کد خبر: ۴۹۲۱۱۱
تاریخ انتشار:
یادداشتی بر فیلم «با صبر زندگی»

از تهران تا سوریه

تهران. صبح چهارشنبه است. قرار است مستندی به دستم برسد تا یادداشتی بر آن بنویسم. از جزئیات فیلم اطلاع چندانی ندارم، تنها توضیحات کوتاهی داده‌اند که مستندی است درباره بچه‌های درگیر در جنگ سوریه.
به گزارش بولتن نیوز، صبح پر ماجرایی ا‌ست اما؛ خبرها چون سیل به گوشی‌های همراه سرازیر می‌شود. گویا چند نفر در ساختمان مجلس تیراندازی کرده‌اند. لحظه گنگی است. سعی می‌کنم اخبار را کنار بگذارم و بر کارم متمرکز شوم. خبرهای بعدی اما نفسم را می‌برد.

از تهران تا سوریه

داعش در تهران؟! مجلس؟ حرم امام؟ کلمات به هم نمی‌آیند. پازل تکه‌های خبر هیچ جور به هم نمی‌چسبند. حقیقت تیز و سرد اما گلو را فشار می‌دهد. این سال‌ها چنان در خانه خود در امان بودیم که انگار فراموش کرده‌ایم به جبر جغرافیا در کجای جهان ایستاده‌ایم. ایران پهناوری که سایه آشوب و مرگ دورتادور آن را فرا گرفته است.

روز تمام شده و معرکه به پایان خود رسیده است که فیلم را در دستگاه می‌گذارم. نمی‌دانم چه نشانه‌ای در این همزمانی برایم نهفته است. هر چه هست اما چون نیشتری، بغض جا مانده از صبح را می‌شکافد و اشک جاری می‌شود.

«با صبر زندگی» را مستند می‌دانند، اما در این گوشه جهان این 50 دقیقه تنها چند برگ از دفتر رنج انسان‌هاست. یک قصه از هزاران حکایت پر دردی که سال‌هاست در نزدیکی ما جریان دارد و ای داد بر ما جهانیان ِ نشسته بر ساحل که چون مسخ شدگان عادت کرده‌ایم به جان دادنشان در آب.

روایتی از دو شهرک فوعه و کفریا در 35 کیلومتری حلب در سوریه که دو سال آزگار  در اسارت و محاصره مقاومت کردند تا سرانجام لحظه شیرین آزادی فرا رسد. نیمی از ذهنم درگیر ماجراهای صبح است و بی اختیار عددها را مشابه سازی می‌کنم. 35 کیلومتر؟! انگاری من در تهران زیبایم نشسته باشم و مردمان کرج در تنگنای دیو و دد. دو  سال یعنی چند روز؟ بی آب و برق و گاز با سهم روزانه 110 خمپاره. در خود مچاله می‌شوم.

این نمایش عریان حقیقت اما سر ایستادن ندارد. نام فوعه و کفریا را اگر در اینترنت جستجو کنید، مصیبت مثل خون بر قاب نمایشگر می‌پاشد. ماجرای مردمانی که بیش از دو سال مقاومت کردند تا سرانجام با گروهی از بستگان تروریست‌ها مبادله شوند. تبادلی که قرار بود در چند مرحله انجام شود و طبق  رسمی انسانی قرعه نخست به نام کودکان، زنان و سالخوردگان افتاد. در آخرین لحظات تبادل، جانیان تکفیری بعد از 48 ساعت بدعهدی و حبس اسرا در اتوبوس‌های به خط شده، برای تفتیش مجدد ساعتی اجازه استراحت و هواخوری می‌دهند.

اتومبیلی با بسته‌های چیپس از راه می‌رسد. نگاهم مات بچه‌هایی است که آن سمت می‌دوند. یکی‌شان کاپشنی آبی دارد. قد و قواره کوچکش من را یاد برادرزاده شش ساله‌ام می‌اندازد که هر موقع با خوراکی به دیدنش می‌روم چشم‌هایش برق شادی می زند. فریم‌ها کش می‌آیند. صحنه مشکوک است. نجوایی در ذهن گویی فاجعه را می‌خواند: « تشنه‌ خون زمین است فلک ..» اما کودکانی که دو سال - هفت‌صد و شصت روز -  یا خواب غذا دیده‌اند یا ریشه گیاه خورده‌اند چگونه بوی جنون پیچیده در هوا را حس کنند؟ اتومبیل دیگری به میان کودکان می‌رود. آن هم آبی رنگ است. لحظه‌ای بعد در آن شنبه سیاه،  زمین نصف می‌شود و دنیا از شرم فرو می‌ریزد.

تصویرهایی هست که همه کلمات عالم از توصیفشان عاجز است. آن چشمان زیبای گیج و خیره در صورت خون آلود بچه‌ها یا تصویر مادری که دولا دولا و دست کشان در زیر اتوبوس به دنبال باقی مانده فرزند است. صورت پدری که قرار بود تکیه گاه تمام گیتی باشد و حالا از داغ پسر غرقاب اشک است و حال آن عکاسی که نمی‌داند بلا را برای جهان بی شرم ثبت کند یا تن داغ و سوخته بچه‌ها را از آتش بگیرد.

دیدن «با صبر زندگی» دلی می‌خواهد صبور تا باور کنی آدمی تا کجای واژه حقارت را می‌تواند متر کند و البته ایمان بیاوری آنچه در نهایت به جا می‌ماند زندگی و او که بعد از خدا از همه بزرگ‌تر است، امید نام دارد. یادآور قصه پر رنج و آه زندگی انسان‌هایی است که در گوشه‌ای از این جهان گرد آبی فریاد هل من ناصر ینصرنی سر داده‌اند و به نام مقدس حیات، برای زنده ماندن و پاک کردن همه آنچه سیاهی و پلیدی است مبارزه می‌کنند. تلنگر سختی است به وجدان اشرف مخلوقات که قرار بود چو عضویش به درد آورد روزگار، دگر عضوهایش نماند قرار.
در نهایت می دانم مقصود از این همزمانی چه بود. اکنون به پوست و گوشت تن می دانم آن نعمت «امنیت» که رسول مهربانی‌ها گفته بود تا کجا از نظر پنهان است و لطمه خوردنش خسران و اکنون از عمق جان سر تعظیم فرو می‌آورم در برابر کسانی که تن خود را سپر کرده‌اند تا این شبیخون بلا از جان و خاک وطن دور بماند.
منبع: صبح نو


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین