گروه سیاسی- مصطفوی کواکبیان از جمله رجال سیاسی است که در میان مردم و مسئولین به خصلت هایی چون صراحت لهجه، پشتکار و امید فراوان به آینده شهرت دارد.
هنوز فراموش نکردیم که در جریان انتخابات پیشین مجلس چگونه یک تنه وارد میدان شد و تمام متلک های اصلاح طلبان را به جان خرید و لقب «اسب تروا» نظام را از سوی هم قطاران خود دریافت کرد. وی از جمله اشخاصی است که برای انتخابات آینده ریاست جمهوری برنامه هایی را در سر دارد و باید رفتار انتخاباتی آتی او را به نظاره بنشینیم.
به گزارش بولتن نیوز، کواکبیان از اصلاحطلبان خوشمشربی است که همیشه سخنانی جذاب و شنیدنی داشته است. در مصاحبه گاهی با هیجان تن صدایش هم بلند میشود و گاهی کنایههایش شنیدنی است. شاید شنیدن فایل مصاحبه بیش از خواندن متن پیش رو جذاب باشد. به هر تقدیر مصاحبه پیش رو حاصل 2 ساعت چانهزنی هفته نامه پنجره با دکتر مصطفی کواکبیان نامزد حزب مردمسالاری در انتخابات ریاستجمهوری است.
اگر دکتر مصطفی کواکبیان بخواهد خود را معرفی کند و از ویژگیهای بارز خود بگوید، چگونه خود را معرفی میکند؟
افتخار اول من این است که یک بچه مسلمان هستم. دومین افتخارم آن است که یک کارگرزاده هستم. افتخار دیگرم این است که برادر شهیدم و خودم نیز چندین سال بهصورت داوطلبانه در جبهههای جنگ حضور داشتیم و مابقی افتخاراتم در مقابل این مسائل به چشم نمیآید. برای همه ما 34 سال ایستادگی پای نظام اسلامی افتخار محسوب میشود. بنده در ابتدای انقلاب عضو و نایبرئیس حزب جمهوری اسلامی در استان سمنان بودهام و بهرهمندی از وجود شهیدی همچون شهید بهشتی را افتخار بزرگی برای خود میدانم. قبل از انقلاب سابقه سه بار دستگیری توسط رژیم شاه را در پرونده دارم. البته بازداشتهای طولانیمدتی نبوده است و بهخاطر دارم که در یکی از همین موارد وقتی من را به دادگاه بردند، قاضی گفت سن شما کم است و باید شما را به دادگاه اطفال ببرند! در اوایل شکلگیری انقلاب ما در سمنان گروهی به نام «الخمینیون» تأسیس کردیم. بعد از آن بنده در سن 18 سالگی وارد حزب جمهوری شدم و عملا مسئول حزب جمهوری اسلامی در استان سمنان بودم. سپس وارد حزبهایی نظیر حزب همبستگی و مردمسالاری شدم و در چند سال اخیر نیز در ائتلافهای مختلف سیاسی حضور پررنگی داشتهام. بالاخره من بهعنوان یک سیاستمدار رو راست که اهل پنهانکاری نیست، مطرح بودهام. بنده در مجلس هشتم با 21 نطق بیشترین تعداد نطق را در تاریخ ادوار مجلس داشته و بیش از 11 بار وزرای دولت را به صحن مجلس کشاندهام. در کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز حضور فعال و چشمگیری داشتهام. یک دقیقه تأخیر نیز در مجلس هشتم نداشتهام. شاید غیبت داشته باشم ولی هیچگاه تأخیری در مجلس هشتم نداشتم. یک روز آقای حاجیبابائی، پیش از آنکه وزیر شود، در انتهای جلسه مجلس به بنده گفت «آقای کواکبیان شما قصد خارج شدن از مجلس را ندارید؟ حتما باید کلیدهای صحن مجلس را هم به شما بدهیم که بهعنوان آخرین نفر خارج شوید؟!» آن زمان حس میکردیم که باید تا آخرین لحظه در صحن بمانیم که مبادا در نبودمان اوضاع جهانی به هم بریزد و ما در آن نقشی نداشته باشیم!
چه اتفاقی رخ داد که شما که فارغالتحصیل دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) هستند، به یک اصلاحطلب بدل شدید و از حزب جمهوری اسلامی به حزب همبستگی و مردمسالاری رسیدید؟
سال 61 که دانشگاهها بهدلیل انقلاب فرهنگی تعطیل شده بود، من در 5 دانشگاه قبول شده بودم. در مدرسه عالی شهید مطهری، رشته دندانپزشکی دانشگاه شهید بهشتی، علوم قضائی دانشگاه تهران و دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) قبول شده بودم که آن زمان بهدلیل عرق دینیای که داشتم احساس کردم بهتر است که به دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) بروم. بنده به امام صادقی بودنم افتخار میکنم و معتقدم انسان باید بر روی برخی اصول ایستادگی داشته باشد. بارها به آیتالله مهدویکنی گفتهام که ممکن است بنده با شما در سیاست همنظر نباشم، ولی شما را همیشه معلم اخلاق خودم میدانم. البته بنده بعد از دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) دروس حوزوی خودم را تا پایان دوره سطح و تحت نظر آیتالله سید رضیشیرازی که از نوادگان میرزای شیرازی بود، گذرانده و نزد مرحوم آیتالله سید علی گلپایگانی مکاسب را خواندهام. در باب اصلاحطلب شدنم باید بگویم که آن زمانی هم که عضو حزب جمهوری بودم، بیشتر مجذوب شخصیت شهید بهشتی بودم...
یعنی شهید بهشتی را اصلاحطلب میدانید؟
نه به آن مفهومی که مدنظر شما است؛ ولی ایشان شخصیتی منضبط و با انسجام فکری خاصی بودند و بنده بیشتر سعی میکردم در حوزه سیاست از ایشان الگو بگیرم. مدتی را نیز در دفتر نخستوزیری بهعنوان مشاور فعالیت داشتهام و همه اینها در نحوه شکلگیری سلیقه سیاسی بنده تأثیرگذار بود.
واقعا تصور میکردید که در انتخابات اخیر مجلس رأی نیاورید؟
اگر
واقعیتش را بخواهید تا سه روز مانده به انتخابات اصلا چنین تصوری نداشتم و مطمئن
بودم که حتما در انتخابات پیروز میشوم؛ ولی سه روز مانده به
انتخابات اتفاقاتی رقم خورد که متوجه شدم گویا قرار نیست که بنده رأی بیاورم. همه
آمارها و شاخصها نشاندهنده پیروزی من در
انتخابات بود. البته رأی من نسبت به انتخابات گذشته 30 درصد هم افزایش داشت ولی
باز هم رأی نیاوردم. اساسا بنده ریاضیاتم قوی بود ولی هندسه ضعیفی داشتم! ضعف
هندسهام این بود که خیلی از دوستان در تهران به بنده پیشنهاد دادند تا در تهران
کاندیدا شوم و در لیست علی مطهری حضور پیدا کنم ولی بنده گفتم به سمنان عرق دارم و
البته مطمئن هستم که رأی خواهم آورد. بالأخره سمنان مسقطالرأس من بود. نکته جالب
اینجاست که در تهران خیلیها من را متهم کردند که
بنده مهره حکومت و اسب تروای نظام هستم! شبکههای خارجی نیز جوّ سنگینی
علیه من راه انداختند. یکی از اصلاحطلبان به من گفت که شما
خدمتی که دارید به نظام میکنید، از خدمات اصولگرایان نسبت به این نظام بیشتر است. ولی در سمنان
عدهای پیامکهایی علیه بنده منتشر کردند که مثلا «رای ندادن به
کواکبیان دل امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را شاد میکند!» یا «رای به
کواکبیان ادامه راه فتنه 88 است!» که همین پیامکها و تخریبها به اسم ولایت و بصیرت و... سبب شد که من در
سمنان رأی نیاورم. همان شب انتخابات که مطمئن شدم رأی نیاوردهام، از سمنان راهی تهران شدم و زندگی عادی خودم را
در پیش گرفتم. من هم بعد از انتخابات در اولین نطق خودم خدا را شکر کردم که
نماینده نشدم!
بهنظر میرسد که شما بیش از آنکه از سمت رسانههای اصولگرا تخریب شده باشید، توسط اصلاحطلبان تخریب شدهاید.
من مشکلی با این هجمهها و تخریبها ندارم. روزی به امام خمینی(ره) گفتند که فلان کس علیه شما حرف زده است؛ امام گفتند مهم نیست. گفتند ایشان علیه شما اطلاعیه هم منتشر کردهاند؛ امام گفتند مهم نیست. گفتند برای تخریب شما جلسه هم برگزار کردهاند؛ امام گفتند مهم نیست. بالاخره امام گفتند که ببینید ما چقدر برایشان اهمیت داریم که این همه علیه ما فعالیت میکنند. حالا بنده تخریبهایی را که علیه من صورت میگیرد از همین سنخ میدانم. برخی از سایتهای اصلاحطلب اصلا به نقد دولت و جریان اصولگرایی نمیپردازند؛ بلکه همه تلاششان این است که من را تخریب کنند. ولی هیچگاه به دوستانم در روزنامه اجازه ندادهام که جواب این تخریبها را بدهند. بهنظرم ما اهداف مهمتری داریم. بنده بدون تعارف معتقدم که ما باید در انتخابات 92 همه تلاش خود را بهکار بگیریم تا روند مدیریت اجرائی کشور را به دست بگیریم و دولت را تغییر دهیم. همانگونه که معتقدیم مشارکت حداکثری مردم موجب بالارفتن ضریب امنیت ملی کشور و اقتدار نظام خواهد شد، از سوی دیگر با نحوه مدیریت پوپولیستی موجود نیز مخالفیم و معتقدیم حداقل این نکته میتواند از نقاط قابلاجماع میان ما و اصولگرایان باشد. برخی از اصولگرایان دغدغهشان حذف اصلاحطلبان است ولی توجه نمیکنند که این دولت اسب خود را برای تصاحب دولت بعدی زین کرده است. اصلا باید بیایند این شعار «زنده باد بهار» دولت را تحلیل کنند که یعنی چه. در یک راهپیمایی ملی چنین سخنانی را یک رئیسجمهور بیان میکند. اصلا کسی به احمدینژاد بما هو احمدینژاد تریبون نمیدهد! ایشان بهدلیل آنکه رئیسجمهور این نظام هستند دارای تریبون هستند، وگرنه بهجای ایشان من میرفتم سخنرانی میکردم و یقینا از ایشان هم بهتر صحبت میکردم. حالا شاهدیم که از همین تریبون چنین شعارهای انتخاباتی را بیان میکنند. شرایط عوض شده است. بنده تا 22 خرداد سال 88 رئیس ستاد انتخابات میرحسین موسوی بودم ولی حالا شرایط تغییر کرده است. خیلی از اصولگرایان هم تلاش کردند که احمدینژاد را رئیسجمهور کنند ولی حالا با نگاهی به شاخصهای اقتصادی کاملا روشن است که ادامه چنین روندی برای کشور مضر خواهد بود. بنده معتقدم که باید نگاه تشکیلاتی و حزبی در امور وجود داشته باشد ولی در این دولت یکهسالاری وجود داشت. به طرف میگویند هلو، بعد فردا برکنارش میکنند؛ به دیگری میگویند تنها مرد کابینه، ولی برای یک انتصاب ایشان را عزل میکنند! درست است که اختیاردار، رئیسجمهوری است ولی نباید یکتنه و بهصورت سلیقهای امور را اداره کرد.
شما پیش از این سابقه حضور در کمیسیون امنیت ملی مجلس را نیز داشتهاید؛ روند کنونی سیاست خارجی و موضوع رابطه با آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
بنده پیش از این و در مناظره با آقای متکی اشاره کردم که بر اساس قانون، تصمیمات کلان دولت در بخش سیاست خارجی بر عهده شورای عالی امنیت ملی است، اما تمام مصوبات این شورا نیز پس از تأیید مقام رهبری قابل اجراست. پس در زمینه مذاکره با آمریکا بدون شک تصمیمگیرنده اصلی رهبری است و اخیرا رهبری نیز موضع شفاف و روشنی در این زمینه اتخاذ کردند. اما نکته جالب اینجاست که رهبری بیان کردند که در زمان مقتضی خودم اعلام خواهم که با آمریکا مذاکره خواهیم کرد و این به آن معناست که ایشان برخلاف برخی اصولگرایان که معتقدند تا قیام قیامت و در هیچ شرایطی نمیتوان با آمریکا مذاکره کرد معتقدند که اگر شرایط مطلوب فراهم شود میتوان با آمریکا هم مذاکره کرد. بهنظرم زمان در مذاکره با آمریکا مهم است و رئیسجمهوری در شرایط تحریم و در بدترین شرایط پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا را مطرح کرد. اما خارج از بحث مذاکره با آمریکا، من سه مشکل اصلی را در زمینه دیپلماسی کنونی شاهد هستم. اول اینکه یک استراتژی مدون و مشخص نسبت به موضوعات جهانی نداریم. نه اینکه این موضوع مربوط به دولت نهم و دهم باشد، بلکه سیاست خارجی ما با حضور هر یک از رؤسای جمهوری با توجه به سلیقه آن شخص تغییر میکند. اصول کلی سیاست خارجی نباید باری به هر جهت باشد. دومین مشکل بحث موازیکاری در سیاست خارجی است؛ مثلا آقای احمدینژاد در دفتر ریاستجمهوری باز قارهها را تقسیمبندی کرده و برای هر قاره یک مسئول با مأموریت ویژه مشخص کرده است. پس وزارت خارجه ما این وسط چه کاره است؟ بحث سوم بیتوجهی به تخصص در بحث سیاست خارجی است اول انقلاب میگفتند چون متخصصین ما تعهدی نسبت به نظام ندارند، همان تعهد کافی است. آیا در این 34 سال آدم متخصص تربیت نکردهایم؟ چرا رئیسجمهوری وقتی وزیر علوم خود را برکنار میکند، فردای برکناری برای وی حکم سفارت مالزی را میزند؟ واقعا در باقی کشورها سفیرشدن همین قدر آسان است؟ در چین شما باید 30 سال در دستگاه دیپلماسی فعالیت داشته باشید تا بتوانید سفیر شوید، ولی اینجا یکشبه برای افراد حکم صادر میشود.
با توجه به سابقه نمایندگیتان اوضاع مجلس هشتم و نهم را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا شریط بهتر از قبل شده است؟
البته
هنوز یک سال هم از عمر مجلس نهم نگذشته است. هرچند که مجلس نهم خیلی بنای سازگاری
با دولت ندارد، ولی باز هم بهنظرم در رفع مشکلات اساسی
مردم توفیق چندانی نداشتهاست. از همان ابتدا مشخص
بود که در این مجلس سؤال از رئیسجمهوری به سرانجام نخواهد
رسید. به یکی از دوستان گفتم که ما در مجلس هشتم سؤال از رئیسجمهوری را عملیاتی کردیم و دوباره سؤال کردن فایده
چندانی ندارد. سؤالکنندگان از رئیسجمهوری در مجلس هشتم به این نتیجه رسیده بودند که
بهتر است یک اصولگرا مثل آقای مطهری آن
سؤال را قرائت کند؛ وگرنه ما از همان ابتدا از بانیان سؤال از رئیسجمهوری بودیم و در همان سؤالات به اظهارات خلاف
واقع رئیسجمهوری در موضوعاتی نظیر
خانهنشینی و عزل وزیر خارجه
واکنش نشان دادیم و دلایلی را ذکر کردیم که دیگر قابلانکار نبود. البته هیچگاه این حرفها در صداوسیما و رسانهها منتشر نشد ولی هنوز در آرشیو مجلس این فیلمها موجود است. من در مجلس نهم اعتقادی به استیضاح
نداشتم. بهنظرم در مجلس نهم باید
پروژه استیضاح رئیسجمهوری را کلید میزدیم! در استیضاح رئیسجمهوری موافقت دوسوم
نمایندگان مجلس الزامی است؛ از سوی دیگر اگر نظر رهبری در مورد سؤال از رئیسجمهوری جنبه توصیهای دارد، در قضیه استیضاح
رئیسجمهوری موافقت رهبری
الزامی است. پس از اول مشخص بود که رهبری مخالف این موضوع هستند و نمایندگان نباید
وارد چنین موضوعاتی میشدند. اما همین مجلس کار
خاصی برای معیشت مردم انجام نداده است. شما شب میخوابید، صبح که بیدار میشوید ارزش پولتان نصف میشود. مجلس برای جلوگیری
از چنین روندی چهکار خاصی انجام داده است؟
آماری وجود داشت مبنی بر اینکه دولت میرحسین دلار را 160 تومان به دولت هاشمی
تحویل داد و آقای هاشمی دلار را 400 تومان به دولت آقای خاتمی تحویل داد و در
ابتدای دولت آقای احمدینژاد دلار 800 تومان بود.
طبق اینروند توقع داشتیم که
حداکثر دلار 1600 تومان شود اما قیمت کنونی دلار چند است؟ این دلار هیچگاه به 1600 تومان نخواهد رسید. مجلس در این زمینه
غیر از متوقفکردن مرحله دوم هدفمندی
کار دیگری انجام نداده است. اینکه هدفمندی متوقف شود که حسن محسوب نمیشود، بلکه باید دولت را موظف میکردند که همان قانون هدفمندی مصوب مجلس هشتم را بهدرستی اجرا کند. تولید ما از این وضعیت ضربات زیادی
خورده است. اصلا ایجاد اشتغال 2.5 میلیون نفر پیشکش، همین تعداد شاغلان را حفظ
کنید که بیکار نشوند.
