کد خبر: ۲۸۴۷۴۵
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
مسیری که برای تلخ کردن یک نهضت شیرین طی شد

کودتای 28 مرداد و تلخی عبرت آمیز ابدی

اما در این دوره از نخست وزیری مصدق، شاهد تغییرات شگرف و عجیب و غریب رفتاری در او بودیم. مصدق بر خلاف انتظار عمومی، مسببین حوادث ۳۰ تیر را نه تنها به مجازات نرسانده، بلکه بعضی از آنها را در صدر امور نگه داشت و مجددا خواهان اختیارات ویژه از مجلس شد.

گروه تاریخ و سیاست - بی شک یکی از مهم ترین رخدادهای تاریخ معاصر که در روند حرکت تاریخی جامعه ایران اثر فراوانی داشت، قضایای مربوط به ملی شدن صنعت نفت و کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 است. مصدق پس از چند دوره نمایندگی در مجلس ششم، چهاردهم و شانزدهم، پس از قتل رزم آرا - که در نتیجه مقابله وی با ملی شدن صنعت نفت توسط فدائیان اسلام انجام شد - و پس از استعفای حسین علا، در اردیبهشت ۱۳۳۰ از سوی محمدرضا پهلوی به نخست وزیری انتخاب شد.

به گزارش بولتن نیوز، بدین ترتیب بزرگترین مانع ملی شدن صنعت نفت، یعنی دولت برداشته شد و بعد از ترور رزم آرا هیچ کدام از نمایندگان مجلس یارای مقابله با این طرح را نداشته و برنامه ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت های انگلیسی توسط دکتر مصدق با حمایت آیت الله کاشانی -که مدتی به دلیل اعتراض به قرارداد الحاقی 1328 به لبنان تبعید شده و در زمان نخست وزیری حسنعلی منصور به ایران بازگشته بود - به اجرا گذاشته شد.

سرانجام اتحاد و هماهنگی نیروهای ملی و مذهبی و همراهی مردمی با این اتحاد به نتیجه رسید. ماده واحده ملی شدن صنعت نفت در روز 24 اسفند در مجلس شورای ملی مطرح شد و به اتفاق آرا به تصویب رسید و در 29 اسفند 1329، مجلس بر ملی شدن صنعت نفت صحه گذاشت و گزارش پیشنهادی کمیسیون نفت را به شرح زیر تصویب نمود: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور تامین صلح جهان، امضاءکنندگان ذیل پیشنهاد می‌نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره‌برداری، در دست دولت قرار گیرد

پس از برگزاری انتخابات دوره هفدهم و افتتاح مجلس شورای ملی و بازگشت دکتر مصدق از دادگاه لاهه و در بحبوحه مبارزات نهضت ملی شدن نفت‌، با وجود اظهار تمایل اکثریت نمایندگان مجلس جدید به نخست‌وزیری مجدد دکتر مصدق‌، ناگهان وی از سمت خود استعفا داد. علت این امر کارشکنی‌های اقلیت مجلس‌، تحت رهبری سیدحسن امامی‌، عدم ابراز تمایل مجلس سنا به زمامداری دکتر مصدق و اختلاف بر سر درخواست اختیارات بیشتر برای نخست‌وزیر بود.

دکتر مصدق در ۲۲ تیر ۱۳۳۱ از مجلس هفدهم درخواست اختیارات ویژه به مفهوم تنظیم لوایح و اجرای ۶ ماهه آنها قبل از ارائه به مجلس و تصویب قانونی آنها را نمود. در صورت تصویب اختیارات ۶ ماهه از سوی مجلس به او اجازه داده می‌شد تا لوایحی را درباره امور مالی، اقتصادی، بانکی، استخدامی و ایجاد سازمان‌های محلی، طرح و اجرا کند و بعد از آزمایش، این لوایح را برای تصویب به مجلس ارائه کند.

مصدق مصمم بود اختیار تعیین وزیر جنگ را از شاه بگیرد «تا دخالت دربار در آن کم شود و کار‌ها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند....» واکنش شاه در برابر این پیشنهاد چنین بود: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروممصدق در پاسخ فوراً گفت که در این صورت استعفاء خواهد داد.

شاه از دادن مقام وزارت جنگ به نخست‌وزیر امتناع کرد، دکتر مصدق استعفاء داد و احمد قوام به نخست‌وزیری رسید. این وضعیت اما پایدار نماند چرا که قیام مردم در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به رهبری آیت الله کاشانی زمینه‌های لازم برای نخست‌وزیری مجدد دکتر محمد مصدق را فراهم ساخت. این دومین دوره ریاست مصدق بر دولت بود.

اما در این دوره از نخست وزیری مصدق، شاهد تغییرات شگرف و عجیب و غریب رفتاری در او بودیم. مصدق بر خلاف انتظار عمومی، مسببین حوادث ۳۰ تیر را نه تنها به مجازات نرسانده، بلکه بعضی از آنها را در صدر امور نگه داشت و مجددا خواهان اختیارات ویژه از مجلس شد.

مصدق در این دوره با اتخاذ رفتارها و تصمیمات ویژه و با بر سرکار نگه¬داشتن نیروهای ضد مردمی سبب ایجاد اختلاف بین دو جریان متحد ملی و مذهبی شد. این رفتارها در کنار دسیسه های انگلیس و آمریکا سبب شد که هماهنگی و اتحاد نیروهای ملی و مذهبی دیری نپاید و از میان برود.

یکی از مهم ترین علل اختلاف آیت الله کاشانی با مصدق، به کارگیری افراد نالایق، بدسابقه و حتی عوامل بیگانه در هیأت دولت و سایر مناصب مهم از سوی مصدق بود. مصدق با اولین انتصاباتش نشان داد که قصد ندارد چندان تغییری در وضعیت سابق به وجود آورد و حتی کسانی که سال‌ها در خدمت رضاخان بودند و در رأس وزارتخانه‌های مهم قرار داشتند، را به عنوان وزیر به کار گماشت.

با این که آیت الله کاشانی تصمیم داشت مصدق را در چگونگی انتصاب‌ها آزاد بگذارد تا او بهانه‌ای نداشته باشد، ولی مراجعات مکرر مردم به منزل آیت الله کاشانی و اعتراضات پی در پی آن‌ها به انتصابات، ایشان را واداشت تا به مصدق در این باره هشدار دهد. به همین سبب، آیت الله کاشانی نامه‌ای برای مصدق فرستاد و در آن نامه نوشت: «می‌دانید که من در امور و انتصابات شما مداخله نکردم. اما الان که درِ خانه من باز است و مردم شهید داده به من که از شما حمایت می‌کنم، مراجعه می‌کنند و می‌خواهند که این کارها و انتصابات غلط انجام نگیرد و کسانی مثل سرلشکر وثوق که مردم را کشته است و دکتر اخوی، نصرت الله امینی و ... سرکار نباشند

مصدق در پاسخ به نامه آیت الله کاشانی به طرز بی ادبانه ای از ایشان خواست مدتی از دخالت در کارها خودداری کند و او را به طور مطلق در کار خود آزاد بگذارد. در همین نامه، مصدق تهدید کرد اگر آیت الله کاشانی او را در امور دولت به طور مطلق آزاد نگذارد، استعفاء خواهد داد.

یکی دیگر از موضوعاتی که سبب اختلاف بین آیت الله کاشانی و مصدق شد، این بود که مصدق با اصرار تقاضا می‌کرد به او اختیارات قانونگذاری بدهند. مصدق می‌خواست شخصاً به جای مجلس، قانونگذاری کند و هر چیزی را که مطابق میل و سیاست و هدف خویش یافت، به عنوان قانون امضا کند.

سرانجام نیز با شگردهای مختلف موفق شد از مجلس اختیارات قانون گذاری بگیرد و مجلس را بی خاصیت کند. هنگامی که مصدق اختیارات قانون گذاری گرفت، قوانینی وضع کرد که برای مردم و کشور گران تمام شد. برخی از این قوانین تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی وسیله‌ای برای ستم و آزار مردم شدند. یکی از این قوانین، قانون امنیت اجتماعی بود. همین قانون سنگ بنای ساواک شد و چه مصیبت‌ها که به بار نیاورد. آیت الله کاشانی درباره عواقب خطرناک این قانون هشدار داد و نسبت به آن اعتراض کرد، ولی مصدق هیچ توجهی به این اعتراض نکرد. روند اختلاف آیت الله کاشانی و مصدق با درخواست تمدید اختیارات قانونگذاری شدت بیشتر یافت و آیت الله کاشانی با قدرت در مقابل این درخواست مصدق ایستاد و در مقام ریاست مجلس اجازه نداد این کار صورت بگیرد. به همین دلیل مصدق در صدد انحلال مجلس برآمد.

در ۲۱ مرداد مصدق از شاه خواست تا فرمان انحلال مجلس را صادر کند. شاه در ۲۳ مرداد با رد درخواست مصدق مبنی بر انحلال مجلس، سرلشکر زاهدی را به جای مصدق، به نخست وزیری برگزید. در ۲۴ مرداد سال ۱۳۳۲ نمایندگان جبهه ملی با استعفای دسته جمعی خود زمینه انحلال مجلس را فراهم کردند و به دنبال استعفای نمایندگان عضو جبهه ملی، اعضای مستقل مجلس نیز استعفا دادند، استدلال نمایندگان از این کار مخالفت اپوزیسیون مجلس با آن‌ها بود.

با انحلال مجلس، زمینه برای کودتا کاملاً آماده شد. آیت الله کاشانی که خطر را کامل احساس کرده بود، علی رغم حمله هواداران مصدق و ضرب و شتم نزدیکانش، باز به مصدق نامه نوشت و ضمن هشدار و اعلام خطر، به وی پیشنهاد همکاری برای رفع خطر داد.

آیت الله کاشانی در این نامه به مصدق نوشت: «گر چه امکانی برای عرایضم نمانده ولی اصل دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرض‌ورزی‌ها و بوق و کرنای تبلیغات، شما خودتان بهتر از هرکس می‌دانید هم و غم من در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن متمایل نیستید. از تجربیات روی کارآمدن قوام و لج بازی‌های اخیر شما بر من، مسلم است که می‌خواهید مانند 3 تیر کذایی یک بار دیگر ملت را تنها بگذارید و قهرمانانه کنار بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم رفراندوم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید. خانه‌ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد، بستید و حال نه مجلسی است و نه تکیه گاهی برای ملت گذاشته‌اید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل رفع خطر داد»

درخواست آیت الله کاشانی از سوی مصدق با جوابی بی ادبانه همراه شد: «27 مرداد، مرقومه ‏حضرت آقا به وسيله آقاحسن آقاسالمى زيارت شد، اينجانب ‏مستظهر به پشتيبانى ملت ايران هستم والسلام. »

همین موضوع سبب شد مقدمات لازم جهت اجرای کودتا فراهم شود. آمریکا و انگلیس ابتدا در ۲۵ مرداد اقدام به کودتا کردند، اما کودتای پنهانی بر ضد مصدق ناکام ماند و او توانست عمل کودتاچیان را خنثی کند و شاه که خود را در این ماجرا بازنده می‌دید، صلاح را در این دید که از کشور فرار کند.

با رفتن شاه از ایران مصدق انحلال مجلس هفدهم را در ۲۵ مرداد اعلام کرد. در روز ۲۸ مرداد به ناگهان زمین بازی تغییر کرد و با وجود اخطار آیت الله کاشانی و هشدار وی در زمینه انجام کودتا، ارتش به خانه مصدق ریخت و خانه وی را به تصرف خود در آورد و مصدقی که خود را مستظهر به پشتیبانی ملت می دید، تنها ماند. زاهدی در این روز به عنوان نخست‌وزیر معرفی شد و کابینه خود را در اول شهریور ۳۲ به شاه معرفی کرد.

تشتت فراوان و اختلافات سیاسیون ملی و مذهبی موجبات دلسردی مردم را فراهم آورد و این موضوع سبب عدم حضور مردم در حمایت از مصدق شد. مصدقِ مغرور که خود را مستظهر به پشتیبانی ملتی که حتی حاضر به پذیرش رای آنها در قالب رای نمایندگان مجلس نیز نبود، می دانست، بی توجه به تذکرات و هشدارهای آیت الله کاشانی مسیر وقوع کودتا را به دست خود هموار نمود. مصدق در دولت کودتا به سه سال زندان و پس از آن به تبعید محکوم شد.

مصدق به ویژه پس از حضور در سازمان ملل و دادگاه لاهه و پس از سفر یک ماهه اش به آمریکا، در راهبردش برای دولت داری توجه ویژه ای به آمریکایی ها نمود و تقریبا حمایت و همراهی آمریکایی ها را جایگزین پشتیبانی و همراهی مردمی نمود که در تیر ماه 1331 با قیام شان مجددا او را بر سر کار آورده بودند. موضوعی که نقطه ضعف او شد و همین آمریکایی ها در روز حادثه با طراحی، همراهی و اجرای کودتای 28 مرداد برای همیشه تاریخ این مرز و بوم عاقبت کسانی را که به جای توان و حمایت داخلی چشم به همراهی بیگانه دارند، ترسیم نمود.

خودخواهی، تفرقه و اختلاف، دلبستن به نیروی خارجی به جای توجه به توان داخلی و ... همه و همه دست به دست هم دادند تا با وقوع کودتای 28 مرداد شیرینی نهضت ملی شدن صنعت نفت در کام ملت به تلخی ابدی تبدیل شود و این نهضت مردمی برای همیشه، یادآور تلخی فزاینده ای باشد که تا همیشه تاریخ این مرز و بوم نشان و عبرتی از عدم وحدت و اتحاد، غرور و خودخواهی و دل بستن به بیگانه باشد.



منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مظفری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۸
0
3
چرا مصدق را می کوبید؟ ایا مصدق تنها مقصر بود؟ ایا کاشانی بی عیب و ایراد بود؟
پاسخ ها
ناشناس
| United States |
۱۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۸
فعلا منفعت دراینه وباد اینوری میوزه شما مشکلی داری
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین