کد خبر: ۱۲۰۸۳۹
تاریخ انتشار:
به گزارش گروه خواندنی باشگاه خبرنگاران،

مجموعه اشعار ویژه آغاز امامت مهدی موعود (عج)

ای جبرئیل كاسه به دست عنایتت / خضر از قبیلِ منتظران هدایتت / ای چشمه‌های عقل تمام پیمبران/ مبهوت وسعت نظر بی‌نهایتت
به گزارش بولتن نیوز به نقل از  باشگاه خبرنگاران، به مناسب آغاز امامت مهدی موعود (عج) مجموعه ای از اشعار آئینی را برای شما آماده کرده ایم:

ای به دستت نظام یا مهدی
دولتت مستدام یا مهدی
به ائمه به انبیاء تبریک
که تو گشتی امام یا مهدی
از تو قانون عدل پاینده است
به تو این موهبت برازنده است

از دو عالم یم کرامت تو
فتح پیغمبران امامت تو
دست حق خلعت امامت را
دوخته از ازل به قامت تو
به قیامت قسم قیامت کن
پسر فاطمه امامت کن

دیده ها روشن از تجلایت
سینه ها جنت تولایت
لب ختم رسل دعاگویت
چشم زهرا به قد و بالایت
که جهان را محیط نور کنی
کعبه را روشن از ظهور کنی

عید بر روی حق تبسم ماست
ذکر یا بن الحسن تکلم ماست
عید اکمال دین شده تکرار
بلکه عید غدیر دوم ماست
فتح قرآن و دین مبارک باد
عید مستضعفین مبارک باد

********
سامره امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک
می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر
ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است
یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش
عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه
عید آدم عیـد خاتم آمده
عید مظلومـان عالم آمده
عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست
عیـد قرآن، عید عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین
عیــد یــاران فداکار علی است
عید محسن، اولین یار علی است
عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست
عید عمرو مالک و عمارهاست
عید مشتاقان سرمست حسین
عید ذبح کوچک دست حسین
عید باغ یاسمن های کبود
عید شادیِ بدن های کبود
عید سردار رشیـد علقمه
عید سقـای شهیـد علقمه
عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن
عید سربازان بی غسل و کفن
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را
می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش
می برد از دل شکیب کعبه را
می کشد اول خطیب کعبه را
روی او آیینه روی خــداست
پشت او محکم به نیروی خداست
پیش رو خوبان عالم، لشکرش
پشت سر دست دعای مادرش
بـر سـرش عمـامه پیغمبر است
ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است
پرچمش پیراهـن خـون خداست
نقش آن رخسار گلگون خداست
رشته هایش از رگ دل پاک تر
از گل پرپر شده صـدچاک تر
حنجـر او نینـوای زینبین
نعر? او «یا لثارات الحسین»
اشک چشمش خون هفتاد و دو تن
چهره: تصویـر حسین است و حسن
خیمـه اش آغـوش حی دادگر
مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر
عدل از نـور جمـالش منجلی
پــایتختش کوفـه مـانند علی
آسمـان پروانـه ای دور سرش
خلق پندارند خود را در برش
آسمان چـون حلقه در انگشت او
ملک امکان قبضه ای در مشت او
فـرش راه لشکـرش بــال ملک
جــای سم مـرکبش دوش فلک
مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا
بشکند پیشانـی از بوجهل هــا
شیعه گردد حکمران در آب و گل
کــوری این بازهـای کــور دل
عیــد موسا و عصا و اژدهاست
عید مرگ فرق? باب و بهاست
ای امـام عصـر عاشورائیـان
ای امیــد آخـر زهرائیــان
ای به عهد مهدویت مهـد مـا
ای نفس هایت دعای عهد ما
عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی
ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی
تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور
ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر
تـا دل دشمـن شـود تاریک تر
چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟
سیـدی مـولایی عجـل لظهـور

***استاد حاج غلامرضا سازگار***

*************
اینهمه رمز و مثلها را کلید
جمله اندر خانه پیغمبر است

گر بخانه در , زراه در , شوند
این مبارکخانه را در , " حیدر " است

هر که بر تنزیل , بی تاویل رفت
او بچشم راست در عین اعوراست

مشک باشد لفظ , و معنی بوی او
مشک بیبو _ ای بشر _ خاکستر است !

مر نهفته دختر تنزیل را -
معنی و تاویل " حیدر " شوهر است

مشکل تنزیله بی تاویله او
بر گلوی دشمن دین خنجر است

ای گشاینده در خیبر , قرآن -
بی گشایش های خوبت خیبر است

وین گشایش را نمایش در عدد,
هرشب و هر روز , ساعت الظهر است

چون بشب بر آسمانها بنگری
با بروج و دور سالان همسر است

بر فروغ ماه تابان کن نظر !
عده الشهر همین سان یکسر است

وین عدد اندر دعا , واندر قنوت
دست مومن را چو خانم , زیور است

شست سین است و " نبی " یاسین بود
بند انگشتان دیگر , مظهر است

بند شست دویمین : " زهرای " پاک
هست , کو چون بضعه آن سرور است

آنکه یک تن زین میان منکر شود
شیعه نبود او شقی و ابتر است

لعن گویم آن " سه بت " را چون همی -
دین حق از جور ایشان پرپر است

در رهایش از کمند ملحدان
راه اولاد " علی " روشنتر است

خاک ذل این جهان از سر فکند -
آنکه تربت از " حسینش " بر سر است

بهر جهل و بی وفایی زنان
خون دلهای " حسن " , خود مطهر است

زینت دین شد چو " زین العابدین "
چهره او از عبادت , ازهر است

علم و دین در " باقر " آمد برقرار
قلب او از مهر تابان انور است

" صادق " آل محمد ( ص ) صدق را -
بهر امت تا قیامت , رهبر است

مر چشیدن زهر تلخ نصب را
کام " کاظم " جمله حلمش برتر است

از خراسان تا به شرق کهکشان
قصر رضوان " رضا " شه اختر است

من عزب مانم ! که بر جدم " جواد "
از شرنگ زن , جگر چون اخگر است

" هادی " بمن آموخت این :
ماندن اندر کهف عزلت بهتر است

" بو محمد عسکری " درسم بداد :
مرد را غربت همی چون لشکر است

نک که " مهدی " هست غائب , مر مرا -
مردن اندر غار " یمگان " خوشتر است !

***********

ای جبرئیل كاسه به دست عنایتت

خضر از قبیلِ منتظران هدایتت

ای چشمه‌های عقل تمام پیمبران

مبهوت وسعت نظر بی‌نهایتت

تقدیر خانواده‌ی سلمان این زمان

مدیون چتر بی‌حد و مرز حمایتت

آتشفشان حیله‌ی دجال‌های قوم

خاموش می‌شود به نسیم درایتت

ما در كنار لطف تو پهلو گرفته‌ایم

تا ناخدا شده خلف با كفایتت

مدح شما كجا و من بی‌زبان كجا

این شوره‌زار تشنه كجا آسمان كجا  

تو آخرین تجلی الله اكبری

كاملترین پیاله‌ی ساقی كوثری

هر روز با عنایت باران دست خود

ما را به سوی عرش خداوند می‌بری

در كوچه‌های برفی تاریخ عاشقی

یك اتفاق تازه و یك عشق نوبری

ما با توكلِ به شما زنده‌ مانده‌ایم

تو اولین امیدی و امید آخری

سهم من از نسیم عبایت چه می‌شود

درمانده‌ام كه قسمت من را بیاوری

پژواك گریه‌های غم‌انگیز فاطمه

ای جلوه‌ی بهاریِ پاییزِ فاطمه

در بین ما نشسته‌ای و ما بدون تو

از كودكی كنار تو اما بدون تو

در طول خشكسالی فصل نبودنت

ماندیم دست‌خالی و تنها بدون تو

یك عمر در پی تو دویدیم و عاقبت

چیزی نصیب ما نشد آقا ، بدون تو

تا كربلا چگونه ؟ بیا و خودت بگو

پا می‌دهد پریدنم آیا بدون تو ؟

آخر به یاد اشك تو از دست می‌رود

این موج دل سپرده به دریا بدون تو

امشب كه بار عامِ همه خانه‌ی شماست

این روسیاه تشنه‌ی پیمانه‌ی شماست...

**********
از همه سو می دمد، نور تجلّای تو

غایبی و عالمی است، محو تماشای تو

تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان

کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو!

روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی

در سر ما شور توست، در دل ما جای تو

سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی

ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو!

خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم"

تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو

زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح

دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو

از حرم فاطمه تا صف کرببلاست

چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو

موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان

تا که شود عالمی طور تجلّای تو

آرزوی فاطمه بانگ "اَنَاالمهدی ات"

عقده گشای علی، دست توانای تو

آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی

چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو

"میثم" اگر می چکد، از نفسش شهد جان

میوه نخلش بود، شاخة خرمای تو

**************

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین