را حتی در پس کوچه‌های طهران(تهران قدیم) هم نمی‌شود یافت که اصلاً زمانی برای این دنیای غیرواقعی نمی‌شود متصوّر شد و در یک کلام جهانِ سینمای زنده‌یاد، جهانِ سینمای آن زنده یاد است!

به گزارش بولتن نیوز، "رسوایی" و "ده نمکی" ! فیلم و فیلمسازی که بیرون از آن جهان ماورایی و غیرمادی فوق الذکر (یادشده در بالا) و اتفاقاً توی همین کرۀ خاکی و میان ما شهروندانِ تهرانی و شهرستانی می‌فروشد و گفتنی آن که از همه هم بهتر می‌فروشد و همیشه هم از همه بهتر می‌فروشد. آن چنان که در چندین سال گذشته با "اخراجی ها"ی یک و دو و سه فروخت و این روزها هم که دارد با "رسوایی" تمام و کمال می‌فروشد. نوش جان هنر و هنرمند ایرانی: ما که بخیل نیستیم و اصلاً مسئله بُخل و این حرف ها نیست. می‌خواهیم دریابیم که چه چیزی در جهانِ سینمای ده نمکی نهفته که در چشم و ذهن مخاطبِ ایرانیِ سینما آشکار می‌شود و او را به خریدن این جهان ترغیب می‌کند.

در دوران ما (هزارۀ سوّم میلادی) پس از بیش از 2500سال از تئوری های اولیّۀ فلاسفۀ یونان باستان (افلاطون و ارسطو) دربارۀ هنر به مثابه تقلید از جهانِ واقع و در ادامه تفکیک امر والا و امر زیبا توسط کانت در ابتدای عصر مدرن و چه و چه؛ درحالی که هنوز این همه فیلسوف و فلسفه، تعریف جامع و مانعی از هنر به دست نداده‌اند و بالاخره بر هیچکس معلوم نشده که کدام هنر از هنر دیگر بهتر است و اگر هست چرا بهتر است، حداقل از یک منظر و با نگاهی کمیّت گرا و مُقتَصد، می‌شود گفت هنری که با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و او را به دیدن خود جلب می‌کند، هنر خوبی است و از هنری که فاقد این توانایی و قدرت است، بهتر است. آن چنان که "رسوایی" انگار از چهار رقیب دیگرش در اکران نوروزی92 بهتر است، چرا که فروش بهتری داشته و در نتیجه مخاطب بیشتری را به تماشایش ترغیب نموده است.

خود فیلمساز که آن چنان که در مصاحبه ها و گفتگوهایش بارها اشاره کرده- با این منظرگاه بسیار موافق است و گه گاه در این دست مصاحبه ها، کار را به کُری خواندن و لاف و گزاف هم می‌کشاند. تا اینجا بنده هم با تمامِ احترامی که برای سایر رقبای این دوست عزیز (مسعودخان ده نمکی) قائلم، حتی کُری خواندن‌های او را هم می‌پسندم و با ایشان موافقم. آری: تا اینجا؛ یعنی وقتی هنوز "رسوایی" را ندیده‌ام و تنها گوش به کری‌های این سینماگر بانمکِ سینمای ایران سپرده‌ام. اما وقتی "رسوایی" را با جفت چشم خودم دیدم، اوضاع کمی دگرگون شد. "رسوایی" را شاید اصلاً نباید فیلم سینمایی(به معنای رایج وکلاسیکش) دانست. این فیلم سینمایی دراصل کلیپی (نمآهنگ) است،کش آمده و دراز. پُر از جلوه گری و ریتم و تپش. پُر از قر و اطوارهای تصویرگرایانه. پُر از ادا و اصول های تلوزیونی و سبُک. می‌گوید در فیلمش بیش از یکصد روایت مذهبی را گنجانده و طوری هم مصدر گنجاندن را در دهانِ مبارک می‌فشرد که اصلاًً هیچ حسّی از چپاندگی به شنوندۀ گرامی منتقل نشود. این را ده نمکیِ سینماگر می‌گوید. اما سوزان سانتاگ منتقد و فیلسوف نظر دیگری دارد. در مقالۀ معروفش "علیه تفسیر" می‌گوید: "در وهلۀ اول آن چه لازم است توجه بیشتر به فرم است. اگر تاکید بیش از حد بر محتوا باعث رشد ادعای بی پایه و اساس تفسیر می‌شود، توصیف کامل فرم و بسط ابراز عقیده دربارۀ آن می‌تواند مُهر سکوت بر این ادعاها بزند." می‌گوید: "کاری که تفسیر انجام می‌دهد این است که تجربۀ احساس اثرهنری را بدیهی فرض می‌کند و نقطۀ شروع حرکت خود قرار می‌دهد." البته سانتاگ این ها را بیشتر برای ما منتقدها می‌گوید تا آن سینماگران و هنرمندان. اما کاری که ده نمکی با آن یکصد روایت مذهبی در "رسوایی" می‌کند، رو دادنِ بیش از حد به تفسیر و مجال دادن به بافتنِ معناست.

چندخط بالاتر گفتم "رسوایی"، این فیلم سینمایی، دراصل کلیپی (نمآهنگ) است،کش آمده و دراز. پُر از جلوه گری و ریتم و تپش. پُر از قر و اطوارهای تصویرگرایانه. پُر از ادا و اصول های تلوزیونی و سبُک. باز هم همان را می‌گویم. البته یعنی بازهم همان را گفتم و برای بار سوم قرار نیست بگویم. اما دوست دارم یک چندجمله‌ای راجع به این چندجمله برای اولین و آخرین بار بگویم. می‌خواهم بگویم من رسوایی را به خاطر این جلوه گری و ریتم و تپشش و برای قر و اطوارهای تصویرگرایانه و ادا و اصول های تلوزیونی و سبُکش دوست دارم و حدس می‌زنم مخاطبِ سینما هم به خاطر همین چیزهاست که "رسوایی" را خوب می‌خرد و با این حساب بهترین سکانس فیلم، کلیپی است که درونِ فصل ابتدایی این کلیپِ طولانی(یعنی "رسوایی") با آهنگِ "دلقک" محمداصفهانی گنجانده شده است. چراکه جسورانه و لذت بخش است. چراکه به زور نمی‌خواهد مخاطب را قانع کند که به صفای باطن و معنویت باسمه ای مدنظر آقای ده نمکی بیاندیشد. و در یک کلام، چراکه مجبور نیستم، به زورِ بازو دستم را از زیر به چانه یا از از رو به پیشانی‌ام فشار دهم و تامل نمایم.

و اما جزئیاتِ "رسوایی" : "شدت" ،کلیدواژۀ جزئیات در "رسوایی" است. همه چیز در "رسوایی" شدید و غلیظ طراحی شده است. از دیالوگ ها(یا بهتر است بگوییم انواع و اقسام تکه‌های زبانی) تا حرکاتِ دوربین و موسیقی و کلّیت روایتِ داستانی "رسوایی". بازی‌های بازیگران به هیچ وجه یکدست نیست و فاصلۀ بازی عمیق و دلنشینِ اکبرعبدی (درنقش روحانی) با بازیِ ضعیف و بچگانۀ الناز شاکردوست (درنقش افسانه) فاصلۀ آسمانِ آبی است تا زمینِ باتلاقی! اگر بخواهیم ادعای ده نمکی را دربارۀ رسوایی بپذیریم و آن را فیلم سینمایی بدانیم، موسیقی و فیلمبرداریِ فیلم، بیش ازخود فیلم به چشم می‌آید. زوایای عجیب غریب دوربین که به جز یک مورد(نمایی از لای پنکۀ سقفی مسجد در اواسط فیلم ارائه می‌شود که در پایان فیلم مشخص می‌گردد این تصویر از زاویۀ دید افسانه دیده می‌شده است) اصلاً معلوم نیست از نگاه چه کس یا چه چیزی است، اما به شدت به چشم می‌آید و به همراه ضربآهنگِ موسیقی که هرازگاهی با ضربه ای ناگهانی و شدید دل مخاطب را می‌لرزاند، چشم و دل و چشمِ دل را کور می‌کند و یا لااقل اوضاع این اعضا را وخیم می‌کند. در واقع همین بیش از حد دیده شدن تصویر و موسیقی است که مبنای ادعای بنده را درخصوص کلیپ بودن "رسوایی" تشکیل داده و توجیح می‌کند.

اما درپایان بد نیست بازگردیم به نکتۀ آغازین بحث؛ یعنی جهانِ اثر! جهانِ "رسوایی" جهانِ ما نیست. شدیدتر از آن است که ما در زندگی روزمره تجربه می‌کنیم. کمتر آدمی را می‌بینیم که شبیه آدم‌های "رسوایی" باشند و شبیه آن ها حرف بزنند و زندگی کنند. اتفاقاتی که در "رسوایی" می‌افتد، نه در پایین شهر و نه حتی در هیچ روستایی نمی‌افتد و یا لااقل اینطور نمی‌افتد. بسیاری نکات پرداختیِ داستان تا پایان فیلم نپرداخته باقی می‌ماند. مثالش آدم‌های اطراف افسانه(شخصیت اصلی "رسوایی") که به جز مادر و برادرش، معلوم نیست توی خانۀ او چه کار می‌کنند. مادرِ افسانه هم که اصلاً حرفی نمی‌زند و معلوم نیست چرا. لال و گنگ نباید باشد. احتمالاً در روزۀ سکوتی چندین ساله فرو رفته و باز معلوم نیست به کدام نیّت و آرزو مگر این که برخلاف بنده کمی خلاق باشید و حدس بزنید. خود افسانه هم معلوم نیست که کیست و چرا شبیه هیچکس حرف نمی‌زند. اما به هرحال شبیه به هیچکس حرف نمی‌زند به جز افسانه. اسمش که در فیلم به اختصار "افی" صدا می‌شود، می‌تواند مخففی برای افریته باشد. اما از افریتگی بیشتر تخیلی و غیرواقعی بودن را درخود دارد تا پلیدی و بدخلقیِ انسانی.

آدم‌های رسوایی همه از زبان و با فرهنگ یک نفر حرف می‌زنند و او کسی نیست جز مسعود ده نمکی: افسانۀ "رسوایی"، مسعود ده نمکی ایست که در قالب دختری شرّ و شور فرو رفته و عشوه می‌آید؛ شخصیّت روحانیِ"رسوایی"، مسعود ده نمکی ای که در اوج معنویت و خلوص باطنش تصویر شده؛ وَ مادرِ افسانۀ "رسوایی"، مسعود ده نمکی ای که بغض کرده و حرف نمی‌زند و این ها، البته چیزهای ارزشمندی در هنرند و یا به بیان احسن درصورت تحقق منطقی و درستشان در یک اثر هنری، می‌توانند مهم‌ترین چیزِ و اصلی‌ترین ویژگیِ هر هنری باشند؛ یعنی اصالتِ هنر! هر هنرمندی می‌خواهد و باید جهانِ خاص خودش را ارائه کند و هنرمندان بزرگ، آن‌هایی اند که جهانِ زیبایی، خاصِّ خودشان دارند. آن چنان که اُستاد کمال الدین بهزاد در نگاره‌اش، آن جهان را داشت و به مخاطبش ارزانی می‌کرد و زنده یادحاتمی در سینمایش. جهانی که نیازمند هیچ توضیح اضافه و تفسیری نیست: جهانی یکّه و زیبا!

"در فیلم‌های خوب همواره صراحتی است که به کلّی ما را از وسوسۀ تفسیر رها می‌کند!"

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۲
امیر ایرانی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۴
21
20
من این فیلم را دیروز با همسرم در سینما تماشا کردیم.به جرات می گویم بهترین فیلمی که تا به حال دیدم این فیلم رسوایی بود.دست دهنمکی درد نکنه.
پاسخ ها
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۱:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۴
احتمالا یا فیلم ندیدید یا اینکه منظورتون بهترین فیلم دهنمکی میباشد.
ناشناس 3
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۴
4
7
شاید بهترین فیلم نباشه و نقطه ضعف های زیادی از هر نظر داشته باشه اما حد اقلش اینه که کارگردان داره در طریق راه میره داره داره سعی میکنه نردبانی برای مخاطبش برای صعود تهیه کنه و این موضوع ارزشمنده
البته امیدوارم اثار قویتر و پر مغزتری تولید بشه
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۴
6
5
در اين مقاله دارين به شعور اون همه بيننده ايم فيلم توهين ميشه....
پاسخ ها
حسین
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۲۳:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۴
دادش گلم چرا جو میدی! هرچی فک میکنم ربطی به شعور نداره.
جهاندیده
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۶:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۵
2
0
خدائی خود آقای کیانپور فهمیده چی نوشته! خوب توی یه جمله بگو کلیپه ، چرا ما ایرانیها سعی میکنیم همه چیز را کش بدیم؟
احسان
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۵
0
2
من یه مطلبی عرض می کنم باور قلبیم هست اگر اشتباه می کنم شما من را راهنمایی کنید آقای دهنمکی عمدا یا سهوا در حال ضربه زدن به روحانیت است از همان حاجی گرینف ترسو ریاکار نان به نرخ روز خور که مخاطب فهمید منظور چه قشری است تا استفاده از اکبر عبدی در نقش روحانیت که پارسال زن شد و بازی کرد
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۵
2
0
رسوایی بهترین فیلم سینمای ایران نیست اما بهترین فیلم حال حاضر سینماست. اشکالاتی داره اما نقاط قوتی هم داره.یعنی همه اونایی که فیلمو پسندیدن هیچی بارشون نیست و فقط شما می فهمین؟ واقعا متعصبین نه یه منتقد بی طرف
محمود
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۶
1
1
امیدوارم این فیلم نقطه شروع زاویه ده نمکی از ارزش ها و اصول نباشد.
هدف وسیله را توجیح نمی کند تا برای نشان دادن مطلبی هرچند والا کارگردان خودش را به آب و آتش بزند و هر ضد ارزشی را نشان دهد.
ضمنا من فیلم را دیده ام
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین