نام فیلم: اسب جنگی – WAR HORSE
محصول: انگلستان 2011
ژانر: اکشن- درام
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
فیلمنامه: ریچارد کورتیس ولی هال بر اساس نوول مایکل مور پرگو
موسیقی: جان ویلیامز
فیلمبردار: یانوش کامینسکی
بازیگران: جرمی آروین، امیلی واتسون، پیتر مولان
آلبرت(جرمی
آروین) به علت مشکلات مالی خانوادهاش، مجبور به فروش اسب مورد
علاقهاش(جویی) به سواره نظام برای خدمت در جنگ جهانی اول میشود این جدایی
مدت زیادی دوام نمیآورد و پس از چند روزآلبرت برای یافتن جویی راهی
جبهههای نبرد میشود. به زبانی دیگر فیلم روایتگر دوستی عمیق بین آلبرت و
جویی است.
شالوده اصلی داستان همین است. در طول قصه اصلی چند
داستانک هم روایت شده(که از قضا بسیار ضعیف از آب درآمده). در ادامه به
مقتضای بحث هر یک را توضیح میدهیم.
موضوعی که در اسکار 2012 بیش از
هرچیز توجه منتقدین و البته داوران را به خود جلب کرد، ضعف شدید
فیلمنامهها بود. شاید این نکته در مورد اسب جنگی بیشتر صدق کند.
فیلمنامهای
فاقد سوژه و داستانی جذاب، دارای روندهای غیر منطقی که بیننده به سختی
میتواند با فیلم ارتباط برقرار کند. به جرأت میتوان گفت مهمترین ایراد
فیلم روندهای(پروسه) غیر منطقی است و به دنبال همین داستان جذابیت خود را
از دست می دهد. البته، فیلم برداری بسیار خوب، کارگردانی قوی و در نهایت
کستینگ حرفه ای مانع از این مطلب می شود که مخاطب به طور کل قید دیدن فیلم
را بزند. بلاخره نام اسپیلبرگ روی پوستر فیلم توجه هر بیننده ای را به خود
جلب می کند. ایرادات فیلمنامه ای، که باور پذیری داستان را بسیار دشوار می
کند بسیار دیده می شود. در صحنه های ابتدایی با کمال ناباوری می بینیم که
ارتش انگلستان با شمشیر به جنگ لشکری مصلح به مسسلل و توپ می رود. گفتم
شاید واقعیت تاریخی است اما من چنین مسئله ای را فقط یک بار چینی ها در جنگ
شمونوزکی(1) که به جنگ ژاپن می رفتند یافتم. یا در صحنه ای دیگر در خط
مقدم و درست در وسط نبرد، یک انگلیسی از آلمانی ها خواهش می کند تا به نجات
اسبی(جویی) که در سیم خاردار گرفتار شده برود و از آتش آلمانیها در امان
باشد، جالب اینکه آلمانی ها(که به نظر اسپیلبرگ بسیار وحشی هستند) هم قبول
می کنند و یک سرباز آلمانی با سیم چین به کمک سرباز انگلیسی می رود.
موسیقی
فوق العاده "جان ویلیامز" که در سرتاسر فیلم شنیده می شود، بسیار زیبا از
آب درآمده. طراحی صحنه و لباس نیز در « اسب جنگ » حرفه ای و نسبتا بی نقص
انجام گرفته. فیلمبرداری بسیار خوب که توسط "جانوس کامینسکی" صورت گرفته و
البته کارگردانی اسپیلبرگ سکانسهای جنگی را به صورتی بسیار زیبا به تصویر
کشیده به طوری که واقعا حس و حال جنگ به مخاطب منتقل میشود.او سعی کرده با
اضافه کردن صحنه هایی لطیف از زندگی (مانند: زندگی پدر بزرگ و دختر بچه
آلمانی) فیلم را لطیفتر کند که تا حدودی موفق هم بوده. البته این سکانسهای
زیبا باعث نمیشود که ضعفهای فیلمنامه پنهان گردد و بلافاصله بعد از
صحنههای درگیری کشش فیلم به شدت کاهش پیدا میکند در حقیقت این قصه نیست
که مخاطب را به دنبال خود میکشد بلکه ویژوال افکت های زیبا، و نام
اسپیلبرگ به عنوان کارگردان است که(شاید) مخاطب را تا انتها روی صندلی نگاه
دارد.
در ابتدای فیلم کارگردان توجه بیننده را به پای لنگ پدر
آلبرت(تد) جلب میکند و در ادامه توضیح میدهد که تد در جنگ بوئرها(2) زخمی
شده و از جنایاتی که در آن جنگ انجام داده پشیمان است. در جای دیگری مادر
آلبرت پرچمی را که تد در جنگ بوئرها با خود آورده به آلبرت میدهد و آلبرت
هم این پرچم را به نشانه بخت و اقبال به زین جویی میبند. از اینجا است که
داستان "اسب و پرچم" شروع میشود. از اینجا تا انتهای فیلم همیشه پرچم و
اسب با هم هستند. هرکجا جنگی و یا صلحی شروع می شود این دو نماد به وضوح
دیده می شوند. این ظرافت ها چه دلیلی می تواند داشته باشد.
اولین نکتهای که بعد دیدن فیلم به ذهنم رسید این بود که اسپیلبرگ چرا اسب را به عنوان سوژه فیلمش انتخاب کرده است.
اسب
در فرهنگ چینی نماد مردانگی است، در شطرنج نماد بیداری نیروها است، در
اروپا هم نماد زندگی است و هم نماد مرگ و اگرچه در فرهنگ ما به اندیشه و
خرد و نجابت تاویل می شود در فیلم اسب جنگی، نماد "صلح" است. همانطور که
اشاره شد پرچمی، همیشه با اسب همراه است که نماد "جنگ" است.
خوب
حالا اسپیلبرگ با این جنگ و صلح چه چیز را میخواهد نشان دهد. برای فهمیدن
این نکته باید مروری بر کارنامه کارگردان داشته باشیم. اسپیلبرگ کارگردانی
صهیونیستی با تفکرات به شدت ضد نازی است. این موضوع در اکثر آثارش مانند
فهرست شیندلر، نجات سرباز رایان و اثر مورد بحث(اسب جنگی) به وضوح میتوان
دریافت. همانطور که گفته شد فیلم اوایل جنگ جهانی اول(حمله آلمان به
انگلستان) را به تصویر کشیده و تفکرات مذکور به دفعات در داستان و لابهلای
سکانس ها مشاهده میشود. مثلا اوایل فیلم انگلیسیها به صورت کاملا متمدن
برای سرباز گیری اقدام می کنند و حتی برای سربازی محدودیت سنی می گذارند.
در ادامه اسپیلبرگ شیوه سرباز گیری نازی ها را بسیار وحشیانه توصیف می کند
که حتی پسران نابالغ را هم به زور به میدان نبرد می آورند و در صورت فرار
آنها را تیرباران می کنند. در جایی دیگر انگلیسی ها برای تهیه آذوقه به
روستاها رفته و با پرداخت پول و بسیار انسان دوستانه آزوقه مورد نیاز خود
را خریداری می کنند. اما اسپیلبرگ دوباره حس ضدنازی خود را آشکار می کند و
نازی ها را غارتگر نشان می دهد که حتی به مردم سرزمین خود هم رحم نمی کنند.
رفتار بسیار دوستانه فرماندههان انگلیسی با اسب ها و حتی نقاشی کردن
تصویر اسب برای صاحبش(جویی) و رفتار وحشیانه و غیر انسانی فرماندهان آلمانی
نیز به وضوح حکایت عقاید نژادپرستانه اسپیلبربگ دارد.
رمان "مایکل
مورپورگو" از دیدگاه اسب نوشته شده است. اسبهای جنگی با توجه به طبیعتشان،
چیزهایی متعلق به گذشته بودند و میلیون ها اسب در طول جنگ کشته شده اند.
شکی نیست که کشته شدن حیوانات مسئله ناخوشایندی است ولی از آن ناخوشایندتر
موضوع کشته شدن میلیون ها انسان است که از نظر کارگردان(البته در این فیلم)
چندان مهم به نظر نمی رسد.
پی نویس ها:
1- شمونوزکی: جنگ چین و
ژاپن با حمله نیروهای ژاپنی به سواحل چین آغاز شد . علت بروز این جنگ ،
حمله ژاپن برای تصرف اراضی وسیعی از شبه جزیره کره و شمال سرزمین چین بود .
در این جنگ ، ژاپن به دلیل برخورداری از تجهیزات پیشرفته تر پیروز شد.
چینی ها با کشتیهای چوپی و شمشیر به جنگ ناوهای فلزی،توپ و... ژاپنی ها
رفته بودند که به سرعت شکست خوردند.
2-جنگ بوئرها: دولت بریتانیا برای
حفظ موقعیت خود،در اکتبر 1899 نیروئی به افریقای جنوبی گسیل داشت. جنگی که
از اکتبر 1899 تا مه 1902 ادامه یافت و در افریقای جنوبی به جنگ بوئر
(The Boer War) معروف است. این جنگ یادآورنده خاطرات تلخی در ذهن مردم
جهان است. جنگ بوئر تأثیری ژرف در تمدن،فرهنگ و سیاست افریقای جنوبی داشته
است.
نوشته های روی پوستر:
از هم جدا جنگ separated by war
تست شده توسط جنگ tested by battle
محدود و توسط دوستی bound by friendship