کد خبر: ۴۲۵۳۳۵
تاریخ انتشار:
نامه حسن فتحی، کارگردان «شهرزاد» به مخاطبانش

سرنوشت مشترك فرهنگيان و هنرمندان

فصل اول سریال شهرزاد، در تابستان امسال و در میانه موجی از شادمانی و امید و همبستگی به پایان رسید؛ اما فصل دوم این سریال در یک پاییز سرد و در میانه پچ‌پچ‌ها و زمزمه‌های درگوشی و هیاهوهای جهان مجازی و در فضایی مملو از تهدید، تردید و سرخوردگی کلید خورده است...
گروه سینما و تلویزیون: فصل اول سریال شهرزاد، در تابستان امسال و در میانه موجی از شادمانی و امید و همبستگی به پایان رسید؛ اما فصل دوم این سریال در یک پاییز سرد و در میانه پچ‌پچ‌ها و زمزمه‌های درگوشی و هیاهوهای جهان مجازی و در فضایی مملو از تهدید، تردید و سرخوردگی کلید خورده است. 

سرنوشت مشترك فرهنگيان و هنرمندان

به گزارش بولتن نیوز،  البته این جا‌به‌جایی‌های ناگهانی در زمانه‌ای که امیدها دیری نمی‌پایند و همبستگی‌ها جذرومدی‌اند و شادمانی‌ها عمرهای شبنمی دارند، تعجب‌آور نیست و در آن هیچ غیرمترقبه‌ای را نمی‌توان یافت.

ما دست‌اندرکاران خلق این اثر کجا ایستاده‌ایم؟
مهم‌ترین شاخصی که سریال شهرزاد را تبدیل به یک اتفاق کرد، اعتماد و احترامی بود که در میان طیف‌های متنوعی از طبقات اجتماعی و فرهنگی برانگیخت. این اعتماد قبل از هرچیز محصول نگاه مستقلی است که در پس این قصه به تاریخ معاصر انداخته شده بود و نیز احترامی که دست‌اندرکاران این مجموعه به سطح توقع و شعور مردم گذاشته بودند؛ اعتمادی خودانگیخته و مردمی بدون هیچ‌گونه شائبه‌ای نسبت به مهندسی‌شدن آن و دخالتی از بالا. همین استقلال در نگاه به بخشی از تاریخ معاصر بود که اتفاقا موجی از دلواپسی و نگرانی را در میان متولیان قرائت‌های تک‌خطی تاکنونی از تاریخ برانگیخت و بخش وسیعی از دوستداران اثر را به استقلال آن امیدوار کرد. هنرمند بیشتر از هرکسی به این اعتماد و استقلال التزام دارد. افتخار و ادعای او نیز باید همین باشد. او می‌داند اگرچه در جهانی زندگی می‌کند که «سیاست» و «سرمایه» متولیان اصلی آن هستند؛ اما در تلاش است که تن به نزدیک‌بینی سیاست و نفع‌طلبی صِرف سرمایه ندهد و اثر هنری را از این دو دام مهلک مصون بدارد؛ تلاشی که البته خلق اثر هنری را – در اینجا که ماییم- شبیه به آکروباسی می‌کند.

بحران اعتماد از شاخصه‌های اصلی جامعه ماست؛ جامعه‌ای که پشت‌پرده بسیار دارد و راه‌حلش بی‌تردید شفاف‌سازی است و قرارگرفتن در برابر چراغ‌های روشن. امروزه به یُمن چندمنبعی‌شدن شبکه‌های اطلاع‌رسانی همه طبقات اجتماعی و فرهنگی در معرض این ضرورت و قضاوت قرار دارند (پزشکان، سیاست‌مداران، وکلا، معلمان اخلاق، متولیان دین، روشنفکران و...) و نشانه‌هایش را مدام بر سر‌درِ شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم و زمرمه‌هایش را بر سر زبان‌ها می‌شنویم... افکار عمومی، قدرت مهم و پنهانی است که سال‌ها نادیده گرفته شده و مدام دست‌کاری شده و خوشبختانه راه‌های بروز و ظهور خود را پیدا کرده است. امری نیکو و مبارک؛ اما در جامعه قطب‌بندی‌شده و پنهان‌کار ما پرسش از دست‌های پنهان، پرسشی است مجاز و مشروع و این دغدغه که در پس این شفاف‌سازی سهم حقیقت تا کجا از مصلحت‌های سیاسی و منافع مالی تفکیک شده است؟ آیا مقصود افشای ناحق است و خورده‌شدن حقوقی مسلم (آن هم حقوق فرهنگیان که هم‌سرنوشت هنرمندان‌ هستند) یا غرض به‌زمین‌زدن پروژه‌ای است که مستقل بود و موفق؟! نکند مقصود ایجاد ترس است تا هنرمند را وادار به خودسانسوری کند؟ تاریخ سیاسی ایران سرشار است از این همدستی‌های ناخودآگاه و پنهان؛ بازی‌ای که یکی راه می‌اندازد و دیگری بازی‌اش را می‌خورد!

قدر مسلم آن است که عوامل هنری این سریال نیز هم‌صدا با همه کسانی که خواهان شفاف‌سازی در امور اقتصادی جامعه هستند و در کنار همه فرهنگیان، خود را قربانی این پشت‌پرده‌ها می‌دانند. فرهنگ و هنر به‌مثابه دو رکن اساسی هر اجتماع مدرن و متمدن، همواره در معرض بی‌حرمتی و تهدید از سوی سیاست و سرمایه بوده‌اند. هیچ توجیهی برای صف‌کشی این دو در برابر یکدیگر وجود ندارد و هرگونه یارگیری، بازی‌خوردن به وسیله آن نگاهی است که هر دو را بازیچه خود کرده و می‌کند.

آنچه بر همه همکاران من در فصل اول شهرزاد آشکار و معلوم است، این است که این سریال از زمان بسته‌شدن قرارداد ساخت آن در سال ٩٢ تا زمان پایان فیلم‌برداری آن، به دلیل مشکلات مالی و تأخیر طولانی در پرداخت‌ها دست‌کم سه ‌بار تا مرز تعطیلی پیش ‌رفت و آنچه اساسا موجب شد تا پای سرمایه‌گذار دوم به این پروژه باز شود، همین مسئله بود. اکنون این پرسش اساسی و مهم مطرح می‌شود که چرا سریالی را که تهیه‌کننده در تأمین بودجه‌اش (که حدود ١٢‌ میلیارد تومان بوده) ناگزیر به اضافه‌کردن سرمایه‌گذار دوم شده، برخی افراد تلاش می‌کنند تا به ماجرای یک اختلاس هشت‌‌هزار‌‌میلیاردی و صندوق ذخیره فرهنگیان ربط و پیوند بدهند!؟ آن‌هم درحالی‌که تا این لحظه هیچ ربط و نسبتی میان آن اختلاس و این سریال مشاهده نشده است؛ آن هم در شرایطی که هم سخنگوی قوه ‌قضائیه و هم رئیس کمیسیون مفاسد اقتصادی صراحتا اعلام کرده‌اند که درباره تهیه‌کننده شهرزاد، اتهام اختلاس در میان نبوده و تنها مسئله بدهی بانکی مطرح است؛ اما این پرسش همچنان باقی می‌ماند که چرا در‌این‌میان انتقادات نه متوجه اختلاس هشت‌هزار‌‌میلیاردی که صرفا متوجه سریالی شده است که در زمان تولید خود متحمل شرایط مالی سختی بوده است!؟

واقعیت این است که «شهرزاد»، راوی صادق و مستقل دیروزی بود که نصفه-نیمه‌کاره به ثبت رسیده است و برای مدتی کوتاه صدای بخش خاموش تاریخ پردرد ما شده بود و از‌همین‌رو با استقبال عمومی همراه شد؛ استقبالی که او را نجات داد و به سرانجام رساند. امروز نیز تنها به این امید و با این پشتوانه تداوم خواهد یافت که هر‌آنچه درباره آن مطرح می‌شود، با تکیه بر شفافیت و صداقتی هنرمندانه مورد توجه و واکاوی قرار بگیرد؛ زیرا ما هنرمندان سازنده سریال شهرزاد عمیقا بر این نکته باور داریم که ازدست‌ندادن اعتماد بینندگان شهرزاد مهم‌تر از خود سریال شهرزاد است! و زیبایی شهرزاد – فرزند شهر- مگر در همین نبود؟ جذب اعتمادی از‌دست‌رفته و دعوت به صلح و دوستی در زمانه‌ای پرتهدید و پر از خشونت به یُمن کلمه و گفت‌وگو!
منبع: شرق

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین