گروه سیاسی: به مادر صبوری که جگرگوشهاش، قهرمانش، در خاک آرمیده اما یادش در هر نفس جاریست؛ مادری که با هر سپیدهدم، جای خالی فرزند را بوسه میزند و با هر غروب، دلتنگیاش را به ستارهها میسپارد. چگونه میتوان بار سنگین این غم را از شانههای شما برداشت؟ جز آنکه بگوییم صبرتان، خود حماسهای دیگر است.
به گزارش بولتن نیوز،به خواهران دلاوری، لیلا و فاطمه عزیز، که سالهاست بیرق دادخواهی برادر را بر دوش میکشید و در راهروهای سرد بیعدالتی، گرما و نور امید را جستجو میکنید. شما که هم داغ برادر دیدهاید و هم بار سنگین پیگیری حقیقت را به جان خریدهاید، شما که در هر قدم، یاد و خاطره آن سرو بلند را زنده نگه داشتهاید. استقامت شما، الهامبخش است و فریادتان، صدای وجدانهای بیدار.
و به دختر نازنینی که میراثدار نام و غیرت پدری شد که ناجوانمردانه از او گرفتندش؛ پدری که آغوشش امنترین پناهگاه بود و حالا تنها خاطراتش تسکینبخش دل بیقرار توست. میدانیم که هیچ کلامی نمیتواند جای خالی آن آغوش گرم و آن نگاه پر مهر را پر کند، اما بدان که پدرت، قهرمان قصههای واقعی این سرزمین است و تو، یادگار ارزشمند او هستی.
واژهها در برابر عظمت صبر و حجم اندوه شما کم میآورند. چگونه میتوان رنج مادری را که فرزند رشیدش را، خواهری را که تکیهگاهش را، و دختری را که قهرمان زندگیاش را از دست داده، تسکین داد؟ این سطور، نه برای کاستن از بار سنگین این غم، که برای همدردی، ادای احترام به استقامت شما و یادآوری مظلومیت آن شهید والا مقام است. در این روزهای سخت، قلب ما نیز با شماست. بدانید که تنها نیستید و فریاد حقطلبی شما، پژواکی از وجدانهای بیدار است. یاد و خاطره شهید حاج رضا حاجیاننژاد گرامی باد و صبر جمیل نصیب قلبهای داغدارتان.
دامغان، ۱۲ خرداد ۹۳. خیابان شهدا هنوز بوی خون میداد، بوی قهرمانی که یک روز پیش، در سکوت مرگبار ظهر یازدهم خرداد، ناجوانمردانه بر زمین افتاده بود. شهید محمدرضا حاجیاننژاد. لیلا حاجیاننژاد، خواهر شهید، یک روز دیر رسیده بود، اما سفر او برای کشف حقیقت و اجرای عدالت تازه آغاز میشد؛ سفری پرمخاطره در برابر شبکهای مخوف که او آن را "فلق" مینامد و سیستمی که به نظر میرسید عزم خود را برای ندیدن و نشنیدن جزم کرده است. در اسناد دادگاه، نام "خانم فاطمه حاجیان نژاد، فرزند عبدالحسین" نیز به عنوان شاکی و خواهر دیگر شهید، با وکالت آقای اسماعیل مشکاتیان، ذکر شده است که نشاندهنده تلاش جمعی خانواده برای دادخواهی است.
فریادی که در گلو شکست
یازدهم خرداد ۹۳، ساعت دو و نیم عصر. دامغان در سکوت مرگبار فرو رفته بود. ناگهان، در کوچهای آرام، فریادی خاموش شد. شهید حاج رضا حاجیاننژاد، فرماندهای با سابقه ۲۱۶ عملیات داخلی و خارجی علیه اشرار و قاچاقچیان، به محاصره درآمد. لحظاتی بعد، بوی باروت و خون فضا را پر کرد.
قهرمان به زمین افتاد و بیسیمها پایان عملیات را فریاد زدند. همسرش مریم، شاهد عینی این جنایت بود؛ دید که چگونه همسرش را تیرباران کردند و چگونه وقتی سر رضا را بر زانوانش گرفته بود، یکی از مأموران کلت را بر شقیقهاش گذاشت و با فریادی وحشیانه او را تهدید کرد.
لیلا حاجیاننژاد روایت میکند: "چطور باور کنم مردی که حتی در برابر دشمن هوای زنها و بچهها را داشت، اینگونه ناجوانمردانه زمین بخورد؟ چطور ممکن است اینبار، اینقدر وحشیانه عمل کرده باشند؟"
شبکه مخوف "فلق" و کتاب افشاگر
اما این ترور، به گفته حاجیاننژاد، نه یک حادثه اتفاقی، که بخشی از یک توطئه بزرگتر بود. او از تشکیلاتی به نام "فلق" سخن میگوید، به رهبری فردی به نام م.ر؛ شبکهای متشکل از صاحبان ثروت، قدرت سیاسی و نفوذ امنیتی-نظامی که نزدیک به نیم قرن در حال برنامهریزی کلان اقتصادی، سیاسی و حتی منطقهای بودهاند. اعضای این تشکیلات، با ظاهری انقلابی و روشهایی ریاکارانه، در بدنهی نظام نفوذ کرده و با حذف فیزیکی موانع، راه را برای اهداف خود هموار میکردند.
حاج رضا حاجیاننژاد، پیش از شهادتش، در حال نگارش کتابی با عنوان "فریاد عدالت یک سرمچار" بود؛ کتابی که به گفته خواهرش، قرار بود حقیقت این تشکیلات را افشا کند. لیلا معتقد است همین کتاب، حکم قتل برادرش را امضا کرد.
ده سال تعقیب، ده سال سکوت سیستماتیک
ده سال است که لیلا حاجیاننژاد و خانوادهاش در تعقیب "فلق" و قاتلان برادرشان هستند. اما هر بار با سد مصونیت و نفوذ این شبکه مواجه شدهاند. او میگوید: "پس از شکایت خانواده، تمام دادگاهها رأی به 'منع پیگیری' دادند. چرا؟ چون اعضای 'فلق'، آنچنان در مصونیتاند که حتی قاضی و بازپرس هم میدانند، هیچ حکم و توصیهای فراتر از خواست آنان نباید صادر شود."
تصاویر ویدئویی که یکی از همسایهها از لحظه ترور گرفته بود، بیش از ۱۶ نفر از اعضای حفاظت سپاه تهران را در صحنه نشان میداد. با این حال، در پرونده اولیه، تنها نام ۳ نفر از حفاظت سپاه سمنان ذکر شده بود، آن هم با گزارشهایی که به گفته حاجیاننژاد، به وضوح قتل عمد را نشان میداد. گزارش پزشکی قانونی نیز ابتدا از اصابت ۱۲ گلوله (۸ تیر به سینه و ۴ تیر به پا) حکایت داشت، اما بعدها این تعداد به ۷ گلوله کاهش یافت.
تماس از دفتر رئیسی و امیدهای بر باد رفته
در بحبوحه ناامیدی، تماسی از دفتر ابراهیم رئیسی، رئیس وقت قوه قضائیه، بارقهای از امید را در دل لیلا روشن کرد. کمیتهای ویژه برای پرونده تشکیل شد. او به تهران فراخوانده شد و با نماینده رئیسی و سپس با حاجآقای بهرامی، رئیس وقت سازمان قضایی نیروی مسلح ملاقات کرد. بهرامی، پس از شنیدن شرح ماجرا و دیدن مدارک، از جمله ۴۳ عکس از لحظه ترور که فردی به نام "حبیبیان" (که خود را سرتیم ترور معرفی کرده بود) برای لیلا فرستاده بود، به او اجازه ثبت شکایت رسمی از م.ر و همدستانش را داد.
لیلا با شور و هیجان میگوید: "برای اولین بار در کشور از م.ر شکایت ثبت شد. از تمام کسانی که در ترور برادرم نقش داشتند، شکایت ثبت شد."
گرداب "منع تعقیب" و وکیلی که ایستاد
اما این امید دیری نپایید. بازپرس شعبه یک دادسرای نظامی، هادی کاوه، با ادعای "عدم ارائه ادله کافی"، رأی به "منع تعقیب" داد. این قرار منع پیگرد به شماره ۹۳۰۹۹۸۹۰۱5۱۰۰۲۱۳ در تاریخ ۱۳93/۱۰/۲۰ صادر شده بود. لیلا حاجیاننژاد فریاد میزند: "عدالت را رسماً جلوی چشمم ذبح کردند."
در این میان، دکتر اسماعیل مشکاتیان، رزمندهای سابق و وکیلی نترس، وکالت پرونده را به نمایندگی از اولیاء دم مرحوم محمدرضا حاجیاننژاد پذیرفت. با ورود او، جان تازهای به پرونده دمیده شد. دکتر مشکاتیان با مطالعه پرونده، به تناقضات آشکاری پی برد: عنوان اتهامی "نشر اکاذیب و اقدام علیه امنیت ملی" علیه شهید، گزارشهای سفر تخیلی به فرانسه، گزارشهای یکسان ضاربین و مهمتر از همه، عدم وجود حتی یک احضاریه برای شهید پیش از ترورش.
وکیل در لایحه اعتراضی خود به ریاست شعبه پنجم دادگاه کیفری یک نظامی تهران (در خصوص قرار معترض علیه شماره ۹۳۰۹۹۸۹۰۱۵۱۰۰۲۱۳ صادره از بازپرسی شعبه اول دادسرای نظامی تهران) به موارد مهمی اشاره کرد:
حرمت خون مسلمان: با استناد به آیات قرآن کریم («مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفسٍ أو فَسَادٍ فِي الأَرضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمیعًا» و «وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا») و حدیث نبوی («لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»).
عدم وجود دستور تیراندازی: تأکید بر اینکه دستوری از ناحیه مقام قضایی یا سلسله مراتب نظامی مبنی بر تیراندازی به سوی مقتول صادر نشده بود.
عدم رعایت شرایط استفاده از سلاح: بیان اینکه هیچیک از موارد مجاز برای استفاده از سلاح توسط مأمورین (مانند دفاع از خود در برابر حمله مسلحانه، عدم امکان دفاع بدون سلاح، مشاهده حمله به دیگران و در خطر بودن جانشان، عدم امکان دستگیری بدون سلاح، و رعایت اخطارهای قبلی) در خصوص مرحوم محمدرضا حاجیاننژاد رعایت نشده است.
عدم رعایت تشریفات قانونی تیراندازی: حتی در فرض جواز، تشریفاتی مانند متواری بودن متهم، ایست دادن با صدای رسا، شلیک تیر هوایی، و سپس تیراندازی به کمر به پایین و در نهایت کمر به بالا، رعایت نشده بود.
مسئولیت قضایی تشخیص: اشاره به ماده دوازده قانون بکارگیری سلاح که تشخیص رعایت مقررات و ضوابط و در نتیجه فقدان مسئولیت کیفری و مدنی را بر عهده مقام قضایی گذاشته و این تشخیص باید مستند به گزارش کارشناسان، محتویات پرونده، اظهارات شهود و ... باشد که به گفته وکیل، بازپرس در این خصوص امعان نظر نکرده بود.
ابهام در برائت مأمورین: سؤال از اینکه چگونه مأمورین برائت میگیرند در حالی که مجرمیت مقتول در هیچ مرجعی اثبات نشده و چگونه "مهدورالدم" تلقی شده است.
بازیهای مافیایی: تهدید، تطمیع و شهادت دروغ
همزمان با پیگیریهای قانونی، فشارها و بازیهای روانی نیز ادامه داشت. "حبیبیان"، پس از آنکه ابتدا پیشنهاد همکاری و شهادت داده بود، در ملاقاتی پوششی در دامغان، با حضور افرادی که به نظر میرسید عوامل امنیتی هستند، تلاش کرد لیلا را به معامله و دریافت سهمی از یک هلدینگ اقتصادی ترغیب کند. او بعداً در دادگاه تمام اظهارات قبلی خود را انکار کرد و مدعی شد تحت فشار خواهر شهید بوده است.
فرد دیگری به نام "کامرانیان"، خود را از وکلای قوه قضائیه و دوست ضاربین معرفی کرد و پیشنهاد ۲ میلیارد تومان پول (۵ برابر دیه) در ازای صرفنظر از شکایت را مطرح نمود و تهدید کرد که در صورت عدم پذیرش، برای لیلا پروندهسازی خواهند کرد. لیلا و خانواده شهید این پیشنهاد را قاطعانه رد کردند.
از دیوان عالی تا بنبست دوباره در دامغان و تصمیم نهایی دادگاه نظامی
با تلاش دکتر مشکاتیان، رأی منع تعقیب در دادسرای نظامی شکسته و پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع شد. دیوان عالی، با اشاره به ذینفع بودن دادسرای نظامی (چون ضابطین، شاهدین و بررسیکنندگان همگی از یک نهاد بودند)، پرونده را به دادسرای عمومی دامغان، محل وقوع جرم، فرستاد.
در دادسرای دامغان، بازپرس جوان، حسین سعدی، مسئول پرونده شد. لیلا و خانوادهاش، در حضور او، بار دیگر شرح مظلومیت حاج رضا و بیعدالتی سیستم را بیان کردند. لیلا در مطالعه مجدد پرونده، به نامه م.ر برخورد که به گفته او "دروغ پشت دروغ و تهمت پشت تهمت" برای توجیه قتل بود. او همچنین لیستی از ۱۶ نفر از عوامل حفاظت سپاه تهران و سمنان را که به گفته یک منبع داخلی، در ترور نقش داشتند، به دادگاه ارائه کرد.
اما باز هم رأی "منع تعقیب" صادر شد. اعتراض به این رأی، پرونده را به شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری دامغان و سپس به قاضی ابراهیم تیموری کشاند که او نیز با سرعتی باورنکردنی، حکم منع تعقیب را تأیید نهایی کرد.
در تاریخ ۱۴۰۰/۰۳/۳۱، شعبه پنجم دادگاه نظامی یک استان تهران به قائم مقامی از دادگاه نظامی دو استان تهران، در خصوص اعتراض خانم فاطمه حاجیاننژاد (فرزند عبدالحسین، با وکالت آقای اسماعیل مشکاتیان) به قرار منع پیگرد صادره از شعبه یکم بازپرسی (که در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۷ مطرح شده بود)، تصمیم نهایی به شماره ۱۴۰۰۴۲۳۹۰۰۰۰۰۶۷۷۲۵ را صادر کرد. این دادگاه با ریاست قاضی مجید کرمی و مستشاری قاضی قهرمان مرادی، اعلام کرد که قرار منع پیگرد مورخ ۱۳۹۳/۱۰/۲۰ در پرونده شماره ۹۳۰۹۹۸۹۰۱۵۱۰۰۲۱۳ به خانم فاطمه حاجیاننژاد فرزند عبدالحسین (که وکیل مدنی و محضری اولیاء دم معرفی شده بود) ابلاغ گردیده است. دادگاه با این استدلال که نامبرده (فاطمه حاجیاننژاد فرزند عبدالحسین) از اولیاء دم یا وراث حینالفوت مرحوم محمدرضا حاجیاننژاد نبوده و سمت قانونی در پرونده نداشته است، مستنداً به ماده ۲۷۰ قانون آیین دادرسی کیفری و وحدت ملاک از مواد ۸۴ و ۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی، حکم به رد درخواست اعتراض وی (فاطمه حاجیاننژاد فرزند عبدالحسین) صادر کرد. دادگاه مقرر نمود دفتر پرونده به دادسرای نظامی استان تهران اعاده گردد تا قرار منع پیگرد صادره وفق مقررات قانون آیین دادرسی کیفری به اولیاء دم متوفی و یا به وکیل اولیاء دم ابلاغ و در صورتی که به قرار منع پیگرد صادر شده اعتراض داشته باشند پرونده به دفتر کل محاکم نظامی استان تهران ارسال فرمایند. این رأی قطعی اعلام شد.
این تصمیم نشان میدهد که از نظر دادگاه نظامی، فرآیند ابلاغ قرار منع پیگرد اولیه به درستی به اولیاء دم قانونی انجام نشده و اعتراض مطرح شده از سوی فردی بوده که (به تشخیص دادگاه در آن مقطع) سمت قانونی نداشته است. این موضوع، پیچیدگیهای روند دادرسی و چالشهای خانواده شهید در پیگیری پرونده را بیشتر نمایان میکند.
عدالتی که هنوز در سفر است
لیلا حاجیاننژاد، پس از سالها دوندگی، با قلبی آکنده از درد اما صدایی استوار میگوید: "تمام تلاش ما برای احقاق حق، در زیر مهر 'منع تعقیب' دفن شد. در این کشور، خون ریختن جرم نیست، اما شکایت از قاتلان، جرم است." او معتقد است سیستم قضایی از "باند جنایتکار فلق" حساب میبرد.
کتاب "فریاد عدالت یک سرمچار" به گفته او بیش از یک میلیون بار دانلود شده است و طلبههایی از حوزه علمیه قم آن را تجدید چاپ کردهاند. لیلا حاجیاننژاد، با غسل شهادت روزانه، نبرد خود را ادامه میدهد، به امید روزی که پردهها کاملاً کنار روند و عدالت، هرچند دیر، در مورد خون برادر قهرمانش اجرا شود. سفر او، نمادی از جستجوی حقیقت در برابر دیواری از قدرت و سکوت است؛ سفری که هنوز به مقصد نرسیده، اما الهامبخش بسیاری شده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ترور جانسوز و تکاندهنده شهید حاجیان دل هر انسانی را فارغ از نگاه سیاسی و مکتبی به درد می آورد
هر بار که نام و تصویر چهره شهید بزرگوار را می شنوم و می بینم دلتنگی عجیبی به سراغم می آید. رازش را نمی دانم ماجرای به خون غلطیدن شهید حاجیان با غم کشنده ای عجین است. مغز استخوان را می سوزاند. نقره داغ می کند. هر بار و دوباره !!!
شهادت مظلومانه سردار حاجیان ناخودآگاه عاشورا را در ذهنم تداعی می کند. دورود خدا بر شهید مظلوم حاجیان که در اجرای تکلیف شیرافکن روشن نگاه داشتن مسیر آزادگی در زمانه خودش سربلند بود.
همچون خواهر بزرگوارش لیلا که در فراغ برادر برای احقاق حق و فریاد مظلومیت غریبانه زینب کبری ( سلام الله علیها ) را الگوی خود قرار داد و کماکان ثابت قدم و خستگی ناپذیر پیش می رود
حاج رضا ترور شد و به مقام شهادت نائل آمد چیزی که همیشه آرزوی آن را داشت.
اما سوال این جاست وقتی در روز روشن دستگاهی اقدام به ترور فرمانده یگان ویژه هجرت می کند . فرمانده ای که نظم و امنیت کامل را در منطقه سیستان و بلوچستان حاکم کرد همان نظم و امنیتی که بعد از ایشان از بین رفت . چرا این چنین فرماندهانی در کشور ما ترور می شوند. چرا همان دستگاه که اقدام به ترور کرده به عنوان شاهد و به عنوان بررسی کننده صحنه جرم و به عنوان رسیدگی کننده به شکایت اولیای دم وارد عمل میشد . آیا این مصداق کامل مثل شکایت قتل پیش قاتل بردن نیست چرا در این کشور دیگر عدالت و عدالت خواهی جایی ندارد . به امید روزی که عدالت باز گردد
پرورش دهنده خواهری شده که راه ونام ویاد اورا زنده نگه میدارد
امید که همتی شود و گام آخر هم برداشته شود و حق آشکار و به حق دار برسد و چهره ظلم و خیانت رسوای افزون گردد
بازم از خبرگزاری ممنون🙏
بعد از سالها ابهام بالاخره تکلیف این پرونده باید برای مردم و افکار عمومی مشخص بشه
روح حاج رضا وهمه درخون خفتگان راه عدالت شادوناومشان جاویدان🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شیر بیشه سیستان
یگان هجرت
شهید محمدرضا حاجیان نژاد
#فلق
■ که در عدل
■ آنچه یک ساعت به دست آید
■ میّسر نیست
■ در هفتاد سال اهل عبادت را
■ اگر کوه گناه ما به محشر سایه اندازد
■ نبیند هیچ مجرم
■ روی خورشید قیامت را
■ و هماره در مقابل چشمانم است
■ سخن مرحوم دکتر بروجردی ...
■ داماد گرامی حضرت امام «قُدسَ سِرّه»
■ در جواب سؤال: جام زهر از کجا آمد؟
■ سکوت کرد، بُغض کرد، اشک ریخت
■ سپس آرام گرفت و فرمود: ای آقا ...
■ دشمن خارجی کیه؟
■ هرچه بود، داخل بود؟؟؟
□ پس ...
■ از مکافات عمل غافل مباش
■ آتش ایمن نیست از اشک کباب
■ و بارها به رفقا گفتیم که ....
■ خود تدبیر کنید؟
■ به این دستگاههای عريض و طویل
■ و ساختارهای پُرمدعا و بودجه خوار
■ هیچ اعتماد و اطمینان نیست، به والله
□ وای از آن روز که از پرده برون افتد راز
■ ۳ ساختار پاکدست ...
■ فلان ساختار؟ باید ببرندی روی دست
■ به قبرستان فرونشست
■ زین سبب، حال و روزها خراب هست
وقتی کشور رامافیا اداره کنند همین وضعیت ادامه دارد
يعني همه جا غير خدا يار نديدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنيدند
يک طايفه را بهر مکافات سرشتند
يک سلسله را بهر ملاقات گزيدند
يک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
يک زمره به حسرت سر انگشت گزيدند
جمعي به در پير خرابات خرابند
قومي به بر شيخ مناجات مريدند
يک جمع نکوشيده رسيدند به مقصد
يک قوم دويدند و به مقصد نرسيدند
فرياد که در رهگذر آدم خاکي
بس دانه فشاندند و بسي دام تنيدند
همت طلب از باطن پيران سحرخيز
زيرا که يکي را ز دو عالم طلبيدند
زنهار مزن دست به دامان گروهي
کز حق ببريدند و به باطل گرويدند
چون خلق درآيند به بازار حقيقت
ترسم نفروشند متاعي که خريدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاين جامه به اندازه هر کس نبريدند
مرغان نظرباز سبک سير فروغي
از دام گه خاک بر افلاک پريدند خوشا آنان که با عزت زگیتی بساط خویش بر چیدند رفتند روحش شاد با صلوات فاتحه ای خدا منتقم خون مظلومه وای بر ظالم ستمگر اه مظلوم تو را می خواند ناله محروم تو را می خواند عدالت خدا سکوت ندارد
خواهر شهید میگفتین بهتر نبود ؟