شهيد نواب صفوي همچنين با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامي به مخالفت برخاست و به همين جهت در ايام نخست وزيري مصدّق، دستگير و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. سرانجام اين مجاهد خستگي ناپذير به همراه سه تن از همرزمانش به نامهاي خليل طهماسبي، مظفر علي ذوالقدر و سيدمحمد واحدي در بيدادگاه رژيم پهلوي محکوم و در صبحگاه ۲۷ دي ۱۳۳۴ شمسي تيرباران شده و به خيل شهدا پيوستند. بدين ترتيب پرونده ده سال فعاليت سياسي و اجتماعي جمعيت فداييان اسلام بسته شد و جنايت ديگري در پرونده سياه خاندان پهلوي ثبت گرديد.
تصویر سازی شهید نواب صفوی / جهت دریافت با کیفیت بالا روی تصویر کلیک نمایید.
* درمکتب فرزانگان
نواب براي شناختن اصول سياسي اسلام در اواخر سال ۱۳۲۲ به نجف رفت، او به دنبال روح دين و قوانين تشكيل جامعه اسلامي وارد حوزه شد، سيد مجتبي علوم مقدماتي را در تهران آموخته بود، به همين دليل به دنبال استاداني در سطوح عالي مي گشت. در همان روز اول شاگرد مصمم «علامه اميني» شد و در محضر بزرگ مردي چون او مكتب غدير را آموخت و ولايت علي بن ابيطالب (ع) را محور حيات و هستي خويش ساخت. از ميان استادان بزرگ نواب مي توان «آيت الله حاج آقا حسين قمي و آيت الله آقا شيخ محمد تهراني» را نام برد كه نواب در محضر ايشان فقه، اصول و تفسير قرآن را آموخت و در محضر «علامه اميني» كه گنجي گران قيمت براي نواب بود با فلسفه سياسي اسلام آشنا شد به گونه اي كه علامه درباره او گفت: «نواب اول شاگرد من بود و درس مي خواند ولي زمان كوتاهي نگذشته بود كه ديدم جرقه هاي روحي نواب طوري است كه مسأله استاد و شاگردي را از بين مي برد. فكر نواب و گسترش آن طوري بود كه ثابت مي كرد او يك فرد فوق العاده است و يك شاگرد عادي نيست.»
* نواب و علامه اميني
زماني كه علامه اميني به ايران آمده بود، در ديدار با نواب گفت: «من حيفم مي آيد كه شما ايران بمانيد، شما را مي كشند. بياييد برويم نجف درس بخوانيد. با استعدادي كه داريد پيشرفت مي كنيد و مرجع مي شويد. آن وقت اقدام كنيد. هزينه رفتن به نجف با من.» نواب نگاهي به استاد گرانقدرش انداخت و گفت: «اسلام سرباز و درسخوان دارد؛ مبارز ندارد، ما ميخواهيم مبارز شويم». علامه اميني چشم هايش پر از اشك شد و از اتاق بيرون رفت.
* ملي شدن صنعت نفت
به دنبال اخطار نواب صفوي به حسين علاء - نخست وزير وقت- و فشار مردم، وی استعفای خودرا اعلام كرد و شاه هم دكتر مصدق، رهبر جبهه ملي را به عنوان نخست وزير به مجلس معرفي نمود و لايحه ملي شدن صنعت نفت در تاريخ ۲۴/۱۲/۱۳۲۹ دقيقاً ۸ روز پس ازاعدام انقلابي رزم آرا به اتفاق آرا تصويب شد.
* اعلاميه شهيد نواب راجع فعاليتهاي مصدق
* پاسخ نواب به خبرنگار پس از آزادی از زندان مصدق:
«تا زماني كه حكومت اسلامي برپا نشده و قوانين مقدس قرآن اجرا نشود تكليف همه ما مبارزه است. حالا گاهي مبارزه به صورت مسلحانه است و گاهي به صورت تشكيل جلسات و سخنراني به هر حال من از روش سابقم كه مبارزه به هر دو صورت آن است دست بر نميدارم حتي اگر چند سال ديگر زنداني ميشدم».
نواب برای شرکت در جلسه مؤتمر اسلامي که برای دفاع از ملت فلسطین تشکیل می شود از طرف علمای حوزه علمیه قم مامور شد. جلسه مؤتمر اسلامي به پايان رسيده بود. نواب به همراه سران ممالكت اسلامي براي بازديد از بخش اشغالي قدس به مرز بيت المقدس رفت. در كنار مرز، رهبر فداييان متوجه مسجد مخروبهاي در داخل بخش اشغالي بيت المقدس گشت. ناگهان شتابان به روي تخته سنگي ايستاد و گفت: «آن مسجد مخروبه را ميبينيد، ميخواهيم برويم آنجا و نماز بخوانيم. هر كس آماده شهادت است با ما همراه شود.» با نواي لبيك حاضران سيد از روي تخته سنگ پايين آمد و گفت: «من جلو ميروم و شما پشت سر من بياييد.» همه به راه افتادند و نواب با دست خود سيم خاردار را پايين كشيد. سربازان اسراييلي در حاليكه دستهايشان روي ماشه مسلسل بود، با تعجب به آنها نگاه ميكردند. سران ممالكت اسلامي به فرزند پاك رسول خدا (ص) اقتدا نمودند و نواب قامت به خداي قيامت بست. نماز جماعت دولتمردان كشورهاي اسلامي قيامي بود عليه مزدوران رژيم صهيونيست و نواب به ياري خدا و قدمهاي محكم، رهبري اين قيام را بر عهده گرفت و اينگونه «ان تنصر الله ينصركم و يثبت اقدامكم» را به تصوير كشيد.
پوستر شهید نواب صفوی / جهت دریافت با کیفیت بال روی تصویر کلیک نمایید.
نماز به پايان رسيد. نواب با جلال و شكوه در ميان سران ممالكت اسلامي به محل جلسات مؤتمر بازگشت. دكتر سوكارنو از كشور اندونزي به نواب گفت: «آن زمان تحت تأثير احساسات بوديم و الان تحت تأثير عقل. اين پسر پيغمر، فكر نكرد اگر يك سرباز اسرائيلي ماشه اسلحهاش را ميچكاند، همه ما كشته شده بوديم. چرا اين كار را به اين صورت انجام دادي؟» نواب با لبخند به او گفت: «اتفاقاً آرزويم اين بود كه در اينجا شهيد بشوم، چون ما نماينده ملتهاي مسلمان منطقه هستيم. ملتهاي مسلمان نميدانند كه در اين قسمت از دنيا چه فاجعهاي اتفاق افتاده است. من دلم ميخواست همه ما شهيد ميشديم. شايد ملتهاي اسلامي، تحريك ميشدند و با شهادت ما عليه اسرائيل قيام ميكردند.»
آن روز نماز نواب اين درس را به دنيا داد كه اگر همه با هم متحد باشند، هيچ حكومتي هر چند قدرتمند، نميتواند كاري انجام دهد.
* اعدام سرافرازانه
در هنگام قرائت حكم دادگاه، صداي خندة فداييان فضاي دادگاه را فرا گرفت، ناگهان در ميان نگاه ناباورانه حاضران نواب سر بر سجده نهاد و خداوند متعال را شكر نمود.
قبل از اجرای حکم اعدام، سيد مجتبی نگاهي به قاضي عسگر كرد و گفت: «ما شهيد مي شويم، اما بدانيد از هر قطره خون ما مجاهدي تربيت خواهد شد و ايران را اسلامي خواهد كرد.» مأموري پارچه سياهي به او داد، اما نواب گفت: «لازم نيست مي خواهيم با چشم باز به استقبال شهادت برويم و با چشمان باز با خدا و نيكان بزرگوار خود رو به رو شويم.» پس به دوستانش گفت: «به زودي به ديدار امامي عزيز مي رويم. همزمان با يكديگر اذان بگوييد. اينها نبايد فكر كنند ترسيده ايم. شاد باشيد، به زودي امامي را مي بينيم.» صداي دلنواز اذان در گلوها پيچيد، ناگهان زمان ايستاد. تفنگها غرش مرگباري سر دادند و گلوله هاي آتشين به پرواز درآمدند. خون سرخ فرزند علي بن ابيطالب (ع) براي هميشه در كارنامه سياه محمد رضا شاه پهلوي ثبت شد، گويي از ابتداي تاريخ مهر شهادت بر پيشاني فرزندان زهراي اطهر (س) خورده بود.
* حضرت امام خمینی(ره) و نواب
مرحوم سید احمد خمینی: امام در قضيه شهادت نواب صفوي خيلي صدمه روحي خوردند. در آن اوضاع و احوال شرايط به گونهاي بود كه از ديدگاه متحجرين، مبارزه با شاه ننگ بود. يعني استدلال ميكردند، حالا كه قرار است، يك روحاني اعدام شود، لباس روحانيت را از تن او در بياوريد. كه به مقاوم روحانيت بي احترامي نشود. درست نقطه مقابل تفكر امام (ره) كه اعتقاد داشتند روحاني بايد با كسوت مقدس روحانيت شهيد بشود تا مردم بفهمند و آگاه بشوند، كه اينها در صحنه هستند. از ديدگاه ايشان مبارزات روحانيون بزرگواري همچون شهيد نواب صفوي روشني بخش حيات اسلام و انقلاب و راه مبارزين بود.
* حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب درباره ي شهيد نواب صفوی مي فرمايند: «بايد گفت که اولين جرقه هاي انگيزش انقلابي اسلامي به وسيله ي نواب در من به وجود آمد و هيچ شکي ندارم که اولين آتش را در دل ما نواب روشن کرد».
