دو سال پیش، در چنین روزهایی بود که در یک بعد از ظهر زمستانی به منزل آیت الله خوشوقت رفتیم. ایشان در همان اتاق ساده و محقری که به سیرۀ اهل علم، دور تا دورش را کتاب زینت داده بود، از من و همسرم وکالت گرفتند و خطبۀ عقد را جاری کردند. آن هم در نهایت دقت و وسواس و به چند روایت و عبارت متفاوت. قبل از آن فرمودند که از قرآنی که به سنت مألوف پیش رویمان گشوده و گذاشته شده بود، چند آیه بخوانیم. که «این کتاب برای خواندن است.» و البته برای عمل کردن. بعد از خطبه هم به اختصار نصیحتمان کردند. لب لباب نصیحت این بود که با هم باشید، تک نپرید و همۀ مسائل زندگی را با همراهی و مشورت و توافق پیش ببرید.
فراغت از اینها، زمانی دست داد که راجع به اوضاع و احوال روز از پدرم سؤال کنند. از آشوب 25 بهمن 1389 تنها سه-چهار روز میگذشت. به طنز و مهربانی دعا کردند که به برکت این ازدواج ریشۀ فتنه کنده شود! و نهایتاً با یادی از امام و شهدا مجلس را به پایان بردند. تعامل حاج آقا (که معمولاً بیشتر در هیأت جلالی بودند تا جمالی) آنقدر صمیمی و بی تکلف بود که ما بر خلاف توصیۀ دوستی که واسطۀ این توفیق بود (آقا هادی عسگری که خداوند صبر و تسلیاش عنایت کند)، از ایشان درخواست عکس یادگاری کردیم و با بزرگواری به این درخواست ما پاسخ مثبت دادند.
این اولین نوبتی نبود که "محضر" آیت الله خوشوقت را درک میکردم، اما آخرین بود. در سالهای انتهای دوره دبیرستان و ابتدای دانشگاه به تناوب توفیق این را مییافتم که به فیض نماز جماعت مسجد امام حسن (ع) برسم و بعد از نماز در جلسۀ پرسش و پاسخ جوانان با ایشان حاضر باشم. سؤالاتی متنوع از عقاید و احکام و اخلاق و تاریخ تا حتی مسائل جاری زندگی اجتماعی و خانوادگی. پاسخهای ایشان به سؤالات معمولاً کوتاه بود و ساده. یادم هست که آن زمان با بلاهت کودکانۀ کسی که تازه دانشجو شده و دنبال دانایی (!) است، بعضی وقتها به نظرم میرسید که این جوابها که خیلی ساده است! بعید است جواب سؤالات به این مهمی، اینقدر ساده باشد! به عنوان مثال حاج آقا در جواب بسیاری از سؤالات و تقاضاهای دستور العمل اخلاقی و معنوی به همان پاسخ مشهور اکتفا میکردند که: «انجام واجبات و ترک محرّمات» پیش خودم میگفتم خب اینکه معلوم است ...!
نمیخواهم بگویم از بلاهت دانشجویی فاصله گرفته ام اما حالا خیلی بیشتر میفهمم که چه بسا پرسشهای دشوار، پاسخهایی ظاهراً ساده داشته باشند. این سادگی از جنس همان سادگی و بساطتی است که در دعوت انبیای الهی وجود داشته است. در عین حال که همۀ معانی و مفاهیم تاریخ اندیشۀ بشری از آوردههای همین دعوت عام و همه فهم انبیا نشأت میگیرد.
القصه، آنزمان بیش از آنکه توفیق بهرهمندی از علم آیت الله خوشوقت را داشته باشم، از حضور در "محضر" ایشان مستفیض بودم. ایشان حقیقتاً محضری داشت و مجلس و فضای حضور آیت الله و کلیت فضای مسجد امام حسن به گونهای بود که حتی فرد نامستعدی چون من هم خود را در این محضر احساس میکرد.
***
چند ماه قبل، به بهانهای عجیب موجی از اهانت و هتاکی متوجه این عالم جلیل القدر شد که به واقع تکان دهنده و باورنکردنی بود. البته حماقت و رذالت جماعت هتاک چیزی نبود که بر اهل شناخت و بصیرت نامعلوم باشد. سخن از جماعتی است که با کولهباری از ادعا و هالهای از تقدس، عملاً کاری جز تخفیف و تحقیر شیعه انجام نداده اند. دم از ولایت میزنند و ولایت به تعبیر امام (ره) برایشان چیزی جز «تکسّب و تعیّش» نیست. کدام ولایت؟ ولایتی که از هر معنای عمیق عقیدتی و سیاسی تهی شده و نقل و نبات لفاظیهای مجلس گرمکن مجالس بی فکر و ذکر است. گویی مطلوب نهایی شان در عمل این است که از آیین جهانشمول و فراگیر امیر المؤمنین (ع) و ابا عبدالله (ع) چیزی در حد فرقهای درونگرا بسازند که اصول عقیدتیاش نه اعتلای کلمه توحید و احقاق حق و عدالت، که شجرۀ نسب فلان شخصیت صدر اسلام و بهمان فتوای مربوط به قمه زنی و مناسک مهوع و شرم آور نه ربیع است.
با این همه، این باور نکردنی بود که عالمی چون آیت الله خوشوقت با این شأن و مرتبت علمی و اخلاقی، صرفاً به دلیل بیان رأیی تاریخی در باب حضرت رقیه (س) مورد وهن و حتی لعن این هرزهگویان و بی صفتان قرار گیرد. در سفری که به برکت اربعین ابا عبدالله به عتبات داشتم، در فضای آسمانی بین الحرمین که گفتن و حتی اندیشیدن جز به حدیث عشق خلاف مروت و عقل است، ناچار شدم دقایقی را به مجادله با یکی از این جماعت «جهلاء الشیعه» اتلاف کنم. طرف در سلسلۀ لعنهای کذایی و آن چنانی عنوان جدیدی خلق کرده بود و «آیت الله نماهای منکر حضرت رقیّه» (!) را مورد لعن قرار میداد. منکر حضرت رقیه؟ اولاً انکار کدام است؟ ثانیاً از کی حضرت رقیه در زمرۀ اصول اعتقادات شیعه قرار گرفته است؟ اصلاً مبنای چنین لعنی چیست و از کجا آمده است؟ البته روشن بود که این سؤالها از جانب جاهلان پاسخی جز هیاهو و تکرار و توهین نیابد.
در هر حال، آیت الله خوشوقت دیگر در حصار
دنیای خاکی ما نیست. او به جهانی پر گشود که بیشتر بدان تعلق داشت. اما
این ماییم که میبایست تکلیف خود را با «جهلاء الشیعه» تعیین کنیم. فضاحت و
رسوایی این جماعت در اعلام هفتۀ برائت به موازات هفتۀ وحدت مسلمین و نیز
به دست آمدن شواهدی از روابط کثیف برخی سخنگویان و مبلغان اندیشه مزبور با
دستگاههای سیاسی استکباری و استعماری لزوم این امر را دو چندان کرده
است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com