مجالس هفتم، هشتم و نهم حاصل مدیریت اصولگرایان است. مجلس ششم را در مقایسه با این مجالس چگونه ارزیابی میکنید؟
مجلس ششم هم مشکلات خاص خودش را داشت و از توسعههایی دم میزد که هیچگاه بهطور کامل محقق نشد؛ مثلا در حالیکه در مجلس پنجم قانون مطبوعات اصلاح شده بود، در ابتدای مجلس ششم و در اولین دستور کار بهسراغ قانون مطبوعات رفتند. واقعا مشکل مردم قانون مطبوعات بود؟ مجلس ششم مدعی بود که باید توسعه سیاسی گسترش یابد. دولت آقای احمدینژاد که از اساس توسعه سیاسی را تعطیل کرد. خانه احزاب تعطیل شد. 8 سال است که یارانه احزاب قطع شده است. ما در مجلس هشتم هرچه تلاش میکردیم که این موضوعات در دستور کار مجلس قرار بگیرد، باز در لحظه آخر از دستور کار مجلس خارج میشد. نظام انتخابات حزبی در مجلس هشتم واقعا قربانی شد. اما اوج این مخالفتها زمانی بود که آقای احمدینژاد رسما اعلام کرد که احزاب سم مهلک کشور هستند. اما درباره شاخصهای اقتصادی دولت خاتمی و احمدینژاد، بهنظرم بهغیر از یکی دو شاخص، در باقی شاخصهای اقتصادی وضعیت از شرایط امروز مطلوبتر بوده است. در مجلس ششم نگاه توسعه اقتصادی کمرنگ بود و مسائل کماهمیتتر اولویت بیشتری برایشان داشت.
فکر نمیکنید آفت مجلس اصلاحطلبان همان نگاه حزبی افراطی مشارکتیها بود؟
بله، تا حدودی آن مشکلات را بنده هم قبول دارم. قصد کالبدشکافی مجالس گذشته را ندارم، ولی درمجموع بهنظرم دفاع از حقوق اساسی مردم در مجلس اصلاحات از اهمیت بیشتری نسبت به مجالس بعدی برخوردار بود. اما مثلا در مسائلی نظیر پایبندی به ارزشها و طرحها و قوانین اینچنینی، مجالس اصولگرا عملکرد بهتری داشتهاند.
چقدر احتمال میدهید که در دوره بعدی ریاستجمهوری باز هم یک فرد سمنانی در رأس دولت قرار بگیرد؟
آقای احمدینژاد اصالتا سمنانی و اهل آرادان گرمسار است. اما درواقع ایشان در کودکی راهی تهران شد و مدت زیادی را در سمنان زندگی نکرد و نمیتوان ایشان را واقعا سمنانی دانست. به همین دلیل شاید برای اولینبار است که میخواهیم یک سمنانی را راهی پاستور کنیم!
به هر تقدیر وضعیت کنونی کاندیداتوری شما در انتخابات چگونه است؟
جدای از کاندیداتوری بنده، متأسفانه نوع انسجام و تعهد بهکار تشکیلاتی در میان اصلاحطلبان نسبت به اصولگرایان کمتر است. درست است که همین الان اصولگرایان 17 الی 18 تا کاندیدای آماده به خدمت دارند، ولی انصافا در تشکلهای مختلفی در حال انجام فعالیتهای انتخاباتی هستند. اما نگاه در جبهه اصلاحطلبان کمی متفاوت است. در میان اصلاحطلبان سه نگاه مختلف به انتخابات وجود دارد. برخی معتقدند که اساسا نیازی به حضور در انتخابات نیست؛ نه اینکه بنای بر تحریم داشته باشند ولی معتقدند که چون شرایط مهیا نیست در انتخابات شرکت نمیکنیم. دسته دوم معتقدند که در انتخابات شرکت میکنیم ولی نیازی نیست که حتما کاندیدای اختصاصی معرفی کنیم. دسته سوم که بنده و دوستان بنده در جبهه اصلاحطلبان ایران و همچنین شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هستیم، معتقدیم که باید هم در انتخابات شرکت کنیم و هم اینکه کاندیدای منحصربهفرد داشته باشیم. در کنگره یازدهم حزب که در ابتدای بهمن امسال برگزار شد، همه افراد حاضر بهغیر از بنده که جمعا 500 نفر میشدند به کاندیداتوری بنده در انتخابات ریاستجمهوری رأی دادند، اما خودم همچنان در حال تعلل هستم تا شاید بتوانیم در میان اصلاحطلبان به یک اجماع و گزینه واحد برسیم.
یعنی بهدنبال ایجاد یک کارگروه خاص هستید؟
در ابتدا ما طرحی با عنوان «مناسک» بهمعنای مجمع نخبگان اصلاحطلب سراسر کشور متشکل از 4000 اصلاحطلب در سراسر کشور را مطرح کردیم که در آن درنظر داشتیم مجمع روحانیون وارد میدان شود و با میدانداری مجمع روحانیون، کاندیدای اصلاحطلبان تعیین شود که متأسفانه با عدم ورود مجمع روحانیون، این طرح تقریبا با شکست روبهرو شد؛ زیرا مجمع روحانیون از اساس هنوز نسبت به حضور در انتخابات دچار تردید است. متأسفانه تنها 4 ماه تا انتخابات باقی مانده است. ماه آخر نیز که عملا زمان تبلیغات است؛ بحمدالله از اواخر اسفند تا اواسط فروردین هم کشور تعطیل است و عملا دو ماه مفید برای تصمیمگیری باقی مانده است. بنده پیشنهادات دیگری را نیز مطرح کردم؛ مثلا پیشنهاد دادم هیئت حکمیت مرضیالطرفینی تشکیل شود و در میان همه مدعیان کاندیداتوری یک نفر را بهعنوان کاندیدای اصلاحطلبان معرفی کند یا اینکه یک هیئت بیطرف نظرسنجی کند و طبق نتیجه، همه از نامزدی که بیشتر احتمال پیروزی دارد حمایت کنیم یا اینکه از بین احزاب اصلاحطلبی که قصد دارند در انتخابات شرکت کنند، نمایندگانی معرفی شوند و نمایندگان احزاب اصلاحطلب کاندیدای جبهه اصلاحطلبان را معرفی کنند. ما در حزب مردمسالاری کمیتههای مختلفی را در رابطه با انتخابات تشکیل دادهایم و من قبلا هم وعده کرده بودم که ما یکسوم کابینه دولت یازدهم خود را معرفی خواهیم کرد.
در میان اصلاحطلبان شخصیتها از احزاب مؤثرترند؛ مثلا نقش افرادی نظیر عبدالله نوری، آقای خاتمی و آقای خوئینیها از نقش احزاب و تشکلهای اصلاحطلب بسیار پررنگتر است.
من احترام میگذارم به این شخصیتهایی که شما اسم بردید ولی این شخصیتها اگر هیچ فعالیتی نکنند ما چهکار باید بکنیم؟
بالأخره برند اصلاحطلبی را بههمراه دارند.
ما بهعنوان حزب نمیتوانیم ساکت باشیم. حالا اینها به هر دلیلی شاید نخواستند فعال باشند، ما که نباید فعالیتهای خود را تعطیل کنیم.
مثلا آقای خاتمی خود را پدر اصلاحات میداند.
آقای خاتمی شاید واقعا این ادعا را نداشته باشد اما من معتقدم که ما باید به اینها احترام بگذاریم؛ لذا ما اصلا اول اولویتمان این بود که خود آقای خاتمی کاندیدا بشود و گفتیم اگر ایشان بیاید همه حول ایشان اجماع میکنیم؛ بالأخره آقای خاتمی هم توسط دوستان اصلاحطلب بهجایگاه ریاستجمهوری رسیدند؛ یکتنه که اصلاحات را نساخت! امثال ماها کمک کردیم که برای ایشان ستاد زدیم فعالیت کردیم. اتفاقا یکی از دوستان میگفت شما برای کروبی و خاتمی و موسوی در انتخاباتهای مختلف ستاد زدهاید و حالا وقت این است که آنها برای شما ستاد بزنند! در سال 84 تنها حزبی بودیم که از آقای کروبی حمایت میکردیم. من آن زمان تحلیلی داشتم که آقای کروبی زمینه رأیش حداقل برای مرحله دوم از آقای رفسنجانی بهتر میشود. خیلی از دوستان تند ما آن زمان واقعا شرایط از ارزیابی دقیقی نداشتند و کار بهجائی رسید که ما بهتدریج شوراها و دولت و مجلس و حتی بخشی از قوه قضائیه را از دست دادیم. من در جایی گفتم که احمدینژاد دستپخت خود ماست. اگر ما در آن زمان اتحاد داشتیم، الان دچار چنین وضعیتی نبودیم. من از تعدد اصولگرایان خوشحال نیستم اما خود این تعدد نیز برای ما یک فرصت است.
شما میزان مشارکت مردم در انتخابات آتی را تا چه میزان پیشبینی میکنید؟
باید واقعبین بود. این انقلاب متعلق به مردم است و مردم هم باید حفظش بکنند و در این راهپیمایی 22 بهمن هم چون من خودم بودم دیدم چقدر مردم با شور و حرارت در آن شرکت کردند. متن مردم همینهایی بودند که آمدند راهپیمایی، البته نمیخواهم بگویم که هیچ اشکالی الان وجود ندارد لذا من پیشبینیام این است که بین 60 تا 70 درصد در این انتخابات شرکت خواهند کرد و ما باید از این فرصت بهنحو احسنی استفاده کنیم.
نظر حضرتعالی در رابطه با حوادث اخیر و اتفاقات قم چیست؟ در جایی عنوان کرده بودید که بنیصدر هم چنین رفتاری نداشته است. دلیلتان چیست؟
اینکه رئیسجمهوری بهجای دغدغه رفع مشکلات معیشتی مردم، بیاید چنین فیلمی در مجلس منتشر کند خیلی سخیف است و در تاریخ انقلاب ما تاکنون چنین چیزی نداشتیم. مدتی میگفتند که بنیصدر از شهید آیت یک نوار پر کرده است که قصد دارد آن را افشا کند. در آن زمان همگی تلاش کردیم که بنیصدر را از قدرت کنار بزنیم اما همان بنی صدر نیامد آن نوار را منتشر کند. اتفاقی که در قم افتاد بهنظر من باید زنگ خطر را برای مجموعه دوستان اصولگرا بهصدا دربیاورد. قبلا این مشکل در سخنرانی سیدحسن خمینی رخ داد و همه گفتند که خودجوش بوده است. هر کسی که الفبای سیاست را خوانده باشد میداند که کاملا ساختگی و هدایتشده بوده است. پیش از این در مشهد هم گفتند که مردم خودجوش علیه آقای ناطق شعار دادهاند و حالا هم میگویند حوادث قم خودجوش بوده است! کاملا مشخص است که طرحریزی در این زمینه وجود داشته است و مسئولان باید یکبار برای همیشه این مشکلات را حل کنند.
شما از یکسو مدعی هستید که طرح وحدت میان اصلاحطلبان تاکنون جواب نداده است و از سوی دیگر اعتقادی بهوجود مرزهای پررنگ میان اصلاحطلبان و اصولگرایان ندارید. چرا حول یکی از اصولگرایان نظیر آقای مطهری وحدت نمیکنید؟
معتقدم اصلاحطلبان اگر کاندیدا نداشته باشند باز هم بهتر از آن است که از یک کاندیدای اصولگرا حمایت کنند. بهدلیل آنکه ما وظیفه داریم مردم را به حضور در انتخابات دعوت کنیم ولی نباید نگاهمان به قدرت طعمهوار باشد. قرار نیست که چارچنگولی به دولت بعدی بچسبیم. برای حفظ هویت اصلاحات ما حتما به یک نامزد اصلاحطلب نیازمند هستیم و نیازی نیست که حتما نامزد ما پیروز شود.
حضور آیتالله هاشمی در انتخابات اخیر را تا چه حد جدی میدانید و تا چه حد حضور ایشان را بزرگنمایی از سمت دولت میدانید؟
من هم با شما موافق هستم و معتقدم دولت این موضوع را پررنگ کرده است تا بتواند در فضای دوقطبی نظرات خود را اعمال کند. بهنظرم ایشان بیش از آنکه بازیگر انتخابات ریاستجمهوری باشد، باید در قامت یک بازیگردان در انتخابات ظاهر شود؛ مثلا آیتالله مصباح پدر معنوی جبهه پایداری است ولی هیچگاه کسی نمیگوید ایشان کاندیدای پایداری است. ما از آیتالله هاشمی نیز توقع داریم در حد یک پدر معنوی ظاهر شود. البته ایشان نیز اعلام کرده است که با توجه به کهولت سن و مشکلات دیگر کاندیدا نخواهد شد. طرح وحدت ملی نیز که ایشان مطرح کرده است یک طرح دلسوزانه است ولی عملیاتی نخواهد شد. این طرح در نظر دارد رأی اصلاحطلبان و اصولگرایان را تجمیع کند ولی این شدنی نیست. هیچگاه همه اصولگرایان بر نامزد مورد تأیید ما اجماع نخواهند کرد و اتفاقا مخالفتها با چنین کاندیدایی جدیتر میشود؛ به همین دلیل بعید میدانم کسی پیدا شود که بتواند چنین نقشی را برای دولت وحدت ملی اجرائی کند. البته اینکه برخی میگویند ما کسی غیر از ایشان را نداریم، به ما و دیگر احزاب توهین کردهاند! یعنی اینکه ما آنقدر نیرو کم داریم که باز هم مجبوریم بهسراغ رؤسای جمهوری قبلی نظیر آقای خاتمی و آقای هاشمی برویم. بنده هم اعتقادی به حضور ایشان ندارم.
چه میزان احتمال میدهید که نامزد دولت پیروز شود؟
ملت ما دقیقهنودی است و تا روزهای نزدیک به انتخابات نمیتوان رفتارشان را تحلیل کرد ولی باز هم اگر اصلاحطلبان از صحنه انتخابات حذف شوند، بنده بعید نمیدانم که دولت با رویآوردن به رفتارهای پوپولیستی و طرحهایی نظیر استخدام نیممیلیون نفر و افزایش 5 برابری یارانهها و چنین طرحهایی دوباره قدرت را در دست بگیرد. بنده سال 88 گفتم تقلب نشده است ولی تا دلتان بخواهد تخلف شده است. من از هم اکنون دغدغه چنین رفتارهایی را دارم.
برخی از سیاسیون گفته بودند که اصلاحطلبان باید از فتنهگران اعلام برائت کنند. شما به گفته خودتان سابقه تشکیل ستاد برای موسوی و کروبی را در کارنامه دارید. شما هم از وقایع 88 اعلام برائت میکنید؟ از رفتارتان در سال 88 پیشمان نیستید؟
از اقدامات 88 پشیمان نیستم و البته مواضع من در سال 88 کاملا روشن و شفاف بوده است و نیازی به توبه نیست؛ مثلا برخی از نزدیکان شما در سال 88 به احمدینژاد رأی دادهاند. آیا آنها هم باید توبه کنند؟ در آن زمان ما تشخیص دادیم که باید در انتخابات از این افراد حمایت کنیم و به همین دلیل نیازی به توبه نیست. برخی به بنده گفتند که در مراسم تحلیف ریاستجمهوری شرکت نکن ولی بنده گفتم که رهبری در خطبههای نمازجمعه تکلیف را مشخص کردهاند. ما باید اصلاحطلبان را از براندازان تفکیک میکردیم.
شما رئیس ستاد میرحسین موسوی بودهاید. بعد از انتخابات ایشان نسبت به مواضع شما اظهار دلخوری و گله نداشت؟
من پس از انتخابات دیدارهای زیادی با ایشان و آقای کروبی داشتم تا مواضعشان را تعدیل کنم ولی دقیقا چنین مسائلی را بهخاطر ندارم. من تا بهمن 89 تلاش کردم تا رفتار آنها را تعدیل کنم اما در شرایطی قرار گرفتم که گفتند کواکبیان با سران فتنه جلسات و ملاقاتهای منظم دارد و فضا بهگونهای شد که دیگر از آن زمان به بعد ملاقاتی با آقایان نداشتهام.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
مثلا "معتقدم انسان باید بر روی برخی اصول ایستادگی داشته باشد"
چرا برخی اصول ؟؟ چرا همه ی نباید بر روی تمام اصول ایستادگی داشت؟
یا این : "یکی از اصلاحطلبان به من گفت که شما خدمتی که دارید به نظام میکنید، از خدمات اصولگرایان نسبت به این نظام بیشتر است"
مگر خدمت به نظام از نظر اصلاح طلبان جرم است که اینطور به هم تذکر می دهند که بله حواست باشه به نظام خدمت نکنی؟؟؟مبادا کاری کنی از اصولگراها بیشتر به نظام خدمت کنی!!!!
یا این : "در سمنان عدهای پیامکهایی علیه بنده منتشر کردند که مثلا «رای ندادن به کواکبیان دل امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را شاد میکند!» یا «رای به کواکبیان ادامه راه فتنه 88 است!» که همین پیامکها و تخریبها به اسم ولایت و بصیرت و... سبب شد که من در سمنان رأی نیاورم"
این منطق همان منطق تقلب در فتنه 88 است.کلا اصلاح طلب جماعت وقتی رای نمی آورد حاضر نیست واقعیت را قبول کند و این داستان ها را سر هم می کند که بارها دیده ایم. بنده کار آن اشخاص را که این جور پیامکی منتشر کرده اند تایید نمی کنم اما مردم سمنان آنقدر شعور و آگاهی دارند که با چند پیامک نظرشان در مورد یک کاندیدا تغییر نکند.این یعنی اهانت به مردم سمنان.
یا این : "واقعا مشکل مردم قانون مطبوعات بود؟ مجلس ششم مدعی بود که باید توسعه سیاسی گسترش یابد"
نه مشکل همفکران این آقا بودند که با نوشتن نامه به مقام معظم رهبری به ایشان پیشنهاد نوشیدن جام زهر را دادند و با اینکار می خواستند کشور را توسعه سیاسی بدهند.!!!!