کد خبر: ۵۰۷۶۷۹
تاریخ انتشار:

«سوگند به فرشتگان در صف» رمان شد

رمان «سوگند به فرشتگان در صف» اثر مهران نجفی از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شد.

به گزارش بولتن نیوز، حادثه کشته شدن خبرنگار ایرانی در بمب‌گذاری سال 2011 کشور نروژ دستمایه نوشتن رمان «سوگند به فرشتگان در صف» شده و منجر به خلق این اثر شده است.

این رمان در دو بخش نوشته شده است. در بخش اول که فضای داستان در ایران است از زبان برادر این خبرنگار روایت می‌شود و بخش دوم در اسلو از زبان خود این خبرنگار است.

نویسنده در مورد کتاب می‌گوید: سوگند به فرشتگان در صف دومین کتابی‌ست که از من منتشر شده‌است اما تاریخ نوشتن این رمان مربوط می‌شود به سال‌ها قبل. آن‌طور که به خاطر دارم نگارش سوگند به فرشتگان در پاییز 90 به اتمام رسید.

چند خط از یک کتاب 

 

..هر سه که وارد می‌شوند، امام یوسف در را پشت سر خود می‌بندد. رُزان دست‌ دراز می‌کند و کلید روشنایی را می‌زند. هال کوچک خانه با نور فلورسنت روشن می‌شود و هر سة آن‌ها در یک لحظه شوکه می‌شوند. کتاب‌های درون قفسه‌ها روی زمین ریخته و تعدادی هم از وسط پاره شده. درِ همة کابینت‌های چوبی باز است و بسیاری از ظروف کف آشپزخانه ریخته و شکسته. لئونوره ناخودآگاه دهانش را می‌گیرد و زمزمه می‌کند: «وای... خدای من!» رُزان دوان‌دوان خود را به اتاقِ خواب کوچکش می‌رساند و چراغ را روشن می‌کند. تخت‌خوابش به هم ریخته و تمام لباس‌های داخل کمد پخش شده‌اند روی زمین. میز تحریر واژگون شده و کاغذهای مقالات و جزوات درسی‌اش همه پخش و پلا شده و حجم قابل توجهی از آن‌ها هم ناپدید شده‌اند. قفسة دی‌وی‌‌دی‌ها واژگون شده و آلبوم‌های موسیقی و تعداد زیادی از فیلم‌ها روی زمین ریخته. پنجرة اتاق باز است و پردة توری صورتی‌رنگ در مسیر باد تکان‌تکان می‌خورد. اثری هم از لوسیفر در هیچ کجای خانه نیست.

لئونوره و امام یوسف هم بعد از رُزان به آستانة در می‌رسند و پشت سر او می‌ایستند. امام یوسف رُزان را کنار می‌زند و با شتاب می‌رود سمت پنجره و به بیرون نگاه می‌کند. محوطة کوچک پشت خانه و حیاط خانة همسایه در تاریکی مطلق فرورفته و بعید به نظر می‌‌رسد جنبنده‌اﻯ آن بیرون باشد. یوسف می‌گوید: «انتظار چنین چیزی را داشتم.» آن گاه به رُزان خیره می‌شود و می‌گوید: «نگاه کن ببین چه چیزهایی کم شده؟» رُزان دو دستش را روی شقیقه‌هایش می‌فشرد و چشم‌هایش را می‌بندد. لئونوره داخل اتاق می‌شود و کنار دی‌وی‌دی‌ها روی زمین می‌نشیند و با دست آن‌ها را کنار می‌زند. رُزان تکیه می‌دهد به چهارچوب در و می‌گوید: «ظاهراً که خیلی چیزها کم شده.» یک‌دفعه چشم‌هایش درشت می‌شود و جیغ کوتاهی می‌کشد: «لپ‌تاپم...» می‌دود سمت هال و اُپن را دور می‌زند. لئونوره از روی زمین برمی‌خیزد و دنبال سرش می‌دود. با صدای بلند می‌گوید: «مواظب پایت باش. یک‌عالمه شیشه خرده آنجا ریخته.»

رُزان دست به کمر وسط آشپزخانه ایستاده. لبخندی تصنعی روی لب‌های بسته‌اش شکل گرفته و سرش را تکان می‌دهد. یوسف آرام اتاق را ترک می‌کند و خود را به هال می‌رساند. رُزان با دست روی پیشخان را نشان می‌دهد و می‌گوید: «همین جا گذاشته بودمش. نیست.» ...

 

منبع: خبرگزاری فارس

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین