کد خبر: ۱۱۴۹۲۰
تاریخ انتشار:

تنها يك تابلو امضا دارد


کیهان:
«بيداري اسلامي» واقعيت شگفتي است. هم واقعيت بزرگي است كه نمي توان آن را از ديده ها پوشاند و هم شگفت انگيز است زيرا از پس حداقل يك قرن معارضه ويرانگر چند وجهي سر برآورده است. بالغ بر 3 قرن بود كه نظريه پردازان غرب جديد مي گفتند دين مربوط به روزگار تاريكي و بي خبري و خرافه پرستي بشر است و حالا كه دوره علم و مدرنيته و تمدن جديد شده، نوع مذهب، روز به روز آب خواهد رفت و به زوال خواهد گراييد. اين منطق ماترياليستي-ليبراليستي با ظهور طوفاني ماركسيسم و كمونيسم در آستانه قرن 20 غلظت يافت. پيشاهنگان ماركسيسم آشكارا گفتند دين افيون توده هاست و اگر مبارزه اي بايد، ابتدا بايد اصل دين را هدف گرفت و اصلا مكتب مبارزه با امپرياليسم، جز كمونيسم نيست.
نوع دين به ويژه مكتب اسلام بدين ترتيب از دو سو در منگنه قرار گرفت تا در متن اين فشار خرد شود. ليبرال هاي مسلط بر غرب عالم، مقدمه آزادي و رهايي و پيشرفت را نفي و انزواي دين دانستند و ماركسيست هاي غالب بر بلوك شرق، شمشير ستيز با دين را از رو بستند. منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا (خاورميانه اسلامي) كه چهارراه اصلي قدرت در جهان بود، آماج اين فشار سنگين قرار گرفت و از آغاز تا پايان قرن بيستم(جنگ جهاني اول، جنگ جهاني دوم و جنگ و كودتاهاي بعدي) و دهه نخستين قرن 21(جنگ جهاني چهارم!) بارها به انواع حربه ها رگ و ريشه اسلام را در اين منطقه بريدند و سوزاندند. روند روي كار آوردن حكومت هاي كودتايي لائيك تا به خدمت گرفتن شبكه روشنفكران تسليم در برابر گفتمان هاي غالب ليبراليستي و كمونيستي و ماجراي تهاجم فرهنگي و نظامي و اشغال كشورها، شبيه آهك پاشي چندباره در زمين كشاورزي بود.
در همين زمانه و زمينه و به ويژه طي دهه هاي پس از جنگ جهاني (1945 به بعد) بود كه انواع الگوها و مكاتب سياسي فربه شده در جهان ماترياليست مجال يافتند در لابراتوار خاورميانه به محك زده شوند؛ از ليبراليسم و تجدد غرب گرا تا ناسيوناليسم و كمونيسم، از افغانستان و ايران و تركيه و عراق تا سوريه و فلسطين و مصر و ليبي. اما هرگز از رنج مردمان اين منطقه استراتژيك و زرخيز در تكاپوي قرن گذشته كاسته نشد، كه زعما و روشنفكران آنها از دشمن به آغوش دشمن پناه مي بردند و خود، ريسمان اسارت به دست و پاي ملت ها مي بستند. اين گونه بود كه منطقه بزرگ خاورميانه نه روي استقلال و آزادي و امنيت ديد و نه چهره عدالت و پيشرفت. ماركسيست ها، ليبرال ها و ناسيوناليست ها دست كم نيم قرن فرصت داشتند هر آنچه در چنته دارند را ولو با دهن كجي يا بي محلي به باور اسلامي ملت ها رو كنند. اما هرگز در اين دوره نه از استقلال و پيشرفت نشاني ديده شد، نه كسي توانست نقطه پاياني بر تعدي و تجاوزهاي آمريكا و اسرائيل و شوروي بگذارد و نه دموكراسي و مردم سالاري كمترين مجال بروز يافت؛ در هيچ جاي اين منطقه بزرگ و پرظرفيت.
«بيداري اسلامي» بدين ترتيب واقعيت شگفتي است كه از 3 دهه پيش با پيروزي انقلاب اسلامي جوانه زد و در نقطه سقوط فواره قدرت آمريكا و اسرائيل (پروژه جنگ جهاني چهارم و خاورميانه جديد) قد كشيد. بيداري اسلامي هنگامي تبديل به «تئوري انقلاب» و «مدل احقاق حق ملت ها براي نيل به مردم سالاري» شد كه تمام مكاتب وارداتي شرق و غرب امتحان خود را پس داده بودند. از ناسيوناليسم منحط پهلوي ها در ايران كه بگذريم، ناسيونال سوسياليسم ناصري در مصر نيز از عهده سيطره غرب برنيامد و آمريكا و اسرائيل و انگليس در حد فاصل پايان جنگ جهاني دوم(1945) تا اواخر دهه 1970ميلادي توانستند استيلاي خود بر چهار ضلع منطقه را قطعي كنند - به جرأت مي توان گفت اگر انقلاب اسلامي نبود، در تركيه نيز روند غلبه ژنرال ها و كودتاي نظاميان غلظت بيشتري پيدا مي كرد- بنابراين بيداري اسلامي فارغ از همه مجادلات نظري ميان تئوري ها و مكتب ها، در عمل كفايت خود را به تدريج به رخ كشيد؛ از جمله نقش آفريني انحصاري و بلارقيب در زمينه 1- تكوين انقلاب و بسيج ملت ها 2- تاسيس حكومت در برابر جريان هاي معارض امپرياليسم غرب و شرق 3- دفاع سرزميني و حراست از مرزهاي در معرض تهاجم 4- جهش انفجاري در حوزه پيشرفت هاي علمي و فناوري.
طبيعتا اين نقش آفريني با نوسان و شدت و ضعف- طيفي از اثرگذاري- در كشورهاي مختلف همراه بوده اما آنچه انكارناپذير است، اصل اين اثرگذاري مثبت مي باشد. بيداري اسلامي با اين وصف، مباني تهاجم غرب ليبرال و شرق كمونيست را در زمينه افيون بودن دين و تعارض آن با پيشرفت و ترقي، به چالش گرفته و دو تيغه قيچي ماترياليسم را يكجا كند كرده است. امروز خردهاي آزاد از اسارت فكري، مي فهمند كه دين نه تنها در حاشيه يا افيون توده ها نيست بلكه يگانه موتور بسيج و حركت آنها براي استقلال و آزادي و احقاق حقوق خويش است. كاري كه بيداري اسلامي در لبنان و غزه و در حد فاصل سال هاي 2006 تا 2012 كرد يا شاهكارهايي كه در مصر و تونس در اسقاط باورناپذير امثال بن علي و حسني مبارك آفريد، جز به معجزه بيداري و بسيج اسلامي امكان پذير نبود. اين معجزه از محمد مصدق و جمال عبدالناصر و ياسر عرفات و خيلي هاي ديگر برنمي آمد و نيامد. اين اعجاز انحصاري اسلام بود كه از حنجره و نفس مسيحايي حضرت روح الله(ره)، روح زندگي و تشخص و هويت و عزت را در كالبد مرده ملت ها دميد و كمر سلطان ها و فرعون ها و ديكتاتورهاي مستظهر به آمريكا و غرب را شكست. بنابراين حق بايد داد به غرب و غربزدگان كه از عنوان «بيداري اسلامي» بهراسند و سعي بر كتمان آن داشته باشند. آنها مي دانند كه همين عنوان، فاصله هاي قومي و نژادي و طايفه اي و مرزي ميان ملت هاي منطقه را از ميان برمي دارد و در عين حال حد فاصل را با دشمنان اسلام ترسيم مي كند؛ چنان كه در ماجراي گستاخي به ساحت پيامبر اعظم(ص) تمام جهان اسلام از مالزي و اندونزي تا مصر و ليبي يكپارچه خروشيد. كدام حقيقت گوياتر از اين كه در ليبي- جايي كه آمريكا و ناتو اراده كودتا و پيشدستي بر ملت مسلمان اين كشور را كردند- سفير آمريكا به هلاكت رسيد و براساس گزارش روزنامه القدس العربي، نگهبان كنسولگري در بنغازي اعلام كرد «بين دو گزينه سفير و كنسولگري آمريكا يا پيامبر اسلام و مسلمانان خشمگين، برادران مسلمان را انتخاب كردم زيرا اولين و آخرين پاينبدي من به پيامبر(ص) است و نه سفير و كنسولگري آمريكا». اين ظرفيت بسيج عليه ريشه هاي استبداد و استعمار و تعدّي در منطقه را از كدام منبع ديگر مي توان فراهم كرد؟ زرادخانه اصلي جهان اسلام همين ظرفيت مردمي و اسلامي است.
جلوه اين بيداري اسلامي در «شعار انقلاب ها» و «رأي و انتخاب ملت ها پاي صندوق» تابناك تر از آن است كه بتوان با عناويني نظير «بهار عربي» مصادره كرد يا مثلا به واسطه ميدان داري كشورهاي مرتجعي نظير رژيم سعودي و قطر و ديگران در مجامعي چون اتحاديه عرب سر و ته انقلاب ها را هم آورد. البته ادعا اين نيست كه مسير بيداري و انقلاب اسلامي بدون دست انداز و معارض و مزاحم است. تجربه انقلاب ما از يك طرف، شرايط به غايت اورژانسي جبهه استكبار از جانب ديگر و تحركات جبهه ارتجاع و استعمار از جانب سوم، ما را به اين يقين مي رساند كه بيداري و انقلاب اسلامي در منطقه مصون از مزاحمت و آسيب و انحراف نيست. به هر ميزان كه در رهبري، اهداف و سازمان جبهه متولي انقلاب خلل و نقصان و ابهام وجود داشته باشد يا از رخنه فرصت طلبان غفلت شود، آينده اين حركت در هر يك از كشورها دچار مخاطره مي شود. همچنين تهديد بزرگ، تابلوهاي انحرافي با مضمون اسلام بدلي و قلابي است. اسلامي كه مذاهب اسلامي را نفي كند يا جاي دشمن بنشاند و بر انواع مسائل اختلافي ميان آحاد جبهه مقاومت و بيداري اسلامي تاكيد كند يا متقابلا به خوش گماني و نرمش در مقابل استكبار به سردمداري آمريكا دعوت كند، آدرس اشتباه داده و فلش خود را به جانب بيراهه گرفته است. با اين حال واقعيت مهم همان است كه رهبر معظم انقلاب روز گذشته در ديدار مهمانان اجلاس «اساتيد دانشگاه هاي جهان اسلام و بيداري اسلامي» بيان فرمودند: «قدرت حقيقي دست مردم است و هرجا كه مردم همدل و يكصدا، پشتيبان رهبران و مسئولان خود باشند، آمريكا و بزرگتر از آمريكا هيچ غلطي نمي توانند بكنند».
بي ترديد، در موازنه ميان بيم و اميد، كفه اميد بسي سنگين تر است. دشمنان همواره در طول حيات بيداري و مقاومت اسلامي، كوشيده اند كفه خيانت و انحراف و التقاط و اختلاف را سنگين تر كنند اما آيا جز اين است كه در متن همين تقلاي پرحجم دشمن، پيروزي هاي بزرگ به دست آمده و بشارت پيروزي هاي بزرگتر را داده است؟ آيا انقلاب اسلامي ما جز در متن همين فشار و اغواگري و التقاط ها و اختلاف افكني هاي رو به پيچيدگي، سي و سه سالگي خود را جشن گرفت و آيا جز در همين زمانه و زمينه حزب الله و حماس و جهاد اسلامي، شاخ قدرت رژيم صهيونيستي را شكستند؟! آيا همين جنگ 8 روزه اخير تبديل به آزمايشگاه دقيقي از كفايت هر يك از تابلوها نشد و آيا اسلام سلفي، اسلام وهابي، اسلام سكولار، اسلام اخواني و اسلام اهل بيت(ع) هر يك- خوب يا بد- در انظار كنجكاو ملت ها امتحان رهبري و مديريت پس ندادند؟ آيا الگوي رفتاري برادران مجاهد حماس و جهاد اسلامي در مجاهدت و مقاومت و شهادت طلبي و سپس اعلان شعار استراتژيك «فلسطين از بحر تا نهر»، ناسيوناليسم و وهابيت و سلفي گري و اسلام سازشكار محور قطر- عربستان بود يا اسلام ذلت ناپذير نواده پيامبر(ص) كه تابلوي «هيهات مناالذله» را با خون مبارك خويش امضا كرد؟
همين روزها كه ضريح جديد حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام، از شهر به شهر ايران عبور مي كند تا در كربلا آرام و قرار بگيرد، وب سايت شبكه دولتي انگليس هرچند كه از فوران غيظ فروگذار نكرده اما اذعان مي كند «اين عزاداري و مشايعت معنادار و تامل برانگيز نشان دهنده واقعيت هاي غيرقابل انكار است. كنشگران سكولار نمي توانند واقعيت تداوم رويكردهاي مذهبي و زندگي مبتني بر نقطه عزيمت هاي ديني را در بخش مهمي از جامعه ناديده بگيرند». آيا مي توان معجزه نهضت سالار آزادگان در بيداري ملت ها را انكار كرد حال آن كه گاندي رهبر نهضت استقلال هند با صداي بلند اعلام كرد الگوي مبارزه خود را از حسين بن علي- عليه السلام- اقتباس كرده است.
گويا امروز ديگر زينب(س) تنها نيست بلكه عالمي با او همنوا شده اند.
رأس تو را به روي ني هرچه نظاره مي كنم
سير نمي شود دلم نگه دوباره مي كنم
ز اشك و آه سينه ام ميان آب و آتشم
چو با توام از اين ميان كجا كناره مي كنم
محمد ايماني

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین