گروه فرهنگی: بحث درباره جایگاه زن در ایران، سالهاست به یکی از مناقشهبرانگیزترین موضوعات رسانهای و سیاسی تبدیل شده است؛ موضوعی که اغلب نه بر پایه دادههای واقعی، بلکه بر اساس روایتهای گزینشی، احساسی و گاه کاملاً ایدئولوژیک بازنمایی میشود. در این میان، اینفوگرافیکی که پیشروی ماست، تلاش میکند با زبان عدد و آمار، روایتی متفاوت از وضعیت زنان ایرانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی ارائه دهد؛ روایتی که موافق یا مخالف آن باشیم، نمیتوان بهسادگی از کنار آن عبور کرد.
به گزارش بولتن نیوز، این تصویر، زنان ایرانی را در دو برهه تاریخی «قبل از انقلاب» و «بعد از انقلاب» مقایسه میکند؛ مقایسهای که حوزههایی چون سواد و آموزش، مشارکت علمی، پزشکی، امید به زندگی، نویسندگی و ورزش را در بر میگیرد.
سواد و آموزش؛ جهشی خاموش اما بنیادین
بر اساس دادههای ارائهشده، نرخ سواد و آموزش زنان پیش از انقلاب تنها ۳۵ درصد بوده است؛ آماری که در بسیاری از مناطق روستایی و حاشیهای حتی از این عدد هم پایینتر بوده. در مقابل، پس از انقلاب این رقم به ۹۵ درصد رسیده است. این جهش آماری، نه یک تغییر جزئی، بلکه یک دگرگونی ساختاری در دسترسی زنان به آموزش عمومی محسوب میشود.
واقعیت این است که توسعه آموزش همگانی، بهویژه در مناطق محروم، یکی از نقاط عطف اجتماعی پس از انقلاب بوده؛ موضوعی که مستقیماً بر توانمندی، استقلال فکری و مشارکت اجتماعی زنان اثر گذاشته است.
حضور علمی زنان؛ از حاشیه به متن
در حوزه هیئت علمی دانشگاهها، آمارها روایتگر شکاف عمیق پیش و پس از انقلاباند. پیش از انقلاب، تنها ۲ درصد از اعضای هیئت علمی را زنان تشکیل میدادند؛ رقمی که پس از انقلاب به ۳۵ درصد افزایش یافته است.
این تغییر، نشاندهنده ورود تدریجی زنان به قلب تولید علم و آموزش عالی است؛ جایی که تا پیش از آن، تقریباً بهطور کامل در انحصار مردان قرار داشت. امروز، حضور زنان در دانشگاهها صرفاً بهعنوان دانشجو نیست، بلکه در جایگاه استاد، پژوهشگر و سیاستگذار علمی نیز تثبیت شده است.
پزشکی و سلامت؛ شکستن انحصار مردانه
یکی از برجستهترین بخشهای این مقایسه، حوزه سلامت است. پیش از انقلاب، تنها ۱۰ پزشک زن متخصص در کشور فعالیت میکردند؛ عددی که امروز به بیش از ۱۳۰ هزار نفر رسیده است. همچنین تعداد پزشکان زن از ۳۵۰۰ نفر به بیش از ۶۶ هزار نفر افزایش یافته است.
این آمار، صرفاً یک رشد کمی نیست؛ بلکه نشاندهنده تحول در دسترسی زنان به آموزش تخصصی، اشتغال حرفهای و نقشآفرینی در یکی از حساسترین حوزههای اجتماعی یعنی سلامت عمومی است.
امید به زندگی؛ شاخصی فراتر از سیاست
امید به زندگی زنان ایرانی از ۵۴ سال پیش از انقلاب به ۷۸ سال پس از انقلاب رسیده است. این شاخص، برخلاف بسیاری از متغیرهای سیاسی، مستقیماً با کیفیت زندگی، خدمات بهداشتی، تغذیه، آموزش و امنیت اجتماعی مرتبط است و معمولاً بهعنوان یکی از معتبرترین شاخصهای توسعه انسانی شناخته میشود.
افزایش امید به زندگی، نشان میدهد که تغییرات اجتماعی صرفاً در سطح شعار یا قانون باقی نمانده، بلکه به بهبود ملموس کیفیت زیست زنان نیز انجامیده است.
قلم زنان؛ از ده نفر تا دهها هزار نفر
در حوزه فرهنگ و نویسندگی، تصویر بهشدت معنادار است: پیش از انقلاب تنها ۱۰ نویسنده زن شناختهشده وجود داشت، در حالی که پس از انقلاب این عدد به بیش از ۳۸ هزار نویسنده زن رسیده است.
این انفجار کمی، از یک سو به گسترش سواد و آموزش بازمیگردد و از سوی دیگر، نشاندهنده باز شدن فضاهای بیان، نشر و روایت برای زنان در عرصه عمومی است؛ حتی اگر این فضا همواره بیچالش نبوده باشد.

ورزش زنان؛ از ۷ رشته تا ۳۸ رشته
ورزش زنان نیز یکی دیگر از حوزههایی است که کمتر درباره آن با عدد و آمار صحبت میشود. پیش از انقلاب، زنان تنها در ۷ رشته ورزشی فعالیت داشتند، اما امروز این عدد به ۳۸ رشته ورزشی افزایش یافته است.
این رشد، نهتنها بیانگر توسعه زیرساختهای ورزشی زنان است، بلکه نشان میدهد الگوی مشارکت اجتماعی زنان، از خانه و آموزش فراتر رفته و به عرصههای حرفهای، رقابتی و بینالمللی نیز رسیده است.
فراتر از آمار؛ نزاع روایتها
این اینفوگرافیک، بیتردید همه واقعیت زن ایرانی را بازنمایی نمیکند. مسائل حقوقی، فرهنگی، تبعیضهای ساختاری، چالشهای شغلی و محدودیتهای اجتماعی همچنان محل بحث و نقد جدیاند. اما نادیده گرفتن این دادهها نیز نوعی سادهسازی واقعیت است.
آنچه این تصویر به ما یادآوری میکند، ضرورت تفکیک نقد منصفانه از انکار واقعیتهای آماری است. زن ایرانی نه قربانی مطلق است و نه تصویر ایدهآل بینقص؛ بلکه محصول یک مسیر پیچیده تاریخی، اجتماعی و سیاسی است که باید با دقت، انصاف و پرهیز از روایتهای صفر و صدی درباره آن سخن گفت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com