فداییان توسعه و ترویج ارزشهای اسلامی و همچنین بیداری کشورهای جهان اسلام را یک تکلیف الهی میدانستند. بر همین مبنا، نواب صفوی به عنوان یک آرمانخواه اسلامی مشارکت و دخالت در سیاست و برانداختن استبداد و به دنبال آن احیای حقوق سیاسی و اجتماعی مردم را در حیطهی قوانین و مقررات اسلامی به عنوان زیرساخت فکری جمعیت فداییان اسلام بر میشمرد و در همین راستا نواب تلاش داشت تا نظر قاطبهی روحانیت و مرجعیت را با خود داشته باشد. به طور کلی در جمعبندی بحث روابط مراجع و علما و یا دیدگاه این بزرگواران در ارتباط با فداییان اسلام باید گفت اکثراً فداییان را یک نیروی انقلابی مؤمن میدانند که در راستای اجرای احکام اسلام گام برداشتهاند
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
رمقي نيست در اين پيكر باقيمانده
نخلها بي سر و شط از گل و باران خالي
هيچكس نيست در اين سنگر باقيمانده
گر چه دست و دل و چشمم همه آوار شده
باز شرمندهام از اين سر باقيمانده
روز و شب گرم عزاداري شب بوهاييم
من و اين باغچهي پرپر باقيمانده
پيشكش باد به يكرنگيت اي مردترين
آخرين بيت در اين دفتر باقيمانده
تا ابد مردترين باش و علمدار بمان
با تو ام اي يل نامآور باقيمانده
یکه مردی به بالای خورشید
نعره زد نعره بر حاکمان شب
بر صف خفته جانان خورشید
در بر سرکشان همچو آتشفشان
در دل موج ظلمت چو خورشید
تا بریزد به هم کاخ ظلم و ستم
نور حق بر شب تیره پاشید
او بلال زمان بود
نغمه خوان اذان بود
دشمن جان ظالم
یاور مستضعفان بود
قهربوذر حلم جابر
عزم سلمان رزمش عیان بود
آن سرافراز بود نواب
آنکه سد ره خائنان بود
ای برادر ای برادر ای برادر
یاد از آن مرد رزمنده آور
زنده کن در دیار شهیدان
نام نواب پهل دلاور
یاد او جاودان باد
روح او شادمان باد
همت آن دلاور
توشۀ رهروان باد
خون پاکش در رگ ما
از پی حفظ قرآن روان باد
شیوۀ او در ره حق
عبرت آموز پیر و جوان باد
"استاد حمید سبزواری"
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (10)
و سبقتگيرندگان مقدمند
أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (11)
آنانند همان مقربان [خدا]
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (12)
در باغستانهاي پر نعمت
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ (13)
گروهي از پيشينيان
وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ (14)
و اندكي از متاخران
عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ (15)
بر تختهايي جواهرنشان
مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ (16)
كه روبروي هم بر آنها تكيه دادهاند
سوره الواقعة
يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ (17)
بر گردشان پسراني جاودان [به خدمت] ميگردند
بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ (18)
با جامها و آبريزها و پياله[ها]يي از باده ناب روان
لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنْزِفُونَ (19)
[كه] نه از آن دردسر گيرند و نه بيخرد گردند
وَفَاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ (20)
و ميوه از هر چه اختيار كنند
وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (21)
و از گوشت پرنده هر چه بخواهند
وَحُورٌ عِينٌ (22)
و حوران چشمدرشت
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (23)
مثل لؤلؤ نهان ميان صدف
جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (24)
[اينها] پاداشي است براي آنچه ميكردند
لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا (25)
در آنجا نه بيهودهاي ميشنوند و نه [سخني] گناهآلود
إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا (26)
سخني جز سلام و درود نيست
وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ (27)
و ياران راستياران راست كدامند
فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ (28)
در [زير] درختان كنار بيخار
وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ (29)
و درختهاي موز كه ميوهاش خوشه خوشه روي هم چيده است
وَظِلٍّ مَمْدُودٍ (30)
و سايهاي پايدار
وَمَاءٍ مَسْكُوبٍ (31)
و آبي ريزان
وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ (32)
و ميوهاي فراوان
لَا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ (33)
نه بريده و نه ممنوع
وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (34)
و همخوابگاني بالا بلند
إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً (35)
ما آنان را پديد آوردهايم پديد آوردني
فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا (36)
و ايشان را دوشيزه گردانيدهايم
عُرُبًا أَتْرَابًا (37)
شوي دوست همسال
لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ (38)
براي ياران راست
ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ (39)
كه گروهي از پيشينيانند
وَثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ (40)
و گروهي از متاخران